جن
کتابشناسی یا ارجاعات این مقاله ناقص است. میتوانید با اصلاح نحوهٔ ارجاع به منابع بر طبق شیوهنامهٔ ارجاع به منابع، به ویکیشیعه کمک کنید. |
جن، بنابر متون دین اسلام، موجودی اسرارآمیز است که مانند انسان دارای شعور، اختیار و تکلیف است. بنابر برخی آیات و روایات، جن، از آتش و یا آمیختهای از آتش آفریده شده است. در ۲۲ آیه از قرآن از جن یاد شده است و هفتاد و دومین سوره آن نیز جن نام دارد.
جن در عرف قرآن، موجود با شعور و اراده است که به اقتضای طبیعتش از حواس بشر پوشیده است و در شرایط عادی، قابل درک حسی نیست. او مانند انسان، مکلف است و هدف از خلقت او، همانند انسان، عبادت و بندگی خدا است. او در آخرت برانگیخته میشود و میتواند مطیع یا عاصی، مؤمن یا مشرک و… باشد. بسیاری از ویژگیها و موضوعات مرتبط با جن از جمله بختک و همزاد، ساخته باورهای عامیانه و بدون دلیل است. بنابر نظر برخی محققان، جنّ در اعتقادات ایرانی برگرفته از فرهنگ اسلامی و عربی است و عدهای دیگر احتمال میدهند باورهای خرافی مربوط به جنّ در میان ایرانیان، بازتاب موجوداتی در اعتقاد ایرانیانِ قبل از اسلام است که بعداً به جنّ تغییر نام دادهاند و با اعتقادات عربها درباره جنّ، که پس از اسلام به ایران وارد گردیده، آمیخته شدهاند.[۱][۲] تازه مسلمانانی که میراثبَرِ انبوهی از باورهای عمیق دربارۀ موجودات وهمی همچون غول بودند، با مواجهه با مفهوم جن در قرآن، خود برسازندۀ انبوهی باورها دربارۀ جن شدند.[۳]
واژهشناسی
این واژه مشتق از ریشه «ج ن ن» به معنای پوشش و استتار است[۴] و برخی[۵] معتقدند معنای اصلی پوشش و استتار در بیشتر مشتقات این ریشه وجود دارد مانند جَنین که در رحم مادر پنهان است. برخی واژۀ «الجانّ» را که در قرآن به همراه انس به کار رفته است[۶] اسمِ جمعِ جنّ دانستهاند.[۷] ابن قُتیبه شیاطین را طبق نقلی جنّیان سرکش و جانّ را جنّهای ضعیف دانسته است.[۸]
معادل واژه جنّ در فارسی، پری و دیو است.[۹]
کاربرد در قرآن
واژه جنّ ۲۲ بار در قرآن به کار رفته است؛ [۱۰] یک بار در سوره مدنی الرحمن[۱۱] و بقیه در سورههای مکی. واژه جانّ نیز پنج بار به کار رفته که چهار بار آن در سوره الرحمن است. واژه «جِنّه» نیز ده بار در قرآن به کار رفته، که پنج بار آن قطعاً به معنای جنّ است.[۱۲] واژههای دیگری نیز مرتبط یا گاهی مرادف با واژه یا معنای جنّ است، مانند شیطان و شیاطین و ابلیس[۱۳] و عفریت.[۱۴]
در قرآن سورهای نیز به نام سوره جن وجود دارد. این سوره هفتاد و دومین سوره قرآن است و موضوع اصلی آن، ایمان آوردن گروهی از جنّیان به اسلام است.
بر اساس قرآن کریم، جنّ پیش از خلقت انسان و از «نارالسَّموم»[۱۵] و «مارِجٍ من نار»[۱۶] آفریده شده است. جنّیان، صالح و غیرصالح دارند[۱۷] و مانند آدمیان در روز قیامت از آنها بازخواست میشود.[۱۸] آنان جزای اعمالشان را به طور کامل در آخرت دریافت میکنند[۱۹] و بدکاران آنها به دوزخ خواهند رفت.[۲۰] بنا بر قرآن، برخی از کافران در دوره جاهلیت، جنّ را شریک خداوند قرار میدادند یا میپرستیدند.[۲۱] جنّیان در میان سپاه حضرت سلیمان(ع) حضور داشتند[۲۲] و برای او کارهای خارق العاده و پرمشقت انجام میدادند.[۲۳] در قرآن تصریح شده است که همه مخلوقات، از جمله جنّ، از علم غیب بیبهرهاند[۲۴] و در یک آیه نیز اختصاصاً به دور بودن جنّیان از علم غیب اشاره میکند.[۲۵] برخی از جنّیان به خبرهای غیبی و سخنان ملائکه گوش میدادند، اما پس از بعثت پیامبر اکرم(ص) آنان از گرفتن اخبار غیبی و استراق سمع منع شدند.[۲۶]
بنابر قرآن، برای جنّیان هم، مانند انسانها، پیامبرانی از سوی خدا فرستاده شده است.[۲۷] در آیات ۲۹ تا ۳۲ سوره احقاف و چند آیه اول سوره جنّ اشاره شده است که گروهی از جنّیان نزد پیامبر اکرم(ص) رفتند و به آیات قرآن گوش دادند. به تصریح مفسران شأن نزول سوره جنّ همین ماجرا بوده است.[۲۸]
بر طبق آیه ۳۶ سوره صافات، مشرکان درباره حضرت محمد(ص) تعبیراتی مانند «شاعر مجنون» (شاعری که از جنّیان الهام میگیرد) به کار میبردند و تأکید قرآن مبنی بر آنکه پیامبر(ص) «مجنون» یا دارای «جنّه» نیست[۲۹] گواه بر دیدگاه مردم عصر جاهلی درباره جنّ است.
جن در روایات
در منابع حدیثی، اشاراتِ گوناگونی به جنّ شده که برخی از آنها توضیح و تفسیر دادههای قرآن، از جمله آفرینش جنّیان از آتش و سراغ گرفتن آنها از اخبار غیبی، است. معرفی اقسام جنّ و گونهای به نام حِنّ، همنشینی قسمی از جنّیان با فرشتگان، تقدم آفرینش جنّ بر آدم، مبعوث شدن پیامبری به نام یوسف بر جنّیان که او را به قتل رساندند، خوردنیها و آشامیدنیهای جنّیان و احکام آن، تناسل جنّیان و امکان وقوع تناسل بین آنها و آدمیان، و مطالبی از این دست محتوای احادیث را تشکیل میدهد.[۳۰]
درباره رؤیت جنّ نیز احادیثی وارد شده است.[۳۱]
در برخی از روایات آمده است که جن و شیطان هر دو در اصل وجود مشترک هستند، ولی شیطان نوعی از جن محسوب میشود که فقط کارهای شرّ از او صادر میشود، در حالی که جنها هم خوب و بد و هم مسلمان و غیر مسلمان دارند.[۳۲]
جنّها مانند انسانها تغذیه میکنند،[۳۳] میخوابند،[۳۴] توالد و تناسل دارند،[۳۵] و میمیرند.[۳۶] یکی از غذاهای آنها پس مانده غذای انسان است.[۳۷]
علامه مجلسی بیش از سیصد صفحه از جلد ۶۰ بحار الانوار را به احادیث مربوط به جن و کلام برخی عالمان دینی در این موضوع اختصاص داده است.
جن در بیان عالمان دینی
بحث وجود داشتن یا نداشتن جنّ و چگونگی آن، از قدیم در بین عالمان دین مردم مطرح بوده است. برخی از عالمان مسلمان، اعتقاد به وجود جنّ را اجماع مذاهب و فرق اسلامی دانستهاند[۳۸] و حتی برخی[۳۹] ادعا کردهاند که همه پیروان و تصدیقکنندگان انبیا نیز به وجود جنّ اعتراف دارند.
ابن حزم، متکلم و فقیه اندلسی[۴۰] توضیح داده است که ما جنّ را با چشم نمیبینیم و بودن آنها را به ضرورت عقلی در نمییابیم، ولی به ضرورت عقلی امکان وجود آنها هست، زیرا قدرت خدای متعال را نهایتی نیست، از طرفی، چون پیامبران، که خدا به صدق آنان گواهی داده است، از وجود جنّ خبر دادهاند، پس علم به وجود آنها حاصل میشود. ابن خلدون[۴۱] درباره عقیده به وجود جنّ با احتیاط سخن گفته است. او آیاتِ راجع به وحی و فرشتگان و روح و جنّ را از متشابهات دانسته، چراکه مُراد و دلالت حقیقی آنها پوشیده است، اما در جایی دیگر[۴۲] به توجیه متشابه دانستن آنها پرداخته است. دَمیری[۴۳] موضوع را به گونهای دیگر مطرح کرده و اظهار داشته است که درباره وجود جنّ آنقدر حدیث و شعر و خبر وجود دارد که انکار آن به مثابه انکار یک حقیقت متواتر است. علامه طباطبائی در تفسیر المیزان جنیان را براساس آیات قرآن موجوداتی با این ویژگیها معرفی کرده است: غیرقابل ادراک با حواس، دارای حیات و مرگ و برانگیخته شدن در قیامت، آفریده شده از آتش و پیش از انسان، بهرهمند از شعور و قدرت و توانمند بر انجام حرکتهای سریع و کارهای پر مشقت، دارای تکلیف و تقسیم شدن به مذکر و مؤنث، مؤمن و کافر و صالح و فاسق، دارای نسل و فرزند و برخی از آنها مؤمن به قرآن و تصدیق کننده آن. [۴۴]
ارتباط شیطان و جن و ابلیس
شیطان در معنای اصلی خود مفهوم وصفی دارد و به معنای «شرور» است، در قرآن تصریح شده که گروهی از جنها و انسانها شیطان (=شرور) هستند.[۴۵]
در بین شیاطین جن، فرد ممتازی وجود دارد که ابلیس نام دارد، او در شیطنت مقام عالی داشته و از بهشت رانده شده است.[۴۶] ابلیس اسم خاص بوده و یازده بار در قرآن تکرار شده است. واژه ابلیس مشتق از «بلس»، به معنای متمرد، سرکش و رئیس شیطانهاست.[۴۷]راغب اصفهانی واژه شناس قرآنی قرن چهارم قمری در المفردات ابلاس را حزن ناشی از شدت عذاب و ابلیس را به معنای اندوهگین به سبب شدت گرفتاری وعذاب دانسته است. [۴۸]
در معانی الاخبار از امام رضا(ع) نقل شده که فرمود: شیطان از این جهت که از رحمت خدا بینصیب ماند، ابلیس نامیده شد چون این کلمه به معنای محروم و مأیوس از رحمت خداست.
در قرآن، «شیطان» گاهی در مورد خود ابلیس و گاهی با معنای عام خود در مورد هر موجود شروری که شرارت در او «ملکه راسخ» گردیده، به کار رفته است.
ابلیس، جن یا فرشته
اقوال مختلفی در مورد اینکه ابلیس جنّ است یا فرشته بیان شده است:
الف) تعداد کمی از مفسرین معتقدند ابلیس از ملائکه بوده است، زیرا استثنا در آیه «فَسَجَدوا الّا ابلیسَ کان مِن الجِنّ» (کهف، ۵۰) استثنای متصل است؛ یعنی ابلیس ابتدا از ملائکه بوده و به علت عدم سجده، مرتکب گناه گشته و جنّ شده است. همچنین فعل «کان» در آیه را نیز به معنای «صار» (= تبدیل شدن) گرفتهاند.[۴۹]
ب) در مقابل، بسیاری از مفسرین با استناد به آیات و روایات معتقدند ابلیس از ملائکه نبوده، بلکه از جن بوده است.[۵۰] دلیل این گروه:
۱. با توجه به قرینه موجود در این آیه، استثنا منقطع است و ابلیس نمیتواند از فرشتگان باشد و در آیه «کان من الجن» (کهف،۵۰) هم تصریح شده که ابلیس، از جنّ بوده است. گروه اول با استناد به «اسجدوا لآدم» معتقدند اگر ابلیس از جنس ملائکه نبود مشمول امر الاهی نمیشد و به جهت خودداری از سجده کردن، متمرد و سرکش به شمار نمیرفت، اما در پاسخ میتوان گفت، ابلیس در این امر از باب غلبه داخل شده، زیرا با ملائکه همنشینی داشته است و این دلیل نمیشود که او از جنس ملائکه باشد.
۲. ابلیس دارای اولاد و ذریه است و فرشتگان دارای فرزند نیستند، و خداوند میفرماید: چرا او (ابلیس) و فرزندانش را که دشمنان شمایند، دوستان خود میگیرید.[۵۱]
۳. ابلیس از جنس آتش است[۵۲] در حالی که ملائکه از جنس نورند.[۵۳]
۴. ملائکه از رسولان الاهی و معصوم هستند[۵۴] ولی ابلیس گناه میکند.
۵. برخی روایاتی بر جنّ بودن ابلیس تصریح دارند، مانند سخن رسول خدا(ص) که به شمعون فرمود: تو دشمنانی از جن و انسان داری که پیوسته تعقیبت میکنند و با تو پیکار مینمایند تا دینت را بربایند...، اما دشمنان از جن، پس ابلیس است و سپاهیانش.[۵۵] از امام صادق(ع) نیز روایت شده که فرمود: ملائکه میپنداشتند شیطان از آنهاست (در صورتی که از جن بود) ولی در علم خدا از آنها نبود تا به سبب حمیت و تعصب، باطن خود را اظهار کرد و گفت: مرا از آتش آفریدهای و انسان را از خاک خلق نمودهای.[۵۶]
خلقت جن
برای آتشی که جنّ از آن آفریده شده، در سوره حجر(آیه ۲۷) صفت سَموم و در سوره رحمان (آیه ۱۵) صفت مارِج ذکر شده است. مفسران برای مارج تفسیرهای مختلفی ارائه کردهاند، مثلاً اختلاط و آمیزش شعلههای آتش که به رنگهای گوناگون درمیآید، شعله خاص بدون دود[۵۷] و آتش مشتعل متحرک[۵۸] که دائم در جنبش است و جابه جا میشود.[۵۹] محمود آلوسی[۶۰] نیز بر معنای اختلاط تأکید کرده ولی منظور از مارِج را آتش آمیخته با هوا دانسته و نتیجه گرفته که «جانّ» از ترکیب آتش و هوا که آن را مارج میخوانند، آفریده شده است و آدم از دو عنصر آب و خاک، که به آن «طین» میگویند. سَموم نیز باد بسیار داغی است که هم زبانه دارد، هم سوزندگی و وجه این نامگذاری این است که، به سبب ظرافت و لطافتش، در منفذهای زیرپوست (مسامّ) نفوذ میکند.[۶۱]
مادی یا مجرد
درباره مجرد یا جسمانی بودن جنّ، و به طور کلی ماهیت جنّ، میان متکلمان و فیلسوفان اختلاف است: گروهی جنّ را جسم ندانسته و آن را موجودی مجرّد میدانند و مجرّد بودن آنها را مانع علم آنها به اخبار و قدرت آنها بر انجام دادن کارهای خارق العاده تلقی نمیکنند و گروهی دیگر جنّ را جسم میدانند، اما با هم اختلاف نظر دارند. عدهای از آنان، جنّ را جسم لطیف یا عِلوی و عدهای دیگر، آن را جسم کثیف یا سِفلی به شمار آوردهاند. از عبارات فیلسوفان و متکلمان برمیآید که گروه اول، میان جنّ و ملک و شیطان تفاوت جوهری قائل نیستند و هر سه را از حیث جوهر یکی میدانند؛ با این بیان که اگر پاک و نورانی و نیک خواه باشند، ملائکهاند و همانهایند که «صالحان جنّ» نامیده میشوند و اگر ناپاک و تیره و شرور باشند، شیاطیناند.[۶۲]
ابن سینا[۶۳] در تعریف جنّ گفته که جنّ حیوانی از جنس هوا، ناطق و دارای جرم شفاف است و به اشکال گوناگون در میآید. میرداماد[۶۴] جنّیان را موجوداتی مجرد، نه جسمانی دانسته، اما لاهیجی[۶۵] آنها را اجسامی لطیف و دارای حیات عَرَضی، که قادرند به اشکال گوناگون درآیند، دانسته است. دَمیری[۶۶] جنّ را جسم هوایی، که عقل و فهم دارد و قادر است کارهای سخت انجام دهد، شناسانده است.
ازدواج و فرزندان جن
مفسران از آیه ۶ سوره جنّ که در آن گفته شده است مردانی از انسانها به مردانی از جنّیان پناه میبردند- چنین برداشت کردهاند که جنّیان، مانند انسانها، مرد و زن و ازدواج و تناسل دارند.[۶۷]
علامه طباطبائی[۶۸] باتوجه به آیه ۵۰ سوره کهف و آیه ۲۵ سوره فصلت، بر این باور است که تناسل در میان جنّیان وجود دارد، زیرا زاد و ولد و مرگ و میر داشتن هر موجود، حاکی از وجود تناسل است؛ اما برای کیفیت این تناسل توضیحی نداده است.
فخر رازی[۶۹] با استناد به آیه ۵۶ سوره رحمن، نه تنها به تناسل میان جنّیان، بلکه به امکان پدید آمدن نسلی از ازدواج جنّ با انس نیز عقیده داشته است.
ازدواج جن با انسان
برخی از آیۀ «وَ شارِکهُم فی الاموالِ و الاولادِ» چنین نتیجه گرفتهاند که ازدواج بین انسان و جن امکانپذیر است،[۷۰] ولی بیشتر مفسران، آیه را به معنایی غیر از آمیزش تعبیر کردهاند. برخی دیگر نیز از آیات ۵۶ و ۷۴ سوره الرحمان «لم یطمِثْهُنَّ إنسٌ قَبلَهُم وَ لا جانٌّ» امکان ازدواج بین انسان و جن در دنیا را نتیجه گرفتهاند.[۷۱]
برخی روایات اهل سنت نیز امکان چنین ازدواجی را تأیید میکنند.[۷۲] در روایتی از اهل سنت، هابیل با یک حوری بهشتی و قابیل با یک جن ازدواج کرد.[۷۳] این روایات علاوه بر داشتن ضعف سندی، به دلیل خبر واحد بودن چیزی را اثبات یا نفی نمیکنند.
اخبار و حکایات بسیاری درباره ازدواج انسان با جنّ و نیز مناسبات عاشقانه میان آنها گزارش شده است؛[۷۴] چنانکه مطابق برخی گزارشها مادر ملکه سبا را از جنیان دانستهاند؛[۷۵] البته برخی دیگر چنین مطلبی را انکار کردهاند.[۷۶] علامه مجلسی[۷۷] تصریح کرده که مردی دانشمند و اهل قرآن را دیده است که چهار زن از جنّیان، یکی پس از دیگری، به همسری گرفته بوده است. موضوع ازدواج افراد جنّ و انسانها به قدری مطرح بوده است که برخی مؤلفان درباره وقوع و احکام شرعی مترتب بر آن بحث کردهاند.[۷۸] شبلی تصریح کرده که انگیزه اصلیاش از تألیف کتابِ آکام المرجان فی احکام الجانّ، پاسخ به این پرسش بوده که آیا ازدواج جنّ و انسان جایز است یا نه.[۷۹] وی قول فقیهان را، مبنی بر جایز نبودن نکاح جنّ و انسان، نقل کرده و از اینکه برخی تابعین آن را مکروه دانستهاند، نتیجه گرفته که امکان وقوع آن هست.[۸۰] قُرطُبی اصل امکان ازدواج جنّ و انس را پذیرفته، ولی توضیح داده که بسیاری از ادعاها و گزارشها در این خصوص دروغ است.[۸۱] فخر رازی نیز به امکان پدید آمدن نسلی از ازدواج جنّ با انسان باور داشت.[۸۲]
دیدن جن
جن از چشم انسان پنهان است، اما مشاهده آنها برای برخی به اذن خدا امکانپذیر است. در قرآن نیز به طور صریح به رؤیت جن اشاره نشده، اما طبق ظاهر برخی از آیات، در صورتی که مقصود از قبیلۀ شیطان در آیۀ «انه یراکم هو و قبیلُه مِن حیثُ لا تَرَونَهم»[۸۳] گروهی از جن باشد، حداقل بعضی از جنّیان میتوانند ما را ببینند ولی ما آنها را نمیبینیم.
جن از نظر قرآن مانند فرشته، موجودی نامرئی است ولی گاهی به صورتی ممثّل و قابل رؤیت میشود. داستان حضرت سلیمان(ع) در قرآن و خدمت جنّها به آن حضرت، از قبیل ساختن کاخها و تمثال ها[۸۴] و همچنین جریان لشکرکشی او به مملکت سبأ که عفریتی از جن به وی گفت: «من تخت ملکه سبأ را قبل از آنکه از جای خود حرکت کنی نزد تو میآورم»[۸۵] نمایانگر تجسم جنّ به صورتهای دیگر است. مُفاد برخی روایات حاکی از آن است که جنّیان میتوانند به صورت حیواناتی چون مار و سگ و حتی انسان، با ظاهری عجیب و غریب، در آیند.[۸۶] در برخی دیگر از احادیث از دیده شدن جن توسط بعضی انسانهای عادی سخن به میان آمده است.[۸۷]
کلامی از ملاصدرا در رؤیت جن
ملاصدرا میگوید: فرشته و شیطان دو صورت دارند؛ صورت حقیقی و صورت اضافی، که صورت حقیقی آن دو را جز به نور نبوت، ادراک نتوان کرد، هنگامی که رسول خدا(ص) از جبرئیل خواست تا خود را به صورت حقیقی به او بنماید، او را وعده به کوه حرا داد، در آنجا جبرئیل بر پیامبر ظاهر شد در حالی که کرانه خاور و باختر را سراسر گرفته بود، بار دیگر او را در سدرة المنتهی به صورت اصلیش مشاهده نمود، گاهی نیز او را به صورت اضافی میدید که معمولاً ممثّل به صورت دحیه کلبی که مردی نیکوچهره و از صحابه بود مشاهده مینمود و شیطان نیز در بیداری برای آن حضرت ممثّل میگشت؛ لذا با چشم خود او را میدید و سخنش را میشنید و آن قائم مقام حقیقت صورت وی و وجود اضافی اوست.[۸۸]
تواناییهای جن
در چند آیۀ قرآن به قدرت جنّ بر انجام دادن کارهایی که برای انسانها خارقالعاده یا ناممکن است، اشاره شده است. مثلاً، در آیه ۳۹ سوره نمل به توانایی سیر و حرکت عفریتی از جنّ، از مسافتی بسیار دور و آمدن به نزد سلیمان اشاره شده است. از آیات قرآن[۸۹] چنین برداشت میشود که جنّیان توانایی بالا رفتن به آسمان و استراق سمع و دریافت اخبار غیبی از ملائک را داشتهاند،[۹۰] اما در دوره نبوت پیامبر اسلام این توانایی از آنها گرفته شد.[۹۱] به نظر شماری از مفسران، توانایی صعود به آسمانها به گروهی از آنان اختصاص داشته است.[۹۲]
از بعضی آیات[۹۳] نیز برداشت میشود که جنّ قدرت انجام دادن کارهای سخت، از قبیل ساختن بناهای عظیم و حمل اشیای سنگین به مکانهای دور را دارد.[۹۴] سخنی از ابن عباس مؤید این نظر است که اینها فقط طایفهای از جنّیان بودهاند و خصوصیتی که به دستهای از آنان تعلق دارد، ممکن است درباره همه گروههای آنها صادق نباشد.[۹۵] همچنین مفسران در تفسیر آیه ۲۷۴ سوره بقره، آرای گوناگون درباره قدرت جنّ برای تسلط و مسّ انسان ذکر کردهاند.[۹۶]
دین جنیان
با توجه به اینکه جنیان پیش از انسان آفریده شده و دارای عقل و تکلیف هستند، قبل از حضرت آدم(ع) پیامبرانی از جنس خود داشتهاند و چه بسا پس از آن نیز خداوند برای آنها رسولان و پیامبرانی از جنس خودشان فرستاده باشد.[۹۷] از سوی دیگر در آیات ۳۰-۳۱ سوره احقاف[۹۸] موضوع ایمان ایشان به حضرت موسی(ع) و پیامبر اسلام(ص) بیان شده که نشان میدهد جنیان وظیفه تبعیت از بعضی انسانها را نیز دارند.
برخی از جنیان به فرستادگان خدا، ایمان آوردند و گروهی کافر شدند،[۹۹] برخی درستکارند و برخی گنهکار،[۱۰۰] و برخی نبوت پیامبر اسلام(ص) را پذیرفتند و گروهی انکار کردند.[۱۰۱]
در احادیث شیعه، اهل بیت(ع) در میان جنّیان هم پیروانی دارند و هم دشمنانی.[۱۰۲] جنّیان با امامان ارتباط داشتند و از آنان پرسشهای دینی میکردند.[۱۰۳] از دیدار امام علی(ع)، امام صادق(ع) و امام رضا(ع) با جنّیان گزارشهای متعددی نقل شده است.[۱۰۴] به گفته امام باقر(ع)، امام علی(ع) در میان جنّیان نماینده داشته است[۱۰۵] و در روایتی، سلمان فارسی پیکار علی(ع) را با گروهی از جنّیان یاغی و منافق گزارش کرده است.[۱۰۶] همچنین اخبار بسیاری در منابع شیعه و سنّی روایت شده است که جنّیان بر شهادت امام حسین(ع) گریستند. اشعاری نیز از قول جنّیان در رثای آن حضرت نقل کردهاند.[۱۰۷]
جنیان سُنی
برخی اعتقاد دارند همه جنیانِ مسلمان، شیعه هستند و مستند آنها کلامی از حسن زاده آملی در کتاب هزار و یک کلمه است. او از آیت الله سید علی قاضی طباطبایی نقل میکند که کسی از جنی پرسیده است: طایفه جن به چه مذهباند؟ آن جن در جواب گفت: طایفه جن مانند انسانها دارای مذاهب گوناگوناند، جز این که سُنی ندارند، برای آن که در میان ما کسانی هستند که در واقعه غدیر خم حضور داشته و شاهد ماجرا بودهاند.[۱۰۸]
با توجه به اینکه سؤال کننده مشخص نیست و راستگویی آن جن نیز نامعلوم است نمیتوان از این مطلب استفاده خاصی کرد.
در مقابل، گروه دیگری این مطلب را نپذیرفته و با توجه به اختیار جنیان، برای مسلمانانِ آنها نیز دو گروه شیعه و سنی قائلند.[۱۰۹]
باورهای عامیانه
در بین مردم راجع به جن باورهای عجیب و غیر مستند زیادی وجود دارد، داستانهای فراوانی که در این مورد نقل میکنند از حد فزون است، گاه متناقض و گاه باورپذیر. کتابهای فراوانی نیز در این زمینه نگاشته شده است که وجه مشترک آنها غیر قابل اعتماد بودن آنهاست. پری، آل، مردآزما، زار، غول، هوا، باد، هانتو، پِپو و دیگر نمونهها از این موجودات وهمی در باورهای مردم سرزمینهای شرق تا غرب، هریک دربردارندۀ معانی و مفاهیمی با قدمتی به مراتب بیشتر از اندیشۀ جن در اسلام دارند. علامه طباطبایی فیلسوف و مفسر قرن ۱۴ش. این سخن رائج میان مردم که [فرشته جسم لطیفی است که به هرشکلی جز سگ و خوک در میآید و جن میتواند حتی به صورت سگ و خوک در بیاید] را سخنی بدون دلیل عقلی و نقلی( آیه و روایت معتبر) دانسته است و ادعای اجماع مسلمانان را که برخی بر این سخن کردهاند نادرست و بر فرض چنین اجماعی در این گونه مسائل اعتقادی، آن را خالی از حجیت دانسته است. [۱۱۰]
غول
برخی هر نوع جنّ، چه مذکر چه مؤنث، که به صورتهای گوناگون ظاهر شود را غول مینامند.[۱۱۱] ابن عباس (متوفی ۶۸) سگِ سیاه و و سگِ خالدار را جنّ میدانست.[۱۱۲]
قسم دیگر جنّ، که در منابع فارسی و عربی ذکر شده است، نَسناس نام دارد که یک چشم و یک پا بیشتر نداشته و با ایجاد آتش سوزی در خانهها، آزار میرسانده است. جنّ دیگری به نام غَدّار، به اعمال جنسی علاقه داشته و گاه به خواسته خلاف خود میرسیده است.[۱۱۳]
شکل جن
برخی از حیواناتی که جنّیان میتوانند به صورت آنها ظاهر شوند، عبارتاند از: مار، بُز، غزال، پازَن کوهی، گاونر، کبوتر، گربه (مخصوصا گربه سیاه)، سگ، اسب و گورخر.[۱۱۴] ممکن است جنّیان به صورت اژدها و دیگر موجودات نیز ظاهر شوند.[۱۱۵] هنگامی که جنّها به صورت حیوانات شکاری در میآیند، در بعضی از نقاط ایران آنها را «شکار ابوجهل» مینامند تا از حیوانات معمولی شکاری، که «شکار ابراهیم» نامیده میشوند، مجزا باشند[۱۱۶] این نکته یادآور گزارش جاحظ[۱۱۷] است که عربهای قدیم گاه آهوان را گلههای جنّ میدانستند. اعراب، موش و سوسمار و خارپشت و شترمرغ و غزال را از اول شب شکار نمیکردند، زیرا معتقد بودند که آنها مَرکب جنّیاناند[۱۱۸] اما، جنّیان، خرگوش و کفتار را مَرکب نمیگیرند.[۱۱۹]
در عقاید عامه ایرانیان، جنّیانِ مسلمان، زیبا و جنّیانِ کافر، زشت و مهیب هستند که برخی سرِ دراز، یک چشم در میان پیشانی و دندانهای دراز و تیز دارند.[۱۲۰] برخی از جنّها ممکن است بدن انسان یا سر حیوان داشته باشند یا دست و پایشان مانند دست و پای حیوانات باشد[۱۲۱] یا از دهانشان آتش زبانه بزند و از بدنشان بوی بد متصاعد شود و معمولاً میتوانند به هر صورتی که بخواهند در آیند؛[۱۲۲] اما، غول به هرصورتی که درآید، نمیتواند پایش را، که به شکل پای خر است، تغییر دهد.[۱۲۳]
جنیان و نوزاد
بنا بر عقاید عامیانه در ایران، جنّیان به زنهای زائو و نوزادان بسیار آزار میرسانند؛ ازاین رو، در یکی دو هفته اول پس از زایمان، زائو و نوزاد را حتی المقدور تنها نمیگذارند، اما بعد از اینکه زائو به حمام رفت و پاک شد، خطر آزار جنّیان بسیار کاهش مییابد.[۱۲۴] در خراسان، مرضی را که به دخالت جنّیان گریبانگیر نوزاد میشود، «آن دردها» مینامند. در این بیماری بچه کبود و متشنج میشود و اندکی بعد میمیرد.[۱۲۵] در شب ششم پس از زایمان، احتمال جنّ زدگی نوزادان به اوج میرسد. در این شب، سروصدای زیادی در اتاق زائو راه میاندازند و باروت و ترقه در آتش میریزند. این کارها که شبیه کارهای شایع برای راندن «آل» است جنّیان را از زائو و نوزاد دور نگه میدارد. علاوه بر این، فقط کسانی که در هنگام زایمان حضور داشتهاند، اجازه دارند در چند روز اول پس از زایمان، از زائو و نوزاد دیدن کنند تا مبادا جنّی خودش را به شکل یکی از دوستان یا نزدیکان زائو در آورد و به او صدمه بزند. عوام خراسان معتقدند که معمولاً خرابکاریهای جنّیان با فرا رسیدن روز متوقف میشود.[۱۲۶]
دور کردن جنیان
بنابر اعتقاد عموم ذکر بِسمِ الله و خواندن آیاتی از قرآن کریم باعث دور گشتن جنیان از انسان میشود. مردم برای رهایی و در امان ماندن از جن، بَسمَله را بهترین و قدیمترین گزینه و پناهگاه دانستهاند و باور دارند با توسل به آن عرصۀ زندگی دو بُعد انسانی و جنی دستخوش آسیب نمیگردد و انسان نیز مورد آزار و اذیت قرار نمیگیرد.[۱۲۷]
بنابر باورهای عامه باید پیش از پاشیدن آب جوش و ریختن گُمیز بر روی زمین بِسمِ الله گفت تا اگر جنی در آنجا باشد، از آن مکان دور شود تا آب جوش یا ادرار بر روی او نریزد و به او آزار نرساند.[۱۲۸] اگر بِسمِ اللّٰه گفته نشود و آب و گُمیز بر جن بریزد، او عصبانی میشود و به تلافی درصدد آزار رساندن به عامل آن برمیآید.[۱۲۹]
ترس از آهن
همچنین باید در اتاق زائو آلات و اسباب آهنی زیادی گذاشت، زیرا جنّ از آهن میترسد،[۱۳۰] چنانکه اگر کسی بتواند سوزن آهنی به بدن یا لباس جنّی وارد کند، آن جنّ را تحت اختیار خودش در میآورد، زیرا ترس شدید جنّ از آهن اجازه نمیدهد که خودش آهن را از لباس یا تنش بیرون بکشد و در این مورد محتاج کمک آدمیان است.[۱۳۱]
ساخت تخت جمشید و اهرام مصر
ساخت قالی حضرت سلیمان و بسیاری از بناهای عظیم و آلات و ادوات زندگی روزمره را به جنّیان منسوب کردهاند، از جمله ساختن کاسههای بزرگ و گرمابه و نوره.[۱۳۲] جاحظ[۱۳۳] در اینکه حمام ساخت جنّیان است تردید ندارد و از دیگران نقل کرده که برخی شمشیرهای بسیار نیک هم ساخت جنّیان است. به گمان برخی دیگر ساختمانهایی را که نمیتوان تصور کرد ساخت انسان باشند، باید ساخته جنّیان باشند.[۱۳۴] به همین قیاس، ساخت تخت جمشید و اهرام ثلاثه و نقش کوه بیستون را به جنّیان نسبت دادهاند.[۱۳۵]
جن زدگان
اعتقاد به اینکه رفتن جنّ در بدن انسان، علت مرض صرع است از قدیم الایام شایع بوده است.[۱۳۶] جنّی که وارد بدن کسی میشود، درد و زجری را که به آن شخص میرسد، حس میکند. به این دلیل، یکی از راههای درمان اشخاص مبتلا به صرع این بود که دست و پای آنها را میبستند و در حالی که دعاهای مخصوصی میخواندند، بیمار را به شدت کتک میزدند![۱۳۷] عربها جنّی را که باعث آشفتگی فکری یا دیوانگی میشود، خابل یا خَبَل[۱۳۸] و بیماران روان پریش را «مجنون»، یعنی جنّزده، مینامیدند[۱۳۹]، چنانکه در فارسی به این بیماران دیوانه میگویند، زیرا دیو در زبان فارسی به معنای جنّ هم به کاررفته است.[۱۴۰] به نوشته جاحظ[۱۴۱] این اعتقاد عامیانه وجود داشته است که هرکس در آستانه در بخوابد، جنّزده و دیوانه میشود و جنّیان ممکن است او را خفه کنند[۱۴۲]. این گونه عقاید را برخی از علمای قرون پنجم و ششم مردود شمردهاند.[۱۴۳]
تسخیر جن
بر اساس باور توده مردم، جنیان عالِم به عالَم غیباند و در صورتی که فرد انسانی بتواند جنی را تسخیر کند، امکان دستیابی به گنجها و اخبار پنهان، حتی خبر گرفتن از آینده را پیدا میکند.[۱۴۴] براساس این باور، شیوههای عملی تسخیر جن را در انبوهی از کتابهایی که در این زمینه نوشته شده، میتوان دید. برخی نیز با ادعای داشتن موکِّل و اطلاع از آینده افراد، چنین اطلاعاتی به مراجعین خود میدهند. ناگفته نماند که جن به خاطر ویژگیهای وجودی، امکان اطلاع بر پارهای اخبار گذشته یا زمان حال را دارد، اما مطابق آموزههای اسلامی، جن توانایی احاطه به زمان آینده را نداشته و از علم غیب بیبهره است، همانگونه که قرآن بیان میکند جنیانی که به حضرت سلیمان خدمت میکردند تا مدتی پس از فوت ایشان از مرگ او باخبر نشده و در عذاب خوارکنندهای مشغول ادامه خدمت به او بودند.[۱۴۵] این آیه به صراحت بیان میکند که جنیان نه تنها از آینده بلکه از برخی اخبار فعلی نیز بیاطلاعند.[۱۴۶]
همزاد
در روایات اشارهای به وجود همزاد برای انسان نشده است ولی به اعتقاد عوام ایران، به ازای هر کودکی که در میان بنی آدم به دنیا میآید، هزار کودک از جنّیان متولد میشوند[۱۴۷] و هر کودک آدمیزاد، به جز چهارده معصوم علیهم السلام، یک همزاد جنّ دارد. همزاد به آنچه در فرهنگ عامه اروپایی، به انگلیسی changeling (بچه عوضی)، به آلمانی Der Wechselbalg (بچه ناقص و زشتی که از آنِ شیاطین است) یا untergeschobehes kind، و به فرانسه enfant substitue (بچه جایگزین) نامیده میشود، بسیار شبیه است.
همزاد هم زمان با پیدایی جنین در رحم مادر، ایجاد میشود و بچه را، حتی پیش از به دنیا آمدن، آزار میدهد و هرگاه بچه در رحم بجنبد یا نوزاد در خواب تکان بخورد، علامت آن است که همزادش او را اذیت میکند.[۱۴۸] گاهی زنانِ جنّیان محتاج قابله میشوند. هر قابله باید به ازای هر صد نوزاد بشر که به دنیا میآورد، یک بچه جنّ هم به دنیا بیاورد. قابله با چشم بسته نزد زائوی جنّی برده میشود و پس از اتمام کار، یک مشت پوست پیاز به او انعام میدهند! اگر قابله موضوع را به هیچ کس نگوید و پوست پیازها را زیرفرش بگذارد، هر روز صبح در زیر فرش یک سکه طلا خواهد یافت، اما اگر موضوع را بروز دهد، پوست پیازها سکه طلا نخواهند شد[۱۴۹] ممکن است جنّیان گاه به انسانی که دوستش دارند، هدایایی ببخشد از قبیل پول، موفقیت یا توانایی درمان بعضی از بیماریها.[۱۵۰]
بختک
بختک که عده بسیاری آن را تجربه کردهاند به حالتی گفته میشود که شخص پس از بیداری از خواب، هشیاری خود را به دست میآورد اما قادر به تکان دادن هیچ کدام از اجزای بدن نیست و گاهی به سختی میتواند نفس بکشد که این حالت بعد از لحظات کوتاهی برطرف میشود. [۱۵۱]
باور خرافی رایج در میان مردم این است که موجودی مثل اجنه بر روی سینه نشسته و به همین دلیل احساس خفگی ایجاد میشود. این باور در مغرب زمین نیز شایع بوده و نقاشی هِنری فوسلی از آن مشهور است.[۱۵۲]
در طب قدیم، توضیح این پدیده، به این شکل بود که غلبه بلغم آن را به وجود میآورد و امروزه پزشکان آن را «فلج خواب» نام نهاده و از آثار هشیاری در مرحلۀ REM خواب میدانند.
مکان زندگی جنیان
به اعتقاد عوام جایگاه جنّیان برخی کوهها[۱۵۳]، درختان[۱۵۴] و بیابانها بوده و گاه قبایلی از جنّها در آنها پیدا میشده است[۱۵۵]. در کتاب هزار و یک شب[۱۵۶] جایگاه میمونه جنّیه، چاه ذکر شده است. به اعتقاد ایرانیان، جنّیان ممکن است هم در زمین و هم در آب زندگی کنند، اما محلهای تاریک و گرم، نظیر حمامهای قدیمی و گورستانها و خرابهها و بعضی آبانبارها و درختان، را ترجیح میدهند.[۱۵۷] در بسیاری از قصهها نیز از اسارت جنّها در سبو یا قمقمه و کوزه آب سخن گفته شده است.[۱۵۸] در باور برخی مردم جنّیانی که در زمین زندگی میکنند در سراسر جهان پراکندهاند، اما بیشتر در شام، هند و سرزمین وَبار یافت میشوند.[۱۵۹][۱۶۰]
زعفر جنی و حضور در کربلا
به اعتقاد برخی، پادشاه جنّیان، که زَعفَر نام داشت، در واقعه کربلا به امام حسین(ع) پیوست. گفتهاند زعفرِ جنّی در سالهای نخستین قرن چهاردهم هجری شمسی درگذشت و پسرش، شاه کاظم، بر جای او نشست.[۱۶۱] شهید مطهری در کتاب حماسه حسینی، یکی از تحریفات عاشورا را جریان مربوط به زعفر جنی قلمداد مینماید.[۱۶۲]
در مورد رابطه زعفر جنی با آیت الله بروجردی، هر چند داستان مجلس ختم آیت الله بروجردی برای وی و حواشی آن بسیار مشهور است و در سایتهای گوناگون نقل شده، اما با مراجعه به کتب مربوط به شرح حال زندگی آیت الله بروجردی، از جمله کتاب "مفاخر اسلام"، تألیف علی دوانی، مطلبی در این مورد یافت نشد.[۱۶۳]
جن در ادبیات کهن فارسی
بنا بر ادبیات داستانی و حماسی ایران، جمشید بر جنّیان فرمان میراند. در شاهنامه فردوسی[۱۶۴]، در نامه سعد بن ابی وَقاص به رستم فرخزاد، لفظ جنّی آمده است. با آنکه نام کسی که بهرام چوبین را به سرکشی بر ضد خسروپرویز برانگیخت در شاهنامه ذکر نشده است، به نوشته صاحب تجارب الامم[۱۶۵] که احتمالاً اطلاعات خود را از دیگر منابع حماسی و تاریخی، که اکنون از دست رفتهاند، اخذ کرده این شخص جنّیهای به نام مُذهِبه بوده است.
در فرامرزنامه[۱۶۶] پادشاه پریان به بانوگشسب میگوید سُرخاب دیو، که پادشاه جنّیان است، گاه خودش را به شکل گورخر در میآورد. ذکر جنّیان در حماسههای منظوم و منثور مذهبی بیشتر آمده است، مانند داستان جنگ امام علی(ع) با جنّیان کافر که در جنگنامه آتشی[۱۶۷] و تحفة المجالس استرآبادی[۱۶۸] وارد شده است. جنّ را، هم در تفاسیر فارسی[۱۶۹] و هم در متون غیردینی فارسی[۱۷۰]، پری ترجمه میکردند.
در برخی متون داستانی فارسی، مثلاً داراب نامه بیغمی[۱۷۱]، نه تنها پری و جنّ یکی دانسته شدهاند، بلکه گاهی دیوها نیز از نوع جنّ و پری به شمار آمدهاند.[۱۷۲] با این حال، در آثار متأخرتر، نظیر امیرارسلان، افزون بر آنکه پری و جنّ از هم تفکیک شدهاند، نامهای گوناگون جنّیان (از جمله عفریت، غول و بنی جان) به موجوداتی متفاوت اطلاق شدهاند.[۱۷۳]
برخی محققان، جنّ را در اعتقادات ایرانی برگرفته از فرهنگ اسلامی و عربی دانستهاند[۱۷۴]، اما نولدک [یادداشت ۱]بر آن است که احتمالاً صورت ایرانی جنّ، بازتاب موجوداتی در اعتقاد ایرانیانِ قبل از اسلام است که بعداً به جنّ تغییر نام دادهاند و با اعتقادات عربها درباره جنّ، که پس از اسلام به ایران وارد گردیده، آمیخته شدهاند.[۱۷۵]
مزاحمتهای جنیان
برخی به خاطر ترسی که از جن دارند مواظباند که به اشتباه آنها را (مثلاً با بردن نامشان، سوزاندن پوست پیاز و تخم مرغ، جارو کردن در شب، یا با سوت زدن) نطلبند و تصادفاً با ریختن آب جوش بر زمین یا با پرتاب سنگ، بدون بَسمَله، به آنها صدمهای نرسانند تا مورد اذیت و آزارشان قرار نگیرند. به همین دلیل، از آنها با اسامی مستعاری چون «از ما بهتران» یا «عزیزان» یاد میکنند.[۱۷۶]
برخی بیان داشتهاند بهترین راه پرهیز از آزردن غیرعمد جنّیان این است که قبل از انجام دادن کاری که ممکن است به ایشان صدمه بزند، بسمله بگویند، زیرا جنّ از بسم اللّه میگریزد.[۱۷۷] برخی نیز همراه داشتن برخی از سنگها را باعث دفع شر جنّیان دانستهاند[۱۷۸] و برخی نیز گفتهاند جنّیان در روزهای یکشنبه و سه شنبه، مردم آزارتر میشوند.[۱۷۹]
بنا بر عقاید عامیانه ایرانیان، بعضی از آزارهایی که جنّیان به مردم میرسانند، به این قرار است : فرستادن انواع بدبختیها، ایجاد تصادفات و بیماریها، عوض کردن فرزند انسان با بچهای دیگر، و دزدیدن اسباب و مایملک انسان.[۱۸۰] عوام بلوچ به جنِّ بسیار مردمآزاری به نام «دیو یا هولو» عقیده دارند که شبها به صورت نرّه گاوی پدیدار میشود و به آدمیان حمله میکند و جنّ دیگری به نام «سنگ جَبوک»، با انداختن سنگ به مردم آزار میرساند.[۱۸۱]
رابطه جن با میکروب
در روایتی از امیرالمؤمنین(ع) آمده است: «از قسمت شکستۀ ظرف و دستگیرۀ آن آب نخورید زیرا شیطان روی دستگیره و قسمت شکستۀ ظرف مینشیند».[۱۸۲] برخی معتقدند منظور از شیطان در این روایت، میکروب است و از آنجا که در گذشته وجود این پدیده برای مردم ثابت نشده بود امام به جای اصطلاح «میکروب» از اصطلاح «شیطان» که معنای لغوی آن پنهان و غیر قابل دید است استفاده کردهاند.
در دوره جدید، گرایش به برداشتهای اثبات گرایانه از دادههای قرآنی درباره جنّ رواج یافته است و برخی منظور از جنّ را در همه موارد «میکروب» میدانند، چون از چشم آدمی پنهان است.[۱۸۳] از این نحوه نگرش چنین انتقاد شده که این مفسران به آیات و احادیث فراوانی که در آنها گفته شده جنّ موجودی مستقل و مانند انسان دارای اختیار است، توجه نکرده و ظاهراً فقط به احادیثی توجه داشتهاند که در آنها جنّ و شیطان، که یکی از افراد آن است، در مفهوم لغویاش (پنهان بودن از حواس انسان) به کار رفته است، حال آنکه در قرآن، مراد از جنّ موجوداتی صاحب عقل و درک و اختیار است. جنّ فقط در معنای اول قابل حمل بر موجوداتی چون میکروب و ویروس است.[۱۸۴] رشیدرضا[۱۸۵] با اشاره به احادیثی که در آنها جن عامل بیماری طاعون معرفی شده، مراد از جنّ را در این احادیث، همان میکروب طاعون دانسته است و سخن قدما را که گفتهاند جنّ انواعی دارد و حشرات از جمله آنهایند[۱۸۶] مؤید نظر خود تلقی کرده است. طنطاوی بن جوهری[۱۸۷] نظری را نقل کرده است که بنابر آن، جنیان، نفوس بشری شرور و گناهکار، پس از مرگاند.
جن در ادبیات سایر ملل
جنّ، با همان ویژگیهای عربی و ایرانی، در فرهنگ عامه دیگر مسلمانان جهان نیز وجود دارد. به باور مردم مصر، اگر کسی بر اثر خشونت و عصبانیت بمیرد، به عفریت بدل میشود. در شمال افریقا، عوام جنّ را با تعبیر کنایی «آنهایی که آنجا هستند» یاد میکنند.[۱۸۸]
ترکان جنّ را «جین» و «اجینّی» میگویند و قصههای فراوانی درباره آن نقل میکنند و در میان آنان کلمه مکر (mekir) به موجودی خارق العاده، با تمام مشخصات جنّ، اطلاق میشود. در قدیم، ترکها برای در امان ماندن از آزار جنّیان میگفتند: «ان شاءالله وقتشان پرشگون باشد». به اعتقاد آنان، برخی از کاروانسراهای ویران، اماکنی در حومه شهر و به خصوص تنه درختان بزرگ، جایگاه جنّیان است.[۱۸۹] اصولاً اعتقادات ترکان درباره جنّ همان است که در ایران و کشورهای عربی رایج است. آنان نیز برای درمان بیماران جنّزده به جنّگیران مراجعه میکنند و معتقدند جَنگیران، که هودَّملی نامیده میشوند، با جنّها در ارتباطاند. پیش از ۱۲۹۹ش /۱۹۲۰، به خصوص در شهرهای بزرگ، مثل استانبول و ازمیر، انجمنهایی از جنّگیران به رهبری گودیاها، که رهبران معنوی جنّگیران بودند، برپا میشد.[۱۹۰]
مسلمانان هند نیز بر این باورند که جنّها مخلوقاتی نامرئی با قدرتهای خارق العادهاند و ریاست آنها را پادشاهی به عهده دارد. دردوره اِلتُتمِش، سلطان مُلتان هند (حک : ۶۰۷ - ۶۳۳)، ناحیهای در اطراف حوض شمسی دهلی را اقامتگاه جنّها میدانستند و مهمانخانهای را که التتمش بنا کرده بود، دارالجنّ مینامیدند، زیرا معتقد بودند که جنّیان غالباً در آنجا رفت و آمد دارند. سیدنجم الدین صغری (شیخ الاسلام دهلی)، شیخ جلال الدین تبریزی را در این مهمانخانه منزل داد تا نیروی معنوی او را محک بزند. شیخ جلال الدین پیش از آنکه داخل مهمانخانه شود، خدمتکارش را فرستاد تا یک جلد قرآن در آنجا بگذارد. این کار رسمی را به وجود آورد که طبق آن، پیش از آنکه کسی وارد خانه خالی بشود، یک جلد قرآن برای باطل کردن سحر و طلسم جنّها در آنجا قرار بدهد. چون مردم باور داشتند جنّیان قادر به آسیب رساندن و ایجاد بیماریهای وخیم برای انسانها هستند، بسیاری از نویسندگان مذهبی، اوراد و ادعیهای نوشتهاند تا شرارتهای آنها را خنثا کنند.[۱۹۱]
مسلمانان اندونزی نیز کلمه عربی جنّ را از طریق ادبیات عرب میشناسند. این کلمه در زبانهای اندونزیایی راه یافته است. مالایاییها این کلمه را به عنوان معادل یا تعبیر مؤدبانه هنتو، به معنای روح شیطانی، به کار میبرند. در برخی زبانها، مانند گایو (از زبانهای اندونزی)، این کلمه نامی کلی برای انواع ارواح بومی است.[۱۹۲]
عکس، فیلم و سریال
امروزه در اینترنت عکسها و فیلمهای بسیاری از جن وجود دارد که هیچیک قابل اعتماد نیستند. صنعت سینما نیز فیلمهای بسیاری درباره جن و شیطان تولید کرده که آمیزهای از واقعیت و خرافات در آنها نمایان است. بسیاری از این فیلمها مطابق باور مسیحیان به توانایی فوقالعاده شیطان در مقابل خداوند ساخته شدهاند که توانایی او را مستقل از خدا میانگارند، در حالیکه به اعتقاد مسلمانان همه مخلوقات از جمله جن و شیطان آفریده خدا بوده و هرگز توانایی ایستادگی در مقابل قدرت او را ندارند.
در ایران نیز فیلمها و سریالهای مختلفی با موضوع شیطان ساخته شده است که در برخی از آنها ابلیس در قالب یک انسان معمولی در بین انسانها زندگی کرده و آنها را از این طریق فریب میدهد -مانند سریال «اغما» که شیطان در قالب انسانی به نام الیاس در بین مردم زندگی کرده و آنها هم به راحتی او را میدیدند-، در حالیکه مطابق آیات قرآنی و روایات، شیطان تنها از طریق وسوسههای درونی انسانها را فریب میدهد، نه اینکه در بدن آنها حلول کند تا اختیارشان را از آنها سلب کند و نه به صورت انسان برای فریب آنها ظاهر شود.
پانویس
- ↑ رجوع کنید به د. دین و اخلاق، ج ۱، ص۶۷۰
- ↑ نور ملکوت قرآن، ج ۲ ص۳۲۲-۳۲۱
- ↑ دایرة المعارف بزرگ اسلامی، ج۱۷، مدخل جن در فرهنگ عامیانه
- ↑ خلیل بن احمد، جوهری ؛ ابن فارِس، راغب اصفهانی، ابن منظور، ذیل «جنن»
- ↑ ابن فارس، راغب اصفهانی، همانجاها
- ↑ رحمان: ۳۹، ۷۴
- ↑ مرتضی زبیدی، ذیل واژه
- ↑ ابن قتیبه، عیون الاخبار، ج۲، ص۱۰۹.
- ↑ لسان التنزیل، ص۲؛ محمد مروزی، ص۳؛ زنجی سجزی، ص۶۵، ۷۸
- ↑ رجوع کنید به عبدالباقی، المعجم المفهرس لالفاظ القرآن الکریم، ذیل واژه
- ↑ آیه ۳۳
- ↑ هود: ۱۱۹؛ سجده : ۱۳؛ صافات : ۱۵۸ دو بار؛ ناس: ۶
- ↑ عبدالباقی، المعجم المفهرس لالفاظ القرآن الکریم، ذیل واژههای مذکور
- ↑ نمل : ۳۹
- ↑ حجر: ۲۷
- ↑ رحمن : ۱۵
- ↑ جنّ: ۱۱، ۱۴
- ↑ انعام : ۱۳۰
- ↑ احقاف : ۱۹
- ↑ جنّ: ۱۵؛ اعراف : ۱۷۹
- ↑ انعام : ۱۰۰؛ صافات : ۱۵۸؛ سبأ: ۴۱
- ↑ رجوع کنید به نمل : ۱۷
- ↑ رجوع کنید به سبأ: ۱۲۱۳؛ نیز رجوع کنید به انبیاء: ۸۲؛ ص: ۳۷
- ↑ برای نمونه رجوع کنید به نمل : ۶۵؛ جنّ: ۲۶
- ↑ رجوع کنید به سبأ: ۱۴؛ نیز رجوع کنید به جنّ: ۱۰
- ↑ جنّ: ۸ و ۹؛ نیز رجوع کنید به طباطبائی، المیزان، ذیل آیات
- ↑ انعام : ۱۳۰
- ↑ رجوع کنید به طبری ؛ طبرسی ؛ فخررازی ؛ قرطبی، ذیل آیات
- ↑ اعراف : ۱۸۴؛ سبأ: ۴۶؛ طور: ۲۹
- ↑ مسلم بن حجاج، ج ۲، ص۳۶؛ کلینی، ج ۵، ۵۶۹؛ ابن بابویه، ۱۳۸۶، ج ۲، ص۵۹۴؛ همو، ۱۴۰۴ الف، ج ۲، ص۲۱۹؛ همو، ۱۴۰۴ ب، ج ۳، ص۳۸۲؛ حاکم نیشابوری، ج ۲، ص۲۶۱، ۴۵۶؛ محمدبن حسن طوسی، تهذیب، ج ۱، ص۳۵۴؛ ابن اثیر، النهایة، ج ۱، ص۲۴۰؛ مجلسی، ج ۶۰، ص۷۷، ۹۶۹۷، ۱۱۴
- ↑ جاحظ، ج ۶، ص۲۰۰؛ ابوالفتوح رازی، ج ۱۷، ص۲۸۰
- ↑ ر.ک: قمی، ۱۳۶۳: ۱، ۱۸۴؛ رضی: خ ۱۳۳
- ↑ وسایل الشیعه، ج۱، ۲۵۲؛ نجفی، ۱۳۶۳: ۲، ۴۴۸
- ↑ وسایل الشیعه، ج ۴، ۱۰۶۷، محمدی ری شهری، میزان الحکمه، ج ۹، ۲۰۵
- ↑ عاملی، وسایل الشیعه، مؤسسة آل البيت عليهم السلام لإحياء التراث ـ قم، ج۲۰، ص۱۲۸.
- ↑ مدنی شیرازی، ریاض السالکین، ج ۲، ۹
- ↑ ابن بابویه نقل کرده است: «گروهی از طایفه جنّ خدمت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله شرفیاب شدند و عرض کردندای رسول خدا، چیزی برای خوردن به ما عطا فرما، حضرت هم استخوان و بازمانده غذا به آنها عطا کرد. وسایل الشیعة: ج۱، ص۲۵۲. و نیز امام صادق(ع) میفرماید: «استخوان و ضایعات غذای جنیان است». وسایل الشیعة: ج۱، ص۲۵۲.
- ↑ رجوع کنید به ابن حزم، الفصل فی الملل و الاهواء و النحل، ج ۵، ص۱۲
- ↑ رجوع کنید به فخررازی، ۱۴۲۱، ذیل جنّ:۱؛ تهانوی، ج ۱، ص۲۶۲؛ قس ابن حزم، الفصل فی الملل و الاهواء و النحل، ج ۵، ص۱۲
- ↑ ابن حزم، الفصل فی الملل و الاهواء و النحل، ج ۵، ص۱۲
- ↑ تاریخ ابن خلدون، ج ۱: مقدمه، ص۶۰۲
- ↑ رجوع کنید به ج ۱: مقدمه، ص۶۰۷ ۶۱۱
- ↑ حیاة الحیوان، ج ۱، ص۶۷۲
- ↑ طباطبائی، تفسیر المیزان، منشورات اسماعیلیان، ج۲۰، ص۲۹.
- ↑ انعام، ۱۱۲
- ↑ کهف، ۵۰؛ ر.ک: مصباح یزدی، محمد تقی، معارف قرآن، ص۲۹۸٫
- ↑ ابن منظور، لسان العرب: ذیل بلس؛ ابن فارس، معجم مقاییس اللغه، ذیل واژه
- ↑ راغب اصفهانی، المفردات فی غریب القرآن، ۱۴۰۴ق، ص۶۰.
- ↑ بیضاوی، بیتا: ۱، ذیل آیه ۳۳؛ رشید رضا، بیتا: ۱، ۲۶۵؛ نسفی، ۱۳۵۳: ۲
- ↑ رازی،تفسیر کبیر، ج۲، ۴۴۳؛ طبرسی، ۱۳۴۹: ۱، ۱۹۱؛ میبدی، ۱۳۸۶: ۱، ۱۹۵؛ قطب، فی ظلال القرآن، ج۱، ۱۱۱؛ طباطبایی، المیزان، ج۱۲، ۴۵۲
- ↑ کهف، ۵۰
- ↑ اعراف، ۱۲
- ↑ بحارالانوار، ج۱۱، ۱۰۲
- ↑ انبیاء، ۲۶؛ فاطر، ۱؛ تحریم، ۶
- ↑ حرانی، ۱۳۶۷: ۲۶
- ↑ کلینی، کافی، ج۲، ۳۰۸
- ↑ طبرسی، مجمع البیان، ذیل آیات
- ↑ قطب، فی ظلال القرآن، ذیل رحمن : ۱۵
- ↑ طنطاوی بن جوهری، ج ۲۴، ص۱۷
- ↑ تفسیر آلوسی، ذیل رحمن : ۱۵
- ↑ فخررازی، ۱۴۲۱، ذیل حجر:۲۷
- ↑ صدرالدین شیرازی،شواهد الربوبیه، ص۱۸۳-۱۸۴
- ↑ کتاب الحدود ص۲۷
- ↑ قبسات، ص۴۰۳
- ↑ گوهر مراد، ص۳۳۷
- ↑ حیاة الحیوان، ج ۱، ص۶۶۳
- ↑ المیزان، ذیل آیه ؛ التبیان شیخ طوسی ؛ مجمع البیان طبرسی، ذیل آیه
- ↑ المیزان،ذیل حجر: ۲۷
- ↑ تفسیر کبیر، ذیل رحمن : ۵۶
- ↑ سیوطی، لقط المرجان فی احکام الجان، ص۳۰؛ ثعالبی، الجواهر الحسان، ج۴ ص۲۷ و ص۲۴۶
- ↑ تفسیر طبری، ج۲۷ ص۱۵۱؛ سیوطی، لقط المرجان، ص۲۹
- ↑ سیوطی، لقط المرجان، ص۳۰ و ص۳۱؛ ذهبی، سیر اعلام، ج۱۲، ص۳۲۱
- ↑ تفسیر قرطبی، ج۶ ص۱۳۴
- ↑ برای نمونه رجوع کنید به شبلی، ص۱۰۶۱۱۰؛ سیدابی، ص۵۳ ۶۰
- ↑ عوتبی صحاری، الأنساب، ۱۴۲۷ق، ج۱، ص۲۰۹.
- ↑ نووی، تهذیب الأسماء و اللغات، ۱۴۳۰ق، ص۴۸۱.
- ↑ بحارالانوار، ج ۶۰، ص۳۱۲
- ↑ رجوع کنید به شبلی، ص۱۱۹، ۱۲۱-۱۲۲؛ لیزول، ص۵۱
- ↑ آکام المرجان، ص۱۰۳
- ↑ آکام المرجان، ص۱۰۳
- ↑ تفسیر قرطبی، ج ۱۰، ص۱۴۲
- ↑ تفسیر کبیر، ذیل رحمن : ۵۶
- ↑ اعراف، ۲۷
- ↑ سبأ، ۱۲و۱۳
- ↑ نمل، ۱۷۳۹
- ↑ برای نمونه رجوع کنید به کلینی، ج ۱، ص۳۹۶، ج ۶، ص۵۵۳؛ شبلی، ص۳۶؛ مجلسی، ج ۶۰، ص۶۶، ۹۴، ۱۲۶۱۲۷، ج ۸۷، ص۲۲۴
- ↑ کافی، ج۱، ص۳۹۴؛ کامل الزیارات، ص۹۳
- ↑ صدرالدین شیرازی، شواهدالربوبیه، ۵۳۱
- ↑ شعراء: ۲۲۱۲۲۳؛ صافات :۶- ۹؛ جنّ:۸- ۹
- ↑ تفسیر طبری ؛ تفسیر کبیر فخررازی، ذیل آیات
- ↑ طباطبائی، ذیل جنّ: ۸- ۹
- ↑ رجوع کنید به قرطبی، ج ۱، ص۳۱۸؛ حویزی، ج ۵، ص۴۳۱
- ↑ صافات : ۶۷؛ سبأ:۱۲۱۳؛ انبیاء:۸۲؛ ص:۳۷
- ↑ محمدبن حسن طوسی، التبیان ؛ تفسیر کبیر فخر رازی؛ ابن کثیر، ۱۴۱۲، ذیل آیات
- ↑ رجوع کنید به طبرسی، ج ۸، ص۵۹۸
- ↑ تفسیر طبری ؛ فخررازی، تفسیر کبیر، ذیل آیه
- ↑ انعام/۱۳۰ یا مَعْشَرَ الْجِنِّ وَالإِنسِ أَلَمْ یأْتِکمْ رُسُلٌ مِّنکمْ
- ↑ قَالُوا یا قَوْمَنَا إِنَّا سَمِعْنَا کتَابًا أُنزِلَ مِن بَعْدِ مُوسَیٰ مُصَدِّقًا لِّمَا بَینَ یدَیهِ یهْدِی إِلَی الْحَقِّ وَإِلَیٰ طَرِیقٍ مُّسْتَقِیمٍ یا قَوْمَنَا أَجِیبُوا دَاعِی اللَّـهِ وَآمِنُوا بِهِ یغْفِرْ لَکم مِّن ذُنُوبِکمْ وَیجِرْکم مِّنْ عَذَابٍ أَلِیمٍ
- ↑ وَأَنَّا مِنَّا الْمُسْلِمُونَ وَمِنَّا الْقَاسِطُونَ فَمَنْ أَسْلَمَ فَأُولَـٰئِک تَحَرَّوْا رَشَدًا ﴿۱۴﴾ وَأَمَّا الْقَاسِطُونَ فَکانُوا لِجَهَنَّمَ حَطَبًا ﴿۱۵﴾ سوره جن
- ↑ وَأَنَّا مِنَّا الصَّالِحُونَ وَمِنَّا دُونَ ذَٰلِک کنَّا طَرَائِقَ قِدَدًا جن/۱۱
- ↑ احقاف ۲۹-۳۲
- ↑ رجوع کنید به صفار قمی، ص۱۲۳؛ کوفی، ص۵۵۲
- ↑ رجوع کنید به صفار قمی، ص۱۲۰؛ کلینی، ج ۱، ص۳۹۵
- ↑ رجوع کنید به صفار قمی، ص۱۱۷، ۱۲۳؛ کلینی، ج ۱، ص۳۹۴ ۳۹۶
- ↑ رجوع کنید به کلینی، ج ۱، ص۳۹۶
- ↑ رجوع کنید به حسین بن عبدالوهاب، ص۳۶ ۳۹؛ مجلسی، ج ۶۰، ص۹۰-۹۳
- ↑ رجوع کنید به ابن ابی عاصم، ج ۱، ص۳۰۸؛ ابن بابویه، ۱۴۱۷، ص۲۳۰؛ ابن کثیر، ۱۴۰۸، ج ۶، ص۲۵۹؛ ابن حجر عسقلانی، ج ۲، ص۷۲
- ↑ هزار و یک کلمه، ج ۳، ص۳۰۱ – ۳۰۰
- ↑ تفسیر تسنیم، ذیل آیه سبأ/۱۲
- ↑ طباطبایی، المیزان، منشورات اسماعیلیان، ج۱۷، ص۱۳.
- ↑ قس قزوینی، ص۳۷۰؛ برای شرح انواع فریب غول رجوع کنید به بدخشی، ص۲۴۹
- ↑ رجوع کنید به جاحظ، ج ۱، ص۲۹۱
- ↑ فزونی استرآبادی، ص۵۲۸؛ نیزرجوع کنید به طوسی، عجایب المخلوقات، ص۴۹۹؛ قس نظامی، ص۱۴ ۱۵؛ قزوینی، ص۳۷۱
- ↑ رجوع کنید به فزونی استرآبادی، ص۵۲۵؛ ناصری، ص۲۲۵؛ لوفلر، ص۱۴۲؛ ماسه، ج ۲، ص۳۵۹۳۶۰
- ↑ رجوع کنید به استرآبادی، ص۶۲
- ↑ لوفلر، ص۱۴۲
- ↑ عمروبن بحر جاحظ، کتاب الحیوان،ج ۱، ص۳۰۹
- ↑ عمروبن بحر جاحظ، کتاب الحیوان، ج ۶، ص۴۶، ۲۳۷
- ↑ عمروبن بحر جاحظ، کتاب الحیوان، ج ۶، ص۴۶
- ↑ استرآبادی، ص۴۵۴۶، ۶۲۶۴؛ لوفلر، ص۱۴۱
- ↑ طوسی، عجایب المخلوقات، ص۴۸۶؛ قس بیغمی، ج ۲، ص۷۱۵
- ↑ طوسی، عجایب المخلوقات، ص۴۸۶، ۴۸۹، ۴۹۷ ۴۹۸؛ قس الشمی، بن مایه ۲۱/۳۰۷ G
- ↑ جاحظ، ج ۶، ص۲۲۰؛ قس کتاب ألف لیلة و لیلة، ج ۱، ص۵۴۷
- ↑ ناصری، ص۲۲۶
- ↑ شکورزاده، ص۱۵۶
- ↑ شکورزاده، ص۱۴۰، ۱۴۲۱۴۳، ۱۴۶
- ↑ ابوالشیخ، ۵/ ۱۶۶۹؛ ابن کثیر، ۲/۲۲۷
- ↑ هیثمی، ۱/۲۰۶
- ↑ نک : وسترمارک، ۷
- ↑ ناصری،فرهنگ مردم بلوچ، ص۱۳۸، ۱۴۳، پانویس ۱
- ↑ رجوع کنید به کتیرائی، ص۴۷ ۴۸، پانویس ۲؛ قس لوفلر، ص۱۳۸۱۳۹
- ↑ همان، ج ۱۵، ص۲۲، ۵۰، ج ۱۶، ص۵۱؛ قزوینی، ص۲۴۱؛ ابنهشام، التیجان، ۱۳۴۷ق، ص۱۷۲.
- ↑ عمروبن بحر جاحظ، کتاب الحیوان،ج ۶، ص۱۸۷
- ↑ همان، ج ۶، ص۱۸۶
- ↑ ابوالمؤید بلخی، ص۳۹۶؛ طوسی، عجایب المخلوقات، ص۴۹۸؛ قس الشمی، بن مایه ۲۷۲ F
- ↑ رجوع کنید به طوسی، عجایب المخلوقات، ص۴۸۴
- ↑ ناصری، ص۲۲۰، ۲۲۴۲۲۵
- ↑ جاحظ، ج ۶، ص۱۹۵
- ↑ رجوع کنید به شرتونی، ذیل «جَنَّ»
- ↑ مثلاًرجوع کنید به طوسی، عجایب المخلوقات، ص۴۸۴، ۴۹۰؛ سعدالدین وراوینی، ص۷۹۸۰؛ بیغمی، ج ۲، ص۷۱۶ ۷۱۷
- ↑ عمروبن بحر جاحظ، کتاب الحیوان،ج ۲، ص۲۰۷
- ↑ عمروبن بحر جاحظ، کتاب الحیوان،ج ۱، ص۳۰۲
- ↑ برای نمونه رجوع کنید به طوسی، عجایب المخلوقات، ص۴۸۴ ۴۸۵
- ↑ حاکم، ۴/ ۱۹۸؛ ابن کثیر، ۲/۲۴؛ علامۀ حلی، ۲/۲۶۰؛ صاحب جواهر، ۲۲/ ۷۹-۸۰؛ نیز بخاری، ۳/۱۴۰۳
- ↑ سبا/۱۴: ُ فَلَمَّا خَرَّ تَبَيَّنَتِ الْجِنُّ أَنْ لَوْ كانُوا يَعْلَمُونَ الْغَيْبَ ما لَبِثُوا فِي الْعَذابِ الْمُهينِ؛ پس چون (حضرت سلیمان) به رو درافتاد، جنیان دریافتند که اگر از غیب آگاه بودند، در آن شکنجه خوارکننده (آنقدر) فرو نمیماندند
- ↑ مصباح یزدی، معارف قرآن، ص۳۱۲
- ↑ برای نمونه رجوع کنید به طوسی، عجایب المخلوقات، ص۴۸۴
- ↑ شکورزاده، ص۱۴۲۱۴۳، پانویس ۳؛ لوفلر، ص۱۳۹؛ ماسه، ج ۲، ص۳۵۸
- ↑ ماسه، ج ۲، ص۳۵۶
- ↑ لوفلر، ص۱۲۵، ۱۴۳؛ مارزلف، بن مایه ۵۰۳
- ↑ دهخدا، لغتنامه، ذیل واژه
- ↑ شهر سؤال
- ↑ جاحظ، ج ۶، ص۱۸۲؛ قزوینی، ص۱۶۷
- ↑ جاحظ، ج ۶، ص۱۶۹، ۱۷۱؛ طوسی، عجایب المخلوقات، ص۵۰۶
- ↑ جاحظ، ج ۶، ص۲۰۰
- ↑ ألف لیله و لیله،ج ۱، ص۵۳۹
- ↑ رجوع کنید به فزونی استرآبادی، ص۵۲۵؛ ماسه، ج ۲، ص۳۶۰ ۳۶۳؛ میهن دوست، ص۴۸؛ اعظمی، ص۵۲
- ↑ مثلاًرجوع کنید به کتاب ألف لیلة و لیلة، ج ۱، ص۹۱
- ↑ طوسی، عجایب المخلوقات، ص۵۰۷، ۵۰۹، ۵۱۱
- ↑ دایرة المعارف بزرگ اسلامی، مدخل جن در فرهنگ عامه
- ↑ میهن دوست، همانجا؛ قس لوفلر، ص۱۴۳
- ↑ مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، انتشارات صدرا، تهران، ۱۳۷۴ش، ج ۱۷، ص۷۸ و ۹۴ و۱۱۰
- ↑ سایت پاسخگو
- ↑ ج ۹، ص۳۲۴، بیت ۱۷۸
- ↑ ص۳۳۰
- ↑ ص۲۷
- ↑ رجوع کنید به صفا، ص۳۹۰
- ↑ ص۴۵۴۶، ۶۲ ۶۴
- ↑ مثلاً بخشی از تفسیری کهن به پارسی، ص۳، ۱۸۱، ۲۶۳؛ ابوالفتوح رازی، ج ۱۰، ص۳۵۲
- ↑ مثلاً بلعمی، ج ۱، ص۶۸؛ ناصرخسرو، ص۱۳۹۱۴۰، ۱۴۲
- ↑ ج ۲، ص۷۲۴
- ↑ رجوع کنید به همان، ج ۲، ص۷۲۹
- ↑ رجوع کنید به نقیب الممالک، ص۲۸۹، ۳۸۱
- ↑ رجوع کنید به کریستن سن، ص۷۱ به بعد؛ ماسه، ج ۲، ص۳۵۲
- ↑ رجوع کنید به د. دین و اخلاق، ج ۱، ص۶۷۰
- ↑ لوفلر، ص۱۴۲؛ ماسه، ج ۲، ص۳۵۷ ۳۵۸؛ برای نمونه داستانهایی که شخصی تصادفی به جنّ صدمه میزند و جنّیان او را میآزارند رجوع کنید به کتاب ألف لیلة و لیلة، ج ۱،.ص۷۲۷۳؛ بدخشی، ص۲۵۲۲۵۳؛ لوفلر، ص۱۴۳
- ↑ هدایت، ص۹۴؛ کتیرائی، ص۳۰، پانویس ۱، ص۲۴۳، پانویس ۱؛ شکورزاده، ص۳۰۸
- ↑ قزوینی، ص۲۲۷
- ↑ رجوع کنید به شکورزاده، ص۲۷۶-۲۷۷، ۳۱۰
- ↑ ماسه، ج ۲، ص۳۵۸
- ↑ ناصری، ص۲۲۶
- ↑ کافی، ج ۶، ص۳۸۵، حدیث ۵
- ↑ رشیدرضا، تفسیر المنار، ج ۳، ص۹۶؛ نیز رجوع کنید به جدیدی، ص۱۴۵
- ↑ تفسیر نمونه، ج ۲۵، ص۱۵۶۱۵۷
- ↑ تفسیر المنار، ج ۷، ص۳۱۹
- ↑ رجوع کنید به متقی، ج ۶، ص۱۴۱
- ↑ ج ۲۴، ص۲۷۶۲۷۷
- ↑ دایرة المعارف اسلام، چاپ دوم، ذیل "Djinn. The djinn folk-lore"
- ↑ دایرة المعارف اسلام، ذیل "Djinn. In Turkish folklore"
- ↑ دایرة المعارف اسلام، ذیل "Djinn. In Turkish folklore"
- ↑ دایرة المعارف اسلام، ذیل "Djinn. India"
- ↑ دایرة المعارف اسلام، ذیل "Djinn. Indonesia"
یادداشت
- ↑ Theodor Nöldekeتئودور نولدِكه ۱۸۳۶-۱۹۳۰م. خاورشناس برجسته آلمانى و از مترجمان قرآن به زبان آلمانى.
منابع
- قرآن کریم.
- ابراهیم شکورزاده، عقاید و رسوم مردم خراسان، تهران ۱۳۶۳ش
- ابن ابی الدنیا، مجموعه رسائل ابن ابی الدنیا: کتاب الهواتف، چاپ مصطفی عبدالقادر عطا، بیروت ۱۴۱۳/۱۹۹۳
- ابن ابی عاصم، الا´حاد و المثانی، چاپ باسم فیصل جوابره، ریاض ۱۴۱۱/۱۹۹۱
- ابن اثیر (علی بن محمد)، اسدالغابه فی معرفة الصحابه، قاهره ۱۲۸۰۱۲۸۶، چاپ افست بیروت [ بیتا. ]
- ابن اثیر (مبارک بن محمد)، النهایة فی غریب الحدیث و الاثر، چاپ صلاح بن محمدبن عویضه، بیروت ۱۴۱۸/ ۱۹۹۷
- ابن بابویه، الامالی، قم ۱۴۱۷
- ابن بابویه، علل الشرایع، نجف ۱۳۸۶/ ۱۹۶۶، چاپ افست قم [بی تا ]
- ابن بابویه، عیون اخبارالرضا، چاپ حسین اعلمی، بیروت ۱۴۰۴ الف
- ابن بابویه، کتاب من لایحضره الفقیه، چاپ علی اکبر غفاری، قم ۱۴۰۴ ب
- ابن تیمیه، مجموع الفتاوی، چاپ مصطفی عبدالقادر عطا، بیروت ۱۴۲۱/۲۰۰۰
- ابن حجر عسقلانی، الاصابة فی تمییز الصحابة، چاپ عادل احمد عبدالموجود و علی محمد معوض، بیروت ۱۴۱۵/۱۹۹۵
- ابن حزم، الفصل فی الملل و الاهواء و النحل، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳
- ابن حنبل، مسند الامام احمدبن حنبل، بیروت : دارصادر، [ بیتا. ]
- ابن خلدون، تاریخ
- ابن سیده، المحکم و المحیط الاعظم، چاپ عبدالحمید هنداوی، بیروت ۱۴۲۱/۲۰۰۰
- ابن سینا، کتاب الحدود، حققته و ترجمه و علقت علیه املیه ماریه جواشون، قاهره ۱۹۶۳
- ابن عبدالبر، التمهید، ج ۲، چاپ مصطفی بن احمد علوی، [ رباط ] ۱۴۰۶/۱۹۸۵
- ابن عربی، احکام القرآن، چاپ علی محمد بجاوی، حلب ۱۳۷۶ ۱۳۷۸/ ۱۹۵۷۱۹۵۹، چاپ افست بیروت [ بیتا. ]
- ابن فارس، معجم مقاییس اللغه
- ابن قتیبه، عیون الاخبار، قاهره ۱۳۴۳/۱۹۲۵
- ابن کثیر، البدایة و النهایة، چاپ علی شیری، بیروت ۱۴۰۸/۱۹۸۸
- ابن کثیر، تفسیر القرآن العظیم، بیروت ۱۴۱۲
- ابن کثیر، قصص الانبیاء، چاپ سید جمیلی، بیروت ۱۴۱۰/۱۹۹۰
- ابن منظور، لسان العرب
- ابن ندیم، الفهرست
- ابنهشام، عبدالملک، التیجان فی ملوک حمیر، صنعاء، مرکز الدراسات و الابحاث الیمنیة، ۱۳۴۷ق.
- ابوالفتوح رازی، روض الجنان و روح الجنان فی تفسیرالقرآن، چاپ محمدجعفر یاحقی و محمدمهدی ناصح، مشهد ۱۳۶۵۱۳۷۶ش
- ابوالقاسم فردوسی، شاهنامه فردوسی، ج ۹، چاپ برتلس، مسکو ۱۹۷۱
- ابوالمؤید بلخی، عجایب الدنیا، چاپ ل. پ. سمینووا، مسکو ۱۹۹۳
- ابوحاتم رازی، کتاب الزینة فی الکلمات الاسلامیة العربیة، چاپ حسین بن فیض الله همدانی، قاهره ۱۹۵۷ ۱۹۵۸
- ابوحیان توحیدی، المقابسات، چاپ محمد توفیق حسین، بغداد ۱۹۷۰، چاپ افست تهران ۱۳۶۶ش
- احمد جدیدی، از جن چه میدانید؟، تهران ۱۳۷۸ش
- احمدبن حسین بیهقی، السنن الکبری، بیروت : دارالفکر، [ بیتا. ]
- احمدبن عمر نظامی، چهار مقاله، چاپ محمد قزوینی و محمد معین، تهران ۱۳۳۳ش
- اسماعیل بن حماد جوهری، الصحاح : تاج اللغة و صحاح العربیة، چاپ احمد عبدالغفور عطار، بیروت [ بیتا. ]، چاپ افست تهران ۱۳۶۸ش
- بخشی از تفسیری کهن به پارسی، از مؤلفی ناشناخته (حدود قرن چهارم هجری)، چاپ مرتضی آیة الله زاده شیرازی، تهران : مرکز فرهنگی نشر قبله، ۱۳۷۵ش
- تجارب الامم فی اخبار ملوک العرب و العجم، [ از مؤلفی ناشناخته ]، چاپ رضا انزابی نژاد و یحیی کلانتری، مشهد: دانشگاه فردوسی، ۱۳۷۳ش
- تفسیر نمونه، زیر نظر ناصر مکارم شیرازی، تهران : دارالکتب الاسلامیة، ۱۳۶۲۱۳۶۶ش
- ثعالبی، عبدالرحمان، الجواهر الحسان، بیروت، مؤسسة الاعلمی
- جلال الدین همائی، «تابعه»، یغما، سال ۱۳،ش ۹ (آذر ۱۳۳۹)
- جوادعلی، المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، بغداد ۱۴۱۳/۱۹۹۳
- چراغعلی اعظمی، «باورهای عامیانه مردم سنگسر»، هنر و مردم،ش ۹۲ (خرداد ۱۳۴۹)
- حسین بن عبدالوهاب، عیون المعجزات، نجف ۱۳۶۹/۱۹۵۰
- حسین بن محمد راغب اصفهانی، المفردات فی غریب القرآن، چاپ محمد سیدکیلانی، تهران [? ۱۳۳۲ش ]
- خلیل بن احمد، کتاب العین، چاپ مهدی مخزومی و ابراهیم سامرائی، قم ۱۴۰۹
- ذبیح الله صفا، حماسه سرایی در ایران، تهران ۱۳۶۳ش
- رشید لیزول، الجنّ و السحر فی المنظور اسلامی، بیروت ۱۴۲۱/۲۰۰۱
- زکریابن محمد قزوینی، کتاب عجایب المخلوقات و غرایب الموجودات، چاپ فردیناند ووستنفلد، گوتینگن ۱۸۴۹، چاپ افست ویسبادن ۱۹۶۷
- زمخشری، تفسیر کشاف
- سعدالدین وراوینی، کتاب مرزبان نامه، چاپ محمدبن عبدالوهاب قزوینی، لیدن ۱۳۲۷/۱۹۰۹
- سعید شرتونی، اقرب الموارد فی فصح العربیة و الشوارد، قم ۱۴۰۳
- سلطان محمدبن حسن استرآبادی، تحفة المجالس، تهران [ بیتا. ]
- سلیمان بن احمد طبرانی، المعجم الکبیر، چاپ حمدی عبدالمجید سلفی، چاپ افست بیروت ۱۴۰۴ ? ۱۴۰
- سید قطب، فی ظلال القرآن، بیروت ۱۳۸۶/۱۹۶۷
- سیوطی، لقط المرجان فی احکام الجان، به کوشش مصطفی عاشور، قاهره، مکتبة القران
- صادق هدایت، نیرنگستان، تهران ۱۳۴۲ش
- طباطبائی، تفسیر المیزان
- طبرسی، مجمع البیان
- طنطاوی بن جوهری، الجواهر فی تفسیر القرآن الکریم، بیروت ۱۳۵۰
- عبدالرحمان بن ابی بکر سیوطی، الدر المنثور فی التفسیر بالمأثور، چاپ نجدت نجیب، بیروت ۱۴۲۱/۲۰۰۱
- عبدالرحمان بن ابی بکر سیوطی، لَقطُ المرجان فی احکام الجان، علق علیه خالد عبدالله شبل، قاهره [ ۱۹۸۹ ]
- عبدالرزاق بن علی لاهیجی، گوهر مراد، چاپ زین العابدین قربانی لاهیجی، تهران ۱۳۷۲ش
- عبدالقاهربن طاهر بغدادی، الفرق بین الفرق، چاپ محمد محیی الدین عبدالحمید، قاهره : مکتبة محمدعلی صبیح و اولاده، [ بیتا.]
- عبدالله بن عمر بیضاوی، انوارالتنزیل و اسرار التأویل، چاپ عبدالقادر عرفان العشاحسونه، بیروت ۱۴۱۶/۱۹۹۶
- عبدالله ناصری، فرهنگ مردم بلوچ، [ بیجا ] ۱۳۵۸ش
- عبدعلی بن جمعه حویزی، کتاب تفسیر نورالثقلین، چاپ هاشم رسولی محلاتی، قم [ ۱۳۸۳ ۱۳۸۵ ]
- عثمان بن عمر مختاری غزنوی، دیوان، چاپ جلال الدین همائی، تهران ۱۳۴۱ش
- عزیزالدین بن محمد نسفی، مجموعه رسائل مشهور به کتاب الانسان الکامل، چاپ ماریژان موله، تهران ۱۳۵۰ش
- علی بن ابراهیم قمی، تفسیر القمی، چاپ طیب موسوی جزائری، قم ۱۴۰۴
- علی بن اسماعیل اشعری، کتاب مقالات الاسلامیین و اختلاف المصلّین، چاپ هلموت ریتر، ویسبادن ۱۴۰۰/۱۹۸۰
- علی بن حسام الدین متقی، کنزل العمال فی سنن الاقوال و الافعال، چاپ بکری حیانی و صفوه سقا، بیروت ۱۴۰۹/۱۹۸۹
- علی ریاحی، زار و باد و بلوچ، تهران ۱۳۵۶ش
- عمر سلیمان اشقر، عالم الجن و الشیاطین، قاهره [ ۱۹۸۵ ]
- عمروبن بحر جاحظ، کتاب الحیوان،چاپ عبدالسلام محمد هارون،مصر [? ۱۳۸۵۱۳۸۹/ ۱۹۶۵۱۹۶۹]، چاپ افست بیروت ۱۳۸۸/۱۹۶۹
- عوتبی صحاری، سلمة بن مسلم، الأنساب، تصحیح محمد احسان نص، عمان، سلطنة عمان، وزارة التراث القومی و الثقافة، ۱۴۲۷ق.
- فرات بن ابراهیم کوفی، تفسیر فرات الکوفی، چاپ محمدکاظم محمودی، تهران ۱۴۱۰/۱۹۹۰
- فرامرزنامه، به اهتمام رستم پوربهرام سروش تفتی، چاپ سنگی بمبئی ۱۳۲۴
- کتاب ألف لیلة و لیلة، چاپ محسن مهدی، لیدن : بریل، ۱۹۸۴
- کلینی، کافی
- لسان التنزیل، چاپ مهدی محقق، تهران : انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۶۲ش
- مجلسی، بحارالانوار
- محسن میهن دوست، «پدیدههای وهمی دیرسال در جنوب خراسان»، هنر و مردم،ش ۱۷۱ (دی ۱۳۵۵)
- محمد اعلی بن علی تهانوی، کتاب کشاف اصطلاحات الفنون، چاپ محمد وجیه و دیگران، کلکته ۱۸۶۲، چاپ افست تهران ۱۹۶۷
- محمد دبیرسیاقی، پیشاهنگان شعر پارسی، تهران ۱۳۵۱ش
- محمد رشیدرضا، تفسیرالقرآن الحکیم الشهیر بتفسیرالمنار، [ تقریرات درس ] شیخ محمد عبده، ج ۳، ۷، مصر ۱۳۶۷، ج ۸، ۱۳۷۱، ج ۹، ۱۳۶۷
- محمد عجینه، موسوعة اساطیر العرب عن الجاهلیة و دلالاتها، ج ۲، تونس ۱۹۹۴
- محمد فؤاد عبدالباقی، المعجم المفهرس لالفاظ القرآن الکریم، قاهره ۱۳۶۴، چاپ افست تهران ?] ۱۳۹۷ [
- محمدباقربن محمد میرداماد، کتاب القبسات، چاپ مهدی محقق و دیگران، تهران ۱۳۶۷ش
- محمدبن ابراهیم صدرالدین شیرازی، ۱۳۶۶، الشواهدالربوبیه، ترجمه جواد مصلح، تهران، سروش
- محمدبن ابراهیم صدرالدین شیرازی، مفاتیح الغیب، با تعلیقات علی نوری، چاپ محمد خواجوی، تهران ۱۳۶۳ش
- محمدبن احمد ازهری، تهذیب اللغة، ج ۱۰، چاپ علی حسن هلالی، قاهره [ بیتا. ]
- محمدبن احمد بیغمی، داراب نامه، چاپ ذبیح اللّه صفا، تهران ۱۳۳۹۱۳۴۱ش
- محمدبن احمد قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، بیروت ۱۴۰۵/ ۱۹۸۵
- محمدبن اسماعیل بخاری، صحیح البخاری، [ چاپ محمود ذهنی افندی ]، استانبول ۱۴۰۱/۱۹۸۱
- محمدبن جریر طبری، ترجمه تفسیر طبری : فراهم آمده در زمان سلطنت منصوربن نوح سامانی، ۳۵۰ تا ۳۶۵ هجری، چاپ حبیب بغمائی، تهران ۱۳۶۷ش
- محمدبن جریر طبری، جامع البیان عن تأویلای القرآن، مصر ۱۳۷۳/ ۱۹۵۴
- محمدبن حسن صفار قمی، بصائر الدرجات فی فضائل آل محمد «ص»، چاپ محسن کوچه باغی تبریزی، قم ۱۴۰۴
- محمدبن حسن طوسی، التبیان فی تفسیرالقرآن، چاپ احمد حبیب قصیر عاملی، بیروت [ بیتا. ]
- محمدبن حسن طوسی، تهذیب الاحکام، چاپ حسن موسوی خرسان، تهران ۱۳۶۴ش
- محمدبن شاه مرتضی فیض کاشانی، الاصفی فی تفسیرالقرآن، قم ۱۳۷۶ ۱۳۷۸ش
- محمدبن عبدالکریم شهرستانی، الملل و النحل، چاپ محمدسید کیلانی، قاهره ۱۳۸۷/ ۱۹۶۷
- محمدبن عبدالله ازرقی، اخبار مکه و ماجاء فیها من الا´ثار، چاپ رشدی صالح ملحس، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳، چاپ افست قم ۱۳۶۹ش
- محمدبن عبدالله حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، بیروت : دارالمعرفة، [ بیتا. ]
- محمدبن عبدالله شبلی، آکام المرجان فی احکام الجان، چاپ قاسم شماعی رفاعی، بیروت : دارالقلم، [ بیتا. ]
- محمدبن عمر فخررازی، التفسیرالکبیر، او، مفاتیح الغیب، بیروت ۱۴۲۱/ ۲۰۰۰
- محمدبن عمر فخررازی، المطالب العالیة من العلم الالهی، چاپ احمد حجازی سقا، بیروت ۱۴۰۷/۱۹۸۷
- محمدبن عمر فخررازی، کتاب المُحَصَّل، چاپ حسین آتای، قاهره ۱۴۱۱/ ۱۹۹۱
- محمدبن محمد بزودی، کتاب اصول الدین، چاپ هانس پیترلینس، قاهره ۱۳۸۳/۱۹۶۳
- محمدبن محمد بلعمی، تاریخنامه طبری، چاپ محمد روشن، تهران ۱۳۶۶ش
- محمدبن محمد فارابی، رسالتان فلسفیتان، به ضمیمه کتاب التنبیه علی سبیل السعادة، چاپ جعفر آل یاسین، تهران ۱۳۷۱ش
- محمدبن محمد مرتضی زبیدی، تاج العروس من جواهر القاموس، چاپ علی شیری، بیروت ۱۴۱۴/۱۹۹۴
- محمدبن محمود طوسی، عجایب المخلوقات، چاپ منوچهر ستوده، تهران ۱۳۴۵ش
- محمدبن منصور متحمد مروزی، الدرر فی الترجمان، چاپ محمد سرور مولائی، تهران ۱۳۶۱ش
- محمدبن موسی دمیری، حیاة الحیوان الکبری، چاپ ابراهیم صالح، دمشق ۱۴۲۶/۲۰۰۵
- محمدبن یعقوب فیروزآبادی، ترتیب قاموس المحیط، چاپ طاهراحمد زاوی، بیروت ۱۳۹۹/۱۹۷۹
- محمدعلی حمد سیدابی، حقیقة الجن و الشیاطین (من الکتاب و السنة)، قاهره : دارالحدیث، [ بیتا. ]
- محمدعلی نقیب الممالک، امیر ارسلان، چاپ محمدجعفر محجوب، تهران ۱۳۴۰ش
- محمدهادی معرفت، شبهات و ردود حول القرآن الکریم، قم ۱۴۲۴/۲۰۰۳
- محمود شکری آلوسی، بلوغ الارب فی معرفة احوال العرب، چاپ محمد بهجة اثری، بیروت [? ۱۳۱۴ ]
- محمود فزونی استرآبادی، بحیره، چاپ سنگی تهران ۱۳۲۸
- محمود کتیرائی، از خشت تا خشت، تهران ۱۳۷۸ش
- محمودبن عبدالله آلوسی، روح المعانی، بیروت : داراحیاء التراث العربی، [ بیتا. ]
- محمودبن عمر زنجی سجزی، مهذّب الاسماء فی مرتّب الحروف و الاشیاء، چاپ محمدحسین مصطفوی، ج ۱، تهران ۱۳۶۴ش
- مسلم بن حجاج، الجامع الصحیح، بیروت : دارالفکر، [ بیتا. ]
- میمون بن قیس اعشی، دیوان الاعشی الکبیر، چاپ محمداحمد قاسم، بیروت ۱۴۱۵/۱۹۹۴
- ناصرخسرو، کتاب جامع الحکمتین، چاپ هانری کوربن و محمد معین، تهران ۱۳۳۲ش
- نورالدین جعفر بدخشی، خلاصة المناقب : در مناقب میر سیدعلی همدانی، چاپ سیده اشرف ظفر، اسلام آباد ۱۳۷۴ش.
- نووی، یحیی بن شرف، تهذیب الأسماء و اللغات، تصحیح عامر غضبان و عادل مرشد، دمشق، دار الرسالة العالمیة، ۱۴۳۰ق.
- یحیی بن شرف نووی، صحیح مسلم بشرح النووی، بیروت ۴۰۷/۱۹۸۷.
- Hasan M. El –Shamy , Folk traditions of the Arab world: a guide to motif calssification , Bloomington 1995; EI 2 , s. v. "Djinn" (by D. B. Macdonald-[H. Masse[)
- Encyclopaedia of religion and ethics , ed. James Hastings, Edinburgh: T. and T. Clark, 1980-1981, s. v. "Arabs (ancient)" (by Th. Noldeke(
- Encyclopaedia of the Quran , ed. Jane Dammen Mc.Auliffe, Leiden: Brill, 2001- , s. v. "Ifrit" (by Thomas Bauer); Siegmund Fraenkel, Die aramaischen Fremdworter im arabischen , Leiden 1886
- W. Gesenius, A Hebrew and English lexcion of the Old Testament , Oxford 1955
- Toshihiko Izntsu, God and man in the Koran , Tokyo 1964
- Martin R. Zammit, A comparative lexical study of Qur anic Arabic , Leiden 2002.
- Arthur Emanuel Christensen, "Essai sur la demonologie iranienne", Det. Kgl. Danske Videnskabernes Selskab, historisk-filologiske Meddelelser , vol.27, no.1 (1941)
- Hasan M. El-Shamy, Folk traditions of the Arab world: a guide to motif classification , Bloomington 1995
- EI 2 , s.vv. "Djinn. The djinn in folk-lore" (by D. B. MacDonald- [H. Masse[) "ibid. In Turkish folklore" (by P. N. Boratav), "ibid. India" (by K. A. Nizami), "ibid. Indonesia" (by P. Voorhoeve;(Encyclopaedia of religion and ethics , ed. James Hastings, Edinburgh: T. and T. Clark, 1980-1981, s.v. "Arabs (ancient) "(by Th. Noldeke)
- Reinhold Loeffler, Islam in practice: religious beliefs in a persian village , Albany, NY. 1988
- Ulrich Marzolph, Typologie des persischen Volksmarchens , Beirut 1984
- Henri Masse , Croyances et coutumes persanes, suivies de contes et chansons populaires , Paris 1938.
پیوند به بیرون