Automoderated users، confirmed، مدیران، templateeditor
۱٬۲۰۴
ویرایش
(اصلاح ارقام) |
|||
خط ۲۵: | خط ۲۵: | ||
'''زُبیر بن عَوّام بن خُوَیلَد''' از [[صحابه]] [[رسول خدا(ص)]] و برادرزاده [[حضرت خدیجه]] همسر پیامبر(ص) که در ۸ یا ۱۵ سالگی [[اسلام]] آورد و همواره در کنار پیامبر بود. پس از رحلت حضرت محمد(ص)، زبیر حکم شورای [[سقیفه]] را نپذیرفت و از خلافت [[حضرت علی(ع)]] دفاع و با [[عمر بن خطاب]] بحثهای بسیاری کرد. او همچنین از [[شورای شش نفره]] منتخب [[خلیفه دوم]] بود که در آن شورا نیز به نفع حضرت علی(ع) رأی داد. وی در شورش و قتل [[عثمان بن عفان|عثمان]] نقش مؤثری داشت و برای خلافت حضرت علی(ع) کوشید. اما در همان اوایل خلافت حضرت علی(ع) به همراهی [[طلحة بن عبیدالله|طلحه]] و [[عایشه]] و برخی دیگر که به [[ناکثین]] شهرت یافتند، [[جنگ جمل]] را علیه حضرت علی(ع) سامان داد و در همین جنگ به قتل رسید. | '''زُبیر بن عَوّام بن خُوَیلَد''' از [[صحابه]] [[رسول خدا(ص)]] و برادرزاده [[حضرت خدیجه]] همسر پیامبر(ص) که در ۸ یا ۱۵ سالگی [[اسلام]] آورد و همواره در کنار پیامبر بود. پس از رحلت حضرت محمد(ص)، زبیر حکم شورای [[سقیفه]] را نپذیرفت و از خلافت [[حضرت علی(ع)]] دفاع و با [[عمر بن خطاب]] بحثهای بسیاری کرد. او همچنین از [[شورای شش نفره]] منتخب [[خلیفه دوم]] بود که در آن شورا نیز به نفع حضرت علی(ع) رأی داد. وی در شورش و قتل [[عثمان بن عفان|عثمان]] نقش مؤثری داشت و برای خلافت حضرت علی(ع) کوشید. اما در همان اوایل خلافت حضرت علی(ع) به همراهی [[طلحة بن عبیدالله|طلحه]] و [[عایشه]] و برخی دیگر که به [[ناکثین]] شهرت یافتند، [[جنگ جمل]] را علیه حضرت علی(ع) سامان داد و در همین جنگ به قتل رسید. | ||
==نسب== | ==نسب== | ||
زبیر بن عوام با [[کنیه]] ابوعبدالله، برادرزاده [[خدیجه]]<ref> | زبیر بن عوام با [[کنیه]] ابوعبدالله، برادرزاده [[خدیجه]]<ref>المقدسى، البدء و التاريخ، مكتبة الثقافة الدينية، ج۵۷، ص۸۳.</ref> است. پدرش عوّام (برادر حضرت خدیجه) در [[جنگ فجار]] کشته شد.<ref>ابن قتیبه دینوری، المعارف، ۱۹۹۲م، ص۲۱۹.</ref> مادرش [[صفیه بنت عبدالمطلب|صفیه]] دختر [[عبدالمطلب]] یعنی عمه [[حضرت محمد(ص)]] و [[حضرت علی(ع)]] بود.<ref>مقدسی، البدء والتاریخ، مکتبة الثقافة الدینیة، ج۵، ص۸۳.</ref> | ||
برخی [[آل زبیر]] را مصریتبار دانسته و انتساب ایشان به خاندان اصیل [[قریش]] را نمیپذیرند، این گروه به روایتی استناد میکنند که بر اساس آن خویلد بن اسد در سفر مصر، عوام را با خود به [[مکه]] آورد و در واقع عوام پسرخوانده اوست.<ref> ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ۱۴۰۴ق، ج۱۱، ص۶۷.</ref> | برخی [[آل زبیر]] را مصریتبار دانسته و انتساب ایشان به خاندان اصیل [[قریش]] را نمیپذیرند، این گروه به روایتی استناد میکنند که بر اساس آن خویلد بن اسد در سفر مصر، عوام را با خود به [[مکه]] آورد و در واقع عوام پسرخوانده اوست.<ref> ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ۱۴۰۴ق، ج۱۱، ص۶۷.</ref> | ||
==ازدواج با دختر ابوبکر== | ==ازدواج با دختر ابوبکر== | ||
زبیر با [[اسماء دختر ابوبکر]] ازدواج کرد.<ref>سمعانی، الأنساب، ۱۳۸۲ق، ج۱، ص۲۱۷.</ref> این ازدواج را اولین ازدواج از طریق [[متعه]] دانستهاند.<ref>ابن عبد ربه، العقد الفرید، ۱۴۲۰ق، ج۴، ص۱۴؛ طحاوی حنفی، شرح معانی الاثار، ۱۳۹۹ق، ج۳، ص۲۴.</ref> او پس از چندی اسماء را [[طلاق]] داد.<ref>نک: ابن سعد، الطبقات الکبری، ۱۴۱۰ق، ج۸، ص۲۵۳؛ ابن قتیبه دینوری، المعارف، ۱۹۹۲م، ص۱۷۳.</ref> برخی نیز گفتهاند زبیر وی را به شدت زد و وی به پسرش عبد الله پناه برد، زبیر تهدید کرد اگر جلو بیاید مادرش را طلاق خواهد داد لیکن عبد الله آمد و مادرش را از دست او خلاص کرد. پس اسماء تا آخر عمر پیش وی ماند.<ref> ابن | زبیر با [[اسماء دختر ابوبکر]] ازدواج کرد.<ref>سمعانی، الأنساب، ۱۳۸۲ق، ج۱، ص۲۱۷.</ref> این ازدواج را اولین ازدواج از طریق [[متعه]] دانستهاند.<ref>ابن عبد ربه، العقد الفرید، ۱۴۲۰ق، ج۴، ص۱۴؛ طحاوی حنفی، شرح معانی الاثار، ۱۳۹۹ق، ج۳، ص۲۴.</ref> او پس از چندی اسماء را [[طلاق]] داد.<ref>نک: ابن سعد، الطبقات الکبری، ۱۴۱۰ق، ج۸، ص۲۵۳؛ ابن قتیبه دینوری، المعارف، ۱۹۹۲م، ص۱۷۳.</ref> برخی نیز گفتهاند زبیر وی را به شدت زد و وی به پسرش عبد الله پناه برد، زبیر تهدید کرد اگر جلو بیاید مادرش را طلاق خواهد داد لیکن عبد الله آمد و مادرش را از دست او خلاص کرد. پس اسماء تا آخر عمر پیش وی ماند.<ref> ابن اثیر، اسد الغابه، ۱۴۰۹ق، ج۶، ص۱۰.</ref> | ||
==در زمان پیامبر== | ==در زمان پیامبر== | ||
خط ۳۵: | خط ۳۵: | ||
منابع تاریخی، اسلام زبیر را بعد از مسلمان شدن [[ابوبکر بن ابوقحافه|ابوبکر]] نوشتهاند، بعضی گفتهاند وی در آن هنگام ۸ ساله بوده است<ref>مقدسی، البدء والتاریخ، مکتبة الثقافة الدینیة، ج۵، ص۸۳.</ref> اما بعضی دیگر از مورخان وی را در آن هنگام نوجوانی ۱۵ ساله دانستهاند.<ref>ابن عبدالبر، الاستیعاب، ۱۴۱۲ق، ج۲، ص۵۱۰؛ ابن اثیر، اسدالغابه، ۱۴۰۹ق، ج۲، ص۹۸.</ref> در گزارشی عنوان شده که وی با [[حضرت علی(ع)]] همسن بوده است.<ref>ابن عبدالبر، الاستیعاب، ۱۴۱۲ق، ج۲، ص۵۱۱.</ref> | منابع تاریخی، اسلام زبیر را بعد از مسلمان شدن [[ابوبکر بن ابوقحافه|ابوبکر]] نوشتهاند، بعضی گفتهاند وی در آن هنگام ۸ ساله بوده است<ref>مقدسی، البدء والتاریخ، مکتبة الثقافة الدینیة، ج۵، ص۸۳.</ref> اما بعضی دیگر از مورخان وی را در آن هنگام نوجوانی ۱۵ ساله دانستهاند.<ref>ابن عبدالبر، الاستیعاب، ۱۴۱۲ق، ج۲، ص۵۱۰؛ ابن اثیر، اسدالغابه، ۱۴۰۹ق، ج۲، ص۹۸.</ref> در گزارشی عنوان شده که وی با [[حضرت علی(ع)]] همسن بوده است.<ref>ابن عبدالبر، الاستیعاب، ۱۴۱۲ق، ج۲، ص۵۱۱.</ref> | ||
زبیر را پنجمین یا ششمین گرونده به اسلام میدانند.<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ۱۴۱۰ق، ج۳، ص۷۵.</ref> از آنجا که نوهاش [[هشام بن عروة بن زبیر]]، اسلام آوردن وی را گزارش کرده است<ref>ابن ابی شیبه، المصنف، ۱۴۰۹ق، ج۸، ص۴۵۰؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ۱۴۱۰ق، ج۳، ص۷۵.</ref> بدین سبب احتمال اینکه درباره زمان اسلام آوردن او اغراق شده باشد، وجود دارد.<ref> فلاح زاده، «جایگاه ونقش آل زبیر در تاریخ اسلام»، ص۱۲۳.</ref> | زبیر را پنجمین یا ششمین گرونده به اسلام میدانند.<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ۱۴۱۰ق، ج۳، ص۷۵.</ref> از آنجا که نوهاش [[هشام بن عروة بن زبیر]]، اسلام آوردن وی را گزارش کرده است<ref>ابن ابی شیبه، المصنف، ۱۴۰۹ق، ج۸، ص۴۵۰؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ۱۴۱۰ق، ج۳، ص۷۵.</ref> بدین سبب احتمال اینکه درباره زمان اسلام آوردن او اغراق شده باشد، وجود دارد.<ref> فلاح زاده، «جایگاه ونقش آل زبیر در تاریخ اسلام»، پاییز و زمستان ۱۳۸۹، ص۱۲۳.</ref> | ||
برخی روایت کرده اند که پیامبر فرمود: «الزُّبَیْرُ ابْنُ عَمَّتِی، وَ حَوَارِییَّ مِنْ أُمَّتِی»<ref>شیبانی، مسند احمد، | برخی روایت کرده اند که پیامبر فرمود: «الزُّبَیْرُ ابْنُ عَمَّتِی، وَ حَوَارِییَّ مِنْ أُمَّتِی»<ref>شیبانی، مسند احمد، ۱۴۲۱ق، ج۲۲، ص ۲۷۲.</ref>؛یعنی زبیر پسر عمه و یاورم از امت من است. | ||
این روایت در منابع اولیه شیعی نقل نشده است،<ref>مدنی شیرازی، الطراز الأول و الکناز لما علیه من لغة العرب | این روایت در منابع اولیه شیعی نقل نشده است،<ref>مدنی شیرازی، الطراز الأول و الکناز لما علیه من لغة العرب المعول،۱۳۸۴ش، ج۷، ص ۳۴۵.</ref> اما با فرض پذیرش سند روایت، تشبیه زبیر به «حواری»، به جهت یاری رساندن و کمکهای او به پیامبر(ص) بوده است.<ref>راغب أصفهانى، مفردات ألفاظ القرآن، ۱۴۱۲ق، ص۲۶۳.</ref> | ||
او از پیامبر احادیث متعددی نقل کرده است.<ref>از جمله:شيخ حر عاملى، وسائل | او از پیامبر احادیث متعددی نقل کرده است.<ref>از جمله:شيخ حر عاملى، وسائل الشيعة، ۱۴۰۹ق، ج۲، ص۸۴؛ محدث نورى، مستدرك الوسائل، ۱۴۰۸ق، ج۲، ص۳۹۸.</ref> | ||
===قبل از هجرت=== | ===قبل از هجرت=== | ||
اخبار زیادی درباره زبیر قبل از [[هجرت]] وجود ندارد جز اینکه وی جزء [[هجرت به حبشه|مهاجرین به حبشه]] به شمار آمده است.<ref> تاریخ ابن خلدون، ۱۴۰۸ق، ج۲، ص۴۱۵.</ref> هنگامی که زبیر و دیگر مهاجرین به حبشه در آنجا به سر میبردند شایع شد که [[قریش]] به [[اسلام]] گرویدهاند، بدین جهت بعضی از مهاجرین از جمله زبیر به [[مکه]] بازگشتند.<ref>تاریخ ابن خلدون، ۱۴۰۸ق، ج۲، ص۴۱۵.</ref> | اخبار زیادی درباره زبیر قبل از [[هجرت]] وجود ندارد جز اینکه وی جزء [[هجرت به حبشه|مهاجرین به حبشه]] به شمار آمده است.<ref> تاریخ ابن خلدون، ۱۴۰۸ق، ج۲، ص۴۱۵.</ref> هنگامی که زبیر و دیگر مهاجرین به حبشه در آنجا به سر میبردند شایع شد که [[قریش]] به [[اسلام]] گرویدهاند، بدین جهت بعضی از مهاجرین از جمله زبیر به [[مکه]] بازگشتند.<ref>تاریخ ابن خلدون، ۱۴۰۸ق، ج۲، ص۴۱۵.</ref> | ||
===در مدینة النبی=== | ===در مدینة النبی=== | ||
از جمله گزارشهایی که در مورد زبیر نقل شده است٬ حضور او در سنگسار مردی بود که خود به زنا اقرار کرده بود. مردم به فرمان پیامبر او را برای اجرای حکم بردند٬ ولی او از حفره فرار کرد. زبیر با استخوان شتری او را زد و بر زمین افکند و مردم سنگسارش کردند. وقتی خبر به پیامبر رسید٬ فرمود چرا اجازه ندادید برود؟ او خودش اقرار کرده بود و میتوانست از اقرارش برگردد. اگر '''علی''' در کنارتان بود هرگز گمراه نمیشدید.<ref>ثقة الاسلام كلينى، الكافي، | از جمله گزارشهایی که در مورد زبیر نقل شده است٬ حضور او در سنگسار مردی بود که خود به زنا اقرار کرده بود. مردم به فرمان پیامبر او را برای اجرای حکم بردند٬ ولی او از حفره فرار کرد. زبیر با استخوان شتری او را زد و بر زمین افکند و مردم سنگسارش کردند. وقتی خبر به پیامبر رسید٬ فرمود چرا اجازه ندادید برود؟ او خودش اقرار کرده بود و میتوانست از اقرارش برگردد. اگر '''علی''' در کنارتان بود هرگز گمراه نمیشدید.<ref>ثقة الاسلام كلينى، الكافي، ۱۳۶۵ش، ج۵، ص۱۸۵.</ref> | ||
نقل شده است آیه شریفه {{متن قرآن|يُرِيدُونَ أَنْ يَتَحاكَمُوا إِلَى الطَّاغُوت|سوره=نساء|آیه=۶۰}} درباره زبیر است که چون با مردی یهودی بر سر باغی اختلاف پیدا کرد٬ گفت من به داوری ابن شیبه یهودی راضی هستم اما مرد یهودی گفت من به داوری محمد راضی هستم٬ پس آیه شریفه نازل گردید و رجوع به حاکم [[طاغوت]] را تقبیح کرد.<ref> | نقل شده است آیه شریفه {{متن قرآن|يُرِيدُونَ أَنْ يَتَحاكَمُوا إِلَى الطَّاغُوت|سوره=نساء|آیه=۶۰}} درباره زبیر است که چون با مردی یهودی بر سر باغی اختلاف پیدا کرد٬ گفت من به داوری ابن شیبه یهودی راضی هستم اما مرد یهودی گفت من به داوری محمد راضی هستم٬ پس آیه شریفه نازل گردید و رجوع به حاکم [[طاغوت]] را تقبیح کرد.<ref>قمی، تقسیر القمی، ۱۳۶۷ش، ج۱، ص۱۴۲.</ref> | ||
===پیمان برادری=== | ===پیمان برادری=== | ||
یکی از اقداماتی که پیامبر(ص) پس از [[هجرت به مدینه]]، انجام داد برقراری [[عقد اخوت]] بین مسلمانان بود، در آن هنگام، بین زبیر و [[عبدالله بن مسعود]] پیمان برادری بسته شد.<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ۱۴۱۰ق، ج۳، ص۷۵.</ref> در روایتی دیگر، پیمان برادری میان زبیر و [[سلمه بن سلامه بن وقش|سَلَمَة بن سَلامَة بن وَقش]] یاد شده است.<ref> تاریخ ابن خلدون، ۱۴۰۸ق، ج۲، ص۴۲۳.</ref> | یکی از اقداماتی که پیامبر(ص) پس از [[هجرت به مدینه]]، انجام داد برقراری [[عقد اخوت]] بین مسلمانان بود، در آن هنگام، بین زبیر و [[عبدالله بن مسعود]] پیمان برادری بسته شد.<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ۱۴۱۰ق، ج۳، ص۷۵.</ref> در روایتی دیگر، پیمان برادری میان زبیر و [[سلمه بن سلامه بن وقش|سَلَمَة بن سَلامَة بن وَقش]] یاد شده است.<ref> تاریخ ابن خلدون، ۱۴۰۸ق، ج۲، ص۴۲۳.</ref> | ||
===حضور در غزوهها=== | ===حضور در غزوهها=== | ||
گفته شده است که زبیر در هیچ یک از غزوات غایب نبوده است.<ref>بلاذری، انساب | گفته شده است که زبیر در هیچ یک از غزوات غایب نبوده است.<ref>بلاذری، انساب الأشراف، ۱۴۱۷ق، ج۹، ص۴۲۰.</ref> حضور او در [[جنگ بدر]]،<ref>سمعانی، الأنساب، ۱۳۸۲ق، ج۱، ص۲۱۶؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ۱۴۱۰ق، ج۳، ص۷۷.</ref> [[غزوه احد|احد]] و [[فتح مکه]] گزارش شده است.<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ۱۴۱۰ق، ج۳، ص۷۷.</ref> | ||
==زبیر و خلفا== | ==زبیر و خلفا== | ||
===مخالفت با خلافت ابوبکر=== | ===مخالفت با خلافت ابوبکر=== | ||
پس از رحلت پیامبر(ص)، زبیر جزء مخالفین [[سقیفه]] بود. عمر بر بالای منبر گفته بود علی و زبیر و چند تن دیگر از ما تخلف کرده در خانه فاطمه ماندند.<ref>طبری، تاریخ الامم و الملوک، ۱۹۶۷م، | پس از رحلت پیامبر(ص)، زبیر جزء مخالفین [[سقیفه]] بود. عمر بر بالای منبر گفته بود علی و زبیر و چند تن دیگر از ما تخلف کرده در خانه فاطمه ماندند.<ref>طبری، تاریخ الامم و الملوک، ۱۹۶۷م، ج۳، ص۲۰۵.</ref> هنگامی که مهاجمان برای اخذ بیعت از علی به آن خانه حمله کردند، زبیر شمیشیر کشیده و به آنان حمله کرد و گفت: | ||
{{عربی|یا مَعشَرَ بَنی عَبدِالمُطلّب، أ یفعَلُ هذا بِعَلی وَ اَنتُم أحیاء؟|ترجمه=ای فرزندان عبدالمطلب شما زنده باشید و با علی(ع) چنین برخوردی شود؟}} | {{عربی|یا مَعشَرَ بَنی عَبدِالمُطلّب، أ یفعَلُ هذا بِعَلی وَ اَنتُم أحیاء؟|ترجمه=ای فرزندان عبدالمطلب شما زنده باشید و با علی(ع) چنین برخوردی شود؟}} | ||
سپس شمشیر کشید و به آنان حمله کرد. [[خالد بن ولید]] از پشت سنگی به وی زد که منجر به افتادن شمشیرش شد. [[عمر بن خطاب|عمر]] شمشیر را برداشت و شکست.<ref>مفید، الاختصاص، ۱۴۱۳ق، ص۱۸۶؛ ابن قتیبه دینوری، الامامه والسیاسه، ۱۴۱۰ق، ج۱، ص۲۸.</ref> | سپس شمشیر کشید و به آنان حمله کرد. [[خالد بن ولید]] از پشت سنگی به وی زد که منجر به افتادن شمشیرش شد. [[عمر بن خطاب|عمر]] شمشیر را برداشت و شکست.<ref>مفید، الاختصاص، ۱۴۱۳ق، ص۱۸۶؛ ابن قتیبه دینوری، الامامه والسیاسه، ۱۴۱۰ق، ج۱، ص۲۸.</ref> | ||
زبیر داماد ابابکر یعنی همسر [[اسماء دختر ابوبکر|اسماء]] است.<ref>ابن عبدالبر، الاستیعاب، ۱۴۱۲ق، ج۴، ص۱۷۸۱.</ref> وی اسماء را [[طلاق]] داده و گویند این طلاق با اصرار فرزندش عبدالله بوده است. <ref>ابن | زبیر داماد ابابکر یعنی همسر [[اسماء دختر ابوبکر|اسماء]] است.<ref>ابن عبدالبر، الاستیعاب، ۱۴۱۲ق، ج۴، ص۱۷۸۱.</ref> وی اسماء را [[طلاق]] داده و گویند این طلاق با اصرار فرزندش عبدالله بوده است. <ref>ابن اثیر، اسد الغابه، ۱۴۰۹ق، ج۶، ص۱۰.</ref> | ||
===بدگویی عمر از زبیر=== | ===بدگویی عمر از زبیر=== | ||
{{اعضای شورای شش نفره}} | {{اعضای شورای شش نفره}} | ||
خلیفه دوم از زبیر چندان رضایتی نداشت. [[ابن عباس]] در گفتگویی با عمر سخن از زبیر به میان میآورد٬ عمر او را مردی کم حوصله و رنگ به رنگ، در زمان رضایت، همچون [[ایمان|مؤمن]] و به هنگام خشم، همچون [[کفر|کافر]] معرفی میکند که روزی انسان و روزی [[شیطان]] است و اگر به [[خلافت]] برسد چه بسا که روز خود را به چانه زدن درباره یک مد جو صرف کند».<ref>یعقوبی، تاریخ، دار صادر، ج۲، ص۱۵۸.</ref> یا گفت: او مردى بخيل است، او را ديدم كه با همسرش بر سر يك گلوله نخ چانه مىزد! من امور مسلمين را به بخيل نمىسپارم.<ref>طبرسى، الإحتجاج، | خلیفه دوم از زبیر چندان رضایتی نداشت. [[ابن عباس]] در گفتگویی با عمر سخن از زبیر به میان میآورد٬ عمر او را مردی کم حوصله و رنگ به رنگ، در زمان رضایت، همچون [[ایمان|مؤمن]] و به هنگام خشم، همچون [[کفر|کافر]] معرفی میکند که روزی انسان و روزی [[شیطان]] است و اگر به [[خلافت]] برسد چه بسا که روز خود را به چانه زدن درباره یک مد جو صرف کند».<ref>یعقوبی، تاریخ، دار صادر، ج۲، ص۱۵۸.</ref> یا گفت: او مردى بخيل است، او را ديدم كه با همسرش بر سر يك گلوله نخ چانه مىزد! من امور مسلمين را به بخيل نمىسپارم.<ref>طبرسى، الإحتجاج، ۱۴۰۳ق، ج۲، ص۳۸۴.</ref> | ||
===مشارکت در قتل عثمان=== | ===مشارکت در قتل عثمان=== | ||
زبیر، در [[شورای شش نفره]] به عثمان رأی نداد و این حاکی از عدم همراهی وی با عثمان است. عثمان برای راضی نگه داشتن وی ۶۰۰/۰۰۰ درهم به وی داد<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ۱۴۱۰ق، ج۳، ص۷۹.</ref> ولی طولی نکشید که زبیر مردم را به [[قتل عثمان]] تحریک نمود.<ref>ابن قتیبه دینوری، الامامه و السیاسه، ۱۴۱۰ق، ج۱، ص۴۷؛ بلاذری، انساب | زبیر، در [[شورای شش نفره]] به عثمان رأی نداد و این حاکی از عدم همراهی وی با عثمان است. عثمان برای راضی نگه داشتن وی ۶۰۰/۰۰۰ درهم به وی داد<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ۱۴۱۰ق، ج۳، ص۷۹.</ref> ولی طولی نکشید که زبیر مردم را به [[قتل عثمان]] تحریک نمود.<ref>ابن قتیبه دینوری، الامامه و السیاسه، ۱۴۱۰ق، ج۱، ص۴۷؛ بلاذری، انساب الأشراف، ۱۴۱۷ق، ج۳، ص۵۶.</ref> | ||
حضرت علی تعامل زبیر با عثمان را چنین ترسیم می کند که طلحه و زبیر آسان ترین کارشان آن بود که بر او بتازند و ملایم ترین صدای شان، درشتى کردن با او بود». <ref>نهج البلاغة، | حضرت علی تعامل زبیر با عثمان را چنین ترسیم می کند که طلحه و زبیر آسان ترین کارشان آن بود که بر او بتازند و ملایم ترین صدای شان، درشتى کردن با او بود». <ref>شريف الرضى، نهج البلاغة، ۱۴۱۴ق، ص ۳۶۳.</ref> | ||
بعد از اینکه عایشه خونخواهی عثمان را دستاویز خود کرد، چون چشم عایشه به وى افتاد، گفت: اى ابو عبد اللَّه! در ریختن خون عثمان، شرکت جُستى و با على بیعت کردى، در حالى که به خدا سوگند، از او به خلافتْ سزاوارتر بودى؟! زبیر گفت: آنچه درباره عثمان انجام دادم، از آن پشیمانم و از گناه خویش، به پیشگاه خداى خود پناه مى برم و هرگز خونخواهى عثمان را رها نخواهم کرد. <ref> | بعد از اینکه عایشه خونخواهی عثمان را دستاویز خود کرد، چون چشم عایشه به وى افتاد، گفت: اى ابو عبد اللَّه! در ریختن خون عثمان، شرکت جُستى و با على بیعت کردى، در حالى که به خدا سوگند، از او به خلافتْ سزاوارتر بودى؟! زبیر گفت: آنچه درباره عثمان انجام دادم، از آن پشیمانم و از گناه خویش، به پیشگاه خداى خود پناه مى برم و هرگز خونخواهى عثمان را رها نخواهم کرد. <ref>مفید، الجمل، ۱۳۷۱ش، ص۲۳۰.</ref> | ||
حاکم نیشاپوری آورده است چون طلحه و زبیر به بصره آمدند، مردم به آنها گفتند: چه چیزى شما را به اینجا آورد؟! گفتند: ما خونخواه عثمان هستیم. چون کلام آن ها به [[حسن بصری]] رسید گفت: «سبحان الله! شگفتا ! آیا آن گروه عقل نداشتند که بگویند: سوگند به خدا عثمان را کسى غیر از شما نکشت!».<ref>الحاكم النيسابوري، المستدرک على الصحیحین، | حاکم نیشاپوری آورده است چون طلحه و زبیر به بصره آمدند، مردم به آنها گفتند: چه چیزى شما را به اینجا آورد؟! گفتند: ما خونخواه عثمان هستیم. چون کلام آن ها به [[حسن بصری]] رسید گفت: «سبحان الله! شگفتا ! آیا آن گروه عقل نداشتند که بگویند: سوگند به خدا عثمان را کسى غیر از شما نکشت!».<ref>الحاكم النيسابوري، المستدرک على الصحیحین، ۱۴۱۱ق، ج ۳، ص۱۲۸.</ref> | ||
==زبیر و حضرت علی(ع)== | ==زبیر و حضرت علی(ع)== | ||
===راوی حدیث غدیر=== | ===راوی حدیث غدیر=== | ||
'''ابن عقده''' در ''کتاب الولایه'' زبیر را از جمله راویان حدیث غدیر ذکر کرده است. نیز نقل کرده چون علی در [[شورای شش نفره]] [[عمر بن خطاب|عمر]] آنان را قسم داد که آیا شنیده اند که رسول خدا درباره من فرمود [[حدیث غدیر|«{{عربی|مَنْ کُنْتُ مَولاهُ فَهذا عَلِی مَولاهُ}}» ]]؟ زبیر و نیز بقیه سخن آن حضرت را تایید کردند.<ref>ابن | '''ابن عقده''' در ''کتاب الولایه'' زبیر را از جمله راویان حدیث غدیر ذکر کرده است. نیز نقل کرده چون علی در [[شورای شش نفره]] [[عمر بن خطاب|عمر]] آنان را قسم داد که آیا شنیده اند که رسول خدا درباره من فرمود [[حدیث غدیر|«{{عربی|مَنْ کُنْتُ مَولاهُ فَهذا عَلِی مَولاهُ}}» ]]؟ زبیر و نیز بقیه سخن آن حضرت را تایید کردند.<ref>ابن عقده، کتاب الولایه، ۱۴۲۴ق، ص ۱۵۰ و ۱۶۴.</ref> | ||
===در کنار علی(ع)=== | ===در کنار علی(ع)=== | ||
زبیر پسر عمه حضرت علی(ع) بود و رابطه وی با امام داری فراز و نشیبهای زیادی است. وی از مدافعان حضرت علی(ع) در جریان [[سقیفه]] بود، همچنین او از شهود وصیت [[حضرت زهرا(س)]] بوده<ref>صدوق، من لا یحضره الفقیه، ۱۴۱۳ق، ج۴، ص۲۴۴.</ref> و در هنگام دفن حضرت زهرا(س) حضور داشت<ref>فتال النیشابوری، روضة الواعظین، ۱۴۲۳ق، ج۱، ص۳۴۹.</ref> | زبیر پسر عمه حضرت علی(ع) بود و رابطه وی با امام داری فراز و نشیبهای زیادی است. وی از مدافعان حضرت علی(ع) در جریان [[سقیفه]] بود، همچنین او از شهود وصیت [[حضرت زهرا(س)]] بوده<ref>صدوق، من لا یحضره الفقیه، ۱۴۱۳ق، ج۴، ص۲۴۴.</ref> و در هنگام دفن حضرت زهرا(س) حضور داشت<ref>فتال النیشابوری، روضة الواعظین، ۱۴۲۳ق، ج۱، ص۳۴۹.</ref> | ||
در کتاب سلیم آمده است که [[سلمان فارسی]] گفته است پس از جریان سقیفه حضرت امیر از انصار و مهاجرین خواست او را در طلب حقش یاری کنند و صبح دم با شمشیر برای قیام حاضر گردند و همگی پذیرفتند. لیکن در روز موعود جز چهار تن حاضر نشدند٬ من٬ ابوذر٬ مقداد و زبیر.<ref>طبرسى، | در کتاب سلیم آمده است که [[سلمان فارسی]] گفته است پس از جریان سقیفه حضرت امیر از انصار و مهاجرین خواست او را در طلب حقش یاری کنند و صبح دم با شمشیر برای قیام حاضر گردند و همگی پذیرفتند. لیکن در روز موعود جز چهار تن حاضر نشدند٬ من٬ ابوذر٬ مقداد و زبیر.<ref>طبرسى، الإحتجاج، ۱۴۰۳ق، ج۱، ص۸۰.</ref> | ||
او سپس در [[شورای شش نفره]] به حضرت علی(ع) رای داد.<ref>طبری، تاریخ طبری، ۱۳۸۷ق، ج۳، ص۲۹۶</ref> | او سپس در [[شورای شش نفره]] به حضرت علی(ع) رای داد.<ref>طبری، تاریخ طبری، ۱۳۸۷ق، ج۳، ص۲۹۶.</ref> | ||
نقل شده است که چون مادر زبیر دختر [[عبدالمطلب]] بود٬ خود را از بنی هاشم میدانست٬ حضرت علی نیز میفرمود: زبیر از ما بود تا این که پسرش عبدالله به عرصه رسید٬ پس از ما روی برگرداند.<ref>ابن قتيبة | نقل شده است که چون مادر زبیر دختر [[عبدالمطلب]] بود٬ خود را از بنی هاشم میدانست٬ حضرت علی نیز میفرمود: زبیر از ما بود تا این که پسرش عبدالله به عرصه رسید٬ پس از ما روی برگرداند.<ref>ابن قتيبة دينوري، الامامة و السياسة، ۱۳۸۰ش، ج۱، ص۲۸.</ref> | ||
===فتنه جمل=== | ===فتنه جمل=== | ||
نوشتار اصلی: [[جنگ جمل]] | نوشتار اصلی: [[جنگ جمل]] | ||
پس از قتل عثمان، جمعیت زیادی که [[طلحه بن عبید الله|طلحه]] و زبیر نیز در میان آنان بودند، به خانه حضرت علی(ع) هجوم برده و گفتند ما آمدهایم تا با شما به خلافت [[بیعت]] کنیم. پس از اصرار زیاد، حضرت علی(ع) پذیرفت.<ref> مفید، الجمل، ۱۳۷۱ش، ص۱۳۰.</ref> زبیر در این واقعه به همراهی طلحه، بیعت [[مهاجران]] را تضمین کرد<ref>یعقوبی، تاریخ، دار صادر، ج۲، ص۱۶۷.</ref> اما دیری نپایید که از نظر خود برگشت و به مخالفت با خلافت حضرت علی برخاست.<ref>یعقوبی، تاریخ، دار صادر، ج۲، ص۱۶۹.</ref>چرا که او و طلحه انتظار داشتند که '''علی''' فرمانداری کوفه و بصره را به آنها بسپارد٬ اما چنین نشد<ref>ابن قتيبة | پس از قتل عثمان، جمعیت زیادی که [[طلحه بن عبید الله|طلحه]] و زبیر نیز در میان آنان بودند، به خانه حضرت علی(ع) هجوم برده و گفتند ما آمدهایم تا با شما به خلافت [[بیعت]] کنیم. پس از اصرار زیاد، حضرت علی(ع) پذیرفت.<ref> مفید، الجمل، ۱۳۷۱ش، ص۱۳۰.</ref> زبیر در این واقعه به همراهی طلحه، بیعت [[مهاجران]] را تضمین کرد<ref>یعقوبی، تاریخ، دار صادر، ج۲، ص۱۶۷.</ref> اما دیری نپایید که از نظر خود برگشت و به مخالفت با خلافت حضرت علی برخاست.<ref>یعقوبی، تاریخ، دار صادر، ج۲، ص۱۶۹.</ref>چرا که او و طلحه انتظار داشتند که '''علی''' فرمانداری کوفه و بصره را به آنها بسپارد٬ اما چنین نشد<ref>ابن قتيبة دينوري، الامامة و السياسة، ۱۳۸۰ش، ج۱، ص۷۱.</ref> پس به بهانه [[عمره]] از [[مدینه]] بیرون آمدند. وقتی قصد مسافرت خود را به '''علی''' گفتند٬ امام به آنان فرمود: ایشان برای زیارت [[خانه خدا]] نمیروند، بلکه به قصد مکر و حیله و خیانت مسافرت میکنند.<ref>ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ۱۴۰۴ق، ج۱، ص۲۳۲.</ref> | ||
آن دو، در مکه [[عایشه]] را که از خلافت علی خشمگین بود و از مظلومیت [[قتل عثمان بن عفان|عثمان]] سخن می گفت<ref>ابن قتيبة | آن دو، در مکه [[عایشه]] را که از خلافت علی خشمگین بود و از مظلومیت [[قتل عثمان بن عفان|عثمان]] سخن می گفت<ref>ابن قتيبة دينوري، الامامة و السياسة، ۱۳۸۰ش، ج۱، ص۷۱.</ref>٬ با خود همراه کرده به قصد خروج علیه حضرت علی(ع) با تشکیل سپاهی عظیمی عازم [[بصره]] شدند. آنان پس از مصادره اموال یمنیان که توسط [[یعلی بن منبه]] برای حضرت علی(ع) فرستاده میشد، به طور رسمی و علنی مخالفت خود را اظهار نمودند.<ref>ابن قتیبه دینوری، الامامه و السیاسه، ۱۴۱۰ق، ج۱، ص۶۳.</ref> | ||
آنان وارد بصره شده و [[عثمان بن حنیف]] استاندار حضرت علی(ع) را مورد ضرب و شتم قرار دادند.<ref>ابن عبدالبر، الاستیعاب، ۱۴۱۲ق، ج۱، ص۳۶۶-۳۶۹؛ ابن اثیر، اسدالغابه، ۱۴۰۹ق، ج۱، ص۲۵۱.</ref> حضرت علی(ع) با سپاه، خود را به حوالی بصره رساند و پس از تلاش برای ختم غائله با آنان درگیر شد. | آنان وارد بصره شده و [[عثمان بن حنیف]] استاندار حضرت علی(ع) را مورد ضرب و شتم قرار دادند.<ref>ابن عبدالبر، الاستیعاب، ۱۴۱۲ق، ج۱، ص۳۶۶-۳۶۹؛ ابن اثیر، اسدالغابه، ۱۴۰۹ق، ج۱، ص۲۵۱.</ref> حضرت علی(ع) با سپاه، خود را به حوالی بصره رساند و پس از تلاش برای ختم غائله با آنان درگیر شد. بسیاری به قتل رسیدند و برخی گریختند.<ref>دینوری، الأخبار الطوال، ۱۳۳۰ق، ص۱۵۰-۱۵۱.</ref> | ||
====ملاقات زبیر و علی(ع) در میان دو سپاه==== | ====ملاقات زبیر و علی(ع) در میان دو سپاه==== | ||
چون حضرت علی(ع) به نزدیک سپاه جمل رسید، اردو زد و زبیر را فرا خواند، ملاقات آن دو بین صفوف دو لشکر و بر روی مرکبهایشان صورت گرفت. امام به او گفت: اى ابا عبد الله ترا به خدا سوگند مىدهم آيا به خاطر دارى كه روزى دست من در دست تو بود و به حضور پيامبر (ص) رسيديم و آن حضرت به تو فرمود آيا على را دوست مىدارى؟ و تو گفتى آرى! و آن حضرت فرمود: ولى تو با او جنگ و نسبت به او ستم خواهى كرد؟ زبير گفت آرى به ياد دارم.<ref>دینوری، الأخبار الطوال، ۱۳۳۰ق، ص۱۴۷</ref><ref>ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ۱۴۱۵ق، ج۱۸، ص۴۰۹؛ مجلسی، بحار | چون حضرت علی(ع) به نزدیک سپاه جمل رسید، اردو زد و زبیر را فرا خواند، ملاقات آن دو بین صفوف دو لشکر و بر روی مرکبهایشان صورت گرفت. امام به او گفت: اى ابا عبد الله ترا به خدا سوگند مىدهم آيا به خاطر دارى كه روزى دست من در دست تو بود و به حضور پيامبر (ص) رسيديم و آن حضرت به تو فرمود آيا على را دوست مىدارى؟ و تو گفتى آرى! و آن حضرت فرمود: ولى تو با او جنگ و نسبت به او ستم خواهى كرد؟ زبير گفت آرى به ياد دارم.<ref>دینوری، الأخبار الطوال، ۱۳۳۰ق، ص۱۴۷.</ref><ref>ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ۱۴۱۵ق، ج۱۸، ص۴۰۹؛ مجلسی، بحار الأنوار، ۱۴۰۳ق، ج۱۸، ص۱۲۳.</ref> اکنون آمدهای با من بجنگی؟<ref>بلاذری، انساب الأشراف، ۱۴۱۷ق، ج۹، ص۴۳۰.</ref> | ||
زبیر پس از این دیدار نزدیک پسرش عبدالله رفت و بدو گفت من از میدان جنگ میروم چه علی(ع) امری را به یادم آورد که از آن غافل بودم.<ref>دینوری، الأخبار الطوال، ۱۳۳۰ق، ص۱۴۸</ref> آنگاه على(ع) نزد لشكر خود برگشت و فرمود بر آنان حمله كنيد كه حجت بر ايشان تمام كرديم.<ref>دینوری، الأخبار الطوال، ۱۳۳۰ق، ص۱۴۷</ref> | زبیر پس از این دیدار نزدیک پسرش عبدالله رفت و بدو گفت من از میدان جنگ میروم چه علی(ع) امری را به یادم آورد که از آن غافل بودم.<ref>دینوری، الأخبار الطوال، ۱۳۳۰ق، ص۱۴۸.</ref> آنگاه على(ع) نزد لشكر خود برگشت و فرمود بر آنان حمله كنيد كه حجت بر ايشان تمام كرديم.<ref>دینوری، الأخبار الطوال، ۱۳۳۰ق، ص۱۴۷.</ref> | ||
گفته شده است در این زمان زبیر میگفت وقتى آيه {{متن قرآن|وَ اتَّقُوا فِتْنَةً لا تُصِيبَنَّ الَّذِينَ ظَلَمُوا مِنْكُمْ خَاصَّةً|سوره=انفال|آیه=۲۵}} نازل شد، همه متعجّب شديم كه چه فتنهاى فرا خواهد رسيد و چه حادثه عجيبى رخ خواهد داد تا اين كه این فتنه را ديديم. نقل شده زبير بن عوّام مىگفت: سالها این آيه را قرائت مى كردم؛ امّا نمىدانستم كه من از جمله مصاديق آن هستم. <ref>حسكانى، شواهد التنزيل لقواعد التفضيل، ۱۴۱۱ق، ج۱، ص۲۷۲</ref> | گفته شده است در این زمان زبیر میگفت وقتى آيه {{متن قرآن|وَ اتَّقُوا فِتْنَةً لا تُصِيبَنَّ الَّذِينَ ظَلَمُوا مِنْكُمْ خَاصَّةً|سوره=انفال|آیه=۲۵}} نازل شد، همه متعجّب شديم كه چه فتنهاى فرا خواهد رسيد و چه حادثه عجيبى رخ خواهد داد تا اين كه این فتنه را ديديم. نقل شده زبير بن عوّام مىگفت: سالها این آيه را قرائت مى كردم؛ امّا نمىدانستم كه من از جمله مصاديق آن هستم. <ref>حسكانى، شواهد التنزيل لقواعد التفضيل، ۱۴۱۱ق، ج۱، ص۲۷۲.</ref> | ||
==کشته شدن زبیر== | ==کشته شدن زبیر== | ||
پس از کنارهگیری زبیر، [[عمرو بن جرموز|عَمرو بن جُرموز]]، با چند تن از یارانش، به تعقیب او پرداخت و در جایی به نام [[وادی السباع|وادی السِّباع]] او را غافلگیرانه کشت.<ref>طبری، تاریخ الامم و الملوک، ۱۹۶۷م، ج۴، ص۵۱۱.</ref> وی سپس نزد حضرت علی(ع) رفت و به دربان گفت، برای قاتل زبیر اجازه ورود بگیر. حضرت فرمود: اجازه بده وارد شود و مژده آتش جهنم به او بده.<ref>بلاذری، انساب | پس از کنارهگیری زبیر، [[عمرو بن جرموز|عَمرو بن جُرموز]]، با چند تن از یارانش، به تعقیب او پرداخت و در جایی به نام [[وادی السباع|وادی السِّباع]] او را غافلگیرانه کشت.<ref>طبری، تاریخ الامم و الملوک، ۱۹۶۷م، ج۴، ص۵۱۱.</ref> وی سپس نزد حضرت علی(ع) رفت و به دربان گفت، برای قاتل زبیر اجازه ورود بگیر. حضرت فرمود: اجازه بده وارد شود و مژده آتش جهنم به او بده.<ref>بلاذری، انساب الأشراف، ۱۴۱۷ق، ج۳، ص۲۵۴.</ref> پیامبر(ص) نیز درباره قاتل زبیر فرموده بود: جایگاه قاتل زبیر آتش است.<ref>ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ۱۴۱۵ق، ج۱۸، ص۴۲۱.</ref> | ||
امام از کشته شدن زبیر اظهار ناخشنودی کرد و چون شمشیر وی را دید، با یادآوری دلیریهای زبیر در جنگهای صدر اسلام فرمود: این شمشیر بارها اندوه را از چهره رسول خدا زدود.<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ۱۴۱۰ق، ج۳، ص۷۸.</ref> | امام از کشته شدن زبیر اظهار ناخشنودی کرد و چون شمشیر وی را دید، با یادآوری دلیریهای زبیر در جنگهای صدر اسلام فرمود: این شمشیر بارها اندوه را از چهره رسول خدا زدود.<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ۱۴۱۰ق، ج۳، ص۷۸.</ref> | ||
خط ۱۲۱: | خط ۱۲۱: | ||
===دیگر فرزندان=== | ===دیگر فرزندان=== | ||
علمای [[نسب شناسی|انساب]] فرزندان زبیر به جز عبدالله را ۱۰ پسر و ۹ دختر گزارش کردهاند. اسامی دیگر فرزندان زبیر به شرح زیر میباشد.{{مدرک}} بر این اساس پسران او عبارتند از: عروه که فقیه بود و داماد [[حکم بن ابی العاص|حکم بن ابی العاص اموی]] شد. <ref>ابن | علمای [[نسب شناسی|انساب]] فرزندان زبیر به جز عبدالله را ۱۰ پسر و ۹ دختر گزارش کردهاند. اسامی دیگر فرزندان زبیر به شرح زیر میباشد.{{مدرک}} بر این اساس پسران او عبارتند از: عروه که فقیه بود و داماد [[حکم بن ابی العاص|حکم بن ابی العاص اموی]] شد.<ref>ابن سعد، الطبقات الكبرى، ۱۴۱۰ق، ج۵، ص۳۷۴.</ref> [[مصعب بن زبیر|مصعب]]، منذر، عمر، عبيدة، جعفر، عامر، عمير، حمزة<ref>ابن عبدالبر، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ۱۴۱۲ق، ج۲، ص ۵۱۰. </ref>٬ عمرو که در سپاه [[بنی امیه]] بر علیه برادرش عبدالله بود اما با یزید بیعت نکرد. اما در خلافت او رئیس شرطه [[مدینه]] شد.<ref>زركلى، الأعلام قاموس تراجم لأشهر الرجال والنساء من العرب والمستعربين والمستشرقين، ۱۹۸۹م، ج۵، ص۷۷.</ref> مهاجر و خالد. و دختران او: خدیجه کبری، ام حسن، عایشه، حبیبه، سوده، هند، رمله٬ زینب و خدیجه صغری.<ref>ابن الجوزی، المنتظم فی تاریخ الأمم والملوک، ۱۴۱۲ق، ج۵.ص۱۰۷.</ref> | ||
==دارایی== | ==دارایی== | ||
زبیر در دوران [[خلفای سه گانه]] دارایی زیادی جمعآوری کرد. گفتهاند وی پس از خود یازده خانه در [[مدینه]]، دو خانه در [[بصره]]، یک خانه در [[کوفه]] و یک خانه در [[مصر]] به [[ارث]] گذاشت.<ref>ابن ابی شیبه، المصنف، ۱۴۰۹ق، ج۸، ص۷۱۷.</ref> نیز دارایی وی را پس از [[مرگ]]ش، هزار دینار، هزار اسب، هزار [[کنیز]] و غلام ذکر کردهاند.<ref>مسعودی، مروج الذهب، ۱۹۸۴م، ج۲، ص۳۳۳.</ref> برخی نیز تا پنجاه و دو میلیون [[درهم]] گزارش کرده اند.<ref>ابن | زبیر در دوران [[خلفای سه گانه]] دارایی زیادی جمعآوری کرد. گفتهاند وی پس از خود یازده خانه در [[مدینه]]، دو خانه در [[بصره]]، یک خانه در [[کوفه]] و یک خانه در [[مصر]] به [[ارث]] گذاشت.<ref>ابن ابی شیبه، المصنف، ۱۴۰۹ق، ج۸، ص۷۱۷.</ref> نیز دارایی وی را پس از [[مرگ]]ش، هزار دینار، هزار اسب، هزار [[کنیز]] و غلام ذکر کردهاند.<ref>مسعودی، مروج الذهب، ۱۹۸۴م، ج۲، ص۳۳۳.</ref> برخی نیز تا پنجاه و دو میلیون [[درهم]] گزارش کرده اند.<ref>ابن سعد، دالطبقات الكبرى، ۱۴۱۰ق، ج۳، ص ۸۱.</ref> | ||
== پانویس == | == پانویس == | ||
خط ۱۳۳: | خط ۱۳۳: | ||
* ابن ابی الحدید، عبد الحمید بن هبة الله، شرح نهج البلاغه، قم، مکتبة آیت الله المرعشی النجفی، ۱۴۰۴ق. | * ابن ابی الحدید، عبد الحمید بن هبة الله، شرح نهج البلاغه، قم، مکتبة آیت الله المرعشی النجفی، ۱۴۰۴ق. | ||
* ابن ابی شیبه، عبدالله بن محمد، المصنف، بیروت، دارالفکر، ۱۴۰۹ق. | * ابن ابی شیبه، عبدالله بن محمد، المصنف، بیروت، دارالفکر، ۱۴۰۹ق. | ||
* ابن اثیر الجزری، علی بن محمد، أسدالغابة فی معرفة الصحابة، بیروت، دار الفکر، | * ابن اثیر الجزری، علی بن محمد، أسدالغابة فی معرفة الصحابة، بیروت، دار الفکر، ۱۴۰۹ق. | ||
* ابن الجوزی، عبدالرحمن بن علی، المنتظم فی تاریخ الأمم و الملوک، تحقیق محمد عبد القادر عطا و مصطفی عبد القادر عطا، بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ اول، ۱۴۱۲ق. | * ابن الجوزی، عبدالرحمن بن علی، المنتظم فی تاریخ الأمم و الملوک، تحقیق محمد عبد القادر عطا و مصطفی عبد القادر عطا، بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ اول، ۱۴۱۲ق. | ||
* ابن خلدون، عبدالرحمن بن محمد، تاریخ ابن خلدون (دیوان المبتدأ و الخبر فی تاریخ العرب و البربر و من عاصرهم من ذوی الشأن الأکبر)، تحقیق خلیل شحادة، بیروت، دار الفکر، چاپ دوم، ۱۴۰۸/۱۹۸۸ق. | * ابن خلدون، عبدالرحمن بن محمد، تاریخ ابن خلدون (دیوان المبتدأ و الخبر فی تاریخ العرب و البربر و من عاصرهم من ذوی الشأن الأکبر)، تحقیق خلیل شحادة، بیروت، دار الفکر، چاپ دوم، ۱۴۰۸/۱۹۸۸ق. | ||
* شريف الرضى، محمد بن حسين، نهج البلاغة، | * شريف الرضى، محمد بن حسين، نهج البلاغة، مصحح: صالح صبحی، قم، انتشارات هجرت، چاپ اول، ۱۴۱۴ق. | ||
* الحاكم النيسابوري، محمد بن عبدالله أبو عبدالله، المستدرک على الصحیحین، تحقيق: مصطفى عبد القادر عطا، بيروت، دار الكتب العلمية، الطبعة | * الحاكم النيسابوري، محمد بن عبدالله أبو عبدالله، المستدرک على الصحیحین، تحقيق: مصطفى عبد القادر عطا، بيروت، دار الكتب العلمية، الطبعة الأولى، ۱۴۱۱ق. | ||
* ابن سعد، الطبقات الکبری، تحقیق محمد عبدالقادر عطا، بیروت، درالکتب العلمیة، ۱۴۱۰ق. | * ابن سعد، الطبقات الکبری، تحقیق محمد عبدالقادر عطا، بیروت، درالکتب العلمیة، ۱۴۱۰ق. | ||
* ابن عساکر، علی بن الحسن، تاریخ مدینة دمشق، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۵ق. | * ابن عساکر، علی بن الحسن، تاریخ مدینة دمشق، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۵ق. | ||
* ابن عبدالبر، یوسف بن عبد الله، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، تحقیق علی محمد البجاوی، بیروت، دار الجیل، چاپ اول، ۱۴۱۲/۱۹۹۲ق. | * ابن عبدالبر، یوسف بن عبد الله، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، تحقیق علی محمد البجاوی، بیروت، دار الجیل، چاپ اول، ۱۴۱۲/۱۹۹۲ق. | ||
* ابن عبدربه، احمد بن محمد، العقد الفرید، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، چاپ سوم، ۱۴۲۰ق. | * ابن عبدربه، احمد بن محمد، العقد الفرید، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، چاپ سوم، ۱۴۲۰ق. | ||
* ابن قتیبه دینوری، عبد الله بن مسلم، الإمامة و السیاسة المعروف بتاریخ الخلفاء، تحقیق علی شیری، بیروت، دارالأضواء، چاپ اول، ۱۴۱۰/۱۹۹۰ق. | * ابن قتیبه دینوری، عبد الله بن مسلم، الإمامة و السیاسة المعروف بتاریخ الخلفاء، تحقیق: علی شیری، بیروت، دارالأضواء، چاپ اول، ۱۴۱۰/۱۹۹۰ق. | ||
* ابن قتیبه دینوری، عبدالله بن مسلم، المعارف، تحقیق ثروت عکاشة، القاهرة، الهیئة المصریة العامة للکتاب، چاپ دوم، ۱۹۹۲م. | * ابن قتیبه دینوری، عبدالله بن مسلم، المعارف، تحقیق ثروت عکاشة، القاهرة، الهیئة المصریة العامة للکتاب، چاپ دوم، ۱۹۹۲م. | ||
* بلاذری، أحمد بن یحیی، کتاب جمل من انساب الأشراف، تحقیق سهیل زکار و ریاض زرکلی، بیروت، دار الفکر، چاپ اول، ۱۴۱۷/۱۹۹۶ق. | * بلاذری، أحمد بن یحیی، کتاب جمل من انساب الأشراف، تحقیق سهیل زکار و ریاض زرکلی، بیروت، دار الفکر، چاپ اول، ۱۴۱۷/۱۹۹۶ق. | ||
خط ۱۴۹: | خط ۱۴۹: | ||
* طبری، محمد بن جریر، تاریخ الأمم و الملوک، تحقیق محمد أبو الفضل ابراهیم، بیروت، دار التراث، چاپ دوم، ۱۳۸۷/۱۹۶۷ق. | * طبری، محمد بن جریر، تاریخ الأمم و الملوک، تحقیق محمد أبو الفضل ابراهیم، بیروت، دار التراث، چاپ دوم، ۱۳۸۷/۱۹۶۷ق. | ||
* طحاوی حنفی، أحمد بن محمد، شرح معانی الآثار، تحقیق محمد زهری النجار، بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ اول، ۱۳۹۹ق. | * طحاوی حنفی، أحمد بن محمد، شرح معانی الآثار، تحقیق محمد زهری النجار، بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ اول، ۱۳۹۹ق. | ||
* | * عسکری، ابو هلال، الأوائل، طنطا، دار البشیر، ۱۴۰۸ق. | ||
* عسکری وادقانی، عبدالرضا، دایرة المعارف صحابه پیامبراعظم، به اشراف محمدهادی یوسفی غروی، قم، انتشارات پژوهشکده باقرالعلوم، بهار۱۳۹۱. | * عسکری وادقانی، عبدالرضا، دایرة المعارف صحابه پیامبراعظم، به اشراف محمدهادی یوسفی غروی، قم، انتشارات پژوهشکده باقرالعلوم، بهار۱۳۹۱. | ||
* فتال نیشابوری، روضة الواعظین و بصیرة المتعظین، قم، دلیل ما، ۱۴۲۳ق. | * فتال نیشابوری، روضة الواعظین و بصیرة المتعظین، قم، دلیل ما، ۱۴۲۳ق. | ||
خط ۱۵۶: | خط ۱۵۶: | ||
* مفید، محمد بن محمد، الجمل، قم، مکتبة الداوری، بیتا. | * مفید، محمد بن محمد، الجمل، قم، مکتبة الداوری، بیتا. | ||
* مفید، محمد بن محمد، الجمل و النصرة لسید العترة فی حرب البصرة، قم، الموتمرالعالمی لالفیه الشیخ مفید، ۱۴۱۳ق. | * مفید، محمد بن محمد، الجمل و النصرة لسید العترة فی حرب البصرة، قم، الموتمرالعالمی لالفیه الشیخ مفید، ۱۴۱۳ق. | ||
* مفید، محمد بن محمد، الجمل، قم، مکتب الاعلام | * مفید، محمد بن محمد، الجمل، قم، مکتب الاعلام الاسلامی، ۱۳۷۱ش. | ||
* مقدسی، مطهر بن طاهر، البدء و التاریخ، بور سعید، مکتبة الثقافة الدینیة، بیتا. | * مقدسی، مطهر بن طاهر، البدء و التاریخ، بور سعید، مکتبة الثقافة الدینیة، بیتا. | ||
* مسعودی، علی بن الحسین، مروج الذهب ومعادن الجوهر، قم، دار الهجرة، چاپ دوم، ۱۹۸۴م. | * مسعودی، علی بن الحسین، مروج الذهب ومعادن الجوهر، قم، دار الهجرة، چاپ دوم، ۱۹۸۴م. | ||
* یعقوبی، احمد بن ابی اسحاق، تاریخ یعقوبی، بیروت، دار صادر، بیتا. | * یعقوبی، احمد بن ابی اسحاق، تاریخ یعقوبی، بیروت، دار صادر، بیتا. | ||
* جزری | * جزری شافعی، محمد بن محمد، اسنی المطالب فی مناقب الامام علی بن ابیطالب، اصفهان، مکتبة الإمام أمیرالمؤمنين علي(ع) العامة، چاپ اول، بیتا. | ||
*ابن عقده، احمد بن | * ابن عقده، احمد بن محمد۷ کتاب الولایه، قم، دليل ما، ۱۴۲۴ق. | ||
* شیبانی، أبو عبد الله أحمد بن محمد، مسند احمد، تحقیق: الأرنؤوط، شعیب، مرشد، عادل و دیگران، بیروت، مؤسسة الرسالة، چاپ اول، ۱۴۲۱ق. | * شیبانی، أبو عبد الله أحمد بن محمد، مسند احمد، تحقیق: الأرنؤوط، شعیب، مرشد، عادل و دیگران، بیروت، مؤسسة الرسالة، چاپ اول، ۱۴۲۱ق. | ||
* مدنی شیرازی، على خان بن أحمد، الطراز الأول و الکناز لما علیه من لغة العرب المعول، مشهد، مؤسسة آل البیت(ع) لإحیاء التراث، چاپ اول، ۱۳۸۴ش. | * مدنی شیرازی، على خان بن أحمد، الطراز الأول و الکناز لما علیه من لغة العرب المعول، مشهد، مؤسسة آل البیت(ع) لإحیاء التراث، چاپ اول، ۱۳۸۴ش. | ||
* راغب أصفهانى، حسین بن محمد، مفردات ألفاظ القرآن، محقق و مصحح: داوودى، صفوان عدنان، بیروت، دار القلم، الدار الشامیة، چاپ اول، ۱۴۱۲ق. | * راغب أصفهانى، حسین بن محمد، مفردات ألفاظ القرآن، محقق و مصحح: داوودى، صفوان عدنان، بیروت، دار القلم، الدار الشامیة، چاپ اول، ۱۴۱۲ق. | ||
* | * قمی، علی بن ابراهیم، تقسیر القمی، تحقیق سید طیب جزائری، قم، دار الکتاب، چاپ چهارم، ۱۳۶۷ش. | ||
* طبرسى، ابو منصور احمد بن | * طبرسى، ابو منصور احمد بن على، الإحتجاج، مشهد مقدس، نشر مرتضى، ۱۴۰۳ق. | ||
*محدث نورى، میرزا | * محدث نورى، میرزا حسین، مستدرك الوسائل، قم، مؤسسه آل البيت عليهم السلام، ۱۴۰۸ق. | ||
* حر عاملى، محمد بن | * حر عاملى، محمد بن حسن، وسائل الشيعة، قم، مؤسسه آل البيت عليهمالسلام، ۱۴۰۹ق. | ||
* كلينى، محمد بن | * كلينى، محمد بن یعقوب، الكافي، تهران، دار الكتب الإسلامية، ۱۳۶۵ش. | ||
* | * حسكانى، عبيد الله بن احمد، شواهد التنزيل لقواعد التفضيل، تهران، سازمان چاپ وانتشارات وزارت ارشاد اسلامى، چاپ اول، ۱۴۱۱ق. | ||
{{پایان}} | {{پایان}} |