ذوالقرنین، لقب شخصیتی در قرآن که اختلافهای اساسی درباره هویت، دوره تاریخی و جزئیات سرگذشت او، بحثهای پردامنهای را در منابع اسلامی در پی داشته است. بنابر باوری قدیمی ذوالقرنین همان اسکندر مقدونی (حک : ۳۵۶-۳۲۳ق.م) است ، به همین دلیل در منابع اسلامی و ایرانی، بهویژه اسکندرنامهها، بیشتر مطالب مربوط به ذوالقرنین همان اطلاعات منابع تاریخی و افسانهها و اسطورههای مربوط به اسکندر است.
در دوره اخیر برخی کوروش هخامنشی (حک : ۵۹۹-۵۳۰ق.م) وبرخی امام مهدی را ذوالقرنین دانستهاند. هویت یأجوج و مأجوج و تعیین محل جغرافیایی سد ساخته شده توسط ذوالقرنین در برابر آنها یکی از مسائل اصلی مرتبط با ذوالقرنین است.
ماهیت رازآمیز و پاسخ کوتاه پیامبر به پرسشکنندگان درباره ذوالقرنین و نیز کنجکاوی مسلمانان برای آگاهی از جزئیات داستان و بهویژه هویت این شخص به بحثهای مفصّل و اختلافات جدّی میان عالمان اسلامی دامن زده است. آنچه بیش از هر چیز ذهن عالمان مسلمان را مشغول کرد، تطبیق ذوالقرنین بر اسکندر مقدونی بود که به لحاظ شخصیتش، آرای متفاوت و گاه متناقضی را درباره مسائل مرتبط با ذوالقرنین پدید آورد.
در متون مقدس
ذوالقرنین شخصیتی است که احوال او در متون مذهبی ادیان مختلف ثبت شده و تمامی این ادیان نیز روایات مشابهی را در شأن او بیان داشتهاند. سیر در وادی ظلمت، طلب نموند جاودانگی، ساختن سدّی در برابر مهاجمین، و سفر به دورترین نقاط شرق و غرب از ویژگیهای مشترک ذوالقرنین در میراث مذهبی ادیان ابراهیمی است.[۱] نام ذوالقرنین سه بار در داستان او در قرآن آمده است. روایت نسبتاً کوتاه قرآن از سرگذشت ذوالقرنین از داستانهای اسرارآمیز قرآن است که در پی دو داستان دیگر با همین ویژگی یعنی داستان اصحاب کهف و داستان موسی و خضر در سوره کهف قرار دارد. تصویر قرآن از ذوالقرنین فردی مؤمن به خدا و روز قیامت است که حکومتی عظیم داشته و خداوند اسباب پیشرفت را در اختیار او گذاشته است. براساس این آیات ۸۳ تا ۱۰۲ سوره کهف، گروهی از مردم از پیامبر درباره ذوالقرنین سؤال میکنند که خلاصه مضمون پاسخ پیامبر این است که:
- «ذوالقرنین در زمین سفر کرد تا به محل غروب خورشید رسید. در آنجا قومی را دید، ستمکاران آن قوم را از عذابی سخت ترساند و به نیکوکاران وعده پاداش و آسانگیری داد. سپس از راهی دیگر به محل طلوع خورشید رفت و در آنجا قومی را یافت که هیچ پوششی جز پرتو خورشید نداشتند. سپس راهی دیگر را دنبال کرد تا اینکه به میان دو کوه رسید و در آنجا مردمی را یافت که نمیتوانستند هیچ سخنی را بفهمند. این قوم از ذوالقرنین خواستند تا برای در امانبودن از فساد یأجوج و مأجوج برای آنها سدی بسازد. او نیز سدی از آهن و مس مذاب ساخت و مانع هجوم یأجوج و مأجوج شد.»
بنابر روایاتِ اسباب نزول، پرسشکنندگان گروهی از یهودیان یا گروهی از مشرکان مکه بودند که به تلقین یهودیان، برای آزمون نبوت پیامبر اسلام درباره ذوالقرنین و موضوعاتی دیگر از ایشان سؤال کردند.[۲]
ذوالقرنین، پادشاه یا پیامبر؟
در منابع شیعی روایتهای گوناگونی درباره نبوت ذوالقرنین نقل شده است؛ ذوالقرنین در بعضی از روایتها پیامبر و پادشاه[۳] و در جایی فقط پادشاهی مؤمن معرفی شده است[۴]؛ در جایی نیز صرفاً بنده محبوب خدا[۵]و در جایی فقط فردی عالم[۶] دانسته شده است. مجلسی که گزیدهای از اخبار و احادیث منابع شیعی را در اینباره گرد آورده[۷]، در پایان نقل آنها مینویسد که ذوالقرنین نخستین پادشاه بعد از نوح و بنده صالح خدا بوده است.[۸]
فخر رازی[۹]نیز از اختلاف درباره نبوت ذوالقرنین خبر داده و اگرچه خودش در این باره اظهارنظر صریحی نکرده، قول به نبوت ذوالقرنین را با استناد به سه فقره از آیات مربوط به او مدلّل ساخته است، و به نظر میرسد که متمایل به همین دیدگاه است. قُرطُبی[۱۰] در ضمن نقل اقوال مرتبط با این مسئله نوشته است که گفتهاند ذوالقرنین پیامبری برگزیده است که خداوند بهدست او زمین را فتح کرد و گفتهاند که او با فرشتهای به نام رباقیل ملاقات میکرد.
وجه نامگذاری
براساس معنای مشهور «قَرن» در زبان عربی (شاخ)، ذوالقرنین را میتوان به «صاحب دو شاخ» ترجمه کرد، اما با توجه به دیگر معانی ذکرشده برای قرن[۱۱]و نیز بسته به اینکه این لقب بر چه شخصیتی منطبق شده باشد معانی نمادین و وجوه نامگذاری مختلفی را برای ذوالقرنین ذکر کردهاند. پیش از قرآن مفهوم ذوالقرنین بهمعنای «صاحب دو شاخ» با لفظ عبری «قرانئیم» در متون مقدس یهودیان سابقه داشته و در یکی از رؤیاهای دانیال نبی از قوچی با دو شاخ سخن رفته است.[یادداشت ۱] [۱۲]
درباره وجه نامگذاری ذوالقرنین نیز اقوال متنوع و متعددی قریب به بیست وجه ذکر شده است. که در دو دسته مادی و انتزاعی قرار میگیرند: دسته نخست از این اقوال جنبه مادی دارد و با شاخ یا چیزی شبیه به آن مرتبط است، ازجمله اینکه جلوی سرش دو زائده گوشتی شبیه شاخ بود؛ تاجش دو شاخ داشت؛ قومش دو طرف سرش را شکستند؛ یا دو گیسوی بافته زیبا در دو طرف سرش داشت. دسته دوم جنبه انتزاعی و نمادین دارد و با دیگر معانی واژه قرن در ارتباط است، ازجمله اینکه در مدت حیاتش دو نسل مردم از بین رفتند؛ بر سرزمین ایران و روم پادشاهی کرد؛ به شرق و غرب عالم راه یافت؛ هم از طرف پدر و هم از طرف مادر شریف و نجیبزاده بود؛ در خواب دیده بود که دو طرف قرص خورشید را گرفته است؛ یا اینکه علم ظاهر و باطن به او عطا شدهبود[۱۳].
زمانه زندگی
درباره زمانه زندگی ذوالقرنین در قرآن چیزی ذکر نشده است.[۱۴] دیگر منابع اسلامی نیز محدودههای زمانی بسیار متفاوتی برای او ذکر کردهاند. گاه او را از نسلهای نخستین و از فرزندان یافث بن نوح و گاه همروزگار ابراهیم و اسماعیل دانستهاند و گاه گفتهاند که خضر وزیر، پسرخاله و پرچمدار سپاه او بوده و در نوشیدن از چشمه آب حیات بر او پیشی گرفته است. زمانه او را بهاختلاف دوره بعد از موسی، سیصد سال پیش از میلاد مسیح، و دوران فترت بعد از عیسی نیز آوردهاند[۱۵]. او همعصر و شاگرد ارسطو نیز دانسته شده است[۱۶].
ابنکثیر برای رفع بخشی از ناهمگونی اطلاعات منابع در این باب از دو اسکندر ملقب به ذوالقرنین سخن به میان آورده و خطاهای نویسندگان پیشین را نتیجه یکیانگاشتن آن دو دانسته است. بهنوشته او[۱۷]، ذوالقرنین اول، پسر نخستین قیصر روم و از دودمان سام بن نوح، بندهای مؤمن و درستکار و پادشاهی عادل بوده و خضر وزیرش بوده است. اما ذوالقرنین دوم همان اسکندر مقدونی است که نسبش به ابراهیم میرسد؛ او فردی مشرک بوده که ارسطو وزیرش بوده و حدود سیصد سال پیش از مسیح میزیسته است. میان این دو ذوالقرنین حدود دو هزار سال فاصله هست.[۱۸]
شخصیت تاریخی ذوالقرنین
در ادوار مختلف، برخی نویسندگان کوشیدهاند هویت ذوالقرنین را معین کنند.[۱۹]
فردی گمنام
کسانی گفتهاند که ذوالقرنین فردی گمنام است که نه پیامبر و نه پادشاه بلکه تنها بندهای از بندگان محبوب خدا بوده است. مبنای این دیدگاه حدیثی از امام علی(ع) است[۲۰] که بعدها به دیدگاهی شناختهشده در منابع تبدیل شد.[۲۱] به نظر میرسد مفسران شیعه با نظر به این روایت بیشتر متمایل به این نظر بودهاند و کمتر درصدد کنجکاوی و در پی گمانهزنی درباره هویت ذوالقرنین برآمدهاند.[۲۲] سید قطب مفسر سنی نیز در تفسیر آیات از ذوالقرنین تنها با همین نام قرآنی یاد کرده و معتقد است که هیچ منبع یقینی جز قرآن در اختیار نیست و اقوال تفاسیر آمیخته با افسانهها و اسرائیلیات است.[۲۳]
اسکندر مقدونی
تطبیق ذوالقرنین بر شخصیت اسکندر مقدونی یکی از رایجترین نظریات در این باره است. در پژوهشهای غربیان درباره ذوالقرنین تصور غالب آن است که ذوالقرنین اسکندر مقدونی است،[۲۴] چنانکه هم در دایرة المعارف اسلام و هم در دایرةالمعارف قرآن مطالب مربوط به ذوالقرنین ذیل مدخل اسکندر آمده و عبارات آغازین مدخلهای این دو دایرةالمعارف نیز حاکی از چنین تصوری است.[۲۵]
گذشته از حدیثی نبوی،[۲۶] به نظر میرسد که وهْببن مُنَبّه (متوفی ۱۱۰ و از جاعلان معروف حدیث) یکی از نخستین افرادی است که در منابع اسلامی قول به اسکندر بودن ذوالقرنین به او منسوب است.[۲۷] بسیاری از مفسران سرشناس اهلسنّت در سدههای متقدم و پس از آن، ظاهراً تردیدی در این تطبیق نداشتهاند و بحثی در این باره نکردهاند.[۲۸] بازتاب این تصور در دیگر گونههای منابع اسلامی نیز بهسادگی یافت میشود[۲۹].بدین سبب، در شعر فارسی ذوالقرنین با نام اسکندر عجین شده است.[۳۰][۳۱][۳۲]
مهمترین دلیل این تطبیق، شهرت فراوان اسکندر به پادشاهی جهانگیر در تاریخ بوده که فقط وصف کشورگشاییهای او با ذوالقرنین قرآن منطبق بوده است.[۳۳] در مجموع، دلایلی همچون رواج متونی حاوی افسانهپردازی درباره اسکندر در اوایل دوره اسلامی و وجود برخی مشابهتها میان مندرجات این متون با داستان قرآن و نیز قداستیافتن اسکندر در اسکندریه عصر یونانیمآبی و در نخستین جوامع مسیحی، از اسباب رواج این تصور در میان مفسران و مورخان مسلمان شمرده شده است.[۳۴] در رد این دیدگاه، گفتهاند که ذوالقرنین قرآن فردی مؤمن به خدا و روز جزاست که با عدل و رفق رفتار میکردهاست، اما اسکندر فردی از صابئین معرفی شده است. افزونبراین، در هیچ یک از تواریخ به سدی ساخته اسکندر مقدونی، با مشخصاتی که قرآن ذکر کرده، اشارهای نشده است.[۳۵]
کوروش هخامنشی
تطبیق کوروش و ذوالقرنین بر هم نخستین بار در میانه قرن سیزدهم قمری (نوزدهم میلادی) در پژوهشهای غربی مطرح شد. و در جهان اسلام از سوی ابوالکلام آزاد شیوع پیدا کرد. در ایران به دلیل تایید علامه طباطبایی مفسر معروف شیعه این نظریه مقبولیت فراوانی یافته است.[۳۶] مهمترین شباهتهای این دو شخصیت چنین گزارششده است:
- عدالت، رعیت پروری و سخاوت و مروت کوروش در جنگها بر اساس عهد عتیق و مورخانی همچون هرودت(متوفی ۴۲۵ق.م) و گزنفون(متوفی ح ۳۵۴ق.م).
- سفرهای کوروش به مغرب برای فتح پایتخت لیدیا و به مشرق برای مقابله با قبایل صحرانشین.
- ساخت سدی آهنین بر تنگه داریال توسط کوروش در سفر به شمال ایران به درخواست اهالی آنجا.
- مجسمهای سنگی از کوروش در مشهد مُرغاب در جنوب ایران کشف شده که تاجی بر سر دارد و دو شاخ مانند شاخهای قوچ بر آن دیده میشود که با لقب ذوالقرنین همخوانی دارد.
- در کتاب مقدس یهودیان از قوچی با دو شاخ که اشارتی به پادشاهان ماد و پارس است، سخن رفته و مطابق روایات اسباب نزول، یهودیان در سؤال از پیامبر درباره ذوالقرنین نقش داشتهاند. بنابراین، بسیار محتمل است که یهودیان برای آزمون پیامبر خواسته باشند از پادشاهی بپرسند که پیشتر با او آشنایی داشتهاند. براساس این دیدگاه، یأجوج و مأجوج قوم مغول دانسته شدهاند.[۳۷]
مخالفان این نظریه در مستندات تمام ادله تردید میکنند. و مدعیاند که به عهد عتیق و به ویژه اصالت کتاب دانیال و نقلهای تاریخی گزنفون نمیتوان اعتماد کرد. ضمن اینکه در متن اصلی کتاب دانیال و نیز در ترجمهها عبارت «پادشاهان» و نه «پادشاهِ» ماد و پارس آمده است و نمیتوان آن را بر یک فرد اطلاق کرد.[۳۸] احسان روحی در تحقیق مفصلی که درباره شخصیت ذوالقرنین کرده است معتقد است ترتیب سفرهای کوروش با ترتیب سفرهای ذوالقرنین همساز نیست،[۳۹] سد داریال با سد ذوالقرنین یکی نیست زیرا سد داریال مانع حمله دشمنان نشده و نیز این سد تا قیامت باقی نمانده است در حالی که در قرآن سد ذوالقرنین دارای این دو ویژگی معرفی شده است.[۴۰] و نیز کوروش به اعتقادات مردم کاری نداشت و حتی مشرکان را در انجام اعمال مذهبی خود آزاد گذارده و گاه به مقدسات ایشان احترام نیز کرده است که این رفتارها با رفتار یک فرمانروای موحد الهی سازگار نیست.[۴۱]
گیلگمش پادشاه سومری
احسان روحی پژوهشگر علوم دینی در کتاب «در جستجوی ذوالقرنین» تلاش کرده است نشان دهد تنها شخصیت تاریخی که میتواند با ذوالقرنین مطرح شده در قرآن و احادیث امامان شیعه مطابقت کند گیلگمش از پادشاهان تمدن سومری است.[۴۲]
به گفته نویسنده تلاش برای یافتن حیات جاوید،[۴۳] سفر به دورترین نقاط مشرق و مغرب،[۴۴] عبور از وادی ظلمت،[۴۵] هماندیشی و مشورت با اطرافیان،[۴۶] سفر به قلمروهای ناشناخته،[۴۷] یافتن خرد و فرزانگی در انتهای سفرها،[۴۸] داشتن حکومت جهانی،[۴۹] همزمانی با حضرت ابراهیم،[۵۰] و رجعت پس از مرگ[۵۱] از ویژگیهای مشترکی است بین داستان ذوالقرنین در قرآن و احادیث شیعه و افسانه گیلگمش استفاده میشود.
دیگر شخصیتها
افراد دیگری را نیز از مصادیق احتمالی ذوالقرنین مطرح کردهاند، ازجمله: اسکندروس مردی از اسکندریه؛[۵۲] هرمس یا هردیس؛[۵۳] مرزبانبن مدربه یونانی، مردی مصری از نسل یافث بن نوح؛[۵۴] عیاش و عبداللّه بن ضحاک.[۵۵] گذشته از کوروش، در پارهای منابع، گاه احتمال ذوالقرنین بودن برخی دیگر از پادشاهان ایران نظیر فریدون،[۵۶] خشایارشا[۵۷] و داریوش سوم[۵۸] نیز مطرح شده است.[۵۹] در سال ۱۳۸۸ش کتابی چاپ شده که نویسنده مدعی است ذوالقرنین امام مهدی است. این اثر نوشته عبدالله مستحسن است و در قم توسط انتشارات سبط النبی منتشر شده است.[۶۰]
برخی مورخان ایرانی سدههای چهارم و پنجم، مثل حمزه اصفهانی و ابوریحان بیرونی، شخصیت ذوالقرنین را بر ابوکرب شَمِّر یرعَش، پادشاه حِمْیَر تطبیق کردهاند.[۶۱] بهنوشته ابوریحان بیرونی،[۶۲] اَذواء (کسانی که نامشان با «ذو» شروع میشود) همگی از یمناند، و به این پادشاه یمن از آن جهت ذوالقرنین گفتهاند که گیسوانش را بر شانههایش میآویخت. این پادشاه به شرق و غرب زمین سفر کرده و در اشعار یمن مایه افتخار و مباهات بوده و بهعلاوه، داستان او با آنچه در قرآن آمده، سازگار است.[۶۳] افزونبراین، برخی دیگر از پادشاهان یمن را نیز ذوالقرنین دانستهاند، ازجمله تُبّعالاقرن پسر شمر یرعش،[۶۴] صعب بن حارث،[۶۵] یا صعب بن همّال،[۶۶] یا صعببن ذییزن از فرزندان وائل بن حمیر.[۶۷] ولی در انکار این دیدگاه گفتهاند که صِرف تشابه نامهای پادشاهان یمن با ذوالقرنین بههیچوجه کافی نیست، ضمن اینکه چندان فتوحاتی از این پادشاهان سر نزده و از ساخت سدی آهنین بهدست آنان سخن نرفته است، و به نظر میرسد راویان و مورخان بعدها درباره آنان غلوآمیز سخن گفتهاند.[۶۸]
ابنعاشور(درگذشته ۱۹۷۳م) مفسر اهل سنت در تفسیر التحریر و التنویر[۶۹] معتقد است تسنچی هوانگ تی، امپراتور چین مصداق ذوالقرنین است و دیوار بزرگ چین همان سد یأجوج و مأجوج در قرآن است. و ادلهای برای تأیید آن آورده، ازجمله اینکه بیشتر پادشاهان چین به عدل و تدبیر شهره بودهاند و دیوار عظیم و بینظیر چین در منابع تاریخ و جغرافیا مشهور است. او[۷۰] براساس حدیثی نبوی، یأجوج و مأجوج را قوم مغول دانسته و آن را شاهدی بر مدعای خود گرفته است.[۷۱] از این دیدگاه نشانهای در منابع قدیم یافت نمیشود و طرفداران اندکی دارد. و نیز گفتهاند سد ذوالقرنین میان دو کوه و از آهن و مس مذاب ساخته شده، اما دیوار طولانی چین از کوه و دشت میگذرد و با سنگ و مصالح معمولی بنا شده است.[۷۲]
آثار درباره ذوالقرنین
در دوره معاصر در ایران، بحث درباره هویت ذوالقرنین اهمیت یافته و آثاری مستقل به زبان فارسی درباره آن تألیف و ترجمه شده است. ذوالقرنین، یا، کوروش کبیر نوشته ابوالکلام آزاد (متوفی ۱۳۳۷ش/ ۱۹۵۸)، دانشمند و سیاستپیشه نامدار هندی، است که ترجمه فارسی آن در ۱۳۳۲ش در ایران انتشار یافت.[۷۳] این کتاب بر پژوهشهای بعدی تأثیرگذار بود. در این کتاب برای نخستین بار به زبان فارسی این نظریه مطرح شد که ذوالقرنین قرآن کوروش هخامنشی است[۷۴]. هرچند که اصل این دیدگاه را از آنِ سید احمدخان هندی (درگذشته ۱۳۱۴/۱۸۹۷) دانستهاند.[۷۵] افزون بر این، تمایل علامه طباطبائی، به دیدگاه ابوالکلام آزاد[۷۶] بر رواج و رونق نظریه دوم در جامعه ایرانی افزود.
در ۱۳۸۹ش، همایش «کوروش هخامنشی و ذوالقرنین» در تهران برگزار شد که انگیزه اصلی برگزارکنندگان آن ایجاد پیوند میان ایران پیش و پس از اسلام از طریق برقراری پیوند میان کوروش و ذوالقرنین بود و هدف عمده مقالات ارائهشده در آن نیز اثبات این امر بود که ذوالقرنین قرآن همان کوروش هخامنشی است نه اسکندر مقدونی.[۷۷]
پانویس
- ↑ روحی، در جستجوی ذوالقرنین، ۱۳۹۷ش، ص۲۹۴.
- ↑ ثعلبی، تفسیر الثعلبی، ذیل اسراء: ۸۵؛ طوسی، التبیان، ذیل کهف: ۸۳.
- ↑ ثمالی، تفسیر القرآن الکریم، ص ۲۴۰؛ عیاشی، کتاب التفسیر، ج ۲، ص ۳۴۰.
- ↑ صدوق، الخصال، ج ۱، ص ۲۵۵؛ نیز برای روایتی از امامعلی(ع) در منابع اهلسنّت ← جاحظ، کتاب الحیوان، ج ۱، ص ۱۸۸.
- ↑ صدوق، الخصال، ج ۲، ص ۳۹۳-۳۹۴.
- ↑ کلینی، ج ۱، ص ۲۶۹.
- ↑ مجلسی، بحار الانوار، ۱۴۰۳ق، ج۱۲، ص۱۷۲-۲۱۵.
- ↑ مجلسی، بحار الانوار، ۱۴۰۳ق، ج۱۲، ص۲۱۱.
- ↑ فخر رازی، التفسیر الکبیر، ذیل کهف: ۸۳-۸۵.
- ↑ قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ذیل کهف: ۸۳-۹۱.
- ↑ جوهری، الصحاح: تاج اللغة؛ راغب اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن؛ ابنمنظور، ذیل «قرن».
- ↑ برای تفصیل بیشتر رک: مجتبایی، «ذوالقرنین: اسکندر یا کوروش؟»، ص۳۰-۳۲.
- ↑ ثعلبی، قصصالانبیاء، ص ۳۲۲؛ زَبیدی، تاج العروس، ذیل «قرن»؛ آلوسی، روح المعانی، ذیل کهف: ۸۳؛ نیز برای اقوال و منابع دیگر ← مساح، «ذوالقرنینها و بررسی واژه ذوالقرنین از دیدگاه زبانشناسی تاریخی»، ص۴۵.
- ↑ روحی، در جستجوی ذوالقرنین، ۱۳۹۷ش، ص۱۲.
- ↑ مقدسی، آفرینش و تاریخ، ج۱، ص۴۵۸؛ ابنجوزی، زاد المسیر، ذیل کهف: ۸۳؛ قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ذیل کهف: ۸۳-۹۱.
- ↑ فخر رازی، التفسیر الکبیر، ذیل کهف: ۸۳-۸۵.
- ↑ ابن کثیر، البدایة و النهایة، ج۲، ص۱۲۵.
- ↑ ابن کثیر، البدایة و النهایة، ج۲، ص ۱۲۵.
- ↑ برای نمونه: ثعالبی، ثمار القلوب، ص۲۸۰-۲۸۶؛ آلوسی، روح المعانی، ج۱۶، ص۲۴-۴۵.
- ↑ صدوق، کمال الدین، ج۲، ص۳۹۳-۳۹۴.
- ↑ فخر رازی، التفسیر الکبیر، ج۲۱، ص۱۶۴.
- ↑ رازی، روض الجِنان، ذیل آیات.
- ↑ سید قطب، فی ظلال القرآن، ج۵، جزء ۱۶، ص۴۰۸.
- ↑ مجتبایی، «ذوالقرنین: اسکندر یا کوروش؟»، ص۳۲-۳۳.
- ↑ کیوانی، «اسکندرنامه».
- ↑ حِمْیری، قرب الاسناد، ص۳۲۲.
- ↑ ثعلبی، قصص الانبیاء، ص ۳۲۴؛ ابنجوزی، زاد المسیر، ذیل کهف: ۸۳.
- ↑ مقاتلبن سلیمان، تفسیر مقاتل؛ زمخشری، الفائق فی غریب الحدیث؛ بیضاوی، انوار التنزیل، ذیل کهف: ۸۳.
- ↑ جاحظ، کتاب الحیوان، ج۷، ص۲۴۵؛ شهرزوری، نزهة الارواح، ج۱، ص۲۵۰-۳۰۰؛ ابنخلدون، مقدمه، ج۱، ص۱۰۰.
- ↑ سعدی، کلیات سعدی، ص۷۷۶.
- ↑ مولوی، مثنوی معنوی، ج۱، دفتر۲، بیت ۴۵-۴۶؛ سعدی، کلیات سعدی، ص۸۳۸؛ حافظ، دیوان، ص۳۹۰؛ نیز: فروزانفر، مآخذ قصص و تمثیلات مثنوی، ص۱۵۳-۱۵۴.
- ↑ سعدی، کلیات سعدی، ص۱۸۳.
- ↑ فخر رازی، التفسیر الکبیر، ج۲۱، ص۱۶۳.
- ↑ مجتبایی، «ذوالقرنین: اسکندر یا کوروش؟»، ص۲۸-۲۹.
- ↑ طباطبائی، المیزان، ج۱۳، ص۳۸۳-۳۸۴؛ نیز:مجتبایی، «ذوالقرنین: اسکندر یا کوروش؟»، ص۲۹-۳۰.
- ↑ روحی، در جستجوی ذوالقرنین، ۱۳۹۷ش، ص۱۷.
- ↑ آزاد، ذوالقرنین یا کوروش کبیر؟، ص۱۶-۱۰۹؛ طباطبائی، ج۱۳، ص۳۹۱-۳۹۶؛ بدرهای، کورش کبیر در قرآن مجید و عهد عتیق، ص۱۶۲-۱۷۹.
- ↑ حسن صفوی، اسکندر و ادبیات ایران و شخصیت مذهبی اسکندر، ص ۲۸۸۲۹۴
- ↑ روحی، در جستجوی ذوالقرنین، ۱۳۹۷ش، ص۹۰-۹۲.
- ↑ روحی، در جستجوی ذوالقرنین، ۱۳۹۷ش، ص۵۰-۵۲.
- ↑ روحی، در جستجوی ذوالقرنین، ۱۳۹۷ش، ص۹۳.
- ↑ روحی، در جستجوی ذوالقرنین، ۱۳۹۷ش، ص۱۹۳-۲۵۰.
- ↑ روحی، در جستجوی ذوالقرنین، ۱۳۹۷ش، ص۲۱۳.
- ↑ روحی، در جستجوی ذوالقرنین، ۱۳۹۷ش، ص۲۱۹.
- ↑ روحی، در جستجوی ذوالقرنین، ۱۳۹۷ش، ص۲۲۰.
- ↑ روحی، در جستجوی ذوالقرنین، ۱۳۹۷ش، ص۲۲۸.
- ↑ روحی، در جستجوی ذوالقرنین، ۱۳۹۷ش، ص۲۳۲.
- ↑ روحی، در جستجوی ذوالقرنین، ۱۳۹۷ش، ص۲۳۳.
- ↑ روحی، در جستجوی ذوالقرنین، ۱۳۹۷ش، ص۲۳۶.
- ↑ روحی، در جستجوی ذوالقرنین، ۱۳۹۷ش، ص۲۳۸.
- ↑ روحی، در جستجوی ذوالقرنین، ۱۳۹۷ش، ص۲۴۰.
- ↑ ابنقتیبه، المعارف، ص۵۴.
- ↑ ابنحبیب، کتاب المُحَبَّر، ص۳۹۳؛ قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ج۱۱، ص۴۶.
- ↑ ابن هشام، سیرة النبی، ج۱، ص۲۰۲؛ نحاس، معانی القرآن الکریم، ج۴، ص۲۸۴؛ مقدسی، آفرینش و تاریخ، ج۱، ص۴۵۷.
- ↑ عیاشی، کتاب التفسیر، ج۲، ص۳۴۰؛ ابن جوزی، زاد المسیر، ج۵، ص۱۸۳.
- ↑ قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ج۱۱، ص۴۶۴؛ آلوسی، روح المعانی، ج۱۶، ص۲۸.
- ↑ ثعالبی، ثمار القلوب، ص۲۸۰-۲۸۱؛ بیرونی، آثار الباقیة، ص۴۰.
- ↑ بدرهای، کورش کبیر در قرآن مجید و عهد عتیق، ص ۱۵۷-۱۵۹
- ↑ همچنین برای اقوال و منابع بیشتر درباره مصادیق احتمالی ذوالقرنین ← رضوان مساح، «ذوالقرنینها و بررسی واژه ذوالقرنین از دیدگاه زبانشناسی تاریخی»، آینه پژوهش، سال۲۰،ش ۵ ص ۶۹
- ↑ پایگاه اینترنتی عقیق
- ↑ اصفهانی، تاریخ سنی ملوک الارض و الانبیاء علیهم الصلوة و السلام، ص۸۴.
- ↑ بیرونی، آثار الباقیة، ص۴۰-۴۱.
- ↑ رک: ابن هشام، التیجان فی ملوک حمیر، ص۴۴۲-۴۴۶.
- ↑ ابن هشام، التیجان فی ملوک حمیر، ص۴۴۶-۴۵۲.
- ↑ ابن هشام، التیجان فی ملوک حمیر، ص ۹۱-۱۰۲.
- ↑ ابنحبیب، کتاب المُحَبَّر، ص ۳۶۵؛ ابوریحان بیرونی، آثار الباقیة عن القرون الخالیة، ص ۴۰
- ↑ قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ج۱۱، ص۴۶-۴۷.
- ↑ آزاد، ذوالقرنین یا کوروش کبیر؟، ص۱۲-۱۳؛ صفوی، اسکندر و ادبیات ایران و شخصیت مذهبی اسکندر، ص۲۸۲-۲۸۶؛ طباطبائی، المیزان، ج۱۳، ص۳۸۵-۳۹۱.
- ↑ ابن عاشور، تفسیر التحریر و التنویر، ذیل کهف: ۸۳-۸۴.
- ↑ ابن عاشور، تفسیر التحریر و التنویر، ذیل کهف: ۸۳-۸۴.
- ↑ کامبوزیا، ذوالقرنین یا تسن چی هوانگ تی، بزرگترین پادشاه چین، ص۱۷ به بعد.
- ↑ طباطبائی، المیزان، ج۱۳، ص۳۸۱-۳۸۲؛ صفوی، اسکندر و ادبیات ایران و شخصیت مذهبی اسکندر، ص۲۹۵-۲۹۶.
- ↑ باستانی پاریزی، مقدمه بر ذوالقرنین یا کوروش کبیر، صفحه شصتونه تا هفتادویک؛ نیز برای آگاهی از سرگذشت این ترجمه رک: باستانی پاریزی، «داستان یک ترجمه»، ص۳۲.
- ↑ بهاءالدین خرمشاهی، «آیا مراد از ذوالقرنین کورش است ؟»، بینات، سال ۴،ش ص ۱۰۸
- ↑ طباطبائی، المیزان، ج۱۳، ص۳۹۱؛ محقق داماد، حقوق بشردوستانه بینالمللی: رهیافتاسلامی، ص۱۱؛ مجتبایی، «ذوالقرنین: اسکندر یا کوروش؟»، ص۳۴.
- ↑ طباطبایی، المیزان، ج۱۳، ص۳۹۶.
- ↑ کورش و ذوالقرنین، ص ۱۵۱۹؛ بهویژه ← فتحاللّه مجتبایی، «ذوالقرنین: اسکندر یا کوروش ؟»، ص ۴۶۴۹
یادداشت
- ↑ او در رؤیا میبیند که قوچی با دو شاخ بلندش به سمت مغرب و شمال و جنوب شاخ میزند و هیچ حیوان وحشی نمیتواند در برابر او مقاومت کند؛ ناگهان بز نری با تکشاخی میان چشمانش به او حمله میکند، هر دو شاخش را میشکند و او را از بین میبرد. جبرئیل رؤیای دانیال را این گونه تعبیر میکند که آن قوچ پادشاهان ماد و پارس است و آن بز نر پادشاه یونان.باب هشتم کتاب دانیال نبی، ۲۰:۸-۲۱؛
منابع
- آزاد، ابوالکلام، ذوالقرنین، یا، کوروش کبیر، ترجمه و مقدمه از باستانی پاریزی، تهران ۱۳۴۴ش.
- آلوسی، محمود بن عبداللّه، روح المعانی، بیروت، داراحیاء التراث العربی، بیتا.
- ابن جوزی، زاد المسیر فی علم التفسیر، بیروت ۱۴۰۴ق/۱۹۸۴م.
- ابن حبیب، کتاب المُحَبَّر، چاپ ایلزه لیشتن اشتتر، حیدرآباد، دکن ۱۳۶۱ق/۱۹۴۲م، چاپ افست بیروت، بیتا.
- ابن عاشور، تفسیر التحریر و التنویر، تونس، ۱۹۸۴م.
- ابن قتیبه، المعارف، چاپ ثروت عُکاشه، قاهره، ۱۹۸۱م.
- ابن کثیر، البدایة و النهایة، چاپ علی شیری، بیروت ۱۴۰۸ق/۱۹۸۸م.
- ابن هشام، سیرة النبی، چاپ محمد محییالدین عبدالحمید، قاهره، ۱۳۸۳ق/۱۹۶۳م.
- ابن هشام، کتاب التیجان فی ملوک حمیر، صنعا، ۱۹۷۹م.
- اصفهانی، حمزة بن حسن حمزه، تاریخ سنی ملوک الارض و الانبیاء علیهم الصلوة و السلام، برلین ۱۳۴۰؛
- باستانی پاریزی، محمدابراهیم، «داستان یک ترجمه»، مهرنامه، سال ۱،ش ۴ (مرداد ۱۳۸۹)؛
- باستانی پاریزی، محمدابراهیم، مقدمه ذوالقرنین یا کوروش کبیر؟ نوشته ابوالکلام آزاد، تهران، ۱۳۴۴.
- بدرهای، فریدون، کورش کبیر در قرآن مجید و عهد عتیق، تهران ۱۳۸۴ش؛
- بیرونی، ابوریحان، آثار الباقیة عن القرون الخالیة.
- بیضاوی، عبداللّه بن عمر، انوار التنزیل و اسرار التأویل، المعروف بتفسیر البیضاوی، مصر ۱۳۳۰، چاپ افست بیروت ]بیتا.[؛
- ثعالبی، عبدالملک بن محمد، ثمار القلوب فی المضاف و المنسوب، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره ] ۱۹۸۵[؛
- ثعلبی، احمد بن محمد، الکشف و البیان، المعروف تفسیر الثعلبی، چاپ علی عاشور، بیروت ۱۴۲۲/۲۰۰۲؛
- ثعلبی، احمد بن محمد، قصص الانبیاء، المسمی عرائس المجالس، بیروت: دارالمعرفة، ]بیتا.[؛
- ثمالی، ابوحمزه، تفسیر القرآن الکریم، چاپ عبدالرزاق محمدحسین حرزالدین، قم، ۱۳۷۸ش.
- جاحظ، عمرو بن بحر، کتاب الحیوان، چاپ عبدالسلام محمد هارون، مصر ?]۱۳۸۵۱۳۸۹/ ۱۹۶۵ ۱۹۶۹[، چاپ افست بیروت ]بیتا.[؛
- جوهری، اسماعیل بن حماد، الصحاح: تاج اللغة و صحاح العربیة، چاپ احمد عبدالغفور عطار، قاهره ۱۳۷۶، چاپ افست بیروت ۱۴۰۷؛
- حافظ شیرازی، شمسالدین محمد، دیوان، چاپ محمد قزوینی و قاسم غنی، تهران ۱۳۶۹ش؛
- حمیری، عبدالله بن جعفر، قرب الاسناد، قم ۱۴۱۳؛
- خرمشاهی، بهاءالدین، «آیا مراد از ذوالقرنین کورش است ؟»، بینات، سال ۴،ش ۲ (تابستان ۱۳۷۶)؛
- رازی، ابو الفتوح، روض الجِنان و روح الجَنان فی تفسیر القرآن، چاپ محمدجعفر یاحقی و محمدمهدی ناصح، مشهد ۱۳۶۵-۱۳۷۶ش.
- راغب اصفهانی،حسین بن محمد، مفردات الفاظ القرآن، چاپ صفوان عدنان داوودی، دمشق ۱۴۱۲/۱۹۹۲؛
- روحی، احسان، در جستجوی ذوالقرنین، تهران، نگاه معاصر، ۱۳۹۷ش.
- زبیدی، محمد بن محمد، تاج العروس من جواهر القاموس، چاپ علی شیری، بیروت ۱۴۱۴/۱۹۹۴؛
- زمخشری، محمود بن عمر، الفائق فی غریب الحدیث، بیروت ۱۴۱۷/۱۹۹۶؛
- سعدی، مصلحبن عبداللّه، کلیات سعدی، چاپ بهاءالدین خرمشاهی، تهران ۱۳۷۹ش؛
- سید قطب، فی ظلال القرآن، بیروت ۱۳۸۶/۱۹۶۷؛
- شریف رضی، محمدبن حسین، المجازات النبویة، چاپ طه محمد زینی، ]قاهره ۱۹۶۸[، چاپ افست قم ]بیتا.[؛
- صدوق، محمد بن علی، الخصال، چاپ علیاکبر غفاری، قم ۱۳۶۲ش.
- صدوق، محمد بن علی، کمال الدین و تمام النعمة، چاپ علیاکبر غفاری، قم ۱۳۶۳ش.
- صفوی، حسن، اسکندر و ادبیات ایران و شخصیت مذهبی اسکندر، تهران ۱۳۶۴ش؛
- طوسی، محمد بن حسن، التبیان فی تفسیر القرآن، چاپ احمد حبیب قصیر عاملی، بیروت ]بیتا.[؛
- عیاشی، محمد بن مسعود، التفسیر، چاپ هاشم رسولی محلاتی، قم ۱۳۸۰۱۳۸۱، چاپ افست تهران ]بیتا.[؛
- فخر رازی، محمد بن عمر، التفسیر الکبیر، قاهره ]بیتا.[، چاپ افست تهران ]بیتا.[؛
- فروزانفر، بدیعالزمان، مآخذ قصص و تمثیلات مثنوی، تهران ۱۳۴۷ش؛
- قرطبی، محمد بن احمد، الجامع لاحکام القرآن، بیروت ۱۴۰۵/ ۱۹۸۵؛
- کامبوزیا، امیرتوکل، ذوالقرنین، یا، تسن چی هوانگ تی، بزرگترین پادشاه چین، بهکوشش سنبله کامبوزیا، تهران ]بیتا.[؛ کلینی (بیروت)؛
- کورش و ذوالقرنین: مجموعه مقالات همایش کورش هخامنشی و ذوالقرنین، مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی ششم خرداد ۱۳۸۹، به کوشش عسکر بهرامی، تهران: مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، مرکز پژوهشهای ایرانی و اسلامی، ۱۳۹۰ش؛
- کیوانی، مجدالدین، اسکندرنامه، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، زیرنظر کاظم موسوی بجنوردی، تهران ۱۳۶۷ش.
- مجتبایی، فتحاللّه، «ذوالقرنین: اسکندر یا کوروش ؟»، در کورش و ذوالقرنین، همان؛
- محقق داماد، سید مصطفی، حقوق بشردوستانه بینالمللی: رهیافتاسلامی، تهران ۱۳۸۳ش؛
- مساح، رضوان، «ذوالقرنینها و بررسی واژه ذوالقرنین از دیدگاه زبانشناسی تاریخی»، آینه پژوهش، سال۲۰،ش ۵ (آذر و دی ۱۳۸۸)؛
- مقاتل بن سلیمان، تفسیر مقاتلبن سلیمان، چاپ عبداللّه محمود شحاته، ]قاهره[ ۱۹۷۹۱۹۸۹؛
- مقدسی، مطهر بن طاهر، آفرینش و تاریخ، مقدمه، ترجمه و تعلیقات از محمدرضا شفیعیکدکنی، تهران ۱۳۷۴ش؛
- موسوی خوانساری، جعفر بن حسین، مناهج المعارف، یا، فرهنگ عقائد شیعه، چاپ احمد روضاتی، تهران ۱۳۵۱ش؛
- مولوی، جلالالدین محمدبن محمد مثنوی معنوی، تصحیح رینولد الین نیکلسون، چاپ نصراللّه پورجوادی، تهران ۱۳۶۳ش؛
- نحاس، احمدبن محمد، معانی القرآن الکریم، چاپ محمدعلی صابونی، مکه ۱۴۰۸۱۴۱۰؛
- نعمانی، ابن ابیزینب، الغیبة، چاپ فارس حسون کریم، قم ۱۴۲۲؛
- نیشابوری،ابراهیم بن منصور، قصص الانبیاء، چاپ حبیب یغمایی، تهران ۱۳۸۲ش؛
- EI۱, s.v. "Iskandar-na(ma"; EI۲, s.v. "Al-Iskandar" (by W. Montgomery Watt);
- Encyclopaedia of the Qur'a(n, ed. Jane Dammen Mc Auliffe, Leiden: Brill, ۲۰۰۱-۲۰۰۶, s.v. "Alexander" (by John Renard);
- Kevin Thomas Van Bladel, "The Alexander legend in the Qur'a(n ۱۸:۸۳-۱۰۲", in The Qura(n in its historical context, ed. Gabriel Said Reynolds, London: Routledge, ۲۰۰۸.
پیوند به بیرون