حَنوط به معنای مالیدن کافور به مواضع هفت‌گانه سجده میت مسلمان است. حنوط کردن واجب است و آمیختن آن با تربت امام حسین(ع) مستحب است. بنابر نظر فقها، بهتر است تحنیط قبل از کفن کردن انجام شود.مشهور فقها معتقدند، اندازه کافور بهتر است چهار مثقال باشد و نباید از یک مثقال کمتر باشد و در صورت کم بودن کافور، غسل میت با کافور مقدم بر تحنیط کردنش است و اگر کافور یافت نشود، میت بدون تحنیط دفن می‌گردد.

مفهوم‌شناسی

حنوط به مالیدن هر ماده خوشبویی به بدن یا کفن میت برای معطر کردن آن گفته می‌شود، اما در آثار فقهی تنها درباره مالیدن کافور به کار رفته است. مالیدن کافور به بدن میت، تحنیط خوانده می‌شود[۱] و از آن در باب طهارت سخن گفته شده است.[نیازمند منبع]

احکام

  • مالیدن کافور به بدن میت مسلمان واجب است،[۲] ولی حنوط بر میت مُحرم-به خاطر حرمت استعمال موادّ خوش بو بر محرم-جایز نیست. البتّه زن در عدّه وفات و مُعتکف با این که بوی خوش بر آنان حرام است، در این حکم ملحق به محرم نیستند و تحنیط آنان واجب است.[۳]
  • برخی فقها مالیدن کافور به مواضع بدن میت را واجب دانسته‌اند و برخی دیگر تنها تماس با آن مواضع را کافی دانسته و مالیدن را مستحب شمرده‌اند.[۴]
  • در اینکه تحنیط قبل از کفن کردن میت انجام می‌شود یا بعد از کفن کردن وی یا پس از پوشاندن لنگ و قبل از پوشاندن پیراهن و یا همه صورت‌های فوق جایز است، اختلاف است. هر چند بهتر آن است که تحنیط قبل از تکفین باشد.[۵]
  • اگر کافور یافت نشود، میت بدون تحنیط دفن می‌گردد؛ هرچند خوش‌بو کردن بدن وی با ذریره(ماده ای خوشبو یا هر ماده ساییده شده معطر) جایز است؛ لیکن حنوط به شمار نمی‌رود. در کراهت یا حرمت خوش بو کردن میت به غیر ذریره و کافور اختلاف است. مخلوط کردن کافور با ذریره در حنوط جایز است.[۶]
  • در صورت کم بودن کافور، اگر نتوان آن را هم در غسل میت و هم در تحنیط استفاده کرد، غسل مقدّم است، و بین تحنیط پیشانی و سایر مواضع، پیشانی مقدّم است.[۷]

مواضع

مواضع واجب حنوط، مواضع هفت‌گانه سجده است، یعنی پیشانی، کف دو دست، دو زانو، و نوک انگشتان شست پاها و بنابر قول برخی، نوک بینی.[۸]

برخی تحنیط نوک‌بینی را مستحب دانسته‌اند. چنان که برخی، تحنیط زیر بغل، گودی گلو، زیر زانو، مفاصل، کف پاها، پشت دست‌ها و هر موضعی از بدن را که عرق می‌کند و بوی بد می‌دهد، مستحب دانسته‌اند.[۹] مستحب است حنوط اضافی بر سینه میت نهاده شود.[۱۰] داخل کردن کافور در چشم، گوش و بینی میت مکروه است.[۱۱]

مقدار

قول مشهور آن است که مقدار واجب به اندازه‌ای است که به آن حنوط بگوید. در مقابل برخی فقها گفته‌اند که دست‌کم باید به اندازه یک درهم باشد و کمتر از آن کفایت نمی‌کند.[۱۲] بنابر قول مشهور مبنی بر صدق عنوان حنوط، مستحب است مقدار کافور از یک درهم یا بنابر قول دیگر، از یک مثقال کمتر نباشد و بهتر است، چهار درهم یا بنابر قولی چهار مثقال و بهتر از آن سیزده و یک سوم درهم است.[۱۳]

آداب

آمیختن حنوط با تربت امام حسین(ع) مستحب است.[۱۴] نیز بنابر تصریح بعضی، مستحب است تحنیط از پیشانی آغاز گردد. ظاهر کلام برخی وجوب آن است.[۱۵]

پانویس

  1. لسان العرب و مجمع البحرین، واژه «حنط»؛ حکیم، مستمسک العروة، ۱۳۸۸ق، ج۴، ص۱۸۵؛ محقق ثانی، جامع المقاصد، ۱۴۱۴ق، ج۱، ص۳۵۸.
  2. نجفی، جواهر الکلام، ۱۳۶۲ش، ج۴، ص۱۷۶؛ حکیم، مستمسک العروة، ۱۳۸۸ق، ج۴، ص۱۹۰.
  3. نجفی، جواهر الکلام، ۱۳۶۲ش، ج۴، ص۱۸۲-۱۸۴، ج۱۸، ص۴۲۱.
  4. نجفی، جواهر الکلام، ۱۳۶۲ش، ج۴، ص۱۷۷.
  5. نجفی، جواهر الکلام، ۱۳۶۲ش، ج۴، ص۱۷۵-۱۷۶.
  6. حکیم، مستمسک العروة، ۱۳۸۸ق، ج۴، ص۱۹۵-۱۹۷؛ نجفی، جواهر الکلام، ۱۳۶۲ش، ج۴، ص۱۸۸-۱۹۰.
  7. طباطبایی یزدی، العروة الوثقی، ۱۴۱۹ق، ج۲، ص۸۲-۸۳؛ حکیم، مستمسک العروة، ۱۳۸۸ق، ج۴، ص۲۰۰.
  8. شیخ مفید، المقنعة، ۱۴۱۳ق، ص۷۸؛ ابن‌براج، المهذّب، ۱۴۰۶ق، ج۱، ص۶۱-۶۲؛ علامه حلی، منتهی المطلب، ۱۴۱۲ق، ج۷، ص۲۲۹.
  9. نجفی، جواهر الکلام، ۱۳۶۲ش، ج۴، ص۱۷۹-۱۸۰؛ طباطبایی یزدی، العروة الوثقی، ۱۴۱۹ق، ج۲، ص۷۹-۸۰؛ حکیم، مستمسک العروة، ۱۳۸۸ق، ج۴، ص۱۸۶-۱۹۰.
  10. نجفی، جواهر الکلام، ۱۳۶۲ش، ج۴، ص۱۸۰-۱۸۱؛ حکیم، مستمسک العروة، ۱۳۸۸ق، ج۴، ص۱۹۸.
  11. طباطبایی یزدی، العروة الوثقی، ۱۴۱۹ق، ج۲، ص۸۲؛ حکیم، مستمسک العروة، ۱۳۸۸ق، ج۴، ص۱۹۷.
  12. نجفی، جواهر الکلام، ۱۳۶۲ش، ج۴، ص۱۸۱.
  13. نجفی، جواهر الکلام، ۱۳۶۲ش، ج۴، ص۱۸۴-۱۸۷.
  14. طباطبایی یزدی، العروة الوثقی، ۱۴۱۹ق، ج۲، ص۸۲؛ حکیم، مستمسک العروة، ۱۳۸۸ق، ج۴، ص۱۹۹.
  15. طباطبایی یزدی، العروة الوثقی، ۱۴۱۹ق، ج۲، ص۸۲؛ حکیم، مستمسک العروة، ۱۳۸۸ق، ج۴، ص۱۹۹؛ آملی، مصباح الهدی، مطبعة الفردوسی، ج۶، ص۲۵۱.

منابع

  • آملی، محمدتقی، مصباح الهدی فی شرح العروة الوثقی، تهران، مطبعة الفردوسی، ۱۳۷۷-۱۳۹۰ق.
  • ابن‌براج، عبدالعزیز، المهذّب، قم، موسسة النشر اسلامی، ۱۴۰۶ق.
  • ابن‌منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، قم، نشر ادب حوزه، ۱۳۶۳ش.
  • حکیم، سید محسن، مستمسک العروة الوثقی، بیروت، دار إحياء التراث العربی، ۱۳۸۸ق.
  • شیخ مفید، محمد بن محمد، المقنعة، قم، مؤسسه نشر اسلامی، ۱۴۱۳ق.
  • طباطبایی یزدی، محمدکاظم، العروة الوثقى، قم، مؤسسة النشر الإسلامی، ۱۴۱۹ق.
  • علامه حلی، حسن بن یوسف، منتهی المطلب فی تحقیق المذهب، مشهد، مجمع البحوث الاسلامیه، ۱۴۱۲ق.
  • فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت علیهم السلام، ج۳، ص۳۸۱-۳۸۲.
  • محقق کرکی، علی بن حسین،جامع المقاصد فی شرح القواعد، قم، مؤسسة آل‌البیت، ۱۴۱۴ق.
  • نجفی،‌ محمدحسن، جواهر الکلام فی شرح شرائع الاسلام، تحقیق: محمد قوچانی، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ هفتم، ۱۳۶۲ش.