روح انسان حقیقت انسان و سرچشمه تواناییهای او که بیشتر متکلمان آنرا جسم لطیفی از جنس هوا دانستهاند که در اعضای بدن جریان دارد. برخی متکلمان و فیلسوفانِ مسلمان، روح و نفس ناطقه را یکی دانستهاند؛ اما برخی معتقدند مراد از روح در بیشتر بحثهای کلامی و فلسفی، روح بُخاری (واسطه میان بدن مادی و نفس مجرد) است. در قرآن ۲۱ مرتبه از روح سخن گفته شده که آیه روح از مهمترین آنها است.
متکلمان و فیلسوفان مسلمان وجود روح انسانی را پذیرفته و بیشتر فیلسوفان و برخی از متکلمان آن را غیرمادی و مستقل از بدن دانستهاند؛ اما جمعی از متکلمان و اهل حدیث و همه مادیانگاران، منکر تجرد روح شدند. به گفته علامه مجلسی دلایل عقلی مسلم بر تجرد یا مادی بودن روح وجود ندارد و ظاهر آیات و روایات دلالت بر مادی بودن آن دارند. برخی از محققان بر این باورند که حقیقت و واقعیت انسان به بعد روحانی اوست و بدن تنها نقش وسیله و ابزار برای فعالیتهای روح را دارد.
بقای روح پس از مرگ را از معارف قرآن، اصول دین و دینداری و از مسائل مسلم در فلسفه اسلامی دانستهاند؛ اما شیخ مفید، بقا و جاودانگی روح را با آیه ۲۶ و ۲۷ سوره الرحمن در تضاد دانسته و آن را نظر فیلسوفان ملحد و طرفداران تناسخ دانسته است.
درباره روح کتابهای متعددی نگارش و منتشر شده است که «یسألونک عن الروح» اثر فخرالدین رازی، «کتاب الروح» اثر ابن قیم جوزی، «اصالت روح از نظر قرآن» نوشته جعفر سبحانی از جمله آنهاست.
جایگاه
روح، واژهای قرآنی، حدیثی و کلامی دانسته شده و در قرآن و تفاسیر، احادیث و علم کلام از آن سخن گفته شده است.[۱] به گفته برخی مفسران، در آیات قرآن ۲۱ مرتبه[۲] از روح سخن گفته شده است.[۳] آیه ۸۵ سوره اسراء معروف به آیه روح «وَ يَسْئَلُونَكَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّي...؛ و از تو درباره روح میپرسند بگو: روح از امر پروردگار من است» مهمترین آیهای است که بیشتر مفسران در بحث از روح به معنای روح انسانی، به آن استناد کردهاند.[۴] به گفته برخی از محققان فلسفه، اهمیت و ارزش روح به بهترین وجه در قرآن مطرح شده و آیاتی که درباره آن نازل شده، مطالبی ارائه کرده است که عقل بشر به تنهایی به آنها نمیرسید.[۵] به پیروی از آیات، تفاسیر نیز به بحث درباره روح در ذیل آیات مرتبط پرداختهاند.[۶] در منابع روایی، ابواب و بخشهایی به بحث درباره روح و مباحث مرتبط با آن اختصاص یافته است.[۷]
گفته شده متکلمان متقدم مسلمان، اعم از شیعه و معتزله و اشاعره، در مباحث خود بخش مستقلی به روح اختصاص ندادهاند؛ بلکه در ذیل بحث از حیات و حقیقت انسان درباره آن سخن گفتهاند؛ اما بحث از روح، در آثار متکلمانی چون غزالی، فخررازی، خواجه نصیرالدین طوسی، علامه حلی اهمیت بیشتری یافت و فصلها و حتی رسالههای مستقلی درباره آن نگاشته شد.[۸] به گفته سید محمد خامنهای، استاد فلسفه اسلامی و رئیس بنیاد حکمت اسلامی صدرا، در فلسفه بیشتر از نفس بحث شده و روح جای چندانی در فلسفه ندارد و باب مخصوصی نیز به آن اختصاص داده نشده است.[۹] در فقه نیز در بابهای طهارت، نماز، تجارت و صید و ذباحه و دیات از روح بحث شده است.[۱۰]
مراد از حقیقت انسان، روح یا نفس او دانسته شده[۱۱] و گفته شده روح، مایه برتری و تمایز انسان از سایر حیوانات و سرچشمه تمام تواناییها و فعالیتهای او به شمار میرود.[۱۲] در روایتی روح انسان از ملکوت و از قدرت خدا شمرده شده است.[۱۳] در برخی آیات قرآن،[۱۴] روح انسانی به خدا اضافه شده است که آن را به جهت شرافت و عظمت دادن به آن دانستهاند.[۱۵]
«وَ یسْئَلُونَک عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّی وَ ما أُوتِیتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلَّا قَلِیلًا»
از تو درباره روح سؤال میکنند، بگو: روح از فرمان پروردگار من است، و جز اندکی از دانش به شما داده نشده است. ﴿سوره اسراء، آیه ۸۵﴾
اعتقاد به وجود روح را از باورهای قدیمی بشر و مربوط به پنج هزار سال پیش از میلاد دانستهاند. مصریون، هندیها و چینیها (پیروان آیین کنفسیوس) را از جمله باورمندان به روح پیش از میلاد مسیح شمردهاند.[۱۶]
از روح، با واژگانی همچون دل،[۱۷] جان و روان[۱۸] نیز یاد شده است.
مفهومشناسی
گفته میشود در تعالیم دین اسلام تعریف خاصی برای روح، ارائه نشده و فقط به وجود آن تصریح شده است.[۱۹] به ادعای تهانوی در «کشاف اصطلاحات الفنون و العلوم»، بسیاری از دانشمندان و متکلمان گفتهاند حقیقت روح را نمیدانیم و روح، از چیزهایی است که انسانها نسبت به حقیقت آن جاهلند با اینکه به وجودش یقین دارند.[۲۰] به گفته ملا احمد نراقی از آنجا که روح، مجرد است، به حقیقت آن نمیتوان پی برد و به همین جهت خداوند در سؤال از روح به پیامبر(ص) فرمود: «... قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّی؛ بگو كه روح از امر پروردگار است»؛ البته اگر کسی نفس خود را کامل کند و علاقه و ارتباطش با بدن کم شده باشد، میتواند فی الجمله آن را بشناسد.[۲۱]
بهگفته علامه مجلسی روح، مشترک لفظی است و برای آن ده معنا ذکر شده است: وحی، جبرئیل، عیسی(ع)، اسم اعظم، فرشتهای تنومند و بزرگ(عظیم الجثه)، رحمت، راحتی، انجیل، قرآن، حیات یا منشأ حیات.[۲۲] برای روح تا ۲۸[۲۳] و صد معنا و تعریف[۲۴] ذکر شده است.
سید محمد خامنهای، معتقد است که در اثر ورود فلسفه یونانی به کشورهای اسلامی، نوعی آشفتگی میان اصطلاحات قرآنی و اسلامی به وجود آمد و متکلمان و فیلسوفان مسلمان نتوانستند به خوبی میان نفس و روح در قرآن و فلسفه مرزبندی و تمایز قائل شوند و برخی همچون شیخ صدوق آن دو را به صورت مطلق یکی شمردند.[۲۵]
نظر متکلمان
به گفته فضل بن حسن طبرسی[۲۶] و علامه مجلسی،[۲۷] بیشتر متکلمان از جمله سید مرتضی معتقدند که روح جسم رقیق و لطیفی از جنس هواست که در مجاری و منافذ بدن جریان دارد. ارتباط این جسم لطیف با بدن به جریان گلاب در گل یا روغن کنجد در کنجد تشبیه شده است.[۲۸] برخی روح را جسم لطیف و ملکوتی نورانی دانستهاند که حقیقت و چگونگی تعلق آن به بدن جز برای خداوند و اولیائش، برای کسی روشن نیست.[۲۹]
به گفته نویسنده مدخل روح در دانشنامه جهان اسلام،[۳۰] بیشتر متکلمان[۳۱] روح و نفس انسان را به یک معنا به کار بردهاند؛ اما از نظر سید محمد خامنهای، مراد از روح در کلام در بیشتر موارد، روح بخاری است و گاهی هم به معنای حیات آمده است.[۳۲]
شیخ صدوق روح را مبدأ و سبب حیات دانسته است.[۳۳] شیخ مفید در کتاب تصحیح اعتقادات الامامیه، با رد یکی بودن نفس و روح، برای روح چهار معنای مستقل ذکر کرده است که عبارتند از؛ حیات، قرآن، جبرئیل و یکی از ملائکه.[۳۴] البته گفته شده طبق عبارات خود شیخ مفید و مطالبی که از او نقل شده،[۳۵] وی روح و نفس را مترادف دانسته است.[۳۶]
علامه مجلسی معتقد است روح گاهی بر نفس ناطقه اطلاق میشود و گاهی بر روح حیوانی که بخار لطیفی است که از قلب در همه جای بدن جریان مییابد. به گفته وی، روایات با هر دو معنا سازگارند؛ ولی با معنای دومی تناسب بیشتری دارند.[۳۷]
محمدآصف محسنی قندهاری، از مراجع تقلید اهل افغانستان و نویسنده کتابهای کلامی و حدیثی، دوگانگی روح و نفس ناطقه را اشتباه و خلاف وجدان شمرده است.[۳۸]
نظر فیلسوفان
برخی از فیلسوفان مسلمان نیز روح و نفس انسان را به یک معنا به کار بردهاند.[۳۹] به گفته نویسنده مدخل «روح» در دانشنامه جهان اسلام، خواجه نصیرالدین طوسی تفاوت گذاشتن میان نفس و روح را به فلاسفه نسبت داده است. بنابر قول فیلسوفان، نفس، جوهری بسیط و مجرد است که به بدن تعلق میگیرد و روح، جسمی مرکب از بخار و دود است که از خون در رگها برآمده است.[۴۰] اما خواجه نصیرالدین طوسی روح را چنین تعریف کرده است: جوهری است که انسان هنگام اشاره به خود، آن را «من» مینامد، این جوهر به علم متصف میشود و بدن و اندامهایش ابزار کار آن به شمار میروند.[۴۱]
از نظر سید محمد خامنهای، روح در فلسفه در چند معنا به کار رفته است:
- روح بخاری: حرارت و بخاری است که به زعم اطبای قدیم یونان، از قلب در تمام بدن جاری میشود و واسطه میان بدن مادی و نفس ناطقه مجرد است.
- روح به معنای حیات که موجب تحرک و اعمال حیوانی است و به آن قوه حیوانی و روح حیوانی گفته میشود.
- روح به معنای نفس ناطقه که جوهری مجرد است.[۴۲]
از نظر خامنهای، در اصطلاح فلسفه، معنای اول (روح بخاری) متداول است و استعمال روح به معنای نفس ناطقه متداول و مشهور نیست؛ اما به جهت خلط میان آن دو گاهی به جای یکدیگر به کار برده میشوند.[۴۳] گفته شده در بیشتر کتابهای ملاصدرا[۴۴] نیز روح به معنای روح بخاری به کار رفته و او به پیروی از فلسفه یونان، حقیقت انسان را نفس نامیده است. با این وجود، ملاصدرا در برخی از موارد و به پیروی از قرآن و روایات،[۴۵] به نفس ناطقه انسانی نیز روح اطلاق کرده است.[۴۶]
غلامرضا فیاضی، از اساتید فلسفه اسلامی حوزه علمیه قم، معتقد است که انسان و حیوان دارای دو نفس هستند: نفس مجرد و نفس مادی (نفس نباتی). نفس مجرد همان روح است که ادراک و شعور دارد و پس از جدایی از بدن باقی میماند و در معاد محشور میشود. وی معتقد است این دیدگاه با روایاتی[۴۷] که دلالت دارند انسان دو نفس دارد: نفسی که هنگام خواب همراه انسان است و نفسی که از بدن جدا میشود که همان روح مجرد است، هماهنگ است.[۴۸]
از نظر سید اسماعیل نوری طبرسی در کتاب کفایة الموحدین، حقیقت انسان در فلسفه نفس و در قرآن و روایات روح نامیده میشود.[۴۹]
«روح مجرد است و غیرجسمانی الّا آن که عوام را دشوار است تصور مجرد کردن و بهترین تمثیل برای آنان باد است که خود دیده نمیشود و آثار آن مرئی است....بهتر آن است که روح را تشبیه را به نور آفتاب کنیم که چون بر در و دیوار تابد، روشن کند و اگر دیوار خراب شود، نور بماند...چنانکه قوام نور به آفتاب است نه به دیوار، قوام روح به عالم اعلی است و امر خدا نه بدن».
شعرانی، پژوهشهای قرآنی علامه شعرانی، ۱۳۸۶ش، ج۱، ص۸۳.
نظر عارفان
روح در عرفان «نَفَس رَحْمانی» نامیده میشود که نَفَسی است که هستی جهان، از آن نَفَس است و نَفْخ یا وزِش این نَفَس، موجودات جهان را میآفریند. ازاینرو، عارفان کلمه روح را به هر آنچه که دل عارفان را حیات بخشد، اطلاق میکنند.[۵۰] مُؤیّدالدین جَنْدی، از عارفان قرن هفتم قمری، گفته است روح، همان نَفَس رحمانی است که ماهیت ممکن را به عرصه ظهور درآورده و حقیقت مظاهر و قابلیات ممکنات به شمار میرود.[۵۱] روح در عرفان به دو قسم تقسیم شده است: مخلوق خاص خدا که سلسلهجنبان موجودات و رویدادهای اصلی جهان است و روح مخلوقی که در آدم(ع) و عیسی(ع) دمیده شد.[۵۲] در عرفان کمتر از روح بخاری سخن گفته شده است.[۵۳] به ادعای سید محمد خامنهای، به ندرت میان نظریات عارفان و صوفیه با قرآن اختلاف دیده میشود.[۵۴]
وجه نامگذاری
در وجه نامگذاری روح، گفته شده روح و ریح (به معنای باد) از یک ریشه و معنا هستند و وجه نامگذاری روح انسان به این نام، این است که از نظر تحرک و حیاتآفرینی و ناپیدا بودن مانند باد است.[۵۵] در روایتی از امام صادق(ع) به تحرک روح بمانند باد و نیز در وجه نامگذاریاش، به مشتق شدن آن از واژه ریح (به معنای باد) اشاره شده است.[۵۶]
احادیثِ آفرینش ارواح پیش از بدنها
براساس احادیث متعددی روح انسانها دو هزار سال پیش از بدنهایشان خلق شده است.[۵۷] در بعضی از احادیث روح شیعیان ذکر شده است.[۵۸] علامه مجلسی[۵۹] این روایات را نزدیک به تواتر و ملاصدرا[۶۰] با توجه به فراوانی روایات، خلقت ارواح پیش از بدنها را از ضروریات مذهب امامیه دانسته است. برخی از فیلسوفان و متکلمان مسلمان[۶۱] همچون شیخ صدوق[۶۲] این احادیث را قبول کرده و برخی مانند شیخ مفید،[۶۳] آن اخبار را به جهت خبر واحد بودن رد کردهاند. به نقل از غلامرضا فیاضی، بیشتر فیلسوفان مسلمان پیش از ملاصدرا همچون ابن سینا خلقت روح پیش از بدن را ناممکن شمرده و معتقد بودند که روح هر انسانی زمانی آفریده میشود که بدن او به صورت کامل آفریده شده و آمادگی پذیرش روح را داشته باشد.[۶۴] به گفته محسنی قندهاری، روایات با نظر ملاصدرا که معتقد است روح در آغاز به صورت مادی به وجود میآید و به تدریج روحانی و مجرد میگردد (جسمانیة الحدوث و روحانية البقا)، منافات دارد.[۶۵] مخالفان خلق ارواح پیش از بدنها، توجیهات زیر را برای روایات بیان کردهاند:
- برخی همچون شیخ مفید گفتهاند مراد از ارواح در روایات، ملائکه است. ازاینرو، ملائکه دوهزار سال پیش از بشر آفریده شدهاند.[۶۶]
- ملاصدرا به رغم قبول اعتبار روایات، آنها را به ارواح انسانهای کامل، یعنی پیامبران و امامان معصوم(ع) اختصاص داده است.[۶۷]
- گفته شده مراد احادیث این است که خداوند ارواح را در علم خود طرح و پیریزی کرد و سپس بدنها را آفرید و بعد ارواح را برای آن بدنها به وجود آورد.[۶۸]
غلامرضا فیاضی معتقد است هر سه توجیه با ظاهر و تعابیر روایات ناسازگارند.[۶۹] گفته شده مراد از دو هزار سال مشخص نیست که سال متعارف این دنیایی است یا غیر از آن است.[۷۰] از این روایات، نکات زیر برداشت شده است:
- ارواح پیش از خلق بدن، گروه گروه بودند و گروهی با هم انس و آشنایی و گروهی از همدیگر نفرت داشتند؛
- ارواح درجهبندی داشتند و بالاترین درجه مربوط به ارواح پیامبر اسلام(ص)، امامان(ع) و پیامبران(ع) بود؛
- پیامبر(ص) و امام علی(ع) به همه ارواح به ویژه ارواح شیعیان معرفی شده اند؛
- در عالم ارواح تکلیف به ایمان و کفر وجود داشته و عدهای از ارواح مؤمن و گروهی کافر بودند؛
- ارواح بدون هیچ تعلق و ارتباطی با بدن زندگی میکردند.[۷۱]
ادعا شده همه متکلمان مسلمان اتفاق نظر دارند که روح حادث بوده و آفریده شده است برخلاف نظر افلاطون و پیروانش که روح را قدیم میدانستند.[۷۲]
دلایل اثبات روح انسانی
گفته شده همه اندیشمندان مسلمان وجود روح را پذیرفته و آن را غیر از بدن دانستهاند.[۷۳] برای اثبات روح انسانی و مغایر بودن آن با بدن، دلایل و شواهد متعددی ارائه شده است[۷۴] که برخی از آنها از این قرار است:
- هر انسانی به طور ناخودآگاه، اعضای بدن و حتی خود بدن را به واقعیت دیگری غیر از بدن به نام «من» نسبت میدهد و میگوید دست من، مغز من و بدن من. چنین نسبتی نشان از این است که هر فردی، خود را به واقعیت دیگری وابسته میداند که غیر از شخصیت مادی و ظاهری او است و در پی همه دگرگونیهای بدن و اعضای آن، ثابت است و آن همان روح است.[۷۵]
- خوابهای راستین و رؤیاهای صادقهای که از امور مخفی یا حوادث آینده خبر میدهند و درستی آنها روشن میشود، دلیلی بر وجود روح دانسته شده است.[۷۶]
- گزارشهای کسانی که از نظر پزشکان مرده بودند؛ اما پس از معالجات دوباره زنده شدند و از عالم ارواح و جدایی از بدن سخن گفتهاند (تجربههای نزدیک به مرگ). به گفته برخی، این گزارشها به طور قطع وجود روح را ثابت میکنند.[۷۷]
مادیگرایان وجود روح مستقل و مجرد را انکار میکنند و فکر، اراده و سایر صفات ذهنی و نفسانی را به اعصاب و سلولهای مغز نسبت میدهند.[۷۸]
تجرد روح
نقل شده بیشتر فیلسوفان مسلمان معتقد به تجرد و غیرمادی بودن روح هستند[۷۹] و دلایل متعددی برای اثبات آن ارائه کردهاند.[۸۰] برخی متکلمان[۸۱] همچون شیخ صدوق و شیخ مفید[۸۲] نوبختیان[۸۳] و برخی از معتزله[۸۴] و علمای اخلاقی چون ملا احمد نراقی[۸۵] نیز معتقد به تجرد روح هستند. آیه ۱۰ و ۱۱ سوره سجده و آیه ۴۲ سوره زمر را از جمله آیات دلالت کننده بر تجرد روح دانستهاند.[۸۶] به گفته ناصر مکارم شیرازی، صاحب تفسیر نمونه، روح حقیقتی ماوراء طبیعت و متفاوت با ماده دارد و اصول حاکم بر آن غیر از اصول حاکم بر ماده و خواص فیزیکی و شیمیایی است. ازاینرو، در آیه ۸۵ سوره اسراء، روح از عالم امر و خلقتی اسرارآمیز دانسته شده است.[۸۷] سید علیاکبر قرشی در قاموس قرآن، استقلال روح از بدن را از ضروریات اسلام دانسته و معتقد است بسیاری از مسائل مهم اسلامی وابسته به روح مستقل است.[۸۸]
جمعی از متکلمان و اهل حدیث و همه مادیانگاران، منکر تجرد روح شدهاند.[۸۹] علامه مجلسی گفته است دلایل عقلی مسلم بر تجرد یا مادی بودن روح وجود ندارد و ظاهر آیات و روایات دلالت بر مادی بودن آن دارند.[۹۰] برخی با انکار تجرد روح، آن را جسم لطیف نورانی دانسته و معتقدند هیچ یک از دلایل تجرد روح دلالت بر تجرد آن ندارد؛ بلکه آنچه از دلایل و آیات و روایات استفاده میشود این است که روح از اجسام مادی عنصری نیست.[۹۱] محمد صادقی تهرانی، مفسر شیعی قرن چهاردهم شمسی، با انکار تجرد روح، گفته است قرآن، سنت، عقل، حس و علم، آشکارا بر مادیت روح دلالت دارند. از نظر وی براساس آیاتی که انسان را از خاک دانستهاند، روح انسان نیز برگرفته از خاک و چکیدهای از مغز، سینه و قلب انسان است؛ چنانکه روح حیوانی انسان نیز چکیدهای از اعضای حساس بدن اوست.[۹۲]
ارتباط روح و بدن
گفته شده ارتباط روح با بدن ارتباط تدبیری است و روح تدبیرکننده بدن است.[۹۳] به گفته جعفر سبحانی، از متکلمان شیعی قرن چهاردهم شمسی، از نظر فلسفه اسلامی، روح یک موجود مستقلی است که تا تجرد کامل پیدا نکند از بدن، اعم از بدن مادی و مثالی، بینیاز نمیشود. روح در دنیا، از طریق اعضای بدن مانند چشم و گوش به فعالیت میپردازد و پس از مرگ بدن مادی، با بدنی لطیفتر از بدن مادی (بدن مثالی) به فعالیت خود ادامه میدهد.[۹۴] از نظر برخی محققان، براساس معارف دینی، مسلم است که انسان مرکب از روح و بدن است و هر یک از این دو به صورت مستقل میتوانند وجود داشته باشند. این استقلال و جدایی روح از بدن به اجماع مسلمانان در برزخ تحقق مییابد.[۹۵]
محمدآصف محسنی قندهاری، به صراحت اعتراف کرده که حقیقت ارتباط روح با بدن را درک نکرده است.[۹۶]
بقای روح پس از مرگ
بقای روح پس از مرگ و جدایی از بدن را از معارف مهم قرآن[۹۷] و از اصول اعتقادی دین و دینداری شمردهاند.[۹۸] به گفته جعفر سبحانی، بقای روح پس از مرگ، در فلسفه اسلامی به یک مسئله قطعی درآمده و همه فیلسوفان بزرگ مسلمان همچون ابن سینا، شیخ اشراق و ملاصدرا به آن اعتقاد دارند.[۹۹] برخی متکلمان شیعی همچون شیخ صدوق[۱۰۰] نیز معتقدند که روح جاودانه است و با مرگ بدن از بین نمیرود. در مقابل شیخ مفید، بقا و جاودانگی روح را با آیاتی مانند «کُلُّ مَنْ عَلَیْهَا فَانٍ وَیَبْقَىٰ وَجْهُ رَبِّکَ ذُو الْجَلَالِ وَالْإِکْرَامِ؛ هر چه بر [زمین] است فانیشونده است و ذات باشکوه و ارجمند پروردگارت باقی خواهد ماند.»[۱۰۱] در تضاد دانسته و آن را نظر فیلسوفان ملحد و طرفداران تناسخ شمرده است.[۱۰۲] به گفته حسن معلمی، همه اندیشمندان مسلمان به خلاف ظاهر عبارت شیخ مفید، روح و نفس را باقی و جاویدان میدانند.[۱۰۳]
فخر رازی نیز در تفسیر کبیر خود با توجه به آیه «کُلُّ نَفْسٍ ذائِقَةُ الْمَوْت؛ هر نفسی چشنده مرگ است»[۱۰۴] نظر فیلسوفان درباره بقا و نمردن روح انسان را باطل دانسته است.[۱۰۵]
از نظر ناصر مکارم شیرازی، آیه ۱۱ سوره سجده (قُلْ يَتَوَفَّاكُمْ مَلَكُ الْمَوْتِ الَّذِي وُكِّلَ بِكُمْ ثُمَّ إِلَىٰ رَبِّكُمْ تُرْجَعُونَ) که با تعبیر «تَوَفّی» دلالت بر قبض روح دارد، نشان میدهد که روح استقلال دارد و پس از جدایی از بدن باقی میماند.[۱۰۶] آیتالله سبحانی نیز معتقد است آیه ۱۵۴ سوره بقره، آیه ۲۵-۲۷ سوره یس و آیه ۲۵ سوره نوح نیز به صراحت بر بقای روح پس از مرگ دلالت دارند.[۱۰۷]
ارتباط با ارواح
آیتالله جعفر سبحانی متکلم شیعی معتقد است ارتباط با ارواح گذشتگان ممکن بوده و آیاتی مانند ۱۶۹-۱۷۱ سوره آل عمران، آیه ۷۹ و ۹۳ سوره اعراف و آیه ۴۵ سوره زخرف و روایات متعددی بر این ارتباط دلالت دارند.[۱۰۸] از نظر او، انکار چنین ارتباطی، مخالف با آیات قرآن و سنت مسلم اسلامی و احادیث متواتر است.[۱۰۹] درباره حرمت یا جواز اِحضار ارواح در صورتی که مستلزم امر حرامی مانند ضرر زدن و اذیت کردن مؤمن نباشد، اختلاف نظر وجود دارد.[۱۱۰]
در صورت واقعی بودن ارتباط با ارواح مردگان، این امر را نشانهای از تجرد روح و زندگی پس از مرگ دانستهاند.[۱۱۱]
کتابشناسی
درباره روح آثار متعددی با رویکردهای مختلف منتشر شده است که برخی از آنها عبارتند از:
- یسألونک عن الروح، اثر فخرالدین رازی (درگذشت ۶۰۶ق)، این کتاب که از تفسیر مفاتیح الغیب فخررازی برگرفته شده، توسط مکتبة القرآن در قاهره به چاپ رسیده است.
- کتاب الروح، اثر ابن قیم جوزی (درگذشت ۷۵۱ق)، مکه، دار عالم الفوائد، چاپ اول، ۱۴۳۲ق. نویسنده با استناد به آیات و روایات، مسائل مرتبط با روح همچون مفهوم روح، ابدی یا فانی بودن آن و عذاب قبر و برزخ مطرح کرده است.[۱۱۲]
- اصالت روح از نظر قرآن، جعفر سبحانی، قم، مؤسسه امام صادق(ع)، چاپ اول، ۱۳۹۳ش. نویسنده در این کتاب مباحث مرتبط با روح را در دوازده بخش و با استناد به آیات قرآن مطرح کرده است. ارتباط روح با بدن، تجرد روح، جاودانگی روح از جمله مباحث این کتاب است.[۱۱۳]
- نفس و روح در فلسفه اسلامی و آیات و روایات، اثر حسن معلمی، تهران، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، چاپ اول، ۱۳۹۴ش.
- موسوعة الروح، اثر علی بن سعید العبیدی. این کتاب به زبان عربی در چهار جلد و توسط مؤسسة الدرر السنیة منتشر شده است. جلد نخست به دیدگاه اهل سنت، جلد دوم به دیدگاه متکلمان و فیلسوفان، جلد سوم به اهل کتاب و ادیان دیگر و جلد چهارم نیز به دیدگاههای فرقههای معاصر پرداخته است.[۱۱۴]
از جمله دیگر کتابهایی که درباره روح چاپ شده عبارتند از: «روح از نظر دین، عقل و علم روحی جدید» نوشته محمدآصف محسنی قندهاری، «حقیقت روح؛ دانشی اندک از علم الارواح» اثر احمد زمردیان، «روح و نفس» نوشته سید محمد خامنهای و «الروح فی دراسات المتکلمین و الفلاسفة» اثر محمد سید احمد المسیر. چندین کتاب نیز با عنوان «یسئلونک عن الروح» به زبان عربی و توسط نویسندگان و ناشران مختلف منتشر شده است.[۱۱۵]
پانویس
- ↑ نگاه کنید به: شفیعی، «روح»، ص۴۱۴-۴۲۰؛ هادیان، «روح؛ در کلام»، ص۴۲۰-۴۲۲.
- ↑ برای نمونه نگاه کنید به: سوره اسراء، آیه ۸۵؛ سوره نساء، آیه ۱۷۱؛ سوره حجر، آیه ۲۹؛ سوره ص، آیه ۷۲؛ سوره سجده، آیه ۹؛ سوره نبأ، آیه ۳۸.
- ↑ صادقی تهرانی، ترجمان فرقان، ۱۳۸۸ش، ج۳، ص۱۶۱؛ قرائتی، تفسیر نور، ۱۳۸۸ش، ج۵، ص۱۱۲؛ قرشی، قاموس قرآن، ۱۳۷۱ش، ج۳، ص۱۳۱.
- ↑ شفیعی، «روح»، ص۴۱۶.
- ↑ معلمی، نفس و روح در فلسفه اسلامی و آیات و روایات، ۱۳۹۶ش، ص۵۹.
- ↑ برای نمونه نگاه کنید به: طبرسی، مجمع البیان، ۱۳۷۲ش، ج۶، ص۶۷۴و۶۷۵؛ فخر رازی، التفسیر الکبیر، ۱۴۲۰ق، ج۲۱، ص۳۹۱-۴۰۵؛ طباطبایی، المیزان، ۱۳۹۰ق، ج۱۳، ص۱۹۵-۲۰۰؛ مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۱ش، ج۱۲، ص۲۵۰-۲۶۹.
- ↑ برای نمونه نگاه کنید به: کلینی، الکافی، ۱۴۰۷ق، ج۱، ص۱۳۳ و ۱۳۴، ۲۷۳ و ۲۷۴؛ صفار، بصائر الدرجات، ۱۴۰۴ق، ص۴۴۵-۴۶۴؛ مجلسی، بحار الانوار، ۱۴۰۳ق، ج۵۸، ص۱-۱۵۰.
- ↑ نگاه کنید به: هادیان، «روح؛ در کلام»، ص۴۲۰.
- ↑ خامنهای، روح و نفس، ۱۳۸۷ش، ص۸۲-۸۹.
- ↑ مؤسّسه دائرةالمعارف فقه اسلامی، فرهنگ فقه فارسی، ۱۳۸۵ش، ج۴، ص۱۵۵و۱۵۶.
- ↑ نراقی، معراج السعاده، انتشارات هجرت، ص۱۹.
- ↑ مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۱ش، ج۱۲، ص۲۵۲.
- ↑ عیاشی، تفسیر العیاشی، ۱۳۸۰ش، ج۲، ص۳۱۷.
- ↑ نگاه کنید به: سوره ص، آیه ۷۲؛ سوره سجده، آیه ۹؛ سوره حجر، آیه ۲۹.
- ↑ نگاه کنید به: طوسی،التبیان فی تفسیر القرآن، دار احیاءالتراث العربی، ج۶، ص۳۳۲؛ طبرسی، مجمع البیان، ۱۳۷۲ش، ج۶، ص۵۱۶؛ سهروردی، مجموعه مصنفات شیخ اشراق، تهران، ج۳، ص۱۲۷.
- ↑ کاشف الغطاء، البرزخ و الروح بین الالهیین و المادیین، ۲۰۰۲م، ص۲۷.
- ↑ محسنی قندهاری، وظایف اعضای بدن، ۱۳۷۴ش، ص۴۴.
- ↑ مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۱ش، ج۱۲، ص۲۵۵؛ زمردیان، حقیقت روح، ۱۳۸۳ش، ص۳۷.
- ↑ کاشف الغطاء، البرزخ و الروح بین الالهیین و المادیین، ۲۰۰۲م، ص۲۷.
- ↑ تهانوی، کشاف اصطلاحات الفنون و العلوم، ۱۹۹۶م، ج۱، ص۸۷۵.
- ↑ نراقی، معراج السعاده، انتشارات هجرت، ص۱۹.
- ↑ مجلسی، بحار الانوار، ۱۴۰۳ق، ج۵۸، ص۱۰۱.
- ↑ محسنی قندهاری، روح از نظر دین، عقل و علم روحی جدید، ۱۳۷۶ش، ص۱۹-۲۳.
- ↑ تهانوی، کشاف اصطلاحات الفنون و العلوم، ۱۹۹۶م، ج۱، ص۸۷۶.
- ↑ خامنهای، روح و نفس، ۱۳۸۷ش، ص۱۰-۱۳.
- ↑ طبرسی، مجمع البیان، ۱۳۷۲ش، ج۶، ص۶۷۵.
- ↑ مجلسی، بحار الانوار، ۱۴۰۳ق، ج۵۸، ص۲.
- ↑ نوری طبرسی، کفایة الموحدین، انتشارات علمیه اسلامیه، ج۱، ص۲۸۳.
- ↑ نوری طبرسی، کفایة الموحدین، انتشارات علمیه اسلامیه، ج۱، ص۲۸۲و۲۸۳.
- ↑ هادیان، «روح: در کلام»، ص۴۲۰.
- ↑ برای نمونه نگاه کنید به: صدوق، الاعتقادات، ۱۴۱۴ق، ص۴۷؛ فیاض لاهیجی، گوهر مراد، ۱۳۸۳ش، ص۱۴۴، ۵۹۶ - ۵۹۹؛ نوری طبرسی، کفایة الموحدین، انتشارات علمیه اسلامیه، ج۱، ص۲۸۲-۲۸۴؛ سبحانی، اصالت روح از نظر قرآن، ۱۳۹۳ش، ص۹-۱۱.
- ↑ خامنهای، روح و نفس، ۱۳۸۷ش، ص۹۰.
- ↑ شیخ صدوق، الاعتقادات، ۱۴۱۴ق، ص۴۷.
- ↑ مفید، تصحیح اعتقادات الامامیه، ۱۴۱۳ق، ص۷۹ و ۸۰.
- ↑ برای نمونه نگاه کنید به: مجلسی، بحار الانوار، ۱۴۰۳ق، ج۵۸، ص۸۳ و۸۶.
- ↑ خامنهای، روح و نفس، ۱۳۸۷ش، ص۱۵۶ و ۱۶۲ و ۱۶۳.
- ↑ مجلسی، بحار الانوار، ۱۴۰۳ق، ج۵۸، ص۲۹.
- ↑ محسنی قندهاری، روح از نظر دین، عقل و علم روحی جدید، ۱۳۷۶ش، ص۱۶و۳۸۲.
- ↑ برای نمونه نگاه کنید به: سهروردی، مجموعه مصنفات شیخ اشراق، تهران، ج۳، ص۱۲۷؛ فیاضی، علمالنفس فلسفی، ۱۳۹۳ش، ص۶۵ - ۷۰.
- ↑ هادیان، «روح؛ در کلام»، ص۴۲۰.
- ↑ فاضل مقداد، الأنوار الجلالیة فی شرح الفصول النصیریة، ۱۴۲۰ق، ص۱۷۴-۱۷۷؛ مجلسی، بحار الانوار، ۱۴۰۳ق، ج۵۸، ص۸۷ و ۸۷.
- ↑ خامنهای، روح و نفس، ۱۳۸۷ش، ص۸۲-۸۹.
- ↑ خامنهای، روح و نفس، ۱۳۸۷ش، ص۸۹ و ۹۰.
- ↑ برای نمونه نگاه کنید به: ملاصدرا، الحکمةالمتعالیه، ۱۹۸۱م، ج۹، ص۷۴.
- ↑ برای نمونه نگاه کنید به: ملاصدرا، الحکمةالمتعالیه، ۱۹۸۱م، ج۸، ص۳۰۴.
- ↑ خامنهای، روح و نفس، ۱۳۸۷ش، ص۱۱۲.
- ↑ برای نمونه نگاه کنید به: مجلسی، بحار الانوار، ۱۴۰۳ق، ج۵۸، ص۲۷، ص۴۱، ح۱۲ و ص۴۳، ح۱۹.
- ↑ فیاضی، علم النفس فلسفی، ۱۳۹۳ش، ص۲۴۴.
- ↑ نوری طبرسی، کفایة الموحدین، انتشارات علمیه اسلامیه، ج۱، ص۲۸۲ و ۲۸۳.
- ↑ خامنهای، روح و نفس، ۱۳۸۷ش، ص۱۰۲.
- ↑ جندی، شرح فصول الحکم، ۱۳۶۱ش، ص۸۳.
- ↑ خامنهای، روح و نفس، ۱۳۸۷ش، ص۱۰۳.
- ↑ خامنهای، روح و نفس، ۱۳۸۷ش، ص۱۰۲.
- ↑ خامنهای، روح و نفس، ۱۳۸۷ش، ص۱۰۱ و ۱۰۲.
- ↑ مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۱ش، ج۱۲، ص۲۵۰.
- ↑ کافی، الکافی، ۱۴۰۷ق، ج۱، ص۱۳۳، ح۳.
- ↑ برای نمونه نگاه کنید به: کلینی، الکافی، ۱۴۰۷ق، ج۱، ص۴۳۸؛ صفار، بصائر الدرجات، ۱۴۰۴ق، ص۸۷-۸۹ و ۳۵۵-۳۵۷؛ عیاشی، تفسیر العیاشی، ۱۳۸۰ش، ج۲، ص۲۴۹.
- ↑ کلینی، الکافی، ۱۴۰۷ق، ج۱، ص۴۳۸؛ برقی، المحاسن، ۱۳۷۱ق، ج۱، ص۱۳۵، ح۱۶؛ صفار، بصائر الدرجات، ۱۴۰۴ق، ص۸۹، ح۱؛ عیاشی، تفسیر العیاشی، ۱۳۸۰ش، ج۱، ص۱۸۱.
- ↑ مجلسی، بحار الانوار، ۱۴۰۳ق، ج۵۸، ص۱۴۱.
- ↑ ملاصدرا، العرشیة، ص۲۳۹.
- ↑ فیاضی، علم النفس فلسفی، ۱۳۹۳ش، ص۲۹۴ و ۴۲۲.
- ↑ شیخ صدوق، الاعتقادات، ۱۴۱۴ق، ص۴۷؛ مکدرموت، اندیشههای کلامی شیخ مفید، ۱۳۷۲ش، ص۴۷۹.
- ↑ مفید، تصحیح اعتقادات الامامیه، ۱۴۱۳ق، ص۸۰ و ۸۱.
- ↑ فیاضی، علم النفس فلسفی، ۱۳۹۳ش، ص۲۹۵.
- ↑ محسنی قندهاری، روح از نظر دین، عقل و علم روحی جدید، ۱۳۷۶ش، ص۸۹.
- ↑ مفید، تصحیح اعتقادات الامامیه، ۱۴۱۳ق، ص۸۱؛ فیاضی، علم النفس فلسفی، ۱۳۹۳ش، ص۴۱۶.
- ↑ ملاصدرا، مجموعه رسائل فلسفی صدرالمتألهین، ۱۴۲۰ق، ص۱۲۱؛ فیاضی، علم النفس فلسفی، ۱۳۹۳ش، ص۴۱۷.
- ↑ مکدرموت، اندیشههای کلامی شیخ مفید، ۱۳۷۲ش، ص۴۸۲.
- ↑ فیاضی، علم النفس فلسفی، ۱۳۹۳ش، ص۴۱۷.
- ↑ بیابانی اسکویی، «انسان در عالم اظلله و ارواح: آیات و احادیث»، ص۱۶.
- ↑ بیابانی اسکویی، «انسان در عالم اَظِلِّه و ارواح: آیات و احادیث»، ص۱۶و۱۷.
- ↑ هادیان، «روح؛ در کلام»، ص۴۲۱.
- ↑ معلمی، نفس و روح در فلسفه اسلامی و آیات و روایات، ۱۳۹۶ش، ص۱۲۶.
- ↑ برای نمونه نگاه کنید به: محسنی قندهاری، روح از نظر دین، عقل و علم روحی جدید، ۱۳۷۶ش، ص۱۰-۱۵؛ سبحانی، اصالت روح از نظر قرآن، ۱۳۹۳ش، ص۱۶-۲۰.
- ↑ سبحانی، اصالت روح از نظر قرآن، ۱۳۹۳ش، ص۱۷ و ۱۸.
- ↑ محسنی قندهاری، روح از نظر دین، عقل و علم روحی جدید، ۱۳۷۶ش، ص۱۰.
- ↑ محسنی قندهاری، روح از نظر دین، عقل و علم روحی جدید، ۱۳۷۶ش، ص۱۱ و ۱۲ و ۲۸۶.
- ↑ محسنی قندهاری، روح از نظر دین، عقل و علم روحی جدید، ۱۳۷۶ش، ص۹؛ مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۱ش، ج۱۲، ص۲۵۷؛ کاشف الغطاء، البرزخ و الروح بین الالهیین و المادیین، ۲۰۰۲م، ص۳۸.
- ↑ نگاه کنید به: تهانوی، کشاف اصطلاحات الفنون و العلوم، ۱۹۹۶م، ج۱، ص۸۷۸؛ طبرسی، کفایة الموحدین، انتشارات علمیه اسلامیه، ج۱، ص۲۸۳.
- ↑ برای نمونه نگاه کنید به: سبحانی، اصالت روح از نظر قرآن، ۱۳۹۳ش، ص۳۶-۴۱؛ محسنی قندهاری، روح از نظر دین، عقل و علم روحی جدید، ۱۳۷۶ش، ص۴۴-۵۳.
- ↑ هادیان، «روح؛ در کلام»، ص۴۲۱.
- ↑ مکدرموت، اندیشههای کلامی شیخ مفید، ۱۳۷۲ش، ص۴۸۳.
- ↑ هادیان، «روح؛ در کلام»، ص۴۲۱.
- ↑ تهانوی، کشاف اصطلاحات الفنون و العلوم، ۱۹۹۶م، ج۱، ص۸۷۸.
- ↑ نراقی، معراج السعاده، انتشارات هجرت، ص۱۹-۲۱.
- ↑ سبحانی، اصالت روح از نظر قرآن، ۱۳۹۳ش، ص۴۳-۴۶.
- ↑ مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۱ش، ج۱۲، ص۲۵۲.
- ↑ قرشی، قاموس قرآن، ۱۳۷۱ش، ج۳، ص۱۳۹.
- ↑ نگاه کنید به: طباطبایی، ترجمه تفسیر المیزان، ۱۳۷۴ش، ج۱، ص۵۵۱.
- ↑ مجلسی، بحار الانوار، ۱۴۰۳ق، ج۵۸، ص۱۰۴.
- ↑ نوری طبرسی، کفایة الموحدین، انتشارات علمیه اسلامیه، ج۱، ص۲۸۲ و ۲۸۳.
- ↑ صادقی تهرانی، ترجمان فرقان، ۱۳۸۸ش، ج۳، ص۱۶۳ و ۱۶۴.
- ↑ محسنی قندهاری، وظائف اعضای بدن، ۱۳۷۴ش، ص۴۵.
- ↑ سبحانی، اصالت روح از نظر قرآن، ۱۳۹۳ش، ص۱۲.
- ↑ بیابانی اسکویی، «انسان در عالم اظله و ارواح: آیات و احادیث»، ص۱۰.
- ↑ محسنی قندهاری، وظائف اعضای بدن، ۱۳۷۴ش، ص۴۵.
- ↑ سبحانی، اصالت روح از نظر قرآن، ۱۳۹۳ش، ص۴۷.
- ↑ زمردیان، حقیقت روح، ۱۳۸۳ش، ص۸۸ و ۸۹.
- ↑ سبحانی، اصالت روح از نظر قرآن، ۱۳۹۳ش، ص۴۹.
- ↑ شیخ صدوق، الاعتقادات، ۱۴۱۴ق، ص۴۷.
- ↑ سوره الرحمن، آیه ۲۶ و ۲۷.
- ↑ مفید، تصحیح اعتقادات الامامیه، ۱۴۱۳ق، ص۸۷.
- ↑ معلمی، نفس و روح در فلسفه اسلامی و آیات و روایات، ۱۳۹۶ش، ص۱۲۶.
- ↑ سوره انبیاء، آیه ۳۵.
- ↑ فخر رازی، التفسیر الکبیر، ۱۴۲۰ق، ج۲۲، ص۱۴۳.
- ↑ مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۱ش، ج۱۷، ص۱۳۹ و ۱۴۰.
- ↑ سبحانی، اصالت روح از نظر قرآن، ۱۳۹۳ش، ص۵۱-۵۸.
- ↑ سبحانی، اصالت روح از نظر قرآن، ۱۳۹۳ش، ص۹۵-۱۴۶.
- ↑ سبحانی، اصالت روح از نظر قرآن، ۱۳۹۳ش، ص۱۳۸ و ۱۳۹.
- ↑ مؤسسه دائرةالمعارف الفقه الاسلامی، فرهنگ فقه فارسی، ۱۳۸۵ش، ج۴، ص۱۵۵.
- ↑ صابری نجفآبادی، جاودانگی انسان در حکمت متعالیه، ۱۳۹۴ش، ص۴۴.
- ↑ «الروح ابن قیم جوزی به آلمانی منتشر شد/لزوم نقد ابن قیم در آلمان»، وبگاه فرهنگ امروز.
- ↑ سبحانی، اصالت روح از نظر قرآن، ۱۳۹۳ش، ص۷و۸.
- ↑ «کتاب موسوعة الروح»، وبگاه مکتبة نور.
- ↑ نگاه کنید به: «کتاب و یسألونک عن الروح»، مکتبة نور.
منابع
- برقی، احمد بن محمد بن خالد، المحاسن، تصحیح جلال الدین محدث، قم، دار الکتب الاسلامیه، چاپ دوم، ۱۳۷۱ق.
- بیابانی اسکویی، محمد، «انسان در عالم اظلله و ارواح: آیات و احادیث»، مجله سفینه، شماره ۱۵، ۱۳۸۶ش.
- تهانوی، محمدعلی بن علی، موسوعة کشاف اصطلاحات الفنون و العلوم، بیروت، مکتبة لبنان ناشرون، ۱۹۹۶م.
- جندی، مؤیدالدین، شرح فصول الحکم، تصحیح سید جلال الدین آشتیانی، مشهد، دانشگاه مشهد، ۱۳۶۱ش.
- خامنهای، سید محمد، روح و نفس، تهران، بنیاد حکمت اسلامی صدرا، چاپ دوم، ۱۳۸۷ش.
- «الروح ابن قیم جوزی به آلمانی منتشر شد/لزوم نقد ابن قیم در آلمان»، وبگاه فرهنگ امروز، تاریخ درج مطلب: ۱۴ بهمن ۱۳۹۸ش، تاریخ بازدید: ۱۶ آذر ۱۴۰۱ش.
- زمردیان، احمد، حقیقت روح، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، چاپ نهم، ۱۳۸۳ش.
- سبحانی، جعفر، اصالت روح از نظر قرآن، قم، مؤسسه امام صادق(ع)، چاپ اول، ۱۳۹۳ش.
- سهروردی، شهاب الدین یحیی، مجموعه مصنفات شیخ اشراق، تصحیح هانری کربن، سید حسین نصر و نجفقلی حبیبی، تهران، وزارت فرهنگ و آموزش عالی و مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، بیتا.
- شعرانی، پژوهشهای قرآنی علامه شعرانی در تفاسیر مجمع البیان، روح الجنان و منهج الصادقین، قم، بوستان کتاب، چاپ دوم، ۱۳۸۶ش.
- شفیعی، سعید، «روح»، در دانشنامه جهان اسلام (ج۲۰)، زیرنظر غلامعلی حداد عادل، تهران، بنیاد دایرةالمعارف اسلامی، چاپ اول، ۱۳۹۴ش..
- شیخ صدوق، الاعتقادات، قم، المؤتمر العالمی للشیخ المفید، چاپ دوم، ۱۴۱۴ق.
- صابری نجفآبادی، ملیحه، جاودانگی انسان در حکمت متعالیه با نگاهی به آراء فلاسفه پیشین، تهران، سمت، چاپ اول، ۱۳۹۴ش.
- صادقی تهرانی، محمد، ترجمان فرقان؛ تفسیر مختصر قرآن کریم، قم، شکرانه، چاپ اول، ۱۳۸۸ش.
- صفار، محمد بن حسن، بصائر الدرجات فی فضائل آل محمّد(ص)، تحصیح محسن کوچهباغی، قم، مكتبة آية الله المرعشي النجفی، چاپ دوم، ۱۴۰۴ق.
- طباطبایی، سید محمدحسین، ترجمه تفسیر المیزان، ترجمه سید محمدباقر موسوی همدانی، قم، جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، چاپ پنجم، ۱۳۷۴ش.
- طباطبایی، سید محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، بیروت، مؤسسة الأعلمی للمطبوعات، چاپ دوم، ۱۳۹۰ق.
- طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، تهران، ناصر خسرو، چاپ سوم، ۱۳۷۲ش.
- طوسی، محمد بن حسن، التبیان فی تفسیر القرآن، تصحیح احمد حبیب عاملی، بیروت، دار احیاءالتراث العربی، چاپ اول، بیتا.
- عیاشی، محمد بن مسعود، تفسیر العیاشی، تحقیق و تصحیح سید هاشم رسولی محلاتی، تهران، المطبعة العلمیة، چاپ اول، ۱۳۸۰ش.
- فاضل مقداد، الأنوار الجلالیة فی شرح الفصول النصیریة، مشهد، مجمع البحوث الإسلامیة، چاپ اول، ۱۴۲۰ق.
- فخر رازی، محمد بن عمر، التفسیر الکبیر (مفاتیح الغیب)، بیروت، دار احیاءالتراث العربی، چاپ سوم، ۱۴۲۰ق.
- فیاض لاهیجی، عبدالرزاق، گوهر مراد، تهران، نشر سایه، چاپ اول، ۱۳۸۳ش.
- فیاضی، غلامرضا، علمالنفس فلسفی، قم، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، چاپ سوم، ۱۳۹۳ش.
- قرائتی، محسن، تفسیر نور، تهران، مرکز فرهنگی درسهایی از قرآن، چاپ اول، ۱۳۸۸ش.
- قرشی، سید علیاکبر، قاموس قرآن، تهران، دار الکتب الاسلامیه، چاپ ششم، ۱۳۷۱ش.
- کاشف الغطاء، محمدرضا، البرزخ و الروح بین الالهیین و المادیین، بیروت، دار العلم، چاپ اول، ۲۰۰۲م.
- «کتاب موسوعة الروح»، وبگاه مکتبة نور، تاریخ بازدید: ۱۶ آذر ۱۴۰۱ش.
- «کتاب و یسألونک عن الروح»، مکتبة نور، تاریخ بازدید: ۱۶ آذر ۱۴۰۱ش.
- کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، تصحیح علی اکبر غفاری و محمد آخوندی، تهران، دار الکتب الاسلامیه، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق.
- مجلسی، محمدباقر، بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار( ع)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ دوم، ۱۴۰۳ق.
- مجلسی، محمدباقر، مرآة العقول فی شرح أخبار آل الرسول، تهران، دار الکتب الاسلامیه، چاپ دوم، ۱۴۰۴ق.
- محسنی قندهاری، محمد آصف، روح از نظر دین، عقل و علم روحی جدید، بیجا، بینا، ۱۳۷۶ش.
- محسنی قندهاری، محمد آصف، وظائف اعضای بدن (وظائف روح و وظائف متقابل)، اسلام آباد، بینا، ۱۳۷۴ش.
- معلمی، حسن، نفس و روح در فلسفه اسلامی و آیات و روایات، تهران، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، چاپ دوم، ۱۳۹۶ش.
- مفید، محمد بن نعمان، تصحیح اعتقادات الامامیه، قم، المؤتمر العالمی للشیخ المفید، چاپ اول، ۱۴۱۳ق.
- مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دار الکتب الاسلامیه، چاپ دهم، ۱۳۷۱ش.
- مکدرموت، مارتین، اندیشههای کلامی شیخ مفید، ترجمه احمد آرام، تهران، دانشگاه تهران، ۱۳۷۲ش.
- ملاصدرا، محمد بن ابراهیم، العرشیة، بیجا، بینا، بیتا.
- ملاصدرا، محمد بن ابراهیم، الحکمة المتعالیة فی الأسفار العقلیة الأربعة، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ سوم، ۱۹۸۱م.
- ملاصدرا، محمد بن ابراهیم، مجموعه رسائل فلسفی صدرالمتألهین، تهران، حکمت، چاپ دوم، ۱۴۲۰ق.
- مؤسسه دائرةالمعارف فقه اسلامی، فرهنگ فقه مطابق مذهب اهلبیت علیهمالسلام، قم، مؤسسه دائرةالمعارف فقه اسلامی، چاپ دوم، ۱۳۸۵ش.
- نراقی، ملااحمد، معراج السعاده، قم، انتشارات هجرت، بیتا.
- نوری طبرسی، اسماعیل بن احمد، کفایة الموحدین، تهران، انتشارات علمیه اسلامیه، بیتا.
- هادیان، سید علی، «روح؛ در کلام»، در دانشنامه جهان اسلام (ج۲۰)، زیرنظر غلامعلی حداد عادل، تهران، بنیاد دایرةالمعارف اسلامی، چاپ اول، ۱۳۹۴ش.