پرش به محتوا

صلح امام حسن(ع)

صلح امام حسن(ع) قرارداد صلحی میان امام حسن(ع) و معاویه در سال ۴۱ هجری بود که پس از وقوع جنگ میان آنان صورت گرفت و به کناره‌گیری اجباری امام حسن(ع) از خلافت منجر شد. علت این جنگ عدم بیعت معاویه با امام حسن(ع) به عنوان خلیفه مسلمانان بود. تاریخ‌پژوهان از جمله دلایل پذیرش صلح توسط امام حسن را این موارد ذکر کرده‌اند: سستی یاران، خیانت سرداران و خطر خوارج. به گفته مورخان شیعه، امام حسین(ع) به پیروی از امام حسن(ع)، مردم را به صلح دعوت کرد و اهمیت آن را برتر از جنگ می‌دانست. بر اساس منابع تاریخی، مفاد قرارداد صلح شامل عمل به کتاب خدا و سنت رسول الله(ص)، عدم انتخاب جانشین بعد از مرگ معاویه، ترک توهین به امام علی(ع) و حفظ جان شیعیان بوده است.

پس از صلح، گروهی از شیعیان مانند سلیمان بن صُرَد و حُجر بن عَدِی ناراحتی و نارضایتی خود را ابراز کردند و برخی امام(ع) را «مُذِلُّ المؤمنین» (خوارکننده مؤمنان) نامیدند. به گزارش منابع تاریخی، معاویه به هیچ یک از مفاد صلح‌نامه عمل نکرد و بسیاری از شیعیان را به قتل رساند. او همچنین پسرش یزید را به ولایتعهدی خود گماشت و از توهین به امام علی(ع) خودداری نکرد. اهل‌سنت با استناد به روایتی از پیش‌بینی پیامبر(ص) در اتحاد مسلمانان به دست امام حسن(ع)، او را فردی صلح‌جو دانسته و به دلیل پذیرش صلح و پایان‌دادن به جنگ داخلی وی را ستوده‌اند.

اهمیت و جایگاه

صلح امام حسن(ع) با معاویه مهم‌ترين و حساس‌ترين رویداد زندگى امام حسن(ع) شمرده می‌شود. این صلح به کناره‌گیری اجباری او از خلافت اسلامی منجر شد و بحث‌ها و انتقادات زیادی را به دنبال داشت.[۱] به گفته سیدعلی خامنه‌ای نویسنده کتاب انسان ۲۵۰ ساله، صلح امام حسن(ع) در دنیای امروز مرجعی برای مذاکرات سیاسی و اجتماعی است.[۲] به گفته مورخان، مفاد صلحنامه هرگونه امتیازدهی از معاویه را سلب کرده و او را به عنوان خلیفه مسلمانان به رسمیت نشناخت؛[۳] اما این صلح تحمیل‌شده بر امام(ع)[۴] سبب شد تا خلافت از خاندان پیامبر(ص) به بنی‌امیه منتقل شود.[۵] اهل‌سنت با استناد به روایتی از پیش‌بینی پیامبر(ص) در اتحاد مسلمانان به دست امام حسن(ع)،[۶] ایشان را فردی صلح‌جو دانسته و به دلیل پذیرش صلح با معاویه و پایان‌دادن به جنگ داخلی مسلمانان او را ستایش کرده‌اند.[۷] در منابع مختلف، سال انعقاد صلح با عنوان «عام الجماعة» شناخته شده است.[۸]

به گفته قَرشی، مورخ، درباره زمان صلح اختلاف وجود دارد، برخی زمان آن را ربیع الاول سال ۴۱ هجری قمری، برخی دیگر ربیع الثانی و عده‌ای هم جمادی الاولی ذکر کرده‌اند.[۹] قرشی مورخ به نقل از منابع معتبر، مکان قرارداد صلح را در ناحیه مَسکِن دانسته و گفته است مقررات صلح، با حضور گروهی عظیم از مردم عراق و شام، اعلام و اجرا شد.[۱۰]

نظر امام حسین(ع) درباره صلح

برخی منابع اهل سنت امام حسین(ع) را مخالف صلح معرفی کرده‌اند؛[۱۱] در حالی که مورخان شیعی همچون مهدی پیشوایی و رسول جعفریان معتقدند امام حسین(ع) صلح را برتر از جنگ می‌دانست و مردم را به پیروی از امام حسن(ع) دعوت می‌کرد. همچنین تا پایان عمر امام حسن(ع) و ده تا یازده سال پس از شهادت وی، بر همین موضع ماند.[۱۲] زمانی که شیعیان افراطی خواستار رهبری امام حسین(ع) شدند هم، او توصیه کرد از قیام خودداری کنند.[۱۳] به گفته سیدعلی خامنه‌ای نویسنده کتاب انسان ۲۵۰ ساله، صلح امام حسن(ع) با حمایت امام حسین(ع) انجام شد؛ حتی در واکنش به اعتراض یکی از یاران امام حسن(ع)، امام حسین(ع) قاطعانه از این تصمیم دفاع کرد، بنابراین نمی‌توان گفت اگر امام حسین(ع) جای امام حسن(ع) بود این صلح انجام نمی‌شد.[۱۴]

پیمان‌شکنی معاویه

در بسیاری از منابع آمده است که معاویه به مفاد صلح‌نامه عمل نکرد.[۱۵] به گفته مَقدِسی مورخ قرن ششم، معاویه پس از صلح وارد کوفه شد و در سخنرانی خود به مردم اعلام کرد: «تمام شروطی که گذاشته بودم را پس می‌گیرم و همه وعده‌هایی که داده‌ام را زیر پا می‌گذارم.»[۱۶] او بسیاری از شیعیان امام علی(ع) از جمله عَمرو بن حَمِق و حجر بن عدی را به قتل رساند[۱۷] و پسرش یزید را به ولایتعهدی خود گماشت.[۱۸] به گفته ابن‌اثیر، مورخ قرن هفتم، معاویه حتی مالیات دارابگرد را که طبق قراداد صلح باید به امام حسن می‌داد، به او پرداخت نکرد.[۱۹]

به گفته سید محسن امین در اَعیان الشیعه، معاویه یک سال پس از صلح‌نامه به کارگزارانش دستور داد هرکس فضیلت امام علی (ع) و خاندانش را روایت کند، محکوم شود. خطیبان در منابر به نفرین علی (ع) و اهل بیتش پرداختند. مردم کوفه به دلیل شیعیان فراوان، سختی‌های بسیاری دیدند. معاویه، زیاد بن سمیه را بر کوفه و بصره گماشت که با شکنجه، تبعید و قتل شیعیان، آنان را از عراق ریشه‌کن کند.[۲۰]

واکنش‌‌ها به قرارداد صلح

به گزارش قَرشی در کتاب حياة الإمام الحسن بن على(ع)، پس از صلح امام حسن(ع)، گروهی از شیعیان همچون سلیمان بن صُرَد و حجر بن عدی ابراز تأسف و ناخشنودی کردند[۲۱] و حتی عده‌ای امام(ع) را سرزنش کردند و ایشان را «مُذِلُّ المؤمنین» (خوارکننده مؤمنان) خواندند.[۲۲] البته برخلاف خوارج، این نارضایتی‌ها به مخالفت عملی با امام(ع) منجر نشد[۲۳] و امام(ع) در پاسخ پرسش‌ها و اعتراض‌ها، بر ضرورت التزام به این تصمیم تأکید کرد و علت صلح خود را همان علت صلح حدیبیه خواندند و حکمت این کار را از سنخِ حکمتِ کارهای خضر(ع) در ماجرای همسفرشدن با حضرت موسی(ع) دانست.[۲۴]

زمینه پذیرش صلح

طبق گزارش ابن اعثم کوفی تاریخ‌نگار قرن چهارم هجری، پس از شهادت امام علی(ع)، مردم عراق به امام حسن(ع) پیشنهاد بیعت دادند؛ اما امام(ع) حاضر به پذیرش بیعت نشد، مگر به شرط آنکه با هر کسی که جنگید، آنها نیز بجنگند و اگر صلح کرد آنها نیز صلح کنند.[۲۵] پس از قبول این شرط، امام(ع) با آنها بیعت کرد.[۲۶]

نامه‌نگاری‌های قبل از آغاز درگیری

امام در ابتدا نامه‌هایی به معاویه نوشت و سعی کرد او را به تسلیم و اطاعت از خود وادار کند،[۲۷] اما این نامه‌نگاری‌ها نتیجه‌ای نداشت و معاویه پس از دسیسه‌هایی که انجام داد، با سپاهی برای جنگ با امام(ع) حرکت کرد.[۲۸] به گفته رسول جعفریان، پژوهشگر تاریخ، امام(ع) می‌دانست که معاویه به این نامه‌ها تسلیم نخواهد شد و برایش مهم آن بود که این نامه‌ها به‌عنوان سند تاریخی باقی بمانند.[۲۹] پس از حرکت سپاه معاویه، امام (ع) سپاهی متشکل از دوازده هزار نفر به فرماندهی عبیدالله بن عباس برای مقابله با معاویه فرستاد.[۳۰]

شایعه صلح

به گفته دينورى، مورخ قرن سوم هجری، معاويه، عبدالله بن عامر را با سپاهی به شهر انبار فرستاد تا به مدائن پیشروی کند. امام(ع) حسن، با مشاهده وضعیت، خود به سمت مدائن حرکت کرد.[۳۱] سپاه امام (ع) از شیعیان مخلص، خوارج، دنیاپرستان، فرصت‌طلبان و گروهی با تعصبات قبیله‌ای تشکیل شده بود.[۳۲] امام(ع) در شهر ساباط، وقتی سستی یارانش را دید، همان‌جا اردو زد و خطبه‌ای خواند.[۳۳] به گفته جعفریان، همه مورخان از جمله دینوری و بلاذری بیان کرده‌اند که امام(ع) در خطبه‌اش به گونه‌ای سخن گفت که بوی صلح می‌داد و این موضوع باعث حمله خوارج به او و دوری یارانش شد.[۳۴] اما جعفریان این روایت را با استناد به تاریخ یعقوبی رد می‌کند.[۳۵] یعقوبی می‌نویسد معاویه، مغیرة بن شعبه و عبدالله بن عامر را برای مذاکره صلح نزد امام فرستاد؛ اما آنها پس از بازگشت، برای تحریک خوارج شایعه کردند که امام(ع) صلح را پذیرفته است و این شایعه باعث نگرانی سپاه و رخداد مدائن شد.[۳۶] امام(ع) پس از ساباط به‌ سوی مدائن رفت که در راه مردی از خوارج با خنجری پای او(ع) را زخمی کرد و امام حسن(ع) با جراحت سنگین وارد مدائن شد.[۳۷]

هنگامی که عبیدالله بن عباس در برابر سپاه معاویه ایستاد، معاویه با فرستادن عبدالرحمن بن سَمُرَه و ادعای دروغین پذیرش صلح از سوی امام حسن(ع)، همراه با وعده پاداش‌های زیاد، عبیدالله را به خود جذب کرد.[۳۸] با رفتن عبیدالله، بیشتر سپاه عراق به معاویه پیوستند[۳۹] و قیس بن سعد جانشین عبیدالله شد.[۴۰] یعقوبی مورخ قرن سوم قمری روایت کرده معاویه افرادی را به سپاه امام(ع) می‌فرستاد تا شایعه پذیرش صلح از سوی قیس بن سعد را پخش کنند و افرادی را به سپاه قیس می‌فرستاد تا پذیرش صلح امام حسن(ع) با معاویه را شایع کنند.[۴۱] همچنین خبر دروغِ کشته شدن فرمانده امام(ع) قیس بن عباده را در مدائن منتشر می‌کردند تا سپاه امام(ع) را دچار تزلزل کنند.[۴۲] به گفته جعفریان، معاویه با انتشار شایعات در کوفه، ساباط و میدان جنگ، کوفیان را به این باور رساند که همه چیز تمام شده است.[۴۳]

پذیرش صلح

به گزارش شیخ مفید در ارشاد پس از زخمی‌شدن امام حسن(ع) در مدائن، سران کوفه به‌طور پنهانی به معاویه نامه نوشتند و وعده دادند که یا ایشان را تسلیم کنند یا ترور نمایند.[۴۴] در همین زمان، امام(ع) از پیوستن فرمانده سپاهش عبیدالله بن عباس به معاویه با دریافت رشوه مطلع شد.[۴۵] پس از این وقایع، معاویه نامه‌ای برای امام(ع) فرستاد و پیشنهاد صلح داد و همراه نامه، نوشته‌های برخی از یاران امام(ع) را که برای بیعت با معاویه و تسلیم کردن امام(ع) توافق کرده بودند برای امام حسن(ع) ارسال کرد.[۴۶] امام(ع) گفت معاویه پیشنهادی داده که برخلاف عزت و هدف ماست. اگر آماده شهادت در راه خدا هستید، با شمشیر پاسخ دهیم و اگر زندگی و آسایش می‌خواهید، پیشنهاد او را بپذیریم. مردم فریاد زدند: «ما زندگی می‌خواهیم»[۴۷]

ابن‌جوزی از علمای اهل‌سنت (درگذشت: ۶۵۴ق) معتقد است امام حسن(ع) وقتی دید مردم از او دور شده‌اند و اهل عراق با او اختلاف دارند و اهل کوفه به او خیانت کرده‌اند، به صلح تمایل پیدا کرد.[۴۸] جعفریان، پژوهشگر تاریخ، در تحلیل قبول صلح می‌نویسد امام(ع) می‌توانست با سپاهی اندک بجنگد و شهید شود؛ اما آنچه نمی‌‏پذيرفت خونریزی بی‌ثمر با نتایج نامشخص بود. بنابراین صلح بهانه‌‏اى بود براى حفظ عراق از چپاول و غارت.[۴۹] سیدعلی خامنه‌ای نویسنده کتاب انسان ۲۵۰ ساله معتقد است کشته‌شدن با شرایطی، شهادت نام دارد و آن شرایط در زمان امام حسن(ع) نبود و اگر در آن روز کشته می‌شد شهید به شمار نمی‌رفت.[۵۰] به گفته وی، در صورت جنگ، امام حسن(ع) احتمالاً به دست یاران خود کشته می‌شد و معاویه می‌توانست ادعا کند که او توسط یاران خودش کشته شده و همه شیعیان و اصحاب امام علی (ع) را از بین ببرد.[۵۱]

قرارداد صلح و مفاد آن

پیشوایی پژوهشگر تاریخ معتقد است هر مورخی به بخشی از شروط صلحنامه اشاره کرده که با جمع‌آوری آنها می‌توان تصویر نسبتاً کاملی از متن قرارداد ارائه داد.[۵۲] بر اساس گزارش ابن اعثم (درگذشته ۳۲۰ق)، معاویه کاغذ سفیدی را امضا کرد و به عبدالله بن نوفل، فرستاده امام(ع)، تحویل داد تا امام(ع) هر شرطی که می‌خواهد در آن بنویسد.[۵۳] از جمله شروط امام(ع) که در منابع مختلف ذکر شده‌اند، می‌توان به تأمین امنیت مردم و خاندان اهل بیت پیامبر(ع) و عدم تعیین جانشین پس از مرگ معاویه[۵۴] پایبندی به کتاب خدا و سنت رسول الله(ص)[۵۵] و ترک دشنام و نفرین به امیرالمؤمنین(ع) در نمازها و غیر نمازها اشاره کرد.[۵۶]

جعفریان پژوهشگر تاریخ با استناد به منابع گوناگون، از شرط جانشینی امام(ع) پس از معاویه سخن گفته است.[۵۷] برخی منابع گزارش کرده‌اند که امام(ع) همچنین درخواست بیت‌المال کوفه به مبلغ پنج میلیون، مالیات داربگرد فارس[۵۸] و مالیات اهواز[۵۹] را نیز از جمله شروط مفاد صلحنامه درخواست کرده است. به گفته دینوری در اخبار الطِوال، امام(ع) درخواست کرده بود که هر سال دو میلیون درهم به برادرش امام حسین(ع) نیز پرداخت شود و بنی‌هاشم در دریافت عطایا و کمک‌ها بر بنی‌عبد شمس (بنی‌امیه) اولویت داشته باشند.[۶۰] جعفریان تحلیلگر تاریخ با استناد به برخی منابع تاریخی، شروط مالی صلحنامه در مصادر مختلف را صحیح نمی‌داند.[۶۱] ابن اعثم مورخ، عمل به سیره خلفای صالحین را از جمله شروط صلحنامه ذکر می‌کند؛ در حالی این شرط در منابع تاریخی بسیاری ذکر نشده است.[۶۲]

دلایل پذیرش صلح

مورخان و محدثان بر این باورند که دلایل پذیرش صلح شامل حفظ دین،[۶۳] حفظ جان امام(ع) و خانواده‌اش،[۶۴] حفاظت از جان شیعیان،[۶۵] کوتاهی یاران در مبارزه با معاویه،[۶۶] خیانت سرداران[۶۷] و خطر خوارج[۶۸] بوده است.

به گفته شیخ صدوق، معاویه به اشعث بن قیس و دیگران وعده ۲۰۰ هزار درهم و فرماندهی شام را برای قتل امام حسن(ع) داد؛ لذا امام(ع) برای محافظت از خود زره می‌پوشید و از اجتماعات دوری می‌کرد تا جایی که در یکی از نمازها به ایشان تیراندازی شد، اما آسیبی ندید؛ اما در ساباط توسط یکی از خوارج زخمی شد.[۶۹] دینوری از مورخین قرن سوم هجری، نقل می‌کند که امام حسن(ع) به حجر بن عدی دلیل صلح را تمایل مردم به صلح و بی‌میلی به جنگ دانسته و برای حفظ جان شیعیان و جلوگیری از کشتار، صلح را پذیرفته است.[۷۰]

شیخ صدوق از علمای شیعه قرن چهارم هجری، از امام حسن(ع) نقل کرده که ادامه جنگ باعث نابودی کامل شیعیان می‌شد.[۷۱] ابن عربی، مفسر قرن ششم، بر این باور است که یکی از دلایل صلح امام حسن(ع) این بود که مشاهده کرد خوارج اطراف او را فراگرفته‌اند و اگر با معاویه بجنگد، خوارج بر سرزمین‌ها مسلط می‌شوند و اگر با خوارج وارد نبرد شود، معاویه بر او پیروز می‌شود.[۷۲]

مهدی پیشوایی، در تحلیل صلح امام حسن(ع) بیان می‌کند که با شنیدن خبر رویارویی سپاه امام حسن(ع) و سپاه معاویه، سران روم شرقی که دشمن مشترک هر دو طرف بودند، تصمیم به حمله به سرزمین‌های اسلامی گرفتند. معاویه پس از صلح و آگاهی از حرکت سپاه روم، به دلیل ناتوانی در مقابله با چنین نیرویی، با امپراتوری روم شرقی پیمان صلح بست و متعهد شد صد هزار دینار به آنها بپردازد. در نتیجه، اگر جنگی رخ می‌داد، امپراتوری روم برنده میدان بود، نه امام حسن(ع) و نه معاویه.[۷۳]

آثار مکتوب

به گزارش شیخ راضی آل یس پژوهشگر تاریخ، در قرون نخستین اسلامی، آثاری فراوانی درباره صلح امام حسن(ع) نوشته شده، که امروزه تنها نام این کتاب‌ها باقی مانده و متن آن‌ها موجود نیست. از جمله آن کتاب‌ها عبارتند از:

  • اخبار الحسن(ع) و وفاته، هیثم بن عدی الثعلبی (۲۰۷ق)
  • قیام الحسن(ع)، تألیف ابراهیم بن محمد (۲۸۳ق)
  • صلح الحسن(ع) و معاویه، احمد بن محمد (۳۳۳ق)
  • صلح الحسن(ع)، عبدالرحمن بن کثیر الهاشمی (از موالی بنی هاشم و نه از آن دودمان)
  • قیام الحسن(ع)، هشام بن محمد بن السائب.[۷۴]

فلسفه صلح امام حسن مجتبی(ع)، نوشته علی راجی و صلح الحسن(ع)، نوشته راضی آل‌یس (ترجمه‌شده به فارسی توسط آیت‌الله خامنه‌ای) از دیگر کتاب‌ها در این زمینه است.

پانویس

  1. پیشوایی، سیره پیشوایان، ۱۳۹۰ش، ص۱۱۶.
  2. خامنه‌ای، انسان ۲۵۰ ساله، ۱۳۹۶ش، ص۱۱۳ -۱۱۷.
  3. گروه مؤلفان مجمع جهانی اهل بیت(ع)، پیشوایان هدایت سبط اکبر امام حسن مجتبی(ع)، ج ۴، ص۱۹۶.
  4. پیشوایی، سیره پیشوایان، ۱۳۹۰ش، ص۱۱۸.
  5. آل یاسین، صلح الحسن(ع)، ۱۳۷۳ش، ص۳۹.
  6. ابن‌کثیر، البدایة و النهایة، بیروت، ج‏۸، ص۱۶؛ ذهبی، تاريخ الإسلام، ۱۴۰۹ق، ج۴، ص۷.
  7. ابن‌عربی، احکام القرآن، ۱۴۰۸ق، ج۴، ص۱۷۱۹؛ ابن کثیر، البدایة و النهایة، بیروت، ج۸، ص۱۶.
  8. عسقلانی، الإصابة في تمييز الصحابة، ۱۴۱۵ق، ج۶، ص۱۲۰؛ ابن‌کثیر، البدایة و النهایة، بیروت، ج۸، ص۲۱؛ شوشتری، إحقاق الحق و إزهاق الباطل‏، ۱۴۰۹ق، ج۳۳، ص۵۴۲.
  9. قرشی، حياة الإمام الحسن بن على(ع)، ۱۴۱۳ق، ج‏۲، ص۲۳۱.
  10. قرشی، حياة الإمام الحسن بن على(ع)، ۱۴۱۳ق، ج‏۲، ص۲۳۰.
  11. ابن عساکر،  تاريخ مدينة دمشق‏، ۱۴۱۵ق، ص۱۳، ص۲۶۷؛ الطبقات الکبری، ۱۴۱۸ق، ج‏۱۰ ص۳۳۱؛ ابن جوزی، تذكرة الخواص، ۱۴۱۸ق، ص۱۸۰.
  12. جعفریان، حیات فکری و سیاسی ائمه‏(ع)، ۱۳۸۱ش، ص۱۵۷؛ پیشوایی، سیره پیشوایان، ۱۳۹۰ش، ص۱۴۷.
  13. جعفریان، حیات فکری و سیاسی ائمه‏(ع)، ۱۳۸۱ش، ص۱۵۷.
  14. خامنه‌ای، انسان ۲۵۰ ساله، ۱۳۹۳ش، ص۱۱۷.
  15. مقریزی، امتاع الاسماع، ۱۴۲۰ق، ج۵، ص۳۶۰؛ امین، اعیان الشیعة، ۱۴۰۳ق، ج۱، ص۲۷؛ ابن‌اثیر، الکامل فی التاریخ، ۱۳۸۵ق، ج۳، ص۴۰۵.
  16. مقدسی، البدء و التاریخ، مکتبة الثقافة الدینیة، ج۵، ص۲۳۷.
  17. قرشی، حياة الإمام الحسن بن على(ع)، ۱۴۱۳ق، ج‏۲، ص۱۸۶.
  18. اابن ابی الحدید، شرح نهج‌البلاغه، ۱۴۰۴ق، ج۱۶، ص۱۷.
  19. ابن‌اثیر، الکامل فی التاریخ، ۱۳۸۵ق، ج۳، ص۴۰۵.
  20. امین عاملی، اعیان الشیعة، ۱۴۰۳ق، ج۱، ص۲۷.
  21. قرشی، حياة الإمام الحسن بن على(ع)، ۱۴۱۳ق، ج‏۲، ص۲۶۵.
  22. قرشی، حياة الإمام الحسن بن على(ع)، ۱۴۱۳ق، ج‏۲، ص۲۶۹.
  23. جعفری، تشیع در مسیر تاریخ، ۱۳۸۲ش، ص۱۸۶.
  24. شیخ صدوق، علل الشرایع، ۱۳۸۵ش، ج۱، ص۲۱۱.
  25. ابن‌ اعثم کوفی، الفتوح، ۱۴۱۱ق، ج۴، ص۲۸۳.
  26. ابن‌ اعثم کوفی، الفتوح، ۱۴۱۱ق، ج۴، ص۲۸۳.
  27. اصفهانی، مقاتل الطالبيين‏، بیروت، ص۶۳ - ۶۸.
  28. مفيد، الإرشاد في معرفة حجج الله على العباد، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۹.
  29. جعفریان، حیات فکری و سیاسی ائمه‏(ع)، ۱۳۸۱ش، ص۱۳۸.
  30. اصفهانی، مقاتل الطالبيين‏، بیروت، ص۷۱.
  31. دینوری، الأخبار الطوال، ۱۳۶۸ش، ص۲۱۶.
  32. پیشوایی، سیره پیشوایان، ۱۳۹۰ش، ص۱۲۲.
  33. دینوری، الأخبار الطوال، ۱۳۶۸ش، ص۲۱۶.
  34. جعفریان، حیات فکری و سیاسی ائمه‏(ع)، ۱۳۸۱ش، ص۱۴۳.         
  35. جعفریان، حیات فکری و سیاسی ائمه‏(ع)، ۱۳۸۱ش، ص۱۴۳.         
  36. جعفریان، حیات فکری و سیاسی ائمه‏(ع)، ۱۳۸۱ش، ص۱۴۳.         
  37. دینوری، الأخبار الطوال، ۱۳۶۸ش، ص۲۱۷.
  38. بلاذری، أنساب الأشراف،۱۴۱۷ق، ج۳، ص ۳۷.
  39. جعفریان، حیات فکری و سیاسی ائمه‏(ع)، ۱۳۸۱ش، ص۱۴۴.
  40. بلاذری، أنساب الأشراف،۱۴۱۷ق، ج۳، ص ۳۸.
  41. یعقوبی، تاريخ اليعقوبى، بيروت، ج۲،ص۲۱۴.
  42. طبری، تاریخ الامم و الملوک، ۱۳۸۷ق، ج۵، ص۱۵۹ش.
  43. جعفریان، حیات فکری و سیاسی ائمه‏(ع)، ۱۳۸۱ش، ص۱۴۵.
  44. مفيد، الإرشاد في معرفة حجج الله على العباد، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۱۲.
  45. مفيد، الإرشاد في معرفة حجج الله على العباد، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۱۲.
  46. مفيد، الإرشاد في معرفة حجج الله على العباد، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۱۳.
  47. ابن اثیر، الکامل، ۱۳۸۵ق، ج۳، ص۴۰۶
  48. ابن جوزی، تذكرة الخواص، ۱۴۱۸ق، ص۱۸۰.
  49. جعفریان، حیات فکری و سیاسی ائمه‏(ع)، ۱۳۸۱ش، ص۱۵۰.
  50. خامنه‌ای، انسان ۲۵۰ ساله، ۱۳۹۳ش، ص۱۱۸.
  51. خامنه‌ای، انسان ۲۵۰ ساله، ۱۳۹۳ش، ص۱۲۲.
  52. پیشوایی، سيره پيشوايان، ۱۳۹۰ش، ص۱۳۱.
  53. ابن‌ اعثم کوفی، الفتوح، ۱۴۱۱ق، ج۴، ص۲۹۰.
  54. ابن‌ اعثم کوفی، الفتوح، ۱۴۱۱ق، ج۴، ص۲۹۰ و ۲۹۱.
  55. عطاردی، مسند الإمام المجتبى أبي محمد الحسن بن علي(ع)، ۱۳۷۳ش، ص۳۲۲.
  56. مفيد، الإرشاد في معرفة حجج الله على العباد، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۱۴.
  57. جعفریان، حيات فكرى و سياسى ائمه(ع)، ۱۳۸۱ش، ص۱۶۱.
  58. ابن‌اثیر، الکامل فی التاریخ، ۱۳۸۵ش، ج‏۳، ص۴۰۵.
  59. دینوری، الأخبار الطوال، ۱۳۶۸ش، ص۲۱۸.
  60. دینوری، الأخبار الطوال، ۱۳۶۸ش، ص۲۱۸.
  61. جعفریان، حيات فكرى و سياسى ائمه(ع)، ۱۳۸۱ش، ص۱۶۱.
  62. عطاردی، مسند الإمام المجتبى أبي محمد الحسن بن علی(ع)، ۱۳۷۳ش، ص۳۲۲؛ کرکی حائرى‏، تسلية المجالس و زينة المجالس‏،۱۴۱۸ق، ج۲، ص۴۹؛ ابن شهرآشوب، المناقب، ۱۳۷۹ش، ج۴، ص۳۳.
  63. ابن عساکر، تاريخ مدينة دمشق‏، ۱۴۱۵ق، ج۱۳، ص۲۸۰.
  64. طبرسى، الإحتجاج على أهل اللجاج، ۱۴۰۳ق، ج۲، ص۲۹۰.
  65. ابن بابويه‏، علل الشرائع‏، ۱۳۸۵ش، ج۱، ص۲۱۱.
  66. دینوری، الأخبار الطوال، ۱۳۶۸ش، ص۲۲۰.
  67. علامه مجلسی، بحار الأنوار، ۱۴۰۳ق، ج۴۴، ص۶۰؛ ابن‌عربی، احکام القرآن، ۱۴۰۸ق، ج۴، ص۱۷۱۹.
  68. ابن‌عربی، احکام القرآن، ۱۴۰۸ق، ج۴، ص۱۷۱۹.
  69. ابن بابويه‏، علل الشرائع‏، ۱۳۸۵ش، ج۱، ص۲۲۰.
  70. دینوری، الأخبار الطوال، ۱۳۶۸ش، ص۲۲۰.
  71. ابن بابويه‏، علل الشرائع‏، ۱۳۸۵ش، ج۱، ص۲۱۱.
  72. آل یاسین، صلح الحسن(ع)، ۱۳۷۳ش، ص۳۹.
  73. پیشوایی، سیره پیشوایان، ۱۳۹۰ش، ص۱۱۸.
  74. آل یاسین، صلح الحسن(ع)، ۱۳۷۳ش، ص۲۰.

منابع

  • آل یاسین، شیخ راضی، صلح الحسن(ع)، قم، الشریف الراضی، ۱۳۷۳ش/ ۱۴۱۴ق.
  • ابن اثیر، علی بن محمد، الکامل فی التاریخ، بیروت،‌ دار صادر، ۱۳۸۵ق.
  • ابن اعثم، محمد بن علی، الفتوح، بیروت، دارالاضواء، ۱۴۱۱ق.
  • ابن شهرآشوب، محمد بن علی‏، المناقب، قم، علامه، ۱۳۷۹ش.
  • ابن عساکر، ابو القاسم على بن حسن، تاريخ مدينة دمشق‏، بیروت، محقق عمرو بن غرامة العمروی، دارالفکر  للطباعة والنشر والتوزيع، ۱۴۱۵ق.
  • ابن‌ابی‌الحدید، عز الدین ابوحامد، شرح نهج‌البلاغه، تصحیح، محمد ابوالفضل ابراهیم، قم، کتابخانه عمومی آیت‌الله مرعشی نجفی، چاپ اول، 1404ق.
  • ابن‌عربی، محمد بن عبدالله، احکام القرآن، تحقیق: علی محمد بجاوی، بیروت، دارالجیل، چاپ اول، ۱۴۰۸ق.
  • ابن‌کثیر، حافظ ابن‌کثیر‏، البدایة و النهایة، بیروت، دارالفکر، بی‌تا.
  • اربلی، کشف الغمه فی معرفة الائمه، ناشر الرضی، بی تا، بی جا.
  • اصفهانی، ابوالفرج اصفهانى‏، مقاتل الطالبيين‏، بیروت، دارالمعرفة، بی‌تا.
  • امین عاملی، سید محسن، اعیان الشیعة، تحقیق حسن امین، بیروت، دارالتعارف للمطبوعات، چاپ اول، ۱۴۰۳ق.
  • بلاذری، انساب الاشراف، تحقیق محمد باقر المحودی، بیروت، بی نا، ۱۳۹۸ق.
  • جعفری، حسین محمد، تشیع در مسیر تاریخ، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ۱۳۸۲ش.
  • جعفریان، رسول، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه، قم، انتشارات انصاریان، ۱۳۸۱ش.
  • خامنه‌ای، سیدعلی، انسان ۲۵۰ ساله، تهران، موسسه ایمان جهادی، چاپ سی و هشتم، ۱۳۹۳ش.
  • دینوری، احمد بن داود الدينورى، الأخبار الطوال، تحقيق عبد المنعم عامر مراجعه جمال الدين شيال، قم، منشورات الرضى، ۱۳۶۸ش.
  • ذهبی، محمد بن أحمد، تاریخ الإسلام و وَفیات المشاهیر و الأعلام، بیروت، دار الكتاب العربى‏، چاپ دوم، ۱۴۰۹ق.
  • شوشتری، قاضى نور الله مرعشی، إحقاق الحق و إزهاق الباطل‏، قم، مكتبة آية الله المرعشى النجفى‏، چاپ اول، ۱۴۰۹ق.
  • شیخ صدوق، محمد بن على‏، علل الشرائع‏، قم، كتاب فروشى داورى، چاپ اول‏، ۱۳۸۵ش.
  • شیخ مفید، محمد بن محمد، الارشاد فی حجج الله علی العباد، ترجمه خراسانی، تهران، انتشارات علمیه اسلامیه، ۱۳۸۰ش.
  • طبرسى،احمد بن على‏، الإحتجاج على أهل اللجاج، محقق محمد باقر خرسان، نشر مرتضى‏، چاپ اول، ۱۴۰۳ق.
  • طبری، محمد بن جریر، تاریخ الأمم و الملوک، بیروت، دار التراث‏، چاپ دوم، ۱۳۸۷ق.
  • عسقلانی، ابن حجر، الإصابة في تمييز الصحابة، بیروت، دارالکتب العلمیة، چاپ اول، ۱۴۱۵ق.
  • عطاردی، عزيز الله، مسند الإمام المجتبى أبي محمد الحسن بن علي(ع)، تهران، عطارد، چاپ اول، ۱۳۷۳ش.
  • علامه مجلسی، محمدباقر، بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، بیروت، دار إحیاء التراث العربی‏، چاپ دوم، ۱۴۰۳ق.
  • قرشی، باقرشریف، حياة الإمام الحسن بن علی(ع)، بیروت، دار البلاغة، چاپ اول، ۱۴۱۳ق.
  • قطب راوندی، سعید بن هبه الله، الخرائج و الجرائح، قم، مؤسسه امام مهدی(عج)، ۱۴۰۹ق.
  • کرکی، سید محمد، تسلية المجالس و زينة المجالس‏، قم، مؤسسة المعارف الإسلامية، چاپ اول، ۱۴۱۸ق.
  • گروه مؤلفان مجمع جهانی اهل بیت(ع)، پیشوایان هدایت سبط اکبر امام حسن مجتبی(ع)، مترجم عباس جلالی، قم، مجمع جهانی اهل بیت(ع)، چاپ اول، ۱۳۸۵ش.
  • مفيد، محمد بن محمد، الإرشاد في معرفة حجج الله على العباد، مصحح: مؤسسة آل البيت(ع)، قم، كنگره شيخ مفید، چاپ اول، ۱۴۱۳ق
  • مقدسی، مطهر بن طاهر، اَلْبَدْءُ وَ التّاریخ‏، بی‌نام، مكتبة الثقافة الدینیة، بی‌تا.
  • مقریزی، احمد بن علی، إمتاع الأسماع، تحقیق محمد عبد الحمید، بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ اول، ۱۴۲۰ق.
  • یعقوبی، احمد بن یعقوب، تاریخ الیعقوبی، بیروت،‌ دار صادر، بی‌تا.