پرش به محتوا

خداشناسی

از ویکی شیعه
اعتقادات شیعه
خداشناسی
اثبات خداتوحیداسما و صفات خداعدل الهیقضا و قدر
نبوت
عصمت پیامبرانخاتمیتنبوت خاصهمعجزهقرآنوحیاسلام
امامت
امامانامامت امامانبرتری اهل‌بیت(ع)عصمت امامانولایتغیبتمهدویت
معاد
مرگبرزخمعاد جسمانیبهشتجهنم
مسائل چالشی
امر بین الامرینجبر و اختیارتقیهولایت فقیهتوسلشفاعتتحریف‌ناپذیری قرآنزیارتبداءرجعت


خداشناسی بنیادی‌ترین بخش معارف دینی که به شناخت خدا در سه حوزه اثبات وجود، صفات و افعال الهی اشاره دارد. متکلمان مسلمان، با استناد به لزوم جلوگیری از ضرر احتمالی و شکر مُنْعِم، خداشناسی را ضروری می‌دانند.

از نظر بیشتر فیلسوفان مسلمان و متکلمان امامیه، شناخت ذات الهی ممکن نیست؛ اما بسیاری از آنان، عقل انسان را در درک صفات و افعال الهی توانمند می‌دانند. برخی الهی‌دانان نیز شناخت خداوند را منحصر به روش سلبی می‌دانند.

راه‌های مختلفی برای خداشناسی وجود دارد که شامل روش‌های قرآنی، کلامی، عقلی و عرفانی می‌شود. فیلسوفان برای اثبات خدا بر براهین عقلی و عارفان بر شهود باطنی تأکید دارند. محمدتقی مصباح یزدی نیز بهترین راه شناخت خدا را از طریق قرآن می‌داند.

اسم‌های متعددی برای خدا ذکر شده است؛ در قرآن ۱۳۲ نام و در برخی روایات، ۹۹ اسم بیان شده است. گفته می‌شود هرگونه مفهومی که دلالت بر کمال داشته باشد و مستلزم نقص و محدودیت نباشد، می‌توان درباره خدا به کار برد (صفات ثبوتی). در مقابل، هر مفهومی که دلالت بر نقص و محدودیت داشته باشد، از خداوند نفی می‌شود (صفات سلبی). توحید به معنای اعتقاد به یگانگی خدا، از مهم‌ترین مباحث خداشناسی است که اساسی‌ترین آموزه اسلامی، هدف دین و قرآن دانسته شده است.

رویکرد فرقه‌های اسلامی به خداشناسی متفاوت گزارش شده است: شیعه روشی اعتدالی بین عقل‌گرایی و نقل‌گرایی دارد. در خداشناسی شیعه نه نشانی از تشبیه است و نه تعطیل؛ معتزله عقل‌گرا هستند، اشاعره، اهل حدیث و سلفیه با انکار امکان شناخت عقلی خدا، به ظواهر متون دینی بسنده می‌کنند. خدای سلفیه را دارای صورت، دست و پا، گوش، چشم و مکان‌مند توصیف کرده‌اند. خداشناسی سلفیه در قرن دوازدهم قمری از سوی وهابیت احیا و ترویج شد.

گفته شده با اینکه انکار خدا در همه دوره‌ها وجود داشت؛ اما همواره در اقلیت بوده و در هیچ دوره‌ای در جهان اسلام، شخصیت برجسته‌ای منکر خدا نبوده است.

پایه و اساس دین

خداشناسی، اساس و پایه دین و سایر ارکان آن به شمار می‌رود و دین بدون خداشناسی، بی‌معناست و شاکله خود را از دست خواهد داد.[۱] محور و اساس دعوت پیامبران را نیز معرفت به خدا برشمرده‌اند.[۲]

براساس احادیث، خداشناسی سرآمد و برترین معرفت‌ها معرفی شده است. ازجمله در روایتی، پیامبر اسلام(ص) سرآمد علم و معرفت را شناخت خدا بیان کرده است.[۳] امام علی(ع) نیز خداشناسی را سرآغاز و اساس دین[۴] و برترین معرفت‌ها[۵] شمرده است. از امام صادق(ع) نقل شده که شناخت خدا و اقرار به بندگی او برترین واجب بر انسان است.[۶] در حدیثی، هدف از خلقت بندگان، شناخت خدا بیان شده تا بندگان پس از شناخت خدا، او را عبادت کنند.[۷] در حدیث دیگری‌ آمده است که کسی که خدا را نشناسد،‌ در عبادت خدا گمراه خواهد شد.[۸]

علامه حلی،‌ متکلم شیعی در قرن هشتم قمری، خداوند را اشرف موجودات و علم به او را برترین علم شمرده است.[۹]

ضرورت خداشناسی

متکلمان مسلمان، شناخت خدا را به حکم عقل واجب می‌دانند.[۱۰][یادداشت ۱] وجوب خداشناسی را مورد اتفاق نظر عالمان مسلمان دانسته‌اند.[۱۱] متکلمان برای اثبات ضرورت و وجوب خداشناسی دلایل زیر را ذکر کرده‌اند:

  • لزوم جلوگیری از ضرر احتمالی: در طول تاریخ، پیامبرانِ متعددی از وجود خدا سخن گفته و بشر را به ایمان به خدا دعوت کرده‌اند. اگر از گفتار و رفتار آنان، یقین به وجود خدا به دست نیاید، دست‌کم احتمال وجود آن قوت می‌یابد. اگر چنین احتمالی درست باشد، نادیده گرفتن آن، زیانی بزرگ به دنبال خواهد داشت. به حکم عقل و برای جلوگیری از آن زیان بزرگ باید به تحقیق و بررسی دربارۀ خدا پرداخت.[۱۲]

أَوّلُ الدّینِ مَعرِفَتُهُ وَ کَمَالُ مَعرِفَتِهِ التّصدِیقُ بِهِ وَ کَمَالُ التّصدِیقِ بِهِ تَوحِیدُهُ وَ کَمَالُ تَوْحِیدِهِ الْإِخْلَاصُ لَه‏؛
سرآغاز دين، معرفت اوست، و كمال معرفتش تصديق ذات او، و كمال تصديق ذاتش، توحيد و يگانه دانستن او و کمال توحید اخلاص برای اوست.[۱۳]

  • لزوم شکرگذاری از مُنْعِم: شکرگذاری از کسی که نعمتی می‌بخشد، به جهت اعطای نعمت‌هایش واجب است. برای شکر و قدردانی از منعم باید او را شناخت؛ زیرا بدون شناخت او، شکرش ممکن نیست. پس شناخت مُنعِم (خدا) ضروری است.[۱۴]
  • گرایش فطری به شناخت خدا: خداشناسی و گرایش به بحث و گفتگو از خدا را از امور فطری انسان شمرده‌اند.[۱۵]

کارکردهای خداشناسی و اعتقاد به خدا

از جمله کارکردها و فواید خداشناسی و اعتقاد به خدا، آرامش روح و روان،[۱۶] هویت‌بخشی و معنابخشی به انسان و زندگی او،[۱۷] نشان دادن مسیر درست زندگی برای رسیدن به سعادت،[۱۸] نگرش مثبت به هستی و زندگی، تأمین پشتوانه نظری برای شناخت‌ها و گرایش‌های معنوی، تقویت اخلاق و تهذیب نفس،[۱۹] پشتوانه فضائل اخلاقی، ضمانت اجرایی رعایت قانون و عدالت و حقوق افراد[۲۰] و پای‌بندی به دستورات دینی[۲۱] بیان شده است.

در روایتی از امام صادق(ع) نقل شده که اگر مردم ارزش شناخت خدا را بدانند، به لذت‌ها و منافع دنیا چشم نمی‌دوزند و دنیا نزد آنان از خاکِ زیر پایشان نیز بی‌ارزش‌تر می‌گردد؛ مانند کسی که در باغ‌های بهشتی در لذتِ دائمی است، از نعمت معرفت خدا لذت می‌برد. در ادامه روایت آمده است که خداشناسی همدم هر وحشت‌زدگی، همراه هر تنهایی، روشنایی هر تاریکی، قدرت هر ناتوان و التیام‌بخش هر بیماری است.[۲۲]

محمدتقی مصباح یزدی، فیلسوف شیعه قرن چهاردهم شمسی، معتقد است که تکامل حقیقی انسان بدون شناخت خدا ممکن نیست؛ زیرا کمال انسان با قُربِ الهی تحقق می‌یابد و تقرب به خدا نیز بدون شناخت خدا ممکن نخواهد بود.[۲۳]

مفهوم‌شناسی

خداشناسی، شناخت و شناسایی خدا به عنوان آفریدگار جهان است که سه قلمرو اثبات خدا، شناخت اسما و صفات خدا و شناخت افعال خدا و نسبت او با جهان و انسان را دربرمی‌گیرد.[۲۴] اهل‌بیت(ع) در روایات، معرفت خدا و حدّ و مرز آن را با ذکر صفات الهی مشخص کرده‌اند. برای نمونه از پیامبر اکرم(ص) سؤال شد که شناخت شایسته خدا چیست؟ فرمود: اینکه بدانی که خداوند مثل و مانندی ندارد و یگانه است، ظاهر و باطن و اول و آخر اوست و هیچ کُفو و نظیری ندارد.[۲۵] امام سجاد(ع) معرفت خدا را شناخت او به صفاتی مانند وحدانیت، رأفت، رحمت، عزت،‌ علم، قدرت، برتری او بر هر چیزی، لطیف و خبیر بودن و اینکه او نافع، ضار و قاهر است و دیدگان او را نمی‌توانند درک کنند، توصیف کرده است.[۲۶] امام صادق(ع) در روایتی حد معرفت خدا را شناخت اوصاف او بیان کرده و فرموده است حدّ معرفت این است که خدایی غیر او نیست؛ شبیه و نظیری ندارد؛ قدیم و همیشه موجود است؛ هیچ چیزی مثل او نیست و سمیع و بصیر است.[۲۷] از امام باقر(ع) نیز نقل شده که معرفت خدا تصدیق خداوند و رسولش و موالات علی(ع) و پیروی از امامان(ع) و برائت از دشمنان آنها است.[۲۸]

ناصر مکارم شیرازی، میان خداشناسی، خداجوئی و خدایابی تفاوت گذاشته و خداشناسی را به مباحث صفات الهی،‌ خداجوئی را به انگیزه‌های معرفت خدا و خدایابی را به مسئله اثبات وجود خدا مربوط دانسته است.[۲۹] از نظر برخی از کلام‌پژوهان، مراتب و سطوح مختلف خداشناسی عبارتند از: شناخت ذات خدا، شناخت موجود بودن خدا و شناخت اوصاف و افعال خدا.[۳۰] گفته شده بیشترین اختلاف خداشناسان در باب شناخت خدا، اختلاف در صفات الهی است.[۳۱]

از خداشناسی و مباحث مربوط به خدا به الهیات (theology) و علم الهی نیز تعبیر شده است؛ هرچند الهیات گاهی به کل مباحث کلامی نیز اطلاق می‌شود.[۳۲]

مفهوم خدا

واژه فارسی خدا را همچون واژه عربی الله، نام ذات پروردگار دانسته‌اند؛[۳۳] بلکه گفته شده که خدا معادل واژه عربی الله است و به صورت مفرد و بدون اضافه به چیزی، فقط بر ذات پروردگار اطلاق می‌شود؛ اما در صورت اضافه به کلمات دیگر، در غیر خدا نیز به کار می‌رود مانند کدخدا و ده‌خدا.[۳۴] الله اسم خاص خدا و جامع همه صفات کمالی اوست و فقط درباره او به کار می‌رود.[۳۵]

از نظر برخی محققان،‌ مفهومی که عموم مردم از خدا می‌فهمند و هنگام شنیدن این کلمه به ذهنشان خطور می‌کند، موجودی است که آفریننده جهان است؛ اما ازآنجاکه این معنا از افعال خدا انتزاع می‌شود، فیلسوفان واجب الوجود را برای مفهوم خدا برگزیده‌اند که از ضرورت ذات او حکایت می‌کند.[۳۶]

خدا و خداوند در لغت به معنای صاحب و مالک و بزرگ خانه آمده است.[۳۷] برخی خدا را مخفف «خودآ» یا «خودآینده» به معنای موجودی که خود ‌آمده است، گفته‌اند.[۳۸]

اسماء الله به خط ممتاز سِچکین دُورْدو، خوشنویس ترکیه‌ای.

راه‌ها و انواع خداشناسی

خداشناسی در یک تقسیم‌بندی کلی، به خداشناسی حصولی (واسطه مفاهیم ذهنی) و حضوری (مستقیم و بدون واسطه مفاهیم ذهنی) تقسیم شده است.[۳۹] به گفته محمدتقی مصباح یزدی، در آیات قرآن به هر دو خداشناسی اشاره شده است. آیاتی مانند آیه فطرت، آیه میثاق و آیاتی که دلالت بر رؤیت قلبی خدا دارند،‌ بر خداشناسی حضوری دلالت دارند. هرگونه شناختی که از عبارات قرآن[۴۰] یا استدلال‌های عقلی[۴۱] به دست آید نیز شناخت حصولی به خدا شمرده می‌شود.

در یک تقسیم‌بندی، راه‌های خداشناسی به سه راه عقل، دل و تجربه تقسیم شده است. راه عقل، راهی است که در آن با مدد عقل و استدلال‌های عقلی به شناخت خدا می‌پردازد و خداشناسی عقلی گفته می‌شود. راه دل یا کشف و شهود که انسان با مراجعه به درون و باطن خویش خدای خود را می‌یابد و می‌شناسد. خداشناسی فطری و عرفانی، خداشناسی از راه دل به شمار می‌رود.[۴۲] در راه تجربه، نیز با مشاهده جهان طبیعت و پدیده‌های موجود در آن،[۴۳] به وجود خدا و شناخت اوصاف او پرداخته می‌شود. برخی، خداشناسیِ مسلمانان را به سه دسته کلامی، فلسفی و عرفانی تقسیم کرده‌اند.[۴۴]

خداشناسی فطری

یکی از راه‌های خداشناسی، خداشناسی فطری یا شناخت خدا از راه فطرت بیان شده است.[۴۵] منظور از خداشناسی فطری این است که انسان براساس نوع آفرینش و ساختمان روحی خود، خدا را می‌شناسد و در شناخت خدا نیازی به تحصیل علوم مقدماتی و استدلال ندارد.[۴۶] خداشناسی، خداجویی و خداخواهی و خداپرستی را از امور فطری انسان شمرده‌اند.[۴۷] آیاتی همچون آیه ۳۰ سوره روم معروف به آیه فطرت بر خداشناسی فطری دلالت دارند.[۴۸]

محمدتقی مصباح یزدی، خداشناسی فطری را به خداشناسی فطریِ حصولی و خداشناسی فطریِ حضوری تقسیم کرده است. مقصود از خداشناسی فطری حصولی این است که انسان با عقل فطری و خدادادی خود به وجود خدا پی ببرد و خدا را بشناسد. خداشناسی فطری حضوری نیز آن است که انسان به گونه‌ای آفریده شده که در اعماق قلبش، رابطه عمیقی با خدا دارد و هنگامی که به عمق دل خود توجه کند، آن رابطه را خواهد یافت و خدا را شهود خواهد کرد.[۴۹]

خداشناسی قرآنی

از نظر مصباح یزدی، بهترین راه شناخت خدا، مراجعه به قرآن و شناخت او از طریق معارف قرآن است.[۵۰] نام خاص خدا در قرآن، الله است.[۵۱] گفته شده در خداشناسی قرآنی، وجود خدا مسلم فرض شده و اثبات وجود او مطرح نیست؛ در قرآن افعال گوناگون خدا مورد تأکید است، خدا توصیف نمی‌شود و از صفات او سخن گفته نمی‌شود.[۵۲] بیش از سه چهارم قرآن درباره افعال خداست؛ اینکه خدا چه کرده و چه می‌کند یا چه گفته و خواهد گفت. اسمای الهی هم که در قرآن ذکر شده، به افعال خداوند اشاره دارند نه به اوصاف او.[۵۳] برخی از محققان برآنند که در قرآن بیشتر بر توحید و برتری خدا بر سایر موجودات تأکید شده است.[۵۴] به باور مرتضی مطهری، قرآن مطالعه در خلقت و مخلوقات را یکی از راه‌های شناخت خدا معرفی کرده و آن را تأییدی برای راه فطرت و قلب قرار داده است.[۵۵] صفات گوناگون خدا در قرآن را ذیل سه صفت قدرت، علم و خیر محض بودن دسته‌بندی کرده‌اند.[۵۶]

خداشناسی کلامی

برخی از متکلمان مسلمان، خدا و صفاتش را موضوع و محور علم کلام دانسته و علم کلام را به علمی که از ذات و صفات الهی بحث می‌کند، تعریف کرده‌اند.[۵۷] مباحث مطرح شده در کلام اسلامی درباره خدا را در سه دسته طبقه‌بندی کرده‌اند: اثبات وجود خدا، یگانگی خدا و صفات خدا. مباحثی همچون رؤیت خدا، خلق قرآن، جبر و اختیار، مسئله شر و لطف خدا ذیل صفات خدا بحث می‌شوند.[۵۸]

به گفته محمد مجتهد شبستری، کلام‌پژوه و روشن‌فکر دینی، متکلمان مسلمان در مباحث خداشناسی خود از روش قرآن پیروی نکرده‌اند؛ هرچند درباره همان موضوعاتی که در قرآن آمده، سخن گفته‌اند.[۵۹] از نظر شبستری، متکلمان درصدد این نبودند که خدای قرآن را تبیین کنند؛ بلکه آنها به جهت تأثیرپذیرفتن از اندیشه‌های فلسفی-دینی عصر خود، درصدد پاسخ به شبهات و پرسش‌هایی بودند که درباره خدا از سوی پیروان دیگر ادیان یا فیلسوفان مطرح می‌شد.[۶۰] در کلام اسلامی به اثبات وجود خدا پرداخته و به جای بحث از افعال خدا، از ذات و صفات خدا سخن گفته شد.[۶۱] متکلمان تعبیراتی درباره خدا به کار برده‌اند که در قرآن نیامده است.[۶۲]

خداشناسی فلسفی

خدا همواره یکی از مهم‌ترین مفاهیم در تاریخ فلسفه بوده[۶۳] و خداشناسی بخش عمده‌ای از مباحث فیلسوفان مسلمان را به خود اختصاص داده است.[۶۴] در خداشناسی فلسفی، افزون بر اثبات وجود خدا با دلایل فلسفی و عقلی، صفات خدا و دیگر مسائل مربوط به خدا نیز با عقل اثبات می‌شود.[۶۵] محور خداشناسی در فلسفه اسلامی مفهوم واجب الوجود است[۶۶] و فیلسوفان مسلمان عنوان واجب الوجود را به جای واژه خدا یا الله به کار می‌برند.[۶۷][یادداشت ۲]

مرتضی مطهری، خداشناسی از راه عقل و فلسفه را از دشوارترین و کامل‌ترین راه‌های خداشناسی به شمار آورده‌[۶۸] و براین باور است خداشناسی و مسائل پیرامونی آن تنها از راه عقل و فلسفه است که می‌تواند به صورت یک علم کارآمد، پاسخگوی همه مسائل مورد نیاز بشر درباره خدا باشد.[۶۹] برخی نیز برآنند خداشناسی و بحث از خدا، اساساً مسئله و بحث فلسفی است.[۷۰]

گفته شده در سنت فلسفه اسلامی، یعقوب بن اسحاق کندی، از فیلسوفان مسلمان قرن سوم قمری، برای نخستین بار فلسفه را به علم به علت اُوْلی (خدا) تعریف کرد و سایر مباحث فلسفی را ذیل شناخت خدا قرار داد.[۷۱] ابن‌سینا نیز هدف فلسفه را شناخت خدا دانسته است.[۷۲] محمدتقی مصباح یزدی، فیلسوف شیعه قرن چهاردهم شمسی، خداشناسی را ارزشمندترین و برترین علوم فلسفی می‌داند.[۷۳] در کتاب‌های فلسفه اسلامی، بخشی به خداشناسی اختصاص دارد که «الهیات بالمعنی الاخص» نامیده می‌شود.[۷۴]

خداشناسی عرفانی

خدا در عرفان دینی، مفهومی محوری است تا جایی که گفته شده عرفان در ادیان ابراهیمی چیزی جز تلاش برای شناخت خدا و رسیدن به او نیست.[۷۵] خداشناسی عرفانی را مبتنی بر نظریه وحدت شخصی وجود دانسته‌اند.[۷۶] این نظریه ویژگی اصلی خداشناسی عرفانی به شمار می‌رود.[۷۷] طبق این نظریه، یک وجود نامتناهی، تمام هستی و واقعیت در همه سطوح و مراتب را پر کرده و جایی برای دیگری باقی نگذاشته است. آن وجود نامتناهی همان خداست.[۷۸] خداشناسی عرفانی، متوقف بر تزکیه و تصفیه قلب و کشف و شهود است و عارف در شناخت خدا با عقل و استدلال و تفکر سروکار ندارد.[۷۹] ازاین‌رو، خداشناسی عرفانی را شخصی (خصوصی) شمرده‌اند که برای دیگران قابل انتقال و تعلیم و تعلّم نیست.[۸۰] از نظر اهل عرفان، خدا ورای اندیشه و عقل بشری است و شناخت کلامی و فلسفیِ خدا، شناخت سطحی و مرتبه پایین‌تر از شناخت عرفانی است.[۸۱]

برخی از منتقدان فلسفه و عرفان، خداشناسی فلسفی و عرفانی را مخالف خداشناسی دینی و وحیانی و خدای فلسفه و عرفان را متفاوت از خدای دین پنداشته‌اند.[۸۲] غلامرضا فیاضی، از اساتید فلسفه اسلامی در قم، این سخن را بی‌اساس دانسته و معتقد است خدای فلسفه و فیلسوف همان خدایی است که اسلام و قرآن و روایات از آن به الله تعبیر می‌کنند. فیلسوف به دنبال شناخت خدای قرآن و روایات است.[۸۳] عبدالرسول عبودیت، از اساتید فلسفه اسلامی در قم، معتقد است با توجه به ویژگی‌هایی که در متون دینی و فلسفی برای خدا بیان شده، خدای فلسفه دقیقاً همان خدای دین (الله) است.[۸۴]

آیا شناخت خدا ممکن است؟

گفته شده عموم فیلسوفان مسلمان و متکلمان امامیه،[یادداشت ۳] شناخت ذات و حقیقت خداوند را ناممکن دانسته‌اند.[۸۵] در احادیث متعددی نیز بر عدم امکان شناخت ذات خدا تأکید شده است.[۸۶] دلیل عدم امکان شناخت ذات خدا این است که ذات خداوند نامتناهی است و هیچ مفهوم، مثل و مانندی ندارد.[۸۷] از سوی دیگر، شناخت مستلزم نوعی احاطه علمی بر معلوم است. ازآنجاکه موجود محدود (انسان) نمی‌تواند بر موجود نامحدود (خدا) احاطه یابد، شناخت ذات خدا ناممکن است.[۸۸] با این حال، بیشتر فیلسوفان و متکلمان مسلمان عقل انسان را در شناخت اسما و صفات و افعال الهی توانمند می‌دانند؛[۸۹] گرچه طرفداران نظریه تعطیل صفات، معتقدند عقل انسان راهی به شناخت خدا و صفات و افعال الهی ندارد. ازاین‌رو، باید به صفاتی که در قرآن و روایات ذکر شده، بدون علم به معنای حقیقی آنها اعتراف کرد و ایمان آورد.[۹۰] برخی از الهی‌دانان نیز قائل به الهیات سلبی بوده و براین باورند که فقط به شیوه سلبی درباره خدا و صفات او می‌توان سخن گفت؛ زیرا خداوند شبیه هیچ مخلوقی نیست.[۹۱] مشهور معتزله،[۹۲] ملا رجبعلی تبریزی و شاگردش قاضی سعید قمی، از عارفان شیعی قرن دوازدهم قمری، را از طرفداران الهیات سلبی شمرده‌اند.[۹۳]

به گفته مصباح یزدی،‌ وجود شمار فراوان آیات قرآن پیرامون صفات خدا و نیز تشویق قرآن به تفکر و تدبر در آیات قرآن، تردیدی باقی نمی‌گذارد که انسان باید توان فهم و درک صفات الهی را داشته باشد؛ در غیر این صورت، آیات فراوانی از قرآن بیهوده خواهد بود.[۹۴]

درباره امکان شناخت خداوند از طریق عقل دو دیدگاه کلی مطرح شده است: عقل‌گرایان همچون فیلسوفان مسلمان و متکلمان امامیه و معتزله، شناخت خدا را ممکن و ظاهرگرایانی همچون حنابله و اهل‌حدیث و اخباریون شیعه مانند محمدامین استرآبادی و حس‌گرایانی همچون اقبال لاهوری و مهندس بازرگان، عقل بشر را از معرفت خدا ناتوان دانسته‌اند.[۹۵] نقدهای مختلفی به دیدگاه دوم مطرح و گفته شده شناخت خداوند ممکن است و انسان می‌تواند با عقل و تفکر عقلی خدا را بشناسد؛ هرچند شناخت انسان به خدا محدود و شناخت حقیقت خدا خارج از توان عقل انسان است.[۹۶] عارفان مسلمان نیز گاه به مخالفت با شناخت عقلی خدا و گاه به تحقیر آن پرداخته‌اند.[۹۷]

اثبات وجود خدا

درباره اینکه آیا در قرآن برای اثبات خدا، استدلالی ذکر شده است یا خیر، اختلاف‌نظر هست. از نظر علامه طباطبایی، قرآن اصل وجود خدا را بدیهی و مسلم می‌داند و برای پذیرفتن وجود او نیازی به برهان و استدلال‌ورزی نمی‌بیند. او معتقد است در قرآن، هرجا از خدا سخن گفته شده، درباره صفات او مانند توحید است نه اثبات وجود او.[۹۸] ناصر مکارم شیرازی، مفسر قرآن، نیز براین باور است براساس آیات قرآن،‌ رسالت اصلی پیامبران، زدودن آثار شرک و بت‌پرستی بوده نه اثبات وجود خدا؛ زیرا وجود خدا در فطرت هر شخص نهفته است؛[۹۹] اما به گفته محمدتقی مصباح یزدی، بسیاری از مفسران، آیات متعددی را ناظر به اثبات وجود خدا دانسته و مفاد آنها را به صورت برهان‌هایی درآورده‌اند که بازگشت بیشتر آنها به برهان نظم است.[۱۰۰] از نظر مصباح یزدی، هرچند قرآن وجود خدا را بی‌نیاز از استدلال دانسته و به درصدد اثبات وجود خدا برنیامده است؛ ولی می‌توان از آیات قرآن، استدلال‌هایی برای اثبات خدا به دست آورد.[۱۰۱]

درباره اثبات‌پذیر یا اثبات‌ناپذیر بودن وجود خدا دیدگاه‌های مختلفی ارائه شده است. برخی به صورت کلی وجود خداوند را اثبات‌پذیر و اثبات‌شده می‌دانند. گروهی همچون عارفان، اثبات‌پذیری وجود خدا از طریق عقل را نفی می‌کنند و معتقدند خدا را از راه دل و شهود باید شناخت نه از طریق عقل. خداناباوران نیز وجود را عقلاً اثبات‌ناپذیر می‌دانند.[۱۰۲]

بعضی از فیلسوفان وجود خدا را بدیهی و بی‌نیاز از اثبات دانسته‌اند.[۱۰۳] برای نمونه علامه طباطبایی با بدیهی شمردن وجود خدا، برهان‌های اثبات خدا را توجه و تنبیه به آن امر بدیهی می‌داند.[۱۰۴] آیه «أَ فِی اللَّهِ شَکُّ فاطِرِ السَّماواتِ وَ الْأَرْض‏؛ آيا در خدا که آفریننده آسمان‏‌ها و زمین است، تردید هست؟»[۱۰۵] را اشاره بر بدیهی بودن خدا دانسته‌اند.[۱۰۶] به نظر مصباح یزدی، همه فیلسوفان و متکلمان مسلمان معتقدند که علم حصولی به خدا از طریق برهان عقلی و فلسفی ممکن است و برهان‌های متعددی نیز برای آن ارائه کرده‌اند.[۱۰۷] برخی از برهان‌های اثبات خدا که در سنت کلام و فلسفه اسلامی مورد توجه قرار گرفته‌اند، از این قرارند: برهان امکان و وجوب، برهان صدیقین، برهان نظم، برهان علیت، برهان معجزه، برهان حدوث، برهان حرکت و برهان فسخ عزائم.[۱۰۸] ابن‌سینا برهان امکان و وجوب[۱۰۹] و ملاصدرا برهان صدیقین[۱۱۰] را بهترین و مطمئن‌ترین برهان دانسته‌اند.

نام‌های خدا

نام‌های خداوند در قرآن را ۱۳۲ مورد برشمرده‌اند.[۱۱۱] در برخی روایات، نام‌های خداوند ۹۹ اسم ذکر شده است.[۱۱۲] در دعای جوشن کبیر، هزار اسم برای خداوند نام برده شده است.[۱۱۳] شایع‌ترین اسامی خدا در قرآن، الله، اله و رب گفته شده است.[۱۱۴]

به گفته علی‌اکبر دهخدا در لغت‌نامه دهخدا،‌ در ادبیات مذهبی فارسی نیز کلمات و اسامی فراوانی برای خدا به کار رفته که برخی از آنها عبارتند از: آفریدگار، آفریننده، باراِلٰه، بارپروردگار، باری تعالی، باری، اِله، اَللّٰه، جهان‌آرا، جهان‌آفرین، پروردگار، جهان‌داور، حضرت احدیت، پاک‌داد، جان‌آفرین، حضرت کبریائی، حضرت عزت، چاره‌ساز، جهان‌بان، ایزد متعال، گیتی آرای، یزدان، دادآفريد، دادآور، دادگر، دادار، داور، سبب‌ساز.[۱۱۵]

به گفته جعفر سبحانی، متکلم شیعه، بسیاری از متکلمان و مفسران مسلمان، اسم‌های خدا را توقیفی دانسته‌اند؛ یعنی معتقدند انسان مجاز نیست غیر از اسما و صفاتی که در قرآن و روایات برای خدا ذکر شده، نام یا صفت دیگری را به او نسبت دهد.[۱۱۶]

احترام به اسمای الهی را واجب و مسّ نام‌های خدا بدون طهارت را حرام دانسته‌اند.[۱۱۷]

صفات و افعال خدا

گفته می‌شود با توجه به کمالات نامتناهی خداوند، هرگونه مفهومی که دلالت بر کمال داشته باشد و مستلزم نقص و محدودیت نباشد، قابل اطلاق و صدق بر خداوند است.[۱۱۸] در مقابل، هر مفهومی که دلالت بر نقص و محدودیت داشته باشد، از خداوند نفی می‌شود.[۱۱۹] صفات خدا از جهات مختلف به صورت تقسیم‌‌بندی‌های گوناگون ذکر شده‌اند. ازجمله تقسیم‌بندی‌های رایج عبارتند از:

  • صفات ثبوتی و سلبی: صفات ثبوتی، به صفاتی گفته می‌شود که کمالی از کمالات را برای خداوند اثبات می‌کنند. در مقابل، صفات سلبی، صفاتی‎‌اند که بر سلب و نفی نقص و محدودیت از ذات خداوند دلالت دارند.[۱۲۰] به صفات ثبوتی، صفات جمالیه و به صفات سلبی، صفات جلالیه نیز گفته می‌شود.[۱۲۱] به گفته جعفر سبحانی، متکلمان مسلمان صفات ثبوتی یا جمالی را منحصر در هشت صفت کرده‌اند: حیات، علم، قدرت، سمع،‌ بصر، اراده، تکلم و غنی (بی‌نیازی). صفات سلبی را نیز منحصر در هفت صفتِ نفی جسمانیت، نفی جوهر بودن، نفی عَرَض بودن، دیده نشدن، مکان‌مند نبودن،‌ حالّ در غیر نبودن و عدم اتحاد با چیزی دانسته‌اند.[۱۲۲]
  • صفات ذاتی و فعلی: صفات ذاتی، صفاتی هستند که در توصیف ذات الهی به آنها، تصور ذات کافی است.[۱۲۳] این صفات از ذات الهی انتزاع می‌شود. حیات، علم و قدرت، مهم‌ترین صفات ذاتی شمرده شده‌اند.[۱۲۴] به صفاتی که از نوعی رابطه میان خدا و مخلوقاتش انتزاع می‌شود، صفات فعلی گفته می‌شود؛ مانند خالقیت، رازقیت، ربوبیت و الوهیت.[۱۲۵]

به باور مصباح یزدی، تمام کارهای خداوند مانند آفرینش جهان و انسان، رزق و هدایت در خلق و تدبیر خلاصه می‌شود و این دو، عام‌ترین مفاهیمی هستند که بر افعال الهی صدق می‌کنند.[۱۲۶] براساس توحید در خالقیت، خداوند همه موجودات جهان را آفریده و به مقتضای توحید در ربوبیت، خداوند تدبیرکننده جهان و همه موجودات است.[۱۲۷] اشاعره، خدا را خالق همه افعال انسان می‌دانند؛ اما معتزله معتقدند خداوند افعال انسان را به خود آنها واگذار کرده و انسان، خالق افعالش است.[۱۲۸] شیعیان و فلاسفه بر این باورند که انسان، فاعل کارهایش است؛ اما مستقل نیست.[۱۲۹]

یگانگی و یکتایی خدا

توحید به معنای اعتقاد به یگانگی خدا،[۱۳۰] اساسی‌ترین آموزه اسلامی و ریشه تمام معارف اسلامی،[۱۳۱] و هدف مشترک همه پیامبران دانسته شده است.[۱۳۲] هدف دین[۱۳۳] و هدف اصلی قرآن[۱۳۴] را نیز اثبات توحید دانسته‌اند. علامه طباطبایی معتقد است از دیدگاه قرآن، دین و همه معارف دینی، بر توحید استوارند. توحید اصل است و سایر معارف دینی فروع و شاخ و برگ‌های آن‌اند.[۱۳۵]

خوشنویسی شعار توحیدی «لا اله الا الله»، بخط محمد ازوچای، خوشنویس ترکیه‌ای

در آیات متعددی از قرآن و با تعابیر گوناگون درباره توحید سخن گفته شده است[۱۳۶] ازجمله: «لا إله إلّا الله»،[۱۳۷] «لا إله إلّا هو»،[۱۳۸] «إلهُکُم إلهٌ واحِد»[۱۳۹] و «ما مِن إلهٍ إلّا الله»[۱۴۰] و «قُل هُوَ اللهُ أحَد».[۱۴۱]

برای توحید مراتب و اقسام گوناگونی بیان شده است که برخی از آنها عبارتند از: توحید در ذات، توحید در صفات، توحید در افعال (توحید در خالقیت، توحید در ربوبیتتوحید در عبادت.[۱۴۲] برخی از اندیشمندان مسلمان، توحید را به دو بخش نظری (مربوط به عالم شناخت) و عملی (مربوط به حوزه عمل) تقسیم کرده‌اند.[۱۴۳]

برخلاف موحدان، دوگانه‌پرستان (ثنویون) جهان را دارای دو مبدأ و دو خدا می‌دانند: خدای خیر (یزدان) و خدای شر (اهریمن).[۱۴۴] به گفته عبدالله جوادی آملی، آنان براساس اصل سنخیت و سازگاری علت و معلول، معتقدند در جهان، موجودات متضادی مانند نور و ظلمت و خیر و شر وجود دارد. ازاین‌رو، خالق هر کدام باید متناسب با آنها باشد. بنابراین جهان دارای دو خدای خیر و شر است.[۱۴۵]

خداشناسی تطبیقی مذاهب اسلامی

خداشناسی فرقه‌های کلامی اسلامی با توجه به روش کلامی آنها مختلف گزارش شده است. روش شیعیان در خداشناسی را،‌ روش میانه و اعتدالی گفته‌اند؛ یعنی تبیین و استدلال بر پایه عقل و وحی در کنار یکدیگر. آنان علی‌رغم پذیرش اصالت و اعتبار عقل، محدودیت‌های آن را نیز می‌پذیرند.[۱۴۶] ازاین‌رو، گفته شده در خداشناسی شیعه نه نشانی از تشبیه است و نه تعطیل.[۱۴۷] همین ویژگی را امتیاز شیعه نسبت به دیگر مذاهب بیان کرده‌اند.[۱۴۸] شیعیان امامیه خدا را یکتا و بی‌همتا دانسته و هیچ گونه ترکیب و کثرتی در ذات او قائل نیستند. ازاین‌رو، آنان به همه مراتب توحید معتقدند.[۱۴۹] توحید صفاتی شیعه با معتزله را متفاوت شمرده‌اند؛ زیرا معتزله ذات خدا را خالی از هر گونه صفت می‌داند؛ برخلاف شیعه که معتقد به عینیت صفات با ذات الهی است. توحید افعالی شیعه نیز با توحید افعالی اشاعره متفاوت تلقی شده؛ زیرا براساس توحید افعالی اشاعره، همه افعال انسان مستقیم از جانب خداست و موجودات جهان خالق افعال خود نیستند؛ اما طبق توحید افعالی شیعه، افعال اختیاری انسان در طول فعل خداوند بوده و هم به خدا و هم به انسان منسوب هستند.[۱۵۰]

اهل‌حدیث که با استدلال عقلی مخالف و نقل‌گرا و ظاهرگرا هستند، براین باورند که در بحث خداشناسی به هر چه در قرآن و احادیث آمده، باید بدون تأویل و تفسیر ایمان آورد، ازجمله استوای خدا بر عرش.[۱۵۱] اهل‌حدیث با آنکه خدا را جسمانی و مکان‌مند نمی‌دانند، او را در قیامت قابل رؤیت می‌دانند.[۱۵۲] برخی از فرقه‌های کلامی اهل‌سنت مانند مُجَسّمه و کَرّامیّه، خداوند را جسمانی و مکانمند توصیف کرده و معتقدند دیدن خدا در دنیا و آخرت ممکن است.[۱۵۳]

متکلمان معتزلی با روش عقل‌گرایی،[۱۵۴] خداوند را نه جسم می‌دانستند و نه عَرَض؛ بلکه او را خالق جواهر و اعراض توصیف می‌کردند که با هیچ یک از حواس ظاهری قابل درک نیست، مکان ندارد و در دنیا و آخرت نیز قابل مشاهده نیست. آنان قدیم بودن صفات ذات و نیز زائد بودن صفات بر ذات را منکرند.[۱۵۵] توحید صفاتی را مشخصه مکتب معتزله شمرده‌اند.[۱۵۶]

اشاعره نیز خدا را جسمانی و مکان‌مند نمی‌دانند؛ اما معتقدند خدا در آخرت با چشم سر دیده می‌شود.[۱۵۷] از نظر متکلمان اشعری، ذات خداوند دارای صفاتی چون اِستوای بر عرش، دارای دست، صورت و چشم است؛ ولی چگونگی این صفات برای ما روشن نیست و صفات الهی از اساس با صفات انسان متفاوت است.[۱۵۸] آنها صفات ذات را مانند ذات خدا قدیم می‌دانند. ازاین‌رو، قائل به قدمای هشت‌گانه هستند.[۱۵۹] مشخصه مکتب اشاعره را توحید افعالی دانسته‌اند.[۱۶۰]

سَلَفیّه، شناخت عقلی خدا و صفاتش را ناممکن می‌دانند و برای شناخت خدا به ظاهر قرآن و سنت و آرای سلف بسنده می‌کنند.[۱۶۱] پیروان سلفیه، معتقدند شناخت خدا در دنیا ممکن نیست؛ اما در آخرت خدا را به ذاتش می‌توان شناخت؛ زیرا خدا در آخرت قابل مشاهده است.[۱۶۲] با این حال، آنان اثبات خدا را ممکن می‌دانند و از راه‌هایی مانند تأمل در مخلوقات و براهینی همچون فطرت و برهان حدوث به اثبات آن می‌پردازند.[۱۶۳] خدای سلفیه را دارای صورت، دست و پا، گوش، چشم و مکان‌مند توصیف کرده‌اند؛ خدای آنان در آسمان است.[۱۶۴] باورهای سلفیه در قرن دوازدهم قمری از سوی وهابیت احیا و ترویج شد.[۱۶۵] وهابیان در مباحث خداشناسی بیشتر بر روی توحید عبادی تأکید دارند و با تفسیر خاصی از آن، پیروان مذاهب دیگر را تکفیر می‌کنند.[۱۶۶]

انکار خدا

مادی‌گرایانی که هستی را برابر با ماده می‌دانند، وجود خدا را به عنوان موجود غیرمادی و فراطبیعی انکار می‌کنند.[۱۶۷] این ادعا گزاف و بی‌دلیل شمرده شده و گفته شده تجربه حسی و مادی در ماورای قلمروی خودش (یعنی ماورای طبیعت) نمی‌تواند چیزی را اثبات یا نفی کند.[۱۶۸] محمدتقی مصباح یزدی، براهین اثبات خدا برای بطلان برابری هستی با ماده را کافی می‌داند.[۱۶۹] همچنین با توجه به امکان ذاتی وجود خدا، گفته شده منکر خدا باید همه براهین اثبات خدا را رد و سپس دلایلی برای انکار او اقامه کند.[۱۷۰]

از نظر مرتضی مطهری، اندیشه مادی‌گرایی و انکار خدا در همه دوره‌ها بوده و پیش از اسلام در دوران جاهلیت نیز وجود داشته است. از قرن دوم قمری، مادی‌گراها آزادانه اندیشه‌های خود را ابراز و ترویج می‌کردند و حتی در مسجد الحرام و مسجد النبی نیز به گفتگو و بحث می‌پرداختند. با این حال، در هیچ دوره‌ای در جهان اسلام، شخصیت برجسته‌ای منکر خدا و طرفدار مادی‌گرایی نبوده است. به باور او، در قرن بیستم با ترجمه کتاب‌های مادی‌گرایان، این اندیشه در جهان اسلام جانی تازه گرفت و پیروانی به دست آورد؛ اما به زودی بی‌پایگی آن ظاهر و معلوم گشت که منکران خدا در جهان اسلام، جز تکرار مطالب همیشگی، پاسخی در برابر خداباوران ندارند.[۱۷۱] به گفته مطهری[۱۷۲] و جعفر سبحانی،[۱۷۳] مادی‌گرایی به دنبال رنسانس علمی و عصر روشنگری، در قرن هجده و نوزده میلادی در اروپا رواج پیدا کرد؛ اما در قرن بیستم به افول گرایید. انکار خدا را باوری همواره در اقلیت و خداباوری را اندیشه‌ای رایج در میان اقوام و ملت‌های گوناگون دانسته‌اند.[۱۷۴]

مواردی مانند نارسایی مفاهیم کلیسا درباره خدا و خشونت‌های آن در قبال دانشمندان،[۱۷۵] نارسایی مفاهیم فلسفی غرب درباره خدا،[۱۷۶] نارسایی برخی از مفاهیم اجتماعی و سیاسی،[۱۷۷] اظهارنظر غیرمتخصصین درباره خدا[۱۷۸] و معرفی اشتباهِ خدا،[۱۷۹] زهدمآبی و تعلیمات خلاف حقیقت برخی از مبلغان دین،[۱۸۰] نظریه تکامل،[۱۸۱] جایگزینی تجربه‌گرایی به جای عقل‌گرایی[۱۸۲] و نامناسب بودن محیط اجتماعی و اخلاقی[۱۸۳] را ازجمله علل و عوامل گرایش به مادی‌گرایی و انکار خدا ذکر کرده‌اند.

در دوران نخستین اسلامی به منکران خدا، دهری، زندیق یا ملحد گفته می‌شد؛[۱۸۴] چنانکه الحاد و آتئیسم نیز در مباحث الهیاتی جدید برای خداناباوری به کار می‌رود.[۱۸۵]

کتاب راه خداشناسی و شناخت صفات او نوشته جعفر سبحانی

کتاب‌شناسی

کتاب‌های متعددی پیرامون خداشناسی نگارش و منتشر شده است که برخی از آنها عبارتند از:

  • راه خداشناسی و شناخت صفات او نوشته جعفر سبحانی. این کتاب درصدد توضیح اصول اساسی خداشناسی با صورت علمی و منطقی بوده و با هدف عرضه صحیح و به روز عقاید مذهبی نگارش و از سوی انتشارات مکتب اسلام منتشر شده است.[۱۸۶]
  • خداشناسی (مجموعه کتب آموزشی معارف قرآن)، محمدتقی مصباح یزدی، این کتاب که درس‌های پیاده شده مصباح یزدی است، نخستین جلد از مجموعه معارف قرآنی است که به شناخت خدا، توحید و صفات و افعال او می‌پردازد.[۱۸۷] این کتاب نخستین بار در سال ۱۳۸۹ش از سوی مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمينى چاپ شده است.

«خداشناسی» اثر عبدالرسول عبودیت و مجتبی مصباح، «درآمدی بر خداشناسی فلسفی» نوشته محسن جوادی، «خداشناسی (پاسخ به شبهات کلامی)» اثر محمدحسن قدردان قراملکی، «خدا در حکمت و شریعت» تألیف محمدحسن قدردان قراملکی، «خدا در اندیشه انسان» پنج سخنرانی پیاده‌شده از مرتضی مطهری، «خدا در اندیشه بشر» اثر عبدالله نصری و «فلسفه الهیات بالمعنی الاخص؛ درآمدی بر خداشناسی فلسفی» به قلم مهدی عبداللهی از دیگر کتاب‌هایی است که پیرامون خداشناسی منتشر شده است.

پانویس

  1. سبحانی و برنجکار، معارف و عقاید ۳، ۱۳۹۵ش، ص۸۴.
  2. مصباح یزدی، خداشناسی، ۱۳۸۹ش،‌ ص۵۳.
  3. شیخ صدوق، التوحید، ۱۳۹۸ق، ص۲۸۴و۲۸۵.
  4. نهج‌البلاغه، تصحیح صبحی صالح، خطبه ۱، ص۳۹.
  5. تمیمی آمدی، غرر الحكم و درر الکلم، ۱۴۱۰ق، ص۷۱۲.
  6. خزاز رازی، کفایة الاثر، ۱۴۰۱ق، ص۲۶۲.
  7. شیخ صدوق، علل الشرایع، ۱۳۸۵ش، ج۱،‌ ص۹.
  8. کلینی، الکافی، ۱۴۰۷ق، ج۱، ص۱۸۰؛ عیاشی، تفسیر العیاشی، ۱۳۸۰ق، ج۲، ص۱۱۶.
  9. علامه حلی، مناهج الیقین، ۱۴۱۵ق، ص۴۱.
  10. برای نمونه نگاه کنید به: علامه حلی،‌ نهج الحق و کشق الصدق، ۱۹۸۲م، ص۵۱؛ ابن‌میثم بحرانی، قواعد المرام فی علم الکلام، ۱۴۰۶ق، ص۲۸.
  11. فاضل مقداد، شرح الباب الحادی عشر، ۱۴۲۷ق، ص۱۲.
  12. سبحانی، الالهیات، ۱۴۱۳ق، ج۱،‌ ص۲۴و۲۵؛ سبحانی، راه خداشناسی و شناخت صفات او، ۱۳۷۵ش، ص۹-۱۲.
  13. نهج البلاغه، تصحیح صبحی صالح، خطبه اول، ص۳۹.
  14. نگاه کنید به: علامه حلی، نهج الحق و کشف الصدق، ۱۹۸۲م، ص۵۱؛ ابن‌میثم بحرانی، قواعد المرام فی علم الکلام، ۱۴۰۶ق، ص۲۸و۲۹.
  15. طباطبایی، اصول فلسفه و روش رئالیسم، ۱۳۹۰ش، ج۵،‌ ص۳۹-۴۲؛ مکارم شیرازی، پیام قرآن،‌ ۱۳۸۶ش، ج۲، ص۴۲و۴۳.
  16. مطهری، پاورقی اصول فلسفه و روش رئالیسم، ۱۳۹۰ش، ج۵، ص۴۴.
  17. مصباح یزدی، خداشناسی، ۱۳۸۹ش، ص۵۳.
  18. مصباح یزدی، خداشناسی، ۱۳۸۹ش، ص۵۳.
  19. سبحانی و برنجکار، معارف و عقاید ۳، ۱۳۹۵ش، ص۸۵و۸۶.
  20. مطهری، پاورقی اصول فلسفه و روش رئالیسم، ۱۳۹۰ش، ج۵، ص۴۴و۴۵.
  21. سبحانی و برنجکار، معارف و عقاید ۳، ۱۳۹۵ش، ص۸۷.
  22. کلینی، الکافی، ۱۴۰۷ق، ج۸، ص۲۴۷ و۲۴۸.
  23. مصباح یزدی، آموزش فلسفه، ۱۳۹۴ش، ج۲، ص۴۱۲.
  24. سبحانی و برنجکار، معارف و عقاید ۳، ۱۳۹۵ش، ص۸۲.
  25. شیخ صدوق، التوحید، ۱۳۹۸ق، ص۲۸۴و۲۸۵.
  26. کلینی، الکافی، ۱۴۰۷ق، ج۵، ص۳۶؛ شیخ طوسی، تهذيب الأحكام ۱۴۰۷ق، ج‏۶، ص۱۴۱.
  27. خزاز رازی، کفایة الاثر، ۱۴۰۱ق، ص۲۶۲.
  28. کلینی، الکافی، ۱۴۰۷ق، ج۱، ص۱۸۰.
  29. مکارم شیرازی، پیام قرآن، ۱۳۸۶ش، ج۴،‌ ص۸.
  30. سعیدی‌مهر، آموزش کلام اسلامی ۱، ۱۳۸۸ش، ص۲۷و۲۸.
  31. سعیدی‌مهر، آموزش کلام اسلامی ۱، ۱۳۸۸ش، ص۲۸.
  32. ربانی گلپایگانی، «الهیات»، ص۳۹۳-۳۹۸.
  33. برهان، فرهنگ فارسی برهان قاطع، ۱۳۸۰ش، ص۳۲۷؛ نفیسی، فرهنگ نفیسی، نشر کتابفروشی خیام، ج۲، ص۱۳۳۲.
  34. دهخدا، لغت‌نامه دهخدا، ج۶، ص۹۵۵۶، ذیل واژه خدا.
  35. مصباح یزدی، خداشناسی، ۱۳۸۹ش، ص۵۷و۵۸.
  36. خسروپناه، مسائل جدید کلامی و فلسفه دین، ۱۳۹۳ش، ج۱، ص۵۵.
  37. برهان، فرهنگ فارسی برهان قاطع، ۱۳۸۰ش، ص۳۲۷؛ نفیسی، فرهنگ نفیسی، نشر کتابفروشی خیام، ج۲، ص۱۳۳۲.
  38. برهان، فرهنگ فارسی برهان قاطع، ۱۳۸۰ش، ص۳۲۷؛ نفیسی، فرهنگ نفیسی، نشر کتابفروشی خیام، ج۲، ص۱۳۳۲.
  39. مصباح یزدی، خداشناسی، ۱۳۸۹ش، ص۷۳و۷۴.
  40. مصباح یزدی، خداشناسی، ۱۳۸۹ش، ص۷۸و۷۹.
  41. مصباح یزدی، آموزش عقاید، ۱۳۸۴ش، ص۴۴.
  42. سعیدی‌مهر، آموزش کلام اسلامی ۱، ۱۳۸۸ش، ص۲۹و۳۰.
  43. سعیدی‌مهر، آموزش کلام اسلامی ۱، ۱۳۸۸ش، ص۲۹و۳۰.
  44. هاشمی، «خدا (۲)»، ص۲۱۷.
  45. مطهری، پاورقی اصول فلسفه و روش رئالیسم، ۳۹۰ش، ج۵، ص۶۸؛ مصباح یزدی، آموزش عقاید، ۱۳۸۴ش، ص۴۵.
  46. مطهری، پاورقی اصول فلسفه و روش رئالیسم، ۳۹۰ش، ج۵، ص۶۸.
  47. مطهری، پاورقی اصول فلسفه و روش رئالیسم، ۳۹۰ش، ج۵، ص۶۸؛ مصباح یزدی، آموزش عقاید، ۱۳۸۴ش، ص۴۵.
  48. مطهری، پاورقی اصول فلسفه و روش رئالیسم، ۳۹۰ش، ج۵، ص۷۳.
  49. مصباح یزدی، خداشناسی، ۱۳۸۹ش، ص۷۴و۷۵.
  50. مصباح یزدی، خداشناسی، ۱۳۸۹ش، ص۵۴.
  51. هاشمی، «خدا (۲)»، ص۲۱۵.
  52. مجتهد شبستری، «خدا در کلام اسلامی»، ص۷۵.
  53. مجتهد شبستری، «خدا در کلام اسلامی»، ص۷۵و۷۶.
  54. هاشمی، «خدا (۲)»، ص۲۱۶.
  55. مطهری، پاورقی اصول فلسفه و روش رئالیسم، ۳۹۰ش، ج۵، ص۹۲و۹۳.
  56. هاشمی، «خدا (۲)»، ص۲۱۶.
  57. برای نمونه نگاه کنید به: علامه حلی، مناهج الیقین، ۱۴۱۵ق، ص۴۱؛ فاضل مقداد، ارشاد الطالبین، ۱۴۰۵ق، ص۱۵؛ جرجانی، التعریفات، ۱۳۷۰ش، ص۸۰.
  58. هاشمی، «خدا (۲)»، ص۲۱۸.
  59. مجتهد شبستری، «خدا در کلام اسلامی»، ص۷۵.
  60. مجتهد شبستری، «خدا در کلام اسلامی»، ص۷۶و۷۷.
  61. مجتهد شبستری، «خدا در کلام اسلامی»، ص۷۷.
  62. مجتهد شبستری، «خدا در کلام اسلامی»، ص۷۷.
  63. هاشمی، «خدا (۲)»، ص۲۱۴.
  64. صلواتی، «خدا در فلسفه اسلامی»، ص۸۶.
  65. مطهری، پاورقی اصول فلسفه و روش رئالیسم، ۳۹۰ش، ج۵، ص۹۲.
  66. مطهری، کلیات علوم اسلامی، ۱۴۰۲ش، ج۱، ص۱۹۵.
  67. برای نمونه نگاه کنید به: ابن‌سینا، الشفاء-الهیات، ۱۴۰۴ق، ص۳۷و۳۸، ۴۳ و ۳۴۳؛ ابن‌سینا، التعلیقات، ۱۴۰۴ق، ص۱۵۸، ۱۷۵ و ۱۸۴؛ ملاصدرا، الحکمة المتعالیة، ۱۹۸۱م، ج۶، ص۱۱، ۴۱، ۵۷، ۹۲؛ عبودیت، اثبات وجود خدا به روش اصل موضوعی، ۱۳۸۹ش، ص۱۷-۱۹.
  68. مطهری، پاورقی اصول فلسفه و روش رئالیسم، ۳۹۰ش، ج۵، ص۹۱و۹۲.
  69. مطهری، پاورقی اصول فلسفه و روش رئالیسم، ۳۹۰ش، ج۵، ص۹۲و۹۳.
  70. عبودیت، اثبات وجود خدا به روش اصل موضوعی، ۱۳۸۹ش، ص۲۸.
  71. صلواتی، «خدا در فلسفه اسلامی»، ص۸۶.
  72. ابن‌سینا، الشفاء: الالهیات، ۱۴۰۴ق، ج۱، ص۲۳.
  73. مصباح یزدی، آموزش فلسفه، ۱۳۹۴ش، ج۲، ص۴۱۲.
  74. مصباح یزدی، آموزش فلسفه، ۱۳۹۴ش، ج۱، ص۷۴.
  75. هاشمی، «خدا (۲)»، ص۲۱۴.
  76. امینی‌نژاد، بابایی و کرمانی، مبانی و فلسفه عرفان نظری، ۱۳۹۰ش، ص۲۱۳.
  77. عبودیت، اثبات وجود خدا به روش اصل موضوعی، ۱۳۸۹ش، ص۳۵.
  78. امینی‌نژاد، بابایی و کرمانی، مبانی و فلسفه عرفان نظری، ۱۳۹۰ش، ص۲۱۳.
  79. مطهری، پاورقی اصول فلسفه و روش رئالیسم، ۳۹۰ش، ج۵، ص۷۰؛ هاشمی، «خدا (۲)»، ص۲۲۰.
  80. مطهری، پاورقی اصول فلسفه و روش رئالیسم، ۳۹۰ش، ج۵، ص۹۱.
  81. هاشمی، «خدا (۲)»، ص۲۲۰و۲۲۱.
  82. نگاه کنید به: میلانی، فراتر از عرفان، ۱۳۸۲ش، ص۷۹،‌ ۹۵و۹۶، ۱۵۱و۱۵۲ و ۲۴۲و۲۴۷.
  83. «خداشناسی فلسفی - جلسه سوم»، وبگاه ثقلین.
  84. عبودیت، اثبات وجود خدا به روش اصل موضوعی، ۱۳۸۹ش، ص۲۹-۳۴.
  85. سعیدی‌مهر، آموزش کلام اسلامی ۱، ۱۳۸۸ش، ص۲۷؛ قدردان قراملکی، خدا در حکمت و شریعت، ۱۳۸۶ش، ص۵۴و۴۲۵.
  86. برای نمونه نگاه کنید به: کلینی، الکافی، ۴۰۷ق، ج۱ ص۱۳۵؛ شیخ صدوق، التوحید، ۱۳۹۸ق، ص۷۰و۸۹.
  87. ملاصدرا، اسرار الآیات،‌ ۱۳۶۰ش، ص۲۲.
  88. سعیدی‌مهر، آموزش کلام اسلامی ۱، ۱۳۸۸ش، ص۲۷.
  89. سعیدی‌مهر، آموزش کلام اسلامی ۱، ۱۳۸۸ش، ص۱۹۶و۱۹۷.
  90. سبحانی، الاهیات، ۱۴۱۳ق، ج۱،‌ ص۸۷.
  91. علی‌خانی، «الهیات سلبی؛‌ سیر تاریخی و بررسی دیدگاه‌ها»، ص۹۱.
  92. مصباح یزدی، خداشناسی، ۱۳۸۹ش، ص۱۳۲.
  93. علی‌خانی، «الهیات سلبی؛‌ سیر تاریخی و بررسی دیدگاه‌ها»، ص۱۰۰.
  94. مصباح یزدی، خداشناسی، ۱۳۸۹ش، ص۱۳۴.
  95. ربانی گلپایگانی،‌ عقاید استدلالی ۱، ۱۳۹۳ش، ص۱۹-۲۵؛ قدردان قراملکی، خدا در حکمت و شریعت، ۱۳۸۶ش، ص۵۷-۶۱.
  96. نگاه کنید به: ربانی گلپایگانی، عقاید استدلالی ۱، ۱۳۹۳ش، ص۲۵-۲۸.
  97. قدردان قراملکی، خدا در حکمت و شریعت، ۱۳۸۶ش، ص۶۰و۶۱.
  98. طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ۱۳۹۰ق، ج۱،‌ ص۳۹۵ و ج۳،‌ ص۲۴۷.
  99. مکارم شیرازی، پیام قرآن،‌ ۱۳۸۶ش، ج۲، ص۴۲.
  100. مصباح یزدی، خداشناسی، ۱۳۸۹ش، ص۳۳.
  101. مصباح یزدی، خداشناسی، ۱۳۸۹ش، ص۳۳-۳۵.
  102. نگاه کنید به: قدردان قراملکی، «نقد نظریه برهان‌ناپذیری وجود خدا»، ص۱۸۲و۱۸۳.
  103. نگاه کنید به: مصباح یزدی، آموزش فلسفه، ۱۳۹۴ش، ج۲، ص۴۱۲؛ محمدرضایی، الهیات فلسفی، ۱۳۹۱ش، ص۱۶۱.
  104. ملاصدرا، الحکمة المتعالیة، ۱۹۸۱م، ج۶،‌ ص۱۴، پاورقی ۳.
  105. سوره ابراهیم، آیه ۱۰.
  106. محمدرضایی، الهیات فلسفی، ۱۳۹۱ش، ص۱۶۱.
  107. مصباح یزدی، آموزش فلسفه، ۱۳۹۴ش، ج۲، ص۴۱۴و۴۱۵.
  108. برای نمونه نگاه کنید به: قدردان قراملکی، خدا در حکمت و شریعت، ۱۳۸۶ش، ص۸۹-۲۹۸؛ سلیمانی بهبهانی و لطیفی، «اثبات خدا»، ص۱۶۹-۱۷۳.
  109. طوسی، شرح الاشارات و التنبیهات، ۱۳۷۵ش، ج۳، ص۶۶و ۶۷.
  110. ملاصدرا، الحکمة المتعالیة، ۱۹۸۱م، ج۶،‌ ص۱۳.
  111. سبحانی، مفاهیم القرآن، ۱۴۲۱ق، ج۶، ص۱۰۵.
  112. برای نمونه نگاه کنید به: شیخ صدوق، التوحید، ۱۳۹۸ق، ص۱۹۴، ۱۹۵و ۲۱۹.
  113. مجلسی، بحار الانوار، ۱۴۰۳ق، ج۹۱، ص۳۸۴.
  114. مصباح یزدی، خداشناسی، ۱۳۸۹ش، ص۵۸.
  115. دهخدا، لغت‌نامه دهخدا، ج۶، ص۹۵۵۱و۹۵۵۲، ذیل واژه خدا.
  116. سبحانی، الإلهیات، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۱۵۰.
  117. مؤسسه دایرةالمعارف فقه اسلامی، فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت(ع)، ۱۳۸۵ش، ج۳، ص۴۳۶.
  118. مصباح یزدی، آموزش عقاید، ۱۳۸۴ش، ص۷۳.
  119. مصباح یزدی، آموزش عقاید، ۱۳۸۴ش، ص۶۷؛ سبحانی، الالهیات، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۱۰۹و۱۱۰.
  120. سبحانی، الالهیات، ۱۴۱۳ق، ج۱، ص۸۲-۸۳.
  121. سبحانی، الالهیات، ۱۴۱۳ق، ج۱، ص۸۲-۸۳.
  122. سبحانی، الالهیات، ۱۴۱۳ق، ج۱، ص۸۳.
  123. سبحانی، الالهیات، ۱۴۱۳ق، ج۱، ص۸۴.
  124. مصباح یزدی، آموزش عقاید، ۱۳۸۴ش، ص۷۴.
  125. مصباح یزدی، آموزش عقاید، ۱۳۸۴ش، ص۷۴و ۸۱-۸۵.
  126. مصباح یزدی، خداشناسی، ۱۳۸۹ش، ص۲۹۷و۲۹۸.
  127. نگاه کنید به: ربانی گلپایگانی، عقاید استدلالی ۱، ۱۳۹۳ش، ص۷۷و۸۷.
  128. نگاه کنید به: تفتازانی، شرح العقائد النسفیة، ۱۴۲۱ق، ص۷۸-۸۲.
  129. ربانی گلپایگانی، عقاید استدلالی ۱، ۱۳۹۳ش، ص۷۹.
  130. مصباح یزدی، خداشناسی، ۱۳۸۹ش، ص۱۶۴.
  131. مصباح یزدی، خداشناسی، ۱۳۸۹ش، ص۱۶۶و۱۶۸.
  132. مصباح یزدی، خداشناسی، ۱۳۸۹ش، ص۱۶۷.
  133. طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۴، ‌ص۱۱۶.
  134. ملاصدرا، تفسیر القرآن الکریم، ۱۳۶۶ش، ج۴، ص۵۴.
  135. طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ۱۳۹۰ق، ج۱۰، ص۱۳۴ و ۱۳۵.
  136. سعیدی‌مهر، آموزش کلام اسلامی ۱، ۱۳۸۸ش، ص۷۰و۷۱.
  137. سوره صافات، آیه ۳۵؛ سوره محمد، آیه ۱۹.
  138. سوره بقره، آیه ۱۶۳.
  139. سوره بقره، آیه ۱۶۳؛ سوره کهف، آیه ۱۱۰؛ سوره انبیاء، آیه ۱۰۸؛ سوره فصلت، آیه ۶.
  140. سوره آل‌عمران، آیه ۶۲؛ سوره ص، آیه ۶۵.
  141. سوره توحید، آیه ۱.
  142. نگاه کنید به: سبحانی، الالهیات، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۱۱-۱۰۵.
  143. نگاه کنید به:‌ مطهری، مجموعه آثار، ۱۳۹۰ش، ج۲۶، ص۹۷؛ جوادی آملی، توحید در قرآن، ۱۳۹۵ش، ص۲۰۱؛ سعیدی‌مهر، آموزش کلام اسلامی ۱، ۱۳۸۸ش، ص۶۷.
  144. جوادی آملی، توحید در قرآن، ۱۳۹۵ش، ص۶۱۰.
  145. جوادی آملی، توحید در قرآن، ۱۳۹۵ش، ص۶۱۰.
  146. ربانی گلپایگانی، فرق و مذاهب کلامی، ۱۳۷۷ش، ص۱۴۱و۱۴۲.
  147. ربانی گلپایگانی، فرق و مذاهب کلامی، ۱۳۷۷ش، ص۱۴۲.
  148. ربانی گلپایگانی، فرق و مذاهب کلامی، ۱۳۷۷ش، ص۱۴۲.
  149. نگاه کنید به: آریا، تاریخ فرق اسلامی و مذاهب کلامی، ۱۳۸۲ش، ص۲۰۱و۲۰۲؛ ربانی گلپایگانی، فرق و مذاهب کلامی، ۱۳۷۷ش، ص۱۳۸.
  150. نگاه کنید به: آریا، تاریخ فرق اسلامی و مذاهب کلامی، ۱۳۸۲ش، ص۲۰۱و۲۰۲.
  151. ربانی گلپایگانی، فرق و مذاهب کلامی، ۱۳۷۷ش، ص۱۶۹و۱۷۰.
  152. سبحانی، الالهیات، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۱۲۵.
  153. سبحانی، الالهیات، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۱۲۵.
  154. ربانی گلپایگانی، فرق و مذاهب کلامی، ۱۳۷۷ش، ص۲۵۵و۲۵۶.
  155. نگاه کنید به:‌ آریا، تاریخ فرق اسلامی و مذاهب کلامی، ۱۳۸۲ش، ص۱۷۱.
  156. آریا، تاریخ فرق اسلامی و مذاهب کلامی، ۱۳۸۲ش، ص۲۰۱.
  157. سبحانی، الالهیات، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۱۲۵؛ آریا، تاریخ فرق اسلامی و مذاهب کلامی، ۱۳۸۲ش، ص۱۷۹.
  158. دادبه، «اشاعره»، ص۷۳۸.
  159. سبحانی، الالهیات، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۳۵-۳۷.
  160. آریا، تاریخ فرق اسلامی و مذاهب کلامی، ۱۳۸۲ش، ص۲۰۱.
  161. الله‌بداشتی، خدای سلفیه، ۱۳۹۳ش، ص۱۵۵و۱۵۶.
  162. الله‌بداشتی، خدای سلفیه، ۱۳۹۳ش، ص۲۸۴و۲۸۵.
  163. الله‌بداشتی، خدای سلفیه، ۱۳۹۳ش، ص۱۵۹و۱۶۰.
  164. الله‌بداشتی، خدای سلفیه، ۱۳۹۳ش، ص۲۹۴-۳۱۵.
  165. نگا کنید به: ربانی گلپایگانی، فرق و مذاهب کلامی، ۱۳۷۷ش، ص۱۷۵.
  166. نگاه کنید به: عابدی، توحید و شرک در نگاه شیعه و وهابیت،‌ نشر مشعر، ص۸۳.
  167. مصباح یزدی، آموزش عقاید، ۱۳۸۴ش، ص۱۱۳؛ جوادی آملی، توحید در قرآن، ۱۳۹۵ش، ص۶۰۳-۶۰۶؛ مطهری، علل گرایش به مادیگری، ۱۴۰۲ش، ص۶۲.
  168. مصباح یزدی، آموزش عقاید، ۱۳۸۴ش، ص۱۱۴.
  169. مصباح یزدی، آموزش عقاید، ۱۳۸۴ش، ص۱۱۴.
  170. سلمانی بهبهانی و لطیفی، «اثبات خدا»، ص۱۶۵.
  171. مطهری، علل گرایش به مادیگری، ۱۴۰۲ش، ص۱۸و۱۹.
  172. مطهری، علل گرایش به مادیگری، ۱۴۰۲ش، ص۶۷و۶۹.
  173. سبحانی، راه خداشناسی و شناخت صفات او، ۱۳۷۵ش، ص۲۲۵و۲۲۶.
  174. سبحانی، راه خداشناسی و شناخت صفات او، ۱۳۷۵ش، ص۲۲۴و۲۲۵؛ شاکرین، الحاد جدید، ۱۴۰۳ش، ص۴۵.
  175. مطهری، علل گرایش به مادیگری، ۱۴۰۲ش، ص۷۱؛ سبحانی، راه خداشناسی و شناخت صفات او، ۱۳۷۵ش، ص۲۵۱-۲۵۴.
  176. مطهری، علل گرایش به مادیگری، ۱۴۰۲ش، ص۸۹.
  177. مطهری، علل گرایش به مادیگری، ۱۴۰۲ش، ص۱۷۱.
  178. مطهری، علل گرایش به مادیگری، ۱۴۰۲ش، ص۱۷۵-۱۷۷.
  179. سبحانی، راه خداشناسی و شناخت صفات او، ۱۳۷۵ش، ص۲۳۱-۲۳۴.
  180. مطهری، علل گرایش به مادیگری، ۱۴۰۲ش، ص۱۷۹-۱۸۴.
  181. سبحانی، راه خداشناسی و شناخت صفات او، ۱۳۷۵ش، ص۲۴۲-۲۴۶.
  182. سبحانی، راه خداشناسی و شناخت صفات او، ۱۳۷۵ش، ص۲۴۸-۲۵۱.
  183. مطهری، علل گرایش به مادیگری، ۱۴۰۲ش، ص۱۸۵-۱۹۲؛ سبحانی، راه خداشناسی و شناخت صفات او، ۱۳۷۵ش، ص۲۵۴-۲۵۷.
  184. سبحانی، راه خداشناسی و شناخت صفات او، ۱۳۷۵ش، ص۲۲۴.
  185. شاکرین، الحاد جدید، ۱۴۰۳ش، ص۴۳.
  186. سبحانی، راه خداشناسی و شناخت صفات او، ۱۳۷۵ش، ص۵.
  187. مصباح یزدی، خداشناسی، ۱۳۸۹ش، ص۵۱.

یادداشت

  1. اشاعره برخلاف شیعیان و معتزله، وجوب خداشناسی را به حکم شرع می‌دانند نه حکم عقل. (ابن‌میثم بحرانی، قواعد المرام فی علم الکلام، ۱۴۰۶ق، ص۲۸.)
  2. شیخ اشراق، بنیانگذار مکتب فلسفی اشراقی، از خدا با عنوان «نور الانوار» تعبیر می‌کرد.(هاشمی، «خدا (۲)»، ص۲۲۱)
  3. به گفته فخر رازی، عموم متکلمان معتزله و اشاعره شناخت ذات خدا را ممکن می‌دانند.‌ (طوسی، تلخیص المحصل، ۱۴۰۵ق، ص۳۱۴).

منابع

  • آریا، غلام‌علی، تاریخ فرق اسلامی و مذاهب کلامی، قم، نشر پایا، ۱۳۸۲ش.
  • ابن‌سینا، حسین بن عبدالله، التعلیقات، تحقیق عبدالرحمن بدوی، قم، مکتب الاعلام الاسلامی، ۱۴۰۴ق.
  • ابن‌سینا، حسین بن عبدالله، الشفاء: الالهیات، قم، مکتبة آیة الله العظمی المرعشی النجفی، ۱۴۰۴ق.
  • ابن‌میثم بحرانی، میثم بن علی، قواعد المرام فی علم الکلام، قم، مکتبة آیة‌الله العظمی المرعشی النجفی، چاپ دوم، ۱۴۰۶ق.
  • الله‌بداشتی، علی، خدای سلفیه؛ بررسی و نقد آرای سلفیه درباره توحید از دیدگاه قرآن، قم، کتاب طه، چاپ اول، ۱۳۹۳ش.
  • امینی‌نژاد، علی، مهدی بابایی و علیرضا کرمانی، مبانی و فلسفه عرفان نظری، قم،‌ مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمينى، چاپ اول، ۱۳۹۰ش.
  • برهان، محمدحسین بن خلف، فرهنگ فارسی برهان قاطع، تهران، انتشارات نیما، ۱۳۸۰ش.
  • تفتازانی، مسعود بن عمر، شرح العقائد النسفیة و معه العقائد النسفیة، قاهره، المکتبة الازهریة للتراث، چاپ اول، ۱۴۲۱ق.
  • تمیمی آمدی، عبدالواحد بن محمد، غرر الحكم و درر الکلم، تحقیق سید مهدی رجائی، قم، دارالکتاب الاسلامی، چاپ دوم، ۱۴۱۰ق.
  • جرجانی، میر سید شریف، التعریفات، تهران، ناصر خسرو، چاپ چهارم، ۱۳۷۰ش.
  • جوادی آملی، عبدالله، توحید در قرآن؛ تفسیر موضوعی قرآن کریم، تحقیق و تنظیم حیدرعلی ایوبی، قم، مرکز نشر اسراء، چاپ هشتم، ۱۳۹۵ش.
  • «خداشناسی فلسفی - جلسه سوم»، وبگاه ثقلین، تاریخ درج مطلب: ۱۷ فروردین ۱۴۰۱ش، تاریخ بازدید: ۲ اردیبهشت ۱۴۰۴ش.
  • خزاز رازی، علی بن محمد، کفایة الاثر فی النصّ على الأئمة الإثنی عشر، تحقیق عبداللطیف‏ حسینى کوهکمرى، قم، بیدار، ۱۴۰۱ق.
  • دادبه، اصغر، «اشاعره»، دایرةالمعارف بزرگ اسلامی، ج۸، تهران، مرکز دایرةالمعارف بزرگ اسلامی، چاپ اول، ۱۳۷۷ش.
  • دهخدا، علی‌اکبر، لغت‌نامه دهخدا، تهران، دانشگاه تهران، ۱۳۷۷ش.
  • ربانی گلپایگانی، علی، «الهیات»، در دانشنامه کلام اسلامی،‌ ج۱، زیر نظر جعفر سبحانی، قم، مؤسسه امام صادق(ع)، چاپ اول، ۱۳۸۷ش.
  • ربانی گلپایگانی،‌ علی، عقاید استدلالی ۱، قم، نشر هاجر، چاپ ششم، ۱۳۹۳ش.
  • ربانی گلپایگانی، علی، فرق و مذاهب کلامی، قم، مرکز جهانی علوم اسلامی، ۱۳۷۷ش.
  • سبحانی، جعفر، راه خداشناسی و شناخت صفات او، قم، مکتب اسلام، ۱۳۷۵ش.
  • سبحانی، جعفر، مفاهیم القرآن، قم، مؤسسه امام صادق(ع)، ۱۴۲۱ق.
  • سبحانی، جعفر، الإلهیات علی هدی الکتاب و السنة و العقل، قم، مؤسسه امام صادق(ع)، ۱۴۱۳ق،
  • سبحانی، محمدتقی و رضا برنجکار، معارف و عقاید ۳، قم، مرکز مدیریت حوزه‌های علمیه، ۱۳۹۵ش.
  • سعیدی‌مهر، محمد، آموزش کلام اسلامی ۱، (ویراست جدید)، قم، کتاب طه، چاپ ششم، ۱۳۸۸ش.
  • سلیمانی بهبهانی، عبدالرحیم و رحیم لطیفی، «اثبات خدا»، در دانشنامه کلام اسلامی،‌ ج۱، زیر نظر جعفر سبحانی، قم، مؤسسه امام صادق(ع)، چاپ اول، ۱۳۸۷ش.
  • سید رضی، محمد بن حسین، نهج‌البلاغه، تصحیح صبحی صالح، قم، هجرت، چاپ اول، ۱۴۱۴ق.
  • شاکرین، حمیدرضا، الحاد جدید؛ بررسی و نقد در فیزیک و زیست‌شناسی معاصر، تهران، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، ۱۴۰۳ش.
  • شیخ صدوق، محمد بن علی بن بابویه، التوحید، قم، جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، چاپ اول، ۱۳۹۸ق.
  • شیخ صدوق، محمد بن علی بن بابویه، علل الشرایع، قم، کتاب‌فروشی داوری، چاپ اول، ۱۳۸۵ش/۱۹۶۶م.
  • صلواتی، عبدالله، «خدا در فلسفه اسلامی» در مدخل «خدا»، دایر‌‌ةالمعارف بزرگ اسلامی، ج۲۲، تهران، دایر‌‌ةالمعارف بزرگ اسلامی، چاپ اول، ۱۳۹۴ش.
  • طباطبایی، سید محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، بیروت، مؤسسه الاعلمی للمطبوعات، ۱۳۹۰ق.
  • طوسی، خواجه نصیرالدین، تلخیص المحصل المعروف بنقد المحصل، بیروت،‌ دار الاضواء، ۱۴۰۵ق/۱۹۸۵م.
  • طوسی، خواجه نصیرالدین، شرح الاشارات و التنبیهات، قم، نشر البلاغه، چاپ اول، ۱۳۷۵ش.
  • عابدی، احمد، توحید و شرک در نگاه شیعه و وهابیت،‌ تهران، نشر مشعر، بی‌تا.
  • ‌ عبودیت، عبدالرسول، اثبات وجود خدا به روش اصل موضوعی، قم، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، ۱۳۸۹ش.
  • علامه حلی، حسن بن یوسف، مناهج الیقین فی اصول الدین، تهران، دار الاسوة، چاپ اول، ۱۴۱۵ق.
  • علامه حلی،‌ حسن بن یوسف، نهج الحق و کشق الصدق، بیروت، دارالکتاب البنانی، چاپ اول، ۱۹۸۲م.
  • علی‌خانی، اسماعیل، «الهیات سلبی؛‌ سیر تاریخی و بررسی دیدگاه‌ها»، معرفت کلامی، شماره ۸، بهار و تابستان ۱۳۹۱ش.
  • عیاشی، محمد بن مسعود، تفسیر العیاشی، تهران، المطبعة العلمية، چاپ اول،‌ ۱۳۸۰ق.
  • فاضل مقداد، مقداد بن عبدالله، شرح الباب الحادی عشر، قم، جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، ۱۴۲۷ق.
  • فاضل مقداد، مقداد بن عبدالله، ارشاد الطالبین الی نهج المسترشدین، تحقیق مهدی رجایی، قم، کتابخانه عمومی حضرت آیت‌الله مرعشی نجفی، چاپ اول، ۱۴۰۵ق.
  • قدردان قراملکی، محمدحسن، خدا در حکمت و شریعت (اصطیاد معارف عقلی از نصوص دینی)، تهران، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۶ش.
  • کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، تحقیق علی‌اکبر غفاری و محمد آخوندی، تهران،‌ دارالکتب الاسلامیه، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق.
  • مؤسسه دایرةالمعارف فقه اسلامی، فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت(ع)، زیر نظر سید محمود هاشمی شاهرودی، قم، مؤسسه دایرةالمعارف فقه اسلامی، چاپ دوم، ۱۳۸۵ش.
  • مجتهد شبستری، محمد، «خدا در کلام اسلامی»، در مدخل «خدا»، دایر‌‌ةالمعارف بزرگ اسلامی، ج۲۲، تهران، دایر‌‌ةالمعارف بزرگ اسلامی، چاپ اول، ۱۳۹۴ش.
  • مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار(ع)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۳ق.
  • مصباح یزدی، محمدتقی، آموزش عقاید، تهران، شرکت چاپ و نشر بین‌الملل، چاپ هجدهم، ۱۳۸۴ش.
  • مصباح یزدی، محمدتقی، آموزش فلسفه، قم، مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمينى، چاپ چهارم، ۱۳۹۴ش.
  • مصباح یزدی، محمدتقی، خداشناسی (مجموعه کتب آموزشی معارف قرآن)، تحقیق و بازنگری امیررضا اشرفی، قم،‌ مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمينى، چاپ اول، ۱۳۸۹ش.
  • مطهری، مرتضی، پاورقی اصول فلسفه و روش رئالیسم، تهران،‌ انتشارات صدرا، ۳۹۰ش.
  • مطهری، مرتضی، علل گرایش به مادیگری، تهران، انتشارات صدرا، ۱۴۰۲ش.
  • مطهری، مرتضی، کلیات علوم اسلامی، تهران، انتشارات صدرا، ۱۴۰۲ش.
  • مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، تهران، انتشارات صدرا، ۱۳۹۰ش.
  • مکارم شیرازی، ناصر، پیام قرآن، تهران، دارالکتب الاسلامیه‌، چاپ نهم، ۱۳۸۶ش.
  • ملاصدرا، محمد بن ابراهيم‌، اسرار الآیات و انوار البینات،‌ تهران، انجمن اسلامی حکمت و فلسفه اسلامی، چاپ اول، ۱۳۶۰ش.
  • ملاصدرا، محمد بن ابراهيم‌، تفسیر القرآن الکریم، قم، بیدار، چاپ دوم، ‌۱۳۶۶ش.
  • ملاصدرا، محمد بن ابراهیم، الحکمة المتعالیة فی الاسفار العقلیة الاربعة، حاشیه محمدحسین طباطبایی، بیروت،‌ دار احیاء التراث العربی، چاپ سوم، ۱۹۸۱م.
  • میلانی، حسن، فراتر از عرفان: خداشناسی فلسفی و عرفانی از نگاه وحی و عرفان، قم، انتشارات عهد، ۱۳۸۲ش.
  • نفیسی، علی‌اکبر، فرهنگ نفیسی، تهران، نشر کتابفروشی خیام، بی‌تا.
  • هاشمی، محمدمنصور، «خدا (۲)»، در مدخل «خدا»، دانشنامه جهان اسلام (۱۵)، تهران، بنیاد دایر‌‌ةالمعارف اسلامی، چاپ اول، ۱۳۹۰ش.

پیوند به بیرون