سید علی‌محمد باب

از ویکی شیعه
سید علی‌محمد باب
بنیانگذار آیین بابیت
اطلاعات کلی
نامسید علی‌محمد شیرازی
لقب/کنیهباب، نقطه اُولی
زادروز۱ محرم ۱۲۳۵ق
زادگاهشیراز
محل زندگیشیراز • بوشهرکربلا
وفات۲۸ شعبان ۱۲۶۶ق
محل دفنحیفا • فلسطین
اطلاعات علمی
تحصیلاتحوزوی
محل تحصیلشیراز • کربلا
استادانمحمد عابد • سید کاظم رشتی
آثارکتاب بیان فارسی • کتاب بیان عربی • لوح هیکل
اطلاعات دیگر
پیشهتجارت
فعالیت‌هامؤسس فرقه بابیت


سید علی‌محمد شیرازی (۱۲۳۵ق-۱۲۶۶ق) مؤسس آیین بابی که در میان پیروانش مشهور به باب و نقطه اُولی است. او از شاگردان سید کاظم رشتی در کربلا بود و پس از فوت او در سال ۱۲۵۹ق، مدعی شد که رُکنِ رابع و باب (نماینده خاص) امام زمان(عج) است. پس از آن، هجده نفر از پیروان فرقه شیخیه (معروف به حروف حی) به وی ایمان آوردند. به دلیل اقدامات یارانش، به دستور حاکم فارس دستگیر و از بوشهر به شیراز برده شد و پس از آن به اصفهان و سپس به دستور میرزا آقاسی، صدراعظم محمدشاه قاجار، به تبریز و زندان چهریق منتقل شد.

علی‌محمد باب در مدت هفت سال از شروع ماجرای بابیّت، ادعاهایی از قبیل مهدویت، نبوت و ربوبیت را مطرح کرد، ولی گفته شده در مناظره با علمای شیراز، اصفهان و تبریز، از پاسخگویی به آنها درماند. پس از آخرین مناظره‌اش با علمای تبریز در حضور ناصرالدین میرزا، ولیعهد قاجار، با نوشتن توبه‌نامه‌ای دوباره به زندان چِهریق برده شد تا اینکه ناصرالدین شاه بر تخت نشست و امیرکبیر صدراعظم شد و علی‌محمد در شعبان ۱۲۶۶ق با نظر ناصرالدین شاه و امیرکبیر، و به فتوای علمای تبریز، اعدام و به چاه انداخته شد. به ادعای بهائیان، جسد باب پس از چند بار دفن شدن در جاهای مختلف، در سال ۱۳۱۷ق از ایران به فلسطین برده شد و در کوه کَرمِل در حیفا دفن شد.

علی‌محمد باب، خود را از همه پیامبران حتی پیامبراسلام(ص) برتر و مظهر نفس خدا می‌دانست. او معتقد بود با ظهور دینش، اسلام نسخ شد و خود را مُبشّر ظهور بعدی یعنی مَنْ یُظْهِرُهُ الله ذکر می‌کرد. وی تدریس کتابی جز کتاب «بیان» را جائز نمی‌دانست و به فرمانروای آینده بابی توصیه کرد که هیچ کس غیر از بابیان را روی زمین باقی نگذارد. کتاب بیان به زبان فارسی و عربی، و همچنین تفسیر سوره یوسف از جمله آثار او است.

زندگی‌نامه

سید علی‌محمد شیرازی که از سوی پیروانش باب، نقطه اُولی،[۱] سید امکان[۲] و حضرت اعلی خوانده می‌شود، در روز اول محرم ۱۲۳۵ق در شیراز متولد شد.[۳] به گفته عبدالحسین آیتی، وی تحصیلات اولیه را در شیراز آغاز کرد.[۴] به گفته اشراق خاوری، از مبلغان بهائیت، شیخ عابد، معلم وی از پیروان فرقه شیخیه و شاگرد شیخ احمد احسائی و سید کاظم رشتی بوده است.[۵]

علی‌محمد باب پس از مدتی تحصیل، به تجارت در بوشهر مشغول شد و سپس به کربلا رفت و در درس سید کاظم رشتی شرکت کرد.[۶] مؤلف کتاب نقطة الکاف، از اولین گروندگان علی‌محمد باب، وی را شخصی اُمّی معرفی می‌کند که سواد عربی نداشته[۷] و حضور او در درس سید کاظم رشتی را صرفاً جهت استفاده از موعظه‌های اخلاقی وی دانسته است.[۸] فاضل مازندرانی، از مبلغان بهائی، نیز علی‌محمد را دارای تحصیل ساده مکتبی که سواد عربی ندارد، معرفی می‌کند؛[۹] ولی مولف کتاب بهائی‌گری انکار شاگردی باب از سید کاظم رشتی را صحیح نمی‌داند.[۱۰] به گفته محمدعلی خادمی، مؤلف کتاب «بی‌بهائیِ باب و بهاء»، در کلام بابیان و بهائیان تناقض وجود دارد؛ زیرا از یک طرف ادعا می‌کنند که باب درس نخواند و از طرف دیگر می‌گویند که معلم او در راه بابیت کشته شده است.[۱۱]

مرگ

پرونده:آرامگاه باب و باغ‌های بهائی.jpg
مقبره باب (مقام اعلی) و باغ‌های بهائی در کوه کرمل، در شهر حیفا.

علی‌محمد باب پس از نوشتن توبه‌نامه، دوباره به زندان چهریق منتقل شد و چند سال در زندان ماند،[۱۲] تا این‌که ناصرالدین شاه بر تخت نشست و امیرکبیر به صدراعظمی رسید.[۱۳] امیر کبیر در مدت سه سال صدارت،[۱۴] با اقداماتش پس از دستگیری باب، توانست شورش‌های مسلحانه بابی‌ها را سرکوب کند،[۱۵] اما شورش‌های بابیان در مازندران، زنجان، تبریز و دیگر شهرهای ایران زیاد شد و به کشتار خونین انجامید.[۱۶]

سرانجام باب با نظر ناصرالدین شاه و امیر کبیر، و بنابر فتوای فقهای شیعه در ۲۸ شعبان سال ۱۲۶۶ق در تبریز اعدام (تیرباران) شد.[۱۷]

ماجرای دفن باب

بنا به نقل اشراق خاوری، جسد باب پس از چند روز توسط سلیمان‌خان برداشته و به دستور میرزا حسینعلی نوری ملقب به بهاءالله مؤسس فرقه بهائیت، به تهران، در حرم عبدالعظیم حسنی(ع) یا امامزاده حسن نقل داده شده و از آنجا به مکان نامعلوم دیگری برده شد.[۱۸] گرچه آیتی در کتاب الکواکب الدُّریّة، معتقد است که جسد باب از تهران به امامزاده حسن(ع) و پس از مدتی از آنجا به امامزاده معصوم(ع) منتقل و دفن شد.[۱۹] بنابه گفته فاضل مازندرانی، جسد باب از امامزاده حسن(ع) به بقعه ابن‌بابویه در کنار حرم عبدالعظیم حسنی(ع) در ری برده و دفن گردید، تا آنکه در سال ۱۳۱۷ق از ایران به فلسطین برده شد و در کوه کَرمِل واقع در حیفا دفن شد.[۲۰]

ازلی‌ها، طرفداران صبح ازل، برخلاف بهائیان مدعی هستند که جسد توسط محبان برای میرزا یحیی نوری ملقب به صبح ازل و مؤسس فرقه ازلیه، فرستاده شد و او جنازه را در مکان نامعلومی دفن کرد و کسی از مکان آن اطلاعی ندارد و اگر اطلاعی پیدا کرد، حرام است که به دیگران بگوید.[۲۱]

شکل‌گیری بابیه

قلعه چهریق، محل زندانی شدن باب در ماکو

پس از درگذشت سید کاظم رشتی، رئیس فرقه شیخیه در سال ۱۲۵۹ق، از آنجا که وی جانشینی برای خودش مشخص نکرده بود، علی‌محمد مدعی شد که رکن رابع و شیعه کامل[یادداشت ۱] است و ادعای بابیت (نمایندگی) امام زمان(عج) را مطرح کرد.[۲۲] پس از این ادعا در جمادی‌الاولی سال ۱۲۶۰ق، هجده نفر از شاگردان سید کاظم به او ایمان آوردند که بعدها در بین بابیان به حروف حی(ح=۸، ی=۱۰) معروف شدند.[۲۳]

به گفته آیتی در کتاب الکواکب الدریة علی‌محمد در شوال سال ۱۲۶۰ق، پنج ماه پس از ادعای بابیت در شیراز، به سمت مکه حرکت کرد.[۲۴] بنا به نظر مؤلف کتاب مطالع الانوار از مبلغان بهائی، دلیل این امر اعلان دعوت و آغاز دعوت از مکه بود؛[۲۵] ولی بنا به ادعای میرزا جانی کاشانی از مبلغان مشهور بهائیت، سید علی‌محمد مدعی بود که اگر مسلمانان بنای رد و انکار داشته باشند، تأخیر در امر خدا اتفاق می‌افتد و فضل خدا مسدود می‌شود. او پس از ورود به مکه ادعای حجیت نمود.[۲۶] احمد کسروی، مؤلف کتاب بهائی‌گری، این نقل را نمی‌پذیرد و ذکر می‌کند که هیچ نشانه‌ای از رفتن باب به مکه ظاهر نشد و احتمال اینکه سید علی‌محمد از ترس جانش در مکه حرفی نزده باشد هم وجود دارد.[۲۷]

باب پس از ۹ ماه از مکه به بوشهر بازگشت،[۲۸] اما در رمضان سال ۱۲۶۱ق[۲۹] به دلیل اقداماتی از قبیل قرار دادن جمله «اشهد انّ علیّا قبل نبیلٍ (محمّد) باب بقیّة الله»، توسط یکی از یارانش در اذان نماز جمعه مسجد نو در شیراز و شروع مخالفت‌های مردم و علما، به دستور حسین‌خان آجودان‌باشی، حاکم فارس، دستگیر شد[۳۰] و پس از آن در مسجد وکیل شیراز همه گفته‌های خود را تکذیب کرد.[۳۱]

در شوال سال ۱۲۶۲ق شیوع بیماری وبا در شیراز موجب شد مسئله باب به فراموشی سپرده شود و او با همراهانش به سمت اصفهان حرکت کند.[۳۲] معتمدالدوله، حاکم اصفهان، که ادعاهای باب را شنیده بود، او را پذیرفت و حمایت کرد.[۳۳] باب شش ماه در اصفهان اقامت داشت تا این‌که معتمدالدوله در ربیع‌الاول سال ۱۲۶۳ق به دلیل مریضی فوت کرد و حمایت از علی‌محمد قطع شد.[۳۴] در جمادی‌الاولی سال ۱۲۶۳ق به دستور دولت وقت، باب دستگیر و به تبریز[۳۵] و از آنجا به ماکو و زندان چِهریق منتقل شد.[۳۶]

شواهد تاریخی مانند درخواست وزیر مختار روس، کینیاز دالگورکی جهت بردن علی‌محمد به قلعه چهریق،[۳۷] تصویربرداری کنسول روس از جسدها در چاه، صبح روز بعد از اعدام باب نیز دال بر ارتباط بین سران بابیت و امپراتوری روس تزاری دانسته شده است.[۳۸]

ادعاها

محجوبی اردکانی در تعلیقاتش بر المآثر و الآثار، و آیتی در کشف الحیل معتقدند که عقیده و ادعای باب متغیر، متنوع و مبهم بود. بر این اساس، ادعاهای باب به شرح ذیل است:

اِسْلِمُنت، مبلغ آمریکایی بهایی و نویسنده کتاب «بهاءالله و عهد جدید»، ترتیب ادعاها را بابیت، مهدویت و نبوت می‌داند و درباره ادعای ربوبیت و الوهیت سخنی نمی‌آورد.[۴۰]

مناظرات باب با علما

باب در سه شهر شیراز، اصفهان و تبریز به مناظره با علما پرداخت.[۴۱]

  • شیراز: بر اساس گزارش احمد کسروی، باب در حضور علما جملات با معنی و تأثیرگذاری ذکر نکرد و مناجات‌های عربی را نیز نادرست می‌خواند که موجب تمسخر وی شد.[۴۲] کسروی در کتاب بهائی‌گری، مدعی است که بهاءالله نیز معترف به غلط‌های زیاد و جملات پوچ باب شده بود، تا حدی که دستور به نابودی کتاب‌های باب داده بود.[۴۳]
  • اصفهان: گفته شده باب در مناظره خود با علمای اصفهان قادر به جواب دادن سوال علمی نبود و از آنها خواسته شد که این سید را به خاطر سیادتش ببخشند.[۴۴]
  • تبریز: زمانی که باب در سال ۱۲۶۳ق به دستور میرزا آقاسی، رئیس دولت وقت، از زندان چهریق به شهر منتقل می‌شود، در ابتدا مردم ارومیه و تبریز به دلیل سیادت از او استقبال کردند،[۴۵] ولی گفته شده است که پس از مجلس مناظره بین باب و فقهای شیعه در حضور ناصرالدین میرزا، ولیعهد محمدشاه قاجار، و درماندگی باب از پاسخ‌ها،[۴۶] جهالت او روشن می‌شود.[۴۷] با این حال مؤلف الکواکب الدریة، معتقد است که سؤالات مطرح‌شده توسط علمای شیعه بیرون از موضوع، کنایه‌ای و تمسخرآمیز بود،[۴۸] ولی کسروی گفته است که باب اگر راستگو و نبی خدا بود، می‌بایست پاسخ مناسبی می‌داد.[۴۹] پس از آن، باب از ادعاهای قبلی برائت می‌جوید و توبه‌نامه‌ای خطاب به ولیعهد (ناصرالدین شاه) می‌نویسد که هم‌اکنون در کتابخانه مجلس شورای اسلامی نگهداری می‌شود.[۵۰]

آموزه‌ها و اعتقادات

برخی از اعتقادات و آموزه‌های علی‌محمد باب به شرح زیر است:

  • خود را برتر از همه انبیای الهی حتی پیامبر اسلام(ص)[۵۱] و مظهر نفس خداوند می‌دانست.[۵۲] خادمی مؤلف کتاب «بی‌بهائی باب و بهاء»، ذکر می‌کند که برای اثبات نبوت باید معجزه آورد که بهائیان یا انکار می‌کنند و یا به تأویل می‌برند[۵۳] و اینکه پیامبران تقیه نمی‌کنند، بلکه ابلاغ وحی می‌کنند و در این راه ترسی از کشته‌شدن ندارند، در حالی که باب در هر مقطعی پس از مناظره با علما اظهار عجز و توبه می‌کرد.[۵۴]
  • به عقیده ادوارد براون در مقدمه کتاب نقطةالکاف، علی‌محمد معتقد بود با ظهورش آیین اسلام منسوخ و کتاب بیان‌اش ناسخ قرآن است.[۵۵] ولی یوسف فضائی، پژوهشگر حوزه ادیان، در کتابش ذکر می‌کند که با ادعای ناسخ بودن، پس باید دین‌شان کامل‌تر از اسلام باشد، در حالی که در عمل به‌شدت ناقص است.[۵۶] فضائی معتقد است باب تلاش کرد آیات کتاب خود را از نظر شکل مثل آیات قرآن تنظیم کند و از نظر محتوا و مفهوم نیز در بیشتر موارد با تلخیص، احکام خود را با اسلام و قرآن ارائه داده و یا کاملاً بر ضد آن، و حتی مباحث عقیدتی، فلسفی و کلامی خود را نیز بر اساس مباحث طرح شده در اسلام تنظیم کرده است.[۵۷]
  • بنا بر نظر اسلمنت و دوگوبینو، دو نویسنده کتاب‌های شناخت بهائیت، باب خود را مُبشّر ظهور بعدی دانسته که نامش را مَنْ یُظْهِرُهُ الله گذاشته بود.[۵۸]
  • بنا بر نظر مترجم کتاب مذاهب و فلسفه در آسیای وسطی، نظر باب بر این بود که هر پیامبر جدید از زمان ظهورش (بعثت) تا عروجش (وفات)، قیامت پیامبر قبلی است؛ یعنی از روز بعثت پیامبر اسلام(ص) تا روز عروج و وفاتش، قیامت حضرت عیسی(ع) بود.[۵۹] اگرچه در جایی دیگر خود باب مدعی است که به قیامت به معنای برانگیختن مردگان نیز معتقد است.[۶۰]
  • اسلمنت مدعی بود که باب، بهشت را شادی معرفت‌الله می‌دانست که در نتیجه ایمان به مظهر ظهور الهی حاصل می‌شود و جهنم را محرومیت از شناخت الهی می‌دانست که نتیجه‌اش محرومیت از الطاف الهی است؛[۶۱] همچنانکه ادوارد براون مدعی بود که باب، برزخ را فاصله بین دو ظهور مدعی نبوت می‌داند.[۶۲]

احکام

برخی از احکام صادر شده از سوی باب به این شرح است:

  • فقط دین خود را حق می‌دانست و به فرمانروای آینده بابی توصیه کرد که هیچ‌کس جز بابی‌ها را روی زمین باقی نگذارند.[۶۳]
  • تدریس کتابی غیر از بیان را جائز نمی‌دانست[۶۴] و به پیروانش دستور داد جز کتاب بیان و کتاب‌های مربوط به آن نخوانند[۶۵] و همه کتاب‌های غیربابی را نابود سازند.[۶۶]
  • اگر مرد یا زنی که با هم ازدواج کرده‌اند، مانعی از بچه‌دار شدن دارند، اذن داده می‌شود از شخص دیگری که بابی باشد، صاحب فرزند شود.[۶۷]
  • هر چیزی پاک است، جز کسی که به کتاب بیان و باب ایمان ندارد.[۶۸]
  • نماز جماعت حرام است، مگر در نماز میت که به قصد فرادا اجتماع کنند.[۶۹]
  • طلاق جائز نیست، مگر اینکه زن و مرد یکسال صبر کنند شاید بین آنها صلح برقرار شود و ۱۹ بار حق رجوع بعد از طلاق دارند.[۷۰]
  • در ماه آخر سال، یعنی نوزدهمین ماه بابی، شخص مکلف باید نوزده روز را روزه بگیرد.[۷۱]
  • تخم‌مرغ را جهت شکستن به جایی نزنید که باعث فساد محتویات داخل‌اش می‌گردد.[۷۲]

آثار

لوح هیکل،دستخط باب،لوگو آیین بابی

علی‌محمد باب آثاری دارد که برخی از آنها بدین شرح است:

جستارهای وابسته

پانویس

  1. آیتی، الکواکب الدریة، بی‌تا، ج۲، ص۲۱۹.
  2. جانی کاشانی، نقطة الکاف، ۱۳۲۸ق، ص۱۱۱.
  3. اشراق خاوری، مطالع الانوار تلخیص تاریخ نبیل زرندی، بی‌تا، ص۵ و ۵۸-۵۹.
  4. آیتی، کشف الحیل، ۱۳۲۶ش، ج۲، ص۶۳.
  5. اشراق خاوری، مطالع الانوار تلخیص تاریخ نبیل زرندی، بی‌تا، ص۵۹.
  6. آیتی، کشف الحیل، ۱۳۲۶ش، ج۲، ص۶۳.
  7. جانی کاشانی، نقطة الکاف، ۱۳۲۸ق، ص۱۰۹.
  8. جانی کاشانی، نقطة الکاف، ۱۳۲۸ق، ص۱۱۰.
  9. فاضل مازندرانی، ظهور الحق، بی‌تا، ج۲، ص۲۳.
  10. کسروی، بهائی‌گری، ۱۳۲۳ش، ص۲۵.
  11. خادمی، بی‌بهائی باب و بهاء، ۱۳۹۰ش، ص۵۷.
  12. کسروی، بهائی‌گری، ۱۳۲۳ش، ص۲۹-۳۲.
  13. آیتی، الکواکب الدریة، بی‌تا، ج۲، ص۴۰۵.
  14. ابوالحسنی(منذر)، «امیر کبیر در مقابله با باب و بهاء»، ص۲۵۳.
  15. رجبی، «حضور در انجمن‌های ماسونی و شبه‌ماسونی»، ص۱۷۳.
  16. کسروی، بهائی‌گری، ۱۳۲۳ش، ص۳۳.
  17. فاضل مازندرانی، ظهور الحق، بی‌تا، ج۲، ص۴۸۵-۵۰۱؛ اشراق خاوری، مطالع الانوار تلخیص تاریخ نبیل زرندی، بی‌تا، ص۴۶۹-۴۸۱؛ کسروی، بهائی‌گری، ۱۳۲۳ش، ص۳۴.
  18. اشراق خاوری، مطالع الانوار تلخیص تاریخ نبیل زرندی، بی‌تا، ص۴۸۲-۴۸۴.
  19. آیتی، الکواکب الدریة، بی‌تا، ج۱، ص۲۱۹.
  20. فاضل مازندرانی، ظهور الحق، بی‌تا، ج۲، ص۵۰۱-۵۰۴.
  21. جانی کاشانی، نقطة الکاف، ۱۳۲۸ق، ص۲۵۱.
  22. محمدی اشتهاردی، بابی‌گری و بهایی‌گری، ۱۳۸۳ش، ص۴۶؛ جمعی از نویسندگان، دایرةالمعارف تشیع، ۱۳۸۰ش، ج۳، ص۴.
  23. آیتی، الکواکب الدریة، ۱۳۴۳ق، ج۱، ص۷۸.
  24. آیتی، الکواکب الدریة، ۱۳۴۳ق، ج۱، ص۷۹.
  25. اشراق خاوری، مطالع الانوار تلخیص تاریخ نبیل زرندی، بی‌تا، ص۱۰۹.
  26. جانی کاشانی، نقطة الکاف، ۱۳۲۸ق، ص۱۱۲.
  27. کسروی، بهائی‌گری، ۱۳۲۳ش، ص۲۵-۲۶.
  28. اشراق خاوری، مطالع الانوار تلخیص تاریخ نبیل زرندی، بی‌تا، ص۱۲۱.
  29. آیتی، الکواکب الدریة، ۱۳۴۳ق، ج۱، ص۸۴.
  30. اشراق خاوری، مطالع الانوار تلخیص تاریخ نبیل زرندی، بی‌تا، ص۱۲۲-۱۲۹.
  31. اشراق خاوری، مطالع الانوار تلخیص تاریخ نبیل زرندی، بی‌تا، ص۱۲۹-۱۳۲.
  32. آیتی، الکواکب الدریة، ۱۳۴۳ق، ج۱، ص۱۲۱.
  33. جانی کاشانی، نقطة الکاف، ۱۳۲۸ق، ص۱۱۵-۱۱۶.
  34. آیتی، الکواکب الدریة، ۱۳۴۳ق، ج۱، ص۱۳۴ و ۱۳۷.
  35. آیتی، الکواکب الدریة، ۱۳۴۳ق، ج۱، ص۱۶۴.
  36. کسروی، بهائی‌گری، ۱۳۲۳ش، ص۲۸.
  37. ایوانف، ص۲۱۲-۲۱۳، به نقل از: سجادی، «بابیه»، ص۴۲۸۴.
  38. فاضل مازندرانی، ظهور الحق، بی‌تا، ج۲، ص۵۰۰؛ صفا، «بهائیت و روس تزاری»، ص۲۵.
  39. آیتی، کشف الحیل، ۱۳۲۶ش، ج۲، ص۶۳؛ جمعی از نویسندگان، «بحثی در توبه‌نامه علی‌محمد باب»، ص۲۶۸-۲۷۱.
  40. اسلمنت، بهاءالله و عصر جدید، ۱۹۸۸م، ص۲۴-۲۵.
  41. جمعی از نویسندگان، «بحثی در توبه‌نامه علی‌محمد باب»، ص۲۶۸-۲۷۱.
  42. کسروی، بهائی‌گری، ۱۳۲۳ش، ص۲۶.
  43. کسروی، بهائی‌گری، ۱۳۲۳ش، ص۲۶-۲۷.
  44. محیط طباطبائی، «عجز علی‌محمد شیرازی از پاسخگویی به سوال علمای اصفهان»، ص۲۶۱-۲۶۳.
  45. جمعی از نویسندگان، «بحثی در توبه‌نامه علی‌محمد باب»، ص۲۶۸-۲۷۱.
  46. کسروی، بهائی‌گری، ۱۳۲۳ش، ص۲۹-۳۲.
  47. جمعی از نویسندگان، «بحثی در توبه‌نامه علی‌محمد باب»، ص۲۶۸-۲۷۱.
  48. آیتی، الکواکب الدریة، بی‌تا، ج۲، ص۳۹۶.
  49. کسروی، بهائی‌گری، ۱۳۲۳ش، ص۳۰.
  50. جمعی از نویسندگان، «بحثی در توبه‌نامه علی‌محمد باب»، ص۲۶۸-۲۷۱.
  51. رضانژاد، «خاتمیت، نفی بابیت»، ص۷.
  52. اسلمنت، بهاءالله و عصر جدید، ۱۹۸۸م، ص۲۸.
  53. خادمی، بی‌بهائی باب و بهاء، ۱۳۹۱ش، ص۹۱.
  54. خادمی، بی‌بهائی باب و بهاء، ۱۳۹۱ش، ص۱۰۱.
  55. جانی کاشانی، نقطة الکاف، ۱۳۲۸ق، ص۱۱.
  56. فضائی، شیخی‌گری، بابی‌گری، بهائی‌گری و کسروی‌گری، ۱۳۶۲ش، ص۱۳.
  57. فضائی، شیخی‌گری، بابی‌گری، بهائی‌گری و کسروی‌گری، ۱۳۶۲ش، ص۱۲.
  58. اسلمنت، بهاءالله و عصر جدید، ۱۹۸۸م، ص۲۸؛ کنت دوگوبینو، مذاهب و فلسفه در آسیای وسطی، بی‌تا، ص۲۸۰-۲۸۲.
  59. کنت دوگوبینو، مذاهب و فلسفه در آسیای وسطی، بی‌تا، ص۲۸۱.
  60. باب، بیان فارسی، بی‌تا، ص۸۳.
  61. اسلمنت، بهاءالله و عصر جدید، ۱۹۸۸م، ص۲۹.
  62. جانی کاشانی، نقطة الکاف، ۱۳۲۸ق، ص۱۶.
  63. باب، بیان فارسی، بی‌تا، ص۴۳۶.
  64. باب، بیان فارسی، بی‌تا، ص۲۲۴.
  65. باب، بیان عربی، بی‌تا، ص۱۴-۱۵.
  66. باب، بیان فارسی، بی‌تا، ص۳۳۴.
  67. باب، بیان فارسی، بی‌تا، ص۴۹۹-۵۰۰.
  68. باب، بیان عربی، بی‌تا، ص۴۹.
  69. باب، بیان فارسی، بی‌تا، ص۵۴۳-۵۴۴.
  70. باب، بیان فارسی، بی‌تا، ص۳۶۴-۳۶۵.
  71. باب، بیان فارسی، بی‌تا، ص۵۱۳.
  72. باب، بیان عربی، بی‌تا، ص۵۳.
  73. کنت دوگوبینو، مذاهب و فلسفه در آسیای وسطی، بی‌تا، ص۲۶۲-۲۶۳.
  74. مسیو نیکولا، مذاهب ملل متمدنه تاریخ سید علی‌محمد باب، ۱۳۲۲ش، ص۳۱.

یادداشت

  1. شیخ احمد احسائی مؤسس فرقه شیخیه و شاگردش سید کاظم رشتی، بر چهار اصل یعنی توحید، نبوت، امامت و اعتقاد به شیعه کامل تأکید داشتند. شیخیه معتقد بودند که ائمه دوازده‌گانه، یعنی علی(ع) و یازده فرزندش، مظاهر الهی و دارای صفات الهی هستند. امام دوازدهم از نظرها غائب است که تا روز ظهور باید شخصی بین مؤمنین بدون واسطه با امام در ارتباط و واسطه فیض بین امام و مردم باشد که به رکن رابع یا شیعه کامل تعبیر می‌شود.(جانی کاشانی، میرزا، نقطة الکاف، لِیدِن هلند، انتشارات بریل، ۱۳۲۸ق، ص۹.)

منابع

  • آیتی، عبدالحسین، کشف الحیل، بی‌جا، چاپخانه نقش جهان، چاپ ششم، ۱۳۲۶ش.
  • آیتی، عبدالحسین، الکواکب الدریة، مصر، مطبعة السعادة بجوار محافظة مصر، بی‌تا.
  • ابوالحسنی(منذر)، علی، «امیر کبیر در مقابله با باب و بهاء»، در کتاب بهائیت آنگونه که هست، تهران، موسسه فرهنگی مطبوعاتی، ۱۳۸۷ش.
  • اسلمنت، جی.ای، بهاءالله و عصر جدید، ریودوژانیرو برزیل، منشورات دارالنشر البهائیة، ترجمه ع بشیرالهی و دیگران، ۱۹۸۸م.
  • اشراق خاوری، عبدالحمید، مطالع الانوار تلخیص تاریخ نبیل زرندی، بی‌جا، بی‌نا، بی‌تا.
  • باب، سید علی‌محمد، بیان عربی، بی‌جا، بی‌نا، بی‌تا.
  • باب، سید علی‌محمد، بیان فارسی، بی‌جا، بی‌نا، بی‌تا.
  • جانی کاشانی، میرزا، نقطة الکاف، لِیدِن هلند، انتشارات بریل، ۱۳۲۸ق.
  • جمعی از نویسندگان، «بحثی در توبه‌نامه علی‌محمد باب»، در کتاب بهائیت آنگونه که هست، تهران، موسسه فرهنگی مطبوعاتی، ۱۳۸۷ش.
  • جمعی از نویسندگان، دایرةالمعارف تشیع، تهران، نشر شهید سعید محبی، چاپ دوم، ۱۳۸۰ش.
  • حسینی طباطبائی، مصطفی، «سید علی‌محمد شیرازی ملقب به باب»، در دانشنامه جهان اسلام، تهران، بنیاد دایرةالمعارف اسلامی، چاپ سوم، ۱۳۸۶ش.
  • خادمی، محمدعلی، بی‌بهائی باب و بهاء، تهران، نشر راه نیکان، ۱۳۹۱ش.
  • رجبی، علی، «حضور در انجمن‌های ماسونی و شبه‌ماسونی»، در کتاب بهائیت آنگونه که هست، تهران، موسسه فرهنگی مطبوعاتی، ۱۳۸۷ش.
  • رضانژاد، عزالدین، «خاتمیت، نفی بابیت»، در مجله انتظار، شماره ششم، زمستان ۱۳۸۱ش.
  • سجادی، صادق، «بابیه»، در دانشنامه بزرگ اسلامی، ج۱۱، بی‌جا، بی‌نا، بی‌تا.
  • صفا، مهرداد، «بهائیت و روس تزاری»، در کتاب بهائیت آنگونه که هست، تهران، موسسه فرهنگی مطبوعاتی، ۱۳۸۷ش.
  • فاضل مازندرانی، اسدالله، ظهور الحق، بی‌جا، بی‌نا، مقدمه عادل شفیع‌پور، بی‌تا.
  • فضائی، یوسف، شیخی‌گری، بابی‌گری، بهائی‌گری و کسروی‌گری، تهران، آشیانه کتاب، چاپ سوم، ۱۳۶۲ش.
  • کسروی، احمد، بهائی‌گری، بی‌جا، چاپخانه پیمان، چاپ دوم، ۱۳۲۳ش.
  • کنت دوگوبینو، آرتور، مذاهب و فلسفه در آسیای وسطی، بی‌جا، بی‌نا، مترجم م.ف، بی‌تا.
  • محمدی اشتهاردی، محمد، بابی‌گری و بهایی‌گری، قم، گلستان ادب، ۱۳۸۳ش.
  • محیط طباطبائی، سید محمد، «عجز علی‌محمد شیرازی از پاسخگویی به سوال علمای اصفهان»، در کتاب بهائیت آنگونه که هست، تهران، موسسه فرهنگی مطبوعاتی، ۱۳۸۷ش.
  • مسیو نیکولا، لویی آلفونس دنیل، مذاهب ملل متمدنه تاریخ سید علی‌محمد باب، اصفهان، بی‌نا، ۱۳۲۲ش.

پیوند به بیرون