پرش به محتوا

خطبه متقین

مقاله نامزد خوبیدگی
از ویکی شیعه
(تغییرمسیر از خطبه همّام)
خطبه متقین
خطبه متقین
اطلاعات روایت
نام‌های دیگرخطبه هَمّام
موضوعتوصیف پرهیزکاران، مؤمنان یا شیعیان
صادره ازامام علی(ع)
منابع شیعهنهج‌البلاغه، التمحیص، امالی شیخ صدوق، کنز الفوائد و غیره
احادیث مشهور
حدیث سلسلةالذهبحدیث ثقلینحدیث کساءمقبوله عمر بن حنظلةحدیث قرب نوافلحدیث معراجحدیث ولایتحدیث وصایتحدیث جنود عقل و جهلحدیث شجره


خُطبه مُتّقین یا خطبه هَمّام از خطبه‌های مشهور نهج‌البلاغه در زمینه اخلاق و تقوا است. امام علی(ع) این خطبه را به درخواست یکی از یارانش به نام هَمّام ایراد کرد. همام با شنیدن این خطبه، دگرگون و بیهوش شد و در همان لحظه درگذشت. در خطبه متقین، رفتارهای فردی، اجتماعی و عبادی متقین بیان شده است. از جمله این صفات می‌توان به امانت‌داری، کَظْمِ غَیْظ، حِلْم و خشوع در عبادت اشاره کرد.

این خطبه در منابع دیگری غیر از نهج‌البلاغه، مانند اَلتَّمحیص، اَمالی شیخ صدوق و کَنزُالْفَوائد نیز ذکر شده است؛ ازاین‌رو برخی محققان این خطبه را متواتر دانسته‌اند. برخی دیگر بر این باورند اصل این خطبه کوتاه بوده و به مرور زمان، جملات متعددی به آن افزورده شده است.

علاوه بر ترجمه‌ها و شرح‌هایی که به صورت کامل بر نهج‌البلاغه نوشته شده، این خطبه شرح‌ها و ترجمه‌های اختصاصی هم دارد که از جمله آنها اخلاق اسلامی در نهج‌البلاغه، راه و رسم پرهیزکاران و أشعةٌ مِن خطبةِ الْمتقین است.

گفته شده آرایه‌های ادبی به‌کاررفته در این خطبه از بلاغت و فصاحت بسیاری برخوردار است و در آن به موسیقی و ضرب‌آهنگ کلام، توجه شده است.

معرفی و جایگاه

خطبه مُتَّقین را از خطبه‌های معروف نهج‌البلاغه[۱] و از خطبه‌های مهم امام علی(ع) دربارۀ عرفان و تربیت می‌دانند.[۲] ناصر مکارم شیرازی، از مراجع تقلید شیعه، این خطبه را جامع‌ترین خطبه نهج‌البلاغه در زمینه اخلاق و تقوا شمرده است.[۳] در برخی پژوهش‌ها، این خطبه منبعی مناسب برای شناخت اخلاق و تهذیب نفس معرفی شده است.[۴] به گفته محمدتقی مصباح یزدی، از مفسران قرآن، اینکه این خطبه از امام باقر(ع)[۵] و از امام صادق(ع)[۶] نیز روایت شده، اهمیت آن را نشان می‌دهد.[۷] اگرچه سید رضی در نهج البلاغه، نامی برای این خطبه ذکر نکرده است،[۸] اما به دلیل توصیف پرهیزکاران در این خطبه، آن را خطبه متقین نامیده‌اند.[۹]

امام علی(ع) این خطبه را به درخواست یکی از یارانش به نام هَمَّام بیان کرد.[۱۰] این خطبه که در غیر از نهج‌البلاغه نیز وارد شده، برای توصیف مُتَّقین[۱۱] یا توصیف مؤمنان[۱۲] یا توصیف شیعیان[۱۳] بیان شده است. می‌گویند همام با شنیدن این خطبه، دگرگون و بیهوش شد و در همان لحظه درگذشت.[۱۴] امام علی(ع) در این خطبه پرهیزکاران را توصیف کرده و برای آنان حدود صد صفت برشمرده‌ است.[۱۵] به گفته برخی محققان، آرایه‌های ادبی به‌کاررفته در آن، برجسته است و در آن، به موسیقی و ضرب‌آهنگ کلام توجه ویژه‌ای شده است.[۱۶]

نام نسخه شمارهٔ خطبه[۱۷]
المعجم المفهرس لالفاظ نهج البلاغه / صبحی صالح ۱۹۳
ابن‌میثم بَحرانی / ابن‌میثم بحرانی ۱۸۴
حبیب‌الله خویی / ملا صالح قزوینی ۱۹۲
ابن‌ابی‌الحدید / محمد عبده ۱۸۶
ملا فتح‌الله کاشانی ۲۲۱
محمدجواد مَغنیّه ۱۹۱

محتوا

در خطبه متقین، ابعاد مختلف زندگی پرهیزکاران (اخلاق فردی و اجتماعی، و رابطه آنان با خدا)[۱۸] در قالب بیش از صد صفت بیان شده است.[۱۹] این خطبه از هفت بخش تشکیل شده است: ۱. بخش آغازین خطبه و حمد خدا ۲. مقدمه ۳. سیمای کلی متقین ۴. شبِ پرهیزکاران ۵. روز پرهیزکاران ۶. علامت‌های متقین ۷. پایان داستان همام.[۲۰]
اوصاف اجتماعی متقین:

  • دوری از سخن زشت
  • امانت‌داری
  • کَظْمِ غَیْظ
  • بخشیدن کسی که به آنها ستم کرده
  • در امان بودن مردم از بدی آنها
  • امیدواری مردم به کار نیک آنها

اوصاف فردی:

  • بدگمانی به خویشتن
  • ترس از ستوده‌شدن توسط دیگران
  • دوراندیشی در عین ملایمت
  • ایمانِ همراه با یقین
  • حِلْم
  • کم‌خوراک‌بودن و ساده‌زیستی

رابطه با خالق:

  • خواندن نمازهای شبانه همراه با تلاوت قرآن
  • دواجویی در قرآن
  • تأثیرپذیری از قرآن
  • خشوع در عبادت.[۲۱]

اعتبار

ناصر مکارم شیرازی، از مراجع تقلید شیعه، خطبه متقین را که در منابع روایی متعددی نقل شده بسیار معتبر دانسته است.[۲۲] محمدتقی مصباح یزدی نیز به تَواتُر و مورد اعتماد بودن این خطبه باور دارد.[۲۳] این خطبه در مصادر روایی مختلفی ذکر شده است.[۲۴] از جمله این منابع، این کتاب‌هاست: اَلْکافی تألیف شیخ کلینی،[۲۵] اَلتَّمحیص تألیف ابن‌همام اِسکافی،[۲۶] تُحَفُ‌الْعُقول نوشته ابن‌شُعبه حَرّانی،[۲۷] اَمالیِ شیخ صدوق،[۲۸] کَنزُالْفَوائد تألیف کَراجَکی[۲۹] و روضةالواعظین اثر فَتّال نیشابوری.[۳۰] منابعِ نخستین در نقل این خطبه، در سند و نیز در الفاظ و حجم روایت یکسان نیستند.[۳۱] برخی نویسندگان با استناد به اختلاف نُسَخ این خطبه و ارائه برخی شواهد مدّعی شده‌اند خطبه اصلی امام(ع)، خطبه‌ای کوتاه‌تر بوده[۳۲] و به‌تدریج، جملات پرتعدادی به آن افزوده شده است.[۳۳]

ترجمه‌ها و شرح‌ها

علاوه بر شرح و ترجمه خطبه متقین در ترجمه‌ها و شرح‌هایی که به صورت کامل بر نهج‌البلاغه نوشته شده، ده‌ها شرح و ترجمه اختصاصی به زبان فارسی و عربی نیز بر این خطبه نوشته شده است.[۳۴] برخی از این آثار عبارت‌اند از:

  • اخلاق اسلامی در نهج‌البلاغه، شرح فارسی اثر ناصر مکارم شیرازی؛
  • راه و رسم پرهیزکاران، اثری دیگر از ناصر مکارم شیرازی؛
  • شرح خطبه‌ متقین (شرح حدیث همام)، تألیف محمدتقی مجلسی؛
  • از پارسایان‌ برایم‌ بگو، ترجمه‌ و توضیح‌ فارسی، تألیف جمال‌الدین‌ دین‌پرور؛
  • أشعةٌ مِن خطبة المتقین، شرح عربی بر خطبه همام، به قلم ام‌علی قَبانچی؛
  • متقین، شرح فارسی خطبه متقین، اثر سید مهدی‌ شجاعی‌؛
  • اوصاف‌ پارسایان‌: شرح‌ خطبه‌ به قلم عبدالکریم سروش؛
  • اوصاف‌ متقین‌، ترجمه‌، شرح‌ و تفسیر فارسی به قلم قادر فاضلی‌ با مقدمه‌ محمدتقی جعفری؛
  • نغمه‌ الهی‌، شرح‌ منظوم‌ و ترجمه فارسی خطبه‌ متقین‌، اثر مهدی الهی قمشه‌ای؛
  • صفات متقین (خطبه همام) مولای متقیان امیرمؤمنان علی(ع)، ترجمه غلامرضا یاسی‌پور به نثر و نظم؛
  • مثنوی پارسانامه، ترجمه‌ای منظوم از خطبه متقین و نامه امام علی(ع) به امام حسن(ع)، اثر عبدالمهدی معرف‌زاده؛
  • صفات‌ متقین‌ در کلام‌ مولای‌ متقیان‌، شرح‌ منظوم خطبه همام به زبان فارسی، سروده‌ محمدعلی‌ محمدی‌.

متن و ترجمه خطبه

متن
متن و ترجمه
ترجمه

رُوی أنّ صاحِباً لأَمیرالمُؤمنِینَ(علیه السلام) یُقالَ لَهُ هَمّامُ کانَ رَجُلاً عابِداً، فَقالَ لَهُ: یا أَمیرالمُؤمنینَ، صِفْ لِی الْمُتَّقینَ حَتّى کَأَنى أَنظُرُ إِلَیْهِمْ. فَتَثاقَلَ(علیه السلام) عَنْ جَوابِهِ ثُمَّ قالَ: یا همَّام ! اِتَّقِ اللهَ وَ أَحْسِنْ: فَـ (ـإِنَّ اللهَ مَعَ الَّذِینَ اتَّقَوْا وَّ الَّذینَ هُمْ مُّحْسِنُونَ). فَلَمْ یَقْنَعْ هَمّامُ بِهذَا الْقَولُ حَتّى عَزَمَ عَلَیْه، فَحَمِداللهَ و أَثنى عَلَیهِ، وَ صلّى عَلَى النَّبِىِّ(صلى الله علیه وآله) ثُمَّ قالَ(علیه السلام):[۳۵]

أَمَّا بَعْدُ، فَإِنَّ اللّهَ ـ سُبْحَانَهُ وَ تَعَالَى ـ خَلَقَ الْخَلْقَ حِینَ خَلَقَهُمْ غَنِیًّا عَنْ طَاعَتِهِمْ، آمِناً مِنْ مَعْصِیَتِهِمْ، لاَِنَّهُ لاَ تَضُرُّهُ مَعْصِیَةُ مَنْ عَصَاهُ، وَ لاَ تَنْفَعُهُ طَاعَةُ مَنْ أَطَاعَهُ. فَقَسَمَ بَیْنَهُمْ مَعَایِشَهُمْ، وَ وَضَعَهُمْ مِنَ الدُّنْیَا مَوَاضِعَهُمْ.

فَالْمُتَّقُونَ فِیهَا هُمْ أَهْلُ الْفَضَائِلِ: مَنْطِقُهُمُ الصَّوَابُ، وَ مَلْبَسُهُمُ الاِقْتِصَادُ، وَ مَشْیُهُمُ التَّوَاضُعُ. غَضُّوا أَبْصَارَهُمْ عَمَّا حَرَّمَ اللّهُ عَلَیْهِمْ، وَ وَقَفَوا أَسْمَاعَهُمْ عَلَى الْعِلْمِ النَّافِعِ لَهُمْ. نُزِّلَتْ أَنْفُسُهُمْ مِنْهُمْ فِی الْبَلاَءِ کَالَّتِی نُزِّلَتْ فِی الرَّخَاءِ.

وَ لَوْلاَ الاَْجَلُ الَّذِی کَتَبَ اللّهُ عَلَیْهِمْ لَمْ تَسْتَقِرَّ أَرْوَاحُهُمْ فِی أَجْسَادِهِمْ طَرْفَةَ عَیْن، شَوْقاً إِلَى الثَّوَابِ، وَ خَوْفاً مِنَ الْعِقَابِ. عَظُمَ الْخَالِقُ فِی أَنْفُسِهِمْ فَصَغُرَ مَادُونَهُ فِی أَعْیُنِهِمْ، فَهُمْ وَ الْجَنَّةُ کَمَنْ قَدْ رَآهَا، فَهُمْ فِیهَا مُنَعَّمُونَ، وَ هُمْ وَ النَّارُ کَمَنْ قَدْ رَآهَا، فَهُمْ فِیهَا مُعَذَّبُونَ.

قُلُوبُهُمْ مَحْزُونَةٌ، وَ شُرُورُهُمْ مَأْمُونَةٌ، وَ أَجْسَادُهُمْ نَحِیفَةٌ، وَ حَاجَاتُهُمْ خَفِیفَةٌ، وَ أَنْفُسُهُمْ عَفِیفَةٌ. صَبَرُوا أَیَّاماً قَصِیرَةً أَعْقَبَتْهُمْ رَاحَةً طَوِیلَةً. تِجَارَةٌ مُرْبِحَةٌ یَسَّرَهَا لَهُمْ رَبُّهُمْ. أَرَادَتْهُمُ الدُّنْیَا فَلَمْ یُرِیدُوهَا، وَ أَسَرَتْهُمْ فَفَدَوْا أَنْفُسَهُمْ مِنْهَا.

أَمَّا اللَّیْلُ فَصَافُّونَ أَقْدَامَهُمْ، تَالِینَ لاَِجْزَاءِ الْقُرْآنِ یُرَتِّلُونَهَا تَرْتِیلاً. یُحَزِّنُونَ بِهِ أَنْفُسَهُمْ وَ یَسْتَثِیرُونَ بِهِ دَوَاءَ دَائِهِمْ. فَإِذَا مَرُّوا بِآیَة فِیهَا تَشْوِیقٌ رَکَنُوا إِلَیْهَا طَمَعاً، وَ تَطَلَّعَتْ نُفُوسُهُمْ إِلَیْهَا شَوْقاً، وَ ظَنُّوا أَنَّها نُصْبَ أَعْیُنِهِمْ.

وَ إِذَا مَرُّوا بِآیَة فِیهَا تَخْوِیفٌ أَصْغَوْا إِلَیْهَا مَسَامِعَ قُلُوبِهِمْ، وَ ظَنُّوا أَنَّ زَفِیرَ جَهَنَّمَ وَ شَهِیقَهَا فِی أُصُولِ آذَانِهِمْ، فَهُمْ حَانُونَ عَلَى أَوْسَاطِهِمْ، مُفْتَرِشُونَ لِجِبَاهِهِمْ وَ أَکُفِّهِمْ وَ رُکَبِهِمْ، وَ أَطْرَافِ أَقْدَامِهِمْ، یَطْلُبُونَ إِلَى اللّهِ تَعَالَى فِی فَکَاکِ رِقَابِهِمْ.

وَ أَمَّا النَّهَارَ فَحُلَمَاءُ عُلَمَاءُ، أَبْرَارٌ أَتْقِیَاءُ. قَدْ بَرَاهُمُ الْخَوْفُ بَرْیَ الْقِدَاحِ یَنْظُرُ إِلَیْهِمُ النَّاظِرُ فَیَحْسَبُهُمْ مَرْضَى، وَ مَا بِالْقَوْمِ مِنْ مَرَض; وَ یَقُولُ: لَقَدْ خُولِطُوا!. وَ لَقَدْ خَالَطَهُمْ أَمْرٌ عَظِیمٌ! لاَ یَرْضَوْنَ مِنْ أَعْمَالِهِمُ الْقَلِیلَ، وَ لاَ یَسْتَکْثِرُونَ الْکَثِیرَ. فَهُمْ لاَِنْفُسِهِمْ مُتَّهِمُونَ، وَ مِنْ أَعْمَالِهِمْ مُشْفِقُونَ إِذَا زُکِّیَ أَحَدٌ مِنْهُمْ خَافَ مِمَّا یُقَالُ لَهُ، فَیَقُولُ: أَنَا أَعْلَمُ بِنَفْسِی مِنْ غَیْرِی، وَ رَبِّی أَعْلَمُ بِی مِنِّی بِنَفْسِی! اللَّهُمَّ لاَ تُؤَاخِذْنِی بِما یَقُولُونَ، وَ اجْعَلْنِی أَفْضَلَ مِمَّا یَظُنُّونَ، وَاغْفِرْ لی مَا لاَ یَعْلَمُونَ!

فَمِنْ عَلاَمَةِ أَحَدِهِمْ أَنَّکَ تَرَى لَهُ قُوَّةً فِی دِین، وَ حَزْماً فِی لِین، وَ إِیماناً فِی یَقِین، وَ حِرْصاً فِی عِلْم، وَ عِلْماً فِی حِلْم، وَ قَصْداً فی غِنىً، وَ خُشُوعاً فِی عِبَادَة، وَ تَجَمُّلاً فِی فَاقَة، وَ صَبْراً فِی شِدَّة، وَ طَلَباً فِی حَلاَل، وَ نَشَاطاً فِی هُدًى، وَ تَحَرُّجاً عَنْ طَمَع.

یَعْمَلُ الاَْعْمَالَ الصَّالِحَةَ وَ هُوَ عَلَى وَجَل. یُمْسِی وَ هَمُّهُ الشُّکْرُ، وَ یُصْبِحُ وَهَمُّهُ الذِّکْرُ.

یَبِیتُ حَذِراً وَ یُصْبِحُ فَرِحاً; حَذِراً لَمَّا حُذِّرَ مِنَ الْغَفْلَةِ، وَ فَرِحاً بِمَا أَصَابَ مِنَ الْفَضْلِ وَ الرَّحْمَةِ. إِنِ اسْتَصْعَبَتْ عَلَیْهِ نَفْسُهُ فِیما تَکْرَهُ لَمْ یُعْطِهَا سُؤْلَهَا فِیمَا تُحِبُّ. قُرَّةُ عَیْنِهِ فِیمَا لاَ یَزُولُ، وَ زَهَادَتُهُ فِیمَا لاَ یَبْقَى، یَمْزُجُ الْحِلْمَ بِالْعِلْمِ، وَ الْقَوْلَ بِالْعَمَلِ.

تَرَاهُ قَرِیباً أَمَلُهُ، قَلِیلاً زَلَلَـهُ، خَاشِعاً قَلْبُهُ، قَانِعَةً نَفْسُهُ، مَنْزُوراً أَکْلُهُ، سَهْلاً أَمْرُهُ، حَرِیزاً دِینُهُ، مَیِّتَةً شَهْوَتُهُ، مَکْظُوماً غَیْظُهُ. اَلْخَیرُ مِنْهُ مَأْمُولٌ، وَ الشَّرُّ مِنْهُ مَأْمُونٌ، إِنْ کَانَ فِی الْغَافِلِینَ کُتِبَ فِی الذَّاکِرِینَ، وَ إِنْ کانَ فی الذَّاکِرِینَ لَمْ یُکْتَبْ مِنَ الْغَافِلِینَ.

یَعْفُو عَمَّنْ ظَلَمَهُ، وَ یُعْطِی مَنْ حَرَمَهُ، وَ یَصِلُ مَنْ قَطَعَهُ، بَعِیداً فُحْشُهُ، لَیِّناً قَوْلُهُ، غَائِباً مُنْکَرُهُ، حَاضِراً مَعْرُوفُهُ، مُقْبِلاً خَیْرُهُ، مُدْبِراً شَرُّهُ. فِی الزَّلاَزِلِ وَ قُورٌ، وَ فِی الْمَکَارِهِ صَبُورٌ، وَ فِی الرَّخَاءِ شَکُورٌ. لاَ یَحِیفُ عَلَى مَنْ یُبْغِضُ، وَ لاَ یَأْثَمُ فِیمَنْ یُحِبُّ. یَعْتَرِفُ بِالْحَقِّ قَبْلَ أَنْ یُشْهَدَ عَلَیْهِ، لاَ یُضِیعُ مَا اسْتُحْفِظَ، وَ لاَ یَنْسَى مَا ذُکِّرَ، وَ لاَ یُنَابِزُ بِالاَْلْقَابِ، وَ لاَ یُضَارُّ بِالْجَارِ، وَ لاَ یَشْمَتُ بِالْمَصَائِبِ، وَ لاَ یَدْخُلُ فِی الْبَاطِلِ، وَ لاَ یَخْرُجُ مِنَ الْحَقِّ.

إِنْ صَمَتَ لَمْ یَغُمَّهُ صَمْتُهُ، وَ إِنْ ضَحِکَ لَمْ یَعْلُ صَوْتُهُ، وَ إِنْ بُغِیَ عَلَیْهِ صَبَرَ حَتَّى یَکُونَ اللّهُ هُوَ الَّذِی یَنْتَقِمُ لَهُ. نَفْسُهُ مِنْهُ فِی عَنَاء. وَ النَّاسُ مِنْهُ فِی رَاحَة. أَتْعَبَ نَفْسَهُ لاِخِرَتِهِ، وَ أَرَاحَ النَّاسَ مِنْ نَفْسِهِ. بُعْدُهُ عَمَّنْ تَبَاعَدَ عَنْهُ زُهْدٌ وَ نَزَاهَةٌ، وَ دُنُوُّهُ مِمَّنْ دَنَا مِنْهُ لِینٌ وَ رَحْمَةٌ. لَیْسَ تَبَاعُدُهُ بِکِبْر وَ عَظَمَة، وَلاَ دُنُوُّهُ بِمَکْر وَ خَدِیعَة.

قَالَ: فَصَعِقَ هَمَّامٌ صَعْقَةً كَانَتْ نَفْسُهُ فِيهَا.

فَقَالَ أَمِیرُالْمُؤْمِنِینَ(ع): أَمَا وَ اللّهِ لَقَدْ کُنْتُ أَخَافُهَا عَلَیْهِ. ثُمَّ قَالَ: هکَذَا تَصْنَعُ الْمَوَاعِظُ الْبَالِغَةُ بِأَهْلِهَا.

فَقَالَ لَهُ قَائِلٌ: فَمَا بَالُكَ يَا أَمِيرَالْمُؤْمِنِينَ؟

وَیْحَکَ، إِنَّ لِکُلِّ أَجَلٍ وَقْتاً لاَیَعْدُوهُ، وَ سَبَباً لاَ یَتَجَاوَزُهُ. فَمَهْلاً ! لاَ تَعُدْ لِمِثْلِهَا، فَإِنَّمَا نَفَثَ الشَّیْطَانُ عَلَى لِسَانِکَ!

رُوی أنّ صاحِباً لأَمیرالمُؤمنِینَ(علیه السلام) یُقالَ لَهُ هَمّامُ کانَ رَجُلاً عابِداً، فَقالَ لَهُ: یا أَمیرالمُؤمنینَ، صِفْ لِی الْمُتَّقینَ حَتّى کَأَنى أَنظُرُ إِلَیْهِمْ. فَتَثاقَلَ(علیه السلام) عَنْ جَوابِهِ ثُمَّ قالَ: یا همَّام ! اِتَّقِ اللهَ وَ أَحْسِنْ: فَـ (ـإِنَّ اللهَ مَعَ الَّذِینَ اتَّقَوْا وَّ الَّذینَ هُمْ مُّحْسِنُونَ). فَلَمْ یَقْنَعْ هَمّامُ بِهذَا الْقَولُ حَتّى عَزَمَ عَلَیْه، فَحَمِداللهَ و أَثنى عَلَیهِ، وَ صلّى عَلَى النَّبِىِّ(صلى الله علیه وآله) ثُمَّ قالَ(علیه السلام):[۳۶]
یکی از یاران امیرمؤمنان علی (علیه السلام) به نام «همام» که مرد عابد و پرهیزکاری بود، به آن حضرت عرض کرد: ای امیرمؤمنان! پرهیزکاران را برایم آنچنان وصف کن که گویی آنها را با چشم می‌نگرم. امام (علیه السلام) در پاسخ او درنگ کرد و آن گاه فرمود: ای همام تقوای الهی پیشه ساز و نیکی کن که خداوند با کسانی است که تقوا پیشه کنند و کسانی که نیکوکارند؛ ولی همام به این مقدار قانع نشد (و توضیح بیشتر خواست و اصرار ورزید وحضرت را قسم داد) تا اینکه امام (علیه السلام) تصمیم گرفت صفات متقین را به صورت مشروح برای او بیان کند، پس حمد خدای را بجا آورد و ثنا نمود و بر پیامبرش صلی الله علیه و آله درود فرستاد. سپس فرمود.[۳۷]
أَمَّا بَعْدُ، فَإِنَّ اللّهَ ـ سُبْحَانَهُ وَ تَعَالَى ـ خَلَقَ الْخَلْقَ حِینَ خَلَقَهُمْ غَنِیًّا عَنْ طَاعَتِهِمْ، آمِناً مِنْ مَعْصِیَتِهِمْ، لاَِنَّهُ لاَ تَضُرُّهُ مَعْصِیَةُ مَنْ عَصَاهُ، وَ لاَ تَنْفَعُهُ طَاعَةُ مَنْ أَطَاعَهُ. فَقَسَمَ بَیْنَهُمْ مَعَایِشَهُمْ، وَ وَضَعَهُمْ مِنَ الدُّنْیَا مَوَاضِعَهُمْ.
اما بعد (از حمد و ثنای الهی)، خداوند منزه و والا، خلق را آفرید در حالی که از اطاعتشان بی‌نیاز و از معصیتشان ایمن بود، زیرا نه عصیان گنه کاران به او زیان می‌رساند (و بر دامان کبریایی‌اش گردی می‌نشاند) و نه اطاعت مطیعان به او نفعی می‌بخشد. پس از آفرینشِ آنان، روزی و معیشتشان را (با روش حکیمانه‌ای) در میان آنان تقسیم کرد و هر یک را در جایگاه دنیوی‌اش جای داد.
فَالْمُتَّقُونَ فِیهَا هُمْ أَهْلُ الْفَضَائِلِ: مَنْطِقُهُمُ الصَّوَابُ، وَ مَلْبَسُهُمُ الاِقْتِصَادُ، وَ مَشْیُهُمُ التَّوَاضُعُ. غَضُّوا أَبْصَارَهُمْ عَمَّا حَرَّمَ اللّهُ عَلَیْهِمْ، وَ وَقَفَوا أَسْمَاعَهُمْ عَلَى الْعِلْمِ النَّافِعِ لَهُمْ. نُزِّلَتْ أَنْفُسُهُمْ مِنْهُمْ فِی الْبَلاَءِ کَالَّتِی نُزِّلَتْ فِی الرَّخَاءِ.
(ولی) پرهیزکاران در این دنیا صاحب فضایلی هستند: گفتارشان راست (درست)، لباسشان میانه‌روی و راه رفتنشان تواضع و فروتنی است. چشمان خویش را از آنچه خداوند بر آنان حرام کرده فرو نهاده‌اند و گوش‌های خود را وقف شنیدن علم و دانشی کرده‌اند که برای آنان سودمند است، حالِ آنان در بلا همچون حالشان در آسایش و رفاه است.
وَ لَوْلاَ الاَْجَلُ الَّذِی کَتَبَ اللّهُ عَلَیْهِمْ لَمْ تَسْتَقِرَّ أَرْوَاحُهُمْ فِی أَجْسَادِهِمْ طَرْفَةَ عَیْن، شَوْقاً إِلَى الثَّوَابِ، وَ خَوْفاً مِنَ الْعِقَابِ. عَظُمَ الْخَالِقُ فِی أَنْفُسِهِمْ فَصَغُرَ مَادُونَهُ فِی أَعْیُنِهِمْ، فَهُمْ وَ الْجَنَّةُ کَمَنْ قَدْ رَآهَا، فَهُمْ فِیهَا مُنَعَّمُونَ، وَ هُمْ وَ النَّارُ کَمَنْ قَدْ رَآهَا، فَهُمْ فِیهَا مُعَذَّبُونَ.
و اگر سرآمد معیّنی (مرگ حتمی) که خداوند برای (زندگی) آنها مقرّر داشته نبود یک چشم برهم زدن، ارواحشان از شوق پاداش الهی و ترس از کیفر او در جسمشان قرار نمی‌گرفت. آفریدگار در روح و جانشان بزرگ جلوه کرده، به همین دلیل غیر او در چشمانشان کوچک است. آنها به کسانی می‌مانند که بهشت را با چشم خود دیده و در آن مُتَنعّم‌اند و همچون کسانی هستند که آتش دوزخ را مشاهده کرده و در آن معذّبند!
قُلُوبُهُمْ مَحْزُونَةٌ، وَ شُرُورُهُمْ مَأْمُونَةٌ، وَ أَجْسَادُهُمْ نَحِیفَةٌ، وَ حَاجَاتُهُمْ خَفِیفَةٌ، وَ أَنْفُسُهُمْ عَفِیفَةٌ. صَبَرُوا أَیَّاماً قَصِیرَةً أَعْقَبَتْهُمْ رَاحَةً طَوِیلَةً. تِجَارَةٌ مُرْبِحَةٌ یَسَّرَهَا لَهُمْ رَبُّهُمْ. أَرَادَتْهُمُ الدُّنْیَا فَلَمْ یُرِیدُوهَا، وَ أَسَرَتْهُمْ فَفَدَوْا أَنْفُسَهُمْ مِنْهَا.
قلب‌های آنها اندوهگین و مردم از شرّشان درامانند. اندامشان لاغر و نیازهایشان اندک و نفوسشان عفیف و پاک است. آنها برای مدتی کوتاهی در این جهان صبر و شکیبایی پیشه کردند و به دنبال آن آسایشی طولانی نصیبشان شد. این تجارتی پر سود است که پروردگارشان برای آنها فراهم ساخته است. دنیا (با جلوه گری‌هایش) به سراغ آنها آمد؛ ولی آنها فریبش را نخوردند و آن را نخواستند. دنیا می‌رفت که آنها را اسیر خود سازد ولی آنان به بهایِ جان، خویش را از اسارتش آزاد ساختند!
أَمَّا اللَّیْلُ فَصَافُّونَ أَقْدَامَهُمْ، تَالِینَ لاَِجْزَاءِ الْقُرْآنِ یُرَتِّلُونَهَا تَرْتِیلاً. یُحَزِّنُونَ بِهِ أَنْفُسَهُمْ وَ یَسْتَثِیرُونَ بِهِ دَوَاءَ دَائِهِمْ. فَإِذَا مَرُّوا بِآیَة فِیهَا تَشْوِیقٌ رَکَنُوا إِلَیْهَا طَمَعاً، وَ تَطَلَّعَتْ نُفُوسُهُمْ إِلَیْهَا شَوْقاً، وَ ظَنُّوا أَنَّها نُصْبَ أَعْیُنِهِمْ.
اما شب هنگام بر پای خود (به نماز) می‌ایستند و آیات قرآن را شمرده و با تدبر و ترتیل می‌خوانند، به وسیله آن، جان خویش را محزون می‌سازند و داروی درد خود را از آن می‌طلبند. هنگامی که به آیهای می‌رسند که در آن، تشویق است (تشویق به پاداشهای بزرگ الهی در برابر ایمان و عمل صالح) با اشتیاق فراوان بر آن تکیه می‌کنند و چشمِ جانشان با علاقه بسیار در آن خیره می‌شود و گویی آن بشارت را در برابر چشم خود می‌بینند
وَ إِذَا مَرُّوا بِآیَة فِیهَا تَخْوِیفٌ أَصْغَوْا إِلَیْهَا مَسَامِعَ قُلُوبِهِمْ، وَ ظَنُّوا أَنَّ زَفِیرَ جَهَنَّمَ وَ شَهِیقَهَا فِی أُصُولِ آذَانِهِمْ، فَهُمْ حَانُونَ عَلَى أَوْسَاطِهِمْ، مُفْتَرِشُونَ لِجِبَاهِهِمْ وَ أَکُفِّهِمْ وَ رُکَبِهِمْ، وَ أَطْرَافِ أَقْدَامِهِمْ، یَطْلُبُونَ إِلَى اللّهِ تَعَالَى فِی فَکَاکِ رِقَابِهِمْ.
و هنگامی که به آیه‌ای می‌رسند که بیم و اِنذار در آن است (انذار در برابر گناهان) گوش‌های دلِ خویش را برای شنیدن آن باز می‌کنند و گویی فریادها و ناله‌های زبانه‌های آتش دوزخ در درون گوششان طنین انداز است! آنها قامت خود را در پیشگاه خدا خم می‌کنند (و به رکوع می‌روند) و پیشانی و کفِ دست‌ها و سرِ زانوها و نوکِ انگشتان پا را (به هنگام سجده) بر زمین می‌گسترانند و آزادی خویش را از پیشگاه خداوند متعال درخواست می‌کنند.
وَ أَمَّا النَّهَارَ فَحُلَمَاءُ عُلَمَاءُ، أَبْرَارٌ أَتْقِیَاءُ. قَدْ بَرَاهُمُ الْخَوْفُ بَرْیَ الْقِدَاحِ یَنْظُرُ إِلَیْهِمُ النَّاظِرُ فَیَحْسَبُهُمْ مَرْضَى، وَ مَا بِالْقَوْمِ مِنْ مَرَض; وَ یَقُولُ: لَقَدْ خُولِطُوا!. وَ لَقَدْ خَالَطَهُمْ أَمْرٌ عَظِیمٌ! لاَ یَرْضَوْنَ مِنْ أَعْمَالِهِمُ الْقَلِیلَ، وَ لاَ یَسْتَکْثِرُونَ الْکَثِیرَ. فَهُمْ لاَِنْفُسِهِمْ مُتَّهِمُونَ، وَ مِنْ أَعْمَالِهِمْ مُشْفِقُونَ إِذَا زُکِّیَ أَحَدٌ مِنْهُمْ خَافَ مِمَّا یُقَالُ لَهُ، فَیَقُولُ: أَنَا أَعْلَمُ بِنَفْسِی مِنْ غَیْرِی، وَ رَبِّی أَعْلَمُ بِی مِنِّی بِنَفْسِی! اللَّهُمَّ لاَ تُؤَاخِذْنِی بِما یَقُولُونَ، وَ اجْعَلْنِی أَفْضَلَ مِمَّا یَظُنُّونَ، وَاغْفِرْ لی مَا لاَ یَعْلَمُونَ!
پرهیزگاران به هنگام روز، دانشمندانی بردبار و نیکوکارانی با تقوا هستند، ترس و خوف (در برابر مسؤولیتهای الهی) بدنهای آنها را همچون چوبه‌های تیر، تراشیده و لاغر ساخته است، آن گونه که بینندگان (ناآگاه) آنها را بیمار می‌پندارند، در حالی که هیچ بیماری در وجودشان نیست و گوینده (بی‌خبر وغافل) می‌گوید: افکارشان به هم ریخته و بیمار دل‌اند، در حالی که اندیشه‌ای بس بزرگ با فکر آنان آمیخته است. از اعمال اندک، خشنود نمی‌شوند و اعمال فراوان خود را زیاد نمی‌شمارند، بلکه پیوسته خود را (به کوتاهی و قصور) متّهم می‌سازند، و از اعمال خود نگرانند، هر گاه یکی از آنها را مدح و ستایش کنند. از آنچه دربارهٔ او گفته شده به هراس می‌افتد و می‌گوید: من از دیگران نسبت به خود آگاه ترم و پروردگارم به اعمال من از من آگاه تر است. بارالها! مرا به جهت نیکی‌هایی که به من نسبت می‌دهند مؤاخذه مفرما! و مرا برتر از آنچه آنها گمان می‌کنند قرار ده و گناهانی را که من دارم و آنها نمی‌دانند ببخش!
فَمِنْ عَلاَمَةِ أَحَدِهِمْ أَنَّکَ تَرَى لَهُ قُوَّةً فِی دِین، وَ حَزْماً فِی لِین، وَ إِیماناً فِی یَقِین، وَ حِرْصاً فِی عِلْم، وَ عِلْماً فِی حِلْم، وَ قَصْداً فی غِنىً، وَ خُشُوعاً فِی عِبَادَة، وَ تَجَمُّلاً فِی فَاقَة، وَ صَبْراً فِی شِدَّة، وَ طَلَباً فِی حَلاَل، وَ نَشَاطاً فِی هُدًى، وَ تَحَرُّجاً عَنْ طَمَع.
از نشانه‌های هر یک از آنها این است که او را در دین خود قوی می‌بینی و در عین قاطعیت، نرم خوست، دارای ایمانی مَمْلُوّ از یقین، و حرص در کسبِ دانش، و آگاهی در عین بردباری، و میانه‌روی در حال غِنا و ثروت، و خشوع در عبادت، و آراستگی در عین تهیدستی، و شکیبایی در شدائد، و طلب روزی حلال، و نشاط در راه هدایت و دوری از طمع است.
یَعْمَلُ الاَْعْمَالَ الصَّالِحَةَ وَ هُوَ عَلَى وَجَل. یُمْسِی وَ هَمُّهُ الشُّکْرُ، وَ یُصْبِحُ وَهَمُّهُ الذِّکْرُ.
پیوسته عمل صالح انجام می‌دهد و با این حال ترسان است (که از او پذیرفته نشود) روز را به پایان می‌برند در حالی که هَمّ و اندوه او سپاسگزاری و شکر (خداوند) است، و صبح می‌کند در حالی که همه هَمّش یاد خداست.
یَبِیتُ حَذِراً وَ یُصْبِحُ فَرِحاً; حَذِراً لَمَّا حُذِّرَ مِنَ الْغَفْلَةِ، وَ فَرِحاً بِمَا أَصَابَ مِنَ الْفَضْلِ وَ الرَّحْمَةِ. إِنِ اسْتَصْعَبَتْ عَلَیْهِ نَفْسُهُ فِیما تَکْرَهُ لَمْ یُعْطِهَا سُؤْلَهَا فِیمَا تُحِبُّ. قُرَّةُ عَیْنِهِ فِیمَا لاَ یَزُولُ، وَ زَهَادَتُهُ فِیمَا لاَ یَبْقَى، یَمْزُجُ الْحِلْمَ بِالْعِلْمِ، وَ الْقَوْلَ بِالْعَمَلِ.
شب را سپری می‌کند در حالی که ترسان است، و صبح برمی‌خیزد در حالی که شادمان است؛ ترسان از غفلت‌هایی است که از آن برحذر داشته شده و شادمان برای فضل و رحمتی است که به او رسیده (زیرا روز دیگری از خدا عمر گرفته و درهای سعی و تلاش را به روی او گشوده است). هرگاه نفس او در انجام وظایفی که از آن ناخشنود است سرکشی کند، او نیز نفس خود را از آنچه دوست دارد محروم می‌سازد. چشم روشنی او در چیزی است که زوال در آن راه ندارد و زهد و بی اعتنایی‌اش نسبت به چیزی است که بقا و دوامی در آن نیست. علم را با حلم می‌آمیزد و گفتار را با کردار!
تَرَاهُ قَرِیباً أَمَلُهُ، قَلِیلاً زَلَلَـهُ، خَاشِعاً قَلْبُهُ، قَانِعَةً نَفْسُهُ، مَنْزُوراً أَکْلُهُ، سَهْلاً أَمْرُهُ، حَرِیزاً دِینُهُ، مَیِّتَةً شَهْوَتُهُ، مَکْظُوماً غَیْظُهُ. اَلْخَیرُ مِنْهُ مَأْمُولٌ، وَ الشَّرُّ مِنْهُ مَأْمُونٌ، إِنْ کَانَ فِی الْغَافِلِینَ کُتِبَ فِی الذَّاکِرِینَ، وَ إِنْ کانَ فی الذَّاکِرِینَ لَمْ یُکْتَبْ مِنَ الْغَافِلِینَ.
او (پرهیزکار) را می‌بینی که آرزویش نزدیک، لغزشش کم، قلبش خاشع، نفسش قانع، خوراکش اندک، امورش آسان، دینش محفوظ، شهوت سرکشش مرده و خشمش فروخورده شده است. (مردم) به خیر او امیدوار و از شرّش در امانند. اگر در میان غافلان باشد جزوِ ذاکران محسوب می‌شود و اگر در میان ذاکران باشد در زمره غافلان نوشته نمی‌شود.
یَعْفُو عَمَّنْ ظَلَمَهُ، وَ یُعْطِی مَنْ حَرَمَهُ، وَ یَصِلُ مَنْ قَطَعَهُ، بَعِیداً فُحْشُهُ، لَیِّناً قَوْلُهُ، غَائِباً مُنْکَرُهُ، حَاضِراً مَعْرُوفُهُ، مُقْبِلاً خَیْرُهُ، مُدْبِراً شَرُّهُ. فِی الزَّلاَزِلِ وَ قُورٌ، وَ فِی الْمَکَارِهِ صَبُورٌ، وَ فِی الرَّخَاءِ شَکُورٌ. لاَ یَحِیفُ عَلَى مَنْ یُبْغِضُ، وَ لاَ یَأْثَمُ فِیمَنْ یُحِبُّ. یَعْتَرِفُ بِالْحَقِّ قَبْلَ أَنْ یُشْهَدَ عَلَیْهِ، لاَ یُضِیعُ مَا اسْتُحْفِظَ، وَ لاَ یَنْسَى مَا ذُکِّرَ، وَ لاَ یُنَابِزُ بِالاَْلْقَابِ، وَ لاَ یُضَارُّ بِالْجَارِ، وَ لاَ یَشْمَتُ بِالْمَصَائِبِ، وَ لاَ یَدْخُلُ فِی الْبَاطِلِ، وَ لاَ یَخْرُجُ مِنَ الْحَقِّ.
کسی را که به او ستم کرده (و پشیمان است) می‌بخشد و به آن کس که محرومش ساخته عطا می‌کند و به کسی که پیوندش را با وی قطع کرده است، می‌پیوندد. (صله رحم می‌کند با کسی که از او بریده است) سخن زشت و خشونت‌آمیز از او دور است، گفتارش نرم و ملایم، منکرات از او غایب، و معروف و کارهای شایسته او حاضر. نیکی‌اش روی آورده و شرّش پشت کرده است. در برابر حوادث سخت، استوار و در حوادثِ ناگوار، شکیبا و به هنگام فزونی نعمت شکرگزار است. به کسی که با او دشمنی دارد ستم نمی‌کند و به سبب دوستی با کسی مرتکب گناه نمی‌شود و پیش از آنکه شاهدی بر ضدّش اقامه شود اعتراف به حق می‌کند. آنچه حفظش را به او سپرده‌اند تباه نمی‌سازد و آنچه را به او تذکّر داده‌اند فراموش نمی‌کند. مردم را با نام‌ها و القاب زشت نمی‌خواند و به همسایگان زیان نمی‌رساند. مصیبت زده را شماتت نمی‌کند. در امور باطل وارد نمی‌شود و از دائره حق بیرون نمی‌رود.
إِنْ صَمَتَ لَمْ یَغُمَّهُ صَمْتُهُ، وَ إِنْ ضَحِکَ لَمْ یَعْلُ صَوْتُهُ، وَ إِنْ بُغِیَ عَلَیْهِ صَبَرَ حَتَّى یَکُونَ اللّهُ هُوَ الَّذِی یَنْتَقِمُ لَهُ. نَفْسُهُ مِنْهُ فِی عَنَاء. وَ النَّاسُ مِنْهُ فِی رَاحَة. أَتْعَبَ نَفْسَهُ لاِخِرَتِهِ، وَ أَرَاحَ النَّاسَ مِنْ نَفْسِهِ. بُعْدُهُ عَمَّنْ تَبَاعَدَ عَنْهُ زُهْدٌ وَ نَزَاهَةٌ، وَ دُنُوُّهُ مِمَّنْ دَنَا مِنْهُ لِینٌ وَ رَحْمَةٌ. لَیْسَ تَبَاعُدُهُ بِکِبْر وَ عَظَمَة، وَلاَ دُنُوُّهُ بِمَکْر وَ خَدِیعَة.
هر گاه سکوت کند سکوتش وی را غمگین نمی‌سازد واگر بخندد صدایش به قهقهه بلند نمی‌شود و هر گاه به او ستمی شود (حتی الامکان) صبر می‌کند تا خدا انتقامش را بگیرد. نَفْسِ خود را به زحمت می‌افکند؛ ولی مردم از دست او راحتند. خویشتن را برای آخرت به تَعَب (رنج) می‌اندازند و مردم را از ناحیه خود آسوده می‌سازد. دوری‌اش از کسانی که دوری می‌کند، به سبب زهد و حفظ پاکی است و نزدیکی‌اش به کسانی که نزدیک می‌شود، مهربانی و رحمت است؛ نه اینکه دوری‌اش از روی تکبّر و خودبزرگ بینی و نزدیکی‌اش برای مکر و خُدْعه (و بهره‌گیری مادی) باشد.
قَالَ: فَصَعِقَ هَمَّامٌ صَعْقَةً كَانَتْ نَفْسُهُ فِيهَا.
در پایان این خطبه در نهج البلاغه آمده است: هنگامی که سخن امیرمؤمنان به اینجا رسید، همام فریادی کشید و جان داد.
فَقَالَ أَمِیرُالْمُؤْمِنِینَ(ع): أَمَا وَ اللّهِ لَقَدْ کُنْتُ أَخَافُهَا عَلَیْهِ. ثُمَّ قَالَ: هکَذَا تَصْنَعُ الْمَوَاعِظُ الْبَالِغَةُ بِأَهْلِهَا.
در این هنگام امیرمؤمنان(ع) فرمود، به خدا سوگند من از این پیشامد بر او می‌ترسیدم. سپس فرمود: این گونه اندرزهای رسا به آنها که اهل موعظه‌اند، اثر می‌گذارد.
فَقَالَ لَهُ قَائِلٌ: فَمَا بَالُكَ يَا أَمِيرَالْمُؤْمِنِينَ؟
در اینجا کسی به امام عرض کرد: پس چرا این مواعظ با شما چنین نمی‌کند؟ امام در پاسخ او فرمود:
وَیْحَکَ، إِنَّ لِکُلِّ أَجَلٍ وَقْتاً لاَیَعْدُوهُ، وَ سَبَباً لاَ یَتَجَاوَزُهُ. فَمَهْلاً ! لاَ تَعُدْ لِمِثْلِهَا، فَإِنَّمَا نَفَثَ الشَّیْطَانُ عَلَى لِسَانِکَ!
وای بر تو هر اجل و سرآمدی وقت معیّنی دارد که از آن نمی‌گذرد و سبب خاصّی دارد که از آن تجاوز نمی‌کند» ; سپس افزود: «آرام باش دیگر چنین سخنی مگو! این سخنی بود که شیطان بر زبان تو جاری ساخت».

یکی از یاران امیرمؤمنان علی (علیه السلام) به نام «همام» که مرد عابد و پرهیزکاری بود، به آن حضرت عرض کرد: ای امیرمؤمنان! پرهیزکاران را برایم آنچنان وصف کن که گویی آنها را با چشم می‌نگرم. امام (علیه السلام) در پاسخ او درنگ کرد و آن گاه فرمود: ای همام تقوای الهی پیشه ساز و نیکی کن که خداوند با کسانی است که تقوا پیشه کنند و کسانی که نیکوکارند؛ ولی همام به این مقدار قانع نشد (و توضیح بیشتر خواست و اصرار ورزید وحضرت را قسم داد) تا اینکه امام (علیه السلام) تصمیم گرفت صفات متقین را به صورت مشروح برای او بیان کند، پس حمد خدای را بجا آورد و ثنا نمود و بر پیامبرش صلی الله علیه و آله درود فرستاد. سپس فرمود. [۳۸]

اما بعد (از حمد و ثنای الهی)، خداوند منزه و والا، خلق را آفرید در حالی که از اطاعتشان بی‌نیاز و از معصیتشان ایمن بود، زیرا نه عصیان گنه کاران به او زیان می‌رساند (و بر دامان کبریایی‌اش گردی می‌نشاند) و نه اطاعت مطیعان به او نفعی می‌بخشد. پس از آفرینشِ آنان، روزی و معیشتشان را (با روش حکیمانه‌ای) در میان آنان تقسیم کرد و هر یک را در جایگاه دنیوی‌اش جای داد.

(ولی) پرهیزکاران در این دنیا صاحب فضایلی هستند: گفتارشان راست (درست)، لباسشان میانه‌روی و راه رفتنشان تواضع و فروتنی است. چشمان خویش را از آنچه خداوند بر آنان حرام کرده فرو نهاده‌اند و گوش‌های خود را وقف شنیدن علم و دانشی کرده‌اند که برای آنان سودمند است، حالِ آنان در بلا همچون حالشان در آسایش و رفاه است.

و اگر سرآمد معیّنی (مرگ حتمی) که خداوند برای (زندگی) آنها مقرّر داشته نبود یک چشم برهم زدن، ارواحشان از شوق پاداش الهی و ترس از کیفر او در جسمشان قرار نمی‌گرفت. آفریدگار در روح و جانشان بزرگ جلوه کرده، به همین دلیل غیر او در چشمانشان کوچک است. آنها به کسانی می‌مانند که بهشت را با چشم خود دیده و در آن مُتَنعّم‌اند و همچون کسانی هستند که آتش دوزخ را مشاهده کرده و در آن معذّبند!

قلب‌های آنها اندوهگین و مردم از شرّشان درامانند. اندامشان لاغر و نیازهایشان اندک و نفوسشان عفیف و پاک است. آنها برای مدتی کوتاهی در این جهان صبر و شکیبایی پیشه کردند و به دنبال آن آسایشی طولانی نصیبشان شد. این تجارتی پر سود است که پروردگارشان برای آنها فراهم ساخته است. دنیا (با جلوه گری‌هایش) به سراغ آنها آمد؛ ولی آنها فریبش را نخوردند و آن را نخواستند. دنیا می‌رفت که آنها را اسیر خود سازد ولی آنان به بهایِ جان، خویش را از اسارتش آزاد ساختند!

اما شب هنگام بر پای خود (به نماز) می‌ایستند و آیات قرآن را شمرده و با تدبر و ترتیل می‌خوانند، به وسیله آن، جان خویش را محزون می‌سازند و داروی درد خود را از آن می‌طلبند. هنگامی که به آیهای می‌رسند که در آن، تشویق است (تشویق به پاداشهای بزرگ الهی در برابر ایمان و عمل صالح) با اشتیاق فراوان بر آن تکیه می‌کنند و چشمِ جانشان با علاقه بسیار در آن خیره می‌شود و گویی آن بشارت را در برابر چشم خود می‌بینند

و هنگامی که به آیه‌ای می‌رسند که بیم و اِنذار در آن است (انذار در برابر گناهان) گوش‌های دلِ خویش را برای شنیدن آن باز می‌کنند و گویی فریادها و ناله‌های زبانه‌های آتش دوزخ در درون گوششان طنین انداز است! آنها قامت خود را در پیشگاه خدا خم می‌کنند (و به رکوع می‌روند) و پیشانی و کفِ دست‌ها و سرِ زانوها و نوکِ انگشتان پا را (به هنگام سجده) بر زمین می‌گسترانند و آزادی خویش را از پیشگاه خداوند متعال درخواست می‌کنند.

پرهیزگاران به هنگام روز، دانشمندانی بردبار و نیکوکارانی با تقوا هستند، ترس و خوف (در برابر مسؤولیتهای الهی) بدنهای آنها را همچون چوبه‌های تیر، تراشیده و لاغر ساخته است، آن گونه که بینندگان (ناآگاه) آنها را بیمار می‌پندارند، در حالی که هیچ بیماری در وجودشان نیست و گوینده (بی‌خبر وغافل) می‌گوید: افکارشان به هم ریخته و بیمار دل‌اند، در حالی که اندیشه‌ای بس بزرگ با فکر آنان آمیخته است. از اعمال اندک، خشنود نمی‌شوند و اعمال فراوان خود را زیاد نمی‌شمارند، بلکه پیوسته خود را (به کوتاهی و قصور) متّهم می‌سازند، و از اعمال خود نگرانند، هر گاه یکی از آنها را مدح و ستایش کنند. از آنچه دربارهٔ او گفته شده به هراس می‌افتد و می‌گوید: من از دیگران نسبت به خود آگاه ترم و پروردگارم به اعمال من از من آگاه تر است. بارالها! مرا به جهت نیکی‌هایی که به من نسبت می‌دهند مؤاخذه مفرما! و مرا برتر از آنچه آنها گمان می‌کنند قرار ده و گناهانی را که من دارم و آنها نمی‌دانند ببخش!

از نشانه‌های هر یک از آنها این است که او را در دین خود قوی می‌بینی و در عین قاطعیت، نرم خوست، دارای ایمانی مَمْلُوّ از یقین، و حرص در کسبِ دانش، و آگاهی در عین بردباری، و میانه‌روی در حال غِنا و ثروت، و خشوع در عبادت، و آراستگی در عین تهیدستی، و شکیبایی در شدائد، و طلب روزی حلال، و نشاط در راه هدایت و دوری از طمع است.

پیوسته عمل صالح انجام می‌دهد و با این حال ترسان است (که از او پذیرفته نشود) روز را به پایان می‌برند در حالی که هَمّ و اندوه او سپاسگزاری و شکر (خداوند) است، و صبح می‌کند در حالی که همه هَمّش یاد خداست.

شب را سپری می‌کند در حالی که ترسان است، و صبح برمی‌خیزد در حالی که شادمان است؛ ترسان از غفلت‌هایی است که از آن برحذر داشته شده و شادمان برای فضل و رحمتی است که به او رسیده (زیرا روز دیگری از خدا عمر گرفته و درهای سعی و تلاش را به روی او گشوده است). هرگاه نفس او در انجام وظایفی که از آن ناخشنود است سرکشی کند، او نیز نفس خود را از آنچه دوست دارد محروم می‌سازد. چشم روشنی او در چیزی است که زوال در آن راه ندارد و زهد و بی اعتنایی‌اش نسبت به چیزی است که بقا و دوامی در آن نیست. علم را با حلم می‌آمیزد و گفتار را با کردار!

او (پرهیزکار) را می‌بینی که آرزویش نزدیک، لغزشش کم، قلبش خاشع، نفسش قانع، خوراکش اندک، امورش آسان، دینش محفوظ، شهوت سرکشش مرده و خشمش فروخورده شده است. (مردم) به خیر او امیدوار و از شرّش در امانند. اگر در میان غافلان باشد جزوِ ذاکران محسوب می‌شود و اگر در میان ذاکران باشد در زمره غافلان نوشته نمی‌شود.

کسی را که به او ستم کرده (و پشیمان است) می‌بخشد و به آن کس که محرومش ساخته عطا می‌کند و به کسی که پیوندش را با وی قطع کرده است، می‌پیوندد. (صله رحم می‌کند با کسی که از او بریده است) سخن زشت و خشونت‌آمیز از او دور است، گفتارش نرم و ملایم، منکرات از او غایب، و معروف و کارهای شایسته او حاضر. نیکی‌اش روی آورده و شرّش پشت کرده است. در برابر حوادث سخت، استوار و در حوادثِ ناگوار، شکیبا و به هنگام فزونی نعمت شکرگزار است. به کسی که با او دشمنی دارد ستم نمی‌کند و به سبب دوستی با کسی مرتکب گناه نمی‌شود و پیش از آنکه شاهدی بر ضدّش اقامه شود اعتراف به حق می‌کند. آنچه حفظش را به او سپرده‌اند تباه نمی‌سازد و آنچه را به او تذکّر داده‌اند فراموش نمی‌کند. مردم را با نام‌ها و القاب زشت نمی‌خواند و به همسایگان زیان نمی‌رساند. مصیبت زده را شماتت نمی‌کند. در امور باطل وارد نمی‌شود و از دائره حق بیرون نمی‌رود.

هر گاه سکوت کند سکوتش وی را غمگین نمی‌سازد واگر بخندد صدایش به قهقهه بلند نمی‌شود و هر گاه به او ستمی شود (حتی الامکان) صبر می‌کند تا خدا انتقامش را بگیرد. نَفْسِ خود را به زحمت می‌افکند؛ ولی مردم از دست او راحتند. خویشتن را برای آخرت به تَعَب (رنج) می‌اندازند و مردم را از ناحیه خود آسوده می‌سازد. دوری‌اش از کسانی که دوری می‌کند، به سبب زهد و حفظ پاکی است و نزدیکی‌اش به کسانی که نزدیک می‌شود، مهربانی و رحمت است؛ نه اینکه دوری‌اش از روی تکبّر و خودبزرگ بینی و نزدیکی‌اش برای مکر و خُدْعه (و بهره‌گیری مادی) باشد.

در پایان این خطبه در نهج البلاغه آمده است: هنگامی که سخن امیرمؤمنان به اینجا رسید، همام فریادی کشید و جان داد.

در این هنگام امیرمؤمنان(ع) فرمود، به خدا سوگند من از این پیشامد بر او می‌ترسیدم. سپس فرمود: این گونه اندرزهای رسا به آنها که اهل موعظه‌اند، اثر می‌گذارد.

در اینجا کسی به امام عرض کرد: پس چرا این مواعظ با شما چنین نمی‌کند؟ امام در پاسخ او فرمود:

وای بر تو هر اجل و سرآمدی وقت معیّنی دارد که از آن نمی‌گذرد و سبب خاصّی دارد که از آن تجاوز نمی‌کند» ; سپس افزود: «آرام باش دیگر چنین سخنی مگو! این سخنی بود که شیطان بر زبان تو جاری ساخت».

🌞
🔄


پانویس

  1. مکارم شیرازی، پیام امام(ع)، ۱۳۸۶ش، ج۷، ص۵۲۷.
  2. هوشیار، و جلیل تجلیل، «بررسی تطبیقی سیمانی انسان کامل در خطبۀ متقین نهج البلاغه و آثار عزیز‌الدین نسفی»، ص۲۰.
  3. مکارم شیرازی، اخلاق اسلامی در نهج البلاغه، ۱۳۸۵ش، ج۱، ص۸.
  4. شفیعی، امام شناسی، ۱۳۹۷ش، ص۱۴۵.
  5. شیخ صدوق، الأمالی، ۱۳۷۶ش، ص۵۷۰-۵۷۴.
  6. کلینی، کافی، ۱۴۰۷ق، ج۲، ۲۲۶-۲۳۰.
  7. مصباح یزدی، «سیمای پرهیزکاران در خطبه متقین امیرالمؤمنین(ع)»، ص۶.
  8. نهج البلاغه، تصحیح صبحی صالح، خطبه ۱۹۳، ص۳۰۳.
  9. سلیمانی رحیمی، «نامگذاری خطبه‌های نهج البلاغه؛ یک پیشنهاد»، ص۲۰۶.
  10. نهج البلاغه، تصحیح صبحی صالح، ۱۴۱۴ق، خطبه ۱۹۳، ص۳۰۳.
  11. نگاه کنید به: ابن شعبه حرّانی، تحف العقول، ۱۴۰۴ق، ص۱۵۹؛ نهج البلاغه، تصحیح صبحی صالح، ۱۴۱۴ق، خطبه ۱۹۳، ص۳۰۳.
  12. نگاه کنید به: کلینی، کافی، ۱۴۰۷ق، ج۲، ۲۲۶.
  13. نگاه کنید به: کراجکی، کنز الفوائد، ۱۴۱۰ق، ج۱، ص۸۹.
  14. نهج البلاغه، تصحیح صبحی صالح، ۱۴۱۴ق، خطبه ۱۹۳، ص۳۰۶.
  15. مطهری، مجموعه آثار شهید مطهری، ۱۳۷۲ش، ج۱۶، ص۳۶۰.
  16. اقبالی، و مهوش حسن‌پور، «نگاهی سبک‌شناسانه به خطبۀ متقین»، ص۱۲۵-۱۲۶.
  17. دشتی، و کاظم محمدی، المعجم المفهرس لالفاظ نهج البلاغه، ۱۳۷۵ش، ص۵۱۲.
  18. مکارم شیرازی، پیام امام(ع)، ۱۳۸۶ش، ج۷، ص۵۲۸-۵۲۹؛ شفیعی، امام شناسی، ۱۳۹۷ش، ص۱۴۴.
  19. نگاه کنید به: نهج البلاغه، تصحیح صبحی صالح، ۱۴۱۴ق، خطبه ۱۹۳، ص۳۰۳-۳۰۶.
  20. استادی، «بررسی تطبیقی متن خطبۀ متقین (همام) در منابع متقدم»، ص۱۱۷.
  21. شفیعی، امام شناسی، ۱۳۹۷ش، ص۱۴۵.
  22. مکارم شیرازی، پیام امام(ع)، ۱۳۸۶ش، ج۷، ص۵۲۷.
  23. مصباح یزدی، «سیمای پرهیزکاران در خطبه متقین امیرالمؤمنین(ع)»، ص۶.
  24. برای دیدن منابع این خطبه نگاه کنید به: دشتی، اسناد و مدارک نهج البلاغه، ۱۳۷۸ش، ص۲۵۱-۲۵۳؛ استادی، «شناسایی گوینده خطبه مشهور به متقین»، ص۱۱۸-۱۲۰.
  25. کلینی، کافی، ۱۴۰۷ق، ج۲، ۲۲۶-۲۳۰.
  26. ابن‌همام اسکافی، التمحیص، ۱۴۰۴ق، ص۷۰-۷۳.
  27. ابن شعبه حرّانی، تحف العقول، ۱۴۰۴ق، ص۱۵۹-۱۶۲.
  28. شیخ صدوق، الأمالی، ۱۳۷۶ش، ص۵۷۰-۵۷۴.
  29. کراجکی، کنز الفوائد، ۱۴۱۰ق، ج۱، ص۸۹-۹۲.
  30. فتال نیشابوری، روضة الواعظین، ۱۳۷۵ش، ج۲، ص۴۳۸-۴۳۹.
  31. استادی، «بررسی تطبیقی متن خطبۀ متقین (همام) در منابع متقدم»، ص۱۴۰.
  32. استادی، «بررسی تطبیقی متن خطبۀ متقین (همام) در منابع متقدم»، ص۱۴۱.
  33. استادی، «شناسایی گوینده خطبه مشهور به متقین»، ص۴۴-۴۸.
  34. علوی، شرح خطبه متقین در نهج البلاغه، ۱۳۷۱ش، ص۲۱.
  35. وَ مِن خُطبَةٍ لَامیرِ المُؤمِنینَ(ع) يَصِفُ فيها المُتَّقينَ
  36. وَ مِن خُطبَةٍ لَامیرِ المُؤمِنینَ(ع) يَصِفُ فيها المُتَّقينَ
  37. ترجمه آیت الله مکارم شیرازی
  38. ترجمه آیت الله مکارم شیرازی

منابع

  • ابن شعبه حرّانی، حسن بن علی، تحف العقول عن آل‌الرسول(ص)، قم، دفتر انتشارات اسلامی، ۱۴۰۴ق.
  • ابن‌همام اسکافی، محمد، التمحیص، قم، مدرسه امام مهدی(ع)، ۱۴۰۴ق.
  • استادی، کاظم، «بررسی تطبیقی متن خطبۀ متقین (همام) در منابع متقدم»، در مجله معارف اهل‌بیت(ع)، شماره ۲، تابستان ۱۴۰۱ش.
  • استادی، کاظم، «شناسایی گوینده خطبه مشهور به متقین»، در مجله مطالعات ادبیات شیعی، شماره ۲، بهار ۱۴۰۱ش.
  • اقبالی، و مهوش حسن‌پور، «نگاهی سبک‌شناسانه به خطبۀ متقین»، در مجله پژوهش‌های نهج البلاغه، شماره ۱۴، تابستان ۱۳۹۵ش.
  • دشتی، محمد، اسناد و مدارک نهج البلاغه، قم، مؤسسه فرهنگی تحقیقاتی امیر‌المؤمنین(ع)، ۱۳۷۸ش.
  • دشتی، محمد، و کاظم محمدی، المعجم المفهرس لالفاظ نهج البلاغه، قم، موسسه فرهنگی تحقیقاتی امیرالمؤمنین(ع)، ۱۳۷۵ش.
  • سلیمانی رحیمی، امیر، «نامگذاری خطبه‌های نهج البلاغه؛ یک پیشنهاد»، در مجله مشکات، شماره ۶۸ و ۶۹، پاییز و زمستان ۱۳۷۹ش.
  • سید رضی، محمد بن حسین، نهج البلاغه، تصحیح صبحی صالح، قم، هجرت، ۱۴۱۴ق.
  • شفیعی، محمدحسن، امام‌شناسی، قم، میراث نبوت، ۱۳۹۷ش.
  • شیخ صدوق، محمد بن علی، الأمالی، تهران، کتابچی، ۱۳۷۶ش.
  • علوی، سید مجتبی، شرح خطبه متقین در نهج البلاغه، قم، هجرت، ۱۳۷۱ش.
  • فتال نیشابوری، محمد بن احمد، روضة الواعظین و بصیرة المتعظین، قم، انتشارات رضی، ۱۳۷۵ش.
  • کراجکی، محمد بن علی، کنز الفوائد، قم، دار الذخائر، ۱۴۱۰ق.
  • کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، تهران، دار الکتب الاسلامیه، ۱۴۰۷ق.
  • مجلسی، محمدتقی، شرح خطبه متقین (شرح حدیث همام)، مصحح: جویا جهانبخش، تهران، اساطیر، ۱۳۸۵ش.
  • مصباح یزدی، محمدتقی، «سیمای پرهیزکاران در خطبه متقین امیرالمؤمنین(ع)»، در مجله معرفت، شماره ۲۱۷، دی ماه ۱۳۹۴ش.
  • مطهری، مرتضی، مجموعه آثار شهید مطهری، تهران، صدرا، ۱۳۷۲ش.
  • مکارم شیرازی، ناصر، اخلاق اسلامی در نهج البلاغه، قم، نسل جوان، ۱۳۸۵ش.
  • مکارم شیرازی، ناصر، پیام امام امیرالمؤمنین(ع)، تهران، دار الکتب الاسلامیه، ۱۳۸۶ش.
  • هوشیار، یاسر، و جلیل تجلیل، «بررسی تطبیقی سیمانی انسان کامل در خطبۀ متقین نهج البلاغه و آثار عزیز‌الدین نسفی»، در مجله پژوهش‌های نهج البلاغه، شماره ۴۶، پاییز ۱۳۹۴ش.