سعد بن مالک بن وهیب مشهور به سَعد بن ابی‌وَقّاص (درگذشته ۵۴ تا۵۸ق) صحابی پیامبر و از فرماندهان سپاه اسلام در جنگ با ایران. وی در جنگ‌های بدر و احد شرکت داشت. سعد از طرف خلیفه دوم حاکم کوفه بود و با شکایت اهالی آن برکنار شد. او همچنین از سوی عمر فرماندهی مسلمانان را در جنگ قادسیه نیز بر عهده داشت.

سعد بن ابی‌وقاص
مشخصات فردی
نام کاملسعد بن مالک بن وهیب(اهیب) بن عبدمناف بن زهره
کنیهابواسحاق
محل زندگیمکه، مدینه
مهاجر/انصارمهاجر
نسب/قبیلهبنی‌زهره -قریش
خویشاوندانعمر بن سعد(فرزند)
درگذشتاختلافی ۵۴، ۵۵، ۵۸ق
مدفنبقیع
مشخصات دینی
حضور در جنگ‌هاغزوات
هجرت بهمدینه
نقش‌های برجستهاعضای شورای شش نفره
دیگر فعالیت‌هافرمانده سپاه اسلام در نبرد قادسیه

برخی اهل سنت براساس روایتی او را از عشره مبشره می‌دانند. او با خلیفه دوم روابط خوبی داشت و از اعضای شورای شش نفره برای تعیین خلیفه سوم بود. در زمان خلافت امام علی(ع) ابتدا بیعت نکرد و پس از بیعت نیز در جنگ‌ها حاضر نشد. فرزندش عمر سعد فرمانده سپاه کوفه در واقعه کربلا بود.

سعد بین سال‌های ۵۴ تا ۵۸ قمری از دنیا رفت و در قبرستان بقیع دفن شد.

نسب و خاندان

کنیه‌ سعد، ابواسحاق بود.[۱] پدرش مالک بن وهیب(اهیب) بن عبدمناف بن زهره مشهور به ابی‌وقاص[۲] و مادرش حمنه دختر ابوسفیان بن امیه بن عبدالشمس بود.[۳] عمر بن سعد فرمانده سپاه کوفه در واقعه کربلا که امام حسین(ع) و یارانش را به شهادت رساند، فرزند وی بوده است.[۴]

صحابی پیامبر

درباره اسلام آوردن وی روایات و اقوال متفاوتی وجود دارد. نقل شده هفتمین یا پنجمین نفری بوده که مسلمان شده است.[۵] از خودش نقل شده که قبل از وجوب نماز، اسلام آورده است.[۶]

سعد قبل از پیامبر(ص) به مدینه مهاجرت کرد،[۷] پیامبر(ص) میان وی و سعد بن معاذ، پیمان برادری برقرار کرد.[۸]

حضور در غزوات

سعد نخستین فردی است که در سریه عبیده بن حارث در راه اسلام به دشمن تیر انداخته است.[۹] او در جنگ بدر، احد،[۱۰] غزوۀ خندق و خیبر حضور داشت.[۱۱] در فتح مکه یکی از سه پرچم مهاجران در دست او بود.[۱۲] در دیگر غزوات هم همراه پیامبر(ص) بود[۱۳] و از تیراندازان مشهور سپاه اسلام به شمار می‌رفت.[۱۴]

او ۲۷۱ حدیث از پیامبر(ص) نقل کرده است.[۱۵] عمر، ابن عباس، جابر بن سمره، سائب بن یزید، عایشه و دیگران از او روایت نقل کرده‌اند.[۱۶]

دوران خلفای سه‌گانه

طبق برخی روایات، سعد پس از درگذشت پیامبر(ص)، همراه گروهی بود که در خانه فاطمه(س) جمع شده و با مقداد بن اسود قرار گذاشته بودند که با امام علی(ع) بیعت کنند.[۱۷] البته برخی در صحت این موضوع تردید کرده‌اند. آنان به گزارش یعقوبی استناد می‌کنند که عمر و ابوبکر از دادن فرماندهی به خالد بن سعید به این دلیل که بعد از سقیفه برای مدت کوتاهی از بیعت خودداری کرده بود، خودداری کردند.[۱۸] اما سعد در دوران عمر از نفوذ قابل ملاحظه‌ای برخوردار بود.[۱۹]

سعد در دوران عمر بن خطاب، در آخر سال ۱۶ق فرماندهی سپاه اسلام را در نبرد قادسیه علیه ساسانیان را برعهده داشت.[۲۰] عمر، سعد را به ولایت کوفه منصوب کرد[۲۱] طبق دستور عمر بن خطاب به وی در سال ۱۵، ۱۷ یا ۱۹ق، کوفه که پیشتر محل اردوی سپاهیان مسلمان در جریان فتوحات اسلامی بود، به جایی برای اقامت مسلمانان تبدیل شد.[۲۲] از اولین اقدامات سعد بن ابی‌وقاص، ساخت مسجد کوفه و دارالاماره در کوفه بود.[۲۳] عمر در سال ۲۱ق او را از ولایت کوفه برکنار کرد.[۲۴] منابع علت عزل وی را شکایت اهل کوفه به جهت فسق و فجور وی دانسته‌اند.[۲۵]

شورای خلافت

اعضای شورای شش نفره

برای تعیین خلیفه سوم

امام علی (ع)
عثمان بن عفان
عبدالرحمن بن عوف
سعد بن ابی وقاص
زبیر بن عوام
طلحة بن عبیدالله

خلیفه دوم، سعد را به عنوان یکی از اعضای شورای شش نفره برای تعیین خلافت انتخاب کرد.[۲۶] بعد از مرگ عمر، اعضای شورا برای تعیین خلیفه گرد هم آمدند. نوشته‌اند که عمرو بن عاص و مغیرة بن شعبه کنار درِ محل اجتماع نشستند، سعد بن ابی‌وقاص آن دو را از آنجا دور کرد[۲۷] به گزارش نهایة الارب امام علی(ع) در این ماجرا با سعد ملاقات کرد و او را سوگند داد با عبدالرحمن بن عوف به نفع عثمان همدست نشود.[۲۸] اما سعد به نفع عبدالرحمن بن عوف رأی داد و در نهایت منجر به انتخاب عثمان گردید. عثمان مدتی ولایت کوفه را به سعد داد اما بعد او را عزل نمود. عثمان همچنین کمک‌هایی به سعد می‌کرد از جمله قریه‌ای به نام «قریۀ هرمز» را به اقطاع به سعد داد.[۲۹][یادداشت ۱]

سعد در ماجرای قتل عثمان، دخالت چندانی نکرد.[۳۰]

خلافت امام علی(ع)

هنگامی که امام علی(ع) خلافت را به دست گرفت سعد در بیعت عمومی با امام بیعت نکرد او خطاب به امام گفت: بیعت نمی‌کنم تا همه مردم بیعت کنند، به خدا مایه زحمت نخواهم شد.[۳۱] امام در خطبه‌ای به عدم بیعت عده‌ای با خود اشاره کرده و گفته که از ابن عمر، سعد بن ابی‌وقاص و محمد بن مسلمه اخباری به اطلاع من رسیده که آن را خوش نمی‌دارم و در این باره میان من و آنان حق حکم خواهد کرد.[۳۲] شیخ مفید معتقد است گرچه امام علی از تخلف‌کنندگان ناراضی بود اما بیعت تحمیلی و اجباری را نیز نمی‌پذیرفت.[۳۳]

به گزارش ابن سعد در الطبقات، سعد بن ابی‌وقاص بعدها با امام علی(ع) بیعت کرد اما چون در جنگ‌ها همراه امام نبود این شبهه به وجود آمد که با او بیعت نکرده است.[نیازمند منبع] سعد درباره بیعت نکردن و عدم همراهی خود با امام علی سخنان و دلایل گوناگونی به زبان آورده است. گاه خود را سزاوارتر به خلافت می‌دانست و‌ گاه مشخص نبودن جبهه حق از باطل را دلیل عدم شرکت خود در نبردها ذکر می‌کرد.[۳۴] امام علی(ع) کسانی که با او بیعت نکرده و او را یاری نکرده بودند را طایفه‌ای می‌دانست که حق را ضایع کرده و باطل را هم یاری نکردند.[۳۵]

شیخ مفید سبب اصلی خودداری سعد از یاری امام علی(ع) را حسد دانسته و می‌نویسد: این موضوع از آنجا سرچشمه گرفت که عمر بن خطاب، سعد را هم از اعضای شورای شش نفره قرار داد و شایستگی او را برای رسیدن به خلافت تصویب کرد و سعد هم پنداشت که شایستگی مقام رهبری را دارد و این گمان، دنیا و دین او را تباه ساخت و سرانجام هم به آنچه امید بسته بود نرسید.[۳۶]

هر چند سعد با امیرمومنان(ع) بیعت نکرد[۳۷] ولی سب آن حضرت را نیز روا نمی‌شمرد و در پاسخ معاویه که از او پرسید چرا سب علی نمی‌کند؟ حدیث منزلت، حدیث رایت و آیه مباهله را یادآور شد و گفت که اگر یکی از آن سه را داشتم برایم از شتران سرخ‌مو دوست داشتنی‌تر بود.[۳۸]

کناره‌گیری از جنگ‌ جمل و صفین

معاویه در نامه‌ای به سعد، سزاوارترین مردم برای دادخواهی عثمان از میان قریش را کسانی دانست که در شورای شش نفره بودند. او هدف طلحه، زبیر و عایشه از جنگ جمل را همین دادخواهی دانست، و از او خواست که با آنان هماهنگ شود.[۳۹] او در پاسخ معاویه نوشت:

عمر از قریش جز کسانی را که خلافت را سزاوار بودند در شورا وارد نکرد و هیچ یک از ما از دیگری شایسته‌تر نبود مگر به اتفاق‌نظر خود ما بر او، با این تفاوت که آنچه ما داشتیم در علی نیز بود ولی آنچه او داشت در ما نبود و این کاری بود که ما نه آغازش را خوش داشتیم و نه پایانش را. اما طلحه و زبیر اگر در خانه‌های خود می‌ماندند برایشان بهتر بود. خداوند ام‌المؤمنین(عایشه) را نیز بر آنچه کرد، ببخشاید.[۴۰]

سعد در جنگ صفین حاضر نشد. پس از نبرد صفین، گروهی از قریش در دومة الجندل حاضر شدند تا ماجرای حکمیت برگزار شود اما سعد به آنجا هم نرفت و گفت: من در کاری که در اولش حاضر نشدم در پایانش نیز حاضر نمی‌شوم و اگر قرار بود از کسی حمایت کنم از علی بن ابی‌طالب حمایت می‌کردم.[۴۱]

سعد معتقد بود که معاویه به زور بر مردم مسلط شده و از امیرالمؤمنین خواندن معاویه خودداری و او را پادشاه خطاب کرد و در جواب اعتراض معاویه گفت: در صورتی که ما تو را امیر نموده بودیم، امیرمؤمنان بودی اما تو خود این کار را به دست گرفتی.[۴۲] سید حمیری در شعری اشاره کرده که با یاری نکردن سعد و قبیله‌اش حضرت علی را، زمینه پیروزی معاویه فراهم شد: قوم سعد از راه راست خدا بگشتند؛ فرومایه‌ای را بخواندند که پیشوای آنها شد. اگر سستی بنی‌زهره (قوم سعد) نبود، به پیشوایی نمی‌رسید.[۴۳]

همچنین بر پایه روایتی، هنگامی که امام علی(ع) گفت «سَلُونِی قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِی» سعد از تعداد موهای سر و محاسن خود پرسید. حضرت در پاسخ او سوگند یاد کرد که از چیزی پرسیدی که پیشتر رسول خدا به من خبر داده بود در سر و محاسن تو مویی نیست جز اینکه شیطان بر پای آن نشسته است. در خانه تو بزغاله‌ای( منظور عمربن سعد است) است که فرزندم حسین(ع) را به قتل می‌رساند.[۴۴]

خصوصیات

بنابر برخی گزارش‌ها، سعد مردی کوتاه قامت و فربه، با سری بزرگ و پرمو بود. اخلاقی تند داشت و گاهی لباسی از خز می‌پوشید و انگشتری از طلا در دست داشت.[۴۵]

در روایات اهل سنت فضیلت‌هایی برای او آمده است از جمله اینکه «عشرۀ مبشره» (ده تنی است که مژدۀ بهشت به آنها داده شده بوده)[۴۶] و مستجاب الدعوة بوده است.[۴۷] البته برخی در صحت این فضایل تردید کرده و آنها را فضیلت‌تراشی برای او می‌دانند.[نیازمند منبع]

درگذشت

سعد در قصرش در سرزمین عتیق در نزدیکی مدینه از دنیا رفت. جنازه او را به مدینه آوردند مروان بن حکم بر او نماز گزارد و در قبرستان بقیع به خاک سپردند.[۴۸]

در مورد زمان وفاتش اختلاف وجود دارد. سال‌های ۵۴، ۵۵، ۵۸ قمری و سن وفاتش هم ۵۸، ۷۴ و ۸۳ هم ذکر شده است.[۴۹] بنا بر برخی اقوال وی به دلیل کارشکنی در ولایت‌عهدی یزید به دست معاویه به وسیله سم کشته شد.[۵۰]

دارایی وی پس از مرگ حدود ۲۵۰ هزار درهم بوده است. نقل شده که وی زکات ۵ هزار درهمی هم داده است.[۵۱]

مطالعه بیشتر

  • کتاب سعد بن ابی‌وقاص؛ بازخوانی یک ریزش؛ پژوهشی تحلیلی، تاریخی درباره زندگانی سعد بن ابی‌وقاص نوشته محمدمحسن طبسی، منتشر شده در ۱۳۸۶ش.

پانویس

  1. ابن عبدالبر، الاستیعاب، ۱۴۱۲ق، ج۲، ص۶۰۶-۶۰۷.
  2. ابن عبدالبر، الاستیعاب، ۱۴۱۲ق، ج۲، ص۶۰۶-۶۰۷؛ ابن اثیر، اسد الغابه، ۱۴۰۹ق، ج۲، ص۲۱۴.
  3. ابن اثیر، اسد الغابه، ۱۴۰۹ق، ج۲، ص۲۱۴.
  4. ابن اثیر، اسدالغابه، ۱۴۰۹ق، ج۱، ص۴۹۸.
  5. ابن اثیر، اسد الغابه، ۱۴۰۹ق، ج۲، ص۲۱۴.
  6. ابن عبدالبر، الاستیعاب، ۱۴۱۲ق، ج۲، ص۶۰۷؛ ابن اثیر، اسد الغابه، ۱۴۰۹ق، ج۲، ص۲۱۴؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ۱۴۰۵ق، ج۳، ص۲۱، ۱۳۹.
  7. ابن حجر، تهذیب التهذیب، ۱۴۰۴ق، ج۳، ص۴۱۹.
  8. ابن سعد، الطبقات الکبری، ۱۴۰۵ق، ج۳، ص۱۴۰.
  9. ابن عبدالبر، الاستیعاب، ۱۴۱۲ق، ج۲، ص۶۰۷؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ۱۴۰۵ق، ج۳، ص۱۴۰.
  10. ابن سعد، الطبقات الکبری، ۱۴۰۵ق، ج۳، ص۱۲۳؛ ابن اثیر، اسد الغابه، ۱۴۰۹ق، ج۲، ص۲۱۴.
  11. ابن اثیر، اسد الغابه، ۱۴۰۹ق، ج۲، ص۲۱۴.
  12. ابن سعد، الطبقات الکبری، ۱۴۰۵ق، ج۳، ص۱۲۳.
  13. ابن اثیر، اسد الغابه، ۱۴۰۹ق، ج۲، ص۲۱۴.
  14. ابن عبدالبر، الاستیعاب، ۱۴۱۲ق، ج۲، ص۶۰۸-۶۰۷.
  15. ابن حزم، اسماء الصحابه الرواة، ص۴۸.
  16. ابن اثیر، اسد الغابه، ۱۴۰۹ق، ج۲، ص۲۱۷.
  17. ابن ابی‌الحدید، شرح نهج البلاغه، ۱۴۰۴ق، ج۲، ص۵۶.
  18. یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، دارصادر، ج۲، ص۱۲.
  19. ابن اثیر، اسد الغابه، ۱۴۰۹ق، ج۲، ص۲۱۵.
  20. بلاذری، فتوح البلدان، ص۲۵۲؛ ابن اثیر، اسد الغابه، ۱۴۰۹ق، ج۲، ص۲۱۵؛ ابن عبدالبر، الاستیعاب، ۱۴۱۲ق، ج۲، ص۶۰۸.
  21. ابن عبدالبر، الاستیعاب، ۱۴۱۲ق، ج۲، ص۶۰۸؛ بلاذری، فتوح البلدان، صص۲۷۰-۲۷۱.
  22. دینوری، الأخبار الطوال، ۱۳۷۳ش، ص۱۲۳-۱۲۴.
  23. براقی، تاریخ کوفه، ۱۳۸۱ش، ص۱۱۹.
  24. ابن عبدالبر، الاستیعاب، ۱۴۱۲ق، ج۲، ص۶۰۸.
  25. ابن عبدالبر، الاستیعاب، ۱۴۱۲ق، ج۲، ص۶۰۸؛ بلاذری، فتوح البلدان، ۱۹۸۸م، ص۲۷۴.
  26. ابن اثیر، اسد الغابه، ۱۴۰۹ق، ج۲، ص۲۱۵.
  27. .ابن کثیر، البدایه و النهایه، ۱۴۰۸ق، ج۷، ص۱۶۴.
  28. نویری، نهایة الارب، ج۴، ص۳۲۳.
  29. بلاذری، فتوح البلدان (ترجمه)، ۱۳۳۷ش، ص۳۸۹.
  30. ابن اثیر، اسد الغابه، ۱۴۰۹ق، ج۲، ص۲۱۶.
  31. مفید، الجمل، ۱۴۱۳ق، ص۱۳۱.
  32. مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۱، ص۲۴۳.
  33. مفید، الجمل، ۱۴۱۳ق، ص۱۱۱.
  34. ابن سعد، الطبقات الکبری، ۱۴۰۵ق، ج۳، ص۱۴۳؛ مفید، الجمل، ۱۴۱۳ق، ص۹۵.
  35. ابن عبدالبر، الاستیعاب، ۱۴۱۲ق، ج۲، ص۶۱۰.
  36. مفید، الجمل، ۱۴۱۳ق، ص۹۷.
  37. طبری، تاریخ طبری، ۱۳۸۷ق، ج۴، ص۴۳۱.
  38. نسائی، خصائص امیرالمومنین، ص۴۷-۴۸؛ ابن اثیر، اسدالغابه، ۱۴۰۹ق، ج۳، ص۶۰۱؛ ابن حجر، الاصابه، ۱۴۱۵ق، ج۴، ص۴۶۸.
  39. یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، دارصادر، ج۲، ص۱۸۷.
  40. یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، دارصادر، ج۲، ص۱۸۷.
  41. ابن ابی‌الحدید، شرح نهج البلاغه، ۱۴۰۴ق، ج۲، ص۲۵۰-۲۵۱.
  42. یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، دارصادر، ج۲، ص۲۱۷.
  43. مسعودی، مروج الذهب، ۱۴۰۹ق، ج۳، ص۱۵.
  44. ابن قولویه، کامل الزیارات، ۱۳۵۶ش، ص۷۴؛ صدوق، الامالی، ۱۳۷۶ش، ص۱۳۴؛ مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۱، ص۳۳۰.
  45. ابن سعد، الطبقات الکبری، ۱۴۰۵ق، ج۳، ص۱۴۳.
  46. ابن عبدالبر، الاستیعاب، ۱۴۱۲ق، ج۲، ۶۰۷؛ ابن اثیر، اسد الغابه، ۱۴۰۹ق، ج۲، ص۲۱۴؛ نویری، نهایة الارب، ج۲۰، ص۲۳۳.
  47. نویری، نهایة الارب، ج۲۰، ص۲۳۳؛ ابن عبدالبر، الاستیعاب، ۱۴۱۲ق، ج۲، ص۱۷۱.
  48. ابن عبدالبر، الاستیعاب، ۱۴۱۲ق، ج۲، ص۶۱۰؛ ابن اثیر، اسد الغابه، ۱۴۰۹ق، ج۲، ص۲۱۷؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ۱۴۰۵ق، ج۳، ص۱۴۷.
  49. ابن عبدالبر، الاستیعاب، ۱۴۱۲ق، ج۲، ص۶۱۰؛ ابن اثیر، اسد الغابه، ۱۴۰۹ق، ج۲، ص۲۱۷؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ۱۴۰۵ق، ج۳، ص۱۴۸.
  50. ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، دارالمعرفه، ج۱، ص۶۰.
  51. ابن سعد، الطبقات الکبری، ۱۴۰۵ق، ج۳، ص۱۴۹.

یادداشت

  1. اصطلاحی در امور ارضی، مالیاتی‌ و دیوانی‌ در قلمرو اسلام‌، و آن واگذاری زمین‌، آب‌، معدن‌ یا منافع‌ حاصل‌ از آن‌، یا واگذاری حقِ گردآوری‌ خراج‌ و مالیات‌، یا واگذاری‌ محلی‌ برای كسب‌ و كار است،‌ به‌ كسی‌ به‌طور محدود و در زمانی‌ معین‌ یا نامحدود. https://www.cgie.org.ir/fa/article/259458/اقطاع؛ دانشنامه ایران، اقطاع، سجادی

منابع

  • ابن قولویه، جعفر بن محمد، کامل الزیارات، تصحیح: عبدالحسین امینی، نجف، دارالمرتضویه، ۱۳۵۶ش.
  • ابن ابی‌الحدید، شرح نهج البلاغة، تحقیق: محمد ابوالفضل ابراهیم، قم، کتابخانه حضرت آیت الله العظمی مرعشی نجفی، ۱۴۰۴ق.
  • ابن اثیر، علی بن بن محمد، اسد الغابه فی معرفه الصحابه، دارالفکر، بیروت، ۱۴۰۹ق/۱۹۸۹م.
  • ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، الاصابه فی تمییز الصحابه، تحقیق: عادل احمد عبدالموجود و علی محمد معوض، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۴۱۵ق/۱۹۹۵م.
  • ابن حجر، تهذیب التهذیب، دارالفکر، بیروت، ۱۴۰۴ق/۱۹۸۴م.
  • ابن حزم، اسماء الصحابة الرواة و مالکل واحد من العدد، تحقیق: سید کسروی حسن، دارالکتب العلمیه، بیروت، ۱۴۱۲ق/۱۹۹۲م.
  • ابن سعد، محمد، الطبقات الکبری، دارالفکر، بیروت، ۱۴۰۵ق/۱۹۸۵م.
  • ابن عبدالبر قرطبی، یوسف بن عبدالله، الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، تحقیق: علی محمد بجاوی، بیروت، دارالجیل، ۱۴۱۲ق/۱۹۹۲م.
  • ابن کثیر، اسماعیل بن کثیر، البدایه و النهایه، تحقیق: علی شیری، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۸ق.
  • ابوالفرج اصفهانی، علی بن حسین، مقاتل الطالبیین، تحقیق: سید احمد صقر، بیروت، دارالمعرفه، بی‌تا.
  • براقی، سید حسین، تاریخ کوفه، ترجمه: سعید راد رحیمی، مشهد، آستان قدس رضوی، ۱۳۸۱ش.
  • بلاذری، احمد بن یحیی، فتوح البلدان،‌ دار و مکتبه الهلال، ۱۹۸۸م.
  • بلاذری، احمد بن یحیی، فتوح البلدان، ترجمه: محمد توکل، تهران، نشر نقره، ۱۳۳۷ش.
  • دینوری، احمد بن داود، الأخبار الطوال، قم، الشریف الرضی، ۱۳۷۰ش.
  • سجادی، صادق، «اقطاع»، در دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ۱۸ خرداد ۱۳۹۹ش.
  • صدوق، محمد بن علی، الامالی، تهران، کتابچی، ۱۳۷۶ش.
  • طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت،‌ دارالتراث، ۱۳۸۷ق.
  • طوسی، محمد بن حسن، رجال، تحقیق سید محمدصادق بحرالعلوم، مکتبة الحیدریه فی النجف، نجف، ۱۳۸۱ق/۱۹۶۱م.
  • نسائی، احمد بن شعیب، خصائص امیرالمومنین، تحقیق: محمدهادی امینی، طهران، مکتبة نینوی الحدیثه، بی‌تا.
  • مفید، محمد بن محمد، الإرشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، تصحیح: مؤسسة آل البیت، قم، کنگره شیخ مفید، ۱۴۱۳ق.
  • مفید، محمد بن محمد، الجمل و النصرة لسید العترة فی حرب البصرة، تحقیق: علی میرشریفی، قم، کنگره شیخ مفید، ۱۴۱۳ق.
  • یعقوبی، احمد بن ابی‌یعقوب، تاریخ الیعقوبی، بیروت، دارصادر، بی‌تا.
  • مسعودی، علی بن حسین، مروج الذهب و معادن الجوهر، تحقیق: اسعد داغر، قم، دارالهجره، ۱۴۰۹ق.