مُشارطه، شرط کردن انسان با خودش برای انجام کارهای نیک و پرهیز از اعمال ناپسند است. بنا بر نظر اساتید اخلاق، مشارطه اولین مرحله از مراحل سه‌گانه مشارطه، مراقبه و محاسبه برای نظارت شخصی بر اعمال روزانه است.

اخلاق
آیات اخلاقی
آیات افکآیه اخوتآیه اطعامآیه نبأآیه نجواآیه مشیتآیه برآیه اصلاح ذات بینآیه ایثار
احادیث اخلاقی
حدیث قرب نوافلحدیث مکارم اخلاقحدیث معراجحدیث جنود عقل و جهل
فضایل اخلاقی
تواضعقناعتسخاوتکظم غیظاخلاصخشیتحلمزهدشجاعتعفتانصافاصلاح ذات البینعیب‌پوشی
رذایل اخلاقی
تکبرحرصحسددروغغیبتسخن‌چینیتهمتبخلعاق والدینحدیث نفسعجبعیب‌جوییسمعهقطع رحماشاعه فحشاءکفران نعمت
اصطلاحات اخلاقی
جهاد نفسنفس لوامهنفس امارهنفس مطمئنهمحاسبهمراقبهمشارطهگناهدرس اخلاقاستدراج
عالمان اخلاق
ملامهدی نراقیملا احمد نراقیمیرزا جواد ملکی تبریزیسید علی قاضیسید رضا بهاءالدینیسید عبدالحسین دستغیبعبدالکریم حق‌شناسعزیزالله خوشوقتمحمدتقی بهجتعلی‌اکبر مشکینیحسین مظاهریمحمدرضا مهدوی کنی
منابع اخلاقی
قرآننهج البلاغهمصباح الشریعةمکارم الاخلاقالمحجة البیضاءرساله لقاءالله (کتاب)مجموعه وَرّامجامع السعاداتمعراج السعادةالمراقبات

چگونگی مشارطه‌کردن

مشارطه آن است که در اول روز با خود شرط کند و تصمیم بگیرد که امروز به‌خلاف فرموده خداوند رفتار نکند و از طاعت خداوند کوتاه نیاید و تا حد توان در انجام کارهای نیکو تلاش کند.[۱] علمای اخلاق درباره مشارطه معتقدند بهتر است هر شخص بعد از نماز صبح، برای مشارطه، مدتی با نفس خود خلوت کند و مانند صحبت تاجر با شریک خود بگوید به جز عمر کالایی ندارم و اگر از بین برود سرمایه‌ام از بین رفته و از تجارت مایوس می‌شوم.[۲] ملا احمد نراقی مشارطه را یکی از اجزای چهارگانه(مشارطه، مراقبه، محاسبه، معاتبه و استیفا) مرابطه برشمرده و آن را شرط بستن با نفس به این نحو دانسته که از آن عهد و پیمان گيرد كه پيرامون معاصى نگردد و چيزى که موجب سخط الهى باشد از او صادر نشود و در طاعات واجبه کوتاهى نکند و هر عمل خیرى كه از براى او میسّر شود ترک نکند. [۳][یادداشت ۱]

مشارطه در قرآن و روایات

واژه و عمل مشارطه به‌صورت مستقیم در آیات قرآن و روایات منقول از امامان شیعه نیامده است؛ اما برخی محتوای آیات و روایات، دلالت بر مشارطه دارد.

از آیات قرآن استفاده می‌شود كه یاران پیامبر اسلام(ص) درباره مسائل مهم با خدا عهد و پیمان داشتند كه نوعی مشارطه است. در آیه ۲۳ سوره احزاب آمده است: «مِنَ الْمُؤمِنِینَ رِجالٌ صَدَقُوا ما عاهَدُوا اللهَ عَلَیهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضی نَحْبَهُ وَ مِنْهُمْ مَنْ ینْتَظِرُ وَ ما بَدَّلُوا تَبْدِیلًا» در میان مؤمنان مردانی هستند كه بر سر عهدی كه با خدا بسته‌اند صادقانه ایستاده‌اند، بعضی پیمان خود را به آخر بردند (و در راه او شربت شهادت نوشیدند) و بعضی دیگر در انتظارند و هرگز تبدیل و تغییری در عهد و پیمان خود ندادند.[۵]

در روایتی از پیامبر اسلام(ص) آمده است: «اذا اصْبَحَ ابْنُ آدَمُ اصْبَحَتِ الْاعْضاءُ كُلُّها تَسْتَكْفِی اللِّسانَ انّی تَقُولُ اتَّقِ اللهَ فینا فَإِنَّكَ انِ اسْتَقَمْتَ اسْتَقَمْنا وَ انْ اعْوَجَجْتَ اعْوَجَجْنا»[۶] هر روز صبح تمام اعضاء بدن به زبان هشدار می‌دهند و می‌گویند تقوای الهی را در مورد ما رعایت کن؛ زیرا اگر تو راست باشی ما هم راستیم و اگر تو کج شوی ما هم کج می‌شویم.[یادداشت ۲] در دعای سی و یكم صحیفه سجادیه،‌ امام سجاد (ع) به پیشگاه خداوند عرض می‌كند: «وَلَكَ یا رَبِّ شَرْطی الَّا اعُودَ فی مَكْرُوهِكَ، وَ ضَمانی انْ لا ارْجِعَ فی مَذْمُومِكَ وَ عَهْدی انْ اهْجُرَ جَمیعَ معاصِیكَ؛ پروردگارا! شرطی در پیشگاه تو كرده‌ام كه به آنچه دوست نداری، باز نگردم، و تضمین می‌كنم به سراغ آنچه را تو مذمّت كرده‌ای نروم و عهد می‌كنم كه از جمیع گناهانت دوری گزینم.»[۷]از تعبیر امام سجاد(ع) (لَكَ یا رَبِّ شَرْطی ) فهمیده می‌شودکه مشارطه می‌تواند میان بنده و خدا باشد.

جستارهای وابسته

پانویس

  1. خمینی، روح‌الله، شرح چهل حدیث، ۱۳۸۶ش، ص۲۸ و نراقی، مهدی ابن بی‌ذر، جامع السعادات، بی‌تا، ج۳، ص۹۳.
  2. فیض کاشانی، محمد ابن شاه مرتضی، المحجة البیضاء فی تهذیب الإحیاء، ۱۳۷۹ش، ص۱۸۷ و نراقی، مهدی ابن بی‌ذر، جامع السعادات، ج۳، ص۹۳.
  3. نراقی، معراج السعاده، موسسه انتشارات هجرت، ص۶۹۷.
  4. نراقی، معراج السعاده، نشر هجرت، ص۶۹۷.
  5. مکارم شیرازی، اخلاق در قرآن، ۱۳۸۵، ص۲۴۸.
  6. نراقی، جامع السعادات، بی‌تا، ج۲، ص۳۵۲.
  7. مکارم شیرازی، اخلاق در قرآن، ۱۳۸۵، ص۲۴۸.

یادداشت

  1. نراقی مرابطه را تشبیه به مولایی کرده که با خدمتکارش شرط می‌کند چه بکند و چه نکند و چه بخرد یا نخرد و به چه قیمت بفروشد و خودش مراقب اوست که خطاهایش را گوشزد کند و اگر خیانتی کرده ومالی تلف کرده مؤاخذه کند و غرامت بستاند و عقل هم باید تجارت نفس را این‌گونه زیر نظر داشته باشد. [۴]
  2. در برخی منابع «یکفراللسان» است یعنی در برابر زبان کرنش وخضوع د ارند و از اوتقاضا می‌کنند.کلینی، الكافي، ۱۴۰۷ق، ج۲، ص۱۱۵. در پاره‌ای منابع «تشکو اللسان» است یعنی از زبان شکایت می‌کنند. (ابن ابی‌الحديد، شرح نهج البلاغة، مکتبة آیت‌الله العظمی المرعشی النجفی، ج۱۰، ص۱۳۶)

منابع

  • قرآن کریم
  • صحیفه سجادیه
  • امام خمینی، سید روح‌الله، شرح چهل حدیث (اربعین حدیث)، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، تهران، ۱۳۸۶ش.
  • فیض کاشانی، محمد ابن شاه مرتضی، المحجه البیضاء فی تهذیب الإحیاء، ترجمه محمدصادق عارف، آستان قدس رضوی، مشهد، ۱۳۷۹ش.
  • مکارم شیرازی، ناصر، اخلاق در قرآن، مؤسسه علی ابن ابی طالب، قم، ۱۳۸۵ش.
  • نراقی، مهدی ابن ابی‌ذر، جامع السعادات، منشورات جامعه النجف، نجف، چاپ چهارم.
  • نراقی، احمد، معراج السعاده، موسسه انتشارات هجرت، بی تا، بی جا.