حوزه علمیه بغداد
حوزه علمیه بغداد مقارن با تأسیس بغداد در عراق و با شروع امامتِ امام موسی کاظم(ع) پایه گذاری شد. در بیش از صد سالی که خلفای عباسی تحت سلطه حاکمان شیعه مذهب آل بویه دیگر قدرت چندانی نداشتند با ظهور عالمان تأثیرگذاری مثل ابن جنید، شیخ مفید، سید مرتضی و شیخ طوسی حوزه بغداد به اوج شکوفایی خود رسید.
فقه، اصول فقه، علم حدیث، کلام و حکمت، تفسیر قرآن، تاریخ، تراجم و رجال از دانشهای رایج در حوزه علمی بغداد بود. حوزه بغداد که به ویژه در عصر آل بویه، با مرجعیت علمی شیخ طوسی به اوج شکوفایی رسیده بود، با ورود طغرل سلجوقی به بغداد، با دعوت خلیفه عباسی در ۴۴۷ هجری قمری از رونق افتاد.
در زمان امامان شیعه
| |||
---|---|---|---|
حوزه علمیه قم | قرن سوم و چهارم | ||
حوزه علمیه بغداد | قرن چهارم و پنجم | ||
حوزه علمیه نجف | قرن پنجم و ششم | ||
حوزه علمیه حله | قرن هفتم تا نهم | ||
حوزه علمیه نجف | قرن دهم | ||
حوزه علمیه اصفهان | قرن یازدهم و دوازدهم | ||
حوزه علمیه نجف | سیزدهم، چهاردهم و پانزدهم | ||
حوزه علمیه قم | چهاردهم و پانزدهم | ||
حوزههای علمیه ایران • حوزههای علمیه عراق • حوزههای علمیه لبنان |
رشد و کمال حوزه شیعی در بغداد چندان متأخرتر از تاریخ ساخت و افتتاح این شهر نبوده است. تقارن تاریخ بنای بغداد (سال ۱۴۸ق) با شروع امامتِ امام موسی کاظم(ع)، از قدمت بنیانها و ریشههای علمی و معنوی حوزه بغداد نشان دارد. امام موسی کاظم(ع) در زمان خلافت هارون الرشید، از مدینه به بغداد آورده شد و در این شهر زندانی گردید و سپس در همین شهر از دنیا رفت و در مقابر قریش (امروزه شهر کاظمین) به خاک سپرده شد. در واقع از همان آغاز، شماری از شیعیان در این شهر اقامت گزیدند.
این پیوند در سالهای بعد نیز، با توجه به حضور امام جواد(ع) در بغداد از ۲۱۵ تا هنگام وفات (سال ۲۲۰ق) و انتقال اجباری امام علی بن محمد الهادی(ع) به سامرا، در ۱۲۴ کیلومتری شمال بغداد، و سپس اقامت امام حسن عسکری(ع) در همین شهر و فعالیت همه نوّاب اربعه امام دوازدهم(عج) در بغداد همچنان قابل ملاحظه است.
این سخن البته به معنای اطلاع دقیق ما از تاریخ مشخص تأسیس مراکز تدریس و معارف شیعی در بغداد نیست. گرچه با بررسی زندگینامه شماری از عالمان شیعی چنین به نظر میآید که شیعیان از اواخر قرن دوم هجری قمری در بغداد در کار تعلیم و تعلم علوم اسلامی بودهاند.
خاندان یقطینی
- علی بن یقطین بغدادی (متوفی ۱۸۲ق) که از اصحاب امام جعفر صادق(ع) و امام موسی کاظم(ع) بوده، به ویژه از امام کاظم(ع) احادیث بسیار نقل کرده است. وی کتاب ما سُئِل عنه الصادق من امور الملاحم و کتاب مناظرته للشاک بحضرة جعفر را نوشته است.[۱]
- از همین خاندان، محمدبن عیسی بن عُبَید از اصحاب امام محمدتقی(ع) و از راویان برجسته حدیث بود. وی کتابهای بسیاری تألیف کرد، از جمله: کتاب الامامة، کتاب المعرفة، کتاب الوصایا، کتاب الفَیءِ و الخمس و کتاب الرّجال.[۲]
- از میان وابستگان خاندان یقطین نیز عالم، فقیه، محدّث و مفسر بزرگ، یونس بن عبدالرحمان (قبل از ۱۲۵۲۰۸)، ظهور کرد. وی که از موالی علی بن یقطین بود، از امام موسی کاظم(ع) و امام علی بن موسی الرضا(ع) احادیث بسیار نقل کرده است. یونس از بزرگانی است که علمای شیعه بر دانش و صدق گفتار او اتفاق نظر دارند و امام رضا(ع) شیعیان را به مراجعه علمی به او توصیه میکرده است. وی بیش از سی کتاب نوشته، از جمله: جامع الآثار، کتاب الشرایع، کتاب العلل الکبیر، کتاب الصیام و اختلاف الحدیث.[۳] از مهمترین رویدادهای زندگی یونس، مقابله با واقفیه، پس از شهادت امام کاظم(ع) و دفاع از امامت حضرت علی بن موسی الرضا(ع) بود.[۴]
محمد بن ابی عمیر
محمد بن ابی عمیر (متوفی ۲۱۷ق) از اصحاب امام موسی کاظم(ع) و امام رضا(ع) نیز در بغداد به دنیا آمد و در همان شهر زیست و با جدیت و پیگیری شمار زیادی از آثار اصحاب امامیه را روایت کرد. وی در نظر پیروان همه مذاهب اسلامی محترم بود. او در دوره خلافت رشید دستگیر شد و برای آشکار کردن نام و نشانی شیعیان، هزار تازیانه به او زدند ولی با مقاومت سرسختانه او مواجه شدند. خواهرش در هنگام حبس چهارساله او، کتابهایش را در زمین پنهان کرد که این موجب از میان رفتن آنها شد. وی سپس از حفظ حدیث میگفت، ولی وثاقت او موجب شد که به روایات مُرسَلِ وی اعتماد کنند.[۵] وی بیش از ۹۴ کتاب نوشت، از جمله اختلاف الحدیث، و الاحتجاج فی الامامة.[۶]
همام بن سهیل و فرزندش
هَمّام بن سُهیل و فرزندش محمد بن هَمّام اِسکافی و دیگر وابستگان این خانواده ایرانی تبار بغداد، از راویان حدیث بودند. همام در بین علمای امامی منزلت ویژهای داشت و با امام حسن عسکری(ع) مکاتبه میکرد. فرزندش محمد اسکافی (متوفی ۳۳۶ق) نیز از محدّثان بزرگ شیعه بود. کتاب الانوار فی تاریخ الائمة از اوست.[۷]
در زمان آل بویه
بیشترین دوره فعالیت حوزه بغداد مربوط به دهههای نخستین قرن چهارم تا میانه قرن پنجم هجری دانسته شده است به ویژه در بیش از صد سالی که خلفای عباسی تحت سلطه حاکمان شیعه مذهب آل بویه دیگر قدرت چندانی نداشتند. در این دوره با ظهور عالمان تأثیرگذاری مثل ابن جنید، شیخ مفید، سید مرتضی و شیخ طوسی حوزه بغداد به اوج شکوفایی خود رسید.[۸]
خصوصیات تاسیس حوزه بغداد
- حوزه بغداد، برخلاف حوزه قم، در محیط تقریباً یک دست شیعه نشین پانگرفت. در بغداد به ویژه در قرن چهارم در کنار شیعیان، مسلمانان پرشمار سنّی، از مذاهب مختلف زندگی میکردند. اینان برخلاف شیعیان، بسیار زود به گرایشهای اجتهادی توجه نشان دادند.
- اختلافات گسترده کلامی میان پیروان مذاهب مختلف اسلامی و نیز میان شیعیان بسیار نظرگیر بود. در این فضای فکری، مکتب صرفاً حدیثی آن روز قم و ری نمیتوانست با مکتب فقهی شکل پذیرفته اهل سنّت در بغداد، هماوردی کند؛ چنانکه مقابله با گرایشهای کلامی متعدد که بسیاری از آنها خود متأثر از سیطره فلسفه و منطق یونانی بر روح فکری حاکم بر بغداد بود، کار را بر شیعیان دشوار کرده بود.
دانشهای رایج در حوزه علمی بغداد
دانشهای رایج در حوزه علمی بغداد این رویکرد را به خوبی نشان میدهد:
فقه و اصول فقه
تدریس فقه از برنامههای اصلی حوزه علمی بغداد بود. در این حوزه، افزون بر فراوانی فقه پژوهان برجسته، مانند ابن جُنَید اِسکافی (قرن چهارم ق)، شیخ مفید مشهور به ابن المعلّم (متوفی ۴۱۳قمری)، سیدمرتضی علم الهدی (متوفی ۴۳۶ق)، سَلّار دِیلمی (متوفی ۴۴۸قمری)، شیخ طوسی (متوفی ۴۶۰ق) و ابن بَرّاج (متوفی ۴۸۱ق)، شاهد رویکردی نو در نظام فقهی هستیم.
این رویکرد دارای چنین ویژگیهایی بود:
۱- ناکافی دانستن روش محدثان و مخالفت با قیاس
شیخ مفید با کتاب المُقنِعَة خود این ویژگی را به حوزه علمیه بغداد افزود. وی به سلطه فقهی محدّثان بر فقه پایان داد و با استدلالهای استوار عقلی و با تمسک به سیره اهل بیت علیهم السلام، در رد ظاهرگرایی آنان کوشید. او همچنین با تألیف التذکرة باصول الفقه و گردآوری مسائل اصولی در آن، پای اصول فقه را به فقه شیعه باز کرد.[۹]
۲.ارتقای موقعیت عقل
سیدمرتضی این ویژگی را به حوزه بغداد بخشید. وی در آثار فقهی و اصولی خود مانند کتاب الذریعة الی اصول الشریعة در اصول فقه و کتاب الانتصار و ناصریات در فقه[۱۰] ضمن بررسی اقوال علمای دیگر مذاهب دیدگاه خود را تبیین کرده است و در این میان. عقل در مبانی اصولی سید جایگاه ویژه دارد.
۳. جایگزینی روش اجتهاد
شیخ طوسی این ویژگی را به حوزه بغداد بخشید. وی کتاب المبسوط را با گرایش اجتهادی تألیف کرد. شیخ در این کتاب به تفریع فروع پرداخت و از این راه، بدون نیاز به قیاس، استحسان و دیگر دادههای شبه عقلی، درصدد برآمد به نیازهای فقهی جامعه پاسخ دهد. وی پیش از تألیف المبسوط، برای آماده ساختن ذهن جامعه علمی شیعه برای پذیرش این روش، کتاب النّهایه را به روش فقهای پیشین نوشته بود.
علم حدیث
حوزه علمی بغداد نیز مانند حوزه ری و قم قدیم و به طور کلی عموم حوزههای علمی شیعی پیش از قرن چهارم، در مراحل نخستینِ تکوین عمدتاً حوزهای حدیثی بوده است. برخی از راویان حدیث و محدثانی که در این شهر حضور داشتند عبارتند از:
- ابن ابی عمیر
- یونس بن عبدالرحمان
- حَفْص بن بُخْتُری از اصحاب امام صادق(ع) و امام کاظم(ع)،[۱۱]
- یعقوب بن یزید انباری از اصحاب امام جواد(ع) [۱۲]
- نضربن سُوَید کوفی[۱۳]
- محمدبن محمد بَجَلی[۱۴]
- محمدبن یعقوب کلینی وی از مشایخ بزرگ ری بود و جامع کافی را در بغداد روایت کرد[۱۵] و هارون بن موسی تَلِّعُکبَری (متوفی ۳۸۵ق) و ابوغالب زُراری و ابوعبداللّه کاتب نعمانی و ابوعبداللّه محمدبن احمدبن عبداللّه صفوانی آن را نوشتند.[۱۶] این کتاب بلافاصله پس از تألیف در شمار متون درسی حوزه علمیه بغداد درآمد.[۱۷]
- شیخ طوسی مؤلف دو کتاب دیگر از مجموعه کتب اربعه شیعه، الاستبصار و تهذیب
- جعفربن محمدبن قولویه قمی (متوفی ۳۶۸)، از استادان شیخ مفید مؤلف کامل الزیارات[۱۸]
نقد روایات
در حوزه حدیثی بغداد نیز نقادی روایات کاری جدّی بود. محدّثان بغداد مانند مفید و شیخ طوسی، با بررسی روایات، صحیح و سقیم آنها را از یکدیگر جدا میکردند. شیخ مفید در مباحث فقهی و کلامی، احادیثی را که با عقل صریح در تعارض میدید، نمیپذیرفت، همچنانکه احادیث را از نظر اطمینان به صدور مورد بررسی قرار میداد. عدهای دیگر از محدّثان شیعه بغداد نیز کتابهایی در شناخت روایات ساختگی و مجعول تألیف کردند. چنانکه ابومحمد ثُبَیت بن محمد عسکری، از اصحاب امام دهم(ع) و یازدهم(ع)، کتاب تولیدات بنی امیة فی الحدیث و ذکر الاحادیث الموضوعة را نوشت.[۱۹] نجاشی و شیخ طوسی نیز در کتابهای فهرست و رجال خود، علاوه بر گزارش آثار و شخصیتهای مهم شیعه از آغاز تا آن زمان، راویان سادهاندیش و کمدقت و غالی و امثال آنها را نیز معرفی کردند.
کلام و حکمت
فضای فکری و فرهنگی بغداد، از قرن سوم به بعد، و مشاجرات مستمر فلسفی و کلامی میان مذاهب فکری مختلف، به ویژه دو فرقه بزرگ معتزله و اشعری، موضوعات و مباحث و مناقشات کلامی و فلسفی متعددی را در میان آورد. حوزه شیعی بغداد که در کانون این مجادلات فعالیت میکرد، هم به سبب تبعیت از توصیه امامان شیعه به مباحثات عقلانی و هم به تبع ضرورتهای زمان، به دروس و موضوعات کلامی توجه ویژه نشان داد. از این رو درس کلام در شمار برنامههای درسی حوزه بغداد قرار گرفت و استادان ناموری مشغول تدریس مباحث کلامی شدند.
هشام بن حکم
یکی از قدیمیترین متکلمان شیعی هشام بن حکم بود. وی که در کوفه زاده شد و سپس در مکتب امام صادق(ع) و امام کاظم(ع) پرورش یافت، در سال ۱۹۹ به بغداد آمد و ضمن تجارت، به مباحثات کلامی پرداخت. او دست کم ۲۷ کتاب در حوزه باورهای دینی و رد بر مخالفان نوشت، مانند الردّ علی الزنادقة، کتاب الشیخ والغلام فی التوحید، که ظاهراً به سبک پرسش و پاسخ میان شاگرد و استاد بوده است، کتاب اختلاف الناس فی الامامة، کتاب الرّد علی ارسطاطالیس فی التوحید، و کتاب المجالس فی التوحید.[۲۰] کتابهایی که در نقد و بررسی آرای کلامی هشام نوشته شده نشانه جایگاه ویژه او در دانش کلام است؛ از جمله این کتابها الاستطاعة علی مذهب هشام نوشته حسن بن موسی نوبختی است.[۲۱] شاگردان هشام نیز در نشر مکتب کلامی او نقش ارزندهای داشتند، چنانکه ابوالحسن علی بن منصور سخنان کلامی استادش، هشام، را در کتاب التدبیر فی التوحید و الامامة گرد آورد.[۲۲]
ابوسهل نوبختی
یکی از شاخصترین خاندانهای علمی که متکلمان برجستهای از میان آنها برخاستهاند، خاندان نوبختی است. مهمترین فرد این خاندان در عصر غیبت ابوسهل اسماعیل بن علی (۲۳۷-۳۱۱) است که در زمان خود از بزرگان شیعه و به تعبیر نجاشی[۲۳] شیخ متکلمان امامی و غیر امامی و در شمار اصحاب امام حسن عسکری(ع) بوده است. شیخ طوسی هفده کتاب از وی را خود نامبرده و چند کتاب دیگر را نیز از ابن ندیم نقل کرده است، از جمله: الاستیفاء فی الامامة، الرّدّ علی الیهود، الرّد علی الغلاة و کتابٌ فی الصفات.[۲۴] وی در مناظرات خود با سران مذاهب کلامی دیگر، میکوشید نظر شیعه را از گروههای منحرف جدا سازد. وی در حوزه بغداد تدریس میکرد و مجلس درس او کانون نقد و کندوکاو مسائل کلامی بود. تلاش او در کلام از دو جهت اهمیت دارد؛
- وی علاوه بر دفاع از عقاید مدون کلامی شیعه، کوشید روشهای معتزله را در تقریر مسائل کلامی امامیان به کارگیرد و حتی آموزههای آن دو را به یکدیگر نزدیک کند.[۲۵]
- ابو سهل نوبختی از اولین کسانی بود که در اثبات وجوب امامت و بیان اوصاف امام دلایل عقلی آورد و برخلاف متکلمان گذشته به ادله نقلی اکتفا نکرد.[۲۶]
ابراهیم نوبختی
ابواسحاق ابراهیم نوبختی نیز از بزرگان و قدمای متکلمان شیعه در نیمه اول قرن چهارم است.علامه حلی از او با وصف «شیخ اَقدم و امام اَعظم» یاد کرده است. [۲۷] از جمله تألیفات وی کتاب الابتهاج فی اثبات اللذةالعقلیه للّه تعالی و نیز کتاب الیاقوت است که علامه حلّی آن را شرح کرده است. کتاب الیاقوت از قدیمترین کتابهای کلامی شیعه است.[۲۸]
شیخ مفید
یکی از بزرگترین استادان کلام در حوزه بغداد و بلکه در سرتاسر جهان اسلام، محمدبن محمدبن نعمان حارثی، معروف به شیخ مفید یا ابن المعلّم بود که کتابهای متعددی در موضوعات مختلف کلامی تألیف کرد.[۲۹] وی در مناظرههای کلامی، به ویژه در مسئله امامت، با جریان پرقدرت معتزله روبه رو بود که آرای مشترکی نیز با زیدیه داشتند و سخت سرگرم تبلیغ و ترویج دیدگاههای خود و مناقشه جدّی در عقاید شیعیان امامی بودند؛ او هم زمان درصدد ارائه مستدل و مدون باورهای شیعی بود. وی چندین رساله در نقد دیدگاههای کلامی معتزله تألیف کرد و آثار متعددی نیز در ساماندهی استدلالی آموزههای شیعی و مقابله با حدیث گرایی غیرعلمی پدید آورد. کتاب تصحیح الاعتقاد او، حاوی توضیحات و نیز نقدها و اعتراضات او بر اعتقادالامامیه شیخ صدوق، نمونهای از فعالیتهای علمی وی در همین مسیر است.[۳۰]
شاگردان شیخ مفید
شاگردان مفید چون سیدمرتضی و شیخ الطائفه ابوجعفر طوسی نیز در کلام خبره بودند. سیدمرتضی در کتاب تنزیه الانبیاء، بر نقطه مرکزی اختلاف نظر در میان امامیه و معتزله درباره عصمت انبیا انگشت مینهد. امامیه برآنند که پیامبران مرتکب هیچگونه خطا نمیشوند، ولی معتزله فقط ارتکاب گناهان کبیره و گناهانی را که موجب استخفاف آنها میشود محال میدانند. سید در این کتاب ضمن رد نظر معتزله، به شبهههای زندیقان بر پیامبران نیز پاسخ داده است. شیخ طوسی نیز چندین اثر کلامی تألیف کرد که از همه مهمتر، شرح بخش کلام کتاب جمل العلم و العمل سید مرتضی است با عنوان تمهیدالاصول، و نیز المفصح فی الامامة و مقدمة فی المدخل الی علم الکلام.[۳۱]
مهمترین موضوعات کلامی
از مهمترین موضوعات کلامی مطرح در حوزه بغداد و بلکه در محافل علمی این شهر، موضوع امامت و غیبت امام بود. حوزه بغداد که مدافع امامت و غیبت بود، رقیبان و مخالفان سرسختی داشت.
- در رأس مخالفان امامت، خلفای عباسی بودند که همواره به امامان به چشم رقبای سیاسی خود مینگریستند و برای تضعیف و نابودی جریان امامت از هیچ کوششی خودداری نمیکردند. از دیگر مخالفان امامت، حنبلی ها بودند.
- جریان پرقدرت معتزله نیز گرچه علی علیهالسلام امام اول شیعیان را، از نظر علمی، بر دیگر خلفا رجحان مینهاد، با باور امامیه در امامت و وحیانی دانستن منشأ آن مخالف بود.
- مدعیان بابیت امام زمان(عج) در دوره غیبت صغری و مخالفت کنندگان با نواب و وکلای ائمه نیز از فتنههای درون مذهبی بودند. اینان با سوءاستفاده از مشکلات ناشی از غیبت امام و تنگناها و دشواریهای سیاسی جامعه شیعه، ادعای نمایندگی امام و دعویهای نادرست دیگر میکردند.
تفسیر قرآن
عالمان برجسته
در حوزه بغداد قرآن پژوهان برجستهای تربیت شدند: ابومحمد حسن بن موسی نوبختی (متوفی ۳۱۰) کتاب التنزیه و ذکر متشابه القرآن را نوشت.[۳۲] ابوعبداللّه احمدبن محمد جوهری کتاب مانزل فی القرآن فی صاحب الزمان را تألیف کرد.[۳۳] محمدبن عباس معروف به ابن جُحام (زنده در ۳۲۸) از عالمان ثقه بغداد، علاوه بر تألیف چند کتاب فقهی، کتاب مانزل من القرآن فی اهل البیت را در هزار ورق نوشت که به شهادت گروهی از عالمان هم روزگارش مانند آن تا زمان او تألیف نشده بود.[۳۴] شیخ مفید نیز، کتابهایی ویژه علوم قرآن و تفسیر نوشته بود، مانند الکلام فی وجوه اعجازالقرآن، البیان فی تألیف القرآن، و البیان عن غلط قُطْرُب فی القرآن[۳۵] سیدرضی (متوفی ۴۰۶) شاگرد مفید و برادر سیدمرتضی، چندین اثر قرآنی تألیف کرد، از جمله حقائق التأویل فی متشابه التنزیل، و معانی القرآن.
سید مرتضی نیز از قرآن پژوهان بزرگ حوزه بغداد بود. وی در مهمترین اثر قرآنی خود، المُوضِح عن جهة اعجاز القرآن، نظریه صرفه را در باب اعجاز قرآن مطرح کرد، که مورد توجه و نقد قرآنپژوهان قرار گرفت. کتاب امالی یا غررالفوائد و دُرَرالقلائد او، در تفسیر شمار زیادی از آیات مشکل، حاصل هشتاد جلسه تدریس وی در خانهاش در بغداد است که متناوبآ برگزار میشد و در سال ۴۱۳ به پایان رسید.[۳۶] مهمترین و جامعترین و مشهورترین تفسیر را در حوزه بغداد، آخرین استاد برجسته این حوزه، یعنی شیخ طوسی نوشته است. وی در تفسیر التبیان به جنبههای گوناگون لغوی، بدیعی، صرفی و نحوی، فقهی، کلامی و تاریخی آیات توجه کرده است، ضمن آنکه تفسیر او تحت تأثیر فضای حاکم بر بغداد آن روزگار بیشتر صبغه کلامی دارد.
- اندیشمندان برجسته حوزه علمیه بغداد
ردیف | نام عالم | توضیحات | ردیف | نام عالم | توضیحات |
---|---|---|---|---|---|
۱ | ابن اعلم بغدادی | ۶ | جعفر قطاع | ||
۲ | ابن مبشّر | ۷ | کندی | ||
۳ | ابن مسکویه | ۸ | سید مرتضی | ||
۴ | بدیع اسطرلابی | ۹ | سید رضی | ||
۵ | شیخ مفید | ۱۰ | زکریای رازی |
تاریخ
رواج تاریخ نویسی عمومی در بغداد و رونق مباحث کلامی در حوزه شیعی بغداد، که یکی از اصلیترین مسائل آن موضوع امامت بود، ناگزیر از توجه ویژه به تاریخ زندگی ائمه شیعه بود؛ چنانکه نقد و بررسی احادیث و جرح و تعدیل آنها محتاج شناخت و بررسی راویان آنها و توجه ویژه به علم رجال بود. از این رو تاریخ و کتابهای شرح حال و آثار رجالی در حوزه بغداد بسیار محل توجه واقع شد.
- محمدبن عمر جعابی (۲۸۴-۳۵۵ق) مورخ و تذکره شناس بزرگ شیعی در این باره کتابهای بسیار نوشت، از جمله اخبار آل ابی طالب، اخبار بغداد، الشیعة من اصحاب الحدیث و طبقاتهم، کتاب اخبار علی بن الحسین علیهم االسلام.[۳۷]
- سیدرضی نیز خصائص الائمة را در تاریخ شیعه نوشت.
- ابوالمفضل محمد شیبانی (متوفی ۳۸۷ق) نیز از عالمان تاریخدان بغداد بود؛ از کتابهای تاریخی او مزار امیرالمؤمنین، مزارالحسین، کتابُ مَنْ رَوی حدیثَ غدیرخم، و کتاب اخبار ابی حنیفة است. نجاشی از این استاد تاریخدان در حوزه مسائل تاریخی استفاده بسیار کرده است.[۳۸]
- بخش بزرگی از تألیفات احمدبن محمد جوهری (متوفی ۴۰۱ق) در باب مسائل تاریخ است مانند، اخبار جابرالجعفی، کتاب فی ذکرالشِجاج، کتاب اخبارالسید (یعنی سیدحمیری شاعر معروف شیعی)، کتاب اخبار و کلاء الائمة الاربعة.[۳۹]
- شیخ مفید نیز در حوزه تاریخ امامان شیعه آثار مهمی تألیف کرد، از جمله الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، و الجَمَل درباره جنگ جمل در بصره و تحلیل آن.
تراجم و رجال
در دانش تراجم و رجال شناسی نیز سهم عمده پژوهشهای علمی بر دوش حوزه بغداد بوده است.
- احمد بن محمد بن عمران معروف به ابن الجُندی (متوفی ۳۹۰ یا ۳۹۲ق) ساکن بغداد و از مشایخ نجاشی، کتاب الرجال را نوشت.[۴۰]
- احمد بن حسین بن عبدالله غضائری معروف به ابن عضائری از همدرسان نجاشی، از علمای رجالی حوزه بغداد بود و نجاشی در جرح و تعدیل راویان به دیدگاههای او توجه نشان میداد.[۴۱] اثر رجالی ابن غضائری برپایه اطلاعات موجود در منابعِ سپسین(متأخرترین)، تدوین شده و با نام الرجال در ۱۳۸۰ش در قم به چاپ رسیده است.
- سهم عمده در پیشبرد علم رجال در حوزه بغداد و بلکه در تاریخ شیعه، از آنِ شیخ الطائفه ابوجعفر طوسی و ابوالعباس احمدبن علی نجاشی بوده است؛ با این ملاحظه که شیخ طوسی یک تنه سه کتاب از کتب اربعه رجالی شیعه را تألیف کرد. الفهرست یا فهرست کتب الشیعة و اصولهم و اسماء المصنّفین و اصحاب الاصول، اختیار معرفة الرجال و الرجال.
- چهارمین کتاب رجالی شیعه را نجاشی (۳۷۲-۴۵۰ق) رجال شناس مسلّم حوزه بغداد نوشته است. کتاب او که از سنخ فهرست است، غالباً با عنوان الرجال (کتاب الرجال) معرفی میشود.[۴۲]
دانشهای دیگر
ذکر دانشهای رایج در حوزه بغداد چون فقه و اصول و حدیث و کلام و رجال به معنای بیتوجهی حوزه بغداد به علوم دیگر نیست؛ بلکه مراد بیان این واقعیت است که اولا حوزه بغداد در این علوم خوش درخشیده و ثانیاً اصلیترین موضوع حوزههای شیعی و رسالت مذهبی آنها تدریس این دانشها و پژوهش در آنها بوده است؛ وگرنه پیداست که علوم دیگری نیز در این حوزه محلّ توجه بوده است.
علوم ادبی
علوم ادبی مانند همه حوزههای دینی، در حوزه بغداد، هم در سطح مقدماتی و هم در سطح عالی، تدریس میشده است. از قدیمترین عالمان و ادیبان شیعی در بغداد باید به ابویوسف یعقوب بن اسحاق معروف به ابن سکیت (۱۸۶-۲۴۴ق) از اصحاب امام جواد(ع) و امام هادی(ع) اشاره کرد که در لغت و صرف و نحو و بدیع کتابهایی تألیف کرد، از جمله: اصلاح المنطق، کتاب الالفاظ، کتاب الاضداد، کتاب المذکر و المؤنث.[۴۳] علاوه بر ابن سکیت، اشخاص دیگری چون علی بن عبدالله بن وصیف معروف به ناشیء الاصغر (متوفی حدود ۳۶۵) متکلم و شاعر مشهور اهل بیت،[۴۴] ابوعبیداللّه محمد بن عمران مرزبانی (متوفی ۳۸۴ یا ۳۷۸ق) ادیب مشهور شیعه[۴۵] و مهیار دیلمی (متوفی ۴۲۸ق) شاعر خلّاق شیعی و شاگرد سیدرضی در شعر و ادب، درخور ذکرند.[۴۶] اما بزرگترین ادیب و شاعر شیعه در بغداد که برخی او را بزرگترین شاعر قریش خواندهاند، شریف رضی از علمای حوزه بغداد بوده[۴۷] و دیوان شعر او هم به دست ما رسیده است.
علوم کاربردی
علاوه بر این در حوزه بغداد، ریاضیات، هندسه، نجوم، طب و دیگر دانشهای کاربردی نیز تدریس میشد. مثلا ابن سکیت که بیشتر یک شخصیت ادبی بود، در علوم طبیعی نیز تألیفاتی داشت، از جمله: کتاب الطیر، کتاب النبات، کتاب الوحش، و کتاب الارضین و الجبال و الاودیة.[۴۸] علی بن حسن علوی، صاحب زیج موسوم به زیجِ ابن اعلم، از منجمان بسیار برجسته بغداد بود.[۴۹] ابوعبداللّه احمدبن محمد جوهری و از مشایخ ابوالعباس نجاشی علاوه بر تألیفات مذهبی، کتابی با نام اللؤلؤ و صنعته و انواعه داشته است.[۵۰]
کانونهای آموزش
در عموم گزارشهای موجود درباره تاریخ آموزش، بیشتر به اسامی معلمان و شاگردان اشاره شده و از مکانهای آموزش بسیار کم سخن رفته است.
مساجد و مکانهای مقدس
تردیدی نیست که مساجد و مکانهای مقدس از کانونهای اصلی آموزش در حوزه بغداد بوده است. به گزارش نجاشی[۵۱] عدهای کتاب الغیبه محمد بن ابراهیم نعمانی را نزد محمدبن علی شجاعی کاتب در مشهد العتیقة، از مراکز دینی شیعیان در جنوب شرقی مدینةالمنصور، میخواندند. نجاشی[۵۲] همچنین شاهد تدریس کتاب کافی کلینی توسط ابوالحسین احمدبن احمد کوفی کاتب در مسجد لؤلؤی بغداد بوده است. به نوشته طوسی،[۵۳] ابن صلت اهوازی در مسجدش در کوی دارالرقیق بغداد در سال ۴۰۹ق. تدریس حدیث میکرده است.
خانه علما
در کنار مساجد، خانههای علما نیز از محلهای عمده تدریس بوده است. مثلا نجاشی[۵۴] شاهد تدریس ابومحمد هارون بن موسی تلّعکبری در خانه خودش در بغداد بوده است.
جلسات درس و مناظره شیخ مفید در خانهاش در محله درب رباح تشکیل میشد و از پیروان همه مذاهب در آن شرکت میکردند.[۵۵] شیخ طوسی در سال ۴۱۰ ق. در حلقه درس حدیث عبدالواحدبن محمد، مشهور به ابن مهدی، واقع در خانه او در درب زعفرانی در میدان ابن مهدی، و نیز در ۴۱۱ق. در مجلس دیگری از درس حدیث در منزل ابن بِشران(بُشران) معَدِّل در بغداد شرکت کرد.[۵۶] حسین بن محمدبن حسن حُلوانی نیز در ۴۲۹ ق. در منزلش در کوی برکه زلزل بغداد مجلس درس داشته است.[۵۷] حسن بن محمد معروف به ابن الحمامی (متوفی ۴۳۹ق)، محدّث امامی و از مشایخ خطیب بغدادی (متوفی ۴۶۳ق) در سرای خود در کوی کرخ بغداد تدریس میکرد.[۵۸] این رسم تدریس در خانهها پس از تأسیس مدارس بزرگ نیز ادامه داشت. وقتی ابوالحسن علی بن محمد فصیحی (درگذشت:۶۵۱هجری قمری) استاد درس نحو نظامیه را به جرم تشیع از تدریس باز داشتند، وی در سرای خود به طالبان دانش درس میداد.[۵۹]
نظام مالی
از نظام مالی حاکم بر حوزه بغداد و طریق امرار معاش استادان و شاگردان هم اطلاع قابل توجهی در دست نیست.
کسب و کار شخصی
- از مرور سرگذشت برخی از عالمان و از وجود برخی از اسمها یا القاب مانند بزّاز و وَرّاق و سَبّاک(زرگر) همراه با نام اصلی شماری از آنان، این نظر قوت میگیرد که آنان از راه کسب و کار گذران زندگی میکردند. ورّاقی(کاغذ فروشی، کاغذ سازی) یکی از مشاغل برخی علما بود، چه نیاز دائمی محصلان و استادان به کتاب و دفتر موجب رونق این شغل شده بود. عباس بن موسی، عالم و نویسنده امامی قرن سوم هجری قمری و از اصحاب یونس بن عبدالرحمان، ورّاقی میکرد و از همین رو به او ابوالفضل وَرّاق میگفتند.[۶۰] محمدبن علی بن یعقوب معروف به ابوالفرج قنانی کاتب، معاصر و معاشر نجاشی، ورّاق بود.[۶۱] محمدبن خلیل بغدادی، متکلم و صاحب چند اثر کلامی و از شاگردان و یاران هشام بن حکم در ضرب سکه مهارت داشت.[۶۲]
- علی بن عبداللّه بن وصیف (متوفی ۳۶۵ق) از متکلمان برجسته نیمه قرن چهارم هجری قمری در کار ساخت لوازم و وسایل برنجین به ویژه قندیلها بسیار ماهر بود.[۶۳] پیداست که اشتغال استادان و عالمان به حرفهای مشخص دست بالا میتوانست موجب گذران زندگی خود آنان گردد.
موقوفات و کمک افراد خیر
تأمین هزینه مراکز آموزشی و طلاب نیازمند بودجهای سنگین و مستمر بود. گواینکه اینگونه مراکز بیشتر از طریق موقوفات و کمکهای افراد خیر حمایت میشدهاند. سیدمرتضی مرکزی موسوم به دارالعلم را اداره میکرد و به شاگردان حوزه درسی خود در این دارالعلم مقرری ماهیانه میپرداخت، چنانکه به شیخ طوسی ماهی دوازده دینار و به عبدالعزیزبن براج، هشت دینار پرداخت میشد. سیدمرتضی همچنین روستایی را برای تأمین کاغذ فقها و طلاب وقف کرده بود.[۶۴]
کمک مالی حاکمان
علاوه بر اینها حاکمان دانش پرور نیز به حوزههای علوم دینی کمکهای مالی میکردند. با توجه به اهتمام عضدالدوله به رسیدگی به وضع مالی دانشمندان رشتههای مختلف، اعم از فقها، محدّثان، مفسران، متکلمان، نحویان، شاعران، پزشکان و مهندسان و اهتمام خاص او به آبادی کربلا و نجف،[۶۵] احتمالا باید وضع مالی حوزه علمی شیعی بغداد هم در دوره او بهتر شده باشد.
دوره افول
- حوزه بغداد که به ویژه در عصر آل بویه، با مرجعیت علمی شیخ الطائفه به اوج شکوفایی رسیده بود، با ورود طغرل سلجوقی به بغداد، به دعوت خلیفه عباسی در ۴۴۷، از رونق افتاد.
- سلجوقیان حنفی مذهب توانستند با تحریک فرقه گرایان مذهبی به نفوذ آل بویه بر بغداد پایان دهند. به دنبال حمله سلجوقیان، مدارس و مساجد و کتابخانههای شیعیان مورد هجوم قرار گرفت و بخش اعظم میراث مکتوب شیعه از میان رفت.
- کتابخانه شاپوربن اردشیر (تأسیس ۳۸۳)[۶۶]، وزیرِ بهاءالدوله دیلمی، با افزون بر ده هزار جلد کتاب به آتش کشیده شد.
- پس از افول علمی حوزه علمیه بغداد و حمله مغولها به بغداد، علمای شیعه به حله مهاجرت کردند.[۶۷] مطابق نقل علامه حلی، در حمله مغول به بغداد، پدرش یوسف بن مطهّر نزد هلاکو خان رفت و با گرفتن اماننامهای، حله را از یورش آنها نجات داد.[۶۸]
مهاجرت شیخ طوسی به نجف
کتابخانه شیخ الطائفه ابوجعفر طوسی را نیز به غارت بردند و آتش زدند و شیخ طوسی که قبل از ورود طغرل و سپاهش به بغداد، برای زیارت مرقد امیرمؤمنان(ع) به نجف رفته بود، ناگزیز از اقامت در همانجا شد.[۶۹] این مهاجرت اجباری، پایان درخشش حوزه علمیه بغداد و سرآغاز تکوین حوزه دیرسال نجف بوده است.
پانویس
- ↑ ابن ندیم، ص۲۷۹؛ نجاشی، ج ۲، ص۱۰۷-۱۰۸
- ↑ نجاشی، ج ۲، ص۲۱۸۲۱۹
- ↑ رجوع کنید به:ابن ندیم، ص۲۷۶؛ نجاشی، ج۲، ص۴۲۰۴۲۲؛ طوسی، کتب الشیعة و اصولهم، ص۵۱۱
- ↑ طوسی، اختیار معرفة الرجال، ج۲، ص۷۷۹؛نجاشی، ج ۲، ص:۴۲۱
- ↑ نجاشی، ج ۲، ص۲۰۵۲۰۶
- ↑ آقابزرگ طهرانی، الذریعة، ج ۱، ص۲۸۳، ۳۶۱
- ↑ نجاشی، ج ۲، ص۲۹۵۲۹۷
- ↑ رضوی، «حوزه علمیه بغداد»، ص۳۷۷.
- ↑ آقابزرگ طهرانی، الذریعة، ۱۴۰۸ق، ج ۲، ص۲۰۹
- ↑ رجوع کنید به:آقابزرگ طهرانی، الذریعة،۱۴۰۸ق، ج۲، ص۳۶۰، ج ۱۰، ص۲۶، ج۲۰، ص۳۷۰ ۳۷۱
- ↑ نجاشی، ج ۱، ص۳۲۴
- ↑ نجاشی، ج ۲، ص۴۲۶۴۲۷
- ↑ نجاشی، ج۲، ص۳۸۴
- ↑ نجاشی، ج۲، ص۳۱۷ -۳۱۸
- ↑ نجاشی، ج ۲، ص۲۹۰:۲۹۱
- ↑ کلینی، ج۱، مقدمه حسین علی محفوظ، ص۱۹۲۰
- ↑ رجوع کنید به:نجاشی، ج۲، ص۲۹۱
- ↑ نجاشی، ج۱، ص۳۰۵ ۳۰۶
- ↑ نجاشی، رجال نجاشی، الناشر مؤسسة النشر الإسلامي، ج ۱، ص۱۱۷
- ↑ نجاشی، رجال نجاشی، ج ۲، ص۳۹۷-۳۹۸
- ↑ آقابزرگ طهرانی، الذریعة، ۱۴۰۸ق، ج ۲، ص۲۷
- ↑ نجاشی، رجال النجاشی، ج ۲، ص۷۱، ۳۹۷ -۳۹۸
- ↑ نجاشی، ج ۱، ص۱۲۱
- ↑ رجوع کنید به:ابن ندیم، ص۲۲۵؛ طوسی، کتب الشیعة و اصولهم، ص۳۱-۳۲
- ↑ رجوع کنید به:اقبال آشتیانی، خاندان نوبختی، ۱۳۵۷ش، ص۱۰۲
- ↑ اقبال آشتیانی، خاندان نوبختی، ۱۳۵۷ش، ص۱۰۲۱۰۳
- ↑ حلی، أنوار الملكوت في شرح الياقوت، ۱۳۶۳ش، ص۳.
- ↑ اقبال آشتیانی، خاندان نوبختی، ۱۳۵۷ش، ص۱۷۱، ۱۷۷
- ↑ رجوع کنید به: نجاشی، رجال نجاشی، ج ۲، ص۳۲۷-۳۳۱
- ↑ افندی اصفهانی، ج ۵، ص۱۷۸
- ↑ رجوع کنید به:نجاشی، رجال نجاشی، ج ۲، ص۳۳۲-۳۳۳
- ↑ آقابزرگ طهرانی، الذریعة، ج ۴، ص۴۵۵
- ↑ نجاشی، ج ۱، ص۲۲۵
- ↑ نجاشی، ج ۲، ص۲۹۴۲۹۵
- ↑ نجاشی، ج ۲، ص۳۲۷۳۳۱
- ↑ علم الهدی، ۱۳۷۳، قسم ۱، مقدمه محمدابوالفضل ابراهیم، ص۲۰
- ↑ نجاشی، رجال نجاشی، ج۲، ص۳۱۹-۳۲۰
- ↑ نجاشی، رجال نجاشی، ج ۲، ص۳۲۱-۳۲۲
- ↑ نجاشی، رجال نجاشی، ج ۱، ص۲۲۵-۲۲۶
- ↑ نجاشی، ج ۱، ص۲۲۴؛ آقابزرگ طهرانی، الذریعة، ۱۴۰۸ق، ج ۱۰، ص۸۴
- ↑ رجوع کنید به:نجاشی، رجال نجاشی، ج ۱، ص۳۰۲۳۰۳، ۳۵۸، ۴۱۷،۴۱۸
- ↑ رجوع کنید به: نجاشی، رجال نجاشی، ج ۱، مقدمه نائینی، ص۱۵-۲۱؛ دریاب نجفی، ج ۱، ص۳۰
- ↑ نجاشی، رجال نجاشی، ج ۲، ص۴۲۵
- ↑ ابن خلّکان، ج ۳، ص۳۶۹۳۷۱
- ↑ ابن خلّکان، ج ۴، ص۳۵۴-۳۵۶
- ↑ ابن خلّکان، وفیات الاعیان،ج ۵، ص۳۵۹-۳۶۳
- ↑ رجوع کنید به: خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ۱۴۲۲ق، ج ۳، ص۴۰۴۱؛ ابن خلّکان، وفیات الاعیان،ج ۴، ص۴۱۴- ۴۳۰
- ↑ نجاشی، رجال نجاشی، ج ۲، ص۴۲۵۴۲۶
- ↑ آقابزرگ طهرانی، طبقات: نوابغ، ص۱۷۸
- ↑ نجاشی، رجال نجاشی، ج ۱، ص۲۲۵۲۲۶
- ↑ نجاشی، رجال نجاشی، ج۲، ص۳۰۲
- ↑ نجاشی، رجال نجاشی، ج۲،ص۲۹۱
- ↑ طوسی،الامالی، ۱۴۱۴ق، ص۳۳۱
- ↑ نجاشی، رجال نجاشی، ج ۲، ص۴۰۷ ۴۰۸
- ↑ ابن جوزی، ج ۱۵، ص۱۵۷
- ↑ طوسی، الامالی،۱۴۱۴ق، ص۲۵۷، ۳۹۴
- ↑ رجوع کنید به:آقابزرگ طهرانی، طبقات: النابس، ص۶۶
- ↑ خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ۱۴۲۲ق،ج ۸، ص۴۵۴-۴۵۵
- ↑ یاقوت حموی، معجم الادباء، ۱۴۱۴ق، ج ۵، ص۱۹۶۴
- ↑ رجوع کنید به:نجاشی، رجال نجاشی، ج ۲، ص۱۲۰
- ↑ نجاشی، ج ۲، ص۳۲۶
- ↑ نجاشی، رجال نجاشی، الناشر مؤسسة النشر الإسلامي، ج۱۷ ص۳۲۸.
- ↑ یاقوت حموی، معجم الادباء، ۱۴۱۴ق، ج ۴، ص۱۷۸۵- ۱۷۸۶
- ↑ قمی،فوايد رضویه، ص۳۳۵
- ↑ ابن اثیر، ج ۸، ص۷۰۴۷۰۵
- ↑ ابنجوزی، المنتظم، ۱۴۱۲ق، ج۱۴، ص۳۶۶.
- ↑ ربانی، مکاتب فقهی، ۱۳۹۵ش، ص۱۰۱.
- ↑ علامه حلی، کشف الیقین، ۱۴۱۱ق، ص۸۰-۸۲.
- ↑ ابن جوزی، ج ۱۶، ص۱۶؛ ابن اثیر، ج ۹، ص۳۵۰، ۶۳۷۶۳۸؛ ذهبی، حوادث و وفیات ۴۴۱ ۴۶۰ه.، ص۴۹۰۴۹۱
منابع
- ابن ابی زینب، کتاب الغیبة، چاپ علی اکبر غفاری، تهران، ۱۳۹۷.
- ابن اثیر.
- ابن بابویه، کمال الدین و تمام النعمة، چاپ علیاکبر غفاری، قم ۱۳۶۳ش.
- ابن جوزی، المنتظم فی تاریخ الملوک و الامم، چاپ محمد عبدالقادر عطا و مصطفی عبدالقادر عطا، بیروت ۱۴۱۲/۱۹۹۲.
- ابن خلّکان.
- ابن ندیم (تهران).
- احمدبن علی نجاشی، رجال النجاشی، چاپ محمدجواد نائینی، بیروت ۱۴۰۸/ ۱۹۸۸.
- حسن بن یوسف علامه حلّی، انوارالملکوت فی شرح الیاقوت، چاپ محمد نجمی زنجانی، قم، ۱۳۶۳ش.
- خطیب بغدادی؛ احمد بن علی، تاریخ بغداد،الناشر: دار الغرب الإسلامي - بيروت، المحقق: الدكتور بشار عواد معروف، چاپ اول، ۱۴۲۲ق.
- سید علی خامنهای، «چهار کتاب اصلی علم رجال»، در یادنامه علامه امینی: مجموعه مقالات تحقیقی به اهتمام جعفر شهیدی و محمدرضا حکیمی، تهران: مؤسسه انجام کتاب، ۱۳۶۱ش.
- اقبال آشتیانی، عباس،خاندان نوبختی، تهران ۱۳۵۷ش.
- قمی،عباس، فواید رضویه در شرح حال علمای جعفریه(ع)، چاپ عبدالرحیم عقیقی بخشایشی، قم ۱۳۸۵ش.
- عبدالعزیز طباطبائی، «شخصیت علمی و مشایخ شیخ طوسی»، در میراث اسلامی ایران، دفتر۲، به کوشش رسول جعفریان، قم: کتابخانه آیت اللّه مرعشی نجفی، ۱۳۷۴ش.
- عبداللّه بن عیسی افندی اصفهانی، ریاض العلماء و حیاض الفضلاء، چاپ احمد حسینی، قم ۱۴۰۱.
- علم الهدی، علی بن حسین، الذریعة الی اصول الشریعة، چاپ ابوالقاسم گرجی، تهران ۱۳۴۶ ۱۳۴۸ش.
- علم الهدی، علی بن حسین، الشافی فی الامامة، چاپ عبدالزهراء حسینی خطیب، تهران ۱۴۱۰.
- علم الهدی، علی بن حسین، امالی المرتضی: غررالفوائد و دررالقلائد، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره ۱۳۷۳/۱۹۵۴.
- دوانی، علی، مفاخر اسلام، ج ۳، تهران ۱۳۶۳ش.
- کلینی، محمد بن یعقوب، کافی،
- محمدبن احمد ذهبی، تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر و الاعلام، چاپ عمر عبدالسلام تدمری، حوادث و وفیات ۴۴۱۴۶۰ه.، بیروت ۱۴۱۴/۱۹۹۴.
- محمدبن حسن طوسی، الامالی، قم ۱۴۱۴.
- محمدبن حسن طوسی، عدّةالاصول، و بذیله الحاشیة الخلیلیة، لخلیل بن غازی قزوینی، چاپ محمدمهدی نجف، ]قم [۱۴۰۳/۱۹۸۳.
- محمدبن حسن طوسی، فهرست کتب الشیعة و اصولهم و اسماء المصنفین و اصحاب الاصول، چاپ عبدالعزیز طباطبائی، قم ۱۴۲۰.
- محمدبن حسن طوسی، کتاب الغیبة، تهران، ۱۳۹۸.
- محمدحسن آل یاسین، تاریخ حرم کاظمین (علیهماالسلام)، ترجمه غلامرضا اکبری، مشهد، ۱۳۷۱ش.
- محمدمحسن آقابزرگ طهرانی، الذریعة الی تصانیف الشیعة، چاپ علی نقی منزوی و احمد منزوی، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
- محمدمحسن آقابزرگ طهرانی، طبقات اعلام الشیعة: النابس فی القرن الخامس، چاپ علی نقی منزوی، بیروت ۱۳۹۱/۱۹۷۱.
- محمدمحسن آقابزرگ طهرانی، نوابغ الرُّواة فی رابعة المئات، چاپ علی نقی منزوی، بیروت ۱۳۹۰/۱۹۷۱.
- محمود دُریاب نجفی، المعجم الموحَّد، قم ۱۴۱۴.
- یاقوت حموی، معجم الادباء، چاپ احسان عباس، بیروت ۱۹۹۳.
پیوند به بیرون
- منبع مقاله: دانشنامه جهان اسلام