معاد

مقاله نامزد خوبیدگی
از ویکی شیعه

مَعاد از اصول دین اسلام و ادیان الهی و در اصطلاح متکلمان به معنای بازگشت روح به جسم پس از مرگ و زندگی دوباره انسان در روز قیامت است. بنا بر این اصل، همه انسان‌ها در روز قیامت دوباره زنده می‌شوند، اعمال آنها در پیشگاه الهی سنجیده می‌گردد و به کیفر یا پاداش درستکاری یا بدکاری خود می‌رسند.

معاد در دین اسلام، پس از توحید، مهم‌ترین اعتقاد و ایمان به آن شرط مسلمانی شمرده شده است. در ۱۴۰۰ تا ۲۰۰۰ آیه از قرآن پیرامون معاد و زندگی اخروی سخن گفته شده است. اعتقاد به معاد را عامل اجرای عدالت، سلامت جامعه، ناامیدنشدن در سختی‌های زندگی، رعایت حقوق دیگران و... برشمرده‌اند.

مسلمانان در پذیرش اصل معاد اختلافی ندارند؛ اما در چگونگی آن اختلاف‌نظر دارند و در این باره سه دیدگاه ارائه داده‌اند: بسیاری از عالمان مسلمان از جمله فیلسوفان، به معاد جسمانی و روحانی اعتقاد دارند، بیشتر متکلمان معاد را فقط جسمانی دانسته‌اند و معاد روحانیِ صِرف را نیز به فیلسوفان مشاء نسبت داده‌اند. البته ابن‌سینا، بزرگ‌ترین فیلسوف مشائی، معاد جسمانی را از طریق شرع پذیرفته بود.

طرفداران روحانی-جسمانی بودن معاد در تبیین بدن اخروی، دیدگاه‌های گوناگونی ارائه داده‌اند: بازگشت روح به بدن مادی دنیوی، بازگشت روح به بدن مثالی، بازگشت روح به بدن آسمانی از جمله این دیدگاه‌ها به شمار می‌رود.

فیلسوفان مسلمان برای اثبات یکی‌بودن انسان دنیوی و اخروی، به مسئله نفس و تجرد آن متوسل شده و نفس را عامل وحدت و عینیت انسان دنیوی و اخروی شمرده‌اند.

برای اثبات امکان و وقوع معاد به دلایل متعددی استناد شده است. امکان معاد را از طریق آیات قرآن همچون آیاتی که اشاره به دوباره زنده‌شدن زمین و نمونه‌هایی از زنده‌شدن انسان‌ها مانند اصحاب کهف و عُزَیْر دارند، اثبات کرده‌اند. برای اثبات ضرورت و وقوع معاد نیز به دلایلی همچون راستگو بودن خدا در خبر دادن از وقوع معاد، وجود میل به حیات جاودانگی در فطرت انسان، صفت عدالت و حکمت خداوند استناد شده است.

با وجود دلایل متعدد برای امکان و وقوع معاد، برخی به انکار معاد پرداخته‌اند. جهالت، غفلت از قدرت الهی، میل بی‌بندوباری و عدم مسئولیت را از جمله عوامل انکار معاد شمرده‌اند. شبهات گوناگونی همچون شبهه آکل و مأکول، شبهه اعاده معدوم و شبهه در علم و قدرت خدا در وقوع معاد از سوی منکران ارائه شده و عالمان مسلمان پاسخ‌های مختلفی به آنها داده‌اند.

معاد، از باورهای اعتقادی ادیان آسمانی

اعتقاد به معاد و زنده‌شدن انسان در عالم آخرت، از اصول اعتقادی[۱] و جزو اصلی‌ترین باورهای همه ادیان آسمانی[۲] دانسته شده است. در کتاب «ادیان زنده جهان»، زندگی پس از مرگ جزو اعتقادات و تعالیم همه ادیان از جمله ادیان الهی، هندو، بودا، تائو و شینتو شمرده شده است.[۳]

به باور عالمان شیعه، معاد پس از اصل توحید، مهم‌ترین اصلی است که پیامبران الهی، مردم را به ایمان به آن فراخوانده‌اند.[۴] ایمان به معاد و زندگی اخروی شرط مسلمانی و منکر آن، خارج از زمره مسلمانان شمرده شده است.[۵]

به گفته محمدتقی مصباح یزدی، در قرآن، باور به معاد هم‌سنگ اعتقاد به خدا دانسته شده و در بیش از بیست آیه، کلمه «الله» و «الیوم الآخر» با هم به کار رفته‌اند.[۶] در دوازده آیه نیز پس از ایمان به خدا، ایمان به روز آخرت آمده است.[۷] مصباح یزدی معتقد است که از دقت در آیات قرآن، به دست می‌آید که بخش عمده‌ای از سخنان پیامبران و بحث و جدل‌های آنان با مردم، درباره معاد بوده تا جایی که می‌توان گفت پیامبران برای اثبات معاد، بیشتر از اثبات توحید تلاش کرده‌اند؛ زیرا مردم به جهت انکار امور غیبی و میل به بی‌بندباری و عدم‌مسئولیت در پذیرش اصل معاد، سرسختی بیشتری از خود نشان می‌دادند.[۸]

گفته شده واژه معاد در آیات قرآن، تنها یک بار[۹] و آن هم به معنای لغوی (مکان بازگشت) به‌کار رفته است؛[۱۰] اما در بیش از ۱۴۰۰[۱۱] یا دو هزار آیه از قرآن (حدود یک سوم آیات قرآن)[۱۲] پیرامون معاد و زندگی اخروی سخن گفته شده است. آیاتِ مرتبط با معاد در چند گروه دسته‌بندی شده که عبارت‌اند از:

  • آیات مربوط به لزوم ایمان به آخرت؛[۱۳]
  • آیاتی که به پیامدهای انکار معاد پرداخته است؛[۱۴]
  • آیات مرتبط با نعمت‌های ابدی بهشت؛[۱۵]
  • آیاتی که پیرامون عذاب‌های جاودانه جهنم است؛ [۱۶]
  • آیاتی که به رابطه اعمال نیک و بد با نتایج آن در قیامت اشاره دارد؛
  • آیات مربوط به امکان و ضرورت رستاخیر که به سؤالات و شبهات منکران پاسخ داده است.[۱۷]

مسیحیان نیز با ذکر رستاخیز عیسی(ع) و نمونه‌های تاریخی از زنده‌شدن افراد پس از مرگ،[۱۸] به وقوع معاد اعتقاد دارند.[۱۹] براساس عهد عتیق[۲۰] و جدید،[۲۱] همه مردم پس از مرگ به «هاویه» یا عالم اموات می‌روند که دو بخش دارد: یک قسمت برای افراد شرور که محل عذاب است و قسمتی دیگر برای عادلان که فردوس‌ (بهشت) نام دارد.[۲۲] در اعتقادنامه رسولان و اعتقادنامه نیقیّه نیز که دو اعتقادنامه جهانی و مورد قبول همه مسیحیان است، اعتقاد و ایمان به معاد و رستاخیز ذکر شده است.[۲۳]

گفته شده در عهد عتیق (تَنَخ)، کتاب مقدس یهودیان، اعتقاد به معاد ذکر نشده است؛ ولی در کتاب تَلْمُود، کتابی مشتمل بر احادیث و احکام یهود، بسیار از معاد سخن گفته شده است.[۲۴] احتمال داده‌اند که در اثر تحریف عهد عتیق، عبارت‌های مربوط به معاد حذف شده است.[۲۵] با این وجود، در یک فقره از عهد عتیق آمده است: «یَهُوَه می‌میراند و زنده می‌كند، به قبر فرود می‌آورد و برمی‌خیزاند».[۲۶]

براساس دین زرتشت نیز روح پس از مرگ، از تن جدا شده و باقی می‌ماند تا در روز رستاخیز برای حساب و کتاب برخیزد.[۲۷] گفته شده بهشت زرتشتیان مانند بهشت توصیف شده در اسلام است؛‌ اما در دین زرتشت، جهنم، آتشین و سوزان نیست؛ بلکه جایی بسیار سرد، تاریک و وحشتناک است.[۲۸] آنان به «پل چینوَت» (پل صراط و جداکننده) نیز اعتقاد دارند.[۲۹]

آثار اعتقاد به معاد در زندگی دنیوی

توجه به معاد، به‌ویژه جزئیات آن را دارای اثر روانی و تربیتی سازنده در روح و جان انسان و در تمام زندگی او دانسته‌اند.[۳۰] به باور مصباح یزدی، کسی که معتقد به معاد است و مرگ را پایان زندگی نمی‌داند برنامه زندگی‌اش را طوری طرح و اجرا می‌کند که برای زندگی ابدی‌اش سودمند باشد. از سوی دیگر، سختی‌ها و ناکامی‌های زندگی دنیوی او را دلسرد و ناامید نمی‌کند و از تلاش برای کسب سعادت کمال ابدی بازنمی‌دارد. از دیدگاه او، تأثیر اعتقاد به معاد منحصر به زندگی فردی نیست؛ بلکه باور به آن نقش مهمی در در زندگی اجتماعی مانند رعایت حقوق دیگران، احساس و ایثار نسبت به نیازمندان دارد. در جامعه‌ای که اعتقاد به معاد زنده باشد، برای اجرای قوانین و مقرراتِ عادلانه و جلوگیری از ظلم و تجاوز به دیگران، کمتر نیاز به اِعمال زور و فشار خواهد بود.[۳۱] آیت‌الله جوادی آملی، مفسر و فیلسوف شیعی، مهم‌ترین اثر یاد معاد را اجرای عدالت و برپاداری قسط فردی و اجتماعی و مهم‌ترین اثر فراموشی آن را تبهکاری و ستمگری فردی و اجتماعی ذکر کرده است.[۳۲]

انسان معتقد به معاد، دنیا را مزرعه و کشتزار آخرت می‌بیند و اعمالش را در حکم بذری می‌نگرد که میوه‌اش در آخرت خواهد چید. ازاین‌رو در زندگی دنیوی به طور حساب شده رفتار می‌کند و در برار دستورات الهی و انجام تکالیف کوتاهی نمی‌کند.[۳۳] همچنین باور به معاد، نحوه نگرش به مرگ را تغییر داده و آن را از معنای فنا و نیستی، به دریچه‌ و پلی به سوی جهانی زیبا و برتر دگرگون می‌کند.[۳۴] رهایی از پوچی و خلاصه نشدن همه دنیا در مادیات از دیگر آثار باور به معاد شمرده شده است.[۳۵]

گفته شده باور به معاد در صورتی می‌تواند در زندگی دنیوی تأثیرگذار باشد که میان زندگی دنیوی و اخروی رابطه علّی و معلولی باشد و نعمت‌ها و عذاب‌های اخروی به عنوان پاداش و کیفر رفتارهای شایسته و ناشایسته این جهان پذیرفته شود.[۳۶]

از نظر برخی، اعتقاد به معاد عامل سلامت جامعه، عامل امنیت حقوقی و اجتماعی و عامل اصلاح ارتباط انسان‌ها با یکدیگر است.[۳۷]

مفهوم‌شناسی

معاد در اصطلاح متکلمان بازگشت روح به جسم در قیامت و زنده شدن دوباره اوست تا به اعمال او رسیدگی شود و نیکوکاران به بهشت و نعمت‌های جاودانی و بدکاران به کیفر و عذاب خود برسند.[۳۸] عبدالله جوادی آملی معاد را بازگشت انسان به خدا معنا کرده است.[۳۹] سعدالدین تفتازانی، از عالمان اهل‌سنت در قرن هشتم قمری، چهار معنا برای معاد ذکر کرده است: بازگشت به وجود پس از فنا، جمع شدن اجزای بدن پس از پراکندگی آنها، بازگشت به حیات پس از مرگ و بازگشت روح به بدن پس از جدایی آنها.[۴۰] برخی معاد را مجموعه سیر و زندگی انسان در عالم دیگری پس از مرگ دانسته‌اند.[۴۱] به گفته علامه مجلسی، معاد در لغت یا مصدر میمی است یا اسم زمان و یا اسم مکان. بر این اساس به سه معنا آمده است: بازگشت چیزی به جایى يا به حالى كه از آن منتقل شده، زمان بازگشت، مکان بازگشت.[۴۲]

مفاهیم مرتبط با معاد

به گفته ناصر مکارم شیرازی، مفسر و فقیه، در قرآن تعبیرات گوناگونی از معاد آمده است که قیامت معروف‌ترین تعبیر از معاد است و هفتار بار در قرآن از رستاخیز به یوم القیامة تعبیر شده است.[۴۳] از نظر او، هرکدام از این اسامی و صفات یکی از ویژگی‌های معاد و قیامت را بیان می‌کند.[۴۴] از دیدگاه جعفر سبحانی، مفسر و متکلم، نام‌ها و اوصاف متعدد معاد در قرآن نشان از اهتمام قرآن به معاد است. وی قیامت را یکی از نام‌های معاد در قرآن دانسته است.[۴۵]

برخی از نام‌ها و اوصاف گوناگون معاد در قرآن عبارت‌اند از:

ردیف نام ردیف نام
۱ الآخِرة /یوم الآخِر (جهان دیگر) ۱۱. یَومً مَجْموعً له النّاس (روزی که مردم در آن گرد آورده می‌شوند )
۲. یوم الجَمْع (روزی که همه مردم جمع می‌شوند) ۱۲. یوم مُحیط (روز فراگیر)
۳. یوم القِیامَة (روز رستاخیز) ۱۳. یوم عَظیم (روز بزرگ)
۴. یوم الدّین (روز جزا) ۱۴. یَومً یَجْعَلُ الوِلْدانَ شِیْباً (روزی که کودکان را پیر می‌گرداند)
۵. یوم البَعْث (روز برانگیختن) ۱۵. الْيَوْمُ الْمَوْعُودُ (روز وعده داده شده)
۶. یوم الحَسْره (روز حسرت) ۱۶. يَوْمٌ أَلِيمٌ (روزی دردناک)
۷. یوم الفَصْل (روز جدایی) ۱۷. یوْمُ التَّغَابُنِ (روز آشکار شدن زیان‌ها)
۸. یوم الخُلود (روز جاودانگی) ۱۸. یوْمَ التَّلَاق (روز دیدار)
۹. یوم الخُروج (روز بیرون شدن از گور) ۱۹. یَوْمَ لاتَجْزى‌ نَفْسٌ عَنْ نَفْسٍ شَیْئاً (روزی که کسی کیفر دیگری را به عهده نگیرد)
۱۰ یوْمِ الْحِسَابِ (روز محاسبه) ۲۰. يَوْمَ تُبْلَى السَّرَائِرُ (آن روز که رازها فاش شود)[۴۶]
برای اطلاعات بیشتر، اینها را هم ببینید: فهرست اسامی قیامت در قرآن

روحانی یا جسمانی بودن معاد

به گفته فیاض لاهیجی، در پذیرش اصل معاد میان مسلمانان اختلافی وجود ندارد؛[۴۷] اما آنان درباره حقیقت معاد و چگونگی تحقق آن و اینکه آیا جسمانی است یا روحانی یا جسمانی-روحانی اختلاف دارند.[۴۸] منشأ این اختلاف‌نظرها را اختلاف در حقیقت انسان دانسته‌اند.[۴۹] دیدگاه عالمان مسلمان درباره چگونگی معاد عبارت‌اند از:

  1. معاد جسمانی و روحانی: بسیاری از عالمان مسلمان معتقدند که معاد هم جسمانی است و هم روحانی.[۵۰] این دیدگاه به همه حکمای مسلمان و بلکه همه حکمای الهی نسبت داده شده است.[۵۱] علامه مجلسی نیز آن را دیدگاه بیشتر متکلمان دانسته است.[۵۲] از نظر ناصر مکارم شیرازی، مفسر قرآن، معاد در قرآن تنها به صورت معاد جسمانی و روحانی عرضه شده است؛ به این معنا که به هنگام رستاخیز، هم جسم بازمی‌گردد و هم روح و جان.[۵۳] هرکس که حقیقت انسان را ترکیبی از نفس مجرد و بدن می‌داند، قائل به معاد جسمانی-روحانی است.[۵۴]
  2. معاد جسمانی: به گفته فخرالدین رازی و فیاض لاهیجی، بیشتر متکلمان[۵۵] و برخی از فقیهان و حدیث‌نگاران[۵۶] تنها به معاد جسمانی اعتقاد داشتند و منکر معاد روحانی بودند. علت این بود که این گروه حقیقت انسان را بدن مادی می‌دانستند.[۵۷] از نظر آنها، روح واقعیتی مادی است که مانند آتش در زغال یا آب در برگ‌های گل، در بدن جریان دارد و در نتیجه، با نابودی بدن پس از مرگ، نابود می‌شود[۵۸] و هنگام قیامت، بدنِ متلاشی‌شده با توجه به علم و قدرت مطلق خداوند بازسازی می‌شود و باز می‌گردد.[۵۹]
  3. معاد روحانی فقط: به گفته جعفر سبحانی، بیشتر فیلسوفان مَشّاء، تنها معاد روحانی و عقلی را می‌پذیرفتند و منکر معاد جسمانی بودند؛ زیرا از نظر آنان، بدن پس از مرگ نابود می‌شود و چیزی از آن باقی نمی‌ماند تا در قیامت اعاده شود؛ ولی نَفْس چون مجرد است، نابود نمی‌شود[۶۰] و پس از جدایی از بدن، به عالم مجردات می‌پیوندد.[۶۱] به اعتقاد ابن‌سینا، بزرگ‌ترین فیلسوف فلسفه مشاء، معاد جسمانی و بازگشت بدن در قیامت فقط از طریق شرع و خبر دادن پیامبر اکرم(ص) اثبات و پذیرفته می‌شود.[۶۲] علامه مجلسی انکار معاد جسمانی را به‌صراحت، کفر و مستلزم انکار قرآن و پیامبر(ص) و امامان دانسته است.[۶۳] وی فلاسفه را جزو منکران معاد جسمانی شمرده است؛ زیرا آنها اعاده معدوم را محال می‌دانند.[۶۴] به نظر فیاض لاهیجی، کسانی که حقیقت انسان را نفس مجرد و بدن را صرفاً ابزاری جدا از نفس و برای نفس می‌دانند، فقط معاد روحانی را قبول دارند.[۶۵]

نظریات درباره چگونگی معاد جسمانی-روحانی

قائلان به معاد روحانی‌ـ‌جسمانی نظر خود را به چندین صورت ارائه کرده‌اند:

  • بازگشت روح به بدنِ مادیِ دنیوی: طبق این نظر که مشهورترین نظریه شمرده و به متکلمان مسلمان نسبت داده شده،[۶۶] خداوند در آخرت، اجزای پراکنده بدن‌ها را گردآورده و از آنها بدنی همانند بدن دنیوی می‌آفریند و روح را به آن بازمی‌گرداند.[۶۷] برخی از متکلمان برآنند که اجزای اصلی بدن هر انسانی که تغییرناپذیرند، در معاد اعاده و بازمی‌گردند. این اجزا هنگام مرگ از بدن جدا می‌شوند و به همان حال باقی می‌مانند و در معاد بازترکیب می‌شوند.[۶۸]
  • بازگشت روح به بدنِ مثالی: طبق این نظر، روح در معاد به بدن مثالی تعلق می‌گیرد.[۶۹] آیت‌الله سبحانی این نظریه را به حکمای اشراق و ملاصدرا نسبت داده و این تفاوت را میان این دو گروه بیان کرده که فیلسوفان اشراق نتوانستند عینیت بدنِ مثالیِ اخروی و بدنِ مادیِ دنیوی را ثابت کنند؛ ولی ملاصدرا آن را ثابت کرد و تفاوت آن دو بدن را به نقص و کمال بازگرداند.[۷۰]
  • تعلق روح به بدن فلکی‌ (آسمانی) یا بدن متشکل از دود یا هوا: طبق این نظر که به فارابی و ابن‌سینا نسبت داده‌اند، نَفْس‌های افرادی که به تکامل نرسیده‌اند و علایق خود را از بدن و جهان قطع نکرده‌اند، به نفْس فلکی یا متشکل از دود و هوا تعلق می‌گیرد؛ اما افرادی که به تکامل رسیده‌اند، بدون بدن به زندگی خود ادامه می‌دهند.[۷۱]

بازگشت بدن عنصری به روح مجرد (نظریه آقاعلی مدرس)، بازگشت روح به بدنِ عنصریِ تکامل‌یافته (دیدگاه سید ابوالحسن رفیعی قزوینی) و بازگشت روح به بدن هورقلیایی (نظریه شیخ احمد احسایی) از دیگر دیدگاه‌ها در این باره است.[۷۲]

وابستگی معاد به مسئله نفس

گفته شده اثبات معاد و بازگشت ارواح و نفوس به بدن‌ها مبتنی بر تجرّد نفس و بقای آن است.[۷۳] محمدتقی مصباح یزدی معتقد است در صورتی می‌توان حیات پس از مرگ را به صورت صحیح تصور کرد که نفس را مجرد و غیر از بدن و خواص آن دانست.[۷۴] از نظر وی، در صورت عدم باور به تجرد نفس، فرض معاد و حیات مجدد معقول نخواهد بود.[۷۵] بر این اساس، تصور صحیح و معقول معاد مبتنی بر پذیرش این امور است: وجود روح (نفس)، جوهر بودن روح، استقلال روح از بدن و بقای آن پس از مرگ بدن، و پذیرفتن اینکه روح بخش اصلی و حقیقت انسان است و تا هنگامی که باقی باشد، انسانیتِ انسان محفوظ خواهد بود.[۷۶]

مسیحیان نیز غالباً حیات پس از مرگ را با اعتقاد به نفس مجرد و مستقل از بدن امکان‌پذیر می‌دانند تا جایی که گفته شده همه اندیشمندان مهم در تاریخ مسیحیت این دیدگاه را پذیرفته‌اند.[۷۷]

مسئله این‌همانیِ انسانِ دنیوی و اخروی

باور به معاد را مبتنی بر این حقیقت دانسته‌اند که انسانی که در آخرت زنده می‌شود، همان انسانی است که در دنیا زندگی می‌کرد. از این مسئله با عنوان «هوهویَت» یا این‌همانی یاد شده است.[۷۸] مراد از این‌همانیِ شخصی در بحث معاد این است که آیا فردی که پس از مرگ باقی است، به لحاظ عددی و نه به لحاظ چگونگی و ویژگی‌ها،[یادداشت ۱] همان کسی است که پیش از مرگ زندگی می‌کرد.[۷۹] بیشتر الهی‌دانان و فیلسوفان مسلمان[نیازمند منبع] و مسیحی[۸۰] این‌همانیِ شخصیِ عددی را پذیرفته‌اند. گفته شده کتاب مقدس مسیحیان نیز این نظر را تعلیم داده است.[۸۱]

در اینکه عامل وحدت و این‌همانیِ انسانِ دنیوی (پیش از مرگ) با انسان اخروی (انسان پس از مرگ) چیست و به چه دلیل، شخصِ پس از مرگ همان شخصِ پیش از مرگ است، فیلسوفان مسلمان نفس را معیار و عامل یکی بودن انسان دنیوی و اخروی دانسته‌اند. از نظر آنان، ماده و بدن به دلیل تغییر و دگرگونی نمی‌تواند معیار این‌همانیِ انسانِ دنیوی و اخروی باشد.[۸۲] از نظر ملاصدرا، ملاک بقای انسان، بقا و حفظ نفس اوست. مادامی که نفسِ یک فرد باقی است، او نیز باقی است، ولو اینکه اجزا و اعضای بدنش دگرگون شود. هنگامی که مثلاً از فردی به نام زید سؤال می‌شود که آیا زیدِ جوان همان زیدِ در حال کودکی و پیری است یا خیر، ملاصدرا، زید را به جهت بقای نفسش در تمام طول عمر، یک شخص می‌داند. در آخرت نیز به دلیل بقای نفس، زیدِ در دنیا همان زیدِ در آخرت خواهد بود.[۸۳]

محمدتقی مصباح یزدی نیز با پذیرش ملاک نفس معتقد است بدون پذیرش نفس مجرد و مستقل از بدن، فرض حیات مجدد برای شخصِ پیش از مرگ معقول نخواهد بود.[۸۴] به باور او چون نفس، مجرد است و پیش و پس از مرگ تغییر نمی‌کند، می‌تواند بعد از مرگ بدن باقی بماند و هنگامی که مجدداً به بدن تعلق می‌گیرد، وحدت و این‌همانیِ شخص را حفظ کند؛ اما اگر کسی وجود انسان را منحصر در همین بدن مادی محسوس بپندارد، با متلاشی شدن اندام‌های بدن، نابود می‌شود. ازاین‌رو، تصور صحیحی از معاد نمی‌توان ارائه داد.[۸۵]

آیه ۱۱ سوره سجده[یادداشت ۲] را از شواهد این دیدگاه شمرده‌اند که براساس آن، قِوام انسانیت و شخصیت هرکسی همان چیزی است که ملک‌الموت آن را قبض می‌کند، نه بدن که پراکنده و پوسیده می‌شود.[۸۶]

ملاک بدن یا مغز (داشتن بدن یا مغز واحد در طول زمان)، ملاک حافظه (استمرار حافظه و یادآوری خاطرات در طول زمان) از دیگر ملاک‌ها و نظریه‌هایی است که از سوی منکران نفس در مسئله این‌همانیِ شخصی مطرح شده است.[۸۷]

امکان معاد

برای اثبات امکان معاد و بعیدنشمردن آن به سه،[۸۸] پنج[۸۹] یا شش دسته[۹۰] از آیات قرآن استناد کرده‌اند. آیت‌الله جوادی آملی این آیات را در پنج دسته چنین بیان کرده است:

  1. آیاتی که دلالت بر آفرینش آغازین انسان دارند؛ مانند آیات ۷۹ سوره یس، ۲۷ سوره روم و ۱۹ سوره عنکبوت. در آیه ۲۷ روم آمده است که خداوند آفرینش را آغاز می‌کند و آن را تجدید می‌نماید و تجدید خلقت بر او آسان‌تر است.
  2. آیاتی که در آنها خداوند جریان آفرینش جهان هستی به ویژه آسمان‌ها را بیان و قدرت خود را بازگو می‌کند؛ همچون آیات ۹۹ سوره اِسراء، ۵۷ سوره غافر و ۳۳ سوره احقاف. در آیه ۸۱ سوره یس آمده است آیا کسی که آسمان‌ها و زمین را آفریده است، نمی‌تواند انسان‌ها را در روز قیامت زنده کند؟
  3. آیاتی که درباره زنده شدن زمین است که نمونه‌ای حسی بر امکان زنده‌شدن مردگان به شمار می‌رود؛ از جمله آیه ۱۹ و ۵۰ سوره روم، آیه ۹ سوره فاطر و آیه ۵۷ سوره اعراف.
  4. آیاتی که آغاز آفرینش انسان و مراحل شکل‌گیری و تکامل جنین به صورت انسان را نمونه‌ای بر امکان معاد بیان کرده‌اند؛ مثل آیه ۵ و ۶ سوره حج، آیات ۱۲ تا ۱۶ سوره مؤمنون و آیات ۳۷ تا ۴۰ سوره قیامت. در آیات ۳۷-۴۰ قیامت گفته شده خداوندی که انسان را از نطفه و عَلَقه خلق کرد، آیا قادر نیست که مردگان را زنده کند؟
  5. آیاتی که برخی از نمونه‌های عینی زنده شدن مردگان را به تصویر کشیده‌اند.[۹۱]

بعضی از نمونه‌های عینی زنده‌شدن مردگان که در قرآن ذکر شده از این قرارند:

دلایل ضرورت و وقوع معاد

برای اثبات ضرورت و وقوع معاد براهین و دلایل متعددی ارائه شده است. برای نمونه عبدالله جوادی آملی، فیلسوف و مفسر قرآن، نُه برهان،[۹۳] جعفر سبحانی شش دلیل[۹۴] و ناصر مکارم شیرازی در تفسیر نمونه چهار برهان[۹۵] ذکر کرده‌اند. براهین آیت‌الله جوادی آملی عبارت‌اند از: برهان توحید، برهان صدق، برهان فطرت، برهان حرکت و هدف‌داری، برهان حکمت، برهان رحمت، برهان حقیقت، برهان عدالت و برهان تجرد روح.[۹۶]

برهان تعبدی صدق

یکی از دلایل ضرورت معاد، دلیل تعبدی است. هنگامی که دانستیم و پذیرفتیم که قرآن کلام خداست، وقتی خداوند در قرآن بارها گفته است که معادی هست و انسان را محشور می‌کند، پس معاد واقع خواهد شد.[۹۷] از نظر محمدتقی مصباح یزدی، حدود دو هزار آیه از قرآن به صورت مستقیم و غیرمستقیم بر وقوع قیامت دلالت دارند.[۹۸] به گفته جوادی آملی، هنگامی که خداوند که راستگوترین راستگویان است، از تحقق معاد سخن گفته، یقیناً معاد واقع خواهد شد.[۹۹]

گفته شده اشاعره وقوع معاد را از طریق قرآن و سنت اثبات می‌‌کنند، نه عقل و دلایل عقلی.[۱۰۰]

دلیل فطرت

براساس این دلیل

  • در فطرت انسان، محبت و میل به جهان و حیات همیشگی و تنفر از نیستی و نابودی قرار داده شده است.
  • هرچه در نهاد و فطرت انسان قرار داده شده، حق و صحیح است و بیهوده نیست.
  • میل و محبت انسان به جاودانگی و بقا، دلیل بر وجود جهانی جاودانه و محفوظ از نابودی است.
  • این جهان طبیعی شایستگی و قابلیت بقا و جاودانگی ندارد.
  • پس اگر جهان دیگری که قابلیت بقا دارد وجود نداشته باشد، جاودان‌طلبی و میل انسان به جاودانگی که در فطرت انسان قرار داده شده، باطل و بیهوده خواهد بود.
  • در جهان طبیعت باطل وجود ندارد؛ زیرا مخلوق خدای حکیم است.
پس جهان و حیات جاودانه‌ای وجود دارد.[۱۰۱]

فطرت به معنای آفرینش،‌ سرشت و خمیره و گوهری است که هر موجودی در آغاز خلقتش دارد.[۱۰۲]

دلیل حکمت

این برهان صورت‌بندی‌های متفاوتی دارد.[۱۰۳] یکی از تقریرها و صورت‌بندی‌های این برهان مبتنی بر هدفمندی خلقت انسان و جهان است. طبق این تقریر

  • حیات اخروی غایت و هدف از خلقت انسان و جهان است.
  • اگر چنین جهانی وجود نداشته باشد، حیات انسان و جهان منحصر در همین زندگانی دنیوی می‌شود و خلقت انسان عبث و باطل خواهد بود؛ زیرا این جهان و پدیده‌های آن نابودشدنی هستند.
  • خداوند حکیم و منزه از آن است کار عبث و بیهوده انجام دهد.
  • پس باید جهان دیگری پس از این جهان مادی باشد تا هدف این زندگانی دنیوی و خلقت انسان باشد.[۱۰۴]

آیاتی همچون آیه ۱۱۵ سوره مؤمنون، آیه ۲۷ سوره ص و آیه ۳۸ و ۳۹ سوره دخان را اشاره‌کننده به این دلیل دانسته‌اند.[۱۰۵]

دلیل عدالت

این دلیل که بر عدل الهی مبتنی است، از این قرار است:

  • یکی از صفات خداوند عدالت است و این جهان برپایه عدالت نهاده شده است.
  • انسان در این دنیا در انتخاب و انجام کارهای خوب و بد آزاد و مختار است.
  • در اثر اختیار، دسته‌ای از انسان‌ها تواناهایی خود را در راه خدا و خیر و گروهی تمام توانایی خود را در راه ارضای شهوات و گناه به کار می‌برند.
  • این دنیا ظرفیت ندارد تا انسان‌ها نتیجه اعمال خود را به‌صورت کامل ببینند؛ نه پاداش کامل صالحان ممکن است و نه مجازات و کیفر کامل بدکاران میسر است.

بنابراین عدالت خداوند حکم می‌کند که جهانِ عادلانهٔ دیگری پس از این جهان مادی وجود داشته باشد تا در آن، عدالت اجرا و حساب همگان به صورت کامل تسویه شود.[۱۰۶] آیه «أَمْ نَجْعَلُ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ كَالْمُفْسِدِینَ فِی الأَرْضِ أَمْ نَجْعَلُ الْمُتَّقِینَ كَالْفُجَّارِ؛ ﴿یا [مگر] کسانی را که ایمان آورده و کارهای شایسته کرده‌اند مانند مفسدان در زمین قرار می‌دهیم یا پرهیزگاران را با تبهکاران یکسان قرار می‌دهیم؟»[۱۰۷] و آیه ۲۱ و ۲۲ سوره جاثیه، آیه ۵۸ سوره مؤمن، آیه ۳۵ و ۳۶ سوره قلم را از آیات دلالت‌کننده بر این برهان شمرده‌اند.[۱۰۸]

انکار معاد

به نظر آیت‌الله جوادی آملی، انکار در مسائل جهان‌بینی و اعتقادی از جمله معاد غالباً برخاسته از عدم شناخت آن مسائل است. منکران معاد تصور عمیق و دقیقی از معنای معاد نداشتند و دلیل و منطق آنان بعیدشمردن معاد بود. آنان هیچ‌گاه حتی یک دلیل بر نفی و انکار معاد اقامه نکردند.[۱۰۹]

جهالت، غفلت از قدرت الهی،[۱۱۰] میل بی‌بندوباری و عدم مسئولیت[۱۱۱] و میل به سلطه‌گری و قدرت‌طلبی[۱۱۲] را از جمله اسباب انکار معاد شمرده‌اند. در آیه ۲۴ سوره جاثیه به جهالت،[۱۱۳] در آیه ۳-۵ سوره قیامت به عامل میل به بی‌بندوباری و عدم مسئولیت[۱۱۴] و در آیه ۳۳ - ۳۸ سوره مؤمنون[۱۱۵] به قدرت‌طلبی و سلطه‌گری اشاره شده است.

فیلسوفان طبیعت‌گرا را منکر اصل معاد شمرده‌اند.[۱۱۶] از دیدگاه این گروه، انسان عبارت است از جسم مادی که به واسطه مرگ به‌کلی نابود می‌شود. از سوی دیگر، اعاده معدوم محال است. پس اعاده انسان پس از مرگ، محال خواهد بود.[۱۱۷] نقل شده برخی همچون جالینوس و پیروانش در اصل معاد شک داشتند؛[۱۱۸] زیرا آنان تردید داشتند که نفس انسانی، مزاج مادی بدنی است که با مرگ نابود می‌شود یا جوهری است که پس از مرگ باقی می‌ماند.[۱۱۹]

شبهات معاد

شبهات متعددی درباره امکان و وقوع معاد از سوی منکران ذکر شده است که برخی از آنان عبارت‌اند از:

شبهه آکل و مأکول

براساس این شبهه، اگر انسانی غذای انسان دیگر شود، آیا اجزای مأکول (خورده‌شده) در معاد، در بدن آکِل (فردی که اجزای بدن دیگری را خورده) بازمی‌گردد یا در بدن مَأْکول (شخصی که بدنش خورده شده)؟ به هر صورت که فرض شود، بدن یکی از آن دو به صورت کامل، در روز رستاخیز محشور نخواهد شد.[۱۲۰] این شبهه به این صورت نیز مطرح شده که اگر کافری بدن انسان مؤمن را بخورد، در صورت حشر بدن‌های دنیوی، لازم می‌آید فرد مؤمن عذاب شود و فرد کافر پاداش بگیرد.[۱۲۱]

پاسخ‌های گوناگونی به این شبهه داده شده است. برخی از متکلمان مانند علامه حلی با تفکیک بین اجزای اصلی و غیر اصلی بدن معتقدند اجزای اصلی بدن هر شخص از اول تا آخر عمر باقی می‌ماند و به جزء اصلیِ بدنِ فرد دیگر تبدیل نمی‌شود. همین اجزای اصلی نیز در معاد بازگردانده می‌شوند.[۱۲۲]ملاصدرا معتقد است که هویت و حقیقت انسان به نفس اوست، نه بدنش. به همین جهت، بدنی که در آخرت محشور می‌شود لازم نیست به‌عینه همان بدن دنیوی باشد که غذای انسان یا حیوان دیگری شده است؛ بلکه هر بدنی که نفس بدان تعلق گیرد، آن بدن به‌عنیه بدن همان شخص خواهد بود. از نظر وی، آنچه در حشر بدن‌ها لازم است، این است که هرکسی فرد محشور را دید، بگوید این همان شخص دنیوی است و بدنش نیز همان بدن دنیوی است.[۱۲۳]

این شبهه در مسیحیت نیز با عنوان مسئله آدم‌خواری مطرح بوده و هست.[۱۲۴]

شبهه اعاده معدوم

محال‌بودن اعاده معدوم یکی از دستاویزهای منکران معاد شمرده شده است.[۱۲۵] براساس این شبهه، منکران معاد می‌پنداشتند انسان همین بدن مادی است و با مرگ نابود می‌شود. اگر مجدداً زنده شود، انسان دیگری خواهد بود؛ زیرا برگرداندن موجودی که معدوم و نابود شده محال است.[۱۲۶]

در پاسخ به این شبهه، با توجه به آیه ۱۰ و ۱۱ سوره سجده[یادداشت ۳] گفته شده هویت و حقیقت انسان بستگی به روح او دارد، نه بدن و اندام‌های مادی. بنابراین معاد، اعاده معدوم نیست؛ بلکه بازگشت روح است.[۱۲۷] برخی از متکلمان در پاسخ به این شبهه، اعاده معدوم را ممکن دانسته‌اند. از نظر آنان، بر فرض محال بودن اعاده معدوم، مراد از معاد، اعاده و بازگشت اجزا به حالت و حیاتی است که پیش از مرگ داشتند.[۱۲۸]

شبهه درباره علم و قدرت خداوند

یکی از شبهات درباره معاد این است که زنده‌کردن دوبارهٔ مردگان، بر علم و آگاهی از تمام اجزای پراکنده بدن‌های انسان‌ها مبتنی است تا اجزای هر انسانی به بدن همان انسان بازگردانده شود. چنین شناخت و علمی غیرممکن است. چگونه ممکن است بدن‌هایی که خاک شده و ذرات آنها درهم آمیخته شده را از یکدیگر بازشناخت؟[۱۲۹] در پاسخ این شبهه، در آیه ۳ سوره سبأ آمده است: «عَالِمِ الْغَيْبِ لَا يَعْزُبُ عَنْهُ مِثْقَالُ ذَرَّةٍ فِي السَّمَاوَاتِ وَلَا فِي الْأَرْضِ وَلَا أَصْغَرُ مِنْ ذَلِكَ وَلَا أَكْبَرُ إِلَّا فِي كِتَابٍ مُبِينٍ؛ او عالم غيب است كه حتى به اندازه سنگينى ذره‌‏اى، در آسمان‌ها و زمين از او پوشيده نيست، و نه كوچک‌تر از آن ذره، و نه بزرگ‌تر از آن، مگر آنكه در كتاب مبين ثبت است‏.»[۱۳۰] این شبهه از سوی کسانی مطرح شده که علم نامتناهی خدا را نشناخته‌اند و آن را با علوم محدود خود مقایسه می‌کنند؛ اما علم خدا حد و مرزی ندارد و خداوند بر همه‌چیز احاطه دارد.[۱۳۱]

از دیگر شبهات معاد این است که از کجا معلوم که خداوند قدرت بر زنده‌کردن مردگان را داشته باشد. در پاسخ به این شبهه گفته شده که قدرت خدا حد و مرز ندارد و به هرچیز ممکن‌الوقوعی تعلق می‌گیرد؛ چنان‌که در قرآن آمده است: «وَ اللَّهُ‏ عَلى‏ كُلِ‏ شَيْ‏ءٍ قَدِير؛ خدا بر هر كارى تواناست».[۱۳۲]‏ افزون بر آن، آفرینش مجدد اگر آسان‌تر از آفرینش نخست نباشد، سخت‌تر از آن نخواهد بود.[۱۳۳] در آیات قرآن نیز تصریح شده که همان خدایی که شما را نخستین بار آفرید، مجدداً شما را پس از مرگ بازمی‌گرداند.[۱۳۴]

کتاب‌شناسی

کتاب مَنْهَجُ الرَّشاد فی مَعْرفَةِ المَعاد نوشته محمد نعیم طالقانی.

مسئله معاد معمولاً در کتاب‌های کلامی[۱۳۵] و تفسیری،[۱۳۶] بخشی را به خود اختصاص داده است؛ اما افزون بر آن، کتاب‌های مستقل متعددی نیز پیرامون آن به نگارش درآمده است. در کتاب «منبع‌شناسی معاد»، ۱۰۹۸ کتاب، ۲۴۰ پایان‌نامه و ۵۱۲ مقاله با محوریت موضوع معاد معرفی شده است.[۱۳۷] برخی از کتاب‌ها از این قرار است:

معاد در قرآن اثر حسین مظاهری، معاد و جهان پس از مرگ تألیف ناصر مکارم شیرازی، معاد در قرآن نوشته ابراهیم امینی، معاد تألیف غلامحسین ابراهیمی دینانی، معاد در المیزان، گردآوری شمس‌الدین ربیعی (مباحث علامه طباطبایی در تفسیر المیزان پیرامون معاد)، معاد (متن پیاده‌شده سخنرانی‌های مرتضی مطهری[۱۴۰] معاد از نظر روح و جسم (سه‌جلدی) از محمدتقی فلسفی، المعاد؛ رویة قرآنیة اثر سید کمال حیدری و معاد از دیدگاه آیات و روایات اثر عبدالنبی نمازی از دیگر آثار درباره معاد است.

جستارهای وابسته

پانویس

  1. سبحانی، الالهیات، ۱۴۱۳ق، ج۴، ص۱۵۸؛ نمازی، معاد از دیدگاه آیات و روایات، ۱۳۸۵ش، ص۱۱.
  2. مصباح یزدی، آموزش عقاید، ۱۳۸۴ش، ص۳۶۳.
  3. هیوم، ادیان زنده جهان،‌ ۱۳۷۳ش، ص۳۸۰-۳۸۲.
  4. نگاه کنید به: مطهری، مجموعه آثار، ۱۳۹۰ش، ج۲، ص۵۰۷؛ سبحانی، معادشناسی، ۱۳۸۷ش، ص۱۵.
  5. مطهری، مجموعه آثار، ۱۳۹۰ش، ج۲، ص۵۰۷؛ سبحانی، معادشناسی، ۱۳۸۷ش، ص۱۵.
  6. مصباح یزدی، آموزش عقاید، ۱۳۸۴ش، ص۳۶۳.
  7. مطهری، مجموعه آثار، ۱۳۹۰ش، ج۲، ص۵۰۷.
  8. مصباح یزدی، آموزش عقاید، ۱۳۸۴ش، ص۳۴۱ و ۳۴۲.
  9. سوره قصص، آیه ۸۲.
  10. سبحانی، معادشناسی، ۱۳۸۷ش، ص۱۵.
  11. سبحانی، الالهیات، ۱۴۱۳ق، ج۴، ص۱۶۴.
  12. مصباح یزدی، آموزش عقاید، ۱۳۸۴ش، ص۳۴۱و۳۶۳.
  13. نگاه کنید به:‌ سوره بقره، آیه ۴؛ سوره نمل، آیه ۳.
  14. نگاه کنید به:‌ سوره اسراء، آیه۱۰؛ سوره فرقان، آیه۱۱؛ سوره صبا، آیه۸؛ سوره مؤمنون، آیه۷۴.
  15. نگاه کنید به:‌ سوره الرحمن، آیه۴۶ تا آخر؛ سوره الواقعه، آیه۱۵-۳۸؛ سوره الدهر آیه۱۱-۲۱.
  16. نگاه کنید به:‌ سوره الحاقه، آیه۲۰-۲۷؛ سوره الملک، آیه ۶-۱۱؛ سوره الواقعه، آیه ۴۲ و ۵۶.
  17. مصباح یزدی، آموزش عقاید، ۱۳۸۴ش، ص۳۴۱.
  18. برای نمونه نگاه کنید به: انجیل یوحنا، باب ۵، ایه ۲۸ و ۲۹؛ انجیل لوقا، باب ۲۰، آیه ۳۴-۳۸؛ انجیل متی، باب ۲۲، آیه ۲۳-۳۳.
  19. ماری و ری، درآمدی به فلسفه دین، ۱۳۹۸ش، ص۳۹۹ و ۴۰۰.
  20. برای نمونه نگاه کنید به: ایوب، باب ۲۴، فقره ۱۹؛ مزامیر، باب ۹، فقره ۱۷ و باب ۴۹، فقره ۱۴ و ۱۵.
  21. برای نمونه نگاه کنید به: مکاشفه، باب ۹، فقره ۱و ۲ و باب ۲۰، فقره ۱-۳.
  22. تیسن، الهیات مسیحی، انتشارات حیات ابدی، ص۳۶۲ و ۳۶۳.
  23. مک‌گراث، درسنامه الهیات مسیحی، ۱۳۸۴ش، ج۱، ص۵۵-۵۷؛ پترسون و دیگران، عقل و اعتقاد دینی، ۱۳۷۶ش، ص۳۱۹.
  24. توفیقی، آشنایی با ادیان بزرگ، ۱۳۸۶ش، ص۱۱۰.
  25. سبحانی، الالهیات، ۱۴۱۳ق، ج۴، ص۱۶۰.
  26. اول سموئیل، باب ۲، فقره ۶.
  27. ابراهیم‌زاده و علی‌نوری، ادیان الهی و فرق اسلامی، ۱۳۸۳ش، ص۱۱۹؛ توفیقی، آشنایی با ادیان بزرگ، ۱۳۸۶ش، ص۶۲.
  28. ابراهیم‌زاده و علی‌نوری، ادیان الهی و فرق اسلامی، ۱۳۸۳ش، ص۱۱۹ و ۱۲۰؛ توفیقی، آشنایی با ادیان بزرگ، ۱۳۸۶ش، ص۶۲.
  29. ابراهیم‌زاده و علی‌نوری، ادیان الهی و فرق اسلامی، ۱۳۸۳ش، ص۱۱۹ و ۱۲۰.
  30. مکارم شیرازی، پیام قرآن، ۱۳۸۶ش، ج۵، ص۱۷.
  31. مصباح یزدی، آموزش عقائد، ۱۳۸۴ش، ص۳۳۹و۳۴۰.
  32. جوادی آملی، معاد در قرآن (۱)، ۱۳۹۵ش، ص۲۲.
  33. سبحانی و برنجکار، معارف و عقاید ۱ و ۲، ۱۳۹۷ش، ص۳۵۸.
  34. سبحانی و برنجکار، معارف و عقاید ۱ و ۲، ۱۳۹۷ش، ص۳۵۸.
  35. سبحانی و برنجکار، معارف و عقاید ۱ و ۲، ۱۳۹۷ش، ص۳۵۸.
  36. مصباح یزدی، آموزش عقائد، ۱۳۸۴ش، ص۳۴۰و۳۴۱؛ مصباح یزدی، انسان‌شناسی در قرآن، ۱۴۰۱ش، ص۱۷۳.
  37. نمازی، معاد از دیدگاه آیات و روایات، ۱۳۸۵ش، ص۱۲-۱۵.
  38. نگاه کنید به: فیاض لاهیجی، گوهر مراد، ۱۳۸۳ش، ص۵۹۵؛ مجلسی، حق الیقین، انتشارات اسلامیه، ج۲، ص۳۶۹؛ خاتمی، فرهنگ علم کلام، ۱۳۷۰ش، ج۱، ص۲۰۴.
  39. نگاه کنید به: جوادی آملی، معاد در قرآن (۱)، ۱۳۹۵ش، ص۲۱ و ۱۳۷.
  40. تفتازانی، شرح المقاصد، ۱۴۰۹ق، ج۵، ص۸۲.
  41. نمازی، معاد از دیدگاه آیات و روایات، ۱۳۸۵ش، ص۱۵.
  42. مجلسی، حق الیقین، انتشارات اسلامیه، ص۳۶۹.
  43. مکارم شیرازی، پیام قرآن، ۱۳۸۶ش، ج۵، ص۲۹و۳۱.
  44. مکارم شیرازی، پیام قرآن، ۱۳۸۶ش، ج۵، ص۴۴.
  45. سبحانی، الالهیات، ۱۴۱۳ق، ج۴، ص۱۶۶.
  46. نگاه کنید به: سبحانی، الالهیات، ۱۴۱۳ق، ج۴، ص۱۶۶؛ مکارم شیرازی، پیام قرآن، ۱۳۸۶ش، ج۵، ص۴۵-۱۰۲.
  47. فیاض لاهیجی، گوهر مراد، ۱۳۸۳ش، ص۶۲۱.
  48. نگاه کنید به: فخر رازی، الاربعین فی اصول الدین، ۱۹۸۶م، ج۲، ص۵۵؛ فیاض لاهیجی، گوهر مراد، ۱۳۸۳ش، ص۶۲۱؛ سبحانی، منشور جاوید، ۱۳۸۳ش، ج۵، ص۱۵۳.
  49. فیاض لاهیجی، گوهر مراد، ۱۳۸۳ش، ص۶۲۱.
  50. فیاض لاهیجی، گوهر مراد، ۱۳۸۳ش، ص۶۲۱؛ سبحانی، منشور جاوید، ۱۳۸۳ش، ج۵، ص۱۵۴.
  51. فیاض لاهیجی، گوهر مراد، ۱۳۸۳ش، ص۶۲۲.
  52. مجلسی، حق الیقین، ۱۳۸۶ش، ج۲، ص۳۷۰.
  53. مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۱ش، ج۲، ص۳۰۷.
  54. فیاض لاهیجی، گوهر مراد، ۱۳۸۳ش، ص۶۲۱.
  55. فخر رازی، الاربعین فی اصول الدین، ۱۹۸۶م، ج۲، ص۵۵؛ فیاض لاهیجی، گوهر مراد، ۱۳۸۳ش، ص۶۲۱.
  56. سبحانی، منشور جاوید، ۱۳۸۳ش، ج۵، ص۱۵۴.
  57. فیاض لاهیجی، گوهر مراد، ۱۳۸۳ش، ص۶۲۱؛ سبحانی، منشور جاوید، ۱۳۸۳ش، ج۵، ص۱۵۶.
  58. سبحانی، منشور جاوید، ۱۳۸۳ش، ج۵، ص۱۵۴.
  59. رجوع کنید به: خوش صحبت، «معاد جسمانی از منظر علامه طباطبایی با تأکید بر تفسیر المیزان»، ص۳۸.
  60. سبحانی، منشور جاوید، ۱۳۸۳ش، ج۵، ص۱۵۴.
  61. علامه حلی، الباب الحادی عشر، ۱۳۷۰ش، ص۲۰۶.
  62. ابن‌سینا، الشفا(الهیات)، ۱۴۰۴ق، ص۴۲۳.
  63. مجلسی، حق الیقین، انتشارات اسلامیه، ج۲، ص۳۶۹ و ۳۷۰.
  64. مجلسی، حق الیقین، انتشارات اسلامیه، ج۲، ص۳۶۹.
  65. فیاض لاهیجی، گوهر مراد، ۱۳۸۳ش، ص۶۲۱.
  66. سبحانی، منشور جاوید، ۱۳۸۳ش، ج۵، ص۱۹۹.
  67. سبحانی، منشور جاوید، ۱۳۸۳ش، ج۵، ص۱۹۹.
  68. بحرانی، قواعد المرام، ۱۴۰۶ق، ص۱۴۴؛ علامه حلی،‌ کشف المراد، ۱۴۱۳ق، ۴۰۶.
  69. سبحانی، منشور جاوید، ۱۳۸۳ش، ج۵، ص۱۸۸و۱۸۹.
  70. سبحانی، منشور جاوید، ۱۳۸۳ش، ج۵، ص۱۸۸-۱۹۰.
  71. نگاه کنید به: ملاصدرا، الحکمة المتعالیة، ۱۹۸۱م، ج۹، ص۱۴۸-۱۵۱؛ سبحانی، منشور جاوید، ۱۳۸۳ش، ج۵، ص۱۷۹-۱۸۷.
  72. نگاه کنید به: فیاضی و شکری، «معاد ‌جسم عنصری (دلایل نقلی و نقد دیدگاه‌های رقیب)»، ص۷۵-۸۵.
  73. آشتیانی، لوامع الحقائق فی اصول العقائد، ۱۳۹۰ش، ص۴۴۰.
  74. مصباح یزدی، آموزش عقاید، ۱۳۸۴ش، ص۳۴۹.
  75. مصباح یزدی، آموزش عقاید، ۱۳۸۴ش، ص۳۵۵.
  76. مصباح یزدی، آموزش عقائد، ۱۳۸۴ش، ص۳۴۹-۳۵۰.
  77. .Baker, «Material Persons and the Doctrine of resurrection», p151, 152
  78. مصباح یزدی، انسان‌شناسی در قرآن، ۱۴۰۱ش، ص۱۷۴.
  79. مسلین، درآمدی بر فلسفه ذهن، ۱۳۹۱ش، ص۳۶۱.
  80. Merricks, «The Resurrection of the Body and the Life Everlasting», p268.
  81. Merricks, «The Resurrection of the Body and the Life Everlasting», p268.
  82. برای نمونه نگاه کنید به: ملاصدرا، الحکمة المتعالیة، ۱۹۸۱م، ج۹، ص۱۹۰؛ آشتیانی، شرح بر زاد المسافر، ۱۳۸۱ش، ص۱۹ و ۲۲۴؛ مصباح یزدی، آموزش عقاید، ۱۳۸۴ش، ص۳۴۸ و ۳۴۹ و ۳۵۵.
  83. آشتیانی، شرح بر زاد المسافر، ۱۳۸۱ش، ص۱۹ و ۲۲۴ و ۲۲۵.
  84. مصباح یزدی، آموزش عقاید، ۱۳۸۴ش، ص۳۴۸ و ۳۵۵.
  85. مصباح یزدی، آموزش عقاید، ۱۳۸۴ش، ص۳۴۹.
  86. مصباح یزدی، آموزش عقائد، ۱۳۸۴ش، ص۳۵۰.
  87. نگاه کنید به‌: حسینی شاهرودی و فخارنوغانی، «این‌همانی شخصی»، ص۲۸-۳۲.
  88. مصباح یزدی، آموزش عقاید، ۱۳۸۴ش، ص۳۷۱.
  89. جوادی آملی، معاد در قرآن (۱)، ۱۳۹۵ش، ص۱۰۹-۱۲۶.
  90. مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۱ش، ج۱۸، ص۴۸۵-۴۸۷.
  91. جوادی آملی، معاد در قرآن (۱)، ۱۳۹۵ش، ص۱۰۹-۱۲۰.
  92. نگاه کنید به: جوادی آملی، معاد در قرآن (۱)، ۱۳۹۵ش، ص۱۲۰-۱۲۶؛ مصباح یزدی، آموزش عقاید، ۱۳۸۴ش، ص۳۷۳-۳۷۵.
  93. جوادی آملی، معاد در قرآن‌(۱)، ۱۳۹۵ش، ص۱۳۹-۱۷۷.
  94. سبحانی، الالهیات، ۱۴۱۳ق، ج۴، ص۱۶۷.
  95. مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۱ش، ج۱۸، ص۴۷۹-۴۸۵.
  96. جوادی آملی، معاد در قرآن‌(۱)، ۱۳۹۵ش، ص۱۳۹-۱۷۷.
  97. مصباح یزدی، انسان‌شناسی در قرآن، ۱۴۰۱ش، ص۲۱۳.
  98. مصباح یزدی، انسان‌شناسی در قرآن، ۱۴۰۱ش، ص۲۱۳.
  99. جوادی آملی، معاد در قرآن‌(۱)، ۱۳۹۵ش، ص۱۴۱و۱۴۲.
  100. فیاض لاهیجی، گوهر مراد، ۱۳۸۳ش، ص۶۲۰و۶۲۱.
  101. نگاه کنید به:‌ ملاصدرا، الحکمة‌ المتعالیه، ۱۹۸۱م، ج۹، ص۲۴۱؛ جوادی آملی، معاد در قرآن‌(۱)، ۱۳۹۵ش، ص۱۴۳.
  102. جوادی آملی، معاد در قرآن‌(۱)، ۱۳۹۵ش، ص۱۴۳و۱۴۴.
  103. مصباح یزدی، انسان‌شناسی در قرآن، ۱۴۰۱ش، ص۲۲۳.
  104. نگاه کنید به: سبحانی، الالهیات، ۱۴۱۳ق، ج۴، ص۱۶۸؛ مکارم شیرازی، پیام قرآن، ۱۳۸۶ش، ج۵، ص۱۹۲؛ مصباح یزدی، انسان‌شناسی در قرآن، ۱۴۰۱ش، ص۲۲۳.
  105. جوادی آملی، معاد در قرآن (۱)، ۱۳۹۵ش، ص۱۵۵-۱۵۸؛ سبحانی، الالهیات، ۱۴۱۳ق، ج۴، ص۱۶۸؛ مصباح یزدی، انسان‌شناسی در قرآن، ۱۴۰۱ش، ص۲۲۰-۲۲۳.
  106. جوادی آملی، معاد در قرآن (۱)، ۱۳۹۵ش، ص۱۶۵ و ۱۶۶؛ مصباح یزدی، انسان‌شناسی، ۱۴۰۱ش، ص۲۲۷.
  107. سوره ص، آیه ۲۸
  108. نگاه کنید به: جوادی آملی، معاد در قرآن (۱)، ۱۳۹۵ش، ص۱۶۷؛ مصباح یزدی، انسان‌شناسی، ۱۴۰۱ش، ص۲۲۵ و ۲۲۶.
  109. جوادی آملی، معاد در قرآن (۱)، ۱۳۹۵ش، ص۹۵.
  110. سبحانی و برنجکار، معارف و عقاید ۱ و ۲، ۱۳۹۷ش، ص۳۶۴و۳۶۵.
  111. مصباح یزدی، آموزش عقاید، ۱۳۸۴ش، ص۳۴۲؛ سبحانی، منشور جاوید، ۱۳۸۳ش، ج۵، ص۷۳و۷۴.
  112. سبحانی، منشور جاوید، ۱۳۸۳ش، ج۵، ص۷۴.
  113. سبحانی و برنجکار، معارف و عقاید ۱ و ۲، ۱۳۹۷ش، ص۳۶۴و۳۶۵.
  114. مصباح یزدی، آموزش عقاید، ۱۳۸۴ش، ص۳۴۲؛ سبحانی، منشور جاوید، ۱۳۸۳ش، ج۵، ص۷۳و۷۴.
  115. سبحانی، منشور جاوید، ۱۳۸۳ش، ج۵، ص۷۵.
  116. فخر رازی، الاربعین فی اصول الدین، ۱۹۸۶م، ج۲، ص۵۵؛ فیاض لاهیجی، گوهر مراد، ۱۳۸۳ش، ص۶۲۱؛ سبحانی، منشور جاوید، ۱۳۸۳ش، ج۵، ص۱۵۳.
  117. سبحانی، منشور جاوید، ۱۳۸۳ش، ج۵، ص۱۵۳ و ۱۵۴.
  118. فخر رازی، الاربعین فی اصول الدین، ۱۹۸۶م، ج۲، ص۵۵؛ فیاض لاهیجی، گوهر مراد، ۱۳۸۳ش، ص۶۲۱.
  119. فخر رازی، الاربعین فی اصول الدین، ۱۹۸۶م، ج۲، ص۵۵؛ سبحانی، منشور جاوید، ۱۳۸۳ش، ج۵، ص۱۵۴.
  120. علامه حلی، کشف المراد، ۱۴۱۳ق، ص۴۰۶؛ ملاصدرا، الحکمة المتعالیة، ۱۹۸۱م، ج۹، ص۱۹۹ و ۲۰۰؛ سبحانی، الالهیات، ۱۴۱۳ق، ج۴، ص۳۹۶.
  121. ملاصدرا، الحکمة المتعالیة، ۱۹۸۱م، ج۹، ص۲۰۰؛ سبحانی، الالهیات، ۱۴۱۳ق، ج۴، ص۳۹۶.
  122. نگاه کنید به: علامه حلی،‌ کشف المراد، ۱۴۱۳ق، ۴۰۶ و ۴۰۷؛ تفتازانی، شرح المقاصد، ۱۴۰۹ق، ج۵، ص۹۵.
  123. ملاصدرا، الحکمة المتعالیة، ۱۹۸۱م، ج۹، ص۲۰۰.
  124. See: Baker, «Death and the Afterlife», p377.
  125. ملاصدرا، الحکمة المتعالیة، ۱۹۸۱م، ج۹، ص۱۶۷؛ تفتازانی، شرح المقاصد، ۱۴۰۹ق، ج۵، ص۹۳ و ۹۴.
  126. مصباح یزدی، آموزش عقاید، ۱۳۸۴ش، ص۳۷۹.
  127. مصباح یزدی، آموزش عقاید، ۱۳۸۴ش، ص۳۷۹.
  128. تفتازانی، شرح المقاصد، ۱۴۰۹ق، ج۵، ص۹۴ و ۹۵.
  129. سبحانی، الالهیات، ۱۴۱۳ق، ج۴، ص۱۸۶؛ مصباح یزدی، آموزش عقائد، ۱۳۸۴ش، ص۳۸۱.
  130. سبحانی، الالهیات، ۱۴۱۳ق، ج۴، ص۱۸۶.
  131. مصباح یزدی، آموزش عقائد، ۱۳۸۴ش، ص۳۸۱.
  132. نگاه کنید به: سوره بقره، آیه ۲۸۴؛ سوره احقاف، آیه ۳۳.
  133. مصباح یزدی، آموزش عقائد، ۱۳۸۴ش، ص۳۸۰و۳۸۱.
  134. برای نمونه نگاه کنید به: سوره اسراء، آیه ۵۱؛ سوره روم، آیه ۲۷.
  135. برای نمونه نگاه کنید به: طوسی، تجرید الاعتقاد، ۱۴۰۷ق، مقصد ششم، ص۲۹۷-۳۱۰؛ علامه حلی،‌ کشف المراد، ۱۴۱۳ق، مقصد ششم، ص۳۹۹-۴۲۷؛ فیاض لاهیجی، گوهر مراد، ۱۳۸۳ش، ص۵۹۵-۶۶۴؛ سبحانی، الالهیات، ۱۴۱۳ق، ج۴، فصل دهم، ص۱۵۷-۲۹۸.
  136. برای نمونه نگاه کنید به: سبحانی، منشور جاوید، کل جلد ۵؛ مکارم شیرازی، پیام قرآن، ۱۳۸۶ش، کل جلد ۵.
  137. اخوان مقدم و دیگران، منبع‌شناسی معاد، ۱۳۹۵ش، ص۸.
  138. حسینی طهرانی، معادشناسی، ۱۴۲۷ق، ج۱، ص۸و۹.
  139. سبحانی، معاد انسان و جهان، ۱۳۷۳ش، ص۷-۱۰.
  140. مطهری، معاد، انتشارات صدرا، ص۹.

یادداشت

  1. این‌همانی عددی این است که شخص پیش از مرگ با شخص پس از مرگ دقیقاً یکی باشد؛ برخلاف این‌همانی در کیفیت که در آن دو چیز به لحاظ ویژگی‌ها مشابه یکدیگرند.(نگاه کنید به: مسلین، درآمدی بر فلسفه ذهن، ۱۳۹۱ش، ص۳۶۱.)
  2. «قُلْ يَتَوَفّاكُمْ مَلَكُ الْمَوْتِ الَّذِي وُكِّلَ بِكُمْ؛ بگو فرشته مرگی که بر شما گمارده شده جانتان را می‌ستاند آنگاه به سوی پروردگارتان بازگردانیده می‌شوید.»
  3. وَ قَالُوا أَئِذَا ضَلَلْنَا فِی الْأَرْضِ أَئِنَّا لَفِی خَلْقٍ جَدِیدٍ بَلْ هُم بِلِقَاء رَبِّهِمْ کافِرُونَ* قُلْ یَتَوَفَّاکُمْ مَلَکُ الْمَوْتِ الَّذِی وُکِّلَ بِکُمْ ثُمَّ إِلَی رَبِّکُمْ تُرْجَعُونَ؛ و گفتند آیا وقتی در [دل] زمین گم شدیم آیا [باز] ما در خلقت جدیدی خواهیم بود؟ [نه] بلکه آنها به لقای پروردگارشان [و حضور او] کافرند. بگو فرشته مرگی که بر شما گمارده شده جانتان را می‌ستاند آنگاه به سوی پروردگارتان بازگردانیده می‌شوید.(سوره سجده، آیه ۱۰-۱۱)

منابع

  • ‌ آشتیانی، سید جلال‌الدین، شرح بر زاد المسافر، قم، بوستان کتاب، چاپ اول، ۱۳۸۱ش.
  • آشتیانی، میرزا احمد، لوامع الحقائق فی اصول العقائد، تحقیق محسن آشتیانی، قم، کنگره علامه آشتیانی، ۱۳۹۰ش.
  • ابراهیم‌زاده، عبدالله و علیرضا علی‌نوری، ادیان الهی و فرق اسلامی، قم، انتشارات تحسین، چاپ دوم، ‌۱۳۸۳ش.
  • ابن‌سینا، حسین بن علی، الشفا (الالهیات)، قم، مکتبة آیة الله مرعشی، ۱۴۰۴ق.
  • اخوان مقدم، زهره و دیگران، منبع‌شناسی معاد، تهران،‌ دانشیاران ایران، چاپ اول، ۱۳۹۵ش.
  • اردبیلی، سید عبدالغنی، تقریرات فلسفه امام خمینی، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، چاپ اول،‌ ۱۳۸۱ش.
  • بحرانی، ابن‌میثم،‌ قواعد المرام فی علم الکلام، قم، مکتبة آیت‌الله العظمی مرعشی نجفی، ۱۴۰۶ق.
  • پترسون، مایکل و دیگران، عقل و اعتقاد دینی؛ درآمدی بر فلسفه دین، ترجمه احمد نراقی و ابراهیم سلطانی، تهران، طرح نو، ۱۳۷۶ش.
  • تفتازانی، سعدالدین، شرح المقاصد، تحقیق عبدالرحمن عمیره، افست قم، الشریف الرضی، چاپ اول، ۱۴۰۹ق
  • توفیقی، حسین، آشنایی با ادیان بزرگ، تهران-قم، سمت-طه، چاپ دهم، ۱۳۸۶ش.
  • ‌ تیسن، هنری، الهیات مسیحی، ترجمه ط. میکائیلیان، تهران، انتشارات حیات ابدی، بی‌تا.
  • جوادی آملی، عبدالله، تفسیر موضوعی قرآن کریم (ج۴): معاد در قرآن (۱)، تحقیق و تنظیم علی زمانی قمشه‌ای و علی اسلامی،، قم، مرکز نشر اسراء، چاپ یازدهم، ۱۳۹۵ش.
  • حسینی طهرانی، سید محمدحسین، معادشناسی، مشهد، نور ملکوت قرآن، ۱۴۲۷ق.
  • ‌ حسینی شاهرودی، سید مرتضی و فخارنوغانی، وحیده، «اینهمانی شخصی»، فصلنامه اندیشه دینی، شماره ۲۹، زمستان ۱۳۸۷ش.
  • خاتمی، سید احمد، فرهنگ علم کلام: ش‍رح‌ ل‍غ‍ات‌ و اص‍طلاح‍ات‌ و اع‍لام‌ ع‍ل‍م‌ ک‍لام‌، تهران، نشر صبا، ۱۳۷۰ش.
  • خوش‌صحبت، مرتضی، «معاد جسمانی از منظر علامه طباطبایی با تأکید بر تفسیر المیزان»، قم، مجله معرفت کلامی، ش۱۲، بهار و تابستان ۱۳۹۳.
  • ‌ سبحانی، جعفر، الالهیات علی هدی الکتاب و السنة و العقل، قم، مؤسسه امام صادق(ع)، ۱۴۱۳ق.
  • ‌ سبحانی، جعفر، معادشناسی، مقدمه و ترجمه علی شیروانی، قم، دار الفکر، چاپ چهارم، ۱۳۸۷ش.
  • سبحانی، جعفر، معاد انسان و جهان، انتشارات مکتب اسلام،‌ چاپ دوم، ۱۳۷۳ش.
  • سبحانی، جعفر، منشور جاوید، قم، مؤسسه امام صادق(ع)، چاپ اول، ۱۳۸۳ش.
  • سبحانی، محمدتقی و رضا برنجکار، معارف و عقاید ۱ و ۲ (ویرایش سوم)، قم، مرکز مدیریت حوزه‌های علمیه، چاپ پنجم، ۱۳۹۷ش.
  • طوسی، خواجه نصیرالدین، تجرید الاعتقاد، تحقیق حسینی جلالی، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ اول، ۱۴۰۷ق.
  • علامه حلی، حسن بن یوسف، الباب الحادی عشر مع شرحیه النافع یوم الحشر و مفتاح الباب، شرح و توضیح: فاضل مقداد و ابوالفتح بن مخدوم، تهران، مؤسسه مطالعات اسلامی، ۱۳۶۵ش.
  • علامه حلی، حسن بن یوسف، کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، تصحیح و تعلیقه حسن حسن‌زاده آملی، قم، مرکز النشر الاسلامی، چاپ چهارم، ۱۴۱۳ق.
  • فخر رازی، محمد بن عمر، الاربعین فی اصول الدین، قاهره، مکتبة الکلیات الازهریه، چاپ اول، ۱۹۸۶م.
  • فیاض لاهیجی، ملاعبدالرزاق، گوهر مراد، تهران، نشر سایه، چاپ اول، ۱۳۸۳ش.
  • فیاضی، غلامرضا و مهدی شکری، «معاد ‌جسم عنصری (دلایل نقلی و نقد دیدگاه‌های رقیب)»، فصلنامه معرفت کلامی، سال سوم، شماره دوم، پاییز و زمستان ۱۳۹۱ش.
  • ماری، مایکل جی. و مایک سی. ری، درآمدی به فلسفه دین، ترجمه سعید عابدی، تهران، نشر نی، چاپ اول، ۱۳۹۸ش.
  • مجلسی، محمدباقر، حق الیقین، تهران، انتشارات اسلامیه، ۱۳۸۶ش.
  • مسلین، کیت، درآمدی بر فلسفه ذهن، ترجمه مهدی ذاکری، قم، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، چاپ دوم، ۱۳۹۱ش.
  • مصباح یزدی، محمدتقی، آموزش عقاید، تهران، مؤسسه انتشارات امیرکبیر،، چاپ هجدهم، ۱۳۸۴ش.
  • ‌ مصباح یزدی، محمدتقی، انسان‌شناسی در قرآن، تدوین و تنظیم محمود فتحعلی، قم،‌ مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، چاپ نهم، ۱۴۰۱ش.
  • مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، تهران، انتشارات صدرا، ۱۳۹۰ش.
  • مکارم شیرازی، ناصر، پیام قرآن، تهران، دار الکتب الاسلامیه، چاپ نهم، ۱۳۸۶ش.
  • ‌ مک‌گراث، آلیستر، درسنامه الهیات مسیحی (ج۱/ ویرایش سوم)، ترجمه بهروز حدادی، قم، مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب، چاپ اول، ۱۳۸۴ش.
  • ملاصدرا، محمد بن ابراهیم، الحکمة المتعالیة فی الاسفار الاربعة العقلیة، بیروت،‌ دار احیاء التراث، چاپ سوم، ۱۹۸۱م.
  • نمازی، عبدالنبی، معاد از دیدگاه آیات و روایات، قم، تحسین، چاپ دوم، ۱۳۸۵ش.
  • هیوم، رابرت، ادیان زنده جهان،‌ ترجمه عبدالرحیم گواهی، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، چاپ سوم، ۱۳۷۳ش.
  • Baker, Lynne Rudder, «Death and the Afterlife», The Oxford handbook of philosophy of religion, Edited by William J. Wainwright, New York, Oxford University Press, 2005.
  • Baker, Lynne Rudder, «Material Persons and the Doctrine of resurrection», Faith and Philosophy, Vol. 18, NO. 2, April 2001.
  • Merricks, Trenton, «the Resurrection of the Body and the Life Everlasting», In: Reason for the Hope Within, ed. Michael J. Murray, Wm. B. Eerdmans Publishing Co, 1999.

پیوند به بیرون