این مقاله یک نوشتار توصیفی درباره یک مفهوم فقهی است و نمیتواند معیاری برای اعمال دینی باشد. برای اعمال دینی به منابع دیگر مراجعه کنید. |
اِحْرام پوشیدن لباس احرام، اولین عمل از اعمال حج و عمره است که با نیت کردن و گفتن تلبیه محقق میشود. احرام از میقاتهای خاصی آغاز میشود. این عمل، از ارکان حج و عمره است. کسی که در حال احرام است را مُحرِم میگویند، فرد محرم احکام خاصی دارد مانند اینکه انجام برخی از اعمال در مدت احرام، بر وی حرام میشود.
واژهشناسی
در منابع فقهی تعاریف گوناگون از احرام عرضه شده است. برخی آن را از گونه اعمال بیرونی دانسته و به معنای ورود در اعمال حج و عمره[۱] با پوشیدن لباس احرام و تلبیه شمردهاند،[۲] و بعضی آن را عملی قلبی به شمار آورده و به معنای نیت[۳] یا به تعبیر دیگر نیت ورود به اعمال حج یا عمره[۴] با قصد یا التزام به ترک محرمات خاص دانستهاند.[۵]
این کار را از آن رو احرام مینامند که احرامگزار برخی کارها را که پیشتر بر وی حلال بوده[۶] یا کارهایی را که با اعمال حج و عمره ناسازگار است، بر خود حرام میشمرد.[۷] به فرد در حالت احرام «مُحْرِم»[۸] میگویند و مقصود از واژه حُرُم (جمع حرام) را در قرآن محرم دانستهاند:یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُواْ أَوْفُواْ بِالْعُقُودِ أُحِلَّتْ لَکم بَهِیمَةُ الأَنْعَامِ إِلاَّ مَا یتْلَی عَلَیکمْ غَیرَ مُحِلِّی الصَّیدِ وَأَنتُمْ حُرُمٌ إِنَّ اللّهَ یحْکمُ مَا یرِیدُ(مائده، آیه۱) و یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُواْ لاَ تَقْتُلُواْ الصَّیدَ وَأَنتُمْ حُرُمٌ(مائده، آیه۹۵).[۹]
احرام از مهمترین واجبات حج تمتع و عمره، و به نظر فقیهان شیعه و اهل سنت، از ارکان آن به شمار میرود و ترک عمدی احرام، حج و عمره را باطل میسازد.[۱۰] ابوحنیفه احرام را مانند طهارت شرط حج میداند نه جزء ارکان آن.[۱۱] بر این اساس، بخشی مهم از مبحث حج در منابع فقهی به احرام اختصاص یافته است.
تاریخچه
بر پایه برخی روایات، احرام پیشینهای به قدمت بنای کعبه و حج دارد در حدیثی آمده که خداوند هیچ فرشتهای را به زمین نمیفرستد، مگر آن که او را به زیارت کعبه فرمان میدهد و آن فرشته از کنار عرش الهی احرام بسته، لبیک گویان به سوی کعبه فرود میآید..[۱۲] بر پایه حدیثی از امام صادق(ع)، پس از توبه حضرت آدم، جبرئیل احرام و تلبیه را به او آموخت و به وی فرمان داد تا برای اعمال حج غسل کند و احرام بندد.[۱۳] بر پایه روایتی دیگر، جبرئیل پیش از اعمال حج، چگونگی احرام را به حضرت ابراهیم و اسماعیل آموخت و پس از احرام بستن، شیوه حجگزاری را به آنان تعلیم داد.[۱۴] در حدیثی دیگر حضرت موسی برای حج از رمله مصر محرم شد[۱۵] و با دو جامه پنبهای بر تن، لبیکگویان به سوی مکه رفت.[۱۶] در روایتی دیگر، به همراهی ایشان با ۷۰ تن از پیامبران الهی هنگام احرام اشاره شده است.[۱۷]
در میان اعراب جاهلی نیز احرام بستن برای حج مرسوم و گاه آمیخته با خرافات بوده است. بر پایه برخی گزارشها، آنان هنگام احرام، به جای ورود از دَرِ خانه خود، با زدن نقب از پشت خانه به آن وارد میشدند؛ با این توجیه که در حال احرام شیوه لباس پوشیدن دگرگون میشود و روش ورود به خانه نیز باید تغییر یابد.[۱۸] آیه ۱۸۹ بقره، آنان را از این کار منع کرد.[۱۹]لَیسَ البِرُّ بِأَن تَأتُوا البُیوتَ مِن ظُهُورِهَا وَلَکنَّ البِرَّ مَنِ اتَّقَی وَأتُوا البُیوتَ مِن أَبوَابِهَا. آنان باور داشتند در جامهای که با آن گناه کردهاند، نباید احرام بندند و طواف کنند؛[۲۰] نیز بر این باور بودند که نخستین طواف را باید در لباس قبایل حمس (قبایل ساکن مکه) انجام داد اگر این جامه را نمییافتند، برهنه طواف میکردند همچنین پس از طواف، جامه خود را دور انداخته، دیگر آن را نمیپوشیدند.[۲۱] اسلام این کار را نهی نمود و قرآن کریم در آیه ۲۸ اعراف آن را نوعی زشتکاری شمرد که خداوند به بشر فرمان نداده است.[۲۲]
احرام در اسلام
در اسلام نیز همچون شرایع الهی پیشین، احرام بستن برای انجام مناسک عمره و حج تشریع شد. پیامبر(ص) و پیروان ایشان برای انجام این اعمال نخست مُحرِم میشدند. گزارش شده است که پیامبر گرامی(ص) در سال ششم هجری در حدیبیه همراه گروهی از مسلمانان برای انجام عمره محرم شد؛ ولی با ممانعت مشرکان به این کار توفیق نیافت و با قربانی کردن شتران از احرام بیرون آمد.[۲۳] نیز ایشان در سال بعد، برای انجام عمرة القضاء از منطقه جُحْفه محرم شد[۲۴] و در سال دهم همراه همسران و بسیاری از مسلمانان با پوشیدن دو تکه لباس یمنی، از منطقه ذوالحُلَیفَه محرم گشت.[۲۵]
میقاتهای پنجگانه
رسول خدا(ص) برای کسانی که قصد حج یا عمره داشتند، میقاتهایی را معین فرمود که با احرام بستن در آنها حج یا عمره آغاز میشد. کمال و تمامیت حج و عمره در احرام از این مواقیت است و احرام نکرده نباید از آنها گذشت.[۲۶]
حکمت احرام
در قرآن، روایتها و آرای دانشمندان اسلامی، اسرار و حکمتهای گوناگون برای احرام یاد شده است. آیه ۱۹۷ بقره/۲ حکمت احرام و ترک برخی محرمات را تقوا بر شمرده است:فَمَن فَرَضَ فِیهِنَّ الحَجَّ فَلا رَفَثَ وَلا فُسُوقَ وَلا جِدَالَ فِی الحَجِّ وَمَا تَفعَلُوا مِن خَیرٍ یعلَمهُ اللَّهُ وَتَزَوَّدُوا فَإِنَّ خَیرَ الزَّادِ التَّقوَی وَاتَّقُونِ یا أُولِی الألْبَابِ. در حدیثی، سبب تشریع احرام، ورود حاجیان به حرم مکی به شمار رفته است.[۲۷]
بر پایه حدیثی دیگر، حکمت وجوب احرام پیش از ورود به حرم الهی، ایجاد حالت خضوع و خشوع، کنارهگیری از کارها و لذتهای دنیایی، و صبر در برابر سختیها دانسته شده ست.[۲۸] هر یک از مقدمات احرام نیز حکمت و اسراری ویژه دارد. مثلاً سفارش به کوتاه نکردن موی سر و صورت پیش از احرام[۲۹] از این روست که حجگزار خود را فراموش کند و تنها به معبودش بیندیشد. حکمت غسل احرام آن است که افزون بر پاکی از آلودگیهای ظاهری، طهارت از آلودگیهای روحی و باطنی نیز فراهم آید و محرم با ظاهر و باطن پاک به خانه خدا قدم گذارد.[۳۰]
بیرون آوردن لباسهای دوخته و پوشیدن لباس احرام را نماد بیرون آوردن لباس گناه، نفاق و ریا و پوشیدن جامه طاعت و بندگی خدا دانستهاند.[۳۱] حکمت سفارش به پوشیدن لباس ساده و یکنواخت احرام، از میان رفتن امتیازهای ظاهری و تعارضهای طبقاتی[۳۲] و نیز یادکرد مرگ و قیامت شمرده شده؛ همان روزی که همه انسانها با پوششی ساده روی در خاک میپوشانند و نیز همان روز که با جامهای ساده محشور میشوند.[۳۳] تلبیه پاسخی است خالصانه به دعوت خداوند برای تمسک به دستاویز الهی[۳۴] و نیز زبان گشودن به حق و طاعت و وارستگی از گفتار باطل و معصیت[۳۵] و هم تردد محرم میان خوف و رجا و تقویت آن؛ خوف از این که خداوند پاسخ او را ندهد و امید به این که به او پاسخ مثبت دهد.[۳۶] گزارش شده که رنگ چهره امام سجاد(ع) هنگام تلبیه به زردی میگرایید و لرزه بر اندام ایشان میافتاد و در بیان راز این حالت میفرمود: میترسم خدا در پاسخ لبیک من بگوید «لالَبَّیک وَ لاسَعْدَیک».[۳۷] نیز گزارش شده که ایشان در حال تلبیه، گاه در آستانه افتادن از مرکب بود.[۳۸]
هر یک از محرمات احرام را نیز دارای اسراری دانستهاند. مثلاً سبب حرام شدن صید، آزمایش آدمیان و بازشناسی افراد فرمانبردار از نافرمانان است[۳۹] لَیبْلُوَنَّکمُ اللَّهُ بِشَیءٍ مِنَ الصَّیدِ تَنَالُهُ أَیدِیکم وَرِمَاحُکم لِیعْلَمَ اللهُ مَن یخَافُهُ بِالغَیبِ.... (مائده/۵، ۹۴) زیر سایه رفتن از آن رو بر مردان حرام شده که با بردباری و صبرِ آنان در برابر گرمای آفتاب، گناهان ایشان محو گردد.[۴۰] نگاه کردن در آینه و سرمه کشیدن از آن رو ممنوع شده که زینت دنیوی و توجه به خویشتن فراموش شود.[۴۱] حکمت ممنوعیت حمل سلاح آن است که امنیت و آسایش برای همگان تأمین و روح صلح و صفا و احترام به حریم دیگران در حج گزار تقویت شود.[۴۲]
موارد وجوب احرام
فقیهان امامی و اهل سنت با استناد به آیات قرآن و روایات، احرام را در چند مورد واجب شمردهاند:
۱. ادای حج و عمره:به اتفاق فقیهان شیعه[۴۳] و اهل سنت[۴۴] احرام از ارکان و واجبات حج و عمره و نخستین عمل آن دو به شمار میرود. به نظر برخی از فقیهان شیعه، عبور آگاهانه از میقات بدون احرام، موجب بطلان حج است.[۴۵] به نظر بسیاری از فقیهان امامی[۴۶] در این حال، بازگشتن حجگزار به میقات و محرم شدن از آن جا واجب است. بیشتر فقیهان اهل سنت برآنند که اگر حجگزار احرام را ترک کند، در هر حال باید به میقات بازگردد و اگر نتواند، واجب است قربانی کند.[۴۷]
۲. ورود به حرم مکه: به باور برخی از فقیهان شیعه[۴۸] و اهل سنت[۴۹] ورود به منطقه حرم مکی بدون احرام جایز نیست. مستند این دیدگاه روایاتی است که حکمت وجوب احرام را قداست حرم مکی دانسته[۵۰] و نیز احادیثی که ورود بدون احرام به منطقه حرم را روا نشمرده است.[۵۱]
۳. ورود به مکه: به باور فقیهان امامی[۵۲] و بسیاری از فقیهان اهل سنت[۵۳] کسی که قصد ورود به مکه را دارد، باید با احرام در آن پای نهد، هر چند در سال دو یا سه بار وارد شود.[۵۴] برخی فقیهان اهل سنت احرام برای ورود به مکه را مستحب شمردهاند.[۵۵]
موارد استثنا
در پارهای موارد، وجوب احرام برای ورود به مکه استثنا شده است؛ از جمله:
- کسانی که پیاپی وارد مکه میشوند؛ مانند بازرگانان یا آنان که غذا و سوخت ساکنان مکه را فراهم میسازند.[۵۶]
- بیماران؛ به استناد حدیثهای خاص.[۵۷]
- کسی که برای نبردی مشروع قصد ورود به مکه دارد.[۵۸]
- کسی که از احرام پیشین او بیش از یک ماه نگذشته باشد.[۵۹][۶۰] خواه احرام پیشین برای عمره مفرده بوده باشد یا عمره تمتع و یا حج.[۶۱]
- کسی که از بیم ظالم یا جنگ به مکه پناه آورد.[۶۲]
احرام پیش از میقات
احرام بستن پیش از رسیدن به میقات نزد امامیه شایسته نیست،[۶۳] مگر در صورت نذر و عهد که به قولی میتوان پیش از رسیدن به میقات مبادرت به احرام کرد.[۶۴] گرچه برخی چنین نذری را درست نمیدانند و معتقدند که احرام باید از میقات باشد.[۶۵] هم اکنون مسافران هوایی در هواپیما یا از فرودگاه مقصد، لباس احرام بر تن میکنند تا هنگام پرواز بر فراز یکی از میقاتها یا محاذی با آنها آماده باشند. اما به نظر برخی از فقیهان، احرام بر مسافران هوایی به هنگام عبور بر فراز میقات واجب نیست و میتوان پس از رسیدن به جده از حدیبیه محرم شد یا در صورت نذر در جده اقدام به احرام کرد.[۶۶]
زمان میقات برای حج
میقات زمانی برای حج، ماههای حج است که عبارتند از: شوال و ذیقعده و ذیحجه.[۶۷] آیه شریفه «الحج اشهر معلومات»[۶۸] و توقیت عبادت به زمانی معین دلیل بر آن است که در خارج از زمان تعیین شده احرام درست نیست.[۶۹] ولی احرام برای عمره در تمام مدت سال به جز روزهای مناسک حج جایز و صحیح است[۷۰] شافعی نیز احرام را فقط در ماههای حج صحیح میداند؛[۷۱] اما در سه مذهب حنفی، مالکی و حنبلی، احرام پیش از ماههای مزبور صحیح و در عین حال مکروه شمرده است.[۷۲] ولی ابن حزم به شدت با این نظر مخالف است و احرام قبل از ماههای حج را ناروا میداند.[۷۳]
واجبات احرام
نیت، تلبیه و پوشیدن لباس احرام که باید تقریبا همزمان انجام یابد از واجبات احرام است.
- نیت همراه با قصد تقرب برای بهجا آوردن حج یا عمره با تعیین نوع حج از تمتع، قران و افراد و اینکه آیا حج واجب است یا مندوب و اینکه آیه حج، حجةالاسلام اولین حجی که پس از استطاعت انجام مییابد است یا انواع دیگر حج از قبیل حج استحبابی، نذری، یا به نیابت از دیگری. در صورت اخلال به نیت چه عمدی باشد و چه ار روی سهو احرام باطل میشود.[۷۴]
- نیت باید با تلبیههای چهارگانه همراه باشد. چون احرام برای حج تمتع یا حج افراد جز با لبیکهای چهارگانه منعقد نمیشود و برای حج قران میان تلبیه یا تقلید یا اشعار، شخص مخیر است. تلبیه (یا تقلید و اشعار) برای احرام در حکم تکبیرة الاحرام برای نماز است.[۷۵] پس باید مقارن با پوشیدن لباس احرام به تلبیههای چهارگانه بپردازد و بگوید «لَبَّیک اللّهُمَّ لَبَّیک، لَبَّیک لاشَریک لَک لَبَّیک، إنَّ الْحَمْدَ وَ النِّعْمَةَ لَک وَ الْمُلْک، لاشَریک لَک لَبَّیک».[۷۶]
- برای مردان جهر در تلبیه مستحب است ولی زنان باید آهسته این جملات را بر زبان آورند مگر در صورتی که نامحرم صدای آنان را نشنوند.[۷۷]
- مستحب است که به هنگام سواره یا پیاده شدن و بالا و پایین آمدن یا با کسی ملاقات کردن یا از خوب بیدار شدن خاصه در هنگام سحر و نیز پس از هر نماز تلبیه ها را تکرار کنند ولی با مشاهد خانههای مکه تلبیه را باید قطع کرد. بهتر است تلبیههای مستحب از قبیل: «لَبَّیکَ ذَاالمَعارِجِ، لَبَّیکَ...» را به شرحی که در کتابهای مناسک حج آمده است بر زبان آورد.[۷۸]
مستحبات احرام
فردی که قصد دارد احرام ببندد مستحب است قبل از آن، این کارها را انجام دهد:
- پاکیزهکردن بدن؛
- چیدن ناخن؛
- کوتاهکردن موی سبیل؛
- زدودن موهای زیر بغل و ناحیه تناسلی؛
- کسی که قصد حج دارد از اوّل ماه ذیالقعده، و شخصی که قصد عمرۀ مفرده دارد از یک ماه پیش از آن، موی سر و ریش خود را کوتاه نکند
- مستحب است که حج گزار غسل کند و پس از ادای فریضه، به ویژه نماز ظهر و یا حتی پس از نافله، احرام ببندد.[۷۹] اگرچه برخی از فقیهان غسل را از واجبات احرام شمردهاند.[۸۰]
لباس احرام
لباس مرد
مردان باید تمام لباسهای دوختهشدهشان را دربیاورند و دو تکه پارچه دوختهنشده به تن کنند. مرد مُحرم تکهای پارچه را به دور کمر میبندد که آن را «ازار» گویند.ازار ناف تا زانو را میپوشاند.[۸۱] تکهپارچه دیگر که بر روی بالا تنه مردان قرار میگیرد، «رداء» خوانده میشود. ردا بر روی هر دو شانه قرار میگیرد. اما در مورد صحت تَوَشُّح (گذراندن یک طرف جامه از زیر بغل راست و افکندن آن بر دوش چپ یا برعکس) اختلاف نظر وجود دارد؛ گروهی از فقها این کار را جایز میدانند[۸۲] و برخی دیگر آن را جایز نمیدانند.[۸۳]
لباس زنان
لباس احرام زنان شرط خاصی ندارد و زنان میتوانند در لباسهای معمولیشان احرام ببندند.[۸۴] البته امروزه، بیشتر زنان، لباس و چادری سراسر سفید به عنوان لباس احرام به تن میکنند.
احکام لباس احرام
- جنس و رنگ خاصی درباره لباس احرام شرط نیست. اما پوششی که فرد مُحرِم بر تن دارد باید پاک باشد و نباید از پوست و پشم و موی و کرک حیوان حرامگوشت یا از پوست حیوان حلالگوشت ذبحنشده باشد.[۸۵]
- لباس احرام زنان و إزار مردان نباید بدننما باشد.[۸۶]
احکام دیگری نیز مانند لزوم یا عدملزوم همواره به تن داشتن لباس احرام، نجس شدن آن و مانند اینها نیز در رسالههای عملیه و کتابهای مناسک حج بیان شده است.
محرمات
اموری که پس از احرام انجام دادن آنها بر محرم حرام میشود و بیشتر آنها در حالت عادی حلال و جایز بودهاست، تروک یا محرمات احرام میگویند[۸۷]
محرمات احرام | موارد حرمت |
---|---|
مشترک بین مردان و زنان | شکار، ارتباط جنسی، استفاده از بوی خوش، عقد و شاهد بر عقد، استمناء، سرمه کشیدن برای زینت، نگاه در آینه، دروغ و نافرمانی از دستورات خدا، جدال، انگشتر برای زینت، روغن مالیدن، ازاله مو از بدن، خون از بدن خارج کردن، ناخن گرفتن، کشیدن دندان،کندن درختان و گیاه حرم، حمل سلاح، ناخن گرفتن. |
مخصوص مردان | زیر سایه رفتن، پوشیدن چیزهای دوخته شده (مانند لباس)، پوشیدن چیزی که روی پا را بپوشاند (مانند کفش و جوراب)، پوشاندن سر و ارتماس. |
مخصوص زنان | پوشیدن زیور زینتی، پوشاندن صورت. |
- شکار جانوران صحرایی؛ از چرندگان باشد یا از پرندگان، کشتن صید یا خوردن از گوشت آن، گرچه فرد غیر محرمی آن را شکار کرده باشد، اشاره و راهنمایی کردن بر صید یا راه فرار را بر آن بستن، همچنین خوردن جوجه یا تخم پرندگانی که در بیابان زندگی میکنند و نیز خوردن ملخ صحرایی حرام است. اگر محرم اقدام به ذبح شکار کند، میته (مردار) به شمار رفته، خوردن آن بر مُحل و محرم نارواست.[۸۸] به حکم صریح قرآن[۸۹] شکار در حرم به طور یکسان بر محل و محرم حرام است و بر این عمل کفاره ای مترتب است که در کتابهای فقهی آمدهاست.
- ارتباط جنسی؛ چه در حد آمیزش باشد، چه لمس کردن و بوسیدن و نیز از روی شهوت به زنی نگاه کردن، همچنین عقد کردن زن برای خود یا دیگری یا شهادت در عقد[۹۰] و در صورت وقوع عقد آن عقد فاسد است.
- استفاده از بوی خوش به طور عام؛ اگر چه در خوراک باشد به جز در مورد خلوق کعبه(خلوق عطری است ترکیب یافته از زعفران و دیگر مواد خوشبو، به رنگ زرد یا قرمز و با این عطر کعبه را خوشبو میکنند.)
- پوشیدن لباس دوخته بر مردان؛ مگر در مواردی استثنایی،
- سرمه کشیدن بر مرد و زن؛ که نوعی زینت به شمار میرود. خاصه سرمهای که به رنگ سیاه یا خوشبو باشد،
- نگاه کردن در آیینه؛
- پوشیدن چیزی که روی پا را بپوشاند مثل چکمه و جوراب،
- فسوق؛ و آن دروغ بستن است بر خدای یا بر رسول(ص) یا بر یکی از ائمه اطهار،
- جدال و بگو و مگو کردن است با گفتن «لاوالله» و «بلی والله» و سوگند با لفظ جلاله،
- کشتن جانورانی که در بدن انسان ساکن میشوند.،
- انگشتر برای زینت، ولی انگشتری که جنبۀ زینت ندارد، مثلا برای حرز یا ثواب از آن استفاده میشود، اشکال ندارد[۹۱].،
- استعمال روغن معطر که از هنگام احرام مطلقا حرام است و پیش از احرام از به کار بردن روغن معطر که بوی آن تا هنگام احرام باقی میماند باید خودداری کرد. همچنین مطلق چرب کردن بدن با روغن پس از احرام، مگر از روی ضرورت،
- ازاله مو از بدن، مگر در صورت لازم بودن برای معالجه جراحت و امثال آن،
- پوشاندن سر بر مردان که حتی ارتماس، یعنی سر به زیر آب فرو بردن را نیز شامل میشود همچنین پوشاندن صورت بر زنان،
- زیر سایه رفتن برای مردان[۹۲]
- پوشانیدن صورت برای زنان
- خون از بدن خارج کردن؛
- ناخن گرفتن؛
- قطع درختان و گیاه حرم؛ مگر اینکه در ملک محرم روییده باشد اما کندن درختان میوه، نخل و گیاه اذخر جایز است،
- همراه داشتن سلاح، مگر در هنگام ضرورت؛
- استعمال کافور در غسل دادن محرمی که مرده باشد.[۹۳]
در صورتی که محرم مرتکب یک یا چند مورد از محرمات شود باید عمل خود را با قربانی کردن شتر یا گاو یا گوسفند و یا پرداخت کفاره نقدی و در صورت عدم توانایی مالی با روزه گرفتن جبران کند.[۹۴]
مکروهات
در کتابهای فقهی، انجام یکسری از کارها در احرام، مکروه دانسته شده است که عبارتند از: پوشیدن لباسهای رنگین، مخصوصاً لباس سیاه، خوابیدن بر چنین رختخوابی، پوشیدن لباسهای چرک و لباسهای راه راه و نقشدار و مانند آن، به کار بردن حنا برای زینت، به حمام رفتن و مالیدن و کیسه کشیدن بدن، در پاسخ کسی که شخص را فرا میخواند از واژه «لبیک» استفاده کردن مکروه شمرده شده است.[۹۵]
پانویس
- ↑ خطیب الشربینی، مغنی المحتاج، ۱۴۱۵ق، ج۲، ص۲۳۰؛ نراقی، مستند الشیعة، ۱۴۲۹ق، ج۱۱، ص۲۵۶؛ بهوتی، کشاف القناع، ۱۴۰۳ق، ج۲، ص۴۰۶.
- ↑ نجفی، جواهر الکلام، دار إحیاء التراث العربی، ج۱۸، ص۱۹۷-۱۹۹.
- ↑ شهید الثانی، مسالک الأفهام، ۱۴۲۵ق، ج۲، ص۲۲۴؛ حکیم، مستمسک العروة، ۱۳۸۴ق، ج۱۱، ص۳۵۸.
- ↑ خطیب الشربینی، مغنی المحتاج، ۱۴۱۵ق، ج۱، ص۴۷۶؛ شروانی، حواشی الشروانی، دار إحیاء التراث العربی، ج۴، ص۵۰.
- ↑ خوانساری، جامع المدارک، ۱۴۰۵ق، ج۲، ص۳۷۸؛ خلخالی، معتمد العروة الوثقی، ۱۳۶۴ش، ج۲، ص۴۷۸.
- ↑ قرطبی، تفسیر قرطبی، ۱۴۰۵ق، ج۶، ص۳۶؛ بهوتی، کشاف القناع، ۱۴۰۳ق، ج۲، ص۴۷۱.
- ↑ فتح الله، معجم الفاظ الفقه الجعفری، ۱۴۱۵ق، ص۳۳.
- ↑ شیخ مفید، المقنعة، ۱۴۱۰ق، ص۴۳۱-۴۳۲.
- ↑ زمخشری، الکشاف، ۱۴۰۷ق، ج۱، ص۶۰۰-۶۰۱؛ طبرسی، مجمع البیان، ۱۴۱۵ق، ج۳، ص۴۲۰.
- ↑ علامه حلی، تحریر الأحکام، ۱۴۲۰ق، ج۱، ص۵۷۶؛ مقدس اردبیلی، مجمع الفائدة، ۱۴۰۲ق، ج۶، ص۱۷۵؛الزحیلی، الفقه الاسلامی، دار الفکر، ج۳، ص۲۱۷۷.
- ↑ سرخسی، المبسوط، ۱۴۱۴ق، ج۴، ص۶۱، ۱۷۳ و۱۷۴.
- ↑ الأزرقی، أخبار مکة، ۱۴۱۶ق، ج۱، ص۳۹.
- ↑ حرّ عاملی، وسائل الشیعه، ۱۴۱۲ق، ج۱۱، ص۲۳۶، ح۱۴۶۷۷؛ علامه مجلسی، بحار الأنوار، ۱۴۰۳ق، ج۱۱، ص۱۷۸.
- ↑ کلینی، الکافی، ۱۴۰۱ق، ج۴، ص۲۰۲؛ حرّ عاملی، وسائل الشیعة، ۱۴۱۲ق، ج۱۱، ص۲۲۹.
- ↑ شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، ۱۳۹۴ق، ج۲، ص۲۳۴؛ شیخ صدوق، علل الشرایع، ۱۳۸۵ق، ج۲، ص۴۱۸.
- ↑ کلینی، الکافی، ۱۴۰۱ق، ج۴، ص۲۱۳؛ شیخ صدوق، علل الشرایع، ۱۳۸۵ق، ج۲، ص۴۱۹.
- ↑ کلینی، الکافی، ۱۴۰۱ق، ج۴، ص۲۱۴؛ شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، ۱۳۹۴ق، ج۲، ص۲۳۴.
- ↑ بخاری، صحیح البخاری، ۱۴۰۱ق، ج۵، ص۱۵۶-۱۵۷؛ طبرسی، مجمع البیان، ۱۴۱۵ق، ج۲، ص۲۷.
- ↑ علامه طباطبایی، المیزان، ۱۳۹۳ق، ج۲، ص۵۷؛ مغنیة، التفسیر الکاشف، ۱۴۲۸ق، ج۱، ص۲۹۵.
- ↑ فخر الرازی، التفسیر الکبیر، ۱۴۱۳ق، ج۵، ص۱۰۶.
- ↑ طبری، جامع البیان، ۱۴۱۵ق، ج۲، ص۴۰۱.
- ↑ طبرسی، مجمع البیان، ۱۴۱۵ق، ج۴، ص۲۴۴؛ قرطبی، تفسیر قرطبی، ۱۴۰۵ق، ج۷، ص۱۸۹.
- ↑ یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ۱۴۱۵ق، ج۲، ص۵۴؛ نوری، مستدرک الوسائل، ۱۴۰۸ق، ج۹، ص۳۰۷.
- ↑ طبری، تاریخ الامم و الملوک، ۱۴۰۳ق، ج۲، ص۳۰۹؛ شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، [۱۳۹۴ق]، ج۲، ص۴۵۰-۴۵۱.
- ↑ یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ۱۴۱۵ق، ج۲، ص۱۰۹؛ ابن کثیر، البدایة و النهایه، ۱۴۰۸ق، ج۵، ص۱۳۷.
- ↑ رجوع کنید به: کلینی، الکافی، ۱۴۰۱ق، ج۴، ص۳۱۸.
- ↑ شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، ۱۳۹۴ق، ج۲، ص۱۹۵.
- ↑ شیخ صدوق، علل الشرایع، ۱۳۸۵ق، ج۱، ص۲۷۴.
- ↑ نوری، مستدرک الوسائل، ۱۴۰۸ق، ج۹، ص۱۶۰.
- ↑ نوری، مستدرک الوسائل، ۱۴۰۸ق، ج۱۰، ص۱۶۷.
- ↑ نوری، مستدرک الوسائل، ۱۴۰۸ق، ج۱۰، ص۱۶۶.
- ↑ جوادی آملی، صهبای حج، ۱۳۸۶ش، ص۳۴۹.
- ↑ رازی الجصاص، احکام القرآن، ۱۴۰۵ق، ج۲، ص۶۰۴؛ نوری، مستدرک الوسائل، ۱۴۰۸ق، ج۱۰، ص۱۷۴.
- ↑ علامه مجلسی، بحار الأنوار، ۱۴۰۳ق، ج۹۶، ص۱۲۴.
- ↑ نوری، مستدرک الوسائل، ۱۴۰۸ق، ج۱۰، ص۱۶۷؛ جوادی آملی، صهبای حج، ۱۳۸۶ش، ص۳۷۸.
- ↑ غزالی، احیاء علوم الدین، دار الکتب العربی، ج۱، ص۴۸۸.
- ↑ غزالی، احیاء علوم الدین، دار الکتب العربی، ج۱، ص۴۸۸؛ علامه مجلسی، بحار الأنوار، ۱۴۰۳ق، ج۶۴، ص۳۳۷.
- ↑ شیخ صدوق، علل الشرایع، ۱۳۸۵ق، ج۱، ص۲۳۵؛ نوری، مستدرک الوسائل، ۱۴۰۸ق، ج۹، ص۱۹۷.
- ↑ جوادی آملی، صهبای حج، ۱۳۸۶ش، ص۳۸۳-۳۸۴.
- ↑ کلینی، الکافی، ۱۴۰۱ق، ج۴، ص۳۵۰؛ حرّ عاملی، وسائل الشیعة، ۱۴۱۲ق، ج۱۲، ص۵۱۸.
- ↑ کلینی، الکافی، ۱۴۰۱ق، ج۴، ص۳۵۶؛ شیخ صدوق، علل الشرایع، ۱۳۸۵ق، ج۲، ص۴۵۸.
- ↑ نگاه کنید به:اسرار و معارف حج، ص۱۴۷.
- ↑ علامه حلی، تحریر الأحکام، ۱۴۲۰ق، ج۱، ص۵۷۶؛ مقدس اردبیلی، مجمع الفائدة، ۱۴۰۲ق، ج۶، ص۱۷۵.
- ↑ نووی، المجموع، ۱۴۲۱ق، ج۸، ص۲۶۵؛ الزحیلی، الفقه الاسلامی، دار الفکر، ج۳، ص۲۱۸۰.
- ↑ شیخ طوسی، النهایه، ۱۴۰۰ق، ص۲۷۲.
- ↑ شیخ طوسی، النهایه، ۱۴۰۰ق، ص۲۷۳؛ المعتبر، ج۲، ص۸۰۸؛ علامه حلی، تذکرة الفقهاء، ۱۴۱۶ق، ج۷، ص۱۹۸.
- ↑ ابن قدامه، المغنی، ۱۳۸۸ق، ج۳، ص۲۱۶-۲۱۷؛ نووی، المجموع، ۱۴۲۱ق، ج۷، ص۱۷۴.
- ↑ علامه حلی، تذکرة الفقهاء، ۱۴۱۶ق، ج۷، ص۲۰۸.
- ↑ ابن قدامه، المغنی، ۱۳۸۸ق، ج۳، ص۲۱۸؛ نووی، المجموع، ۱۴۲۱ق، ج۷، ص۱۴.
- ↑ شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، ۱۳۹۴ق، ج۲، ص۱۹۵.
- ↑ شیخ طوسی، تهذیب الاحکام، ۱۳۹۰ق، ج۵، ص۱۶۵.
- ↑ شیخ طوسی، الخلاف، ۱۴۰۹ق، ج۲، ص۳۷۶؛ شرائع الاسلام، ج۱، ص۱۸۷؛ شهید الثانی، مسالک الأفهام، ۱۴۲۵ق، ج۲، ص۲۶۹.
- ↑ بدائع الصنائع، ج۲، ص۱۶۴؛ ابن قدامه، المغنی، ۱۳۸۸ق، ج۳، ص۲۱۹.
- ↑ نجفی، جواهر الکلام، دار إحیاء التراث العربی، ج۱۸، ص۴۳۷.
- ↑ شیخ طوسی، الخلاف، ۱۴۰۹ق، ج۲، ص۳۷۷؛ فتح العزیز، ج۷، ص۲۷۶.
- ↑ شیخ طوسی، الخلاف، ۱۴۰۹ق، ج۲، ص۳۷۷؛ نووی، المجموع، ۱۴۲۱ق، ج۷، ص۱۱؛ نجفی، جواهر الکلام، دار إحیاء التراث العربی، ج۱۸، ص۴۴۸.
- ↑ شیخ طوسی، تهذیب الاحکام، ۱۳۹۰ق، ج۵، ص۱۶۵.
- ↑ ابن قدامه، المغنی، ۱۳۸۸ق، ج۳، ص۲۱۸؛ نووی، المجموع، ۱۴۲۱ق، ج۷، ص۱۵؛ علامه حلی، تذکرة الفقهاء، ۱۴۱۶ق، ج۷، ص۲۰۶.
- ↑ حرّ عاملی، وسائل الشیعة، ۱۴۱۲ق، ج۱۲، ص۴۰۲؛ نوری، مستدرک الوسائل، ۱۴۰۸ق، ج۹، ص۱۹۱.
- ↑ قواعد الاحکام، ج۱، ص۴۲۰؛ نجفی، جواهر الکلام، دار إحیاء التراث العربی، ج۱۸، ص۴۴۸.
- ↑ حکیم، مستمسک العروة، ۱۳۸۴ق، ج۱۱، ص۲۱۹؛ معتمد العروة الوثقی، ج۲، ص۲۸۳-۲۸۴.
- ↑ ابن قدامه، المغنی، ۱۳۸۸ق، ج۳، ص۲۱۸؛ علامه حلی، تذکرة الفقهاء، ۱۴۱۶ق، ج۷، ص۲۰۶.
- ↑ کلینی، الکافی، ج۴، ص۳۱۹.
- ↑ طوسی، الاستبصار، ج۲، ص۱۶۳.
- ↑ رجوع کنید به: ابن ادریس، السرائر، ۱۴۱۰ق، ج۱، ص۵۲۷.
- ↑ رجوع کنید به: مغنیه، الفقه علی المذاهب الخمسة، ۱۴۰۴ق، ج۱، ص۲۰۸.
- ↑ علامه حلی، تذکرة الفقهاء، ۱۴۱۶ق، ج۷، ص۱۸۵.
- ↑ سوره بقره، آیه ۱۹۷.
- ↑ کلینی، ج۱، ص۳۲۱؛ طوسی، الحج، ج۲، ص۱۶۱.
- ↑ شیخ طوسی، الخلاف، ۱۴۰۹ق، ج۲، ص۲۶۰.
- ↑ شافعی، کتاب الام، ۱۴۱۰ق، ج۲، ص ۱۴۰ و۱۴۹، ۱۶۸ و۱۶۹ و۱۸۱.
- ↑ ابن حزم اندلسی، المحلّی بالآثار، ۱۴۱۰ق، ج۷، ص۶۶.
- ↑ ابن حزم اندلسی، المحلّی بالآثار، ۱۴۱۰ق، ج۷، ص۶۶-۶۵.
- ↑ محقق حلی، شرایع الاسلام، ۱۳۸۹ق، ج۱، ص۲۴۵.
- ↑ شهید الثانی، ج۲، ص۲۳۲-۲۳۰.
- ↑ شهید الثانی، الروضة البهیة، ج۲، ص۲۳۰-۲۲۹.
- ↑ شهید ثانی، الروضة البهیة، ۱۴۰۳ق، ج۲، ص۲۳۳.
- ↑ شیخ طوسی، المبسوط، ۱۳۸۷ق، ج۱، ص۳۱۷.
- ↑ محقق حلی، شرایع الاسلام، ۱۳۸۹ق، ج۱، ص۲۴۴-۲۴۳؛ محقق حلی، المختصر النافع، ۱۴۰۲ق، ص۸۲-۸۱.
- ↑ شهید ثانی، مسالک الأفهام، ۱۴۲۵ق، ج۲، ص۲۸۹.
- ↑ شهید الثانی، الروضة البهیة، ۱۴۰۳ق، ج۲، ص۲۳۲-۲۳۱.
- ↑ نجفی، جواهر الکلام، دار إحیاء التراث العربی، ج۱۸، ص۲۳۶-۲۳۸.
- ↑ یزدی، العروة الوثقی مع تعلیقات الفاضل، ۱۳۸۰ش، ج۲، ص۴۰۵.
- ↑ http://www.tebyan.net/newindex.aspx?pid=183688.
- ↑ شهید الثانی، الروضة البهیة، ۱۴۰۳ق، ج۲، ص۲۳۱.
- ↑ امام خمینی، تحریر الوسیلة، موسسه تنظيم و نشر آثار امام خمينى، ج۱، ص۳۹۴.
- ↑ علامه حلی، تذکرة الفقهاء، ۱۴۱۶ق، ج۷، ص۲۶۳.
- ↑ محقق حلی، شرایع الاسلام، ۱۳۸۹ق، ج۱ ص۲۴۹-۲۴۸.
- ↑ سوره مائده، آیه ۹۶-۹۵.
- ↑ محقق حلی، شرایع الاسلام، ۱۳۸۹ق، ج۱، ص۲۴۹.
- ↑ مناسک حج و احکام عمره (سبحانی)، ص: ۷۷.
- ↑ برای اطلاع از نظرات مختلف درباره استظلال به این مقاله مراجعه نمایید:استفاده از سایه و سایبان در حال احرام.
- ↑ محقق حلی، شرایع الاسلام، ۱۳۸۹ق، ج۱، ص۲۵۱-۲۴۹؛ برای برخی موارد دیگر رجوع کنید به: حلی، الجامع للشرائع، ۱۴۰۵ق، ص۱۹۴.
- ↑ رجوع کنید به: محقق حلی، المختصر، ۱۴۰۲ق، ص۱۰۶-۱۰۱؛ حلی، الجامع للشرائع، ۱۴۰۵ق، ص۱۹۶-۱۸۶.
- ↑ محقق حلی، شرایع الاسلام، ۱۳۸۹ق، ج۱، ص۲۵۲-۲۵۱.
منابع
- ابن ادریس، محمد بن محمد، السرائر، قم، مؤسسة النشر الإسلامی، ۱۴۱۰ق.
- ابن حزم، علی بن احمد، المحلّی بالآثار، به کوشش احمد محمد شاکر، بیروت، دار الآفاق الجدیدة، ۱۴۱۰ق.
- ابن قدامه، عبدالله بن احمد، المغنی، قاهره، مکتبة القاهرة، ۱۳۸۸ق.
- ابن کثیر، اسماعیل بن عمر، البدایة و النهایة، به کوشش علی شیری، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۸ق.
- أزرقی، محمد بن عبدالله، أخبار مکة و ما جاء فیها من الآثار، تحقیق رشدی الصالح ملحس، بیروت، دار الاندلس، ۱۴۱۶ق/۱۹۹۶م.
- امام خمینی، سید روحالله، تحرير الوسيلة (مجلدین)، تهران، موسسه تنظيم و نشر آثار امام خمينى(ره)، بیتا.
- رازی الجصاص، احمد بن علی، احکام القرآن، به کوشش محمدصادق قمحاوی، بیروت، ۱۴۰۵ق.
- بخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح البخاری، بیروت، دار الفکر، ۱۴۰۱ق.
- بهوتی، منصور بن یونس، کشاف القناع عن متن الاقناع، بیروت، عالم الکتب، ۱۴۰۳ق.
- جوادی آملی، عبدالله، صهبای حج، تهران، مشعر، ۱۳۸۶ش.
- حر عاملی، محمد بن حسن، تفصیل وسائل الشیعة إلی تحصیل مسائل الشریعة، قم، آل البیت، ۱۴۱۲ق.
- حکیم، سید محسن، مستمسک العروة الوثقی، قم، دار التفسیر، ۱۳۸۴ق.
- حلی، یحیی بن سعید، الجامع للشرائع، قم، بینا، ۱۴۰۵ق.
- خطیب الشربینی، مغنی المحتاج الی معرفة معانی الفاظ المنهاج، بیجا، دار الکتب العلمیة، ۱۴۱۵ق.
- خلخالی، رضا، معتمد العروة الوثقی، تقریرات درس سید ابوالقاسم خویی، قم، لطفی، ۱۳۶۴ش.
- خوانساری، سید احمد، جامع المدارک فی شرح المختصر النافع، با تعلیقه علی اکبر غفاری، تهران، مکتبة الصدوق، ۱۴۰۵ق.
- الزحیلی، الفقه الإسلامی وأدلته، بیروت، دار الفکر، [بیتا].
- زمخشری، محمود بن عمر، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل وعیون الأقاویل فی وجوه التأویل، تصحیح مصطفی حسین احمد، بیروت، دار الکتاب العربی، ۱۴۰۷ق.
- سرخسی، محمد بن احمد، المبسوط، بیروت، دارالمعرفة، ۱۴۱۴ق.
- شافعی، محمدبن ادریس، کتاب الام، بیروت، دارالمعرفة، ۱۴۱۰ق.
- شروانی، عبدالحمید و احمد بن قاسم العبادی، حواشی الشروانی، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، بیتا.
- شهید الثانی، زین الدین بن علی، الروضة البهیة، به کوشش محمد کلانتر، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۳ق.
- شهید الثانی، زین الدین بن علی، مسالک الأفهام الی تنقیح شرائع الإسلام، قم، مؤسسة المعارف الاسلامیة، ۱۴۲۵ق.
- شیخ صدوق، محمد بن علی، علل الشرایع، به کوشش بحر العلوم، نجف، المکتبة الحیدریة، ۱۳۸۵ق.
- شیخ صدوق، محمد بن علی، من لایحضره الفقیه، تحقیق علی اکبر غفاری، قم، جماعة المدرسین فی الحوزة العلمیة، ۱۳۹۴ق.
- شیخ طوسی، محمد بن حسن، الاستبصار، به کوشش حسن موسوی خراسانی، تهران، ۱۳۹۰ق.
- شیخ طوسی، محمد بن حسن، الخلاف، به کوشش علی خراسانی و دیگران، قم، ۱۴۰۹ق.
- شیخ طوسی، محمد بن حسن، المبسوط، به کوشش محمدتقی کشفی، تهران، ۱۳۸۷ق.
- شیخ طوسی، محمد بن حسن، النهایه، به کوشش آغا بزرگ تهرانی، بیروت، دار الکتاب العربی، ۱۴۰۰ق.
- شیخ طوسی، محمد بن حسن، تهذیب الاحکام، به کوشش حسن موسوی خراسانی، تهران، ۱۳۹۰ق.
- شیخ مفید، محمد بن محمد، المقنعة، قم، مؤسسة النشر الإسلامی، ۱۴۱۰ق.
- طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، زیر نظر سید محسن امین عاملی، بیروت، مؤسسة الأعلمی للمطبوعات، ۱۴۱۵ق/۱۹۹۵م.
- طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، به کوشش گروهی از علما، بیروت، اعلمی، ۱۴۰۳ق.
- طبری، محمد بن جریر، جامع البیان فی تفسیر القرآن، به کوشش صدقی جمیل، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۵ق.
- علامه حلی، حسن بن یوسف، تحریر الأحکام الشرعیة علی مذهب الإمامیة، تصحیح جعفر سبحانی، قم،موسسة الإمام الصادق، ۱۴۲۰ق.
- علامه حلی، حسن بن یوسف، تذکرة الفقهاء، قم، موسسة آل البیت علیهمالسلام لإحیاء التراث، چاپ اول، ۱۴۱۶ق.
- علامه حلی، حسن بن یوسف، القواعد، همراه ایضاح فخر المحققین، به کوشش حسین موسوی کرمانی و دیگران، قم، ۱۳۸۷ق.
- علامه طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، بیروت، اعلمی، ۱۳۹۳ق.
- علامه مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۳ق.
- غزالی، محمد بن محمد، احیاء علوم الدین، بیروت، دار الکتب العربی، بیتا.
- فتح الله، احمد، معجم الفاظ الفقه الجعفری، بیجا، بینا، ۱۴۱۵ق.
- فخر رازی، محمد بن عمر، التفسیر الکبیر (مفاتیح الغیب)، قم، دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، ۱۴۱۳ق.
- قرطبی، محمد بن احمد، الجامع لأحکام القرآن، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، ۱۴۰۵ق.
- کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، به کوشش غفاری، تهران، دار الکتب الاسلامیة، ۱۳۷۵ش.
- محقق حلی، جعفر بن حسن، شرائع الاسلام، به کوشش عبدالحسین محمدعلی، نجف، مطبعة الادب، ۱۳۸۹ق.
- محقق حلی، جعفر بن حسن، المختصر النافع، تهران، مؤسسة البعثة، ۱۴۰۲ق.
- مغنیة، محمدجواد، التفسیر الکاشف، قم، مؤسسة دار الکتاب الاسلامی، ۱۴۲۸ق.
- مغنیه، محمدجواد، الفقه علی المذاهب الخمسة، بیروت، بینا، ۱۴۰۴ق.
- مقدس اردبیلی، احمد بن محمد، مجمع الفائدة والبرهان فی شرح إرشاد الأذهان، قم، دفتر نشر اسلامی، ۱۴۰۲ق.
- نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام فی شرح شرائع الاسلام، تحقیق و تعلیقه شیخ عباس قوچانی، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، [بیتا].
- نراقی، احمد بن محمد مهدی، مستند الشیعة فی احکام الشریعة، قم، مؤسسة آل البیت لإحیاء التراث، ۱۴۲۹ق.
- نوری، حسین بن محمدتقی، مستدرک الوسائل، بیروت، آل البیت، ۱۴۰۸ق.
- نووی، یحیی بن شرف، المجموع شرح المهذب، بیروت، دار الفکر، ۱۴۲۱ق.
- یزدی، سید محمد کاظم، العروة الوثقی مع تعلیقات الفاضل، محقق فاضل لنکرانی، قم، مرکز فقهی ائمه اطهار، ۱۳۸۰ش.
- یعقوبی، احمد بن اسحاق، تاریخ الیعقوبی، بیروت، دار صادر، ۱۴۱۵ق.
پیوند به بیرون