حوزه علمیه اصفهان

مقاله قابل قبول
پیوند کم
رده ناقص
عدم رعایت شیوه‌نامه ارجاع
کپی‌کاری از منابع خوب
شناسه ناقص
از ویکی شیعه
حوزه علمیه اصفهان
اطلاعات کلی
تأسیسدوره صفویه، قرن چهارم قمری
بنیانگذارعلاءالدین کاکویه
نوع فعالیتآموزشی
گستره فعالیتعلوم دینی
اهدافترویج مذهب شیعه
رئیسآیت الله مظاهری
سایر
وضعیتفعال
وبگاه


تصویری از مدرسه چهارباغ اصفهان

حوزه علمیه اصفهان مجموعه‌ای از مدارس، عالمان و طلاب علوم دینی در شهر اصفهان است که تاریخ آن، به دوره صفویه و رسمی شدن مذهب تشیع در ایران و به ویژه انتقال پایتخت به اصفهان به صورت رسمی بازمی‌گردد. با توجه به فشارهایی که در قلمرو عثمانی در عهد صفوی بر شیعیان وارد می‌شد، برخی از عالمان شیعی جبل‌عامل با بهره‌گیری از فرصت این گشایش سیاسی در ایران و به انگیزه ترویج مذهب شیعه به این کشور مهاجرت کردند. حوزه علمیه اصفهان، فلاسفه، فقها و مراجع فراوان را پرورانده است. عالمانی چون میرزا عبدالله افندی، شیخ بهائی، محمدباقر سبزواری، محمدتقی مجلسی، محمدباقر مجلسی، آقا جمال خوانساری، آقا حسین خوانساری، سید محمدباقر درچه‌ای، سید ابوالحسن اصفهانی در این حوزه رشد و پرورش یافته‌اند.

مخالفت علما و فقها با تصوف و صوفیان از ویژگی‌‌های حوزه علمیه اصفهان بوده است. زنانی نیز در این حوزه رشد یافته‌اند که معروف‌ترین آنان آمنه بیگم دختر محمدتقی مجلسی، حمیده رویدشتی دختر شریف بن محمد رویدشتی اصفهانی و در دوره جدید، بانو نصرت امین اصفهانی است. از مهمترین مدارس علمیه این شهر، ‌می‌توان به مدرسه ملا عبدالله، مدرسه شیخ لطف الله، مدرسه شاه، مدرسه امام صادق، مدرسه صدر و مدرسه شیخ بهائی اشاره کرد.


تاریخچه

مرکزیت حوزه‌های علمیه
حوزه علمیه دورهٔ مرجعیت
حوزه علمیه قمقرن سوم و چهارم
حوزه علمیه بغدادقرن چهارم و پنجم
حوزه علمیه نجفقرن پنجم و ششم
حوزه علمیه حلهقرن هفتم تا نهم
حوزه علمیه نجفقرن دهم
حوزه علمیه اصفهانقرن یازدهم و دوازدهم
حوزه علمیه نجفسیزدهم، چهاردهم و پانزدهم
حوزه علمیه قمچهاردهم و پانزدهم
حوزه‌های علمیه ایرانحوزه‌های علمیه عراقحوزه‌های علمیه لبنان

برخی آغاز فعالیت‌های علمی شیعیان در اصفهان را اواخر قرن چهارم قمری می‌دانند که علاءالدین کاکویه مدرسه‌ای با نام مدرسه علائی برای ابن سینا تأسیس کرد؛[۱] اما شکل‌گیری رسمی حوزه علمیه در این شهر، پس از رسمی شدن مذهب تشیع در دوره صفویه در ایران و به ویژه انتقال پایتخت به آنجا بوده است.

دوره صفویه

در دوره صفویه، با توجه به فشار‌های شدیدی که بر شیعیان در قلمرو عثمانی وارد شده بود، برخی از عالمان شیعی جبل عامل با بهره‌گیری از فرصتِ گشایش سیاسی در ایران و به انگیزه ترویج مذهب شیعه به این کشور مهاجرت کردند.[۲] شاه طهماسب صفوی (حکومت: ۹۳۰ـ۹۸۴ق) مهم‌ترین نقش را در استقبال از این علمای مهاجر داشت. برخی از این علما در شکل گیری حوزه علمی اصفهان ایفای نقش کردند، با استقرار سلطنت شاه عباس اول صفوی (حکومت: ۹۹۶ـ ۱۰۳۸) و اقدامات او عالمان شیعی نفوذ بیشتری یافتند، تا آنجا که می‌توان گفت حوزه اصفهان در واقع در دوره او تأسیس شد.

در دوران حکومت شاه طهماسب به سبب توجه خاص شاه به علما و نیز اعتقاد و التزام شخص او به احکام شریعت،[۳] حوزه‌‌های علمی شیعه رونق و نفوذ ویژه‌ای یافتند.

پس از شاه طهماسب، در دوره شاه اسماعیل دوم (حکومت: ۹۸۴ـ ۹۸۵) به جهت گرایش شاه به اهل سنت، عالمان شیعی در انزوا قرار گرفتند و حتی شاه در صدد قتل آنان برآمد.[۴] پس از شاه اسماعیل دوم نیز در دوره سلطان محمد خدابنده (حکومت: ۹۸۵ـ۹۹۶) توجهی به حوزه علمیه نشد. با استقرار سلطنت شاه عباس اول (حکومت: ۹۹۶ـ ۱۰۳۸) و اقدامات او عالمان شیعی نفوذ بیشتری یافتند، تا آنجا که می‌توان گفت حوزه اصفهان در واقع در دوره او تأسیس شد.

دوره نادرشاه

در پی تصرف اصفهان به دست محمود افغان و سپس به قدرت رسیدن نادرشاه افشار (حک ۱۱۴۸ـ۱۱۶۱) و نا امن شدن این شهر، حوزه اصفهان رونق پیشین خود را از دست داد، چنان که شماری از علما ناچار از مهاجرت به شهر‌های دیگر شدند.[۵] با این همه، حوزه اصفهان با بهره‌گیری از میراث علمی عصر صفوی، بازهم به حیات خود، هر چند با افت و خیزهایی، ادامه داد.

قاجاریه

عکس ارنست هولستر از مدرسه چهارباغ در دوره ظل السلطان در زمان قاجاریه

در دوران قاجاریه (حکومت: ۱۲۱۰ـ۱۳۴۴) نیز تدریس فقه و اصول در حوزه علمیه اصفهان پر رونق بود. اما در این دوره بیشتر عالمان تحصیلات و سطوح را در این شهر فرامی گرفتند و برای تکمیل تحصیلات به حوزه علمیه نجف که از نو رونق یافته بود مهاجرت می‌کردند. البته برخی از آنان پس از کسب درجه اجتهاد و نایل شدن به مراتب بالای درسی به اصفهان باز می‌گشتند و به تدریس و تصدی دیگر شئون دینی می‌پرداختند. همین رفت و آمد سبب شد که اصفهان همچنان در پرورش مجتهدان مبرَّز پیشگام بماند. حتی فقیه اصولی مشهوری چون سیدمحمد مجاهد، فرزند سیدعلی طباطبائی صاحب ریاض و نواده وحید بهبهانی، که خود در درس اجتهادی جدّ و پدرش شرکت کرده و جایگاهی معتبر داشت، به اصفهان آمد و چند سال، تا هنگام درگذشت پدرش (۱۲۳۱)، به تربیت طلاب همت گماشت[۶]

دوره پهلوی

در واقع، از این زمان به بعد، اصفهان رسماً از حوزه‌‌های تابع نجف شد و استادان درس آموخته نجف با استقرار در این شهر، دستاورد‌های علمی آن را در اختیار طلاب می‌گذاشتند. حوزه اصفهان، از سال ۱۳۰۴ تا ۱۳۵۷ شمسی، به ویژه در پی سیاست‌های پهلوی اول، شکوفایی خود را از دست داد.[۷]

وضعیت کنونی

بعد از انقلاب اسلامی ایران، حوزه اصفهان از دستاورد‌های علمی حوزه علمیه قم بهره برده و استادانِ برجسته آن درس آموختگان این حوزه، و نیز حوزه علمیه نجف هستند.

عالمان تأثیرگذار حوزه علمیه اصفهان

عالم دوره توضیحات
شیخ علی منشار(۹۸۴ق) صفویه نزد علی بن عبدالعالی کرکی تحصیل کرده بود و در این دوران به ایران آمد و از طرف شاه طهماسب اول، به منصب شیخ الاسلامی اصفهان رسید.[۸]
حسین بن عبدالصمد حارثی(۹۸۴ق) صفویه از شاگردان شهید ثانی و پدر شیخ بهائی بود. در آغاز ورود به ایران در اصفهان اقامت گزید. در آنجا علی بن هلال منشار کرکی عاملی، شیخ الاسلام اصفهان، از او استقبال کرد. حارثی سه سال در اصفهان به تدریس اشتغال داشت.[۹]
ملا عبدالله تستری(۱۰۲۱ق) صفویه وی درس خوانده حوزه علمیه نجف بود و احتمالاً در حدود ۱۰۰۶ از کربلا به اصفهان آمد و سپس برهه‌ای در مشهد ساکن شد، اما در ۱۰۰۹ که شاه عباس اول به مشهد رفته بود با او ملاقات و او را تکریم کرد و از وی خواست به اصفهان برگردد. شاه در اصفهان برای او مدرسه‌ای ساخت و تدریس در آن را به او سپرد. وی در آن مدرسه به تدریس فقه، اصول، حدیث و رجال پرداخت. بر اثر تلاش‌‌های تستری حوزه علمیه اصفهان رونق فراوان یافت. به نوشته محمد تقی مجلسی که خود شاگرد تستری بوده است، تعداد محصلان علوم دینی در زمان ورود تستری به اصفهان پنجاه تن و در زمان وفاتش (۱۰۲۱ق) نزدیک به هزار تن بوده‌اند.[۱۰]
شیخ بهائی(۱۰۳۱ق) صفویه شاه عباس منصب شیخ الاسلامی اصفهان را پس از فوت شیخ علی منشار به وی سپرد. وی به مدد دانش گسترده و متنوع خود به تدریس پرداخت و شاگردان بزرگی تربیت کرد. وی در سلسله اجازات روایی، از محدّثان امامی برجسته است و طرق بسیاری از اجازات محدّثان در قرون اخیر به او و سپس پدرش و شهید ثانی منتهی می‌شود.[۱۱]
لطف الله بن عبدالکریم میسی(۱۰۳۵ق) صفویه از مهاجران جبل عامل و از مدرّسان فقه و حدیث در اصفهان بود. وی تا ۹۹۷ در مشهد اقامت داشت، ولی به دنبال حمله ازبکان به مشهد و شهادت استادش، ملاعبدالله تستری، از مشهد به قزوین رفت و سرانجام به خواست شاه عباس اول در اصفهان اقامت گزید و در مسجد و مدرسه‌ای که شاه به نام او ساخت ساکن شد.[۱۲]
سید مصطفی تفرشی صفویه صاحب کتاب مشهور نقدالرجال، نیز از استادان مبرَّز حوزه اصفهان در این دوران بود که نزد ملاعبدالله تستری حدیث و رجال آموخته و از او اجازه روایت کتب اربعه را دریافت کرده بود.[۱۳]
محمد باقر استرآبادی مشهور به میر داماد صفویه محدّث، فقیه و فیلسوف امامی که از دایی‌اش عبدالعالی کرکی و حسین بن عبدالصمد حارثی اجازه روایت دریافت کرد، در اصفهان کرسی تدریس و افتا داشت و پس از درگذشت بهاءالدین عاملی ریاست کرسی تدریس به او رسید. صدرالدین شیرازی معروف به ملاصدرا از معروف‌ترین شاگردان اوست که از شیراز به اصفهان آمد و نزد وی علوم معقول را آموخت.[۱۴]
میرفندرسکی صفویه فیلسوف امامی و عالم ریاضیات حوزه اصفهان است. وی در دوره شاه عباس و شاه صفی به تدریس فلسفه و ریاضیات مشغول و نزد آن دو محترم بود.[۱۵]
قاسم حسنی طباطبائی قهپایی صفویه رجال شناس قرن یازدهم بود. در اصفهان نزد بهاءالدین عاملی و ملا عبداللّه تستری علوم حدیث و رجال آموخت و محمد باقر مجلسی و محمد بن علی بن ابراهیم استرآبادی از شاگردان وی بودند.[۱۶]
محمد تقی مجلسی صفویه فقیه و محدّث که در اصفهان به دنیا آمد و در خردسالی از ابوالبرکات واعظ اصفهانی اجازه روایت گرفت، نزد بهاءالدین عاملی و عبدالله شوشتری اصفهانی دانش آموخت و از آن دو اجازه دریافت کرد و در اصفهان شاگردان زیاد از جمله فرزندانش عزیزالله، عبداللّه و محمدباقر مجلسی، آقا حسین خوانساری، ملا صالح مازندرانی و محمد صادق کرباسی را پرورش داد.[۱۷]
ملا رجب علی تبریزی صفویه عارف و حکیم امامی اهل تبریز که به دلیل اقامت طولانی در اصفهان به اصفهانی نیز شهرت یافت، در این شهر شاگردان برجسته‌ای تربیت کرد. وی مدتی در مدرسه شیخ لطف الله تدریس می‌کرد.[۱۸]
رفیع الدین محمد بن حیدر حسنی طباطبائی صفویه فقیه اصولی و متکلم امامی در اصفهان، نزد شیخ بهائی و عبدالله شوشتری اصفهانی دانش آموخت و در علوم عقلی و نقلی تبحر یافت و شاگردان زیاد از جمله محمدباقر مجلسی را پرورش داد. کتاب مشهور او الشجرةالالهیه است.[۱۹]
آخوند ملا حسین بروجردی صفویه در مسجد جامع عباسی تدریس می‌کرد و عبدالحسین حسینی خاتون آبادی، صاحب وقایع السنین و الاعوام، کتاب حکمة العین کاتبی قزوینی (متوفی ۶۷۵) را نزد او خوانده است.[۲۰]
ملا صالح مازندرانی صفویه برای تحصیل علم به اصفهان رفت و علوم عقلی و نقلی را از عالمان اصفهان آموخت. او نزد عبدالله شوشتری اصفهانی و محمدتقی مجلسی دانش آموخت.[۲۱]
رفیع الدین گیلانی صفویه فقیه و محدّث نیز نزد محمد باقر مجلسی علوم حدیث آموخت و مدتی نیز نزد شیخ حر عاملی شاگردی کرد. او رساله‌ای به نام رسالة فی طریقة الاخباریین و الاصولیین و نیز کتابی با نام الذریعه الی احکام الشریعه نوشته است.[۲۲]
محقق سبزواری صفویه فقیه محدّث و متکلم امامی در نزد ابوالقاسم فندرسکی و قاضی معزالدین اصفهانی علوم عقلی و نزد حیدر علی اصفهانی و حسن علی بن عبدالله تستری علوم نقلی را آموخت. وی علاوه بر منصب شیخ الاسلامی، در مدرسه ملا عبدالله تستری تدریس می‌کرد و شاگردان فراوان پرورش داد.[۲۳]
آقا حسین خوانساری صفویه در خردسالی برای کسب علم از خوانسار به اصفهان رفت و در مدرسه خواجه ملک سکنا گزید و نزد محمد تقی مجلسی و محقق سبزواری علوم منقول و نزد میرفندرسکی علوم معقول را آموخت و سپس متصدی تدریس شد و بسیاری از عالمان آن دوران از شاگردان او به حساب می‌آمدند.[۲۴]
محمد بن حسن شروانی صفویه داماد و شاگرد محمد تقی مجلسی که در فقه، فلسفه و کلام صاحب نظر بود، شرحی بر شرایع الاسلام و حواشی زیاد بر کتاب‌های فلسفی، کلامی و فقهی نوشت. وی که از دانش آموختگان حوزه نجف بود، به اصفهان مهاجرت کرد و در این شهر به تدریس پرداخت.[۲۵]
حسین مرعشی حسینی آملی صفویه وزیر حکومت صفوی معروف به سلطان العلماء و خلیفه سلطان، در فقه، اصول، حدیث، تفسیر و کلام صاحب نظر بود و نزد پدرش بهاءالدین عاملی و دیگران دانش آموخته بود. شاه عباس به او بسیار علاقه داشت و دخترش را به همسری او در آورد و منصب صدارت را به او سپرد. شاه صفی (حکومت: ۱۰۳۸ـ۱۰۵۲) او را در ۱۰۴۱ عزل کرد و سپس شاه عباس دوم صفوی (حکومت: ۱۰۵۲ـ۱۰۷۷) او را به وزارت رسانید. وی از مشهورترین مدرّسان اصفهان بود. حاضران در مجلس درس او را تا دو هزار نفر نوشته‌اند.[۲۶]
خلیل بن غازی قزوینی صفویه عالم اخباری و آگاه از علوم عقلی و نقلی، نزد بهاءالدین عاملی و میرداماد دانش آموخت و شاگردان بسیار تربیت کرد.[۲۷]

در این دوره، حوزه اصفهان در جایگاهی قرارداشت که عالمان شهر‌های دیگر نظر آنان را در موارد خاص جویا می‌شدند؛ مثلا محمد امین استرآبادی مؤسس مکتب اخباری کتاب فوائد مدنیه خود را برای اظهارنظر به اصفهان فرستاد.[۲۸] مرجعیت فقهی حوزه اصفهان برای شیعیان هند نیز از شاخص‌‌های همین دوره است.مثلا یکی از آثار محمد باقر مجلسی مجموعه‌ای از این استفتائات و پاسخ آنها، با عنوان اجوبة المسائل الهندیه[۲۹] است.

قاضی جعفر بن عبدالله کمره ای قرن ۱۲ علوم نقلی و عقلی را در اصفهان نزد عالمان آن شهر از جمله محقق سبزواری و آقاحسین خوانساری و حدیث را نزد محمدتقی مجلسی آموخت و از او اجازه روایت گرفت. منصب قضا در اصفهان نیز به او واگذار شد. پس از درگذشت محمد باقر مجلسی منصب شیخ الاسلامی نیز به او رسید. او کتابی به نام ذخائرالعُقبی به اشاره شاه سلطان حسین صفوی تألیف کرد.[۳۰]
سید نعمت الله جزایری قرن ۱۲ مدت‌ها در اصفهان نزد محمدباقر مجلسی و محمدمحسن فیض کاشانی و دیگران حدیث و فقه و حکمت آموخت.
محمد محسن فیض کاشانی قرن ۱۲ ملقب به علم الهدی (متوفی ۱۱۱۵)، فقیه و محدّث امامی نیز در حوزه اصفهان تحصیل کرد. وی نزد پدرش ملامحسن فیض کاشانی، محقق سبزواری و سید نعمت‌الله جزایری حدیث و فقه و حکمت آموخت.[۳۱]
آقا جمال خوانساری قرن ۱۲ از محمدباقر مجلسی حدیث شنید و در اصفهان تدریس می‌کرد و از شاگردان او محمد رفیع گیلانی و محمد حسین خاتون آبادی بودند.[۳۲]
محمد بن عبدالفتاح تنکابنی قرن ۱۲ مشهور به فاضل سراب فقه را از محقق سبزواری، حدیث را از محمد بن حسن شروانی و محمد باقر مجلسی و فلسفه را از ملا رجب علی تبریزی فرا گرفت. وی شاگردان فراوان پرورش داد. سفینه النجاه در اصول دین و ضیاءالقلوب در امامت از آثار وی است.[۳۳]
محمد صالح خاتون آبادی قرن ۱۲ داماد محمدباقر مجلسی است که نزد او و آقا حسین خوانساری شاگردی کرد و از مجلسی اجازه روایت گرفت.[۳۴]
آقا حسین گیلانی قرن ۱۲ به سبب تدریس در مسجد لنبان به لنبانی شهرت داشت، در حکمت، عرفان، فقه و حدیث خبره بود و در مسجد مزبور علوم و فنون مختلف را تدریس می‌کرد و محضر درس او در اصفهان اهمیت خاصی داشت.[۳۵]
میرزا عبدالله افندی اصفهانی قرن ۱۲ فقیه و عالم و رحاله امامی مؤلف ریاض العلماء و حیاض الفضلاء، نیز که در اصفهان به دنیا آمد، نزد عالمان مشهوری چون آقا حسین خوانساری، محقق سبزواری، محمدباقر مجلسی و محمد بن حسن شروانی فقه و اصول و حکمت آموخت.[۳۶]
ابوالفضل بهاءالدین محمد بن حسن اصفهانی قرن ۱۲ مشهور به فاضل هندی (متوفی ۱۱۳۷) که به جهت نام کتابش کشف اللثام به کاشف اللثام نیز شهرت دارد و از شاگردان محمدتقی و محمدباقر مجلسی است، از فقها و اصولیان دوران آخر حکومت صفوی به شمار می‌رود. فاضل هندی شاگردان زیاد در اصفهان تربیت کرد که معروفترین آنها سید محمدعلی کشمیری و عبداللّه افندی بوده‌اند.[۳۷]
حزین لاهیجی قرن ۱۲ شاعر معروف نیز از پروردگان حوزه اصفهان در این سال‌ها بود که پس از حمله افغان‌ها آن شهر را ترک کرد و بخش آخر عمر را در هند زیست. پدرش نیز به قصد تحصیل در اصفهان از لاهیجان به این شهر مهاجرت کرده بود.
محمد اکمل اصفهانی قرن ۱۲ پدر آقا وحید بهبهانی و شاگرد علامه مجلسی
محمدصادق تنکابنی قرن ۱۲ شاگردِ پدرش فاضل سراب و علامه مجلسی[۳۸]
عبدالله بن صالح بحرانی سماهیجی قرن ۱۲ عالم اخباری که آخرین شیخ الاسلام اصفهان از جانب شاه سلطان حسین صفوی بود.[۳۹]
محمدزمان بن کلبعلی اصفهانی تبریزی قرن ۱۲ در مدرسه شیخ لطف الله اصفهان نزد علمایی چون محمدباقر مجلسی، محمدصالح خاتون آبادی و آقاحسین خوانساری درس خواند و از جانب شاه سلطان حسین صفوی تولیت و نظارت این مدرسه را برعهده گرفت. فرائدالفوائد در احوال مدارس و مساجد، اثر مهم اوست.
محمد باقر بن حسن خلیفه سلطانی نادرشاه افشار شاگرد محمدباقر مجلسی که تعلیقات علی شرح اللمعه از آثار اوست.[۴۰]
محمد تقی بن محمدکاظم الماسی شمس آبادی نادر شاه افشار شاگرد محمد باقر مجلسی که نماز جمعه و جماعت در جامع عباسی در زمان نادرشاه برعهده او و مرجع طلاب در فقه و حدیث بود.[۴۱]
ملا اسماعیل خواجویی نادر شاه افشار حکیم، متکلم و صاحبنظر در فقه، حدیث و تفسیر که کرسی تدریس فلسفه داشت و گفته شده است سی بار شفای ابن سینا را تدریس و مطالعه کرد. از جمله شاگردان او محمد مهدی نراقی، آقا محمد بیدآبادی و ابوالقاسم مدرس اصفهانی بودند.[۴۲]
ملا محراب گیلانی نادر شاه افشار از حکما و عرفای اصفهان بود و نزد آقا محمد بیدآبادی و ملا اسماعیل خواجویی شاگردی کرد و خود استاد حاجی محمدابراهیم کلباسی بود.[۴۳]
جعفر بن حسین خوانساری نادرشاه افشار فقیه و جد صاحب روضات الجنات، پس از تحصیل مقدمات نزد پدرش در خوانسار به اصفهان رفت و در مدرسه چهار باغ، حکمت و کلام را نزد ابوالقاسم خاتون آبادی مشهور به مدرس و دیگر علمای اصفهان آموخت. وی از سید محمد مهدی بحرالعلوم اجازه روایت داشته است.[۴۴]
ملا علی بن ملا جمشید نوری قاجاریه حکیم و تحصیلات دینی خود را در مازندران و قزوین آغاز کرده بود، به اصفهان رفت و نزد آقا محمد بیدآبادی تحصیل خود را ادامه داد. وی سپس به تدریس علوم عقلی در اصفهان پرداخت و شاگردان زیاد تربیت کرد. ملاعلی نوری چندین حاشیه بر کتاب‌‌های ملاصدرا، تفسیری منظوم بر سوره حمد و کتابی در رد پادری نصرانی نوشت.[۴۵]
محمد تقی بن محمدرحیم اصفهانی قاجاریه به دلیل تألیف کتاب هدایة المسترشدین در شرح معالم الاصول، به صاحب حاشیه مشهور شده، فقیه و اصولی و مدرّس است که در اصفهان شاگردان زیاد پرورش داد. وی داماد شیخ جعفر کاشف الغطاء (متوفی ۱۲۲۸) و جد اعلای خاندان آقا نجفی و مسجدشاهی‌‌های اصفهان بود. در مسجد ایلچی اصفهان در درس او حدود چهارصدنفر شرکت می‌کردند.[۴۶]

دوران قاجار

مشهورترین مجتهدان اصفهان که در دوره قاجار در نجف تحصیل کردند

عالم توضیحات
سید محمدباقر شفتی مشهور به حجت الاسلام، از شاگردان وحید بهبهانی و سید محمد مهدی بحرالعلوم در کربلا و نجف که در قم نزد میرزای قمی و در کاشان نزد ملا محمد مهدی نراقی نیز درس خواند. وی پس از ارتقا به مراتب بالای علمی به اصفهان رفت و به تدریس فقه و اصول و دیگر علوم پرداخت. شفتی به همراه فقیه معاصرش، محمد ابراهیم بن محمد کلباسی، مدت‌ها مرجعیت دینی مردم و ریاست علمی حوزه را در اختیار داشت.[۴۷]
محمدابراهیم بن محمد کلباسی فقیه و اصولی که به جهت احتیاط‌هایش در فتوا و صرف وجوه شرعی مشهور است، در اصفهان به دنیا آمد و نزد پدرش و محمدعلی بن محمدرفیع گیلانی و دیگران درس خواند. مدتی به عراق رفت و از درس سید بحرالعلوم بهره برد. در قم نیز در درس میرزای قمی حاضر شد و اجازه اجتهاد گرفت. آنگاه به اصفهان بازگشت و در مسجد حکیم (اصفهان) به تدریس فقه و اصول و وعظ و ارشاد مردم پرداخت و عالمان و فقیهان بسیار پرورش داد.[۴۸]
حسن بن علی اعرجی مشهور به مدرس، فقیه و اصولی مشهور، در اصفهان به دنیا آمد و پس از تحصیل مقدمات در اصفهان به عتبات عراق هجرت کرد و نزد محمد حسن نجفی، صاحب جواهرالکلام، فقه و اصول آموخت و به اصفهان بازگشت. در اصفهان در مجلس درس محمد تقی اصفهانی و برادرش شیخ محمدحسین، صاحب فصول، شرکت کرد. او همچنین نزد ملاعلی نوری و سید زین‌العابدین خوانساری، پدر صاحب روضات الجنات، فلسفه آموخت و متصدی تدریس فقه و اصول در اصفهان شد و بسیاری از طلاب زمانش نزد او علم فقه و اصول آموختند.[۴۹]
شیخ مرتضی انصاری فقیه و اصولی دوران ساز شیعه نیز پس از تحصیل نزد سیدمحمد مجاهد در کربلا، در سفری که برای آشنایی با عالمان بزرگ شیعه و مراوده علمی با آنان به شهر‌های ایران داشت، مدت کوتاهی را در اصفهان گذراند و در مجلس درس حجت الاسلام شفتی شرکت کرد.[۵۰] بعدها برخی از شاگردان انصاری در نجف، پس از مراجعت به اصفهان آرا و آثار او را تدریس کردند؛ نخستین کسی که رسائل شیخ انصاری را در اصفهان تدریس کرد شیخ مرتضی بن عبدالوهاب ریزی لنجانی (متوفی ۱۳۳۰) بوده است.[۵۱]
ملا هادی سبزواری فقیه و فیلسوف مشهور نیز مدتی در اصفهان در درس محمد ابراهیم کلباسی و شیخ محمد تقی اصفهانی حاضر شد و سپس ملازم درس فلسفه ملاعلی نوری و ملا اسماعیل اصفهانی شد.[۵۲]
شیخ محمدباقر نجفی فقیه و مدرّس مشهور اصفهان، فرزند شیخ محمدتقی اصفهانی است که پس از کسب درجه اجتهاد در عراق نزد عالمان بزرگ حوزه نجف، به اصفهان بازگشت و کرسی تدریس فقه و اصول را در آن شهر، در مسجد شاه (مسجد امام فعلی) دایر کرد و شاگردان زیاد پرورش داد.[۵۳]
محمدباقر خوانساری صاحب روضات الجنات، پس از وفات جدش به اصفهان رفت و مدتی نزد پدرش در اصفهان شاگردی کرد و سپس برای تکمیل تحصیلات به عراق رفت. او پس از تحصیل در عراق به اصفهان بازگشت و به تدریس و تألیف روی آورد.[۵۴]
محمدباقر فشارکی نزد محمدباقر نجفی اصفهانی و سید حسن مدرس اصفهانی شاگردی کرد و پس از کسب درجه اجتهاد به تدریس فقه و اصول در جامع قطبیه اصفهان پرداخت.
محمدحسن هزارجریبی مشهور به نجفی (متوفی ۱۳۱۷) فقیه و اصولی مشهوری است که پس از تحصیل در عراق به اصفهان بازگشت و تدریس فقه و اصول او در اصفهان دایر بود. وی رساله‌ای درباره زیارت عاشورا و رساله‌‌های دیگری در فقه و اصول دارد. مرجع اعلای شیعیان، سید محمد حسن شیرازی، وی را تکریم و مردم را به تقلید از او راهنمایی می‌کرد.[۵۵]
محمدهاشم خوانساری پس از تحصیل در اصفهان و نجف از مدرِّسان فقه و اصول در اصفهان شد و شاگردان زیاد تربیت کرد. وی در علوم عقلی نیز صاحب‌نظر بود. رساله عملیه او احکام الایمان نام داشت.[۵۶]
میرزا بدیع موسوی در اصفهان نزد حسین علی تویسرکانی، محمد باقر اصفهانی و سید محمد شهشهانی تحصیل علم کرد و در علم فقه و اصول سرآمد شد. وی نماز جماعت اقامه می‌کرد و به ارشاد و وعظ مردم نیز می‌پرداخت.[۵۷]
جهانگیرخان قشقایی فقیه، اصولی و فیلسوف امامی که در اصفهان نزد ملا اسماعیل درب کوشکی و محمدرضا قمشه‌ای علوم عقلی را آموخت، سپس به نجف رفت و نزد محمد حسن نجفی، صاحب جواهرالکلام، فقه آموخت و به اصفهان بازگشت و در مدرسه صدر، فقه، اصول، فلسفه و ریاضیات تدریس کرد. شهرت او چنان شد که از سایر شهرها برای تحصیل فلسفه نزد او می‌آمدند. میرزای نائینی، حاج آقاحسین بروجردی و سیدجمال الدین گلپایگانی از جمله شاگردان او بودند.[۵۸]
سید محمدباقر درچه‌ای مقدمات، فقه و اصول را در اصفهان نزد پدرش سیدمرتضی درچه‌ای و محمدحسن نجفی، آقامیرزا ابوالمعالی کلباسی و سید محمدباقر خوانساری فرا گرفت.[۵۹] سپس عازم حوزه علمیه نجف شد و نزد حبیب‌الله رشتی، میرزای شیرازی و سید حسین کوه‌کمره‌ای به تحصیل پرداخت. وی پس از بازگشت به اصفهان به تدریس فقه و اصول در مدرسه نیم‌آورد پرداخت.[۶۰] سید حسن مدرس، سید ابوالحسن اصفهانی، سید حسین طباطبایی بروجردی، رحیم ارباب و... از شاگردان وی بوده‌اند.[۶۱]
آخوند کاشی از مدرّسان علوم عقلی، تفسیر و ریاضیات در مدرسه صدر اصفهان بود. وی که مجرد می‌زیست ساکن همان مدرسه بود. در شرح حال او گفته‌اند درس را جز در روز عاشورا تعطیل نمی‌کرد و شاگردان زیاد پرورش داد.[۶۲]
شریعت اصفهانی ، فقیه، اصولی و متبحر در علوم، در اصفهان به دنیا آمد و نزد محمد صادق تنکابنی، حیدر علی اصفهانی، عبدالجواد خراسانی و احمد سبزواری شاگردی کرد و بیشتر مباحث فکری و اصولی را از محمدباقر نجفی اصفهانی آموخت. وی سپس به نجف رفت و از مراجع مهم شیعه شد.[۶۳]
منیرالدین بن جمال الدین بروجردی معروف به آقامنیر نواده ملاعلی بروجردی داماد میرزای قمی بود و نزد شیخ محمدباقر نجفی علوم نقلی و نزد میرزا نصراللّه قمشه ای علوم عقلی آموخت. وی از مدرّسان مدرسه صدر اصفهان بود.[۶۴]
سید ابوالقاسم دهکردی از مدرّسان درس خارج فقه در اصفهان که نزد میرزا هاشم خوانساری، آقا محمد باقر نجفی و آقا اسماعیل حکیم شاگردی کرد، وی در مدرسه صدر اصفهان تدریس می‌کرد و در مجلس درس او بیش از سیصد نفر حاضر می‌شدند. علاوه بر این، وی مرجع تقلید بسیاری از مردم اصفهان و شهر‌های مجاور بود.[۶۵]
جواد موسوی عاملی در اصفهان به دنیا آمد و به نجف رفت و پس از تحصیل به اصفهان بازگشت و نزد دو فقیه مشهور اصفهان آقا محمد باقر نجفی اصفهانی و فرزندش محمدحسین اصفهانی تحصیلات خود را تکمیل کرد و از مدرّسان و مجتهدان اصفهان شد.[۶۶]
مرکز مدیریت حوزه علمیه اصفهان

در دوران پهلوی

جناب اصفهانی[۶۷] گزارشی از حوز ه اصفهان در قرن چهاردهم ارائه کرده که طبق آن، در آغاز حکومت پهلوی اول، در اصفهان هفتصد طلبه بوده که دویست نفر آنها در مرحله خارج و بیش از دویست نفر در مرحله سطح بودند و سیصد نفر مقدمات می‌خواندند. همچنین بیش از چهل مجلس درس مقدمات، بیست درس سطح و ده درس خارج دایر بوده است. وی مدرّسان درس خارج را چنین نام برده است:

بعد از انقلاب اسلامی ایران

آرم مرکز مدیریت حوزه علمیه اصفهان

هر چند حوزه اصفهان، در پی سیاست‌های پهلوی اول، شکوفایی خود را از دست داد، اما همچنان استادان و مجتهدان در این حوزه حضور داشته‌اند، مانند:

  1. سید حسین خادمی (۱۳۶۳ش)
  2. سید عبدالحسین طیب (۱۳۷۰ش)
  3. احمد فقیه امامی (۱۳۷۲ش)
  4. حسن فقیه امامی (۱۳۸۹ش)
  5. حسین مظاهری.

مجتهدان برجسته

چند تن از برجسته‌ترین مراجع و فق‌های شیعه، در اصفهان به مدارج عالی رسیدند و سپس برای تکمیل تحصیلات به نجف رفتند؛ از آن جمله‌اند:

عالم توضیحات
سیدحسن مدرس در اصفهان درس خواند، سپس به نجف رفت و از درس آخوند خراسانی بهره برد و به رتبه اجتهاد رسید. آنگاه به اصفهان بازگشت و در مدرسه جدّه به تدریس پرداخت. وی پس از تصویب متمم قانون اساسی، از سوی علمای نجف و اصفهان، به عنوان مجتهد برگزیده و راهی تهران شد. وی از تأثیرگذارترین عالمان عصر مشروطه است که در ۱۳۱۶ش، به دستور رضا شاه پهلوی مسموم و شهید شد. [۶۸]
محمدحسین نائینی میرزای نائینی، نزد ابوالمعالی کلباسی، محمد باقر آقا نجفی اصفهانی، محمدحسن هزارجریبی و جهانگیرخان قشقایی شاگردی کرد و سپس به عراق مهاجرت کرد.[۶۹]
سیدابوالحسن اصفهانی فقیه و اصولی مشهور که در یکی از روستا‌های نزدیک اصفهان به دنیا آمد، برای تحصیل به اصفهان رفت و تحصیلات خود را نزد آخوند کاشی شروع کرد و سپس به حوزه نجف رفت و در درس آخوند خراسانی حضور یافت و خود از بزرگترین مراجع شیعه شد.[۷۰]
محمدرضا مسجدشاهی فرزند آقا محمد حسین نجفی اصفهانی (برادر آقانجفی اصفهانی)، فقیه، اصولی، حکیم و متکلم امامی پس از تحصیل در اصفهان، در نجف نزد آخوند خراسانی و سید محمد کاظم یزدی فقه و اصول آموخت. در ۱۳۳۳ به اصفهان آمد و به تدریس و تألیف و زعامت دینی پرداخت. بلاغت و حسن خلق او موجب شد که گروه کثیری از طلاب با اشتیاق زیاد در درس وی حاضر شوند. آقا محمدرضا مدتی کوتاه نیز در قم اقامت گزید و چند تن از شاگردان حاج شیخ عبدالکریم حائری از افادات او بهره بردند.[۷۱]
سید جمال الدین گلپایگانی فقیه، مدرّس و مرجع تقلید اهل سلوک، در اصفهان در درس جهانگیرخان قشقایی، میرزا بدیع، عبدالکریم جزی و آقا محمد علی اصفهانی معروف به ثقه الاسلام (برادر محمد تقی آقا نجفی اصفهانی) حاضر شد و برای تکمیل تحصیلات به نجف رفت و از خواص اصحاب میرزای نائینی شد.[۷۲]
آقا حسین طباطبائی بروجردی فقیه، اصولی، رجالی و مرجع تقلید علی الاطلاق شیعیان نیز در قرن چهاردهم، در ۱۳۰۹ به اصفهان رفت و فقه، اصول، فلسفه و ریاضیات را در این شهر در مدرسه حاجی کلباسی و مدرسه صدر نزد ابوالمعالی کلباسی، سید محمد تقی مدرس، سید محمدباقر درچه‌ای، آخوند کاشی و جهانگیرخان قشقایی آموخت و سپس به نجف عزیمت کرد و شاگرد خاص آخوند خراسانی شد.

شخصیت‌های علمی و فقهی

از دیگر شخصیت‌های علمی و فقهی حوزه اصفهان این افرادند:

  1. عبداللّه بن محسن حسینی اعرجی مشهور به ثقه الاسلام (متوفی ۱۳۸۱) عالم و فقیه امامی در اصفهان به دنیا آمد و برای تحصیل به نجف رفت و پس از تکمیل تحصیلات در ۱۳۳۰ به اصفهان بازگشت و ارشاد مردم و تدریس علوم حوزوی را در اصفهان برعهده گرفت و شاگردان فراوان پرورش داد.[۷۳]
  2. حاج آقا رحیم ارباب (۱۲۵۹ - ۱۳۵۵ش)، در مدرسه صدر نزد آخوند ملا محمد کاشی، جهانگیرخان قشقایی و سید محمدباقر درچه‌ای، علوم معقول و منقول را آموخت و در مسجد حکیم، رسائل شیخ انصاری، جواهر الکلام و شرح تجرید تدریس می‌کرد. وی بیش از سی سال در اصفهان به تدریس اشتغال داشت و حوزه درسی او از برترین حلقه‌‌های درسی حوزه اصفهان بود.[۷۴]

مشارکت در امور سیاسی و اجتماعی

دوره صفویه

از آغاز شکل گیری صفویان به تدریج همکاری علما و به تبع آن حوزه‌‌های علمیه، با شاهان، به ویژه در عهده‌دار شدن مناصب دینی، شروع شد.

در دوره شاه طهماسب

در دوره شاه طهماسب دومین پادشاه صفوی، به دلیل اعتقاد جدّی او به فقها این همکاری گسترده‌تر شد. مبنای این مشارکت نیز آن بود که برخی از امور دینی اساساً برعهده مجتهدان و فقهاست؛ مانند قضا و امور حسبیه، برخی دیگر نیز منوط به اذن مجتهدان است ازآن رو که نایبان امام در زمان غیبت هستند. نقش محقق کرکی در تبیین نظریه نیابت مجتهد جامع الشرایط از امام معصوم، در این دوره بسیار برجسته بود[۷۵] شاه طهماسب نیز طی حکمی که در آن محقق کرکی را خاتم المجتهدین و نایب الائمه المعصومین خوانده بود از همگان خواست که با حکم وی مخالفت نکنند و مخالفت با محقق کرکی را به منزله شرک معرفی کرد.[۷۶] خوانساری[۷۷] احکامی را دیده که محقق کرکی به حاکمان سراسر قلمرو صفوی نوشته و آنها را به رعایت عدالت در حق رعایا توصیه کرده است.

پس از شاه طهماسب

همکاری علمای حوزه اصفهان با پادشاهان صفوی و تصدی مشاغل و مناصب عمده مذهبی، پس از شاه طهماسب نیز با فراز و نشیبهایی ادامه یافت و کسانی چون شیخ علی منشار، بهاءالدین عاملی، علی نقی بنابی العلاء کمره ای، محمدتقی مجلسی، آقاحسین خوانساری، محمدباقر مجلسی، عبدالله بن صالح بحرانی و محمدحسین خاتون آبادی به منصب شیخ الاسلامی، شیخ جعفر بن عبدالله به منصب قضا و حسین بن رفیع الدین مرعشی و محمدباقر بن حسن خلیفه سلطانی به منصب صدارت برگزیده شدند.[۷۸]

تالیف کتابهایی در مورد سیاست

این همکاریها موجب شد که در این دوره از جانب علما و فق‌های اصفهان کتب و رسالاتی درباره سیاست و آداب ملکداری و نیز فقه سیاسی و مسائلی چون امر به معروف و نهی از منکر، لزوم رعایت عدالت از جانب حاکم، خراج، جزیه و حکم نماز جمعه در دوره غیبت نوشته شود.[۷۹]

دوران افشاریان و زندیان

در دوره افشاریان و زندیان از نفوذ سیاسی حوزه علمیه اصفهان کاسته شد.

دوره قاجار

در دوره قاجار برخی از علمای طراز اول اصفهان در وقایع نهضت تنباکو و مشروطیت نقش اساسی و کلیدی داشتند[۸۰] در جریان مشروطیت، هفت تن از علمای درجه اول حوزه علمیه اصفهان در حمایت از نهضت مشروطه بیانیه صادر کردند.[۸۱] حاج آقا نورالله نجفی (ثقه الاسلام) یکی از مشهورترین این علما بود که نقش مهمی در حمایت از مشروطه برعهده داشت.[۸۲] هرچند که پس از وقایع مشروطه از حمایت آن دست برداشت.[۸۳] وی از جمله مخالفان سرسخت رضاشاه در قانون نظام وظیفه اجباری بود. وی در ۱۳۴۶/ ۱۳۰۶ش درگذشت.

موضوعات درسی

فقه و اصول

در حوزه اصفهان مثل سایر حوزه‌ها محور آموزشها فقه بوده است. تدریس علم فقه در حوزه اصفهان با اقامت عبدالله شوشتری اصفهانی در این شهر رواج یافت و او شاگردان زیاد از جمله محمدتقی مجلسی را پرورش داد که به رواج و ارتقای این علم در اصفهان کمک شایانی کردند. اساساً اهمیت و اعتبار فقه، سبب شد که علم فقه و اصول از جایگاه خاصی در حوزه اصفهان برخوردار شود، به طوری که تدریس آن تا مرتبه خارج فقه و اصول تا دوران معاصر ادامه یافت. رواج مجادلات اخباری ـ اصولی از رخداد‌های مؤثر در حوزه اصفهان بود و حتی برخی اعاظم حوزه اصفهان را به جریان اخباری متمایل کرد.

علوم حدیث

از ویژگی‌های بارز حوزه اصفهان توجه به حدیث و علوم حدیث است. توجه به حدیث در حوزه اصفهان بیش از هر کس، مرهون عبدالله شوشتری اصفهانی و بهاءالدین عاملی بود. و پس از این دو، مهمترین نقش و تأثیر از آنِ محمدباقر مجلسی و شاگردان اوست. یکی از بزرگترین مجموعه‌‌های حدیثی شیعه یعنی بحارالانوار محصول کار محدّثان این حوزه علمی بود و از آن پس سنّت نقل و اجازه نقل حدیث در این حوزه ادامه یافت. علاوه بر این، نگارش شرح بر احادیث و متون حدیثی در این دوره رواج یافت.

فسلفه و علوم عقلی

یکی از علومی که در حوزه اصفهان رواج داشت و عالمان حوزه معمولا آن را می‌آموختند فلسفه بود. حضور کسانی چون میرداماد (سیدالفلاسفه)، میرزاابوالقاسم میرفندرسکی، صدرالدین شیرازی (ملاصدرا) و آثاری که این فلاسفه تألیف کردند و نیز حواشی و شروح متعددی که در این دوره بر آثار فلاسفه پیشین نوشته شد به روشنی گواه توجه ویژه حوزه علمیه اصفهان به فلسفه است.[۸۴] در واقع تفسیر اشراقی از فلسفه ابن سینا که از پیش توسط کسانی چون سهروردی، غیاث الدین منصور بن محمد دشتکی و دیگران آغاز شده بود، در اصفهان به همت کسانی چون میرداماد و ملاصدرا، به اوج خود رسید و یکی از ویژگی‌های فلسفه دوره صفویه شد.[۸۵] سنّت تدریس فلسفه در اصفهان تا دوران معاصر نیز ادامه یافت و کسانی چون حاج آقا رحیم ارباب به تدریس این دانش اهتمام داشتند. جلال الدین همایی از تربیت شدگان اوست.

طب و نجوم

علومی مانند طب و نجوم نیز در حوزه اصفهان تدریس می‌شد. برخی از عالمان حوزه در علم طب صاحب تألیف بوده‌اند: میرزاحسین طبیب که فردی عالم و فقیه بوده از اطبای دوره صفویه در اصفهان به شمار می‌رود.[۸۶] شرف الدین حسن اصفهانی معروف به حکیم شفایی (متوفی ۱۰۳۷) ادیب، متکلم و حکیمی فاضل و معاصر شیخ بهائی و میرداماد بوده و تصانیفی در علم طب داشته است.[۸۷] سیدمحمدباقر موسوی حکیم نیز از طبیبان شاه سلیمان صفوی صاحب کتاب الادویه القلبیه به زبان فارسی بود.[۸۸] تدریس طب در اصفهان تا قرن چهاردهم نیز ادامه یافته و در این عصر در دوره اول قانونچه چغمینی و الموجَز فی القانون ابن نفیس، دوره دوم شرح ابن نفیس بر الموجز و بر اسباب و علامات نجیب الدین سمرقندی و قانون ابن سینا را می‌خوانده‌اند. از استادان این علم آخوند ملاعبدالجواد بوده است.[۸۹]

ریاضیات

از علومی که در اصفهان تدریس می‌شده و عالمان زیاد به آن توجه داشته‌اند ریاضیات بوده است. در قرن چهاردهم چهار یا پنج مدرّس ریاضیات در اصفهان خلاصه الحساب شیخ بهائی و فارسی هیئت ملاعلی قوشچی و سی فصل خواجه نصیرالدین طوسی را تدریس می‌کرده‌اند.[۹۰] قطب الدین لاهیجی از مدرّسانِ بنام ریاضی در عهد صفوی بوده و محمدباقر مجلسی[۹۱] از او با عنوان “استاذنا فی الریاضیات” نامبرده است.[۹۲]

تبلیغات مبشران مسیحی و فرق انحرافی

در دوره صفویه

یکی از ویژگی‌های حوزه علمیه اصفهان در دوره صفویه ردّیه نویسی بر مسیحیت و مقابله با اقدامات تبشیری آنان بود. در دوره صفویه، شاه عباس گروهی از ارامنه را در اصفهان سکونت داد. علاوه بر این مسیحیان گرجی که گروگان، اسیر یا با هر عنوان دیگری در دربار صفوی بودند، و نیز اروپاییانی که به جهات تجاری، سیاسی، نظامی یا جهانگردی به اصفهان می‌آمدند، فعالیت‌های تبشیری و نیز شبهه افکنی اعتقادی داشتند و این باعث توجه بیشتر عالمان حوزه اصفهان به مسیحیت و نقد افکار آنان شد. برای نمونه سید احمد بن زین‌العابدین علوی(متوفی ۱۰۵۴)، شاگرد و داماد میرداماد، کتاب‌های لوامع ربّانی، مَصْقل صفا و لَمَعات ملکوتیه و ظهیرالدین تفرشی کتاب نصرهالحق را در رد مسیحیت نوشتند و سید محمد باقر خاتون آبادی نیز اناجیل اربعه را به فارسی ترجمه کرد.[۹۳]

در دوره افشاریه

این گرایش و توجه بعدها در دوره افشاریه نیز ادامه پیدا کرد و میرزا مهدی خان استرآبادی انجیل را با همکاری میر محمد معصوم و فرزندش میر عبدالغنی حسینی خاتون آبادی با نام انجیل نادرشاهی (تهران ۱۳۸۸ش) ترجمه کرد. از آن مهمتر، حاج آقا نورالله اصفهانی، مرکزی را به نام صفاخانه تأسیس کرد که هدف اصلی آن برگزاری جلسات گفتگو بین اسلام و مسیحیت بود. این مرکز مجله‌ای نیز با عنوان الاسلام منتشر می‌ساخت.

ظهور شیخیه، بابیت و بهائیت

ظهور شیخ احمد احسایی و شکل گیری جریان شیخیه و متعاقب آن، بابیت و بهائیت، نیز واکنشهایی را در حوزه اصفهان موجب شد. در این قضایا نقش محمد باقر نجفی و شیخ محمدتقی نجفی بسیار اساسی و تأثیرگذار بود.[۹۴]

ترجمه متون به فارسی

از دیگر ویژگی‌های حوزه اصفهان در دوره صفوی توجه بسیار زیاد به ترجمه متون عربی به فارسی بود. این اقدام که معمولا به دستور شاهان صفوی برای آشنایی عموم مردم و فارسی زبانان با علوم دینی صورت می‌گرفت از متون اولیه حدیثی شروع شد و‌گاه متون کلامی و فلسفی و فقهی را نیز دربرمی گرفت. شاخص‌ترین شخصیت این جریان محمدباقر مجلسی بود که هم در ترجمه متون عربی و هم در نگارش آثار فارسی اهتمامی جدی داشت.[۹۵] شاه عباس دوم از ملاخلیل قزوینی خواست بر کتاب کافی تألیف کلینی شرحی به فارسی بنویسد و از محمدتقی مجلسی نیز خواست شرحی فارسی بر کتاب من لا یحضره الفقیه بنویسد و او لوامع صاحبقرانی را نوشت.[۹۶] اما یکی از مشهورترین مترجمان این دوره علی بن حسن زواره ای (متوفی ۹۷۰) مفسر و مترجم مشهور دوره صفوی است که کتاب‌های بسیار زیاد چون تفسیر امام حسن عسکری (ع) و الاحتجاج تألیف طبرسی را به فارسی ترجمه کرد.[۹۷]

مخالفت با تصوف

یکی از ویژگی‌های حوزه اصفهان به ویژه در دهه‌‌های پایانی حکومت صفویه مخالفت علما و فقها با تصوف و صوفیان بوده است. صدرالدین شیرازی رساله‌ای به نام کسر اصنام الجاهلیه فی الرد علی الصوفیه نوشت. همچنین شیخ علی عاملی السهام المارقه فی ردّ الصوفیه، سید محمد میرلوحی از شاگردان بهاءالدین عاملی رساله أعلام المحبین و ملا اسماعیل خواجویی الرد علی الصوفیه را نوشتند.[۹۸] محمدباقر مجلسی نیز در کتاب عین الحیاة به نقد نظری تصوف پرداخت و گرایش پدرش به تصوف را رد کرد.[۹۹]

تحصیل زنان

در حوزه اصفهان زنان نیز به تحصیل و تدریس اشتغال داشته‌اند.[۱۰۰] در خاندان مجلسی چند زن عالم و فاضل بوده که معروف‌ترین آنها:

  1. آمنه بیگم دختر محمدتقی مجلسی و همسر ملا محمد صالح مازندرانی است[۱۰۱]
  2. حمیده رویدشتی دختر شریف بن محمد رویدشتی اصفهانی،
  3. بعد از انقلاب اسلامی ایران، بانوی مجتهده نصرت امین اصفهانی (متوفی ۱۳۶۲ش) از بانوان فاضل و عالم اصفهان بود که علوم مختلف دینی برای زنان اصفهان تدریس می‌کرد.

برخی از زنان کتاب‌‌های علمی نیز نوشته‌اند.[۱۰۲] در قرن چهاردهم قمری، مدارس علمیه نیز برای بانوان در اصفهان تأسیس شده و در برخی از آنها دروس حوزوی تا سطوح عالی تدریس می‌شود.[۱۰۳]

مدارس

یکی از ویژگی‌‌های حوزه علمیه اصفهان به خصوص در دوره صفویه، رونق مدرسه سازی بود. بیشتر این مدارس را حاکمان و وابستگان آنها می‌ساختند. برخی از آن مدارس موجود و برخی به تدریج از بین رفته است. اگرچه در سال ۱۳۰۱ شمسی، با تأسیس حوزه علمیه قم از اهمیت حوزه اصفهان کاسته شد، اما همچنان مدارس علمیه در این شهر پابرجاست و طلاب به فراگیری علم مشغول‌اند.

جستارهای وابسته

پانویس

  1. ر.ک:موحد ابطحی، ج۲، ص۴۷ـ ۴۸؛ ریاحی، ص۱۲۶
  2. ر.ک:مهاجر، الهجره العاملیه الی ایران فی العصر الصفوی
  3. ر.ک:افندی اصفهانی، ج۳، ص۴۵۵ـ۴۶۰؛ خوانساری، ج۴، ص۳۶۳
  4. خوانساری، ج۲، ص۳۲۱ـ۳۲۳
  5. خوانساری، ج۲، ص۳۶۰ـ۳۶۲؛ موسوعه طبقات الفقهاء، ج۱۲، ص۳۸۰
  6. خوانساری، ج۷، ص۱۴۵ـ۱۴۷
  7. حوزه علمیه اصفهان، دانشنامه جهان اسلام.
  8. واله اصفهانی، ص۴۳۰
  9. واله اصفهانی، ص۴۳۳ـ۴۳۴
  10. ر.ک: روضةالمتقین فی شرح مَن لایحضُرُه الفقیه، ج۱۴، ص۳۸۲
  11. ر.ک: محمدتقی مجلسی، روضة المتقین فی شرح مَن لایحضُرُه الفقیه، ج۱۴، ص۴۳۴؛ واله اصفهانی، ص۴۴۳ـ۴۳۷
  12. اسکندر منشی، ج۱، ص۲۴۹ـ۲۵۰؛ واله اصفهانی، ص۴۳۸ـ۴۳۹؛ ر.ک: افندی اصفهانی، ج۴، ص۴۱۷ـ۴۲۰
  13. خوانساری، ج۷، ص۳۲۷ـ۳۳۸
  14. ر.ک: واله اصفهانی، ص۴۱۷ـ۴۱۹؛ حرّ عاملی، قسم ۲، ص۲۴۹
  15. خاتون آبادی، ص۵۱۴؛ افندی اصفهانی، ج۵، ص۴۹۹ـ۵۰۱
  16. ر.ک:اردبیلی، ج۲، ص۲۱؛ محمدباقر مجلسی، بحار، ج۱۰۷، ص۱۵۶؛ جزایری، ص۷۸؛ خوانساری، ج۴، ص۴۱۱
  17. ر.ک: قمی، ج۲، ص۷۰۶ـ ۷۰۷
  18. نصرآبادی، ص۲۲۳
  19. اردبیلی، ج۱، ص۳۲۱ـ ۳۲۲؛ مدرس تبریزی، ج۶، ص۱۲۸
  20. خاتون آبادی، ص۵۳۲
  21. ر.ک:خوانساری، ج۴، ص۱۱۸ـ۱۲۰
  22. ر.ک:آقابزرگ طهرانی، الذریعه، ج۱۰، ص۲۷، ج۱۴، ص۲۸؛ موسوعه طبقات الفقهاء، ج۱۱، ص۳۰۶ـ۳۰۷
  23. نصرآبادی، ص۲۲۰؛ محمدباقر مجلسی، بحار، ج۱۰۷، ص۹۲؛ افندی اصفهانی، ج۵، ص۴۴ـ ۴۵؛ تنکابنی، ص۴۹۷
  24. ر.ک:اردبیلی، ج۱، ص۲۳۵؛ افندی اصفهانی، ج۲، ص۵۷ـ۶۰
  25. اردبیلی، ج۲، ص۹۳؛ محمدباقر مجلسی، بحار، ج۱۰۵، ص۱۳۷؛ خوانساری، ج۷، ص۹۳ـ۹۶
  26. ر.ک:افندی اصفهانی، ج۲، ص۵۱ـ۵۶؛ خوانساری، ج۲، ص۳۴۶ـ۳۴۹
  27. ر.ک:حرّ عاملی، قسم ۲، ص۱۱۲؛ افندی اصفهانی، ج۲، ص۲۶۱ـ۲۶۶؛ خوانساری، ج۳، ص۲۶۹ـ۲۷۴
  28. محمدتقی مجلسی، لوامع صاحبقرانی، ج۱، ص۴۷
  29. آقابزرگ طهرانی، الذریعه، ج۲، ص۹۴
  30. اردبیلی، ج۱، ص۱۵۳؛ خوانساری، ج۲، ص۱۹۲ـ ۱۹۳
  31. خوانساری، ج۶، ص۸۰؛ امین، ج۱۰، ص۴۶
  32. افندی اصفهانی، ج۱، ص۱۱۴، ج۲، ص۳۱۶
  33. ر.ک:تنکابنی، ص۴۹۸؛ خوانساری، ج۷، ص۱۰۶ـ ۱۱۰؛ نوری، ج۲، ص۵۶
  34. ر.ک:جزایری، ص۴۲؛ خوانساری، ج۲، ص۳۵۲
  35. جناب اصفهانی، رجال و مشاهیر اصفهان، ص۱۹۱
  36. افندی اصفهانی، ج۱، ص۱۳، ج۳، ص۲۳۰ـ۲۳۴؛ جزایری، ص۱۴۶
  37. خوانساری، ج۷، ص۱۱۱ـ۱۱۸؛ ر.ک: جعفریان، احوال و آثار بهاءالدین محمد اصفهانی، ص۱۳ـ۷۰
  38. ر.ک:محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج۱۰۲، ص۹۹؛ خوانساری، ج۷، ص۱۰۶
  39. ر.ک: جزایری، ص۲۰۰ـ۲۰۷؛ خوانساری، ج۴، ص۲۴۷ـ۲۴۹
  40. قزوینی، ص۷۹ـ۸۰؛ امین، ج۹، ص۱۸۸
  41. قزوینی، ص۸۲؛ خوانساری، ج۲، ص۸۸
  42. ر.ک:قزوینی، ص۶۷ـ۶۸؛ خوانساری، ج۱، ص۱۱۹
  43. آقابزرگ طهرانی، طبقات: الکرام، قسم ۳، ص۲۹۲
  44. امین، ج۲، ص۴۰۵
  45. ر.ک:مدرس تبریزی، ج۶، ص۲۶۱ـ۲۶۲
  46. مهدوی، بیان سُبُل الهدایه فی ذکر اعقاب صاحب الهدایه، ج۱، ص۱۳۲، ۱۳۸، ۱۴۴، ۱۴۶
  47. خوانساری، ج۲، ص۹۹ـ۱۰۴؛ امین، ج۹، ص۱۸۸؛ مدرس تبریزی، ج۲، ص۲۶ـ۲۸؛ آقابزرگ طهرانی، طبقات: الکرام، قسم ۱، ص۱۹۵؛ ر.ک: تنکابنی، ص۱۷۴ـ۱۹۰، ۲۰۹ـ۲۱۰
  48. ر.ک: تنکابنی، ص۱۴۴ـ۱۴۹؛ خوانساری، ج۱، ص۳۴ـ۳۷؛ آقابزرگ طهرانی، طبقات: الکرام، قسم ۱، ص۱۴
  49. خوانساری، ج۲، ص۳۰۷ـ ۳۰۸؛ نوری، ج۲، ص۱۴۱؛ آقابزرگ طهرانی، طبقات: الکرام، قسم۱، ص۳۳۴ـ۳۳۶
  50. انصاری، ص۸۹ـ۹۰
  51. آقابزرگ طهرانی، طبقات: نقباء، قسم۵، ص۳۵۰
  52. مدرس تبریزی، ج۲، ص۴۲۳؛ امین، ج۱۰، ص۲۳۴ـ۲۳۵
  53. امین، ج۹، ص۱۸۶
  54. ر.ک:خوانساری، ج۲، ص۱۰۵؛ موسوعه طبقات الفقهاء، ج۱۴، قسم۲، ص۶۱۰ـ۶۱۱
  55. موسوعه طبقات الفقهاء، ج۱۴، قسم۲، ص۶۶۹ـ۶۷۰
  56. تبریزی خیابانی، ص۶۷ـ۶۹؛ امین، ج۱۰، ص۲۴۸؛ مدرس تبریزی، ج۲، ص۱۹۱ـ۱۹۲
  57. آقابزرگ طهرانی، طبقات: نقباء، قسم ۱، ص۲۳۱؛ موسوعه طبقات الفقهاء، ج۱۴، قسم۱، ص۱۳۵ـ۱۳۶
  58. ر.ک: قرقانی، ۱۳۷۱ش
  59. درچه‌ای، میزان الفقاهه، قم، ج۲۶، ص۴۹.
  60. درچه‌ای، میزان الفقاهه، قم، ج۲۶، ص۴۹.
  61. درچه‌ای، میزان الفقاهه، قم، ج۲۶، ص۴۹.
  62. آقابزرگ طهرانی، طبقات: نقباء، قسم۵، ص۱۴۶
  63. تبریزی خیابانی، ص۱۲۳؛ امین، ج۸، ص۳۹۱ـ۳۹۲؛ آقابزرگ طهرانی، طبقات:نقباء، قسم۵، ص۱۵ـ۱۸
  64. جناب اصفهانی، ۱۳۸۵ش، ص۱۹۲؛ تبریزی خیابانی، ص۱۳۴؛ امین، ج۱۰، ص۱۴۲
  65. امین، ج۲، ص۴۱۷؛ آقابزرگ طهرانی، طبقات: نقباء، قسم ۱، ص۶۱
  66. موسوعه طبقاتالفقهاء، ج۱۴، قسم۱، ص۱۶۷ـ۱۶۸
  67. الاصفهان، ص۱۰۳
  68. حائری، علی، روزشمار شمسی، ۱۳۸۶ش، ص۶۲۴؛ محمدی، فعالیت‌های سیاسی اجتماعی آیت‌الله شهید سید حسن مدرس، مطالعات انقلاب اسلامی، ۱۳۸۶ش، شماره ۹ و ۱۰؛ «روایتی از تبعید و شهادت مدرس»، پایگاه جامع تاریخ معاصر ایران.
  69. ر.ک:امین، ج۶، ص۵۴ـ۵۶
  70. امین، ج۲، ص۳۳۱ـ۳۳۵
  71. امین، ج۷، ص۱۶؛ مدرس تبریزی، ج۷، ص۲۵۲؛ آقابزرگ طهرانی، طبقات: نقباء، قسم۲، ص۷۴۷ـ ۷۵۳
  72. امین، ج۴، ص۲۰۶؛ آقابزرگ طهرانی، طبقات: نقباء، قسم۱، ص۳۰۹
  73. آقابزرگ طهرانی، طبقات: نقباء، قسم۳، ص۱۲۱۰؛ موسوعه طبقات الفقهاء، ج۱۴، قسم۱، ص۳۸۳ـ۳۸۴
  74. آقابزرگ طهرانی، طبقات: نقباء، قسم۲، ص۷۲۱ـ۷۲۲؛ قرقانی، ص۸۸ـ۹۱
  75. ر.ک:محمدحسنبن باقر نجفی، ج۷، ص۶۹۵
  76. خوانساری، ج۴، ص۳۶۲ـ۳۶۳
  77. خوانساری، ج۴، ص۳۶۱
  78. ر.ک:واله اصفهانی، ص۴۳۰ـ۴۳۲، ۴۳۴؛ افندی اصفهانی، ج۴، ص۲۷۱ـ۲۷۲؛ خوانساری، ج۲، ص۳۲۶ـ۳۴۹؛ قزوینی، ص۷۹ـ ۸۰، ۱۲۵ـ۱۲۶؛ ر.ک: به جعفریان، سیاست و فرهنگ روزگار صفوی، ج۱، ص۲۸۳ـ ۳۷۱
  79. سیاست و فرهنگ روزگار صفوی، ج۱، ص۳۷۳ـ۴۲۷
  80. ر.ک:موسی نجفی، ص۴۷ـ۸۰
  81. مهدوی، بیان سُبُل الهدایه فی ذکر اعقاب صاحبالهدایه، ج۲، ص۴۸
  82. ر.ک:بیان سُبُل الهدایه فی ذکر اعقاب صاحبالهدایه، ج۲، ص۴۶ـ۴۹
  83. ر.ک:بیان سُبُل الهدایه فی ذکر اعقاب صاحبالهدایه، ج۲، ص۱۲۰ـ ۱۲۱
  84. ر.ک:مدرس تبریزی، ج۶، ص۲۶۱ـ۲۶۲؛ امین، ج۸، ص۳۱
  85. نصر، ص۶۵۹
  86. موحد ابطحی، ج۲، ص۴۸۵
  87. ر.ک:افندی اصفهانی، ج۱، ص۱۶۱ـ۱۶۲
  88. امین، ج۹، ص۱۸۸
  89. جناب اصفهانی، الاصفهان، ص۱۰۶
  90. جناب اصفهانی، الاصفهان، ص۱۰۵
  91. محمدباقر مجلسی، الاربعین، ص۱۹۲
  92. ر.ک:طارمی راد، ص۱۲، پانویس ۹
  93. ر.ک:جعفریان، سیاست و فرهنگ روزگار صفوی، ج۲، ص۹۷۳ـ۹۸۵
  94. ر.ک:موسی نجفی، ص۱۶۵ـ۱۹۰
  95. ر.ک:طارمی راد، ص۸۹ـ۹۶
  96. وحید قزوینی، ص۱۸۴ـ۱۸۵
  97. افندی اصفهانی، ج۳، ص۳۹۴ـ۳۹۶؛ خوانساری، ج۴، ص۳۷۶ـ۳۷۷؛ ر.ک: جعفریان، سیاست و فرهنگ روزگار صفوی، ج۲، ص۱۳۴۷ـ ۱۳۸۸
  98. آقابزرگ طهرانی، الذریعه، ج۲، ص۲۰۰، ج۱۰، ص۲۰۴، ج۱۱، ص۹۵
  99. ر.ک:طارمی راد، ص۲۱۸ـ ۲۴۲
  100. ر.ک:افندی اصفهانی، ج۵، ص۴۰۴ـ۴۰۶
  101. ر.ک:محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج۱۰۲، ص۱۱۸؛ موحد ابطحی، ج۱، ص۶۴۳ـ۶۴۵
  102. موحد ابطحی، ج۱، ص۶۴۵، ۶۴۹ـ ۶۷۲
  103. ر.ک:مهدوی، اصفهان دارالعلم شرق، ص۳۲۶ـ۳۲۸؛ موحد ابطحی، ج۲، ص۳۲۷ـ۳۳۲

منابع

  • محمدمحسن آقابزرگ طهرانی، الذریعه الی تصانیف الشیعه، چاپ علی نقی منزوی و احمد منزوی، بیروت، ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
  • همو، طبقات اعلام الشیعه: الکرام البرره، قسم ۱ـ۲، مشهد ۱۴۰۴. قسم ۳، چاپ حیدر محمدعلی بغدادی و خلیل نایفی، قم، ۱۴۲۷ق.
  • همو، نقباءالبشر فی القرن الرابع عشر، مشهد، قسم ۱ـ۴، ۱۴۰۴، قسم ۵، چاپ محمد طباطبائی بهبهانی، ۱۳۸۸ش.
  • محمدمهدی بن محمدرضا ارباب اصفهانی، نصف جهان فی تعریف الاصفهان، چاپ منوچهر ستوده، تهران، ۱۳۴۰ش.
  • محمدبن علی اردبیلی، جامع الرواه و ازاحه الاشتباهات عن الطرق و الاسناد، بیروت، ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
  • اسکندرمنشی.
  • عبداللّه بن عیسی افندی اصفهانی، ریاض العلماء و حیاض الفضلاء، چاپ احمد حسینی، قم، ۱۴۰۱ق.
  • امین.
  • مرتضی انصاری، زندگانی و شخصیت شیخ انصاری قدس سره، قم، ۱۳۷۳ش.
  • مجتبی ایمانیه، تاریخ فرهنگ اصفهان، اصفهان: دانشگاه اصفهان، بی‌تا.
  • محمدزمان بن کلبعلی تبریزی، فرائدالفوائد: در احوال مدارس و مساجد، چاپ رسول جعفریان، تهران، ۱۳۷۳ش.
  • علی تبریزی خیابانی، کتاب علماء معاصرین، چاپ سنگی تهران، ۱۳۶۶ش.
  • محمدبن سلیمان تنکابنی، قصص العلماء، چاپ محمد برزگر خالقی و عفت کرباسی، تهران، ۱۳۸۳ش.
  • محمدحسن جابری انصاری، تاریخ اصفهان و ری و همه جهان، (اصفهان) ۱۳۲۱ش.
  • عبداللّه بن نورالدین جزایری، الاجازه الکبیره، چاپ محمد سمامی حائری، قم ۱۴۰۹.
  • رسول جعفریان، احوال و آثار بهاءالدین محمد اصفهانی (مشهور به فاضل هندی)، قم، ۱۳۷۴ش.
  • همو، سیاست و فرهنگ روزگار صفوی، تهران، ۱۳۸۸ش.
  • علی جناب اصفهانی، الاصفهان، چاپ عباس نصر، اصفهان، ۱۳۷۱ش.
  • همو، رجال و مشاهیر اصفهان (الاصفهان)، چاپ رضوان پورعصار، اصفهان، ۱۳۸۵ش.
  • محمدبن حسن حرّ عاملی، امل الآمل، چاپ احمد حسینی، بغداد (۱۳۸۵)، چاپ افست قم، ۱۳۶۲ش.
  • احمد حسینی اشکوری، تلامذه العلامه المجلسی و المجازون منه، چاپ محمود مرعشی، قم، ۱۴۱۰ق.
  • عبدالحسین بن محمدباقر خاتون آبادی، وقایع السنین و الاعوام، یا، گزارش‌های سالیانه از ابتدای خلقت تا سال ۱۱۹۵ هجری، چاپ محمدباقر بهبودی، تهران، ۱۳۵۲ش.
  • خوانساری.
  • ابوالقاسم رفیعی مهرآبادی، آثار ملّی اصفهان، تهران، ۱۳۵۲ش.
  • محمدحسین ریاحی، ره آورد ایام: مجموعه مقالات اصفهان شناسی، اصفهان، ۱۳۸۵ش.
  • عبدالحسین سپنتا، تاریخچه اوقاف اصفهان، اصفهان، ۱۳۴۶ش.
  • حسن طارمی راد، علامه مجلسی، تهران، ۱۳۷۵ش.
  • مهدی قرقانی، زندگانی حکیم جهانگیرخان قشقایی، اصفهان، ۱۳۷۱ش.
  • عبدالنبی بن محمدتقی قزوینی، تتمیم املالآمل، چاپ احمد حسینی، قم، ۱۴۰۷ق.
  • عباس قمی، الفوائد الرضویه فی احوال علماءالمذهب الجعفریه، چاپ ناصر باقری بیدهندی، ج۲، قم، ۱۳۸۵ش.
  • محمدباقربن محمدتقی مجلسی، بحارالانوار، بیروت، ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
  • محمدباقربن محمدتقی مجلسی، کتاب الاربعین، قم، ۱۳۵۸ش.
  • محمدتقی بن مقصود علی مجلسی، روضه المتقین فی شرح مَن لایحضُرُه الفقیه، چاپ حسن موسوی کرمانی و علی پناه اشتهاردی، قم، ۱۴۰۶-۱۴۱۳.
  • محمدتقی بن مقصود علی مجلسی، لوامع صاحبقرانی، المشتهر بشرح الفقیه، ج۱، قم، ۱۴۱۴ق.
  • محمدعلی مدرس تبریزی، ریحانه الادب، تهران، ۱۳۷۴ش.
  • حجت موحدابطحی، ریشه‌ها و جلوه‌‌های تشیع و حوزه علمیه اصفهان در طول تاریخ، اصفهان، ۱۴۱۸ق.
  • موسوعه طبقات الفقهاء، اشراف جعفر سبحانی، قم: مؤسسه الامام الصادق، ۱۴۱۸-۱۴۲۴ق.
  • جعفر مهاجر، الهجره العاملیه الی ایران فی العصر الصفوی: اسبابها التاریخیه ونتائجهاالثقافیه و السیاسیه، بیروت، ۱۴۱۰/۱۹۸۹.
  • مصلح الدین مهدوی، اصفهان دارالعلم شرق: مدارس دینی اصفهان، تحقیق، تصحیح، اضافات محمدرضا نیلفروشان، اصفهان، ۱۳۸۶ش.
  • همو، بیان سُبُل الهدایه فی ذکر اعقاب صاحب الهدایه، یا، تاریخ علمی و اجتماعی اصفهان در دو قرن اخیر، قم، ۱۳۶۷ش.
  • میرزاسمیعا، تذکره الملوک، چاپ محمد دبیرسیاقی، تهران، ۱۳۷۸ش.
  • محمدحسنین باقر نجفی، جواهرالکلام فی شرح شرائع الاسلام، بیروت، ۱۴۱۲/ ۱۹۹۲.
  • موسی نجفی، حکم نافذ آقانجفی:عرفان، مرجعیت و سیاست و فتاوائی از تحریم سیاست غرب در ایران، قم، ۱۳۷۱ش.
  • محمدطاهر نصرآبادی، تذکره نصرآبادی، چاپ احمد مدقّق یزدی، یزد، ۱۳۷۸ش.
  • حسین بن محمدتقی نوری، خاتمه مستدرک الوسائل، قم، ۱۴۱۵ـ۱۴۲۰ق.
  • محمدیوسف واله اصفهانی، خلدبرین: ایران در روزگار صفویان، چاپ میرهاشم محدث، تهران، ۱۳۷۲ش.
  • محمدطاهربن حسین وحید قزوینی، عباسنامه، یا شرح زندگانی ۲۲ ساله شاهعباس ثانی (۱۰۵۲-۱۰۷۳)، چاپ ابراهیم دهگان، اراک، ۱۳۲۹ش.
  • حوزه علمیه اصفهان، دانشنامه جهان اسلام، تاریخ درج مطلب: بی‌تا، تاریخ بازدید: ۱۱ اردیبهشت ۱۴۰۲ش.
  • Jean Chardin, Voyages du Chevalier Chardin en Perse et autres lieux de l'Orient, new ed. by L. Langles, Paris ۱۸۱۱;
  • Hossein Nasr, "Spirtiual movements, philosophy and theology in the Safavid period", in The Cambridge history of Iran, vol.۶, ed.
  • Peter Jackson and Laurence Lockhart, Cambridge ۱۹۸۶.

پیوند به بیرون