برهان فسخ عزائم
بُرهان فَسخِ عَزائِم از براهین اثبات خدا است که گسسته شدن تصمیمها و سست شدن ارادههای انسانی را ناشی از خواست خدا و دلیلی بر وجود او تلقی میکند. این برهان از یکی از سخنان امام علی(ع) گرفته شده و اولین کسی که به آن پرداخت، علی بن زید بیهقی، شارح نهج البلاغه است. برهان فسخ عزائم به سه گونه تقریر شده و توضیح داده شده است؛ برخی آن را به روش دروندینی و برخی دیگر مانند ابن ابیالحدید، شارح نهج البلاغه، به کمک برهان حدوث تقریر نمودهاند. ابن میثم بحرانی و سید رضی این برهان را به برهان امکان و وجوب ارجاع دادهاند.
این برهان در برخی از کتابهای تفسیری، حدیثی و فلسفی مورد بحث قرار گرفته است. از منظر برخی آیاتی از قرآن اشاره به برهان فسخ عزائم دارد از جمله: آیه ۲۴ سوره انفال، آیه ۳۷ سوره روم، آیه ۵۲ سوره زمر و آیه ۲۵ سوره نجم.
مفهومشناسی
برهان فسخ عزائم به دنبال اثبات وجود خداوند با اتکا به گسسته شدن تصمیمها، شکستِ پیمانها و تزلزل در خواستههای انسانی است.[۱] بر این اساس، انسانها گاه از تصمیمی منصرف میشوند یا از اعتقادی دست میشویند و همین تغییرهای درونی نشانه وجود خداوند و اراده او است.[۲] مولوی نیز در مثنوی معنوی بیمرادی و ناکامیهای انسان را نشان از وجود مولایی برتر دانسته است:
منظور از فسخ عزائم این است که گاهی انسان عزم خود را بر انجام کاری جزم میکند؛ اما امری درونی مانع او شده و از تصمیم خود بازمیگردد.[۴]
مفاد برهان
برهان فسخ عزائم سه بخش دارد؛ دالّ،[یادداشت ۱] مدلول،[یادداشت ۲] و دلالت.[یادداشت ۳] برهان فسخ عزائم برگرفته از متون دینی[۵] و این کلام امام علی(ع) «عَرَفْتُ اللَّهَ سُبْحَانَهُ بِفَسْخِ الْعَزَائِمِ وَ حَلِّ الْعُقُودِ وَ نَقْضِ الْهِمَم؛ خدا را به شکستن عزمها، گشودن گرهها و نقض کردن همتها شناختم»[۶] است.[۷]
دال
دالّ در برهان، مفهومی است که به وسیله آن، مفهوم دیگری اثبات میشود. مفهومی که در برهان فسخ عزائم بر شناخت خداوند دلالت میکند، مانعی است که تصمیم انسان را میشکند. (فسخ عزائم، حلِّ عقود و نَقضِ هِمَم).[۸] در هر سه مورد فسخ عزائم به معنای شکسته شدن تصمیمها، حل عقود به معنای باز شدن گرهها و نقض همم به معنای درهم شکستن ارادهها، چیز مشترکی وجود دارد: بازگشت از تصمیمی که در انسان شکل گرفته و به زودی واقع میشود.[۹]
مدلول
مدلول نتیجه برهان است. در گونههای مختلف تقریر این برهان، مدلولهای متعددی به عنوان نتیجه برهان بیان شده است. متکلمان مسلمانی که برهان فسخ عزائم را تبیین کردهاند، نتیجه برهان فسخ عزائم را اثبات وجود خداوند دانستهاند. برخی دیگر نیز آن را دلیل اثبات صفت قدرت و قاهریت خداوند و عجز بشر در برابر خداوند دانستهاند. محمدجواد مغنیه (۱۳۲۲-۱۴۰۰ق) از فقها و مفسران شیعه نیز با استفاده از این برهان، خداوند و یکتایی او را نتیجه گرفته است.[۱۰]
دلالت
دلالت برهان همان نتیجهگیری است. در برهان فسخ عزائم، دلالت همان عنصری است که موجب میشود از فسخ عزائم، وجود خداوند نتیجه گرفته شود.[۱۱]
جایگاه
در تفسیر
مفسران چند آیه در قرآن را بر اساس مفاد برهان فسخ عزائم تفسیر نمودهاند. برخی از تفاسیر نظیر تفسیر الصافی،[۱۲] بیان السعادة،[۱۳] تفسیر شریف لاهیجی،[۱۴] کنز الدقائق[۱۵] و نورالثقلین،[۱۶] آیه ۲۰ و ۲۱ سوره ذاریات را با توجه به برهان فسخ عزائم تفسیر نمودهاند. عدهای دیگر از مفسران آیاتی نظیر آیه ۲۴ سوره انفال، آیه ۳۷ سوره روم، آیه ۵۲ سوره زمر و آیه ۲۵ سوره نجم را به گونهای تفسیر کردهاند که فسخ عزائم را به ذهن میرساند.[۱۷]
در حدیث
برهان فسخ عزائم ابتدا در روایات مطرح شده و تنها در میراث مکتوب شیعه بیان شده است.[۱۸] این برهان در دورههای مختلف تاریخی در منابع روایی ذکر شده است؛ از جمله در کتابهای توحید و خصال نوشته شیخ صدوق، مختصر بصائر الدرجات اثر علامه حلی، نهج البلاغه گردآوری شده توسط سید رضی، روضة الواعظین نوشته فتال نیشابوری، غرر الحکم اثر عبدالواحد آمدی و کتب دیگر حدیثی شیعه.[۱۹]
این حدیث از شش طریق روایت شده و تقریبا همگی از نظر اعتبار، روایاتی حَسَن شمرده شدهاند؛ به این معنا که یک یا چند تن از ناقلان آن شیعه دوازدهامامی بودهاند.[۲۰] شارحان نهجالبلاغه نیز به روایت فسخ عزائم به عنوان برهان خداشناسی توجه نمودهاند. علی بن زید بیهقی (۴۹۳-۵۶۵ق) اولین بار در شرح نهج البلاغه روایت مذکور را به عنوان دلیلی برای خداشناسی مطرح کرده است.[۲۱]
در فلسفه و کلام
فیلسوفان و متکلمان شیعه، برهان فسخ عزائم را به صورت برهانی جداگانه مطرح نکردهاند و حتی ملاصدرا که در حکمت متعالیه از آموزههای نقلی نیز بهره میبرد، اشارهای به این برهان نکرده است.[۲۲] با این حال چند کتاب کلامی به برهان فسخ عزائم پرداختهاند؛ از جمله کتاب «البراهین القاطعه فی شرح تجرید العقائد الساطعه»، در بخش ادله نقلیه اثبات صانع، حق الیقین، در بخش ادله اثبات وجود خداوند، رساله فیض کاشانی در بخش توحید، المصنفات میرداماد.[۲۳]
تقریرات
تقریر درون دینی
برخی از شارحان نهجالبلاغه از جمله ابوحامد غزالی از اهل سنت و محمدتقی شوشتری از شیعیان، فسخ عزائم را به گونهای تفسیر کردهاند که نشاندهنده احاطه خداوند بر اعمال انسانی است.[۲۴] بر اساس این تقریر، فسخ عزائم به معنای وجود قدرتی در خارج از انسان است که بر اعمال و رفتارهای وی احاطه و تسلط دارد و انسان از جهت فکری و رفتاری به او وابسته است و این موجود همان خداوند است.[۲۵] به باور شوشتری، آیه ۲۴ سوره انفال هم بیانگر همین معنا است؛ چرا که بر اساس آن، خداوند بین انسان و قلبش حائل و مانع میشود.[۲۶]ابن میثم بحرانی از شارحان نهج البلاغه در شرح نهج البلاغهاش در تقریر این برهان میگوید که نقضِ تصمیمات انسان اگر از سوی خود انسان باشد ممکن است همین تصمیم بر نقض هم با عامل دیگری شکسته شود و این روند منتهی به تسلسل باطل میشود در نتیجه باید عاملِ نقض و شکسته شدن تصمیمات انسان خدا باشد. [۲۷]
تقریر با برهان حدوث
ابن ابیالحدید معتزلی، شارح نهجالبلاغه در شرح روایت امام علی(ع)، شناخت خدا از طریق فسخ عزائم را بر اساس گرایش کلامی خود تفسیر نموده و معتقد است آنچه باعث میشود فکری به ذهن انسان خطور کند، خارج از ذات انسان است. به باور وی آفریننده عالم است که چنین تأثیری را ایجاد میکند.[۲۸]
ابن میثم بحرانی با رد برهان حدوث، تقریر این برهان را نیز رد میکند.[۲۹]
تقریر با برهان امکان و وجوب
شریف رضی در کتاب تنبیه الغافلین معتقد است، تغییر در تصمیمات و همچنین تغییر احوال در زندگی انسان، از اموری هستند که در اصطلاح ممکن الوجود نام دارند؛ یعنی نیازمند به دلیل و عاملی برای به وجود آمدن هستند. اگر دلیل آن را ممکن الوجود دیگری مانند کسی که این حالات یا تصمیمات در او به وجود آمده است، بدانیم؛ ممکن الوجود دوم نیز نیازمند دلیل خواهد بود و این چرخه همینطور بدون پایان ادامه خواهد داشت (که به آن تسلسل گفته میشود و محال است). پس میبایست این تغییرات را به موجودی واجب (که علت علتها است) وابسته بدانیم.[۳۰] ابن میثم بحرانی نیز تغییرات اندیشه در انسان را اموری ممکن دانسته که در وجود یافتن و نیافتن مساویاند و برای وجود یافتن نیازمند دلیل هستند. اگر این دلیل از جانب انسان یا موجودی مانند او باشد، باعث دور و تسلسل میشود(که محال است). پس دلیلی جز موجودی غیبی و برتر ندارد که همان خداوند است.[۳۱]
پانویس
- ↑ فلاح و قراملکی، «گونهشناسی و تقریر برهان فسخ عزائم در خداشناسی»، ص۲۵۱.
- ↑ محمدرضایی، «براهین اثبات وجود خدا»، ص۳۲.
- ↑ مولوی، مثنوی معنوی، دفتر سوم، بخش۲۱۵.
- ↑ محمدرضایی، «براهین اثبات وجود خدا»، ص۳۱.
- ↑ فلاح و قراملکی، «گونهشناسی و تقریر برهان فسخ عزائم در خداشناسی»، ص۲۵۵و۲۵۶.
- ↑ شریف رضی، نهجالبلاغه، صبحی صالح، ۱۴۱۴ق، ص۵۱۱.
- ↑ نگاه کنید به: محمدرضایی و فلاحتی، «بررسی میزان اعتبار روایت «عرفتُ الله» و محدوده اثبات خدا و اوصاف در برهان فسخ عزائم»، ص۶.
- ↑ فلاح و قراملکی، «گونهشناسی و تقریر برهان فسخ عزائم در خداشناسی»، ص۲۵۷.
- ↑ فلاح و قراملکی، «گونهشناسی و تقریر برهان فسخ عزائم در خداشناسی»، ص۲۵۷.
- ↑ قراملکی و فلاح، «برهان فسخ عزائم در نهجالبلاغه و تطور تاریخی آن»، ص۷۶.
- ↑ فلاح و قراملکی، «گونهشناسی و تقریر برهان فسخ عزائم در خداشناسی»، ص۲۶۱.
- ↑ فیض کاشانی، تفسیر الصافی، ۱۳۷۳ش، ج۵، ص۷۰.
- ↑ سلطان علیشاه، بیان السعادة، ۱۴۰۸ق، ج۴، ص۱۱۴.
- ↑ اشکوری، تفسیر شریف لاهیجی، ۱۳۷۳ش، ج۴، ص۲۵۸و۲۵۹.
- ↑ قمی مشهدی، کنز الدقائق، ۱۳۶۸ش، ج۱۲، ص۴۱۵و۴۱۶.
- ↑ حویزی، نورالثقلین، ۱۴۱۵ق، ص۱۲۳.
- ↑ قراملکی و فلاح، «برهان فسخ عزائم در نهجالبلاغه و تطور تاریخی آن»، ص۷۹.
- ↑ قراملکی و فلاح، «برهان فسخ عزائم در نهجالبلاغه و تطور تاریخی آن»، ص۶۶.
- ↑ قراملکی و فلاح، «برهان فسخ عزائم در نهجالبلاغه و تطور تاریخی آن»، ص۶۷-۷۰.
- ↑ محمدرضایی و فلاحتی، «بررسی میزان اعتبار روایت «عرفتُ الله» و محدوده اثبات خدا و اوصاف در برهان فسخ عزائم»، ص۱۲.
- ↑ محمدرضایی و فلاحتی، «بررسی میزان اعتبار روایت «عرفتُ الله» و محدوده اثبات خدا و اوصاف در برهان فسخ عزائم»، ص۱۲؛ قراملکی و فلاح، «برهان فسخ عزائم در نهجالبلاغه و تطور تاریخی آن»، ص۷۲.
- ↑ نگاه کنید به: الحاشیة علی الإلهیات، الحکمة المتعالیة، المبدأ و المعاد، شرح الهدایة الأثیریة، مجموعة الرسائل التسعة.
- ↑ قراملکی و فلاح، «برهان فسخ عزائم در نهجالبلاغه و تطور تاریخی آن»، ص۸۰و۸۱.
- ↑ قراملکی و فلاح، «برهان فسخ عزائم در نهجالبلاغه و تطور تاریخی آن»، ص۷۳.
- ↑ قراملکی و فلاح، «برهان فسخ عزائم در نهجالبلاغه و تطور تاریخی آن»، ص۷۳و۷۴.
- ↑ قراملکی و فلاح، «برهان فسخ عزائم در نهجالبلاغه و تطور تاریخی آن»، ص۷۵.
- ↑ بحرانی، شرح نهج البلاغه، ج۵، ص۳۶۴.
- ↑ ابن ابی الحدید، شرح نهجالبلاغه، ۱۹۶۳م، ج۱۹، ص۸۴.
- ↑ بحرانی، قواعد المرام، ۱۴۰۶ق، ص۵۳و۵۴.
- ↑ شریف الرضی، تنبیه الغافلین، ۱۳۷۸ش، ج۲، ص۷۱۴.
- ↑ بحرانی، اختیار مصباح السالکین، ۱۴۰۸ق، ص۶۳۶.
یادداشت
- ↑ هرچه از آن به چیز دیگری پی ببریم، دال نامیده میشود؛ برای مثال دود دالِّ بر وجود آتش است.(مظفر، المنطق، ۱۳۸۸ش، ج۱، ص۳۶.)
- ↑ هرچه بواسطه چیز دیگری شناخته شود مدلول نام دارد، مثلا اگر در خانه را بکوبند، میفهمیم کسی پشت در است در این مثال شخصی که پشت در است مدلول نام دارد.(مظفر، المنطق، ۱۳۸۸ش، ج۱، ص۳۶.)
- ↑ فرآیند انتقال از دال به مدلول را دلالت مینامند.(مظفر، المنطق، ۱۳۸۸ش، ج۱، ص۳۶.)
منابع
- نهجالبلاغه، صبحی صالح، قم، دارالهجره، چاپ اول، ۱۴۱۴ق.
- ابن ابی الحدید، عبدالحمید بن هبة الله، شرح نهجالبلاغه، بیروت، دار احیاء الکتب العربیه، چاپ اول، ۱۹۶۳م.
- اشکوری، محمد بن علی، تفسیر شریف لاهیجی، تهران، نشر داد، چاپ اول، ۱۳۷۳ش.
- بحرانی، ابن میثم، شرح نهج البلاغه، بی تا، بی جا، بی نا.
- بحرانی، میثم بن علی، قواعد المرام، قم، کتابخانه آیتالله العظمی مرعشی نجفی، چاپ دوم، ۱۴۰۶ق.
- بحرانی، میثم بن علی، اختیار مصباح السالکین، مشهد، انتشارات آستان قدس رضوی، چاپ اول، ۱۴۰۸ق.
- حویزی، عبدعلی بن جمعه، نورالثقلین، قم، نشر اسماعیلیان، چاپ چهارم، ۱۴۱۵ق.
- سازگار، محمدحسین، «تجلی کلام علی(ع) در مثنوی معنوی و دیوان رباعیات اوحدالدین کرمانی»، فصلنامه مطالعات قرآنی، شماره ۳، پاییز۱۳۸۹.
- سلطان علیشاه، سلطان محمد بن حیدر، بیان السعادة فی مقامات العبادة، بیروت، موسسه الاعلمی للمطبوعات، چاپ دوم، ۱۴۰۸ق.
- شریف رضی، محمدبن حسین، تنبیه الغافلین و تذکرة العارفین، تهران، پیام حق، چاپ اول، ۱۳۷۸ش.
- شهیدی، جعفر، شرح مثنوی، تهران، انتشارات علمیو فرهنگی، بیچا، ۱۳۷۸ش.
- علامه مجلسی، محمدباقر بن محمدتقی، مرآة العقول فی شرح اخبار آل الرسول، تهران، دارالکتب الاسلامیة، چاپ دوم، ۱۴۰۴ق.
- فلاح، محمدجواد و احد فرامرز قراملکی، «گونهشناسی و تقریر برهان فسخ عزائم در خداشناسی»، فصلنامه پژوهشهای فلسفی کلامی، شماره۴۵، پاییز و زمستان۱۳۸۹ش.
- فیض کاشانی، محمد بن شاه مرتضی، تفسیر الصافی، تهران، مکتبة الصدر، چاپ دوم، ۱۳۷۳ش.
- فیض کاشانی، محمد بن شاه مرتضی، محجة البیضاء، قم، جماعة المدرسین، چاپ چهارم، ۱۴۱۷ق.
- قراملکی، احد و محمدجواد فلاح، «برهان فسخ عزائم در نهجالبلاغه و تطور تاریخی آن»، فصلنامه پژوهشهای نهجالبلاغه، شماره۳۵، پاییز ۱۳۹۱ش.
- قراملکی، احد و محمدجواد فلاح، ««خداشناسی علوی در مثنوی معنوی»، فصلنامه آیینه میراث،شماره ۳۸، پاییز ۱۳۸۶.
- قمی مشهدی، محمد بن محمدرضا، کنز الدقائق و بحر الغرائب، تهران، انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، چاپ اول، ۱۳۶۸ش.
- محمدرضایی، محمد، «براهین اثبات وجود خدا»، فصلنامه قبسات، شماره۴۱، پاییز ۱۳۸۵ش.
- محمدرضایی، محمد و حمید فلاحتی، «بررسی میزان اعتبار روایت "عرفتُ الله" و محدوده اثبات خدا و اوصاف در برهان فسخ عزائم»، فصلنامه قبسات، شماره ۸۵، پاییز۱۳۹۶ش.
- مکی، ابوطالب محمد بن علی، قوة القلب، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۴۱۷ق.
- مولوی، مولانا جلالالدین محمد بلخی، مثنوی معنوی، تهران، فرهنگسرای میردشتی، چاپ ششم، ۱۳۹۴ش.