این مقاله نیازمند گسترش است. لطفاً اگر تخصص و توانایی گسترش این مقاله را دارید، آن را بهبود بخشید. |
مُعتَزِله گروهی از متکلمان مسلمانِ اهل سنّت که معتقد به اصالت عقل در برابر نقل هستند. معتزله عقل نظری را بر آموزههای وحیانی حاکم میدانند. این اصل، ثمراتی در کلّیت نظام فکری و عقاید دینی آنان به همراه داشته و برداشتی ویژه از توحید و عدل الهی به دست داده است و بدین رو، به تأویل آن دسته از متون دینی که به ظاهر، با عقل ناسازگار است، پرداختند. برای مثال، رؤیت الهی را که در برخی متون به آن تصریح شده انکار کردند و آن را به تأویل بردند؛ زیرا به لحاظ عقلی، رؤیت بدون مکان و جهت ممکن نیست و چون خداوند از مکان و جهت منزه است، رؤیت او در این جهان و در آخرت ممکن نیست. برخی عقاید معتزله با آرای مورد اتفاق اهل سنت تضاد آشکار دارد.
اطلاعات کلی | |
---|---|
مؤسس | واصل بن عطاء |
سال تأسیس | قرن دوم هجری قمری |
حکومتها | امویان • عباسیان • آلبویه |
اطلاعات دینی | |
باورها | تعیین امام از سوی خداوند ضرورت ندارد |
در میان متکلمان اهل سنت، معتزله به متکلمان امامیه نزدیکترند و در برخی اصول اعتقادی مانند توحید و عدل با هم مشترکند. ارتباط نزدیک شیعیان و معتزله در برخی دورههای تاریخی بیشتر شده و علمای عقلگرای شیعه مانند شیخ مفید و سید مرتضی به معتزله نزدیک بودند. با این حال همواره اختلاف نظرهای مهمی بین شیعیان و معتزله وجود داشته و مجادلات بسیاری بین علمای شیعی و معتزلی درباره عقاید کلامی در گرفته است. برای نمونه شیعیان در اندیشه امامت، جایگاه مرتکب گناه کبیره و امر به معروف و نهی از منکر با معتزلیان اختلاف داشتهاند.
تاریخچه
معتزله فرقهای کلامی است که ابتدای سده دوم هجری قمری ایجاد شد. بر اساس داستانی مشهور نخستین رهبر این گروه واصل بن عطاء بود. او با طرح نظریهای جدید درباره جایگاه مرتکب گناهان کبیره در برابر مرجئه و خوارج قرار گرفت. بر اساس نظر او مرتکب گناه کبیره نه چنان که مرجئه میگفتند مومن است و نه چنان که خوارج گفتهاند کافر بلکه او فاسق است و جایگاهی بین ایمان و کفر دارد. بر اساس برخی روایات نامگذاری معتزله (که در لغت به معنای کنارهگیری است) نتیجه جدایی او از حلقه درس حسن بصری و طرح نظریه ویژه خود است.[۱]
برخی از نظریات، فرقه معتزله را ادامهدهندگان اندیشه اعتزال سیاسی دانسته است. گروهی از صحابه و تابعان که از داوری از طرفهای درگیر در جنگهای عصر امام علی(ع) خودداری میکردند و از همراهی یک گروه کناره میگرفتند در منابع اسلامی با عنوان معتزله شناخته میشوند. از سوی دیگر معتزله همچون ادامه طبیعی قدریه دانسته شدهاند که عقاید مشترک زیادی با معتزله داشتند.
عصر طلایی معتزله فاصله سالهای ۱۹۸ تا ۲۳۲ق بود. معتزلیان در عصر امویان و عباسیان به حیات اجتماعی خود ادامه دادند اما در دوران خلافت هارون الرشید و فرزندش مامون به اوج قدرت اجتماعی و سیاسی خود رسیدند. مامون از جریان عقلگرایی و معتزله حمایت کرد و این حمایت تا زمان خلاف متوکل عباسی ادامه داشت.
اندیشهها و اصول فکری
اصول بنیادین اعتقادی مذهب معتزله به اصول خمسه معروفند. این اصول پنجگانه عبارتاند از: توحید صفاتی، عدل، وَعْد (قول به پاداش) و وعید (قول به عذاب)، منزلة بین المنزلتین، امر به معروف و نهی از منکر.[۲]
رابطه شیعه و معتزله
از میان فرقههای کلامی و اعتقادی اهل سنت معتزله بیش از دیگر فرقهها به شیعیان نزدیک بودهاند. در برهههایی از تاریخ٬ ارتباط نزدیکی بین علمای شیعه و معتزلیان ایجاد شد که به تاثیر و تاثر این دو فرقه از یکدیگر انجامید تا جایی که برخی پژوهشگران معاصر و گروهی از نویسندگان قدیم٬ شیعیان را در علم کلام دنباله رو معتزله دانستهاند.[۳] از سوی دیگر معتزلیان نیز از شیعیان متاثر شدند و بهاندیشههای شیعی نزدیک شدهاند چنان که گروهی از معتزله به برتری امام علی(ع) بر دیگر صحابه پیامبر(ص) اعتقاد داشتند هر چند خلافت خلفای پیش از او را بنابر حفظ مصالح اجتماعی صحیح میدانستند. حتی برخی از معتزلیان ابن راوندی٬ ابو عیسی الوراق (م۲۴۷ق.)٬ عبدالرحمن بن احمد جبرویه و ابن قبه رازی٬ شیعه شدند.[۴]
نظریه تاثیر پذیری شیعیان از معتزله با نقد برخی از نویسندگان شیعه مواجه شده است که ریشه عقلگرایی در اندیشه شیعه را به تعالیم امامان باز میگردانند.[۵] و با اشاره به قدمت تاریخی تشیع نسبت به معتزله٬ معتزلیان را پیرو شیعه دانستهاند و انتساب عقاید شیعی به معتزله را اتهامی از سوی مخالفان به شمار آوردهاند.[۶] برخی دیگر با استناد به گفتار خود معتزله که پارهای از عقایدشان را منتسب به آموزهها و سخنان امام علی(ع) کردهاند٬ بر تاثیر پذیری معتزله از فرهنگ اهل بیت تاکید کردهاند.[۷] برخی دیگر از نویسندگان با اشاره به ردیههایی که علمای شیعه مانند شیخ مفید و سید مرتضی بر عقاید معتزلیان نگاشتند و نشان دادن اختلافنظرات آنان با معتزله نظریه تاثیر پذیری شیعه از معتزله را نادرست دانستهاند.[۸]
با وجود ارتباط و نزدیکی شیعیان با معتزله، این ارتباط همواره یکسان نبود و نسبت به گروههای مختلف شیعی یا معتزلی و نیز نسبت به دورههای مختلف تاریخی تفاوت مییافت؛ برای نمونه گروهی از علمای شیعه که گرایش حدیثی بیشتری داشتند با معتزله اختلاف بیشتری داشتند و علمای شیعی عقل گرا به طور طبیعی نزدیکیهای فکری بیشتری با معتزله داشتند هر چند این نزدیکی هیچ گاه به شکل کامل نبود و اختلاف نظرهای جدی بین شیعیان و معتزله همواره وجود داشت.[۹]
معتزله و شیعه:نخستین ارتباطها
معتزله سیاسی و کلامی در آغاز نزدیکی چندانی با شیعیان نداشتند اما در دورههای بعدی تمایلات شیعی بین معتزلیان فزونی یافت. معتزله در آغاز درباب داوری درباره شرکت کنندگان در جنگ جمل و مخالفان امام علی(ع) سکوت میکردند اما در دورههای متاخر بیشتر معتزلیان مخالفان امام علی(ع) در جنگهای آن حضرت را گمراه و گناهکار میدانستند و بر حقانیت امام علی(ع) تصریح میکردند.[۱۰]
درباره موضع واصل بن عطا درباره شرکت کنندگان در جنگ جمل از قدیم مباحثی مطرح بوده است. بنابر برخی منابع واصل خود از داوری در این باب خودداری میکرد و بنابر برخی گزارشها او هیچ یک از طرفهای درگیر در جنگ جمل را محق نمیدانست. از سوی دیگر گزارشهایی از شاگردی واصل نزد ابو هاشم فرزند محمد بن حنفیه فرزند امام علی(ع) و نیز گزارشهایی درباره ارتباط او با علویان و نزدیکی او با زیدیان وجود دارد. بنابر این گزارشها در حالی که امام صادق در برخی مبانی با واصل مخالفت میکرد زیدیه جانب او را داشتند. این روابط به طور کلی نشان میدهد که واصل بهاندیشه تشیع نزدیکیهایی داشته و با گروههای شیعی و علوی ارتباط داشته است.[۱۱] هر چند عمرو بن عبید رهبر معتزلیان پس از واصل با زیدیه همراهی نکرد٬ معتزله پس از وی به زیدیه نزدیک بودند و در قیامهای زیدی با آنان همراهی کردند چنان که معتزله بصره با قیام ابراهیم بن عبدالله بن حسن همراهی کردند.[۱۲]
بنابر برخی گزارشها واصل بن عطا بنیانگذار اعتزال از شاگردان ابو هاشم فرزند محمد بن حنفیه و از این طریق به شکل غیر مستقیم از اندیشه امام علی(ع) بهره برده بود.[۱۳] از سوی دیگر برخی از بزرگان متعزلی مانند نظام(ح۱۶۰-۲۳۱ق)از شاگردان هشام بن حکم بود و پارهای از اندیشههای کلامی خود را از او آموخت.[۱۴]
نزدیکی معتزله و شیعه در بغداد
بشر بن معتمر نخستین معتزلی بود که از بصره به بغداد آمد و با مخالفت با برخی از عقاید معتزلیان بغداد٬ شاخهای جدید از اعتزال را در بغداد ایجاد کرد. او به علویان نزدیک بود و از آن پس معتزله بغداد تمایلات شیعی بیشتری یافتند به این معنا که امام علی را بر عثمان و گاه بر سایر خلفا برتری میدادند.[۱۵] معتزله بغداد با شیعیان ارتباط بیشتری داشتند و این دو گروه در این شهر به یکدیگر نزدیک بودند. در پی همین ارتباط بود که مسئله تفضیل امام علی(ع) بر عثمان یا سایر خلفا از مسایل مطرح نزد معتزلیان شد و بسیاری از معتزلیان بغداد بر گونهای از تفضیل امام علی رای دادند و برخی از آنان مانند ابو جعفر اسکافی(م۲۴۰ق) بر این تفضیل اصرار داشتند و به تعبیر برخی از منابع «عَلَویُّ الرَّای» بودند.[۱۶] با این حال باید در نظر داشت که برخی از معتزلیان بخصوص معتزله بصره به شدت عثمانی مذهب بودند چنان که جاحظ عالم معتزلی مشهور، کتابی با عنوان العثمانیه نگاشت و در آن به برتری خلفا بر علی(ع) رای داد. ابو جعفر اسکافی بر کتاب جاحظ نقضی نوشت و این نشان میدهد که مسئله فضیلت امام علی که ریشه در اندیشه تشیع داشت چگونه به موضوعی اساسی نزد معتزلیان تبدیل شده بود.
قرار گرفتن شیعه و معتزله در برابر اهل حدیث که اصولا با عقلگرایی و علم کلام به شدت مخالف بودند، به اتحاد و نزدیکی شیعه و معتزله، مخصوصا در دورههایی که خلفای عباسی از اهل حدیث حمایت میکردند، یاری رساند. از همین رو پیوند معتزله و شیعه در دوران دوم خلافت عباسی که با حمایت خلفا از جریان حدیثگرایی همراه بود بیشتر شد و در دوران سلطه حاکمان شیعه مذهب آل بویه به اوج خود رسید.[۱۷]
قرن چهارم٬ حکومت آل بویه: رشد ارتباط معتزله و شیعه
دوران حکومت آل بویه٬ دوران رشد ارتباط و شیعیان و معتزلیان در بغداد بود. در این دوران مکتب علمای شیعه در بغداد در رویکردهای عقلگرایانه بسیار نزدیک به معتزله بودند. هر دو گروه شیعه و معتزله به حکومت آل بویه نزدیک بودند و مورد حمایت بویهیان قرار داشتند. آل بویه از یک سو شیعه مذهب بودند و از سوی دیگر در امور دینی اهل مدارا بودند. با سر کار آمدن آل بویه٬ معتزله که پیشتر تحت فشار جریانهای حدیث گرا با حمایت حنابله بودند٬ آزادی بیشتری یافتند٬ مجالس بزرگ درسی تشکیل دادند و به مناصب بلند مرتبه حکومتی از جمله قضاوت رسیدند.[۱۸] در این دوران علمای شیعه و معتزلی ارتباط استادی و شاگردی گستردهای نیز داشتند. از جمله شیخ مفید و سید مرتضی استادانی معتزلی مذهب داشتند.[۱۹]
بنابر شواهد تاریخی در این دوران گروهی از علمای معتزلی مذهب بودند که گرایشات شیعی داشتند به طوری که در منابع تاریخی و فرقه شناختی از آنان با تعابیری مانند «شیعه معتزلی»یاد شده است. از جمله این افراد در قرن چهارم قمری میتوان به ابوالقاسم تنوخی(۴۴۷ق.) حسین بن حسن بندار انماطی، محمد بن وشاح الزینبی نام برد.[۲۰] یکی از مشهورترین این چهرهها صاحب بن عباد (۳۲۶-۳۸۵ق) است که او را نماد اتحاد اعتزال و تشیع توصیف کردهاند.[۲۱] برخی گزارشها او را شیعه یا زیدی مذهب دانستهاند. اشعاری در مدح امامان شیعه به او منسوب است. با این حال شواهدی بر امامی نبودن وی نیز وجود دارد٬ چنان که شیخ مفید کتابی نوشته بود در رد عقاید صاحب بن عباد در باب امامت. به هر حال در منابع تاریخی درباره اینکه او شیعه است یا سنی معتزلی اختلاف نظر بسیاری وجود دارد و همین موضوع نشانه این است که عقاید او به هر دو گروه نزدیک بوده است. از دیگر نمونههای مشهور نزدیکی اندیشه شیعی و معتزلی خاندان نوبختیان و اندیشههای منسوب به آنان است. مشهور است نوبختیان از شیعیانی بودند که در پارهای از اندیشهها به معتزله نزدیک بودند به نحوی که بعدا شیخ مفید به این اندیشهها انتقاد کرد.[۲۲] هرچند بر اساس برخی پژوهشها آنچه در اندیشه نوبختیان نزدیک به عقاید معتزله بوده است پیش از آنان نیز نزد شیعیان سابقه داشته است. از سوی دیگر برخی از عقاید شیخ مفید نیز به معتزلیان نزدیک است[۲۳] و درباره تاثیر پذیری شیخ مفید از آنان به رغم وجود اختلاف نظرها بین او و معتزله٬ پژوهشهایی صورت گرفته است.[۲۴]
اشتراک و اختلاف شیعیان و معتزله در اصول عقاید
شیعیان و معتزلیان در برخی از اصول اعتقادی با یکدیگر اشتراک فکری دارند. پارهای از عقاید معتزلیان با شیعیان درباب توحید و نفی صفات از خداوند به یکدیگر نزدیک است. شیعیان و معتزله همچنین در اصل عدل نیز عقاید شیعیان و معتزله بسیار به یکدیگر نزدیک است٬ اما در سایر اصول اعتقادی معتزله٬ شیعیان با آنان اختلافهای جدی دارند. برای نمونه شیعیان اصل منزلة بین المنزلتین را نمیپذیرند و آن را از اختصاصات اندیشه معتزله به شمار آوردهاند. همچنین شیعیان بر خلافت معتزلیان امر به معروف و نهی از منکر را از اصول اعتقادات نمیدانند و آن را از فروعات به حساب میآورند. درباره اصل وعد و وعید نیز شیعیان با عقاید معتزله به طور کامل اشتراک ندارند. در نظر شیعیان وفای خداوند به وعده واجب است اما عقاب کردن گناهکاران بر او واجب نیست و او میتواند گناهکار را ببخشد.[۲۵] اختلاف نظر شیعیان و معتزله در برخی موضوعات دیگر کلامی نیز وجود داشته است. از جملهاندیشه رجعت و نیز بداء مورد طعن معتزلیان قرار گرفته است.[۲۶]
مهمترین تفاوت شیعه با معتزله مسئله «امامت» است. به اعتقاد معتزله تعیین امام از سوی خداوند ضرورت ندارد. آنان به نص تاریخی پیامبر(ص) درباره شیعیان اعتقادی ندارند هر چند گروهی از معتزلیان علی بن ابی طالب را بعد از پیامبر(ص) از دیگران برتر میدانستند اما خلافت خلفای پیش از امام علی(ع) را به دلیل مصالح جامعه صحیح میدانند.
پانویس
- ↑ م.م. شریف، تاریخ فلسفه در اسلام، ج۱، ص۲۸۴.
- ↑ مشكور، فرهنگ فرق اسلامى، ۱۳۷۲ش، ص۴۱۷
- ↑ نظرات این گروه از نویسندگان را بنگرید در: کاشفی٬ کلام شیعه٬ ص۱۷۲-۱۷۵
- ↑ جوادی٬ تاثیر اندیشههای شیعه بر معتزله٬ ۱۴۶-۱۴۹ ٬ جعفریان٬ مناسبات فرهنگی معتزله و شیعه٬ ۳۵-۳۹
- ↑ جوادی٬ تاثیر اندیشههای کلامی شیعه بر معتزله٬ ص۱۲۶-۱۲۸
- ↑ عطایی٬ معتزله و عقاید و افکار آنان٬ ص۱۲-۱۷ ٬ کاشفی٬ کلام شیعه٬ ص۱۷۶-۱۸۰
- ↑ سبحانی٬ تفاوتهای جوهری دو مکتب کلامی شیعه ومعتزله٬ ص۴-۵
- ↑ کاشفی٬ کلام شیعه٬۱۸۵-۱۹۲
- ↑ گزارشی از جنبههای مختلف ارتباط شیعیان با معتزله را در اینجا بنگرید: مکتبها و فرقههای اسلامی در سدههای میانه، مادلونگ، ص۱۵۱-۱۷۱
- ↑ جعفریان٬ مناسبات فرهنگی معتزله و شیعه٬ ص۷-۸
- ↑ جعفریان٬ مناسبات فرهنگی معتزله و شیعه٬ ص۹-۱۲
- ↑ جعفریان٬ مناسبات فرهنگی معتزله و شیعه٬ ص۱۴-۲۰
- ↑ جعفریان٬ مناسبات فرهنگی معتزله و شیعه٬ ص۱۰-۱۱
- ↑ جعفریان٬ مناسبات فرهنگی معتزله و شیعه٬ ص۲۶-۲۸
- ↑ جعفریان٬ مناسبات فرهنگی معتزله و شیعه٬ ص۲۹
- ↑ جعفریان، مناسبات فرهنگی معتزله و شیعه، ص۳۲-۳۳
- ↑ جعفریان٬ مناسبات فرهنگی معتزله و شیعه، ص۵۰، بارانی، بررسی تاریخی تعامل فکری و سیاسی امامیه، ص ۱۴۵
- ↑ مفتخری و قبادپور٬ معتزله و آل بویه٬ ص۱۲۰-۱۲۱
- ↑ بارانی٬ بررسی تاریخی تعامل فکری و سیاسی امامیه٬ ۱۴۰-۱۴۲
- ↑ جعفریان، مناسبات فرهنگی معتزله و شیعه، ص۵۰، گرجی پور، چلونگر و ابطحی، مناسبات شیعه و معتزله در قرن چهارم، ص۱۲۸
- ↑ گرجی پور٬ چلونگر و ابطحی، مناسبات شیعه و معتزله در قرن چهارم، ص۱۲۸
- ↑ حسینیان مقدم٬ نقش نوبختیان در پیشبرد افکار شیعه٬ ص۷۵
- ↑ حسینی زاده٬ مقایسهاندیشههای کلامی نوبختیان و شیخ مفید٬ ص۱۱۳-۱۱۴
- ↑ نک: مکدرموت٬ اندیشههای کلامی شیخ مفید
- ↑ بارانی٬ بررسی تاریخی تعامل فکری و سیاسی امامیه٬ ص۱۰۵-۱۱۹
- ↑ مکتبها و فرقههای اسلامی در سدههای میانه، مادلونگ، ص۱۵۲
منابع
- بارانی٬ محمد رضا٬ بررسی تاریخی تعامل فکری و سیاسی امامیه با فرقههای معتزله٬ حنابله واشاعره در عصر آل بویه در بغداد٬ پژوهشگاه حوزه و دانشگاه٬ ۱۳۹۲
- جعفریان٬ رسول٬ مناسبات فرهنگی معتزله و شیعه٬ مجموعه مقالات کنگره جهانی هزاره شیخ مفید٬ قم٬ ۱۴۱۳ق.
- جوادی٬ قاسم٬ تاثیر اندیشههای کلامی شیعه بر معتزله٬ فصلنامه هفت آسمان٬ شماره۱ ٬ بهار ۱۳۷۸
- حسینی زاده٬ سید علی٬ کلامی نوبختیان و شیخ مفید در بستر میراث کلامی امامیه و معتزله٬ فصلنامه تحقیقات کلامی٬ سال اول٬ شماره ۲ ٬ پاییز ۱۳۹۲
- حسینیان مقدم٬ حسین٬ نقش نوبختیان در پیشبرد افکار شیعه٬ تاریخ اسلام در آینه پژوهش٬ شماره۵ ٬ بهار ۱۳۸۴
- سبحانی٬ جعفر٬ تفاوتهای جوهری دو مکتب کلامی شیعه و معتزله٬ مجله کلام٬ شماره ۲ ٬ تابستان ۷۱
- کاشفی٬ محمدرضا٬ کلام شیعه ماهیت٬ مختصات و منابع٬ تهران٬ سازمان انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی٬ ۱۳۸۷
- گرچی پور٬ ضرغام و چلونگر٬ محمد علی و ابطحی٬ علیرضا٬ مناسبات شیعه و متعزله در قرن چهارم٬ مجله ادیان و عرفان٬ بهار و تابستان ۱۳۹۴
- مفتخری٬ حسین و قبادپور٬ علی فتح٬ معتزله و آل بویه٬ فصلنامه تاریخ٬ شماره پنجم
- مشكور، محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامى، مشهد، آستان قدس رضوی، چاپ دوم،۱۳۷۲ش.
- مکدرموت٬ مارتین٬ اندیشههای کلامی شیخ مفید٬ ترجمه احمد آرام٬ تهران٬ انتشارات دانشگاه تهران٬ ۱۳۷۲