حکومت امام علی(ع)
![]() قلمرو حکومت امام علی(ع) برگرفته از کتاب اطلس شیعه اثر رسول جعفریان. در این نقشه مناطق تحت کنترل امام علی(ع) به رنگ سبز و مناطق تحق کنترل مُعاویه به رنگ قرمز نشان داده شده است.[۱] | |
اطلاعات حکومت | |
---|---|
نامهای دیگر | حکومت علوی (۳۵-۴۰ق) |
گستره جغرافیایی | سرزمینهای حِجاز، عراق، ایران، شام، مصر، یَمن، عُمّان و جزیره |
ویژگی | عدالت • پایبندى به دین خدا • برخاستهبودن از اراده و خواست مردم • پایان دوران حکومت خلفای راشدین |
اقدامات مهم | زندهشدن سیره پیامبر(ص) • ازبینرفتن فساد از جامعه • نادیدهگرفتن تبعیض نژادی و نظام طبقاتی |
حوادث مهم | حَکَمیّت |
پایتختها | کوفه |
جنگها | جَمَل • صِفّین • نَهرَوان |
پیش از | خلافت امام حسن(ع) و خلافت بنیاُمَیّه |
پس از | خلافت عثمان |
افراد | |
کارگزاران | مالک اَشْتر • ابنعباس • عُثمان بن حُنَیْف • محمد بن اَبیبَکر • قُثَم بن عباس |
حکومت امام علی(ع) به حکومتی در صدر اسلام اشاره دارد که امام علی(ع)، به عنوان خلیفه چهارم مسلمانان، از سال ۳۵ تا ۴۰ق بر بخش وسیعی از جامعه اسلامی آن روز حکومت کرد. این حکومت یکی از مهمترین دورانهای حاکمیت اسلام و بر پایه عدالت و اصول دینی شناخته میشود. از نظر شیعیان به حکومت رسیدن امام علی(ع) در سال ۳۵ق، اجرای دیرهنگام پیمان مردم در غدیر خم بود که در آن پیامبر(ص) علی(ع) را جانشین و امام امت اسلامی معرفی کرد.
حکومت علی بن ابیطالب، پس از نارضایتیها از حکومت خلیفه سوم و کشتهشدن عثمان، با پافشاری اکثریت مسلمانان شکل گرفت. امام علی در ابتدا که اوضاع جامعه را بسیار فاسد میدید، از پذیرش خلافت خودداری میکرد. چرا که در دوران سه خلیفه پیشین شکافهای اجتماعی عمیقی به وجود آمده بود و با قدرتیافتن دشمنان پیامبر(ص) در حکومت اسلامی، سنتهای پیامبر تغییر یافته، جاهلیت جدیدی شکل گرفته بود. مبارزه امام علی با فسادهای بهوجودآمده زمینهساز مشکلات دوران خلافتش شد و افرادی مانند طَلْحه، زُبَیْر و مُعاویه که علی بن ابیطالب را خطری واقعی برای منافع خود میدیدند، انتقام خون عثمان را بهانه کرده، به جنگ خلیفه وقت رفتند.
علی بن ابیطالب در حکومت خود بر اجرای عدالت، زندهکردن سیره پیامبر(ص)، ازبینبردن فساد از جامعه و ایجاد برابری میان همه مسلمانان تأکید داشت. امام علی در طول حکومت خود با سه جنگ داخلی بزرگ (جَمَل، صفّین و نَهرَوان) مواجه شد که بخش عمدهای از زمان و انرژی حکومت را به خود اختصاص داد. با این حال، علی(ع) با ایجاد حکومتی شایستهسالار و عادلانه، از تبعیضهای نژادی و اقتصادی جلوگیری کرد و حکومتی معیار بر جای گذاشت. امام علی به آموزش و آبادانی نیز توجه ویژهای داشت و بر حفظ حقوق همه مردم، اعم از مسلمان و غیرمسلمان، تأکید میکرد. او آزادی بیان و مشارکت مردم در امور حکومتی را تشویق مینمود و از سختگیری در اجرای قوانین اسلامی دریغ نمیکرد.
حکومت امام علی پس از چهار سال و نه ماه با شهادتش به پایان رسید. اگرچه او نتوانست همه برنامههای خود را به طور کامل اجرا کند، اما میراث او به عنوان الگویی برای حکومتهای اسلامی و نمادی از عدالت و تقوا باقی ماند.
اهمیت و جایگاه
حکومت امام علی(ع) پس از قتل عثمان بن عفان، در سال ۳۵ق آغاز شد.[۲] به گفته حسن زین، تاریخپژوه لبنانی، امام علی در حکومت خود توانست، تصویری درست از ارزشها، اصول و احکام حکومت اسلامی را برای نسلهای بعدی بر جای گذارد.[۳] به باور رسول جعفریان، پژوهشگر ایرانی در حوزه تاریخ اسلام، برخلاف سه خلیفه پیشین، علی(ع) حکومت اسلامی خالصی را تشکیل داد که از اصول اسلامی هیچ انحرافی نداشت و تنها بر پایه ضوابط اسلامی بنا شده بود.[۴] به همین دلیل است که امام خمینی، بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران، غصب حکومت از امام علی(ع) بعد از رحلت پیامبر(ص) را بزرگترین مصیبت وارده شده در اسلام، حتی بزرگتر از واقعه عاشورا، دانسته است.[۵]
به گفته رسول جعفریان، امام علی(ع) با توجه به شرایط جامعه آن روز، در جریان حکومت خود بیش از هر چیز دیگری بر جاریکردن عدالت، زندهکردن سیره رسول خدا، اصلاح فساد جامعه و ایجاد برابری میان عرب و عَجَم تأکید داشت.[۶] اگر چه امام علی نتوانست برنامههایی را که برای اصلاح امور داشت، به صورت کامل انجام دهد،[۷] اما به گفته مصطفی دلشاد تهرانی، نویسنده و پژوهشگر نهجالبلاغه، موفقیتهای زیادی را به دست آورد، به گونهای که برای حاکمان بعد از خود حکومتی معیار بر جای گذاشت.[۸] چنانکه سید علی حسینی خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی ایران، حکومت علی بن ابیطالب را الگویی کامل برای همه حکومتها در همه زمانها دانسته است.[۹]
ابنابیالحدید، از شارحانِ سنی مذهبِ نهج البلاغه، معتقد است، امیرالمؤمنین در درستی سیاست و در تدبیر حکومتداری، با هیچ حاکمی قابل مقایسه نیست.[۱۰] چنانکه برخی متکلمان سنیمذهب، سیاست امام علی و حکومت منصفانه او در آن شرایط سخت را از جهت دشواری شبیه معجزه دانستهاند.[۱۱] با شهادت امام علی، دورهای که سنیمذهبان آن را با عنوان خلافت راشدین میشناسند، پایان یافت؛ دورانی که در تفکر سیاسی اهلسنت، ایدهآل به شمار میآید و بعد از آن بدعتها پدید آمد.[۱۲]
شکلگیری
پس از قتل عثمان، مردم مدینه (از انصار و مهاجران) به سوی علی شتافتند تا با او بیعت کنند و او را به خلافت برگزینند.[۱۳] به گفته طه حسین، نویسنده سنیمذهب اهل مصر، مردم در امر خلافت حیرتزده بودند؛ چرا که مردم کوفه به دنبال خلافت زُبَیر، مردم بصره به دنبال خلافت طَلْحه، و مردم مصر در پی علی(ع) بودند، اما هر سه از پذیرش خلافت خودداری میکردند.[۱۴] اگرچه خلافت عثمان به دست مخالفانش ساقط شد، اما مخالفان همچنان به اصل خلافت پایبند بودند و میدانستند که خلافت خلیفه جدید تنها با تأیید اهل مدینه مشروعیت مییابد.[۱۵] به همین دلیل آنان دور اصحاب پیامبر گرد آمده، اصرار کردند تا فردی را برای خلافت برگزینند و آنان علی را برای این کار انتخاب کردند[۱۶] و معارضان تنها به روند بیعت نظارت کردند.[۱۷] هِشام جُعَیط، تاریخپژوه اهل تونس نیز خلیفهشدن امام علی را برآیند انتخاب انصار و مهاجرین دانسته است، نه حاصل انتخاب معارضان عثمان.[۱۸]
مطابق گزارشهای تاریخی، بیعت مردم با امام علی بعد از ۱۸ ذیالحجه سال ۳۵ق (روز ۱۸[۱۹] یا ۱۹[۲۰] یا ۲۳ ذیالحجه[۲۱]) انجام شده است. در نگاه شیعه، حکومت امام علی(ع) در سال ۳۵ق اجرای دیرهنگام بیعتی بود که طبق آن پیامبر(ص) در چند موقعیت و بهخصوص در واقعه غدیر، علی بن ابیطالب را به جانشینی خود و امامت امت اسلامی برگزید.[۲۲] در بیعت مردم با امام، علاوه بر مهاجران و انصار، مردمی از عراق و مصر نیز حضور داشتند؛ به همین دلیل جنبه مردمی انتخاب امام افزایش یافت.[۲۳] بر اساس گزارش دیاربَکْری، از مورخان سنیمذهب قرن دهم، تمامی شرکتکنندگان در جنگ بدر که تا آن زمان زنده بودند، با علی بیعت کردند.[۲۴] به گفته جعفر سبحانی، از مراجع تقلید شیعه، در تاریخ خلافت اسلامی، هیچ خلیفهای مانند علی(ع)، با اکثریت قریب به اتفاق آرا به خلافت برگزیده نشد.[۲۵]
زمینه
دلشاد تهرانی بر این باور است که پیش از خلیفه شدن امام علی، جاهلیتی نو در پوشش اسلامی پدید آمد که تحولات اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی را پی داشت.[۲۶] در دوران خلافت عُمَر بن خَطّاب، نظام طبقاتی شکل گرفت؛ عدالت اجتماعی نادیده گرفته شد؛[۲۷] شکافهای اجتماعی پدید آمد و عُمَر برای سوابق اسلامی و برخی قبایل امتیازهای ویژهای قرار داد.[۲۸] او قریش را بر غیرقریش، مهاجران را بر انصار، و عرب را بر غیرعرب ترجیح میداد.[۲۹] به گفته ابرایم بَیْضون، از اساتید لبنانی در رشته تاریخ اسلام، در زمان عمر بن خطاب حکومت اسلامی به اوج قدرت رسید، اما با روی کار آمدن عثمان مسیر حکومت از خلافت به پادشاهی تغییر یافت.[۳۰]
در زمان عُثْمان بن عَفّان فاصلۀ ثروتمندان و فقرا غیرقابل تحمل شد و غنیمتها، جزیه و مالیات تنها در اختیار افراد خاصی قرار میگرفت.[۳۱] در پی فتوحات اسلامی، اموال بسیاری در اختیار مسلمانان قرار گرفت، اما به سبب تبعیض به وجود آمده، طبقهای از ثروتمندان به وجود آمدند که دین را وسیلهای برای رفاه خود قرار داده بودند.[۳۲] به گفته مأمون غَریب، نویسنده مصری، نارضایتی از عملکرد عثمان، بهجهت عوامل مختلف، در گذر زمان شکل گرفت و به حدی رسید که برای جلوگیری از آن قدرتی وجود نداشت.[۳۳] عثمان در قراردادن بنیاُمَیّه بر مسئولیتها به گونهای عمل کرده بود که برخی از آن دوران با عنوان «اُمَوی ساختن حکومت» یاد میکنند.[۳۴] در آن دوران بود که در سرزمین شام حکومتی قبیله محور به وجود آمد که دین را به گونهای تغییر داد که قبایل بتوانند به تعصبات جاهلی خود بازگردند.[۳۵] این تعصبات جاهلی در هنگام به خلافت رسیدن امام علی به اوج خود رسید.[۳۵]
در پی نارضایتیها از حکومت عثمان، گروهی از اهالی مصر، بصره، کوفه و مدینه خانه او را محاصره کردند.[۳۶] تعدادی از آنها به خانه عثمان حمله برده، او را کشتند.[۳۷] پس از قتل عثمان، توجه مردم برای خلافت به علی(ع) جلب شد و خواستار پذیرش حکومت از سوی او شدند.[۳۸]
نپذیرفتن حکومت
دَعُونِي وَ الْتَمِسُوا غَيْرِي فَإِنَّا مُسْتَقْبِلُونَ أَمْراً لَهُ وُجُوهٌ وَ أَلْوَانٌ لَا تَقُومُ لَهُ الْقُلُوبُ وَ لَا تَثْبُتُ عَلَيْهِ الْعُقُولُ وَ إِنَّ الْآفَاقَ قَدْ أَغَامَتْ وَ الْمَحَجَّةَ قَدْ تَنَكَّرَت (ترجمه: مرا واگذارید و دیگری را طلب کنید، زیرا ما به استقبال چیزی میرویم که چهرههای مختلف و جهات گوناگونی دارد. دلها بر این امر استوار و عقلها ثابت نمیماند، چهره افقِ حقیقت را ابرهای تیره فساد گرفته و راه مستقیم حق ناشناس مانده است.)
نهج البلاغه، تصحیح صبحی صالح، ۱۴۱۴ق، خطبه ۹۲، ص۱۳۶.
بنا به گزارشهای مختلف تاریخی، حضرت علی در پاسخ به تقاضای مکرر مردم برای قبول خلافت، آن را نمیپذیرفت.[۳۹] او از مردم میخواست برای این کار به طلحه و زبیر مراجعه کنند و از آن دو هم میخواست حکومت را بپذیرند.[۴۰] امام علی هنگامی که خلافت را به طلحه و زبیر عرضه کرد، آن دو امام علی را برای خلیفه شدن سزاوارتر دانستند.[۴۱] به گزارش اِبناَعْثم کوفی، تاریخنگار قرن سوم و چهارم، هنگامی که طلحه و زبیر خلافت را به علی(ع) پیشنهاد کردند، امام علی ابراز نگرانی کرد که ممکن است در آینده مشکلاتی از جانب آن دو برای حکومتش به وجود آید، ولی آن دو تعهد دادند که حرکتی را بر خلاف حکومت علی انجام ندهند.[۴۲]
عبدالحسین زَرّینکوب، مؤلف کتاب بامداد اسلام، معتقد است، علی(ع) با جدیت خلافت را نمیپذیرفت و قصدش از این سخنان جلب توجه دیگران نبود.[۴۳] به گفته جعفریان، اینکه چرا امام علی(ع) در ابتدا خلافت را قبول نمیکرد، به این دلیل بود که او جامعه موجود را فاسدتر از آن میدانست که بتواند آن را رهبری کرده، معیارها و برنامههای خود را در آن به اجرا در آورد.[۴۴] ناصر مکارم شیرازی، در توضیح شرایط آغاز خلافت رسمی امام علی(ع) اشاره میکند که در زمان سه خلیفه پیشین دستورات اسلام تغيير داده شده بود و به همين دليل اصلاحات انقلابى امام علی با مخالفتهايى روبهرو مىشد؛ چنانکه امام علی(ع) نیز در خطبه ۹۲ نهج البلاغه نیز به این شرایط اشاره کرده است.[۴۵]
شرایط پذیرش حکومت
بیعت مردم با علی(ع) و پذیرش حکومت از سوی او، با این شرط انجام شد که حکومتش بر اساس عمل به کتاب خدا و سنت پیامبر باشد.[۴۶] وقتی از او خواسته شد که حکومتش طبق سنت شیخَیْن باشد، علی(ع) آن را نپذیرفت. دلیل او برای نپذیرفتن این شرط این بود که سنت ابوبکر و عمر اگر مخالف کتاب خدا و سنت پیامبر(ص) باشد، ارزشی ندارد.[۴۷] همچنین علی(ع) برای پذیرفتن بیعت شرط کرد که بیعتِ با او نباید مخفیانه، که باید به صورت علنی و در مسجد انجام شود، همچنین بیعت باید رضایت بیعتکنندگان انجام شود.[۴۸] همراهی کامل مردم با حکومت، شرط دیگر امام علی برای پذیرش خلافت بوده است.[۴۹]
اجبارینبودن بیعت
مشارکت مردم در حکومت امام علی، با بیعت از سوی آنان بدون هیچ اجباری انجام شد.[۵۰] به گفته طه حسین، نویسنده و روشنفکر مصری، علی(ع) اجازه نداد هیچ فردی را به بیعت کردن مجبور کنند یا تحت فشار قرار دهند.[۵۱] هنگامی که برخی افراد از بیعتکردن خودداری کردند، امام علی آنان را آزاد گذاشت و امنیت آنان را تضمین کرد.[۵۲] مالک اَشْتَر میخواست از همه افراد بیعت گرفته شود تا در آینده اقدامی بر ضد حکومت انجام نگیرد، اما علی(ع) با او مخالفت کرد.[۵۳] با این حال به باور ویلفِرْد مادِلونگ، شیعهپژوه آلمانی، افرادی که علیه عثمان قیام کرده بودند، بر خلاف خواست امام علی، مردم را به بیعتکردن با او وامیداشتند.[۵۴] جعفر سبحانی با رد چنین دیدگاهی، این باور را نشأتگرفته از سخنان افرادی دانسته که در تاریخ دروغپردازی کردهاند.[۵۵]
افرادی که بیعت نکردند
به گزارش اِبنجَریر طَبَری، تاریخنگار سنیمذهب قرن سوم و چهارم، همه انصار جز چند نفر، با علی(ع) بیعت کردند.[۵۶] به گفته ابراهیم حَرَکات، تاریخپژوه اهل مراکش، افرادی که از بیعت با علی خودداری کردند، همان کسانی بودند که در دوران عثمان مسئولیتها یا امتیازاتی دریافت کرده بودند.[۵۷] این افراد عبارت بودند از: حَسّان بن ثابِت، کَعْب بن مالک، مَسْلَمة بن مُخَلَّد، محمد بن مَسْلَمه و چند نفر دیگر که از عُثمانیّه بهشمار میآمدند.[۵۸] از مخالفان غیر انصاری، نیز میتوان به عبدالله بن عُمَر، زید بن ثابت، و اُسامَة بن زید اشاره کرد که همه از نزدیکان عثمان بودند.[۵۹] هنگامی که علی(ع) از بیعت نکردن آنان آگاه شد، با آنان برخورد نکرد و آنها را تحت فشار قرار نداد.[۶۰]
وضعیت شیعیان
درباره تاریخ پیدایش شیعه، دیدگاههای مختلفی وجود دارد؛ مطابق دیدگاه شیعه و برخی سنیمذهبان، ریشههای تشیع به دوران زندگانی پیامبر اسلام(ص) بازمیگردد، این در حالی است که دیگران وقایعی مانند واقعه سقیفه، کشتهشدن عثمان، یا ماجرای حکمیت را نقطه آغاز تشیع میدانند.[۶۱] به نظر ابنندیم، کتابشناس قرن پنجم قمری، هنگامی که امام علی در مقابل خونخواهان عثمان (طلحه و زبیر) صف آرایی کرد، پیروان علی شیعه خوانده شدند.[۶۲] لویی گارده، مستشرق فرانسوی، سرآغاز تشکیل تشیع را مربوط به دوران حاکمیت امام علی دانسته است. به گفته او در ماجرای حَکَمیّت، گروهی از یاران علی از او جدا شدند و گروهی دیگر بر وفاداری به او اصرار ورزیدند. وی این عده وفادار را سرآغاز تشکیل تشیع دانسته است.[۶۳] رسول جعفریان معتقد است، اگر چه حزب علوی از زمان پیامبر(ص) وجود داشته است، اما پس از آنکه امام علی در مقابل ناکثین و قاسطین صف آرایی کرد، اصلاح مذهبی-سیاسیِ شیعه رواج یافت.[۶۴]
در دوران خلافت امام علی، مالک اشتر، حُجْر بن عَدِی و پیروانشان را هسته اصلی شیعیان در کوفه دانستهاند.[۶۵] در این دوران اگر چه شیعیان در جنگهای مختلف حضور داشتند و با مشکلات حکومت مواجه بودند، ولی توانستند از معارف اسلامی امام علی استفاده کنند؛ چرا که علی(ع) در کنار همه مشکلات خود، با سخنان و خطبههای خود علوم اسلامی را برای مردم بیان میکرد که سالها بعد در کتابهای مختلفی، همچون تُحَفُ العُقول و نَهجُ البَلاغه ثبت شد.[۶۶]
قلمرو حکومت

با به خلافت رسیدن امام علی، همه قلمرو حکومت عثمان، جز شام، به سیطره امام علی در آمد.[۶۸] قلمرو جغرافیایی اسلام در آن زمان از شمال تا قُسْطَنْطَنیّه و دریای خَزَر، از شمال غربی تا روم، از شمال شرقی تا نیشابور و مَرْو، از جنوب به یَمن، از غرب به مصر از شرق به سِجِستان و در جنوب شرقی عُمّان را در برمیگرفت و سرزمینهای حِجاز، عراق، ایران، شام، مصر، یمن، عمان و جزیره را شامل میشد.[۶۹] ازاینرو با آنکه سرزمین شام، بخشی از حکومت اسلام بود، ولی امام علی به آن مسلط نشد و در اختیار مُعاویة بن ابیسُفیان باقی ماند.[۷۰]
مناطق زیادی از ایران، به دلیل دوری از مرکز حکومت، از اهمیت چندانی برخوردار نبود.[۷۱] اما بَصره اهمیت بسیار داشت؛ زیرا مراکز و شهرهای تحت کنترل آن گسترده بود و اهواز، فارس، کرمان، سیستان، بحرین و عُمّان را شامل میشد و خراج آن مناطق به بصره منتقل میشد.[۷۲] سرزمین مصر به دلیل رود نیل، آبادانی، جمعیت زیاد، داشتن تمدن، علم و فرهنگ، نه تنها برای جهان اسلام، بلکه برای تمامی حکومتها اهمیت داشت و امام علی برای سامان دادن آنجا اقدام فوری انجام داد.[۷۳] مناطق تحت سلطه حکومت نه تنها از نظر جغرافیا، که از نظر بافت، ترکیب جمعیت و عادتها با هم تفاوت داشتند؛ به همین دلیل لازم بود، افرادی با تجربه، زیرک و آشنا به آن سرزمینها برای فرمانداری انتخاب شوند.[۷۴]
پایتخت

امام علی(ع) پس از پیروزی بر اصحاب جَمَل، به کوفه رفت[۷۵] و آنجا را مرکز حکومت اسلامی قرار داد.[۷۶] او معتقد بود جنگ جمل به سبب توطئه معاویه شکل گرفته است؛ به همین دلیل پایتخت حکومتش را به شام نزدیک کرد تا ریشه اصلیِ فتنه، یعنی معاویه را از بین ببرد.[۷۷] از طرفی، مردم حِجاز هم نمیتوانستند خلافت امام علی را بپذیرند؛ چون امام علی در جنگهای دوران پیامبر(ص) حضور فعال داشت و بزرگان حجاز به دست او کشته شده بودند.[۷۸] به همین دلیل بود که برخی از اهل حجاز از بیعت با علی(ع) خودداری و بعضی با اکراه بیعت کرده بودند.[۷۹]
سید جعفر مرتضی عاملی، متخصص تاریخ اسلام و تشیع، معتقد است، تغییر پایتخت دلایل استراتژیک داشته است. او برخی از امتیازات کوفه را چنین برشمرده است: اقتصاد سرشار عراق و برتری اقتصادی نسبت به مدینه و حجاز، فرمانبرداری و محبت مردمان کوفه به امام علی، تأمین راحتتر نیروی انسانی و تدارکات نظامی و ارتباط آسان با مناطق دیگر.[۸۰] هنگامی که امام علی به خلافت رسید، کوفه در مرکز دنیای اسلام قرار داشت و فاصله آن از مرکز ایران، حجاز، شام و مصر تقریبا به یک اندازه بود؛[۸۱] بههمین دلیل بود که علی(ع) آنجا را قُبّةُ الاِسلام (گنبد و مرکز اسلام) نامید.[۸۲] پس از انتخاب کوفه به عنوان پایتخت حکومت اسلامی، مدینه از جایگاه سیاسی خود تنزل کرده، مرکزی برای تعلیم قرآن و سنت باقی ماند و دیگر مرکز خلافت نشد.[۸۳]
متوقفشدن فتوحات مسلمانان
به نظر مرتضی مطهری، از اندیشمندان شیعه در قرن چهاردهم، امام علی(ع) به فتوحات مسلمانان و گسترش جغرافیایی اسلام توجهی نداشت و تمام تلاش خود را صرف اصلاح جامعه اسلامی کرد.[۸۴] به گفته مطهری، علی(ع) احساس میکرد اسلام از نظر ظاهری وسعت یافته، اما از درون فاسد شده است.[۸۵] در مقابل، برخی نویسندگان معتقدند، امام علی در دوران حکومتش به نبردهای داخلی علیه پیمانشکنان مشغول بود و به همین دلیل بود که فتوحات مسلمانان در آن عصر ادامه پیدا نکرد.[۸۶]
ساختار حکومت
حکومت اسلامی در زمان خلافت امام علی، به لحاظ سیاسی متمرکز، و از نظر اداری نامتمرکز و خودگردان بود.[۸۷] اگر چه ساختار حکومت امام علی(ع) مشابه ساختار حکومتِ دو خلیفۀ اول دانسته شده، اما حکومت او در سیاست و کارکرد، تفاوت اساسی با آنها داشت؛ بهگونهای که حکومت علوی را الگویی آرمانی برای شیعیان و بسیاری از متفکران فرقههای اسلامی میدانند.[۸۸] در دوران عثمان، همۀ عوامل حکومتی از بین خاندان بَنیاُمَیّه، حتی آنان که از دشمنان پیامبر بودند، انتخاب شدند و این امر سبب قدرتگرفتن بنیامیه و شکلگیری بحرانهای زمان حکومت امام علی شد.[۸۹] ازاینرو هنگامی که خلافت به امام علی رسید، تلاش کرد تا نظام اداری-سیاسی کشور را اصلاح کند.[۹۰] به گفته هشام جُعَیط، علی(ع) به دنبال ترمیم خلافت و بازگرداندن وحدت به امت اسلامی بود. به همین دلیل او از افرادی مانند مالک اشتر، که در قتل عثمان نقش چندانی نداشتند، برای حکومت خود استفاده کرد که این رویکرد مورد تأیید مردم مدینه نیز قرار گرفت.[۹۱]
کارگزاران
علی بن ابی طالب برای کارآیی و سرعتعمل کارگزارانش، به برخی از آنان اختیار تام داده بود.[۹۲] کارگزاران حکومت علی(ع) دو گونه بودند، برخی از آنان برای مناطق حساس و بزرگ و برخی دیگر به مناطق کوچکتر منصوب شده بودند. افراد انتخاب شده برای مناطق مهم، اختیار تام حکومتی داشتند؛ از جمله این کارگزاران میتوان به افرادی چون عُثمان بن حُنَیْف، مالک اَشْتر، محمد بن اَبیبَکر و قُثَم بن عباس اشاره کرد.[۹۳] اختیارات تام آنان شامل امور ذیل میشد: امور نظامی، تعیین قضات، اجرای حدود، سرپرستی حجاج، جنگ با دشمن و جمعآوری خراج و غنایم.[۹۴] علی بن ابیطالب برای جلوگیری از فساد، از حکمرانی والیان خود پیوسته بازرسی میکرد.[۹۵] کارگزاران بر اساس عملکردشان، تشویق و یا تنبیه میشدند و علی(ع) برای رفع مشکلاتشان، زندگی آنان را تأمین کرد.[۹۶] به گفته عبدالحسین زرّینکوب، حاکمان جدید نه در کوفه، و نه در شام مورد پذیرش قرار نگرفتند.[۹۷]
شایستهسالاری
شایستهسالاری را یکی از محورهای مهم در سیره سیاسی امام علی دانستهاند.[۹۸] وی کارگزاران حکومتی را تنها بر اساس لیاقت، کاردانی و پاکدامنی انتخاب میکرد، نه وابستگیهای قومی و قبیلهای.[۹۹] مُغِیرَة بن شُعبه به امام علی(ع) پیشنهاد داد معاویه و همه کارگزاران عثمان برای مدتی در مسئولیت خود باقی بمانند[۱۰۰] تا حکومت علی(ع) تثبیت شود.[۱۰۱] ابنعباس نیز این پیشنهاد مغیره را خیرخواهانه دانست.[۱۰۲] ولی علی بنابیطالب این پیشهاد را نپذیرفت.[۱۰۳] دلیل این کار امام را عدالتخواهی و شایستهسالاری او دانستهاند.[۱۰۴] با رویکارآمدن حکومت امام علی، همه کارگزاران عثمان که به خاطر رابطۀ خویشاوندی به مناصب حکومتی دست یافته بودند، برکنار شدند.[۱۰۵] طلحه و زبیر نیز که از امام علی(ع) خواستند حکومت بصره و کوفه را به آنان دهد، علی(ع) پیشنهاد آنان را نپذیرفت[۱۰۶] و این دو به سبب ناراحتی به مکه رفته، با ملحقشدن به عایشه زمینه جنگ جمل را فراهم آوردند.[۱۰۷]
شرطة الخمیس
علی بن ابیطالب گروه مسلحی را به نام شُرْطَةُ الخَمیس ایجاد کرد تا امنیت جامعه را تأمین کرده، مراقب اتفاقات و حوادث باشند.[۱۰۸] در حکومت اسلامی، شرطه از اهمیت زیادی برخوردار بود و مقام ریاست شرطه از منصبهای مهم به شمار میرفت و پس از حاکمِ شهر، سرپرستی آنجا را بر عهده میگرفت.[۱۰۹] دستگیری مجرمان، انجام تدابیر لازم برای پیشگیری از وقوع جرم، حفظ نظم و امنیت عمومی جامعه و مراقبت از اموال مردم و حقوق آنان، از وظایف شرطة الخمیس به شمار میآمد.[۱۱۰]
ساختار قضایی
با توجه به گستردگی قلمرو خلافت، علی(ع) امر قضاوت را به برخی افراد تفویض کرد؛ از جمله این افراد میتواند به اَبوالاَسْوَدِ دُؤَلی در بصره، شُرَیح بن حارث کِنْدی در کوفه، رِفاعَة بن شَدّاد در اهواز اشاره کرد.[۱۱۱] به گفته باقرشریف قَرَشی، تاریخپژوه عراقی، هنگامی امام علی(ع) به حکومت رسید، اگرچه علی(ع) گاهی خود به قضاوت میپرداخت، اما منصب قضاوت در کوفه را به شریح قاضی سپرد و به شریح دستور داد تا قضاوتهای انجام شده را به وی عرضه کند تا بر درستی قضاوتهای انجام شده نظارت داشته باشد.[۱۱۲] در حکومت امام علی، دستگاه قضایی مستقل بود و با همه افراد جامعه برخورد یکسان داشت.[۱۱۳] قاضی میتوانست حتی خلیفه مسلمانان را به دادگاه فراخواند و با ضوابط دستگاه قضایی، حکمی را علیه او صادر کند؛[۱۱۴] مثلاً هنگامی که علی(ع) مال خود را در دست مردی نصرانیمذهب یافت، از آنجا که شاهدی بر مال خود نداشت، قاضی به نفع مرد نصرانی حکم کرد.[۱۱۵]
به گفته قرشی، امام علی اولین خلیفهای بود که زندان ساخت.[۱۱۶] اگر چه پیش از اسلام زندان وجود داشت،[۱۱۷] اما در عصر پیامبر(ص) و شَیْخَین زندان نبود و برای محبوسکردن افراد، در مدینه از خانهای کنار مسجد النبی و در مکه از خانه صَفوان بن اُمَیّه استفاده میشد.[۱۱۸] در حکومت علی برای زندانیان برنامه خاصی وجود داشت؛ آموزش قرآن و آموختن خواندن و نوشتن از برنامههای اجباری آنان بود.[۱۱۹] به زندانیان اجازه داده میشد در نماز جمعه حاضر شوند و بعد از نماز به زندان بازگردانده شوند.[۱۲۰] به گفته قاضی ابویوسف، فقیه حَنَفیمذهب، امام علی اولین فردی بود که غذا و پوشاک زندانیان را تأمین کرد و این روش را خلفای بعد از او نیز در پیش گرفتند؛ اگر زندانی خود مال و اموال داشت، علی(ع) از مالش و اگر چیزی نداشت از بیتالمال هزینههایش را میداد.[۱۲۱]
شیوه حکومت
سید علی حسینی خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی ایران، مهمترین شاخصهای حکومت امام علی را در پایبندىِ کامل به دین خدا و اصرار بر اقامه دین الهی، عدالتِ مطلق و برخاستهبودن از اراده و خواست مردم دانسته است.[۱۲۲]
عدالت
ابونَوار کرباسفروش میگوید:
«علی بن ابیطالب به همراه بردهاش نزد من آمد و دو پیراهن کرباس خرید. سپس به بردهاش گفت: «هر کدام را میخواهی بردار»؛ برده یکی را برداشت. سپس علی پیراهن دیگر را برداشت و پوشید.»
ابنحنبل، فضائل امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب(ع)، ۱۴۳۳ق، ص۱۲۸-۱۲۹.
برقراری عدالت را مهمترین هدف حکومت امام علی دانستهاند.[۱۲۳] به گفته عَزیز سید جاسِم، نویسنده عراقی، نخستین اقدام عملی امام علی در حکومت، ایجاد برابری اقتصادی بود.[۱۲۴] خلفای پیشین، بیتالمال را بر اساس سوابق افراد در جنگهای صدر اسلام و یا سبقت در ایمان و اموری مانند آن تقسیم میکردند، ولی علی(ع) این سنت را خلاف دستور قرآن برشمرد و در مقابل آن ایستاد.[۱۲۵] همچنین علی بن ابیطالب وقتی خلافت را به دست گرفت، تمام زمینهایی را که عثمان به افراد مختلف واگذار کرده بود، مال خدا خواند و دستور داد آن اموال به بیتالمال بازگردانده شوند.[۱۲۶]
علی(ع) به خاطر دقتش در اجرای عدالت و ازبینبردن فسادی که در طول سالها پدید آمده بود، دشمنیهایی را بر ضد خودش پدید آورد.[۱۲۷] این روش او نه تنها طلحه و زبیر، بلکه برادرش عَقیل، و پسر عمویش عبدالله بن عباس را نیز از وی آزرد.[۱۲۸] او در تقسیم بیتالمال بین ثروتمندان قریش و بردگان عَجَم، فرقی نمیگذاشت و این عدالتش، بزرگان عرب را به خشم میآورد.[۱۲۹]
تقسیم بیتالمال
حکومت امام علی را در جمعآوری و حفظ بیتالمال بسیار دقیق ارزیابی کردهاند.[۱۳۰] علی(ع) در بیت المال سختگیری میکرد، حتی وقتی دخترش گردنبند مرواریدی را از علی بن اَبیرافع، کلیددار بیتالمال، بهصورت امانت گرفت، هم دخترش و هم علی بن ابیرافع را بازخواست کرد.[۱۳۱] امام علی سوابق اسلامی را در تقسیم بیتالمال دخالت نداد و سابقۀ ایمانی را تنها امری معنوی خوانده، تمام مسلمانها را در دریافت حقوق مسلمانی، مساوی دانست.[۱۳۲] او هنگامی که با اعتراض برخی ثروتمندان مواجه شد که چرا مطابق سنت عُمَر بن خَطّاب سابقه ایمانی و خویشاوندی را در تقسیم بیتالمال لحاظ نمیکند، سنت پیامبر را از سنت عمر برتر دانست و به زیادهخواهی آنان پاسخ منفی داد.[۱۳۳]
رابطه با مردم
به گفته حَسَن زِیْن، تاریخپژوه لبنانی، در دوران حکومت امام علی، مردم میتوانستند به صورت آسان و سریع با بخشهای عالی حکومت ارتباط بگیرند و به صورت فعال در امور حکومت مشارکت کنند.[۱۳۴] در حکومت علی(ع) فضایی مناسب برای انتقاد و اعتراض مردم به وجود آمد.[۱۳۵] به گفته برخی محققان، در آن دوران مردم هر شهری بر حاکمان خود نظارت داشتند و میتوانستند شکایت او را نزد علی(ع) ببرند.[۱۳۶] بر اساس خطبه ۲۱۶ نهج البلاغه، امام علی از مردم میخواست با او به صورت صریح سخن بگویند و از محافظهکاری در سخن گفتن با حاکم، پرهیز کنند.[۱۳۷]
بر اساس نامه ۵۱ نهج البلاغه، علی(ع) مأموران جمعآوری خَراج را به رفتار عادلانه، منصفانه و صبر در برابر مردم سفارش کرد.[۱۳۸] همچنین هنگامی که امام علی(ع) مالک اشتر را به استانداری مصر منصوب کرد، او را به مهربانی و خوشرفتاری با همه مردم (چه مسلمان و چه غیر مسلمان) و برخورد انسانی با آنان دعوت نمود.[۱۳۹]
آزادی مخالفان
به گفته مصطفی دلشاد تهرانی، آزادی در حکومت امام علی به صورت واضح وجود داشت؛ زیرا از همان ابتدای حکومت، بیعت مردم با علی(ع) به صورت آزادانه انجام گرفت و او آزادی مخالفانش را تضمین کرد و اجازه نداد کسی با آنان برخورد کند.[۱۴۰] علی(ع) مسلمان و غیرمسلمان را در حمایت حکومت میدانست و در حکومتش، هیچ فردی به خاطر عقاید خود از حقوق انسانی و اجتماعی محروم نمیشد.[۱۴۱] به گفته سید جعفر شهیدی، از تاریخپژوهان شیعه در قرن چهاردهم، علی بن ابیطالب حتی در مقابل افرادی چون خَوارِج نیز با بردباری رفتار میکرد و آنان را آزاد گذاشت و تنها وقتی که به مردم تعدّی کردند، به مقابله با آنان برخاست.[۱۴۲]
سختگیری در اجرای دین و قانون
علی بن ابیطالب در امور دینی، اجرای دقیق قانون و شیوه صحیح حکومتداری بسیار جدی و بدون مسامحه بود[۱۴۳] و برای اجرای قانون، از اشراف و بزرگان، و از خویشان و نزدیکان خود چشمپوشی نمیکرد.[۱۴۴] پایبندی علی(ع) به قانون، او را حتی برای برخی نزدیکان تحملناپذیر کرده بود.[۱۴۵] امام(ع) در این راه حتی به نزدیکترین یاران خویش نیز سختگیری میکرد؛ مثلاً هنگامی که غلامش، قَنْبر، در اجرای حَدّ به اشتباه سه تازیانه بیشتر زده بود، به دستور علی(ع) آن سه تازیانه جبران و بر قنبر سه تازیانه نواخته شد.[۱۴۶] همچنین بر اساس نامۀ امام علی(ع) به عُثمان بن حُنَیف، کارگزارش در بصره، امام علی(ع) عُثمان بن حُنَیف را بهدلیل شرکت در یک مهمانی اَشرافی که بدون حضور فقیران برگزار شده بود، سرزنش و او را به پیروی از راه و روش زاهدانه و ورع از خدا دعوت کرد.[۱۴۷] به گفته دلشاد تهرانی، در نامههای نهجالبلاغه میتوان حساسیت امام علی را نسبت قانونشکنی کارگزاران حکومت خود به روشنی مشاهده کرد.[۱۴۸]
توجه به علم و آبادانی
طبق روایتی که از امام باقر(ع) نقل شده، مردم هنگام طلوع آفتاب، نزد حضرت علی جمع میشدند و او به آنان، فقه و قرآن میآموخت.[۱۴۹] وی در نامه خود به قُثَم بن عباس، فرماندارش در مکه، توصیه کرده بود به افراد بیسواد آموزش دهد و با دانشمندان همنشین باشد.[۱۵۰] وی در نامۀ خود به مالک اشتر دستور داده بود از برهمزدن سنتهای پسندیده بپرهیزد.[۱۵۱]
حضرت علی(ع) در نامهای به یکی از فرمانداران خود دستور داد نسبت به آبادانی شهرها توجه داشته باشد.[۱۵۲] علی(ع) اقدامهایی را برای اصلاح و آبادکردن اراضی، ایجاد قناتها و نهرها انجام داد و به کارگزارانش دستور داد تا از ویرانی زمینها و چاهها جلوگیری کنند.[۱۵۳] به دستور او، از کشاورزان خَراج کمتری گرفته میشد، تا به تولید بیشتر تشویق شده، موجب آبادانی شوند.[۱۵۴] در روایتهایی از علی(ع)، توصیه به کشاورزی،[۱۵۵] و تجارت[۱۵۶] نقل شده است.
چالشها
به گفته حسن زَیْن، تاریخپژوه لبنانی، امام علی(ع) هنگامی حکومت را در دست گرفت که فساد و انحرافِ از احکام و اصول دین، نظام سیاسی، اقتصادی و اجتماعی اسلام را با خطر مواجه کرده بود[۱۵۷] و به حکومت اسلامی به دید طمع نگاه میشد.[۱۵۸] مصطفی دلشاد تهرانی نیز معتقد است، پیش از علی(ع) سنتهای جاهلی بازگردانده شده بود و بازگشت این سنتها، زمینهساز مشکلات دوران خلافت امام علی شد،[۱۵۹] مشکلاتی مانند: قدرتطلبی سران، بیبصیرتی مردمان، خواستههای متضاد اجتماعی، دنیاپرستی مردمان، قبیلهگرایی، برهمخوردن شایستهسالاری، اشرافیت سیاسی و اقتصادی و تحجّر و کوتهبینی جمعی از یاران.[۱۶۰]
رسول جعفریان نیز اوضاع سیاسی جامعه اسلامی پس از قتل عثمان را آشفته گزارش کرده است که از آینده تیره حکومت حکایت میکرد.[۱۶۱] او مهمترین مشکلات حکومت علی(ع) را چنین برشمرده است:
- تبعیض اقتصادی؛ در دوران خلافت عُمَر بن خَطّاب سوابق اسلامی و قبیلۀ افراد در سهم افراد از بیتالمال اثرگذار شد و در زمان خلافت عُثمان بن عَفّان این تبعیض بیشتر شد. خلافت امام علی و تقسیم مساوی بیتالمال، اعتراض بهرهمندان را در پی داشت و سبب ملحقشدن آنها به معاویه شد.[۱۶۲]
- تبعیض نژادی؛ با فتوحات اسلامی نژادهای مختلفی با عربها آمیخته شدند. اما آنان از حقوق یکسان برخوردار نبودند. علی بن ابیطالب این تبعیض نژادی را از بین برد، ولی برخی اعراب این رفتارش را تحمل نمیکردند و حکومت با اعتراض آنان مواجه میشد.[۱۶۳]
- انحرافات و شبهات دینی؛ خلفای پیشین، سنتهایی را در برابر سنت نبوی بدعت گذاشته شده بودند. امام علی به اجتهادات خلفا اعتقاد نداشت و حاضر نبود از سیره نبوی تخلف کند.[۱۶۴]
- فساد اجتماعی؛ در دوران عثمان فساد اجتماعی و اخلاقی، خصوصا در میان اشرافِ صَحابه و فرزندان آنان رواج داشت و به باور امام علی،[۱۶۵] از اسلام تنها نام و نشانی باقی مانده بود.[۱۶۶]
جنگها و شورشها
تقریبا همه دوران حکومت امام علی در جنگ گذشت.[۱۶۷] ویلفِرْد مادِلونگ، مستشرق آلمانی، در تحلیلی معتقد است، پس از خلیفهشدن علی امت اسلامی، با تقسیمشدن امت اسلامی به سه دسته جنگهای داخلی مسلمانان آغاز شد: ۱. موافقان علی، ۲. امویان و طرفداران عثمان، ۳. اکثریت قریش که خواستار بازگشت خلافت به همان روش شَیْخَین بودند.[۱۶۸] به نظر رسول جعفریان، سیاستهای اصلاحی امام علی، دلیل اصلی مخالفتها و جنگها بود؛ چون با روی کار آمدن امام علی، منافع برخی افراد به خطر افتاد.[۱۶۹] چنانکه حسینمحمد جعفری، تاریخپژوه پاکستانی، معتقد است، عایشه، طَلْحه، زُبَیْر و بعدها مُعاویه که حکومت علی و طرفداران او را خطری واقعی برای اشرافیت خود میدیدند، انتقام خون عثمان را بهانهای برای گرفتن حکمرانی از علی قرار دادند.[۱۷۰]
به گفته حسن زَیْن و رسول جعفریان، علی بن ابیطالب هرگز آغازگر جنگی نبود.[۱۷۱] او تنها در صورت ناچاری میجنگید و پیش از هر جنگی، افراد را به صلح فرا میخواند.[۱۷۲] با وجود زمانبر بودن جنگهای دوران خلافت امام علی، جنبههای سیاسی، اجتماعی و اقتصادی خلافت علی(ع) کمرنگ نشد.[۱۷۳] به نظر ابراهیم بَیْضون، حکومت امام علی(ع) به دلیل همراهشدن با جنگهای مداوم، به دوران حکومت پیامبر(ص) شباهت دارد و ادامه حکومت نبوی به شمار میرود.[۱۷۴]
سرانجام
حکومت امام علی(ع) چهار سال و نه ماه به طول انجامید و با شهادتش پایان یافت.[۱۷۵] نیروهای نظامی حکومت از جنگ خسته شده، دچار اختلاف شدند و در مواردی از دستورات علی(ع) سرپیچی میکردند.[۱۷۶] معاویه با برخی فرماندهان نظامی حکومت (مانند اَشْعَث بن قَیْس) ارتباط سرّی برقرار کرد و با دادن برخی هدایا و با وعده منصبهای عالی در سپاهش، آنان را به خدمت گرفت تا در سپاه امام علی شایعهپراکنی کرده، سپاهیان را بترسانند.[۱۷۷] با شهید شدن علی(ع)، اصحاب او برای خلافت با امام حسن(ع) بیعت کردند.[۱۷۸] شش ماه پس از حکومت علی(ع) و کنارهگیری امام حسن(ع) از خلافت، جنگ میان مسلمانها به پایان رسید و با حاکمشدن مُعاویة بن اَبیسُفیان، یکپارچگی ظاهری به امت اسلامی بازگشت.[۱۷۹] به گفته هِشام جُعَیْط، تاریخپژوه اهل تونس، این یکپارچگی در قلب مسلمانان ریشه نداشت و جریانهای پنهانی علیه حکومت وقت فعال شد.[۱۸۰]
موفقیت یا شکست؟
اگرچه امام علی نتوانست در دوران حکومتش، به تمامی اهداف خود دست یابد، ولی توانست سیره حکومت نبوی را برای مردم، به خصوص برای کسانی که پیامبر(ص) را ندیده بودند، نشان دهد.[۱۸۱] امام علی(ع) با وجود اینکه نتوانست همه طرحهای اصلاحی خود را به طور کامل عملی کند،[۱۸۲] اما بر اساس تحلیل مصطفی دلشاد تهرانی، از پژوهشگران در حوزه نهجالبلاغه، موفقیتهای چشمگیری کسب کرد و الگویی برای حکومتهای بعدی شد. رسول جعفریان، تاریخپژوه شیعه، دلایل شکست ظاهری امام علی را چنین برشمرده است: ریشهدار بودن فساد و فتنه در جامعه آن روز، وضعیت آشفته قبایل عراق، قوتگرفتن موقعیت رؤسای قبایل و عدمبهرهگیری از ستم و ستمگران برای قوت بخشیدن به حکومت.[۱۸۳]
به گفته احمد امین، از اندیشمندان مصری، علی بن ابیطالب به دلیل تَقیُّدی که به سنت و نصوص دینی داشت، در حکومتش شکست خورد، این در حالی است که عُمَر بن خَطّاب و مُعاویة بن اَبیسُفیان در مواردی بر خلاف نصوص دینی، به نظر و تشخیص خود عمل کرده و موفق شدند.[۱۸۴] چنانکه مطابق گزارش برخی منابع اهلسنت، هنگامی که به عمر اعتراض شد که چرا بر خلاف پیامبر، فاجران و منافقان را در کارهای حکومت به کار گرفته است، او در جواب بهکارگیری از نیروی آنان را لازم و گناهشان را بر عهده خودشان میدانست.[۱۸۵] ازاینرو محمدحسین طباطبایی، مؤلف تفسیر اَلْمیزان، معتقد است، منافقان که در زمان حکومت پیامبر به مقابله با او میپرداختند، در زمان سه خلیفه اول با قدرتیافتن در دستگاه خلافت از مخالفت با حکومت اسلامی دست برداشته، با مسلمانان همراهی کردند.[۱۸۶]
چرا امام علی(ع) برای محکمشدن حکومتش انعطاف نشان نداد؟
جعفر سبحانی، از مراجع تقلید شیعه، معتقد است، حتی اگر امام علی(ع) نسبت به فساد معاویه انعطاف نشان میداد، مشکلات حکومتش برطرف نشده، بلکه بیشتر میشد.[۱۸۷] به نظر سبحانی، در صورت ابقای معاویه بر حکومت شام، علی(ع) در همان روزهای نخست اکثریت طرفدارانش را از دست میداد، چرا که آنان به سبب ستمها و ناعدالتیهایی که از کارگزاران عثمان متحمل شده بودند، دست به انقلاب زده بودند و ابقای کارگزاران عثمان، آنان را سرخورده میکرد.[۱۸۸] از طرفی دیگر، دادن حکومت شام به معاویه نیز نمیتوانست از مخالفت او با خلافت علی(ع) بکاهد؛ زیرا چگونه میتوان پذیرفت که برخی یاران علی(ع) به او پیشنهاد دهند که برای مدتی کوتاه معاویه را در جایگاهش باقی گذارد، اما خود معاویه که فردی زیرک و سیاستمدار بود، ابقای خود را موقتی و مصلحتی نداند.[۱۸۹] سبحانی قتل عثمان را بزرگترین فرصت برای معاویه میدانست که اگر در همان روزهای نخست از آن استفاده نمیکرد، برای همیشه آن را از دست میداد.[۱۹۰]
از برخی مورخان نقل شده که امام علی به این دلیل که در حکومتداری از حیله و سیاست بهره نگرفت، حکومتش متزلزل شد.[۱۹۱] چنانکه ویلفرد مادلونگ، شیعهپژوه آلمانی نیز امام علی را در سیاست، فردی ساده و بدون آیندهنگری خوانده است؛ چرا که او به سخنان ابنعباس که توصیه کرده بود، برای جلوگیری از مشکلات، معاویه را برکنار نکند، توجه نکرده بود.[۱۹۲] به گفته حَسَن زَیْن، تاریخپژوه لبنانی، داوری تاریخ علیه حکومت بنیامیه، نشان میدهد همه اقدامهای امام علی برای دور کردن فساد از حکومت (هرچند منجر به از بین رفتن حکومت خودش شود) درست بوده است.[۱۹۳] امام علی بدون چشمپوشی از هر فسادی (چشمپوشی از معاویه و کارگزاران عثمان و نیز دادن برخی منصبها به طلحه و زبیر) توانست با ایجاد حکومتی بر پایه اصول و ارزشهای اسلامی، الگویی صحیح از حکومت اسلامی ارائه دهد، تا در عصرهای بعدی مورد تقلید و نمونهبرداری قرار گیرد.[۱۹۴]
تکنگاریها

درباره حکومت امام علی و تحلیل رویدادهای آن، کتابهای مختلفی نوشته شده است که برخی از آنها چنین است:
- الامام علی بن ابیطالب و تَجْرِبَةُ الحُکْم؛ این کتاب را حَسَن زَیْن، پژوهشگر تاریخ از اهالی لبنان، به زبان عربی نوشته است.[۱۹۵] نویسنده در این اثر شرایط و زمینههای به خلافت رسیدن امام علی را تحلیل کرده، سیره حکومتداری امام علی را بررسی میکند.[۱۹۶] این کتاب به قلم امیر سلمانی رحیمی با عنوان «حکومت امام علی(ع)» به فارسی ترجمه شده است.[۱۹۷] نسخه اصلی و عربی کتاب را انتشارات دار الفکر الحدیث لبنان در سال ۱۹۹۴م،[۱۹۸] و ترجمه فارسی آن را انتشارات بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی در مشهد در سال ۱۳۸۶ش منتشر کرده است.[۱۹۹]
- دولت آفتاب؛ مصطفی دلشاد تهرانی، کارشناس نهجالبلاغه، نویسنده ایرانی این کتاب است.[۲۰۰] دلشاد تهرانی در این کتاب اندیشه سیاسی و سیره حکمرانی علی بن ابیطالب را تحقیق کرده است.[۲۰۱] او در مقدمه کتاب زمینه شکلگیری حکومت علوی و سپس در شش بخش، سیره امام علی را با تأکید بر نهج البلاغه بررسی کرده است.[۲۰۲] این کتاب ۵۴۵ صفحه دارد و چاپ چهارم آن در ۱۳۹۵ش از سوی انتشارات دریا منتشر شده است.[۲۰۳] نویسنده در کتاب دیگرش با عنوان «حکمرانی حکیمانه» (با نام پیشین «جمال دولت محمود») شاخصههای حکومت موفق از نگاه امام علی(ع) را با استفاده از نهج البلاغه تحقیق کرده است.[۲۰۴]
- الامام علی(ع) فی رُؤْیَة النَهْج و روایة التاریخ؛ ابراهیم بَیْضون، استاد تارخی دوره اسلامی دانشگها لبنان، نویسنده این کتاب است.[۲۰۵] او در این اثر رویدادهای دوران امام علی را در چهار فصل اصلی تحلیل کرده و حوادث مربوط به پیش از خلافت، بعد از خلافت و نیز نمایی از حکومت و اندیشه سیاسی علی(ع) را ترسیم کرده است.[۲۰۶] علیاصغر محمدی سیجانی این کتاب را به فارسی با عنوان «رفتارشناسی امام علی(ع) در آیینه تاریخ» ترجمه کرده است.[۲۰۷] نسخه اصلی (عربی) این کتاب را انتشارات بیستان در بیروت در سال ۲۰۰۹م برای بار دوم[۲۰۸] و ترجمه فارسی را انتشارات دفتر نشر فرهنگ اسلامی در سال ۱۳۷۹ش منتشر کرده است.[۲۰۹]
جستارهای وابسته
پانویس
- ↑ جعفریان، اطلس شیعه، ۱۳۸۷ش، ص۵۲.
- ↑ طبری، تاریخ طبری، ۱۳۸۷ق، ج۴، ص۴۲۷.
- ↑ زین، الامام علی بن ابیطالب و تجربة الحکم، ۱۹۹۴م، ص۳۳.
- ↑ جعفریان، تاریخ تحول دولت و خلافت، ۱۳۷۳ش، ص۱۳۸.
- ↑ موسوی خمینی، صحیفه امام، ۱۳۷۸ش، ج۲، ص۳۶۰.
- ↑ جعفریان، تاریخ تحول دولت و خلافت، ۱۳۷۳ش، ص۱۷۱.
- ↑ زرینکوب، بامداد اسلام، ۱۳۷۶ش، ص۱۰۹.
- ↑ دلشاد تهرانی، حکمرانی حکیمانه، ۱۳۹۵ش، ص۱۹.
- ↑ خامنهای، «بیانات در خطبههای نماز جمعه ۲۱ رمضان (۱۶ آذر ۱۳۸۰ش)»، در سایت مرکز حفظ و نشر آثار آیتالله خامنهای.
- ↑ ابنابیالحدید، شرح نهج البلاغه، ۱۴۰۴ق، ج۷، ص۷۳.
- ↑ ابنابیالحدید، شرح نهج البلاغه، ۱۴۰۴ق، ج۷، ص۷۳.
- ↑ جعفریان، تاریخ تحول دولت و خلافت، ۱۳۷۳ش، ص۱۶۸.
- ↑ جُعَیط، الفتنه، ۲۰۰۰م، ص۱۴۱.
- ↑ حسین، علی و بنوه، دار المعارف، ص۸.
- ↑ جُعَیط، الفتنه، ۲۰۰۰م، ص۱۴۱.
- ↑ حسین، علی و بنوه، دار المعارف، ص۸.
- ↑ بیضون، الامام علی فی رؤیة النهج و روایة التاریخ، ۲۰۰۹م، ص۷۰.
- ↑ جُعَیط، الفتنه، ۲۰۰۰م، ص۱۴۱.
- ↑ نگاه کنید به: خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ۱۴۱۷ق، ج۱، ص۱۴۵.
- ↑ ابنسعد، الطبقات الکبری، ۱۴۱۰ق، ج۳، ص۲۲.
- ↑ یعقوبی، تاریخ یعقوبی، دار صادر، ج۲، ص۱۷۸.
- ↑ هالم، تشیع، ۱۳۸۹، ص۲۷-۲۸.
- ↑ جعفریان، تاریخ تحول دولت و خلافت، ۱۳۷۳ش، ص۱۴۳.
- ↑ دیاربکری، تاریخ الخمیس، دار صادر، ج۲، ص۲۶۲.
- ↑ سبحانی، فروغ ولایت، ۱۳۸۰ش، ص۳۶۸.
- ↑ دلشاد تهرانی، دولت آفتاب، ۱۳۹۵ش، ص۴۷.
- ↑ دلشاد تهرانی، دولت آفتاب، ۱۳۹۵ش، ص۳۳-۳۴.
- ↑ نصیری، تحلیلی از تاریخ تشیع و امامان(ع)، ۱۳۸۶ش، ص۱۰۷.
- ↑ نصیری، تحلیلی از تاریخ تشیع و امامان(ع)، ۱۳۸۶ش، ص۱۰۶.
- ↑ بیضون، الامام علی فی رؤیة النهج و روایة التاریخ، ۲۰۰۹م، ص۱۹۱.
- ↑ نصیری، تحلیلی از تاریخ تشیع و امامان(ع)، ۱۳۸۶ش، ص۱۰۶.
- ↑ دلشاد تهرانی، دولت آفتاب، ۱۳۹۵ش، ص۴۳-۴۴.
- ↑ غریب، خلافة عثمان بن عفان، ۱۹۹۷م، ص۱۰۳.
- ↑ بختیاری، «ساختار سیاسی حکومت عثمان»، ص۶۵.
- ↑ پرش به بالا به: ۳۵٫۰ ۳۵٫۱ بیضون، الامام علی فی رؤیة النهج و روایة التاریخ، ۲۰۰۹م، ص۱۹۱.
- ↑ ابناثیر، اُسْدُ الغابه، ۱۴۰۹ق، ج۳، ص۴۹۰.
- ↑ ابناعثم کوفی، الفتوح، ۱۴۱۱ق، ج۲، ص۴۲۶-۴۲۸.
- ↑ اِبنقُتَیْبه دینَوری، الامامة و السیاسه، ۱۴۱۰ق، ج۱، ص۶۵-۶۶؛ طبری، تاریخ طبری، ۱۳۸۷ق، ج۴، ص۴۲۷؛ یعقوبی، تاریخ یعقوبی، دار صادر، ج۲، ص۱۷۹؛ ابناعثم کوفی، الفتوح، ۱۴۱۱ق، ج۲، ص۴۳۴.
- ↑ نهج البلاغه، تصحیح صبحی صالح، ۱۴۱۴ق، خطبه ۹۲، ص۱۳۶؛ طبری، تاریخ طبری، ۱۳۸۷ق، ج۴، ص۴۳۴؛ ابنشهرآشوب، المناقب، ۱۳۷۹ش، ج۲، ص۱۱۰؛ مِسْکوَیْه، تجارب الامم، ۱۳۷۹ش، ج۱، ص۴۵۸.
- ↑ ابناعثم کوفی، الفتوح، ۱۴۱۱ق، ج۲، ص۴۳۴-۴۳۵.
- ↑ ابناعثم کوفی، الفتوح، ۱۴۱۱ق، ج۲، ص۴۳۴.
- ↑ ابناعثم کوفی، الفتوح، ۱۴۱۱ق، ج۲، ص۴۳۴-۴۳۵.
- ↑ زرینکوب، بامداد اسلام، ۱۳۷۶ش، ص۱۰۵.
- ↑ جعفریان، حیات فکری-سیاسی امامان شیعه، ۱۳۹۰ش، ص۶۵؛ نهج البلاغه، تصحیح صبحی صالح، ۱۴۱۴ق، خطبه ۹۲، ص۱۳۶.
- ↑ مکارم شیرازی، نهج البلاغه با ترجمه فارسى روان، ۱۳۸۴ش، ج۱، ص۱۹۷.
- ↑ یعقوبی، تاریخ یعقوبی، دار صادر، ج ۲، ص۱۷۹؛ ابناعثم کوفی، الفتوح، ۱۴۱۱ق، ج ۲، ص۴۳۵-۴۳۶.
- ↑ جعفریان، تاریخ تحول دولت و خلافت، ۱۳۷۳ش، ص۱۴۷.
- ↑ طبری، تاریخ طبری، ۱۳۸۷ق، ج۴، ص۴۲۷.
- ↑ اسکافی، المعیار و الموازنه، 1402ق، ص51.
- ↑ زین، الامام علی بن ابیطالب و تجربة الحکم، ۱۹۹۴م، ص۱۲۳.
- ↑ حسین، علی و بنوه، دار المعارف، ص۹.
- ↑ خوارزمی، المناقب، ۱۳۸۸ق، ص۱۵.
- ↑ دینوری، الاخبار الطوال، ۱۳۶۸ش، ص۱۴۳.
- ↑ مادلونگ، جانشینی حضرت محمد(ص)، ۱۳۷۷ش، ص۲۰۰-۲۰۲.
- ↑ سبحانی، فروغ ولایت، ۱۳۸۰ش، ص۳۷۰.
- ↑ طبری، تاریخ طبری، ۱۳۸۷ق، ج۴، ص۴۲۸-۴۳۱.
- ↑ حرکات، السیاسة و المجتمع فی عصر الراشدین، ۱۹۸۵م، ص۱۲۵.
- ↑ طبری، تاریخ طبری، ۱۳۸۷ق، ج۴، ص۴۲9-۴۳0.
- ↑ طبری، تاریخ طبری، ۱۳۸۷ق، ج۴، ص۴۲۸-۴۳۱.
- ↑ دلشاد تهرانی، حکمرانی حکیمانه، ۱۳۹۵ش، ص۴۴.
- ↑ محرمی، تاریخ تشیع، ۱۳۸۷ش، ۴۳-۴۴.
- ↑ ابنندیم، الفهرست، ۱۴۱۷ق، ص۲۱۷.
- ↑ گارده، اسلام، دین و امت، ۱۳۵۲ش، ص۱۶۰-۱۶۱.
- ↑ جعفریان، تاریخ و سیره سیاسی امام مؤمنان علی بن ابیطالب(ع)، ۱۳۸۰ش، ص۱۲۹-۱۳۰.
- ↑ فخری، تاریخ تشیع از صدر اسلام تا پایان دوره خلفای راشدین، ۱۳۸۸ق، ص۲۲۱.
- ↑ خواجویان، تاریخ تشیع، ۱۳۷۶ش، ص۴۱.
- ↑ «Expansion of the Caliphate»، در کانال EmperorTigerstar.
- ↑ معینینیا، سیره اداری امام علی(ع) در دوران خلافت، ۱۳۷۹ش، ص۸۴.
- ↑ معینینیا، سیره اداری امام علی(ع) در دوران خلافت، ۱۳۷۹ش، ص۸۱-۸۲.
- ↑ معینینیا، سیره اداری امام علی(ع) در دوران خلافت، ۱۳۷۹ش، ص۸۳.
- ↑ معینینیا، سیره اداری امام علی(ع) در دوران خلافت، ۱۳۷۹ش، ص۸۳.
- ↑ معینینیا، سیره اداری امام علی(ع) در دوران خلافت، ۱۳۷۹ش، ص۸۳.
- ↑ معینینیا، سیره اداری امام علی(ع) در دوران خلافت، ۱۳۷۹ش، ص۸۴.
- ↑ معینینیا، سیره اداری امام علی(ع) در دوران خلافت، ۱۳۷۹ش، ص۸۵.
- ↑ جعفری، تشیع در مسیر تاریخ، ۱۳۸۶ش، ص۱۰۷.
- ↑ یوسف خلیف، حیاة الشعر فی الکوفه، ص۵۴.
- ↑ سبحانی، فروغ ولایت، ۱۳۸۰ش، ص۴۶۷.
- ↑ رجبی، «بررسی انتخاب کوفه به عنوان مرکز خلافت اسلامی»، ص۷-۸.
- ↑ رجبی، «بررسی انتخاب کوفه به عنوان مرکز خلافت اسلامی»، ص۷-۸.
- ↑ عاملی، «إستراتیجیة الکوفة فی خلافة علی(ع)»، در سایت سید جعفر مرتضی العاملی.
- ↑ رجبی، «بررسی انتخاب کوفه به عنوان مرکز خلافت اسلامی»، ص۶.
- ↑ ابنالفقیه، البلدان، ۱۴۱۶ق، ص۲۰۳.
- ↑ زرینکوب، بامداد اسلام، ۱۳۷۶ش، ص۱۰۷.
- ↑ مطهری، پانزده گفتار، ۱۴۰۲ق، ص۲۵۴.
- ↑ مطهری، پانزده گفتار، ۱۴۰۲ق، ص۲۵۴.
- ↑ معینینیا، سیره اداری امام علی(ع) در دوران خلافت، ۱۳۷۹ش، ص۱۵۴.
- ↑ معینینیا، سیره اداری امام علی(ع) در دوران خلافت، ۱۳۷۹ش، ص۹۱.
- ↑ مهاجرنیا، «ساختار حکومت امام علی(ع)»، ص۱۶۱.
- ↑ مهاجرنیا، «ساختار حکومت امام علی(ع)»، ص۱۴۷.
- ↑ مهاجرنیا، «ساختار حکومت امام علی(ع)»، ص۱۴۸.
- ↑ جُعَیط، الفتنه، ۲۰۰۰م، ص۱۴۲.
- ↑ معینینیا، سیره اداری امام علی(ع) در دوران خلافت، ۱۳۷۹ش، ص۹۳.
- ↑ معینینیا، سیره اداری امام علی(ع) در دوران خلافت، ۱۳۷۹ش، ص224.
- ↑ معینینیا، سیره اداری امام علی(ع) در دوران خلافت، ۱۳۷۹ش، ص۹۳-۹۶.
- ↑ حسین، علی و بنوه، دار المعارف، ص۱۴۷.
- ↑ مهاجرنیا، «ساختار حکومت امام علی(ع)»، ص۱۴۹-۱۵۰.
- ↑ زرینکوب، بامداد اسلام، ۱۳۷۶ش، ص۱۰۶.
- ↑ اداک، «شایستهسالاری در حکومت امام علی(ع)»، ص5۶.
- ↑ اداک، «شایستهسالاری در حکومت امام علی(ع)»، ص5۶.
- ↑ یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، دار صادر، ج۲، ص۱۸۰.
- ↑ اداک، «شایستهسالاری در حکومت امام علی(ع)»، ص۴۵.
- ↑ دینوری، الاخبار الطوال، ۱۳۶۸ش، ص۱۴۲.
- ↑ طوسی، الأمالی، ۱۴۱۴ق، ص۸۷.
- ↑ اداک، «شایستهسالاری در حکومت امام علی(ع)»، ص۴۶.
- ↑ زین، الامام علی بن ابیطالب و تجربة الحکم، ۱۹۹۴م، ص۲۸.
- ↑ طبری، تاریخ طبری، ۱۳۸۷ق، ج۴، ص۴۲۹.
- ↑ زرینکوب، بامداد اسلام، ۱۳۷۶ش، ص۱۰۶.
- ↑ قرشی، موسوعة الامام امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب(ع)، ۱۴۲۹ق، ج11، ص31.
- ↑ معینینیا، سیره اداری امام علی(ع) در دوران خلافت، ۱۳۷۹ش، ص194.
- ↑ معینینیا، سیره اداری امام علی(ع) در دوران خلافت، ۱۳۷۹ش، ص194.
- ↑ معینینیا، سیره اداری امام علی(ع) در دوران خلافت، ۱۳۷۹ش، ص۱۳۸.
- ↑ قرشی، موسوعة الامام امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب(ع)، ۱۴۲۹ق، ج۹، ص۶۳.
- ↑ اداک، «شایستهسالاری در حکومت امام علی(ع)»، ص۵۶.
- ↑ اداک، «شایستهسالاری در حکومت امام علی(ع)»، ص۵۶.
- ↑ ثقفی، الغارات، ۱۳۹۵ش، ج۱، ص۱۲۵.
- ↑ قرشی، موسوعة الامام امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب(ع)، ۱۴۲۹ق، ج۱۱، ص۳۱.
- ↑ معینینیا، سیره اداری امام علی(ع) در دوران خلافت، ۱۳۷۹ش، ص۱۴۳.
- ↑ معینینیا، سیره اداری امام علی(ع) در دوران خلافت، ۱۳۷۹ش، ص145.
- ↑ معینینیا، سیره اداری امام علی(ع) در دوران خلافت، ۱۳۷۹ش، ص۱۴۶.
- ↑ معینینیا، سیره اداری امام علی(ع) در دوران خلافت، ۱۳۷۹ش، ص۱۴۶.
- ↑ قاضی ابویوسف، الخراج، ۱۳۹۹ق، ص۱۴۹-۱۵۰.
- ↑ خامنهای، «بیانات در دیدار اقشار مختلف مردم (۳۰ شهریور ۱۳۸۱ش)»، در سایت مرکز حفظ و نشر آثار آیتالله خامنهای.
- ↑ حکیمآبادی، «دولت و سیاستهای اقتصادی»، ص۳۷۳.
- ↑ جاسم، علی بن ابیطالب سلطة الحق، ۱۴۲۷ق، ص۳۵۹.
- ↑ محمودی، نهج السعادة فی مستدرک نهج البلاغه، مؤسسة الاعلمی، ج۱، ص۲۲۴.
- ↑ مسعودی، اثبات الوصیه، ۱۴۲۶ق، ص۱۴۹.
- ↑ نصیری، تحلیلی از تاریخ تشیع و امامان(ع)، ۱۳۸۶ش، ص۱۱۱.
- ↑ زرینکوب، بامداد اسلام، ۱۳۷۶ش، ص۱۱۰.
- ↑ زرینکوب، بامداد اسلام، ۱۳۷۶ش، ص۱۱۲.
- ↑ حکیمآبادی، «دولت و سیاستهای اقتصادی»، ص۳۷۴.
- ↑ شیخ طوسی، تهذیب الاحکام، ۱۴۰۷ق، ج۱۰، ص۱۵۱-۱۵۲.
- ↑ نصیری، تحلیلی از تاریخ تشیع و امامان(ع)، ۱۳۸۶ش، ص۱۰۶.
- ↑ ابنحیون، دعائم الاسلام، ۱۳۸۵ق، ج۱، ص۳۸۴.
- ↑ زین، الامام علی بن ابیطالب و تجربة الحکم، ۱۹۹۴م، ص۱۲۸.
- ↑ معینینیا، سیره اداری امام علی(ع) در دوران خلافت، ۱۳۷۹ش، ص۲۴۸.
- ↑ زین، الامام علی بن ابیطالب و تجربة الحکم، ۱۹۹۴م، ص۱۲۷.
- ↑ نهج البلاغه، تصحیح صبحی صالح، خطبه ۲۱۶، ص۳۳۵.
- ↑ نهج البلاغه، تصحیح صبحی صالح، ۱۴۱۴ق، نامه ۵۱، ص۴۲۵.
- ↑ نهج البلاغه، تصحیح صبحی صالح، ۱۴۱۴ق، نامه ۵۳، ص۴۲۷-۴۲۸.
- ↑ دلشاد تهرانی، حکمرانی حکیمانه، ۱۳۹۵ش، ص۳۳.
- ↑ دلشاد تهرانی، حکمرانی حکیمانه، ۱۳۹۵ش، ص۳۸-۳۹.
- ↑ شهیدی، علی از زبان علی، ۱۳۸۰ش، ص۱۳۳-۱۳۴.
- ↑ دلشاد تهرانی، حکمرانی حکیمانه، ۱۳۹۵ش، ص۱۴۵.
- ↑ دلشاد تهرانی، حکمرانی حکیمانه، ۱۳۹۵ش، ص۱۴۷.
- ↑ دلشاد تهرانی، حکمرانی حکیمانه، ۱۳۹۵ش، ص۱۴۸.
- ↑ قمی، سفینة البحار، ۱۴۱۴ق، ج۶، ص۱۷۶.
- ↑ نهج البلاغه، تصحیح صبحی صالح، ۱۴۱۴ق، نامه ۴۵، ص۴۱۶-۴۲۰.
- ↑ دلشاد تهرانی، حکمرانی حکیمانه، ۱۳۹۵ش، ص۱۵۶.
- ↑ ابنابیالحدید، شرح نهج البلاغه، ۱۴۰۴ق، ج۴، ص۱۰۹.
- ↑ نهج البلاغه، تصحیح صبحی صالح، ۱۴۱۴ق، نامه ۶۷، ص۴۵۷.
- ↑ نهج البلاغه، تصحیح صبحی صالح، ۱۴۱۴ق، نامه ۵۳، ص۴۳۱.
- ↑ یعقوبی، تاریخ یعقوبی، دار صادر، ج۲، ص۲۰۳.
- ↑ معینینیا، سیره اداری امام علی(ع) در دوران خلافت، ۱۳۷۹ش، ص۱۲۴-۱۲۵.
- ↑ معینینیا، سیره اداری امام علی(ع) در دوران خلافت، ۱۳۷۹ش، ص۱۲۵.
- ↑ حر عاملی، وسائل الشیعه، ۱۴۰۹ق، ج۹، ص۲۱۳.
- ↑ کلینی، الکافی، ۱۴۰۷ق، ج۵، ص۳۱۹.
- ↑ زین، الامام علی بن ابیطالب و تجربة الحکم، ۱۹۹۴م، ص۳۹.
- ↑ زین، الامام علی بن ابیطالب و تجربة الحکم، ۱۹۹۴م، ص۳۳.
- ↑ دلشاد تهرانی، دولت آفتاب، ۱۳۹۵ش، ص۲۷.
- ↑ دلشاد تهرانی، حکمرانی حکیمانه، ۱۳۹۵ش، ص۱۸-۱۹.
- ↑ جعفریان، حیات فکری-سیاسی امامان شیعه، ۱۳۹۰ش، ص۶۵.
- ↑ جعفریان، حیات فکری-سیاسی امامان شیعه، ۱۳۹۰ش، ص۶۵-۶۶.
- ↑ جعفریان، حیات فکری-سیاسی امامان شیعه، ۱۳۹۰ش، ص۶۶-۶۷.
- ↑ جعفریان، حیات فکری-سیاسی امامان شیعه، ۱۳۹۰ش، ص۶۷.
- ↑ نهج البلاغه، تصحیح صبحی صالح، ۱۴۱۴ق، خطبه ۱۹۲، ص۲۹۹.
- ↑ جعفریان، حیات فکری-سیاسی امامان شیعه، ۱۳۹۰ش، ص۶۸-۶۹.
- ↑ زرینکوب، بامداد اسلام، ۱۳۷۶ش، ص۱۰۹.
- ↑ مادلونگ، جانشینی حضرت محمد(ص)، ۱۳۷۷ش، ص۲۰۵.
- ↑ جعفریان، حیات فکری-سیاسی امامان شیعه، ۱۳۹۰ش، ص۷۲.
- ↑ جعفری، تشیع در مسیر تاریخ، ۱۳۸۰ش، ص۱۱۸.
- ↑ زین، الامام علی بن ابیطالب و تجربة الحکم، ۱۹۹۴م، ص۱۴۳.
- ↑ زین، الامام علی بن ابیطالب و تجربة الحکم، ۱۹۹۴م، ص۱۴۳.
- ↑ بیضون، الامام علی فی رؤیة النهج و روایة التاریخ، ۲۰۰۹م، ص۱۴۹.
- ↑ بیضون، الامام علی فی رؤیة النهج و روایة التاریخ، ۲۰۰۹م، ص۱۷۲.
- ↑ عاملی، الصحیح من سیرة الامام علی(ع)، ۱۴۳۰ق، ج۱۹، ص۱۰۹.
- ↑ قرشی، موسوعة الامام امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب(ع)، ۱۴۲۹ق، ج۱۱، ص۲۱۵.
- ↑ قرشی، موسوعة الامام امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب(ع)، ۱۴۲۹ق، ج۱۱، ص۲۱۵.
- ↑ طبری، تاریخ طبری، ۱۳۸۷ق، ج5، ص158.
- ↑ جُعَیط، الفتنه، ۲۰۰۰م، ص۳۱۳.
- ↑ جُعَیط، الفتنه، ۲۰۰۰م، ص۳۲۴-۳۲۵.
- ↑ فخری، تاریخ تشیع از صدر اسلام تا پایان دوره خلفای راشدین، ۱۳۸۸ق، ص۲۲۹.
- ↑ زرینکوب، بامداد اسلام، ۱۳۷۶ش، ص۱۰۹.
- ↑ جعفریان، تاریخ تحول دولت و خلافت، ۱۳۷۳ش، ص۱۷۱.
- ↑ امین، ظهر الاسلام، دار الکتاب العربی، ج۴، ص۳۷-۳۸.
- ↑ برای نمونه نگاه کنید به: ابنابیشیبه، المصنف، ۱۴۰۹ق، ج۶، ص۲۰۰؛ ابنعبدالبر، الاستذکار، ۱۴۲۱ق، ج۳، ص۲۰۲؛
- ↑ طباطبایی، المیزان، ۱۴۱۷ق، ج۱۹، ص۲۹۰.
- ↑ سبحانی، فروغ ولایت، ۱۳۸۰ش، ص۳۷۹.
- ↑ سبحانی، فروغ ولایت، ۱۳۸۰ش، ص۳۸۰.
- ↑ سبحانی، فروغ ولایت، ۱۳۸۰ش، ص۳۸۱.
- ↑ سبحانی، فروغ ولایت، ۱۳۸۰ش، ص۳۸۲.
- ↑ زین، الامام علی بن ابیطالب و تجربة الحکم، ۱۹۹۴م، ص۳۳.
- ↑ مادلونگ، جانشینی حضرت محمد(ص)، ۱۳۷۷ش، ص۲۰۸.
- ↑ زین، الامام علی بن ابیطالب و تجربة الحکم، ۱۹۹۴م، ص۹۳.
- ↑ زین، الامام علی بن ابیطالب و تجربة الحکم، ۱۹۹۴م، ص۹۳.
- ↑ زین، الامام علی بن ابیطالب و تجربة الحکم، ۱۹۹۴م، صفحه شناسنامه کتاب.
- ↑ زین، الامام علی بن ابیطالب و تجربة الحکم، ۱۹۹۴م، صفحه فهرست کتاب.
- ↑ زین، حکومت امام علی(ع)، ترجمه امیر سلمانی رحیمی، ۱۳۸۶ش، صفحه شناسنامه کتاب.
- ↑ زین، الامام علی بن ابیطالب و تجربة الحکم، ۱۹۹۴م، صفحه شناسنامه کتاب.
- ↑ زین، حکومت امام علی(ع)، ترجمه امیر سلمانی رحیمی، ۱۳۸۶ش، صفحه شناسنامه کتاب.
- ↑ دلشاد تهرانی، دولت آفتاب، ۱۳۹۵ش، صفحه شناسنامه کتاب.
- ↑ دلشاد تهرانی، دولت آفتاب، ۱۳۹۵ش، صفحه فهرست کتاب.
- ↑ دلشاد تهرانی، دولت آفتاب، ۱۳۹۵ش، صفحه فهرست کتاب.
- ↑ دلشاد تهرانی، دولت آفتاب، ۱۳۹۵ش، صفحه شناسنامه کتاب.
- ↑ دلشاد تهرانی، حکمرانی حکیمانه، ۱۳۹۵ش، صفحه شناسه کتاب.
- ↑ بیضون، الامام علی فی رؤیة النهج و روایة التاریخ، ۲۰۰۹م، صفحه شناسنامه کتاب.
- ↑ بیضون، الامام علی فی رؤیة النهج و روایة التاریخ، ۲۰۰۹م، صفحه فهرست کتاب.
- ↑ محمدی سیجانی، رفتارشناسی امام علی(ع) در آیینه تاریخ، ۱۳۷۹ش، صفحه شناسنامه کتاب.
- ↑ بیضون، الامام علی فی رؤیة النهج و روایة التاریخ، ۲۰۰۹م، صفحه شناسنامه کتاب.
- ↑ محمدی سیجانی، رفتارشناسی امام علی(ع) در آیینه تاریخ، ۱۳۷۹ش، صفحه شناسنامه کتاب.
منابع
- ابنابیالحدید، عبدالحمید بن هبةالله، شرح نهج البلاغه، قم، کتابخانه آیتالله مرعشی نجفی، ۱۴۰۴ق.
- ابناَعْثَم کوفی، احمد، الفتوح، بیروت، دار الاضواء، ۱۴۱۱ق.
- ابنشهرآشوب، محمد بن علی، مناقب آل ابیطالب(ع)، قم، علامه، ۱۳۷۹ش.
- ابنندیم، محمد بن اسحاق، الفهرست، بیروت، دار المعرفه، ۱۴۱۷ق.
- مِسْکوَیْه، احمد بن محمد، تَجارِبُ الاُمَم، تهران، سروش، ۱۳۷۹ش.
- اسکافی، محمد بن عبدالله، المعیار و الموازنة فی فضائل الإمام أمیرالمؤمنین علی بن أبیطالب(ع)، بیروت، بینا، ۱۴۰۲ق.
- بختیاری، شهلا، «ساختار سیاسی حکومت عثمان»، در کیهان اندیشه، شماره ۷۷، فروردین و اردیبهشت ۱۳۷۷ش.
- جعفریان، رسول، تاریخ و سیره سیاسی امام مؤمنان علی بن ابیطالب(ع)، قم، دلیل ما، ۱۳۸۰ش.
- حر عاملی، محمد بن حسن، تفصیل وسائل الشیعة الی تحصیل مسائل الشریعه، قم، مؤسسه آلالبیت(ع)، ۱۴۰۹ق.
- خادملو، مهدیرضا، «قاعدین دلایل، انگیزهها و نتایج عملکرد آنان در زمان خلافت علی(ع)»، در مجله نامه تاریخپژوهان، شماره ۱۲، زمستان ۱۳۸۶ش.
- اِبنقُتَیْبه دینَوری، عبدالله بن مسلم، الامامة و السیاسه، بیروت، دار الاضواء، ۱۴۱۰ق.
- سید رضی، محمد بن حسین، نهج البلاغه، تصحیح صبحی صالح، قم، هجرت، ۱۴۱۴ق.
- شهیدی، سید جعفر، علی از زبان علی یا زندگانی امیر مؤمنان علی(ع)، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، چاپ هجدهم، ۱۳۸۰ش.
- طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک (تاریخ الطبری)، چاپ دوم، بیروت، دار التراث، ۱۳۸۷ق.
- غریب، مأمون، خلافة عثمان بن عفان، قاهره، مرکز الکتاب، ۱۹۹۷م.
- قمی، عباس، سفینة البحار و مدینة الحکم و آثار، قم، اسوه، ۱۴۱۴ق.
- کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، تهران، دار الکتب الاسلامیه، ۱۴۰۷ق.
- محمودی، محمدباقر، نهج السعادة فی مستدرک نهج البلاغه، بیروت، مؤسسة الأعلمی، بیتا.
- مسعودی، علی بن حسین، اثبات الوصیة للامام علی بن ابیطالب(ع)، قم، انصاریان، ۱۴۲۶ق.
- هالْم، هایْنْس، تشیع، ترجمه محمدتقی اکبری، قم، نشر ادیان، ۱۳۸۹ش.
- یعقوبی، احمد بن ابییعقوب، تاریخ الیعقوبی، بیروت، دار صادر، بیتا.
پینوند به بیرون