برهان حدوث
خداشناسی | |
---|---|
توحید | اثبات خدا • توحید ذاتی • توحید صفاتی • توحید افعالی • توحید عبادی • صفات ذات • صفات فعل |
فروع | توسل • شفاعت • تبرک • استغاثه |
عدل الهی | |
حُسن و قُبح • بداء • امر بین الامرین | |
نبوت | |
عصمت پیامبران • خاتمیت • پیامبر اسلام • معجزه• اصالت قرآن | |
امامت | |
باورها | عصمت امامان • ولایت تكوینی • علم غیب • خلیفةالله • غیبت • مهدویت • انتظار فرج • ظهور• رجعت • امامت تنصیصی |
امامان | امام علی • امام حسن • امام حسین • امام سجاد • امام باقر • امام صادق • امام کاظم • امام رضا • امام جواد • امام هادی • امام عسکری • امام مهدی |
معاد | |
برزخ • معاد جسمانی • حشر • صراط • تطایر کتب • میزان | |
مسائل برجسته | |
اهلبیت • چهارده معصوم • کرامت • تقیه • مرجعیت • ولایت فقیه • ایمان مرتکب کبیره |
بُرهان حُدوث یا دلیل حُدوث یکی از دلایل اثبات وجود خدا برپایه پیدایش عالم و موجودات آن است. این برهان بیان میکند که پدیده قبل از اینکه توسط علتش به وجود بیاید، نبوده و سپس «بود» شده است.
این استدلال توسط متکلمان ارائه شده و از سوی فلاسفه مورد انتقاد قرار گرفته است. بعدها فلاسفه، حدوث را پذیرفته و در ادبیات آنها نیز با مفهومی وسیعتر استفاده شد.
این مسئله در ادله نقلی و روایات نیز بیان شده است.
«الحمدُلله الذی... الدالِ علی قِدمِه بحدوثِ خَلقِه و بحدوث خَلقِه علی وجوده» «سپاس خدایی را که با حدوث آفرینش، ازلی بودن خود را ثابت کرد و با پیدایش انواع پدیدهها، وجود خود را اثبات فرمود.»
نهج البلاغه، ترجمه شهیدی، ص۳۵۷، خطبه۱۸۵.
مفهومشناسی
حدوث به معنای این است که یک پدیده قبل از اینکه به وجود بیاید، نبوده است و توسط علتش ایجاد شده است. این مفهوم قبل از آنکه در بیان فلاسفه مسلمان آورده شود و بر دو گونه حدوث ذاتی و حدوث زمانی تقسیم شود، در اندیشه و زبان متکلمان جای گرفته است. در ادبیات رایج متکلمان، حدوث تنها به معنای حدوث زمانی به کار رفته است. به این ترتیب، جهان حادث، زمانی وجود نداشته و سپس در مقطعی از زمان پدید آمده است.[۱]
قالب برهان
ساختار کلی اغلب دلیلهایی که متکلمان بر اثبات وجود خداوند آوردهاند، وابسته به پذیرش دو اصل است:
- اصل نخست: وجود چیزی که از زمانی شروع میشود و ثابت نیست. از این شروع و تغییر به حدوث زمانی یاد میشود.
- اصل دوم: نیاز هر امر حادث، به عاملی که عاری از حدوث است و به او هستی و تَعیُّن ببخشد.
اثبات اصل نخست (حدوث عالم)
استدلال اول: باهلی
استدلالی که شهرستانی آن را به ابوالحسن باهلی نسبت داده است، [۲] نوعی تشبیه و مقایسه میان وضع موجودات و کل جهان است.
مطابق این استدلال موجودی مانند انسان نمیتواند خود به خود یا بوسیله خودش، از مرحله آغازین پیدایش به مراحل رشد و کمال رسیده باشد، همچنان که ساختمان به خودی خود از خاک پدید نمیآید. پس انتقال موجودات از حالی به حال دیگر، وابسته به کنش و فعل فاعلی مدبر و باهوش است.
بنابراین وجود تکامل در مراحل زندگیِ یک موجود، نشانه وجود فاعل و علتی مدبر و آگاه است. [۳]
این استدلال ساده، از برخی آیات قرآنی گرفته شده است. آیاتی که آفرینش الهی را به بندگان یادآوری میکند.[۴]
استدلال دوم: اشعری
این استدلال که به اشعری نسبت داده شده است و بر اساس نظریه ذره غیر قابل تجزیه شکل گرفته است.
بر اساس این نگرش که نگاه عمومی متکلمان قدیم بوده است، جهان طبیعت از ذرات ریزی تشکیل شده که تجزیه نمیشوند و اجسام و پدیدههای طبیعی به وسیله اجتماع آنها با یکدیگر و جدا شدنشان از یکدیگر به وجود آمدهاند.
این ذرات اگرچه از ابتدای زمان پیدایش عالم بودهاند و به اصطلاح ازلی هستند، ولی تا زمانی که با یکدیگر رابطه نداشته باشند و گسست و پیوستی با هم نداشته باشند، برای پیدایش عالم کافی نیستند.
بنابراین، آفریدگار جهان با ترکیب و جدا کردن این ذرات، جهان را به وجود آورده است و این ویژگی ترکیبی است که میتوان آنها را حادث نامید؛ زیرا این ترکیب و جدایی از ازل نبوده و بوسیله خالقی پدید آمده است. [۵]
اثبات اصل دوم (نیازمندی حادث به خالق)
بر اساس اصل دوم که در مقدمه دوم این استدلال به کار رفته است، جهان طبیعت که حادث است، به خالق و آفریدگاری نیاز دارد که خودش حادث نیست.
متکلمان اشعری این مقدمه و اصل را با چند روش اثبات کرد:
استدلال اول: باقلانی
باقلانی (متولد ۴۰۳ق /۱۰۱۳م) برای اثبات این مسئله مینویسد:
- همچنان که یک نوشته نمیتواند بدون وجود نویسنده و یک ساختمان بدون وجود سازنده ایجاد شود، نقشهای جهان مستلزم وجود فاعل و آفریدگاری نقش آفرین است. [۶]
استدلال دوم: جوینی
جوینی (متولد ۴۷۹ق /۱۰۸۶م) برای اثبات این مسئله مینویسد:
- نخست اینکه جهان و هر چه در آن است، میتواند و میتوانست یکسره به گونهای دیگر باشد.
- دوم اینکه آنچه احتمال و امکان بودن به صورت دیگر در آن راه دارد، حادث است و نیازمند فاعلی است که یکی از صورتها و گونهها را در میان احتمالهای ممکن برایش ایجاد کند و آن موجود را به آن صورت بیافریند. [۷]
برهان حدوث در روایات
در روایات اسلامی مواردی وجود دارد که به این استدلال اشاره دارد. امام علی(ع) در چندین مورد بیانهایی در این مورد دارد.
- «مُستَشهَدٌ بحُدوثِ الأشیاء عَلَی أزلیتِه»: خداوند حدوث اشیاء را شاهدی بر ازلی بودن خودش گرفت. [۸]
- «الحمد لله... الدالّ علی وجوده بِخَلقِه وبَمُحدَثِ خَلقِه علی أزلیته»: حمد و سپاس خداوند که با وجود مخلوقاتش راهنمایی میکند و با حدوث آنها بر ازلیت خودش. [۹]
دیدگاه فلاسفه
اندیشه کلامی حدوث برای بیشتر فلاسفه مورد قبول قرار نگرفت و به جهت ایرادهایی که بر این مفهوم و استدلال حدوث متکلمان داشتند، برهان وجوب و امکان را به جای آن ارائه دادند.
البته در میان فلاسفه مشهور، کندی (متولد حدود ۲۵۲ق /۸۶۶م) برخلاف نظریات ارسطویی و نوافلاطونی، حدوث زمانی موجودات عالم را پذیرفت و در اثبات وجود خدا از گونهای برهان حدوث بهره گرفته است. [۱۰]
ایرادهای فلاسفه بر برهان حدوث
ایراد اول: تناقض درونی
یکی از ایرادات اصلی این برهان این است که
م۱. اگر تمام موجودهای عالم، قبل از به وجود آمدن، نبوده باشند، یعنی تک تک موجودهای عالم، اول نبودهاند و بعد به وجود آمدهاند. پس،
م۲. اولین موجود عالم طبیعت نیز همین ویژگی را دارد و قبل از به وجود آمدن نبوده است.
م۳. چون حدوث، زمانی است پس در یک زمان این موجود نبوده است و در زمان بعد به وجود آمده است.
م۴. خود زمان نیز یکی از پدیدههای عالم است که حادث شده است. بنابراین، در اولین لحظه زمانی عالم، اولین موجود عالم ایجاد شده است.
م۵. قبل از این اولین لحظه زمانی، دیگر زمان وجود ندارد (زیرا فرض بر این است که این لحظه، اولین لحظه زمانی است) پس اولین موجود عالم نمیتواند حادث باشد زیرا اگر بخواهد حادث باشد، یعنی باید در اولین لحظه زمانی عالم به وجود آمده باشد و در زمان قبل از این اولین لحظه، نبوده باشد. در حالیکه فرض این است که قبل از این اولین لحظه، زمانی وجود ندارد تا این موجود در آن زمان نبوده باشد.
بنابراین اگر بخواهیم تمام موجودات عالم را حادث بدانیم، زمان نیز باید حادث باشد، یعنی باید یک زمان دیگری باشد که این زمان در آن ظرف قبلا نبوده باشد و سپس به وجود آمده باشد. درحالی که یک زمان بیشتر نداریم.[۱۱]
ایراد دوم: ناتوان بودن در اثبات خدای ادیان
اشکال دیگری که از سوی فلاسفه بر این برهان گرفته شده این است که این برهان، بر فرض مقدمامتش درست باشد و از اشکال قبل چشم پوشی کنیم، در نهایت اثبات میکند که یک موجود مجردی که مادی نیست و تغییرپذیر نیست علت پیدایش عالم شده است. در حالیکه این موجود حتما لازم نیست که خدای ادیان باشد و ممکن است موجودی باشد که خودش توسط خداوند آفریده شده است.[۱۲]
لوازم و نتایج برهان
- نتیجه اول:
نیازمند بودن پیوسته و دائمی به آفریدگار
حدوث به مفهومی که متکلمان در این استدلال به آن میاندیشیدند، نشاندهندۀ این است که حتما باید آفریدگاری باشد که در تمام لحظات زندگی موجود حادث همراه با اوست.
بر اساس دیدگاه آنان، نه تنها آفرینش ابتدایی موجودات عالم نیازمند آفریدگار است، بلکه همه حالتها و ویژگیهایی که آنان مییابند نیز نیازمند به وجود آفریدگار و نتیجه کار اوست.
متکلمان اشعری به صراحت معتقد بودند که موجود حادث با همه اوصاف و ویژگیهای خود به فاعل ایجاد کنندهاش تعلق دارد و خداوند هر چیزی را با ذاتش و حالاتش که هر آن تغییر میکند همراه با هم و به صورت یکجا میآفریند، یعنی آنها در هر لحظه، به همان صورتی که هستند، آفریده خدا هستند.[۱۳]
- نتیجه دوم:
بینیازی موجود قدیم از آفریدگار و علت
بر اساس این استدلال، تمام موجودات عالم به این جهت نیازمند به علت هستند که حادثند.
یعنی به این جهت که زمانی نبودهاند، آفریدگار جهان آنان را که نبودهاند، به وجود میآورد.
بنابراین، اگر موجودی حادث نباشد یعنی در تمام زمانها بوده باشد، نیازی به علت و آفریدگار ندارد.
جستارهای وابسته
پانویس
- ↑ مانکدیم، ص۹۴؛ ابن فورک، ص۲۸
- ↑ شهرستانی، نهایه...، ص۱۲
- ↑ اللمع، ص۶ -۷
- ↑ برای نمونه، نگاه کنید: مؤمنون (۲۳):۱۲-۱۴
- ↑ شهرستانی، همان، ۱۱
- ↑ باقلانی، ص۲۳
- ↑ ابن رشد، «الکشف»، ص۵۴ - ۵۵، ۶۰؛ جوینی، لمع، ص۸۰ -۸۱؛ الارشاد، ص۱۸-۱۹؛ شهرستانی، نهایه، ص۱۵-۱۶، ۳۹-۴۰؛ نسفی، ج۱، ص۷۸؛ درباره استفاده از این مفهوم در ادله معتزله، نگاه کنید: ملاحمی، ص۱۶۷ به بعد
- ↑ ابن بابویه، ص۶۹
- ↑ رضی، ص۲۱۱
- ↑ کندی، ص۱۱۳-۱۲۲، ۲۰۶-۲۰۷
- ↑ طباطبایی، ص۶۶
- ↑ جوادی آملی، ص۱۷۴
- ↑ نگاه کنید: ابن فورک، ص۳۸، ۲۵۳-۲۵۴؛ بغدادی، ص۷۰-۷۱
منابع
- نهج البلاغه (صبحی صالحی)، شریف رضی، قم، هجرت، ۱۴۱۴ق.
- ابن بابویه، محمد علی، التوحید، تحقیق محمد حسینی، قم، نشر اسلامی، ۱۳۹۸ق.
- ابن رشد، «الکشف عن مناهج الادله»، فلسفه ابن رشد، دمشق، ۱۳۵۳ق /۱۹۳۵م.
- ابن فورک، محمد، مجرد مقالات الشیخ ابی الحسن الاشعری، به کوشش دانیل ژیماره، بیروت، ۱۹۸۷م.
- اشعری، علی، اللمع، به کوشش جوزف مکارتی، بیروت، ۱۹۵۲م.
- باقلانی، محمد، التمهید، به کوشش جوزف مکارتی، بیروت، ۱۹۵۷م.
- بغدادی، عبدالقاهر، اصول الدین، بیروت، دارالکتب العلمیه.
- جوادی آملی، عبدالله، تبیین براهین اثبات خدا، قم، اسراء، ۱۳۷۵، چاپ دوم.
- جوینی، عبدالملک، الارشاد، به کوشش محمدیوسف موسی و علی عبدالمنعم عبدالحمید، بغداد، ۱۳۶۹ق /۱۹۵۰م.
- شهرستانی، نهایه الاقدام، به کوشش آلفرد گیوم، لندن، ۱۹۳۴م.
- طباطبایی، محمد حسین، بدایه الحکمه، تحقیق و تعلیق عباسعلی زارعی، قم، مؤسسه نشر اسلامی، ۱۴۲۸ق، چاپ۲۴.
- کندی، یعقوب، الرسائل الفلسفیه، به کوشش محمد عبدالهادی ابوریده، قاهره، ۱۳۶۹ق /۱۹۵۰م.
- مانکدیم، احمد [ تعلیق ] شرح الاصول الخمسه، به کوشش عبدالکریم عثمان، قاهره، ۱۳۸۴ق /۱۹۶۵م.
- ملاحمی خوارزمی، محمود، المعتمد فی اصول الدین، به کوشش مکدرموت و مادلونگ، لندن، ۱۹۹۱م.
- نسفی، میمون، تبصره الادله، به کوشش کلود سلامه، دمشق، ۱۹۹۰م.