نُعْمان بن ثابت معروف به ابوحَنیفِه (۸۰-۱۵۰ق/۶۹۹-۷۶۷م)، فقیه و متکلم و پایه‌گذار مذهب حنفی از مذاهب چهارگانه اهل سنت. حنفیان او را امام اعظم و سراج الائمه لقب داده‌اند.

ابوحنیفه
از فقهای چهارگانه اهل سنت
آرامگاه ابوحنیفه در منطقه حیّ الأعظمیه بغداد
آرامگاه ابوحنیفه در منطقه حیّ الأعظمیه بغداد
اطلاعات فردی
نام کاملنُعمان بن ثابت بن زُوطیٰ بن ماه
لقبابوحنیفه
زادگاهکوفه
تاریخ وفاتسال ۱۵۰ق
محل دفنمقبره خیزران بغداد
شهر وفاتبغداد، زندان منصور عباسی
اطلاعات علمی
استادانامام باقر(ع)امام صادق(ع) • حماد بن ابی‌سلیمان • عاصم بن ابی‌النجود • قتادة بن دعامة • مالک بن دینار
شاگردانحماد بن ابی حنیفه • زفربن هذیل • عباد بن عوام • عبدالله بن مبارک • هشیم بن بشیر و ...
مذهب فقهیمذهب حنفی
گرایش کلامیمرجئه
ارتباط با تشیعبرحق دانستن علی(ع) در تمام جنگ‌ها • رابطه صمیمانه با زید بن علی و ابراهیم حسنی
تألیفاترسالة الی عثمان البتّی • العالم و المتعلم • الفقه الابسط و ...
فعالیت‌های اجتماعی-سیاسی
سیاسیحمایت پنهانی از قیام زید بن علی • حمایت از قیام نفس زکیه علیه منصور عباسی
شناخته شده برایامام حنفیان


نسب

نعمان بن ثابت بن زُوطیٰ بن ماه مشهور به ابوحنیفه از فقهای چهارگانه اهل سنت است. گفته شده پدربزرگ او زوطیٰ به عنوان برده از کابل به کوفه آورده شد و یکی از افراد طایفه بنی تیم الله بن ثعلبه از قبیله ربیعه او را آزاد کرد. از این رو خاندان ابوحنیفه با این طایفه نسبت ولاء‌ داشت.[۱] در برخی آمده است که ثابت پدر ابوحنیفه، غلام آزادشده مردی از خاندان بنی قَفَل از طایفه مزبور بوده است.[۲] به روایت عثمان بن سعید دارمی از ابن اسباط، پدر ابوحنیفه تا مدتی پس از ولادت وی نصرانی بوده است.[۳]

زندگی

از زندگی شخصی ابوحنیفه آگاهی چندانی در دست نیست. آورده‌اند که او در کوفه به دنیا آمده،[۴] برای گذراندن معاش به تجارت خز (=نوعی پارچه ابریشمی) می‌پرداخته[۵] و در اوایل جوانی با حماد عجرد، شاعر کوفه معاشرت داشته است.[۶]

تحصیلات و اساتید

ابوحنیفه نزد بسیاری از فقها و علما دانش آموخت. استاد ویژه او حماد بن ابی‌سلیمان بود. وی مدت ۱۸سال در درسش شرکت می‌کرد و تا پیش از مرگ حماد، شاگرد وی بود.[۷] عامر شعبی، ابواسحاق سبیعی، عاصم بن ابی‌النجود، قیس بن مسلم، سماک بن حرب، علقمة بن مرثد، عطیة بن سعد عوفی و حکم بن عتیة از دیگر استادان وی بوده‌اند.[۸] همچنین نام برخی از رجال بصره همچون قتادة بن دعامة و مالک بن دینار در فهرست استادان وی نیز دیده می‌شود.[۹]

ابوحنیفه در زمان تحصیل (پیش از ۱۱۴ق) سفر یا سفرهایی به حجاز کرده و از شیوخ حرمین دانش آموخته است. او در مدینه مدتی در مجلس درس ربیعة بن ابی عبدالرحمن از فقیهان اهل رأی حاضر می‌شد[۱۰] و در مکه مدتی در مجلس عطاء بن ابی رباح (متوفی۱۱۴ یا ۱۱۵ق) فقیه بزرگ آن سرزمین حاضر می‌شد.[۱۱] او در مدینه از امام محمد باقر(ع)، عبدالرحمن بن هرمز اعرج، نافع مولای ابن عمر، محمد بن منکدر و ابن شهاب زهری و در مکه از کسانی چون عمرو بن دینار و ابوالزبیر مکی نیز بهره برد.[۱۲]

ارتباط با امام باقر(ع) و امام صادق(ع)

در برخی منابع اهل سنت به ارتباط روایی ابوحنیفه با امام باقر(ع) و امام صادق(ع) اشاره شده است؛ ذهبی و قرمانی به روایت او از امام باقر(ع) [۱۳] و امام صادق(ع)[۱۴] اشاره کرده‌اند. ابوالحجاج مزی، امام باقر(ع) را در شمار مشایخ او آورده است.[۱۵] برخی دیگر از عالمان اهل‌سنت مانند ابن حجر هیتمی[۱۶]، ابن صَبّاغ مالکی[۱۷] و سلیمان قندوزی[۱۸] به روایت او از امام صادق(ع) تصریح کرده‌اند. شیخ طوسی نیز نام وی را در شمار اصحاب امام صادق(ع) ذکر کرده است.[۱۹]

ابن ابی‌الحدید شارح معتزلی نهج البلاغه به شاگردی ابوحنیفه نزد امام صادق(ع) تصریح کرده است.[۲۰] عبارت معروفی به ابوحنیفه منسوب است که «لولا السنتان لهلک النعمان" اگر آن دو سال نبود نعمان هلاک می‌شد». گفته شده مراد ابوحنیفه از این دوسال ایام شاگردی او نزد امام صادق(ع) است.[۲۱] اولین گزارش این عبارت را مربوط قرن سیزدهم قمری در کتاب تحفة اثناعشریه دانسته‌اند.[۲۲]

مرجعیت فقهی

ابوحنیفه، پس از درگذشت حماد بن ابی‌سلیمان (۱۲۰ق) به عنوان برجسته‌ترین شاگردش مرجع صدور فتوا و تدریس فقه در کوفه گردید و از جایگاه اجتماعی ویژه‌ای برخوردار شد.[۲۳]

فعالیت‌های سیاسی

در فاصله سال‌های ۱۲۱-۱۳۲ق که حکومت اموی واپسین سال‌های خودرا می‌گذراند، ابوحنیفه به عنوان فقیهی مخالف با فساد دستگاه حکومت، با دیدگاه‌های اعتقادی خاص خود، بسیار مورد توجه جناح‌های مخالف حکومت، غیر از خوارج، قرار گرفت.

او در قیام زید بن علی در سال‌های ۱۲۱-۱۲۲ق، پنهانی زید را یاری نمود و مال و جنگ‌افزار در اختیارش قرار داد.[۲۴]

در سال ۱۲۶ق در جریان دریافت امان‌نامه برای بازگشت حارث بن سریج (یکی از سران انقلابی خراسان) به مرور، ابوحنیفه بین خراسانیان و اجلح از نزدیکان خلیفه، نقش میانجی را ایفا نمود.[۲۵]

در فاصله سال‌های ۱۲۷-۱۲۸ق که خوارج صُفری به رهبری ضحاک بن قیس شیبانی کوفه را تصرف کردند، ابوحنیفه با آنان درگیر مناظراتی بوده است.[۲۶]

ترک کوفه

هنگامی که یزید بن عمر بن هبیره در ۱۲۹ق از جانب مروان دوم به فرمانروایی عراق منصوب شد، ابوحنیفه را به تصدی منصب قضا و به روایتی، به نظارت بر بیت المال فراخواند اما ابوحنیفه از پذیرش پیشنهاد ابن هبیره سر باز زد.[۲۷] او به سبب افزایش فشار از جانب ابن هبیره برای پذیرش این منصب به مکه رفت و در دو سالِ باقیمانده از سلطه امویان را در آنجا به سر برد[۲۸] وی در این مدت به تبلیغ اعتقادات و آراء فقهی خود پرداخت و با ایوب سختیانی فقیه بصره که در آن زمان در حرم به سر می‌برد، رقابتی سخت داشت.[۲۹]

بازگشت به کوفه

پس از پیروزی عباسیان و به خلافت رسیدنِ سفاح، ابوحنیفه به کوفه مراجعت کرد،[۳۰] ولی با به کار بستن حیله‌ای لفظی از بیعت کردن با سفاح طفره رفت.[۳۱]

وفات در زندان بغداد

در آخرین روزهای زندگی ابوحنیفه، منصور عباسی او را به بغداد فراخواند و به زندان افکند. جعفری در کتاب تشیع در مسیر تاریخ علت زندانی شدن او را پشتیبانی از قیام نفس زکیه بر ضد منصور می‌داند.[۳۲] ابوحنیفه معتقد بود نفس زکیه به دلیل بیعتی که در اواخر دولت اموی برای او گرفته شده بود و منصور هم در آن حضور داشت سزاوارتر به امامت است.[۳۳] ابوحنیفه پس از چند روز در زندان درگذشت.[۳۴]

پیکر ابوحنیفه، پس از آنکه حسن بن عُمارة بجلی، محدث کوفی بر آن نماز گزارد، در مقبره خیزران بغداد مدفون گردید[۳۵] بر مدفن وی در ۴۵۹ق قبه (گنبد) و مدرسه‌ای برپا گردید[۳۶] واکنون محله‌ای که مقبره درآن واقع است، به نام حی الأعظمیه خوانده می‌شود.

به گفته خطیب بغدادی، تاریخ‌نگار، درگذشت او در سال ۱۵۰ق بود.[۳۷] برخی نیز وفات او را سال ۱۵۱ق دانسته‌اند.[۳۸]

مکتب اعتقادی ابوحنیفه

بر پایه برخی روایات، ابوحنیفه در اوان جوانی در محافل اعتقادی کوفه شرکتی فعال داشت و در فرصت‌هایی که دست می‌داد، ضمن سفر به بصره با اباضیان، صفریان و دیگر گروه‌ها به مناظره می‌کرد.[۳۹]

مواضع اعتقادی ابوحنیفه

ایمان و ارجاء

بسیاری از نویسندگان اصحاب حدیث، امامیه، معتزله و اشاعره، ابوحنیفه را از زمره مرجئه شمرده‌اند.[۴۰] مرجئه ارتکاب کبیره را از بین برنده ایمان نمی‌دانستند و ضمن جدا شمردن عمل از ایمان، ایمان را حقیقتی می‌دانستند که زیادت و نقصان نمی‌پذیرد. در برابر این گروه خوارج و اصحاب حدیث بودند. خوارج عمل را آن اندازه در ایمان مؤثر می‌دانستند و معتقد بودند ارتکاب کبیره موجب زوال ایمان و سبب کفر می‌گردد. اصحاب حدیث در عین پرهیز از تکفیرِ مرتکب کبیره، ایمان را دارای درجات دانسته، با دخیل دانستن عمل در مفهوم ایمان، آن را قابل زیادت و نقصان می‌شمردند.

البته گروه‌هایی از مرجئه بر این باور بودند که با وجود ایمان، هیچ معصیتی زیانبار نخواهد بود و شخص مومن با ارتکاب هیچ معصیتی مستحق دوزخ نخواهد گشت. به اعتقاد آنان حسنات (کارهای نیک) مؤمنان، پذیرفته و سیئات (گناهان) آنان، آمرزیده خواهد شد. همچنین در نیمه نخست سده ۲ق میان مرجئه و اصحاب حدیث، گروه دیگری بودند که گاه در کتاب‌های ملل و نحل به آنان مرجئة الستة گفته شده است.[۴۱] اینان در مورد زیادت و نقصان‌ناپذیری ایمان و جدایی عمل از ایمان با مرجئه هم عقیده بودند، ولی با نظرات آنان درباره ارزش عمل توافق نداشتند.

گفته شده تأکید ابوحنیفه بر زیادت و نقصان‌ناپذیری ایمان، باعث شده مخالفانش او را مرجئی بخوانند.[۴۲] ابوحنیفه در کتاب العالم و المتعلم ضمن تکیه بر ارزش عمل، تصریح کرده است که به عقیده او همه مؤمنان لزوماً به بهشت نخواهند رفت و گناهکاران بدون توبه، به خواست خداوند، عذاب گشته یا بخشیده خواهند شد. در العالم و المتعلم مردم از نظر مراتب اخروی به سه گروه تقسیم شده‌اند: اهل بهشت، اهل آتش و موحدانی که باید درباره آنان توقف کرد.[۴۳]

امامت

ابوحنیفه درباره تفضیل علی و عثمان، گفته است که ما امر عثمان و علی را به خداوند وا می‌گذاریم.[۴۴] البته ابن شهر آشوب در مثالب[۴۵] عبارت مذکور را چنین نقل کرده است: حکم آنچه بین علی و عثمان رخ داده است، به خداوند ارجاع می‌شود. در زمان ابوحنیفه میان گروه‌های غیرشیعی درباره برتری خَتَنین (خَتَن به معنای داماد است و علی و عثمان هر دو از دامادهای پیامبر هستند) اختلاف‌نظر وجود داشت. به گفته ابن سعد در کتاب الطبقات الکبری، مرجئه نخستین درباره اصل ایمان آن دو قائل به توقف بودند[۴۶] محارب بن اثیر استاد ابوحنیفه چنین اعتقادی داشت..[۴۷]

برحق دانستن علی(ع)

ابوحنیفه، حضرت علی(ع) را در تمامی جنگ‌هایش برحق دانسته و دشمنان او را باغی شمرده است.[۴۸] وی پس ازآن حضرت نیز، امام حسن(ع) را به عنوان خلیفه و امام بر حق می‌دانست.[۴۹]

ابوحنیفه و شیعه

درباره ارتباط ابوحنیفه با شیعه، در آغاز باید به روایات پرشماری اشاره کرد که مناظراتی بین ابوحنیفه و امام صادق(ع) و امام کاظم(ع) و عالمان امامی کوفه چون محمد بن علی صاحب الطاق، فضال بن حسن و هیثم بن حبیب صیرفی را دربردارند و پذیرش تک تک آنها نیازمند بررسی سند و متن روایت است. در این مناظرات مسائل مختلف اعتقادی از امامت، ایمان و قدر مورد بررسی قرار گرفته است.[۵۰]

البته در برخی روایات از امام صادق(ع) ابوحنیفه مذمت [یادداشت ۱][۵۱] و گاه نیز به عنوان فردی کم علاقه به علی(ع) معرفی شده است.[۵۲]

رابطه ابوحنیفه با زیدیه

درباره رابطه ابوحنیفه با زیدیه، باید گفت رابطه صمیمانه او با زید بن علی و ابراهیم حسنی بهترین گواه بر حسن روابط است، تا آنجا که محمد بن جعفر دیباج، فرزند امام صادق(ع) و یکی از امامان زیدی ضمن ستایش از ابوحنیفه، عمل او در یاری زید را دلیل مودت و دوستی او با اهل ایمان دانسته است.[۵۳]

فقه ابوحنیفه

فقهای چهارگانه اهل سنت

ساختار فقه ابوحنیفه

ادله نقلی

در کنار مذهب فقهی مدونی که به نام ابوحنیفه برجای مانده است، تنها آنچه از گزارش‌های قدیمی در مورد ادله فقه وی به دست ما رسیده، چند روایت پراکنده است که نباید بیش از اندازه بر اعتبار آنها تکیه کرد. مهم‌ترین و جامع‌ترین آنها روایتی از یحیی بن ضریس است که در آن ابوحنیفه منابع فقه خود را چنین عنوان نموده است:

  1. کتاب خدا؛
  2. سنت پیامبر(ص) و روایات صحیح از آن حضرت به نقل ثقات از ثقات؛
  3. قول صحابه و در صورت دست نیافتن به حکم در منابع یاد شده،
  4. عمل به اجتهاد و رأی[۵۴]

نمونه دیگر، روایت ابن صباح است که در آن ادله فقه ابوحنیفه (البته پس از کتاب خدا)، حدیث صحیح، پس از آن آراء صحابه و تابعین و سپس قیاس دانسته شده است.[۵۵] و با روایت ابن ضریس در رابطه با آراء تابعین همخوانی ندارد.[۵۶]

قیاس

ابوحنیفه خود مدعی بود که مایه اصلی قیاس را از برخی اصحاب پیامبر(ص) گرفته است.[۵۷]

آنچه در مساله قیاس موجب تمایز ابوحنیفه از دیگران بود، میزان کاربرد و به ویژه چگونگی برخورد در موارد تعارض قیاس با ادله ضعیف نقلی همچون خبر واحد و برخی ظواهر ادله بود. همین نکته، باعث می‌شد تا برخی معاصران حدیث‌گرای ابوحنیفه همچون مالک که خود قیاس را در فقه به کار می‌بستند، بر قیاس او اشکال گیرند[۵۸] و در مقابل گروهی را نیز به تحسین قیاس او وامی‌داشت[۵۹]، تا آنجا که قیاس وی ضرب‌المثل شده بود.[۶۰]

استخراج علل احکام از نصوص کتاب و سنت، تعمیم آنها و پی‌ریزی برخی قواعد در فقه ابوحنیفه بسیار به چشم می‌خورد. او در مسائل غیرتعبدی قواعد را بر اخبار آحاد و دیگر ادله ضعیف مقدم می‌داشته است. از نمونه‌های ترجیح قواعد بر ظواهر کتاب، می‌توان حکم به جواز نکاح کنیز اهل کتاب با عدم پذیرش مفهوم مخالف مفهوم وصف در آیه ۲۵ سوره نساء[۶۱] را یاد کرد.

استحسان

بنا به تعریف جرجانی، استحسان عبارت است از:

ترک قیاس و اخذ به حکمی که برای مردمان سهل‌تر باشد،[۶۲] اما در تعریف دقیق ابوالحسن کرخی، استحسان در مذهب حنفی عبارت است از:
عدول مجتهد در یک مسأله از حکم کردن به مثل موارد نظیر، به انگیزه وجود وجهی قوی‌تر که عدول را اقتضا کند.[۶۳]

حنفیان در کتب اصولی خود مباحث مربوط به استحسان را بسط و تفصیل داده‌اند، ولی ابوحنیفه خود در برخی از فروع، آنجا که قیاس را نامناسب و قبیح (ناپسند و زشت) می‌دیده، از بکار بردن آن عدول می‌کرده است و عوامل مؤثر در عدول وی مواردی چون ناسازگاری با روابط عادی اجتماعی، جریان مرسوم معاملات و ایجاد عسر و حرج بوده است.

نظر امامیه درباره فقه ابوحنیفه

از زمان حیات ابوحنیفه، تمسک او به رأی و قیاس و برخی نظرات او در برخی از فروع فقهی در مناظراتی با امام صادق(ع) و امام کاظم(ع) و عالمان امامی مذهب همچون محمد بن علی صاحب الطاق، حریز بن عبدالله سجستانی و هشام بن حکم، مورد نقد قرار گرفته بود.[۶۴]

در سده ۴ق ابن جنید اسکافی فقیه امامی عراق، نماینده جناحی در فقه امامی بود که در شیوه‌های خود، تا اندازه‌ای به ابوحنیفه نزدیک شده، بر خلاف گرایش غالب امامیه، کاربرد قیاس در فقه را پذیرا بودند.

همچنین باید از شریف رضی (متوفی۴۰۶ق) از عالمان بغداد نام برد که نظرات اصولی او به ابن‌ جنید نزدیک بود و خود برخی متون فقه‌ حنفی را نزد استادان آن مذهب فرا گرفته بود.[۶۵]

از سوی دیگر، در همین دوره، فقیه نامدار امامی، شیخ مفید شیوه‌های اصولی و برخی فروع فقهی ابوحنیفه را به شدت مورد حمله قرار داده است.[۶۶]

در سده‌های بعد نیز گاه برخوردهای بسیار احترام‌آمیز با ابوحنیفه دیده می‌شود[۶۷] و گاه شیوه‌ها و نظرات او مورد نقد و خرده‌گیری قرار گرفته است.[۶۸]

ابوحنیفه و علوم روایی

قرائت

ابوحنیفه علم قرائت را به طریق عرض از استادان برجسته‌ای چون عاصم از ( قراء سبعه) ، اعمش (از قاریان چهارده‌گانه) و عبدالرحمن بن ابی لیلی فراگرفت و راوی او در قرائت حسن بن زیاد لولوی (لؤلوئی) بود.[۶۹]

وی قرائتی از خود داشت که آن‌را ابوالفضل محمد بن جعفر خزاعی (متوفی۴۰۸ق) ضبط کرد و مضمون آن را هذلی در کتاب الکامل[۷۰] و مکی در مناقب (۲/۷۱-۷۸ آورده‌اند.

حدیث

در جای جای آثار بازمانده از شاگردان ابوحنیفه همچون کتاب الاثار ابویوسف و کتاب الاثار محمد بن حسن شیبانی، شماری از احادیث به روایت ابوحنیفه دیده می‌شود که توجه او به روایت حدیث را نشان می‌دهد.

ابوحنیفه خود احادیث خویش را در مجموعه‌ای گرد نیاورد و همین امر در طول قرنها انگیزه تالیف آثار متعدد با عنوان مسند ابی حنیفه شد که مولفان آنها تلاش داشتند تا احادیث منقول از طریق ابوحنیفه را در کتابی گرد آوردند.

اطلاعات و فهرستهای موجود از شیوخ و راویان ابوحنیفه عمدتاً از همین روایات منقول استخراج گردیده است که باید در استفاده از آنها احتیاط ورزید.

راویان وی

  • حماد بن ابی حنیفه،
  • زفربن هذیل
  • عباد بن عوام،
  • عبدالله بن مبارک،
  • هشیم بن بشیر،
  • وکیع بن جراح،
  • مسلم بن خالد زنجی،
  • ضحاک بن مخلد،
  • عبدالله بن یزید مقری،
  • نوح بن دراج قاضی،
  • ابونعیم فضل بن دکین،
  • ابراهیم بن طهان،
  • حمزة بن حبیب زیات

و دو شاگرد اصلی او ابویوسف[یادداشت ۲] و محمد بن حسن.[یادداشت ۳][۷۱]

اعتبار رجالی

در مورد شخصیت رجالی وی باید گفت که رجال شناسان اصحاب حدیث به الفاظ گوناگون او را که دشمن فکری خود می‌دانستند، تضعیف نموده‌اند،[۷۲] ولی از تصریح به صدق و راستگویی او نیز فروگذار نکرده‌اند.[۷۳]

تنهاحدیث منقول از ابوحنیفه در صحاح سته، حدیثی در باب حدود در سنن کبیر نسائی است که در نسخه «المجتبی» از سنن دیده نمی‌شود.[۷۴]

ترمذی نیز تنها در کتاب العلل از سنن خود یک اظهار رجالی درباره جابر بن یزید جعفی و عطاء بن ابی رباح از ابوحنیفه نقل کرده[۷۵] و چند بار در اثناء سنن به آراء فقهی وی اشاره نموده است.[۷۶]

اما نزد امامیه، تعدادی حدیث در موضوعات مختلف مانند علت تفاوت تعداد شاهدان در شهادت بر زنا و قتل و حکم گریستن در نماز و... از طریق ابوحنیفه در ۳ کتاب از کتب اربعه امامیه نقل شده است.[۷۷]

در دیگر کتب حدیثی شیعه نیز برخی احادیث او دیده می‌شود.[۷۸]

کتاب شناسی

آثار منتسب به ابوحنیفه

چاپی

  • العالم و المتعلم
  • رسالة الی عثمان البتّی، رساله‌ای است به عثمان بن سلیمان بتّی (متوفی۱۴۳ق/۷۶۰م)، فقیه و متفکر بصری درباره ارجاء. مولف در این رساله ضمن تبیین دیدگاه خود اتهام ارجاء افراطی به خویشتن را نفی نموده است.[۷۹]
  • الفقه الاکبر، عنوان مشترک متونی است در اعتقادات که همگی به ابوحنیفه منسوبند.
  • الفقه الاکبر (۱) : این اثر که متن کامل آن تاکنون شناسایی نشده است، به صورت بریده‌هایی در یک شرح قدیم، برجای مانده که به غلط به ابومنصور ماتریدی نسبت داده شده است. شارح خود در برخی مواضع تصریح نموده که برخی قطعات متن را نقل نکرده است.[۸۰]
  • الفقه الابسط: این اثر که گاهی از آن با عنوان الفقه الاکبر یادشده استفان اس، «کلام …»، ج۱، ص۲۰۷، به بعد</ref>، مشتمل بر پاسخهای ابوحنیفه به پرسشهای اعتقادی شاگردش ابومطیع بلخی است. این اثر تالیفی بسط یافته برپایه متن کهن از الفقه الاکبر است که قطعات بازمانده آن را باعنوان الفقه الاکبر (۱) می‌شناسیم.
  • الوصیة، وصیتی است منسوب به ابوحنیفه در هنگام وفات مشمل بر پاره‌ای کلیات اعتقادی مکتب حنفی اهل سنت.
  • وصیة الی تلمیذه القاضی ابی یوسف که پاره‌ای دستورهای اخلاقی را در بردارد و در کتاب الاشباه و النظائر ابن نجیم[۸۱] در دمشق (۱۴۰۳ق) به چاپ رسیده است.[۸۲]

خطی

  • وصیة الی ابنه حماد
  • وصیة الی یوسف بن خالد السمتی.
  • رسالة فی الایمان و تکفیر من قال بخلق القرآن
  • مجادلة لاحد الدهریین.

جستارهای وابسته

پانویس

  1. ابن سعد، ج۶، ص۲۵۶؛ خلیفه، ج۱، ص۳۹۰؛ بخاری، ج۴ (۲)، ص۸۱.
  2. طبری، المنتخب، ص۶۵۳؛ ابن عبدالبر، ص۱۲۲.
  3. خطیب، ج۱۳، ص۳۲۴.
  4. ابن عبدالبر، ص۱۲۲
  5. عجلی، ص۴۵۰؛ صمیری، ص۱۵.
  6. ابوالعلاء، رساله الغفران، ص۵۰۹-۵۱۰؛ ابوالفرج، الاغانی، ج۱۳، ص۷۸-۷۹.
  7. خطیب، ج۱۳، ص۳۳۳.
  8. نک: ابن ابی‌حاتم، ج۴(۱)، ص۴۴۹؛ خطیب، ج۱۳، ص۳۲۴؛ مزی، ج۱۸، ص۱۲۷-۱۲۸.
  9. نک: مکّی، ج۱، ص۵۹.
  10. ابوزرعه، ج۱، ص۴۲۸
  11. نک: ترمذی، ج۵، ص۷۴۱
  12. نک: مزی، ج۱۸، ص۱۲۷-۱۲۸
  13. ذهبی، تذکرةالحفاظ، ج۱، ص۱۶۸.
  14. قرمانی، اخبارالدول، ۱۴۱۲ق، ج۱، ص۳۳۴؛ مزی، تهذیب الکمال،۱۴۱۳ق، ج۵، ص۷۶.
  15. مِزی، تهذیب الکمال، ۱۴۱۳ق، ج۲۹ ص۴۱۹.
  16. ابن حجر هیتمی، الصواعق المحرقه، تهران، ص۲۳۴.
  17. ابن صباغ مالکی، الفصول المهمه، ۱۴۲۲ق، ج۲، ص۹۰۹.
  18. قندوزی، ینابیع الموده، ۱۴۲۲ق، ج۳، ص۱۱۲،۱۶۰.
  19. طوسی، رجال الطوسی، ۱۳۷۳ش، ص۳۱۵.
  20. ابن ابی‌الحدید، شرح نهج البلاغه، ۱۹۶۲ق، ج۱۵، ص۲۷۴.
  21. دهلوی، تحفه اثناعشریه،‌ ۱۴۳۲ق، ص۱۴۲.
  22. رستگار، بررسی سخن پیشوای حنفیان؛ لولا السنتان لهلک النعمان، ۱۳۹۰ش، ص۱۰۷-۱۰۸.
  23. نک: صمیری، ص۲۱-۲۲
  24. نک: بلاذری، ج۳، ص۲۳۹؛ ابوالفرج، مقاتل، ص۹۹-۱۰۰
  25. طبری، تاریخ، ج۷، ص۲۹۳
  26. نک: ابن عبدالبر، ص۱۵۸-۱۵۹؛ خوارزمی، ابوالمؤید، ج۱، ص۶۶-۶۷؛ نیز خطیب، ج۱۳، ص۳۶۶
  27. یحیی بن معین، ج۱، ص۷۹؛ خطیب، ج۱۳، ص۳۲۶-۳۲۷
  28. نک: مکی، ج۲، ص۲۴؛ خوارزمی، ابوالمؤید، ج۱، ص۶۶
  29. نک: بسوی، ج۲، ص۸۷۸؛ ابوزرعه، ج۱، ص۵۰۷
  30. نک: خوارزمی، ابوالمؤید، ج۱، ص۶۶؛ مفید، امالی، ص۲۸
  31. مکی، ج۱، ص۱۵۰-۱۵۱
  32. تشیع در مسیر تاریخ، ص۳۲۶
  33. سلاوی، شهاب الدين، الاستقصا لاخبار دول المغرب الاقصی، دار الكتاب - الدار البيضاء،ج۱، ص۲۰۵.
  34. نک: خطیب، ج۱۳، ص۳۲۷-۳۳۰؛ العیون، ص۲۶۱؛ نیز نک: ابن سعد، ج۶، ص۲۵۶
  35. ابن ندیم، ص۲۵۵-۲۵۶؛ خطیب، ج۱۳، ص۳۲۴
  36. ابن اثیر، عزالدین، ج۱۰، ص۵۴
  37. تاریخ بغداد، ج‏۱۳، ص۴۲۴.
  38. تاریخ بغداد، ج‏۱۳، ص۴۲۴.
  39. نک: خطیب، ج۱۳، ص۳۳۳؛ مکی، ج۱، ص۵۹-۶۰
  40. مثلاً نک: بخاری، ج۴ (۲)، ص۸۱؛ عقیلی، ج۴، ص۲۸۳؛ اشعری، سعد، ص۶؛ کشّی، ص۱۹۰؛ اشعری، ابوالحسن، مقالات، ص۱۳۸
  41. نک: شهرستانی، ج۱، ص۱۲۷ و ۱۳۰
  42. پاکتچی، ابوحنیفه، در دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج ۵، ص ۳۸۳.
  43. العالم و المتعلم، ص۹۷
  44. ابوحنیفه، الفقه الاکبر، ص۶.
  45. ابن شهر آشوب، برگ ۵۹ب
  46. ابن سعد، ج۶، ص۲۱۴
  47. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۶، ص۲۱۴
  48. نک: مکی، ج۲، ص۸۳۸۴
  49. طوسی، الخلاف، الناشر : مؤسسة النشر الإسلامي، ج۳، ص۱۰۴
  50. نک: شیخ صدوق، التوحید، نشر جامعه مدرسین قم، ص۹۶؛ مفید، امالی، ۱۴۱۳ق، ص۲۲ و ۲۶؛ کراچی، ص۱۷۱، ۱۹۶؛ طبرسی، ج۲، ۱۳۸۶ق، ص۳۸۱، ۳۸۲.
  51. کشی، ۱۴۰۹ق، ص۱۴۵ ۱۴۶، ۱۴۹
  52. نک:ابن رستم، ص۲۳؛ مفید، امالی،۱۴۱۳ق، ص۲۶ ۲۸؛ منتخب الدین، ص۵۱
  53. نک: ابوالفرج، مقاتل، ص۹۹
  54. نک: صمیری، ص۲۴؛ ابن عبدالبر، ص۱۴۳؛ خطیب، ج۱۳، ص۳۶۸
  55. خطیب، ج۱۳، ص۳۴۰
  56. برای روایات مشابه، نک: صمیری، ص۲۴؛ ابن عبدالبر، ص۱۴۳۱۴۵
  57. نک: خوارزمی، ابوالمؤید، ج ۲، ص۳۳۸
  58. نک: طبری، «المنتخب»، ص۶۵۴
  59. مثلاً نک: ابن‌قتیبه، المعارف، ص۴۹۵
  60. نک: ابوالعلاء، «سقط الزند»، ج۵، ص۱۹۵۶؛ قلقشندی، ج۱، ص۴۵۳
  61. جصاص،ج۳، ص۱۱۶؛ طوسی، الخلاف، ج۲، ص۲۲۰
  62. ص ۸
  63. نک: علاءالدین بخاری، ج۴، ص۳
  64. نک: مفید، الاختصاص، ص۹۰، ۱۰۹جاهای مختلف؛ ابن‌ندیم، ص۲۲۴؛ خوارزمی، ابوالمؤید، ج۲، ص۳۳۸، جاهای مختلف
  65. نک: پاکتچی، ص۶ ۹، جاهای مختلف
  66. نک: «المسائل…»، ص۲۸۲، ۲۷۸، جاهای مختلف
  67. مثلاً نک: قزوینی رازی، ص۲۳۶، جاهای مختلف
  68. مثلاً نک: ابن شهر‌آشوب، مثالب، برگ ۵۸ ب، ۶۶ ب؛ تبصرة العوام، ص۳۴، جاهای مختلف
  69. نک: ابن جزری، ج۲، ص۳۴۲
  70. نک: ابن جزری، ج۲، ص۳۴۲
  71. نک: بخاری، ج۴ (۲)، ص۸۱؛ ابن ابی حاتم، ج۴ (۱)، ص۴۴۹؛ مزی، ج۱۸، ص۱۲۸-۱۳۰
  72. مثلاً نک:ابن سعد، ج۶، ص۲۵۶؛ عقیلی، ج۴، ص۲۸۱،۲۸۴
  73. نک: یحیی بن معین، ج۱، ص۷۹؛ ابن شاهین، ص۳۲۳،۳۳۳
  74. نک: مزی، ج۱۸، ص۱۴۷
  75. ج۵، ص۷۴۱
  76. ج۱، ص۱۶۹؛ ج،۳، ص۲۵۰
  77. نک: کلینی، کافی، ۱۴۰۷ق، ج۷، ص۲۴۲،۴۰۴: طوسی، تهذیب، ۱۳۶۵ش، ج۲، ص۳۱۷؛ ج۶، ص۲۷۷-۲۷۸؛ ج۱۰، ص۸۰؛ طوسی، الاستبصار، الناشر دار الكتب الإسلاميّة، ج۱، ص۴۰۸)
  78. مثلاًنک:ابن بابویه، الخصال، ج۱، ص۳۱۶
  79. برای تحلیلی از متن رساله، نک: فان اس، «کلام …»، ج۱۹۲، ص۱ به بعد
  80. مثلا؛ نک: «شرح الفقه الاکبر»، ص۱۵
  81. ص ۵۱۶ –۵۲۲
  82. برای نسخ خطی آن، نک‌: ج۱، ص۴۱۷-۴۱۸

یادداشت

  1. امام صادق(ع) در روایتی کارهای ابوحنیفه و تبیینی که از دین دارد را مصداق ظلمی دانسته که در آیه ۸۲ سوره انعام آمده است الَّذِينَ آمَنُوا وَلَمْ يَلْبِسُوا إِيمَانَهُمْ بِظُلْمٍ... كسانى كه ايمان آورده و ايمان خود را به شرك(ظلم) نيالوده‌اند
  2. ابویوسف یعقوب بن ابراهیم قاضی،معروف به قاضی القضات از بنیانگذاران فقه حنفی۱۱۳-۱۸۲ق.
  3. محمد بن‌ حسن‌ شیبانی‌۱۳۲-۱۸۹ق.

منابع

  • ابن حجر هیتمی، احمد بن محمد، الصواعق المحرقه، تهران.
  • قرمانی، احمد بن یوسف، اخبار الدول، عالم الکتب، بیروت، ۱۴۱۲ق.
  • رستگار، پرویز، بررسی سخن پیشوای حنفیان؛ لولاالسنتان لهک النعمان، دو فصلنامه حدیث‌پژوهی، سال سوم، شماره پنجم بهار و تابستان، ۱۳۹۰ش.
  • «الفقه الاکبر (۱)» منسوب به ابو حنیفه،ضمن «شرح الفقه الاکبر» (نک:هم).
  • «الفقه الاکبر (۳)» منسوب به شافعی، همراه با الفقه الاکبر (۲) (نک:هم).
  • «المبانی»، مقدمتان فی علوم القرآن، به کوشش آرتور جفری، قاهره، ۱۹۵۴م.
  • «الوصیه»، منسوب به ابوحنیفه، همراه با «الجوهره المنیفه» (نک: هم، ملاحسین رومی).
  • «رساله الامام الهادی(ع) الی اهل الاهواز» نسخه ابن شعبه،ضمن تحف العقول،به کوشش علی اکبر غفاری،تهران ۱۳۷۶ق؛
  • «شرح الفقه الاکبر» مسوب به ابومنصور ماتریدی،الرسائل السبعه فی العقائد،حیدرآباددکن ۱۴۰۰ق /۱۹۸۰ م.
  • آلوسی، نعمان بن محمود، مختصر تحفة الاثناعشریه، مطبع سلفیه، قاهره، ۱۳۸۷ش.
  • ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، داراحیاء الکتب العربیه، ۱۹۶۲ق.
  • ابن صباغ مالکی، الفصول المهمه فی معرفة الائمة علیهم السلام، دارالحدیث، ۱۴۲۲ق.
  • ابوزهره، محمد، ابوحنیفه، درالفکر العربی، بی‌تا.
  • پاکتچی، احمد، ابوحنیفه در دائرة المعارف بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعراف اسلامی. تهران، ۱۳۷۲ش.
  • خطیب بغدادی، احمد بن علی‏، تاریخ بغداد، به تحقیق مصطفی عبدالقادر عطا، بیروت، دار الکتب العلمیة، منشورات محمد علی بیضون، ۱۴۱۷ق.
  • دهلوی، عبدالعزیز غلام، تحفه اثناعشریه، استانبول،‌ مکتبة الحقیقة، ۱۴۳۲ق.
  • ذهبی، شمس‌الدین، داراحیاء، التراث العربی، بیروت.
  • شعکه، مصطفی، الائمه الاربعه، درالکتب البنانی، ۱۴۰۳ق.
  • طوسی، محمد بن حسن، رجال الطوسی، تصحیح: جواد قیومی اصفهانی، قم، مؤسسة النشر الاسلامی التابعة لجامعة المدرسین بقم المقدسه، ۱۳۷۳ش.
  • قندوزی، سلیمان بن ابراهیم، ینابیع المودة لذو القربی، اسوه، قم، ۱۴۲۲ق.
  • مزی، ابوالحجاج، تهذیب الکمال، تحقیق: بشار عواد معروف، مؤسسه الرساله، بیروت،۱۴۱۳ق-۱۹۹۲م.
  • ابن ابی شیبه، ابوبکر، المصنف،بمبئی، ۱۴۰۳ ق/۱۹۸۳م.
  • ابن ابی‌داوود، عبدالله ‌بن ‌سلیمان، المصاحف، قاهره، ۱۳۵۵ ق.
  • ابن اثیر، عزالدین، الکامل.
  • ابن اثیر، مجدالدین جامع الاصول، به کوشش محمد حامد فقی، قاهره، ۱۳۸۳ ق/۱۹۶۳م.
  • ابن بابویه، محمدبن علی، التوحید، به کوشش هاشم حسینی تهرانی، تهران،۱۳۸۷ ق/۱۹۶۷م.
  • ابن برکه، عبدالل بن محمد، الجامع، به کوشش عیسی یحیی بارونی، مسقط، ۱۳۹۱ ق/ ۱۹۱۷م.
  • ابن بزاز، محمدبن محمد، «مناقب ابی حنیفه» ذیل مناقب ابی حنیفه (نک:هم، مکی).
  • ابن جزری، محمدبن محمد، غایه النهایه، به کوشش گ. برگشترسر، قاهره، ۱۳۵۱ ق/۱۹۳۲م.
  • ابن جعفر، محمد، الجامع، به کوشش عبدالمنعم عامره، قاهره، ۱۹۱۸م.
  • ابن حبان، محمد، کتاب المجرحین، به کوشش محمود ابراهیم زاید، حلب، ۱۳۹۶ ق/۱۹۷۶م.
  • ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، بلوغ المرام، به کوشش محمد حامد فقی، قاهره، ۱۳۵۲ ق.
  • ابن خلکان، وفیات الاعیان.
  • ابن رستم طبری، محمدبن جریر، المسترشد، کتابخانة حیدریه.
  • ابن سعد، محمد، کتاب الطبقات الکبیر، به کوشش زاخاو و دیگران، لیدن، ۱۹۰۴۱۹۱۵م.
  • ابن شاهین، عمربن احمد، تاریخ اسماء الثقات، به کوشش عبدالمعطی امین قلعجی، بیروت، ۱۴۰۶ ق/۱۹۸۶م.
  • ابن شهرآشوب، محمدبن علی، مثالب النواصب، عکس نسخة خطی کتابخانة ناصریة لکهنو، موجود در کتابخانة مرکز.
  • ابن طاووس، علی‌بن موسی، الطرائف، قم، ۱۴۰۰ ق.
  • ابن طقطقی، محمدبن علی، الفخری فی الآداب السلطانیه، به کوشش در نبورگ، شالون، ۱۸۹۴م.
  • ابن عبدالبر، یوسف بن عبدالله، الانتقا، من فضائل الثلاثه الائمه الفقهاء، بیروت، دارالکتب العلمیه.
  • ابن عدی، عبدالله، الکامل فی ضعفاء الرجال، بیروت، ۱۹۸۵م.
  • ابن عساکر، علی بن حسن، تبیین کذب المفتری، بیروت، ۱۴۰۴ ق/۱۹۸۴م.
  • ابن عمرانی، محمدبن علی، الانباء فی تاریخ الخلفاء، به کوشش قاسم سامرایی، لیدن، ۱۹۷۳م.
  • ابن قتیبه، عبدالله بن مسلم، تأویل مختلف الحدیث، بیروت، دارالجیل.
  • ابن قطلوبغا، قاسم بن عبدالله، تاج التراجم، بغداد، ۱۹۶۲م.
  • ابن کرامة جشمی، محسن بن محمد، «شرح العیون»، فضل الاعتزال و طبقات المعتزله، به کوشش فؤاد سید، تونس، ۱۳۹۳ ق/۱۹۷۴م.
  • ابن ماجه، محمدبن یزید، سنن، به کوشش محمد فؤاد عبدالبلقی، قاهره، ۱۹۵۲-۱۹۵۳م.
  • ابن منذر، محمدبن ابراهیم، الاشراف علی مذاهب اهل العلم، به کوشش محمد نجیب سراج‌الدین، قطر، ۱۴۰۶ ق/۱۹۶۸م.
  • ابن نجیم، زین‌الدین، الاشباه والنظائر، به کوشش محمد مطیع حافظ، دمشق، ۱۶۰۳ ق/۱۹۸۳م.
  • ابن هبیره، یحیی بن محمد، الافصاح، به کوشش محمد راغب طباخ، حلب، ۱۳۶۶ ق/۱۹۴۷م.
  • ابواسحاق شیرازی، ابراهیم بن علی، طبقات الفقهاء، به کوشش خلیل میس، بیروت، دارالقلم.
  • ابوالحسین بصری، محمدبن علی، المعتمد فی اصول الفقه، به کوشش محمد حمیدالله و دیگران، دمشق، ۱۳۸۴ ق/ ۱۹۶۴م.
  • ابوالعلاء معری، رساله الغفران، به کوشش عائشه بنت الشاطی، قاهره، دارالمعارف.
  • ابوالفرج اصفهانی، الاغانی، بولاق، ۱۲۸۵ ق.
  • ابوالقاسم بلخی، عبدالله بن احمد، «المقالات»، فضل الاعتزال و طبقات المعتزله، به کوشش فؤاد سید، تونس، ۱۳۹۳ ق/۱۹۷۴م.
  • ابواللیث سمرقندی، نصربن‌محمد، «بستان العارفین»، در هامش تنبیه الغافلین، دهلی، کتابخانة اشاعه الاسلام.
  • ابوالمعالی، محمدبن حسین، بیان الادیان، به کوشش هاشم رضی، تهران، ۱۳۴۲ ش.
  • ابوبکر خوارزمی، «رساله کتب الی جماعه الشیعه بنیسابور»، ضمن من ادب التشیع بالخوارزم، به کوشش صادق آیینه‌وند، تهران، ۱۳۶۸ ش.
  • ابوحیان توحیدی، علی بن محمد، البصائر و الذخائر، به کوشش ابراهیم کیلانی، دمشق، مکتبه اطلس.
  • ابوداوود سجستانی، سلیمان ابن اشعث، سنن، به کوشش محمد محیی‌الدین عبدالحمید، قاهره، داراحیاء السنه النبویه.
  • ابوزرعة دمشقی، عبدالرحمن بن عمرو، تاریخ به کوشش شکرالله قوجانی، دمشق، ۱۴۰۰ ق/۱۹۸۰م.
  • ابوزهره، محمد، ابوحنیفه، قاهره، ۱۹۵۵م؛ همو، الامام زید، قاهره، ۱۹۵۹م.
  • ابوطالب هارونی، یحیی بن حسین، «الافاده»، اخبار الائمه الزیدیه، به کوشش مادلونگ، بیروت، ۱۹۸۷م.
  • ابوعبداللع علوی، محمدبن علی، الجامع الکافی، نسخة خطی کتابخانة آمبروزیانا، شم ۴۲۴.
  • ابوعبید، قاسم ابن سلان، الاموال، به کوشش عبدالامیر علی مهنا، بیروت، ۱۹۸۸م.
  • ابوعمرودانی، عثمان بن سعید، التیسیر فی القراءات السبع، به کوشش اتوپرتسل، استانبول، ۱۹۳۰م.
  • ابونعیم اصفهانی،احمدبن عبدالله، حیله الاولیاء قاهره، ۱۳۵۱ ق/ ۱۹۳۲م.
  • ابویوسف، یعقوب بن ابراهیم، الآثار، به کوشش ابوالوفا، قاهره، ۱۳۵۵ ق.
  • ابن‌ندیم، الفهرست.
  • احمدبن حنبل، العلل بیروت و معرفه الرجال، به کوشش وصی الله عباس، بیروت/ریاض، ۱۴۰۷ ق.
  • اسفراینی، طاهربن محمد، التبصیر فی‌الدین، به کوشش محمد زاهد کوثری، قاهره، ۱۳۷۴ ق/۱۹۵۵م.
  • اشعری، ابوالحسن، «الابانه»، الرسائل السبعه فی العقائد، حیدر آباد دکن، ۱۴۰۰ ق/ ۱۹۸۰م.
  • اشعری، سعدبن عبدالله، المقالات و الفرق، به کوشش محمد جواد مشکور، تهران، ۱۳۶۱ ش.
  • الایضاح، منسوب به فضل بن شاذان، بیروت، ۱۴۰۲ ق/۱۹۸۲م.
  • العالم و المتعلم، به کوشش محمد رواس قله جی و عبدالوهاب هندی ندوی، حلب،۱۳۹۲ق/۱۹۷۲ م.
  • العبر،به کوشش محمد سعید زغلول،بیروت ۱۴۰۵ق/۱۹۸۵م.
  • العیون و الحدائق، به کوشش دخویه،لیدن،۱۸۷۱م؛غزالی،محمدابن محمد،المنخول من تعلیقات الاصول، به کوشش محمد حسن هیتو، دمشق،۱۴۰۰ق/۱۹۸۰م.
  • الفقه الاکبر (۲)، منسوب به همو،قاهره،مکتبه محمد علی صبیح واولاده:
  • اوزجندی، فخرالدین، «فتاوی»، در هامش الفتاوی النهدیه، قاهره، ۱۳۲۳ ق.
  • بخاری، محمدبن اسماعیل، التاریخ الکبیر، حیدرآباد دکن، ۱۳۹۸ ق/ ۱۹۷۸م.
  • بزودی، علی بن محمد، اصول الفقه، در هامش کشف الاسرار (نک: علاءالدین بخاری).
  • بسوی، یعقوب بن سفیان، المعرفهوالتاریخ، به کوشش اکرم ضیاءعمری، بعداد، ۱۹۷۵-۱۹۷۶م.
  • بصری، عبدالله بن سالم، «الامداد»، ضمن رسائل خمسه اساتید، حیدرآباددکن، ۱۳۲۸ق /۱۹۱۰م.
  • بعلی، عبدالباقی، ریاض اهل الجنة، به کوشش محمد یاسین فادانی، دمشق، ۱۴۰۵ق /۱۹۸۵م.
  • بغدادی، احمدبن علی، تاريخ بغداد و ذيوله، تحقیق: مصطفی عبدالقادر عطا بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۴۱۷ق.
  • بغدادی، عبدالقاهربن طاهر، الفرق بین الفرق، به کوشش محمد زاهد کوثری، قاهره، ۱۳۶۷ق/۱۹۴۸م.
  • بلاذری، احمدبن یحیی،اناسب الاشراف، به کوشش محمدباقر محمودی، بیروت، ۱۳۹۷ق/۱۹۷۷م.
  • بیهقی، ابوبکر احمد بن حسین، الاسماء و اصفات، بیروت، دارالکتب العلمیه، بی‌تا.
  • بیهقی، علی بن زید، تاریخ بیهق، حیدرآباد دکن، ۱۳۸۸ق/۱۹۶۸م.
  • پاکتچی، احمد، الاراءالفقهیه والاصولیه للشریف الرضی، تهران، ۱۴۰۶ق.
  • تبصرةالعوام، منسوب به مرتضی بن داعی، به کوشش عباس اقبال، تهران، ۱۳۶۴ش.
  • ترمذی محمد بن عیس، سسن به کوشش احمد محمد شاکر و دیگران، قاهره، ۱۳۵۷ق/۱۹۳۸م.
  • ترمسی، محمد محفوظ، کفایة المستفید، به کوشش محمدیاسین فادانی، بیروت، ۱۴۰۸ق/۱۹۸۷م.
  • جاحظ، عمروبن بحر،الحیوان،به کوشش عبدالسلامهارون،قاهره، ۱۳۵۷ق.
  • جرجانی، علی بن محمد، التعریفات، قاهره، ۱۳۰۶ق.
  • جصاص، احمد بن علی، احکام القرآن، بیروت، ۱۴۰۵ق/۱۹۸۵م.
  • حکیم سمرقندی، اسماعیل بن محمد، السوادالاعظم، ترجمه کهن فارسی، به کوشش عبدالحی حبیبی، تهران، ۱۳۴۸ش.
  • خضری، محمد، اصول الفقه، بیروت، ۱۴۰۱ق/۱۹۸۱م.
  • خطیب بغدادی، احمد بن علی، تاریخ بغداد، قاهره، ۱۳۴۹ق.
  • خلیفه بن خیاط، الطبقات، به کوشش سهیل زکار، دمشق، ۱۹۶۶م.
  • خوارزمی، قاسم بن حسین، «ضرام السقط» ضمن شروح سقط الزند، قاهره، ۱۳۸۳ق/۱۹۶۴م.
  • خوارزمی، محمد بن احمد، مفاتیح العوم، به کوشش فان فلوتن، لیدن، ۱۸۹۵م، دارمی، عبدالله بن عبدالرحمن، سنن، دمشق، ۱۳۴۹ق.
  • خوارزمی، محمد بن محمود، جامع مساتید ابی‌حنیفه، حیدرآباددکن، ۱۳۳۲ق.
  • دارمی، عثامان بن سعید، الردعلی بشر المریسی، به کوشش محمد حامد فقی، بیروت، داالکتب العلمیه، بی‌تا.
  • درجینی، احمد بن سعید، طبقات المشائخ بالمغرب، به کوشش ابراهیم طلای،قسنطینه،۱۳۹۴ق/۱۹۷۴ م: دفتر کتبخانه الحاج سلیم آغا،استانبول،۱۳۱۰ق.
  • ذهبی، محمد بن احمد، سیراعلام التبلاء،به کوشش شعیب ارنووط و دیگران،بیروت،۱۴۰۵ق/۱۹۸۵م.
  • زمخشری،محمود بن عمر،الکشاف،قاهره،۱۳۶۶ق/۱۹۴۷م.
  • سلاوی، شهاب الدين، الاستقصا لاخبار دول المغرب الاقصی، تحقق: جعفر الناصری/ محمد الناصری، بی‌جا، دار الكتاب - الدار البيضاء، بی‌تا.
  • سید مرتضی، علی بن حسین،الانتصار،نجف ۱۳۹۱ق/۱۹۷۱م.
  • سیوری، مقدادبن عبدالله،کنزالعرفان،به کوشش محمد باقر بهبودی،تهران،۱۳۸۴ق.
  • شافعی، محمد بن ادریس، «اختلاف علی(ع) و ابن مسعود» ضمن کتاب الام،ج ۷،بیروت،دارالمعرفه.
  • شماخی،احمد بن سیعد السیر،به کوشش احمد بن سعود سیایی،مسقط، ۱۴۰۷ق /۱۹۸۷م.
  • شوکانی،محمد بن علی، «اتحاف الاکابر» ضمن رسائل خمسه اساتید،حیدرآباددکن،۱۳۲۸ق/۱۹۱۰م.
  • شهرستانی،محمد بن عبدالکریم،الملل والنحل، به کوشش محمد بن فتح الله بدران،قاهره،۱۳۷۵ق/۱۹۵۶م.
  • صابونی،احمد بن محمود،البدایه من الکفایه،به کوشش فتح الله خلیف، مصر،۱۹۶۹م.
  • صریفینی،ابراهیم بن محمد،تاریخ نیسابور (منتخب السیاق عبدالغافرفارسی)،به کوشش محمد کاظم محمودی،ضم،۱۴۰۳ق.
  • صفی الدین بلخی،عبدالله بن عمر،فضائل بلخ،ترجمه محمد بن محمد حسینی بلخی، به کوشش عبدالحی حبیبی، تهران،۱۳۵۰ش.
  • صنعانی،عبدالرزاق،المصنف،به کوشش حبیب الرحمن اعظمی، بیروت ۱۴۰۳ق /۱۹۸۳م.
  • صیمری،حسین بن علی،اخبارابی هنیفه واصحابه،بیروت،۱۴۰۵ق /۱۹۸۵م.
  • طبرسی،احمد بن علی،الاحتجاج،به کوشش محمد باقر موسوی خرسان،بیروت،۱۴۰۱ق/۱۹۸۱م.
  • طبری،محمد بن جریراختلاف القهاء،بیروت،دارالکتب العلمیه.
  • طحاری،احمد بن محمد،اختلاف القهاء،به کوشش محمد صغیر حسن معصومی،اسلام آباد،۱۳۹۱ق.
  • طوسی،محمد بن حسن،الاستبصار، به کوشش حسن موسوی خرسان،نجف ۱۳۷۵ ق.
  • ظاهریه،خطی.
  • عبادی،محمد بن احمد،طبقات الفقهاءالشافعیه به کوشش گوستاویتستام،لیدن،۱۹۶۴م.
  • عبدالقادر قرشی،الجواهرالمضیه،حیدرآباددکن،۱۳۳۲ق.
  • عبدالله بن احمد بن حنبل،السنه،به کوشش محمد بن سعید قحطانی،ریاض،۱۴۰۶ق /۱۹۸۶م.
  • عجلی،احمد بن عبدالله،تاریخ الثقات، به کوشش عبدالمعطی قلمجی،بیروت،۱۴۰۵ق /۱۹۸۴م.
  • عطار نیشابوری،فریدالدین،تذکره الاولیاء،به کوشش محمد استعلامی،تهران،۱۳۶۳ش؛
  • عقیلی، محمد بن عمرو، کتاب الضعفاءالکبیر،به کوشش عبدالمعطی امین قلمجی،بیروت،۱۴۰۴ق ۱۹۸۴م.
  • علاءالدین بخاری،عبدالغزیزبن احمد،کشف الاسرار،استانبول ۱۳۰۸ق.
  • عنبی،ابونصر «التاریخ الیمینی» ضمن الفتح الوهبی منینی،قاهره،۱۲۸۶ق؛
  • غنیمی،عبدالغنی،اللباب فی شرح الکتاب، به کوشش محمد محیی الدین عبدالحمید،قاهره،۱۳۸۳ق/۱۹۶۳م.
  • فصیح خوافی،مجمل فصیحی، به کوشش محمود فرخ، مشهد،۱۳۳۹ ش.
  • قاضی عبدالجبار،فضل الاعتزال،به کوشش فوادسید،تونس،۱۳۹۳ق /۱۹۷۴م.
  • قاضی عیاض،ترتیب المدارک، به کوشش احمد بکیرمحمود،بیروت /طرابلس ۱۳۸۷ق /۱۹۶۷م.
  • قاضی نعمان مغربی،دعائم الاسلام،به کوشش آصف فیضی،قاهره،۱۳۸۳ق/۱۹۶۳م.
  • قدوری،احمدبن محمد «مختصر»،همراه بااللباب (نک: هم،غنیمی).
  • قرآن کریم قرطبی،محمد بن احمد،الجامع لاحکام القرآن،قاهره ۱۳۷۲ق/۱۹۵۲م.
  • قزوینی رازی عبدالجلیل، نقض، به کوشش جلال الدین محدث،تهران،۱۳۵۸ش.
  • قلقشندی،احمد بن علی،صبح الاعشی،قاهره،۱۳۸۳ق /۱۹۶۳م.
  • کتانی،عبدالحی بن عبدالکبیر،فهرس الفهارس والاثبات، به کوشش احسان عباس، بیروت ۱۴۰۲ق /۱۹۸۲م.
  • کتانی،محمد بن جعفر الرساله المستطرفه، استنابول، ۱۹۸۶ م.
  • کراجکی،محمد بن علی، کنزالفوائد، تبریز، ۱۳۲۲ ق.
  • کشی، محمد، معرفه الرجال، اختیار طوسی، به کوشش حسن مصطفوی، مشهد، ۱۳۴۸ ش.
  • کلینی، محمدبن یعقوب، الکافی، به کوشش علی‌اکبر غفاری، تهران، ۱۳۹۱ ق.
  • کندی، محمدبن یوسف، الولاه و کتاب القضاه، به کوشش روون گست، بیروت، ۱۹۰۸م.
  • کورانی، ابراهیم بن حسن، «الامم لا یقاظ الهمم»، ضون رسائل خمسه اسانید، حیدرآباد دکن، ۱۳۲۸ ق/ ۱۹۱۰ م.
  • لکنهوی، محمد عبدالحی، الفوائد البهیه، قاهره، ۱۳۲۴ق/۱۹۰۶م.
  • ماتریدی، محمدبن محمد، التوحید، به کوشش فتح الله خلیف، بیروت، ۱۹۸۶ م.
  • مالک بن انس، الموطأ، به کوشش محمد فؤاد عبدالباقی، قاهره، ۱۳۷۰ ق/۱۹۵۱ م.
  • مجمل التواریخ و القصص، به کوشش ملک الشعراء بهار، تهرا، ۱۳۱۸ ق؛
  • محلی، حمیدبن احمد، «الحدائق الوردیه»، اخبار الائمه الزیدیه، به کوشش مادلونگ، بیروت، ۱۹۸۷ م.
  • محمدبن حسن شیبانی، الاصل، حیدرآباد دکن، ۱۳۸۹ ق/۱۹۶۹م.
  • مرغینانی، علی بن عبدالجلیل، «الهدایه»، همراه با شرح فتح القدیر، قاهره، ۱۳۱۹ ق.
  • مروزی، محمدبن نصر، اختلاف العلماء، به کوشش صبحی سامرایی، بیروت، ۱۴۰۶ ق/۱۹۸۶م.
  • مزی، یوسف بن عبدالرحمن، تهذیب الکمال، نسخة خطی کتابخانة احمد ثالث، شم ۲۸۴۸.
  • مسعودی، علی بن حسین، مروج الذهب، به کوشش یوسف اسعد داغر، بیروت، ۱۳۸۵ ق/۱۹۶۶م.
  • مسند اید بن علی، بیروت، ۱۹۶۶م.
  • مفید، محمدبن محمد، الاختصاص، به کوشش علی‌اکبر غفاری، قم، جامعه المدرسین.
  • مقدسی، محمدبن احمد، احسن التقاسیم، بیروت، ۱۴۰۸ ق/۱۹۸۷ م.
  • مکی، موفق ابن احمد، مناقب ابی حنیفه، حیدرآباد دکن، ۱۳۲۱ ق.
  • ملا علی قاری، شرح الفقه الاکبر، بیروت، ۱۴۰۴ ق/۱۹۸۴ م.
  • ملاحسین رومی، «الجوهره المنیفه»، الرسائل السبعه فی العقائد، حیدرآباد دکن، ۱۴۰۰ ق/ ۱۹۸۰ م.
  • منتخب‌الدین رازی، علی‌بن عبیدالله، الاربعون حدیثاً، قم، ۱۴۰۷ ق.
  • ناشیء اکبر، عبدالله بن محمد، مسائل الامامه، به کوشش یوزف فان اس، بیروت، ۱۹۷۱ م.
  • نجاشی، احمدبن علی، رجال، به کوشش موسی شیبری زنجانی، قم، ۱۴۰۷ ق.
  • نسایی، احمد بن شعیب، قاهره، ۱۳۴۸ ق.
  • نوبختی، حسن بن موسی، فرق الشیعه، نجف، ۱۳۵۵ ق/ ۱۹۳۶م.
  • نووی، یحیی بن شرف، تهذیب الاسماء و اللغات، قاهره، ۱۹۲۷ م.
  • هجویری، علی بن عثمان، کشف المحجوب، به کوشش و النتین ژوکوفسکی، لنینگراد، ۱۳۴۴ ق/ ۱۹۲۶ م.
  • همان، نسخه طبرسی (نک:هم،طبرسی).
  • همو، «المسائل الصانیه»، عده رسائل، قم، مکتبه المفید.
  • همو، «سقط الزند»، ضمن شروح سقط الزند، قاهره، ۱۳۸۳ ق/۱۹۶۴م.
  • همو، «عقیده»، به کوشش جوینبول (نک: مل، جوینبول).
  • همو، «عقیده». ضمن السیف المشهور (نک: هم، سبکی).
  • همو، «اختلاف ابی حنیفه و ابن ابی لیل»، ضمن کتاب الام شافعی، ج ۷، بیروت دارالمعرفه.
  • همو، «رساله‌ای در فضل ابوالحسن اشعری» ضمن تبیین کذب المفتری (نک:هم، ابن عساکر).
  • همو، «فضل هاشم علی عبدشمس» ضمن رسائل الجاحظ، به کوشش حسن سندوبی، قاهره، ۱۳۵۲ق/۱۹۳۳م.
  • همو، الحجه علی اهل المدینه، به کوشش مهدی حسن کیلانی، حیدرآباد دکن، ۱۳۸۵ ق/۱۹۶۵ م.
  • همو، الخراج، بیروت، ۱۳۹۹ ق/۱۹۷۹م.
  • همو، الخصال، به کوشش علی‌اکبر غفاری، قم، ۱۳۶۲ ش.
  • همو، العقیدة الطحاویه، بیروت ۱۴۰۸ق /۱۹۸۸م.
  • همو، الفریعة الی اصول الشریعة،به کوشش ابوالقاسم گرجی،تهران،۱۳۶۳ش؛
  • همو، الفصول المختاره،نجف، کتابخانه حیدریه.
  • همو، المع، به کوشش ریچارد جوزف مکارتی، بیروت، ۱۹۵۳م.
  • همو، المعارف، به کوشش ثروت عکاشه، قاهره، ۱۹۶۰م.
  • همو، تمهید الاصول، به کوشش عبدالمحسن مشکوة الدینی،تهران،۱۳۶۲ش.
  • همو، فقیه من لا یحضره الفقیه، به کوشش حسن موسوی خرسان، نجف، ۱۳۷۶ ق/۱۹۵۷م؛
  • همو، لسان المیزان، حیدر آباد دکن، ۱۳۲۹ ق.
  • همو، معالم العلماء، نجف، ۱۳۸۰ ق/۱۹۶۱م.
  • همو، مقاتل الطالبین، نجف، ۱۳۸۵ ق/۱۹۶۵م.
  • همو، مقالات الاسلامیین، به کوشش هلموت ریتر، ویسبادن، ۱۴۰۰ ق/۱۹۸۰م؛
  • همو، مناقب آل ابی طالب، قم، چاپخانة علمیه.
  • همو،الرساله،به کوشش احمد محمد شاکر،قاهره،۱۳۵۸ق/۱۹۳۹م.
  • همو،الفهرست،نجف، کتابخانه مرتضویه.
  • همو،امالی، به کوشش استادولی و غفاری، قم، ۱۴۰۳ ق.
  • همو،تاریخ ؛همو، «المنتخب من کتاب ذیل المذیل» همراه تاریخ طبری،ج۱۱.
  • همو،تهذیب الاحکام، به کوشش حسن موسوی خرسان،نجف،۱۳۷۹ق.
  • همو،رجال، نجف،۱۳۸۰ق/۱۹۶۱م.
  • یاقوت، المشترکه وضعاً و المفترق صقماً، به کوشش ف، ووسنفلد، گوتینگن، ۱۸۴۶ م.
  • یحیی بن معین، معرفه الرجال، به کوشش محمد کامل قصار، دمشق، ۱۴۰۵ ق/۱۹۸۵ م.

پیوند به بیرون