توحید صفاتی
کتابشناسی یا ارجاعات این مقاله ناقص است. میتوانید با اصلاح نحوهٔ ارجاع به منابع بر طبق شیوهنامهٔ ارجاع به منابع، به ویکیشیعه کمک کنید. |
خداشناسی | |
---|---|
توحید | اثبات خدا • توحید ذاتی • توحید صفاتی • توحید افعالی • توحید عبادی • صفات ذات و صفات فعل |
فروع | توسل • شفاعت • تبرک • استغاثه |
عدل الهی | |
حُسن و قُبح • بداء • امر بین الامرین | |
نبوت | |
عصمت پیامبران • خاتمیت • پیامبر اسلام • معجزه • اصالت قرآن | |
امامت | |
باورها | عصمت امامان • ولایت تكوینی • علم غیب • خلیفةالله • غیبت • مهدویت • انتظار فرج • ظهور • رجعت • امامت تنصیصی |
امامان | امام علی • امام حسن • امام حسین • امام سجاد • امام باقر • امام صادق • امام کاظم • امام رضا • امام جواد • امام هادی • امام عسکری • امام مهدی |
معاد | |
برزخ • معاد جسمانی • حشر • صراط • تطایر کتب • میزان | |
مسائل برجسته | |
اهلبیت • چهارده معصوم • کرامت • تقیه • مرجعیت • ولایت فقیه • ایمان مرتکب کبیره |
توحید صفاتی، به این معنا است که صفات خداوند وجودهایی جدا از هم ندارند و چیزی جز همان ذات خدا نیستند. طبق این دیدگاه، صفات خداوند مصداقهایی جدا و مستقل از یکدیگر و از ذات الهی ندارند و صرفاً مفاهیمی هستند که عقل آنها را از وجود خداوند انتزاع میکند.
برای اثبات توحید صفاتی، ادله عقلی و نقلی مطرح کردهاند. ازجمله ادله نقلی را سخن امام علی(ع) در خطبه نخست نهجالبلاغه دانستهاند که در آن، زدودن صفات از خداوند، کمال اخلاص معرفی شده است.
معانی توحید
توحید و یگانگی خدای متعال، اصطلاحات گوناگونی در فلسفه و کلام و عرفان دارد که مهمترین اصطلاحات فلسفه آن عبارت است از:
- توحید در وجوب وجود؛ یعنی هیچ موجودی جز ذات مقدّس الهی واجبالوجود بالذات نیست.
- توحید به معنای بساطت و عدم ترکیب که دارای سه معنای فرعی است:
- عدم ترکیب از اجزای بالفعل
- عدم ترکیب از اجزای بالقوة
- عدم ترکیب از ماهیت و وجود
- توحید به معنای نفی مغایرت صفات با ذات؛ یعنی صفاتی که به خدای متعال نسبت داده میشود از قبیل اعراضی نیستند که در ذات وی تحقّق یابند و به اصطلاح «زائد بر ذات» باشند، بلکه مصداق آنها همان ذات مقدّس الهی است و همگی آنها عین یکدیگر و عین ذات هستند.
- توحید در خالقیت و ربوبیت؛ یعنی خدای متعال شریکی در آفریدن و تدبیر جهان ندارد.
- توحید در فاعلیت حقیقی؛ یعنی هر تأثیری که از هر فاعل و مؤثری سر بزند نهایتاً مستند به خدای متعال است و هیچ فاعلی استقلالی در تأثیر ندارد، «لا مؤثر فی الوجود إلّا الله».[۱]
توحید صفاتی
معنای توحید صفاتی آن است که صفات الهی مصادیق جداگانهای از یکدیگر و از ذات الهی ندارند، بلکه همگی آنها مفاهیمی هستند که عقل، از مصداق واحد بسیطی که همان ذات مقدس الهی است، انتزاع میکند.[۲]
دلیل بر توحید صفاتی این است که اگر هر یک از صفات الهی، مصداق و «ما بازاء» جداگانهای داشته باشد، از چند حال خارج نخواهد بود:
- مصادیق آنها در داخل ذات الهی فرض میشوند؛ لازمۀ این فرض آن است که ذات الهی مرکّب از اجزاء باشد و با توحید ذاتی ناسازگار و محال است.
- مصادیق آنها خارج از ذات الهی فرض میشوند. در این صورت:
- واجبالوجود و بینیاز از آفریننده تصور میشوند: این فرض، شرک صریح است و هیچ مسلمانی بدان ملتزم نمیشود.
- ممکن الوجود و آفریدۀ خدا انگاشته میشوند: لازمۀ این فرض آن است که ذات خداوند که طبق فرض فاقد این صفات است، آنها را بیافریند و سپس بدانها متصف شود. در صورتی که محال است که علّت هستیبخش، ذاتاً فاقد کمالات مخلوقات خود باشد. با بطلان همۀ این فرضها، توحید صفاتی اثبات میشود.[۳]
دیدگاههای دیگر
برخی از محققان توحید صفاتی را همانند توحید افعالی تفسیر کرده اند یعنی چنانچه در توحید افعالی گفته شده که همانطور که خداوند در ذاتش شریکی ندارد، در فاعلیت هم شریک ندارد؛ یعنی هرکاری که هر مخلوقی انجام میدهد، فعل خدا است.[۴] همین دیدگاه را در توحید صفاتی دارند و توحید صفاتی را به معنای توحید خدای سبحان در صفات کمالی گرفته اند. [۵][یادداشت ۱] علامه طباطبایی فیلسوف و مفسر بزرگ نیز براین باور است که خداوند براساس آیات قرآن هیچ چیزی را به اجبار کسى نیافریده، و هیچ فعلى را به اجبار اجبارکنندهاى انجام نداده و نمیدهد و هر چه خلق کرده هم زیبا و نیکو آفریده و هم با علم و اختیار خود بوده در نتیجه چون هیچ موجودى نیست مگر آنکه فعل اختیارى او است (که زیبا خلق کرده است و شایسته حمد و ستایش است) براین اساس از جهت فعل و آفرینش، تمامى حمدها از آن او است واز جهت نام نیز تمام نامهاى نيكو به خدا اختصاص دارد [یادداشت ۲]و هیچ حمدى از هیچ حامدى در برابر هیچ امرى محمود سر نمى زند مگر آنکه در حقیقت حمد خدا است ، براى آنکه آن جمیلى که حمد و ستایش حامد متوجه آن است فعل خدا است ، و او ایجادش کرده ، پس جنسِ حمد و همه آن از آنِ خدا است. [۶] مطهری الاهی دان و فیلسوف شیعه (۱۳۵۸ش) براین باور است که توحید صفاتی از دیدگاه شیعه با توحید صفاتی به نظر معتزله تفاوتشان در این است که توحید صفاتی از دیدگاه معتزله خالی بودن ذات الهی از هر صفتی و به عبارت دیگر به معنی فاقد الصفات بودن ذات است، ولی توحید صفاتی از دیدگاه شیعه به معنی عینیت صفات با ذات است. [۷] توحید صفاتی یعنی درک و شناسایی ذات حق به یگانگی عینی با صفات و یگانگی صفات با یکدیگر و نفی هرگونه کثرت و ترکیب از خود ذات الهی به این معنا که ذات خداوند در عین اینکه به اوصاف کمالیه جمال و جلال متّصف است، دارای جنبههای مختلف عینی نیست. [۸]
توحید صفاتی در نهج البلاغه
از متون روایی نیز میتوان برای اثبات توحید صفاتی بهره برد. به عنوان مثال، این عبارات خطبه اول نهج البلاغه به توحید صفاتی، یعنی، عینیت صفات با ذات اشاره دارد:
كَمَالُ تَوْحِيدِهِ الإخْلاصُ لَهُ، وَكَمَالُ الإخْلاصِ لَهُ نَفْيُ الصِّفَاتِ عَنْهُ، لِشَهَادَةِ كُلِّ صِفَة أَنَّها غَيْرُ المَوْصُوفِ، وَشَهَادَةِ كُلِّ مَوْصُوف أَنَّهُ غَيْرُ الصِّفَةِ، فَمَنْ وَصَفَ اللهَ سُبْحَانَهُ فَقَدْ قَرَنَهُ، وَمَنْ قَرَنَهُ فَقَدْ ثَنَّاهُ،وَمَنْ ثَنَّاهُ فَقَد جَزَّأَهُ، وَمَنْ جَزَّأَهُ فَقَدْ جَهِلَهُ
يگانه انگاشتن، او را به سزا اطاعت نمودن، و به سزا اطاعت نمودن او، صفتها را از او زدودن [است]، چه هر صفتى گواه است كه با موصوف دوتاست و هر موصوف نشان دهد كه از صفت جداست، پس هر که پاک خداى را با صفتى همراه داند او را با قرينى پيوسته، و آن که با قرینش پیوندد، دوتایش دانسته، و آن که دوتایش خواند، جزء جزءاش داند، و آن که او را جزء جزء داند، او را نداند.
پانویس
- ↑ مصباح یزدی، آموزش فلسفه، ج۲، ص۳۷۷
- ↑ مصباح یزدی، آموزش عقاید، ۱۳۹۱ش، ج ۱ -۲، ص۱۶۴
- ↑ مصباح یزدی، آموزش عقاید، ۱۳۹۱ش، ج۲، ص۴۷۱
- ↑ مطهری، مجموعه آثار، ۱۳۷۷ش، ج۲، ص۱۰۴.
- ↑ صادقی رشاد، علی اکبر، دانش نامه امام علی (علیهالسلام)، ج۲، ص۵۰.
- ↑ طباطبایی، المیزان، منشورات اسماعيليان، ج۱، ص ۱۹.
- ↑ مطهری، مجموعه آثار، ۱۳۸۹ش، ج۳، ص۹۹.
- ↑ مطهری، مجموعه آثار، ۱۳۸۹ش، ج۲، ص۱۰۱.
یادداشت
- ↑ فرازهایی از خطبه امیرالمؤمنین(ع) نمونه ای از مستندات این تفسیر قرار گرفته است كُلُّ عَزِيزٍ غَيْرُهُ ذَلِيلٌ وَ كُلُّ قَوِيٍّ غَيْرُهُ ضَعِيفٌ وَ كُلُّ مَالِكٍ غَيْرُهُ مَمْلُوكٌ وَ كُلُّ عَالِمٍ غَيْرُهُ مُتَعَلِّمٍ وَ كُلُّ قَادِرٍ غَيْرُهُ يَقْدِرُ وَ يَعْجِزُ ... ستايش مخصوص خداوندى است كه هيچ صفتى از او بر صفت ديگرش پيشى نگرفته تا بتوان گفت پيش از آنكه «آخر» باشد «اوّل» بوده است، و قبل از آنكه «باطن» باشد «ظاهر» بوده؛ هر چه را تنها و واحد فرض كنيد جز او قليل و كم است (ولى او در عين وحدت بىانتهاست)؛ هر عزيزى غير او خوار و ذليل، و هر نيرومندى جز او ضعيف و ناتوان است، مکارم شیرازی، نهج البلاغه با ترجمه فارسى روان، ۱۳۸۴ش، ج۱، ص۱۲.
- ↑ سوره اعراف آیه ۱۸۰ وَلِلَّهِ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَىٰ فَادْعُوهُ بِهَا و نامهاى نيكو به خدا اختصاص دارد، پس او را با آنها بخوانيد
منابع
- علی بن ابی طالب(ع)، امام اول، نهج البلاغه، مترجم سید جعفر شهیدی، تهران: شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۸۴
- مصباح یزدی، محمدتقی، آموزش عقاید، تهران: مرکز چاپ و نشر سازمان تبلیغات اسلامی، پاییز ۷۴
- مصباح یزدی، محمدتقی، آموزش فلسفه، تهران: سازمان تبلیغات اسلامی، شرکت چاپ و نشر بینالملل، ۱۳۷۸
- مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ۱۳۸۹ش، نشر صدرا، بی جا.