آیه شُعوبیه آیه سیزدهم سوره حجرات، آفرینش انسان‌ها را از یک مرد و زن معرفی کرده و اختلاف در قبایل و طائفه‌ها را برای شناخت مردم از یکدیگر عنوان نموده است و در نهایت گرامی‌ترین انسان نزد خداوند را باتقواترین آنها معرفی می‌کند. این آیه با محکوم کردن تفاخر انساب، تقوا را مهمترین اصل تضمین‌کننده نظم و ثبات و تنها معیار سنجش ارزش انسان قلمداد می‌کند. برخی مفسران منظور از تقوا را انجام واجبات و ترک محرمات عنوان کرده‌اند.

آیه ۱۳ سوره حجرات
مشخصات آیه
نام آیهآیه شعوبیه
واقع در سورهسوره حجرات
شماره آیه۱۳
جزء۲۶
اطلاعات محتوایی
شأن نزولپس از فتح مکه و اعتراض عده‌ای به اذان گفتن بلال بر روی بام کعبه
مکان نزولمدینه
موضوعاعتقادی
دربارهتقوا ملاک برتری انسان‌ها


گفته شده انسان به صورت فطری به دنبال ارزش، افتخار و برتری نسبت به دیگران است که گاهی معیار برتری به سمت ارزش‌های کاذب چون برتری در نژاد و نسب سوق پیدا می‌کند. این تصور در میان اعراب به خصوص اعراب جاهلی نمود بیشتری داشت که این آیه مسیر خواسته فطری انسان را اصلاح و تقوا را ملاک برتری معرفی کرد.

اکثر مفسران فریقین منظور از آفرینش انسان‌ها از یک مرد و زن را آدم و حوا دانسته‌‌اند. نظرات مختلفی در مورد شعوب و قبایل مطرح شده که مطابق با گفته بیشتر مفسران گستره شعوب وسیع‌تر از قبایل بوده و شامل توده‌های عظیم انسانی می‌شود. تفکیک جامعه انسانی و جلوگیری از هرج و مرج اجتماعی و نیاز به شناخت برای داد و ستدها و سایر نیازها، دلیل تفاوت در نژادها و انساب ذکر شده است.

شأن‌نزول‌های گوناگونی برای این آیه ذکر شده از جمله نزول آیه پس از فتح مکه و ناراحتی و تمسخر تعدادی اعراب از اذان گفتن بلال حبشی بر روی بام کعبه بود. روایات فراوانی در تفسیر آیه وجود دارد که مفسران به تعدادی از آنها در کتب خود اشاره کرده‌اند. عدم صلاحیت شخص فاسق برای تصدی مسند قضاوت و شهادت علی‌رغم داشتن نسبی بزرگ از جمله احکام برآمده از این آیه است.

در تاریخ از فرقه‌ای نام برده شده که با تأثیرپذیری از این آیه و اعتقاد به مساوات و برابری عرب و عجم به فرقه شعوبیه شهرت پیدا کردند و نقش مؤثری را در سقوط خلافت بنی‌امیه و روی کار آمدن عباسیان ایفا کردند.

معرفی و جایگاه

آیه سیزدهم سوره حجرات که به آیه شعوبیه نام‌گذاری شده[۱] ریشه جامعه انسانی را از یک مرد و زن دانسته و اختلاف در طایفه‌ها و قبایل را برای شناخت و نظم اجتماعی عنوان کرده است و در نهایت گرامی‌ترین انسان نزد خدا را باتقواترین آنها معرفی می‌کند.[۲] زکی المیلاد از نویسندگان عرب، نظریه آشنایی با تمدن‌هایش را به این آیه مستند می‌کند.[۳]

به باور مفسران آیه شعوبیه با خطاب قرار دادن کل جامعه انسانی[۴] و اشاره به برابری همه انسان‌ها در نسب[۵] ریشه تفاخر به انساب را زده[۶] و مردم را از افتخار کردن به آن نهی می‌کند[۷] و در ادامه اصالت و برتری واقعی را در مسئله تقوا و پرهیزکاری عنوان کرده و آن را تنها راه تقرب به خداوند معرفی می‌نماید.[۸] گفته شده این آیه مهمترین اصلی را که سبب نظم و ثبات می‌شود، بیان کرده و میزان واقعی ارزش‌های انسانی را در برابر ارزش‌های دروغین مشخص می‌سازد.[۹]

در انتهای آیه خداوند به دانایی و آگاهی خود اشاره می‌کند که برخی مفسران دلیل آن را روحانی و باطنی بودن تقوا و ادعای مدعیان تقوا و عدم شناسایی ظاهری نسبت به آن عنوان کرده‌اند.[۱۰] چنان‌که گفته شده دلیل برتری تقوا بر امور دیگر به خاطر علم و احاطه خداوند به مزیت حقیقی و واقعی تقوا و مصالح بندگان است.[۱۱]

«یا أَیهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْناکمْ مِنْ ذَکرٍ وَ أُنْثی‌ وَ جَعَلْناکمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا إِنَّ أَکرَمَکمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاکمْ إِنَّ اللَّهَ عَلیمٌ خَبیرٌ»


ای مردم! ما شما را از یک مرد و زن آفریدیم و شما را تیره‌ها و قبیله‌ها قرار دادیم تا یکدیگر را بشناسید؛ (اینها ملاک امتیاز نیست،) گرامی‌ترین شما نزد خداوند با تقواترین شماست؛ خداوند دانا و آگاه است![۱۲]


مغنیه نویسنده کتاب تفسیری الکاشف معتقد است طبق این آیه تفاوت انسان‌ها در کشورها، نسب‌ها و رنگ‌ها برای تفاخر و یا جنگیدن با یکدیگر نیست؛ بلکه همه مردم با هم برادر بوده و در حقوق و تکالیف برابرند.[۱۳] قرائتی نویسنده کتاب تفسیر نور معتقد است در این آیه به سه اصل مهم مساوات در آفرینش زن و مرد، اصل تفاوت در ویژگی‌های بشری و اصل این‌که تقوا ملاک برتری است، اشاره شده است.[۱۴]

برتری تقوا در شئون مختلف دین اسلام چون قضاوت و شهادت لحاظ شده است؛ بنابراین طبق این آیه شخص فاسق هرچند از نسب بزرگی برخوردار باشد، نمی‌تواند عهده‌دار مسئولیت قضاوت و شهادت شود.[۱۵] آیت‌الله خامنه‌ای رهبر جمهوری اسلامی ایران، با اشاره به این آیه، هدف انقلاب اسلامی ایران را زنده کردن دوباره ارزش‌های معنوی عنوان کرده است.[۱۶]

ارتباط با آیات قبل

سید علی‌اکبر قرشی نویسنده کتاب تفسیر احسن الحدیث معتقد است این آیه هرچند توضیح‌دهنده یک مطلب مستقلی است؛ اما با آیات قبل خود نیز ارتباط دارد. در آیات قبل مسخره‌کردن، عیب‌جویی، سوء‌ظن، بدگویی و لقب بد دادن را مورد سرزنش قرار داده است و در این آیه پس از معرفی همه انسان‌ها از یک اصل و یک خانواده، نژاد، رنگ، حسب و نسب، عرب و عجم بودن را سبب امتیاز و تفاخر و کرامت ندانسته و تفاخر به آنها را توبیخ می‌کند.[۱۷]

آدم و حوا خاستگاه اولیه همه انسان‌ها

مفسران شیعه[۱۸] و سنی[۱۹] منظور از آفرینش انسان‌ها از یک زن و مرد را همان بازگشت نسب انسان‌ها به حضرت آدم و حوا دانسته‌اند. هرچند از احتمالات دیگر چون آفریده شدن هر انسانی از یک مرد و زن نیز سخن به میان آمده است.[۲۰] عده‌ای هر دو احتمال را صحیح دانسته‌اند[۲۱] که در هر دو صورت تفاخر به نسب را رد می‌کند.[۲۲]

مراد از شعوب و قبائل

اشاره به شعوب و قبایل در آیه سبب شده تا مفسران در معناشناسی این دو واژه نظرات مختلفی را مطرح کنند. گفته شده گستره شعوب وسیع‌تر از طایفه است[۲۳] و شامل توده‌های عظیم انسانی می‌شود.[۲۴] طبرسی نویسنده کتاب مجمع البیان این معنا را مطابق با گفته اکثر مفسران دانسته است.[۲۵] نظرات گوناگون دیگری نیز در میان مفسران دیده می‌شود از جمله:

  • منظور از شعوب، اقوام عجم و مراد از قبایل، اقوام عرب است.[۲۶]
  • شعوب همان طبقه اول از طبقات انساب عرب[۲۷] و رئوس قبائل است.[۲۸]
  • شعوب نسب دور و قبائل به نسب نزدیک گفته می‌شود.[۲۹]
  • شعوب از نظر انتساب انسان به مناطق جغرافیایی و قبایل ناظر به نژاد و خون است.[۳۰]

برای شعوب و قبایل معانی دیگری نیز در میان مفسران به چشم می‌خورد.[۳۱] فخررازی نویسنده کتاب التفسیر الکبیر معتقد است حکمت انتخاب نسب در میان اسباب فخرفروشی این است که نسب ثابت و مستمر است؛ در حالی‌که اسباب دیگر چون مال، سن و سال و جمال از بین‌رفتنی است و با انتخاب نسب به‌عنوان یک نمونه برتر، بقیه نیز به طریق اولی خارج می‌شود.[۳۲] بنابراین مال و جمال و زیادی اولاد نیز نمی‌تواند ملاک برتری باشد.[۳۳]

دلیل تفاوت در نژادها و انساب

عده٬ای از مفسران در تفسیر و ذکر دلیل تفاوت در نژادها و انساب و توضیح شناخت نسبت به یکدیگر[۳۴] آورده‌اند که تفاوت‌ها برای تفکیک جوامع انسانی است و اگر همه به یک شکل باشند رشته اجتماع از هم گسیخته شده[۳۵] و سبب هرج و مرج اجتماعی خواهد شد.[۳۶] گفته شده انسان مدنی بالطبع‌ است و در کنار احتیاج به هم‌نوع خود در باب معاملات و سایر حوایج نیز نیاز به شناخت یکدیگر دارند[۳۷] بنابراین اگر شناخت نباشد، داد و ستدها از بین رفته و دنیا از هم می‌پاشد.[۳۸]

تقوا ملاک برتری

قرآن تقوا را به عنوان نخستین اصول دعوت انبیا و یک اصل اصیل اسلامی[۳۹] بزرگ‌ترین امتیاز انسان و تنها معیار سنجش ارزش انسان قرار داده است.[۴۰] طبق این آیه، تقوا تنها امتیاز حقیقی[۴۱] و تنها هدفی دانسته شده که خداوند آن را برای زندگی انسان‌ها[۴۲] در دنیا و آخرت در نظر گرفته است.[۴۳] مفسران در تفسیر این آیه با بهره‌مندی از آیات و روایات گوناگون به حقیقت تقوا پرداخته‌اند.[۴۴]

برخی مفسران با تکیه بر روایات، تقوا را همان ترک گناهان و انجام واجبات معرفی کرده‌اند[۴۵] و حتی در تعدادی روایات، تقیه نیز از مصادیق تقوا عنوان شده است.[۴۶] به باور مکارم شیرازی نویسنده کتاب تفسیر نمونه از مجموع آیات در مورد تقوا همان احساس مسئولیت و تعهدی که در اثر ایمان در وجود انسان حاکم شده و او را از فسق و فجور و گناه در امان نگه می‌دارد، فهمیده می‌شود.[۴۷]

هدایتِ فطرتِ کمال‌جوی انسان

به باور برخی مفسران انسان به صورت فطری به دنبال ارزش و افتخار و دستیابی به کمال بوده و برای برتری در شرافت و کرامت بر دیگران تلاش می‌کند.[۴۸] در این میان گاهی معیار ارزش به سمت ارزش‌های کاذب سوق پیدا می‌کند که یکی از آنها انتساب به قبیله معروف و معتبر است و انسان سعی می‌کند برای تجلیل مقام قبیله و طایفه خود تلاش کرده و خود را بزرگ معرفی کند. این تصور در میان اعراب به خصوص در بین اعراب جاهلی نمود بیشتری داشت تا آنجا که یکی از بزرگ‌ترین مباهات و مفاخره عرب عصر جاهلی دانسته شده[۴۹] و هر قبیله خود را قبیله برتر و نژاد برتر معرفی می‌کرد[۵۰] و حتی گفته شده ظهور قرآن در زمانی بود که مهمترین ارزش انسان قبیله محسوب می‌شد.[۵۱] اسلام با عصبیت جاهلیت به مبارزه پرداخت و با رد برتری در انساب، مسیر این خواسته فطری را اصلاح و تقوا را ملاک برتری معرفی کرد[۵۲] و اسلام مسلمانان از نژادها و قبیله‌های مختلف را زیر پرچم واحدی جمع نمود.[۵۳]

شأن‌نزول

برای آیه سیزده سوره حجرات شأن‌نزول‌های گوناگونی ذکر شده است. بعد از فتح مکه، پیامبر(ص) به بلال حبشی دستور داد تا به پشت بام کعبه رفته و اذان بگوید. عتاب بن اسید که یکی از طُلَقا (آزادشدگان) بود، گفت خدا را شکر می‌کنم که پدرم از دنیا رفت و این صحنه را ندید. شخص دیگری به نام حارث بن هشام گفت آیا رسول خدا غیر از این کلاغ سیاه کسی را پیدا نکرد؟[۵۴] دیگران چون ابوسفیان نیز از روی تکبر جملاتی را به زبان آوردند. در این هنگام این آیه نازل شد.[۵۵]

برخی مفسران به شأن‌نزول‌های متفاوت دیگری اشاره کرده‌اند؛[۵۶] از جمله آن‌که رسول اکرم(ص) به اعراب مسلمان دستور داد تا به عده‌ای از موالی دختر بدهند که این امر با تعجب و مخالفت تعدادی اعراب روبه‌رو شد. پس از این ماجرا آیه فوق نازل گردید.[۵۷]

روایات تفسیری

روایات فراوانی در تفسیر این آیه و فرازهای آن وجود دارد و کتاب‌های تفسیری[۵۸] خصوصا کتب تفسیری با رویکرد روایی[۵۹] به تعدادی از این احادیث اشاره کرده‌اند. اشاره به فرازهای این آیه و تبیین پیام آن از جمله پرهیز از تفاخر جاهلی و سفارش به تقوا از جمله موضوعاتی است که در روایات آمده است. خطبه پیامبر(ص) در روز فتح مکه[۶۰] و خطبه حجة الوداع ایشان[۶۱] و همچنین خطبه امام علی(ع) در روز بیعت با ایشان[۶۲] از جمله روایاتی است که به تبیین این آیه پرداخته شده است.

فرقه شعوبیه

در تاریخ از فرقه‌ای به نام شعوبیه در بین ایرانیان نام برده شده است. این فرقه در اواخر حکومت بنی‌امیه و پس از نادیده گرفته شدن اصل مساوات و برابری توسط حاکمان اموی به وجود آمد و با اتکا به این آیه قائل به مساوات میان اقوام شدند؛ هرچند در میان آنها از گروه افراطی که قائل به برتری عجم بر عرب بودند نیز سخن به میان آمده است. عباسیان با بهره‌گیری از این جنبش توانستند برعلیه حکومت مروانیان قیام کرده و حکومت را به دست بگیرند.[۶۳] گفته شده شعار قیام سیاه‌جامگان خراسان در سال ۱۲۹ق، این آیه بود.[۶۴] برخی دلیل انتخاب این نام برای آنها را اتکا به تفسیری دانسته که شعوب را همان عجم‌ها معرفی کرده است؛[۶۵] چنان‌که اعتقاد به مساوات و مخالفت با تبعیض که برآمده از آیه شعوبیه بود، نیز سبب نام‌گذاری آنها به شعوبیه عنوان شده است.[۶۶]

مبنای نظریه آشنایی با تمدن‌ها

پانویس

  1. دفتر تبلیغات اسلامی، فرهنگ‌نامه علوم قرآنی، ۱۳۹۴ش، ص۱۴۷.
  2. مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۱ش، ج‌۲۲، ص۱۹۶.
  3. المیلاد، «تعارف الحضارات»، ص۹۷.
  4. شیخ طوسی، التبیان، بیروت، ج‌۹، ص۳۵۲؛ صادقی تهرانی، الفرقان، ۱۳۶۵ش، ج‌۲۷، ص۲۵۴؛ ابوالفتوح رازی، روض الجنان، ۱۴۰۸ق، ج‌۱۸، ص۴۲.
  5. طبرسی، مجمع البیان، ۱۳۷۲ش، ج‌۹، ص۲۰۶؛ بغوی، معالم التنزیل، ۱۴۲۰ق، ج‌۴، ص۲۶۵.
  6. قمی، تفسیر القمی، ۱۳۶۳ش، ج‌۲، ص۳۲۲ِ طباطبایی، المیزان، ۱۳۹۰ق، ج‌۱۸، ص۳۲۶؛ حویزی، نور الثقلین، ۱۴۱۵ق، ج‌۵، ص۹۶.
  7. طبرسی، مجمع البیان، ۱۳۷۲ش، ج‌۹، ص۲۰۶
  8. مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۱ش، ج‌۲۲، ص۱۹۷.
  9. مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۱ش، ج‌۲۲، ص۱۹۶.
  10. مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۱ش، ج‌۲۲، ص۱۹۸.
  11. طباطبایی، المیزان، ۱۳۹۰ق، ج‌۱۸، ص۳۲۷.
  12. سوره حجرات آیه ۱۳، ترجمه مکارم شیرازی.
  13. مغنیه، الکاشف، ۱۴۲۴ق، ج‌۷، ص۱۲۴.
  14. قرائتی، تفسیر نور، ۱۳۸۸ق، ج‌۹، ص۱۹۵.
  15. فخر رازی، التفسیر الکبیر، ۱۴۲۰ق، ج‌۲۸، ص۱۱۲.
  16. «بیانات در دیدار با فرماندهان گردان‌های عاشورا»، سایت خامنه‌ای.
  17. قرشی، احسن الحدیث، ۱۳۷۷ش، ج‌۱۰، ص۲۸۳.
  18. برای نمونه نگاه کنید به: ابن‌سلیمان، تفسیر مقاتل بن سلیمان، ۱۴۲۳ق، ج‌۴، ص۹۷؛ شیخ طوسی، التبیان، بیروت، ج‌۹، ص۳۵۲؛ طبرسی، مجمع البیان، ۱۳۷۲ش، ج‌۹، ص۲۰۶؛ ابوالفتوح رازی، روض الجنان، ۱۴۰۸ق، ج‌۱۸، ص۴۲.
  19. آلوسی، روح المعانی، ۱۴۱۵ق، ج‌۱۳، ص۳۱۴؛ قرطبی، الجامع لأحکام القرآن، ۱۳۶۴ش، ج‌۱۶، ص۳۴۷؛ زمخشری، الکشاف، ۱۴۰۷ق، ج‌۴، ص۳۷۵؛ ابن‌جوزی، زاد المسیر، ۱۴۲۲ق، ج‌۴، ص۱۵۳.
  20. برای نمونه نگاه کنید به: طبری، جامع البیان، ۱۴۱۲ق، ج‌۲۶، ص۸۸؛ فخر رازی، التفسیر الکبیر، ۱۴۲۰ق، ج‌۲۸، ص۱۱۲.
  21. آلوسی، روح المعانی، ۱۴۱۵ق، ج‌۱۳، ص۳۱۴.
  22. قمی مشهدی، کنز الدقائق، ۱۳۶۸ش، ج‌۱۲، ص۳۵۰.
  23. ثعلبی، الکشف و البیان، ۱۴۲۲ق، ج‌۹، ص۸۸؛ ابن‌جوزی، زاد المسیر، ۱۴۲۲ق، ج‌۴، ص۱۵۳.
  24. طبرسی، مجمع البیان، ۱۳۷۲ش، ج‌۹، ص۲۰۶؛ بیضاوی، أنوار التنزیل، ۱۴۱۸ق، ج‌۵، ص۱۳۷؛ قمی مشهدی، کنز الدقائق، ۱۳۶۸ش، ج‌۱۲، ص۳۵۰؛ آلوسی، روح المعانی، ۱۴۱۵ق، ج‌۱۳، ص۳۱۴.
  25. طبرسی، مجمع البیان، ۱۳۷۲ش، ج‌۹، ص۲۰۶.
  26. قمی، تفسیر القمی، ۱۳۶۳ش، ج‌۲، ص۳۲۲، سلطان علیشاه، بیان السعادة، ۱۴۰۸ق، ج‌۴، ص۱۰۵؛ طباطبایی، المیزان، ۱۳۹۰ق، ج‌۱۸، ص۳۲۶ به نقل از دیگران.
  27. زمخشری، الکشاف، ۱۴۰۷ق، ج‌۴، ص۳۷۵.
  28. ابن‌سلیمان، تفسیر مقاتل بن سلیمان، ۱۴۲۳ق، ج‌۴، ص۹۷.
  29. شیخ طوسی، التبیان، بیروت، ج‌۹، ص۳۵۲؛ طبری، جامع البیان، ۱۴۱۲ق، ج‌۲۶، ص۸۸.
  30. مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۱ش، ج‌۲۲، ص۱۹۷. به نقل از دیگران.
  31. برای نمونه نگاه کنید به: ابوحیان، البحر المحیط، ۱۴۲۰ق، ج‌۹، ص۵۲۲.
  32. فخر رازی، التفسیر الکبیر، ۱۴۲۰ق، ج‌۲۸، ص۱۱۳.
  33. سلطان علیشاه، بیان السعادة، ۱۴۰۸ق، ج‌۴، ص۱۰۵؛ طیب، اطیب البیان، ۱۳۶۹ش، ج‌۱۲، ص۲۳۲.
  34. شیخ طوسی، التبیان، بیروت، ج‌۹، ص۳۵۲؛ ابن‌کثیر، تفسیر القرآن العظیم، ۱۴۱۹ق، ج‌۷، ص۳۶۱؛ ابن‌عربی، تفسیر ابن‌عربی، ۱۴۲۲ق، ج‌۲، ص۲۷۶.
  35. قرشی، احسن الحدیث، ۱۳۷۷ش، ج‌۱۰، ص۲۸۳؛ طباطبایی، المیزان، ۱۳۹۰ق، ج‌۱۸، ص۳۲۶ به نقل از دیگران.
  36. مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۱ش، ج‌۲۲، ص۱۹۶.
  37. طیب، اطیب البیان، ۱۳۶۹ش، ج‌۱۲، ص۲۳۱-۲۳۲؛ با کمی تفاوت آل‌سعدی، تیسیر الکریم الرحمن، ۱۴۰۸ق، ص۹۶۸.
  38. طبرسی، مجمع البیان، ۱۳۷۲ش، ج‌۹، ص۲۰۷.
  39. مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۱ش، ج‌۲۲، ص۲۰۳.
  40. مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۱ش، ج‌۲۲، ص۲۰۳.
  41. طباطبایی، المیزان، ۱۳۹۰ق، ج‌۱۸، ص۳۲۶.
  42. طباطبایی، المیزان، ۱۳۹۰ق، ج‌۱۸، ص۳۲۶.
  43. آلوسی، روح المعانی، ۱۴۱۵ق، ج‌۱۳، ص۳۱۳.
  44. مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۱ش، ج‌۲۲، ص۲۰۴-۲۰۷؛ قمی مشهدی، کنز الدقائق، ۱۳۶۸ش، ج‌۱۲، ص۳۴۹-۳۵۰.
  45. شیخ طوسی، التبیان، بیروت، ج‌۹، ص۳۵۲؛ طبری، جامع البیان، ۱۴۱۲ق، ج‌۲۶، ص۸۹.
  46. شیخ طوسی، الأمالی، ۱۴۱۴ق، ص۶۶۱.
  47. مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۱ش، ج‌۲۲، ص۲۰۴.
  48. طباطبایی، المیزان، ۱۳۹۰ق، ج‌۱۸، ص۳۲۷؛ قرشی، احسن الحدیث، ۱۳۷۷ش، ج‌۱۰، ص۲۸۳.
  49. مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۱ش، ج‌۲۲، ص۱۹۷.
  50. مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۱ش، ج‌۲۲، ص۱۹۸.
  51. مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۱ش، ج‌۲۲، ص۱۹۹.
  52. قرائتی، تفسیر نور، ۱۳۸۸ق، ج‌۹، ص۱۹۵.
  53. مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۱ش، ج‌۲۲، ص۲۰۲.
  54. ثعلبی، الکشف و البیان، ۱۴۲۲ق، ج‌۹، ص۸۸؛ ابوالفتوح رازی، روض الجنان، ۱۴۰۸ق، ج‌۱۸، ص۴۴؛ با کمی اختلاف آلوسی، روح المعانی، ۱۴۱۵ق، ج‌۱۳، ص۳۱۴.
  55. ابن‌سلیمان، تفسیر مقاتل بن سلیمان، ۱۴۲۳ق، ج‌۴، ص۹۷؛ میبدی، کشف الأسرار، ۱۳۷۱ش، ج‌۹، ص۲۶۳.
  56. ابوالفتوح رازی، روض الجنان، ۱۴۰۸ق، ج‌۱۸ ص۴۲-۴۴؛ زمخشری، الکشاف، ۱۴۰۷ق، ج‌۴، ص۳۷۵.
  57. قرطبی، الجامع لأحکام القرآن، ۱۳۶۴ش، ج‌۱۶، ص۳۴۷؛ ابوالفتوح رازی، روض الجنان، ۱۴۰۸ق، ج‌۱۸، ص۴۴؛ آلوسی، روح المعانی، ۱۴۱۵ق، ج‌۱۳، ص۳۱۴.
  58. طبرسی، مجمع البیان، ۱۳۷۲ش، ج‌۹، ص۲۰۷.
  59. حویزی، نور الثقلین، ۱۴۱۵ق، ج‌۵، ص۹۶؛ بحرانی، البرهان، ۱۴۱۶ق، ج‌۵، ص۱۱۴-۱۱۶؛ سیوطی، الدر المنثور، ۱۴۰۴ق، ج‌۶، ص۹۸؛ فیض کاشانی، تفسیر الصافی، ۱۴۱۵ق، ج‌۵، ص۵۴.
  60. قمی، تفسیر القمی، ۱۳۶۳ش، ج‌۲، ص۳۲۲ِ؛ طبری، تاریخ الطبری، ۱۳۸۷ق، ج۳، ص۶۱.
  61. ابن‌شعبه حرانی، تحف العقول، ۱۴۰۴ق، ص۳۴.
  62. ابن‌أبی‌الحدید، شرح نهج البلاغة، ۱۴۰۴ق،‌ ج‏7، ص۴۰.
  63. برای اطلاعات بیشتر رجوع کنید به: رفیعی و نریمان فرد، «شکل‌گیری نهضت شعوبیه و تأثیرات سیاسی و فرهنگی آن بر حکومت ایران تا قرن سوم هجری».
  64. مطهری، خدمات متقابل اسلام و ایران، ۱۳۶۴ش،‌ ج۱، ص۴۰۵.
  65. رفیعی و نریمان فرد، «شکل‌گیری نهضت شعوبیه و تأثیرات سیاسی و فرهنگی آن بر حکومت ایران تا قرن سوم هجری»، ص۱۸۹.
  66. مطهری، خدمات متقابل اسلام و ایران، ۱۳۶۴ش،‌ ج۱، ص۴۰۵.

منابع

  • آل‌سعدی، عبدالرحمن بن ناصر، تیسیر الکریم الرحمن‌، بیروت، مکتبة النهضة العربیه‌، چاپ دوم، ۱۴۰۸ق.
  • آلوسی، سید محمود، روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم، تحقیق علی عبدالباری عطیه، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۴۱۵ق.
  • ابن‌أبی‌الحدید، حمید بن هبة‌الله،‌ شرح نهج البلاغة، قم، مکتبة آیت‌الله مرعشی نجفی، ۱۴۰۴ق.
  • ابن‌جوزی، عبدالرحمن بن علی، زاد المسیر فی علم التفسیر، بیروت، دارالکتاب العربی، ۱۴۲۲ق.
  • ابن‌سلیمان، مقاتل، تفسیر مقاتل بن سلیمان، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، ۱۴۲۳ق.
  • ابن‌شعبه حرانی، تحف العقول، قم، جامعه مدرسین، چاپ دوم، ۱۴۰۴ق.
  • ابن‌عربی، محمد بن علی، تفسیر ابن‌عربی، بیروت،‌ دار إحیاء التراث العربی، ۱۴۲۲ق.
  • ابن‌کثیر، اسماعیل بن عمر، تفسیر القرآن العظیم، بیروت، دارالکتب العلمیة، ۱۴۱۹ق.
  • ابوالفتوح رازی، حسین بن علی، روض الجنان و روح الجنان فی تفسیر القرآن، مشهد، آستان قدس رضوی، ۱۴۰۸ق.
  • ابوحیان، محمد بن یوسف، البحر المحیط فی التفسیر، بیروت، دارالفکر، ۱۴۲۰ق.
  • بحرانی، هاشم بن سلیمان، البرهان فی تفسیر القرآن، تحقیق بنیاد بعثت، قم، موسسه البعثه، ۱۴۱۶ق.
  • بغوی، حسین بن مسعود، معالم التنزیل فی تفسیر القرآن، تحقیق عبدالرزاق المهدی، بیروت، داراحیاء التراث العربی، ۱۴۲۰ق.
  • بیضاوی، عبدالله بن عمر، أنوار التنزیل و أسرار التأویل، بیروت،‌ دار إحیاء التراث العربی، ۱۴۱۸ق.
  • ثعلبی، احمد بن محمد، الکشف و البیان المعروف تفسیر الثعلبی، بیروت،‌ دار إحیاء التراث العربی، ۱۴۲۲ق.
  • حویزی، عبدعلی بن جمعه، تفسیر نور الثقلین، قم، اسماعیلیان، چاپ چهارم، ۱۴۱۵ق.
  • دفتر تبلیغات اسلامی، فرهنگ‌نامه علوم قرآنی، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، ۱۳۹۴ش.
  • رفیعی، امیر تیمور و لیلا نریمان فرد، «شکل‌گیری نهضت شعوبیه و تأثیرات سیاسی و فرهنگی آن بر حکومت ایران تا قرن سوم هجری»، در مجله تاریخ، شماره ۴۳، زمستان ۱۳۹۵ش.
  • المیلاد، زکی، تعارف الحضارات، رسالة التقریب، شماره ۲۴، جمادی‌الثانیه ۱۴۲۰ق.
  • زمخشری، محمود بن عمر، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل و عیون الأقاویل فی وجوه التأویل، بیروت، دارالکتاب العربی، چاپ سوم، ۱۴۰۷ق.
  • سلطان‌علیشاه، محمد بن حیدر، بیان السعادة فی مقامات العبادة، بیروت، مؤسسة الأعلمی للمطبوعات، چاپ دوم، ۱۴۰۸ق.
  • سیوطی، عبدالرحمن بن ابی‌بکر، الدر المنثور فی التفسیر بالمأثور، قم، کتابخانه عمومی آیت‌الله العظمی مرعشی نجفی(ره)، ۱۴۰۴ق.
  • شیخ طوسی، محمد بن حسن، الأمالی، قم، دارالثقافة، ۱۴۱۴ق.
  • شیخ طوسی، محمد بن حسن، التبیان فی تفسیر القرآن، بیروت،‌ دار إحیاء التراث العربی، بی‌تا.
  • صادقی تهرانی، محمد، الفرقان فی تفسیر القرآن بالقرآن، قم، انتشارات فرهنگ اسلامی، چاپ دوم، ۱۳۶۵ش.
  • طباطبایی، سید محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، بیروت، مؤسسة الأعلمی للمطبوعات، چاپ دوم، ۱۳۹۰ق.
  • طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، تهران، ناصر خسرو، چاپ سوم، ۱۳۷۲ش.
  • طبری، محمد بن جریر، جامع البیان فی تفسیر القرآن، بیروت، دارالمعرفة، ۱۴۱۲ق.
  • طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و المولک، بیروت، دارالتراث، ۱۳۸۷ق.
  • طیب، عبدالحسین، اطیب البیان فی تفسیر القرآن، تهران، انتشارات اسلام، چاپ دوم، ۱۳۶۹ش.
  • فخر رازی، محمد بن عمر، التفسیر الکبیر (مفاتیح الغیب)، بیروت،‌ دار إحیاء التراث العربی، چاپ سوم، ۱۴۲۰ق.
  • فیض کاشانی، محمد بن شاه‌مرتضی، تفسیر الصافی، تهران، مکتبة الصدر، چاپ دوم، ۱۴۱۵ق.
  • قرائتی، محسن، تفسیر نور، تهران، مرکز فرهنگی درس‌هایی از قرآن، ۱۳۸۸ش.
  • قرشی، سید علی‌اکبر، تفسیر احسن الحدیث، تهران، بنیاد بعثت، ۱۳۷۷ش.
  • قرطبی، محمد بن احمد، الجامع لأحکام القرآن، تهران، ناصر خسرو، ۱۳۶۴ش.
  • قمی مشهدی، محمد بن محمدرضا، تفسیر کنز الدقائق و بحر الغرائب، تحقیق حسین درگاهی، تهران، سازمان چاپ وانتشارات وزارت ارشاد اسلامی، ۱۳۶۸ش.
  • قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر القمی، قم، دارالکتاب، چاپ سوم، ۱۳۶۳ش.
  • مطهری، مرتضی، خدمات متقابل اسلام و ایران، قم، انتشارات اسلامی، ۱۳۶۴ش.
  • مغنیه، محمدجواد، التفسیر الکاشف، قم، دارالکتاب الإسلامی، ۱۴۲۴ق.
  • مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الإسلامیة، چاپ دهم، ۱۳۷۱ش.
  • میبدی، احمد بن محمد، کشف الاسرار و عدة الابرار، تهران، امیرکبیر، چاپ پنجم، ۱۳۷۱ش.