برهان فطرت

مقاله قابل قبول
شناسه ناقص
از ویکی شیعه

برهان فِطرَت از براهین اثبات وجود خداوند است که خداجویی فطری انسان را نشانه وجود خداوند می‌داند. گفته شده ویژگی این برهان درک مفهوم فطرت (مفهوم بنیادین برهان فطرت) توسط تمام بشر است. این برهان چندگونه مختلف تقریر شده که همگی آنها فطرت را نشانه‌ای بر وجود خداوند دانسته‌اند. انتقاداتی به این برهان وارد شده که مهم‌ترین آنها عدم گرایش همه مردم به خداوند، در صورت وجود فطرت در تمامی انسان‌هاست. گفته شده آیه ۵۳ سوره نحل و آیات ۷۴ تا ۷۶ سوره انعام به برهان فطرت اشاره دارد.

این برهان با برهانی به نام اجماع عام که اولین بار در غرب و در سده یکم پس از میلاد مطرح شده بسیار نزدیک است.

مفهوم‌شناسی

برهان فطرت از براهین خداشناسی است که درصدد اثبات خدا، از طریق وجود فطرت خداجویی در نهاد انسان است.[۱] گفته شده ویژگی این برهان، این است که تمام انسان‌ها آن را به گونه‌ای ساده و بدون دشواری درک می‌کنند.[۲] همچنین گفته شده برهان‌هایی نظیر برهان صدیقین، برهان وجودی، برهان شهودی و اخلاقی از فطرت و در پس آن برهان فطرت سرچشمه می‌گیرند.[۲]

فطرت

نوشتار اصلی: فطرت

علامه طباطبایی معتقد است معنای فطرت، ایجاد از عدم محض (پیدایش از نیستی مطلق) است.[۳] مرتضی مطهری نیز فطرت را به معنای خصوصیات خلقت، معنا نموده‌ است؛[۴] جوادی آملی فطرت را تفاوت انسان و حیوان[۵] و واقعیت انسان[۶] و محمدتقی مصباح یزدی آن را هدایت‌گری در نهاد انسان دانسته است.[۷] شهید مطهری نیز معتقد است زمانی که مقوله‌ای فطری نامیده می‌شود، به این معنی است که بشر نسبت به آن بی‌تفاوت نیست و در نهاد انسان تقاضاهایی وجود دارد که مقوله مورد نظر، پاسخگوی آنهاست نظیر توحید.[۸]

نتایج لازم فطرت، فطری یا فطریات نامیده شده‌اند و دانشمندان علوم مختلف از این طریق به وجود فطرت اذعان نموده‌اند. در منطق و عرفان فطریات گزاره‌هایی هستند که بلافاصله پس از تصور در ذهن، دلیل آنها نیز به ذهن می‌آید.[۹] عقل‌گرایان اروپا و همچنین یونان نیز به فطریات اشاره نموده‌اند. دکارت مقولاتی را که فکر بدون حواس دارای آنهاست،[۱۰] کانت گزاره‌های ریاضی[۱۱] و افلاطون تمامی معلومات انسانی را فطری دانسته است.[۱۲]

مقدمه برهان

در برهان فطرت به جهتِ انکار فطرت و خصوصاً فطرت خداجویی از سوی برخی دانشمندان، ابتدا وجود فطرت خداجویی بررسی می‌شود. برای اثباتِ فطرت خداجویی چند دلیل ارائه شده است که دو دلیل آن عنوان می‌گردد:

دلیل عقلی

این دلیل به صورت یک قیاس مطرح شده است:

الف. انسان موجودی مجرد است.

ب. هر موجود مجردی فاعل و خالق خود را به صورت فطری (بدون یادگیری) درک می‌کند.

نتیجه: انسان فطرتاً خداشناس است.[۱۳]

توضیح گزینه الف این است که روح انسان مجرد است و دلیل آن هم ثباتی است که انسان‌ها در کاربرد واژه «من» بکار می‌برند؛ و از ابتدای زندگی تا انتهای آن حتی اگر جسم دچار دگرگونی گردد، انسان همواره من باقی می‌ماند.[۱۴] و گزینه ب هم از آنجا که هر مخلوقی می‌بایست همیشه با علت خود مرتبط باشد و به میزان ظرفیتش از علت خود بداند، بنابراین انسان فطرتاً خداجو است.[۱۵] [یادداشت ۱]

دلیل شهودی

ملاصدرا معتقد است این دلیل با مراجعه انسان به نفس خود، شکل می‌گیرد؛ زیرا فطرت، تجربه‌ای درونی در انسان است و هر انسانی با مراجعه به درون خود، آن را درک می‌کند. خداجویی انسان نیز به راحتی، قابل تجربه درونی است؛ انسان زمانی که در حال شناخت خود است، فطرتاً به ارتباط خود به خداوند(خالق و پرورش‌دهنده خود) پی می‌برد. ملاصدرا تعلقات انسان به امور مادی را مانعی برای تحقق فطرت خداجویی در انسان دانسته است.[۱۶]

تقریر برهان

برهان فطرت به چند روش بیان شده است که چهار تقریر آن بیان می‌شود:

تقریر ملاصدرا

وجود واجب تعالی امری فطری است، زیرا انسان هنگام مواجهه در شرایط هولناک به طبیعت فطری خود به خدا توکل کرده و از روی غریزه به مسبب الاسباب و آنکه دشواری‌ها را آسان می‌کند، روی می‌آورد؛ هرچند ممکن است به این گرایش فطری خود بی‌توجه باشد و این بر وجود باری‌تعالی حکایت دارد.[۱۷]

تقریر علامه طباطبایی

علامه طباطبایی گفته است انسان به هنگامی که از امور مادی ناامید می‌شود، به خدا پناه می‌برد؛ این پدیده حتی در افراد بی‌اعتقاد نیز روی می‌دهد، البته اگر فطرتشان سرکوب نشده باشد. امیدواری و مفاهیمی مانند آن (نظیر محبت، دشمنی و اراده)، اگر طرف دومی نداشته باشد؛ طلب امید و مفاهیمی مانند آن اتفاق نمی‌افتد؛ بنابراین فطرت انسان علتی برتر از علت‌های مادی می‌بیند که رویدادهای مادی در آن تأثیری ندارد و آن همان کمال مطلق و خدا است.[۱۸]

تقریر امام خمینی

امام خمینی معتقد است عشق به کمال مطلق در انسان وجود دارد و کمال مطلق بی‌تردید مبدأ هستی است و می‌بایست معشوق فطرت وجود داشته باشد تا فطرت انسان به آن متوجه شود. از طرفی غیرممکن است که فطرت انسانی در این زمینه خیال کرده باشد و خطا کرده باشد؛ چراکه اولاً خیال، محدود و وجود عاشق، نامحدود است و ثانیاً فطرت لازمه وجود است و در آن خطا راه ندارد.[۱۹]

تقریر آیت‌الله جوادی آملی

از منظر جوادی آملی دو مفهوم عاشق و معشوق مُتَضایف هستند؛ یعنی تصور یکی بدون دیگری امکان‌پذیر نیست و چون انسان (عاشق) وجود دارد، پس ضرورتاً خداوند (معشوق) نیز موجود است.[۲۰] جوادی آملی انسان را در این دنیا تشنه‌ای به دنبال حقیقت می‌بیند و حقیقت را در درون خود می‌یابد، سپس به اندازه هستی خود حقیقت را در می‌یابد و به حقیقت مطلق که همان خداوند است، علاقه‌مند می‌شود.[۲۱]

برهان فطرت در قرآن

برخی از مفسران و متکلمین آیه ۵۳ سوره نحل و آیات ۷۴ تا ۷۶ سوره انعام مربوط به رد ماه و خورشید و ستارگان به عنوان خداوند توسط حضرت ابراهیم (ع) را نیز بخشی از اشاره قرآن به برهان فطرت دانسته‌اند.

گفته شده عبارات قرآنی «فطر الله»، «صبغة الله»، «حنیف» و «رجعوا الی انفسهم» به فطرت اشاره دارد.[۲۲]

انتقادات

به این برهان اشکالاتی وارد شده است، از جمله اینکه جان لاک می‌گوید: اگر خداجویی در فطرت و ضمیر انسان ریشه داشت، همه انسان‌ها در همه شرایط به مباحث مربوط به الهیات و خداشناسی رغبت نشان می‌دادند درحالی‌که این رغبت دیده نمی‌شود.[۲۳] مرتضی مطهری نیز به پاسخ می‌دهد، اولاً لازمه فطری بودن این نیست که تمامی وقت افراد مشغول به آن باشند، همچنان که هیچ علاقه طبیعی انسانی این‌گونه نیست، مانند علاقه به هنر و زیبایی و ثانیاً چون امور مورد علاقه بشری متعدد است، طبعاً سرگرمی به برخی علایق از علایق دیگر می‌کاهد و احیاناً فراموش می‌شود.[۲۴]

همچنین اشکال دیگری که مطرح شده است، این است که محبت و عشق و مسائلی ازین دست همیشه وجه دومی دارند و بدون آن قابل تصور نیستند اما این نشان از وجود آن در عالم خارج از ذهن ندارد.[۲۵] جوادی آملی در پاسخ گفته است که سخن در اینجا در نسبت طرف دوم امیدوار بودن و محبت ورزیدن نیست، بلکه سخن در حقیقتی است که در نهاد فرد وجود دارد و می‌داند این امید به موجودی واقعی و خارجی است. جوادی آملی برای فهم بهتر عطش انسان و وجود آب را مثال می‌زند که عطش هرچند محل حضورش (موطنش) در درون انسان است اما رابطه‌ای خارج از ذهن، بین عطش و آب برقرار است و اینکه کسی به دلیل سراب اشتباه می‌کند، خطای در تطبیق دارد و رابطه بین عطش و آب را از متن خارج نخواهد کرد.[۲۶]

برهان اجماع عام

گفته شده در جهان اندیشه غرب، برهانی که به برهان فطرت نزدیک است، برهان اجماع عام نام دارد.[۲۷] سِنِکا، فیلسوف رومی سده اول میلادی، اولین کسی بود که برهان اجماع عام را مطرح کرد.[۲۸] تقریر وی از این برهان بدین صورت بود که: الف. اعتقاد به «خدا وجود دارد» امری فطری و غریزی است. ب. هر اعتقادی که فطری باشد درست و مطابق با واقع است. نتیجه: باور به اینکه «خدا وجود دارد» درست و مطابق با واقع است.[۲۹] پس از وی، توماس آکویناس،[۳۰] ویلیام جیمز، چارلز هاج، جیمز جویس و پل تیلیخ از این برهان در اثبات وجود خدا استفاده کرده‌اند.[۳۱]

جستارهای وابسته

پانویس

  1. موسوی فراز، «برهان فطرت»، ص۳۸.
  2. ۲٫۰ ۲٫۱ الیاسی، «بررسی تطبیقی برهان فطرت»، ص۷۵.
  3. علامه طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ۱۳۹۱ق، ج۱۰، ص۲۹۹.
  4. شهید مطهری، مجموعه آثار، ۱۳۷۴ش، ج۳، ص۶۰۲.
  5. جوادی آملی، «فطرت در آیینه قرآن»، ص۷.
  6. جوادی آملی، تبیین براهین اثبات خدا، ۱۳۹۰ش، ص۵۹.
  7. مصباح یزدی، معارف قرآن، ۱۳۸۰ش، ص۲۶.
  8. شهید مطهری، مجموعه آثار، ۱۳۷۴ش، ج۳، ص۶۰۳.
  9. ابوعلی سینا، شفا فی المنطق، ۱۴۱۴ق، ج۳، ص۶۴؛ نسفی، الانسان الکامل، ۱۳۶۲ش، ص۶۰.
  10. دکارت، اصول فلسفه، ۱۳۶۴ش، ص۴۴.
  11. یوستوس، نظریه معرفت در فلسفه کانت، ۱۳۷۶ش، ص۹۳.
  12. کاپلستون، تاریخ فلسفه، ۱۳۶۸ش، ج۱، ص۱۹۴.
  13. مصباح یزدی، آموزش فلسفه، ۱۳۹۰ش، ج۲، ص۱۶۹.
  14. مصباح یزدی، آموزش فلسفه، ۱۳۹۰ش، ج۲، ص۱۴۳.
  15. مصباح یزدی، آموزش فلسفه، ۱۳۹۰ش، ج۲، ص۱۶۹.
  16. ملاصدرا، اسفار، ۱۳۸۳، ج۹، ص۱۲۴.
  17. ملاصدرا، المبدأ و المعاد، ۱۳۵۴ش، ص۲۳.
  18. علامه طباطبایی، المیزان، ۱۳۹۱ق، ج۷، ص ۲۷۲.
  19. امام خمینی، شرح چهل حدیث، ص۱۸۴.
  20. جوادی آملی، تبیین براهین اثبات خدا، ۱۳۹۰ش، ص۲۹۴-۲۹۹.
  21. جوادی آملی، تبیین براهین اثبات خدا، ۱۳۹۰ش، ص۲۹۷.
  22. عبدلی مهرجردی و دهقانی محمودآبادی، «بررسی تطبیقی برهان فطرت و اجماع عام در اثبات وجود خدا»، ص۱۷۰و۱۷۱.
  23. ادواردز، خدا در فلسفه، ۱۳۷۱ش، ص۱۳۸.
  24. علامه طباطبایی، اصول فلسفه و روش رئالیسم، ۱۳۷۹ش، ج۵، ص۴۱و۴۲.
  25. ربانی گلپایگانی، فطرت و دین، ۱۳۸۰ش، ص۱۴۹.
  26. جوادی آملی، تبیین براهین اثبات خدا، ۱۳۹۰ش، ص۲۸۹و۲۹۰.
  27. عبدلی مهرجردی و دهقانی محمودآبادی، «بررسی تطبیقی برهان فطرت و اجماع عام در اثبات وجود خدا»، ص۱۷۰.
  28. عبدلی مهرجردی و دهقانی محمودآبادی، «بررسی تطبیقی برهان فطرت و اجماع عام در اثبات وجود خدا»، ص۱۸۱.
  29. عبدلی مهرجردی و دهقانی محمودآبادی، «بررسی تطبیقی برهان فطرت و اجماع عام در اثبات وجود خدا»، ص۱۸۲.
  30. موسوی فراز، «برهان فطرت»، ص۴۰.
  31. عبدلی مهرجردی و دهقانی محمودآبادی، «بررسی تطبیقی برهان فطرت و اجماع عام در اثبات وجود خدا»، ص۱۷۱.

یادداشت

  1. مجرد در اینجا یعنی عناصر تشکیل‌دهنده هویت انسان و همچنین آنچه در انسان داده‌های حسی را درک می‌کند، فاقد خصوصیات ماده و یا همان روح است. (مصباح یزدی، آموزش فلسفه، ج۲، ص۱۴۳.)

منابع

  • ابن منظور، لسان العرب، بیروت، دارالاحیاء التراث العربی، چاپ بیست و دوم، ۱۴۱۶ق.
  • ابوعلی سینا، شفا فی المنطق، قم، انتشارات کتابخانه آیت‌الله العظمی مرعشی نجفی، ۱۴۱۴ق.
  • ادواردز، پل، خدا در فلسفه، ترجمه بهاءالدین خرمشاهی، تهران، نشر مطالعات و تحقیقات فرهنگی، چاپ دوم، ۱۳۷۱ش.
  • الیاسی، «بررسی تطبیقی برهان فطرت»، فصلنامه حکمت و فلسفه اسلامی، شماره۳۲، تابستان۱۳۸۹.
  • امام خمینی، روح‌الله، شرح چهل حدیث، قم، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، چاپ بیست و پنجم، ۱۳۸۰ش.
  • تویجری، محمد بن ابراهیم بن عبدالله، موسوعه الفقه الاسلامی، قاهره، بیت الافکار الدولیه، چاپ پنجم، ۱۴۳۰ق.
  • جوادی آملی، «فطرت در آیینه قرآن»، فصلنامه انسان پژوهی دینی، شماره ۲۳، بهاروتابستان۱۳۸۹ش.
  • جوادی آملی، عبدالله، تبیین براهین اثبات خدا، قم، مرکز نشر اسراء، چاپ ششم، ۱۳۹۰ش.
  • دکارت، رنه، اصول فلسفه، ترجمه منوچهر صانعی، تهران، نشرآگاه، چاپ دوم، ۱۳۶۴ش.
  • شهید مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، تهران، صدرا، چاپ چهارم، ۱۳۷۴ش.
  • عبدلی مهرجردی، حمیدرضا و محمدحسین دهقانی محمودآبادی، «بررسی تطبیقی برهان فطرت و اجماع عام در اثبات وجود خدا»، فصلنامه الهیات تطبیقی، شماره۱۱، بهاروتابستان۱۳۹۳ش.
  • علامه طباطبایی، محمدحسین، اصول فلسفه و روش رئالیسم، مقدمه و پاورقی مرتضی مطهری، تهران، صدرا، چاپ هفتم، ۱۳۷۹ش.
  • علامه طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، تهران، موسسه الاعملی للمطبوعات، ۱۳۹۱ق.
  • کاپلستون، فردریک، تاریخ فلسفه، ترجمه سیدجلال‌الدین مجتبوی، تهران، انتشارات سروش، چاپ دوم، ۱۳۶۸ش.
  • مصباح یزدی، محمدتقی، آموزش فلسفه، نشر موسسه آموزشی پژوهشی امام خمینی، چاپ چهارم، ۱۳۹۰ش.
  • مصباح یزدی، محمد تقی، معارف قرآن (خداشناسی، كیهان شناسی، انسان شناسی)، انتشارات مؤسسه امام خمینی، چاپ سوم، ۱۳۸۰ش.
  • ملاصدرا، محمد بن ابراهیم صدرالدین شیرازی، الحکمة المتعالیة فی الاسفار العقلیة الاربعه، تهران، دارالمعارف الاسلامیة، ۱۳۸۳.
  • ملاصدرا، محمد بن ابراهیم صدرالدین شیرازی، المبدأ و المعاد، تهران، نشر انجمن حکمت و فلسفه ایران، ۱۳۵۴ش.
  • موسوی فراز، محمدرضا، «برهان فطرت»، ماهنامه معرفت، شماره۶۲، بهمن۱۳۸۱.
  • نسفی، عزیزالدین، الانسان الکامل، تهران، انتشارات فرهنگ ایران، چاپ دوم، ۱۳۶۲ش.
  • یوستوس، هارتناک، نظریه معرفت در فلسفه کانت، ترجمه غلامعلی حدادعادل، تهران، نشر فکر روز، ۱۳۷۶ش.