حدیث مسند
حدیث مُسنَد حدیثی که سلسله سند آن از راوی تا یکی از معصومان(ع) پیوسته و متصل باشد و روایت کنندهای از میان آن حذف نشده باشد. در مقابل آن حدیث مرسل و منقطع وجود دارد. حدیث مسند یکی از واژههای پرکاربرد در علم حدیث محسوب میشود.
حدیث مسند از اقسام خبر واحد است و در چهار قسم اصلی حدیث یعنی صحیح، حسن، موثق و ضعیف قرار میگیرد. برخی چون شیخ طوسی آن را حجت و برخی دیگر چون سید مرتضی آن را حجت و معتبر نمیدانند. اتصال سند و غایت به معصوم از مهمترین شروط آن محسوب میشود.
برای حدیث مسند اقسامی چون عالی و نازل، مُعنعن و مُعلق ذکر شده است؛ هرچند برخی چون مامقانی، این موارد را مستقل از حدیث مسند دانستهاند.
پس از پایان ممنوعیت تدوین حدیث در زمان عمر بن عبد العزیز، مجموعههای گوناگونی نوشته شد که یکی از آنها مسند نگاری بود. اسحاق بن راهویه، عثمان بن ابی شیبه و احمد بن حنبل از قدیمیترین و مهمترین مسند نویسان قلمداد میشوند.
مفهومشناسی
واژه حدیث مُسنَد در مقابل حدیث مرسل[۱] یکی از پرکاربردترین واژهها در علم حدیث[۲] و علم درایه است[۳] که در وصف برخی از احادیث قرار میگیرد[۴] و به عنوان قوام و ستونی دانسته شده که متن روایت بر آن استوار است[۵] و آن حدیثی که زنجیره سندش از راوی تا پیامبر(ص) و یا به تعبیر شیعیان، تا یکی از معصومان(ع)[۶][یادداشت ۱]پیوسته و متصل باشد؛ بدون آنکه از وسط سلسله سند آن روایت کنندهای حذف شده باشد.[۷] به حدیث مسند، متصل،[۸] موصول و معنعن[۹] نیز گفته میشود؛ هر چند برخی همچون ابن عبد البر قرطبی، مسند را حدیثی دانسته که به طور خاص از پیامبر(ص) رسیده باشد؛ خواه سلسله سند آن پیوسته باشد یا نباشد.[۱۰] و این تعریف بنا بر نظر برخی، با شیوه محدثین بزرگ سازگار نیست؛ زیرا احادیث مرسل، معضل و منقطع در تعریف فوق قرار میگیرند.[۱۱]
حدیث مسند از اقسام خبر واحد است[۱۲] و حجیت آن در چهارچوب بحث از حجیت خبر واحد مورد بررسی قرار میگیرد[۱۳] و همچنین از اقسام مشترک بین چهار قسم اصلی حدیث، یعنی حدیث صحیح، موثق، حسن و ضعیف است.[۱۴] برخی از عالمان شیعه از جمله شیخ طوسی (م۴۶۰ق) حدیث مسند را حجت میدانند و برخی دیگر ازجمله سید مرتضی (م۴۳۶ق)، ابن براج (م۴۸۱ق)، ابن زهره (م۵۸۵ق) و ابن ادریس (م۵۹۸ق) آن را معتبر نمیدانند.[۱۵] عالمان اهل سنت نیز در این رابطه دو دیدگاه دارند که اهل حدیث همچون عالمان اخباری شیعی به اتفاق آن را معتبر میدانند.[۱۶]
برخی معتقدند که پیشینه وجه تسمیه مسند به برخی از روایات معصومان(ع) برمیگردد و از آن طریق در بین حدیث شناسان به عنوان یک اصطلاح رایج شناخته شد.[۱۷]
شروط حدیث مسند
یکی از شروط مسند بودن روایات، اتصال سند آن تا معصوم(ع) و منسوب بودن به ایشان است که با قید اتصال سند، احادیث مرسل، معلق، معضل[۱۸] و منقطع[۱۹] از تعریف خارج شده؛ و با قید غایت و منتهی تا معصوم، حدیث موقوف [یادداشت ۲] خارج میشود.[۲۰]
شرط دیگر حدیث مسند آن است که راویان سلسله سند به طور واضح مشخص باشد و در سند روایات از عباراتی چون «از طریق فلانی خبر یافتم»، «از طریق فلان کس به من خبر رسید» و... به کار نرفته باشد.[۲۱]
گونهشناسی
برای حدیث مسند اقسامی ذکر شده است که برخی از مهمترین آنها عبارتاند از:
- عالی و نازل: اگر روایت در سلسله سند خود از واسطه کمتری تا معصوم(ع) برخوردار باشد و یا به عبارتی دیگر راوی حدیث با واسطه کمتری به معصوم برسد به آن حدیث عالی السند گفته میشود؛ اما اگر تعداد راویان و واسطهها بیشتر باشد به آن نازل السند اطلاق میشود.[۲۲]
- دستیابی به احادیث عالی السند از سنتهای مهم و موکد علمای متقدم بوده است؛ به گونهای که سفرهای طولانی را برای کوتاه کردن واسطهها انجام میدادند.[۲۳]
- برخی محدثان امامیه به منظور گردآوری احادیث عالی السند دست به نگارش کتاب زدند که با عنوان «قُرب الاسناد» شهرت یافتهاند؛ که میتوان به اشخاصی چون علی بن ابراهیم، محمد بن عیسی یقطینی و علی بن بابویه و عبدالله بن جعفر حمیری اشاره نمود که از این میان تنها کتاب قرب الاسناد عبدالله بن جعفر حمیری به دست ما رسیده است.[۲۴]
- مُعَنعَن: حدیثی که در ابتدای نام راویان آن از واژه «عَن» استفاده شده است و الفاظ «أخبَرَنی» «حَدَّثَنی» یا «سَمعتُ» در سلسله سند آن نیامده باشد.[۲۵] مانند: «احمد بن ادریس، عن محمد بن حسّان، عن أبی محمد الرازی، عن سیف بن عمیره، عن اسحاق بن عمار، قال: قال ابو عبدالله(ع)...».[۲۶] هرچند بین محدثان در مورد اعتبار آن اختلاف وجود دارد به طوری که برخی آن را از قبیل حدیث مرسل و منقطع دانستهاند.[۲۷]
- معلق: روایتی که یکی یا اکثر راویان آن در ابتدای سند نیامده باشد و آن را معلق بر نقل پسین یا پیشین مینماید.[۲۸] اکثر روایات کتاب من لا یحضره الفقیه، تهذیب و استبصار این روش را برای جلوگیری از طولانی شدن به کار گرفتهاند و سند کامل آن را در آخر کتاب ذکر کردهاند.[۲۹]
مامقانی در کتاب مقباس الهدایه خود هرکدام از موارد مذکور را به صورت مستقل در کنار حدیث مسند در بخش احادیث غیر مختص به ضعیف مطرح میکند و آنها را زیر مجموعه و اقسام حدیث مسند ندانسته است.[۳۰]
مسند نگاری در تاریخ
پس از فرمان عمر بن عبد العزیز مبنی بر کتابت و تدوین سنت نبوی، موجی از تلاش برای تدوین حدیث پدید آمد و ظرف مدت اندکی مجموعههای حدیثی گوناگونی در دست مردم قرار گرفت؛ اما بیشتر مصنفات علاوه بر احادیث پیامبر(ص)، سخنان صحابه و تابعان را نیز در برداشت.[۳۱]مدتی بعد برخی تصمیم به جدا کردن سخنان پیامبر از گفتار صحابه و تابعان گرفتند و در پی آن مسندها تألیف شد. در این برهه اشخاصی چون اسد بن موسی اموی (م ۲۱۲ق) و عبیدالله بن موسی عبسی (م۲۱۳ق) و چند تن دیگر مسندهایی را تألیف کردند و اندکی بعد محدثان نامداری چون اسحاق بن راهویه (م۲۲۸ق)، عثمان بن ابی شیبه (م۲۳۸ق) و احمد بن حنبل و دیگران از این روش پیروی کردند.[۳۲] عمده تلاش مسند نویسان در این دوره جمع آوری تمام مسانید پیامبر(ص) بود و به صحت و ضعف احادیث چندان عنایتی نشان ندادند تا اینکه در دورههای بعد، برخی همچون محمد بن اسماعیل بخاری (م۲۵۶ق) و مسلم بن حجاج نیشابوری (م۲۶۱ق) سعی کردند تنها روایات صحیح را در کتب خود جمعآوری کنند که اثر آنها با عنوان صحاح شهرت یافت.[۳۳]
در مورد اولین نفری کتاب مسند تألیف نمود، اختلاف وجود دارد؛ برخی معتقدند که ابوداوود سلیمان بن جارود طیالسی (م۲۰۴) اولین نفری بود که مسندی را تألیف نمود و بعد از او تعدادی از معاصرانش از او تبعیت کردند.[۳۴]
نقد و سنجش روش مسند نگاری
اکثر منتقدان بزرگترین مشکل این روش را دشوار یاب بودن آن دانستهاند؛ بدینگونه که در مقام مراجعه به این نوع نگارش و پیدا کردن حدیث مورد نظر راهی جز خواندن تمام کتاب را ندارند؛[۳۵] اما در کنار این دشوار یابی، مزیتهایی نیز نقل شده است که میتوان به استقلال حدیث از فقه، دسترسی به تعداد احادیث هر صحابه و گونهشناسی و دستیابی به نوع گرایش سیاسی، حزبی، قبیلهای آنها، اشاره کرد.[۳۶]
جستارهای وابسته
پانویس
- ↑ مرکز اطلاعات و مدارک اسلامی، فرهنگ نامه اصول فقه، ۱۳۸۹ش، ص۴۴۵.
- ↑ طباطبایی، مسند نویسی در تاریخ حدیث، ۱۳۷۷ش، ص۳۵.
- ↑ هاشمی شاهرودی، فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت(ع)، ۱۴۲۶ق، ج۳، ص۲۷۱.
- ↑ طباطبایی، مسند نویسی در تاریخ حدیث، ۱۳۷۷ش، ص۴۲.
- ↑ زمخشری، اساس البلاغه، ۱۳۹۹ش، ص۳۱۰.
- ↑ مامقانی، مقباس الهدایه، ۱۳۸۵ش، ج۱، ص۱۶۹؛ مرعی، منتهی المقال فی الدرایه و الرجال، ۱۴۱۷ق، ص۴۵؛ هاشمی شاهرودی، فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت(ع)، ۱۴۲۶ق، ج۳، ص۲۷۱.
- ↑ نراقی، انیس المجتهدین فی علم الأصول، ۱۳۸۸ش، ج۱، ص۲۶۶؛ هاشمی شاهرودی، فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت(ع)، ۱۴۲۶ق، ج۳، ص۲۷۱.
- ↑ صدر، نهایه الدرایه،تهران، ص۴۸.
- ↑ هاشمی شاهرودی، فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت(ع)، ۱۴۲۶ق، ج۳، ص۲۷۱.
- ↑ ابن عبد البر قرطبی، التمهید لما فی الموطا من المعانی و الاسانید، ج۱، ص۲۱.
- ↑ طباطبایی، مسند نویسی در تاریخ حدیث، ۱۳۷۷ش، ص۳۸.
- ↑ هاشمی شاهرودی، فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت(ع)، ۱۴۲۶ق، ج۳، ص۲۷۱.
- ↑ مرکز اطلاعات و مدارک اسلامی، فرهنگ نامه اصول فقه، ۱۳۸۹ش، ص۴۴۵.
- ↑ هاشمی شاهرودی، فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت(ع)، ۱۴۲۶ق، ج۳، ص۲۷۱.
- ↑ مرکز اطلاعات و مدارک اسلامی، فرهنگ نامه اصول فقه، ۱۳۸۹ش، ص۴۴۵.
- ↑ مرکز اطلاعات و مدارک اسلامی، فرهنگ نامه اصول فقه، ۱۳۸۹ش، ص۴۴۵.
- ↑ مختاری، مسند و مسند نویسی، ۱۳۷۶ش.
- ↑ مامقانی، مقباس الهدایه، ۱۳۸۵ش، ج۱، ص۱۶۹.
- ↑ نراقی، انیس المجتهدین فی علم الأصول، ۱۳۸۸ش، ج۱، ص۲۶۶.
- ↑ مرعی، منتهی المقال فی الدرایه و الرجال، ۱۴۱۷ق، ص۴۵؛ نراقی، انیس المجتهدین فی علم الأصول، ۱۳۸۸ش، ج۱، ص۲۶۶.
- ↑ مامقانی، مقباس الهدایه، ۱۳۸۵ش، ج۱، ص۱۷۰.
- ↑ مامقانی، مقباس الهدایه، ۱۳۸۵ش، ج۱، ص۱۹۰؛ شهید ثانی، الرعایة فی علم الدرایة، ۱۴۰۸ق، ص۱۱۲-۱۱۳.
- ↑ مامقانی، مقباس الهدایه، ۱۳۸۵ش، ج۱، ص۱۹۰.
- ↑ قرب الاسناد حمیری، مجله افق حوزه، شماره ۲۹۶، دیماه ۱۳۸۹.
- ↑ مامقانی، مقباس الهدایه، ۱۳۸۵ش، ج۱، ص۱۷۳.
- ↑ کلینی، الکافی، ج۱، ص۱۱.
- ↑ مامقانی، مقباس الهدایه، ۱۳۸۵ش، ج۱، ص۱۷۴.
- ↑ مامقانی، مقباس الهدایه، ۱۳۸۵ش، ج۱، ص۱۷۶.
- ↑ مامقانی، مقباس الهدایه، ۱۳۸۵ش، ج۱، ص۱۷۶.
- ↑ مامقانی، مقباس الهدایه، ۱۳۸۵ش، ج۱، ص۱۷۶.
- ↑ طباطبایی، مسند نویسی در تاریخ حدیث، ۱۳۷۷ش، ص۷۳-۷۴.
- ↑ طباطبایی، مسند نویسی در تاریخ حدیث، ۱۳۷۷ش، ص۷۳-۷۴.
- ↑ طباطبایی، مسند نویسی در تاریخ حدیث، ۱۳۷۷ش، ص۷۴-۷۵.
- ↑ طباطبایی، مسند نویسی در تاریخ حدیث، ۱۳۷۷ش، ۸۰-۸۱.
- ↑ طباطبایی، مسند نویسی در تاریخ حدیث، ۱۳۷۷ش، ص۵۹- ۶۰.
- ↑ طباطبایی، مسند نویسی در تاریخ حدیث، ۱۳۷۷ش، ص۶۱-۶۲.
یادداشت
- ↑ هرچند در نزد اهلسنت استعمال آن تنها برای پیامبر(ص) است. (مامقانی، مقباس الهدایه، ج۱، ص۱۷۰؛ مرعی، منتهی المقال فی الدرایه و الرجال، ۱۴۱۷ق، ص۴۵.)
- ↑ به حدیثی گفته میشود که سلسله سند در عین حال که متصل است، به معصوم منتهی نمیشود بلکه به صحابه یا تابعی منتهی میشود. (مامقانی، مقباس الهدایه، ۱۳۸۵ش، ج۱، ص۲۴۶.)
منابع
- زمخشری، محمود بن عمر، اساس البلاغه، بیروت، دار صادر، ۱۳۹۹ق.
- شهید ثانی، زین الدین بن علی، الرعایة فی علم الدرایة، تحقیق محمد علی بقال، قم، کتابخانه آیت الله مرعشی، ۱۴۰۸ق.
- صدر، سیدحسن، نهایه الدرایه، تهران، نشر مشعر، بیتا.
- طباطبایی، سیدکاظم، مسند نویسی در تاریخ حدیث، قم، مرکز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، ۱۳۷۷ش.
- قرطبی، ابن عبد البر، التمهید لما فی الموطا من المعانی و الاسانید، مغرب، وزاره عموم الاوقاف و الشؤون الاسلامیه، ۱۳۸۷ق.
- کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، تحقیق علی اکبر غفاری و محمد آخوندی، تهران، دارالكتب الإسلامية، ۱۴۰۷ق.
- مامقانی، مقباس الهدایه، قم، انتشارات دلیل ما، ۱۳۸۵ش.
- مجهول، قرب الاسناد حمیری، مجله افق حوزه، شماره ۲۹۶، دیماه ۱۳۸۹.
- مختاری، علی، مسند و مسند نویسی، مجله علوم حدیث، شماره چهارم، ۱۳۷۶ش.
- مرعی، حسین عبدالله، منتهی المقال فی الدرایة و الرجال، بیروت، موسسة العروة الوثقی، ۱۴۱۷ق.
- مرکز اطلاعات و مدارک اسلامی، فرهنگ نامه اصول فقه، قم، دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه، ۱۳۸۹ش.
- نراقی، محمد مهدی بن ابیذر، انیس المجتهدین فی علم الأصول، قم، ۱۳۸۸ش.
- هاشمی شاهرودی، محمود، فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت(ع)، قم، مؤسسه دائرة المعارف فقه اسلامی بر مذهب اهلبیت(ع)، ۱۴۲۶ق.