سوره حِجر پانزدهمین سوره و از سورههای مکی قرآن است که در جزء ۱۴ جای دارد. دلیل نامگذاری این سوره بهنام حجر، اشاره به داستان قوم حضرت صالح، یعنی قوم ثمود در آیات ۸۰ تا ۸۴ آن است که بهخاطر حضور در سرزمینی بههمیننام، اصحاب حِجْر نامیده میشدند.
آیه نهم ازجمله آیات مشهور سوره حجر است که خداوند بر نزول ذکر (قرآن) و نگهبانی از آن تأکید میکند. بسیاری از مفسران این آیه را دلیلی بر عدم تحریف قرآن دانستهاند. در فضیلت تلاوت سوره حجر آمدهاست، خداوند ده برابر تعداد مهاجرین و انصار به قاری آن پاداش میدهد.
معرفی
نامگذاری
این سوره را حِجر نامیدهاند؛ زیرا تنها سورهای است که قوم حضرت صالح، یعنی قوم ثَمود را اصحاب حِجر نامیدهاست.[۱][یادداشت ۱]
حجر نام سرزمینی بوده که این قوم در آن میزیستند.[۳]آیت الله مکارم شیرازی مفسر قرآن دربارهٔ وجه تسمیه حجر میگوید: «حجر» نام سرزمینی در بین جزیرة العرب و منطقه شامات و در نزدیکی وادیالقری بودهاست. «حجر» در اصل به معنای منطقه ممنوعه است. شاید فلسفه این که به آن سرزمین حجر میگفتند این بوده که آنجا سرزمین بسیار آبادی بوده که صاحبان آن از ورود دیگران به آن جا جلوگیری میکردند. بدین جهت آن سرزمین را «حجر» و مردمش را «اصحاب الحجر» نامیدهاند.[۴]
سوره حجر ۹۹ آیه، ۶۵۸ کلمه و ۲۸۸۱ حرف دارد. این سوره به لحاظ حجمی جزو سورههای مَثانی قرآن و در حدود یک حِزب است. سوره حجر نهمین سورهایی است که با حروف مُقَطَّعه آغاز میشود.[۶]
محتوا
تفسیر نمونه محتوای این سوره را در شش بخش خلاصه کردهاست:
آیات مربوط به مبدأ عالم هستی و ایمان به خداوند از طریق تفکر در آفرینش؛
مطلب اول؛ آیه ۱-۵ پشیمانی کافران از اعمال خود با مشاهده عذاب
اصل دوم؛ آیه ۸۸' چشمندوختن به ثروت کافران
مطلب دوم؛ آیه ۵۲-۶۰ رحمت خدا بر حضرت ابراهیم با نزول فرشتگان
عامل دوم؛ آیه ۱۶-۲۵ بیتوجهی به نشانههای ربوبیت خدا
مطلب دوم؛ آیه ۶-۹ نادرستی تهمت جنون به پیامبر
اصل سوم؛ آیه ۸۹-۹۳ هشدار دادن به تسمخرکنندگان
مطلب سوم؛ آیه ۶۱-۷۷ عذاب قوم لوط
عامل سوم؛ آیه ۲۶-۶۸ وجود زمینه حقستیزی در نهاد انسان
اصل چهارم؛ آیه ۹۴-۹۶ حقگویی و اعتماد به حمایت خدا
مطلب چهارم؛ آیه ۷۸-۷۹ عذاب جنگلنشینان قوم شعیب
اصل پنجم؛ آیه ۹۷-۹۹ بهجاآوردن عبادت و بندگی خدا
مطلب پنجم؛ آیه ۸۰-۸۴ عذاب کوهنشینان قوم ثمود
شأن نزول برخی آیات
برای آیات ۲۴ و ۸۷ سوره حجر شأن نزول روایت شدهاست.
صف اول نماز
دربارهٔ آیه بیست و چهارم سوره حجر دو شأن نزول ذکر شدهاست. در این آیه آمدهاست خداوند «مستقدمین: پیشیگیرندگان» و «مستأخرین: کسانی که با تأخیر میآیند» را میشناسد.
پیامبر (ص) گفت: «خداوند و ملائکه بر افرادی که در صف اول نماز باشند، درود میفرستد». به همین جهت، مردم تلاش میکردند در صف اول نماز بایستند. افراد قبیله بنیعذره که خانهشان دور از مسجد بود، تصمیم گرفتند خانههایشان را بفروشند و در نزدیکی مسجد خانه بخرند تا بتوانند زودتر به مسجد بروند و در صف اول نماز بخوانند. پس آیه مورد نظر دربارهٔ آنان نازل شد.[۹]
برخی نیز گفتهاند «زنی زیبا در نماز جماعت پشت سر پیامبر (ص) شرکت میکرد. برخی مردان به صف اول میرفتند که چشمشان به آن زن نیفتد و برخی در صف آخر میایستادند تا بتوانند گاهی به آن زن نگاه کنند. آیه مورد بحث اشاره به این قضیه دارد.[۱۰]علامه طباطبایی در تفسیر المیزان با استشهاد به پاره ای از روایات آیه را مرتبط به قلمرو علم الهی میداند و درتفسیر آیه مینویسد: چون بحث در آیات قبل در بیان نعمتها و تدبیر و یگانگی خداوند در ربوبیت بود، به همین مناسبت به علم الهی نیز اشاره شده ومنظور از «مستقدمین و مستأخرین» در آیه، تمام مردمان گذشته وآینده هستند که همه در گستره علم خداوند هستند و احتمالات دیگر مانند: پیشی گیرندگان به صف اول در نمازِجماعت و تأخیرکنندگان را نظریاتی غیرقابل اعتنا دانسته و روایاتی را که دلالت بر حضور برخی مردم برای تماشای زنی زیبا در نماز جماعت میکند، منطبق بر مضمون آیه نمیداند.[۱۱]
دربارهٔ نزول آیه ۸۷ سوره حجر آمدهاست: هفت قافله برای یهودیانِ بنی قُریظه و بنینضیر با بار پارچه، عطر، جواهر و دیگر کالاها وارد مدینه شدند. مسلمانان گفتند اگر این اموال از آنِ ما بود، قوی و توانگر میشدیم و در راه خدا انفاق میکردیم. آیه «وَ لَقَدْ آتَیناکَ سَبْعاً مِنَ الْمَثانی وَ الْقُرْآنَ الْعَظیمَ؛ و به راستی که هفت آیه از مثانی و قرآن بزرگ را به تو عطا کردیم» نازل شد و به پیامبر (ص) گفت: هفت آیه به شما دادم که از این هفت قافله بهتر است.[۱۲] در مورد اینکه منظور از «سبع مثانی» چیست بین مفسران اختلاف است؛ در عین حال در بسیاری از روایات آمدهاست مراد از آن سوره حمد است.[۱۳]
آیات مشهور و نامدار
آیه ۹ با نام آیه حفظ، آیه ۸۸ دربارهٔ تواضع پیامبر(ص) نسبت به مؤمنان و آیه ۹۹ دربارهٔ لزوم استمرار عبادت تا زمان مرگ از جمله آیات مشهور سوره حجر است.
«إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ﴿۹﴾» (بىترديد، ما اين قرآن را به تدريج نازل كردهايم، و قطعاً نگهبان آن خواهيم بود.)
آیه نهم سوره حجر از جمله آیاتی است که بیشتر مفسران و محققان برای رد هرگونه تحریف در قرآن به آن استناد کردهاند.[۱۴] در تفاسیر مراد از «ذکر» را در این آیه، قرآن دانستهاند.[۱۵] بر این ادعا اشکال شده که چگونه میتوان برای ردکردن تحریف قرآن به خود قرآن استدلال کرد؛ چراکه ممکن است آیهای که به آن استناد میکنید از آیات تحریفشده باشد. در پاسخ به این اشکال گفته شده، قائلین به تحریف قرآن معتقد به کم شدن از قرآن هستند نه آنکه چیزی به آن افزوده شده باشد؛ بنابراین با این آیه میتوان در مقابل ادعای آنان ایستاد.[۱۶][یادداشت ۲]
آیات امهال به ابلیس
قَالَ رَبِّ فَأَنْظِرْنِی إِلَیٰ یَوْمِ یُبْعَثُونَ *قَالَ فَإِنَّکَ مِنَ الْمُنْظَرِینَ*إِلَیٰ یَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ*قَالَ رَبِّ بِمَا أَغْوَیْتَنِی لَأُزَیِّنَنَّ لَهُمْ فِی الْأَرْضِ وَلَأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعِینَ*إِلَّا عِبَادَکَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِینَ
(آیات ۳۶–۴۰)(ترجمه: گفت: «پروردگارا! مرا تا روز رستاخیز مهلت ده (و زنده بگذار!)» *فرمود: «تو از مهلت یافتگانی!*(امّا نه تا روز رستاخیز، بلکه) تا روز وقت معیّنی.» *گفت: «پروردگارا! چون مرا گمراه ساختی، من (نعمتهای مادّی را) در زمین در نظر آنها زینت میدهم، و همگی را گمراه خواهم ساخت، *به جز بندگان پاک و برگزیده تو را)
در این آیات به بخشی از داستان و مواضع ابلیس پس از خلقت آدم (ع) اشاره شدهاست و چند مطلب از آن قابل استفاده است ۱- در خواست مهلت از سوی ابلیس از خداوند با این جمله شروع شده (رب بما…) با ربوبیت الهی دعایش را شروع کرده تا بتواند با برا نگیختن رحمت الهی به خواستهاش برسد.۲- در ماجرای سجده بر آدم (ع) او مانند قبلهای بود که نماد نوع انسانی بوده و ابلیس در واقع چون بر نوع انسان و مقام انسانیت سجده نکرد دشمنی اش نیز با تمام انسا ن هاست. ۳- مهلت خداند به ابلیس تا روز قیامت نیست بلکه تا روز معین دیگری پیش از قیامت است. ۴- چون ابلیس با سوء اختیارش مشمول لعنت الهی شده و از سعادت همیشگی محروم گشته، این محرومیت را اغواء خداوند دربارهٔ خودش میداند و آن را به خدا نسبت میدهد (رب بما اغویتنی…). که البته این کار خداوند اضلال مجازاتی نام دارد[یادداشت ۳] یعنی گمراهیای که نتیجه انتخاب خود ابلیس است. ۵- تمام مردم بندگان خدواند هستند هم مُخلَصین و هم دیگران، وسخن ابلیس که فقط مُخلَصین را بندگان خداوند دانسته حرف باطلی است. والبته ابلیس، باطل را برای همگان تزیین میکند و تلاش میکند که همه را وسوسه کند ولی تنها مُخلَصین هستند که نجات مییابند. ۶- همانگونه که ابلیس نتیجه انتخابش را دید تمام انسانها خواه مُخلَصین و دیگران نیز نتیجه اعمال و انتخابهای خودشان را میبینند و خدواند متعال نظام هستی را اینگونه تنظیم کرده که هر علتی، معلول و نتیجه خودش را به دنبال دارد و هیج تخلفی از این قانون صورت نخواهد گرفت و همه چیز (از جمله اصل علیت نظم حاکم بر روابط میان علتها و معلولها و تأثیرات آنها) در تحت قدرت و ربوبیت مطلقه الهی است.[۱۷]
«لَا تَمُدَّنَّ عَيْنَيْكَ إِلَىٰ مَا مَتَّعْنَا بِهِ أَزْوَاجًا مِّنْهُمْ وَلَا تَحْزَنْ عَلَيْهِمْ وَاخْفِضْ جَنَاحَكَ لِلْمُؤْمِنِينَ﴿۸۸﴾» (و به آنچه ما دستههايى از آنان [كافران] را بدان برخوردار ساختهايم چشم مدوز، و بر ايشان اندوه مخور، و بال خويش براى مؤمنان فرو گستر.)
مفسران منظور از جمله «وَاخْفِضْ جَنَاحَکَ لِلْمُؤْمِنِینَ» را تواضع و نرمخویی دانستهاند همانگونه که مرغ برای در آغوش گرفتن جوجههایش پر و بال خود را باز میکند.[۱۸]علامه طباطبایی معتقد است خفض جناج به معنای صبر، خویشتنداری و سازگاری با مؤمنان است و کنایه از این است که همه همِّ و غمّ خود را مصروف و منحصر در معاشرت و تربیت مسلمانان نموده و از ایشان جدا نگردد.[۱۹]امر به خفض جناح (تواضع) در قرآن سه مرتبه آمدهاست که دو مرتبهاش مربوط به پیامبر نسبت به مؤمنان در دو آیه است، سوره حجر آیه۸۸ و سوره شعرا آیه ۲۱۵ ویک مرتبه اش در ارتباط با فرزند در برابر پدر و مادر است. سوره اسراء آیه ۲۴(وَاخْفِضْ لَهُمَا جَنَاحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحْمَةِ)
آیت الله جوادی آملی مفسر و فیلسوف در تفسیر و تفاوت این دو نوع خفض جناح میگوید: «خفض جناح» در قرآن کریم سه بار تکرار شده: یک مورد دربارهٔ فرزندان نسبت به پدر و مادر است، و دو مورد دربارهٔ پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نسبت به مؤمنین. با این تفاوت که یکی خفضِ جناحِ ترحّم است ودیگری خفض جناح احترام. خفض جناح ترحّم مخصوص پیغمبر نسبت به مؤمنین است که نسبت به مؤمنین قرآن به او دستور داده ﴿وَ اخْفِضْ جَناحَکَ لِمَنِ اتَّبَعَکَ مِنَ الْمُؤْمِنینَ سوره شعرا آیه ۲۱۵)؛ واو که توانسته با عنایات الهی تا معراج پرواز کند باید مؤمنان را برای تأمین سه هدف زیر بال خود بگیرد اول این که مؤمنان پَر در بیاورند، دوم اینکه پرواز کردن را یاد بگیرند، سوم اینکه یاد بگیرند به کدام سمت پرواز کنند؛ مثل کبوتری که فرزندانش را با این سه کار تعلیم میدهد: این فرزندان را در زیر پَر میگیرد تا این که آنها ۱- پَر در بیاورند ۲- پرواز کردن را یاد بگیرند ۳-یاد بگیرند کجاها بروند و کدام طرف حرکت کنند و پَر بکشند. ولی خفض جناحی که فرزند نسبت به پدر و مادر دارد، ذلیلانه و ذلولانه و نرمرفتاری است چنانچه در آیات ۲۳و۲۴سوره اسراء است ﴿إِمَّا یَبْلُغَنَّ عِنْدَکَ الْکِبَرَ أَحَدُهُما أَوْ کِلاهُما فَلا تَقُلْ لَهُما أُفٍّ … وَ اخْفِضْ لَهُما جَناحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحْمَةِ ﴾ دربارهٔ پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) «ذُلّ» نیست چون احترام غیر از مذلّت است.[۲۰]
«فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ وَكُن مِّنَ السَّاجِدِينَ﴿۹۸﴾» (پس با ستايش پروردگارت تسبيح گوى و از سجدهكنندگان باش.)
تسبیح و حمد خداوند را راهی برای سبک کردن اثر مصیبت، کم حوصلگی و زخم زبان و گشادگی سینه دانستهاند.[۲۱] خداوند در این آیه به پیامبرش توصیه میکند برای زدودن آثار ناراحتی که از زخم زبان کفار ایجاد شده به عبادت و تسبیح خداوند بپرداز؛ چراکه نیرویت را زیاد و تحملت را بالا میبرد. در روایتی از ابنعباس آمدهاست هنگامی که پیامبر اسلام (ص) غمگین میشد به نماز برمیخواست و آثار حزن و اندوه از چهره ایشان زایل میشد.[۲۲]
«وَاعْبُدْ رَبَّكَ حَتَّىٰ يَأْتِيَكَ الْيَقِينُ﴿۹۹﴾» (و پروردگارت را پرستش كن تا اينكه مرگ تو فرا رسد.)
مفسران با استناد به روایات منظور از یقین در این آیه را رسیدن وقت مرگ انسان دانستهاند و علت آن را قطعی و یقینی بودن مرگ میدانند. امر به عبادت در این آیه تا زمان مرگ را به این دلیل دانستهاند که اگر این قید نمیآمد با یک عبادت نیز این امر محقق و بنده مطیع خداوند شناخته میشد؛ ولی با اضافه شدن این قید انسان را ملزم به عبادت خداوند تا زمان رسیدن مرگ میکند[۲۳]و سخن برخی از صوفیان که این آیه را دستاویز ترک عبادت قرار دادهاند، مخدوش میسازد.[۲۴]
علامه طباطبایی درباره امر به عبادت (فَاعبُد ربَّک) در این آیه دو احتمال داده است:
۱-منظور امر به عبادت است که در این صورت تفسیری برای آیه قبل است که پیامبر مأمور به تسبیح و سجده شدهاست در نتیجه تسبیح وسجده از مصادیق عبادت میشوند.
۲-منظور پایبندی به لوازم عبودیت و تسلیم و اطاعت است. این احتمال هم از ظاهر این آیه وهم آیات پیش از این فهمیده میشود، در این صورت معنی آیه چنین است:ای پیامبر تداوم بر عبودیت داشته باش و برای انجام طاعت و پرهیز از معصیت و در برابر سخنان گزنده دشمنان صبر پیشه کن تا مرگ فرارسد؛ و در عالم آخرت که عالم یقین است شاهد انتقام و کیفر الهی در حق دشمنان باشی.[۲۵]
همچنین این آیه با امر به عبودیت تا آخر عمر و فرا رسیدن مرگ، بر این باور غلط که تکلیف برای رسیدن انسان به کمال است و هرگاه کامل شد تکلیف ندارد؛ خط بطلان کشیدهاست.[۲۶]
روایت شدهاست اگر کسی سوره حجر را قرائت کند، خداوند ده برابر تعداد مهاجرین و انصار و مسخرهکنندگانِ پیامبر (ص) به او حسنه عطا میکند.[۲۷] در برخی تفاسیر خواصی برای این سوره بیان شدهاست، از جمله اینکه اگر کسی آن را بنویسد و همراه خود داشته باشد، درآمد و روزیاش زیاد میشود.[۲۸]
﴿و پروردگارت را پرستش کن تا اینکه مرگ تو فرا رسد ٩٩﴾
﴿به نام خداوند رحمتگر مهربان. الف لام راء این است آیات کتاب [آسمانی] و قرآن روشنگر ١ چه بسا کسانی که کافر شدند آرزو کنند که کاش مسلمان بودند ٢ بگذارشان تا بخورند و برخوردار شوند و آرزو[ها] سرگرمشان کند پس به زودی خواهند دانست ٣ و هیچ شهری را هلاک نکردیم مگر اینکه برای آن اجلی معین بود ٤ هیچ امتی از اجل خویش نه پیش میافتد و نه پس میماند ٥ و گفتند ای کسی که قرآن بر او نازل شده است به یقین تو دیوانهای ٦ اگر راست میگویی چرا فرشتهها را پیش ما نمیآوری ٧ فرشتگان را جز به حق فرو نمیفرستیم و در آن هنگام دیگر مهلت نیابند ٨ بیتردید ما این قرآن را به تدریج نازل کردهایم و قطعا نگهبان آن خواهیم بود ٩ و به یقین پیش از تو [نیز] در گروههای پیشینیان [پیامبرانی] فرستادیم ١٠ و هیچ پیامبری برایشان نیامد جز آنکه او را به مسخره میگرفتند ١١ بدین گونه آن [استهزا] را در دل بزهکاران راه میدهیم ١٢ [که] به او ایمان نمیآورند و راه [و رسم] پیشینیان پیوسته چنین بوده است ١٣ و اگر دری از آسمان بر آنان میگشودیم که همواره از آن بالا میرفتند ١٤ قطعا میگفتند در حقیقت ما چشمبندی شدهایم بلکه ما مردمی هستیم که افسون شدهایم ١٥ و به یقین ما در آسمان برجهایی قرار دادیم و آن را برای تماشاگران آراستیم ١٦ و آن را از هر شیطان راندهشدهای حفظ کردیم ١٧ مگر آن کس که دزدیده گوش فرا دهد که شهابی روشن او را دنبال میکند ١٨ و زمین را گسترانیدیم و در آن کوههای استوار افکندیم و از هر چیز سنجیدهای در آن رویانیدیم ١٩ و برای شما و هر کس که شما روزیدهنده او نیستید در آن وسایل زندگی قرار دادیم ٢٠ و هیچ چیز نیست مگر آنکه گنجینههای آن نزد ماست و ما آن را جز به اندازهای معین فرو نمیفرستیم ٢١ و بادها را باردارکننده فرستادیم و از آسمان آبی نازل کردیم پس شما را بدان سیراب نمودیم و شما خزانهدار آن نیستید ٢٢ و بیتردید این ماییم که زنده میکنیم و میمیرانیم و ما وارث [همه] هستیم ٢٣ و به یقین پیشینیان شما را شناختهایم و آیندگان [شما را نیز] شناختهایم ٢٤ و مسلما پروردگار توست که آنان را محشور خواهد کرد چرا که او حکیم داناست ٢٥ و در حقیقت انسان را از گلی خشک از گلی سیاه و بدبو آفریدیم ٢٦ و پیش از آن جن را از آتشی سوزان و بیدود خلق کردیم ٢٧ و [یاد کن] هنگامی را که پروردگار تو به فرشتگان گفت من بشری را از گلی خشک از گلی سیاه و بدبو خواهم آفرید ٢٨ پس وقتی آن را درست کردم و از روح خود در آن دمیدم پیش او به سجده درافتید ٢٩ پس فرشتگان همگی یکسره سجده کردند ٣٠ جز ابلیس که خودداری کرد از اینکه با سجدهکنندگان باشد ٣١ فرمود ای ابلیس تو را چه شده است که با سجدهکنندگان نیستی ٣٢ گفت من آن نیستم که برای بشری که او را از گلی خشک از گلی سیاه و بدبو آفریدهای سجده کنم ٣٣ فرمود از این [مقام] بیرون شو که تو راندهشدهای ٣٤ و تا روز جزا بر تو لعنت باشد ٣٥ گفت پروردگارا پس مرا تا روزی که برانگیخته خواهند شد مهلت ده ٣٦ فرمود تو از مهلتیافتگانی ٣٧ تا روز [و] وقت معلوم ٣٨ گفت پروردگارا به سبب آنکه مرا گمراه ساختی من [هم گناهانشان را] در زمین برایشان میآرایم و همه را گمراه خواهم ساخت ٣٩ مگر بندگان خالص تو از میان آنان را ٤٠ فرمود این راهی است راست [که] به سوی من [منتهی میشود ٤١ در حقیقت تو را بر بندگان من تسلطی نیست مگر کسانی از گمراهان که تو را پیروی کنند ٤٢ و قطعا وعدهگاه همه آنان دوزخ است ٤٣ [دوزخی] که برای آن هفت در است و از هر دری بخشی معین از آنان [وارد میشوند ٤٤ بیگمان پرهیزگاران در باغها و چشمهسارانند ٤٥ [به آنان گویند] با سلامت و ایمنی در آنجا داخل شوید ٤٦ و آنچه کینه [و شائبههای نفسانی] در سینههای آنان است برکنیم برادرانه بر تختهایی روبروی یکدیگر نشستهاند ٤٧ نه رنجی در آنجا به آنان میرسد و نه از آنجا بیرون رانده میشوند ٤٨ به بندگان من خبر ده که منم آمرزنده مهربان ٤٩ و اینکه عذاب من عذابی است دردناک ٥٠ و از مهمانان ابراهیم به آنان خبر ده ٥١ هنگامی که بر او وارد شدند و سلام گفتند [ابراهیم] گفت ما از شما بیمناکیم ٥٢ گفتند مترس که ما تو را به پسری دانا مژده میدهیم ٥٣ گفت آیا با اینکه مرا پیری فرا رسیده است بشارتم میدهید به چه بشارت میدهید ٥٤ گفتند ما تو را به حق بشارت دادیم پس از نومیدان مباش ٥٥ گفت چه کسی جز گمراهان از رحمت پروردگارش نومید میشود ٥٦ [سپس] گفت ای فرشتگان [دیگر] کارتان چیست ٥٧ گفتند ما به سوی گروه مجرمان فرستاده شدهایم ٥٨ مگر خانواده لوط که ما قطعا همه آنان را نجات میدهیم ٥٩ جز آنش را که مقدر کردیم او از بازماندگان [در عذاب] باشد ٦٠ پس چون فرشتگان نزد خاندان لوط آمدند ٦١ [لوط] گفتشما مردمی ناشناس هستید ٦٢ گفتند [نه] بلکه برای تو چیزی آوردهایم که در آن تردید میکردند ٦٣ و حق را برای تو آوردهایم و قطعا ما راستگویانیم ٦٤ پس پاسی از شب [گذشته] خانوادهات را حرکت ده و [خودت] به دنبال آنان برو و هیچ یک از شما نباید به عقب بنگرد و هر جا به شما دستور داده میشود بروید ٦٥ و او را از این امر آگاه کردیم که ریشه آن گروه صبحگاهان بریده خواهد شد ٦٦ و مردم شهر شادیکنان روی آوردند ٦٧ [لوط] گفت اینان مهمانان منند مرا رسوا مکنید ٦٨ و از خدا پروا کنید و مرا خوار نسازید ٦٩ گفتند آیا تو را [از مهمان کردن] مردم بیگانه منع نکردیم ٧٠ گفت اگر میخواهید [کاری مشروع] انجام دهید اینان دختران منند [با آنان ازدواج کنید ٧١ به جان تو سوگند که آنان در مستی خود سرگردان بودند ٧٢ پس به هنگام طلوع آفتاب فریاد [مرگبار] آنان را فرو گرفت ٧٣ و آن [شهر] را زیر و زبر کردیم و بر آنان سنگهایی از سنگ گل باراندیم ٧٤ به یقین در این [کیفر] برای هوشیاران عبرتهاست ٧٥ و [آثار] آن [شهر هنوز] بر سر راهی [دایر] برجاست ٧٦ بیگمان در این برای مؤمنان عبرتی است ٧٧ و راستی اهل ایکه ستمگر بودند ٧٨ پس از آنان انتقام گرفتیم و آن دو [شهر اکنون] بر سر راهی آشکاراست ٧٩ و اهل حجر [نیز] پیامبران [ما] را تکذیب کردند ٨٠ و آیات خود را به آنان دادیم و[لی] از آنها اعراض کردند ٨١ و [برای خود] از کوهها خانههایی میتراشیدند که در امان بمانند ٨٢ پس صبحدم فریاد [مرگبار] آنان را فرو گرفت ٨٣ و آنچه به دست میآوردند به کارشان نخورد ٨٤ و ما آسمانها و زمین و آنچه را که میان آن دو است جز به حق نیافریدهایم و یقینا قیامت فرا خواهد رسید پس به خوبی صرف نظر کن ٨٥ زیرا پروردگار تو همان آفریننده داناست ٨٦ و به راستی به تو سبع المثانی [=سوره فاتحه] و قرآن بزرگ را عطا کردیم ٨٧ و به آنچه ما دستههایی از آنان [=کافران] را بدان برخوردار ساختهایم چشم مدوز و بر ایشان اندوه مخور و بال خویش برای مؤمنان فرو گستر ٨٨ و بگو من همان هشداردهنده آشکارم ٨٩ همان گونه که [عذاب را] بر تقسیمکنندگان نازل کردیم ٩٠ همانان که قرآن را جزء جزء کردند [به برخی از آن عمل کردند و بعضی را رها نمودند ٩١ پس سوگند به پروردگارت که از همه آنان خواهیم پرسید ٩٢ از آنچه انجام میدادند ٩٣ پس آنچه را بدان ماموری آشکار کن و از مشرکان روی برتاب ٩٤ که ما [شر] ریشخندگران را از تو برطرف خواهیم کرد ٩٥ همانان که با خدا معبودی دیگر قرار میدهند پس به زودی [حقیقت را] خواهند دانست ٩٦ و قطعا میدانیم که سینه تو از آنچه میگویند تنگ میشود ٩٧ پس با ستایش پروردگارت تسبیح گوی و از سجدهکنندگان باش ٩٨ و پروردگارت را پرستش کن تا اینکه مرگ تو فرا رسد ٩٩﴾
↑در دوازده سوره از سورههای قرآن به سرگذشت اصحاب الحجر اشاره شدهاست: ۱. سوره اعراف ۲. سوره هود ۳. سوره حجر ۴. سوره شعراء ۵. سوره ذاریات ۶. سوره حاقّه ۷. سوره فجر ۸. سوره شمس ۹. سوره حج ۱۰. سوره عنکبوت ۱۱. سوره قمر ۱۲. سوره شمس. هرچند عمدتاً در چهار سوره اعراف و هود و حجر و شعرا پیرامون آنها بحث شدهاست.[۲]
↑پاسخهای دیگر هم به این اشکال داده شدهاست. برای دیدن آنها رجوع کنید به: انواری، انگاره تحریف قرآن، ص۷۷.