سعد بن مُعاذ (درگذشت: ۵ق) از اصحاب پیامبر اسلام(ص) و رئیس قبیله اوس بود که پس از بیعت عقبه اول، با دعوت مصعب بن عمیر در مدینه اسلام آورد و به تبعیت از او، تمام خاندانش مسلمان شدند. وی در جنگ بدر و احد جنگید و از نزدیکان و مستشاران پیامبر(ص) بود. در جریان پیمانشکنی بنیقریظه و پس از شکست ایشان از سربازان اسلام، سعد به عنوان حَکَمِ ایشان انتخاب شد. در جنگ خندق زخمی شد و از این زخم درگذشت. نقل شده که پیامبر(ص) فرمود: در تشییع جنازۀ وی هزاران مَلَک شرکت داشتهاند.
مشخصات فردی | |
---|---|
نام کامل | سعد بن مُعاذ بن نعمان بن امرئ القیس بن زید بن عبدالاشهل |
کنیه | ابوعمرو |
محل زندگی | مدینه |
مهاجر/انصار | انصار |
نسب/قبیله | تیره عبدالاشهل، قبیله اوس |
خویشاوندان | اسعد بن زراره |
درگذشت | ۵ق |
نحوه درگذشت | بر اثر جراحات جنگی در ۳۷سالگی |
مدفن | بقیع |
مشخصات دینی | |
زمان اسلام آوردن | بین دو پیمان عقبه اول و دوم |
نحوه اسلام آوردن | به دست مصعب بن عمیر |
حضور در جنگها | غزوات بدر، احد و خندق |
دیگر فعالیتها | پرچمدار قبیله اوس در جنگ بدر؛ حَکَمِ یهودیان بنیقریظه پس از شکست از مسلمانان |
نسب
سعد بن مُعاذ بن نعمان بن امرؤالقیس بن زید بن عبدالاشهل، کنیهاش ابوعمرو، مادرش کبشه دختر رافع بن معاویه بن عبید[۱] و پسر خاله اسعد بن زراره بود.[۲]
اسلام آوردن
سعد به دست مصعب بن عمیر در مدینه (بین دو پیمان عقبه) مسلمان شد و با اسلام آوردنش تمام افراد خاندان عبدالاشهل مسلمان شدند.[۳] این خاندان نخستین خاندانی هستند که زن و مرد ایشان همگی اسلام آوردند.[۴]
سعد پس از اسلام آوردن به همراه اسید بن حضیر، بتهای بنی عبدالاشهل را شکست.[۵] پس از هجرت پیامبر(ص) و مسلمانان به مدینه، رسول الله(ص) میان سعد و ابوعبیده جراح از مهاجران پیمان برادری بست.[۶] وی از بزرگان انصار و رئیس قبیله اوس، مردی شجاع، قاطع در بیان و تصمیمگیری، مقاوم در مبارزه و جهاد بود.[۷]
حضور در جنگها
بدر و احد
روز جنگ بدر پرچمدار قبیله اوس بود و برای پیامبر(ص) سایبانی ساخت تا پیامبر(ص) در آن بنشیند و نظارهگر جنگ باشد. خودش با دیگر سربازان اسلام به میدان جنگ شتافت، هرگاه حملۀ عمومی از سوی قریش شروع میگشت، از پیامبر(ص) به اتفاق حضرت علی(ع) و دیگر صحابه دفاع میکرد، در همان حال تبلیغ و سخنرانی میکرد.[۸]
در این جنگ دوبار پیامبر(ص) بر سعد ثنا و دعا کرد و در برگشت از جنگ، سعد افسار مرکب پیامبر(ص) را گرفته بود و پیاده میرفت در حالی که برادرش در جنگ شهید شده بود.
سعد در جنگ احد نیز شرکت داشت.[۹]
خندق
همچنین در بحبوحۀ غزوۀ خندق، پیامبر(ص) خبردار شد که بنی قریظه نقض عهد کردهاند و با قریش و قبیلۀ غطفان یکی شدهاند. سعد بن معاذ و سعد بن عباده که حکم آنها در بنی قریظه نافذ بود، به سوی آنان رفتند و زمانی که سعد پیمان شکنی ایشان را مشاهده کرد، به پیامبر(ص) اطلاع داد و چون پیامبر(ص) دید که مسلمانان از هرطرف محاصره شدهاند و در تنگنا قرار دارند، تصمیم گرفت با پرداخت مقداری از محصول خرمای مدینه با آنان صلح کند، در این میان سعد نظر داد که ما هرگز تن به ذلت و خواری نمیدهیم، سپس جنگ را ترجیح داد و صلح نامه را پاره کرد.
داوری در ماجرای بنیقریظه
در بحبوحۀ جنگ خندق، قبیلۀ بنی قریظه در مدینه، پیمان خود با مسلمانان را زیر پاگذاشته و علیه مسلمانان اعلام خصومت کردند. با شروع درگیری، جنگجویان این قبیله شکست خورده و به محاصره سربازان اسلام درآمدند و چون توان مقابله را در خود نمیدیدند، عاقبت داوری سعد معاذ را پذیرفتند. سعد در حالتی که مجروح و بیمار بود، از چادر خود به طرف محل بنی قریظه رفت و برخلاف انتظار طایفهاش که هم پیمان بنی قریظه بودند، حکم کرد که سزای مردان جنگجوی بنی قریظه قتل است و اموالشان باید تقسیم گردد، کودکانشان اسیر گردند و پیامبر(ص) فرمود: «به درستی حکم خدا و رسولش را در مورد ایشان صادر کردی و مطابق حکم الهی رأی دادی»[۱۰]
سید جعفر شهیدی با ذکر شواهد و قراینی در مورد نحوه برخورد یادشده با بنیقریظه، مناقشه کرده است.[۱۱]
درگذشت
در سال پنجم هجرت در غزوۀ خندق پنج نفر از مسلمین شهید شدند، سعد هم زخمی شد و یکی از رگهای او قطع شد، سپس او را به شهر آوردند و آنطور که ابنسعد میگوید، همین که رسول خدا(ص) سعد را دید، فرمودند: «برخیزید و سرور خود را پیاده کنید، سپس در کنار مسجد خیمهای برپاکردند و او را تحت معالجه قرار دادند. اما مؤثر واقع نشد و بعد از مدتی وفات کرد. وی به هنگام مرگ ۳۷ سال داشت.[۱۲]
در منابع اهل سنت آمده که پیامبر(ص) در مورد مقام و منزلت سعد در درگاه الهی فرمود: «عرش از مرگ سعد بن معاذ به لرزه درآمد.»[۱۳] اما شیخ صدوق در کتاب معانی الاخبار در این باره چنین نقل کرده است: «به حضرت صادق(ع) عرض کردند که عامه معتقدند که عرش رحمان از مرگ سعد بن معاذ به لرزه درآمده است. حضرت(ع) فرمود: پیامبر(ص) فرمود که عرشی [تختی] که سعد بر آن بود به لرزه افتاد اما ایشان توهم کردند که منظور پیامبر(ص) عرش الهی بوده است.[۱۴]
تشییع جنازه
زمانی که سعد بن معاذ وفات کرد، پیامبر(ص) به غسل دادن سعد امر کرد و به دنبال جنازه بدون کفش و ردا حرکت میکرد و سمت چپ و سمت راست تابوت را میگرفت.[۱۵]
روایت کردهاند زمانی که جنازۀ سعد را بیرون آوردند، گروهی از منافقین گفتند که جنازهاش چقدر سبک است! پیامبر(ص) فرمود: «هفتاد هزار فرشته برای تشییع جنازه و تابوت سعد به زمین آمدهاند که تاکنون نیامده بودند.»[۱۶]
علاوه بر این امام صادق(ع) فرمود: «پیامبر(ص) بر سعد بن معاذ نماز خواند و جبرائیل را دید که با فرشتگان زیادی بر جنازه نماز میخوانند. سپس فرمود:ای جبرئیل برای چه حقی بر او نماز میخوانید؟ جبرئیل گفت: به خاطر خواندن قل هو الله احد در حال نشسته، ایستاده، سواره و...»[۱۷]
سرانجام بعد از دفن سعد، وقتی پیامبر(ص) و اصحابش از قبر سعد دور میشدند، مادر سعد گفت:ای سعد، بهشت بر تو گوارا باد! پیامبر(ص) در جواب وی فرمود:ای مادر سعد، سعد در آخرت با مشکل برخورد خواهد کرد، زیرا که اخلاقش با خانوادهاش چنانکه باید و شاید نبود.[۱۸] قبرش در قبرستان بقیع کنار قبر فاطمه بنت اسد قرار دارد.[۱۹]
پانویس
- ↑ ابناثیر، اسد الغابه، ج۲، ص۳۱۳؛ ابنسعد، طبقات الکبری، ج۳، ص۴۲۰؛ مزی، تهذیب الکمال، ج۱۰، ص۳۰۰؛ ابوحاتم، کتاب الثقات، ج۳، ص۱۴۶؛ ابنحجر، تهذیب التهذیب، ج۳، ص ۴۱۷-۴۱۸؛ بخاری، کتاب التاریخ الکبیر، ج۴، ص۴۳؛ ابنعبدالبر، الاستیعاب، ج۲، ص۱۶۷-۱۶۸؛ زرکلی، الاعلام، ج۳، ص۸۸؛ رک: طوسی، رجال، ص۲۰؛ شوشتری، مجالس المؤمنین، ج۱، ۲۶۵.
- ↑ مزی، تهذیب الکمال، ج۱۰، ص۳۰۰.
- ↑ ابناثیر، اسد الغابه، ج۲، ص۳۱۳؛ ابنسعد، طبقات الکبری، ج۳، ص۴۲۰؛ مزی، تهذیب الکمال، ج۱۰، ص۳۰۰؛ ابنعبدالبر، الاستیعاب، ج۲، ص۱۶۸؛ طبری، تاریخ طبری، ج۳، ص۸۹۷-۸۹۸.
- ↑ ابنسعد، طبقات الکبری، ج۳، ص۴۲۱.
- ↑ ابنسعد، طبقات الکبری، ج۳، ص۴۲۰-۴۲۱.
- ↑ ابنسعد، طبقات الکبری، ج۳، ص۴۲۱.
- ↑ رجوع کنید به: ابنحجر، تهذیب التهذیب، ج۳، ص۴۱۸.
- ↑ رک: ابناثیر، اسد الغابه، ج۲، ص۳۱۳؛ ابنحجر، تقریب التهذیب، ص۲۸۲؛ ابنحجر، تهذیب التهذیب، ج۳، ص۴۱۸؛ بخاری، کتاب التاریخ الکبیر، ج۴، ص۴۳؛ تستری، قاموس الرجال، ج۵، ص۶۹؛ زرکلی، الاعلام، ج۳، ص۸۸.
- ↑ ابنحجر، تهذیب التهذیب، ج۳، ص۴۱۷-۴۱۸.
- ↑ تاریخ یعقوبی، ج۱، ص۴۱۲؛ رک: ابن اثیر، اسد الغابه، ج۲، ص۳۱۵؛ ابنسعد، طبقات الکبری، ج۳، ص۴۲۲-۴۲۳؛ مزی، تهذیب الکمال، ج۱۰، ص۳۰۲؛ ابنعبدالبر، الاستیعاب، ج۲، ص۱۶۹؛ ابنعبدربه، العقد الفرید، ج۳، ص۳۲۷؛ یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۵۲؛ طبری، تاریخ طبری، ج۳، ص۱۰۷۳-۱۰۷۴ و ۱۰۸۴و ۱۰۸۸.
- ↑ رجوع کنید به: شهیدی، تاریخ تحلیلی اسلام، ص۹۰-۸۸.
- ↑ ابنسعد، طبقات الکبری، ج۳، ص۴۳۳؛ ابنحجر، تقریب التهذیب، ص۲۸۲؛ ابوحاتم، کتاب الثقات، ج۳، ص۱۴۶-۱۴۷؛ ابنحجر، تهذیب التهذیب، ج۳، ص۴۱۸؛ بخاری، کتاب التاریخ الکبیر، ج۴، ص۴۳؛ ابنعبدالبر، الاستیعاب، ج۲، ص۱۶۸؛ زرکلی، الاعلام، ج۳، ص۸۸.
- ↑ اسد الغابة، ج۲، ص۳۱۵-۳۱۶؛ ابنسعد، طبقات الکبری، ج۳، ص۴۳۴؛ مزی، تهذیب الکمال، ج۱۰، ص۳۰۲؛ ابوحاتم، کتاب الثقات، ج۳، ص۱۴۶؛ ابنحجر، تهذیب التهذیب، ج۳، ص۴۱۸؛ ابنعبدالبر، الاستیعاب، ج۲، ص۱۶۸-۱۶۹؛ ابنعبدربه، العقد الفرید، ج۳، ص۲۸۵، ۳۲۷.
- ↑ ابنبابویه، معانی الاخبار، ج۱، ص۳۸۸، نوادر الاخبار، ح۲۵؛ تستری، قاموس الرجال، ج۵، ص۶۸.
- ↑ رک: ابنسعد، طبقات الکبری، ج۳، ص۴۲۹-۴۳۳؛ تستری، قاموس الرجال، ج۵، ص۶۶.
- ↑ طبقات، ابنسعد، ج۳، ص۳۲۸؛ ابناثیر، اسد الغابه، ج۲، ص۳۱۶؛ ابنسعد، طبقات الکبری، ج۳، ص۴۲۸ و ۴۲۹؛ مزی، تهذیب الکمال، ج۱۰، ص۳۰۲؛ ابنعبدالبر، الاستیعاب، ج۲، ص۱۶۸.
- ↑ دایرة المعارف الشیعة العامة، ج۱۰، ص۳۶۵.
- ↑ تستری، قاموس الرجال، ج۵، ص۶۶.
- ↑ طبقات، ابنسعد، ۱۴۱۰ق، ج۳، ص۳۲۹.
منابع
- ابناثیر، اسدالغابه فی معرفه الصحابه، دارالمعرفه، بیروت، ۱۴۲۲ق/۲۰۰۱م.
- ابنبابویه، محمد بن علی، معانی الأخبار، تصحیح علی اکبر غفاری، موسسه النشر الاسلامی التابعه لجماعه المدرسین بقم، قم، ۱۳۶۱ش.
- ابنحجر، تقریب التهذیب، تحقیق خلیل مأمون شیحا، دارالمعرفة، بیروت، ۱۴۲۲ق/۲۰۰۱م.
- ابنحجر، تهذیب التهذیب، دارالفکر، بیروت، ۱۴۰۴ق/۱۹۸۴م.
- ابنسعد، الطبقات الکبری، دارالفکر، بیروت، ۱۴۰۵ق/۱۹۸۵م.
- ابنعبدربه، احمد بن محمد، العقد الفرید، تحقیق مفید محمد قمیحه، دار الکتب العلمیه، بیروت.
- ابنعبدالبر قرطبی، الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، تحقیق علی محمد معوض و عادل احمد عبدالموجود، دارالکتب العلمیه، بیروت، ۱۴۱۵ق/۱۹۹۵م.
- ابوحاتم تمیمی، کتاب الثقات، وزارة المعارف و الشؤون للحکومة العالیة الهندیة، دارالفکر للطباعه و النشر و التوزیع، بیروت.
- تستری، محمدتقی، قاموس الرجال، موسسه نشر الاسلامی، قم، ۱۴۱۴ق.
- زرکلی، خیرالدین، الاعلام قاموس تراجم لاشهر الرجال و النساء من العرب و المستعربین و المسشترقین، دارالعلم للملایین، بیروت، ۱۹۹۲م.
- شوشتری، نورالله، مجالس المؤمنین، کتابفروشی اسلامیه، تهران، ۱۳۷۷ش.
- طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ترجمه ابوالقاسم پاینده، اساطیر، تهران، ۱۳۶۲ش.
- مزی، یوسف، تهذیب الکمال فی اسماء الرجال، تحقیق بشار عواد معروف، مؤسسة الرسالة، بیروت، ۱۴۰۹ق/۱۹۹۸م.
- یعقوبی، احمدبن اسحاق، تاریخ الیعقوبی، بیروت، ۱۳۷۹/۱۹۶۰.
- شهیدی، سیدجعفر، تاریخ تحلیلی اسلام، تهران: مرکز نشر دانشگاهی، ۱۳۹۰ش.