آیه روح

مقاله متوسط
نارسا
نیازمند خلاصه‌سازی
از ویکی شیعه
(تغییرمسیر از معانی روح در قرآن)
آیه روح
مشخصات آیه
نام آیهآیه روح
واقع در سورهاسراء
شماره آیه۸۵
جزء۱۵
اطلاعات محتوایی
شأن نزولپاسخ به سؤال مشرکان در ارتباط با روح
مکان نزولمدینه یا مکه
موضوعروح
دربارهحقیقت روح


آیه روح (سوره اسراء: ۸۵) در جواب سوال مشرکان مکه درباره حقیقت روح نازل شد. خدا در این آیه، شناخت کامل روح را منحصر به خود دانسته و دانش بشر را نسبت به آن بسیار کم توصیف کرده است.

مفسران با استناد به معانی روح در دیگر آیات و روایات، به احتمالاتی چون روح آدمی، جبرئیل، حضرت عیسی(ع)، قرآن و ... در تفسیر این آیه اشاره کرده‌اند. بیشتر مفسران، روح را در آیه به معنای روح آدمی دانسته‌اند؛ چنان‌که در روایتی از امام باقر(ع) به همین معنا اشاره شده است.

روح بشر امری پیچیده و ناشناخته و دارای بعد آسمانی قلمداد شده که با توجه به آیه تنها خداوند آن را به طور کامل می‌شناسد.

متن و ترجمه آیه روح

﴿وَيَسْأَلُونَكَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّي وَمَا أُوتِيتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلَّا قَلِيلًا ۝٨٥ [اسراء:85]
﴿و دربارهٔ روح از تو می‌پرسند بگو روح از [سنخ] فرمان پروردگار من است و به شما از دانش جز اندکی داده نشده است ۝٨٥



سوره اسراء: آیه ۸۵

معرفی اجمالی

به آیه ۸۵ سوره اسراء، آیه روح گفته می‌شود.[۱] خداوند در این آیه با مخاطب قرار دادن پیامبر(ص)[۲] یا یهودیان[۳] و یا کل عالم،[۴] به عظمت روح پرداخته و به دانش اندک انسان اشاره می‌کند.[۵] در این آیه به پاسخ یکی از سوالات مهم مطرح شده در ارتباط با روح و حقیقت و کیفیت آن[۶] و همچنین حدوث و قدم[۷] و یا جسم و عرض بودن آن[۸] پرداخته و می‌فرماید: از تو درباره روح سؤال می‌کنند، بگو روح از فرمان پروردگار من است و به شما بیش از اندکی علم و دانش داده نشده است.[۹] این پاسخ به خوبی این مفهوم را می‌رساند که بشر نمی‌تواند حقیقت روح را درک کرده و به کنه آن پی ببرد[۱۰] و فقط باید بداند که روح به فرمان خدا آفریده شده است[۱۱] و تنها خداوند از آن علم کامل دارد.[یادداشت ۱] دیوبندی نویسنده کتاب تفسیر کابلی معتقد است که حکما و فلاسفه مشهور تا به امروز حقیقت ماده را درک نکرده‌اند؛ حال آنکه روح نسبت به ماده به مراتب لطیف‌تر و خفی‌تر است؛ لذا امیدی به درک کامل آن نیست. [۱۲]

با توجه به مغایرت روح با جهان ماده و اصول حاکم بر آن، پیامبر(ص) مأمور شد تا در یک جمله‌ای کوتاه و پر معنا آن را از عالم امر معرفی کند؛[۱۳] [یادداشت ۲] و در ادامه با رد ادعای یهود مبنی بر وجود علم همه چیز در کتاب‌هایشان، علم و دانش را در دسترسی به حقیقت آن، کم و ناچیز معرفی می‌کند.[۱۴] به هر حال روح بشر امری پیچیده و ناشناخته و دارای بعد آسمانی است که با توجه به آیه، تنها خداوند است که آن را می‌شناسد.[۱۵]

برخی دلیل نبودن نص کافی و جواب کلی آیه در ارتباط با روح را به اقتضای مصلحت دانسته تا انسان‌ها را به فکر و تدبر در آن وادار کند؛[۱۶] چنان‌که قصد سؤال‌کنندگان مبنی بر آزار و اذیت و عدم ایمان در صورت جواب تفصیلی را نیز دلیل دیگر دانسته‌اند.[۱۷] همچنین برخی نیز فهمیدن این‌گونه مسائل پیچیده را بی‌ضرورت دانسته و جز وظیفه تبلیغی انبیاء نمی‌دانند.[۱۸]

شأن نزول

درباره شأن نزول آیه اختلافاتی در بین مفسران دیده می‌شود و روایات گوناگونی را در ارتباط با شأن نزول آیه در کتب تفسیری خود نقل کرده‌اند.[۱۹] عده‌ای این آیه را از آیات مدنی قرآن دانسته[۲۰] و معتقدند که اهل کتاب[۲۱] یا یهودیان در مدینه از پیامبر اکرم(ص) در مورد حقیقت روح سؤال کردند[۲۲] و برخی آن را مکی دانسته[یادداشت ۳] و معتقدند که بعضی از سران قریش،[۲۳] که ابوجهل و اصحاب وی[۲۴] و یا نضر بن حارث و عقبه بن ابی معیط بودند،[۲۵] به مدینه رفته و با یهودیان راجع به پیامبر اسلام و ادعای نبوت او چاره‌اندیشی کردند. یهودیان از آنها خواستند تا از پیامبر(ص) در مورد روح بپرسند و با این سؤال او را بیازمایند؛ به گونه‌ای که گفتند که اگر محمد(ص) اطلاعات فراوانی درباره روح در اختیار شما قرار دهد، پیامبر نخواهد بود و دروغگو است؛ زیرا در کتاب‌هایمان چنین آمده است.[۲۶]

در شأن نزول دیگر آمده است که یهودیان از قریش خواستند تا سه سؤال از پیامبر(ص) پرسیده شود که یکی از آن سؤال‌ها در مورد روح بوده است؛[۲۷] لذا یهودیان این سؤال را در کنار دو سؤال دیگر در زمینه اصحاب کهف و ذوالقرنین مطرح کرده و به مشرکان گفتند که اگر محمد(ص) به هر سه سؤال پاسخ بگوید پیامبر نیست و اگر به سؤال از اصحاب کهف و ذوالقرنین پاسخ بدهد و تنها به سؤال از روح پاسخ کامل ندهد، پیامبر خواهد بود.[۲۸]

طبرسی نویسنده کتاب مجمع البیان در کتاب خود معتقد است که پیامبر(ص) در ابتدای امر به سؤال آنها در ارتباط با روح پاسخ نداد؛ علت این امر این بود که قصد آنها از طرح این سؤال مزاحمت و بحث و جدال بود و اگر به آنها جواب می‌داد بر عناد آنها افزوده می‌شد؛[۲۹] لذا بعد از پانزده روز آیه نازل شد[۳۰] و در آن به صورت کوتاه و پرمعنا، به روح پرداخته شد؛ به گونه‌ای که تعجب و شگفتی همگان را برانگیخت.[۳۱]

استعمال روح در قرآن

روح در لغت به معنای باد[۳۲] و به معنای چیزی است که بدن به وسیله آن زنده می‌شود[۳۳] و مبدأ حیاتی است که جانداران به وسیله آن قادر بر احساس و حرکت و آزادی می‌شوند.[۳۴] مفسران به استعمال کلمه روح در کل قرآن اشاره کرده و اقوال مختلف را مورد بررسی قرار داده‌اند. واژه روح در آیات قرآن ۲۱ مرتبه[۳۵] و به معانی مختلفی آمده است:

  • روح مقدسی که پیامبران را تقویت می‌کرده از جمله آیه ۸۷ و ۲۵۳ سوره بقره.
  • نیروی غیبی یاری‌کننده مؤمنان که آیه ۲۲ سوره مجادله آمده است.
  • فرشته مخصوص وحی جبرئیل که در آیه ۱۹۳ سوره شعراء به آن اشاره شده است.
  • فرشته یا مخلوقی برتر از فرشتگان مانند آیه ۴ سوره قدر.
  • قرآن در آیه ۵۲ سوره شوری.
  • روح انسان که در آیاتی همچون آیه ۹ سوره سجده و آیه ۲۹ سوره حجر ذکر شده است.[۳۶]

واژه روح در برخی آیات به صورت تنها آمده[۳۷] و در آیاتی دیگر با اضافه به کلمه‌ای دیگر آمده است؛ مانند «روح القُدُس»[۳۸] و «روح الامین».[۳۹]

معنای روح در آیه

معنای روح در این آیه معرکه آرای بسیار گوناگونی در آثار تفسیری بوده است؛ به گونه‌ای که در کتاب‌های تفسیری اهل‌سنت [۴۰] و شیعه، [۴۱] روایات کاملا مختلفی از پیامبر(ص) و یا اهل‌بیت(ع) در تفسیر این کلمه به معانی گوناگون ذکر گردیده است. به هر روی به رغم آن که برخی به اختلافی بودن تفسیر این کلمه در بین مفسران اذعان داشته‌اند و اقوال متعددی را در این زمینه نقل کرده‌اند،[۴۲] تلاش‌هایی برای دسته‌بندی گونه‌های متفاوت در پنج [۴۳] و یا شش قول [۴۴] صورت گرفته است. گفتنی است که برای تفسیر روح در این آیه به کاربست و معنای آن در آیات دیگر توجه شده است. [۴۵]

علامه طباطبایی در تفسیر المیزان با بیان این مقدمه که بر اساس آیات قرآن کریم تمام موجودات جهانِ هستی آیات ونشانه‌های خداوند هستند که دلالت بر اسماء و صفات الهی دارند و خدانِما هستند و هیچ استقلال و موجودیتی از خود ندارند؛ تصریح کرده که بر اساس آیه ۵۴ سوره اعراف[یادداشت ۴] موجودات در جهان هستی دارای دو جهت هستند: یک جهت مربوط به عالم خلق است که از این جهت آنها بر اساس علل و عواملی به تدریج در زمان‌ها و مکان‌های معینی موجود شده و می‌شوند، جهت دیگر موجودات مربوط به عالم امر است که از این جهت در آنها تدریج و زمان و مکان راه ندارد و از این جهت فقط استناد به خداوند متعال دارند و قول و کلمه او محسوب می‌شوند و به اسباب و علل و عوامل مادی در این جهت نگاه نمی‌شود. این جهت که همان عالم امر الهی یا همان عالم ملکوت است، به تعبیر قرآن در آیات ۸۲ و ۸۳ سوره یس[یادداشت ۵] همان ملکوت موجودات است. به تعبیر دیگر در عالم امر که همان کلمه ایجاد خداوند است که فعل خاص اوست، بدون وساطتِ اسباب و علل مادی و نیاز به زمان و مکان موجودات وجود می‌یابند؛ و روح نیز مربوط به عالم امر است و موجودی از مخلوقات الهی بدون وساطت اسباب و علل مادی است. جمله پایانی آیه «وَمَا أُوتِيتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلَّا قَلِيلًا؛ و جز اندکی از دانش، به شما داده نشده است»[۴۶] نیز دلالت دارد که اطلاعاتی که انسان ها از روح دارند، بسیار ناچیز و اندک است و آنها از آثار و خواص شگفت‌انگیز و بی‌نظیر روح بی‌خبرند. البته چون سؤال‌کنندگان از حقیقت روح، یهودیان بودند که در روزگار پیامبر و نزول قرآن معروف به بهره‌مندی از علم و دانش بودند، قرآن نیز بهره‌مندی ناچیز آنان از دانش را با همین تعبیر تایید کرده است وگرنه مخاطب جمله پایانی آیه قریش و کفار عرب نیستند که در قرآن از آنان به نادانان تعبیر شده است.[یادداشت ۶][۴۷]

مغنیه در کتاب تفسیر الکاشف، منظور از روح در آیه روح را زندگی دانسته است و برای اثبات مدعای خود به ناتوانی انسان‌ها در خلق موجودات و همچنین پیچیدگی دانش سلول‌ها اشاره می‌کند.[۴۸] برخی دیگر با استناد به روایتی از امام علی(ع) روح را به معنای فرشته‌ای عظیم به شکل انسان دانسته که از تمامی مخلوقات بزرگ‌تر است.[۴۹]

بنابر نظر قرطبی در کتاب تفسیر الجامع لاحکام القرآن، اکثر قائلین به تأویل، روح را به معنای روح انسانی دانسته‌اند؛ چنان‌که برخی با توجه به قرائن موجود در آیه منظور از روح را، روح آدمی[۵۰] یا حیوانی[۵۱] و یا روحی که به وسیله آن بدن زنده می‌شود،[۵۲] دانسته‌اند؛ چنان‌که عده‌ای برای آن دلایلی را نیز در کتب خود نقل کرده‌اند[۵۳] و برخی آن را نظر مشهور و جمهور علما دانسته‌اند.[۵۴]

در ارتباط با حقیقت و استقلال روح بحث‌های گسترده‌ای توسط برخی از مفسران مطرح شده است.[۵۵] در روایتی از امام باقر(ع) علاوه بر معرفی روح به عنوان روح انسانی و حیوانی به برخی از حقایق روح اشاره شده است.[۵۶]

پیام‌ها

برخی از مفسران پیام‌های گوناگونی را از این آیه برداشت کرده‌اند از جمله آنکه حقیقت روح فوق دانش بشر و از اسرار خداوند بوده[۵۷] و منشأ الهی دارد[۵۸] و دانش انسان بسیار محدود و اندک می‌باشد.[۵۹] این واقعیتی است که پس از چهارده قرن به اثبات رسیده که دانش ما در مورد اسرار کل جهان به ویژه حقیقت روح بسیار اندک است، چرا که حواس انسان مادیات و محسوسات را درک می‌کند و مسائل متافیزیک از دسترس انسان تقریباً خارج است.[۶۰] در وجود انسان غیر از این جسم مادی چیز دیگری وجود دارد که به آن روح می‌گویند؛ چیزی که از عالم امر است که در اثر حکم و اراده الهی به وجود می‌آید.[۶۱]

جستارهای وابسته

پانویس

  1. رضایی اصفهانی، تفسیر قرآن مهر، ۱۳۸۷ش، ج۱۲، ص۱۴۸.
  2. دینوری، الواضح، ۱۴۲۴ق، ج۱، ص۴۶۲؛ طوسی، التبیان، بیروت، ج۶، ص۵۱۵.
  3. طبرانی، التفسیر الکبیر، ۱۰۰۸م، ج۴، ص۱۳۵؛ طبری، جامع البیان، ۱۴۱۲ق، ج۱۵، ص۱۰۴.
  4. قرطبی، الجامع لأحکام القرآن، ۱۳۶۴ش، ج۱۰، ص۳۲۴.
  5. رضایی اصفهانی، تفسیر قرآن مهر، ۱۳۸۷ش، ج۱۲، ص۱۴۸.
  6. واحدی، الوجیز، ۱۴۱۵ق، ج۲، ص۶۴۶.
  7. بیضاوی، أنوار التنزیل، ۱۴۱۶ق، ج۳، ص۲۶۵؛ نیشابوری، وضح البرهان، ۱۴۱۰ق، ج۲، ص۲۰.
  8. ابن‌شهرآشوب، متشابه القرآن، ۱۳۶۹ق، ج۱، ص۴۲.
  9. مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۱ش، ج۱۲، ص۲۵۰.
  10. جعفری، تفسیر کوثر، ۱۳۷۶ش، ج۶، ص۳۵۴.
  11. جعفری، تفسیر کوثر، ۱۳۷۶ش، ج۶، ص۳۵۳.
  12. دیوبندی، تفسیر کابلی، ۱۳۸۵ش، ج۳، ص۵۹۱.
  13. مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۱ش، ج۱۲، ص۲۵۲.
  14. مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۱ش، ج۱۲، ص۲۵۲.
  15. قرائتی، تفسیر نور، ۱۳۸۸ش، ج۵، ص۱۱۳.
  16. ابن عربی، احکام القرآن، ۱۴۰۸ق، ج۵، ص۳۴.
  17. طبرسی، مجمع البیان، ۱۳۷۲ش، ج۶، ص۶۷۴.
  18. دیوبندی، تفسیر کابلی، ۱۳۸۵ش، ج۳، ص۵۹۱.
  19. بنگرید: طبری، جامع البیان، ۱۴۱۲ق، ج۱۵، ص۱۰۴.
  20. ابن عطیه، المحرر الوجیز، ۱۴۲۲ق، ج۳، ص۴۸۱.
  21. طبری، جامع البیان، ۱۴۱۲ق، ج۱۵، ص۱۰۴.
  22. ابن کثیر، تفسیر القرآن العظیم، ۱۴۱۹ق، ج۵، ص۱۰۴؛ ابوالفتوح رازی، روض الجنان، ۱۴۰۸ق، ج۱۲، ص۲۸۳.
  23. جعفری، تفسیر کوثر، ۱۳۷۶ش، ج۶، ص۳۵۳.
  24. ابن سلیمان، تفسیر مقاتل بن سلیمان، ۱۴۲۳ق، ج۲، ص۵۴۷؛ دینوری، الواضح، ۱۴۲۴ق، ج۱، ص۴۶۲.
  25. ابن عطیه، المحرر الوجیز، ۱۴۲۲ق، ج۳، ص۴۸۱.
  26. طبرسی، جوامع الجامع، ۱۴۱۲ق، ج۲، ص۳۴۳.
  27. ابوالفتوح رازی، روض الجنان، ۱۴۰۸ق، ج۱۲، ص۲۸۳.
  28. ابن عطیه، المحرر الوجیز، ۱۴۲۲ق، ج۳، ص۴۸۱؛ میبدی، کشف الاسرار، ۱۳۷۱ش، ج۵، ص۶۱۳.
  29. طبرسی، مجمع البیان، ۱۳۷۲ش، ج۶، ص۶۷۴.
  30. ابن عطیه، المحرر الوجیز، ۱۴۲۲ق، ج۳، ص۴۸۱.
  31. رضایی اصفهانی، تفسیر قرآن مهر، ۱۳۸۷ش، ج۱۲، ص۱۴۸-۱۴۹.
  32. صاحب بن عباد، المحیط فی اللغه، بیروت، ج۳، ص۱۹۶؛ ازهری، تهذیب اللغه، بیروت، ج۵، ص۱۳۹.
  33. فراهیدی، کتاب العین، قم، ج۳، ص۲۹۱.
  34. طباطبایی، المیزان، ۱۳۹۰ق، ج۱۳، ص۱۹۵.
  35. قرائتی، تفسیر نور، ۱۳۸۸ش، ج۵، ص۱۱۲.
  36. نگاه کنید به: طباطبایی، المیزان، ۱۳۹۰ق، ج۱۳، ص۱۹۸؛ مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۱ش، ج۱۲، ص۲۵۱؛ قرائتی، تفسیر نور، ۱۳۸۸ش، ج۵، ص۱۱۲ و۱۱۳.
  37. برای نمونه نگاه کنید به: سوره اسراء، آیه ۸۵؛ سوره نساء، آیه ۱۷۱؛ سوره حجر، آیه ۲۹؛ سوره ص، آیه ۷۲؛ سوره سجده، آیه ۹؛ سوره نبأ، آیه ۳۸؛ سوره مجادله، آیه ۲۲، سوره قدر، آیه ۴.
  38. سوره مائده، آیه ۱۱۰؛ سوره نحل، آیه ۱۰۲.
  39. سوره شعراء، آیه ۱۹۳.
  40. سیوطی، الدر المنثور، ۱۴۰۴ق، ج۴، ص۱۹۹؛ صنعانی، تفسیر عبدالرزاق، ۱۴۱۱ق، ج۱، ص۳۲۹.
  41. قمی، تفسیر القمی، ۱۳۶۳ش، ج۲، ص۲۶؛ عیاشی، تفسیر عیاشی، ۱۳۸۰ق، ج ۲، ص۳۱۶؛ فیض کاشانی، تفسیر الصافی، ۱۴۱۶ق، ج۳، ص۲۱۴؛ حویزی، تفسیر نور الثقلین، ۱۴۱۵ق، ج ۳، ص۲۱۵- ۲۱۶؛ کلینی، کافی، ۱۴۰۷ق، ج۱، ص۲۷۳.
  42. طبرانی، التفسیر الکبیر، ۲۰۰۸م، ج۴، ص۱۳۲؛ طوسی، التبیان، بیروت، ج۶، ص۵۱۵؛ قرطبی، الجامع لأحکام القرآن، ۱۳۶۴ش، ج۱۰، ص۳۲۳؛ ابن کثیر، تفسیر القرآن العظیم، ۱۴۱۹ق، ج۵، ص۱۰۵؛ میبدی، کشف الاسرار، ۱۳۷۱ش، ج۵، ص۶۱۳؛ ماتریدی، تأویلات أهل السنة، ۱۴۲۶ق، ج۷، ص۱۰۵.
  43. ماوردی، النکت و العیون، بیروت، ج۳، ص۲۶۹.
  44. ابن‌جوزی، زاد المسیر، ۱۴۲۲ق، ج۳، ص۵۰.
  45. سمرقندی، بحرالعلوم، ۱۴۱۶ق، ج۲، ۳۲۷؛ طبرسی، مجمع البیان، ۱۳۷۲ش، ج۶، ص۶۷۵ ؛ طباطبایی، المیزان، ۱۳۹۰ش، ج۱۳، ص۱۹۵.
  46. سوره اسراء، آیه ۸۵.
  47. طباطبایی، المیزان،۱۳۹۲ق. اعلمی بیروت، ج۱۳، ص۱۹۷-۱۹۹
  48. مغنیه، التفسیر الکاشف، ۱۴۲۴ق، ج۵، ص۷۹.
  49. ابن سلیمان، تفسیر مقاتل بن سلیمان، ۱۴۲۳ق، ج۲، ص۵۴۷.
  50. طبرانی، التفسیر الکبیر، ۲۰۰۸م، ج۴، ص۱۳۴.
  51. زمخشری، الکشاف، ۱۴۰۷ق، ج۲، ص۶۹۰؛ طوسی، التبیان، بیروت، ج۶، ص۵۱۵؛ طبرسی، جوامع الجامع، ۱۴۱۲ق، ج۲، ص۳۴۳.
  52. بیضاوی، أنوار التنزیل، ۱۴۱۶ق، ج۳، ص۲۶۵؛ واحدی، الوجیز، ۱۴۱۵ق، ج۲، ص۶۴۶.
  53. ماوردی، النکت و العیون، بیروت، ج۳، ص۲۷۰.
  54. زمخشری، الکشاف، ۱۴۰۷ق، ج۲، ۶۹۰؛ ابن عطیه، المحرر الوجیز، ۱۴۲۲ق، ج۳، ص۴۸۱.
  55. مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۱ش، ج۱۲، ص۲۵۴.
  56. شکوری، تفسیر شریف لاهیجی، ۱۳۷۳ش، ج۲، ص۸۴۵.
  57. قرائتی، تفسیر نور، ۱۳۸۸ش، ج۵، ص۱۱۳.
  58. رضایی اصفهانی، تفسیر قرآن مهر، ۱۳۸۷ش، ج۱۲، ص۱۵۱.
  59. قرائتی، تفسیر نور، ۱۳۸۸ش، ج۵، ص۱۱۳.
  60. رضایی اصفهانی، تفسیر قرآن مهر، ۱۳۸۷ش، ج۱۲، ص۱۵۱.
  61. دیوبندی، تفسیر کابلی، ۱۳۸۵ش، ج۳، ص۵۹۲.

یادداشت

  1. برخی از مفسران معنای امر در آیه را علم خداوند دانسته‌اند. (زید بن علی، تفسیر غریب القرآن، ۱۴۱۲ق، ص۱۹۰؛ فراء، معانی القرآن، ۱۹۸۰م، ج۲، ص۱۳۰.)
  2. در حدیثی از معصوم روح، از عالم ملکوت و قدرت خداوند دانسته شده است.(عیاشی، تفسیر عیاشی، ۱۳۸۰ش، ج۲، ص۳۱۷؛ فیض کاشانی، تفسیر الصافی، ۱۴۱۶ق، ج۳، ص۲۱۴.)
  3. در ارتباط با مکی یا مدنی بودن سوره رجوع کن به: ابن کثیر، تفسیر القرآن العظیم، ۱۴۱۹ق، ج۵، ص۱۰۵.
  4. أَلَا لَهُ الْخَلْقُ وَالْأَمْرُ ترجمه :آگاه باش كه [عالم‌] خلق و امر از آن اوست
  5. إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَيْئًا أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ* فَسُبْحَانَ الَّذِي بِيَدِهِ مَلَكُوتُ كُلِّ شَيْءٍ وَإِلَيْهِ تُرْجَعُونَ ترجمه:فرمان او چنین است که هرگاه چیزی را اراده کند، تنها به آن می‌گوید: «موجود باش!»، آن نیز بی‌درنگ موجود می‌شود!*پس منزه و پاک است خدایی که (مُلک و) ملکوت هر موجود به دست (قدرت) او و بازگشت شما همه خلایق به سوی اوست.
  6. وَقَالَ الَّذِينَ لَا يَعْلَمُونَ لَوْلَا يُكَلِّمُنَا الله أَوْ تَأْتِينَا آيَةٌ ترجمه: افراد نادان گفتند: «چرا خدا با ما سخن نمى‌گويد؟ يا براى ما معجزه‌اى نمى‌آيد؟»

منابع

  • ابن سلیمان، مقاتل، تفسیر مقاتل بن سلیمان، بیروت،‌ دار إحیاء التراث العربی، ۱۴۲۳ق.
  • ابن‌عربی، محمد بن عبدالله، احکام القرآن، ۱۴۰۸ق، بیروت، دارالجیل، ۱۴۰۸ق.
  • ابن‌جوزی، عبدالرحمن بن علی، زاد المسیر فی علم التفسیر، بیروت، دارالکتاب العربی، ۱۴۲۲ق.
  • ابن‌شهرآشوب، محمد بن علی، متشابه القرآن و مختلفه، قم، بیدار، ۱۳۶۹ق.
  • ابن‌عطیه، عبدالحق بن غالب، المحرر الوجیز فی تفسیر الکتاب العزیز، بیروت، دارالکتب العلمیة، ۱۴۲۲ق.
  • ابن‌کثیر، اسماعیل بن عمر، تفسیر القرآن العظیم، بیروت، دارالکتب العلمیة، ۱۴۱۹ق.
  • ابوالفتوح رازی، حسین بن علی، روض الجنان و روح الجنان فی تفسیر القرآن، مشهد، آستان قدس رضوی، ۱۴۰۸ق.
  • ازهری، محمد بن احمد، تهذیب اللغه، بیروت،‌ دار احیاء التراث العربی، بی‌تا.
  • بیضاوی، عبدالله بن عمر، أنوار التنزیل و أسرار التأویل، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، ۱۴۱۸ق.
  • جعفری، یعقوب، تفسیر کوثر، قم، موسسه انتشارات هجرت، ۱۳۷۶ش.
  • حویزی، عبدعلی بن جمعه، تفسیر نور الثقلین، قم، اسماعیلیان، چاپ چهارم، ۱۴۱۵ق.
  • دینوری، عبدالله بن محمد، الواضح فی تفسیر القرآن الکریم، بیروت، دارالکتب العلمیة، ۱۴۲۴ق.
  • دیوبندی، محمود حسن، تفسیر کابلی، تهران، نشر احسان، چاپ یازدهم، ۱۳۸۵ش.
  • رضایی اصفهانی، محمدعلی، تفسیر قرآن مهر، قم، پژوهش‌های تفسیر و علوم قرآن، ۱۳۸۷ش.
  • زمخشری، محمود بن عمر، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل و عیون الأقاویل فی وجوه التأویل، بیروت، دارالکتاب العربی، چاپ سوم، ۱۴۰۷ق.
  • زید بن علی بن الحسین، تفسیر الشهید زید بن علی المسمی تفسیر غریب القرآن، بیروت، الدار العالمیة، ۱۴۱۲ق.
  • سرقندی، نصر بن محمد، تفسیر السمرقندی المسمی بحر العلوم، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۶ق.
  • سیوطی، عبدالرحمن بن ابی‌بکر، الدر المنثور فی التفسیر بالمأثور، قم، کتابخانه عمومی آیت‌الله العظمی مرعشی نجفی(ره)، ۱۴۰۴ق.
  • شکوری، محمد بن علی، تفسیر شریف لاهیجی، تهران، دفتر نشر داد، ۱۳۷۳ش.
  • صاحب بن عباد، اسماعیل، المحیط فی اللغه، تحقیق محمدحسن آل‌یاسین، بیروت، عالم الکتب، بی‌تا.
  • صادقی تهرانی، محمد، ترجمان فرقان: تفسیر مختصر قرآن کریم، قم، شکرانه، ۱۳۸۸ش.
  • صنعانی، عبدالرزاق بن همام، تفسیر القرآن العزیز المسمّی تفسیر عبدالرزاق، بیروت، دارالمعرفة، ۱۴۱۱ق.
  • طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، بیروت، مؤسسة الأعلمی للمطبوعات، چاپ دوم، ۱۳۹۰ق.
  • طبرانی، سلیمان بن احمد، التفسیر الکبیر: تفسیر القرآن العظیم، اربد اردن، دارالکتاب الثقافی، ۲۰۰۸م.
  • طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر جوامع الجامع، قم، حوزه علمیه قم، مرکز مدیریت، ۱۴۱۲ق.
  • طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، تهران، ناصر خسرو، چاپ سوم، ۱۳۷۲ش.
  • طبری، محمد بن جریر، جامع البیان فی تفسیر القرآن، بیروت، دارالمعرفة، ۱۴۱۲ق.
  • طوسی، محمد بن حسن، التبیان فی تفسیر القرآن، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، بی‌تا.
  • عیاشی، محمد بن مسعود، کتاب التفسیر، تحقیق هاشم رسولی، تهران، مکتبه العلمیه الاسلامیه، ۱۳۸۰ش.
  • فراء، یحیی بن زیاد، معانی القرآن، قاهره، الهیئة المصریة العامة للکتاب، چاپ دوم، ۱۹۸۰م.
  • فراهیدی، خلیل بن احمد، کتاب العین، قم، نشر هجرت، چاپ دوم، بی‌تا.
  • فیض کاشانی، محمد بن شاه مرتضی، تفسیر الصافی، تهران، مکتبة الصدر، چاپ دوم، ۱۴۱۵ق.
  • قرائتی، محسن، تفسیر نور، تهران، مرکز فرهنگی درس‌هایی از قرآن، ۱۳۸۸ش.
  • قرطبی، محمد بن احمد، الجامع لأحکام القرآن، تهران، ناصر خسرو، ۱۳۶۴ش.
  • قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر القمی، قم، دارالکتاب، چاپ سوم، ۱۳۶۳ش.
  • کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، تحقیق علی‌اکبر غفاری و محمد آخوندی، تهران، دارالکتب الإسلامیة، ۱۴۰۷ق.
  • ماتریدی، محمد بن محمد، تأویلات أهل السنة، دارالکتب العلمیة، بیروت، منشورات محمد علی بیضون، ۱۴۲۶ق.
  • ماوردی، علی بن محمد، النکت و العیون تفسیر الماوردی، بیروت، دارالکتب العلمیة، بی‌تا.
  • مغنیه، محمدجواد، التفسیر الکاشف، قم، دارالکتاب الإسلامی، ۱۴۲۴ق.
  • مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الإسلامیة، چاپ دهم، ۱۳۷۱ش.
  • میبدی، احمد بن محمد، کشف الاسرار و عدة الابرار، تهران، امیرکبیر، چاپ پنجم، ۱۳۷۱ش.
  • نیشابوری، محمود بن ابوالحسن، وضح البرهان فی مشکلات القرآن، بیروت، دارالقلم، ۱۴۱۰ق.
  • واحدی، علی بن احمد، الوجیز فی تفسیر الکتاب العزیز، بیروت، دارالقلم، ۱۴۱۵ق.