قیاس، اصطلاحی در علم اصول فقه، به معنای جاری‌کردن حکم شرعیِ یک موضوع بر موضوعی مشابه که حکمی درباره آن در متون دینی نیست. قیاس اقسام مختلفی دارد که برخی از آنها عبارتند از: قیاس مَنصوص العلّه، قیاس مُستَنبَطُ العلّه، قیاس اولویت و تنقیح مناط. در خصوص قیاس مُستَنبَطُ العله، میان عالمان شیعه و سنی اختلاف نظر وجود دارد. شیعیان با تکیه بر روایات ائمه، آن را معتبر نمی‌دانند؛ اما اهل سنت برای آن اعتبار قائلند. نخستین کسی که از قیاس به صورت گسترده در فقه استفاده کرد، ابوحنیفه بود. بیشتر عالمان شیعه، قیاس مَنصوص العله، قیاس اولویت و تنقیح مناط را معتبر می‌دانند.

تعریف

در علم اصول، به جاری‌کردن حکم شرعی یک موضوع بر موضوعی مشابه که حکمی درباره آن در متون دینی نیست، قیاس می‌گویند. برای مثال، در متون دینی، آمده است که آشامیدن شراب انگور حرام است؛ اما حکم شراب خرما بیان نشده است. اگر به این دلیل که شراب خرما مانند شراب انگور مست‌کننده است، نوشیدن شراب خرما را نیز حرام دانستیم، از قیاس استفاده کرده‌ایم.[۱]

باید توجه داشت که معنای قیاس در دانش‌های اصول و فقه، با معنای آن در دانش منطق تفاوت دارد؛ قیاس اصولی به معنای تمثیل در منطق است. در منطق قیاس منطقی را شکل استدلالی معتبری می‌دانند؛ اما برای قیاس اصولی یا تمثیل، اعتبار قائل نیستند.[۲]

ارکان قیاس

به گفته اصولیان، قیاس از چهار جزء یا رکن تشکیل شده است:

  1. اصل: موضوعی که حکم شرعی‌اش در متون دینی بیان شده است؛ مانند شراب انگو در مثال بالا؛
  2. فرع: موضوعی مشابه با اصل که حکم شرعی‌اش در متون دینی بیان نشده است؛ مانند شراب خرما در مثال بالا؛
  3. علت یا جامع: شباهتی که بین اصل و فرع وجود دارد؛ مانند مست‌کنندگی در مثال بالا؛
  4. حکم: حکمی شرعی اصل که می‌خواهیم آن را برای فرع هم جاری کنیم؛ مانند حرام‌بودن شراب انگور در مثال بالا.[۳]

اقسام قیاس

اقسام متعددی برای قیاس ذکر کرده‌اند که برخی از معروف‌ترین و پر کاربردترین آنها عبارتند از:

  • قیاس مَنصوص العله: به قیاسی گفته می‌شود که علتِ حکمِ «اصل» (موضوع اصلی) با صراحت در حکم آن آمده است؛ برای مثال اگر در روایتی آمده باشد که شراب انگور نخورید؛ زیرا که مست‌کننده است، معلوم می‌شود که علت حرمت آن، مست‌کنندگی است. از این نتیجه می‌شود که هر چیز دیگری هم که مست‌کننده باشد، حرام است. به این قیاس، قیاس جَلِی یا مُصَرّح العله هم گفته می‌شود؛[۴]
  • قیاس مُستَنبَطُ العله: در قیاس مستنبط العله علت حکم در «اصل»، نیامده است؛ اما فقیه علت آن را حدس زده است. نام دیگر این قیاس، قیاس خفی است؛[۵]
  • قیاس اولویت: در این گونه از قیاس، علت حکم اصل، به صورت قوی‌تری در «فرع» وجود دارد؛ از این رو اگر حکم اصل، حرمت باشد، به صورت قوی‌تری حکم «فرع» حرام است و اگر حکم اصل وجوب باشد، با قطعیت بیشتری حکم فرع را باید واجب دانست؛ مثلا در قرآن آمده است که به پدر و مادر، «اُفّ» (واژه‌ اهانت‌آمیز)، نگویید.[۶] از حرام‌بودن حکم «اُفّ»‌گفتن به پدر و مادر، با قطعیت بیشتری فهمیده می‌شود که زدن آن‌ها نیز حرام است؛ چرا که زدن پدر و مادر، بدتر از گفتن کلمه اهانت‌آمیز به آن‌ها است.[۷]
  • تنقیح مناط: نوعی قیاس است که در آن با بررسی ویژگی‌های موضوعی که درباره آن حکمی شرعی وجود دارد و کشف ویژگی‌هایی که در حکم نقش دارند، ملاک حکم شناخته می‌شود و درباره هر موضوعی که آن ملاک را داشته باشد، آن حکم هم جاری می‌شود.[۸] برخی گفته‌اند: تنقیح مناط از اقسام قیاس نیست.[۹]

دیدگاه‌های مذاهب اسلامی

مسئله قیاس از اختلافات نظری معروف میان شیعه و اهل سنت، است. در مذهب شیعه، به جهت وجود روایات فراوانی از ائمه که به شدت از قیاس نهی کرده است، قیاس معتبر نیست؛ برای نمونه در تحف العقول به نقل از حضرت علی(ع) آمده است: «...در دین قیاس نکنید؛ چرا که دین قیاس‌پذیر نیست.»[۱۰]؛ همچنین از امام صادق(ع) نقل شده است که اگر در سنت قیاس شود، دین نابود می‌شود؛[۱۱] اما اهل سنت و برخی بسیار معدود از فقیهان شیعه مانند ابن‌جنید اسکافی آن را معتبر می‌دانند.[۱۲] نخستین کسی که قیاس را به صورت گسترده در فقه به کار گرفت، ابوحنیفه بود؛ البته گفته‌اند: پیش از او نیز استفاده از قیاس سابقه داشته است؛ برای مثال خلفای اول و دوم و سوم، در موضوعاتی که حکمی درباره آنها وجود نداشت، از قیاس استفاده می‌کردند؛[۱۳]

با توجه به آنکه قیاس اقسام مختلف دارد، باید توجه داشت که مسئله اصلی مورد اختلاف، قیاس مستنبط العله است که امری ظنی است؛[۱۴] بیشتر فقیهان شیعه، قیاس اولویت، قیاس منصوص العله و تنقیح مناط را معتبر می‌دانند.[۱۵]

مناظره امام صادق(ع) درباره قیاس

شیخ مفید در کتاب اختصاص، شکل‌گیری مناظره‌ای میان ابوحنیفه و امام صادق(ع) را درباره قیاس، گزارش داده است. استدلا‌ل‌های امام صادق در این مناظره به شرح زیر است:
«امام صادق گفت:‌ ای ابوحنیفه از نظر شما زنا مهم‌تر است یا قتل نفس؟ او گفت: البته که قتل نفس. امام گفت: پس چرا خداوند درباره قتل نفس، شهادت دو نفر را کافی دانسته است؛ اما در زنا وجود چهار شاهد را لازم دانسته است؟ این چگونه با قیاس توجیه می‌شود؟‌
ای ابوحنیفه ترک روزه بدتر است یا ترک نماز؟ گفت: البته که ترک نماز. امام گفت: پس چرا زن باید قضای روزه‌های ایام حیضش را به جا بیاورد، ولی قضای نمازهایش بر او واجب نیست؟ این چگونه با قیاس توجیه می‌شود؟
وای بر تو‌ ای ابوحنیفه زنان در تجارت ضعیف‌ترند یا مردان؟ گفت: البته که زنان. امام گفت: پس چرا خداوند از ارث برای زن یک سهم قرارداده است، ولی برای مرد دو سهم ؟ این چگونه با قیاس توجیه می‌شود؟‌
ای ابوحنیفه مدفوع انسان پلیدتر است یا منی او؟ گفت: البته که مدفوع. امام گفت: پس چرا خداوند برای تطهیر از مدفوع آب‌کشی را کافی دانسته است؛ اما برای منی غسل را لازم دانسته است؟ این چگونه با قیاس توجیه می‌شود؟»[۱۶]امام صادق در پایان مناظره به ابوحنیفه فرمود تو از کسانی هستی که می‌گویی سَأُنْزِلُ مِثْلَ مَا أَنْزَلَ اللَّهُ من هم محققا مانند آن (کتاب) که خدا فرستاده خواهم آورد.(آیه ۹۳سوره انعام [یادداشت ۱]ابوحنیفه گفت به خدا پناه می‌برم ازاین که چنین سخنی بگویم امام فرمود تو و یارانت بدون این که بفهمید و بدانید چنین ادعایی دارید. [۱۷]

پانویس

  1. مشکینی، اصطلاحات الأصول و معظم أبحاثها، ۱۳۷۴ش، ص۲۲۶.
  2. مرکز اطلاعات و مدارک اسلامی، فرهنگ‌نامه اصول فقه، ۱۳۸۹ش، ص۶۵۱.
  3. ولایی، فرهنگ تشریحی اصطلاحات اصول، ۱۳۸۷ش، ص۲۷۷.
  4. حسینی، الدلیل الفقهی، ۲۰۰۷م، ص۲۵۱، ۲۵۲.
  5. حسینی، الدلیل الفقهی، ۲۰۰۷م، ص۲۵۱، ۲۵۲.
  6. سوره اسراء، آیه ۲۳.
  7. حسینی، الدلیل الفقهی، ۲۰۰۷م، ص۲۵۱، ۲۵۲.
  8. جناتی، جایگاه قیاس در منابع اجتهاد، ۱۳۶۸ش، ص۹۶.
  9. جناتی، جایگاه قیاس در منابع اجتهاد، ۱۳۶۸ش، ص۹۶.
  10. ابن شعبه حرّانی، تحف العقول، ۱۳۶۳ش، ص۱۰۵.
  11. کلینی، کافی، ۱۴۰۷ق، ج۱، ص۵۷.
  12. شیخ مفید، «المسائل الصاغانیة»، ص۲۵۱؛ نجاشی، رجال نجاشی، ۱۳۸۵ق‌، ص۳۸۸؛ شیخ طوسی، عدة الاصول، ج۱، ص۳۳۹.
  13. جناتی، جایگاه قیاس در منابع اجتهاد، ۱۳۶۸ش، ص۷۱، ۷۲.
  14. جناتی، جایگاه قیاس در منابع اجتهاد، ۱۳۶۸ش، ص۹۲.
  15. جناتی، جایگاه قیاس در منابع اجتهاد، ۱۳۶۸ش، ص۹۲.
  16. شیخ مفید، الاختصاص، ۱۴۱۳ق، ص۱۸۹، ۱۹۰.
  17. شیخ مفید، الاختصاص، ۱۴۱۳ق، ص۱۹۰.

یادداشت

  1. قرآن در این آیه این افراد را ستمکار ترین مردم معرفی کرده که بدون این که وحی‌ای دریافت کرده باشد بر خدا دروغ می‌بندند و استشهاد امام به این آیه می‌فهماند که قیاسی که ابوحنیفه و یارانش می‌کردند از جنس دروغ بستن بر خداست هر چند ندانند ونفهمند.

منابع

  • قرآن کریم.
  • ابن‌شعبه حرانی، حسن بن علی، تحف العقول، تحقیق و تصحیح علی‌اکبر غفاری، قم، جامعه مدرسین، چاپ دوم، ۱۴۰۴ق/۱۳۶۳ش.
  • جناتی، محمدابراهیم، «جایگاه قیاس در منابع اجتهاد»، کیهان اندیشه، شماره ۲۶، ۱۳۶۸ش.
  • حسینی، محمد، الدلیل الفقهی تطبیقات فقهیة لمصطلحات علم الأصول، دمشق، مرکز ابن ادریس للدراسات الفقهیه، چاپ اول، ۲۰۰۷م.
  • کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، تحقیق و تصحیح علی‌اکبر غفاری و محمد آخوندی، تهران، دارالکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق.
  • مرکز اطلاعات و مدارک اسلامی، فرهنگ‌نامه اصول فقه، قم، چاپ اول، ۱۳۸۹ش.
  • مشکینی اردبیلی، علی، اصطلاحات الأصول و معظم أبحاثها، قم، بی‌نا، چاپ ششم، ۱۳۷۴ش.
  • مفید، محمد بن محمد، الإختصاص، تحقیق و تصحیح علی‌اکبر غفاری، قم، المؤتمر العالمی لالفیة الشیخ المفید، چاپ اول، ۱۴۱۳ق.
  • ولایی، عیسی، فرهنگ تشریحی اصطلاحات اصول، تهران، نشر نی، چاپ ششم، ۱۳۸۷ش.