واجب توصلی

از ویکی شیعه

واجب تَوَصّلی در مقابل واجب تَعبّدی، واجبی است که در انجام آن قصد قربت شرط نیست؛ مانند ادای دین و جواب دادن سلام. گفته شده علمای قدیم قائل بودند که اصل در واجبات، توصلی بودن آنهاست؛ یعنی اگر از طرف شارع امری صادر شده و شک کنیم که قصد قربت در آن شرط است یا خیر، باید گفت که قصد لازم ندارد. اما عالمانی همچون آخوند خراسانی و محقق نائینی معتقدند که اصل، تعبدی بودن واجبات است و توصلی بودن نیاز به دلیل دارد.

دلیل اصل بودن واجب توصلی، تمسک به اطلاق دانسته شده است؛ یعنی وقتی شارع می‌تواند بگوید واجب را با قصد قربت بجا بیاور، ولی نگفته و به صورت مطلق امر می‌کند، اقتضای آن، عدم لزوم قصد و توصلی بودن واجب است. قائلین به اصالتِ واجبِ تعبدی نیز، به آیاتی از قرآن و برخی احادیث معصومان(ع) استناد نموده‌اند.

مفهوم‌شناسی

واجب تَوَصُّلی - در مقابل واجب تَعبّدی - به واجبی گفته شده که قصد قربت در آن شرط نیست و انجام دادن آن بدون نیّت تقرُّب هم، تکلیف را از عهدهٔ انسان بر می‌دارد؛ مانند ادای دین، جواب دادن سلام یا تطهیر (پاک کردن) لباس نجس.[۱] عالمان علم اصول تعریف دیگری هم برای واجب توصلی ارائه نموده‌اند؛ گفته شده علمای قدیم[یادداشت ۱] واجب توصلی را واجبی می‌دانستند که هدف از وجوب در آن معلوم باشد؛[۴] [مانند واجب بودن ادای دین که غرض از وجوب آن مشخص است]. پس چون مکلف غرض مولا و مقصود شارع را می‌داند، برای تأمین غرض و رسیدن به مقصود، آن واجب را انجام می‌دهد؛[۵] به همین جهت واژه «توصل» (به معنی «رسیدن»[۶]) بر آن اطلاق می‌شود.[۷]

اصل در واجبات، توصلی بودن است یا تعبدی بودن؟

به گفتهٔ آیت‌الله سبحانی (تولد: ۱۳۰۸ش) از مراجع تقلید، عالمان قدیم معتقد بودند که اصل در واجبات، توصلی بودن آنهاست؛ پس اگر امری [مانند وقف کردن] از طرف شارع صادر شده و شک کنیم که قصد قربت در آن شرط است یا خیر، باید گفت که قصد لازم ندارد.[۸] به اعتقاد وی، پس از شیخ انصاری (درگذشت: ۱۲۴۳ش)، عالمانی از جمله آخوند خراسانی[۹] و محقق نائینی[۱۰] - بر خلاف نظر شیخ[۱۱] - قائل شدند که اصل، تعبدی بودن واجبات است و توصلی بودن احتیاج به دلیل دارد.[۱۲]

دلیل اصل بودن واجب توصلی، تمسک به اطلاق دانسته شده است؛ یعنی وقتی شارع می‌تواند بگوید واجب را با قصد قربت بجا بیاور، ولی نگفته و به صورت مطلق امر می‌کند، اقتضای آن، عدم لزوم قصد و توصلی بودن واجب است.[۱۳] در پاسخ گفته شده شارع نمی‌تواند در یک خطاب، مثلا هم نماز را واجب کند و هم نیت آن را؛ پس تمسک به اطلاق صحیح نیست.[۱۴] ازاین‌رو شیخ انصاری طرح دیگری ارائه نموده و معتقد است، شارع می‌تواند برای نیت واجب، امرِ دومی صادر کند و در آن، چگونگی واجب را بیان کند؛[۱۵] پس اگر امر دومی از مولی صادر نشد، علامت توصلی بودن آن واجب است.[۱۶]

عالمانی که معتقد به اصل بودن واجب تعبدی هستند نیز، به آیاتی از قرآن و برخی احادیث معصومان(ع) استناد نموده‌اند.[۱۷] از جمله گفته شده آیهٔ «وَ مَا أُمِرُوا إِلاَّ لِیَعْبُدُوا اللهَ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ...»[۱۸] به این معناست که انجام همه دستورات خدا فقط باید برای عبادت او باشد.[۱۹] همچنین حدیث انما الاعمال بالنیات[۲۰] را به این معنا دانسته‌اند که هیچ عملی بدون نیت موجب امتثال امر نمی‌گردد.[۲۱] برخی در پاسخ گفته‌اند، تعداد واجبات توصلی در شرع بیش از واجبات تعبدی است و استدلال به این ادله تخصیص اکثر و باطل است.[۲۲] همچنین گفته شده آیهٔ ۵ سوره بینه امر به یکتاپرستی است و شامل کل اوامر الهی نمی‌شود.[۲۳]

پانویس

  1. کاشف الغطاء، الفوائد الجعفریة، مؤسسه کاشف الغطاء، ص۱۱؛ امام خمینی، کتاب الطهارة، ۱۴۲۲ق، ص۳۴۳؛ مظفر، أصول الفقه، ۱۳۷۵ش، ج۱، ص۶۹.
  2. ولایی، فرهنگ تشریحی اصطلاحات اصول، ۱۳۷۴ش، ص۱۸۲-۲۸۳.
  3. امام خمینی، انوار الهدایة، ۱۴۱۵ق، ج۱، ص۲۶۱.
  4. آقاضیاء عراقی، مقالات الأصول، ۱۴۲۰ق، ج۱، ص۲۲۹؛ موسوی بجنوردی، منتهی الأصول، کتابفروشی بصیرتی، ج۱، ص ۱۲۶-۱۲۷؛ مظفر، أصول الفقه، ۱۳۷۵ش، ج۱، ص۶۹.
  5. لطفی، مبادی فقه، ۱۳۸۰ش، ص۸۷.
  6. جوهری، الصحاح، ۱۴۰۷ق، ج۵، ص۱۸۴۲.
  7. لطفی، مبادی فقه، ۱۳۸۰ش، ص۸۷.
  8. «درس خارج اصول آیت الله سبحانی»، وبگاه مدرسه فقاهت.
  9. آخوند خراسانی، کفایةالاصول، ۱۴۰۹ق، ج۱، ص۷۲-۷۴.
  10. خویی، اجودالتقریرات، ۱۳۶۸ش، ج۱، ص۱۱۳.
  11. خویی، اجودالتقریرات، ۱۳۶۸ش، ج۱، ص۱۱۲.
  12. سبحانی، جعفر، المبسوط فی أُصول الفقه، ۱۴۳۱ق، ج۱، ص۳۵۶.
  13. خویی، اجودالتقریرات، ۱۳۶۸ش، ج۱، ص۱۱۷.
  14. آخوند خراسانی، کفایةالاصول، ۱۴۰۹ق، ج۱، ص۷۲.
  15. کلانتری نوری، کتاب مطارح الأنظار، مؤسسة آل‌البیت(ع)، ص۶۰.
  16. «درس خارج اصول آیت الله سبحانی»، وبگاه مدرسه فقاهت.
  17. امام خمینی، کتاب الطهارة، ۱۴۲۲ق، ص۳۴۶.
  18. سورهٔ بینه، آیه ۵.
  19. سبحانی، جعفر، المبسوط فی أُصول الفقه، ۱۴۳۱ق، ج۱، ص۳۶۷.
  20. شیخ طوسی، الامالی، ۱۴۱۴ق، ص۶۱۸؛ شیخ طوسی، تهذیب الاحکام، ۱۴۰۷، ج۴، ص۱۸۶؛ شیخ حرّ عاملی، وسائل الشیعة، قم، ۱۴۰۹ق، ج۱۰، ص۱۳.
  21. سبحانی، جعفر، المبسوط فی أُصول الفقه، ۱۴۳۱ق، ج۱، ص۳۶۸.
  22. همدانی، مصباح الفقیه، ۱۴۱۶ق، ج۲، ص۱۳۶.
  23. همدانی، مصباح الفقیه، ۱۴۱۶ق، ج۲، ص۱۳۸.

یادداشت

  1. «قُدَماء» (عالمان قدیم) و «مُتأخّرین» از جمله اصطلاحات رایج در کتابهای فقهی و اصولی است.[۲] برخی معتقدند به علما و بزرگانی که تا قبل از وفات شیخ طوسی (سال ۴۶۰ق) می‌زیستند «قُدما» و به فقیهان بعد از وی «متأخرین» گفته می‌شود.[۳]

منابع

  • آخوند خراسانی، محمدکاظم، کفایةالاصول، قم، مؤسسه آل البیت(ع)، ۱۴۰۹ق.
  • آقاضیاء عراقی، علی بن ملا محمد، مقالات الأصول، تحقیق و تصحیح: سید منذر حکیم و مجتبی محمودی، قم، مجمع الفکر الإسلامی، چاپ اول، ۱۴۲۰ق.
  • امام خمینی، سید روح‌الله، انوار الهدایة فی التعلیقة علی الکفایة، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، چاپ دوم، ۱۴۱۵ق.
  • امام خمینی، سید روح‌الله، کتاب الطهارة، مقرر: فاضل لنکرانی، محمد، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، چاپ اول، ۱۴۲۲ق.
  • جوهری، اسماعیل بن حماد، الصحاح تاج اللغه و صحاح العربیه، تحقیق: احمد عبدالغفور عطار، بیروت، دار العلم للملایین، ۱۴۰۷ق.
  • خویی، سید ابوالقاسم، اجودالتقریرات (تقریرات درس میرزای نایینی)، قم، کتابفروشی مصطفوی، چاپ دوم، ۱۳۶۸ش.
  • «درس خارج اصول آیت الله سبحانی»، وبگاه مدرسه فقاهت، تاریخ بازدید: ۲۸ مهر ۱۴۰۳ش.
  • سبحانی، جعفر، المبسوط فی أصول الفقه، قم، موسسه امام صادق(ع)، چاپ اول، ۱۴۳۱ق.
  • شیخ حُر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعة، قم، مؤسسه آل البیت(ع)، چاپ اول، ۱۴۰۹ق.
  • شیخ طوسی، محمد بن حسن، تهذیب الاحکام، تحقیق: حسن موسوی خرسان، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق.
  • شیخ طوسی، محمد بن حسن‏، الأمالی، قم، دار الثقافة، چاپ اول، ۱۴۱۴ق.
  • کاشف الغطاء، عباس بن حسن، الفوائد الجعفریة، نجف اشرف، مؤسسه کاشف الغطاء، بی‌تا.
  • کلانتری نوری، ابوالقاسم، کتاب مطارح الأنظار (تقریرات درس شیخ مرتضی انصاری)، قم، مؤسسة آل‌البیت(ع) لإحیاء التراث، بی‌تا.
  • لطفی، اسدالله، مبادی فقه، قم، هجرت، چاپ اول، ۱۳۸۰ش.
  • مرکز اطلاعات و مدارک اسلامی، فرهنگ‌نامه اصول فقه، قم، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۹ش.
  • مظفر، محمدرضا، أصول الفقه، قم، اسماعیلیان، چاپ پنجم، ۱۳۷۵ش.
  • موسوی بجنوردی، سید حسن، منتهی الأصول، قم، کتابفروشی بصیرتی، چاپ دوم، بی‌تا.
  • ولایی، عیسی، فرهنگ تشریحی اصطلاحات اصول، تهران، نشر نی، چاپ اول، ۱۳۷۴ش.
  • همدانی، آقارضا، مصباح الفقیه، قم، مؤسسة الجعفریة لإحیاء التراث و مؤسسة النشر الإسلامی، چاپ اول، ۱۴۱۶ق.