پرش به محتوا

حدیث من مات: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی شیعه
Rezvani (بحث | مشارکت‌ها)
پیوند میان ویکی در ویکی داده و حذف از مبدا ویرایش
Sarsm (بحث | مشارکت‌ها)
جز ویکی سازی
خط ۱۵: خط ۱۵:
  | مؤید قرآنی  =  
  | مؤید قرآنی  =  
}}
}}
{{جعبه نقل قول| عنوان =| نقل‌قول = {{حدیث|'''پیامبر اسلام(ص)''': {{سخ}}مَنْ ماتَ وَ لَمْ يَعْرِفْ إمامَ زَمانِهِ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّة؛ هر کس بميرد و امام زمانش را نشناخته باشد، به مرگ جاهلى مرده است.}}|تاریخ بایگانی| منبع =مناقب ابن شهرآشوب، ج۱، ص۲۴۶؛  
{{جعبه نقل قول| عنوان =| نقل‌قول = {{حدیث|'''پیامبر اسلام(ص)''': {{سخ}}مَنْ ماتَ وَ لَمْ يَعْرِفْ إمامَ زَمانِهِ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّة؛ هر کس بميرد و امام زمانش را نشناخته باشد، به مرگ جاهلى مرده است.}}|تاریخ بایگانی| منبع =[[مناقب ابن شهرآشوب]]، ج۱، ص۲۴۶؛  
| تراز = چپ| عرض = ۲۵۰px| اندازه خط = ۱۲px|رنگ پس‌زمینه =#FFF9E7| گیومه نقل‌قول =| تراز منبع = چپ}}
| تراز = چپ| عرض = ۲۵۰px| اندازه خط = ۱۲px|رنگ پس‌زمینه =#FFF9E7| گیومه نقل‌قول =| تراز منبع = چپ}}


'''حَدیث مَنْ مات''' گفتار معروفی است از [[پیامبر اسلام|پیامبر اسلام(ص)]] که ''هر کس بمیرد و امام زمانش را نشناخته باشد، به مرگ جاهلی مرده است''. این حدیث با الفاظ مختلف در منابع [[شیعه]] و [[اهل سنت]] نقل شده است. شیعیان این حدیث را درباره مسئله [[امامت]] می‌دانند و لزوم شناخت و اطاعت از امام را از آن استنباط می‌کنند. اهل سنت این روایت را مربوط به بحث ارتباط مردم با [[حاکم]] اسلامی و لزوم [[بیعت]] با او دانسته‌اند.
'''حَدیث مَنْ مات''' [[حدیث]]ی از [[پیامبر اکرم(ص)]] که ''هر کس بمیرد و امام زمانش را نشناخته باشد، به مرگ جاهلی مرده است''. این حدیث با الفاظ مختلف در منابع [[شیعه]] و [[اهل سنت]] نقل شده است. [[شیعیان]] این حدیث را درباره مسئله [[امامت]] می‌دانند و لزوم شناخت و اطاعت از امام را از آن استنباط می‌کنند. اهل سنت این روایت را مربوط به بحث ارتباط مردم با [[حاکم]] اسلامی و لزوم [[بیعت]] با او دانسته‌اند.


==متن حدیث در منابع شیعه و اهل سنت ==
==متن حدیث در منابع شیعه و اهل سنت ==
این [[حدیث]] در منابع مختلف شیعه و اهل سنت نقل شده است:
این [[حدیث]] در منابع مختلف [[شیعه]] و [[اهل سنت]] نقل شده است:


===منابع شیعی===
===منابع شیعی===
خط ۲۸: خط ۲۸:
[[ابن ابی یعفور]] نقل می‌کند: از [[امام صادق(ع)]] درباره گفتار [[پیامبر اسلام]]: «مَنْ مَاتَ وَ لَیسَ لَهُ إِمَامٌ فَمِیتَتُهُ مِیتَةٌ جَاهِلِیةٌ؛ هر فردی که بمیرد در حالی که امامی نداشته باشد، مرگش، مرگ جاهلی است» پرسیدم که آیا مقصود مردن در حالت کفر است؟ امام صادق(ع) فرمود: مردن در حالت گمراهی است. عرض کردم: هر که در این زمان هم بمیرد و او را پیشوائی نباشد، مرگش، مرگ جاهلیت است؟ فرمود: آری.<ref>کلینی، الکافی، ۱۴۰۷ق، ج۱، ص۳۷۶</ref> برخی علمای شیعه روایت من مات را [[متواتر]] در منابع شیعه و اهل سنت دانسته‌اند.<ref>علامه مجلسی، بحارالانوار، ۱۴۰۳ق، ج۸، ص۳۶۸.</ref>
[[ابن ابی یعفور]] نقل می‌کند: از [[امام صادق(ع)]] درباره گفتار [[پیامبر اسلام]]: «مَنْ مَاتَ وَ لَیسَ لَهُ إِمَامٌ فَمِیتَتُهُ مِیتَةٌ جَاهِلِیةٌ؛ هر فردی که بمیرد در حالی که امامی نداشته باشد، مرگش، مرگ جاهلی است» پرسیدم که آیا مقصود مردن در حالت کفر است؟ امام صادق(ع) فرمود: مردن در حالت گمراهی است. عرض کردم: هر که در این زمان هم بمیرد و او را پیشوائی نباشد، مرگش، مرگ جاهلیت است؟ فرمود: آری.<ref>کلینی، الکافی، ۱۴۰۷ق، ج۱، ص۳۷۶</ref> برخی علمای شیعه روایت من مات را [[متواتر]] در منابع شیعه و اهل سنت دانسته‌اند.<ref>علامه مجلسی، بحارالانوار، ۱۴۰۳ق، ج۸، ص۳۶۸.</ref>


{{جعبه نقل قول| عنوان =| نقل‌قول = {{حدیث|'''پیامبر اسلام(ص)''': {{سخ}}مَنْ مَاتَ بِغَیرِ إِمَامٍ مَاتَ مِیتَةً جَاهِلِیةً؛ کسی که بدون امام بمیرد؛ به مرگ جاهلی مرده است.}}|تاریخ بایگانی| منبع = احمد بن حنبل، مسند احمد، ۱۴۲۱ق، ج۲۸، ص۸۸| تراز = چپ| عرض = ۲۵۰px| اندازه خط = ۱۲px|رنگ پس‌زمینه =#FFF9E7| گیومه نقل‌قول =| تراز منبع = چپ}}
{{جعبه نقل قول| عنوان =| نقل‌قول = {{حدیث|'''پیامبر اسلام(ص)''': {{سخ}}مَنْ مَاتَ بِغَیرِ إِمَامٍ مَاتَ مِیتَةً جَاهِلِیةً؛ کسی که بدون امام بمیرد؛ به مرگ جاهلی مرده است.}}|تاریخ بایگانی| منبع = [[احمد بن حنبل]]، مسند احمد، ۱۴۲۱ق، ج۲۸، ص۸۸| تراز = چپ| عرض = ۲۵۰px| اندازه خط = ۱۲px|رنگ پس‌زمینه =#FFF9E7| گیومه نقل‌قول =| تراز منبع = چپ}}


===منابع اهل سنت===
===منابع اهل سنت===
حدیث «من مات» با تفاوتی مختصر در الفاظ، در منابع اهل سنت نیز نقل شده است؛ در برخی منابع از پیامبر اسلام(ص) نقل کرده‌اند: «مَنْ مَاتَ بِغَیرِ إِمَامٍ مَاتَ مِیتَةً جَاهِلِیةً؛ کسی که بدون امام بمیرد؛ به مرگ جاهلی مرده است»؛<ref>احمد بن حنبل، مسند احمد، ۱۴۲۱ق، ج۲۸، ص۸۸؛ ابو داوود، مسند، ۱۴۱۹ق، ج۳، ص۴۲۵؛ طبرانی، مسند الشامیین، ۱۴۰۵ق، ج۲، ص۴۳۷.</ref> در برخی منابع دیگر چنین روایت شده: «مَنْ خَلَعَ یدًا مِنْ طَاعَةٍ، لَقِی اللهَ یوْمَ الْقِیامَةِ لَا حُجَّةَ لَهُ، وَمَنْ مَاتَ وَ لَیسَ فِی عُنُقِهِ بَیعَةٌ، مَاتَ مِیتَةً جَاهِلِیةً؛ کسی که دست خود را از طاعت شخصی خارج کند (بیعت خود را بشکند) در مواجهه با خداوند در روز قیامت؛ دلیلی بر عملش نخواهد داشت و همچنین کسی که بمیرد و بیعتی بر گردن خود نداشته باشد؛ به مرگ جاهلی مرده است.<ref> مسلم، صحیح مسلم، بیروت، ج۳، ص۱۴۷۸.</ref> علمای [[اهل سنت]]، حدیث فوق را صحیح<ref>ابونعیم اصفهانی،‌ حلیة الأولیاء، ۱۳۹۴ق، ج۳، ص۲۲۴.</ref> و حسن<ref>ابن ابی عاصم، کتاب السنه، ۱۴۰۰ق، ج۲، ص۵۰۳.</ref> دانسته‌اند.
حدیث «من مات» با تفاوتی مختصر در الفاظ، در منابع [[اهل سنت]] نیز نقل شده است؛ در برخی منابع از پیامبر اسلام(ص) نقل کرده‌اند: «مَنْ مَاتَ بِغَیرِ إِمَامٍ مَاتَ مِیتَةً جَاهِلِیةً؛ کسی که بدون امام بمیرد؛ به مرگ جاهلی مرده است»؛<ref>احمد بن حنبل، مسند احمد، ۱۴۲۱ق، ج۲۸، ص۸۸؛ ابو داوود، مسند، ۱۴۱۹ق، ج۳، ص۴۲۵؛ طبرانی، مسند الشامیین، ۱۴۰۵ق، ج۲، ص۴۳۷.</ref> در برخی منابع دیگر چنین روایت شده: «مَنْ خَلَعَ یدًا مِنْ طَاعَةٍ، لَقِی اللهَ یوْمَ الْقِیامَةِ لَا حُجَّةَ لَهُ، وَمَنْ مَاتَ وَ لَیسَ فِی عُنُقِهِ بَیعَةٌ، مَاتَ مِیتَةً جَاهِلِیةً؛ کسی که دست خود را از طاعت شخصی خارج کند (بیعت خود را بشکند) در مواجهه با خداوند در روز قیامت؛ دلیلی بر عملش نخواهد داشت و همچنین کسی که بمیرد و بیعتی بر گردن خود نداشته باشد؛ به مرگ جاهلی مرده است.<ref> مسلم، صحیح مسلم، بیروت، ج۳، ص۱۴۷۸.</ref> علمای [[اهل سنت]]، حدیث فوق را صحیح<ref>ابونعیم اصفهانی،‌ حلیة الأولیاء، ۱۳۹۴ق، ج۳، ص۲۲۴.</ref> و حسن<ref>ابن ابی عاصم، کتاب السنه، ۱۴۰۰ق، ج۲، ص۵۰۳.</ref> دانسته‌اند.


==منابع حدیث==
==منابع حدیث==
خط ۴۱: خط ۴۱:


===منابع شیعه===
===منابع شیعه===
* کافی، کلینی<ref>کلینی، کافی، ۱۴۲۹ق، ج۳، ص۵۸.</ref>
* [[کافی]]، [[کلینی]]<ref>کلینی، کافی، ۱۴۲۹ق، ج۳، ص۵۸.</ref>
* کمال الدین و تمام النعمة، شیخ صدوق<ref>شیخ صدوق، کمال الدین، ۱۳۹۵ق،‌ ج۲، ص۴۰۹</ref>
* [[کمال الدین و تمام النعمة]]، [[شیخ صدوق]]<ref>شیخ صدوق، کمال الدین، ۱۳۹۵ق،‌ ج۲، ص۴۰۹</ref>
* کفایة الأثر فی النص علی الأئمة الإثنی عشر، خزاز رازی.<ref>خزاز رازی، کفایة الأثر، ۱۴۰۱ق، ص۲۹۶.</ref>
* [[کفایة الاثر فی النص علی الائمة الاثنی عشر]]، [[خزاز رازی]].<ref>خزاز رازی، کفایة الأثر، ۱۴۰۱ق، ص۲۹۶.</ref>


==معنای حدیث نزد علمای شیعه و اهل سنت==
==معنای حدیث نزد علمای شیعه و اهل سنت==
علمای شیعه و سنی هرکدام بنا به عقاید کلامی خود از این روایت استفاده کرده‌اند و برای نظرات خود به آن استناد کرده‌اند.
علمای شیعه و سنی هرکدام بنا به عقاید کلامی خود از این روایت استفاده کرده‌اند و برای نظرات خود به آن استناد کرده‌اند.
===شیعه===
===شیعه===
[[شیعیان]] از حدیث «من مات» در بحث امامت استفاده کرده و آن‌را دلیلی بر لزوم وجود امام در تمام دوران‌ها<ref>ابوالفتوح رازی، روض الجنان، ج۴، ص۱۷۳</ref> و ضرورت شناخت و اطاعت از امام دانسته‌اند.<ref>ملاصدرا، شرح أصول الکافی، ۱۳۸۳ش، ج۲، ص۴۷۴.</ref> بنابر اعتقادات شیعه، مراد از امام در این روایت، [[اهل بیت]] و امامان معصوم است و در دوران حاضر، باید به امام مهدی، [[ایمان]] داشت.<ref>علامه مجلسی، مرآة العقول، ۱۴۰۴ق، ج۴، ص۲۷.</ref>
[[شیعیان]] از حدیث «من مات» در بحث [[امامت]] استفاده کرده و آن‌را دلیلی بر لزوم وجود امام در تمام دوران‌ها<ref>ابوالفتوح رازی، روض الجنان، ج۴، ص۱۷۳</ref> و ضرورت شناخت و اطاعت از امام دانسته‌اند.<ref>ملاصدرا، شرح أصول الکافی، ۱۳۸۳ش، ج۲، ص۴۷۴.</ref> بنابر اعتقادات شیعه، مراد از امام در این روایت، [[اهل بیت]] و امامان معصوم است و در دوران حاضر، باید به امام مهدی، [[ایمان]] داشت.<ref>علامه مجلسی، مرآة العقول، ۱۴۰۴ق، ج۴، ص۲۷.</ref>


===اهل سنت===
===اهل سنت===
خط ۵۵: خط ۵۵:
اهل سنت مقصود از «امام» در این روایت را حاکم جامعه اسلامی می‌دانند که برای حفظ جماعت باید از او تبعیت و در بیعت او باقی ماند.<ref>صهیب عبدالجبار،‌ الجامع الصحیح، ۲۰۱۴م، ج۴، ص۲۳۴، پاورقی.</ref> این لزوم تبعیت از حاکم اسلامی، شامل تمام حاکمان مسلمان می‌شود و ظالم بودن، گناه کار بودن و... خللی در این لزوم تبعیت ایجاد نمی‌کند؛ [[ابن تیمیه]] در تفسیر حدیث فوق، لزوم تبعیت و بیعت [[صحابه]] پیامبر و [[تابعان]] با [[یزید بن معاویه]] را استنباط کرده است: («پس از [[واقعه حره]]، [[عبدالله بن مطیع]] که از سردمداران مخالف یزید در مدینه بود، به مکه فرار کرد. [[عبدالله بن عمر]] به ملاقات او رفت. ابن مطیع: برای ابن عمر متکائی بگذارید تا بنشیند. ابن عمر: برای نشستن به پیش تو نیامدم. آمدم تا حدیثی از پیامبر برای تو بخوانم. پیامبر فرمودند: کسی که دست خود را از طاعت شخصی خارج کند (بیعت خود را بشکند) در مواجهه با خداوند در روز قیامت، دلیلی بر عملش نخواهد داشت و همچنین کسی که بمیرد و بیعتی بر گردن خود نداشته باشد، به مرگ جاهلی مرده است.» این حدیث را عبدالله بن عمر برای عبدالله بن مطیع، زمانی که از اطاعت امیر زمان خودش، یزید، سر باز زده بود خواند. در حالی که یزید ظلم کرده بود و در [[واقعه حره]] امور ناشایستی را انجام داد. در نتیجه از این حدیث به دست می‌آوریم که بر حاکمان مسلمان نباید با شمشیر قیام کرد و اگر شخصی در غیر اطاعت از این حاکمان بمیرد، به مرگ جاهلی مرده است).<ref>ابن تیمیه، مختصر منهاج السنه، ۱۴۲۶ق، ج۱، ص۴۹.</ref>
اهل سنت مقصود از «امام» در این روایت را حاکم جامعه اسلامی می‌دانند که برای حفظ جماعت باید از او تبعیت و در بیعت او باقی ماند.<ref>صهیب عبدالجبار،‌ الجامع الصحیح، ۲۰۱۴م، ج۴، ص۲۳۴، پاورقی.</ref> این لزوم تبعیت از حاکم اسلامی، شامل تمام حاکمان مسلمان می‌شود و ظالم بودن، گناه کار بودن و... خللی در این لزوم تبعیت ایجاد نمی‌کند؛ [[ابن تیمیه]] در تفسیر حدیث فوق، لزوم تبعیت و بیعت [[صحابه]] پیامبر و [[تابعان]] با [[یزید بن معاویه]] را استنباط کرده است: («پس از [[واقعه حره]]، [[عبدالله بن مطیع]] که از سردمداران مخالف یزید در مدینه بود، به مکه فرار کرد. [[عبدالله بن عمر]] به ملاقات او رفت. ابن مطیع: برای ابن عمر متکائی بگذارید تا بنشیند. ابن عمر: برای نشستن به پیش تو نیامدم. آمدم تا حدیثی از پیامبر برای تو بخوانم. پیامبر فرمودند: کسی که دست خود را از طاعت شخصی خارج کند (بیعت خود را بشکند) در مواجهه با خداوند در روز قیامت، دلیلی بر عملش نخواهد داشت و همچنین کسی که بمیرد و بیعتی بر گردن خود نداشته باشد، به مرگ جاهلی مرده است.» این حدیث را عبدالله بن عمر برای عبدالله بن مطیع، زمانی که از اطاعت امیر زمان خودش، یزید، سر باز زده بود خواند. در حالی که یزید ظلم کرده بود و در [[واقعه حره]] امور ناشایستی را انجام داد. در نتیجه از این حدیث به دست می‌آوریم که بر حاکمان مسلمان نباید با شمشیر قیام کرد و اگر شخصی در غیر اطاعت از این حاکمان بمیرد، به مرگ جاهلی مرده است).<ref>ابن تیمیه، مختصر منهاج السنه، ۱۴۲۶ق، ج۱، ص۴۹.</ref>


البته برخی از منابع اهل سنت، امام در روایت فوق را به پیامبر اسلام معنا کرده‌اند و معتقدند باید به پیامبر اسلام ایمان داشت؛ زیرا او امام اهل زمین در این دنیا است.<ref>ابن حبان،‌ صحیح ابن حبان، ۱۴۱۴ق، ج۱۰، ص۴۳۴.</ref>
البته برخی از منابع اهل سنت، امام در روایت فوق را به پیامبر اسلام معنا کرده‌اند و معتقدند باید به پیامبر اسلام [[ایمان]] داشت؛ زیرا او امام اهل زمین در این دنیا است.<ref>ابن حبان،‌ صحیح ابن حبان، ۱۴۱۴ق، ج۱۰، ص۴۳۴.</ref>


== پانویس==
== پانویس==
خط ۶۴: خط ۶۴:
* ابن ابی‌عاصم، أبوبکر بن أبی عاصم، السنه، المحقق: محمد ناصر الدین الألبانی، بیروت، المکتب الإسلامی، چاپ اول، ۱۴۰۰ق.
* ابن ابی‌عاصم، أبوبکر بن أبی عاصم، السنه، المحقق: محمد ناصر الدین الألبانی، بیروت، المکتب الإسلامی، چاپ اول، ۱۴۰۰ق.
* ابن تیمِیة، تقی الدین، مختصر منهاج السنة، خلاصه کننده عبد الله بن محمد الغنیمان، صنعاء،‌دار الصدیق، چاپ دوم، ۱۴۲۶ق.
* ابن تیمِیة، تقی الدین، مختصر منهاج السنة، خلاصه کننده عبد الله بن محمد الغنیمان، صنعاء،‌دار الصدیق، چاپ دوم، ۱۴۲۶ق.
* ابوالفتوح رازی، حسین بن علی، روض الجنان و روح الجنان فی تفسیرالقرآن، تحقیق: دکتر محمد جعفر یاحقی و دکتر محمد مهدی ناصح، مشهد، بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی، ۱۴۰۸ق.
* [[ابوالفتوح رازی]]، حسین بن علی، روض الجنان و روح الجنان فی تفسیرالقرآن، تحقیق: دکتر محمد جعفر یاحقی و دکتر محمد مهدی ناصح، مشهد، [[بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی]]، ۱۴۰۸ق.
* طبرانی، سلیمان بن أحمد، مسند الشامیین، بیروت، مؤسسة الرسالة، چاپ اول، ۱۴۰۵ق.
* طبرانی، سلیمان بن أحمد، مسند الشامیین، بیروت، مؤسسة الرسالة، چاپ اول، ۱۴۰۵ق.
* ابونعیم اصفهانی، أحمد بن عبد الله، حلیة الاولیاء و طبقات الاصفیاء، السعادة، بجوار محافظة مصر، ۱۳۹۴ق.
* ابونعیم اصفهانی، أحمد بن عبد الله، حلیة الاولیاء و طبقات الاصفیاء، السعادة، بجوار محافظة مصر، ۱۳۹۴ق.

نسخهٔ ‏۱۶ ژوئیهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۰۹:۲۱

حدیث من مات
حدیث من مات
اطلاعات روایت
موضوعشناخت امام
صادره ازپیامبر اسلام(ص)
اعتبار سندادعای تواتر در منابع شیعه و اهل سنت
منابع شیعهکافی، کمال الدین و تمام النعمة، کفایة الأثر فی النص علی الأئمة الإثنی عشر
منابع سنیصحیح مسلم، مسند احمد بن حنبل، مسند ابوداود طیالسی، مسند الشامیین
احادیث مشهور
حدیث سلسلةالذهبحدیث ثقلینحدیث کساءمقبوله عمر بن حنظلةحدیث قرب نوافلحدیث معراجحدیث ولایتحدیث وصایتحدیث جنود عقل و جهلحدیث شجره


پیامبر اسلام(ص):
مَنْ ماتَ وَ لَمْ يَعْرِفْ إمامَ زَمانِهِ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّة؛ هر کس بميرد و امام زمانش را نشناخته باشد، به مرگ جاهلى مرده است.

مناقب ابن شهرآشوب، ج۱، ص۲۴۶؛

حَدیث مَنْ مات حدیثی از پیامبر اکرم(ص) که هر کس بمیرد و امام زمانش را نشناخته باشد، به مرگ جاهلی مرده است. این حدیث با الفاظ مختلف در منابع شیعه و اهل سنت نقل شده است. شیعیان این حدیث را درباره مسئله امامت می‌دانند و لزوم شناخت و اطاعت از امام را از آن استنباط می‌کنند. اهل سنت این روایت را مربوط به بحث ارتباط مردم با حاکم اسلامی و لزوم بیعت با او دانسته‌اند.

متن حدیث در منابع شیعه و اهل سنت

این حدیث در منابع مختلف شیعه و اهل سنت نقل شده است:

منابع شیعی

در منابع اسلامی روایاتی با عبارت «من مات» نقل شده است.[۱] اما مقصود از تعبیر (حدیث «من مات») کلام معروف پیامبر اکرم است: «مَنْ ماتَ وَ لَمْ یعْرِفْ إمامَ زَمانِهِ مَاتَ مِیتَةً جَاهِلِیة؛ هر فردی که بمیرد در حالی که امام زمانش را نشناسد، به مرگ جاهلی مرده است».[۲]

ابن ابی یعفور نقل می‌کند: از امام صادق(ع) درباره گفتار پیامبر اسلام: «مَنْ مَاتَ وَ لَیسَ لَهُ إِمَامٌ فَمِیتَتُهُ مِیتَةٌ جَاهِلِیةٌ؛ هر فردی که بمیرد در حالی که امامی نداشته باشد، مرگش، مرگ جاهلی است» پرسیدم که آیا مقصود مردن در حالت کفر است؟ امام صادق(ع) فرمود: مردن در حالت گمراهی است. عرض کردم: هر که در این زمان هم بمیرد و او را پیشوائی نباشد، مرگش، مرگ جاهلیت است؟ فرمود: آری.[۳] برخی علمای شیعه روایت من مات را متواتر در منابع شیعه و اهل سنت دانسته‌اند.[۴]

پیامبر اسلام(ص):
مَنْ مَاتَ بِغَیرِ إِمَامٍ مَاتَ مِیتَةً جَاهِلِیةً؛ کسی که بدون امام بمیرد؛ به مرگ جاهلی مرده است.

احمد بن حنبل، مسند احمد، ۱۴۲۱ق، ج۲۸، ص۸۸

منابع اهل سنت

حدیث «من مات» با تفاوتی مختصر در الفاظ، در منابع اهل سنت نیز نقل شده است؛ در برخی منابع از پیامبر اسلام(ص) نقل کرده‌اند: «مَنْ مَاتَ بِغَیرِ إِمَامٍ مَاتَ مِیتَةً جَاهِلِیةً؛ کسی که بدون امام بمیرد؛ به مرگ جاهلی مرده است»؛[۵] در برخی منابع دیگر چنین روایت شده: «مَنْ خَلَعَ یدًا مِنْ طَاعَةٍ، لَقِی اللهَ یوْمَ الْقِیامَةِ لَا حُجَّةَ لَهُ، وَمَنْ مَاتَ وَ لَیسَ فِی عُنُقِهِ بَیعَةٌ، مَاتَ مِیتَةً جَاهِلِیةً؛ کسی که دست خود را از طاعت شخصی خارج کند (بیعت خود را بشکند) در مواجهه با خداوند در روز قیامت؛ دلیلی بر عملش نخواهد داشت و همچنین کسی که بمیرد و بیعتی بر گردن خود نداشته باشد؛ به مرگ جاهلی مرده است.[۶] علمای اهل سنت، حدیث فوق را صحیح[۷] و حسن[۸] دانسته‌اند.

منابع حدیث

تعدادی از منابع شیعه و اهل سنت روایت «من مات» را نقل کرده‌اند.

منابع اهل سنت

منابع شیعه

معنای حدیث نزد علمای شیعه و اهل سنت

علمای شیعه و سنی هرکدام بنا به عقاید کلامی خود از این روایت استفاده کرده‌اند و برای نظرات خود به آن استناد کرده‌اند.

شیعه

شیعیان از حدیث «من مات» در بحث امامت استفاده کرده و آن‌را دلیلی بر لزوم وجود امام در تمام دوران‌ها[۱۵] و ضرورت شناخت و اطاعت از امام دانسته‌اند.[۱۶] بنابر اعتقادات شیعه، مراد از امام در این روایت، اهل بیت و امامان معصوم است و در دوران حاضر، باید به امام مهدی، ایمان داشت.[۱۷]

اهل سنت

اهل سنت تفسیر و معنای دیگری از این روایت، ارائه کرده‌اند: در صحیح مسلم، این حدیث در بابی تحت عنوان «بَابُ الْأَمْرِ بِلُزُومِ الْجَمَاعَةِ عِنْدَ ظُهُورِ الْفِتَنِ وتحذیر الدعاة إلی الکفر؛ باب لزوم حفظ جماعت در زمان ظهور فتنه‌ها و پرهیز از دعوت کنندگان به کفر» آمده[۱۸] که همین می‌تواند معنای حدیث در نزد مسلم را مشخص کند. برخی منابع اهل سنت این حدیث را هم‌معنا با حدیث دیگری از پیامبر دانسته‌اند: «من مات مفارقًا للجماعة مات میتة جاهلیة؛ کسی که بمیرد در حالی که جدای از جماعت بوده باشد؛ به مرگ جاهلی مرده است».[۱۹]

اهل سنت مقصود از «امام» در این روایت را حاکم جامعه اسلامی می‌دانند که برای حفظ جماعت باید از او تبعیت و در بیعت او باقی ماند.[۲۰] این لزوم تبعیت از حاکم اسلامی، شامل تمام حاکمان مسلمان می‌شود و ظالم بودن، گناه کار بودن و... خللی در این لزوم تبعیت ایجاد نمی‌کند؛ ابن تیمیه در تفسیر حدیث فوق، لزوم تبعیت و بیعت صحابه پیامبر و تابعان با یزید بن معاویه را استنباط کرده است: («پس از واقعه حره، عبدالله بن مطیع که از سردمداران مخالف یزید در مدینه بود، به مکه فرار کرد. عبدالله بن عمر به ملاقات او رفت. ابن مطیع: برای ابن عمر متکائی بگذارید تا بنشیند. ابن عمر: برای نشستن به پیش تو نیامدم. آمدم تا حدیثی از پیامبر برای تو بخوانم. پیامبر فرمودند: کسی که دست خود را از طاعت شخصی خارج کند (بیعت خود را بشکند) در مواجهه با خداوند در روز قیامت، دلیلی بر عملش نخواهد داشت و همچنین کسی که بمیرد و بیعتی بر گردن خود نداشته باشد، به مرگ جاهلی مرده است.» این حدیث را عبدالله بن عمر برای عبدالله بن مطیع، زمانی که از اطاعت امیر زمان خودش، یزید، سر باز زده بود خواند. در حالی که یزید ظلم کرده بود و در واقعه حره امور ناشایستی را انجام داد. در نتیجه از این حدیث به دست می‌آوریم که بر حاکمان مسلمان نباید با شمشیر قیام کرد و اگر شخصی در غیر اطاعت از این حاکمان بمیرد، به مرگ جاهلی مرده است).[۲۱]

البته برخی از منابع اهل سنت، امام در روایت فوق را به پیامبر اسلام معنا کرده‌اند و معتقدند باید به پیامبر اسلام ایمان داشت؛ زیرا او امام اهل زمین در این دنیا است.[۲۲]

پانویس

الگوی پانویس غیرفعال شده است. لطفا از الگوی پانوشت استفاده شود

منابع

  • ابن ابی‌عاصم، أبوبکر بن أبی عاصم، السنه، المحقق: محمد ناصر الدین الألبانی، بیروت، المکتب الإسلامی، چاپ اول، ۱۴۰۰ق.
  • ابن تیمِیة، تقی الدین، مختصر منهاج السنة، خلاصه کننده عبد الله بن محمد الغنیمان، صنعاء،‌دار الصدیق، چاپ دوم، ۱۴۲۶ق.
  • ابوالفتوح رازی، حسین بن علی، روض الجنان و روح الجنان فی تفسیرالقرآن، تحقیق: دکتر محمد جعفر یاحقی و دکتر محمد مهدی ناصح، مشهد، بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی، ۱۴۰۸ق.
  • طبرانی، سلیمان بن أحمد، مسند الشامیین، بیروت، مؤسسة الرسالة، چاپ اول، ۱۴۰۵ق.
  • ابونعیم اصفهانی، أحمد بن عبد الله، حلیة الاولیاء و طبقات الاصفیاء، السعادة، بجوار محافظة مصر، ۱۳۹۴ق.
  • أحمد بن حنبل، أبو عبدالله، مسند احمد، تحقیق: شعیب الأرنؤوط، بیروت: مؤسسة الرسالة، ۱۴۲۱ق.
  • برقی، ابوجعفر احمد بن محمد بن خالد، المحاسن، محقق و مصحح: محدث، جلال الدین، قم،‌ دار الکتب الإسلامیة، چاپ دوم، ۱۳۷۱ق.
  • حلیمی، ابوعبدالله، منهاج فی شعب الایمان، المحقق: حلمی محمد فودة،‌ بیروت، دار الفکر،‌ ۱۳۹۹ق.
  • خزاز رازی، علی بن محمد، کفایة الأثر فی النصّ علی الأئمة الإثنی عشر، قم، نشر بیدار، ۱۴۰۱ق.
  • سید ابن طاووس، رضی الدین علی، الاقبال بالاعمال الحسنة، محقق و مصحح: قیومی اصفهانی، جواد، قم، ‌انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ اول، ۱۴۱۵ق.
  • شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، محقق و مصحح: علی اکبر غفاری، تهران،‌ دار الکتب الاسلامیة، چاپ دوم، ۱۳۹۵ق.
  • صهیب عبدالجبار،‌ الجامع الصحیح للسنن والمسانید، بی‌جا، بی‌نا، ۲۰۱۴م.
  • ابوداود طیالسی، سلیمان بن داود، مسند ابی داود الطیالسی، محقق:‌ محمد بن عبدالمحسن ترکی، مصر،‌ دار هجر، چاپ اول، ۱۴۱۹ق.
  • مسلم بن حجاج قشیری نیشابوری، صحیح مسلم (المسند الصحیح المختصر بنقل العدل عن العدل إلی رسول الله)، محقق:‌ محمد فؤاد عبدالباقی، بیروت، دارالاحیاء التراث العربی، بی‌تا.
  • کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، محقق و مصحح: علی اکبر غفاری و محمد آخوندی، تهران،‌ دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق.
  • کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، قم، دارالحدیث، ۱۴۲۹ق.
  • علامه مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، بیروت،‌ دار إحیاء التراث العربی، چاپ دوم، ۱۴۰۳ق.
  • علامه مجلسی، محمد باقر، مرآة العقول فی شرح أخبار آل الرسول، محقق و مصحح: سید هاشم رسولی، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ دوم، ۱۴۰۳ق.
  • محمد بن حبان بن احمد، صحیح ابن حبان، محقق: شعیب الأرنؤوط، بیروت، مؤسسة الرسالة، چاپ دوم، ۱۴۱۴ق.
  • ملاصدرا، صدرالدین شیرازی محمد بن ابراهیم، شرح أصول الکافی، محقق و مصحح: محمد خواجوی، تهران، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، چاپ اول، ۱۳۸۳ش.



  1. برای نمونه رجوع کنید به: برقی، المحاسن، ۱۳۷۱ق، ج۱، ص۸۸.
  2. سید بن طاووس، الاقبال بالاعمال الحسنه، ۱۴۱۵ق، ج۲، ص۲۵۲؛ شیخ صدوق، کمال الدین، ۱۳۹۵ق، ج۲، ص۴۱۰
  3. کلینی، الکافی، ۱۴۰۷ق، ج۱، ص۳۷۶
  4. علامه مجلسی، بحارالانوار، ۱۴۰۳ق، ج۸، ص۳۶۸.
  5. احمد بن حنبل، مسند احمد، ۱۴۲۱ق، ج۲۸، ص۸۸؛ ابو داوود، مسند، ۱۴۱۹ق، ج۳، ص۴۲۵؛ طبرانی، مسند الشامیین، ۱۴۰۵ق، ج۲، ص۴۳۷.
  6. مسلم، صحیح مسلم، بیروت، ج۳، ص۱۴۷۸.
  7. ابونعیم اصفهانی،‌ حلیة الأولیاء، ۱۳۹۴ق، ج۳، ص۲۲۴.
  8. ابن ابی عاصم، کتاب السنه، ۱۴۰۰ق، ج۲، ص۵۰۳.
  9. ابن حنبل، مسند احمد، ۱۴۲۱ق، ج۲۸، ص۸۸.
  10. ابو داوود، مسند، ۱۴۱۹ق، ج۳، ص۴۲۵.
  11. طبرانی، مسند الشامیین، ۱۴۰۵ق، ج۲، ص۴۳۷.
  12. کلینی، کافی، ۱۴۲۹ق، ج۳، ص۵۸.
  13. شیخ صدوق، کمال الدین، ۱۳۹۵ق،‌ ج۲، ص۴۰۹
  14. خزاز رازی، کفایة الأثر، ۱۴۰۱ق، ص۲۹۶.
  15. ابوالفتوح رازی، روض الجنان، ج۴، ص۱۷۳
  16. ملاصدرا، شرح أصول الکافی، ۱۳۸۳ش، ج۲، ص۴۷۴.
  17. علامه مجلسی، مرآة العقول، ۱۴۰۴ق، ج۴، ص۲۷.
  18. مسلم، صحیح مسلم، بیروت، ج۳، ص۱۴۷۵.
  19. الحلیمی، منهاج فی شعب الایمان، ۱۳۹۵ق، ج۳،‌ ص۱۸۱.
  20. صهیب عبدالجبار،‌ الجامع الصحیح، ۲۰۱۴م، ج۴، ص۲۳۴، پاورقی.
  21. ابن تیمیه، مختصر منهاج السنه، ۱۴۲۶ق، ج۱، ص۴۹.
  22. ابن حبان،‌ صحیح ابن حبان، ۱۴۱۴ق، ج۱۰، ص۴۳۴.