پرش به محتوا

زنده‌شدن عزیر نبی

از ویکی شیعه
معجزات و ارهاصات
معجزه/ارهاص شخصیت مرتبط
شق القمر حضرت محمد(ص)
قرآن حضرت محمد(ص)
رد الشمس حضرت محمد(ص)
سخن گفتن در گهواره حضرت عیسی(ع)
عصای موسی حضرت موسی(ع)
ید بیضا حضرت موسی(ع)
گفت‌وگوی خدا با موسی حضرت موسی(ع)
ناقه صالح صالح پیامبر
قالیچه پرنده سلیمان پیامبر
سخن‌گفتن با حیوانات سلیمان پیامبر
زنده‌شدن چهار پرنده ابراهیم پیامبر
سرد‌شدن آتش ابراهیم پیامبر
بارداری مریم مریم مادر عیسی

زنده‌شدن عُزَیر نبی از جمله دلائل قرآنی بر توانایی خدا بر زنده‌کردن مردگان به شمار می‌رود. علامه طباطبایی معجزه زنده‌شدن عُزیر را یکی از راه‌های هدایت الهی دانسته است. همچنین این حادثه به‌عنوان دلیلی برای امکان رجعت در آموزه‌های شیعه شناخته می‌شود. در قرآن آمده است که برای عُزیر با مشاهده ویرانی یک روستا و مرگ ساکنان آن، درباره چگونگی زنده شدن مردگان سؤال ایجاد شد. خدا او را برای صد سال میراند و سپس زنده کرد. در این مدت، غذای او سالم ماند اما مرکبش دچار مرگ و پوسیدگی شد. خدا پس از زنده کردن عزیر، مرکب وی را در مقابل چشمانش زنده کرد تا قدرت الهی و چگونگی زنده‌شدن مردگان را به او نشان دهد. عُزیر پس از بازگشت به شهرش، از طریق قرائت تورات از حفظ و انجام معجزات دیگر، هویت خود را اثبات کرد.

برخی از افراد به‌دلیل اعتقاد به غیرممکن بودن زنده‌شدن مردگان در دنیا، این دیدگاه را مطرح می‌کنند که حضرت عُزیر در واقع به حالت کُما فرورفته بود، نه اینکه مرده و سپس زنده شده باشد. این باور مورد پذیرش مفسران شیعه همچون علامه طباطبایی قرار نگرفته است. تاریخ وقوع این حادثه را حدود ۴۵۰ سال قبل از میلاد دانسته‎‌اند.

داستان عزیر نشانه‌ای بر معاد و رجعت

زنده‌شدن عُزیر پس از مرگ صدساله، نشانه‌ای روشن بر واقعیت داشتن معاد و زنده‌شدن مردگان پس از پوسیدن و از بین رفتن بدن آنها قلمداد شده است.[۱] علامه طباطبایی (درگذشت: ۱۳۶۰ش)، زنده‌شدن عزیر، را در کنار زنده‌شدن چهار پرنده ابراهیم و مناظره او با نمرود، یکی از مصادیق هدایت الهی (بیرون بردن از تاریکی به سوی نور) برشمرده است که در آیه ۲۵۷ سوره بقره به آن اشاره شده است.[۲]

برخی افراد همچون شیخ احمد مصطفی مراغی (درگذشت: ۱۳۶۴ق) مُفسر مصری، به‌دلیل این که زنده‌شدن مردگان در عالم دنیا را محال می‌دانند، چنین می‌پندارند که عزیر از دنیا نرفته بوده و تنها در حالت کُما قرار داشته است.[۳] علامه طباطبایی ادعای محال بودن را ادعای فاقد دلیل معتبر توصیف کرده است.[۴]

همچنین این داستان دلیلی برای اثبات رجعت به‌عنوان یکی از باورهای اعتقادی شیعه به‌شمار رفته است.[۵] شیعیان داستان زنده‌شدن عُزیر را از ادله قرآنی برای اثبات امکان وقوع رجعت می‌دانند.[۶]

چگونگی مردن و زنده‌شدن عُزیر

در آیه ۲۵۹ سوره بقره، بدون ذکر نام عُزیر، آمده است که وی در اثنای سفر خود به روستایی رسید که خانه‌های آن خراب شده و ساکنان آن مرده بودند و اجساد و استخوان‌های آنها پوسیده بود.[۷] او از خود پرسید که چگونه خدا این‌ها را زنده خواهد کرد.[۸] در این هنگام خدا جان او را گرفت و پس از گذشت صد سال، او را زنده کرد. سپس از او درباره مقدار زمانی که در این مکان به‌سر برده است سؤال کرد و او تصور کرد که یک روز یا کمتر از آن در آن مکان بوده است. خدا به او خبر داد که به‌مدت صد سال در آن مکان به‌سر برده است.[۹] خدا برای این‌که واقعیت این حادثه و قدرت خود را به او نشان دهد، غذاهای او را سالم نگه داشته و مَرکَب او را که الاغی بود، میرانده و در اثر گذر زمان بدنش پوسیده بود.[۱۰] سپس در برابر چشمان عزیر، الاغ را زنده کرد؛ بدین ترتیب که ابتدا استخوان‌ها به یکدیگر متصل شده و سپس توسط گوشت و پوست پوشیده شد.[۱۱]

زنده‌شدن عُزیر

طبق نقل شیخ طبرسی، پس از این که خدا عزیر را زنده کرد، او به شهر خود بازگشت.[۱۲] نقل شده است که عزیر از طریق پیدا کردن تورات مدفون‌شده توسط پدرش در یک باغ و از طریق خواندن تورات از حفظ، توانست هویت واقعی خود را برای مردم اثبات کند.[۱۳] معجزه بینا ساختن خادم خانواده خود که در این مدت نابینا شده بود، اقدام دیگری برای اثبات هویت وی ذکر شده است.[۱۴] ابن‌عاشور (محمدطاهر ابن عاشور، درگذشت: ۱۳۹۴ق) زنده شدن عزیر را ۴۵۰ سال قبل از میلاد و مرگ اولیه وی را ۵۶۰ سال قبل از میلاد دانسته است.[۱۵] برخی روایات این حادثه را مربوط به بعد از شهادت حضرت یحیی و کشتار بنی‌اسرائیل توسط بُخت‌ُنَصّر می‌دانند.[۱۶]

عمر عُزیر

از امام باقر(ع) نقل شده است که عزیر ۳۰سال داشت که خدا او را میراند و پس از صد سال او را زنده کرد.[۱۷] طبق این روایت، عزیر یک برادر دوقلو داشت که هر دو با هم از دنیا رفته و در یک قبر به خاک سپرده شدند؛ درحالی که برادر عزیر ۱۵۰ سال عمر کرده بود و عزیر تنها ۵۰ سال عمر کرده بود.[۱۸] به نقل از امام علی(ع) عزیر هنگام رفتن به سفر ۵۰ساله بود و همسرش در آن زمان باردار بود. هنگامی که به شهر خود برگشت، فرزندش ۱۰۰ سال داشت ولی خود او به‌صورت انسان ۵۰ساله بود.[۱۹]

در منابع روایی مناظره‌ای میان امام باقر(ع) و عالمی مسیحی در منطقه شام نقل شده است.[۲۰] از جمله سؤالاتی که آن عالم مسیحی از امام باقر(ع) پرسید، درباره دو برادر دوقلو بود که در یک روز به دنیا آمده و در یک روز از دنیا رفتند؛ اما یکی ۵۰ سال و دیگری ۱۵۰ سال عمر کرد. امام باقر(ع) از عزیر و برادرش عَزْره نام برد و اظهار داشت به دلیل این که عزیر ۱۰۰ سال مرده بود، به مدت ۱۰۰ سال کمتر از برادر خود زندگی کرده بود.[۲۱]

پانویس

  1. جوادی آملی، تفسیر تسنیم، ۱۳۸۸ش، ج۱۲، ص۲۷۵.
  2. طباطبایی، المیزان، ۱۳۵۲ش، ج۲، ص۳۵۹.
  3. مراغی، تفسیر المراغی، دارالفکر، ج۳، ص۲۲.
  4. طباطبایی، المیزان، ۱۳۵۲ش، ج۲، ص۳۶۲.
  5. َحر عاملی، الایقاظ من الهجعه، ۱۳۶۲ش، ص۳.
  6. جعفری، تفسیر کوثر، ۱۳۹۸ش، ج۲، ص۹-۱۰؛ َحر عاملی، الایقاظ من الهجعه، ۱۳۶۲ش، ص۳.
  7. مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۴ش، ج۲، ص۲۹۴.
  8. مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۴ش، ج۲، ص۲۹۴.
  9. جوادی آملی، تفسیر تسنیم، ۱۳۸۸ش، ج۱۲، ص۲۶۰.
  10. مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۴ش، ج۲، ص۲۹۸.
  11. مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۴ش، ج۲، ص۳۰۰.
  12. طبرسی، مجمع‌البیان، ۱۴۰۸ق، ج۲، ص۶۴۱.
  13. طبرسی، مجمع‌البیان، ۱۴۰۸ق، ج۲، ص۶۴۱.
  14. شاه‌عبدالعظیمی، تفسیر اثنی‌عشری، ۱۳۶۳ش، ج۱، ص۴۷۲-۴۷۳.
  15. ابن‌عاشور، التحریر و التنویر، ۱۴۲۰ق، ج۲، ص۵۰۹.
  16. فیض کاشانی، تفسیر الصافی،۱۴۱۶ق، ۱۳۷۴ش، ج۱، ص۲۹۱.
  17. حویزی، تفسیر نور الثقلین، ۱۴۱۵ق، ج۱، ص۲۷۱.
  18. حویزی، تفسیر نور الثقلین، ۱۴۱۵ق، ج۱، ص۲۷۱.
  19. بحرانی، البرهان، ۱۴۱۵ق، ج۱، ص۵۳۴.
  20. کلینی، الکافی، ۱۴۰۷ق، ج۸، ص۱۲۲.
  21. کلینی، الکافی، ۱۴۰۷ق، ج۸، ص۱۲۳.

منابع

  • ابن‌عاشور، محمدطاهر، التحریر و التنویر من التفسیر، بیروت، مؤسسه التاریخ العربی، چاپ اول، ۱۴۲۰ق.
  • بحرانی، هاشم بن سلیمان، البرهان فی تفسیر القرآن، قم، مؤسسة البعثه، چاپ اول، ۱۴۱۵ق.
  • جعفری، یعقوب، تفسیر کوثر، قم، هجرت، چاپ سوم، ۱۳۹۸ش.
  • جوادی آملی، عبدالله، تفسیر تسنیم، قم، مرکز نشر اسرا، چاپ دوم، ۱۳۸۸ش.
  • حر عاملی، محمد بن حسن، الایقاظ من الهجعه بالبرهان علی الرجعه، تصحیح هاشم رسولی، ترجمه احمد جنتی، تهران، نوید، ۱۳۶۲ش.
  • حویزی، عبدعلی بن جمعه، تفسیر نور الثقلین، قم، اسماعیلیان، چاپ چهارم، ۱۴۱۵ق.
  • شاه‌عبدالعظیمی، حسین، تفسیر اثنی‌عشری، تهران، میقات، چاپ اول، ۱۳۶۳ش.
  • طباطبایی، سید محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، بیروت، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، چاپ سوم، ۱۳۵۲ش.
  • طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، بیروت، دارالمعرفه، چاپ دوم، ۱۴۰۸ق.
  • فیض کاشانی، محمد بن شاه‌مرتضی، تفسیر الصافی، تهران، مکتبة الصدر، چاپ دوم، ۱۳۷۳ش.
  • کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، تحقیق علی‌اکبر غفاری و محمد آخوندی، تهران، دار الکتب الاسلامیه، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق.
  • مراغی، احمد مصطفی، تفسیر المراغی، بیروت، دارالفکر، چاپ اول، بی‌تا.
  • مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دار الکتب الاسلامیه، چاپ سی و دوم، ۱۳۷۴ش.