مناصب شرعی
پیامبر
امام
قاضی
حاکم شرع
امام جمعه
امام جماعت
ولی فقیه
مرجع تقلید
امیر الحاج
نایب خاص
نایب عام

مرجع تقلید مجتهدی است که گروهی از شیعیان در مسائل فقهی بر اساس فتاوای او عمل می‌کنند و وجوهات شرعی را در اختیار او قرار می‌دهند. مرجعیت، بالاترین مقام مذهبی در بین شیعیان دوازده امامی است. این مقام، انتصابی نیست و معمولا شیعیان با پرس و جو از روحانیان و عالمان دینی، کسانی را که صاحب این صلاحیت باشند، شناسایی می‌کنند. مهم‌ترین شرط احراز این جایگاه، برتری علمی نسبت به سایر مجتهدان است. پیروان مرجع تقلید نیز مُقَلِّدان او خوانده می‌شوند. نظرات فقهی مراجع تقلید در کتابی با نام رساله توضیح المسائل منتشر می‌‌شود.

با توجه به گستره جغرافیایی تشیع، در هر دوره معمولا چندین مجتهد عهده‌دار این منصب بوده‌اند و در موارد معدودی، فقط یک نفر در بین اکثریت شیعیان جهان به عنوان مرجع تقلید عام وجود داشته است. این افراد معمولا با عناوین احترام‌آمیزی همچون آیت الله العظمی و آیت الله نام‌ برده می‌شوند. بیشترین مراجع تقلید ساکن عراق در شهرهای (نجف، کربلا و‌ سامرا) بوده‌اند و مراجع ساکن ایران در شهرهای (قم،‌ مشهد،‌ اصفهان و‌ تهران) زیسته‌اند.

از نامدارترین مراجع تقلید متأخر می‌توان به محمدحسن نجفی مشهور به صاحب جواهر، شیخ مرتضی انصاری، سید محمدحسن شیرازی (صاحب فتوای تحریم تنباکومحمدتقی شیرازی، آخوند خراسانی، عبدالکریم حائری یزدی، سید ابوالحسن اصفهانی، سید حسین بروجردی،‌ سید محسن حکیم، سید ابوالقاسم خویی و سید روح‌الله خمینی (بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران) اشاره کرد.

مراجع تقلید شیعه معمولا دارای نفوذ فراوانی در بین مردم بوده‌اند و گاه نظرات آنان در حوزه‌ مسائل اجتماعی و سیاسی و فرهنگی، تحرکاتی در بین پیروان آنان ایجاد کرده است. جنگ علیه روسیه،‌ قیام تنباکو، نهضت مشروطه و انقلاب اسلامی در ایران همچنین‌ انقلاب عشرین در عراق را می‌توان جزء مهم‌ترین تاثیرات مراجع تقلید شیعه عنوان کرد.

مرجعیت و مرجع تقلید

مرجعیت، مهم‌ترین جایگاه مذهبی اجتماعی در جامعه شیعی است. مرجع تقلید مجتهدی است که تعدادی از شیعیان از او تقلید می‌کنند یعنی اعمال دینی خود را بر اساس نظریات فقهی (فتاوای) آن مجتهد انجام می‌دهند و معمولا وجوهات شرعی خود را به او یا نمایندگان او می‌پردازند. این تمرکز مالی یکی از عوامل قدرت مراجع محسوب می‌شود.[۱] این‌گونه پیروی کردن از یک عالم دینی، تقلید نامیده می‌شود.[۲]

نفوذ اجتماعی یک مرجع تقلید ناشی از تعداد مقلدان اوست. پرداخت حقوق شرعی به مراجع امکانات مالی در اختیار آن‌ها را نیز افزایش می‌دهد. مراجع تقلید می‌توانند از این اموال برای تبلیغات مذهبی، اداره حوزه‌های علمیه، رسیدگی به مستمندان و امور عام‌المنفعه استفاده کنند.

شرایط مرجعیت

مجتهدی می‌تواند مرجع تقلید باشد که شرایط تقلید را داشته باشد. یعنی عمل کردن به نظریات فقهی او برای دیگران جایز باشد. رسیدن به این جایگاه وابسته به داشتن شرایطی است که مهم‌ترین آن‌ها برتری علمی نسبت به دیگر مجتهدان جامع‌الشرایط، بهره‌مند بودن از شایستگی رفتاری (عدالت)، مرد بودن، بلوغ و عقل است.[۳]

انتخاب مرجع

مرجعیت یک مقام انتصابی نیست. کسی مرجع می‌شود که شیعیان او را به‌عنوان مرجع تقلید بپذیرند. در رساله‌های توضیح المسائل راه‌هایی برای شناخت مرجع تقلید معرفی شده است. این راه‌ها عبارتند از: علم شخصی، بینه شرعی (این‌که دو نفر کسی را به‌عنوان اعلم معرفی کنند)، شهرت به اعلمیت[۴] یا این‌که گروهی از عالمان، شخصی را معرفی کنند و از سخن ایشان برای مقلد علم حاصل شود.[۵]

وظایف مراجع

مهم‌ترین کارکرد مرجعیت صدور فتوا برای مقلدان در امور دینی و مذهبی است. با این‌همه، جایگاه مرجعیت منحصر در فتوا نیست. معمولا مراجع جزو اساتید معروف و مشهور حوزه‌های علمیه محسوب می‌شوند و همچنین حوزه‌های علمیه با نظارت آنان اداره می‌شود.

منابع مالی مرجعیت

نهاد مرجعیت از نظر مالی متکی بر اداره موقوفات، سهم امام و سایر وجوهات شرعی و نیز کمک‌های مردمی و نذورات شخصی است.[۶] یکی از موضوعات مهمی که در سالیان اخیر مورد توجه قرار گرفته رابطه دفاتر و بیوت مراجع با مسائل اقتصادی، مالی و چگونگی ورودشان به این مقوله است. با توجه به گستردگی حوزه‌ها و نیاز شدید مالی به منابع بیشتر و پایدارتر پاره‌ای از دفاتر و بیوت مراجع به صورت آشکار و مستقیم و برخی غیرمستقیم در حوزه فعالیت‌های اقتصادی ورود کرده‌اند.[منبع بهتری نیاز است][۷]

قدرت و نفوذ مراجع شیعه

مراجع تقلید شیعه معمولا در مقلدان و پیروان خود و بلکه سایر شیعیان نفوذ دارند و از همین طریق می‌توانند نظریات اجتماعی و سیاسی خود را در بین شیعیان تثبیت کنند.[۸] به‌عنوان نمونه صدور فتوای تحریم تنباکو توسط میرزای شیرازی منجر به لغو امتیاز تنباکو در ایران شد.[۹] و با فتوای سید محمد مجاهد گروه زیادی از شیعیان به جنگ علیه روسیه رفتند.[۱۰] صدور فتوای جهاد از سوی محمدتقی شیرازی و دعوت کردن از عشایر و مسلمانان برای مبارزه ضد انگلیسی‌ها ومانع شدن از اشغال عراق[۱۱] و نهضت مشروطه در ایران با فتوای آخوند خراسانی و تنی دیگر از علمای نجف به پیروزی رسید.[۱۲] و قیام ۱۵ خرداد سال ۱۳۴۲ش در ایران که در اعتراض به دستگیری آیت الله خمینی صورت گرفت.[۱۳] و در سال‌های بعدانقلاب مردم ایران به رهبری یک مرجع تقلید (آيت‌الله خمینی) به پیروزی رسید.[۱۴] تامین پیروزی ملت عراق علیه تروریست های تکفیری با فتوای جهاد علیه داعش از سوی سید علی حسینی سیستانی [۱۵]

مطهری اسلام پژوه شیعی براین باور است که یکی از شؤون دینی اجتماعی مقام افتاء و مرجعیت تقلید است...وهرکس که فی‌الجمله به امور مذهبی وارد باشد وقتی می‌شنود مرجع تقلید، فوراً در ذهنش مردی که اقلاً چهل پنجاه سال به اصطلاح استخوان خرد کرده، زحمت کشیده، سرش در قرآن و تفسیر و حدیث و فقه بوده، سالها نزد استادان عالی‌قدر درس خوانده، سالها تدریس کرده، کتاب‌ها نوشته و تألیف کرده مجسم می‌شود. وی جایگاه مرجعیت را از مسایلی برشمرده که ارزش آن در جامعه محفوظ است و سقوط این جایگاه در ذهن مردم را از آسیب‌های مرجعیت برشمرده است. [۱۶] به گفته محمد رشیدرضا عالم اهل سنت، هیچ‌یک از عالمان اهل سنت چه به تنهایی و چه گروهی، نفوذ کلمه مجتهدان شیعه به‌خصوص تحصیل‌کردگان حوزه نجف را ندارند. او در همین راستا تحریم انتخابات در عراق در زمان ملک فیصل و نیز تحریم تنباکو توسط میرزای شیرازی را مثال می‌زند.[۱۷] ساموئل بنجامین که فرستاده آمریکا به ایران بود در جایی گفته است مهم‌ترین مجتهد تهران هرچند برای رفت و آمد از قاطر استفاده می‌کند و یک خدمتکار بیشتر ندارد؛ ولی با یک کلمه می‌تواند شاه را از سلطنت ساقط کند.[۱۸] دکتر شریعتی (۱۳۱۲-۱۳۵۶ش.) نویسنده و جامعه شناس نیز در دفاع و ستایش از روحانیت و مواضع درست حوزه‌های علمیه به مناسبتی می‌گوید: من بعنوان کسی که رشته کارش تاریخ و مسائل اجتماعی است، ادعا می کنم که در تمام این دو قرن گذشته، در زیر هیچ قرارداد استعماری، امضاء یک آخوند نجف‌رفته نیست، در حالی‌که در زیر همه این قراردادهای استعماری، امضای آقای دکتر و آقای مهندس فرنگ‌رفته هست. [۱۹]

ادوار مرجعیت

فراز و فرود مرجعیت شیعه و جابجایی آن در مناطق مختلف تابع عوامل گوناگونی چون: دخالت حکومت‌ها، علائق قومی، حوادث سیاسی، امکان ارتباطات، شهرت و اعلمیت، و نیز قوت و ضعف حوزه‌های علمیه بوده است.

پیش از قرن ۱۳ق

عنوان دوره زمانی مراجع شاخص حوزه علمیه
۱ پیش از دوران جدید غیبت صغرا تا سده ۱۳ق شیعیان از افراد متعددی تقلید می‌کردند مناطق مختلف
۲ پیش از محمد حسن نجفی (صاحب جواهر) ۱۲۰۰ق تا ۱۲۶۶ق میرزای قمی عراق
۳ پس از محمد حسن نجفی تا انصاری ۱۲۶۶ - ۱۲۸۱ق محمدحسن نجفی (صاحب جواهر)، مرتضی انصاری عراق
۴ انصاری تا میرزای شیرازی ۱۲۸۱ – ۱۳۱۳ق سید محمد حسن شیرازی (میرازی شیرازی) عراق
۵ میرزای شیرازی تا سید یزدی ۱۳۱۲ – ۱۳۳۷ق آخوند خراسانی، سید یزدی عراق
۶ از سید یزدی تا ابوالحسن اصفهانی ۱۳۳۷ – ۱۳۶۵ق عبدالکریم حائری، نائینی، اصفهانی عراق، ایران
۷ از اصفهانی تا بروجردی ۱۳۶۵ – ۱۳۸۰ق سید حسین طباطبائی بروجردی ایران
۸ از بروجردی تا اراکی ۱۳۸۰ – ۱۴۱۳ق حکیم، خوئی، امام خمینی، گلپایگانی عراق، ایران
۹ بعد از اراکی ۱۴۱۳ - بهجت، تبریزی، فاضل لنکرانی عراق،‌ ایران

رسول جعفریان عصر اخیر مرجعیت را با وحید بهبهانی آغاز می‌کند که البته بیشتر مرجعیت علمی است تا اداره شؤون شیعیان یعنی چنین نبود که اکثر شیعیان مقلد او باشند.[۲۰] پیش از این دوران، شیعیان معمولا بر اساس فتاوای عالمان ساکن در منطقه سکونت خود عمل می‌کردند و مرجع شاخصی که اکثریت شیعیان جهان از او تقلید کنند وجود نداشته است.[۲۱]

آغاز مرجعیت با صاحب جواهر

به گفته برخی پژوهشگران، نخستین دوره مرجعیت متنفذ و فراگیر در بین شیعیان متعلق به حوزه علمیه نجف است و با محمد حسن نجفی معروف به صاحب جواهر(درگذشته ۱۲۶۶ق) آغاز می‌شود.[۲۲] او قضاوت بر اساس تقلید را جایز می‌دانست و شاگردان بسیاری در ایران داشت.[۲۳] که در واقع مُروّجان مرجعیت و فتاوای او محسوب می‌شدند.

بعد از صاحب جواهر نیز مرجعیت شیعه هم‌چنان در عراق و حوزه علمیه نجف مستقر بود و مجتهدانی چون شیخ مرتضی انصاری (م۱۲۸۱ق) که شاگرد صاحب جواهر بود و محمد حسن شیرازی (م۱۳۱۲ق) صاحب فتوای تحریم تنباکو مشهورترین و متنفذترین ایشان هستند.[۲۴]

نهضت مشروطه در ایران باعث دخالت صریح مراجع تقلید در مسائل سیاسی شد. آخوند خراسانی و سید محمد کاظم یزدی صاحب کتاب عروة الوثقی مراجع مهم این دوره هر دو ایرانی و ساکن نجف بودند و البته در موضوع مشروطیت در دو قطب مخالف هم بودند. خراسانی فتوای مشروطه را صادر کرد و یزدی با آن مخالفت کرد.

در سال ۱۳۳۷ق و سکونت عبدالکریم حائری یزدی در قم دوران جدید حیات حوزه علمیه قم شروع شد. این سال با درگذشت سید یزدی مصادف شد. با شکل‌گیری حوزه علمیه قم و درگذشت سید یزدی و شیخ الشریعه اصفهانی (۱۳۳۹ق) بخشی از مرجعیت شیعه به ایران و شخص حائری منتقل شد. سکونت سید حسین بروجردی در سال ۱۳۲۴ش (۱۳۶۳ق) در قم و فعالیت‌های او باعث رونق گرفتن این حوزه علمیه شد. بعد از درگذشت سید ابوالحسن اصفهانی(درگذشته ۱۳۲۵ش) که ساکن نجف بود بروجردی تا سال ۱۳۴۰ش، مرجع شاخص شیعیان به‌شمار می‌آمد.[۲۵]

 
مراجع تقلید شیعه بعد از بروجردی ۱۳۴۰ش تا اراکی ۱۳۷۳ش

پس از آیت الله بروجردی، مرجعیت متمرکزی وجود نداشت و مراجع متعددی در ایران و عراق مورد توجه شیعیان بودند.[۲۶] هرچند در سال‌های اولیه این دوران، سید محسن حکیم (درگذشته ۱۳۹۰ق) که ساکن نجف بود بیش از دیگران مورد اقبال بود.[۲۷] و بلکه به گفته برخی از پژوهش‌گران بالاترین مرجع در آن دوره به‌شمار می‌آمد.[۲۸] در اواخر این دوران ۳۳ ساله سید روح الله خمینی (درگذشته ۱۴۰۹ق) بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران مقبول‌ترین مرجع ساکن ایران و سید ابوالقاسم خوئی متنفذترین مرجع ساکن نجف محسوب می‌شد.[۲۹]

پس از درگذشت سید ابوالقاسم خویی در ۱۴۱۳ق (۱۳۷۰ش) در فاصله‌ای سه ساله مرجعیت فراگیر شیعه در حوزه علمیه قم متمرکز بود. دلیل این وضعیت را می‌توان درگذشت مراجع نجف، اخراج بسیاری از تحصیل‌کردگان ایرانی از نجف و محدودیت‌های اعمال شده از سوی حزب حاکم بعث در عراق دانست. مهاجرت اجباری ایرانیان ساکن نجف باعث سکونت بسیاری از آنان در قم و ضعیف شدن حوزه علمیه نجف شد. سید محمد رضا گلپایگانی و محمد علی اراکی دو مرجع تقلید مشهور این دوره نه چندان طولانی بودند.

دوره متاخر مرجعیت با درگذشت محمد علی اراکی در سال ۱۳۷۳ش (۱۴۱۵ق) آغاز شده است. در این دوره مراجع تقلید متعددی در ایران، عراق، لبنان و پاکستان عهده‌دار این مسئولیت شده‌اند.

مرجعیت در عراق

مرجعیت به شکل متمرکز در قرن ۱۳ قمری از حوزه علمیه نجف و با صاحب جواهر و شیخ انصاری آغاز شد. و از آن تاریخ همیشه در عراق و به ویژه در نجف مراجع تقلید شیعه حضور داشته‌اند. علاوه بر نجف گاه در کربلا نیز افرادی مورد مراجعه شیعیان بوده و به عنوان مرجع تقلید شناخته می‌شدند. در دوران میرزای شیرازی مرجعیت شیعه به سامرا منتقل شد. آخوند خراسانی، سید کاظم یزدی، سید ابوالحسن اصفهانی (م۱۳۶۵ق)، مراجع شاخص و شناخته شده در دوران بعد از میرزای شیرازی هستند.

در سال‌های ۱۳۶۵-۱۳۸۰ق مرجعیت بیشتر در اختیار آیت الله بروجردی و در قم بود ولی همزمان سید محسن حکیم(درگذشته ۱۳۴۹ش) و سید محمود حسینی شاهرودی(درگذشته ۱۳۵۳ش) مورد مراجعه گروهی از شیعیان بودند. با درگذشت آيت الله بروجردی در سال ۱۳۴۰شمسی، سید محسن حکیم و سید محمود حسینی شاهرودی و سید ابوالقاسم خوئی(درگذشته ۱۳۷۰ش) عهده‌دار مرجعیت در حوزه نجف شدند. فاصله زیاد بین درگذشت شاهرودی و خوئی باعث شد سید ابوالقاسم خوئی به یکی از متنفذ‌ترین مراجع تقلید شیعه تبدیل شود. در سال‌های ۱۳۴۴ش تا ۱۳۵۷ش آیت الله سید روح‌الله خمینی نیز از ایران به عراق تبعید شده و ساکن نجف بود.

پس از انتفاضه شعبانیه حکومت عراق سخت‌گیری‌های بیشتری بر حوزه‌ نجف اعمال کرد. در سال‌های نخست بعد از درگذشت خوئی و نیز محمد علی اراکی، دو تن از شاگردان خوئی (علی غروی تبریزی و مرتضی بروجردی) که به عنوان مرجع مطرح بودند هدف ترور قرار گرفته و کشته شدند. مدتی بعد نیز سید محمد صدر که از شاگردان سید محمد باقر صدر بود و مرجعیت او مورد قبول گروهی از شیعیان قرار گرفته بود کشته شد. این ترورها و فشارها عملا حوزه علمیه نجف را در انزوا قرار داد. با این حال هم‌چنان بخشی از مرجعیت شیعه در حوزه نجف باقی ماند.

پس از سقوط رژیم بعث

بعد جنگ دوم خلیج فارس در سال ۲۰۰۰ م، نظام حاکم بر عراق تغییر کرد. در این دوران حوزه علمیه نجف از فشار خارج شد و طلاب از مناطق دیگر برای تحصیل به نجف رفتند. گروهی از استادان نیز که سال‌ها بود از عراق رانده شده بودند به عراق بازگشتند. یکی از متنفذترین مراجع شیعه در نجف سید علی حسینی سیستانی است که شاگرد خوئی بوده است.

مرجعیت در ایران

بیشتر مراجع تقلید در ایران در حوزه علمیه قم هستند. ولی مرجعیت ایران منحصر به قم نیست. بعضی از مراجع تقلید در مشهد و اصفهان و تهران ساکن بوده‌اند.

حوزه علمیه قم

حوزه علمیه قم در دوران متاخر خود با ورود و سکونت عبدالکریم حائری یزدی در سال ۱۳۴۰ق(۱۳۰۰ش) شکل گرفت. [۳۰] با ورود او به قم بخشی از مرجعیت شیعه به ایران منتقل شد. [۳۱] او تا سال ۱۳۱۵ش زنده بود. بعد از او سه تن از مدرسان و بزرگان حوزه قم به نام‌های سید صدرالدین صدر، سید محمدتقی خوانساری و سید محمد حجت اداره حوزه را بر عهده گرفتند. هیچ یک از این سه تن مرجعیت فراگیری نداشتند. در این دوران مرجعیت عمده در حوزه علمیه نجف و بر عهده سید ابوالحسن اصفهانی(درگذشته ۱۳۶۵ق) بود.[۳۲]

با پیگیری و دعوت گروهی از علمای حوزه علمیه قم در سال ۱۳۲۳ش سید حسین طباطبائی بروجردی که از شاگردان آخوند خراسانی بود به قم آمد. او بعد از اصفهانی تا سال ۱۳۴۰ش مرجعیت بسیار گسترده‌ای داشت[۳۳] و به گفته نویسنده کتاب تاریخ حوزه‌های علمیه، در اواخر عمر او مرجع متنفذ دیگری در عراق یا ایران وجود نداشت.[۳۴]

حضور بروجردی حوزه علمیه قم را رونق داده بود.پس از درگذشت او چند نفر در ایران و عراق به عنوان مرجع تقلید مطرح شدند. در ایران به جز آیت الله میلانی که ساکن مشهد بود سایر مراجع جزو مجتهدان حوزه علمیه قم بودند. مشهورترین ایشان عبارت بودند از: سید احمد خوانساری (درگذشته ۱۳۶۴ش)، سید کاظم شریعتمداری (درگذشته ۱۳۶۵ش)، سید روح الله خمینی‌ (درگذشته ۱۳۶۸ ش)، سید شهاب‌الدین مرعشی نجفی (درگذشته ۱۳۶۹ش) و سید محمدرضا گلپایگانی (درگذشته ۱۳۷۲ش). [۳۵] روزنامه کیهان دو روز بعد از درگذشت آیت الله بروجردی در گزارشی از اوضاع مرجعیت اسامی برخی از مجتهدان شیعه که احتمال مرجعیت آنان می‌رفت منتشر کرد. [۳۶]

 
تصویر صفحه اول روزنامه اطلاعات و اعلام مرجعیت بعد از درگذشت آیت الله محمدعلی اراکی

در سال‌های دهه ۱۳۵۰ش حکومت عراق بسیاری از ایرانیان ساکن عراق را اخراج کرد و همین عامل سبب ورود گروهی از اساتید و طلاب حوزه نجف به ایران به ویژه حوزه علمیه قم شد. (رک:معاودین). این حرکت به همراه پیروزی انقلاب اسلامی در ایران و نیز سخت‌گیری‌های حکومت بعثی بر حوزه نجف آينده مرجعیت را تحت تاثیر قرار داد و به مرور نقش ایران در مرجعیت پررنگ‌تر شد.

در سال ۱۳۷۳ش محمد علی اراکی آخرین بازمانده از شاگردان عبدالکریم حائری نیز درگذشت. از این پس افراد متعددی که بیشتر آن‌ها شاگردان بروجردی و خوئی بودند به عنوان مرجع تقلید مطرح شدند. و هر چند برخی از آن‌ها مقلدان بیشتری دارند ولی هیچ یک مرجعیت فراگیر جهانی ندارند. مشهورترین مراجع زنده در (اردیبهشت ۱۴۰۱ش) عبارتند از: حسین وحید خراسانی، سید موسی شبیری زنجانی، سید علی خامنه‌ای و ناصر مکارم شیرازی در ایران و سید علی سیستانی در عراق.

جستارهای وابسته

پانویس

  1. فتح‌الله پور، روحانیان شیعه در ایران؛ علل نفوذ و اقتدار، ص۱۴۹
  2. ر.ک: طباطبایی یزدی، العروة الوثقی، ۱۴۰۹ق، ج۱، ص۴؛ رحمان ستایش، «تقلید»، ص۷۸۹.
  3. طباطبایی یزدی، عروة الوثقی، ۱۴۰۹ق، ج۱، ص۲۶-۲۷، مسئله ۲۲.
  4. طباطبایی یزدی، عروة الوثقی، ۱۴۰۹ق، ج۱، ص۲۴-۲۵
  5. خمینی، توضیح المسائل، ص۱۲، مسئله۳
  6. فتح‌الله پور، روحانیان شیعه در ایران؛ علل نفوذ و اقتدار، ص۱۳۹-۱۴۲
  7. http://ijtihadnet.ir/از-نظام-اقتصادی-حوزه-تا-شفافیت-مالی-بیو/
  8. رک: نقیب‌زاده و امانی، نقش روحانیت شیعه در پیروزی انقلاب اسلامی، ۱۳۸۲ش، ص۸۱-۸۲
  9. نقیب‌زاده و امانی، نقش روحانیت شیعه در پیروزی انقلاب اسلامی، ۱۳۸۲ش، ص۱۰۲
  10. نقیب‌زاده و امانی، نقش روحانیت شیعه در پیروزی انقلاب اسلامی، ۱۳۸۲ش، ص۹۹-۱۰۰
  11. https://psri.ir/?id=uqbsp82j
  12. ذبیح‌زاده، مرجعیت و سیاست در عصر غیبت، ج۳، ص۳۰۰
  13. نقیب‌زاده و امانی، نقش روحانیت شیعه در پیروزی انقلاب اسلامی، ۱۳۸۲ش، ص۱۰۳
  14. فتح‌الله پور، روحانیان شیعه در ایران؛ علل نفوذ و اقتدار، ص۱۴۹
  15. آیت الله سیستانی فتوای جهاد صادر کرد، پایگاه اطلاع‌رسانی حوزه.
  16. مطهری، حماسه حسینی، نشر صدرا، ج۱، ص۴۱۳.
  17. رشید رضا،الخلافة او الامامة العظمی، ۱۹۹۶م، ص۹۰
  18. آبراهامیان، تاریخ ایران مدرن، ۱۳۹۲ش، ص۴۱
  19. سایت موسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی https://psri.ir/?id=q2hfpa7g
  20. جعفریان، تشیع در عراق مرجعیت و ایران، ۱۳۸۶ش، ص۵۸
  21. قربانی، تاریخ تقلید در شیعه، ص۸۳
  22. حائری، تشیع و مشروطیت در ایران، ۱۳۸۷ش، ص۸۲. ربانی خوراسگانی، نهاد مرجعیت شیعه، ص۱۱۵
  23. جعفریان، تشیع در عراق مرجعیت و ایران، ۱۳۸۶ش، ص۵۹
  24. حائری، تشیع و مشروطیت در ایران، ۱۳۸۷ش، ص۸۲-۸۳
  25. جعفریان، تشیع در عراق مرجعیت و ایران، ۱۳۸۶ش، ص۷۹. آل قاسم، تطور حرکة الاجتهاد، الطبعة الثالثة، ص۴۰۴
  26. قربانی، تاریخ تقلید در شیعه، ۱۳۹۴ش، ص۳۷۳
  27. جعفریان، تشیع در عراق مرجعیت و ایران، ۱۳۸۶ش، ص۸۱
  28. آل قاسم، تطور حرکة الاجتهاد، الطبعة الثالثة، ص۴۰۹
  29. آل قاسم، تطور حرکة الاجتهاد، الطبعة الثالثة، ص۴۱۱
  30. سبحانی، موسوعة طبقات الفقهاء، مقدمه، ج۲، ص۴۴۹
  31. آل قاسم، تاریخ الحوزات العلمیة، ج۶، ص۱۱۳-۱۱۴
  32. حائری، تشیع و مشروطیت در ایران، ۱۳۸۷ش، ص۸۴
  33. قربانی، تاریخ تقلید در شیعه، ۱۳۹۴ش، ص۳۷۳
  34. آل قاسم، تاریخ الحوزات العلمیة، ج۶، ص۱۴۶
  35. رک: جعفریان، جریان‌ها و سازمان‌ها، ص۲۸۱
  36. روحانی، نهضت امام خمینی، ۱۳۸۶ش، ص۷۷ و ص۱۲۳۸ سند شماره ۱۱

منابع

  • آبراهامیان، یرواند، تاریخ ایران مدرن، ترجمه: محمد ابراهیم فتاحی، تهران، نشر نی، ۱۳۹۲ش.
  • آل قاسم، عدنان فرحان، تاریخ الحوزات العلمیة، مرکز المصطفی العالمی، قم، الطبعة الثانیة، ۱۳۹۵ش.
  • آل قاسم، عدنان فرحان، تطور حرکة الاجتهاد عند الشیعة‌ الامامیة، مرکز المصطفی العالمی، الطبعة الثالثة، قم، ۱۳۹۰ش.
  • جعفریان، رسول، تشیع در عراق مرجعیت و ایران، تهران، مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، ۱۳۸۶ش.
  • جعفریان، رسول، جریان‌ها و سازمان‌های مذهبی-سیاسی در ایران، تهران، نشر علم، چاپ سیزدهم، زمستان ۱۳۸۹ش.
  • حائری، عبدالهادی، تشیع و مشروطیت در ایران، تهران، امیرکبیر، ۱۳۸۷ش.
  • خمینی (امام)، سید روح‌الله، توضیح المسائل، تهران، ۱۴۲۶ق.
  • ذبیح‌زاده، علی‌نقی، مرجعیت و سیاست در عصر غیبت، جلد سوم، انتشارات مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، قم، ۱۳۸۶ش.
  • ربانی خوراسگانی، علی، نهاد مرجعیت شیعه و نقش آن در تحولات اجتماعی ایران معاصر، مندرج در فصلنامه شیعه‌شناسی، سال سوم، شماره ۱۰، تابستان ۱۳۸۴ش.
  • رحمان‌ستایش، محمدکاظم، «تقلید»، مندرج در دانشنامه جهان اسلام، ج۷، تهران، بنیاد دایرة المعارف اسلامی، ۱۳۸۲ش.
  • روحانی، سید حمید، نهضت امام خمینی (دفتر اول)، تهران، مؤسسه چاپ و نشر عروج، ۱۳۸۶ش.
  • رشیدرضا، محمد، الخلافة او الامامة العظمی، در الدولة و الخلافة فی الخطاب العربی، دراسة و تقدیم: وجیه کوثرانی، بیروت، دار الطلیعة، ۱۹۹۶م.
  • سبحانی، جعفر، موسوعة طبقات الفقهاء، موسسة الامام الصادق(ع)، قم، ۱۴۱۸ق.
  • طباطبایی یزدی، سید محمدکاظم، العروة الوثقی، بیروت، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، چاپ دوم، ۱۴۰۹ق.
  • فتح‌الله پور، پرویز، روحانیان شیعه در ایران؛ علل نفوذ و اقتدار، مندرج در فصلنامه شیعه‌شناسی، سال دوم، شماره ۶، تابستان ۱۳۸۳.
  • قربانی، محمدعلی، تاریخ تقلید در شیعه و سیر تحول آن، مشهد، بنیاد پژوهش‌های اسلامی، ۱۳۹۴ش.
  • مطهری، مرتضی، حماسه حسینی، تهران نشر صدرا. https://noorlib.ir/book/view/64539/حماسه-حسینی?pageNumber=412&viewType=html&query=استخوان%20خرد%20کرده
  • نقیب‌زاده، سید احمد و امانی زوارم، وحید، نقش روحانیت شیعه در پیروزی انقلاب اسلامی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ۱۳۸۲ش.
  • سایت موسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی https://psri.ir/?id=q2hfpa7g