شبهه ابن‌کمونه

از ویکی شیعه

شبهه اِبن‌کَمّونه از شبهاتی است که در ادله توحید وارد شده است. شبهه این است که می‌توان دو واجب الوجود فرض کرد که به صورت دو ماهیت بسیط متباین باشند و اطلاق وجود بر آنها به نحو عَرَضی باشد، و یک مفهوم واحد وجوب وجود از آن دو انتزاع کرد که بر هر دو ذات حمل می‌شود. این شبهه در آثار شهاب‌الدین سهروردی که مقدم بر ابن‌کمونه بوده، بیان شده است. ابن‌کمونه از شارحان سهروردی بود و این شبهه را در آثار خود آورده است. با این وجود، در بین فلاسفه مسلمان، این شبهه به ابن‌کمونه منسوب است. در پاسخ به این شبهه گفته شده که این شبهه مبتنی بر آن است که یک مفهوم واحد از مصادیق کثیر و متباین از آن جهت که کثیر هستند، انتزاع شده، که همان مفهوم وجوب وجود است و وجوب وجود بر هر دو ذات حمل شده است، در حالی که حمل مفهوم واحد بر کثیر از آن جهت که کثیر است، مستلزم محال است.

معرفی ابن‌کمونه

عِزُّالدّوله اَبوالرضا سَعد بن منصور بن حسن بن هِبَةالله بن کمونه، مشهور به اِبن‌ِکَمّونِه (متوفی ۶۸۳ق)، فیلسوف و پزشک مسلمان که تبار یهودی داشته است؛ از زمان و محل تولد ابن‌کمونه اطلاعی در دست نیست.[۱] وی معاصر خواجه نصیرالدین طوسی بوده و مکاتباتی نیز با وی داشته است.[۲] گفته شده جد وی کمونه فیلسوف یهودی معاصر با ابن‌سینا و ابوریحان بیرونی بوده است.[۳] ابن‌کمونه را به دلیل درود بر پیامبر اسلام و ائمه معصومان در مقدمه کتاب‌هایش مسلمان و شیعه دانسته‌اند.[۴] برخی نیز وی را به دلیل بیان شبهه بر ادلّه توحید، شیطان الحکما لقب داده‌اند.[۵] هر چند دلیل عمده شهرت ابن‌کمونه به سبب شبهاتی است که به او نسبت داده‌اند.[۶]

پیشینه و اهمیت شبهه

سید محمدحسین طباطبائی در کتاب نهایةالحکمة به نقل از ملاصدرا چنین آورده است که این شبهه را اولین بار سهروردی در آثار خود بر برهان حکمای مشاء وارد کرده است و سپس ابن‌کمونه که از شارحان آثار سهروردی است، آن را در آثار خود بیان کرده و به نام او مشهور شده است.[۷] به گفته سید جعفر سجادی از پژوهشگران فلسفه، در دایرةالمعارف بزرگ اسلامی، این شبهه در آثار ابن‌سینا نیز مطرح و به آن پاسخ داده شده است.[۸] این شبهه به دلیل دشواری در پاسخگویی در بین فیلسوفان مسلمان به افتخار الشیطان مشهور شده است.[۹]

بیان شبهه

شبهه ابن‌کمونه بر یکی از استدلال‌های اثبات کننده توحید واجب الوجود وارد شده است که مطابق آن، تعدد واجب الوجود مستلزم ترکیب در ذات آن و نیازمندی‌اش به اجزاء است که با واجب الوجود بودن آن منافات دارد.[۱۰] بیان شبهه بدین صورت است که می‌توان دو واجب الوجود فرض کرد که به تمام ذات بسیط بوده و با هم متباین‌اند؛ به‌گونه‌ای که هیچ وجه مشترکی بین‌شان نیست و همچنین می‌توان از این دو واجب الوجود، یک مفهوم وجوب وجود که بین آن دو مشترک است، انتزاع نمود و بر آن‌ها حمل کرد.[۱۱] ملاهادی سبزواری با دو بیت کوتاه شبهه را بیان و به آن جواب داده است این دو بیت چنین است:

هویتان بتمام الذات قد خالفتا لابن الکمونه استند
وادفع بان طبیعة ماانتزعت مما تخالفت بما تخالفت[۱۲]

شهید مطهری در شرح منظومه ملاهادی سبزواری و در تقریر این شبهه چنین آورده است؛ اگر تعدد دو واجب الوجود را به مانند تمایز دو شی در نظر بگیریم چهار حالت متصور است؛[۱۳]

  • حالت اول؛ آنکه دو شی هیچ وجه مشترکی نداشته باشند و در تمام ذات با یکدیگر متباین باشند، مانند یک فرد از کمّ و یک فرد از کیف که هیچ وجه مشترکی میان آنها نیست و هر کدام در مقولهای جداگانه قرار گرفته‌اند.[۱۴]
  • حالت دوم؛ اینکه دو شی در جزئی از ذات با یکدیگر مشترک باشند و در جزئی دیگر متباین، و هر گاه چنین باشد بنابراین جزء مشترک به طور کامل شامل هر دو شی مفروض است و جزء مابه الامتیاز در هر کدام از آن دو شیء مساوی با آن شیء است و در این حالت جزء مشترک را جنس و جزء دیگر را فصل می‌خوانند.[۱۵]
  • حالت سوم؛ اینکه دو شیء در تمام ذات و ماهیت با یکدیگر مشترک باشند و امتیاز آن دو از یکدیگر در عوارض و ضمائم خارجی باشد، مانند زید و عمرو، و مانند دو سفیدی و دو حرارت و امثال اینها که در تمام ماهیت یعنی انسانیت و یا رنگ بودن و یا کیف محسوسه ملموسه بودن با یکدیگر مشترکند ولی در عوارض و ضمائم با یکدیگر اختلاف دارند.[۱۶]
  • حالت چهارم؛ اینکه مابه الاشتراک عین مابه الامتیاز باشد یعنی تفاوت دو شیء با یکدیگر در شدت و ضعف و کمال و نقص باشد آن چنانکه تفاوت نور قوی با نور ضعیف به این نحو است.[۱۷]

اکنون با توجه به مطالب گفته شده معلوم گشت که هر چند لازمه تعدد واجب الوجودها تمایز آنها با یکدیگر است ولی لازمه تمیّز همیشه ترکّب نیست زیرا چنانچه دانستیم تعدد و تمایز تنها در قسم دوم و سوم مستلزم ترکب است به خلاف قسم اول و چهارم، و البته قسم چهارم واضح است که در مورد تعدد واجب قابل تصور نیست زیرا معنی ندارد که دو واجب الوجود در دو مرتبه از وجود قرار گیرند یکی در مرتبه کمال و شدت و دیگری در مرتبه نقص و ضعف؛[۱۸]

بنابراین قسم اول می‌ماند که شبهه ابن‌کمونه در همین قسم است وی می‌گوید لازمه تعدد واجب الوجود تمایز آنهاست اما لازمه تمایز در همه جا ترکّب نیست زیرا چه مانعی دارد که ما دو ذات بسیط فرض کنیم که هر دو واجب الوجود باشند و هیچ وجه مشترکی در میان آنها نباشد و در این صورت به هیچ وجه ترکب واجب الوجودها لازم نمی‌آید.[۱۹]

پاسخ شبهه

علامه طباطبایی در نهایةالحکمة در جواب این شبهه بیان کرده است که این شبهه مبتنی بر این است که یک مفهوم واحد از مصادیق کثیر و متباین، از آن جهت که کثیر و متباین هستند، انتزاع شده باشد؛ در حالی که هرگز نمی‌توان یک مفهوم واحد را از امور متباین، از آن جهت که متباین هستند، انتزاع کرد.[۲۰] همچنین این شبهه موجب اثبات ماهیت برای واجب الوجود است و از آنجا که اصالت با وجود است و ماهیت اعتباری است اثبات ماهیت برای واجب الوجود بی معناست.[۲۱] شهید مطهری در شرح منظومه در تقریر جواب ملا هادی سبزواری به شبهه ابن‌کمونه چنین بیان کرده است؛ شهید مطهری در شرح منظومه جواب به این شبهه چنین بیان کرده است؛[۲۲] بنابر اینکه این دو ذات بسیط متباین باشند باز هم در یک امر اشتراک دارند و آن وجوب وجود است و وجوب وجود بنابر فرض عین ذات هیچکدام نیست همچنانکه جزء ذات هیچکدام هم نیست پس خارج از ذات هر دو است و از آن طرف می‌دانیم که معانی خارج از ذات اشیاء که بر اشیاء حمل می‌شوند بر دو گونه است:[۲۳]

  • یا معنای انتزاعی می‌باشند که از حاقّ ذات اشیاء منتزع می‌شوند.
  • یا امری انضمامی می‌باشند که از خارج و به حکم علل خارجی عارض شده‌اند

شک نیست که وجوب وجود از نوع دوم نمی‌تواند باشد زیرا لازم می‌آید نفس وجوب وجود معلل باشد و این با طبیعت وجوب وجود سازگار نیست باقی می‌ماند شقّ اول که نظر ابن‌کمونه هم همین شقّ بوده است.[۲۴] اکنون می‌گوییم همین شقّ هم محال است زیرا صدق یک معنی بر یک ذات هر چند آن معنی انتزاعی باشد بدون ملاک محال است و الا لازم می‌آید هر معنایی بر هر ذاتی صدق کند پس صدق معنی وجوب وجود بر واجب الوجودهای مفروض حاکی از خصوصیت خاصی در هر یک از آنها است که به موجب آن خصوصیت آنها واجب الوجود هستند و این معنی بر آنها صدق می‌کند.[۲۵] پس معلوم شد که واجب الوجودهای ما در یک خصوصیت ذاتی که همان خصوصیت منشأ انتزاع معنی وجوب وجود بر هر دو است اشتراک دارند و چون مابه الاشتراک دارند مابه الامتیاز نیز باید داشته باشند پس مرکب هستند.[۲۶] این همان معنی سخن ملا هادی سبزواری در آن بیت که گفت: شبهه ابن‌کمونه را به این نحو دفع کن که انتزاع طبیعت واحد و معنی واحد از امور متخالف از آن جهت که متخالف هستند بدون اینکه وجه مشترکی و خصوصیت واحدی در مصداق‌ها داشته باشند محال و ممتنع است.[۲۷]

پانویس

  1. سلیمانی، «ابن‌کمونه و شبهه وارد بر ادله اثبات توحید خداوند»، ص۲.
  2. خمینی، «تحلیل و نقد شبهه ابن‌کمونه از منظر تقریرات شرح منظومه امام خمینی»، ص۲۲.
  3. سلیمانی، «ابن‌کمونه و شبهه وارد بر ادله اثبات توحید خداوند»، ص۳.
  4. طهرانی، الذریعة الی تصانیف الشیعة، ۱۴۰۸ق، ج۴، ص۴۶۰.
  5. سجادی، «ابن‌کمونه»، جلد چهارم، ص۵۲۴.
  6. صدرالدین شیرازی، الحکمةالمتعالیة فی الاسفار الاربعة، ۱۹۸۱م، ج۱، ص۱۳۲.
  7. طباطبایی، نهایةالحکمة، ۱۴۱۶ق، ج۱، ص۳۳۹.
  8. سجادی،‌ «ابن‌کمونه»، وبگاه دایره‌المعارف بزرگ اسلامی.
  9. صدرالدین شیرازی، الحکمةالمتعالیة فی الاسفار الاربعة، ۱۹۸۱م، ج۱، ص۱۳۲.
  10. طباطبایی، بدایة الحکمة، ۱۳۷۷ش، ص۱۵۷.
  11. صدرالدین شیرازی، الحکمةالمتعالیة فی الاسفار الاربعة، ۱۹۸۱م، ج۱، ص۱۳۲.
  12. مطهری، مجموعه آثار، ۱۳۸۹ش، ج۵، ص۵۲۱.
  13. مطهری، مجموعه آثار، ۱۳۸۹ش، ج۵، ص۵۲۱-۵۲۲.
  14. مطهری، مجموعه آثار، ۱۳۸۹ش، ج۵، ص۵۲۱-۵۲۲.
  15. مطهری، مجموعه آثار،۱۳۸۹ش، ج۵، ص۵۲۱-۵۲۲.
  16. مطهری، مجموعه آثار، ۱۳۸۹ش، ج۵، ص۵۲۱-۵۲۲.
  17. مطهری، مجموعه آثار، ۱۳۸۹ش، ج۵، ص۵۲۱-۵۲۲.
  18. مطهری، مجموعه آثار، ج۵، ص۵۲۱-۵۲۲.
  19. طباطبایی، نهایةالحکمة، ۱۴۱۶ق، ج۱، ص۳۳۹.
  20. طباطبایی، نهایةالحکمة، ج۱، ص۲۲۹.
  21. طباطبایی، بدایة الحکمة، ۱۳۷۷ش، ج۱، ص۱۵۸.
  22. مطهری، مجموعه آثار، ۱۳۸۹ش، ج۵، ص۵۲۲-۵۲۳.
  23. مطهری، مجموعه آثار، ۱۳۸۹ش، ج۵، ص۵۲۲-۵۲۳.
  24. مطهری، مجموعه آثار، ۱۳۸۹ش، ج۵، ص۵۲۲-۵۲۳.
  25. مطهری، مجموعه آثار، ۱۳۸۹ش، ج۵، ص۵۲۲-۵۲۳.
  26. مطهری، مجموعه آثار، ۱۳۸۹ش، ج۵، ص۵۲۲-۵۲۳.
  27. مطهری، مجموعه آثار، ۱۳۸۹ش، ج۵، ص۵۲۲-۵۲۳.

منابع

  • طباطبایی، سید محمدحسین، نهایةالحکمة، قم، مؤسسه نشر اسلامی، ۱۴۱۶ق.
  • طهرانی، آقابزرگ، الذریعة الی تصانیف الشیعة، قم، نشر اسماعیلیان، ۱۴۰۸ق.
  • خمینی، سیدحسن، «تحلیل و نقد شبهه ابن‌کمونه از منظر تقریرات شرح منظومه امام خمینی»، در فصلنامه علمی پژوهشی متین، شماره۲۲، ۱۳۸۳ش.
  • سلیمانی، لیلا، «ابن‌کمونه و شبهه وارد بر ادله اثبات توحید خداوند»، در فرهنگ پژوهش، شماره۸، ۱۳۸۹ش.
  • سجادی، سیدجعفر، «ابن‌کمونه»، در دایرةالمعارف بزرگ اسلامی، تهران، مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ۱۳۷۰ش.
  • مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، قم، انتشارات صدرا، ۱۳۸۹ش.
  • صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم، الحکمةالمتعالیة فی الاسفار الاربعة، بیروت، دارالاحیاء التراث العربی، چاپ سوم، ۱۹۸۱م.
  • طباطبایی، سید محمدحسین، بدایة الحکمة، قم، موسسه نشر اسلامی، ۱۳۷۷ش.

پیوند به بیرون