سوره عَبَس هشتادمین سوره قرآن و از سورههای مَکّی که در جزء سیام قرآن جای گرفته است. این سوره را «عَبَسَ» مینامند چون با کلمۀ عَبَسَ به معنای «چهره در هم كشيد» آغاز شده است. سوره عبس درباره ارزش و اهمیت قرآن، ناسپاسی انسان در برابر نعمتهای پروردگارش و حوادث تکاندهنده قیامت و سرنوشت انسانها در آن روز سخن میگوید. در آیات ابتدایی این سوره خداوند کسی را که با فرد نابینا با ترشرویی برخودر کرد توبیخ میکند. درباره اینکه فرد توبیخشده، پیامبر(ص) بوده یا دیگری، بین مفسران اختلاف است.
از آیات مشهور این سوره آیات ۳۴ تا ۳۷ است که صحنه محشر را توصیف میکند و میگوید انسانها از نزدیکانشان (برادر، پدر، مادر، همسر و فرزند) فرار میکنند. در روایات آمده است هر کس سوره عبس را تلاوت کند، در روز قیامت در حالی خواهد آمد كه شادمان و خندان است.
معرفی
نامگذاری
این سوره را عَبَس (به معنای ترشرویی) نامگذاری کردهاند؛ زیرا با همین کلمه شروع شده است. از دیگر نامهای این سوره أعمی و سَفَرَه است که اولی در آیه دوم و دومی در آیه پانزدهم آمده است. «اعمیٰ» به معنای نابیناست و «سَفَرَه» که جمع سفیر است اشاره به فرشتگانی دارد که اعمال آدمی را ثبت می کنند.[۱]
سوره عبس ۴۲ آیه، ۱۳۳ کلمه و ۵۵۳ حرف دارد. این سوره به لحاظ حجمی جزو سورههای مفصلات (دارای آیات کوتاه) و نسبتاً کوچک است.[۳]
محتوا
تفسیر المیزان یکی از اغراض سوره را عتاب و توبیخ کسانی دانسته که اغنیا و بهره مندان از نعمت را که گرفتار غرور و سرمستی شده اند بر ناتوانان و مومنان مسکین و فقیر مقدم می دارند و بر همین اساس اهل دنیا را بر اهل آخرت ترجیح می دهد. [۴]تفسیر نمونه مدعی است که سوره عبس در عین کوتاهی از مسائل مختلفی بحث میکند و تکیه خاصی بر مسئله معاد دارد و محتوای آن را در پنج موضوع میتوان خلاصه کرد:
۱. عتاب شدید خداوند در مورد کسی که در برابر مرد نابینای حقیقتجو برخورد مناسبی نداشت.
هشدار به متکبرانی که خود را از خدا بینیاز میدانند
گفتار دوم؛ آیه ۱۷-۴۲ نادرستی پندار کسانی که خود را از خدا بینیاز میدانند
گفتار اول؛ آیه ۱-۱۶ مراحل فرارسیدن زمان مشاهده اعمال
مطلب اول؛ آیه ۱۷-۲۳ وابستگی انسان به خدا در همه مراحل زندگی
مطلب اول؛ آیه ۱-۱۰ ثروتمندان بیایمان را بر مؤمنان تهیدست مقدم نکنید
مطلب دوم؛ آیه ۲۴-۳۲ وابستگی انسان به خدا در تأمین غذای خود
مطلب دوم؛ آیه ۱۱-۱۶ هدف از نزول قرآن، بیداری انسانهاست
مطلب سوم؛ آیه۳۳-۴۲ ذلت و عذاب اخروی کافران گناهکار
شأن نزول
در شأن نزول این سوره دو دیدگاه متفاوت میان مفسران وجود دارد:
۱. مفسرین اهل سنت نقل کردهاند که عدهای از سران قریش نزد پیامبر(ص) بودند و پیامبر مشغول دعوت آنان به اسلام بود و امید داشت که در دل آنان مؤثر باشد. در این هنگام عبدالله ابن ام مکتوم که نابینا و ظاهرا فقیر بود وارد مجلس شد و از پیامبر خواست آیاتی از قرآن را برای او بخواند و به او تعلیم دهد و پیوسته سخن خود را تکرار میکرد. او آنقدر سخن پیامبر(ص) را قطع کرد که حضرت ناراحت شد و آثار ناخشنودی در چهرهاش نمایان شد و در دل گفت این سران عرب پیش خود میگویند پیروان محمد(ص) نابینایان و بردگاناند؛ بنابراین روی از عبدالله برگرداند و به سخنان با آن گروه ادامه داد پس این آیات نازل شد و پیامبر را توبیخ کرد. پیامبر(ص) پس از آن، عبدالله را همواره گرامی میداشت و میگفت «مرحبا به کسی که پروردگارم به سبب او مرا عتاب کرد».[۷]
۲. مفسرین شیعه نقل کردهاند که این آیات درباره مردی از بنیامیه نازل شده است که نزد پیامبر(ص) نشسته بود. در همان حال عبدالله بن ام مکتوم وارد شد و هنگامی که آن مرد چشمش به عبدالله افتاد خود را جمع کرد. مثل اینکه میترسید آلوده شود و قیافه در هم کشید و صورت خود را برگرداند. پس خداوند در این آیات او را سرزنش کرد. این شأن نزول در حدیثی از امام صادق(ع) نقل شده است.[۸]
بسیاری از عالمان شیعه از جمله سید مرتضی و علامه طباطبایی شأن نزول اول را نادرست دانستهاند. علامه طباطبایی معتقد است آیات این سوره دلالت روشنی ندارند که مراد از آن شخصِ عتاب شده، پیامبر(ص) باشد، بلکه شواهدی وجود دارد که میرساند منظور، فرد دیگری است؛ مانند اینکه پیامبر(ص) حتی با کفار نیز عبوس نبود چه برسد با مؤمنان. ضمن آنکه خداوند در سوره قلم که پیش از سوره عبس نازل شده، اخلاق پیامبر(ص) را عظیم شمرده است.[یادداشت ۱] همچنین پیش از این در آیات بسیاری به پیامبر دستور داده بود در برابر مؤمنان متواضع باشد و اعتنایی به زرق و برق دنیا نکند.[یادداشت ۲] علاوه بر این ترشرویی به فقرا از نظر عقلی قبیح است و ممکن نیست از پیامبر سر بزند.[۹]تفسیر هم این گونه است مقدماتی دارد اصول کلی دارد که ما در هر جا شک کردیم به این اصول کلی تمسک میکنیم اصلاً قاعده کلی که در هر علمی است برای همین است.
لزوم حفظ شؤون پیامبر در تفسیر
جوادی آملی از مراجع تقلید و مفسر شیعه معاصر براین باور است که تفسیر هم مانند دیگر علوم دارای قواعد کلیه تخصیصناپذیر است و آیه ﴿وَ إِنَّکَ لَعَلَی خُلُقٍ عَظِیمٍ﴾ یکی از آنها است. خُلق نورانی وجود مبارک پیغمبر(صلی الله علیه و آله و سلم) که به عظمت ستوده شده قاعده تخصیصناپذیر است؛ بنابراین هر جا در تفسیر قرآن از اول تا آخر در ارجاع ضمیر در مخاطب یا مغایب یا جایی شک کردیم یقین داریم که این نقص به پیغمبر برنمیگردد برای اینکه کسی که ﴿عَلَی خُلُقٍ عَظِیمٍ﴾ است که نمیآید فقیری را کنار بگذارد و یک غنیّ آن هم مثل اباسفیانها را ترجیح بدهد.[۱۰]
جوادی آملی نویسنده تفسیر تسنیم هم چنین در لزوم دقت تفسیر قرآن بر اساس معیارهای درست که هماهنگ با شؤون پیامبر وامامان باشد براین باور است که در تفسیر، انسان نه فقط باید مواظب مرجع ضمیر باشد که ضمیر به چه کسی برمیگردد بلکه باید طرزی پیغمبر را شناخت که قرآن و دین او را معرفی میکند، باید طرزی پیغمبر به دست مفسّرین بیاید که غیر از علی(ع) کسی نتواند جای او بنشیند. اگر او را مثل فردی از علمای معمولی معرفی کنیم البته برای صاحب سقیفه هم انتظار درست میشود. خیلیها هم همین طور عمل کردند، چون نتوانستند خودشان بالا بیایند حضرت را پایین آوردند، تا بتوانند جای او بنشینند... به اعتقاد این مفسر قرآن باید طرزی قرآن را معنا کرد که عظمت پیامبر محفوظ باشد، نه آسمانیها کوتاه بیایند نه زمینیها زبانشان دراز بشود. یا ضمیر(عبس) به حضرت برنمیگردد یا اگر ضمیر به حضرت برگشت باید براساس آن روایتی که ائمه فرمودند: «إِنَّ الْقُرْآنَ نَزَلَ جَمِیعُهُ عَلَی مَعْنَی إِیَّاکِ أَعْنِی وَ اسْمَعِی یَا جَارَه» معنا کرد... این همان مَثل معروف عربها است که ما هم در فارسی میگویم به در میگویم تا دیوار گوش کند؛ اگر ﴿لَئِنْ أَشْرَکْتَ﴾ است از همین قبیل است اگر ﴿عَبَسَ وَ تَوَلَّی﴾ است از این قبیل است؛ یعنی به در میگویم تا دیوار گوش کند؛ چون پیامبر مخاطب اصلی است.[۱۱]
در تفسیر این آیه آمده است مقصود از «نظر کردن» دقت و اندیشیدن است.[۱۲] اندیشیدن درباره اینکه غذایی که به دست آمده از چه راهی به دست آمده و آیا از خوراکیهای حلال است یا حرام؟[۱۳] در بعضی روایات آمده است منظور از طعام در اینجا علم و دانش است که انسان باید بدان بنگرد که آن را از چه کسی میگیرد.[۱۴]
ترجمه: روزى كه آدمى از برادرش و از مادرش و پدرش و از همسرش و فرزندانش مىگريزد... .
در تفاسیر گفته شده است این آیات، نشاندهنده شدت قیامت[۱۵] و هول و وحشت محشر است که آدمی در آن هنگام نه تنها نزدیکانش را فراموش میکند، بلکه از آنان فرار میکند.[۱۶]علامه طباطبایی علت فرار انسان از خویشان و نزدیکانش را در قیامت شدت گرفتاری ها و سختی های آن روز می داند که آدمی را از فکر کردن در باره هر چیزی جز رهایی خودش باز می دارد چنان چه آیه ۳۷ این را تأیید می کندلِكُلِّ امْرِئٍ مِنْهُمْ يَوْمَئِذٍ شَأْنٌ يُغْنِيهِ ترجمه:در آن روز، هر كسى از آنان را كارى است كه او را به خود مشغول مىدارد. [۱۷]برخی از مفسران برای فرار در روز قیامت وجوهی ذکر کردهاند مانند اينكه مىگريزد تا مبادا برادرش از حقوق خود مطالبه كند و او را گرفتار سازد،
مىگريزد تا مورد تقاضاى ديگران قرار نگيرد، مىگريزد تا رسوايى او را ديگران نفهمند.
مىگريزد تا به كار خود برسد و تكليفش زودتر روشن شود. [۱۸]
این اتفاقها بعد از صیحه شدیدی است که گوشها را کر میکند. این صیحه همان نفخه دوم اسرافیل است هنگامی که در صور میدمد و واژه «صاخّه» در آیه قبل (آیه ۳۳) به آن اشاره میکند.[۱۹]امیرالمؤمنین(ع) در مناجات مسجد کوفه این آیات را میخواند و از خداوند برای آن روز، امان میطلبد.[۲۰]
در فضیلت تلاوت این سوره از پیامبر(ص) نقل شده هر كس سوره عبس را قرائت کند، در روز قیامت در حالی خواهد آمد كه شادمان و خندان است.[۲۱] از امام صادق(ع) نیز نقل شده در بهشت زیر پرچم (رحمت) و سایه خداوند و مشمول كرامت خداوند خواهد بود و این كار برای خداوند کوچک و آسان است.[۲۲] همچنین از آن امام نقل شده است هر كس هنگام بارش باران این سوره را بخواند، خداوند به تعداد قطرههای باران گناهانش را میآمرزد.[۲۳] در برخی روایات برای قرائت این سوره خواصی چون در امان ماندن مسافر از خطرات[۲۴] و پیدا شدن گمشده[۲۵] ذکر شده است.
﴿در آن روز هر کسی از آنان را کاری است که او را به خود مشغول میدارد ٣٧﴾
﴿وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ مُسْفِرَةٌ ٣٨﴾
﴿در آن روز چهرههایی درخشانند ٣٨﴾
﴿ضَاحِكَةٌ مُسْتَبْشِرَةٌ ٣٩﴾
﴿خندان [و] شادانند ٣٩﴾
﴿وَوُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ عَلَيْهَا غَبَرَةٌ ٤٠﴾
﴿و در آن روز چهرههایی است که بر آنها غبار نشسته ٤٠﴾
﴿تَرْهَقُهَا قَتَرَةٌ ٤١﴾
﴿[و] آنها را تاریکی پوشانده است ٤١﴾
﴿أُولَئِكَ هُمُ الْكَفَرَةُ الْفَجَرَةُ ٤٢﴾
﴿آنان همان کافران بدکارند ٤٢﴾
﴿به نام خداوند رحمتگر مهربان. چهره در هم کشید و روی گردانید ١ که آن مرد نابینا پیش او آمد ٢ و تو چه دانی شاید او به پاکی گراید ٣ یا پند پذیرد و اندرز سودش دهد ٤ اما آن کس که خود را بینیاز میپندارد ٥ تو بدو میپردازی ٦ با آنکه اگر پاک نگردد بر تو [مسؤولیتی] نیست ٧ و اما آن کس که شتابان پیش تو آمد ٨ در حالی که [از خدا] میترسید ٩ تو از او به دیگران میپردازی ١٠ زنهار [چنین مکن] این [آیات] پندی است ١١ تا هر که خواهد از آن پند گیرد ١٢ در صحیفههایی ارجمند ١٣ والا و پاکشده ١٤ به دست فرشتگانی ١٥ ارجمند و نیکوکار ١٦ کشته باد انسان چه ناسپاس است ١٧ او را از چه چیز آفریده است ١٨ از نطفهای خلقش کرد و اندازه مقررش بخشید ١٩ سپس راه را بر او آسان گردانید ٢٠ آنگاه به مرگش رسانید و در قبرش نهاد ٢١ سپس چون بخواهد او را برانگیزد ٢٢ ولی نه هنوز آنچه را به او دستور داده به جای نیاورده است ٢٣ پس انسان باید به خوراک خود بنگرد ٢٤ که ما آب را به صورت بارشی فرو ریختیم ٢٥ آنگاه زمین را با شکافتنی [لازم] شکافتیم ٢٦ پس در آن دانه رویانیدیم ٢٧ و انگور و سبزی ٢٨ و زیتون و درختخرما ٢٩ و باغهای انبوه ٣٠ و میوه و چراگاه ٣١ [تا وسیله] استفاده شما و دامهایتان باشد ٣٢ پس چون فریاد گوشخراش دررسد ٣٣ روزی که آدمی از برادرش ٣٤ و از مادرش و پدرش ٣٥ و از همسرش و پسرانش میگریزد ٣٦ در آن روز هر کسی از آنان را کاری است که او را به خود مشغول میدارد ٣٧ در آن روز چهرههایی درخشانند ٣٨ خندان [و] شادانند ٣٩ و در آن روز چهرههایی است که بر آنها غبار نشسته ٤٠ [و] آنها را تاریکی پوشانده است ٤١ آنان همان کافران بدکارند ٤٢﴾
↑مثل «خویشاوندان نزديکت را انذار کن و بال و پر خود را براى مؤمنانی كه از تو پیروى میکنند بگستر» (سوره شعراء، آيات ۲۱۴-۲۱۵) «هرگز چشم خود را به نعمتهایی كه به گروههایی از آنها (كفار) دادیم، میفكن و به خاطر آنچه آنها دارند غمگین مباش و بال و پر خود را براى مؤمنان فرود آر» (سوره حجر، آيه ۸۸)