فِرعون فرمانروای مصر در زمان حضرت موسی(ع) است. قرآن، فرعون را پادشاهی جبار معرفی میکند که مدعی بود پروردگار مردم مصر است. او قوم بنیاسرائیل را که پیش از این در زمان پیامبری حضرت یوسف در مصر ساکن شده بودند، به خدمت گرفت و با انگیزه پیشگیری از ولادت حضرت موسی دستور داد فرزندان پسر بنیاسرائیل را به محض ولادت به قتل برسانند.
اطلاعات کلی | |
---|---|
نام | فرعون |
محل زندگی | مصر |
موسی پس از رسیدن به پیامبری مأمور شد که با فرعون سخن بگوید تا ایمان آورد و بنیاسرائیل را رها سازد اما فرعون علیرغم ظهور معجزات و نشانهها به دست حضرت موسی(ع)، حاضر به پذیرفتن دعوت توحیدی او نشد و به موسی نسبت ساحری داد. خداوند برای تنبه فرعون و مردم مصر بلاهای متعددی را متوجه آنها نمود اما آنها باز ایمان نیاوردند تا اینکه موسی به فرمان خدا، قوم خود را از مصر خارج نمود و فرعون و سپاهیانش آنها را دنبال نموده و در پی شکافتهشدن آب دریا و عبور حضرت موسی(ع) و پیروان او به معجزه الهی، در دریا غرق شدند.
واژه فرعون
غالب اهل لغت فرعون را لغتی غیرعربی[۱] و اکثراً قبطی دانسته، در مورد معنای آن اکتفا نمودهاند به نقل قولی که آن را به معنی تمساح دانسته است.[۲] اما برخی محققان گفتهاند فرعون در شکل مصریاش «بر- عا» یا «بر- عو»، در آغاز به معنی خانه بلند یا بزرگ بوده و به قصر شاهی اطلاق میشده است اما به مرور، نام احترامآمیزی برای خود شاه گردیده است.[۳]
برخی فرعون را صرفاً لقب پادشاه مصر در زمان موسی(ع) دانستهاند[۴] اما دیدگاه غالب آن است که فرعون لقبی عمومی برای سلاطین مصر بود[۵] و گفته شده اطلاق آن بر سلاطین مصر، از سلسله هجدهم به بعد از سلسلههای ۲۹گانه مصر باستان رایج گردیده است.[۶] عدهای نیز فرعون را لقبی برای ملوک عمالقه[۷] یا ملوک عمالقه در مصر[۸] دانستهاند.
کلمه فرعون ۷۴ بار در قرآن ذکر شده[۹] که همه موارد به فرعون زمان موسی اشاره دارد.[۱۰]
شیوه حکومتی
فرعون در قرآن، پادشاهی مستبد معرفی شده که خدایانی جز خدای واحد را میپرستیده[۱۱] و خود نیز ادعای خدائی داشته است.[۱۲] البته از عبارت «أَنَا رَبُّکمُ الْأَعْلی»[۱۳] که قرآن از زبان او خطاب به مصریان نقل میکند برمیآید که او خود را رب و پروردگار مردم مصر میپنداشت نه خدای مطلق.[۱۴]
بنا بر آیات قرآن، فرعون فردی مستکبر و سلطهگر بود و برای تقویت سلطه خود، بین مردم اختلاف میانداخت.[۱۵] او همچنین وزیری به نام هامان، مشاورانی در دربار و سپاهی نیرومند داشت[۱۶] و در استکبار و سلطه خود به آنها تکیه میکرد.[۱۷]
فرعون خود را اختیاردار اعتقادات افراد میدانست[یادداشت ۱] و افرادی که مخالف خواسته او اعتقادی پیدا مینمودند را زندان مینمود[۱۸] یا به سختترین وجهی شکنجه مینمود. به عنوان نمونه او هنگامی که پی به ایمان همسرش به موسی برد دستور قتل او را صادر نمود.[۱۹] قرآن از او با صفت "ذو الاوتاد" یاد میکند[۲۰] و مطابق با روایات این وصف به این لحاظ برای او آمده که مخالفانِ خود را با میخها (اوتاد) به زمین میکوبید و بر همان حال باقی میگذاشت تا بمیرند.[۲۱]
رفتار با بنیاسرائیل
قرآن ضمن داستانهای بنیاسرائیل و حضرت موسی از فرعون نیز سخن به میان آورده است.[۲۲] بنیاسرائیل اولاد یعقوب نبی بودند که در زمانی که حضرت یوسف، عزیز مصر شد به سبب قحطی از کنعان به مصر کوچیده بودند.[۲۳]
مطابق با توصیف قرآن، فرعون بر طایفه بنیاسرائیل مسلط گشته، پسران آنها را میکشت و زنانشان را به خدمت میگرفت.[۲۴] در مورد انگیزه فرعون از کشتن پسران بنیاسرائیل منابع بسیاری، از سُدّی از مفسران عهد تابعین داستانی نقل نمودهاند که بر اساس آن فرعون خواب عجیبی دید و کاهنان آن را به ولادت پسری در بین بنیاسرائیل تعبیر نمودند که او را خواهد کشت. فرعون برای پیشگیری از این اتفاق، دستور به کشتن فرزندان پسر بنیاسرائیل داد.[۲۵] اما مطابق با روایات نقل شده از امام صادق(ع) و امام باقر(ع)، بنیاسرائیل بر اساس وعدهای که حضرت یوسف به بنیاسرائیل داده بود، در انتظار ولادت موسی و کشتهشدن فرعون به دست او بودند و خبر اعتقاد آنان به فرعون رسیده بود تا اینکه زمانی کاهنان و ساحران دربار به او گفتند که امسال فرزندی از بنیاسرائیل متولد میشود که هلاکت دین تو و قومت به دست او خواهد بود، از این رو فرعون دستور داد به محض ولادت پسری در بنیاسرائیل او را به قتل برسانند.[۲۶]
رشد موسی در قصر فرعون
پس از آنکه حضرت موسی متولد شد، خدا به مادرش وحی کرد که او را بر روی آب دریا رها کند. فرعونیان موسی را از دریا گرفتند و به نزد فرعون آوردند، همسر فرعون از کشتن او ممانعت نمود و فرعون را راضی به نگه داشتن او در نزد خودشان نمود.[۲۷] قرآن از همسر فرعون نقل میکند که برای ترغیب فرعون گفت: " لَا تَقْتُلُوهُ عَسی أَن ینفَعَنَا أَوْ نَتَّخِذَهُ وَلَدًا؛[۲۸] او را نکشید شاید به ما نفعی برساند یا او را فرزند خود قرار دهیم"
برخی این سخن همسر فرعون را دلالتکننده بر این میدانند که فرعون و همسرش فرزندی نداشتهاند.[۲۹]
هنگامی که موسی به سن جوانی رسید روزی مشاهده کرد که بین فردی از بنیاسرائیل که از طرفداران او بود با مردی قبطی زد و خورد رخ داده است. موسی به طرفداری از پیرو خود برخاست و مشتی به مرد قبطی زد و او بر اثر این ضربه کشته شد. پس از این واقعه موسی از ترس قصاص فرعونیان از مصر به سوی مدین فرار نمود.[۳۰]
واکنش به رسالت موسی
حضرت موسی در بازگشت از مدین از طرف خدا به رسالت مبعوث گشته، مأمور شد با معجزاتی که خدا به او داده بود نزد فرعون برود و او را که به تعبیر قرآن طغیان نموده بود با لحنی نرم هدایت نماید.[۳۱]
موسی به همراه برادرش هارون که از طرف خدا سِمَت وزیری او را داشت به نزد فرعون رفته و خود را به عنوان رسول پروردگار معرفی نمودند[۳۲] و او را به تقوای الهی فراخوانده[۳۳]، از او خواستند که بنیاسرائیل را رها کند تا به همراه آنها [به کنعان سرزمین اجدادشان] روانه شوند[۳۴] اما فرعون موسی را به تمسخر گرفته، در صورت باز نگشتن از عقیدهاش تهدید به زندان کرد.[۳۵]
موسی برای اثبات مدعایش معجزات پیامبری خود را ارائه نمود.[۳۶] که یکی از آنها اژدها شدن عصا بود.[۳۷] اما فرعون و اطرافیان او پس از دیدن این معجزات همچنان موسی را تکذیب نمودند و به او نسبت ساحری دادند.[۳۸]
فرعون همچنین ساحران ماهر مصر را فراخواند[۳۹] تا با موسی در روز زینت که روز عید مصریان بود[۴۰]، مقابله نمایند.[۴۱][یادداشت ۲]در روز موعود ساحران با مشاهده معجزه حضرت موسی، به خدا ایمان آوردند. اما فرعون همچنان بر عقیده خود باقی ماند و با مشاهده این صحنه ساحران را شاگردان موسی خواند که بر علیه او توطئه نمودهاند و به شدت بر آنان غضبناک شده آنها را به بریدن دست و پا و مصلوب کردنشان تهدید نمود اما ساحران دست از ایمان خود برنداشتند[۴۲] و به او گفتند: «ما هرگز تو را بر دلایل روشنی که به سوی ما آمده و بر آنکه ما را آفرید، ترجیح نمیدهیم پس هر حکمی را که میتوانی صادر کن! تو فقط در مورد زندگی دنیا میتوانی حکم کنی.»[۴۳]
فرعون برای کسانی که به موسی ایمان میآوردند بار دیگر رویه کشتن فرزندان پسر و به خدمت گرفتن زنان را از سر گرفت.[۴۴] و حتی تصمیم به قتل موسی نیز گرفت اقدامی که از آیات قران برمیآید که مخالفانی در دربار فرعون داشته است، چرا که در قرآن آمده است: «وَ قالَ فِرْعَوْنُ ذَرُونِی أَقْتُلْ مُوسی وَ لْیدْعُ رَبَّه؛ فرعون گفت: مرا رها کنید تا موسی را بکشم و او پروردگارش را [برای نجات خود] بخواند»[۴۵] شخصیتی که مانع از اجرای این تصمیم شد مؤمن آل فرعون است که ایمان خود را تا پیش از این پنهان نگه میداشت و چون جان موسی را در خطر دید به دفاع از او پرداخت.[۴۶]
فرعون همچنین در مقابل دعوت حضرت موسی به هامان وزیر خود دستور داد که برجی بسازد تا بر آن بالا رفته و از خدای موسی خبر بگیرد.[۴۷] اما علامه طباطبائی با استنباط از گفتار نقل شده از فرعون در قرآن، این تصمیم را ناشی از تلاش فرعون برای نشان دادن قیافهای منصفانه از خود و نوعی عوام فریبی او میداند.[۴۸]
عذابهای آل فرعون
مطابق با آنچه در قرآن آمده، چون قبطیان و پیروان فرعون که قرآن، آنها را آل فرعون میخواند به خدا ایمان نیاوردند خدا آنان را چند سال مبتلا به قحطی نمود تا شاید به یاد خدا بیفتند و دست از اعمال ناشایسته خودشان بردارند اما آنها هنگامی که از برکت و نعمتی برخوردار میشدند آن را به خود نسبت میدادند و هر وقت آفت و بلا و محنتی به آنها روی میآورد، میگفتند این از نحوست و شومی موسی و پیروان اوست.[۴۹]
خدا قوم موسی را به بلاهای متعددی همچون طوفان، ملخ، کَنِه، قورباغهها و خونآلود شدن آب نیل دچار نمود.[۵۰] این بلاها که به تعبیر قرآن مُفَصَّلات بودند یعنی یکی یکی و با فاصله نازل میشدند، هر بار فرعونیان را به ستوه میآوردند تا جایی که از موسی طلب دعا مینمودند تا عذاب از آنها برداشته شود و در عوض آنها به او ایمان آورند و بنیاسرائیل را بدو واگذار کنند اما چون موسی دعا مینمود و عذاب برداشته میشد، نقض عهد میکردند. در برخی روایات است که هر سال یا هر ماه به برخی از این عذابها گرفتار میشدند.[۵۱] براساس روایات این عذابها تنها دامان فرعونیان را میگرفت و بنیاسرائیل از آن مصون بودند. [۵۲] درباره «وَ الدَّمَ». بعضى گفتهاند بیمارى «رُعاف» (خون دماغ شدن) به صورت یک بیمارى عمومى درآمد و همگى گرفتار آن شدند. ولى بیشتر راویان و مفسران گفتهاند: رودخانه عظیم نیل به رنگ خون درآمد، آن چنان که براى هیچ مصرفى قابل استفاده نبود. [۵۳]). برخی مفسران براین باورند که چون «ضفادع» جمع «ضفدع» است و «ضفدع» به معنى قورباغه است، این کلمه به صورت جمع در آیه فوق آمده ولى عذاب هاى دیگر به صورت مفرد ذکر شده است؛ شاید دلیل بر آن باشد که انواع مختلفى از قورباغه را خداوند بر اینها مسلط ساخت[۵۴]
غرق شدن در دریا و اظهار توبه
از آنجا که فرعون و پیروانش حاضر به قبول دعوت موسی یا تسلیم بنیاسرائیل به او نشدند، خداوند به موسی دستور داد که شبانه همراه با ایمانآورندگان از مصر خارج شود گرچه فرعونیان او را دنبال خواهند نمود و به او وعده داد که آنها در دریا غرق خواهند شد[۵۵] موسی فرمان خدا را اجرا نمود. هنگامی که به دریا رسید به فرمان الهی با عصا به آب دریا زد و آب دریا برای او و قومش شکافته شد تا از آن عبور کنند و چون قوم فرعون به دنبال آنها به میانه دریا آمدند آب آنها را فرا گرفته و غرق کرد.[۵۶]
قرآن میگوید هنگامی که فرعون در حال غرق شدن بود به خدا اقرار نمود [یادداشت ۳]اما خطاب رسید که اکنون ایمان میآوری؟! در حالی که پیش از این عصیان میورزیدی و از تبهکاران بودی پس امروز بدن تو را نجات میدهم تا برای آیندگانت نشانهای باشی و یقیناً بسیاری از مردم از نشانههای ما بیخبرند.[۵۷] علامه طباطبایی در المیزان در باره علت اینگونه اظهار ایمان از سوی فرعون وتأکید بر ایمانی که بنی اسرائیل آورده امیدواری فرعون به نجات از غرق شدن ورهایی دانسته وبه همین جهت افزون بر ایمان به اسلام آوردن و تسلیم بودنش نیز تصریح کرده است. [۵۸] [یادداشت ۴] وی همچنین در تفسیر المیزان، علت پذیرفته نشدن توبه فرعون را این میداند که توبه در وقت خودش صورت نگرفته و در نتیجه ایمانی که پس از فوت وقتش باشد سودمند نیست. [۵۹] مطهری مفسر وفقیه شیعه در باره پذیرفته نشدن توبه فرعون می گوید: توبه یعنی انقلاب مقدس درونی، آدمی که در قعر دریا آب تمام اطرافش را گرفته و به هر طرف که نگاه میکند آب میبیند و در این حال اظهار توبه میکند، وجدانش منقلب نشده است، فطرتش زنده نشده است، خودش علیه خودش قیام نکرده است، بلکه حالا که خودش را مضطر و بیچاره میبیند، از روی اضطرار اظهار تسلیم میکند. برای همین به او میگویند: «الْانَ وَ قَدْ عَصَیتَ قَبْلُ» چرا یک ساعت پیش که آزاد بودی این حرف را نزدی؟ اگر یک ساعت پیش در حالی که آزاد بودی این حرف را میگفتی، معلوم بود که در درون تو انقلاب مقدس(توبه) پیدا شده است. [۶۰]
گزارش تورات
در تورات داستان نسلکشی بنیاسرائیل، جریان ولادت حضرت موسی و رها نمودن او بر روی آب توسط مادرش و جریان مقهور شدن ساحران البته بدون اشاره به ایمان آوردن آنها آمده است.[۶۱] همچنین تورات جریان بلاهای نازل شده بر قبطیان را نقل نموده است.[۶۲]
تورات دو فرعون را معاصر حضرت موسی میداند: "فرعون تسخیر" که تا زمان فرار موسی به مدین زنده بوده است و «فرعون خروج» که فرمانروای مصر به هنگام رسالت و خروج حضرت موسی و بنیاسرائیل از مصر بوده است.[۶۳]
در تورات داستان غرق شدن فرعون و سپاهیانش شبیه به آنچه قرآن گفته آمده است، اما سخنی از ایمان آوردن فرعون در حال غرق شدن و نجات یافتن جسد او توسط خدا ندارد.[۶۴]
شخصیت تاریخی
در مورد اینکه کدام فرعون مصر معاصر حضرت موسی بوده، بین محققان اختلاف بسیاری وجود دارد. برخی از محققان، به پیروی از تورات، دو فرعون را به عنوان فرعون زمان حضرت موسی تعیین نمودهاند. افرادی که پژوهشگران مسلمان و غیرمسلمان به عنوان فرعون -یا دو فرعون- معاصر موسی معین نمودهاند به ترتیب تاریخی عبارتند از:
- «احمس» اول (۱۵۷۵- ۱۵۵۰ ق. م)[۶۵]
- آمنهوتپ یکم (۱۵۲۶ - ۱۵۰۶ ق.م)[۶۶]
- «تحوتمس» سوم (۱۴۹۰- ۱۴۳۶ ق. م) و پسرش، آمنهوتپ دوم (۱۴۳۶- ۱۴۱۳ ق. م)[۶۷]
- اخناتون و توت عنخ آمون (۱۳۴۸-۱۳۲۷ ق.م)[۶۸]
- رامسس دوم (۱۲۹۰- ۱۲۲۴ ق. م) و مرنپتاه یا مفنتاح (۱۲۲۴- ۱۲۱۴ ق. م): این دیدگاه را که دیدگاه قاموس کتاب مقدس نوشته هاکس است[۶۹] برخی از نویسندگان مسلمان نیز پذیرفتهاند.[۷۰]
جستارهای وابسته
پانویس
- ↑ طریحی، مجمع البحرین، ۱۳۷۵ ش، ج۴، ص۳۷۵؛ راغب اصفهانی، مفردات ألفاظ القرآن، ۱۴۱۲ ق، ج۱، ص۶۳۲؛ قرشی، قاموس قرآن، ۱۳۷۱ش، ج۵، ص۱۶۳؛ ابن سیده، المحکم و المحیط الأعظم، ۱۴۲۱ق، ج۲، ص۴۶۸.
- ↑ زمخشری، أساس البلاغة، ۱۹۷۹ م، ص۴۷۱؛ قرشی، قاموس قرآن، ۱۳۷۱ش، ج۵، ص۱۶۳؛ ازهری، تهذیب اللغة، ۱۴۲۱ ق، ج۳، ص۲۳۴
- ↑ بیومی مهران، دراسات تاریخیة من القرآن الکریم، ۱۹۸۸م، ج۲، ص۱۲۱
- ↑ جوهری، الصحاح، ۱۳۷۶ق، ج۶، ص۲۱۷۷
- ↑ موسی و الصعیدی، الإفصاح، ۱۴۱۰ق، ج۱، ص۳۱۵؛ مصطفوی، التحقیق، ۱۳۶۰ش، ج۹، ص۶۵؛ بغدادی، لباب التأویل، ۱۴۱۵ق، ج۲، ص۲۳؛ طیب، أطیب البیان، ۱۳۶۹ش، ج۲، ص۲۸؛ فیض کاشانی، تفسیر الصافی، ۱۴۱۵ق، ج۲، ص۲۲۳؛ مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۱ش، ج۶، ص۲۸۰.
- ↑ بیومی مهران، دراسات تاریخیة من القرآن الکریم، ۱۹۸۸م، ج۲، ص۱۲۱.
- ↑ اسفراینی، تاج التراجم، ۱۳۷۵ش، ج۱، ص۹۶؛ کاشانی، منهج الصادقین، ۱۳۳۶ ش، ج۱، ص۱۸۲؛ طبرسی،، مجمع البیان، ۱۳۷۲ ش، ج۱، ص۲۲
- ↑ سبزواری، ارشاد الاذهان، ۱۴۱۹ ق، ص۱۳.
- ↑ حریری، فرهنگ اصطلاحات قرآنی، ۱۳۸۴ ش، ص۲۸۳
- ↑ شعرانی و قریب، نثر طوبی، ۱۳۸۶ش، ص۲۵۳.
- ↑ سوره اعراف، آیه ۱۲۷
- ↑ طباطبایی، المیزان، ۱۴۱۷ ق، ج۸، ص۲۲۲
- ↑ سوره نازعات، آیه ۲
- ↑ طباطبایی، المیزان، ۱۴۱۷ ق، ج۸، ص۲۲۳
- ↑ سوره قصص، آیه۴؛ طباطبایی، المیزان، ۱۴۱۷ ق، ج۱۶، ص۸.
- ↑ مرکز فرهنگ و معارف قرآن، دایرة المعارف قرآن کریم، ۱۳۸۲ش، ج۶، ص۴۷۰.
- ↑ سوره شعراء، آیه ۵۷؛ سوره قصص، آیه ۳۹
- ↑ طباطبایی، المیزان، ۱۴۱۷ ق، ج۸، ص۲۲۹.
- ↑ طباطبایی، المیزان، ۱۴۱۷ ق، ج۱۹، ص۳۴۶.
- ↑ سوره ص، آیه۱۲.
- ↑ سبزواری، ارشاد الاذهان، ۱۴۱۹ ق، ص۴۵۸
- ↑ حریری، فرهنگ اصطلاحات قرآنی، ۱۳۸۴ ش، ص۲۸۳
- ↑ شعرانی و قریب، نثر طوبی، ۱۳۸۶ش، ص۲۱.
- ↑ سوره قصص، آیه ۴؛ طباطبایی، المیزان، ۱۴۱۷ ق، ج۱۶، ص۸.
- ↑ طبری، جامع البیان، ۱۴۱۲ ق، ج۲۰، ص۱۹؛ ثعلبی، عرائس المجالس، ۱۲۹۳ ق، ص۲۲۹؛ سیوطی، الدر المنثور، ۱۴۰۴ ق، ج۵، ص۱۱؛ اسفراینی، تاج التراجم، ۱۳۷۵ش، ج۱، ص۹۶.
- ↑ قمی، تفسیر قمی، ۱۳۶۷ ش، ج۲، ص۱۳۵؛ شیخ صدوق، کمال الدین، ۱۳۹۵ ق، ج۱، ص۱۴۷.
- ↑ سوره قصص، آیات ۷ تا ۹.
- ↑ سوره قصص، آیه ۹.
- ↑ طباطبایی، المیزان، ۱۴۱۷ ق، ج۱۶، ص۱۲.
- ↑ سوره قصص، آیات ۱۸ تا ۲۲.
- ↑ سوره قصص، آیات ۲۹ تا ۳۲؛ سوره طه، آیه ۲۴ و ۴۳؛ سوره نازعات، آیه ۱۷؛ سوره طه، آیات ۴۲ تا ۴۸.
- ↑ سوره اعراف، آیه ۱۰۴؛ سوره طه، آیه ۴۷؛ سوره شعراء، آیه ۱۶.
- ↑ سوره نازعات، آیات ۱۸ و ۱۹.
- ↑ سوره اعراف، آیه ۱۰۵؛ سوره طه، آیه ۴۷؛ سوره شعراء، آیه ۱۷
- ↑ سوره شعراء، آیات ۲۵ تا ۲۹
- ↑ سوره اعراف، آیه ۱۰۶؛ سوره شعراء، آیه ۳۱.
- ↑ سوره اعراف، آیات ۱۰۵ تا ۱۰۸؛ سوره شعراء، آیات ۳۰ تا ۳۳
- ↑ سوره اعراف، آیه ۱۰۹؛ سوره یونس، آیه ۷۶؛ سوره طه، آیات ۵۶ و۵۷؛ سوره مومنون، آیه ۴۸؛ سوره شعراء، آیات ۳۴ و ۳۵؛ سوره قصص، آیه ۳۶؛ سوره نازعات، آیه ۲۱.
- ↑ سوره اعراف، آیات ۱۰۹ تا ۱۱۲؛ سوره طه، آیات ۵۸ تا ۶۰.
- ↑ ابوالفتوح رازی، روض الجنان، ۱۴۰۸ ق، ج۱۳، ص۱۵۹.
- ↑ سوره طه، آیه ۵۹.
- ↑ سوره اعراف، آیات ۱۱۳ تا ۱۲۲؛ سوره شعراء، آیات ۴۳ تا ۵۰؛ سوره طه، آیات ۷۰ تا ۷۶
- ↑ سوره طه، آیه ۷۲.
- ↑ سوره اعراف، آیه ۱۲۷.
- ↑ سوره غافر، آیه ۲۶
- ↑ سوره غافر، آیات ۲۸ و ۲۹.
- ↑ سوره قصص، آیه۳۸.
- ↑ طباطبایی، المیزان، ۱۴۱۷ ق، ج۱۶، ص۳۷.
- ↑ سوره اعراف، آیات ۱۳۰ و ۱۳۱.
- ↑ سوره اعراف، آیه ۱۳۳.
- ↑ سوره اعراف، آیات ۱۳۴ و ۱۳۵.
- ↑ طباطبایی، المیزان، منشورات اسماعیلیان، ج۸، ص۲۲۹.
- ↑ https://makarem.ir/main.aspx?typeinfo=42&lid=0&catid=27407&mid=318928#143539852
- ↑ .https://makarem.ir/main.aspx?typeinfo=42&lid=0&catid=27407&mid=318928#143539852
- ↑ سوره دخان، آیات ۲۳ و ۲۴.
- ↑ سوره اعراف، آیه ۱۳۶.
- ↑ سوره یونس، آیات ۹۰ تا ۹۲.
- ↑ طباطبایی، المیزان، منشورات اسماعیلیان، ج۱۰، ص۱۱۷.
- ↑ طباطبایی، المیزان، منشورات اسماعیلیان، ج۱۰، ص۱۱۸.
- ↑ مطهری، آزادی معنوی، ص۱۳۲.https://lms.motahari.ir/advance-search?searchText=%D8%AA%D8%B3%D9%84%DB%8C%D9%85&isSameWord=true&
- ↑ قنبری، «بررسی تطبیقی جایگاه موسی(ع) در قرآن و تورات»، ص۷۳ و ۸۲.
- ↑ قنبری، «بررسی تطبیقی جایگاه موسی(ع) در قرآن و تورات»، ص۸۲.
- ↑ خیراللهی، «بررسی تطبیقی سیمای فرعون در قرآن و عهد قدیم»، ص۲۲.
- ↑ قنبری، «بررسی تطبیقی جایگاه موسی(ع) در قرآن و تورات»، ص۸۴ و ۸۵.
- ↑ H. R. Hall,The Ancient History of the Near Ecst, London, 1963, p. 406-409. به نقل از بیومی مهران، دراسات تاریخیة من القرآن الکریم، ۱۹۸۸م، ج۲، ص۲۶۴.
- ↑ دستیاران، «عدم تطابق زمانی حضرت موسی(ع) با رامسس دوم»، ص۵۱ تا ۵۳
- ↑ E.Unger, Unger's Bible Dictionary, 1970 ,p.332-333. به نقل از بیومی مهران، دراسات تاریخیة من القرآن الکریم، ۱۹۸۸م، ج۲، ص۲۷۷.
- ↑ فروید، موسی و یکتاپرستی، ۱۳۴۸ ش، ص۱۸ - فروید موسی را پیرو دین اخناتون (پادشاه یگانهپرست از دودمان هجدهم) دانسته و خروج او را مربوط به زمان توت عنخ آمون میداند که به شدت سعی در حذف اثار اخناتون و بازگشت به آیین گذشته سلاطین مصر (آمون پرستی) بود.
- ↑ دهخدا، لغتنامه دهخدا، واژه فرعون موسی، سایت واژه یاب، تاریخ بازدید: ۶ دی ۱۳۹۷ش.
- ↑ نک:قرشی، قاموس قرآن، ۱۳۷۱ش، ج۵، ص۱۶۴؛ بیآزار شیرازی، باستانشناسی و جغرافیای تاریخی قصص قرآن، ص۲۰۸؛ حریری، فرهنگ اصطلاحات قرآنی، ۱۳۸۴ ش، ص۲۸۴؛بلاغی، حجة التفاسیر، ۱۳۸۶ ق، جلد اول مقدمه، ص۲۸۲و۲۸۳.
یادداشت
- ↑ به عنوان نمونه او خطاب به ساحرانی که به حضرت موسی ایمان آوردند میگوید: «آیا به او ایمان میآورید قبل از اینکه من به شما اذن دهم»(سوره اعراف، آیه ۱۲۳)
- ↑ گزارش تفسیر روض الجنان از سحر ساحران در برابر موسی این است: عصاها مجوّف(تو خالی) كردند و رَسَنها( ریسمانها) از اديم(چرم و پوست دباغی شده) بدوختند مار پيكر و اژدها پيكر، و ميانۀ آن پر از زيبق(جیوه) كردند و زير زمين مجوّف كردند و آتش برافروختند و وقت چاشتگاه آفتاب گرم شد گرماى آتش و گرماى آفتاب از زير و بالا اثر كرد حبال(ریسمانها) و عصىّ(چوب دستیها)از آن جيوه به جنبش در آمد،چنان مىنمود كه بخواهد رفتن،چنان كه حقتعالى گفت: يُخَيَّلُ إِلَيْهِ مِنْ سِحْرِهِمْ أَنَّهٰا تَسْعىٰ،اين نوع سحر است. روض الجنان، ۱۳۷۶ش، ج۲، ص۷۷.
- ↑ حَتَّىٰ إِذَا أَدْرَكَهُ الْغَرَقُ قَالَ آمَنْتُ أَنَّهُ لَا إِلَٰهَ إِلَّا الَّذِي آمَنَتْ بِهِ بَنُو إِسْرَائِيلَ وَأَنَا مِنَ الْمُسْلِمِينَ
- ↑ قد وصف الله بالذي آمنت به بنو إسرائيل ليظفر بما ظفروا به بإيمانهم وهو مجاوزة البحر والأمان من الغرق، ولذلك أيضا جمع بين الإيمان والإسلام ليزيل بذلك أثر ما كان يصر عليه من المعصية وهو الشرك بالله والاستكبار على الله.
منابع
- ابن بابویه، محمد بن علی، کمال الدین و تمام النعمة، تهران، اسلامیه، چاپ دوم، ۱۳۹۵ق.
- ابن سیده، علی بن اسماعیل، المحکم و المحیط الأعظم، بیروت،دار الکتب العلمیة، اول، ۱۴۲۱ق.
- ابوالفتوح رازی، حسین بن علی، روض الجنان و روح الجنان فی تفسیرالقرآن، مشهد، بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی، ۱۴۰۸ق.
- ازهری، محمد بن احمد، تهذیب اللغة، بیروت،دار احیاء التراث العربی، ۱۴۲۱ق.
- اسفراینی، شاهفور بن طاهر، تاج التراجم فی تفسیر القرآن للاعاجم، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۷۵ش.
- بغدادی، علی بن محمد، لباب التاویل فی معانی التنزیل، بیروت، دار الکتب العلمیة، ۱۴۱۵ق.
- بیآزار شیرازی، عبد الکریم، باستانشناسی و جغرافیای تاریخی قصص قرآن، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ۱۳۸۰ش.
- بیومی مهران، محمد، دراسات تاریخیة من القرآن الکریم، بیروت، دار النهضة العربیه، دوم، ۱۹۸۸م.
- ثعالبی، عبدالملک بن محمد، فقه اللغة، بیروت، دار الکتب العلمیة، اول، ۱۴۱۴ق.
- ثعلبی، عرائس المجالس، بمبئی، مطبع الحیدری، ۱۲۹۳ق.
- جوهری، اسماعیل بن حماد، الصحاح: تاج اللغة و صحاح العربیة، بیروت، دار العلم للملایین، ۱۳۷۶ق.
- بلاغی، سید عبد الحجت، حجة التفاسیر و بلاغ الإکسیر، قم، حکمت، ۱۳۸۶ ه.ق.
- حریری، محمد یوسف، فرهنگ اصطلاحات قرآنی، قم، هجرت، ۱۳۸۴ش.
- حسینی زبیدی، محمد مرتضی، تاج العروس من جواهر القاموس، بیروت، دار الفکر، اول، ۱۴۱۴ق.
- خیراللهی، سید عباس و دیگران، «بررسی تطبیقی سیمای فرعون در قرآن و عهد قدیم»، در مجله الهیات تطبیقی، شماره۱۱، بهار و تابستان ۱۳۹۳ش.
- دستیاران، رضا، «عدم تطابق زمانی حضرت موسی(ع) با رامسس دوم»، در مجله کیهان فرهنگی، شماره ۱۶۳، اردیبهشت ۱۳۷۹ش.
- راغب اصفهانی، حسین بن محمد، مفردات ألفاظ القرآن، بیروت، دار القلم، اول، ۱۴۱۲ق.
- زمخشری، محمود بن عمر، أساس البلاغة، بیروت، دار صادر، اول، ۱۹۷۹م.
- زمخشری، محمود، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل، بیروت، دار الکتاب العربی، ۱۴۰۷ق.
- سبزواری نجفی، محمد بن حبیب الله، ارشاد الاذهان الی تفسیر القرآن، بیروت، دارالتعارف للمطبوعات، اول، ۱۴۱۹ق.
- شعرانی، ابوالحسن و قریب، محمد، نثر طوبی (دائره المعارف لغات قرآن کریم)، تهران، اسلامیه، ۱۳۸۶ش.
- طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، قم، انتشارات اسلامی جامعۀ مدرسین حوزه علمیه، پنجم، ۱۴۱۷ق.
- طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، تهران، انتشارات ناصر خسرو، ۱۳۷۲ ه.ش.
- طبری، محمد بن جریر، جامع البیان فی تفسیر القرآن، بیروت، دار المعرفه، ۱۴۱۲ق.
- طیب، عبدالحسین، اطیب البیان فی تفسیر القرآن، تهران، انتشارات اسلام، ۱۳۶۹ش.
- فروید، زیگموند، موسی و یکتاپرستی، ترجمه قاسم خاتمی، ۱۳۴۸ش.
- فیروز آبادی، محمد بن یعقوب، القاموس المحیط، بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ اول، ۱۴۱۵ق.
- فیض کاشانی، ملا محسن، تفسیر الصافی، تهران، انتشارات الصدر، دوم، ۱۴۱۵ق.
- قرشی، علی اکبر، قاموس قرآن، تهران، دار الکتب الاسلامیه، ششم، ۱۳۷۱ش.
- قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر قمی، قم، دار الکتاب، چهارم، ۱۳۶۷ش.
- قنبری، بخشعلی و قنبری، زهره، «بررسی تطبیقی جایگاه موسی (ع) در قرآن و تورات»، در فصلنامه نامه الهیات، شماره۵، زمستان ۱۳۸۷ش.
- کاشانی، ملا فتح الله، تفسیر منهج الصادقین فی الزام المخالفین، تهران، کتابفروشی محمد حسن علمی، ۱۳۳۶ش.
- مركز فرهنگ و معارف قرآن، دايرة المعارف قرآن كريم، بوستان كتاب قم، سوم، ۱۳۸۲ش.
- مصطفوی، حسن، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۶۰ش.
- مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۷۱ش.
- موسی، حسین یوسف و الصعیدی، عبدالفتاح، الإفصاح فی فقه اللغة، قم، مکتب الاعلام الاسلامی، چهارم، ۱۴۱۰ق.