تفویض

مقاله قابل قبول
پیوند کم
رده ناقص
عدم رعایت شیوه‌نامه ارجاع
کپی‌کاری از منابع خوب
استناد ناقص
شناسه ناقص
از ویکی شیعه

تَفْویض، اصطلاحی در علم کلام، علم اخلاق و عرفان است. این واژه معانی اصطلاحی متعدد و متفاوتی دارد. در یک تقسیم بندی کلی، تفویض گاهی از جانب خداوند به انسان است و گاهی از جانب انسان به خدا. تفویض از جانب انسان به خدا یکی از فضائل اخلاقی و مقامات عرفانی است که در قرآن و احادیث از آن تمجید شده است. تفویض به این معنا با دو مفهوم تسلیم و توکل نزدیک است.

قسم دوم تفویض از سوی خداوند به انسان است. این قسم از تفویض وجوهی دارد که بعضی از آنها باطل و بعضی نیز صحیح هستند.

مفهوم‌شناسی

تفویض در لغت به معنای واگذار کردن و تسلیم امری به دیگری و حاکم کردن او در آن امر است.[۱] این واژه معانی اصطلاحی متعدد و متفاوتی دارد. در یک تقسیم بندی کلی می‌توان گفت که تفویض گاهی از جانب خداوند به انسان است و گاهی از جانب انسان به خدا. تفویض از جانب انسان به خدا یکی از فضائل اخلاقی و مقامات عرفانی است که در قرآن و احادیث از آن تمجید شده است. تفویض به این معنا با دو مفهوم تسلیم و توکل نزدیک است. قسم دوم تفویض از سوی خداوند به انسان است. این قسم از تفویض وجوهی دارد که بعضی از آنها باطل و بعضی نیز صحیح هستند. [نیازمند منبع]

تفویض در قرآن و احادیث

قطعه خوشنویسی از آیه «اُفَوِّضُ اَمْری اِلَى الله؛ کارم را به خدا وامی‌گذارم»، به خط نستعلیق و مربوط به دوره عثمانی و صفوی.[۲]

در قرآن کریم تفویض به معنای اخلاقی آن یعنی واگذار کردن امور به خدا به کار رفته[۳] و در احادیث هم بیشتر همین معنا از تفویض قصد شده است. تعبیر «فَوَّضْتُ امری الیک» و تعبیرات مشابه آن بارها در دعاهایی که از پیامبر(ص) و ائمه علیهم السلام نقل شده، آمده است.[۴]

در احادیث بسیاری، تفویض و توکل در کنار یکدیگر ذکر شده‌اند.[۵] در برخی احادیث آمده است که با تفویضِ امور خویش به خدا، بر او توکل کنید.[۶] این معنای تفویض در اخلاق اسلامی اهمیت ویژه‌ای دارد و در احادیث به آن ترغیب شده[۷] و از آن به عنوان رکن ایمان[۸] و حقیقت عبودیت و یقین[۹] یاد شده است.

در باره اهمیت تفویض، غزالی[۱۰] از پیامبر اکرم نقل کرده است: «اَوّلُ العِلْمِ مَعْرفَةُ الجبّارِ وَ آخِرُ العِلْمِ تفویض الاَمْرِ اِلَیهِ» (اولِ علم آن است که خداوند را به جباری و قهاری بشناسی و آخر آن اینکه کار را به او تفویض کنی.

تفویض در علم کلام

مشهور‌ترین معنای تفویض معانی کلامی آن است.[نیازمند منبع] در علم کلام تفویض در چند معنا به کار رفته است:

تفویض در مقابل جبر و اختیار

یکی از معانی تفویض در بحث جبر و اختیار است. معتزله اعتقاد داشتند که خداوند در افعال انسان، به ویژه افعال ناپسند دخالتی ندارد و این افعال به انسان تفویض شده است. این معنا از تفویض از سوی شیعه باطل شمرده می‌شود. شیعیان در زمینه جبر و اختیار به نظریه امر بین الامرین معتقدند.[نیازمند منبع]

تفویض و اباحی گری

معنای دیگر کلمه تفویض، تفویض تشریعی خدا به انسانهاست، به این معنا که خداوند انسانها را در تکالیف و اعمالی که باید انجام دهند یا ترک کنند، به خودشان واگذار کرده و در واقع تکلیف را از آنان برداشته است.[۱۱] صورت دیگر تفویضِ تشریعی که نظریه محمد بن زکریای رازی است، این است که انسانها تکالیفی دارند، اما تعیین آنها برعهده خودشان است و خود می‌توانند به کمک عقل خویش، حُسن و قبح و مصالح و مفاسد همة افعال را دریابند و نیازی به شرایع و احکام دینی ندارند.[۱۲]. شیخ صدوق به این صورت از تفویض تشریعی اشاره کرده است[۱۳]. طبرسی نیز به تفویض تشریعی اشاره دارد.[۱۴]

روشن است که هردو صورت تفویض به این معنا باطل و غیر قابل پذیرش است. و در احادیث نیز نفی شده است. در حدیثی از امام صادق(ع)، وجود اوامر و نواهی دلیلی بر تفویض نشدن اعمال به انسانها ذکر شده است[۱۵]

تفویض به معنای واگذاری امور به پیامبر و امامان

معنای دیگر تفویض، اعتقاد به آن است که خداوند بر خی از امور اداره جهان را به صورت کلی و یا تنها بخشی از آن را به پیامبر(ص) یا ائمه اطهار واگذار کرده است.[۱۶][۱۷] برای این معنا دو تفسیر می‌توان در نظر گرفت که یکی صحیح و دیگری نادرست و غیر قابل قبول است؛

تفسیر اول آن است که آنان این امور را به اراده و قدرت خود انجام بدهند، که این تفسیر نادرست است و قائلان به آن از دیدگاه شیعه غالی و مشرک خوانده شده‌اند[۱۸] و دیگر آنکه فاعل این امور خدا باشد و به نحوی همزمان با اراده ایشان عمل کند. در این صورت می‌توان این نوع تفویض را پذیرفت.[۱۹]

علامه مجلسی وجوه این معنا از تفویض را اینگونه بر شمرده است:[۲۰]

  • واگذاری امر تدبیر کلی یا جزئی جهان و خلق و رزق دادن مردم به ائمه.

این معنا از تفویض گونه‌ای از غلو است. شیخ مفید از همین معنا سخن گفته و مُفَوِّضه را گروهی از غُلات دانسته است که ائمه را حادث و مخلوق می‌دانند و با این حال، آفرینش و روزی دادن را به ایشان نسبت می‌دهند[۲۱]. شیخ طوسی[۲۲] نیز به این معنای تفویض اشاره کرده است.

تفاوت این معنای تفویض با غلو به معنای معروف آن، آن است که در تفویض مخلوق بودن ائمه و حادث بودن آنان پذیرفته می‌شود ولی برای آنان شان خالقیت و مدبریت استقلالی در نظر گرفته می‌شود.[۲۳] شیخ مفید در این باره می‌گوید:

«مفوضه، گروهی از غلات هستند. تفاوت آنان با غلات دیگر در این است که اعتراف به حدوث ائمه و خلق آنان دارند و قدمت را از آنان نفی می‌نمایند در عین حال، خلق و رزق جهان را به آنان نسبت می‌دهند. و بر این عقیده هستند که خدا تنها آنان راخلق کرده و خلقت جهان را به ایشان واگذار نموده است.»[۲۴]

امام رضا(ع) در این زمینه فرموده‌اند:

کسی که معتقد باشد که خداوند امر آفرینش و رزق را به حجت‌های خود واگذار گرده، قائل به تفویض شده و قائل به تفویض مشرک است.»[۲۵]

  • تفویض به معنای اینکه امر رهبری، هدایت، تربیت و تعلیم مردم به پیامبر(ص) و پس از او به امامان سپرده شده است و مردم باید از آنان اطاعت کنند، خواه دستورات و تصمیمات آنان خوشایند مردم باشد یا نباشد.زیرا آنان به مصالح مردم آگاه بوده و جز بر حق و خیر عمل نمی‌کنند. این معنای تفویض صحیح و قابل قبول است.[نیازمند منبع]
  • تفویض در بیان علوم و احکام دینی، مطابق وقت و اقتضای آنچه خود پیامبر(ص) و امامان(ع) صلاح می‌دانند، و نیز تفویض در صرف امول و خمس و زکات و..این معنا نییز صحیح است.
  • تفویض احکام شریعت به این معنا که بدون اینکه به او وحی شود چیزی را حلال یا حرام نماید. این معنا نیز شرک و باطل است. زیرابه مقتضای توحید در ربوبیت، تنها اراده خداوند منشا تشریع می‌باشد.
  • تفویض در تشریع به این معنا که اراده پیامبر باعث شود تا خداوند احکام تشریعی را جعل نماید. یعنی پیامبر چیزی را اراده کند و خداوند به همین دلیل احکامی را جعل نماید. مانند تغییر قبله از بیت المقدس به کعبه؛ این معنا نیز صحیح است.[نیازمند منبع]

تفویض در اخلاق و عرفان

تفویض امور به خدا یکی از جلوه‌های توحید افعالی است و به این معناست که خداوند را در امور خود حاکم قرار دهیم، اراده تشریعی خدا را بر اراده خود مسلط گردانیم، از فرمانهای او پیروی کنیم و از خدا بخواهیم تا تدبیر زندگی ما را برعهده بگیرد[۲۶] و بدانیم که هر حول و قوه‌ای از اوست.

در حدیثی از پیامبر اکرم آمده است که هرگاه بنده‌ای «لاحول و لاقوة الا باللّه» بگوید، کارش را به خدا واگذار کرده است.[۲۷] این معنا از تفویض با آموزه توکل مرتبط است، چنانکه برخی توکل را تفویض امور معنا کرده‌اند.[۲۸]

از جمله آثار تفویض به این موارد می‌توان اشاره کرد: کفایت کارهای و نیازهای انسان توسط خدا،[۲۹] تسدید و نصرت الاهی،[۳۰] آرامش روحی[۳۱] و آسان شدن تحمل ناگواریها.[۳۲]

عرفا نیز تفویض را از مقامات عرفانی شمرده و برای آن درجاتی ذکر کرده‌اند.

خواجه عبداللّه انصاری برای اهل تفویض سه درجه ذکر کرده است:

  • درجه اول آن است که انسان بداند قبل از انجام دادن کارها هیچ قدرتی ندارد و از مکر مکاران در امان نیست، از یاری حق مأیوس نشود و به قصد و ارادة خود متکی نباشد؛
  • دوم، دانستن نیازمندی کامل خود به خدا به طوری که هیچیک از اعمال خود را نجات بخش و هیچ گناهی را مهلک نداند و چیزی را سبب چیزی نداند و خداوند را فاعل مطلق شمرد؛
  • سوم، شهود ولایت حق بر بنده است که در این مرتبه سالک، خداوند را در همه امورْ منفرد می‌بیند، همه احوال و مقامات را از او می‌داند و هیچ امری را از غیرحق نمی‌شمارد و می‌داند که فقط خداوند مسبب احوال «جمع» و «تفرقه» و تغییرات آن برای انسان است و هرکه را بخواهد هدایت یا گمراه می‌کند.[۳۳]

پانویس

  1. جوهری؛ ابن فارِس؛ ابن اثیر؛ فَیومی، ذیل «فوض»
  2. "Levha", library of congress.
  3. مؤمن: ۴۴
  4. صدوق، ۱۴۰۴، ج ۱، ص۴۹۵؛ کلینی، ج ۲، ص۵۲۵؛ متقی، ج ۲، ص۱۷۴؛ مجلسی، ج ۸۴، ص۳۱۳
  5. صدوق، ۱۴۰۴، همانجا؛ کلینی، ج ۲، ص۴۷، ۵۲، ۵۲۵، ۵۸۱؛ متقی، ج ۱، ص۳۷؛ مجلسی، ج ۸۳، ص۱۸۲، ج ۷۴، ص۱۷۷، ج ۶۵، ص۳۸۲
  6. کلینی، ج ۲، ص۶۵؛ مجلسی، ج ۷۵، ص۳۳۶
  7. فضل طبرسی، ج ۱، ص۳۲۰؛ نوری، ج ۲، ص۴۲۰، ج ۱۰، ص۱۷۲
  8. متقی، همانجا؛ کلینی، ج ۲، ص۴۷؛ مجلسی، ج ۷۴، ص۱۷۷
  9. کلینی، ج ۲، ص۵۲؛ مجلسی، ج ۱، ص۲۲۵، ج ۷، ص۱۸۰
  10. ج ۲، ص۴۰۴
  11. اشعری، ص۴۳۹
  12. رازی، مسائل فلسفیة، ج ۱، ص۲۹۱۳۱۶
  13. 1357ش، ص۳۶۰۳۶۱؛ مفید، ۱۴۱۳، ج ۵، ص۲۹
  14. احمد طبرسی، ج ۲، ص۲۵۴
  15. کلینی، ج ۱، ص۱۵۹؛ احمد طبرسی، ج ۲، ص۲۵۴
  16. کلینی، ج ۱، ص۲۶۵ ۲۶۸؛ مجلسی، ج ۱۷، ص۱۱۴، ج ۲۵، ص۳۲۸ ۳۵۰
  17. مجلسی، ج ۲۵، ص۳۴۹
  18. صدوق، ۱۳۶۳ ش، ج ۱، ص۱۲۴؛ احمد طبرسی، ج ۲، ص۱۹۸؛ مجلسی، ج ۵، ص۱۲
  19. مجلسی، ج ۲۵، ص۳۴۸
  20. علامه مجلسی، ج ۲۵، ص۳۴۹۳۵۰
  21. مفید، ۱۴۱۳، ج ۵، ص۱۳۳؛ همو، ۱۳۷۲ش، ص۲۱، ۱۲۴
  22. تمهید، ص۲۷
  23. ربانی گلپایگانی، علی، امامت در بینش اسلام، ص۴۲۱
  24. تصحیح الاعتقاد، ص۱۱۲
  25. بحارالانوار، ج ۲۵، ص۳۲۹
  26. مجلسی، ج ۱، ص۲۲۵
  27. همان، ج ۹۰، ص۱۸۹
  28. طوسی، التبیان، ج ۶، ص۱۱، ج ۹، ص۵۸۰؛ فضل طبرسی، ج ۵، ص۱۲۹؛ قرطبی، ج ۸، ص۱۶۰
  29. کلینی، ج ۲، ص۵۴۷؛ مجلسی، ج ۹۰، ص۱۸۹
  30. کلینی، ج ۲، ص۶۳؛ آقاجمال خوانساری، ج ۵، ص۲۲۰؛ نوری، ج ۵، ص۲۲۲
  31. مجلسی، ج ۶۵، ص۳۸۲، ج ۷۵، ص۱۶۴؛ آقاجمال خوانساری، ج ۴، ص۱۱۵
  32. کلینی، ج ۲، ص۵۵۹؛ مجلسی، ج ۱، ص۲۲۵
  33. ص ۷۸؛ نیز رجوع کنید به اسنوی، ج ۲، ص۱۵۸۱۵۹؛ عبدالرزاق کاشی،ص ۱۸۰۱۸۱؛ حکیم،ص ۲۶۸

منابع

  • قرآن؛
  • محمدبن حسین آقاجمال خوانساری، شرح محقق بارع جمال الدین محمد خوانساری بر غرر الحکم و دررالکلم، تألیف عبدالواحدبن محمد آمدی، چاپ جلال الدین محدّث ارموی، تهران ۱۳۶۶ ش؛
  • ابن اثیر، النهایة فی غریب الحدیث و الاثر، چاپ محمود محمد طناحی و طاهر احمد زاوی، بیروت ۱۳۸۳/۱۹۶۳ چاپ افست قم ۱۳۶۴ ش؛
  • صدوق، التوحید، چاپ هاشم حسینی طهرانی، قم ?] ۱۳۵۷ ش؛
  • صدوق، عیون اخبار الرضاء، چاپ مهدی لاجوردی، قم ۱۳۶۳ ش؛
  • صدوق، کتاب من لایحضرهُ الفقیه، چاپ علی اکبر غفاری، قم ۱۴۰۴؛
  • ابن شاذان، الایضاح، چاپ جلال الدین محدّث ارموی، تهران ۱۳۶۳ ش
  • ابن فارس، معجم مقاییس اللغة، چاپ عبدالسلام محمد هارون، قم ۱۴۰۴
  • ابن کثیر، البدایة و النهایة، چاپ علی شیری، بیروت ۱۴۰۸؛
  • ابن مخدوم حسینی، مفتاح الباب، به ضمیمة النافع یوم الحشر فی شرح الباب الحادی عشر، چاپ مهدی محقق، تهران ۱۳۶۵ ش؛
  • ابن ندیم؛
  • محمد ابوزهرة، تاریخ المذاهب الاسلامیة، قاهره،۱۹۷۶؛ علی بن اسماعیل اشعری، کتاب مقالات الاسلامیین و اختلاف المصلّین، چاپ هلموت ریتر، ویسبادن ۱۴۰۰/ ۱۹۸۰؛
  • عبدالرحمان بدوی، «محمدبن زکریا رازی»، ترجمة نصراللّه پورجوادی، در تاریخ فلسفه در اسلام، به کوشش میان محمد شریف، ج ۱، تهران: نشر دانشگاهی، ۱۳۶۲ ش؛
  • عبدالقاهربن طاهر بغدادی، الفرق بین الفرق، چاپ عزت عطار حسینی، مصر ۱۳۶۷/ ۱۹۴۸؛
  • اسماعیل بن حماد جوهری، الصحاح: تاج اللغة و صحاح العربیة، چاپ احمد عبدالغفور عطار، قاهره ۱۳۷۶، چاپ افست بیروت ۱۴۰۷؛
  • محمدبن زکریا رازی، رسائل فلسفیة، ج ۱، چاپ پل کراوس: مناظرات بین ابی حاتم الرازی و ابی بکر الرازی، قاهره ۱۹۳۹، چاپ افست تهران، بی‌تا؛
  • محمدبن عبدالکریم شهرستانی، الملل و النحل، چاپ محمد سیدکیلانی، قاهره ۱۳۸۷/۱۹۶۷؛
  • احمدبن علی طبرسی، الاحتجاج علی اهل اللجاج، چاپ ابراهیم بهادری و محمدهادی به، قم ۱۴۱۳؛
  • فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، چاپ هاشم رسولی محلاتی و فضل اللّه یزدی طباطبائی، بیروت ۱۴۰۸/۱۹۸۸؛
  • محمدبن حسن طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، چاپ احمد حبیب قصیر عاملی، بیروت، بی‌تا؛
  • همو، کتاب تمهید الاصول فی علم الکلام، چاپ عبدالمحسن مشکوة الدینی، تهران ۱۳۶۲ ش؛
  • حسین عطوان، الفرق الاسلامیة فی بلاد الشام فی العصر الاموی، بیروت، ۱۹۸۶،
  • حسن بن یوسف علامه حلّی، انوار الملکوت فی شرح الیاقوت، چاپ محمد نجمی زنجانی، تهران ۱۳۳۸ ش؛
  • همو، کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، چاپ حسن حسن زاده آملی، قم ۱۴۰۷ الف؛
  • همو، نهج الحقّ و کشف الصّدق، چاپ عین اللّه حسنی ارموی، قم ۱۴۰۷ ب ؛
  • مقدادبن عبداللّه فاضل مقداد، النافع یوم الحشر فی شرح الباب الحادی عشر، چاپ مهدی محقق، تهران ۱۳۶۵ ش؛
  • احمدبن محمد فیومی، المصباح المنیر، بیروت ۱۹۸۷؛
  • قاضی عبدالجباربن احمد، شرح الاصول الخمسة، چاپ عبدالکریم عثمان، قاهره ۱۳۸۴؛
  • همو، المحیط بالتکلیف، چاپ عمر سیدعزمی، قاهره ۱۹۶۵ ؛
  • همو، المغنی فی ابواب التوحید و العدل، ج ۸، چاپ توفیق طویل و سعید زاید، مصر، بی‌تا؛
  • محمدبن احمد قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، بیروت ۱۴۰۵/ ۱۹۸۵؛
  • کلینی؛
  • محمدبن محمد ماتریدی، کتاب التوحید، چاپ فتح اللّه خلیف، استانبول ۱۹۷۹؛
  • علی بن حسام الدین متقی، کنز العمال فی سنن الاقوال و الافعال، چاپ صفوة سقا، بیروت ۱۳۹۷؛
  • مجلسی؛
  • محمدبن محمد مفید، اوائل المقالات، تهران ۱۳۷۲ش ؛
  • همو، مجموعة مصنفات شیخ مفید، قم ۱۴۱۳؛
  • حسین بن محمدتقی نوری، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، قم ۱۴۰۷ ۱۴۰۸؛
  • محمدبن حسن اسنوی، حیاة القلوب فی کیفیة الوصول الی المحبوب، در هامش ابوطالب مکی، کتاب قوت القلوب فی معاملة المحبوب و وصف طریق المرید الی مقام التوحید، ج ۱۲، قاهره ۱۳۱۰، چاپ افست بیروت، بی‌تا؛
  • عبداللّه بن محمد انصاری، منازل السایرین، متن عربی با مقایسه به متن علل المقامات و صد میدان، ترجمة دری منازل السایرین و علل المقامات و شرح کتاب از روی آثار پیرهرات از روان فرهادی، تهران ۱۳۶۱ش ؛
  • عبدالکریم بن ابراهیم جیلانی، الانسان الکامل فی معرفة الاواخر و الاوائل، قاهره ۱۳۹۰/۱۹۷۰؛
  • محمدعلی حکیم، لطائف العرفان، تهران ۱۳۴۰ش ؛
  • محمدبن حسین سلمی، طبقات الصوفیة، چاپ نورالدین شریبه، قاهره ۱۴۰۶/۱۹۸۶؛
  • همو، مجموعة آثار ابوعبدالرحمان سلمی : بخشهایی از حقائق التفسیر و رسائل دیگر، چاپ نصراللّه پورجوادی، ۱۱: کتاب الفتوة، چاپ سلیمان آتش، تهران ۱۳۶۹۱۳۷۲ ش؛
  • عبدالرزاق کاشی، شرح منازل السائرین، چاپ محسن بیدارفر، قم ۱۳۷۲ ش؛
  • احمدبن محمد علاءالدولة سمنانی، مصنفات فارسی، چاپ نجیب مایل هروی، تهران ۱۳۶۹ ش؛
  • محمدبن محمد غزالی، کیمیای سعادت، چاپ حسین خدیوجم، تهران ۱۳۶۴ ش؛
  • عبدالرزاق گیلانی، شرح فارسی مصباح الشریعه و مفتاح الحقیقه، چاپ جلال الدین محدّث ارموی، تهران ۱۳۴۳۱۳۴۴ ش؛
  • اسماعیل بن محمد مستملی، شرح التعرف لِمذهب التصوف، چاپ محمد روشن، تهران ۱۳۶۳۱۳۶۶ ش؛
  • مهدی بن ابی ذر نراقی، جامع السعادات، چاپ محمد کلانتر، نجف ۱۳۸۷/۱۹۶۷، چاپ افست بیروت، بی‌تا.
  • "Levha", library of congress‌‌, ‌تاریخ بازدید: ۱۱ اسفند ۱۴۰۰ش.

پیوند به بیرون