علی مَزینانی (۱۳۱۲-۱۳۵۶ش) مشهور به علی شَریعَتی و دکتر شریعتی نویسنده و متفکر شیعه و جامعه شناس که آرا و اندیشه‌های او در شکل‌گیری انقلاب اسلامی ایران نقش داشت. سخنرانی‌های شریعتی در حسینیه ارشاد تهران و برخی دانشگاه‌ها که در فاصله سال‌های ۱۳۴۷ تا ۱۳۵۵ش، در جزوه‌هایی در اختیار مخاطبان او قرار می‌گرفت، بعدها به صورت کتاب مستقل و سرانجام در مجموعه ۳۶ جلدی آثار شریعتی منتشر شد.

علی شریعتی
نویسنده، جامعه‌شناس و متفکر شیعه
اطلاعات کلی
نامعلی مَزینانی
نام مستعاردکتر شریعتی
خویشاوندان
سرشناس
محمدتقی شریعتی
زادروز۲ آذر۱۳۱۲ش
زادگاهروستای کاهک از توابع سبزوار
وفات۲۹ خرداد ۱۳۵۶ش، لندن
محل دفنزینبیه دمشق، در نزدیکی حرم حضرت زینب(س)
اطلاعات علمی
تحصیلاتلیسانس ادبیات و علوم انسانی از دانشگاه مشهد • دکترای تاریخ از فرانسه
محل تحصیلمشهد • دانشگاه پاریس
آثارتشیع علوی و تشیع صفویحسین وارث آدمفاطمه فاطمه است و ...
اطلاعات دیگر
زمینه فعالیتاسلام‌شناسی، پروتستانتیسم اسلامی، روشنفکری دینی، شیعه‌شناسی
فعالیت‌هافعالیت‌های سیاسی علیه دولت پهلوی • از اصلی‌ترین سخنرانان حسینیه ارشاد در تهران • عضو کانون نشر حقایق اسلامی • عضو نهضت خداپرستان سوسیالیست

نظرات و آرای شریعتی درباره اسلام‌شناسی، پروتستانتیسم اسلامی، روشنفکری دینی، شیعه‌شناسی، تشیع علوی و تشیع صفوی و همچنین رابطه او با روحانیت، همواره مورد مخالفت یا نقد گروه‌های مختلف قرار گرفته است. برخی از محققان، منشأ شکل‌گیری و فعالیت گروه‌هایی مانند فرقان را آراء شریعتی دانسته‌اند.

چهره‌ها و گروه‌های مختلفی مانند مرتضی مطهری، مهدی بازرگان و نشریه مکتب اسلام و همچنین علی ابوالحسنی و سید حمید روحانی، برخی از منتقدان و مخالفان شریعتی بوده‌اند. نزدیک به سی جلد کتاب در ردّ نظرات شریعتی در ایران منتشر شده است. علاوه بر آثار انتقادی، نزدیک به ۳۰۰ اثر فارسی و عربی درباره او چاپ شده است.

زندگی و تحصیلات

علی مزینانی، مشهور به شریعتی و دکتر شریعتی، ۲ آذر سال ۱۳۱۲ش در روستای کاهک از توابع سبزوار زاده شد.[۱][۲] پدرش محمدتقی شریعتی، موسس کانون نشر حقایق اسلامی و مفسر نوگرای قرآن، و جد پدری‌اش آخوند ملاقربانعلی، از شاگردان ملاهادی سبزواری بوده است.[۳]

شریعتی، تحصیلات دوره دبستان و دبیرستان را در مشهد گذراند و در سال ۱۳۳۱ش پس از پایان دوره دانشسرا، به معلمی پرداخت. دوره کارشناسی رشته زبان و ادبیات فارسی را در سال ۱۳۳۷ش در دانشگاه مشهد به اتمام رساند.[۴] سال ۱۳۳۸ش با استفاده از بورس دولتی، برای ادامه تحصیل به پاریس رفت و در سال ۱۳۴۲ش از دانشگاه پاریس، درجه دکترا گرفت. رساله دکترای علی شریعتی، ترجمه و حاشیه بر نسخه‌ای خطی با عنوان «فضائل البلخ صفی الدین» بوده است.[۵]

او در سال ۱۳۳۷ش و پیش از اتمام دوره کارشناسی در دانشگاه مشهد، با فاطمه (پوران) شریعت رضوی ازدواج کرد. شریعتی از سال ۱۳۳۸ تا ۱۳۵۰ صاحب چهار فرزند شد؛ احسان، سوسن، سارا، و مونا.[۶]

شریعتی در سال ۱۳۴۳ش به ایران بازگشت و به دلیل فعالیت‌های سیاسی علیه دولت پهلوی در خارج از ایران، شش ماه زندانی شد.[۷] او در سال ۱۳۴۵ش با عنوان دانشیار تاریخ اسلام در دانشگاه مشهد به تدریس پرداخت.[۸] درس‌های اسلام‌شناسی شریعتی، در همین مقطع ایراد شده است. از سال ۱۳۴۷ تا ۱۳۵۱ش یکی از اصلی‌ترین سخنرانان حسینیه ارشاد در تهران بود و سخنرانی‌های او با استقبال بسیار زیاد (و بر اساس برخی گزارش‌ها، بی‌سابقه) جوانان و دانشجویان مواجه شد.[۹] او سه بار به همراه کاروان حسینیه ارشاد، به سفر حج رفت.[۱۰]

او پس از تعطیلی حسینیه ارشاد در سال ۱۳۵۱ش، چند ماه زندگی مخفیانه داشت[۱۱] و سپس با معرفی خود به زندان رفت.[۱۲] پس از آزادی در آخرین روزهای ۱۳۵۳ تا ۱۳۵۶ش زیرنظر ساواک در تهران زندگی می‌کرد و امکان فعالیت، سخنرانی و انتشار کتاب‌هایش را نداشت.[۱۳]

علی شریعتی سرانجام ۲۶ اردیبهشت ۱۳۵۶ از ایران خارج شد[۱۴] و ۲۹ خرداد در لندن درگذشت.[۱۵] روزنامه‌های اطلاعات و کیهان، در ۳۱ خرداد ۱۳۵۶ش، مرگ شریعتی را ناشی از سکته قلبی دانستند و اعلام کردند او برای درمان ناراحتی چشم و کسالت قلبی به انگلستان رفته است.[۱۶] نزدیکان شریعتی، هر گونه بیماری قلبی او را ردّ کرده‌اند.[۱۷] برخی نیروهای انقلابی، درگذشت شریعتی را شهادت خواندند و بسیاری او را معلم شهید خطاب می‌کرده‌اند.[۱۸] شریعتی سرانجام در ۵ تیر ۱۳۵۶ش، با حضور امام موسی صدر و نزدیکانش در نزدیکی حرم حضرت زینب(س) دفن شد.[۱۹]

استادان، چهره‌ها و جریان‌های تاثیرگذار

شریعتی از چهره‌ها و جریان‌های متعددی تاثیر گرفته است.[۲۰] چنانکه خود او نوشته، تمام عمر فکری و اعتقادی‌اش، «همه در ایمان به مکتب علی و عشق به خاندان عزیز پیغمبر و تعهد در برابر نهضت آزادکننده و عدالتخواه تشیع انقلابی» گذشته است.[۲۱] همچنین گفته است که نه‌تنها حوادث بعد از درگذشت پیامبر، بلکه اساسا مسیر تحولات تاریخ بشری را با بینش شیعی می‌نگرد و «فاطمه را واسطة العقد سلسله نبوت و امامت، دو مرحله اساسی در تقدیر تاریخی اندیشه نجات و نهضت عدالت‌طلبی» می‌شمارد.[۲۲]

شریعتی همچنین خود را در سال‌های ابتدایی دهه سی شمسی، دستخوش افکار موریس مترلینگ، آرتور شوپنهاور، فرانتس کافکا و صادق هدایت دانسته و تصریح کرده که آشنایی با افکار آنان، او را «از آشیانه گرم و مأنوس و پریقین آرام‌بخش مذهب موروثه و دنیای معصومانه نوجوانی به سوی تندبادهای سهمناک و طوفان‌های وحشی اقیانوس‌های بی‌کرانه افکار سردرگم و خشن فلسفه‌های پس از دو جنگ جهانی اروپا» برده است.[۲۳] او علاوه بر آنکه خود را تحت تعلیم علمای بزرگ اسلامی دانسته، از شاگردی جامعه‌شناسانی مانند گورویچ و آرون، و همچنین اسلام‌شناسانی مانند لویی ماسینیون، ژاک برگ، برانشویک و هنری ماسه، سخن گفته است.[۲۴] علاوه بر همه این موارد، تحلیلگران، شریعتی را تحت تاثیر جریان‌های فکری زمانه دانسته و برخی موارد را ذکر کرده‌اند. از جمله:

کانون نشر حقایق دینی
علی شریعتی در ۱۵ سالگی عضو کانون نشر حقایق اسلامی شد و از این طریق با فرهنگ اسلامی و شیعی آشنایی جدی پیدا کرد.[۲۵] کانون نشر حقایق اسلامی، در سال ۱۳۲۳ش توسط محمدتقی شریعتی، پدر علی شریعتی تاسیس شد و علاوه بر آموزش تفسیر و معارف قرآن و آموزه‌های دینی، آثار اجتماعی گسترده‌ای داشت.[۲۶]

نهضت خداپرستان سوسیالیست
علی شریعتی در دوران دانشجویی در مشهد، به نهضت خداپرستان سوسیالیست پیوست و تا پیش از خروج از ایران برای تحصیل در فرانسه، عضو حزب مردم ایران بود که انشعابی از نهضت خداپرستان سوسیالیست محسوب می‌شود.[۲۷] معیارهای فکری او در این دوره، تحت تاثیر نهضت خداپرستان سوسیالیست و مخصوصا افکار محمد نَخشَب(فعال سیاسی مذهبی) بوده است.[۲۸] شریعتی در همین دوره، کتاب ابوذر، نوشته عبدالحمید جودة السحار را به فارسی ترجمه کرده و در سال ۱۳۳۴ش با عنوان «ابوذر غفاری، خداپرست سوسیالیست»، به همراه اضافاتی منتشر کرد.[۲۹] عبدالکریم سروش از روشنفکران دینی شیعه، شریعتی را دارای تمایلات سوسیالیستی و چپی دانسته که بخشی از آن به دلیل نوع رشته تحصیلی، زندگی در فرانسه و عوامل دیگر بوده است. به اعتقاد سروش، شریعتی نوعی سوسیالیست نرم و مبارزه با سرمایه‌داری داشته که این نگاه او با گذشت زمان و پخته‌تر شدن او تعدیل گشته است.[۳۰]

بازسازی اندیشه دینی: سید جمال
یکی از جریان‌های تاثیرگذار بر شریعتی، نهضت احیای دینی یا جریان بازسازی اندیشه دینی دانسته شده است که سید جمال الدین اسدآبادی، شیخ محمد عبده، سید قطب، و اقبال لاهوری، چهره‌های شناخته‌شده آن هستند. شریعتی مانند این چهره‌ها، به دنبال بازگشت به قرآن، و دستیابی به تفسیری نو و متناسب با روزگار بود و اسلام انقلابی و اجتماعی را جایگزین اسلام متحجر می‌دانست.[۳۱] او در کتابی با عنوان «ما و اقبال»، شناختن سید جمال الدین اسدآبادی و اقبال لاهوری را «شناختن اسلام و شناختن مسلمانان و شناختن زمان حال و آینده» دانسته است.[۳۲]

گرایش‌های فکری و فلسفی غربی
شریعتی در دوران دانشجویی در فرانسه در دهه ۱۳۴۰ شمسی، با اندیشه‌های ریمون آرون، ژاک برک، هانری کربن، فرانتز فانون، روژه گارودی، ژرژ گورویچ، لویی ماسینیون و ژان پل سارتر آشنا شد.[۳۳] برخی معتقدند اشاره‌های پراکنده شریعتی به اندیشمندانی مانند هگل، مارکس، هوسرل، یاسپرس، هایدگر و مارکوزه، نشانه تاثیرپذیری او از سنت فکری آلمانی و فرانسوی است.[۳۴] تاکید شریعتی بر تفاوت میان انسان و بشر، و همچنین استفاده از مفاهیمی مانند عصیان‌گری و انتخاب‌گری، و سرانجام شاهد آوردن از سخنان سارتر، نیچه و هایدگر، نشانه‌هایی بر گرایش او به مکتب اگزیستانسیالیسم دانسته شده است.[۳۵]

مکتب تفکیک
به باور برخی، مخالفت شریعتی با فلسفه یونانی و سینایی، و گاه تعابیر تند درباره برخی فلاسفه، و همچنین تمسک به برخی جملات بنیانگذاران مکتب تفکیک مانند شیخ محمود حلبی، می‌تواند نشان‌دهنده تاثیرپذیری او از مکتب تفکیک باشد. دیدگاه‌های اقتصادی شریعتی در دهه چهل شمسی و گرایش‌های سلبی او درباره اقتصاد خصوصی، علاوه بر تاثیرپذیری از مکتب سوسیالیسم، متأثر از مکتب تفکیک و اندیشه‌های دوست صمیمی‌اش محمدرضا حکیمی خراسانی عنوان شده است.[۳۶] همان طور که دکتر علی شریعتی در تاریخ آذر ماه ۱۳۵۵ش. در مشهد نامه‌ای خطاب به محمدرضا حکیمی به عنوان وصیت شرعی نوشت و مسئولیت تجدید نظر در آثارش را به او سپرد و به تعبیر خودش خواستار غلطگیری معنوی و لفظی و چاپی شد.[۳۷] ولی حکیمی از آنجا که نوشتن کتاب الحیاة را لازم‌تر می‌دانست و نیز به دلیل کثرت آثار شریعتی و هم‌چنین این که اشکالات آثار شریعتی را بنیادین نمی‌دانست، اقدام مهمی در این زمینه نکرد.[۳۸]

رویکردها و نظرات

شریعتی، در آثار و سخنان خود، رویکردها و آرای مختلفی داشته است؛ با این حال، عبدالحسین خسروپناه، دغدغه اصلی شریعتی را ابهام‌زدایی از معرفت دینی و کتاب و سنت دانسته است.[۳۹] عبدالکریم سروش از روشنفکران دینی شیعه شریعتی را به‌دنبال اسلامی می‌داند که خواهان حرکت است. بنابر اظهارات سروش، شریعتی دو بار به فکر خودکشی افتاد و هر دوبار مثنوی مولانا او را نجات داد و به او امید داد.[۴۰]

اسلام‌شناسی و اسلام ایدئولوژیک

علی شریعتی در سال‌های ۱۳۴۵- ۱۳۴۶ش، درس‌هایی با عنوان اسلام‌شناسی را در دانشگاه مشهد ارائه می‌کرد که بیشتر به زندگی پیامبر اسلام و برخی از اصحاب وی می‌پرداخت.[۴۱] او در سال‌های ۱۳۵۰-۱۳۵۱ش هم سلسله‌سخنرانی‌هایی با عنوان اسلام‌شناسی در حسینیه ارشاد تهران داشت که در آن، دیدگاه‌های محوری خود درباره اسلام را تبیین کرد.[۴۲]

اسلام در نظر شریعتی، نه فقط وجوه فرهنگی آن و نه مجموعه علوم اسلامی از قبیل کلام، فقه و فلسفه است،[۴۳] بلکه به باور او، رسالت اصلی دین، آزادی، برابری، نجات توده‌ها و عزت‌بخشیدن به مستضعفان است.[۴۴] به نظر شریعتی، «مهمترین رویداد و درخشان‌ترین موقعیتی» که در روزگار او به دست آمده، تبدیل اسلام از فرهنگ به ایدئولوژی بوده است.[۴۵] شریعتی، بازگشت به اسلام به عنوان یک ایدئولوژی را آرزوی خود دانسته و خود را در جستجوی آن دانسته[۴۶] و اسلام ایدئولوژیک را تجدید تولد روحی و یک رنسانس فکری معرفی کرده، نه بازگشت به گذشته.[۴۷]

ایدئولوژی، از نظر شریعتی، بینش، آگاهی ویژه‌ و عقیده‌ای است که جهت اجتماعی، شکل زندگی و وضع ایده‌آل فرد، جامعه و حیات بشری را تفسیر می‌کند[۴۸] و راه طی کردن فاصله میان وضع موجود و وضع مطلوب را نشان می‌دهد.[۴۹]

به باور برخی محققان، ایدئولوژیک کردن دین، یکی از مهمترین دستاوردهای علی شریعتی بوده که نقش مهمی در پیروزی انقلاب اسلامی ایران داشته و بسیاری از احزاب و گروه‌های سیاسی، حتی پس از پیروزی انقلاب هم تحت تاثیر اندیشه‌های او بوده‌اند.[۵۰]

پروتستانتیسم اسلامی

به باور شریعتی، روشنفکر باید به ایجاد یک پروتستانتیسم اسلامی بپردازد تا بتواند فورانی از اندیشه و حرکت تازه به جامعه ببخشد. او به پروتستانتیسم مسیحی اشاره می‌کرد که به گفته او، اروپای قرون وسطی را منفجر کرد و همه عواملی که‌اندیشه و سرنوشت جامعه را به نام دین متوقف کرده بود، از میان برداشت.[۵۱] شریعتی منتقد برداشتی از اسلام بود که به گفته او، «به ما تحرک نمی‌بخشد، بلکه به ما سکوت و سکون و قناعت می‌دهد و همه امیدها را به بعد از مرگ موکول می‌کند.»[۵۲]

پروتستانتیسم اسلامی [یادداشت ۱]در نظر شریعتی، اصلاح مذهب از طریق مبارزه با خرافات، جمود و تعصب‌های کور است و نفی مطلق آن دسته از مفاهیم اسلامی و دینی که در توجیه نظام طبقاتی و استبدادی کاربرد دارند؛ به عبارت دیگر، بازگرداندن دین به سرچشمه اصلی و ایجاد نهضت و تحول فکری، اجتماعی و علمی، بر اساس قرآن و سنت.[۵۳]در دیدگاه شریعتی، پروتستانتیسم اسلامی به معنای حذف دین از عرصه اجتماع نبود؛ بلکه به نظر او برای رسیدن به اسلامِ ایدئولوژیک، باید در اسلام شناسی انزواگرا تجدید نظر شود...شریعتی در چگونکی این رویکرد گاه دچار خطاهایی گشته از جمله این که در برخی از نگاشته‌های خود، معرفت دینی را در سطح علوم تجربی محض تنزل می‌دهد.پروتستانتیسم شریعتی نقطه مقابل نظریه آخوندزاده[یادداشت ۲] بود. مراد آخوندزاده از پروتستانتیسم، حذف ابعاد آسمانی و الهی دین و نفی شریعت و منشأ الهی حق، و قراردادن اعتبارات و قراردادهای بشری در مرکز حق است: «پروتستانتیسم، عبارت از مذهبی است که حقوق الله و تکالیف عبادالله، جمیعاً در آن ساقط بوده، فقط حقوق الناس باقی بماند».[۵۴]


احمد نقیب‌زاده، استاد دانشگاه تهران، معتقد است شریعتی می‌خواست مارتین لوتر۱۴۸۳-۱۵۴۶م.[یادداشت ۳] ایران باشد تا نوعی مذهب پروتستان ایجاد کند و همانطور که لوتر در مقابل کلیسا ایستاد، او نیز می‌خواست در مقابل روحانیت بایستد. نقیب‌زاده معتقد است شریعتی در این راه شکست خورد.[۵۵]

روشنفکری

علی شریعتی، در سخنرانی‌ها و آثار خود، روشنفکران را انسان‌های آگاه و متعهد خوانده و بارها بر رسالت آنان تاکید کرده و وظایف متعددی برای آنها برشمرده است:

  1. ارتباط مستقیم با جامعه: به گفته شریعتی، روشنفکر نباید تنها بر نظریات و فرضیات علمی متکی باشد، بلکه باید جامعه خود را مستقیم بشناسد، با تاریخ آن آشنا باشد و با اجتماع مردم در تماس مستقیم باشد.[۵۶]
  2. آگاهی از جامعه، مذهب و فرهنگ اسلامی: به باور شریعتی، روشنفکر باید مواد و مصالح کارش را از جامعه و زمانه خود کسب کند و مخالفت روشنفکر با مذهب را موجب دور ماندن جامعه از آگاهی تلقی می‌کند.[۵۷] شریعتی با اتکا به آیه چهارم سوره ابراهیم،[۵۸] معتقد است کسی که بیداری و هدایت مردم را تعهد کرده، باید با زبان آنان سخن بگوید.[۵۹] او برای روشنفکران، نقش هدایت و رهبری قائل است و تاکید می‌کند که آشنایی با زبان مردم، یعنی آشنایی با فرهنگ، حساسیت‌ها، رنج‌ها، آرزوها و جوّ فکری و اجتماعی؛ نه فقط ارادت ورزیدن به مردم و تعیین تکلیف برای آنها.[۶۰]
  3. احیای دین اسلام: از نظر شریعتی، روشنفکر باید اسلام را مکتبی بداند که انسان و فرد و جامعه را احیا می‌کند و رسالت رهبری آینده بشریت را به عهده دارد.[۶۱] روشنفکر وظیفه دارد در جامعه‌ای که دچار جمود و انحطاط شده، به جامعه آگاهی بدهد و آن را بیدار کند.[۶۲]
  4. بازگشت به خویشتن: شریعتی، حیاتی‌ترین رسالت روشنفکران کشورهای اسلامی را بازگشت به خویشتن و بازیافتن شخصیت خویش می‌دانست. به باور او، برای بازگشت به خویشتن، باید به قرآن، سیره پیامبر(ص) و اصحاب، و شخصیت امام علی(ع) و سخنان او، تاریخ اسلام و فرهنگ غنی آن رجوع کرد.[۶۳]

شیعه‌شناسی

علی شریعتی، تشیع را حقیقت نخستین اسلام می‌داند[۶۴] و معتقد است تشیع علی(ع)، بر دو پایه امامت و عدالت استوار است.[۶۵] مذهب شیعه در نظر شریعتی، یک حزب کامل است که علاوه بر جهان‌بینی، جهتگیری‌های سیاسی و اقتصادی دارد[۶۶] و دارای پشتوانه ۲۵۰ ساله مبارزه امامان شیعه است.[۶۷] به باور او، تا ظهور دولت صفویه، تشیع رویکردی ضد ظلم داشته و عالمان، مجاهدان، واعظان، شاعران و مداحان شیعه، با تکیه بر اسلام اهل بیت، از آن پاسداری کرده‌اند.[۶۸] شریعتی معتقد است با ظهور صفویه، تشیع سرخ (انقلابی) به تشیع سیاه تبدیل شد و مذهب شهادت، تبدیل به مذهب عزا شد.[۶۹]

شریعتی، عزاداری و سوگواری در مذهب شیعه را یک سنت مترقی و انقلابی در عصر اختناق حاکمان ظالم توصیف می‌کند و آن را پرورش‌دهنده ایمان می‌داند.[۷۰] با این حال از برخی تاثیرپذیری‌های عزاداری شیعیان از مسیحیت، انتقاد می‌کند[۷۱] و به دنبال خرافه‌زدایی از دین است.[۷۲] او همچنین محدود کردن دایره امر به معروف و نهی از منکر را به مسائل فردی، مورد انتقاد قرار می‌دهد.[۷۳]

رویکرد شریعتی به مفاهیم و آموزه‌های شیعی، مبتنی بر اسلام و تشیع انقلابی، و همچنین در بافت دنیوی کردن دین و اجرای پروتستانتیسم اسلامی دانسته شده است.[۷۴] برخی از این نظرات عبارتند از:

امت و امامت
به باور شریعتی، امت و امامت تنها یک مقوله اعتقادی نیست، بلکه برجسته‌ترین ویژگی آن، وجه اجتماعی آن است؛ چرا که امت در پرتو هدایت امام، حرکت و جهت حرکت خود را تشخیص می‌دهد.[۷۵] او امام را یک انسان مافوق می‌داند، نه یک مافوق انسان.[۷۶] امت به باور او، جامعه‌ای انسانی است که همه افراد هدفی مشترک دارند و بر اساس یک رهبری مشترک به سوی ایده‌آل خود حرکت می‌کنند[۷۷] و نه‌تنها در فکر و عقیده و مذهب اشتراک دارند، بلکه در عمل هم همراه یکدیگرند.[۷۸]

امامت در آثار شریعتی، یک نظام انقلابی محدود (از نظر زمانی) و با هدف انتقال یک جامعه جاهلی عقب‌مانده به جامعه‌ای دارای رشد فرهنگی، اعتقادی و سیاسی است. بر اساس نظریات شریعتی، جامعه پس از دوازده امام، به مرحله‌ای می‌رسد که احتیاجی به امام سیزدهم و چهاردهم ندارد و می‌تواند بر اساس بیعت، دموکراسی و شورا، رشد پیدا کند.[۷۹]

عبدالحسین خسروپناه، معتقد است شریعتی، وجوه الهی و ولایت تکوینی مقام امامت را کنار گذاشته و امامت را به یک رژیم سیاسی فروکاسته است.[۸۰] خسروپناه همچنین به انکار همیشگی بودن امامت و محدود شدن آن به دوازده امام در تفکر شریعتی انتقاد می‌کند و یادآوری می‌کند که امامت، نظامی همیشگی است که حتی بعد از شهادت امام زمان هم با بازگشت دیگر امامان، ادامه می‌یابد.[۸۱] به باور خسروپناه، نظریه شریعتی در باب امامت، به حذف ساحت‌های مختلف اسلام و اتکای صرف به وجوه انقلابی آن می‌انجامد.[۸۲]

تشیع علوی و تشیع صفوی

به باور شریعتی، تشیع، اعتراض علیه انحراف از اسلام حقیقی بوده است و خود تشیع هم دچار سرنوشتی شده که همه مذاهب در طول تاریخ به آن گرفتار شده‌اند[۸۳] و در کنار تشیع حقیقی علوی که اسلام راستین است، تشیعی دروغین به وجود آمده که آن را «تشیع صفوی» می‌خواند.[۸۴] تشیع علوی از نظر شریعتی، بر عدالت و ولایت و امامت امام علی(ع) متکی بود و خصومت آشتی‌ناپذیر با قدرت‌طلبی و ظلم داشت و به دنبال دفاع از طبقات مظلوم و ملت‌های محروم بوده است، اما تشیع صفوی، همراه و همکار سلاطین و پادشاهان بوده است.[۸۵]

شریعتی، تشیع صفوی را زاییده دولت صفویه نمی‌داند و به باور او، تشیع صفوی همراه با تشیع علوی به وجود آمد، اما در دولت صفویه، رسمیت یافت.[۸۶] شریعتی، معتقد است که تشیع صفوی، با تبدیل مذهب تشیع به یک مذهب دولتی، آن را به یک نهاد و وسیله بردگی سیاسی کرده و از هدف اولیه‌اش که جستجوی عدالت و انجام وظایف مقدس است دور ساخته است.[۸۷]

شریعتی اینگونه نظرات خود را در کتاب تشیع علوی و تشیع صفوی آورده است. نظریه‌ تشیع علوی و تشیع صفوی، به باور برخی محققان از جمله رسول جعفریان، منشأ ایجاد گروه فرقان بوده است.[۸۸]

شریعتی و روحانیت

شریعتی در آثار خود، مواجهه‌های متفاوتی با روحانیت دارد؛ گاه به مخالفت شدید با آنان می‌پردازد و گاه با آنان همراهی می‌کند.[۸۹] برخی محققان معتقدند مخالفت شریعتی با روحانیت، نه زاییده احساسات و نگاه طبقاتی، و نه از باب مخالفت با اسلام و تشیع، بلکه ناشی از اعتقاد او به اسلام انقلابی است.[۹۰] شریعتی در کتاب «با مخاطب‌های آشنا» که حاوی نامه‌های او به افراد مختلف است، از اسلام منهای روحانیت سخن می‌گوید و بر این باور است که با مرگ روحانیت رسمی، اسلام نخواهد مرد. عبدالحسین خسروپناه، در کتاب آسیب‌شناسی دین‌پژوهی معاصر، این رویکرد شریعتی را عامل روحانیت‌ستیزی گروه فرقان و ترور چهره‌های روحانی مانند مرتضی مطهری و محمد مفتح دانسته است.[۹۱]

به باور شریعتی، علمای شیعه در طول تاریخ اسلام برخلاف علمای اهل سنت، همواره در میان مردم بوده‌اند و از نزدیک شدن به قدرتمندان پرهیز داشته‌اند، اما در دوران صفویه، در کنار حکومت قرار گرفته‌اند و تشیعی که همواره بر ضد وضع موجود بوده را تبدیل به تشیع همراه با وضع موجود کرده‌اند.[۹۲] یکی از گلایه‌های شریعتی خطاب به روحانیت، این است که همه نبوغ و استعدادهای درون حوزه‌های علمیه، صرف فلسفه و کلام و فقه و اصول شده و رسالت حرف زدن با مردم و ابلاغ حقایق مذهبی و شناساندن سنت پیامبر و حکمت انقلاب کربلا، غالبا به افراد متفرقه‌ای واگذار شده که استعداد مجتهد شدن نداشته‌اند.[۹۳]

چنانکه شریعتی در کتاب «با مخاطب‌های آشنا» آورده است، مخالفت او با روحانیت را می‌توان مخالفت با عملکرد تقیه‌گونه در برابر حاکمان، و ریاکاری در برابر عوام دانست.[۹۴] او گرچه به ستایش سید جمال الدین اسدآبادی، میرزای شیرازی، سید حسن مدرس، میرزا کوچک خان جنگلی، شیخ محمد خیابانی، سید محمود طالقانی و بالاخره امام خمینی می‌پردازد، اما آنان را زاییده روح حاکم بر حوزه علمیه نمی‌داند.[۹۵]

رسول جعفریان، رابطه شریعتی با روحانیت شیعه را ناشی از باور او به مفهوم تشیع علوی و تشیع صفوی می‌داند و معتقد است پایبندی شریعتی به این دوگانه مفهومی، باعث بدبین شدن شریعتی به روحانیت در زمان خود شده است. شریعتی گرچه از کاشف الغطاء، آیت‌الله بروجردی و امام خمینی تجلیل کرده، در مقابل، چهره‌هایی مانند علامه مجلسی و محمدهادی میلانی را مورد انتقاد قرار می‌دهد و عباراتی درباره آنها به کار می‌برد که از سوی محققان، تند و ناروا دانسته شده و برخی منابع، از او نقل کرده‌اند که برخورد تند خود درباره علامه مجلسی را پذیرفته است.[۹۶]

منتقدان و مخالفان

علی شریعتی همواره منتقدان و مخالفانی از میان گرایش‌ها ورویکردهای مختلف مذهبی و سیاسی داشته است؛[۹۷] برخی از این اشخاص و جریان‌ها عبارتند از:

  1. مرتضی مطهری، آرا و اندیشه‌های شریعتی را ناسازگار با بنیادهای اندیشه دینی می‌دانست و گرچه خود معتقد به مبارزه بر مبنای اسلام بود، اما محوری‌کردن عنصر مبارزه و قربانی کردن دیگر وجوه دین را ناروا قلمداد می‌کرد و گاه این رویکرد شریعتی را مارکسیسم‌زدگی می‌خواند.[۹۸] مطهری در نقدی که بر جزوه حسین وارث آدم نوشته، این جزوه را توجیه تاریخ بر اساس مارکسیسم دانسته و آن را روضه مارکسیستی برای امام حسین(ع) خوانده است.[۹۹]
  2. مهدی بازرگان، با رویکردی نزدیک به مطهری، معتقد بود که محدود کردن دین در عرصه فقه و اخلاق و عبادات، همان اندازه خیانت است که محدود کردن آن در کلاه‌خود و شمشیر و مبارزه و جهاد.[۱۰۰] همچنین سید حسین نصر، از سنت‌گرایان، حرکت شریعتی را آلاینده فضای قدسی سنت دانسته و آن را مخلّ آرامش روحانی دین تلقی کرده است.[۱۰۱]
  3. برخی جریان‌های حوزوی در دهه ۴۰ و ۵۰ شمسی، مانند دارالتبلیغ اسلامی وابسته به محمدکاظم شریعتمداری، نشریه مکتب اسلام، و مخصوصا مکارم شیرازی و مصباح یزدی، حسینی تهرانی [یادداشت ۴] انتقاداتی به رویکردهای شریعتی وارد کردند. تفاسیر متفاوت شریعتی از برخی روایات تاریخی و مخصوصا آیات قرآن، منشأ این انتقادات بود که منتقدین مذکور، عدم انطباق آرای شریعتی با روایات اصیل دینی را مورد تاکید قرار می‌دادند. تفسیر او از داستان خلقت آدم و حوا، یکی از این موارد است.[۱۰۲]
  4. علی ابوالحسنی، از تاریخ‌نگاران معاصر، در کتابی با عنوان «شهید مطهری افشاگر توطئه» که در سال ۱۳۶۱ش منتشر شد،[۱۰۳] هدف شریعتی را تاویل ظاهر دیانت به باطن الحاد و مادیت دانست و با تکیه بر برخی دست‌نوشته‌های مرتضی مطهری، شریعتی را روشنفکری وابسته خواند که در پی تحریف دین و ترویج الحاد به نام مذهب است.[۱۰۴]
  5. گروهی از روحانیان سنتی و محافل مذهبی غیرمبارز، نخستین کسانی دانسته شده‌اند که به مخالفت با شریعتی پرداختند و معتقد بودند او شیعه نیست و در پی ضربه زدن به تشیع است. این دسته، شریعتی را به ضدیت با ولایت متهم می‌کردند و حسینیه ارشاد را که محل اصلی سخنرانی‌های او بود، «یزیدیه اضلال» می‌نامیدند.[۱۰۵]
  6. سید حمید روحانی، از تاریخ‌نگاران معاصر، پس از انقلاب، با استفاده از برخی مطالب، نامه‌ها و همچنین گزارش‌هایی از ساواک، شریعتی را همکار ساواک دانست و نظرات خود درباره شریعتی را در جلد سوم کتاب نهضت امام خمینی و نیز نشریه ۱۵ خرداد منتشر کرد. ادعای همکاری شریعتی با ساواک، با پاسخ‌ها و تحلیل‌های فراوانی مواجه شد.[۱۰۶]
  7. سید موسی خویی نوه سید ابوالقاسم خویی گزارش کرده که سید مرتضی عسکری در نجف در پی این بود که آیت الله خویی فتوای تکفیر شریعتی را صادر کنند ولی با مشاوره‌هایی که صورت گرفت این کار انجام نگرفت و خویی هم کتاب‌های شریعتی را به چند نفر از مجتهدین دادند و در نهایت، به طور غیررسمی نظر دادند که بعضی حرف‌های شریعتی درست نیست.[۱۰۷]
  8. سید حسین موسوی تبریزی در خاطراتش در باره برگزاری نخستین سالگرد دکتر شریعتی پس از پیروزی انقلاب اسلامی در قم اظهار کرده که امام خمینی براین باور بوده که سخنرانی دعوت شود که هم بر اندیشه‌های شریعتی واقف و هم آگاهی کافی از اشکالات وانتقادات وارد براو داشته باشد و وقتی از او خوسته که کسی را معرفی کند او بنی صدر را معرفی کرده است و بنی صدر هم طبق ادعای موسوی تبریزی سخنرانی‌ای کرده که هر دو طیف موافقان و مخالفان دکتر شریعتی راضی بودند.[۱۰۸]

نقش شریعتی در انقلاب اسلامی

به باور بسیاری از محققان، آراء و نظریات شریعتی، در شکل‌گیری انقلاب اسلامی بهمن ۱۳۵۷ش نقش داشته است[۱۰۹][۱۱۰][۱۱۱] و برخی، فضای فکری و ادبی دهه ۱۳۵۰ شمسی در ایران را، متعلق به شریعتی دانسته‌اند.[۱۱۲] شریعتی را به همین دلیل، گاه «معلم انقلاب» خوانده‌اند.[۱۱۳]

آثار

علی شریعتی، سخنرانی‌ها، کتاب‌ها و آثار نوشتاری دیگری داشته است که هم در زمان حیات او و هم پس از درگذشت او انتشار یافته‌اند. به‌علاوه، آثار و کتاب‌هایی درباره او یا علیه او هم چاپ و منتشر شده‌اند.

سخنرانی‌ها و کنفرانس‌ها

شریعتی در فاصله سال‌های ۱۳۴۷ تا ۱۳۵۵ش، علاوه بر سخنرانی در نشست‌های خصوصی، سخنرانی‌هایی در حسینیه ارشاد، دانشگاه‌های تهران، شیراز و آبادان ایراد کرد که به ۶۶ عنوان می‌رسد و برخی از آنها مانند اسلام‌شناسی، تاریخ ادیان، و سخنرانی‌های حج، در چند جلسه ایراد شده است.[۱۱۴] سخنرانی‌های شریعتی در حسینیه ارشاد، علاوه بر آنکه به صورت نوارهای صوتی در اختیار مردم قرار می‌گرفته و همچنان هم قابل دسترسی است،[۱۱۵] در جزوه‌هایی چاپ و منتشر می‌شده[۱۱۶] و تا پیش از پیروزی انقلاب بهمن ۱۳۵۷ش، نزدیک به صد کتاب یا جزوه از او چاپ شد.[۱۱۷]

آثار شریعتی، پس از درگذشت او، به صورت مجموعه آثار هم چاپ و منتشر شده است. این مجموعه که تاکنون به ۳۶ جلد رسیده، در هر جلد حاوی چند نوشته، سخنرانی یا جزوه مرتبط از شریعتی است؛ برای نمونه، سخنرانی‌ها، جزوه‌ها و آثار مرتبط با مناسک حج، در جلد ششم، آثار مرتبط با تاریخ تمدن در جلد ۱۱ و ۱۲، و آثار مرتبط با امام حسین(ع) و شهادت، در جلد ۱۹ مجموعه آثار شریعتی چاپ شده است.[۱۱۸][۱۱۹]

برخی از آثار و کتاب‌های شریعتی عبارتند از حسین وارث آدم، فاطمه فاطمه است، پدر مادر ما متهمیم، سیمای محمد، علی(ع)، هبوط در کویر، تشیع علوی و تشیع صفوی و...[۱۲۰]

ترجمه

علی شریعتی در میانه سال‌های ۱۳۳۴ تا ۱۳۴۸ش، به ترجمه چند اثر پرداخت:

  1. کتاب ابوذر غفاری، نوشته جودة السحار در سال ۱۳۳۴ش، با عنوان «ابوذر غفاری، اولین خداپرست سوسیالیست» در مشهد چاپ شد.
  2. کتاب «فی النقد والأدب»، نوشته محمد مندور، در سال ۱۳۳۸ش با عنوان «در نقد و ادب» منتشر شد.
  3. ترجمه کتاب نیایش از الکسیس کارل در سال ۱۳۳۹ش.
  4. مقالاتی از فرانتس فانون درباره جنگ‌های چریکی که در سال‌های ۱۳۳۹ تا ۱۳۴۲ش در روزنامه ایران آزاد منتشر می‌شد.
  5. کتاب سلمان فارسی اثر لویی ماسینیون در سال ۱۳۴۸ش.[۱۲۱]

بسیاری از آثار علی شریعتی، به زبان‌های مختلفی ترجمه شده است؛ ۱۸ کتاب به زبان عربی، ۲۶ کتاب به زبان انگلیسی، ۵۹ کتاب به زبان ترکی، و برخی از کتاب‌ها به زبان کردی، اردو، اندونزیایی، آلبانیایی، تامیلی، تائی، بنگالی، آلمانی، ایتالیایی، فرانسوی و اسپانیولی، چاپ و منتشر شده است.[۱۲۲]

درباره شریعتی

کتاب‌هایی که در ایران و به زبان فارسی و عربی درباره شریعتی چاپ و منتشر شده، تا سال ۱۳۹۰ش، ۲۹۶ مورد بوده است. همچنین مجموع آثاری که بخشی از آن درباره شریعتی بوده، ۵۳۸ مورد است.[۱۲۳]

کتاب‌هایی که در ردّ نظریات شریعتی نوشته شده، نزدیک به سی جلد است و بیشتر آنها پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران نوشته شده و در یک مورد، نویسنده‌ای به نام قاسم اسلامی، [یادداشت ۵]۱۱ جلد کتاب در ردّ او نوشته است.[۱۲۴] در میانه سال‌های ۱۳۴۹ تا ۱۳۸۹ش، به استثنای سال ۱۳۵۰، هر ساله کتابی درباره شریعتی منتشر شده و در سال ۱۳۵۹ش، چهل کتاب درباره او به چاپ رسیده است.[۱۲۵]

پانویس

  1. اسفندیاری، شعله بی‌قرار، ۱۳۹۰ش، ص۲۰۴.
  2. دکتر علی شریعتی در یک نگاه، در سایت دکتر شریعتی.
  3. «استاد محمدتقی شریعتی مدافع...»، مصاحبه با عبدالکریم، محمود و محمدتقی شریعتی، در کیهان فرهنگی، بهمن ۱۳۶۳، ص۷.
  4. خسروپناه، آسیب‌شناسی دین‌پژوهی معاصر، ۱۳۸۹ش، ص۱۹۷.
  5. خسروپناه، آسیب‌شناسی دین‌پژوهی معاصر، ۱۳۸۹ش، ص۱۹۷.
  6. اسفندیاری، شعله بی‌قرار، ۱۳۹۰ش، ص۲۰۷-۲۱۱.
  7. خسروپناه، آسیب‌شناسی دین‌پژوهی معاصر، ۱۳۸۹ش، ص۱۹۷.
  8. خسروپناه، آسیب‌شناسی دین‌پژوهی معاصر، ۱۳۸۹ش، ص۱۹۷.
  9. اسفندیاری، شعله بی‌قرار، ۱۳۹۰ش، ص۲۱۰.
  10. اسفندیاری، شعله بی‌قرار، ۱۳۹۰ش، ص۲۱۰-۲۱۱.
  11. اسفندیاری، شعله بی‌قرار، ۱۳۹۰ش، ص۲۱۴.
  12. اسفندیاری، شعله بی‌قرار، ۱۳۹۰ش، ص۲۱۴.
  13. اسفندیاری، شعله بی‌قرار، ۱۳۹۰ش، ص۲۱۶.
  14. اسفندیاری، شعله بی‌قرار، ۱۳۹۰ش، ص۲۱۸.
  15. اسفندیاری، شعله بی‌قرار، ۱۳۹۰ش، ص۲۱۹.
  16. اسفندیاری، شعله بی‌قرار، ۱۳۹۰ش، ص۲۱۹.
  17. اسفندیاری، شعله بی‌قرار، ۱۳۹۰ش، ص۲۱۹.
  18. اسفندیاری، شعله بی‌قرار، ۱۳۹۰ش، ص۱۸۳-۱۹۶.
  19. اسفندیاری، شعله بی‌قرار، ۱۳۹۰ش، ص۲۲۰.
  20. خسروپناه، آسیب‌شناسی دین‌پژوهی معاصر، ۱۳۸۹ش، ص۱۹۹.
  21. خسروپناه، آسیب‌شناسی دین‌پژوهی معاصر، ۱۳۸۹ش، ص۱۹۹.
  22. خسروپناه، آسیب‌شناسی دین‌پژوهی معاصر، ۱۳۸۹ش، ص۱۹۹-۲۰۰.
  23. خسروپناه، آسیب‌شناسی دین‌پژوهی معاصر، ۱۳۸۹ش، ص۱۹۹-۲۰۰.
  24. خسروپناه، آسیب‌شناسی دین‌پژوهی معاصر، ۱۳۸۹ش، ص۲۰۲ و ۲۰۳.
  25. اسفندیاری، شعله بی‌قرار، ۱۳۹۰ش، ص۲۰۴.
  26. خسروپناه، آسیب‌شناسی دین‌پژوهی معاصر، ۱۳۸۹ش، ص۲۱۱.
  27. محمودی، «نهضت خداپرستان سوسیالیست»، در ماهنامه اطلاعات حکمت و معرفت،ش ۴۱، ص۶۱
  28. محمودی، «نهضت خداپرستان سوسیالیست»، در ماهنامه اطلاعات حکمت و معرفت،ش ۴۱، ص۶۱
  29. رهنما، مسلمانی در جستجوی ناکجاآباد، ۱۳۸۰ش، ص۹۲.
  30. «سخنان جدید عبدالکریم سروش بمناسبت سالروز درگذشت دکتر علی شریعتی»
  31. خسروپناه، آسیب‌شناسی دین‌پژوهی معاصر، ۱۳۸۹ش، ص۲۱۳.
  32. خسروپناه، آسیب‌شناسی دین‌پژوهی معاصر، ۱۳۸۹ش، ص۲۱۴، به نقل از شریعتی، ما و اقبال، ص۲۵.
  33. خسروپناه، آسیب‌شناسی دین‌پژوهی معاصر، ۱۳۸۹ش، ص۲۲۱.
  34. خسروپناه، آسیب‌شناسی دین‌پژوهی معاصر، ۱۳۸۹ش، ص۲۲۱.
  35. خسروپناه، آسیب‌شناسی دین‌پژوهی معاصر، ۱۳۸۹ش، ص۲۲۱.
  36. خسروپناه، آسیب‌شناسی دین‌پژوهی معاصر، ۱۳۸۹ش، ص۲۲۴.
  37. نامه به محمدرضا حکیمی، وصیت شرعی (آذر ۱۳۵۵)
  38. سایت عصر ایران. محمدرضا حکیمی از زبان خود او. مرور خبر در ۱۱ شهریور ۱۴۰۰ش
  39. خسروپناه، آسیب‌شناسی دین‌پژوهی معاصر، ۱۳۸۹ش، ص۲۰۳.
  40. «سخنان جدید عبدالکریم سروش بمناسبت سالروز درگذشت دکتر علی شریعتی»
  41. خسروپناه، آسیب‌شناسی دین‌پژوهی معاصر، ۱۳۸۹ش، ص۲۶۷.
  42. خسروپناه، آسیب‌شناسی دین‌پژوهی معاصر، ۱۳۸۹ش، ص۲۶۷.
  43. شریعتی، مجموعه آثار، ج ۲۷، ص۱۷۳.
  44. خسروپناه، آسیب‌شناسی دین‌پژوهی معاصر، ۱۳۸۹ش، ص۳۲۵.
  45. شریعتی، مجموعه آثار، ج ۲، ص۳۷.
  46. شریعتی، مجموعه آثار، ج ۲۷، ص۱۷۳.
  47. شریعتی، مجموعه آثار، ج ۲۷، ص۱۷۳.
  48. شریعتی، مجموعه آثار، ج ۱۶، ص۲۸-۲۹.
  49. شریعتی، مجموعه آثار، ج ۱۱، ص۱۴۷.
  50. امام‌جمعه‌زاده و روحانی، «بررسی تحلیلی ایدئولوژیک‌کردن دین...»، در فصلنامه پژوهشنامه علوم سیاسی، زمستان ۱۳۸۶، ص۷.
  51. شریعتی، مجموعه آثار، ج ۲۰، ص۲۹۴.
  52. شریعتی، مجموعه آثار، ج ۵، ص۴۲، به نقل از خسروپناه،آسیب‌شناسی دین‌پژوهی معاصر، ۱۳۸۹ش، ص۳۳۷.
  53. شریعتی، مجموعه آثار، ج ۲۶، ص۴۷۲.
  54. سایت پرسمان دانشگاهیان، نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه هاjavascript:void(0)
  55. «به تاریخ پیوست»، در مصاحبه با احمد نقیب‌زاده، در روزنامه اعتماد، ۲۹ خرداد ۹۵، ص۱۰.
  56. شریعتی، مجموعه آثار، ج ۴، ص۳۳۵ به بعد، به نقل از خسروپناه، آسیب‌شناسی دین‌پژوهی معاصر، ۱۳۸۹ش، ص۴۰۳.
  57. شریعتی، مجموعه آثار، ج ۲۰، ص۲۹۲.
  58. «وَمَا أَرْسَلْنَا مِن رَّسُولٍ إِلَّا بِلِسَانِ قَوْمِهِ لِیبَینَ لَهُمْ ۖ؛ ما هیچ پیامبری را، جز به زبان قومش، نفرستادیم؛ تا (حقایق را) برای آنها آشکار سازد.» (بر اساس ترجمه مکارم شیرازی)
  59. شریعتی، مجموعه آثار، ج ۴، ص۳۱۱-۳۱۲.
  60. شریعتی، مجموعه آثار، ج ۴، ص۳۱۱-۳۱۲.
  61. شریعتی، مجموعه آثار، ج ۲۸، ص۷۰.
  62. شریعتی، مجموعه آثار، ج ۲۰، ص۳۷۶.
  63. شریعتی، مجموعه آثار، ج ۱۶، ص۱۸۸.
  64. شریعتی، مجموعه آثار، ج ۲۹، ص۱۴۴.
  65. شریعتی، مجموعه آثار، ج ۲۶، ص۲۹۳-۲۹۵.
  66. خسروپناه، آسیب‌شناسی دین‌پژوهی معاصر، ۱۳۸۹ش، ص۳۴۱.
  67. خسروپناه، آسیب‌شناسی دین‌پژوهی معاصر، ۱۳۸۹ش، ص۳۴۱.
  68. شریعتی، مجموعه آثار، ج ۲۹، ص۱۴۴.
  69. شریعتی، مجموعه آثار، ج ۹، ص۱۲-۱۵.
  70. شریعتی، مجموعه آثار، ج ۹، ص۱۷۹.
  71. شریعتی، مجموعه آثار، ج ۹، ص۱۷۰-۱۷۱.
  72. جعفری، «جایگاه دکتر علی شریعتی...»، در یادواره نهمین سالگرد هجرت...، ص۴۵.
  73. خسروپناه، آسیب‌شناسی دین‌پژوهی معاصر، ۱۳۸۹ش، ص۳۴۹.
  74. خسروپناه، آسیب‌شناسی دین‌پژوهی معاصر، ۱۳۸۹ش، ص۳۵۱.
  75. شریعتی، مجموعه آثار، ج ۳۶.
  76. شریعتی، امت و امامت، ص۱۱۰.
  77. شریعتی، امت و امامت، ص۴۴.
  78. شریعتی، امت و امامت، ص۷۴.
  79. شریعتی، مجموعه آثار، ج ۱۵، ص۴۲-۴۵، به نقل از خسروپناه، آسیب‌شناسی دین‌پژوهی معاصر، ۱۳۸۹ش، ص۳۵۶.
  80. خسروپناه، آسیب‌شناسی دین‌پژوهی معاصر، ۱۳۸۹ش، ص۳۶۹.
  81. خسروپناه، آسیب‌شناسی دین‌پژوهی معاصر، ۱۳۸۹ش، ص۳۶۹.
  82. خسروپناه، آسیب‌شناسی دین‌پژوهی معاصر، ۱۳۸۹ش، ص۳۷۰.
  83. قریشی، «علی شریعتی و تحلیل دینی مناسبات اجتماعی»، در فصلنامه جغرافیا و برنامه‌ریزی، تابستان و پاییز ۱۳۸۴،ش ۲۱، ص۲۵۳.
  84. قریشی، «علی شریعتی و تحلیل دینی مناسبات اجتماعی»، در فصلنامه جغرافیا و برنامه‌ریزی، تابستان و پاییز ۱۳۸۴،ش ۲۱، ص۲۵۳.
  85. قریشی، «علی شریعتی و تحلیل دینی مناسبات اجتماعی»، در فصلنامه جغرافیا و برنامه‌ریزی، تابستان و پاییز ۱۳۸۴،ش ۲۱، ص۲۵۳.
  86. قریشی، «علی شریعتی و تحلیل دینی مناسبات اجتماعی»، در فصلنامه جغرافیا و برنامه‌ریزی، تابستان و پاییز ۱۳۸۴،ش ۲۱، ص۲۵۳.
  87. قریشی، «علی شریعتی و تحلیل دینی مناسبات اجتماعی»، در فصلنامه جغرافیا و برنامه‌ریزی، تابستان و پاییز ۱۳۸۴،ش ۲۱، ص۲۵۳ و ۲۵۴.
  88. جعفریان، «فرقان؛ برکشیده نظریه تشیع علوی و صفوی»، در فصلنامه یادآور،ش ۶، ۷ و ۸.
  89. خسروپناه، آسیب‌شناسی دین‌پژوهی معاصر، ۱۳۸۹ش، ص۴۵۸.
  90. خسروپناه، آسیب‌شناسی دین‌پژوهی معاصر، ۱۳۸۹ش، ص۴۶۰.
  91. خسروپناه، آسیب‌شناسی دین‌پژوهی معاصر، ۱۳۸۹ش، ص۴۶۰.
  92. خسروپناه، آسیب‌شناسی دین‌پژوهی معاصر، ۱۳۸۹ش، ص۴۶۰.
  93. شریعتی، مجموعه آثار، ج۲۱، ص۱۷، به نقل از خسروپناه، آسیب‌شناسی دین‌پژوهی معاصر، ۱۳۸۹ش، ص۴۵۸.
  94. شریعتی، مجموعه آثار، ج۱، با مخاطب‌های آشنا، ص۱۴.
  95. خسروپناه، آسیب‌شناسی دین‌پژوهی معاصر، ۱۳۸۹ش، ص۴۶۲.
  96. جعفریان، شریعتی و روحانیت، ۱۳۷۶ش، ص۱۵-۱۹.
  97. خسروپناه، آسیب‌شناسی دین‌پژوهی معاصر، ۱۳۸۹ش، ص۲۰۴.
  98. ترکش‌دوز، سنخ‌شناسی منتقدین شریعتی، سایت باشگاه اندیشه، ۹ خرداد ۱۳۸۴.
  99. مجموعه آثار شهید مطهری، ج۱۷، ص۶۷۱.
  100. ترکش‌دوز، سنخ‌شناسی منتقدین شریعتی، سایت باشگاه اندیشه، ۹ خرداد ۱۳۸۴.
  101. ترکش‌دوز، سنخ‌شناسی منتقدین شریعتی، سایت باشگاه‌اندیشه، ۹ خرداد ۱۳۸۴.
  102. ترکش‌دوز، سنخ‌شناسی منتقدین شریعتی، سایت باشگاه‌ اندیشه، ۹ خرداد ۱۳۸۴.
  103. شهید مطهری افشاگر توطئه، بنیاد محقق طباطبایی.
  104. شکوهی، «مخالفان شریعتی از سنتی تا مدرن (۲)»، در روزنامه اعتماد، ۲۹ خرداد ۱۳۹۵، ص۱۶.
  105. شکوهی، «مخالفان شریعتی از سنتی تا مدرن (۲)»، در روزنامه اعتماد، ۲۹ خرداد ۱۳۹۵، ص۱۶.
  106. شکوهی، «مخالفان شریعتی از سنتی تا مدرن (۲)»، در روزنامه اعتماد، ۲۹ خرداد ۱۳۹۵، ص۱۶.
  107. https://mobahesat.ir/8156
  108. خاطرات آیت الله سید حسین موسوی تبریزی،۱۳۸۴ش، صص۳۴۹-۳۵۰.
  109. اسفندیاری، شعله بی‌قرار، ۱۳۹۰ش، ص۱۳۳.
  110. نراقی، «ایران‌شناسی؛ نقدی بر اندیشه‌های دکتر علی شریعتی...»، در مجله حافظ، شماره ۳۱، ص۲۴.
  111. خسروپناه، آسیب‌شناسی دین‌پژوهی معاصر، ۱۳۸۹ش، ص۱۹۸ و ۱۹۹.
  112. خسروپناه، آسیب‌شناسی دین‌پژوهی معاصر، ۱۳۸۹ش، ص۱۹۸.
  113. اسفندیاری، شعله بی‌قرار، ۱۳۹۰ش، ص۱۳۶.
  114. فهرست سخنرانی‌های شریعتی، سایت بنیاد فرهنگی دکتر علی شریعتی.
  115. برای نمونه نگاه کنید به: سخنرانی‌های دکتر علی شریعتی، سایت دکتر شریعتی.
  116. اسفندیاری، شعله بی‌قرار، ۱۳۹۰ش، ص۱۴۵.
  117. اسفندیاری، شعله بی‌قرار، ۱۳۹۰ش، ص۱۴۵.
  118. فهرست کلیات و مجموعه آثار دکتر علی شریعتی، سایت دکتر شریعتی.
  119. کتاب‌ها، سایت بنیاد فرهنگی دکتر علی شریعتی.
  120. فهرست کلیات و مجموعه آثار دکتر علی‌ شریعتی، سایت دکتر شریعتی.
  121. از زبان‌های دیگر، سایت بنیاد فرهنگی دکتر علی شریعتی.
  122. انتشارات و ترجمه‌های کتب و سخنرانی‌های دکتر علی شریعتی، سایت دکتر شریعتی.
  123. امیر فریار، «کتابشناسی شریعتی»، در ماهنامه جهان کتاب، دی، بهمن و اسفند ۱۳۹۰،ش ۲۷۲-۲۷۴، ص۲۲.
  124. امیر فریار، «کتابشناسی شریعتی»، در ماهنامه جهان کتاب، دی، بهمن و اسفند ۱۳۹۰،ش ۲۷۲-۲۷۴، ص۲۲.
  125. امیر فریار، «کتابشناسی شریعتی»، در ماهنامه جهان کتاب، دی، بهمن و اسفند ۱۳۹۰،ش ۲۷۲-۲۷۴، ص۲۲.

یادداشت

  1. پروتستانیسم (Protestanism) به معنای گرایش و اعتقاد به مذهب پروتستان (Pritestan) است. مذهب پروتستان، نام یکی از سه فرقه اصلی مسیحی است. از آن جهت که این مذهب در اعتراض به برخی عقاید کلیسای کاتولیک شکل گرفت، نام پروتستان به خود گرفت. پروتست (Protest) به معنای اعتراض و پروتستان (Protestan) به معنای معترض است. عقلگرایی بیشتر کلیسای پروتستان نسبت به کلیسای کاتولیک از ویژگی‌های شاخص آنهاست. [نیازمند منبع]
  2. میرزا فتحعلی آخوندزاده ۱۸۱۲ ۱۸۷۸، ۱۱۹۱ ۱۲۵۶ش) نمایش‌نامه‌نویس و آزادی‌خواه ایرانی در دورهٔ قاجار و بنیانگذار ادبیات نو در ایران. برخی آخوندزاده را یک سکولاریست مصمم و از مدافعان سرسخت قانون اساسی دنیوی و هوادار جدی تفکیک مطلق سیاست و دیانت از یکدیگر و مخالف نفوذ و دخالت شرعی و روحانی در حکومت و سیاست داسته‌اند. [نیازمند منبع]
  3. به آلمانیMartin Luther کشیش متجدد و مترجم انجیل به زبان آلمانی و اصلاح‌طلب مذهبی و از پیشوایان نهضت اصلاحات پروتستانی
  4. حسینی تهرانی در رابطه با داستان سالم پیدا شدن بدن شیخ صدوق در قبر پس از ۹۰۰ سال وانکار دکتر گفته است :آقای دکتر در کتابش‌ می‌نویسد: «اینکه‌ می‌گویند بدن‌ صدوق تر و تازه‌ است‌، برای آن‌ است‌ که‌ ریاضت‌ می‌کشید ؛ افرادی هم‌ که‌ چربی نخورند و گوشت‌ نخورند بدن‌های‌ آنها خشک‌ می‌شود، و اگر در محفظه‌ای قرار دهند که‌ با هوا و رطوبت‌ تماس‌ نداشته‌ باشد ممکن‌ است‌ که‌ چند صباحی بدن‌ بماند.».آقا جان‌ بیا ایمان‌ بیاور به‌ خدا و عالم‌ غیب‌! صدوق‌ اهل‌ گوشت‌ و چربی خوردن‌ هم‌ بود، ریاضت‌ هم‌ نمی‌کشید و چاق‌ هم‌ بود، قریب‌ هزارسال‌ است‌ که‌ مرده‌، بدنتر وتازه‌ است‌، زیر زمین‌ مرطوب‌ هم‌ هست‌. معادشناسی، ج۳، ص۱۹۶
  5. مجتهد شیعی ۱۳۰۳-۱۳۶۰ش) http://almonzer.blogfa.com/post/107

منابع

  • «استاد محمد تقی شریعتی مدافع شریعت در برابر الحاد و طاغوت، مصاحبه با عبدالکریم، محمود و محمدتقی شریعتی، در مجله کیهان فرهنگی، شماره ۱۱، بهمن ۱۳۶۳ش.
  • اسفندیاری، محمد، شعله بی‌قرار، قم، صحیفه خرد، ۱۳۹۰ش.
  • امام‌جمعه‌زاده، جواد؛ روحانی، حسین، «بررسی تحلیلی ایدئولوژیک کردن دین از نگاه دکتر علی شریعتی»، در مجله پژوهشنامه علوم سیاسی، شماره ۹، زمستان ۱۳۸۶ش.
  • امیر فریار، فرخ، «کتاب‌شناسی شریعتی»، در مجله جهان کتاب، دی، شماره ۲۷۲-۲۷۴، بهمن و اسفند ۱۳۹۰ش.
  • «به تاریخ پیوست»، مصاحبه با احمد نقیب‌زاده، در روزنامه اعتماد، تاریخ درج مطلب: ۲۹ خرداد ۱۳۹۵ش.
  • ترکش‌دوز، امیرحسین، «سنخ‌شناسی منتقدین شریعتی»، در سایت باشگاه‌ اندیشه، تاریخ درج مطلب: ۹ خرداد ۱۳۸۴، تاریخ بازدید: ۱۹ بهمن ۱۳۹۵ش.
  • جعفریان، رسول، شریعتی و روحانیت، ۱۳۷۶ش.
  • خسروپناه، عبدالحسین، آسیب‌شناسی دین‌پژوهی معاصر، سازمان انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، ۱۳۸۹ش.
  • رهنما، علی، مسلمانی در جستجوی ناکجاآباد، قرقلو، کیومرث، تهران، گام نو، ۱۳۸۱ش.
  • شریعتی، علی، امت و امامت، تهران، انتشارات قلم، ۱۳۵۷ش.
  • شریعتی، علی، مجموعه آثار، ج ۲، خودسازی انقلابی، انتشارات چاپخش، ۱۳۶۰ش.
  • شریعتی، علی، مجموعه آثار، ج ۴، بازگشت، تهران، نشر الهام، ۱۳۸۱ش.
  • شریعتی، علی، مجموعه آثار، ج ۵، ما و اقبال، تهران، الهام، ۱۳۸۴ش.
  • شریعتی، علی، مجموعه آثار، ج ۹، تشیع علوی و تشیع صفوی، انتشارات چاپخش، ۱۳۷۷ش.
  • شریعتی، علی، مجموعه آثار، ج ۱۱، تهران، قلم، ۱۳۷۵ش.
  • شریعتی، علی، مجموعه آثار، ج ۱۶، اسلام‌شناسی (۱)، تهران، قلم، بی‌تا.
  • شریعتی، علی، مجموعه آثار، ج ۲۰، روشنفکر و مسئولیت او در جامعه، انتشارات قلم، ۱۳۷۳ش.
  • شریعتی، علی، مجموعه آثار، ج ۲۷، بازشناسی هویت ایرانی-اسلامی، انتشارات الهام، ۱۳۷۴ش.
  • شریعتی، علی، مجموعه آثار، ج ۲۹، میعاد با ابراهیم، انتشارات چاپخش، ۱۳۵۸ش.
  • شریعتی، محمدتقی، یادواره نهمین سالگرد هجرت و شهادت دکتر علی شریعتی، تهران، چاپخش، ۱۳۶۵ش.
  • شکوهی، علی، «مخالفان شریعتی از سنتی تا مدرن (۲)»، در روزنامه اعتماد، تاریخ درج مطلب: ۲۹ خرداد ۱۳۹۵ش.
  • «فرقان: برکشیده نظریه تشیع علوی و صفوی»، مصاحبه با رسول جعفریان، در فصلنامه یادآور، شماره ۶ و ۷ و ۸، تابستان، پاییز، زمستان ۱۳۸۸ و بهار ۱۳۸۹ش.
  • فهرست کلیات و مجموعه آثار دکتر علی شریعتی، سایت دکتر شریعتی، تاریخ بازدید شده: ۱۷ بهمن ۱۳۹۵ش.
  • قریشی، فردین، «علی شریعتی و تحلیل دینی مناسبات اجتماعی»، در مجله جغرافیا و برنامه‌ریزی، شماره ۲۱، تابستان و پاییز ۱۳۸۴ش.
  • محمودی، حسن، «نهضت خداپرستان سوسیالیست«، در مجله اطلاعات حکمت و معرفت، شماره ۴۱، مرداد ۱۳۸۸ش، ص۵۸-۶۱.
  • مطهری، مرتضی، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، تهران و قم، انتشارات صدرا، ۱۳۹۰ش.
  • نراقی، احسان، «ایران‌شناسی: نقدی بر اندیشه‌های دکتر علی شریعتی (شیعه صفوی و علوی)» در مجله حافظ، شماره ۳۱، نیمه دوم تیر ۱۳۸۵ش.
  • کتاب‌ها، سایت بنیاد فرهنگی دکتر علی شریعتی، تاریخ بازدید: ۱۷ بهمن ۱۳۹۵ش.
  • از زبان‌های دیگر، سایت بنیاد فرهنگی دکتر علی شریعتی، تاریخ بازدید: ۱۶ بهمن ۱۳۹۵ش.
  • انتشارات و ترجمه‌های کتب و سخنرانی‌های دکتر علی شریعتی، سایت دکتر شریعتی، تاریخ بازدید: ۱۷ بهمن ۱۳۹۵ش.