بَداء، آشکارشدن امری از ناحیه خداست، برخلاف آنچه مورد انتظار بندگان بوده. بداء را از اعتقادات اختصاصی مذهب شیعه میدانند. از نظر عالمان امامیه، بداء در امور تکوینی بهمنزله نسخ در امور تشریعی است. بداء جایگاه ویژهای در اعتقادات شیعه دارد؛ به صورتی که در روایات شیعی باور به آن از با ارزشترین باورهای شیعی دانسته شده است.
خداشناسی | |
---|---|
توحید | اثبات خدا • توحید ذاتی • توحید صفاتی • توحید افعالی • توحید عبادی • صفات ذات • صفات فعل |
فروع | توسل • شفاعت • تبرک • استغاثه |
عدل الهی | |
حُسن و قُبح • بداء • امر بین الامرین | |
نبوت | |
عصمت پیامبران • خاتمیت • پیامبر اسلام • معجزه• اصالت قرآن | |
امامت | |
باورها | عصمت امامان • ولایت تكوینی • علم غیب • خلیفةالله • غیبت • مهدویت • انتظار فرج • ظهور• رجعت • امامت تنصیصی |
امامان | امام علی • امام حسن • امام حسین • امام سجاد • امام باقر • امام صادق • امام کاظم • امام رضا • امام جواد • امام هادی • امام عسکری • امام مهدی |
معاد | |
برزخ • معاد جسمانی • حشر • صراط • تطایر کتب • میزان | |
مسائل برجسته | |
اهلبیت • چهارده معصوم • کرامت • تقیه • مرجعیت • ولایت فقیه • ایمان مرتکب کبیره |
برخی از عالمان اهلسنت، اعتقاد شیعیان به بداء را مستلزم نسبتدادن جهل و پشیمانی به خدا دانستهاند. از نظر آنان بداء بدین معنا است که خداوند به چیزی علم دارد و سپس برای او خلاف آن چیزی که علم داشته، ظاهر شود. در مقابل، عالمان امامیه، در اعتقاد خود این معنا از بداء را رد میکنند و با استناد به روایات امامان شیعه، نسبتدادن آن به خدا را کفر میدانند. آنان میگویند نسبت بداء به خدا به این معناست که او از روی قدرت و با اختیار خود، آنچه مورد انتظار بوده را محو و امر جدیدی را اثبات میکند و او به هر دو حادثه آگاه است.
در روایات، برای اعتقاد به بداء آثاری همچون ایجاد امید به خدا در دلهای مؤمنان، اهتمام به اعمالی همچون دعا و توسل و تقویت باور به پذیرش توبه و آمرزش گناهان بیان شده است.
مفهومشناسی و جایگاه
«بِداء» اصطلاحی است در علم کلام، به معنای آشکارشدن امری از ناحیه خدا، برخلاف آنچه در ظاهر بوده. در واقع، در بداء، خدا امر اول را محو و دومی را تحقق میبخشد و البته به هر دو حادثه هم علم دارد.[۱] به بیان شیخ مفید، بداء آشکارشدن چیزی از خداوند است، برخلاف آنچه عادتاً انتظارش را داشتهایم.[۲]
بداء را از باورهای اختصاصی شیعه به شمار میآورند.[۳]
نسبت بداء با نسخ
میرداماد در کتاب نبراس الضّیاء گفته است بداء در امور تکوینی بهمنزله نسخ در احکام شرعی است.[۴] به گفته محمدحسین کاشفالغطاء در کتاب اصل الشیعه و اصولها، همانگونه که خدا بنا به برخی اسرار و مصالح، حکمی شرعی را نسخ و حکم جدیدی به جای آن وضع میکند، در عالم تکوین نیز گاهی یک حقیقت تکوینی را اراده و آشکار میکند و چهبسا برخی ملائکهٔ مقرب یا پیامبری از پیامبران الهی را از وقوع آن حادثه در آینده مطلع کند و آن پیامبر نیز به امتش وقوع آن حادثه را خبر دهد؛ اما بعد با توجه به مصالح و عواملی که کسی از آن آگاه نیست، آن حادثه واقع نمیشود یا حادثه دیگری آشکار میگردد و این همان بداء است.[۵]
بنابراین گفته میشود گستره بداء در روایات، هم شامل امور تکوینی میشود، مانند تأخیر در مرگ کسی به خاطر صله رحم یا تعجیل در مرگ کسی به خاطر گناهی که انجام داده است و هم شامل امور تشریعی مانند نسخ ادیان گذشته یا برخی احکام مانند تغییر قبله.[۶]
اهمیت بداء نزد شیعه
بداء جایگاه ویژهای در اعتقادات شیعه دارد.[۷] بهگفته جعفر سبحانی، کمتر کتاب و تألیف کلامی و فلسفی نزد شیعه پیدا میشود که درباره این مسئله بحث نکرده باشد و از همینرو کتابها و رسالههای متعددی در این موضوع از سوی عالمان شیعه بهنگارش درآمده است.[۸] آقابزرگ تهرانی در الذریعه نزدیک به ۲۵ کتاب یا رساله مدوَّن را نام میبرد که در زمینه بحث از بداء نگارش یافته است.[۹]
در منابع روایی شیعه، روایات مربوط به بداء در ابواب مستقلی دستهبندی شده است. برای نمونه کلینی در کتاب الکافی، باب مستقلی را با عنوان «باب البداء» به روایات آن اختصاص داده و ۱۶ روایت را در این باب گردآوری کرده است.[۱۰] شیخ صدوق نیز در کتاب التوحید باب مستقلی به مسئله بداء اختصاص داده و ۱۱ روایت ذیل این باب گردآورده است.[۱۱] علامه مجلسی در کتاب بحار الانوار ۷۰ روایت در این باب ذکر کرده و علاوه بر روایاتی که درباره بداء آمده و به لفظ آن تصریح شده، روایاتی را نیز در باب استجابت دعا و ارزش صدقه ذیل همین باب گردآوری کرده است که برای اثبات بداء به آنها استناد میشود.[۱۲]
بداء از مسائلی است که باور به آن در برخی روایات نیز بااهمیت دانسته شده و به آن سفارش شده است. در روایتی که زراره از یکی از دو امام، یعنی امام باقر(ع) یا امام صادق(ع) نقل کرده چنین آمده است: «مَا عُبِدَاللَّهُ بِشَيْءٍ مِثْلِ الْبَدَاءِ؛ کسی خدا را با چیزی مثل عقیده به بداء پرستش نکرده است.»[۱۳] همچنین در روایتی که هِشام بن سالم از امام صادق(ع) نقل کرده آمده است: «مَا عُظِّمَ اللَّهُ بِمِثْلِ الْبدَاءِ؛ کسی خدا را بهمانند عقیده به بداء، بزرگ نشمرده است.»[۱۴]
انتقاد به عقیدهٔ بداء
برخی همچون عبدالله بن احمد کعبی بلخی[۱۵] (درگذشت: ۳۱۹ق) متکلم و مفسر معتزلیمذهب و فخر رازی[۱۶] دیدگاه شیعه درباره بداء را مستلزم نسبتدادن جهل به خدا و تغییر در علم و اراده او دانستهاند. این سبب شده برخی عالمان وهابی به طعن امامیه بپردازند.[۱۷] بهباور اینان، بداء از نظر امامیه به این معناست که کسی نظری داشته باشد و طبق آن بخواهد کاری انجام دهد، بعد نظرش تغییر کند و بهتَبَع آن، عزم و ارادهاش برای انجام آن چیز نیز تغییر یابد و این بهسبب جهل به مصالح امور یا پشیمانی از انجام عمل سابق و انصراف از انجام آن است.[۱۸]
امامیه در پاسخ میگویند این تصور از بداء را قابل صدق بر انسان است و نسبتدادن آن به خدا را موجب کفر میشود.[۱۹] در روایاتی که از امامان شیعه نقل شده نسبتدادن این تصور از بداء به خدا رد شده است[۲۰] برای نمونه، در روایاتی، از امام صادق(ع) نقل شده است:
- «کسی که گمان کند برای خداوند، چیزی از روی پشیمانی آشکار شده، نزد ما کافر به خدای بزرگ است.»
- «هیچ چیزی برای خدا آشکار نمیشود، مگر آنکه پیش از آن، علمش نزد خداوند موجود بوده است».[۲۱]
- «برای خداوند، هیچچیزی از روی جهل به آن، آشکار نمیشود.»[۲۲]
اختلاف فرق اسلامی در بداء لفظی است
شیخ مفید بر این باور است که اختلاف سایر فرق اسلامی با امامیه در مسئله «بداء»، اختلاف لفظی است؛ چراکه هیچ فرقهای منکر این معنا نیست که خداوند ادیان و احکام را تشریع و سپس نسخ میکند یا کسی را که زنده کرده میمیراند یا کسی را که ثروت بخشیده فقیر میسازد.[۲۳] او معتقد است این امور همان بداء هستند که در آیات و روایات به آنها اشاره شده است و هیچ مسلمانی آنها را انکار نمیکند.[۲۴] سید محمدحسین طباطبایی نیز این اختلاف را لفظی دانسته و معتقد است که اگر در این مسئله تأمل و تعمق شود، نزاعی باقی نمیماند و خودبهخود نزاع از بین میرود.[۲۵]
در منابع روایی اهلسنت نیز روایاتی نقل شده که در آنها، هم به مسئله بداء تصریح شده[۲۶] و هم روایاتی درباره صله رحم و استجابت دعا نقل شده که بر مسئله بداء دلالت میکنند.[۲۷]
آیا بداء مستلزم تغییر در علم خداوند است؟
إِنَّ لِلَّهِ عِلْمَیْنِ: عِلْمٌ مَکْنُونٌ مَخْزُونٌ لَا یَعْلَمُهُ إِلَّا هُوَ، مِنْ ذَلِکَ یَکُونُ الْبَدَاءُ و عِلْمٌ عَلَّمَهُ مَلَائِکَتَهُ وَ رُسُلَهُ وَ أَنْبِیَاءَهُ فَنَحْنُ نَعْلَمُهُ؛ برای خداوند دو علم هست: یکی علم مخزون که کسی غیر از او به آن آگاه نیست و بداء مربوط به این علم است و دیگری علمی که آن را به ملائکه و پیامبرانش تعلیم داده است و ما نیز آن را میدانیم.
کلینی، الکافی، ۱۴۰۷ق، ج۱، ص۱۴۷.
از نظر امامیه نسبتدادن بداء به خدا، مستلزم تغییر در علم و اراده خداوند نیست.[۲۸] برخی عالمان امامیه همچون علامه مجلسی و سید محمدحسین طباطبایی با استناد به آیه ۳۹ سوره رعد[یادداشت ۱] و همچنین روایاتی که ذیل این آیه از امامان معصوم(ع) نقل شده است،[۲۹] بر این باورند که خداوند دو لوح آفریده و همه آنچه در عالم هستی اتفاق میافتد را در آنها ثبت کرده است: یکی لوح محفوظ است که هیچ تغییر و تبدّلی در آن راه ندارد؛ دیگری لوح محو و اثبات است که خداوند چیزی را در آن ثبت و سپس بنا به مصالحی آن را محو و امر دیگری را ثبت میکند و به همه آنها آگاه است. برای مثال ممکن است خداوند بنا به حکمتی که خودش به آن عالم است، برای شخصی پنجاه سال عمر ثبت کند و وقتی آن شخص صله رحم کند یا صدقه بدهد، عمر پنجاه سال او را محو کند و بهجای آن عمر بیشتری برای او ثبت کند یا برعکس. امامیه تغییر واقعشده در این لوح که در آن خدا هم به امر سابق و هم به آنچه آشکار شده علم دارد را بداء گویند.[۳۰]
جوادی آملی مفسر قرآن و فیلسوف شیعه میگوید بداء در علم ذاتی خدا رخ نمیدهد؛ بلکه در محدوده علم فعلی خدا واقع میشود.[۳۱] به گفته او علم ذاتی ازلی و ابدی و تغییرناپذیر است و علم فعلی عین فعل و حادث و تغییرپذیر.[۳۲]
بدا مستلزم نسبت جهل به خدا نیست
ملاصالح مازندرانی از عالمان امامیه گفته علم خداوند ازلی است و از ابتدا میدانسته که چیزی را در زمان معین بهسبب تمامشدن مصلحت آن محو خواهد ساخت یا وقتی مصلحت آن دوباره برگردد، آن را در زمان خودش ایجاد خواهد کرد و کسی که برخلاف این مطلب باور داشته باشد و مثلاً بگوید خداوند امروز چیزی را میداند که قبل از آن نمیدانسته، او به خداوند کافر شده است.[۳۳]
به گفته عبدالله جوادی آملی، خداوند علم شهودی به اشیاء از ازل تا ابد دارد و از سیر تحول همهجانبه حوادث آگاهی دارد و میداند در هر مقطع، چه پدیدهای حادث میشود و چه پدیدهای محو میشود. بنابراین نزد او بدائی مطرح نیست؛ بلکه ابداء است؛ یعنی آنچه را برای انسانها آشکار نیست آشکار و ابداء میکند.[۳۴]
نمونههای تاریخی وقوع بداء
برخی نمونههای بداء که برپایه گزارش برخی آیات قرآن و روایات، در تاریخ واقع شده به شرح زیر است:
- بنا به آیه ۹۸ سوره یونس، نافرمانی قوم یونس سبب شد که مجازات الهی به سراغ آنان بیاید و حضرت یونس نیز که آنان را قابلهدایت نمیدانست و مستحق عذاب میدید ترکشان کرد؛ اما یکی از دانشمندان قوم که آثار عذاب را مشاهده کرد، آنان را جمع نمود و به توبه دعوت کرد. آنان نیز توبه کردند و مجازاتی که نشانههای آن آشکار شده بود برطرف شد.[۳۵]
- براساس آیات ۱۰۲ تا ۱۰۷ سوره صافات، وقتی حضرت ابراهیم مأمور شد فرزندش اسماعیل را ذبح کند، برای انجام این مأموریت، اسماعیل را به قربانگاه برد؛ اما هنگامی که آمادگی خود را نشان داد، بداء روی داد و آشکار شد که این امری امتحانی بوده تا میزان اطاعت و تسلیم وی و فرزندش اسماعیل آزموده شود.[۳۶]
- بنا به آیه ۱۴۲ سوره اعراف، حضرت موسی ابتدا مأمور شد که به مدت ۳۰ روز قوم خودش را ترک کند و به وعدهگاه الهی برای دریافت الواح برود؛ ولی بعد، ۱۰ روز دیگر تمدید شد و برای آزمایش بنیاسرائیل، بیشتر از ۳۰ روز در میقات ماند.[۳۷]
- از حوادثی که در تاریخ امامیه، با موضوع بداء پیش آمده، یکی مرگ اسماعیل فرزند بزرگتر امام صادق(ع)[۳۸] و دیگری مرگ محمد فرزند بزرگتر امام هادی(ع)[۳۹] است که به گمان گروهی از شیعیان، اسماعیلْ امامِ بعد از امام صادق و محمدْ امامِ بعد از امام هادی بود؛ اما بهواسطه مرگشان در زمان حیات پدرانشان، بداء حاصل شد و مشخص گردید که امام بعدی فرزندان دیگر آن دو امام هستند.[۴۰]
آثار اعتقاد به بداء
برای اعتقاد به بداء آثاری ذکر شده که برخی از آنها بهبیان زیر است:
- اعتقاد به بداء موجب اقرار به قدرت مطلق خدا و تقویت اعتقاد به آن میشود؛ بدین بیان که حتی اگر مشیت الهی به حادثهای خاص در زمان معینی تعلق گرفته باشد، درعینحال خدا میتواند آن را تغییر دهد، بهطوری که آن حادثه خاص در آن زمان معین اتفاق نیفتد یا حادثه دیگری اتفاق بیفتد.[۴۱]
- اعتقاد به بداء امید را در دلهای مؤمنان میکارد و سبب میشود بندگان برای استجابت دعا و خواستههایشان تنها به خداوند امید داشته باشند و از غیر او قطع امید کنند.[۴۲]
- انکار بداء مستلزم اعتقاد به تقدیرگرایی و باور به این است که آنچه به قلم تقدیر آمده بدون استثناء اتفاق میافتد و لذا این تصور اشتباه ایجاد میشود که وقتی آنچه مقدر شده بهطور حتمی اتفاق میافتد، پس دعا، توسل، تضرع و استغفار بندگان از خداوند سودی ندارد؛[۴۳] درحالیکه هیچ فرد مسلمانی به بیفایده بودن این امور قائل نشده است.[۴۴]
- اعتقاد به بداء موجب تقویت عقیده به قبول توبه و شفاعت از سوی خدا و پوشاندن گناهان صغیره بهواسطه اجتناب از گناهان کبیره میشود.[۴۵]
دیدگاه متفاوت برخی عالمان شیعه درباره بداء
خواجه نصیر طوسی در پاسخ به فخر رازی که آموزه بداء را از ابتکارات شیعه دانسته،[۴۶] گفته است که بداء از اعتقادات شیعه نیست و درباره آن تنها یک روایت وجود دارد که خبر واحد است و اینگونه اخبار نزد شیعه حجیت و اعتبار ندارند.[۴۷] ملاصدرا در شرحش بر اصول کافی و علامه مجلسی در مرآة العقول این دیدگاه خواجه نصیر را ناشی از کماطلاعی وی از روایات دانستهاند.[۴۸]
با وحود این، سید محمدصادق روحانی معتقد است این دیدگاه خواجه نصیر ناظر به تفسیر فخر رازی از بداء است که آن را مستلزم نسبت جهل و پشیمانی به خدا دانسته و خواجه نصیر نسبت این معنا از بداء به شیعه را انکار کرده است.[۴۹] البته فاضل مقداد، فقیه و متکلم شیعی (درگذشت: ۸۲۶ق) نیز منشأ بداء را اخبار واحدی میداند که به فرض صحت، بر نسخ حمل میشوند.[۵۰] او اعتقاد به بداء را به زیدیه نسبت داده است.[۵۱]
کتابشناسی
در مقاله «آموزه بداء و کتابشناسی آن»، بیش از ۶۰ اثر در موضوع «بداء» از سوی عالمان و محققان معرفی شده است.[۵۲] برخی از این آثار عبارتاند از:
- رساله «اِجابةُ الدّعاء فی مسألةِ الْبَداء»، نوشته سید محمدکاظم عصار: این رساله که مشتمل بر مباحثی فلسفی در زمینه استجابت دعا و موضوع مرتبط با آن، یعنی بداء است، بههمراه دو رساله دیگر در مجموعهای با عنوان «ثلاثُ رسائل فی الْحکمةِ الْالهیه»، تدوین و چاپ شده است.[۵۳]
- کتاب «البداءُ عِندِ الشَیعة»، نوشته سید علی علامه فانی اصفهانی (۱۳۳۳-۱۴۰۹ق)، فقیه شیعه و از شاگردان سید ابوالحسن اصفهانی: این کتاب با عنوان «بداء از نظر شیعه» به فارسی ترجمه شده است.
- کتاب «رسالتانِ فی البداء»: این کتاب مشتمل بر دو رساله مختصر درباره مسئله بداء از دو فقیه و قرآنپژوه شیعه، محمدجواد بلاغی و سید ابوالقاسم خوئی است.
- کتاب «البداءُ عِندَ الشّیعةِ الْامامیه»، تألیف سیدمحمد کلانتر: این کتاب در سال ۱۹۷۵م، در انتشارات جامعةُ النَّجفِ الدَینیه در نجف چاپ و منتشر شد.
- کتاب البداءُ علیٰ ضَوءِ الْکتابِ و السُّنه، تألیف جعفر سبحانی.
جستارهای وابسته
پانویس
- ↑ طباطبایی، المیزان، ۱۳۶۳ش، ج۱۱، ص۳۸۱.
- ↑ شیخ مفید، تصحیح الاعتقاد، ۱۴۱۳ق، ص۶۵-۶۷.
- ↑ روحانی، الجبر و الاختیار، ۱۴۲۶ق، ص۱۶۹.
- ↑ میرداماد، نبراس الضیاء، ۱۳۷۴ش، ص۵۵-۵۶.
- ↑ کاشفالغطاء، اصل الشیعه و اصولها، ۱۴۱۳ق، ص۱۵۲.
- ↑ برای نمونه نگاه کنید به شیخ صدوق، التوحید، مؤسسة النشر الاسلامی، ص۳۳۵-۳۳۶؛ شیخ صدوق، الاعتقادات، ۱۴۱۴ق، ص۴۱.
- ↑ سبحانی، البداء على ضوء الكتاب و السنّة، ۱۳۹۲ش، ص۹.
- ↑ سبحانی، البداء على ضوء الكتاب و السنّة، ۱۳۹۲ش، ص۹.
- ↑ آقابزرگ تهرانی، الذریعة الی تصانیف الشیعة، ۱۴۰۸ق، ج۳، ص۵۳-۵۷.
- ↑ کلینی، الکافی، ۱۴۰۷ق، ج۱، ص۱۴۶-۱۴۹.
- ↑ شیخ صدوق، التوحید، مؤسسة النشر الاسلامی، ص۳۳۱-۳۳۶.
- ↑ علامه مجلسی، بحار الانوار، ۱۴۰۳ق، ج۴، ص۹۴-۱۲۲؛ زادهوش، «آموزه بداء و کتابشناسی آن»، ص۶۸.
- ↑ کلینی، الکافی، ۱۴۰۷ق، ج۱، ص۱۴۶.
- ↑ کلینی، الکافی، ۱۴۰۷ق، ج۱، ص۱۴۶.
- ↑ کعبی بلخی، تفسیر ابیالقاسم الکعبی البلخی، ۱۴۲۸ق، ج۲، ص۴۰.
- ↑ فخر رازی، التفسیر الکبیر، ۱۴۲۰ق، ج۱۹، ص۵۲.
- ↑ برای نمونه نگاه کنید به الهیظهیر، الشیعة و السنة، ۱۳۹۶ق، ص۶۳.
- ↑ کاشف الغطاء، اصل الشیعه و اصولها، ۱۴۱۳ق، ص۱۵۱؛ مظفر، عقائد الامامیة، ۱۴۲۹ق، ص۴۸.
- ↑ مظفر، عقائد الامامیة، ۱۴۲۹ق، ص۴۸.
- ↑ برای نمونه نگاه کنید به کلینی، الکافی، ۱۴۰۷ق، ج۱، ص۱۴۸.
- ↑ کلینی، الکافی، ۱۴۰۷ق، ج۱، ص۱۴۸.
- ↑ کلینی، الکافی، ۱۴۰۷ق، ج۱، ص۱۴۸.
- ↑ شیخ مفید، أوائل المقالات في المذاهب و المختارات، ۱۴۱۳ق، ص۸۰.
- ↑ شیخ مفید، أوائل المقالات في المذاهب و المختارات، ۱۴۱۳ق، ص۸۰.
- ↑ طباطبایی، المیزان، ۱۳۶۳ش، ج۱۱، ص۳۸۱-۳۸۲.
- ↑ برای نمونه نگاه کنید به بخاری، صحیح البخاری، ۱۴۲۲ق، ج۴، ص۱۷۱؛ احمد، مسند احمد، ۱۴۲۱ق، ج۳۲، ص۴۲۳.
- ↑ برای نمونه نگاه کنید به بخاری، صحیح البخاری، ۱۴۲۲ق، ج۸، ص۵ و ۷۳.
- ↑ طباطبایی، المیزان، ۱۳۶۳ش، ج۱۱، ص۳۸۱.
- ↑ برای نمونه نگاه کنید به بحرانی، البرهان فی تفسیر القرآن، ۱۴۱۵ق، ج۳، ص۲۷۰.
- ↑ علامه مجلسی، مرآة العقول، ۱۴۰۴ق، ج۲، ص۱۳۲؛ طباطبایی، المیزان، ۱۳۶۳ش، ج۱۱، ص۳۸۱.
- ↑ جوادیآملی، تفسیر تسنیم، ۱۳۸۹ش، ج۶، ص۱۱۰.
- ↑ جوادی آملی، تفسیر تسنیم، ۱۳۸۸ش، ج۷، ص۳۵۸-۳۶۱.
- ↑ مازندرانی، شرح اصول الکافی، ۱۴۲۹ق، ج۴، ص۲۴۶.
- ↑ جوادیآملی، تفسیر تسنیم، ۱۳۸۹ش، ج۶، ص۱۰۹-۱۱۰.
- ↑ طباطبایی، المیزان، ۱۳۶۳ش، ج۱۷، ص۱۶۶؛ مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۴ش، ج۱۰، ص۲۴۷.
- ↑ مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۴ش، ج۱۰، ص۲۴۸؛ سبحانی، البداء علی ضوء الکتاب و السنة، ۱۳۹۲ش، ص۱۳۴.
- ↑ مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۴ش، ج۱۰، ص۲۴۸؛ سبحانی، البداء علی ضوء الکتاب و السنة، ۱۳۹۲ش، ص۱۳۴.
- ↑ صدوق، کتاب التوحید، النشر الاسلامی، ص۳۳۶.
- ↑ مجلسی، بحارالانوار، ۱۴۰۳ق، ج۵۰، ص۲۴۰.
- ↑ فانی اصفهانی، بداء از نظر شیعه، ۱۳۹۴ش، ص۱۴۰-۱۴۱.
- ↑ علامه مجلسی، مرآة العقول، ۱۴۰۴ق، ج۲، ص۱۲۷ و ۱۳۱-۱۳۲.
- ↑ سبحانی، البداء على ضوء الكتاب و السنة، ۱۳۹۲ش، ص۵۹.
- ↑ سبحانی، البداء على ضوء الكتاب و السنة، ۱۳۹۲ش، ص۵۹.
- ↑ سبحانی، البداء على ضوء الكتاب و السنة، ۱۳۹۲ش، ص۶۰.
- ↑ سبحانی، البداء على ضوء الكتاب و السنة، ۱۳۹۲ش، ص۵۹.
- ↑ فخر رازی، المحصل، ۱۴۱۱ق، ص۶۰۲.
- ↑ خواجه نصیرالدین طوسی، تلخیص المحصل، ۱۴۰۵ق، ص۴۲۱.
- ↑ ملاصدرا، شرح اصول الکافی، ج۳، ص۱۷۹؛ علامه مجلسی، مرآة العقول، ۱۴۰۴ق، ج۲، ص۱۲۳-۱۲۴.
- ↑ روحانی، الجبر و الاختیار، ۱۴۲۶ق، ص۱۶۹.
- ↑ فاضل مقداد، اللوامع اللهیة، ۱۴۲۲ق، ص۳۷۷.
- ↑ فاضل مقداد، اللوامع اللهیة، ۱۴۲۲ق، ص۳۷۷.
- ↑ زادهوش، «آموزه بداء و کتابشناسی آن»، ص۷۶-۷۸.
- ↑ عصار، ثلاث رسائل فی الحکمة اللهیة، ص۴۸-۴۹.
یادداشت
- ↑ «یَمْحُو اللَّهُ مَا یَشَاءُ وَیُثْبِتُ وَعِنْدَهُ أُمُّ الْکِتَابِ؛ خدا هر چه را خواهد (از احکام یا حوادث عالم) محو و هر چه را خواهد اثبات میکند و اصل کتاب (آفرینش) نزد اوست.» (الهی قمشهای، ترجمه قرآن به فارسی، ص۲۵۴.)
منابع
- آقابزرگ تهرانی، محمدمحسن، الذریعة الی تصانیف الشیعة، قم، اسماعیلیان، ۱۴۰۸ق.
- ابن الاثیر، ابوالسعادات، النهایه فی غریب الحدیث والاثر، بیروت، المكتبة العلمیة، ۱۳۹۹ق.
- ابن فارس، ابوالحسین، معجم مقاییس اللغه، بیروت، دار الفكر، ۱۳۹۹ق.
- ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، بیروت، دار صار، ۱۴۱۴ق.
- احمد بن حنبل، ابوعبدالله، مسند احمد، بیجا، مؤسسة الرسالة، ۱۴۲۱ق.
- اشعری، ابوالحسن، مقالات الاسلامیین، بیروت، ۱۴۰۵ق.
- الهیظهیر، احسان، الشیعة و السنة، لاهور، إدارة ترجمان السنة، ۱۳۹۶ق.
- بحرانی، سیدهاشم، البرهان فی تفسیر القرآن، قم، مؤسسة البعثة، ۱۴۱۵ق.
- بخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح البخاری، تصحیح محمد زهیر بن ناصر الناصر، بیجا، دار طوق النجاة، چاپ اول، ۱۴۲۲ق.
- جوادی آملی، عبدالله، تفسیر تسنیم، قم، مرکز نشر اسرا، ۱۳۸۸ش.
- رازی، فخر الدین محمد، محصل افکار المتقدمین و المتأخرین، قاهره، مکتبةدارالتراث، ۱۴۱۱ق.
- رازی، فخر الدین محمّد، التفسیر الکبیر، داراحیاء التراث العربی، بیروت، ۱۴۲۰ق.
- راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، دمشق، دار القلم، ۱۴۱۲ق.
- زادهوش، محمدرضا، «آموزه بداء و کتابشناسی آن»، کتاب ماه و دین، شماره ۶۸ و ۶۹، خرداد و تیر ۱۳۸۲ش.
- سبحانی، جعفر، البداء على ضوء الكتاب و السنّة، قم، مؤسسه امام صادق(ع)، ۱۳۹۲ش.
- شیخ صدوق، محمد بن علی، الاعتقادات، قم، کنگره شیخ مفید، چاپ دوم، ۱۴۱۴ق.
- شیخ صدوق، محمد بن علی، التوحید، قم، مؤسسة النشر الاسلامی، بیتا.
- شیخ مفید، محمد بن محمد، أوائل المقالات في المذاهب و المختارات، قم، کنگره شیخ مفید، ۱۴۱۳ق.
- شیخ مفید، محمد بن محمد، تصحیح الاعتقاد، قم، کنگره شیخ مفید، ۱۴۱۳ق.
- صدوق، محمد بن علی، التوحید، تصحیح سید هاشم حسینی، قم، النشرالاسلامی، بیتا.
- طباطبایی، محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، قم، نشر اسماعیلیان، ۱۳۶۳ش.
- طوسی، خواجه نصیرالدین، تلخیص المحصل، تصحیح عبدالله نورانی، تهران، ۱۳۵۹ش.
- عصار، سید محمدکاظم، ثلاث رسائل فی الحکمة اللهیة، بیجا، بینا، بیتا.
- فاضل مقداد، مقداد بن عبدالله، اللوامع اللهیة فی المباحث الکلامیة، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، ۱۴۲۲ق.
- فانی اصفهانی، سید علی، بداء از نظر شیعه، ترجمه سیدمحمدباقر بنی سعید لنگرودی، انتشارات امام علی بن ابیطالب(ع)، ۱۳۹۴ش.
- فانی اصفهانی، سیدعلی، بداء از نظر شیعه، ترجمه سید محمدباقر بنی سعید لنگرودی، قم، انتشارات امام علی بن ابی طالب(ع)، ۱۳۹۴ش.
- فضلی، عبد الهادی، خلاصة علم الکلام، قم، دارالکتاب الاسلامی، ۱۴۱۴ق.
- کاشفالغطاء، محمدحسین، اصل الشیعه و اصولها، بیروت، المكتبة العلمیة، چاپ چهارم، ۱۴۱۳ق.
- کعبی بلخی، عبدالله بن احمد، تفسیر ابیالقاسم الکعبی البلخی، بیروت، دار الکتب العلمیة، ۱۴۲۸ق.
- کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، تصحیح علیاکبر غفاری و محمد آخوندی، تهران، دار الکتب الاسلامیة، ۱۴۰۷ق.
- مازندرانی، ملاصالح، شرح اصول الکافی، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۲۹ق.
- متقی هندی، علاء الدین علی بن حسام الدین، کنز العمال، بیروت، مؤسسة الرسالة، ۱۴۰۱ق.
- مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۳ق.
- مجلسی، محمدباقر، مرآة العقول فی شرح أخبار آل الرسول(ص)، تهران، دار الکتب الإسلامیه، ۱۴۰۴ق.
- مظفر، محمدرضا، عقائد الامامیة، قم، انصاریان، ۱۴۲۹ق.
- مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دار الکتب الاسلامیة، ۱۳۷۴ش.
- میرداماد، محمدباقر، نبراس الضیاء، قم، انتشارات هجرت، ۱۳۷۴ش.