تَبَرُّک درخواست خجستگی، میمنت و نوعی طلب التفات و لطف از خدا یا موجوداتی مقدس است که نزد خدا احترام خاص دارند. موضوع تبرک ‌می‌تواند انسان‌ها مانند پیامبران، امامان(ع) و اولیا و یا اشیاء و اماکنی مانند قرآن و کعبه باشد.

اعتقادات شیعه
‌خداشناسی
توحیداثبات خداتوحید ذاتیتوحید صفاتیتوحید افعالیتوحید عبادیصفات ذاتصفات فعل
فروعتوسلشفاعتتبرکاستغاثه
عدل الهی
حُسن و قُبحبداءامر بین الامرین
نبوت
عصمت پیامبرانخاتمیتپیامبر اسلاممعجزهاصالت قرآن
امامت
باورهاعصمت امامانولایت تكوینیعلم غیبخلیفة‌اللهغیبتمهدویتانتظار فرجظهوررجعتامامت تنصیصی
امامانامام علیامام حسنامام حسینامام سجادامام باقرامام صادقامام کاظمامام رضاامام جوادامام هادیامام عسکریامام مهدی
معاد
برزخمعاد جسمانیحشرصراطتطایر کتبمیزان
مسائل برجسته
اهل‌بیتچهارده معصومکرامتتقیهمرجعیتولایت فقیهایمان مرتکب کبیره

افزون بر مستند بودن تبرک به شواهد قرآنی، احادیث، سنّت نبوی و سیره ائمه(ع)، صحت و جواز اعتقاد به تبرک بر اساس مبانی کلامی و روان شناختی نیز قابل اثبات است. مشروعیت و جواز تبرک را پیروان همه مذاهب اسلامی پذیرفته‌اند و تنها وهابیون به تبعیت از دیدگاه ابن تیمیه، مشروعیت آن را انکار کرده‌اند.

واژه‌شناسی

 
استلام حجر الاسود توسط حاجیان خانه خدا

تبرک به معانی خیر کثیر و فزونی، سعادت و ثَبات تعریف شده است.[۱] گفته شده این واژه در اصل، از زبان سامی و به معنای نزدیکی و قرابت است.[۲] معنای جامع این واژه را فایده پایدار و ماندگار دانسته‌اند و دیگر معانی را به این معنا باز می‌گردانند.[۳]
تبرک به معنای تیمن و مبارک شمردن نیز به کار رفته است.[۴]

در اصطلاح دینی، تبرک عبارت است از طلب برکت، شُگون و خیر از خدا یا انسان و شیئی که خدا امتیاز ویژه‌ای به او بخشیده است؛ خواه برکت دنیوی باشد، مانند افزایش روزی، خواه اخروی، مانند عُلوِّ درجات در آن دنیا؛ همچنین برکت می‌تواند مادی باشد یا معنوی. [۵]

به عقیده برخی، در فرایند متبرک شدن، اثری مثبت از سوی موجود مقدس و متعالی بر عناصر عالم غیر قدسی گذارده می‌شود و تبرک همراه با نوعی تجلی امر قدسی در وجه رحمانی است.[۶] در این فرایند، سه امر روی می‌دهد:

  1. برقراری ارتباط با عالم ماوراء طبیعت
  2. انتقال نیروی قدسی به موجود یا شیء دیگر
  3. ارتقای وجودی شیء، موجود و یا شخص متبرک شده.[۷]

ارتباط تبرک با توسل

 
رکن حجر الاسود و استلام در و دیوار کعبه توسط حاجیان

تبرک از نظر مفهومی و مصداقی با توسل قرابت بسیاری دارد، به ویژه هرگاه که برای رسیدن به خیر معنوی تبرک صورت گیرد. برخی معتقدند که چون حقیقت تبرک، توسل است؛ تفاوتی میان این دو نیست؛ اما این دو مفهوم، تفاوت‌هایی با یکدیگر دارند به این صورت که توسل عبارت است از واسطه قرار دادن امور یا اشخاص محترم و مقدس به پیشگاه خداوند برای رسیدن به خواسته‌ای و تبرک طلب خیر و برکت مادی و معنوی‌ است که خداوند در آنها قرار داده است.[۸]

جایگاه در آیات و روایات

واژه تبرک در قرآن مجید به کار نرفته است، اما ماده آن(ب، ر،ک)، ۳۴ مرتبه و در قالب الفاظ بارَکَ، بارَکنا، بورِکَ، تَبارَک، بَرَکات، بَرَکاتُه، مُبارَک، مبارَکاً و مُبارَکه به کار رفته است. مبارک در قرآن وصف انسان‌ها، موجودات، مکان‌ها و زمان‌های خاصی شده است.

موجودهای برکت‌یافته

  • حضرت نوح (ع) و همراهانش: «قیلَ یا نُوحُ اهْبِطْ بِسَلامٍ مِنَّا وَ بَرَکاتٍ عَلَیک وَ عَلی‏ أُمَمٍ مِمَّنْ مَعَک وَ أُمَمٌ سَنُمَتِّعُهُمْ ثُمَّ یمَسُّهُمْ مِنَّا عَذابٌ أَلیمٌ»؛ گفته شد: «اى نوح، با درودى از ما و بركتهايى بر تو و بر گروههايى كه با تواَند، فرود آى. و گروههايى هستند كه به زودى برخوردارشان مى‌كنيم، سپس از جانب ما عذابى دردناك به آنان مى‌رسد.»[۹]
  • حضرت ابراهیم(ع) و اسحاق(ع): «وَ بارَکنا عَلَیهِ وَ عَلی‏ إِسْحاق»؛ و به او و به اسحاق بركت داديم، و از نسل آن دو برخى نيكوكار و [برخى‌] آشكارا به خود ستمكار بودند.[۱۰]
  • حضرت موسی(ع): «فَلَمَّا جَاءَهَا نُودِی أَن بُورِ ک مَن فِی النَّارِ وَمَنْ حَوْلَهَا»؛ چون نزد آن(آتش در طور) آمد، آوا رسيد كه: «خجسته [و مبارك گرديد] آنكه در كنار اين آتش و آنكه پيرامون آن است، و منزه است خدا، پروردگار جهانيان.»[۱۱][یادداشت ۱]
  • حضرت عیسی(ع): «و جَعَلَنی مُبارکاً اَینَ ما کُنتُ»؛[۱۲]
  • خاندان ابراهیم(ع): «رَحْمَتُ الله وَ بَرَکاتُهُ عَلَیکمْ أَهْلَ الْبَیت»؛ [۱۳]
  • قرآن کریم: «‌هذا کتابٌ اَنزلناهُ مُبارَک»؛[۱۴]
  • ملائکه: «‌فَلَمَّا جاءَها نُودِی أَنْ بُورِک مَنْ فِی النَّارِ وَ مَنْ حَوْلَها»؛[۱۵]
  • آب باران: «وَ نَزَّلْنا مِنَ السَّماءِ ماءً مُبارَکاً...»؛[۱۶]
  • درخت زیتون: «مِنْ شَجَرَةٍ مُبارَکةٍ زَیتُونَةٍ لا شَرْقِیةٍ وَ لا غَرْبِیةٍ»؛[۱۷]
 
رکن یمانی کعبه که به اعتقاد شیعیان برای ورود فاطمه بنت اسد و تولد حضرت علی(ع) در داخل کعبه شکافته شد.

مکان‌های مبارک

مشروعیت تبرک

بر اساس دیدگاه رایج مسلمانان، از نقطه نظر اعتقادی و کلامی زیارت قبور بزرگان و تبرک به آثار منسوب به ایشان امری پسندیده است. به گفته متکلمان مسلمان، برکت و مغفرت الهی به واسطه برخی اشخاص از جمله انبیا و اولیا و اشیای مقدس مانند کعبه نازل می‌گردد.[۳۳] در این فرایند، واسطه‌ها از جانب خداوند قرار داده شده‌اند و منشأ اصلی برکت، خداوند است[۳۴] و امور مقدسی که مسلمانان از آن برکت می‌طلبند، شأنی مستقل از خداوند نداشته و تبرک جستن به آنها تلازمی با شرک ندارد.[۳۵]

شیعیان

در فقه شیعه، طلب برکت از آنچه از نظر شرع، دارای قداست و احترام است، جایز و بلکه راجح و مستحب است. برای نمونه، تبرک جستن به نام ائمه با نوشتن این نام‌ها بر کفن و جریدتین (دو تکه چوب تازه)،[۳۶] و نامگذاری فرزندان به نام ایشان،[۳۷]، تبرک به مشاهد مشرفه و تربت قبور معصومین، و قرار دادن تربت در قبر به قصد تبرک،[۳۸] تبرک به قرآن با نوشتن آیات قرآنی بر کفن[۳۹] و مسّ کلمات و حروف آن[۴۰] مستحب است.

مستند(مجوّز) حکم شرعی تبرک، قرآن کریم، سنت رسول الله (ص) و سیره مسلمانان است. به علاوه، اصل اباحه و جواز بر مواردی که تبرک جویی مشکوک است و دلیل قطعی بر ممنوعیت موجود نیست، حاکم است.

مذاهب چهارگانه اهل سنت

فقهای اهل سنت، بین استحباب و کراهت تبرک به قبر حضرت رسول اختلاف نظر دارند. از سخنان آنان بر می‌آید که حکم به کراهت، عللی مانند احتمال بی احترامی به قبر شریف به سبب چسباندن بدن به آن دارد.[۴۱]

احمد بن حنبل، تبرک به منبر و قبر پیامبر(ص) و بوسیدن آن[۴۲] و نیز شهاب الدین خفاجی حنفی از علمای حنفی دست کشیدن، بوسیدن و چسباندن سینه به قبر پیامبر (ص) را جایز می‌داند. البته خفاجی این کار را مکروه شمرده است.[۴۳]

برخی از ‌فقهای شافعی همانند رملی شافعی، لمس قبر نبی، ولی یا عالم دینی و نیز سردرهای ورودی قبر اولیا و بوسیدن آن را به قصد تبرک بی اشکال دانسته‌اند. محب الدین طبری شافعی نیز مَسِّ قبر و بوسیدن آن را جایز و موافق با سیره علما و صالحان شمرده است.[۴۴]

زرقانی مالکی معتقد است بوسیدن قبر رسول اکرم به قصد تبرک ایرادی ندارد.[۴۵]

دلایل قرآنی

  1. سخن نگفتن قرآن کریم از حرمت تبرک: قرآن در ضمن چند آیه از تبرک سخن گفته و هیچ اشاره‌ای به حرمت آن و شرک‌آمیز بودنش نکرده است. افزون بر این، در برخی آیات به عمل تبرک توسط پیامبران یا انجام دادن آن در محضر ایشان اشاره شده که این بر جواز تبرک گواهی می‌دهد.
  2. تبرک حضرت یعقوب به پیراهن فرزندش یوسف: زمانی که یوسف به برادرانش گفت پیراهنش را بر چشمان پدرشان بیفکنند:[یادداشت ۲] رحمت خداوند از پیراهن یوسف بر چشمان یعقوب نبی جاری شد و وی با برکت جستن از آن لباس[۴۶] بینایی چشمان خود را بازیافت.
  3. تبرک بنی اسرائیل به تابوت عهد: تابوت عهد صندوقی بود که در آن اشیای متعلق به خاندان موسی و هارون و الواح مقدسی که بر حضرت موسی (ع) نازل شده بود، قرار داشت و حضرت موسی آنها را به یوشع بن نون سپرده بود.[۴۷] بنی اسرائیل این صندوق را بسیار مقدس می‌شمردند و در جنگ با بت پرستان آن را با خود حمل می‌نمودند. صندوق مایه آرامش آنان بود:[۴۸][یادداشت ۳] و به آن تبرک می‌جستند.[۴۹] برخی متکلمان شیعه معتقدند که حمل این تابوت به ویژه در زمان جنگ، جز به جهت تبرک و کمک گرفتن از آن وجهی نداشته است.[۵۰]
  4. مصلی قرار گرفتن مقام ابراهیم[یادداشت ۴]: مقام ابراهیم در کنار خانه کعبه است و به همین سبب محل نماز مردم قرار داده شده است:[۵۱] و مسلمانان به واسطه تماس آن سنگ با پای حضرت ابراهیم، به آن تبرک می‌جویند.[۵۲] از این روی تبرک به محل نشستن و نماز پیامبر اسلام نیز مجاز است.[۵۳] در روایتی، محل بین حجر الاسود و مقام ابراهیم، محل دفن شماری از پیامبران معرفی شده است و به همین سبب مبارک است.[۵۴]

جواز تبرک در سنت نبوی

سنت حضرت رسول(ص) پشتوانه مهم جواز تبرک است. پیامبر اکرم (ص) در برخی روایات، اصحاب را به تبرک جستن از خودش تشویق کرده است.

بنابر برخی روایات، پیامبر (ص) به اصحاب امر کرد که از چاه ناقه صالح تبرک بجویند و این دلیل بر جواز تبرک به آثار انبیا و صالحان است، اگرچه از دنیا رفته باشند.[۵۵]

گفته‌اند که در شب ازدواج حضرت فاطمه(س)، پیامبر اکرم(ص) پس از وضو، بقیه آب وضوی خویش را به سر و صورت و بدن ایشان پاشید و از خدا خواست تا به او و نسلش برکت بخشد.[۵۶]

امام علی(ع) در روایتی بیان می‌نماید که به برکت لمس کردن چشمان وی توسط پیامبر (ص) در جنگ خیبر که به شدت درد می‌کرد، دیگر گرفتار چشم درد نشده است.[۵۷]

در نقلی بیان شده که حضرت آب وضویش را بر روی فرد بیماری ریخت و به برکت آن شفا یافت.[۵۸]

در چند روایت نقل شده که ایشان پس از انجام اعمال حج، موهای خویش را تراشید و مسلمانان موها را برای تبرک بین خود تقسیم کردند.[۵۹]

در شب معراج، در مکان‌هایی که منسوب به پیامبران بوده، نماز خواندند. [۶۰] این نماز خواندن در آن مکان‌ها وجهی نداشته جز اینکه آن مکان‌ها به واسطه آن پیامبران متبرک شده بود.

در جریان دفن فاطمه بنت اسد؛ مادر حضرت علی(ع)، پیامبر(ص) وی را با لباس خودشان کفن نمود[۶۱] و قبل از به خاک سپردن او، لحظاتی در قبرش خوابید تا به واسطه ایشان سختی قبر بر او آسان گردد.[۶۲]

عبدالله بن ابی نیز از حضرت درخواست کرد که او را در لباسی که بر تن داشته‌اند به خاک بسپارد و با این عمل به دنبال تبرک به لباس حضرت و جلوگیری از عذاب الهی بوده است.[۶۳][یادداشت ۵]

فرستاده قریش در جریان صلح حدیبیه حکایت می‌کند که اصحاب پیامبر (ص) آنچنان نسبت به ایشان توجه دارند که اجازه نمی‌دهند حتی قطره‌ای از آب وضوی ایشان بر روی زمین بریزد و هرگاه وضو می‌گیرند، صحابه قطرات آب وضوی ایشان را به صورت خود می‌مالند.[۶۴]

با وجود اینکه این عمل که در پیش چشم حضرت اتفاق می‌افتاد و ایشان منعی از آن نکرده‌اند، به عنوان تقریر معصوم می‌تواند مستندی برای حکم به جواز و مباح بودن این عمل باشد.

همانطور که تبرک به آب وضوی ایشان و باقیمانده آن نه تنها با منعی از سوی حضرت روبرو نشده، بلکه در برخی موارد، خودشان به اصحاب می‌فرمودند به آن آب تبرک بجویند.

جواز تبرک در سیره اهل بیت(ع)

  1. فاطمه زهرا(س) دختر پیامبر (ص) بعد از وفات پدرش بر سر قبر ایشان حاضر شد و تربت ایشان را به نشانه تبرک بر سر و صورت خویش می‌مالیدند.[۶۵]
  2. در منابع روایی تبرک امام حسین(ع)،[۶۶] امام صادق(ع)،[۶۷] امام رضا(ع)[۶۸] و امام جواد(ع)[۶۹] به قبر پیامبر نقل شده است.
  3. امام حسن(ع) نیز به واسطه برکت قبر نبوی، وصیت نمود در صورت امکان و بدون اینکه باعث نزاع شود، در کنار ایشان به خاک سپرده شود.[۷۰]
  4. تبرک امام صادق(ع) به عصای پیامبر(ص)[۷۱] و نیز تبرک حضرت علی(ع) به باقیمانده حنوط رسول خدا(ص)[۷۲] شاهدهای دیگری بر این سیره است.

تبرک در سیره صحابه و مسلمانان

صحابه در زمان حیات پیامبر (ص) و بعد از وفات ایشان، به او تبرک می‌جستند.[۷۳] تبرک به نبی به دو دلیل بود؛ یکی به دست آوردن آثار معنوی از شخصیت پیامبر و دیگری اظهار ارادت و محبت به پیامبر (ص) و اهل بیتش (ع).

تبرک جویی مسلمانان، به سه صورت بود: تبرک به بدن پیامبر، تبرک به اشیای متعلق به پیامبر و تبرک به مکان‌های مرتبط با پیامبر.

تبرک به بدن پیامبر (ص)

اصحاب، موی سر پیامبر را برای تبرک و تیمن نزد خویش نگاه می‌داشتند.[۷۴]

 
ظرفی که ادعا می‎شود موی پیامبر در آن نگهداری می‌شود

در نقل‌های تاریخی و کتاب‌های حدیث بیان شده که در جریان صلح حدیبیه وقتی رسول خدا (ص) موی سر خود را اصلاح می‌کردند، صحابه دور ایشان جمع شده بودند و هر تار مویی که بر زمین می‌افتاد را به عنوان تبرک بر می‌داشتند.[۷۵]

خالد بن‌ولید نیز پیشانی‌بندی که چند تار موی حضرت در آن قرار داشت را به عنوان تبرک و تیمن برای پیروزی در جنگ به سر خود می‌بست.[۷۶]

تبرک به عرق ایشان نیز از دیگر موارد برکت‌جویی اصحاب است. تبرک انس بن مالک [۷۷] و‌ ام‌سلیم[۷۸] به عرق ایشان از این موارد است.

باقی‌مانده آب آشامیدنی،[۷۹] ظرف آب ایشان،[۸۰] آب چاه منطقه حدیبیه که به واسطه حضرت متبرک شده بود[۸۱] و نیز آب وضوی حضرت از موارد مورد توجه اصحاب بوده است.[۸۲]

در نقلی نیز بیان شده که اصحاب دهانه مَشکی را که پیامبر (ص) از آن آب خورده بودند را بریدند و به قصد تبرک برای خود برداشتند.[۸۳]

در منابع تاریخی نام بیست چشمه و چاه آمده که به وسیله حضرت متبرّک شده است و صحابه نسبت به تبرک به آنها توجه زیادی داشتند.[۸۴]

تبرک به وسایل پیامبر (ص)

 
ظرفی که ادعا می‎شود تربت پیامبر در آن نگهداری می‌شود

وسائل متعلق به حضرت نیز از دیگر موارد در این زمینه بوده است.[۸۵] عصا،[۸۶] لباس،[۸۷] عبا،[۸۸] عمامه،[۸۹] کفش،[۹۰] سجاده، قبضه شمشیر،[۹۱] پرچم[۹۲] و تخت پیامبر(ص)[۹۳] از جمله این موارد است.

تبرک به مکان‌های منسوب به پیامبر(ص)

مسلمانان صدر اسلام نسبت به مکان‌هایی که به نوعی با پیامبر (ص) ارتباط داشته است، توجه خاصی داشته‌اند. خواه مکان‌هایی که ایشان در آنجا نماز خوانده است[۹۴] یا مدتی در آنجا نشسته بوده[۹۵] یا حتی از آنجا عبور کرده‌اند.[۹۶] فهرست این مکان‌ها در قرن سوم توسط فاکهی با عنوان "المواضع التی دخلها رسول الله" ثبت شده است.[۹۷]

عبدالله بن عمر از افرادی بوده که توجه ویژه‌ای نسبت به مکان‌های منسوب به پیامبر (ص)داشته است.[۹۸] این توجه وی و شدت توجه او به تبرک جستن از این مکان‌ها که نشانه شیوع داشتن این امر در صدر اسلام است، به حدی بوده که برخی از مخالفان جواز تبرک جستن به توجیه این عملکرد عبدالله پرداخته و آن را امری ناشی از اجتهاد شخصی او معرفی می‌کنند نه برخاسته از ادله شرعی.

درحالی که برخی دیگر به واسطه همین روایات و نقل‌ها برآنند که پیگیری آثار رسول اکرم (ص) و تبرک به آن مستحب است.[۹۹]

 
روضه و مرقد مطهر نبوی که زیارتگاه مسلمانان بوده است

برخی از این مکان‌ها که در مکه قرار داشته عبارتند از:

محل تولد پیامبر (ص)،[۱۰۰] محلی که شتر قربانی خود را بعد از مناسک حج نحر کردند، [۱۰۱] محل تحقق بیعت رضوان،[۱۰۲] غاری که هجرت پیامبر (ص) از آنجا شروع شد،[۱۰۳] مسجد الغنم که محل بیعت پیامبر اکرم (ص) با مشرکان پس از فتح مکه بوده است،[۱۰۴] مسجد خیف که محل خطبه حجة الوداع[۱۰۵] و محل نماز هفتصد پیامبر بوده و سفارش زیادی به نماز در آن شده است،[۱۰۶] مسجد ردم الاعلی، مسجد مختفی، خانه ام هانی، مسجد عُرَیض،[۱۰۷] خانه حضرت خدیجه(س) که محل تولد فاطمه زهرا(س) بوده است،[۱۰۸] خانه ارقم بن ابی‌ارقم که محل مخفی شدن مسلمانان از تعرض مشرکان مکه بوده است،[۱۰۹] مسجد غدیر که محل ایراد خطبه غدیر بوده است،[۱۱۰] تخته سنگی که در نزدیکی قبة الوحی در مسجد الحرام قرار دارد و گفته شده به پیامبر سلام نموده است،[۱۱۱] تخته سنگی در نزدیکی مکه که گفته شده حضرت در مسیر بازگشت از حج عمره بر روی آن استراحت نموده است،[۱۱۲] سنگی در گوشه مسجد الحرام که نقش پای پیامبر(ص) بر روی آن قرار داشته است.[۱۱۳]

 
تصویری از محل تولد پیامبر(مولد النبی)

اماکن متبرکی نیز در مدینه قرار داشته است که عبارتند از:

منبر[۱۱۴] و روضه نبوی که دعا خواندن در کنار این دو، از آداب دینی مورد اتفاق مسلمانان است[۱۱۵] و مسلمانان جهت تبرک خاک تربت ایشان را بر می‌داشتند. این کار به اندازه‌ای در بین مسلمانان رواج یافت که عایشه دستور داد دیواری در جلوی قبر حضرت ایجاد کنند.[۱۱۶]

غار ثور وحراء؛[۱۱۷] مسجد شجره که محل احرام حضرت بوده است، [۱۱۸] مسجد الاجابه که حضرت در بازگشت از عمره در آن نماز خوانده بود و مردم آن را برای تبرک می‌بوسیدند؛[۱۱۹] مسجد البغله و مسجد الفتح؛[۱۲۰] مسجد قبا که نماز در آن ثواب زیادی دارد[۱۲۱] از دیگر مکان‌های متبرک بوده است.

تبرک جویی به غیر پیامبر(ص)

مسلمانان علاوه بر تبرک به رسول خدا(ص) ، به غیر ایشان نیز تبرک می‌جسته‌اند. طبق نقلی حضرت رسول به عرق پیشانی حضرت علی تبرّک جسته است.[۱۲۲]

برخی از موارد تبرک به غیر پیامبر (ص) که در روایات ذکر شده‌اند، عبارتند از:

تبرک‌جستن به قبور اولیا و صالحان

تبرک به قبور در میان مسلمانان منحصر به قبر حضرت رسول(ص) نبوده است، بلکه آنان به قبر صحابه، تابعین و صالحان نیز متبرک می‌جسته‌اند. سُبکی عالم اهل سنت معتقد است: بر اساس دین و سیره سلف صالح، حتی تبرک به برخی از اموات صالح نیز جایز است.[۱۳۲] وی هم چنین می‌گوید برکت‌جویی به قبور انبیای سابق و صالحان همواره سیره علما و مسلمانان بوده است.[۱۳۳] برخی از موارد تبرک‌جویی مسلمانان در کشورهای مختلف عبارتند از:

نظریه انحصار تبرک به پیامبر و آثار او

به باور وهابیان، تبرک فقط به پیامبر اسلام یا آثار او جایز است و برخی نیز این حکم را مختص زمان حیات پیامبر دانسته‌اند. خلاصه توضیح نظر آنان از این قرار است:

  1. در زمان پیامبر(ص)، صحابه به ایشان تبرک می‌جستند و از این رو، تبرک در آن زمان جایز بود،[۱۴۱] اما بعد از وفات پیامبر، تبرک تنها به آثاری جایز است که با بدن پیامبر تماس داشته است.[۱۴۲]
  2. تبرک‌جویی تنها در حق پیامبر (ص)و آن هم تنها در زمان زنده بودن پیامبر (ص) جایز بوده و پس از وفات ایشان، حتی تبرک به اجزای بدن و چیزهایی که با ایشان در ارتباط بوده نیز جایز نیست.[۱۴۳]
  3. تبرک مشروع تنها در حق پیامبر جایز است و خداوند تنها در بدن ایشان برکت را قرار داده است و این عمل در حق غیر ایشان به هیچ وجه جایز نیست.[۱۴۴]

دلایل

این عده برای اثبات مدعای خود چند دلیل بیان کرده‌اند:

  1. تبرک به غیر پیامبر مستلزم شرک و در زمره کارهای بت پرستان است و از سوی دیگر هیچ دلیلی بر صحت و جواز این عمل از سنت نداریم. [۱۴۵]
  2. تبرک بدعت‌آمیز است؛ زیرا تبرک نوعی عبادت است و قرار دادن هر عملی به عنوان عبادت، بدون اینکه سابقه‌ای در بین اصحاب پیامبر داشته باشد، بدعت و حرام است.[۱۴۶] از این روی، دست مالیدن و تبرک به در و دیوار مسجد النبی و مسجد الحرام و یا روضه نبوی،[۱۴۷] دو رکن کعبه، اطراف حجرالاسود، دیوارهای کعبه و مقام ابراهیم و صخره بیت المقدس و قبر انبیا و صالحان بدعت و نادرست است.[۱۴۸]
  3. تبرک اصحاب به پیامبر به این دلیل بوده که او ولایت الهی بر مومنان داشته است و چون ولایت پیامبر (ص) مختص به زمان حیات آن حضرت است، پس تبرک نیز جایز نیست.[۱۴۹]
  4. صحابه و تابعین از تبرک‌جویی به غیر حضرت رسول (ص) و آثار ایشان خودداری می‌کردند. علت آن نیز جلوگیری از افتادن در شرک و غلو بوده است.[۱۵۰]

پاسخ‌ها به نظریه انحصار

  1. در کتاب صحیح بخاری شواهدی تاریخی ذکر شده که تبرک‌جویی همواره پس از وفات حضرت پیامبر نیز مورد اهتمام اصحاب و تابعین بوده است.[۱۵۱]
  2. بنابر برخی منابع، ولایت پیامبر به زمان حیات آن حضرت اختصاص ندارد زیرا پیامبر اسلام (ص) دارای حیات برزخی بوده[۱۵۲] و ولایت ایشان پس از وفاتشان نیز جریان دارد.[۱۵۳]
  3. فتوای احمد بن حنبل[۱۵۴] که ابن تیمیه نیز از آن آگاه بوده است[۱۵۵] و سیره بزرگان شیعه و اهل سنت بر جواز تعظیم و تبرک به قبر پیامبر، روضه نبوی و منبر حضرت، وصیت خلیفه اول و خلیفه دوم به خاک‌سپاری آنان در کنار قبر پیامبر (ص)[۱۵۶] تنها به سبب تبرک به قبر بوده است[۱۵۷] و نشان می‌دهد که جواز تبرک مختص به شخص پیامبر نیست.

تبرک و شرک

عبادت عملی است که به نیت پرستش در برابر شخصی یا چیزی انجام پذیرد و عبادت کننده به نوعی معتقد به ربوبیت و تاثیرگذاری عبادت شونده است. اما کسی که درصدد تبرک جویی به آثار بزرگان دین بر می‌آید این افراد را دارای مقام خدایی و الوهیت نمی‌داند و در تبرک‌جویی قصد عبادت ندارد. بنابراین عمل او مصداق عبادت نیست تا با توحید عبادی منافات داشته و شرک یا غلو آمیز محسوب شود.[۱۵۸] شاهد این مطلب هم این است که چندین بار این عمل در محضر پیامبر(ص) انجام گرفت،[۱۵۹] اما ایشان هیچ‌گاه از آن منع نکرد و آنرا شرک آمیز نخواند، درحالی که از برخی الفاظ شرک آلود و غلوآمیز منع می‌نمودند.[۱۶۰]

تبرک بدعت است؟

در باره بدعت دانستن تبرک نیز کسانی پاسخ‌هایی داده‌اند:

  1. کارهایی مانند قرار دادن تربت بر چشم، یا قرار دادن موی پیامبر توسط احمد بن حنبل بر روی چشم و نیز امتناع شافعی از اسب سواری بر خاک مدینه به این دلیل که محل قدم‌های حضرت بوده است[۱۶۱] نشانگر احترام به انبیا و اولیا و آثار ایشان است و به تایید قرآن و سنت رسیده است و بدعت نیست.
  2. در مواردی هم که نصی بر جواز در میان نیست، بر خلاف نظر وهابیون، می‌توان به اصل اباحه استناد و تمسک کرد و بر اساس اصالة الاباحه هر عملی که دلیلی بر حرمتش نداریم، مجاز و مباح است.[۱۶۲]
  3. بر فرض که این عمل یا نوع خاصی از آن، امری جدید باشد که سابقه‌ای در عصر پیامبر (ص) ندارد، اما هر نوع نوآوری ناپسند و حرام نیست، بلکه بدعت ناپسند و حرام، امر جدیدی است که در دین گذارده شود و دلیلی بر مشروعیت آن نداشته باشیم.[۱۶۳] در حالی که تبرک، که ادله و شواهد متعدد بر سنت و سیره مسلمانان بر آن داریم را نمی‌توان بدعت ناپسند دانست. بلکه بر اساس نظر شافعی بدعت پسندیده است.[۱۶۴]

آثار نوشته‌شده درباره تبرک

آثار مکتوب بسیاری به صورت مستقل و تفصیلی به بحث و تحقیق درباره تبرک پرداخته‌اند؛ از جمله:

پانویس

  1. ابن منظور، لسان العرب، ۱۴۰۵ق، ج۱۰، ص۳۹۵؛ راغب اصفهانی، مفردات غریب القرآن، ۱۴۰۴ق، ص۴۴؛ ابن فارس، معجم مقاییس اللغة، ۱۴۰۴ق، ج۱، ص۲۲۷.
  2. جفری، واژه‌های دخیل، ۱۳۸۶ش، ص۱۲۶.
  3. قرشی، قاموس قرآن، ۱۳۷۱ش، ج۱، ص۱۹۰.
  4. ابن منظور، لسان العرب، ۱۴۰۵ق، ج۱۰، ص۳۹۶؛ دهخدا، لغت‌نامه، ج۵، ص۳۰۲.
  5. حمادة الجبرین، تسهیل العقیدة الاسلامیة، دار العصیمی، ج۱، ص۲۸۷؛ الموسوعة الفقهیة الکویتیه، ۱۴۰۷ق، ج۱۰، ص۶۹ ؛ ج۷، ص۴۸۸؛ جدیع، التبرک انواعه و احکامه، ۱۴۱۵ق، ص۴۳.
  6. the encyclopedia of religion, vol. 1, p. 182..
  7. نک: the encyclopedia of religion, vol. 1, p. 182..
  8. الموسوعة الفقهیه، ۱۴۰۷ق، ج۱۰، ص۶۹.
  9. سوره هود، آیه ۴۸.
  10. سوره صافات، آیه ۱۱۳.
  11. سوره نمل، آیه ۸.
  12. سوره مریم، آیه۳۱.
  13. سوره هود، آیه ۷۳.
  14. سوره انعام، آیه ۱۵۵.
  15. سوره نمل، آیه ۸.
  16. سوره ق، آیه ۹.
  17. سوره نور، آیه ۳۵.
  18. قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ۱۳۶۴ش، ج۴، ص۱۳۹.
  19. سوره آل عمران، آیه ۹۶.
  20. بخاری، صحیح البخاری، ۱۴۰۱ق، ج۳، ص۷۸.
  21. بخاری، صحیح البخاری، ۱۴۰۱ق، ج۴، ص۵۲۸.
  22. سوره قصص، آیه۳۰.
  23. طباطبایی، ترجمه تفسیر المیزان، ۱۴۱۷ق، ج۸، ص۲۲۸.
  24. سوره اسراء،آیه ۱.
  25. اندلسی، البحر المحیط فی التفسیر، ۱۴۲۰ق، ج۵، ص۱۵۵.
  26. بخاری، صحیح البخاری، ۱۴۰۱ق، ج۲، ص۴۵۲.
  27. سوره اعراف، آیه ۱۳۷.
  28. بخاری، صحیح البخاری، ۱۴۰۱ق، ج۱۷، ص۵۹۲.
  29. شوکانی، فتح القدیر، ۱۴۱۴ق، ج۳، ص۲۴۶.
  30. فخر رازی، التفسیر الکبیر، قاهره، ج۲۲، ص۱۶۰.
  31. طباطبایی، ترجمه تفسیر المیزان، ۱۴۱۷ق، ج۵، ص۲۲۸.
  32. قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ۱۳۶۴ش، ج۱۱، ص۲۱۲.
  33. نگاه کنید به: مطهری، عدل الهی، ۱۳۵۷ش، ص۲۷۷-۲۷۹.
  34. مطهری، عدل الهی، ۱۳۵۷ش، ص۲۸۴.
  35. الموسوعه الفقهیه، ۱۴۰۷ق، ج۱۰، ص۷۰-۷۴.
  36. صدوق، من لایحضره الفقیه، ۱۴۱۳ق، ج۱، ص۱۴۳؛ نجفی، جواهر الکلام، دار احیاء التراث العربی، ج۴، ص۲۲۵-۲۴۱.
  37. نجفی، جواهر الکلام، دار احیاء التراث العربی، ج۳۱، ص۲۵۴.
  38. حلی، مختلف الشیعه، ۱۴۱۳ق، ج۷، ص۲۴۱.
  39. نجفی، جواهر الکلام، دار احیاء التراث العربی، ج۳۱، ص۲۵۴.
  40. آملی، مصباح الهدی، ۱۳۸۰ش، ج۳، ص۱۷۰.
  41. امین، کشف الارتیاب، ۱۴۱۰ق، ص۳۴۵-۳۴۶.
  42. ابن حنبل، العلل و معرفة الرجال، مطبعة سیلیک، ج۲، ص۴۹۲.
  43. سمهودی، وفاء الوفاء، دارالکتب الاسلامیة، ج۴، ص۱۴۰۴.
  44. حمزاوی، کنزالمطالب، ج۳۳، ص۲۱۹.
  45. زرقانی، شرح الزرقانی، ۱۴۱۷ق، ج۸، ص۳۱۵.
  46. اندلسی، البحر المحیط، ۱۴۲۰ق، ج۲، ص۶۲۶.
  47. مجلسی، بحار الانوار، ۱۴۰۳ق، ج۱۳، ص۴۳۹
  48. طبرسی، مجمع البیان، ۱۳۷۲ش، ج۲، ص۶۱۴-۶۱۵.
  49. قمی، الکنی و الالقاب، ج۱، ص۸۲.
  50. سبحانی، فی ظلال التوحید، ۱۴۲۱ق، ص۲۹۴.
  51. طبرسی، مجمع البیان، ۱۳۷۲ش، ج۱، ص۳۸۳؛ بلاغی، آلاء الرحمن فی تفسیر القرآن، ۱۴۲۰ق، ج۱، ص۱۲۵.
  52. امین، کشف الارتیاب، ۱۴۱۰ق، ص۳۴۱.
  53. جدیع، التبرک انواعه و احکامه، ۱۴۱۵ق، ص۳۵۲.
  54. قرشی، تفسیر احسن الحدیث، ۱۳۷۷ق، ج۱، ص۲۴۳.
  55. قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ۱۳۶۴ش، ج۱۱، ص۴۷.
  56. قندوزی، ینابیع المودة، ۱۳۸۵ق، ص۱۷۴-۱۷۵، ۱۹۶-۱۹۷.
  57. قندوزی، ینابیع المودة، ۱۳۸۵ق، ص۲۸۶.
  58. بخاری، صحیح البخاری، ۱۴۰۱ق، ج۱، ص۲۰۱.
  59. بیهقی، السنن الکبری، ۱۳۵۵ق، ج۷، ص۶۸؛ ابن کثیر، البدایة و النهایة، ۱۴۰۷ق، ج۵، ص۱۸۹.
  60. شامی، سبل الهدی، ۱۴۱۴ق، ج۳، ص۸۰-۸۱.
  61. حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، ۱۴۲۲ق، ج۱۰، ص۳۷۵.
  62. سیوطی، جامع الاحادیث، دار المنار، ج۴۲، ص۳۲.
  63. سمرقندی، تفسیر سمرقندی، ۱۴۱۶ق،۱‍۹۹۶م، ج۲، ص۷۹.
  64. بخاری، صحیح البخاری، ۱۴۰۱ق، ج۱۰، ص۳۸۹؛ ج۱۴، ص۲۳۳.
  65. مرعشی، احقاق الحق، ۱۴۰۹ق، ج۱۰، ص۴۳۶؛ سمهودی، وفاء الوفاء، دارالکتب الاسلامیة، ج۴، ص۲۱۷؛ ابن صباغ، الفصول المهمّة، ۱۳۸۱ق، ص۱۳۲.
  66. ابن اعثم، الفتوح، ۱۳۸۸ق، ج۵، ص۲۶-۲۷؛ مجلسی، بحارالانوار، ۱۴۰۳ق، ج۴۴، ص۳۲۸.
  67. مجلسی، بحار الانوار، ۱۴۰۳ق، ج۱۰۰، ص۱۵۷-۱۵۸.
  68. قمی، الانوار البهیه، ۱۳۶۴ش، ص۱۱۰.
  69. کلینی، اصول الکافی، ۱۴۰۷ق، ج۱، ص۳۵۳؛ مجلسی، بحار الانوار، ۱۴۰۳ق، ج۵۰، ص۶۸.
  70. مجلسی، بحار الانوار، ۱۴۰۳ق، ج۴۴، ص۱۵۶.
  71. قمی، الکنی و الالقاب، ج۱، ص۲۵.
  72. حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، ۱۴۲۲ق، ج۱، ص۳۶۱.
  73. ذهبی، سیر اعلام النبلاء، ۱۴۱۳ق، ج۳، ص۲۱۳.
  74. نووی، المنهاج، ۱۳۹۲ق، ج۱۵، ص۸۲؛ مسلم، صحیح مسلم، ۱۴۰۱ق، ج۷، ص۷۹؛ ابن حجر، فتح الباری، ۱۳۷۹ق، ج۶، ص۲۱۳.
  75. مجلسی، بحارالانوار، ۱۴۰۳ق، ج۱۷، ص۳۲.
  76. شامی، سبل الهدی، ۱۴۱۴ق، ج۲، ص۱۶.
  77. بخاری، صحیح البخاری، ۱۴۰۱ق، ج۱، ص۱۷۷.
  78. بخاری، صحیح البخاری، ۱۴۰۱ق، ج۱۶، ص۲.
  79. ابن حنبل، مسند، ۱۳۱۳ق، ج۱۰، ص۳۹۱.
  80. بخاری، صحیح البخاری، ۱۴۰۱ق، ج۸، ص۱۱۵.
  81. مالکی، مفاهیم یجب ان تصحح، ۱۹۹۵م، ص۱۲۷.
  82. مجلسی، بحارالانوار، ۱۴۰۳ق، ج۱۷، ص۳۳.
  83. ابن عبدالبر، الاستیعاب، دارالفکر، ج۴، ص۱۹۰۷.
  84. سمهودی، وفاء الوفاء، دارالکتب الاسلامیة، ج۳، ص۹۴۸.
  85. حلبی، السیره الحلبیه، ۱۴۲۷ق، ج۳، ص۱۸۷.
  86. ابن حنبل، مسند، ۱۳۱۳ق، ج۳، ص۴۳۶.
  87. بخاری، صحیح البخاری، ۱۴۰۱ق، ج۸، ص۱۱۴.
  88. ابن هشام، السیرة النبویة، دار المعرفه، ج۴، ص۱۵۷.
  89. واقدی، المغازی، ۱۴۰۹ق، ج۳، ص۱۰۹۶.
  90. بخاری، صحیح البخاری، ۱۴۰۱ق، ج۸، ص۱۱۳.
  91. زرقانی، شرح الزرقانی، ۱۴۱۷ق، ج۵، ص۸۶.
  92. ابوریحان بیرونی، الآثار الباقیة، ۱۴۲۲ق، ص۴۰، ۴۲و۵۰.
  93. زرقانی، شرح الزرقانی، ۱۴۱۷ق، ج۵، ص۹۶.
  94. بخاری، صحیح البخاری، ۱۴۰۱ق، ج۱، ص۴۹۳.
  95. ابن حجر، فتح الباری، ۱۳۷۹ق، ج۱، ص۵۲۲.
  96. ابن شبه، تاریخ المدینه المنوره، ۱۹۹۶م، ج۱، ص۵۷.
  97. فاکهی، اخبار مکة، ۱۴۲۴ق، ج۵، ص۹۱.
  98. بخاری، صحیح البخاری، ۱۴۰۱ق، ج۱، ص۵۲۲.
  99. ابن حجر، فتح الباری، ۱۳۷۹ق، ج۱، ص۲۷۴.
  100. زرقانی، شرح الزرقانی، ۱۴۱۷ق، ج۱، ص۲۵۸.
  101. بخاری، صحیح البخاری، ۱۴۰۱ق، ج۴، ص۲۸۹.
  102. متقی هندی، کنز العمال، ۱۴۱۳ق، ج۱۷، ص۱۰۴.
  103. ابن بطوطه، رحله ابن بطوطة، ۱۳۷۶ش، ج۱، ص۱۸۷.
  104. ازرقی، اخبار مکة و ما جاء فیها من الآثار، ۱۴۱۶ق، ج۴، ص۱۳۷.
  105. کلینی، اصول الکافی، ۱۴۰۷ق، ج۱، ص۴۰۳.
  106. کلینی، اصول الکافی، ۱۴۰۷ق، ج۴، ص۲۱۴.
  107. جعفریان، آثار اسلامی مکه و مدینه، ۱۳۸۰ش، ص۲۸۵.
  108. جعفریان، آثار اسلامی مکه و مدینه، ۱۳۸۰ش، ص۱۷۵.
  109. ازرقی، اخبار مکة، ۱۴۱۶ق، ج۴، ص۱۴.
  110. صدوق، من لایحضره الفقیه، ۱۴۱۳ق، ج۱، ص۲۲۹.
  111. ابن بطوطه، رحلة ابن بطوطه، ۱۳۷۶ش، ج۱، ص۳۷۹.
  112. ابن بطوطه، رحلة ابن بطوطه، ۱۳۷۶ش، ج۱، ص۱۸۵.
  113. ناصر خسرو، سفرنامه، ۱۳۵۶ش، ص۱۲۸.
  114. ابن خلکان، الجواب الباهر، المطبعة السلفیة، ج۱، ص۷۳؛ کلینی، اصول الکافی، ۱۴۰۷ق، ج۴، ص۵۵۳.
  115. حر عاملی، وسائل الشیعة، ۱۴۰۹ق، ج۱۴، ص۳۴۳.
  116. سمهودی، وفاء الوفاء، دارالکتب الاسلامیة، ج۱، ص۵۴۴.
  117. سمهودی، وفاء الوفاء، دارالکتب الاسلامیة، ج۱، ص۱۰۸.
  118. کلینی، اصول الکافی، ۱۴۰۷ق، ج۴، ص۲۴۸.
  119. بتنونی، الرحلة الحجازیة، الثقافة الدینیة، ص۱۶۴.
  120. حر عاملی، وسائل الشیعة، ۱۴۰۹ق، ج۴، ص۳۰۹.
  121. حر عاملی، وسائل الشیعة، ۱۴۰۹ق، ج۵، ص۲۸۵.
  122. ابن ابی الحدید، شرح نهج‌البلاغه، ۱۴۰۴ق، ج۱۸، ص۲۴۲.
  123. ازرقی، اخبار مکة، ۱۴۱۶ق، ج۱، ص۳۳۰.
  124. کلینی، اصول الکافی، ۱۴۰۷ق، ج۸، ص۱۱۸.
  125. حلبی، السيرة الحلبية، ۱۴۲۷ق، ج۲، ص۶۶.
  126. احمدی میانجی، السجود على الأرض، ۱۴۱۴ق، ج۱، ص۱۳۲.
  127. حر عاملی، وسائل الشیعة، ۱۴۰۹ق، ج۱۴، ص۴۰۴.
  128. مسلم، صحیح مسلم، ۱۴۰۱ق، ج۷، ص۱۵۲.
  129. ابوریحان بیرونی، الآثار الباقیة، ۱۴۲۲ق، ص۴۰-۵۱.
  130. سمهودی، وفاء الوفاء، دارالکتب الاسلامیة، ج۱، ص۸۹.
  131. مجلسی، بحارالانوار، ۱۴۰۳ق، ج۹۷، ص۳۹۶.
  132. سبکی، شفاء السقام، ۱۴۱۹ق، ص۹۶.
  133. سبکی، شفاء السقام، ۱۴۱۹ق، ص۱۳۰.
  134. ابن حجر، تهذیب التهذیب، ۱۴۰۴ق، ج۷، ص۳۳۹.
  135. ابن خلکان، زیارة القبور، ۱۴۱۰ق، ج۵، ص۳۱۰.
  136. سمهودی، وفاء الوفاء، دارالکتب الاسلامیة، ج۱، ص۱۳۳.
  137. ابن جبیر، الرحلة، مکتبة الهلال، ص۲۲۶.
  138. ابن اثیر، أسد الغابة، المکتبة الاسلامیة، ج۲، ص۸۲.
  139. زرقانی، شرح الزرقانی، ۱۴۱۷ق، ج۲، ص۶۸۸.
  140. قزوینی، آثار البلاد، ۱۳۷۳ق، ص۲۷۸.
  141. جدیع، التبرک انواعه و احکامه، ۱۴۱۵ق، ص۳۲۹، ۳۴۳، ۴۰۱.
  142. جدیع، التبرک انواعه و احکامه، ۱۴۱۵ق، ص۲۵۲.
  143. شاطبی، الاعتصام، ۱۴۲۰ق، ج۲، ص۸؛ سلامی، الحکم الجدیرة، ۱۹۹۰م، ص۵۵.
  144. ابن حجر، فتح الباری، ۱۳۷۹ق، ج۳، ص۱۳۰، ۱۴۴.
  145. امین، کشف الارتیاب، ۱۴۱۰ق، ص۳۴۱.
  146. ابن تیمیه، البدعه، ج۲، ص۱۹۳.
  147. نجار، التبرک والتوسل والصلح مع العدوّ الصهیونی، مشعر، ص۴۰.
  148. ابن خلکان، زیاره القبور، ۱۴۱۰ق، ج۱، ص۳۱.
  149. نگاه کنید به: شاطبی، الاعتصام، ۱۴۲۰ق، ص۳۱۰-۳۱۳.
  150. شاطبی، الاعتصام، ۱۴۲۰ق، ج۲، ص۸؛ جدیع، التبرک انواعه و احکامه، ۱۴۱۵ق، ص۲۶۸.
  151. بخاری، صحیح البخاری، ۱۴۰۱ق، ج۴، ص۴۶.
  152. سبکی، شفاء السقام، ۱۴۱۹ق، ص۱۷۱-۲۰۱.
  153. امین، کشف الارتیاب، ۱۴۱۰ق، ص۱۱۰.
  154. ابن حنبل، العلل و معرفة الرجال، مطبعة سیلیک، ج۲، ص۴۹۲.
  155. نک: مقری، فتح المتعال، ۱۳۳۴ق، ص۳۲۹.
  156. ابن اثیر، أسد الغابة، ج۴، ص۷۵.
  157. سمرقندی، تفسیر سمرقندی، ۱۹۹۳م، ص۲۱.
  158. خمینی، تهذیب الاصول، ۱۳۸۲ش، ج۱، ص۱۴۷.
  159. جدیع، التبرک انواعه و احکامه، ۱۴۱۵ق، ص۲۴۴.
  160. فوزان، التوحید، وزارة الشؤون الإسلامیة، ص۱۰۴.
  161. الیحصبی، ترتیب المدارک، ۱۴۱۸ق، ج۱، ص۹۳.
  162. امین، کشف الارتیاب، ۱۴۱۰ق، ص۱۸۲.
  163. السلامی، جامع العلوم، ۱۴۲۲ق، ج۲، ص۱۲۷.
  164. السلامی، جامع العلوم، ۱۴۲۲ق، ج۲، ص۱۳۱.

یادداشت

  1. برخی از مفسران درباره آیه احتمالات دیگری هم داده اند. مانند مبارک بودن خداوندی که با تجلی خویش از درون آتش سخن گفت و یا مبارک بودن فرشتگان حاضر در آتش. طباطبایی، المیزان،}۱۵، ص۳۴۳ و نیز مبارک بودن زمین شام و بیت المقدس. حسینی شاه عبدالعظیمی، تفسیر اثنی عشری، ۱۳۶۳ش، ج۱۰، ص۱۴
  2. «اذْهَبُوا بِقَمِیصِی هَـٰذَا فَأَلْقُوهُ عَلَیٰ وَجْهِ أَبِی یأْتِ بَصِیرًا» سوره یوسف، آیه ۹۳.
  3. «...وَ قَالَ لَهُمْ نَبِیهُمْ إِنَّ آیةَ مُلْکهِ أَن یأْتِیکمُ التَّابُوتُ فِیهِ سَکینَةٌ مِّن رَّ بِّکمْ وَبَقِیةٌ مِّمَّا تَرَکَ آلُ مُوسَیٰ وَآلُ هَارُ ونَ تَحْمِلُهُ الْمَلَائِکةُ» سوره بقره، آیه۲۴۸
  4. «‌وَإِذْ جَعَلْنَا الْبَیتَ مَثَابَةً لِّلنَّاسِ وَأَمْنًا وَاتَّخِذُوا مِن مَّقَامِ إِبْرَ اهِیمَ مُصَلًّی...» سوره بقره، ص۱۲۵
  5. لولا ان عبدالله عرفه حقا ما تبرک بقمیصه و ماطلب منه ان یصلی علیه

منابع

  • ابن ابی الحدید، عبدالحمید، شرح نهج البلاغة، قم، کتابخانه آیت الله مرعشی نجفی، ۱۴۰۴ق‏.
  • ابن اثیر، علی بن محمد، أسد الغابة فی معرفة الصحابة، تهران، المکتبة الإسلامیة، بی تا.
  • ابن اعثم، احمد، الفتوح، حیدر آباد، بی نا، ۱۳۸۸ق.
  • ابن بطوطه، محمد بن عبدالله، رحلة ابن بطوطة، تهران، نشر آگه‏، چاپ ششم، ۱۳۷۶ش‏.
  • ابن تیمیه، احمد بن عبدالحلیم، العبودیة، تحقیق محمد زهیر الشاویش، بیروت، المکتب الإسلامی، ۱۴۲۶ق.
  • ابن جبیر، محمد بن احمد، الرحله، بیروت، مکتبة الهلال‏، بی تا.
  • ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، تهذیب التهذیب، بیروت، دار الفکر، چاپ اول، ۱۴۰۴ق.
  • ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، فتح الباری فی شرح صحیح بخاری، تعلیق و تصحیح عبد العزیز بن باز و محب الدین الخطیب، بیروت، دار المعرفة، ۱۳۷۹ق.
  • ابن حنبل، احمد، العلل و معرفة الرجال، آنکارا، مطبعه سیلیک، بی تا.
  • ابن حنبل، احمد، مسندالامام احمد بن حنبل، قاهره، بی نا، ۱۳۱۳ق.
  • ابن خلکان، احمد بن محمد، الجواب الباهر فی زوار المقابر، قاهره، المطبعة السلفیة و مکتبها، بی تا.
  • ابن خلکان، احمد بن محمد، زیارة القبور، ریاض، اداره العامة للطبع، ۱۴۱۰ق.
  • ابن شبه نمیری، عمر، تاریخ المدینة المنورة، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۹۹۶م.
  • ابن صباغ، علی بن محمد، الفصول المهمّة فی معرفة أحوال الأئمة علیهم السلام، نجف، المکتبة الحیدریة، ۱۳۸۱ق.
  • ابن عبدالبر، یوسف بن عبدالله، استیعاب فی اسماء الاصحاب، بیروت، دار الفکر، بی تا.
  • ابن فارس، ابوالحسین احمد، معجم مقاییس اللغة، تحقیق عبد السلام محمد هارون، قم، مکتبة الإعلام الإسلامی، ۱۴۰۴ق.
  • ابن کثیر، البدایة و النهایة، تصحیح احمد ملحم و دیگران، بیروت، بی نا، ۱۴۰۷ق.
  • ابن منظور، لسان العرب، قم، نشر أدب الحوزة، ۱۴۰۵ق.
  • ابن هشام حمیری، السیرة النبویة، بیروت، دار المعرفة، بی تا.
  • احمدی میانجی، علی، السجود على الأرض، بیروت، مرکز جواد، ۱۴۱۴ق.
  • ازرقی، محمد بن عبد الله، اخبار مکة و ما جاء فیها من الآثار، بیروت، دار الاندلس‏، ۱۴۱۶ق‏.
  • جمعی از نویسندگاه، الموسوعة الفقهیة، کویت، وزارة الاوقاف والشئون الاسلامیة، ۱۴۰۷ق.
  • امین، سید محسن، کشف الارتیاب فی اتباع محمد بن عبدالوهاب، تهران، دارالکتب الاسلامی، ۱۴۱۰ق.
  • اندلسی، محمد بن یوسف، البحر المحیط فی التفسیر، بیروت، دارالکفر، ۱۴۲۰ق.
  • آملی، محمد تقی، مصباح الهدی فی شرح العروة الوثقی، تهران، بی نا، ۱۳۸۰ش.
  • بتنونی، محمد لبیب، الرحلة الحجازیة، قاهره، الثقافة الدینیه، بی تا.
  • بخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح البخاری، استانبول، بی نا، ۱۴۰۱ق.
  • بلاغی، محمدجواد، آلاء الرحمن فی تفسیر القرآن، بنیاد بعثت، قم، ۱۴۲۰ق.
  • ابوریحان بیرونی، محمد بن احمد، الآثار الباقیة عن القرون الخالیة، تهران، مرکز نشر میراث مکتوب، ۱۴۲۲ق.
  • بیهقی، احمد بن حسین، السنن الکبری، حیدر آباد، دایره المعارف الاسلامیه، ۱۳۵۵ق.
  • جدیع، ناصر بن عبدالرحمن، التبرک انواعه و احکامه، ریاض، مکتبة الرشد، ۱۴۱۵ق.
  • جعفریان، رسول، آثار اسلامی مکه و مدینه، تهران، مشعر، چاپ دوم، ۱۳۸۰ش.
  • جفری، آرتور، واژه‌های دخیل، ترجمه فریدون بدره‌ای، تهران، توس، ۱۳۸۶ش.
  • حاکم نیشابوری، محمد بن عبدالله، المستدرک علی الصحیحین، تحقیق مصطفی عبدالقادر عطا، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۲۲ق.
  • حر عاملی، محمد بن الحسن، وسائل الشیعة، قم، مؤسسة آل البیت، ۱۴۰۹ق.
  • حلبی، ابوالفرج، السیرة الحلبیة (إنسان العیون فی سیرة الأمین المأمون)، بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ دوم،۱۴۲۷ق.
  • حلی، حسن بن یوسف، مختلف الشیعة فی احکام الشریعة، قم، نشر اسلامی، ۱۴۱۳ق.
  • حمادة الجبرین، عبدالله بن عبدالعزیز، تسهیل العقیدة الاسلامیة، بی جا، دار العصیمی، چاپ دوم، بی تا.
  • خمینی، سید روح الله، تهذیب الاصول، تقریر جعفر سبحانی، قم، دار الفکر، ۱۳۸۲ش.
  • دهخدا، علی اکبر، لغت نامه، تهران، دانشگاه تهران، ۱۳۴۱ش.
  • ذهبی، محمد بن احمد، سیر اعلام النبلاء، بیروت، موسسة الرسالة، ۱۴۱۳ق.
  • راغب اصفهانی، مفردات غریب القرآن، تهران، دفتر نشر کتاب، چاپ دوم، ۱۴۰۴ق.
  • زرقانی، محمد بن عبدالباقی، شرح الزرقانی علی المواهب اللدنیة بالمنح المحمدیة، بیروت، دار الکتب العلمیة، الطبعة الأولی، ۱۴۱۷ق.
  • زمخشری، محمود، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل، بیروت، دار الکتب العربیة، ۱۴۰۷ق.
  • السلامی، زین الدین، جامع العلوم و الحکم فی شرح خمسین حدیثا من جوامع الکلم، بیروت، مؤسسة الرسالة، چاپ هفتم، ۱۴۲۲ق.
  • سبحانی، جعفر، فی ظلال التوحید، تهران، مشعر، ۱۴۲۱ق.
  • سبکی، علی بن عبد الکافی، شفاء السقام فی زیاره خیر الانام، حید آباد دکن، دائره المعارف العثمانیه، چاپ چهارم، ۱۴۱۹ق.
  • سلامی، عبدالرحمن بن احمد، الحکم الجدیرة بالإذاعة من قول النبی صبعثت بالسیف بین یدی الساعة، تحقیق عبد القادر الأرناؤوط، دمشق، دار المأمون، ۱۹۹۰م.
  • سمرقندی، نصر بن محمد، تفسیر السمرقندی، تحقیق محمدمعوض و احمدعبدالموجود و عادل عبدالمجیدالنوتی، بیروت، دار الکتب العلمیة، ۱۹۹۳م.
  • سمهودی، علی بن عبدالله، وفاء الوفاء باخبار دار المصطفی، بیروت، دار الکتب الاسلامیة، بی تا.
  • سیوطی، جلال الدین، جامع الاحادیث، اردن، دار المنار، بی تا.
  • شاطبی، ابو اسحاق، الاعتصام، تعلیق محمود طعمه، بیروت‏، دار المعرفة، ۱۴۲۰ق‏.
  • شامی، محمد بن یوسف صالحی، سبل الهدی و الرشاد فی سیرة خیر العباد، بیروت، دار الکتب العلمیة، ۱۴۱۴ق.
  • شوکانی، محمد بن علی، فتح القدیر، دمشق، دار ابن کثیر، ۱۴۱۴ق.
  • صدوق، محمد بن علی، من لایحضره الفقیه، تحقیق وتصحیح علی اکبر غفاری، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ دوم‏، ۱۴۱۳ق‏.
  • طباطبایی، سید محمد حسین، ترجمه تفسیر المیزان، مترجم همدانی، قم، نشر اسلامی، ۱۴۱۷ق.
  • طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ناصر خسرو، تهران، چاپ سوم، ۱۳۷۲ش.
  • فاکهی، محمد بن اسحاق، اخبار مکة فی قدیم الدهر و حدیثه، تحقیق و تصحیح عبدالملک بن عبدالله بن دهیش، مکه، مكتبة الاسدی، چاپ چهارم، ۱۴۲۴ق.
  • فخر رازی، محمد بن عمر، التفسیر الکبیر، قاهره، بی نا، [ بی‌تا].
  • صالح بن فوزان، التوحید، دمشق، وزارة الشؤون الإسلامیة والأوقاف والدعوة والإرشاد-المملکة العربیة، چاپ چهارم، بی تا.
  • قرشی، سید علی اکبر، تفسیر احسن الحدیث، تهران، بنیاد بعثت، چاپ سوم، ۱۳۷۷ش.
  • قرشی، سید علی اکبر، قاموس قرآن، تهران، دار الکتب الاسلامیه، چاپ ششم، ۱۳۷۱ش.
  • قرطبی، محمد بن احمد، الجامع لاحکام القرآن، تهران، ناصرخسرو، ۱۳۶۴ش.
  • قزوینی، زکریا بن محمد، آثار البلاد و اخبار العباد، تهران‏، امیر کبیر، ۱۳۷۳ش‏.
  • قمی، شیخ عباس، الانوار البهیه فی تاریخ الحجج الالهیه، تعلیق محمد کاظم الخراسانی شانه چی، قم، منشورات الرضی، ۱۳۶۴ش.
  • قندوزی، سلیمان بن ابراهیم، ینابیع المودّة لذوی القربی، بی جا، دار الکتب العراقیة، ۱۳۸۵ق.
  • کلمه هادئه فی البدعه.
  • کلینی، محمد بن یعقوب، اصول الکافی، محقق و مصحح علی اکبر غفاری و محمد آخوندی، تهران، دار الکتب الاسلامیه، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق.
  • مالکی، محمد بن علوی، مفاهیم یجب ان تصحح، دبی، دائرة الاوقاف و الشوون الاسلامیه، ۱۹۹۵م.
  • متقی هندی، علی بن حسام، کنز العمال فی سنن الاقوال و الافعال)، بیروت، الرسالة، ۱۴۱۳ق.
  • مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، بیروت، دار إحياء التراث العربي‏، ۱۴۰۳ق‏.
  • مرعشی، قاضی نورالله، احقاق الحق و ازهاق الباطل، قم، کتابخانه آیت الله مرعشی نجفی‏، ۱۴۰۹ق.
  • مسلم بن حجاج، صحیح مسلم، استانبول، بی نا، ۱۴۰۱ق.
  • مطهری، مرتضی، عدل الهی، قم، انتشارات صدرا، ۱۳۵۷ش.
  • مقری، احمد بن محمد، فتح المتعال فی مدح النعال، حیدرآباد دکن، بی تا، ۱۳۳۴ق.
  • ناصر خسرو، سفرنامه، به کوشش محمد دبیرسیاقی، تهران، ۱۳۵۶ش.
  • نجار، فتح الله بن تقی، التبرک والتوسل والصلح مع العدوّ الصهیونی، تهران، مشعر، بی تا.
  • نجفی، محمد حسن، جواهر الکلام فی شرح شرایع الاسلام، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ هفتم، بی تا.
  • نووی، یحیی بن شرف، المنهاج شرح صحیح مسلم بن حجاج، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ دوم، ۱۳۹۲ق.
  • واقدی، محمد بن عمر، المغازی، بیروت، مؤسسة الأعلمی للمطبوعات، ۱۴۰۹ق.
  • یحصبی، عیاض بن موسی، ترتیب المدارک و تقریب المسالک لمعرفة أعلام مذهب مالک، بیروت، دار الکتب العلمیة، ۱۴۱۸ق.
  • the encyclopedia of religion , ed, mireca eliade,New York, Macmilan Publishing Company, 1987, vol 1-16

پیوند به بیرون