ولایت: تفاوت میان نسخهها
جز ←منابع |
|||
خط ۱۴۸: | خط ۱۴۸: | ||
*فخر رازی، محمد بن عمر، التفسیر الکبیر، بیروت، دار احیاء التراث العربی، بیتا. | *فخر رازی، محمد بن عمر، التفسیر الکبیر، بیروت، دار احیاء التراث العربی، بیتا. | ||
*قوشجی، ملا علی، شرح التجرید، قم، منشورات الشریف الرضی، بیتا. | *قوشجی، ملا علی، شرح التجرید، قم، منشورات الشریف الرضی، بیتا. | ||
*کلینى، محمد بن یعقوب، الکافی، تحقیق علی اکبر غفاری و محمد آخوندی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق. | |||
*مراغی، احمد مصطفی، تفسیر مراغی، بیروت، دار احیاء التراث العربی، بیتا. | *مراغی، احمد مصطفی، تفسیر مراغی، بیروت، دار احیاء التراث العربی، بیتا. | ||
*مطهری، مرتضی، امامت و رهبری، قم، انتشارات صدرا، ۱۳۸۰ش. | *مطهری، مرتضی، امامت و رهبری، قم، انتشارات صدرا، ۱۳۸۰ش. |
نسخهٔ ۲۶ سپتامبر ۲۰۱۹، ساعت ۱۵:۰۰
خداشناسی | |
---|---|
توحید | اثبات خدا • توحید ذاتی • توحید صفاتی • توحید افعالی • توحید عبادی • صفات ذات • صفات فعل |
فروع | توسل • شفاعت • تبرک • استغاثه |
عدل الهی | |
حُسن و قُبح • بداء • امر بین الامرین | |
نبوت | |
عصمت پیامبران • خاتمیت • پیامبر اسلام • معجزه• اصالت قرآن | |
امامت | |
باورها | عصمت امامان • ولایت تكوینی • علم غیب • خلیفةالله • غیبت • مهدویت • انتظار فرج • ظهور• رجعت • امامت تنصیصی |
امامان | امام علی • امام حسن • امام حسین • امام سجاد • امام باقر • امام صادق • امام کاظم • امام رضا • امام جواد • امام هادی • امام عسکری • امام مهدی |
معاد | |
برزخ • معاد جسمانی • حشر • صراط • تطایر کتب • میزان | |
مسائل برجسته | |
اهلبیت • چهارده معصوم • کرامت • تقیه • مرجعیت • ولایت فقیه • ایمان مرتکب کبیره |
وِلایت و مشتقات آن به معنای سرپرستی، مالکیت تدبیر و صاحب اختیار بودن از واژههای پراستعمال قرآن کریم است. ولایت، گاهی اشاره به فعل خداست که در این صورت عین توحید و یکی از اسماء و صفات خداوند است. این نوع ولایت که ولایت تکوینی و رابطه علی و معلولی بین خالق و مخلوق است، منحصر به خداست. از آنجا که ولایت خداوند ذاتی است، بنابراین ولایت برخی از پیامبران و ائمه معصومین، ظهور و تجلی ولایت خداست. ولایت گاهی نیز تشریعی، یعنی قراردادی و اعتباری است و به معنای قانونگذاری در جهان خلقت است. این ولایت نیز متعلق به خداوند دانسته شده است.
ولایت گاهی بر فعل انسان است که در این حالت، از سنخ ولایت تشریعی است. این نوع ولایت در فقه مورد بررسی قرار میگیرد و شامل ولایت بر محجوران و ولایت بر نخبگان جامعه یا ولایت فقیه میشود.
متکلمین شیعه معتقدند همه پیامبران ولیّ نبودند و طبق آیات قرآن، فقط برخی از پیامبران نظیر حضرت رسول اکرم و حضرت ابراهیم به این مقام رسیدهاند. همچنین معتقدند که معرفی ولی، بر اساس قاعده لطف بر خدا واجب است. برای تحقق این قاعده، لازم است که ولی معصوم باشد و توسط معصوم دیگری همچون پیامبر معرفی شده باشد.
با وجود اینکه ولایت در عرفان، جنبه باطنی دین و به منزله گنجی مخفی است، به عقیده برخی هر سالکی با پیمودن مراحل سلوک میتواند به آن دست یابد. ولایت، مقام قرب است که به عقیده برخی دیگر مخصوص پیامبر اسلام و ائمه معصومین است.
مفهومشناسی
واژه وِلایت را به معنای سرپرستی یا دوستی دانستهاند.[۱] به عقیده برخی «سرپرستی» معنایی است که سیاق برخی از آیات قرآن کریم نیز به آن اشاره دارد.[۲] ولایت به معنای سرپرستی و تصدی امور که بیشتر در اندیشه شیعه مورد توجه است بر دو نوع است ولایت بر اشیاء یا شی و یا ولایت بر اشخاص یا شخص؛ ولایت بر اشیاء مانند ولایت و سرپرستی شخص بر اموال کسی که مرده است و ولایت بر شخص یا اشخاص مانند سرپرستی ولی بر همه جوانب مالی کودک، فرزند یا مجنون و یا ولایت خداوند و فرستادگان او مانند برخی از پیامبران و ائمه معصومین در امور دنیا و آخرت مومنان است.[۳]
اهمیت و جایگاه
برخی واژه ولایت و همه مشتقات آن را در قرآن کریم یکی از پراستعمالترین واژهها عنوان کردهاند.[۴] اگر چه مشتقات این واژههایی مانند «ولی» و «مولی» ۲۳۳ بار (۱۱۰ بار به صورت فعل و ۱۲۳ بار به صورت اسم) در معانی مختلفی در قرآن به کار رفته است؛[۵] ولی واژه «ولایت» فقط دو بار در قرآن آمده است؛[۶] یکی در آیه ۷۲ سوره انفال و دیگری در آیه ۴۴ سوره کهف که در هر دو آیه به صورت «وَلایت» استفاده شده است.[۷] برخی معتقداند که بین «وَلایت» و «وِلایت» فرقی نیست و هر دو واژه به معنای نزدیک بودن و سرپرستی هستند. اما برخی عنوان کردهاند که وَلایت به معنای ربوبیت، محبت، نصرت، موالات و صله است و وِلایت به معنای تولیت و سلطنت است و همچنین وَلایت، متعلّق به خالق و وِلایت، متعلّق به مخلوق است.[۸]
علامه طباطبایی معتقد است که ولایت در قرآن کریم به معنای محبت نیست بلکه به معنای مالکیت تدبیر و سرپرستی است.[۹] آیه ۵۵ سوره مائده که از مهمترین دلایل اثبات امامت حضرت علی است به آیه «ولایت» مشهور است. این آیه به نظر بسیاری از علمای شیعه و برخی از علمای اهل سنت مانند زمخشری، طبری، نیشابوری، فخر رازی در وصف حضرت علی(ع) نازل شده است.[۱۰]
ولایت اصل اجتماعی، سیاسی و معنوی
روایات بسیاری،[۱۱] ولایت را از اساسیترین و مهمترین پایهها و ارکان دین اسلام برشمردهاند؛[۱۲] زیرا شامل مساله سرپرستی و زمامداری امور دینی اعم از ظاهری و باطنی، جسمی و روحی، دنیوی و اخروی، مادی و معنوی، عبادی و اجتماعی میشود؛ مسائلی که همه از شئون دین اسلام هستند و از اموریاند که رسول الله(ص) بر آن ولایت داشته است.[۱۳]
ولایت در اندیشه شیعه بسیار مهم است؛ چرا که در برخی از روایات،[۱۴] ولایت شرط قبول دیگر اعمال عنوان شده است.[۱۵] و این مسئله برای شخص پیامبر اکرم(ص) هم مهم بوده است؛ چون آن مقداری که رسول خدا(ص) به ولایت سفارش کردند، به دیگر مسائل دینی سفارش نکردند. حضرت محمد صلی الله علیه و آله در روایات متعددی همچون روایت عشیره، روایت انس، روایت غدیر، روایت منزلت، روایت ثقلین، روایت سفینه و ... به مساله ولایت اشاره کردهاند.[۱۶] علاوه بر این شهادت ثالثه در اندیشه شیعه؛ یعنی شهادت به ولایت امام علی(ع) در اذان و اقامه بعد از شهادت به وحدانیت خداوند و رسالت پیامبر اکرم(ص) نیز نشان دهنده اهمیت ولایت در اندیشه شیعه است، امری که علمای اهل سنت آن را بدعت عنوان کردهاند در حالی که شواهدی نیز وجود دارد که مساله شهادت به ولایت امام علی(ع) در اذان قبلا توسط افرادی همچون سلمان و ابوذر در زمان حیات پیامبر مورد استفاده قرار گرفته است.[۱۷]
امامت، ولایت خاصه است
برخی معتقدند که امامت به معنای زمامداری و حکومت است[۱۸] این واژه در آیات و روایات معصومین(ع) هم به معنای پیشوا و مقتدای معنوی و کسی که قول و فعل او الگو و حجت است به کار رفته است و هم به معنای پیشوای سیاسی که از آن به ولی امر هم تعبیر میشود.[۱۹] برخی مدعی شدهاند که ولایت، به صورت مستقل از مسأله امامت مورد بحث قرار نگرفته است. به نحوی که یکی از مولفههای حقیقت امامت؛ ولایت و سرپرستی همه مکلفان مطرح شده است.[۲۰]
برخی از علمای شیعه تفاوتی میان ولایت و امامت قرار ندادهاند؛ مثلا مکارم شیرازی در کتاب آیات ولایت در قرآن، ولایت و امامت را همواره در کنار هم به عنوان یک مفهوم قرار میدهد[۲۱] وی همچنین در کتاب پیام قرآن، ولایت عامه و خاصه را به معنای امام و پیشوا عنوان میکند.[۲۲] در کتاب ولایت فقیه جوادی آملی نیز پیوستگی امامت و ولایت قابل مشاهده است.[۲۳] مرتضی مطهری نیز در کتاب امامت و رهبری، امامت را به معنای ولایت دانسته است.[۲۴] این در حالی است که برخی از معاصران معتقدند اخذ ولایت در امور دنیوی در مفهوم امامت به معنای تنزل منصب امامت است چرا که امامت مانند نبوّت به امور دینی متعلق است و نه دنیوی.[۲۵]
هر پیامبری ولایت ندارد
قرآن کریم از برخی پیامبران مانند حضرت رسول اکرم(ص) و حضرت ابراهیم(ع) نام برده است که علاوه بر مقام نبوت، مقام ولایت را نیز دارند.[۲۶] و هیچ آیهای از قران صراحتا به این موضوع که آیا هر پیامبری، مقام ولایت هم دارد یا نه نپرداخته است.
علمای شیعه در پاسخ به این پرسش دو دسته هستند:
۱- مقام نبوت همتراز مقام ولایت نیست.[۲۷] شیخ طوسی معتقد است پیامبران تنها با داشتن مقام پیامبری لزوما ولایت و تصرف در امور ندارد، بلکه انبیای خاصی ولایت داشتند.[۲۸] شیخ مفید نظر شیخ طوسی را مطابق با نظر بیشتر علمای شیعه میداند.[۲۹]
۲- مقدس اردبیلی بر خلاف دیگر علما تفاوت چندانی بین نبی و امام قائل نیست و معتقد است که تنها تفاوت آنها در مورد وحی است که به ولی یا امام وحی نمیشود.[۳۰] میرجهانی بر این باور است که سلب ولایت از پیامبر محال است [۳۱]
ولایت فعل خداوند است
آیات متعددی در قرآن کریم مانند آیه ۲۵۷ سوره بقره، آیه ۷ سوره اعراف، آیه ۶۸ سوره آل عمران، آیه ۱۱ سوره محمد، آیه ۴۰ سوره انفال، آیه ۲۲ سوره حج، آیه ۴ سوره تحریم و آیه ۱۱ سوره رعد به سرپرستی و متولی بودن خداوند در جهان اشاره کردهاند.[۳۲]
متکلمان ولایتی که فعل خداست را یکی از مهمترین مسائل کلامی میدانند. برخی، آن را در ضمن مباحث امامت آوردهاند و برخی دیگر، آن را به عنوان یک موضوع مستقل، مورد تحلیل قرار دادهاند.[۳۳] از میان آثار مستقل کلامی که در باب ولایت در تاریخ اندیشه اسلامی ثبت شده است، آثار کسانی چون: ترمذی، طبری، ماوردی و ابن قتیبه را میتوان نام برد.[۳۴]
ولایت خدا عین توحید اوست
ولی از جمله اسماء و صفات خداوند است که مانند توحید از خداوند جدا شدنی نیست، چرا که جهان بدون ولایت محقق نمیشود و اگر هم محقق شود بدون ولایت باقی نمیماندو به عبارتی نابود میشود.[۳۵] بنابراین ولایت حقیقی و اصیل برای خداوند است.[۳۶] قرآن کریم نیز بارها این صفت را به خداوند نسبت داده است مثلا در آیه نهم سوره شوری تاکید شده است که ولایت حقیقی فقط مخصوص خداوند است.[۳۷] علامه طباطبایی نیز این محتوی را تایید میکند و معتقد است این آیه به انحصار ولایت در خدا و واجب بودن قبول خداوند به عنوان ولی اشاره دارد.[۳۸]
خلافت انسان بر زمین از سوی خداوند است
بسیاری از علمای شیعه معتقدند که خلافت انسان بر روی زمین به این معناست که انسان نمونه صفات و اسمای الهی شود و ولایتی که مخصوص خداوند است به انسان واگذار شود.[۳۹] این ولایت شرایطی دارد که فقط برخی از انسانها میتوانند به این مقام برسند.[۴۰] با توجه به اختصاص ولایت به خداوند، هیچ گونه ولایتی برای غیر خداوند ثابت نیست مگر ولایتی که خداوند اجازه داده باشد.[۴۱] بنابراین ولایت انسان ولایت عرضی است که در قرآن کریم نیز به آن اشاره شده است.[۴۲] قرآن کریم اطاعت از پیامبران و اولی الامر را اطاعت از خداوند عنوان کرده چرا که آنها به اذن خداوند ولایت دارند.[۴۳] بر این اساس چون نفس ولایت خداوند و اطاعت از او واجب است پس اطاعت از سرپرستانی که خداوند مشخص کرده است نیز واجب است.[۴۴]
ولایت معصوم، عین ولایت خداست
به عقیده برخی از شیعیان بین ولایت معصومین(ع) و ولایت خداوند جدایی و فاصلهای نیست و در واقع ولایت آنها، همان ولایت خداست.[۴۵] این ولایت به معنای واگذاری و استقلال نیست بلکه ولایت آنها از نوع ظهور و تجلی است. یعنی ولایت معصومین همان ولایت خداوند است که در آنها ظهور و جلوه کرده است.[۴۶] ولایت آنها به اذن و فرمان خداوند است.[۴۷] لذا پیروی از آنها بر اساس آیه اولی الامر و همچنین آیه ولایت همانند ولایت خداوند بر همه لازم است.[۴۸]
اقسام ولایت
ولایت به معنای سرپرستی چندین صورت دارد:
ولایت تکوینی؛ ولایت واقعی و حقیقی
برخی معتقدند؛ ولایت تکوینی زمانی محقق است که رابطه بین سرپرست و سرپرست شدهها رابطه علت و معلول باشد. این نوع ولایت به تکوین و موجودات عینی جهان مربوط میشود. این نوع رابطه از سرپرستی حقیقی و به عبارتی ضروری است. از این رو هیچ گاه تخلف بردار نیست.[۴۹]
ولایت تکوینی دو نوع است ولایت ذاتی و ولایت عرضی. ولایت ذاتی مخصوص خداوند است.[۵۰] برخی از آیات قرآن کریم که اشاره به ولایت تکوینی خداوند دارند عبارتاند از آیه ۹ سوره شوری، آیه ۴ سوره سجده، آیه ۱۰۱ سوره یوسف، آیه ۴۴ سوره شوری و آیه ۱۶ سوره قاف.[۵۱] نوع انسان نیز ولایتی تکوینی دارد که این ولایت عرضی است. تسلط انسان بر نفسش نوعی ولایت تکوینی است؛ چرا که اعضاء انسان در خدمت نفس انسان قرار دارند.[۵۲]
ولایت تشریعی؛ ولایت قراردادی و اعتباری
ولایت تشریعی بر خلاف ولایت تکوینی، اعتباری و قراردادی است و رابطه علت و معلولی بین دو طرف ولایت وجود ندارد.[۵۳] در واقع ولایت تشریعی مقام و منصب قانونی است که خداوند به برخی از افراد به عنوان مقام رسمی عطا کرده است تا به امور دینی و اجتماعی انسانها رسیدگی کنند.[۵۴] خداوند در آیات ۲۵۷ سوره بقره، ۶۸ سوره آل عمران، ۱۹ سوره جاثیه و ۳۶ سوره احزاب به ولایت تشریعی اشاره کرده است.[۵۵]
این ولایت بر دو نحو است ولایت بر تشریع و ولایت در تشریع. ولایت بر تشریع با یک تحلیل عقلی به ولایت تکوینی برمیگردد.[۵۶] اعتباریت و قراردادی بودن ولایت بر تشریع به دلیل امکان تخلف آن است بر خلاف ولایت تکوینی که امکان تخلف در آن وجود ندارد.[۵۷] در حالی که ولایت در تشریع هیچ ارتباطی با ولایت تکوینی ندارد.[۵۸]
ولایت بر تشریع؛ قانونگذاری الهی است
ولایت بر تشریع همان قانونگذاری و تشریع احکام است. این ولایت در حیطه قوانین و مخصوص خداست که در آیه ۶۷ سوره یوسف نیز این مساله تاکید شده است «إِنِ الْحُکمُ إِلَّا لِلَّهِ؛ حکم فقط ویژه خداست»[۵۹] این قوانین از جهت وضع که توسط مولی یعنی خداوند وضع میشود تخلف ناپذیر است اما از جهت عمل کردن به آن از طرف انسان که تحت ولایت خداوند است تخلف و عصیان پذیر است.[۶۰] یعنی انسان در پذیرش آن مختار است.[۶۱]
ولایت در تشریع؛ ولایت در فعل انسان
ولایت در تشریع که از آن به عنوان ولایت تشریعی نام میبرند به عنوان فعل انسان در مورد ولایت است؛ و به ولایتی گفته میشود که در محدود تشریع و تابع قانون الهی باشد که در فقه مورد بررسی قرار میگیرد.[۶۲] ولایت در محدوده تشریع در قرآن کریم و روایات اسلامی، بر دو قسم است گاهی به معنای ولایت بر محجوران است.[۶۳] و گاهی نیز این ولایت در تشریع به معنای تصدی امور جامعه انسانی است.[۶۴]
ولایت بر محجوران؛ ولایتی بر مبنای ناتوانی در احقاق حق
ولایت رایج در کتابهای فقهی مربوط به ولایت بر محجوران است. در بیشتر بابهای فقه از جمله طهارت، قصاص، دیات و حجر این قسم از ولایت مطرح شده است.[۶۵] در باب طهارت سخن از مرده است که ولی و سرپرستش باید امور واجب او را از قبیل غسل، کفن، نماز و دفن را انجام دهد.[۶۶] در باب دیات و قصاص نیز سخن از سرپرست و ولی برای انجام مربوط به امور دیه و قصاص است.[۶۷] همچنین در بابی به نام «حجر» در فقه سخن از سرپرستی و ولایت بر افرادی است که به دلیل عدم توانایی لازم برای گرفتن حق خود بر اثر کوچک بودن، سفیه بودن، جنون و ورشکسته شدن ممنوع از تصرف در اموال خود هستند.[۶۸]
ولایت بر جامعه خردمندان یا «ولایت فقیه»
ولایت بر جامعه اعم از کشورداری، قضاء و داوری در ابواب جهاد و امر به معروف و نهی از منکر فقه مطرح شده است.[۶۹] منظور از این ولایت، ولایت بر محجوران نیست.[۷۰] بلکه منظور از ولایت فقیه، اداره امورجامعه اسلامی، اجرای احکام اسلامی، تامین مصالح مادی و معنوی جامعه اسلامی، حفظ نظام و کشور اسلامی در برابر دشمنان و تقویت خرمندی و دینداری مسلمانان است.[۷۱] در واقع ولایت فقیه ولایتِ مدیریتی بر جامعه اسلامی است که به منظور اجرای احکام و تحقق ارزشهای دینی در راستای تحقق اهداف همه پیامبران الهی در فقه مطرح شده است.[۷۲]
عصمت شرط ضروری ولایت است
نصب امام معصوم از سوی خدا برای ولایت بر جامعه، مقتضای قاعده لطف است.[۷۳] قاعده لطف به این معناست که خداوند باید کاری کند که انسانها به ایمان و اطاعت او نزدیک و از کفر و معصیت دور شوند.[۷۴] بنابراین وجود پیامبر لازم و ضروری است، زیرا بدون او مردم از اوامر و نواهی الهی آگاه نمیشوند.[۷۵] همین قاعده لطف اقتضا میکند که خداوند امامان معصوم را نیز به مردم معرفی کند، زیرا حضور امام در جامعه سبب میشود مردم با وظایف اجتماعی خویش آشنا شوند و به آن عمل کنند.[۷۶]
این رهبر سیاسی و دینی باید معصوم از گناه و خطا باشد،[۷۷] زیرا از آنجا که مردم، خطاکار و اهل تجاوز و تعدی به حقوق دیگرانند، اگر این رهبر سیاسی غیر معصوم باشد، نمیتواند مانع فساد و عصیان مردم شود و اگر اینطور باشد قاعده لطف خداوند محقق نخواهد شد.[۷۸] معرفی ولی یا امام از طرف پیامبر یکی دیگر از شرایط خاص ولی است، چرا که یکی از شرایط ولی عصمت است و از آنجا که عصمت صفت پوشیدهای است کسی از آن آگاهی دارد که علم باطن و غیب داشته باشد.[۷۹]
سلوک عرفانی بدون ولایت بیمعناست
ولایت یکی از عناصر مهم تصوف اسلامی معرفی شده است.[۸۰] به نحوی که سلوک الهی بدون ولایت معنا ندارد.[۸۱] به نظر بسیاری این ولایت ریشه در تعالیم پیامبر اسلام(ص) و ائمه اطهار(ع) دارد.[۸۲] بررسی منابع تصوف نشان داده است که ولایت تفاسیر مختلف و گوناگونی در شاخههای متعدد صوفیه داشته است و هر کدام از شاخههای تصوف بر اساس مبانی خود این مفهوم را تبیین کردهاند.[۸۳]
به نظر بسیاری از اهل تصوف ولایت جنبه باطنی دین و حقیقت معرفت و بندگی خداوند است که ملازم دوستی و نزدیکی بندگان به خداوند متعال از طرفی[۸۴] و دوستی و نزدیکی خداوند متعال به بندگان و همه موجودات عالم از طرفی دیگر است.[۸۵] باطن ولایت در عرفان گنجی مخفی (کنز مخفی) است که مراتبی دارد که حقیقت آن معین نیست چرا که نه قابل درک است و نه صفتی و تعریفی دارد که بتوان آن را معین کرد.[۸۶] بالاترین مرتبه ولایت «مقام قرب» یا «مقام معیت قیومیه» خداوند است. این مقام زمانی حاصل میشود که عبد از نفس خود برای رسیدن به خدا عبور کند و آن را در راه خدا فنا کند.[۸۷] برخی معتقدند این مقام مخصوص پیامبر اسلام(ص) و ائمه معصومین(ع) است اما برخی دیگر این را انکار کرده و معتقدند همه سالکان میتوانند به این مقام برسند.[۸۸]
ولایت در اندیشه جامی به دو قسم عامه و خاصه تقسیم میشود؛ ولایت عامه مشترک میان مومنان است اما ولایت خاصه مخصوص کسانی است که مراحل سلوک را طی کردهاند و به مراحل نهایی آن یعنی فنای در خداوند رسیدهاند.[۸۹] از منابع اهل تصوف برداشت شده است که ولایت یک مقام اکتسابی است که انسان میتواند با طی مراحل سلوک و رسیدن به مقام فنا به آن دست یابد این در حالی است که شیعیان معتقدند «ولی» را خداوند باید معین کند و ولایت مقامی است که اکتسابی نیست.[۹۰]
ولایت منصبی دینی و دنیوی از نگاه اهل سنت
حمادی مدعی است که بیشتر فقهای اهل سنت ولایت را به معنای حکومت و سلطنت به نحوی که شامل امامت و همه فروعات فقهی در مساله ولایت شود، به کار بردهاند.[۹۱] وی همچنین مدعی شده است که البته این لفظ در معانی دیگری همچون وکالت نیز به کار رفته است.[۹۲] با این وجود بیشتر مفسران و متکلمان اهل سنت تلاش کردهاند مقصود از ولایت در آیات و روایات مختلف را مخصوصا در آیه «ولایت» (آیه ۵۵ سوره مائده) نصرت و محبت عنوان کنند[۹۳] در تفسیر طبری، تفسیر المنار و تفسیر المراغی ولایت در این آیه به نصرت تفسیر شده است.[۹۴] اما فخر رازی ولایت در آیه مذکور را به معنای محبت میداند.[۹۵] بنابراین آنها بر خلاف شیعه معتقدند که خاستگاه اصلی بحث امامت علم فقه است که موضوع آن فعل مکلف است و هیچ جایگاه کلامی ندارد. از همین رو برخی دلیل طرح مبحث امامت در برخی از کتابهای کلامی اهل سنت را پاسخ گویی آنها به نظرهای مخالف در مورد این مساله عنوان کردهاند.[۹۶]
برخی نیز به نقل از اهل سنت عنوان کردهاند که به نظر آنان مردم ولایت را برای آن کسی که او را برای رهبری و امامت برگزیدهاند جعل میکنند و چون مردم آن فرد را انتخاب کردهاند شریعت اسلامی نیز آن را امضا میکند و در نتیجه امامت و ولایت عقدی میان امت و امام است و حکم شرع نیز فقط تایید است و تاسیس و معرفی امام نیست.[۹۷]
جستارهای وابسته
پانویس
منابع
- قرآن کریم.
- ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، محقق / مصحح: میر دامادی، جمال الدین، بیروت، دار الفکر للطباعة و النشر و التوزیع-دار صادر، ۱۴۱۴ق.
- اسفراینی، ملا اسماعیل، أنوار العرفان، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، ۱۳۸۳ش.
- آملی، سید حیدر، أنوار الحقیقة و أطوار الطریقة و أسرار الشریعة، مصحح: سید محسن موسوی تبریزی،قم، نور علی نور، ۱۳۸۲ش.
- آموزگار، محمد رشید، تفسیر المنار، قاهره، دارالمنار، ۱۳۷۳ق.
- بیضاوی، عبدالله بن عمر، تفسیر البیضاوی، بیروت، موسسه الاعلمی، ۱۴۱۰ق.
- تفتازانی، مسعود بن عمر، شرح المقاصد، قم، منشورات الشریف الرضی، ۱۴۰۹ق.
- جامی، عبدالرحمن بن احمد، نفحات الانس من حضرات القدس، تصحیح مهدی توحیدی پور، تهران، انتشارات سعدی، ۱۳۶۶ش.
- جرجانی، سید شریف علی بن محمد، التعریفات، تحقیق: ابراهیم الابیاری، بیروت، ۱۴۱۳ ق.
- جعفر پیشه فرد، مصطفی، «تحلیلی از واژه ولایت در سپهر اندیشه سیاسی اسلام»، نشریه حکومت اسلامی، شماره ۶۲، زمستان ۱۳۹۰ش.
- جمعی از نویسندگان، پاسخ به پرسشهای کلامی- تاریخی و فقهی، تهران، مشعر، ۱۳۹۳ش.
- جمعی از نویسندگان، امامت پژوهی(بررسی دیدگاههای امامیه، معتزله واشاعره)، مشهد، دانشگاه علوم اسلامی رضوی، ۱۳۸۱ش.
- جوادی آملی، عبدالله، ولایت فقیه؛ ولایت فقاهت و عدالت، قم، نشر اسراء، ۱۳۷۸ش.
- حسینی تهرانی، سید محمد حسین، امام شناسی، مشهد، علامه طباطبایی، ۱۴۲۶ش.
- حسینی تهرانی، سید محمد حسین، ولایت فقیه در حکومت اسلام، مشهد، علامه طباطبایی، ۱۴۲۱ق.
- حسینی زبیدی، محمد مرتضی، تاج العروس من جواهر القاموس، محقق / مصحح: علی، هلالی و سیری، علی، بیروت، دار الفکر ۱۴۱۴ق.
- حلی (علامه)، جمالالدین، کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، تصحیح حسن زاده آملی، قم، موسسه نشر اسلامی، ۱۴۱۳ق.
- حماد، نزیه، نظریه الولایه فی الشریعه الاسلامیه، دمشق، دارالقلم، ۱۴۱۴ق.
- رحیمی اصفهانی، غلامحسین، ولایت و رهبری، تفرش، انتشارات عسکریه تفرش،۱۳۷۴ش.
- زمخشری، محمود بن عمر، الکشاف، قم، نشر ادب حوزه، بیتا.
- شیخ طوسی، ابو جعفر محمد بن حسن، الرسائل العشر، قم، مؤسسة النشر الإسلامی، ۱۴۱۴ق.
- شیخ طوسی، الاقتصاد فیما یتعلق بالاعتقاد، بیروت، دار الأضواء، ۱۴۰۶ ق.
- صاحب بن عباد، إسماعیل بن عباد، المحیط فی الغه، محقق / مصحح: آل یاسین، محمد حسن، بیروت، عالم الکتاب، ۱۴۱۴ق.
- طاهری خرم آبادی، سید حسن، ولایت و رهبری در اسلام، قم، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، ۱۳۹۰ش.
- طباطبایی، سید محمد حسین، ترجمه تفسیر المیزان، قم، انتشارات جامعه مدرسین، ۱۳۷۴ش.
- طبری، محمد بن جریر، تفسیر طبری، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۲۱ق.
- طریحی، فخر الدین بن محمد، مجمع البحرین، محقق / مصحح: حسینی اشکوری، احمد، تهران، مرتضوی، ۱۳۷۵ش.
- عبداللهی، محمد اسماعیل، ناجی، هادی، «نگرشی تحلیلی بر مفهوم ولایت در تصوف و عرفان اسلامی»، پژوهشهای علوم انسانی نقش جهان، شماره سوم، پاییز ۱۳۹۵ش.
- فخر رازی، محمد بن عمر، التفسیر الکبیر، بیروت، دار احیاء التراث العربی، بیتا.
- قوشجی، ملا علی، شرح التجرید، قم، منشورات الشریف الرضی، بیتا.
- کلینى، محمد بن یعقوب، الکافی، تحقیق علی اکبر غفاری و محمد آخوندی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق.
- مراغی، احمد مصطفی، تفسیر مراغی، بیروت، دار احیاء التراث العربی، بیتا.
- مطهری، مرتضی، امامت و رهبری، قم، انتشارات صدرا، ۱۳۸۰ش.
- مظفر، محمد حسن، دلائل الصدق، قاهره،دار المعلم، ۱۳۹۶ق.
- معرفت، محمدهادی، ولایت فقیه، قم، یاران، ۱۳۷۷ش.
- معین الدینی، فاطمه، «ولی و ولایت در عرفان»، نشریه ادبیات و علوم انسانی دانشگاه شهید باهنر، شماره ۱۹، بهار ۱۳۸۵ش.
- مکارم شیرازی، ناصر، آیات ولایت در قرآن، قم، انتشارات نسل جوان، ۱۳۸۶ش.
- مکارم شیرازی، ناصر، پیام قرآن، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۷۷ش.
- منصوری لاریجانی، اسماعیل، عقیق ولایت، تهران، مشعر، ۱۳۹۰ش.
- میرجهانی طباطبایی، سید حسن، ولایت کلیه، قم، انتشارات الهادی، ۱۳۸۲ش.
- نسفی، عزیز الدین، کشف الحقائق، مصحح: احمد مهدوی دامغانی، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۸۶ش.
- همتی، همایون، ولایت تکوینی، تهران، انتشارات امیرکبیر، ۱۳۶۳ش.
- ↑ رک: ابن منظور، لسان العرب، ۱۴۱۴ق، ج۱۵، ص۴۰۶؛ طریحی، مجمع البحرین، ۱۳۷۵ش، ج۱، ص۴۵۵، زبیدی، تاج العروس، ۱۴۱۴ق، ج۱۵، ص۷۰۴، صاحب بن عباد، إسماعیل بن عباد، المحیط فی اللغه، ۱۴۱۴ق، ج۱۰، ص۳۷۳.
- ↑ طباطبایی، ترجمه تفسیر المیزان،۱۳۷۴ش، ج۶،ص ۱۶.
- ↑ طباطبایی، ترجمه تفسیر المیزان،۱۳۷۴ش، ج۶،ص ۱۵؛ طاهری خرم آبادی، ولایت و رهبری در اسلام، ۱۳۹۰ش، ص۸۵؛ جوادی آملی، ولایت فقیه، ۱۳۷۸ش، ص۱۲۰-۱۳۲؛ حسینی تهرانی، امام شناسی، ۱۴۲۶ش، ج۵، ص۱۴-۱۸.
- ↑ جمعی از نویسندگان، امامتپژوهی، ۱۳۸۱ش، ص۴۹.
- ↑ جمعی از نویسندگان، امامتپژوهی، ۱۳۸۱ش، ص۱۹۳.
- ↑ جمعی از نویسندگان، امامتپژوهی، ۱۳۸۱ش، ص۱۹۵.
- ↑ جمعی از نویسندگان، امامتپژوهی، ۱۳۸۱ش، ص۱۹۶-۱۹۸.
- ↑ جمعی از نویسندگان، امامتپژوهی، ۱۳۸۱ش، ص۱۹۵.
- ↑ طباطبایی، ترجمه تفسیر المیزان، ۳۷۴ش، ج۱۸، ص۲۶-۲۷.
- ↑ رحیمی اصفهانی، ولایت و رهبری، ۱۳۷۴ش، ج۳، ص۱۱۹-۱۲۱.
- ↑ برای نمونه نگاه کنید به: کلینی، کافی، ۱۴۰۷ق، ج۲، ص۱۸-۲۴، باب دَعائِم الاسلام.
- ↑ طاهری خرم آبادی، ولایت و رهبری در اسلام، ۱۳۹۰ش، ص۱۲۶.
- ↑ حسینی تهرانی، امام شناسی، ۱۴۲۶ش، ج۲، ص۲۰۶.
- ↑ برای نمونه نگاه کنید به: کلینی، کافی، ۱۴۰۷ق، ج۱، ص۱۸۳، ح۸ و ج۲، ص۱۸و۱۹، ح۵.
- ↑ مکارم شیرازی، آیات ولایت در قرآن، ۱۳۸۶ش، ص۷۰.
- ↑ حسینی تهرانی، امام شناسی، ۱۴۲۶ش، ج۲، ص۲۰۶.
- ↑ جمعی از نویسندگان، پاسخ به پرسشهای کلامی- تاریخی و فقهی، ۱۳۹۳ش، ص۱۹-۵۳۵.
- ↑ طاهری خرم آبادی، ولایت و رهبری در اسلام، ۱۳۹۰ش، ص۱۲۹.
- ↑ طاهری خرم آبادی، ولایت و رهبری در اسلام، ۱۳۹۰ش، ص۱۲۹.
- ↑ جمعی از نویسندگان، امامتپژوهی، ۱۳۸۱ش، ص۱۷۶.
- ↑ نک؛ مکارم شیرازی، آیات ولایت در قرآن، ۱۳۸۶ش، کل کتاب.
- ↑ مکارم شیرازی، پیام قرآن، ۱۳۷۷ش، ج۹، ص.
- ↑ جوادی آملی، ولایت فقیه، ۱۳۷۸ش، ص۱۴۴-۱۴۵- ۱۵۲-۱۵۳ و ۱۶۰-۱۶۱.
- ↑ مطهری، امامت و رهبری، ۱۳۸۰ش، ص۵۵-۵۷.
- ↑ جمعی از نویسندگان، امامتپژوهی، ۱۳۸۱ش، ص۴۹.
- ↑ حسینی تهرانی، ولایت فقیه در حکومت اسلام، ۱۴۲۱ق، ج۱، ص۳۷.
- ↑ حسینی تهرانی، ولایت فقیه در حکومت اسلام، ۱۴۲۱ق، ج۱، ص۳۶.
- ↑ شیخ طوسی، الرسائل العشر، ۱۴۱۴ق، ص۱۱۱- ۱۱۴ به نقل از جمعی از نویسندگان، امامتپژوهی، ۱۳۸۱ش، ص۵۹.
- ↑ جمعی از نویسندگان، امامتپژوهی، ۱۳۸۱ش، ص۶۰.
- ↑ جمعی از نویسندگان، امامتپژوهی، ۱۳۸۱ش، ص۶۰.
- ↑ میرجهانی طباطبایی، ولایت کلیه، ۱۳۸۲ش، ص۱۲.
- ↑ حسینی تهرانی، ولایت فقیه در حکومت اسلام، ۱۴۲۱ق، ج۱، ص۲۱-۲۳.
- ↑ جمعی از نویسندگان، امامتپژوهی، ۱۳۸۱ش، ص۱۷۷.
- ↑ جمعی از نویسندگان، امامتپژوهی، ۱۳۸۱ش، ص۱۷۷.
- ↑ حسینی تهرانی، امام شناسی، ۱۴۲۶ش، ج۵، ص۱۲۸.
- ↑ حسینی تهرانی، امام شناسی، ۱۴۲۶ش، ج۵، ص۱۲۸.
- ↑ جوادی آملی، ولایت فقیه، ۱۳۷۸ش، ص۱۳۱.
- ↑ طباطبایی، ترجمه تفسیر المیزان،۱۳۷۴ش، ج۱۷، ص۲۷.
- ↑ طاهری خرم آبادی، ولایت و رهبری در اسلام، ۱۳۹۰ش، ص۱۰۸-۱۰۹.
- ↑ طاهری خرم آبادی، ولایت و رهبری در اسلام، ۱۳۹۰ش، ص۱۲۹.
- ↑ جوادی آملی، ولایت فقیه، ۱۳۷۸ش، ص۱۳۳.
- ↑ جوادی آملی، ولایت فقیه، ۱۳۷۸ش، ص۱۳۲.
- ↑ جوادی آملی، ولایت فقیه، ۱۳۷۸ش، ص۱۳۳.
- ↑ طاهری خرم آبادی، ولایت و رهبری در اسلام، ۱۳۹۰ش، ص۱۱۱.
- ↑ حسینی تهرانی، ولایت فقیه در حکومت اسلام، ۱۴۲۱ق، ص۹۳؛ حسینی، ولایت علوی از دیدگاه علامه امینی، ۱۳۸۲ش، ص۹۸.
- ↑ حسینی تهرانی، ولایت فقیه در حکومت اسلام، ۱۴۲۱ق، ص۹۴؛ جوادی آملی، ولایت فقیه، ۱۳۷۸ش، ص۱۳۳.
- ↑ جوادی آملی، ولایت فقیه، ۱۳۷۸ش، ص۱۳۴.
- ↑ حسینی، ولایت علوی از دیدگاه علامه امینی، ۱۳۸۲ش، ص۹۸.
- ↑ جوادی آملی، ولایت فقیه، ۱۳۷۸ش، ص۱۳۲.
- ↑ جوادی آملی، ولایت فقیه، ۱۳۷۸ش، ص۱۳۲.
- ↑ طباطبایی، ترجمه تفسیر المیزان، ۱۳۷۴ش، ج۶، ص۱۶.
- ↑ جوادی آملی، ولایت فقیه، ۱۳۷۸ش، ص۱۳۲.
- ↑ جوادی آملی، ولایت فقیه، ۱۳۷۸ش، ص۱۲۵.
- ↑ همتی، ولایت تکوینی، ۱۳۶۳ش، ص۸۱.
- ↑ طباطبایی، ترجمه تفسیر المیزان، ۱۳۷۴ش، ج۶، ص۱۸-۲۰.
- ↑ جوادی آملی، ولایت فقیه، ۱۳۷۸ش، ص۱۲۵.
- ↑ طاهری خرم آبادی، ولایت و رهبری در اسلام، ۱۳۹۰ش، ص۸۹-۹۰.
- ↑ جوادی آملی، ولایت فقیه، ۱۳۷۸ش، ص۱۲۵.
- ↑ جوادی آملی، ولایت فقیه، ۱۳۷۸ش، ص۱۲۴؛ معرفت، ولایت فقیه، ۱۳۷۷ش، ص۱۴۶-۱۵۰.
- ↑ جوادی آملی، ولایت فقیه، ۱۳۷۸ش، ص۱۲۴.
- ↑ جوادی آملی، ولایت فقیه، ۱۳۷۸ش، ص۱۲۴.
- ↑ جوادی آملی، ولایت فقیه، ۱۳۷۸ش، ص۱۲۴.
- ↑ جوادی آملی، ولایت فقیه، ۱۳۷۸ش، ص۱۲۵.
- ↑ جوادی آملی، ولایت فقیه، ۱۳۷۸ش، ص۱۲۵.
- ↑ جوادی آملی، ولایت فقیه، ۱۳۷۸ش، ص۱۲۷.
- ↑ جوادی آملی، ولایت فقیه، ۱۳۷۸ش، ص۱۲۷.
- ↑ جوادی آملی، ولایت فقیه، ۱۳۷۸ش، ص۱۲۸.
- ↑ جوادی آملی، ولایت فقیه، ۱۳۷۸ش، ص۱۲۸.
- ↑ جوادی آملی، ولایت فقیه، ۱۳۷۸ش، ص۱۲۸.
- ↑ جوادی آملی، ولایت فقیه، ۱۳۷۸ش، ص۱۲۸.
- ↑ جوادی آملی، ولایت فقیه، ۱۳۷۸ش، ص۱۲۸.
- ↑ جوادی آملی، ولایت فقیه، ۱۳۷۸ش، ص۱۲۷- ۱۲۸.
- ↑ علامه حلی، کشف المراد، ۱۳۱۴ق، ص۳۶۲؛ حسینی تهرانی، امام شناسی، ۱۴۲۶ش، ج۲، ص۱۲۱؛ منصوری لاریجانی، عقیق ولایت، ۱۳۹۰ش، ص۳۲.
- ↑ علامه حلی، کشف المراد، ۱۳۱۴ق، ص۳۶۳؛ شیخ طوسی، الاقتصاد فیما یتعلق بالاعتقاد، ۱۴۰۶ق، ص۱۳۰.
- ↑ علامه حلی، کشف المراد، ۱۳۱۴ق، ص۳۴۹-۳۵۰؛ حسینی تهرانی، امام شناسی، ۱۴۲۶ش، ج۲، ص۱۲۱.
- ↑ علامه حلی، کشف المراد، ۱۳۱۴ق، ص۳۶۲؛ حسینی تهرانی، امام شناسی، ۱۴۲۶ش، ج۲، ص۱۲۲.
- ↑ حکیم، الإمامة و أهل البیت، ۱۴۲۴ق، ص۱۱۱؛ حلی، کشف المراد، ۱۳۱۴ق، ص۳۶۴.
- ↑ منصوری لاریجانی، عقیق ولایت، ۱۳۹۰ش، ص۳۳.
- ↑ حکیم، الإمامة و أهل البیت، ۱۴۲۴ق، ص۱۱۱؛ حلی، کشف المراد، ۱۳۱۴ق، ص۳۶۶.
- ↑ منصوری لاریجانی، عقیق ولایت، ۱۳۹۰ش، ص۴۲؛ معین الدینی، «ولی و ولایت در عرفان»، ص۲۱۲.
- ↑ عبداللهی، ناجی، نگرشی تحلیلی بر مفهوم ولایت در تصوف و عرفان اسلامی، ۱۳۹۵ش، ص۷۶.
- ↑ منصوری لاریجانی، عقیق ولایت، ۱۳۹۰ش، ص۳۷.
- ↑ عبداللهی، ناجی، نگرشی تحلیلی بر مفهوم ولایت در تصوف و عرفان اسلامی، ۱۳۹۵ش، ص۸۴.
- ↑ نسفی، کشف الحقائق، ۱۳۸۶ش، ص۷۹.
- ↑ منصوری لاریجانی، عقیق ولایت، ۱۳۹۰ش، ص۳۷.
- ↑ منصوری لاریجانی، عقیق ولایت، ۱۳۹۰ش، ص۳۷.
- ↑ جرجانی، تعریفات، ۱۴۱۳ق، ص۳۲۹.
- ↑ عبداللهی، ناجی، نگرشی تحلیلی بر مفهوم ولایت در تصوف و عرفان اسلامی، ۱۳۹۵ش، ص۸۰-۸۶.
- ↑ جامی، نفحات الانس من حضرات القدس، ۱۳۶۶ش، ص۳۰۱.
- ↑ عبداللهی، ناجی، نگرشی تحلیلی بر مفهوم ولایت در تصوف و عرفان اسلامی، ۱۳۹۵ش، ص۸۴.
- ↑ حماد، نظریه الولایه فی الشریعه الاسلامیه، ۱۴۱۴ق، ص۸.
- ↑ حماد، نظریه الولایه فی الشریعه الاسلامیه، ۱۴۱۴ق، ص۸.
- ↑ عضدالدین ایجی، شرح المواقف، ۱۴۱۲ق، ج۸، ص۳۶۰؛ مظفر، دلائل الصدق، ۱۳۹۶ق، ج۲، ص۷۴؛ تفتازانی، شرح المقاصد، ۱۴۰۹، ج۵، ص۲۷۰؛ بیضاوی، تفسیر البیضاوی، ۱۴۱۰ق، ج۱، ص۴۳۵؛ زمخشری، الکشاف، قم، ج۱، ص۶۴۲؛ قوشجی، شرح التجرید، قم، ص۳۶۸ به نقل از عبداللهی، ناجی، نگرشی تحلیلی بر مفهوم ولایت در تصوف و عرفان اسلامی، ۱۳۹۵ش، ص۷۸.
- ↑ طبری، تفسیر طبری، ۱۴۲۱ق، ج۶، ص۳۴۳؛ آموزگار، تفسیر المنار، ۱۳۷۳ق، ج۶، ص۴۴۳؛ مراغی، تفسیر مراغی، بیروت، ج۶، ص۱۴۳.
- ↑ فخر رازی، التفسیر الکبیر، بیروت، ج۱۲، ص۲۷.
- ↑ جعفر پیشه فرد، «تحلیلی از واژه ولایت در سپهر اندیشه سیاسی اسلام»، ۱۳۹۰ش، ص۱۲.
- ↑ جعفر پیشه فرد، «تحلیلی از واژه ولایت در سپهر اندیشه سیاسی اسلام»، ۱۳۹۰ش، ص۱۲.