امر بین الامرین

مقاله متوسط
رده ناقص
عدم رعایت شیوه‌نامه ارجاع
کپی‌کاری از منابع خوب
شناسه ارزیابی نشده
نیازمند خلاصه‌سازی
از ویکی شیعه
اعتقادات شیعه
‌خداشناسی
توحیداثبات خداتوحید ذاتیتوحید صفاتیتوحید افعالیتوحید عبادیصفات ذات و صفات فعل
فروعتوسلشفاعتتبرکاستغاثه
عدل الهی
حُسن و قُبحبداءامر بین الامرین
نبوت
عصمت پیامبرانخاتمیتپیامبر اسلاممعجزهاصالت قرآن
امامت
باورهاعصمت امامانولایت تكوینیعلم غیبخلیفة‌اللهغیبتمهدویتانتظار فرجظهوررجعتامامت تنصیصی
امامانامام علیامام حسنامام حسینامام سجادامام باقرامام صادقامام کاظمامام رضاامام جوادامام هادیامام عسکریامام مهدی
معاد
برزخمعاد جسمانیحشرصراطتطایر کتبمیزان
مسائل برجسته
اهل‌بیتچهارده معصومکرامتتقیهمرجعیتولایت فقیهایمان مرتکب کبیره


امر بین الاَمرَین، اصطلاحی کلامی و از عقاید خاص امامیه در مسئله جبر و اختیار انسان. این آموزه در مقابل دو نظریه جبر و تفویض است و اشاره دارد که در افعال اختیاری انسان، هم اراده خدا و هم اراده انسان دخالت دارد. بنابر برخی روایات، تعبیر الامر بین الامرین را نخستین بار امیرالمؤمنین علی(ع) مطرح کرده است.


پیشینه نظریه

مسئله جبر و اختیار در طول تاریخ مسئله‌ای همگانی و در ادیان و مذاهب مختلف مطرح بوده است؛[۱] این مسئله افزون بر جنبه نظری، جنبه عملی هم دارد[۲] و با مسائلی چون عدل الهی[۳] و آزادی اجتماعی در ارتباط است.

الامر بین الامرین را نخستین بار امیرمؤمنان مطرح کرد. فردی درباره معنای قدر پرسید، امام(ع) از او خواست تا وارد این مسئله پیچیده نشود؛ ولی او بر درخواستش اصرار کرد. امام فرمود: اکنون که از درخواست خود صرف‌نظر نمی‌کنی، بدان که در باب قدر، نه جبر در کار است و نه تفویض؛ بلکه امری میان دو امر است[۴].

درباره این مسئله، از دیگر ائمه به‌ویژه امام صادق(ع) و امام رضا(ع) احادیث فراوانی در دست است. از امام هادی(ع) در توضیح این مسئله، رساله‌ای(نامه) مفصل در پاسخ به پرسش مردم اهواز در باره جبر و تفویض نقل شده است. امام در این رساله با ذکر مقدمه‌ای درباره حجیت قرآن و روایات و سند بودن آنها در مقام استدلال؛ با ذکر آیات و روایات و تمثیلاتی جبر و تفویض را ابطال و امر بین‌الامرین را اثبات کرده است. [۵]

توضیح نظریه

مراد از امرین (به معنای دو امر) جبر و تفویض است. بنابر نظریه جبر، اراده انسان در افعال او دخالت ندارد و کارهای او محتوم و بیرون از اختیار اوست و بنابر نظریه تفویض، اراده انسان در افعالش از هر جهت مؤثر است و قدرت خداوند هیچ تأثیری در آنها ندارد، بلکه خداوند فقط انسان و قدرت او را به وجود آورده است. «امر بین الأمرین» این دو نظریه را باطل می‌شمارد و در کارهای اختیاری انسان، هم اراده خدا و هم اراده انسان را مؤثر می‌شمرد و این دو اراده را در طول هم می‌داند؛ این، همان حقیقت اختیار انسان در کارها است.[۶]
علامه جعفری بر این باور است که تقریر آیت الله خوئی برای امربین الامرین بهترین تفسیر است به این بیان که فرض کنیم فردی مبتلا به فلج است، به طوری که توانایی حرکت ندارد و ما می‌توانیم با وصل کردن سیم برق او را به حرکت وادار کنیم و آن شخص فلج با نیروئی که ما در اختیارش گذارده‌ایم اختیاراً کارهایی را انجام دهد. در اینجا آنچه از این کار به ما مستند است ‌نیرو و قدرتی است که ما توسط برق در او ایجاد کرده‌ایم و در هر لحظه قدرت سلبِ آن را داریم. از طرف دیگر بهره‌برداری از این قدرت به اختیار اوست. همچنین است مَثل انسان‌ها‌، در هر لحظه. چرا که ریزش آن نیرو از فیّاضِ مطلق انجام می‌گیرد و در هر لحظه‌ای هم می‌تواند آن را قطع کند، ولی اختیار بهره‌برداری از آن نیرو کاملاً به دست ماست. [۷] در روایات نقل شده از امامان(ع)، گاهی برای اشاره به این نظریه، از اصطلاح (منزلة بین المنزلتین) استفاده شده است که غیر از آن تعبیری است که معتزله برای تعیین جایگاه فاسق، از این اصطلاح در نظر داشتند.[۸][یادداشت ۱]

موافقان این نظریه

فیلسوفان و متکلمان امامیه، طرفداران «امر بین الامرین» بوده‌اند[۹]. در میان دیگر مذاهب کلامی، ماتریدیه اگرچه درباره افعال اختیاری انسان نظریه کسب را مطرح کرده‌اند، تفسیری از «کسب» ارائه کرده‌اند که با مذهب امامیه در مسئله امر بین الامرین هماهنگ است[۱۰].

دیدگاه طحاویه پیروان ابو جعفر مصری طحاوی (۲۲۹ـ۳۲۱ق) در این مسئله، با امامیه همراه است[۱۱].

برخی از متکلمان اشعری نیز بی آنکه اصطلاح امر بین الامرین را به کار گیرند، آن را پذیرفته‌اند؛ مانند شمس‌الدین محمود اصفهانی[۱۲]، عبدالوهاب شعرانی[۱۳]، عبدالعظیم زرقانی[۱۴]، شیخ محمد عبده[۱۵] و شیخ محمود شلتوت[۱۶].

دلایل اثبات نظریه

به گفته متکلمان شیعه، آیات قرآن و احادیث معصومان و برهان‌های عقلی، درستی این نظریه را اثبات می‌کنند.

آیات قرآن

از آیات قرآن می‌توان به آیه إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَإِيَّاكَ نَسْتَعِينُ ﴿٥﴾[حمد–۵] اشاره کرد. این آیه با اعتقاد به جبر سازگار نیست؛ زیرا اگر خداوند خالق افعال ما باشد و اراده ما دخالتی در آنها نداشته باشد، بی‌معناست که عبادت را به خود نسبت دهیم و بگوییم: «نعبد: عبادت می‌کنیم»؛ چنانکه آیه مذکور، با عقیده به تفویض هم که مبتنی بر عدم دخالت خداوند در افعال بندگان است، سازگار نیست؛ زیرا استعانت (نستعین: یاری می‌طلبیم) از کسی که دخالتی در تحققِ عمل ندارد، بی‌معناست[۱۷]. امام صادق(ع) در پاسخ به سوالی درباره این مسئله، به آیه مذکور استدلال کرده‌ است[۱۸].

علاوه بر این، آیه ۱۷ سوره انفال هم در این مسئله مورد استناد قرار گرفته است:

فَلَمْ تَقْتُلُوهُمْ وَلَـٰكِنَّ اللَّـهَ قَتَلَهُمْ وَمَا رَمَيْتَ إِذْ رَمَيْتَ وَلَـٰكِنَّ اللَّـهَ رَمَىٰ...﴿١٧﴾ (ترجمه:شما آنان را نكشتيد، بلكه خدا آنان را كُشت. و چون [ريگ به سوى آنان‌] افكندى، تو نيفكندى، بلكه خدا افكند...)[انفال–۱۷]

این آیه شریفه، فعل «کُشتن» و «تیراندازی» را ابتدا با عبارت «تقتلوهم» و «رمیت» برای مؤمنان و پیامبر(ص) اثبات و سپس از آنان نفی کرده و به خداوند نسبت داده است. این نفی و اثبات از یک جهت نیست؛ چرا که تناقض‌گویی خواهد بود، بلکه آیه، مستقل بودن مؤمنان و پیامبر را در افعالشان نفی کرده، اما این را اثبات کرده است که آنان در این اعمال دخالت داشته‌اند. این همان چیزی است که امر بین الامرین خوانده شده است[۱۹].

همچنین دسته‌ای از آیات، انسان را مختار معرفی کرده‌اند و افعال را به او نسبت داده‌اند، مانند وَأَن لَّيْسَ لِلْإِنسَانِ إِلَّا مَا سَعَىٰ ﴿٣٩﴾ (ترجمه:و اينكه براى انسان جز حاصل تلاش او نيست.)[نجم–۳۹] و در دسته‌ای دیگر، اذن و مشیت خداوند مؤثر در افعال معرفی شده است، مانند وَمَا أَرْسَلْنَا مِن رَّسُولٍ إِلَّا لِيُطَاعَ بِإِذْنِ اللَّـهِ...﴿٦٤﴾ (ترجمه:و ما هيچ پيامبرى را نفرستاديم مگر آنكه به توفيق الهى از او اطاعت كنند...)[نساء–۶۴] دسته اول آیات، مقابل عقیده جبر و دسته دوم مقابل عقیده تفویض است و جمع بین آنها این است که گفته شود خداوند به بندگان خود اختیار و مشیت داده است؛ ولی این اختیار و مشیت در طول مشیت الهی است.

احادیث

در کتاب‌های حدیثی مختلف در باب‌های خاصی مانند «باب الجبر و القدر و الأمر بین الأمرین»[۲۰] و «باب المشیة والارادة»[۲۱] و «باب الإستطاعة»[۲۲] روایت‌هایی درباره این موضوع آمده است که در مجموع می‌توان آنها را به پنج دسته تقسیم کرد:

  1. روایاتی که جبر را منافی تکلیف، وعد و وعید، ثواب و عقاب و در نتیجه منافی با ملاک و حکمت خداوند معرفی می‌کند.[۲۳]
  2. روایاتی که جبر و قدر را منافی عمومیت قدرت خداوند معرفی کرده و در نهایت نظریه جبر را با توحید در خالقیت و تدبیر ناسازگار می‌داند.[۲۴]
  3. روایاتی که عقیده حق را منزلی میان جبر و تفویض مطرح می‌کند.[۲۵]
  4. روایاتی که کشف حقیقت «امر بین الامرین» را مشکل و متوقف بر داشتن قدمِ استوار می‌داند و برای مؤمن اعتقاد به باطل‌بودن جبر و تفویض را کافی شمرده است.[۲۶]
  5. روایاتی که برای هدایت ذهن‌های مردم عادی، حقیقت امر بین الامرین را در قالب مثال‌هایی بیان کرده است.[۲۷]

توضیح برخی احادیث

امام صادق(ع) مسئله اختیار انسان در افعالش را به انسان معصیت‌کاری تشبیه کرده که تو او را از معصیت نهی می‌کنی، ولی او نهی را قبول نمی‌کند و معصیت را انجام می‌دهد. حضرت می‌فرماید: از آن جهت که شخص گنهکار نهی را قبول نکرده و تو او را ترک کرده‌ای، چنین نیست که تو او را به معصیت امر کرده‌ باشی.[۲۸]

ملاّصدرا در توضیح این حدیث می‌نویسد: از آن جهت که او را نهی کرده، کار را به او واگذار نکرده و از آن حیث که او را واگذاشته، او را مجبور نکرده است.[۲۹]

امام رضا(ع) می‌فرماید: «خداوند عزوجل فرموده است:‌ای پسر آدم! تو به مشیت من آن کسی هستی که می‌خواهی و به قوت من دستورهایم را به جا آوردی و به نعمت من بر معصیت من نیرو یافتی. تو را شنوا و بینا قرار دادم. آنچه از کار نیک به تو می‌رسد از ناحیه خداوند است و آنچه از بدی به تو می‌رسد، از خودت است و این بدین سبب است که من به کارهای نیک تو از تو سزاوارترم و تو به کارهای بدت از من سزاوارتری و این بدان سبب است که من درباره آنچه انجام می‌دهم، بازخواست نمی‌شوم؛ در حالی که مردم بازخواست می‌شوند».[۳۰]

بر اساس این روایت مشیت و قوت در کارهای انسان ضروری است و هر دو را خداوند به انسان داده است. از طرفی خداوند دستور به کارهای نیک (حسنات) داده و از گناهان نهی کرده است؛ پس درست این است که حسنات به خداوند نسبت داده شود و گناهان (سیئات)به بندگان.[۳۱]

دلایل عقلی

یکی از استدلال‌های متکلمان این است که در مسئله رابطه اراده انسان با اراده الهی بیش از سه قول نمی‌توان تصور کرد؛ زیرا وقتی دو اراده (اراده خدا و اراده عبد) را نسبت به کاری در نظر بگیریم، یا در تحقق فعل، فقط یک اراده دخالت دارد یا هر دو اراده. اگر بگوییم فقط یک اراده دخالت دارد و آن هم اراده خداوند است، نتیجه آن جبر است و اگر فقط اراده انسان مؤثر باشد، به تفویض می‌رسیم؛ اما اگر بگوییم هر دو اراده مؤثرند، نتیجه آن امر بین الامرین است. باید توجه داشت که نمی‌توان گفت هیچ‌یک از دو اراده دخالت ندارند؛ زیرا این حالت، خلاف فرض است.[۳۲]

استدلال حکما نیز از این قرار است: خداوند متعال بر هر چیزی توانا است؛ اما اشیا در قبول وجود (موجودشدن) متفاوت‌اند؛ خداوند بعضی را بدون واسطه می‌آفریند و برخی را با واسطه. واسطه گاهی واحد است و گاهی متعدد؛ اما معنای لزوم واسطه، نیازمندی خدا به آن در افعالش نیست، بلکه لزوم واسطه به سبب نقصِ قابل (همان مخلوق) است؛ زیرا خداوند سببِ همه اسباب است و در ایجاد اشیا محتاج چیزی نیست. افعال اختیاری انسان نیز به دلیل کاستی، بدون واسطه از خداوند صادر نمی‌شوند و اراده انسان از جمله واسطه‌هاست؛ پس جبر باطل می‌شود و از آنجا که تمام واسطه‌ها مخلوق خداوند و از اراده او ناشی می‌شوند، تفویض مردود است.[۳۳]علامه طباطبائی در تبیین امربین الامرین و نادرستی جبر و تفویض در قالب یک تمثیل می‌گوید: اگر شخصی که دارای مال فراوانی است یکی از غلامان خود را انتخاب نموده، و جمیع حوائج زندگیش را از خانه و اثاثیه منزل بدهد، اگر بگوئیم: این بخشش هیچگونه در ملکیت غلام اثری نمی گذارد، و مولی همان مولای مالک است، و تملک او نسبت به جمیع آنچه به غلام داده است، قبل از دادن و بعد از دادن مساوی است؛ این قول جبریون است. و اگر بگوئیم: چون مولی به غلام این اموال را داد، دیگر از این به بعد، غلام یگانه مالک این اموال می شود، و ملکیت مولی باطل می گردد، و غلام می‌تواند مستقلاً در این اموال هرگونه تصرفی بکند؛ این قول اهل تفویض است. ولی اگر بگوئیم: غلام مالک می‌شودولی نه مستقل بلکه در ظرف ملک مولی و در طول ملکیت او، یعنی مولی مالک اصلی است و بنده و غلام مالک تبعی است، و ملکیت غلام در ضمن ملکیت مولی است؛ این همان گفتاری است که ائمه (ع) در این باره بیان فرموده و بر این اساس مسأله جبر وتفویض را حل کرده‌اند. [۳۴]

مرتضی مطهری:
در مکتب کلامی و فلسفی شیعه و بر اساس امربین الامرین، اصالت عدل، و حرمت عقل، و شخصیت آزاد و مختار انسان و نظام حکیمانه جهان، اثبات شد بدون آنکه خدشه‏‌ای بر توحید ذاتی یا افعالی وارد شود؛ اختیار انسان تأیید شد بدون آنکه انسان به صورت شریکی در «مُلک الهی» چهره بنماید و اراده الهی، مقهور و مغلوب اراده انسانی تلقی شود؛ قضا و قدر الهی در سراسر هستی اثبات شد بدون آنکه نتیجه‌اش مجبور بودن انسان در برابر قضا و قدر الهی باشد.

عدل الهی، صص۲۸-۲۹،

کارکردهای این نظریه

مسئولیت‌پذیری

از جمله کارکردهای نظریه امر بین الامرین این است که انسان خود را مکلّف می‌داند و مسئولیت کارهایش را می‌پذیرد؛ زیرا بنابر این نظریه، انسان در کارهایش اختیار دارد؛ اما لازمه نظریه جبر، خارج‌شدن از زیر بار تکلیف و مسئولیت و در نتیجه بی‌قیدی و تنبلی است. غالباً كسانى نظريه جبر را مطرح می‌کنند كه می‌خواهند خود را به اين وسيله از زير بار تكليف و قانون و اخلاق آزاد سازند و هر كارى كه مرتكب می‌شوند براى آن به خيال خود عذر موجهى بتراشند.[۳۵] چنان‌که حاکمان بنی امیه برای توجیه ظلم‌هایی که می‌کردند، دست به دامن جبرگرایی و فرقه مرجئه می‌شدند.[۳۶]

اخلاق‌پذیری

کارکرد دیگر نظریه امر بین الامرین این است که شخص معتقد می‌شود، اختیار دارد و می‌تواند تغییراتی در طبیعت خود دهد؛ بنابراین تلاش می‌کند عادت‌های اخلاقی را در خودش ایجاد کند. بر خلاف این نظر، عده‌ای بر این باورند که طبیعت انسان قابل تغییر نیست، چنان‌که گفته‌اند: «تربیت، نااهل را چون گردکان (گردو) بر گنبد است» یا «گندم از گندم بروید، جو ز جو».[۳۷]

رهایی از مشکلات نظریه جبر و تفویض

هر یک از نظریه جبر و تفویض، دچار مشکلاتی‌اند که با اعتقاد به امر بین الامرین می‌توان از این مشکلات به دور بود. دو مشکل نظریه جبر: ۱. بی‌معنا شدن مسئولیت اخلاقی و دینی انسان؛ ۲. خلق بدی‌ها و آفرینش گناهان از سوی خدا. مشکل نظریه تفویض: محدود شدن قدرت خداوند و مخدوش شدن نظریه توحید افعالی.[۳۸]

مرتضی مطهری بر آن است که طرفداران هر يک از دو نظریه جبر و تفویض می‏ خواستند صحّت و درستى مکتب خود را با اثبات بی ‏اعتبارى مکتب مخالف، ثابت کنند بدون آنکه بتوانند بخوبى از مکتب خود دفاع نمايند و از عهده اشکالاتى که بر خود آنها وارد است برآيند. مرتضی مطهری به دو واقعه تاریخی استشهاد می‌کند:

علامه طهرانی:
نفوذ اراده‌ و مشیّت‌ حضرت‌ حقّ در ممكنات‌، بدون‌ واسطۀ شبکه‌های موجودات‌ ممکن و جدا و متمایز از اراده‌ و اختیارشان‌ نیست‌، تا مستلزم‌ جبر شود؛ و همچنين‌ خداوند آنها را در وجود و اراده‌ و اختیار رها نگذارده‌ است‌، تا مستلزم‌ تفویض‌ گردد و به تعبیر دیگر مذهب‌ جَبر ظلم‌ خدا بر بنده‌ است‌؛( که بدون این که اختیاری داشته باشد به سبب گناهانش عذاب شود در حالی که خداوند عادل است.) و مذهب‌ تفويض‌ ظلم‌ بنده‌ بر خداست( زیرا که حقیقت تفویض کاستن از قدرت و سلطنت خداست.)

توحید علمی و عینی، صص۲۷۶-۲۶۷،

  1. غیلان دمشقى که طرفدار عقیده اختیار بود روزى به ربیعة الرأى که منکر اختیار بود رسید و بالاى سرش ایستاد و گفت: انت الّذى یزعم انّ الله یحبّ ان یُعصى. تو همان کسى هستی که گمان می ‏برد خدا دوست دارد مردم او را معصیت کنند! یعنى لازمه عقیده جبرى تو این است که معصیت بندگان به اراده خود او باشد و او خودش‏ بخواهد و دوست داشته باشد که مردم او را معصیت کنند. ربیعة الرأى بدون اینکه از این عقیده خود دفاع کند به نقطه ضعفى در عقیده غیلان دمشقى چسبید و گفت: انت الّذى یزعم انّ الله یُعصى قهراً. تو همان کسى هستی که می ‏پندارد خداوند چیزى اراده می ‏کند و انسان‌ها چیز دیگر، و خداوند مقهور خواست بندگان می ‏گردد!
  2. قاضى عبد الجبار معتزلى روزى در محضر صاحب بن عبّاد نشسته بود، ابو اسحاق اسفراینى که اشعری و جبری بود وارد شد. به محض آنکه چشم قاضى عبد الجبار معتزلى به ابو اسحاق اسفراینى افتاد، فریاد برکشید: «سبحان من تنزّه عن الفحشاء منزّه است ذات حق از اینکه کارهاى زشت به او نسبت داده شود» کنایه از اینکه تو همه چیز را و از آن جمله کارهاى زشت را از خدا می ‏دانى. اسفراینى نیز بدون آنکه از عقیده خود دفاع کند، فورا گفت: «سبحان من لا یجرى فى ملکه الّا ما یشاء منزّه است آنکه در سراسر مُلکش (ملک وجود) جریانى رخ نمی ‏دهد مگر به مشیت خود او» کنایه از اینکه تو با عقیده تفویض، براى خدا در ملک خدا شریک قائل شده‏ اى و انسان‌ها را در افعالشان، مستقل و به خود واگذاشته شده و بی ‏نیاز از خداوند می ‏دانى.[۳۹]

سید محمد حسین حسینی تهرانی در توحید علمی و عینی بر این باور است که در امربین الامرین نه جبر است و نه تفویض، بنده‌ می‌یابد که صاحب‌ اراده‌ و اختیار است‌؛ و این‌ اختیار برای او حاصل‌ نمی‌شود مگر به‌ اختیار خداوند، در نتیجه اختيار بنده در تحت‌ اختیار خدا و مشیّت‌ قاهرۀ اوست‌ یعنی انسان‌ اختيار دارد، و اختيار او عين‌ اختيار خداست‌. از طرفی اصل‌ اختیار او نفی و انكار نشده‌ است‌، تا جبر لازم‌ گردد؛ و از طرفی دیگر در اختيار خود استقلال‌ ندارد كه‌ تفويض‌ شکل بگیرد. وی در جمع بندی مسأله تأکید کرده که حلّ معنای بین‌ الامرین‌، فقط‌ منوط‌ به‌ مذهب‌ اهل توحید و عرفان(عرفاء) است‌ كه‌: نسبت‌ِ موجودات‌ با اصل‌ وجود حقِّ متعال‌ را فقط نسبت رَبْط‌ و اتّصال‌ می دانند؛ و موجودات معانی حرفيّه‌ و غیر مستقلی هستند كه‌ شائبه‌ استقلال‌ و خودنمائی ندارند و وجود انسان و بقیّه موجودات‌، همان وجودِ مطلق‌ و عامّ و فراگیرِ خداست‌. (البته‌ با اسقاط‌ حدود وجودی آنها. یعنی تمام کمالات وجودی موجودات بدون هیچ قید و حد وجودی در خدا هست.) [۴۰]

جستارهای وابسته

پانویس

  1. جعفری، جبر و اختیار، ۱۳۹۵ش، ص۱۳.
  2. طباطبائی، اصول فلسفه و روش رئالیسم، ۱۳۶۴ش، ج۳، ص۱۵۱، پاورقی.
  3. مطهری، عدل الهی، ۱۳۶۱ش، ص۱۱.
  4. مجلسی، بحارالانوار، ۱۴۰۳ق، ج۵، ص۵۷.
  5. طبرسی، الاحتجاج، ۱۳۸۶ق، ج۲، ص۲۵۱.
  6. طباطبائی، اصول فلسفه و روش رئالیسم، ۱۳۶۴ش، ج۳، ص۱۶۱-۱۷۴، پاورقی.
  7. جعفری، جبر و اختیار، صص۲۱۴-۲۱۵.
  8. علامه مجلسی، بحارالانوار، ۱۴۰۳ق، ج۵، ص۵۴.
  9. ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ج ۶، ص ۳۷۱؛ فیاض لاهیجی، گوهر مراد، ص۳۲۷؛ طباطبایی، المیزان، ج ۱، ص ۲۴.
  10. ر.ک: ماتریدی، کتاب التوحید، ص۲۲۵ـ۲۲۶؛ ربانی، الکلام المقارن ، ص ۲۱۷ـ۲۲۰.
  11. طحاوی، العقیدة الطحاویه، ص ۶۷؛ ربانی، الکلام المقار، ص ۲۲۰ـ۲۲۱.
  12. اصفهانی، تسدید القواعد فی شرح تجرید العقائد
  13. شعرانی، الیواقیت والجواهر، ج ۱، ص ۱۴۰.
  14. سبحانی، فرهنگ عقاید و مذاهب اسلامی، ص ۱۱۱ـ۱۱۲، به نقل از: مناهل العرفان، ج ۱، ص ۵۰۶
  15. عبده، رسالة التوحید، ص ۱۱۹
  16. سبحانی، فرهنگ عقاید و مذاهب اسلامی، ص ۱۱۲، به نقل از: تفسیر القرآن الکریم، ص ۲۴۰ـ۲۴۲.
  17. طباطبایی، المیزان، ج ۱، ص ۲۴.
  18. مجلسی، بحارالانوار، ۱۴۰۳ق، ج۵، ص۵۶.
  19. زنوزی، لمعات الهیه، ص ۲۰۷.
  20. کلینی، اصول کافی، ج۱، ص۱۵۵.
  21. کلینی، اصول کافی، ج۱، ص۱۶۰؛ صدوق، التوحید، ص۳۳۶.
  22. صدوق، التوحید، ص۳۴۴، باب۵۶
  23. مجلسی، بحارالانوار، ۱۴۰۳ق، ج۵، ص۹۶، ح۱۹.
  24. مجلسی، بحارالانوار، ۱۴۰۳ق، ج۵، ص۱۲۷.
  25. مجلسی، بحارالانوار، ۱۴۰۳ق، ج۵، ص۵۱.
  26. مجلسی، بحارالانوار، ۱۴۰۳ق، ج۵، ص۹۷.
  27. کلینی، اصول کافی، ج۱، ص۱۶۰.
  28. صدوق، التوحید، باب ۵۹، ص۳۶۲، ح۸
  29. ملاصدرا، شرح اصول کافی، ص۴۱۶.
  30. کلینی، اصول کافی، ج۱، ص۱۶۰؛ صدوق، التوحید، ص۳۳۸، باب۵۵، ح۶.
  31. کلینی، اصول کافی، ج۱، ص۱۶۰، تعلیقه علامه طباطبایی.
  32. فیاض لاهیجی، گوهر مراد، ص۳۲۷
  33. ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ج۶، ص۳۷۱ـ ۳۷۲.
  34. حسینی طهرانی، معاد شناسی، ج۱۰، صص۲۸۳-۲۸۹.
  35. طباطبائی، اصول فلسفه و روش رئالیسم، ۱۳۶۴ش، ج۳، ص۱۷۱.
  36. دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج۱۷، ص۵۲۲ـ۵۲۴.
  37. طباطبائی، اصول فلسفه و روش رئالیسم، ۱۳۶۴ش، ج۳، ص۱۷۲.
  38. دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج۱۷، ۴۹۹.
  39. مجموعه آثار شهید مطهری، ج١، ص٤٩- ٥٠.
  40. حسینی طهرانی، توحید علمی و عینی، ص۲۶۷-۲۷۶.

یادداشت

  1. أروي عن العالم أنه قال : منزلة بين منزلتين في المعاصي وسائر الاشياء ، فالله عزوجل الفاعل لها والقاضي والمقدر والمدبر.

منابع

  • اصفهانی، محمود، تسدید القواعد فی شرح تجرید العقائد، کتابخانه آستان قدس رضوی، کتب حکمت خطی، ش۱۶۶.
  • بغدادی، عبدالقاهر، اصول الدین، بیروت، دارالفکر.
  • بیاضی حنفی، کمال الدین احمد، اشارات المرام من عبارات الامام، به تحقیق و تعلیق یوسف عبدالرزاق، مصر، شرکت المصطفی البانی، ۱۳۶۸ق.
  • جعفری، محمدتقی، جبر و اختیار، تهران، مؤسسه تدوین ونشر آثار علاّمه جعفری، ۱۳۹۵ش.
  • ربانی، علی، الکلام المقارن، انتشارات دفتر نماینده مقام معظم رهبری در امور اهل سنت بلوچستان.
  • ربانی، علی، فرق و مذاهب کلامی، مرکز جهانی علوم اسلامی.
  • زنوزی، ملاعبداللّه، لمعات الهیه، با مقدمه و تصحیح سیدجلال الدین آشتیانی، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی.
  • دائرة المعارف بزرگ اسلامی، زیر نظر کاظم موسوی بجنوردی، تهران، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ۱۳۸۸ش.
  • سبحانی، جعفر، فرهنگ عقاید و مذاهب اسلامی، انتشارات توحید.
  • شعرانی، عبدالوهاب، الیواقیت والجواهر فی بیان عقائد الأکابر، شرکة مکتبة و مطبعة مصطفی الیابوالحلبی و أولاده بمصر.
  • صدوق، محمد بن علی بن بابویه، التوحید، مؤسسة النشر الإسلامی.
  • طباطبایی، سیدمحمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، قم، مؤسسه مطبوعاتی اسماعیلیان.
  • طباطبائی، محمدحسین، اصول فلسفه و روش رئالیسم، حاشیه مرتضی مطهری، تهران، انتشارات صدرا، ۱۳۶۴ش.
  • طبرسی، احمد بن علی، احتجاج، نجف اشرف، دارالنعمان للطباعة والنشر.
  • طحاوی، احمد بن محمد، العقیدة الطحاویه، بیروت، المکتب الاسلامی.
  • عبده، محمد، رسالة التوحید، بیروت، بعنایة بسّام عبدالوهاب الحابی، دار ابن حزم.
  • فیاض لاهیجی، عبدالرزاق، گوهر مراد، سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی.
  • کلینی، محمد، الاصول من الکافی، تهران، دار الکتب الاسلامیة.
  • ماتریدی، ابوجعفر، کتاب التوحید، بیروت، دارالمشرق.
  • ملاصدرا، محمد، الحکمة المتعالیة فی الاسفار العقلیة الأربعة، بیروت، دار إحیاء التراث العربی.
  • ملاصدرا، محمد، شرح اصول الکافی، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، ۱۳۷۰.
  • مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، بیروت، دار الاحیاء التراث العربی، ۱۴۰۳ق.
  • محمد بن عبدالرحمن، شرح الفقه الاکبر، امارات عربی، مکتبة الفرقان.
  • مطهری، مرتضی، عدل الهی، قم، انتشارات اسلامی، ۱۳۶۱ش.
  • مطهری، مرتضی، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، تهران و قم، انتشارات صدرا، ۱۳۹۰ش.

پیوند به بیرون