پرش به محتوا

تفسیر قرآن به قرآن

از ویکی شیعه
علم تفسیر
تفسیرهای مهم
شیعیتفسیر ابو الجارودتفسیر قمیکتاب التفسیر (عیاشی)تفسیر التبیانتفسیر مجمع البیانتفسیر الصافیتفسیر المیزان
سنیتفسیر جامع البيان (طبری)المحرر الوجیز (ابن عطیه)تفسیر الجامع لأحكام القرآن (قرطبی)تفسير القرآن العظيم (ابن كثير)تفسیر جلالین (سیوطی)
گرایش‌های تفسیری
تفسیر تطبیقیتفسیر علمیتفسیر عصریتفسیر تاریخیتفسیر فلسفیتفسیر کلامیتفسیر عرفانیتفسیر ادبیتفسیر فقهی
روش‌های تفسیری
تفسیر قرآن به قرآنتفسیر رواییتفسیر اجتهادی
شیوه‌های نگارش تفسیر
تفسیر ترتیبیتفسیر موضوعی
اصطلاحات علم تفسیر
اسباب نزولناسخ و منسوخمحکم و متشابهاعجاز قرآنجری و انطباقمکی و مدنی


تفسیر قرآن به قرآن از روش‌های تفسیر قرآن، که برای فهم معنای یک آیه، از آیه‌های دیگر استفاده می‌کند که با آن هم‌موضوع یا هم‌معنا هستند. تفسیر قرآن به قرآن در سخنان امامان(ع) و مفسران با واژه‌هایی مانند «تصدیق» و «توضیح» بیان شده و مفسرانی چون علامه طباطبایی از مفسران شیعه، و ابن‌تیمیه و شنقیطی، از عالمان اهل‌سنت، آن را دقیق‌ترین روش تفسیر می‌دانند. کتاب‌های تفسیری المیزان و تسنیم از تفاسیر شیعه، و أضواء البیان از تفاسیر اهل‌تسنن، با همین روش تفسیری نگاشته شده‌ است.

مدافعان این روش تفسیری، برای اثبات درستی آن، به دلایل قرآنی، عَقلانی بودن آن و همچنین به‌کارگیری‌اش توسط پیامبر(ص) و امامان شیعه استناد کرده‌اند. در مقابل، مخالفان این روش، به مشکلات فهم ظاهر قرآن و احتمال تضاد میان آیات اشاره کرده، و بعضی آن را بدعتی از اهل‌سنت می‌دانند.

درباره نقش احادیث در تفسیر قرآن به قرآن، رویکردهای متفاوتی وجود دارد؛ از جمله این رویکردها می‌توان به استفاده از احادیث به عنوان یکی از منابع تفسیری، بسندگی حداکثری به قرآن با پذیرش حداقلی سنت و تفسیر تحلیلی قرآن به قرآن با استفاده هدفمند از سنت، اشاره کرد.

تعریف و پیشینه

تفسیر قرآن به قرآن روشی است که در آن برای فهم معنای یک آیه، از آیات دیگری استفاده می‌شود که از نظر موضوع و معنا با آن آیه مشابه یا مرتبط‌اند.[۱] این روش تفسیر قرآن، به‌معنای مقابله و تطبیق آیات با یکدیگر، بهره‌گیری از آیات به‌عنوان شاهد و مؤید یکدیگر، و استدلال متقابل برای دستیابی به فهم آیات معرفی شده است.[۲]

گفته شده که در سخنان امامان شیعه، از روش تفسیر قرآن به قرآن با تعابیری چون تَصدیق،[۳] نُطق[۴] و شهادت[۵] یاد شده است.[۶] عالمان مسلمان، همچون علامه طباطبایی، مفسر شیعه، محمدهادی معرفت، محمدامین استرآبادی، و ابن‌تیمیه، عالم حنبلی‌مذهب، این روش تفسیری را معتبرترین راه برای دستیابی به معارف الهی دانسته‌اند.[۷] برای نشان‌دادن اهمیت روش تفسیر قرآن به قرآن، به آیاتی استناد شده است که بر صفتِ نور بودن قرآن،[۸] تبیان‌بودن آن،[۹] اختلاف‌ناپذیری،[۱۰] همگونی آیات،[۱۱] و مرجع‌بودن آیات محکم قرآن[۱۲] دلالت دارند.[۱۳]

ادعا شده که تفسیر قرآن به قرآن از زمان پیامبر اسلام به کار رفته و خود وی از این روش استفاده کرده است.[۱۴] همچنین عده‌ای از مفسران با استناد به روایاتی،[۱۵] این شیوه را روش رایج و مرسوم تفسیر امامان(ع) دانسته‌اند.[۱۶]

شمس‌الدین ذهبی، مُورخ و مُحدث سَلَفی، روش تفسیر قرآن به قرآن را از منابع معتبر تفسیری در عصر صحابه به‌شمار می‌آورد.[۱۷] او با ارجاع به نمونه‌ای از تفسیر ابن‌عباس، بر آن است که صحابه و پیامبر اکرم(ص) از این شیوه بهره می‌گرفته‌اند[۱۸] و این روش در میان تابعان نیز استمرار یافته است.[۱۹]

اقسام

گونه‌هایی برای روش تفسیری قرآن به قرآن ذکر شده است؛ سید محمدحسین طباطبایی، دو شیوه برای تفسیر قرآن به قرآن بیان کرده است: استفاده از الفاظ یک آیه برای تفسیر آیه‌ای دیگر، و استفاده از معنای یک آیه برای تفسیر معنای آیه‌ای دیگر.[۲۰] همچنین، عبدالله جوادی آملی ده نوع روش برای تفسیر قرآن به قرآن را برشمرده، اما معتقد است که این موارد همه انواع آن را شامل نمی‌شود.[۲۱]

همچنین محمدهادی معرفت، تفسیر قرآن به قرآن را به دو نوع تقسیم کرده است: یکی بر اساس ارتباط مستقیم میان آیات برای رفع ابهام (مانند آیات شب قدر)،[۲۲] و دیگری بدون ارتباط مستقیم اما با بهره‌گیری از آیات دیگر، مانند استناد امام جواد(ع) به آیه ۱۸ سوره جن در تفسیر حکم سرقت.[۲۳]

مبانی و مستندات قرآنی و رواییِ

علامه طباطبایی تنها مرجع معتبر برای تفسیر قرآن را خود قرآن می‌داند.[۲۴] او با استناد به آیات ۸۹ سوره نحل و ۸۵ سوره بقره،[۲۵] بر این باور است که معانی آیات باید با کمک دیگر آیات فهمیده شود، و تدبر در خود قرآن، راه اصلی دستیابی به مقصود الهی است. از نگاه علامه طباطبایی، آیات قرآن ساختاری هماهنگ و منسجم دارند[۲۶] و هیچ‌گونه تضادی در میان آنها وجود ندارد؛ به‌گونه‌ای که برخی آیات به روشنی ناظر بر یکدیگرند. او آیه ۲۳ سوره زمر را به‌عنوان نمونه‌ای روشن از این پیوستگی معرفی کرده است.[۲۷]

نویسنده کتاب مکاتب تفسیری، با بررسی نظرات مفسران درباره معنای «اُم‌الکتاب» در آیه ۷ سوره آل‌عمران، می‌گوید که آیات محکم می‌توانند مرجع مفسر در فهم آیات متشابه باشند و با رجوع به آنها معنای برخی آیات مبهم روشن شود.[۲۸] همچنین، شریف رضی، گردآورنده نهج‌البلاغه، اصل بازگرداندن آیات متشابه به آیات محکم را اساس تفسیر می‌داند.[۲۹] علامه طباطبایی نیز با استناد به همین آیه معتقد است که بهره‌گیری از آیات محکم تنها محدود به آیات متشابه نیست و در همه موارد تفسیری کاربرد دارد.[۳۰] افزون بر این، در برخی از روایات تأکید شده که آیات متشابه باید به محکمات ارجاع داده شود.[۳۱]

روش‌ها

محمدعلی رضایی اصفهانی، قرآن‌پژوه، به گونه‌های مختلفی که مفسران در روش تفسیری قرآن به قرآن از آن بهره می‌برند اشاره کرده که برخی از آن‌ها عبارتند از:

  • ارجاع متشابهات به محکمات: آیات مبهم با آیات روشن‌تر تفسیر می‌شوند؛ مانند نفی جسمانیت خدا با آیه «لَیْسَ كَمِثْلِهِ شَیْءٌ».[۳۲]
  • تفسیر آیات کلی با آیات محدودکننده: به‌عنوان نمونه، در برخی آیات آمده است نماز را برپا دارید که حکمی کلی است، اما در آیات دیگری، این فرمان به زمان خاصی مقید شده است؛ مانند آیه‌ای که می‌گوید: «نماز را از زوال آفتاب تا نهايت تاريكى شب برپا دار.»[۳۳]
  • آیات خاص، آیات عمومی را توضیح می‌دهند؛ مثلاً درباره ممنوعیت ازدواج با برخی زنان.[۳۴]
  • آیات کلی با آیات جزئی روشن می‌شوند، برای نمونه، درباره شب قدر در قرآن سه تعبیر مختلف آمده است.[۳۵] بر این اساس، با کنار هم قرار دادن این سه آیه، روشن می‌شود که قرآن در شب قدر، که در ماه رمضان قرار دارد، نازل شده است.[۳۶]
  • مصادیق آیات کلی در دیگر آیات معرفی می‌شود؛ به‌عنوان مثال، در آیه‌ ۷ سوره حمد آمده است: «صِرَاطَ الَّذِينَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ»؛ یعنی «راه کسانی که به آنان نعمت داده‌ای». این عبارت کلی در آیه‌ ۶۹ سوره نساء تبیین شده است: «فَأُولَٰئِكَ مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مِنَ النَّبِيِّينَ وَالصِّدِّيقِينَ وَالشُّهَدَاءِ وَالصَّالِحِينَ»، و مصادیق «الَّذِينَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ»، پیامبران، صدّیقان، شهیدان و صالحان معرفی شده است.[۳۷]

جایگاه سنت و احادیث

در زمینه نقش احادیث پیامبر اسلام و امامان معصوم در تفسیر قرآن به قرآن، رویکردهای متفاوتی وجود دارد. محمد اسعدی، پژوهشگر قرآنی، این رویکردها را چنین بیان می‌کند:[۳۸]

۱. ترکیبی و سنت‌پذیر: در این روش، تفسیر قرآن تنها با خودِ قرآن انجام نمی‌شود، بلکه حدیث، عقل و زبان‌شناسی هم به‌کار می‌روند و مفسرانی مانند طبری، ابن‌کثیر، شیخ طوسی و طبرسی از این رویکرد پیروی کرده‌اند.

۲. قرآن‌محور با پذیرش محدود حدیث: در این دیدگاه، اصل تفسیر بر پایه قرآن است و از حدیث فقط در حد تأیید یا توضیح استفاده می‌شود. محمد عبده در تفسیر المنار، و احمد مصطفی المراغی در تفسیر المراغی، از جمله چهره‌های این جریان به شمار می‌روند. در ایران، سید محمود طالقانی با تفسیر پرتوی از قرآن، رویکرد مشابهی را دنبال کرده است.

۳. تحلیل‌محور با بهره‌گیری هدفمند از سنت: این روش که علامه طباطبایی در تفسیر المیزان پایه‌گذاری کرد، قرآن را بهترین مفسر خودش می‌داند، اما روایات معتبر نیز به‌صورت دقیق و تحلیلی به کار گرفته می‌شوند. عبدالله جوادی آملی و محمد صادقی تهرانی (درگذشتهٔ ۱۳۹۰ش) از دیگر ادامه‌دهندگان این خط فکری شناخته می‌شوند.[۳۹]

۴. انکار کامل سنت: پیروان این نگاه (قرآنیان) فقط قرآن را منبع معتبر می‌دانند و سنت را به‌دلیل احتمال جعل کنار می‌گذارند. توفیق صدقی، با مقالاتی در مجله المنار، از چهره‌های این جریان است.[۴۰] گفته شده این رویکرد گاه منجر به برداشت‌های نادرست از آیات می‌شود، چون هیچ قرینه‌ای بیرون از قرآن پذیرفته نمی‌شود.[۴۱]

دلایل موافقان

تفسیر المیزان از معروف‌ترین تفاسیر قرآن به قرآن در نزد شیعیان است.

مدافعان و موافقان روش تفسیری قرآن به قرآن برای اثبات مطلوبیت این روش، به دلایل مختلفی از قرآن، روش تفسیری ائمه(ع) و عقل استناد کرده‌اند:

۱. توصیفات قرآن درباره خود: علامه طباطبایی معتقد است که آیات قرآن یکدیگر را تفسیر می‌کنند و برای فهم قرآن نیازی به روش‌های تفسیری دیگر نیست.[۴۲] او دو دلیل برای این دیدگاه مطرح می‌کند: نخست، صفاتی که در قرآن برای خود آن آمده است، نظیر تِبْيَانًا لِكُلِّ شَيْءٍ، وَأَنْزَلْنَا إِلَيْكُمْ نُورًا مُبِينًا، أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ؛ که اگر قرآن تبیان (بیانگر) همه چیز است، پس باید خود تبیان باشد و نیازی به منبعی دیگر نخواهد داشت. دوم، قرآن به‌عنوان معیار سنجش درستی و نادرستی روایات معرفی شده، و به همین دلیل فهم آن نباید تابع منابع دیگری باشد.[۴۳]

۲. عَقلانی بودن استفاده از روش تفسیر قرآن به قرآن: گفته شده روش تفسیر قرآن به قرآن، روشی عقلانی است،[۴۴] زیرا قرآن در انتقال معانی و مفاهیم الفاظ خود از همان زبانی استفاده کرده که عقلا در محاورات روزمره خود به کار می‌برند.[۴۵] از دلایل قرآنیِ عرفی بودن زبان قرآن، به خطاب‌های همگانی، آیات تحدی و آیه ۴ سوره ابراهیم اشاره شده است.[۴۶]

۳. روش تفسیری ائمه(ع): علاوه بر احادیث خاصی که به تفسیر قرآن به قرآن اشاره دارند،[۴۷] امامان(ع) در داوری‌ها و استدلال‌ها و در پاسخ به پرسش‌های تفسیری، آیات قرآن را به یکدیگر ارجاع می‌دادند. به‌عنوان مثال، در روایتی از امام علی(ع) در تفسیر آیه پایانی سوره حمد آمده است که مصداق «الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ» با استناد به آیه «قُلْ هَلْ أُنَبِّئُكُمْ بِشَرٍّ مِنْ ذَٰلِكَ مَثُوبَةً عِنْدَ اللَّهِ مَنْ لَعَنَهُ اللَّهُ وَغَضِبَ عَلَيْهِ» به یهود و «الضَّالِّينَ» با استناد به آیه «قُلْ يَا أَهْلَ الْكِتَابِ لَا تَغْلُوا فِي دِينِكُمْ غَيْرَ الْحَقِّ وَلَا تَتَّبِعُوا أَهْوَاءَ قَوْمٍ قَدْ ضَلُّوا مِنْ قَبْلُ وَأَضَلُّوا كَثِيرًا وَضَلُّوا عَنْ سَوَاءِ السَّبِيلِ» به مسیحیان تفسیر شده است.[۴۸] همچنین گفته شده که امام باقر(ع) در پاسخ به زراره که پرسید چگونه از آیه وَ إِذَا ضَرَبْتُمْ فِي الْأَرْضِ فَلَيْسَ عَلَيْكُمْ جُنَاحٌ أَنْ تَقْصُرُوا مِنَ الصَّلَاةِ، حکم لزوم قصر در نماز مسافر استنباط می‌شود، بیان داشتند که تعبیر «فَلَا جُنَاحَ» در این آیه مشابه «لَا جُنَاحَ» در آیه «فَمَنْ حَجَّ الْبَيْتَ أَوِ اعْتَمَرَ فَلَا جُنَاحَ عَلَيْهِ أَنْ يَطَّوَّفَ بِهِمَا» است و مقصود از آن، حکم لزوم انجام کار است، نه‌تنها رحجان.[۴۹] امام جواد(ع) با استناد به آیه وَأَنَّ الْمَسَاجِدَ لِلَّهِ و ضمیمه کردن آن به آیه وَالسَّارِقُ وَالسَّارِقَةُ فَاقْطَعُوا أَيْدِيَهُمَا، حکم قطع انگشتان دست را به‌عنوان حد سارق بیان کرده‌اند.[۵۰]

تفسیر تسنیم اثر عبدالله جوادی آملی

نمونه‌ها و آثار

نمونه‌هایی از به کارگیری شیوه تفسیر قرآن به قرآن در سیره تفسیری پیامبر(ص) و امامان(ع) در کتاب‌های تفسیری شیعیان آمده است.[۵۱] همچنین در آرای تفسیری نقل‌شده از صحابه[۵۲] و تابعان،[۵۳] و همچنین مفسرانی نظیر عبدالله بن‌ عباس، سعید بن جبیر، مُقاتِل بن سلیمان، مجاهد بن جبیر، عِکْرِمة بن عبدالله و زید بن ثابت نیز کاربرد این شیوه به ثبت رسیده است.[۵۴]

در آثار مفسران دوره‌های نخست تفسیری، در تفاسیری همچون جامع البیان فی تفسیر القرآن،[۵۵] التبیان فی تفسیر القرآن،[۵۶] الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل،[۵۷] مجمع البیان فی تفسیر القرآن[۵۸] مفسران در مواردی که نیاز به داوری و تبیین دیدگاه داشته‌اند، از آیات دیگر قرآن برای استدلال و تقویت نظر خود استفاده کرده‌اند.

در قرن چهاردهم قمری، تفسیرهایی با رویکرد تفسیر قرآن به قرآن از سوی مفسران شیعه و اهل سنت نگاشته شده است. از آثار شیعه می‌توان به آلاء الرحمن فی تفسیر القرآن اثر محمدجواد بلاغی، (درگذشتهٔ ۱۳۵۲قالمیزان فی تفسیر القرآن نوشته‌ علامه طباطبایی، الفرقان فی تفسیر القرآن بالقرآن والسنه تألیف محمد صادقی تهرانی، (درگذشتهٔ ۱۳۹۰ش)، و تسنیم تألیف عبدالله جوادی آملی اشاره کرد. در میان اهل سنت نیز کتاب‌های التفسیر القرآنی للقرآن اثر عبدالکریم خطیب، و تفسیر أضواء البیان فی إیضاح القرآن بالقرآن نوشته‌ محمدامین شنقیطی، به رشته تحریر درآمده است.[۵۹]

پانویس

  1. علامه طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ۱۲۹۳ق، ج۱، ص۱۱؛ عمید زنجانی، مبانی و روشهای تفسير قرآن، ۱۳۸۷ش، ص۳۶۱.
  2. ابوطبره، المنهج الأثری فی تفسیر القرآن الکریم، ۱۳۷۳ش، ص۶۵.
  3. شیخ صدوق، التوحید، ۱۴۱۶ق، ص۲۵۵؛ متقی، کنز العمال فی سنن الأقوال و الأفعال، ۱۴۱۹ق، ج۱، ص۶۱۹.
  4. نهج‌البلاغه، خطبه ۱۳۳.
  5. نهج‌البلاغه، خطبه ۱۳۳.
  6. مدبر، تفسیر قرآن با قرآن در آینه روایات، ۱۳۹۶ش، ج۱، ص۴۶.
  7. علامه طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ۱۲۹۳ق، ج۸، ص۸۷؛ معرفت، التفسیر والمفسرون فی ثوبة القشیب، ۱۴۱۸ق، ج۲، ص۲۵-۲۲؛ استرآبادی، الفوائد المدنیة، ۱۴۲۶ق، ص۴۸-۴۷؛ ابن‌تیمیه، مجموع الفتاوی، ۱۴۱۶ق، ج۶، ص۲۱.
  8. سوره نساء، آیه ۷۴.
  9. سوره نحل، آیه ۸۹.
  10. سوره نساء، آیه ۸۲.
  11. سوره زمر، آیه ۲۳.
  12. سوره آل‌عمران، آیه ۷.
  13. برای نمونه نگاه کنید به علامه طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ۱۲۹۳ق، ج۱، ص۸-۶ و ج۳، ص۶۴.
  14. علامه طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ۱۲۹۳ق، ج۱، ص۱۴-۱۲؛ سیوطی، الاتقان فی علوم القرآن، ۱۳۹۴ق، ج۴، ص۱۹۶.
  15. برای نمونه نگاه کنید به کلینی، الکافی، ۱۴۰۷ق، ج۲، ص۵۹۹.
  16. علامه طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ۱۲۹۳ق، ج۱، ص۱۲؛ جوادی آملی، تسنیم، ۱۳۸۰ش، ج۱، ص۷۱-۶۹.
  17. ذهبی، التفسیر والمفسرون، دار احیاء التراث العربی، ج۱، ص۳۷.
  18. ذهبی، التفسیر والمفسرون، دار احیاء التراث العربی، ج۱، ص۴۱.
  19. ذهبی، التفسیر والمفسرون، دار احیاء التراث العربی، ج۱، ص۳۷، ۴۴ و ۹۹.
  20. علامه طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ۱۲۹۳ق، ج۳، ص۸۷.
  21. جوادی آملی، تسنیم، ۱۳۸۰ش، ج۱، ص۱۱۱.
  22. معرفت، التفسیر والمفسرون فی ثوبة القشیب، ۱۴۱۸ق، ج۲، ص۲۵-۲۲.
  23. معرفت، التفسیر والمفسرون فی ثوبة القشیب، ۱۴۱۸ق، ج۲، ص۲۵-۲۲.
  24. علامه طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ۱۲۹۳ق، ج۳، ص۷۷.
  25. علامه طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ۱۲۹۳ق، ج۱، ص۱۱
  26. علامه طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ۱۲۹۳ق، ج۱۷، ص۲۵۵.
  27. علامه طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ۱۲۹۳ق، ج۱۷، ص۲۵۵.
  28. بابایی، مکاتب تفسیری، ۱۳۸۱ش، ج۲، ص۴۵.
  29. سید رضی، حقائق التأویل، ۱۴۰۶ق، ص۲۳.
  30. علامه طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ۱۲۹۳ق، ج۳، ص۶۴.
  31. شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا(ع)، منشورات جهان، ج۱، ص۲۹۰.
  32. رضایی اصفهانی، درسنامه روش‌ها و گرایش‌های تفسیری، ۱۳۸۲ش، ۹۹-۸۷.
  33. رضایی اصفهانی، درسنامه روش‌ها و گرایش‌های تفسیری، ۱۳۸۲ش، ۹۹-۸۷.
  34. رضایی اصفهانی، درسنامه روش‌ها و گرایش‌های تفسیری، ۱۳۸۲ش، ۹۹-۸۷.
  35. سوره دخان، آیه ۳؛ سوره قدر، آیه ۱؛ سوره بقره، آیه ۱۸۵.
  36. رضایی اصفهانی، درسنامه روش‌ها و گرایش‌های تفسیری، ۱۳۸۲ش، ۹۹-۸۷.
  37. رضایی اصفهانی، درسنامه روش‌ها و گرایش‌های تفسیری، ۱۳۸۲ش، ۹۹-۸۷.
  38. اسعدی، تفسیرشناسی، ۱۳۹۶ش، ص۳۱۹-۳۱۳.
  39. اسعدی، تفسیرشناسی، ۱۳۹۶ش، ص۳۱۹-۳۱۳.
  40. اسعدی، تفسیرشناسی، ۱۳۹۶ش، ص۳۱۹-۳۱۳.
  41. مؤدب، روش‌های تفسیری، ۱۳۹۸ش، ص۵۶-۵۵.
  42. علامه طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ۱۲۹۳ق، ج۱، ص۲۰-۱۴.
  43. علامه طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ۱۲۹۳ق، ج۱، ص۸-۶.
  44. فتحی، «مبانی قرآنی تفسیر قرآن به قرآن»، ص۲۴.
  45. خویی، البیان فی تفسیر القرآن، دار الزهراء، ص۲۷۰-۲۶۹.
  46. فتحی، «مبانی قرآنی تفسیر قرآن به قرآن»، ص۲۴.
  47. نهج‌البلاغه، خطبه ۱۳۳؛ شیخ صدوق، التوحید، ۱۴۱۶ق، ص۲۵۵؛ متقی، کنز العمال فی سنن الأقوال و الأفعال، ۱۴۱۹ق، ج۱، ص۶۱۹.
  48. طبرسی، مجمع البیان، ۱۴۰۶ق، ج۱، ص۱۰۸.
  49. حر عاملی، وسائل الشیعة، ۱۴۱۶ق، ج۸، ص۵۱۷.
  50. عیاشی، تفسیر العیاشی، ۱۳۸۰ق، ج۱، ص۳۱۹-۳۲۰.
  51. برای نمونه نگاه کنید به طبرسی، مجمع البیان، ۱۴۰۶ق، ج۴، ص۵۰۶؛ ابن‌حنبل، مسند الإمام احمد بن حنبل، دار صادر، ج۱، ص۳۷۸؛ فیض کاشانی، التفسیر الصافی، ۱۴۱۶ق، ج۵، ص۱۴؛ حویزی، نور الثقلین، ۱۴۱۵ق، ج۱، ص۱۴۸.
  52. ذهبی، التفسیر والمفسرون، دار احیاء التراث العربی، ج۱، ص۴۱-۴۰.
  53. برای نمونه نگاه کنید به خضیری، تفسیر التابعین، ۱۴۲۰ق، ج۲، ص۶۲۷-۶۱۱؛ ذهبی، التفسیر والمفسرون، دار احیاء التراث العربی، ج۱، ص۴۰.
  54. طبرسی، مجمع البیان، ۱۴۰۶ق، ج۷، ص۱۰۵؛ طبری، جامع البیان، ۱۴۱۲ق، ج۹، ص۲۰-۱۱۴.
  55. طبری، جامع البیان فی تفسیر القرآن، ۱۴۲۲ق، ج۱، ص۴۴۰.
  56. شیخ طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، دار إحیاء التراث العربی، ج۱، ص۶۴.
  57. زمخشری، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل، ۱۴۰۷، ج۳، ص۱۸۵.
  58. طبرسی، مجمع البیان، ۱۴۰۷ق، ج۷، ص۶۳.
  59. اسعدی، تفسیرشناسی، ۱۳۹۶ش، ص۳۱۹-۳۱۳.

منابع

  • ابو‌طبره، هدی جاسم محمد، المنهج الأثری فی تفسیر القرآن الکریم: حقیقته ومصادره وتطبیقاته، قم، مؤسسه بوستان کتاب، ۱۳۷۳ش.
  • ابن‌تیمیه، احمد بن عبدالحلیم، مجموع الفتاوی، تحقیق عبدالرحمن بن محمد بن قاسم، مدینة النبویة، نشر مجمع الملک فهد، ۱۴۱۶ق.
  • ابن‌حنبل، احمد بن حنبل، مسند الإمام احمد بن حنبل، بیروت، دار صادر، بی‌تا.
  • استرآبادی، محمدامین، الفوائد المدنیة، تحقیق رحمت‌الله رحمتی اراکی، قم، مؤسسه نشر اسلامی، چاپ دوم، ۱۴۲۶ق.
  • اسعدی، محمد، تفسیرشناسی: مبانی، منابع، قواعد، روش‌ها و گرایش‌ها، قم، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، چاپ اول، ۱۳۹۶ش.
  • بابایی، علی‌اکبر، مکاتب تفسیری، تهران، سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی دانشگاه‌ها، ۱۳۸۱ش.
  • جوادی آملی، عبدالله، تسنیم، قم، نشر اسراء، ۱۳۸۰ش.
  • حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعة الی تحصیل مسائل الشریعه، قم، مؤسسه آل البیت(ع) لإحیاء التراث، ۱۴۱۶ق.
  • حویزی، عبدالعلی بن جمعه، تفسیر نور الثقلین، تصحیح هاشم رسولی محلاتی، قم، نشر اسماعیلیان، ۱۴۱۵ق.
  • خضیری، محمد بن عبدالله، تفسیر التابعین، ریاض، دار الوطن للنشر، ۱۴۲۰ق.
  • خویی، سید ابوالقاسم، البیان فی تفسیر القرآن، قم، نشر دار الزهراء، بی‌تا.
  • ذهبی، محمدحسین، التفسیر والمفسرون، بیروت، دار احیاء التراث العربی، بی‌تا.
  • رضایی اصفهانی، محمدعلی، درسنامه روش‌ها و گرایش‌های تفسیری قرآن، قم، مرکز جهانی علوم اسلامی، ۱۳۸۲ش.
  • زمخشری، محمود بن عمر، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل وعیون الأقاویل فی وجوه التأویل، بیروت دار الکتب العربی، چاپ سوم، ۱۴۰۷ق.
  • سید رضی، محمد بن حسین، حقائق التأویل فی متشابه التنزیل، بیروت، دار الأضواء، ۱۴۰۶ق.
  • سید رضی، محمد بن حسین، نهج‌البلاغه، تصحیح صبحی صالح، قم، مؤسسه دار الهجره، ۱۴۱۴ق.
  • سیوطی، عبدالرحمن بن ابی بکر، الإتقان في علوم القرآن، مصر، الهیئة المصرية العامة للکتاب، ۱۳۹۴ق/ ۱۹۷۴م.
  • شیخ صدوق، محمد بن علی، التوحید، قم، مؤسسه نشر اسلامی، ۱۴۱۶ق.
  • شیخ صدوق، محمد بن علی، عیون اخبار الرضا(ع)، تصحیح سید مهدی لاجوردی، تهران، منشورات جهان، بی‌تا.
  • شیخ طوسی، محمد بن حسن، التبیان فی تفسیر القرآن، تصحیح احمد حبیب عاملی، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، بی‌تا.
  • طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، بیروت، دار المعرفة، ۱۴۰۶ق.
  • طبری، محمد بن جریر، جامع البیان فی تفسیر القرآن، تحقیق عبدالله بن عبدالمحسن ترکی، قاهره، نشر هجر، ۱۴۲۲ق.
  • علامه طباطبایی، سید محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، بیروت، مؤسسه اسماعیلیان، چاپ سوم، ۱۳۹۳ق.
  • عمید زنجانی، عباسعلی، مبانی و روش‌های تفسير قرآن، تهران، نشر وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، ۱۳۸۷ش.
  • عیاشی، محمد بن مسعود، تفسیر العیاشی، تهران، المطبعة العلمیة، ۱۳۸۰ق.
  • فتحی، علی، «مبانی قرآنی تفسیر قرآن به قرآن»، در مجله معرفت، سال هجدهم، شماره اول، فروردین ۱۳۸۸ش.
  • فیض کاشانی، محسن، التفسیر الصافی، تصحیح و مقدمه حسین اعلمی، تهران، منشورات مکتبة الصدر، ۱۴۱۶ق/ ۱۳۷۴ش.
  • کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، تحقیق علی‌اکبر غفاری و محمد آخوندی، تهران، دار الکتب الاسلامیة، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق‏.
  • مؤدب، سیدرضا، و محمدرضا عزتی فردوئی، روش‌های تفسیری، قم، نشر پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، ۱۳۹۸ش.
  • متقی، علی بن حسام‌الدین، کنز العمال فی سنن الأقوال والأفعال، تحقیق محمود عمر دمیاطی، بیروت، دار الکتب العلمیة، ۱۴۱۹ق.
  • مدبر، علی، تفسیر قرآن با قرآن در آینه روایات، قم، پژوهشکده فرهنگ و معارف قرآن، ۱۳۹۶ش.
  • معرفت، محمدهادی، التفسیر والمفسرون فی ثوبة القشیب، مشهد، نشر الجامعة الرضویة، ۱۴۱۸ق.