پرش به محتوا

تقوا: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی شیعه
H.ahmadi (بحث | مشارکت‌ها)
Sarsm (بحث | مشارکت‌ها)
تمیزکاری
خط ۱۶۶: خط ۱۶۶:
== پانویس ==
== پانویس ==
{{پانوشت}}
{{پانوشت}}
== یادداشت ==
{{یادداشت‌ها}}


==منابع==
==منابع==

نسخهٔ ‏۱۵ نوامبر ۲۰۲۳، ساعت ۱۰:۱۴

اخلاق
آیات اخلاقی
آیات افکآیه اخوتآیه اطعامآیه نبأآیه نجواآیه مشیتآیه برآیه اصلاح ذات بینآیه ایثار
احادیث اخلاقی
حدیث قرب نوافلحدیث مکارم اخلاقحدیث معراجحدیث جنود عقل و جهل
فضایل اخلاقی
تواضعقناعتسخاوتکظم غیظاخلاصخشیتحلمزهدشجاعتعفتانصافاصلاح ذات البینعیب‌پوشیبلاکشی
رذایل اخلاقی
تکبرحرصحسددروغغیبتسخن‌چینیتهمتبخلعاق والدینحدیث نفسعجبعیب‌جوییسمعهقطع رحماشاعه فحشاءکفران نعمت
اصطلاحات اخلاقی
جهاد نفسنفس لوامهنفس امارهنفس مطمئنهمحاسبهمراقبهمشارطهگناهدرس اخلاقاستدراج
عالمان اخلاق
ملامهدی نراقیملا احمد نراقیمیرزا جواد ملکی تبریزیسید علی قاضیسید رضا بهاءالدینیسید عبدالحسین دستغیبعبدالکریم حق‌شناسعزیزالله خوشوقتمحمدتقی بهجتعلی‌اکبر مشکینیحسین مظاهریمحمدرضا مهدوی کنی
منابع اخلاقی
قرآننهج البلاغهمصباح الشریعةمکارم الاخلاقالمحجة البیضاءرساله لقاءالله (کتاب)مجموعه وَرّامجامع السعاداتمعراج السعادةالمراقبات

تقوا، اصطلاحی دینی به معنای خویشتن‌داری و دوری از گناهان است. قرآن تقوا را شرط نجات از آتش جهنم و قبولی اعمال دانسته که موجب نزول برکات بر شخص و رهایی او از گرفتاری‌ها در دنیا می‌شود. تکرار پُرشمار این واژه در قرآن و روایات از جایگاه بالای آن حکایت می‌کند.

علاوه بر احادیث فراوانی که به این موضوع پرداخته‌اند، خطبه ۱۹۳ نهج البلاغه مشهور به خطبه همام به اوصاف متقین اختصاص دارد.

تقوا درجات مختلفی دارد و ملاک برتری انسانها نزد خدا نیز همین درجات است: دوری از گناهان، دوری از شُبهات، دوری از امور حلال غیرضروری و اشتغال قلب به خدا.

مفهوم‌شناسی

تقوا حالتی یا قوتی در روح است که به فرد مصونیت روحی و اخلاقی می‌دهد؛ به‌طوری که اگر در محیط گناه قرار گیرد، آن حالت و ملکه روحی، او را حفظ می‌کند.[۱] مرتضی مطهری این معنا برای تقوا را معنای قوی تقوا دانسته و معتقد است یک معنای ضعیف نیز دارد.[۲] برپایه معنای ضعیف، برای این که انسان خود را از آلودگی‌های گناهان حفظ کند، از موجبات آن‌ها فرار می‌کند و خود را همیشه از محیط گناه دور نگه می‌دارد.[۳] مطهری منشأ پیدایش معنای ضعیف تقوا را ترجمه واژه «تقوا» به «پرهیزکاری» در زبان فارسی دانسته است؛ به‌گونه‌ای که تدریجاً پرهیز از گناه به‌معنای پرهیز از محیط گناه تلقی شده و رفته رفته کلمه تقوا در نظر عامه مردم، معنای انزوا و دوری از اجتماع به خود گرفته است.[۴] مطهری همچنین معتقد است تقوایی که در آثار دینی به‌کار رفته است به همین معنای قوی آن؛ یعنی حالت یا ملکه نگهدارنده انسان از گناهان و بدی‌ها است.[۵]

واژه «تقوا» از ماده «وَقْی» به‌معنای «حفظ و صیانت»، برگرفته شده و در لغت به‌معنای خودنگهداری و حفظ نفس است.[۶]

معانی تقوا در قرآن

برخی پژوهشگران با توجه به آیات قرآن، چهار معنا برای تقوا بر شمرده‌اند:[۷]

  1. به معنای چیزی که شخص بین خود و چیزی که از آن می‌ترسد حائل قرار می‌دهد تا از گزند آن حفظ بماند.[۸] تقوا در آیه «وَجَعَلَ لَکُمْ سَرَابِیلَ تَقِیکُمُ الْحَرَّ؛ و لباس‌هایی برایتان قرار داد که شما را از گرما نگه می‌دارد.»[۹] به همین معنا به‌کار رفته است.[۱۰] این معنا در میان اعراب پیش از ظهور اسلام نیز کاربرد داشته است.[۱۱]
امام علی(ع):

تقوا این است كه اگر عمل تو را در طَبَقی مكشوف و روباز بگذارند و دور دنیا بگردانند تا مردم ببینند، چیزی در آن نباشد كه از آن حیا كنى و خجالت بكشی.

عیناثی، الاثنی عشریة فى المواعظ العددیة، ۱۳۸۴ش، ص۷۰۲.

  1. به‌معنای ترس از قهر یا عذاب الهی در آخرت.[۱۲] تقوا در آیه «وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ شَدِیدُ الْعِقَابِ؛ از خدا بترسید که عقاب خدا سخت است.»[۱۳] به همین معنا به کار رفته است.[۱۴]
  2. به معنای اوامر و نواهی الهی یا به تعبیر دیگر عمل به طاعت و ترک گناه است.[۱۵] تقوا در آیه «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللهَ وَلْتَنْظُرْ نَفْسٌ ما قَدَّمَتْ لِغَدٍ؛ ای کسانی که ایمان آورده‌اید، از خدا بترسید و هر کس باید بنگرد که برای فردا [ی خود] چه پیش فرستاده است.»[۱۶] به همین معنا به کار رفته است.[۱۷]
  3. معنای دیگر تقوا عبارت است از نوعی حالت قلبی و ملکۀ نفسانی که مایه بصیرت انسان به طاعت و معصیت است و حصول این معنا، منوط به تبعیت از اوامر و نواهی الهی و مداومت بر انجام آن‌ها است.[۱۸]

گفته می‌شود این معانی چهارگانه با هم مرتبط بوده و با هم، منظومه تقوا را شکل می‌دهند؛ به این معنا که ترس از عذاب خداوند (معنای دوم)، موجب رعایت اوامر و نواهی او (معنای سوم) می‌شود و شخص به این وسیله، میان خود و قهر و عذاب الهی حائلی قرار می‌دهد (معنای اول) و تبعیت از اوامر و نواهی خداوند رفته رفته موجب می‌شود که تقوا در قلب مؤمن ملکه شود (معنای چهارم).[۱۹]

رابطه تقوا با ورع

در برخی روایات تقوا و ورع در کنار هم نقل شده است.[۲۰] ملامهدی نراقی این دو را مرادف هم دانسته[۲۱] و دو معنا برای ورع ذکر کرده که بر تقوا نیز صدق می‌کنند: یکی ورع به معنای خودنگهداری از اموال حرام که به‌گفته نراقی در برخی روایات تقوا به همین معنا آمده است و دیگری خودنگهداری از ارتکاب جمیع گناهان، به‌خاطر خوف از غضب الهی و طلب رضایت او.[۲۲]

برخی نیز مانند عبدالقادر ملاحویش آل غازی، از عالمان حنفی مذهب اهل سوریه در قرن چهاردهم هجری، در کتاب تفسیرش با عنوان «بیان المعانی»، ورع را غیر از تقوا و برتر از آن دانسته‌اند.[۲۳] او تقوا را همان اجتناب از حرام و انجام واجبات الهی دانسته و ورع را مقامی بالاتر از آن و به معنای اجتناب از شبهات و کارهای حلالی که ممکن است زمینه‌ساز انجام گناه باشد، معرفی کرده است.[۲۴]

جایگاه

واژه تقوا از کلمات شایع و رایج دینی است که در قرآن به صورت اسمی و یا به صورت فعلی زیاد به کار رفته است.[۲۵] به‌گفته مرتضی مطهری تقریباً به‌همان اندازه که در قرآن از ایمان و عمل صالح و یا نماز و زکات و حتی بیش از آن مقدار که مثلاً واژه روزه ذکر شده، از تقوا اسم برده شده است.[۲۶] به‌گفته برخی محققان خود واژه تقوا ۱۷ بار و مشتقات آن و کلمات هم‌خانواده آن بیش از ۲۰۰ بار در قرآن آمده است.[۲۷] کلمه تقوا در روایات امامان معصوم(ع) نیز بسیار به کار رفته است.[۲۸] شیخ کلینی در کتاب الکافی بابی را با عنوان «بَابُ الطَّاعَةِ وَ التَّقْوَی» به احادیثی درباره تقوا اختصاص داده است.[۲۹]

در نهج البلاغه نیز از جمله کلماتی که زیاد روی آنها تکیه شده کلمه «تقوا» است[۳۰] به‌گفته برخی محققان کلمه تقوا با مشتقات آن حدود ۱۰۰ بار در نهج البلاغه به کار رفته و از واژه‌های کلیدی در سخنان امام علی(ع) است.[۳۱] در آثاری که در زمینه اخلاق به رشته تحریر درآمده، درباره تقوا و آثار آن سخن به میان رفته است.[۳۲] همچنین تقوا در سخنان صوفیه و عارفان، از مقامات عرفانی به شمار رفته و در نسبت با دو مفهوم ورع و قلب، معنا می‌یابد.[۳۳]

در کلمات فقها نیز جایگاه تقوا در برخی از احکام بیان شده است.[۳۴] از جمله: به فتوای فقیهان بر امام جمعه واجب است که در خطبه نماز جمعه به تقوا توصیه کند.[۳۵] به فتوای برخی فقیهان در صورت مساوی بودن دو مجتهد از نظر علمی، بر مُقلِد واجب است که از مجتهدی که باتقواتر است، تقلید کند.[۳۶]

اهمیت

امام علی(ع):

تقوای الهی داروی بیماری‌های دل‌های شماست و سبب بینایی قلب‌ها و شفای امراض جسمانی و موجب اصلاح فساد جان‌ها و پاکیزگی از آلودگی ارواح و جلای نابینایی چشم‌ها و سبب امنیّت در برابر اضطراب‌ها و روشنایی تیرگی‌های شماست.

نهج البلاغه، تصحیح صبحی صالح، خطبه ۱۹۸، ص۳۱۲.

قرآن در آیات مختلفی درباره اهمیت تقوا سخن گفته است. آیه ۱۳ سوره حجرات، ملاک ارزش‌گذاری انسان را رعایت تقوای الهی معرفی کرده است.[۳۷] مطابق آیه ۱۹۷ سوره بقره، بهترین توشه معنوی برای آخرت، تقوا است.[۳۸] در آیه ۲۶ سوره اعراف پس از آن که جامه‌های تن را ذکر می‌کند، تقوا را جامه روح، به عنوان جامه‌ای نیکوتر و لازم‌تر معرفی می‌کند[۳۹] و در آیه ۷۶ سوره آل عمران، تقوا، از عوامل تحصیل محبت و دوستی خداوند دانسته شده است.[۴۰]

در سایر آثار دینی درباره اهمیت تقوا سخن به میان آمده است. در خطبه ۱۱۲ نهج البلاغه، از امام علی(ع) چنین نقل شده است که تقوای الهی، دوستان خدا را در حمایت خود قرار داده و آن‌ها را از تجاوز به حریم محرمات الهی نگه داشته و خوف خدا را ملازم دل‌های آن‌ها قرار داده است.[۴۱] در خطبه ۱۶، مَثَل تقوا را مثل مرکب‌های رهوار و مطیع و رامی دانسته است که مهار آن‌ها در اختیار کسانی است که بر آن‌ها سوارند و آن‌ها را وارد بهشت می‌سازند.[۴۲] در خطبه ۱۸۹ گفته است تقوا در امروزه دنیا برای انسان به منزله یک حصار و سِپَر است و در فردای آخرت، راه بهشت است[۴۳] و در خطبه ۲۲۸، تقوا را کلید درستی و اندوخته روز قیامت، آزادی از قید بردگی و نجات از هر بدبختی دانسته است.[۴۴] امام سجاد(ع)، تقوا را سبب رسیدن به عزت انسانی دانسته [۴۵] و در ضمن برخی دعاهای صحیفه سجادیه، داشتن تقوای الهی را از درگاه خداوند درخواست کرده است.[۴۶]

همچنین در روایتی از پیامبر(ص) تقوا جمع همه نیکی‌ها معرفی شده است.[۴۷] از امام باقر(ع) نقل شده که محبوب‌ترین بندگان نزد خداوند باتقواترین آنان است.[۴۸] همچنین در روایت دیگری از وی، شیعیان واقعی کسانی معرفی شده‌اند که تقوای الهی پیشه می‌کنند.[۴۹] برپایه روایتی از امام صادق(ع)، عمل کمی که با تقوا همراه است، بهتر از عمل زیاد بدون تقوا است.[۵۰]

برخی عالمان اخلاق اسلامی نیز درباره اهمیت تقوا سخنانی بیان کرده‌اند.[۵۱] برای نمونه راغب اصفهانی (متوفای ۳۹۶ق)، حکیم و لغت‌شناس اهل اصفهان، در الذریعه إلی مکارم الشریعة، تقوا و طهارت نفس را شرط اصلی خلیفةاللهی انسان معرفی کرده است.[۵۲] ابن فهد حلی در کتاب عدة الداعی در بیان اهمیت تقوا گفته است که اگر برای انسان در عالَم، خصلتی نیکوتر، سودمندتر و از جهت منزلت، رفیع‌تر از تقوا وجود داشت، هرآینه خداوند به‌وسیله وحی به بندگانش خبر می‌داد.[۵۳] ملامهدی نراقی در کتاب جامع السعادات تقوا را بزرگترین منجی انسان و از مهم‌ترین راه‌های رسیدن به سعادت و مقامات والا معرفی کرده است.[۵۴] امام خمینی در شرح چهل حدیث رسیدن به مقامات و کسب کمالات والای انسانی را بدون تقوا، غیر ممکن دانسته است.[۵۵]

مراتب تقوا

برخی مفسران با توجه به آیاتی مانند آیه «اِنَّ اَکرَمَکُم عِندَ اللّهِ اَتقـکُم؛ گرامی‌ترین شما نزد خداوند، باتقواترین شما است.»[۵۶] گفته‌اند تقوا مراتب مختلفی دارد.[۵۷] در روایتی به نقل از امام صادق(ع) سه مرتبه برای تقوا ذکر شده که عبارتند از:

  1. تقوای عام که ترک محرمات به سبب خوف از عذاب جهنم است؛
  2. تقوای خاص که عبارت است از این که شخص، نه تنها محرّمات، بلکه شُبَهات (کاری که احتمال حرام بودن دارد) را نیز ترک کند؛
  3. تقوای خاص الخاص، مرتبه‌ای است که شخص نه تنها شبهات، بلکه (بعضی از) امور حلال را نیز ترک می‌کند.[۵۸]

بیضاوی، مفسر قرآن و فقیه شافعی قرن هفتم و هشتم هجری، در تفسیر خود با عنوان «انوار التنزیل واسرار التاویل»، سه مرتبه برای تقوا ذکر کرده که پایین‌ترین مرتبه آن، اجتناب از شرک، مرتبه میانه، اجتناب از گناه و بالاترین مرتبه آن سرسپردگی در مقابل خداوند و دوری از هر چیزی است که انسان را از حق باز می‌دارد.[۵۹] علامه مجلسی نیز در کتاب بحار الانوار سه مرتبه برای تقوا بیان کرده است که مرتبه اول آن، نگهداری نفس از عذاب جاویدان از راه تحصیل اعتقادات صحیح، مرتبه میانه، اجتناب از هرگونه گناه، اعم از ترک واجب و فعل گناه و بالاترین مرتبه آن، خویشتنداری در برابر آنچه قلب آدمی را به خود مشغول می‌دارد و از حق تعالی منصرف می‌کند، است.[۶۰]

امام خمینی در کتاب آداب الصلاة چهار مرتبه برای تقوا ذکر کرده که عبارتند از: ۱-تقوای ظاهری که نگهداری نفس از گناهان ظاهر است و این تقوای عامه است؛ ۲-تقوای باطن که پرهیز از افراط و تفریط و تجاوز از حد اعتدال در اخلاق و غرایز روحی است و این تقوای خاصه است؛ ۳-تقوای عقل و آن نگهداری و تطهیر عقل از صرف کردن در علوم غیر الهی است و این تقوای اخص خواص است؛ ۴-تقوای قلب، نگهداری قلب از مشاهده و مذاکره غیر حق است و این تقوای اولیاء است.[۶۱]

تقوای بدن و قلب

امام باقر(ع):

به خدا قسم شیعه ما نیست، مگر کسی که تقوای الهی پیشه کند و فرمانبردار او باشد...تقوای الهی داشته باشید و برای خدا کار کنید. بین خدا و هیچ بنده‌ای خویشاوندی نیست، بلکه محبوب‌ترین و ارجمندترین بندگان نزد خداوند باتقواترین آنان و عمل‌کننده‌ترین آن‌ها به طاعت او است.

کلینی، الکافی، ۱۴۰۷ق، ج۲، ص۷۴.

عالمان اخلاق با توجه به روایاتی که در باب اخلاق وارد شده برای هر عضوی از بدن که در معرض گناه است به تناسب آن عضو، تقوای آن را بیان کرده‌اند که برخی از آن‌ها به شرح زیر است:

  • تقوای زبان: مواردی همچون صدق گفتار،[۶۲] جاری ساختن ذکر خداوند بر زبان،[۶۳] سخن گفتن با نرمی و ملایمت،[۶۴] گفتار نیکو، کنترل زبان از دشنام‌گویی و ترک حرف‌های بیهوده‌ای که خیری در آن نیست.[۶۵]
  • تقوای چشم: فروبستن چشم از هرآنچه خدا حرام کرده است،[۶۶]
  • تقوای گوش: مواردی همچون کنترل گوش از شنیدن هرآنچه خدا حرام کرده است[۶۷] و همچنین گوش سپردن به علوم نافع،[۶۸]حکمت‌های مفید دینی و پند و اندرزهای مفید و نجات‌بخش.[۶۹]
  • تقوای قلب: در آیه ۳۲ سوره حج و آیه ۳ سوره حجرات و همچنین روایاتی از امامان معصوم، قلب آدمی به عنوان جایگاه تقوا معرفی شده است؛[۷۰] از همین رو برخی عالمان گفته‌اند که تقوا امری معنوی و درونی است که با روح و نفس انسانی مرتبط است.[۷۱] در عین حال برخی بر این نظرند تقوای قلب به این است که قلب انسان خالی از شک و شرک و کفر و نفاق باشد.[۷۲] برخی تقوای قلب را بالاترین مرتبه تقوا برشمرده‌اند.[۷۳]

آثار تقوا

عالمان مسلمان با توجه به آیات قرآن و روایات امامان معصوم آثاری برای تقوا ذکر کرده‌اند. برخی از این آثار عبارتند از:

  • تشخیص حق از باطل؛[۷۴]
  • قبولی اعمال نزد خداوند؛[۷۵]
  • بهره‌مندی از تعایم الهی؛[۷۶]
  • نجات از سختی‌ها؛[۷۷]
  • بهره‌مند شدن از هدایت قرآن؛[۷۸]
  • آمرزش گناهان؛[۷۹]
  • رسیدن به رستگاری؛[۸۰]
  • رسیدن به جایگاه رفیع؛[۸۱]
  • اصلاح قلوب؛[۸۲]
  • جلوگیری از افتادن در شبهات؛[۸۳]
  • پاک‌شدن از آلودگی گناه؛[۸۴]
  • رزق و روزی حلال،[۸۵]
  • جاودانگی در بهشت.[۸۶]

خطبه متقین

از خطبه‌های مشهور نهج البلاغه درباره صفات پرهیزکاران است.[۸۷] امام علی(ع) به درخواست یکی از شیعیان به نام هَمّام این خطبه را ایراد کرد و در آن بیش از صد ویژگی معنوی، فکری، اخلاقی و عملی برای افراد باتقوا بیان کرده است.[۸۸] اوصافی همچون: نیک‌گفتاری، میانه‌روی، گوش سپردن به علوم نافع، شکیبایی در برابر سختی‌ها، کنترل زبان، ذکر خدا در همه حال، تهجد و شب‌زنده‌داری و...از جمله اوصافی‌اند که در این خطبه به افراد باتقوا نسبت داده شده است.[۸۹]

کتاب‌شناسی

  • رساله تقوا: اثری از مرتضی مطهری. این رساله مشتمل بر دو جلسه سخنرانی درباره ماهیت تقوا، اهمیت و آثار آن در قرآن و روایات است که در سال‌های ۱۳۳۹ تا ۱۳۴۱ش، به همراه چند سخنرانی دیگر ایراد شده و در کتابی با عنوان ده گفتار گردآوری و نگارش یافته است.[۹۰]
  • تقوا، سکوی پرواز:
  • کلمه التقوا


آثار و لوازم تقوا

از مهم‌ترین مفاهیم خویشاوند و هم‌ردیف با تقوا در قرآن، ایمان است. هم‌نشینی این دو واژه در بسیاری از آیات،[۹۱] از استلزام میان این دو مفهوم حکایت می‌کند و نشان می‌دهد که تقوا از لوازم ایمان است. برخی از مفسران نیز ایمان را یکی از معانی تقوا در قرآن دانسته‌اند.[۹۲]

بخشیده شدن گناهان، امان یافتن از آتش دوزخ و رهایی از خوف و حزن از آثار تقوا در حیات اخروی است.[۹۳] همچنین وعده رهایی و رستگاری برای متقین بارها و بارها در قرآن آمده است: «وَ یُنَجِّی اللّهُ الَّذینَ اتَّقَوْا بِمَفازَتِهِمْ لایمَسُّهُمُ السُّوءُ وَ لا هُمْ یحْزَنُونَ»[۹۴]؛ «اِنَّ لِلْمُتَّقینَ مَفازًا».[۹۵]

از مهمترین آثار دنیوی تقوا، هدایت یابی (اهتداء) است.[۹۶] علامه طباطبایی[۹۷] درباره نسبت هدایت و تقوا می‌نویسد که متقین مشمول دو گونه هدایت‌اند: هدایت قبل از تقوا که محصول فطرت سلیم است و بر اثر آن انسان به تقوا روی می‌آورد و هدایت بعد از تقوا که هدایتی است به واسطه تبعیت از قرآن و وعده خداوند و پاداشی از جانب او.

برخی دیگر از آثار تقوا در حیات دنیوی انسان عبارت‌اند از: نجات از عذاب الاهی،[۹۸] یافتن بصیرت در برابر وسوسه‌های شیطان و در پی آن اجتناب از گناه،[۹۹] کسب قوه تشخیص و تمیز حق از باطل،[۱۰۰] باز شدن گره مشکلات زندگی و کسب روزی از جایی که گمانش نمی‌رود،[۱۰۱] و آسان شدن امور.[۱۰۲]

علامه طباطبایی[۱۰۳] تقوا را شرط تفکر صواب دانسته و معتقد است که توفیق انسان در کسب معارف حقیقی و علوم نافع در گرو اصلاح اخلاق و کسب فضایل انسانی، یعنی همان تقواست.

توصیه به تقوا در آیات بسیاری از قرآن کریم تکرار شده است، اما دو آیه از نظر تأکید و وسعت و شمول حکم، از اهمیت ویژه‌ای برخوردارند: آیه ۱۰۲ سوره آل عمران، مؤمنان را به تقوای خداوند، آنگونه که حقِ تقوای اوست، توصیه کرده است: «... اتَّقُوا اللّهَ حَقَّ تُقاتِه»، و آیه ۱۶ سوره تغابن، به مؤمنان امر کرده تا جایی که می‌توانند تقوا بورزند: «فَـاتَّقُوا اللّهَ مَااسْتَطَعْتُمْ».

در مجموع، مفهوم تقوا اهمیت و منزلت ویژه‌ای در قرآن کریم دارد. در آیۀ ۱۳ سوره حجرات آمده که گرامی‌ترین شما نزد پروردگار، باتقواترین شماست و بدین ترتیب، تقوا موجب برتری انسانی بر انسان دیگر نزد خداست. خداوند، متقین را دوست دارد[۱۰۴] و یار و مددرسان آنهاست.[۱۰۵] پیامبران همواره دو چیز را از مردمان خواسته‌اند: تقوا نسبت به خداوند و تبعیت از رسول او.[۱۰۶]

مرتضی مطهری الاهی دان و متفکر شیعه :
اگر انسانی باشد که همان‌طور که از نظر اجتماعی آزادمرد است، زیر بار ذلت نمی‌رود، زیر بار بردگی نمی‌رود و آزادی خودش را در اجتماع حفظ می‌کند، از نظر اخلاق و معنویت هم آزادی خود را حفظ کرده باشد، یعنی وجدان و عقل خودش را آزاد نگه داشته باشد. این آزادی همان است که در زبان دین «تزکیه نفس» و «تقوا» گفته می‌شود.

منبع: مطهری، آزادی معنوی، ص۱۷

پانویس

  1. مطهری، ده گفتار، ۱۳۹۷ش، ص۲۰-۲۱.
  2. مطهری، ده گفتار، ۱۳۹۷ش، ص۲۰.
  3. مطهری، ده گفتار، ۱۳۹۷ش، ص۲۰.
  4. مطهری، ده گفتار، ۱۳۹۷ش، ص۲۰-۲۱.
  5. مطهری، ده گفتار، ۱۳۹۷ش، ص۲۳.
  6. راغب اصفهانی، المفردات فی غریب القرآن، ۱۴۱۲ق، ذیل واژه «وقی».
  7. برای نمونه نگاه کنید به ایزوتسو، خدا و انسان در قرآن، ترجمه احمد آرام، ص۳۰۴-۳۰۵؛ جلیلی، تقوا، سکوی پرواز، ۱۴۰۰ش، ص۱۷.
  8. ایزوتسو، خدا و انسان در قرآن، ترجمه احمد آرام، ص۳۰۵.
  9. سوره نحل، آیه ۸۱.
  10. جلیلی، تقوا، سکوی پرواز، ۱۴۰۰ش، ص۱۷.
  11. ایزوتسو، خدا و انسان در قرآن، ترجمه احمد آرام، ص۳۰۴-۳۰۵.
  12. ایزوتسو، خدا و انسان در قرآن، ترجمه احمد آرام، ص۳۰۴.
  13. سوره مائده، آیه ۲.
  14. طبری، تفسیر طبری، ج۹، ص۴۹۱؛ طبرسی، مجمع البیان، ۱۴۱۵ق، ج۳، ص۲۶۷.
  15. جلیلی، تقوا، سکوی پرواز، ۱۴۰۰ش، ص۱۷.
  16. سوره حشر، آیه ۱۸.
  17. طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۹، ص۲۱۷-۲۱۸.
  18. عباسی، «تقوا»، ص۷۹۸.
  19. عباسی، «تقوا»، ص۷۹۹.
  20. برای نمونه نگاه کنید به کلینی، الکافی، ج۲، ص۷۶ و ۷۸.
  21. نراقی، جامع السعادات، ج۲، ص۱۸۰.
  22. نراقی، جامع السعادات، ج۲، ص۱۸۰.
  23. ملاحویش آل غازی، بیان المعانی، ۱۳۸۲ق، ج۳، ص۵۵.
  24. ملاحویش آل غازی، بیان المعانی، ۱۳۸۲ق، ج۳، ص۵۵.
  25. مطهری، ده گفتار، ۱۳۹۷ش، ص۱۶.
  26. مطهری، ده گفتار، ۱۳۹۷ش، ص۱۶.
  27. عباسی، «تقوا»، ص۷۹۷.
  28. برای نمونه نگاه کنید به کلینی، الکافی، ج۲، ص۷۳؛ علامه مجلسی، بحار الانوار، ج۷۰، ص۲۹۵؛ نوری، مستدرک الوسائل، ج۱۱، ص۲۶۶.
  29. کلینی، الکافی، ج۲، ص۷۳.
  30. مطهری، ده گفتار، ۱۳۹۷ش، ص۲۳.
  31. احمدیان، سعیداوی، «تحلیل معنایی درجات تقوا در نهج البلاغه، ص۶۹.
  32. برای نمونه نگاه کنید به نراقی، جامع السعادات، ج۲، ص۱۸۰؛ امام خمینی، شرح چهل حدیث، ۱۳۸۰ش، ص۲۰۶ و ص۳۲۵.
  33. برای نمونه نگاه کنید به ابن‌عربی، فتوحات مکیة، ج۲، ص۱۵۷؛ عباسی، «تقوا در تصوف و عرفان»، ص۸۰۳.
  34. نجفی، جواهر الکلام، ج۱۱، ص۲۱۱؛ یزدی طباطبایی، العروة الوثقی، ۱۴۱۷ق، ج۱، ص۱۹.
  35. نجفی، جواهر الکلام، ج۱۱، ص۲۱۱.
  36. یزدی طباطبایی، العروة الوثقی، ۱۴۱۷ق، ج۱، ص۱۹.
  37. سوره حجرات، آیه ۱۳؛ مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج۲۲، ص۲۱۰.
  38. سوره بقره، آیه ۱۹۷؛ مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج۱۵، ص۲۹۹.
  39. سوره اعراف، آیه ۲۶؛ مطهری، ده گفتار، ۱۳۹۷ش، ص۲۷.
  40. سوره آل عمران، آیه ۷۶؛ طباطبایی، المیزان، ج۳، ص۲۶۴.
  41. نهج البلاغه، تصحیح صبحی صالح، خطبه۱۱۲، ص۱۶۹؛ مطهری، ده گفتار، ۱۳۹۷ش، ص۲۳.
  42. نهج البلاغه، تصحیح صبحی صالح، خطبه ۱۶، ص۵۷؛ مطهری، ده گفتار، ۱۳۹۷ش، ص۲۴.
  43. نهج البلاغه، تصحیح صبحی صالح، خطبه ۱۹۱، ص۲۸۴.
  44. نهج البلاغه، تصحیح صبحی صالح، خطبه ۲۳۰، ص۳۵۱؛ مطهری، ده گفتار، ۱۳۹۷ش، ص۲۵.
  45. صحیفه سجادیه، دعای ۳۲، بند ۱۹ و ۲۰؛ زارعی، تقوا از دیدگاه امام سجاد (ع) با تاکید بر صحیفه سجادیه، ۱۳۹۵ش، ص۱۰۴.
  46. صحیفه سجادیه، دعای ۱۷، بند ۵ و دعای ۲۲، بند ۱۲.
  47. نوری، مستدرک الوسائل، ج۱۱، ص۲۶۶.
  48. کلینی، الکافی، ج۲، ص۷۳.
  49. کلینی، الکافی، ج۲، ص۷۳.
  50. کلینی، الکافی، ج۲، ص۷۶.
  51. راغب اصفهانی، الذریعه إلی مکارم الشریعة، ص۵۹؛ امام خمینی، شرح چهل حدیث، ۱۳۸۰ش، ص۲۰۶.
  52. راغب اصفهانی، الذریعه إلی مکارم الشریعة، ص۵۹.
  53. ابن فهد حلی، عدة الداعی، ص۳۰۴.
  54. نراقی، جامع السعادات، ج۲، ص۱۸۱.
  55. امام خمینی، شرح چهل حدیث، ۱۳۸۰ش، ص۲۰۶.
  56. سوره حجرات، آیه ۱۳.
  57. فخر رازی، التفسیر الکبیر، ج۲۸، ص۱۱۵.
  58. علامه مجلسی، بحار الانوار، ج۷۰، ص۲۹۶.
  59. بیضاوی، انوار التنزیل واسرار التاویل، ج۱، ص۱۰۰.
  60. علامه مجلسی، بحار الانوار، ج۷۰، ص۱۳۶.
  61. امام خمینی، آداب الصلاة، ص۳۶۹.
  62. نهج البلاغه، تصحیح صبحی صالح، خطبه ۱۹۳، ص۳۰۳.
  63. نهج البلاغه، تصحیح صبحی صالح، خطبه ۸۳، ص۱۱۱؛ منتظری، درس‌هایی از نهج البلاغه، ج۳، ص۳۱۵.
  64. نهج البلاغه، تصحیح صبحی صالح، خطبه ۱۹۳، ص۳۰۵؛ مکارم شیرازی، اخلاق اسلامی در نهج البلاغه، ج۲، ص۴۷۳.
  65. رساله حقوق امام سجاد(ع)، ترجمه محمدحسین افشاری، ص۳۸.
  66. نهج البلاغه، تصحیح صبحی صالح، خطبه ۱۹۳، ص۳۰۳؛ مکارم شیرازی، اخلاق اسلامی در نهج البلاغه، ج۲، ص۱۵۸-۱۵۹.
  67. رساله حقوق امام سجاد، ترجمه محمدحسین افشاری، ص۳۹.
  68. نهج البلاغه، تصحیح صبحی صالح، خطبه ۱۹۳، ص۳۰۳؛ مکارم شیرازی، اخلاق اسلامی در نهج البلاغه، ج۲، ص۱۵۷.
  69. علامه مجلسی، بحار الانوار، ج۹۶، ص۷.
  70. برای نمونه نگاه کنید به سوره حج، آیه ۳۲؛ سوره حجرات، آیه ۳؛ فتال نیشابوری، روضة الواعظین و بصیرة المتعظین، ج۱، ص۴.
  71. طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۴، ص۳۷۴.
  72. عباسی، «تقوا»، ص۸۰۴.
  73. امام خمینی، آداب الصلاة، ص۳۶۹.
  74. سوره انفال، آیه ۲۹؛ مطهری، ده گفتار، ۱۳۹۷ش، ص۳۴.
  75. سوره مائده، آیه ۲۷؛ طبرسی، مجمع البیان، ۱۴۱۵ق، ج۳، ص۳۱۵.
  76. سوره بقره، آیه ۲۸۲؛ مطهری، ده گفتار، ۱۳۹۷ش، ص۳۸.
  77. سوره طلاق، آیه ۳؛ سلمی، طبقات الصوفیة، ص۲۳۲.
  78. سوره بقره، آیه ۲؛ طبرسی، مجمع البیان، ۱۴۱۵ق، ج۱، ص۸۲.
  79. سوره انفال، آیه ۲۹؛ طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۹، ص۳۱۶.
  80. سوره آل عمران، آیه ۲۰۰؛ طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۲، ص۵۷.
  81. سوره قمر، آیات ۵۴-۵۵.
  82. نهج‌البلاغه، تحقیق صبحی صالح، خطبه ۱۹۸، ص۳۱۲؛ مطهری، ده گفتار، ۱۳۹۷ش، ص۳۱.
  83. نهج البلاغه، تصحیح صبحی صالح، خطبه۱۶، ص۵۷.
  84. نهج‌البلاغه، تحقیق صبحی صالح، خطبه ۱۹۸، ص۳۱۲؛ مطهری، ده گفتار، ۱۳۹۷ش، ص۳۱.
  85. سوره طلاق، آیه ۳؛ حلی، عدة الداعی، ص۳۰۵.
  86. سوره آل عمران، آیه ۱۳۳؛ حلی، عدة الداعی، ص۳۰۵.
  87. نهج البلاغه، تصحیح صبحی صالح، خطبه ۱۹۳، ص۳۰۳؛ مطهری، ده گفتار، ۱۳۹۷ش، ص۱۶.
  88. مطهری، ده گفتار، ۱۳۹۷ش، ص۱۶.
  89. برای نمونه نگاه کنید به نهج البلاغه، تصحیح صبحی صالح، خطبه ۱۹۳، ص۳۰۳-۳۰۷.
  90. مطهری، ده گفتار، ۱۳۹۷ش، ص۱۱-۱۲.
  91. از جمله در سوره‌های بقره: ۱۰۳؛ اعراف: ۹۶؛ محمد: ۳۶.
  92. فخررازی، ج ۲، ص۲۱؛ صدرالدین شیرازی، ج ۱، ص۲۱۷.
  93. اعراف: ۳۵؛ انفال: ۲۹؛ مائده: ۶۵
  94. خدا پرهیزگاران را به سبب راه رستگاری که در پیش گرفته بودند می‌رهاند. به آنها هیچ بدی نرسد و از اندوه دور باشند؛ زمر: ۶۱
  95. پرهیزگاران را جایی است در امان از هر آسیب؛ نبأ: ۳۱؛ نیز رجوع کنیدبه بقره: ۵؛ آل عمران: ۱۳۰؛ مائده: ۱۰۰
  96. بقره: ۲
  97. ج ۱، ص۴۴
  98. فصّلت: ۱۸
  99. فراء، ج ۱، ص۴۰۲؛ طبرسی، ج ۴، ص۷۹۰، ذیل اعراف: ۲۰۱
  100. طبرسی، ج ۴، ص۸۲۵، ذیل انفال: ۲۹
  101. طباطبائی، ج ۱۹، ص۳۱۴، ذیل طلاق: ۲ـ۳
  102. طلاق: ۴
  103. ج ۵، ص۲۶۹ـ۲۷۰
  104. آل عمران: ۷۶؛ توبه: ۴، ۷
  105. جاثیه: ۱۹
  106. شعراء: ۱۰۸، ۱۱۰؛ زُخرُف: ۶۳

منابع

  • قرآن کریم
  • نهج البلاغه
  • ابن بابویه، کتاب الخصال، چاپ علی اکبر غفاری، قم ۱۳۶۲ش؛
  • ابن بابویه، معانی الاخبار، چاپ علی اکبر غفاری، قم ۱۳۶۱ش؛
  • ابن حنبل، مسند الامام احمدبن حنبل، (قاهره) ۱۳۱۳، چاپ افست بیروت (بی تا.)؛
  • ابن شعبه، تحف العقول عن آل الرسول، بیروت ۱۳۹۴/ ۱۹۷۴؛
  • ابن عربی، الفتوحات المکیة، بیروت: دارصادر، (بی تا.)؛
  • ابن عطا، تفسیر ابی العباس بن عطاء، در نصوص صوفیة غیرمنشورة، چاپ پل نویا، بیروت: دارالمشرق، ۱۹۷۳؛
  • ابن ماجه، سنن ابن ماجه، استانبول ۱۴۰۱/ ۱۹۸۱؛
  • ابن منظور، لسان‌العرب، چاپ علی شیری، بیروت ۱۴۱۲/۱۹۹۲؛
  • احمد نقشبندی خالدی، جامع الاصول، ج ۲: الطرق الصوفیة، چاپ ادیب نصراللّه، بیروت ۱۹۹۷؛
  • اسماعیل بن حماد جوهری، الصحاح: تاج اللغة و صحاح العربیة، چاپ احمد عبدالغفور عطار، بیروت (بی تا.)، چاپ افست تهران ۱۳۶۸ش
  • اسماعیل بن محمد مستملی، شرح التعرف لمذهب التصوف، چاپ محمد روشن، تهران ۱۳۶۳ـ۱۳۶۶ش؛
  • پل نویا، تفسیر قرآنی و زبان عرفانی، ترجمه اسماعیل سعادت، تهران ۱۳۷۳ش.
  • توشیهیکو ایزوتسو، خدا و انسان در قرآن، ترجمه احمد آرام، تهران ۱۳۶۱ش؛
  • توشیهیکو ایزوتسو، مفاهیم اخلاقی ـ دینی در قرآن مجید، ترجمه فریدون بدره‌ای، تهران ۱۳۷۸ش؛
  • جعفربن محمد(ع)، امام ششم، مصباح الشریعة و مفتاح الحقیقة: در تزکیه نفس و حقایق و معارف الهی، ترجمه و شرح حسن مصطفوی، تهران ۱۳۶۰ش؛
  • جلال الدین محمدبن محمد مولوی، مثنوی معنوی، بر اساس نسخة قونیه، چاپ عبدالکریم سروش، تهران ۱۳۷۸ش؛
  • حارث محاسبی، الرعایة لحقوق اللّه، چاپ عبدالقادر احمد عطا، بیروت: دارالکتب العلمیة، (بی تا.)؛
  • حارث محاسبی، الوصایا، چاپ عبدالقادر احمدعطا، بیروت ۱۴۰۶/ ۱۹۸۶؛
  • حبیب بن اوس ابوتمّام، دیوان الحماسة، به روایت موهوب بن احمد جوالیقی، چاپ عبدالمنعم احمد صالح، بغداد ۱۹۸۰؛
  • حرّعاملی، محمدبن حسن، تفصیل وسائل‌الشیعة الی تحصیل مسائل‌الشریعة، قم ۱۴۰۹ـ۱۴۱۲؛
  • حسن بن محمد دیلمی، ارشادالقلوب، بیروت ۱۳۹۸/ ۱۹۷۸؛
  • حسین بن احمد زوزنی، کتاب المصادر، چاپ تقی بینش، تهران ۱۳۷۴ش؛
  • حسین بن حسن کمال الدین خوارزمی، ینبوع الاسرار فی نصائح الابرار، چاپ مهدی درخشان، تهران ۱۳۶۰ش؛
  • حسین بن محمدتقی نوری، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، قم ۱۴۰۷ـ ۱۴۰۸؛
  • حسین بن محمدراغب اصفهانی، المفردات فی غریب القرآن، چاپ محمد سیدکیلانی، تهران ?(۱۳۳۲ش)؛
  • خلیل بن احمد فراهیدی، کتاب العین، چاپ مهدی مخزومی و ابراهیم سامرائی، قم ۱۴۰۵؛
  • روزبهان بقلی، کتاب مشرب الارواح و هو المشهور بهزار و یک مقام (بِألفِ مقامٍ و مقامٍ)، چاپ نظیف محرم خواجه، استانبول ۱۹۷۳؛
  • سعید شرتونی، اقرب الموارد فی فصح العربیة و الشوارد، تهران ۱۳۷۴ش؛
  • شمس الدین ابراهیم ابرقوهی، مجمع البحرین، چاپ نجیب مایل هروی، تهران ۱۳۶۴ش؛
  • طباطبائی، محمدحسین، المیزان فی تفسیرالقرآن، بیروت ۱۳۹۰ـ۱۳۹۴/ ۱۹۷۱ـ۱۹۷۴؛
  • طبرسی، فضل‌بن حسن، مجمع‌البیان فی تفسیرالقرآن، چاپ هاشم رسولی محلاتی و فضل‌الله یزدی طباطبائی، بیروت ۱۴۰۸/۱۹۸۸؛
  • عبدالرزاق کاشی، شرح منازل السائرین، چاپ محسن بیدارفر، قم ۱۳۷۲ش؛
  • عبدالرزاق کاشی، لطائف الاعلام فی اشارات اهل الالهام: معجم المصطلحات و الاشارات الصوفیة، ج ۱، چاپ سعید عبدالفتاح، قاهره ۱۴۱۶/۱۹۹۶؛
  • عبدالکریم بن هوازن قشیری، الرسالة القشیریة، چاپ معروف زریق و علی عبدالحمید بلطه جی، بیروت ۱۴۱۰/۱۹۹۰؛
  • عبدالکریم سروش، اوصاف پارسایان، تهران ۱۳۷۱ش؛
  • عبداللّه بن عبدالرحمان دارمی، سنن الدارمی، استانبول ۱۴۰۱/ ۱۹۸۱؛
  • عبداللّه بن محمد انصاری، طبقات الصوفیه، چاپ محمدسرور مولائی، تهران ۱۳۶۲ش؛
  • عبداللّه بن محمد نجم رازی، مرصادالعباد، چاپ محمدامین ریاحی، تهران ۱۳۶۵ش؛
  • عزیزالدین بن محمد نسفی، کشف الحقایق، چاپ احمد مهدوی دامغانی، تهران ۱۳۵۹ش؛
  • علی بن ابی طالب(ع)، امام اول، نهج البلاغة، چاپ صبحی صالح، قاهره ۱۴۱۱/ ۱۹۹۱؛
  • فخرالدین بن محمد طریحی، مجمع البحرین، چاپ احمد حسینی، تهران ۱۳۶۲ش؛
  • کلینی، محمدبن یعقوب، الکافی، چاپ علی‌اکبر غفاری، بیروت ۱۴۰۱؛
  • مجلسی، محمدباقربن محمدتقی، بحارالانوار، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳؛
  • محمدبن ابراهیم صدرالدین شیرازی، التفسیرالکبیر، ج ۱، چاپ عبداللّه فاطمی، تهران ?(۱۳۵۲ش)؛
  • محمدبن ابراهیم عطار، تذکرة الاولیاء، چاپ محمد استعلامی، تهران ۱۳۶۰ش؛
  • محمدبن احمد محلّی و عبدالرحمان بن ابی بکر سیوطی، تفسیر القران العظیم (معروف به تفسیر الجلالین)، استانبول: دارالدعوه، (بی تا.).
  • محمدبن اسماعیل بخاری جعفی، صحیح البخاری، استانبول ۱۴۰۱/ ۱۹۸۱؛
  • محمدبن بهادر زرکشی، البرهان فی علوم القرآن، چاپ یوسف عبدالرحمان مرعشلی، جمال حمدی ذهبی، و ابراهیم عبداللّه کردی، بیروت ۱۴۱۰/ ۱۹۹۰؛
  • محمدبن حسن اسنوی، حیاة القلوب فی کیفیة الوصول الی المحبوب، در هامش ابوطالب مکی، کتاب قوت القلوب فی معاملة المحبوب و وصف طریق المرید الی مقام التوحید، ج ۱ـ۲، قاهره ۱۳۱۰، چاپ افست بیروت (بی تا.)؛
  • محمدبن حسین سلمی، طبقات الصوفیة، چاپ نورالدین شریبه، حلب ۱۴۰۶/ ۱۹۸۶؛
  • محمدبن حسین سلمی، مجموعة آثار ابوعبدالرحمن سلمی: بخشهایی از حقائق التفسیر و رسائل دیگر، چاپ نصراللّه پورجوادی، تهران ۱۳۶۹ـ۱۳۷۲ش؛
  • محمدبن علی حکیم ترمذی، بیان الفرق بین الصدر و القلب و الفوائد و اللُّب، چاپ نقولا هیر، بیروت ۱۴۱۲/ ۱۹۹۲؛
  • محمدبن عمر فخررازی، التفسیرالکبیر، قاهره (بی تا.)، چاپ افست تهران (بی تا.)؛
  • محمدبن عیسی ترمذی، سنن الترمذی، استانبول ۱۴۰۱/ ۱۹۸۱؛
  • محمدبن محمد غزالی، منهاج العابدین، بیروت ۱۴۰۹/ ۱۹۸۹؛
  • محمدبن محمد نصیرالدین طوسی، اوصاف الاشراف، چاپ نجیب مایل هروی، مشهد ?(۱۳۵۷ش)؛
  • محمدبن محمدپارسا، شرح فصوص الحکم، چاپ جلیل مسگرنژاد، تهران ۱۳۶۶ش؛
  • محمدبن منوّر، اسرارالتوحید فی مقامات الشیخ ابی سعید، چاپ محمدرضا شفیعی کدکنی، تهران ۱۳۶۶ش؛
  • محمدبن یوسف گیسودراز، شرح رسالة قشیریه، چاپ سنگی (حیدرآباد دکن ? ۱۳۶۱)؛
  • محمودبن عمر زمخشری، پیشرو ادب، یا، مقدمة الادب، چاپ محمدکاظم امام، تهران ۱۳۴۲ـ۱۳۴۳ش؛
  • مسعودبن عیسی ورّام، تنبیه الخواطر و نزهة النواظر المعروف: بمجموعة ورّام، (چاپ علی اصغر حامد)، تهران ?(۱۳۷۶).
  • منصوربن اردشیر عَبّادی، صوفی نامه: التصفیة فی احوال المتصوفة، چاپ غلامحسین یوسفی، تهران ۱۳۶۸ش؛
  • یحیی بن زیاد فراء، معانی القرآن، چاپ افست تهران: ناصرخسرو، (بی تا.)؛
  • https://lms.motahari.ir/book-page/4/آزادی%20معنوی?page=17

پیوند به بیرون