مقالهٔ نفس با مقالات ارتباط دارد.

نَفْس اصطلاحی فلسفی که از نظر فیلسوفان مسلمان حقیقت و ذات انسان شمرده می‌شود. نفس، جوهری مجرد و مستقل از بدن است و بدن و اعضای بدن، ابزار آن به شمار می‌روند.

شناخت نفس و وجود حقیقی انسان را مقدمه شناخت خدا و معاد و اساسی‌ترین بحث علمی و معرفتی برای انسان دانسته‌اند. در آیات و روایات متعدد، اخلاق و عرفان و تفاسیر از نفس و مباحث آن سخن گفته ‌شده است.

نفس در فلسفه اسلامی، به نفس نباتی، نفس حیوانی و نفس انسانی (ناطقه) تقسیم شده است. هر یک از این نفس‌ها، قوایی دارند که کارهای خود را از طریق آن قوا انجام می‌دهند. نفس انسانی، افزون بر اینکه دارای قوای نباتی و حیوانی است، دو قوه اصلی و ویژه دارد: قوه عالِمه یا عقل نظری و قوه عَمّاله یا عقل عملی. ملاصدرا برخلاف فیلسوفان مشاء، معتقد به کثرت قوای نفس و جدایی آنها از نفس نیست؛ بلکه نفس را در عین واحد بودن، دارای مراتب و قوا می‌داند. نفس انسانی، قوی‌ترین نفس و نفس نباتی ضعیف‌ترین نفس به شمار می‌رود.

فیلسوفان مسلمان برای اثبات وجود نفس و غیریت آن با بدن دلایل متعدد عقلی و نقلی ارائه کرده‌اند. برخی بر این باورند که وجود نفس انسانی بدیهی است و اثبات آن نیازی به دلیل ندارد.

افلاطون و پیروانش را قائل به قدیم بودن نفس انسانی و ارسطو و طرفدارانش را معتقد به حدوث نفس دانسته‌اند. براساس نظریه افلاطون، نفس، جوهری است که پیش از بدن موجود است و پس از آماده شدن بدن، از مرتبه خود تنزل کرده و به آن بدن می‌پیوندد. ملاصدرا قدیم بودن نفس را دارای پیامدهای محال دانسته است.

گفته شده همه فیلسوفان مسلمان معتقد به تجرد و غیرمادی بودن نفس هستند؛ البته در اینکه نفس مجرد عقلی است یا مثالی، میان آنان اختلاف وجود دارد. فیلسوفان مشائی و اشراقی معتقدند که نفس، از ابتدای پیدایش و در بقایش ذاتاً مجرد عقلی است؛ اما از نظر ملاصدرا، تجردی که ویژگی ضروری نفس انسان است، تجرد مثالی است. همچنین همه فیلسوفان مسلمان به جهت دلایل عقلی و نقلی، به جاودانگی و بقای نفس پس از مرگ باور داشته‌اند. آیه ۱۱ سوره سجده، آیه ۱۵۴ سوره بقره و آیه ۲۵-۲۷ سوره یس را از جمله دلایل نقلی جاودانگی نفس شمرده شده‌اند.

آثار فراوانی درباره نفس و مسائل آن نگارش و منتشر شده است؛ چنانچه در کتاب «کتاب‌شناسی توصیفی فلسفه نفس»، ۵۳۸ عنوان کتاب، پایان‌نامه و مقاله درباره نفس معرفی شده است.

جایگاه و اهمیت

نفس، اصطلاحی فلسفی که در فلسفه، عرفان، تفسیر و روایات از آن سخن گفته شده است.[۱] در کتاب‌های فلسفه اسلامی معمولا بخشی به بحث پیرامون نفس اختصاص یافته است.[۲] برای نمونه ابن‌سینا[۳] یکی از بخش‌های طبیعیات کتاب شفای خود (فن ششم) را به نفس اختصاص داده و ملاصدرا[۴] نیز در سفر چهارم از سفرهای چهارگانه کتاب اسفار به صورت گسترده به مباحث نفس پرداخته است.

مباحث مربوط به نفس انسان که گاهی تحت عنوان معرفت نفس و گاهی با عنوان خودشناسی مطرح می‌شود، اساسی‌ترین و محوری‌ترین بحث علمی و معرفتی برای انسان شمرده شده است؛ زیرا شناخت نفس و وجود حقیقی انسان مقدمه شناخت خداوند است.[۵] به باور ابن‌سینا، حکما و اولیای الهی بر این مطلب اتفاق نظر دارند که هر کس نفسش را شناخت، پروردگارش را شناخت. همچنین کسی که از شناخت نفسش ناتوان باشد، از شناخت خالقش عاجز خواهد بود. آیه «نَسُوا اللَّهَ فَأَنْساهُمْ أَنْفُسَهُمْ»[۶] نیز بر این مطلب اشاره دارد که شناخت نفس و فراموشی آن با شناخت خدا و فراموشی او همراه است.[۷] از نظر ملاصدرا، شناخت نفس، شناخت خدا، جهان و همه موجودات است.[۸] از نظر فیاض لاهیجی نیز معرفت نفس ناطقه، كليد معرفت بهشت و آخرت است و انسان بدون معرفت تجرّد نفس خود، به حقيقت انسانيت نمی‌تواند نائل شود.[۹] به نقل حسن حسن‌زاده آملی، ‌فیلسوف و عارف شیعه ایرانی، معرفت نفس را کلید گنجینه‌های ملکوت دانسته‌اند.[۱۰] ملا احمد نراقی نیز شناخت نفس را کلید سعادت هر دو جهان دانسته است.[۱۱]

به گفته سید یدالله یزدان‌پناه، استاد فلسفه اسلامی در قم، مسئله نفس برای فیلسوفان مسلمان اهمیت بسیاری دارد؛ زیرا کلید فهم عمیق آموزه‌های دینی و مسائل فلسفی، توحید و نفس است. از نظر او، نفس زیربنای دیدگاه‌های عمیق اسلامی در باب نبوت، امامت (انسان کاملمعاد و ... است. فیلسوفان مسلمان مباحث اصلی معاد را با نفس و بقای آن پس از مرگ حل و تبیین می‌کنند.[۱۲] یزدان‌پناه معتقد است که دلیل گسترده شدن مباحث نفس، آموزه‌های دینی است.[۱۳]

در آیات متعددی از قرآن همچون آیه ۱۰۵ سوره مائده، آیه ۵۳ سوره یوسف، آیه ۳۵ سوره انبیاء، آیه ۴۲ سوره زمر، آیه ۱۶ سوره ق و آیه ۴۰ سوره نازعات از نفس سخن گفته شده است.[۱۴] در تفاسیر نیز به تبع آیات، مباحثی درباره نفس و پیرامون آن مطرح شده است.[۱۵]

روایات متعددی نیز درباره نفس و اهمیت معرفت آن نقل شده است.[۱۶] براساس حدیث «مَنْ‏ عَرَفَ‏ نَفْسَهُ‏ فَقَدْ عَرَفَ رَبَّهُ؛ کسی که خود را شناخت، همانا خدای خود را شناخته است»، [۱۷] شناخت نفس، انسان را به شناخت خدا می‌رساند.[۱۸] در روایتی از پیامبر(ص) سؤال شد: انسان چه زمانی خدای خود را می‌شناسد؟ پیامبر(ص) فرمود: «هنگامی که نفسش را بشناسد».[۱۹] در حدیث دیگری از پیامبر(ص) آگاه‌ترین شخص نسبت به نفسش، خداشناس‌ترین مردم شمرده شده است.[۲۰]

مباحث نفس را در منظومه مباحث آکادمیک امروزی به ویژه انسان‌شناسی نیز دارای جایگاه خاصی دانسته‌اند.[۲۱]

مفهوم‌شناسی

گفته شده در تاریخ فلسفه، نفس از دو جهت تعریف شده است: یکی از جهت ارتباطش با بدن و دیگری از جهت اینکه جوهری مستقل از بدن و قائم بالذات است. براساس نگاه اول که به ارسطو منسوب است، نفس به کمال اول برای جسم طبیعی آلی (دارای اندام) که بالقوه حیات دارد، [یادداشت ۱] تعریف شده است. در نگاه دوم که متعلق به افلاطون و پیروانش است، نفس جوهری غیرمادی است که وجود مستقل از بدن دارد.[۲۲] ابن‌سینا[۲۳] و ملاصدرا[۲۴] نیز نفس را همانند ارسطو تعریف کرده‌اند. علامه حلی تعریف به کمال اول را به حکما نسبت داده است.[۲۵]

علامه مجلسی از محقق کاشانی در کتاب روض الجنان چهارده نظر در باب حقیقت نفس نقل کرده است.[۲۶] نظر چهاردهم که نظر حکمای الهی و بزرگان صوفیه و اشراقی و محققین از متکلمان همچون فخر رازی، غزالی و محقق طوسی دانسته شده این است که نفس جوهر مجردی است که ارتباطش با بدن ارتباط تدبیر و تصرف است.[۲۷]

محمدمهدی نراقی در جامع السعادات نفس را چنین تعریف کرده است: جوهر ملکوتی که بدن را برای برطرف کردن نیازمندی‌هایش به کار می‌گیرد. نفس، حقیقت و ذات انسان است و اعضای و قوای بدن، ابزار آن به شمار می‌روند.[۲۸]

نقل شده بیشتر متکلمان، نفس را به اجزاء اصلی بدن تفسیر کرده‌اند که از اول تا آخر عمر باقی است و تغییر نمی‌کند.[۲۹] به نظر فیاض لاهیجی، بیشتر متکلمان نفس را جسم لطیفی می‌دانند که در بدن جاری و ساری است.[۳۰] فخر رازی در رد نظر متکلمان، دلایل فراوان عقلی و نقلی مطرح کرده که نفس غیر از بدن و اجزای آن است.[۳۱]

به باور فیاض لاهیجی، بیشتر فیلسوفان حقیقت انسان را همان نفس مجرد او می‌دانند.[۳۲]

نام‌های دیگر

به گفته محقق نراقی، نفس به اعتبارهای گوناگون، نام‌های مختلفی دارد. از آنجا که حیات بدن وابسته به اوست، روح نامیده می‌شود؛ به جهت ادراک معقولات، عقل می‌‌نامند و گاه به این دلیل که به سبب خاطرات منقلب می‌شود، قلب نامیده می‌شود.[۳۳] محمدتقی مصباح یزدی معتقد است در علم اخلاق، نفس در مقابل عقل قرار دارد؛ آن دسته از عوامل و امیال درونی که انسان را به تباهی در دنیا و آخرت می‌کشاند، نفس نامیده می‌شود؛ در مقابل، به تمیزدهنده خیر و شر و دعوت‌کننده به خوبی‌ها و بازدارنده از بدیها، عقل گفته می‌شود.[۳۴]

از نفس ناطقه، با واژگانی همچون دل، [۳۵] جان و روان[۳۶] نیز یاد می‌شود. به نظر حسن حسن‌زاده آملی، فیلسوف و عارف شیعی قرن چهاردهم شمسی، در زبان فارسی به نفس، روان و جان می‌گویند؛ اما تعبیر دقیق و صحیح این است که روان، معادل نفس انسان است و جان به نفس حیوانات گفته می‌شود.[۳۷] از نفس با نام‌های دیگری نیز تعبیر می‌شود مانند: نفس ناطقه، روح، عقل، قوه عاقله، قوه ممیزه، روان، جان، دل، جام جهان‌نما، جام‌جم، جام جهان‌بین، طوطی، وَرقا (به معنای کبوتر)؛ از میان این نام‌ها، در عرف فلسفه و حکما، نفس و چهار نام نخست را رایج دانسته‌اند.[۳۸]

انواع نفس

برای نفس به لحاظ‌های گوناگون انواع مختلفی بیان شده است.

تقسیم نفس به نباتی، حیوانی و انسانی

نفس در یک تقسیم فلسفی به نباتی، حیوانی و انسانی (ناطقه) و فَلَکی تقسیم شده است.[۳۹]

  • نفس نباتی: این نفس عهده‌دار تغذیه، رشد و تولید مثل است. گیاهان و درختان، حیوانات و انسان‌ها از این نفس برخوردارند و به سبب آن از جمادات متمایز می‌شوند.
  • نفس حیوانی: نفس حیوانی، قوه‌ای است که حیوانات و انسان‌ها با آن حس می‌کنند و برخلاف گیاهان، حرکتشان از روی اراده و اختیار است. این نفس وجه تمایز حیوانات و انسان‌ها از گیاهان است.
  • نفس انسانی: این نفس ویژه انسان است و انسان از طریق این نفس مفاهیم و معلومات کلی را تعقل و تفکر می‌کند و با آن افعال فکری و حدسی انجام می‌دهد. انسان‌ها با بهره‌مندی از این نفس، از حیوانات متمایز می‌شوند. برخی از فیلسوفان، نفس انسانی را جوهری تعریف کرده‌اند که ذاتاً مجرد از ماده است؛ ولی در مقام فعل به ماده و بدن وابسته است.
  • نفس فلکی (سماویه): نفس فلک‌ها است که فلک‌ها با آن درک می‌کنند و پیوسته در حال حرکتند. اعتقاد به این نوع از نفس مبتنی به هیئت بطلیموسی بود.[۴۰] اعتقاد به نفس فلکی را مربوط به دوران ابن‌سینا تا پیش از ملاصدرا دانسته‌اند؛ فیلسوفان پیش و پس از آن دوره منکر نفس فلکی بوده‌اند.[۴۱]

نفس انسانی، قوی‌ترین نفس و نفس نباتی ضعیف‌ترین نفس به شمار می‌رود.[۴۲]

نفس لوامه، اماره و مطمئنه

نفس به لحاظ اخلاقی نیز به سه قسم نفس مُطْمَئنّه، نفس لَوّامه و نفس اَمّاره تقسیم شده است. ملا محمدمهدی نراقی گفته است این‌ها اوصاف و ویژگی‌های نفس به لحاظ حالات مختلف آن است. اگر قوه عاقله بر قوای دیگر (غضب و شهوت و وهم) چیره شود، به جهت آرامش نفس در این صورت، نفس را مطمئنه می‌نامند؛ اگر میان قوه عاقله و قوای دیگر نزاع باشد و قوه عاقله به سبب ارتکاب گناهان مغلوب سایر قوا شود، نفس به جهت پشیمانی و ندامتی که برایش اتفاق می‌افتد، لوامه نامیده می‌شود؛ در صورتی که قوه عقل بدون هیچ دفاعی مغلوب قوای دیگر شود، آن را اماره بالسوء می‌نامند؛ زیرا هنگامی که نیروی عاقله از بین رفت و بدون دفاع مطیع قوای شیطانی شد، گویا نفس امر به بدی‌ها می‌کند.[۴۳]

قوای نفس

نفس از طریق قوای خود، کارهای خویش را انجام می‌دهد.[۴۴] غلامرضا فیاضی معتقد است فیلسوفان مشائی برای کارهای گوناگون نفس یک متصدی در نظر گرفتند و نام آن را قوه گذاشتند.[۴۵] گفته شده عنوان قوای نفس در فلسفه مشاء به کار رفته، ولی این مسئله در حکمت متعالیه با عنوان مراتب نفس بحث شده است.[۴۶] از نظر ملاصدرا، نفس موجودی دارای مراتب است که بالاترین مرتبه آن همان است که ابن‌سینا آن را نفس می‌خواند و مراتب پایین‌تر آن را قوا می‌نامد. ازاین‌رو، قوای نفس در فلسفه ملاصدرا، مراتب نفس به شمار می‌روند.[۴۷]

هر یک از انواع نفس نباتی، حیوانی و انسانی دارای نیروهایی هستند که هر کدام وظایف خاصی برعهده دارند. همه قوای نفس نباتی در خدمت قوای حیوانی هستند و همه قوای نفس نباتی و حیوانی در خدمت نفس انسانی و قوای آن هستند. به تعبیر دیگر، نفس انسانی افزون بر دارا بودن قوای ویژه خود، همه قوای نفس نباتی و حیوانی را نیز دارد.[۴۸] برخی از قوای اصلی نفس نباتی عبارتند از: قوه مُغْذِیه که وظیفه ساختن و جایگزینی دارد؛ قوه نامِیه که به رشد و کمال نفس کمک می‌کند و قوه مُوَلّده که تولید مثل را برعهده دارد.[۴۹] بعضی از قوای اصلی نفس حیوانی نیز از این قرار است: قوه مُدْرِکه که ادراک جزئیات را برعهده دارد. این قوه به دو دسته حواس ظاهری و باطنی تقسیم می‌شود؛ قوه مُحَرِّکه و تحریکی که بر دو قسم شوقیه (که موجود زنده را به انجام کار وامی‌دارد) و عامله (پس از تحریک قوه شوقیه، کار را انجام می‌دهد) تقسیم می‌شود.[۵۰] قوای اصلی و ویژه نفس انسانی را نیز بر دو قسم عقل نظری و عقل عملی تقسیم کرده‌اند: عقل نظری که از آن با عنوان قوه عَلّامه یا عالمه نیز تعبیر می‌شود، ادراکات خاص انسانی را برعهده دارد. عقل عملی یا قوه عَمّاله کارهای ویژه انسانی را انجام می‌دهد مانند عبادت آگاهانه یا ایثار و اخلاص.[۵۱]

ملاصدرا برخلاف فیلسوفان مشاء، معتقد به کثرت قوای نفس و جدایی آنها از نفس نیست؛ بلکه برآن است که نفس در عین اینکه واحد است، دارای مراتب و قوایی است. وی از این اصل با عنوان «النفس فی وحدتها کل القوی؛ نفس در عین وحدت، همه قوا است» تعبیر کرده است. از نظر وی همه قوای نفس با وجود فراوانی‌شان به وجود واحد نفس موجود هستند. نفس در عین وحدتش، به لحاظی قوه مدرکه و عاقله است و به جهتی قوه محرکه، مغذیه و نامیه است. این نفس است که در مرتبه قوه مغذیه، تغذیه می‌کند و در مرتبه قوه عاقله می‌اندیشد. بنابراین نفس در عین وحدت، کثیر است و در عین کثرت، واحد است.[۵۲]

قوای نفس در اخلاق

عالمان اخلاق قوای نفس انسانی را براساس نوع تمایلات و گرایشات آن به چهار نوع تقسیم کرده‌اند. برای نمونه ملامهدی و احمد نراقی برای نفس چهار قوه اصلی ذکر کرده است:

  1. قوه عقل: کار این قوه، ادراک حقایق امور است و تمایز میان خیر و شر و امر به انجام خوب‌ها و نهی از ارتکاب بدی‌ها.
  2. قوه غضب: این قوه موجب صادر شدن رفتارهای حیوانات درنده از انسان می‌شوند همچون کینه‌توزی، دشمنی و اذیت و آزار رساندن. فایده این قوه سرکوب کردن سلطه قوه شهوت و وهم است. انسان به وسیله این قوه می‌تواند سرکشی دو قوه شهوت و وهم را کنترل کند.
  3. قوه شهوت: از این قوه رفتارهای حیوانی همچون شکم‌پرستی و شهوت‌رانی صادر می‌شود. فایده این قوه، تداوم حیات بدنی است که ابزار کسب تکامل نفس است.
  4. قوه وهم: وظیفه این قوه، فهم انواع مکر و حیله و رسیدن به اهداف با نیرنگ و حقه است. کاربرد این قوه نیز برای ادراک معانی جزئی و راهکاری برای اهداف صحیح است.[۵۳]

از نظر ملامهدی، آنچه در قرآن با عنوان نفس مُطْمَئنّه، لَوّامه و اَمّاره آمده، اشاره به قوای سه‌گانه عقل، غضب و شهوت دارد.[۵۴]

اثبات وجود نفس

به نقل غلامرضا فیاضی، فیلسوفان بر مبنای تعریف افلاطون و ارسطو از نفس، وجود نفس انسانی را بدیهی و وجود نفس حیوانی و نباتی را نزدیک به بدیهی می‌دانند. دلیل بداهت وجود نفس انسانی این است که انسان با علم حضوری، تعقل را که برجسته‌ترین اثر نفس است، در خود می‌یابد. بنابراین برای اثبات آن نیازی به دلیل و برهان نیست؛ وجود نفس نباتی و حیوانی نیز از راه مشاهده آثار اثبات می‌شود.[۵۵]

با این وجود، فیلسوفان دلایل متعدد عقلی و نقلی برای اثبات نفس اقامه کرده‌اند. برای نمونه فخر رازی شش دلیل عقلی و ده دلیل از آیات قرآن ارائه کرده است که نفس غیر از بدن جسمانی است.[۵۶]

برخی از دلایل اثبات وجود نفس عام بوده و هر سه قسم نفس نباتی، حیوانی و انسانی را اثبات می‌کند و بعضی از آنها فقط در وجود نفس انسانی به کار می‌رود.[۵۷] همچنین برخی از این دلایل، به عنوان تنبیه به وجود نفس دانسته شده‌اند.[۵۸]

یکی از دلایل عام چنین است: ما اجسامی را مشاهده می‌کنیم که دارای آثار و افعالی مانند حس، حرکت، تغذیه، رشد و تولید مثل هستند. این آثار و افعال که یکنواخت و به یک شیوه و روش نیستند، به لحاظ جسم بودن آنها نیست؛ زیرا در این صورت، باید این آثار در همه اجسام موجود باشند. پس باید منشأ و علتی غیر از جسم وجود داشته باشد که این آثار از آن نشأت بگیرند. آن علت نفس نامیده می‌شود.[۵۹]

اثبات وجود نفس انسانی

برهان هوای طلق (انسان معلق در هوا): در تبیین این برهان گفته شده اولین و روشن‌ترین ادراک انسان، درک خودش است. اگر فرض شود انسان به صورت ناگهانی در یک فضای آزاد آفریده شده و هیچ یک از اعضای خود و همچنین چیزی از اشیای بیرون را درک نمی‌کند. در این حالت، او از ذات خود غافل نیست در حالی که از همه اشیای غیر از خود غافل است. پس انسان به هیچ وجه از ذات خود نمی‌تواند غفلت کند با اینکه از همه اجزا و اعضای خود می‌تواند غافل باشد و آنها را فراموش کند. پس غیر از این بدن جسمانی، چیزی به نام نفس وجود دارد.[۶۰]

حادث یا قدیم بودن نفس

در اینکه نفس قدیم است یا حادث، میان فیلسوفان اختلاف نظر وجود دارد. افلاطون و پیروانش نفس انسانی را قدیم می‌دانستند؛‌ ولی ارسطو و طرفدارانش به حدوث نفس معتقد بودند.[۶۱] براساس نظریه منسوب به افلاطون، نفس، جوهری قدیم است که پیش از بدن موجود است و پس از آماده شدن بدن، از مرتبه خود تنزل پیدا کرده و به آن بدن می‌پیوندد.[۶۲]

منسوب به مولوی:

جان که از عالم عِلوی است یقین می‌دانم
رخت خود باز بر آنم که همان جا فکنم
مرغ باغ ملکوتم نِیَم از عالم خاک
دو سه روزی قفسی ساخته‌اند از بدنم
ای خوش آن روز که پرواز کنم تا بر دوست
به هوای سر کویش پر و بالی بزنم[۶۳]

دلیل قائلان به حدوث نفس این است که اگر نفوس قبل از بدن‌ها موجود باشند، یا کثرت دارند یا واحدند. اگر واحد باشند، خود دو صورت دارد: یا هنگام تعلق به بدن تکثیر می‌یابند یا نه. اگر تکثیر نشود، در این صورت یک نفس، نفسِ همه بدن‌ها خواهد بود که بطلان آن روشن است. اما اگر نفس در حال تعلق به بدن‌ها، تکثیر شود، لازمه‌اش این است که چیزی که حجم و مقدار ندارد، قابل تقسیم شود که محال است. حال اگر نفوس قبل از پیدایش بدن‌ها متعدد باشند، در این صورت وجه تمایز آنها یا به ماهیت‌شان است یا به خصوصیاتشان. هر دو محال است؛ زیرا نفوس انسانی از یک نوع هستند و همه آنها ذات و ویژگی‌های ذاتی یکسانی دارند؛ اما ویژگی‌های غیرذاتی نیز به واسطه همان بدن است که پس از تعلق به آن ایجاد می‌وند. بنابراین تمایز میان نفوس قبل از پیدایش بدن‌ها ممکن نخواهد بود. پس وجود نفوس پیش از بدن‌ها ممکن نیست.[۶۴]

ملاصدرا قدیم بودن نفس را دارای پیامدهای محالی دانسته و نسبت این قول به فیلسوفان بزرگی چون افلاطون را کذب شمرده است.[۶۵] فخر رازی دلایل قائلان به قدیم بودن نفس را چنین بیان کرده است:

  • هر چیزی که حادث می‌شود، دارای ماده است. اگر نفوس حادث باشند، مادی خواهند بود. آنها مادی نیستند، پس حادث نیستند و قدیم‌اند.
  • نفوس اگر ازلی و قدیم نباشند، ابدی نخواهند بود؛ زیرا ثابت شده که هر موجود غیرازلی از بین می‌رود. نفوس ابدی هستند، پس ازلی و قدیم نیز هستند.[۶۶]

بنابه نظر فخر رازی، قائلان به قدیم بودن نفس دو گروه هستند: گروهی معتقدند که نفس بدون تعلق به بدن نمی‌تواند وجود داشته باشد. بنابراین همواره از بدنی به بدن دیگری منتقل می‌شوند. این گروه قائل به تناسخ هستند. درمقابل، عده‌ای دیگر برآنند که نفس بدون تعلق به بدن نیز می‌تواند موجود باشد.[۶۷]

تجرد نفس

گفته شده اثبات معاد، قیامت کبری و بازگشت ارواح به بدن‌ها مبتنی بر تجرد نفس و بقای آن است.[۶۸] از نظر محمدتقی مصباح یزدی، فیلسوف شیعی، در صورتی می‌توان حیات پس از مرگ را به صورت صحیح تصور کرد که روح را مجرد و غیر از بدن و خواص آن دانست.[۶۹]

تجرد نفس به این معنا دانسته شده که نفس جسم و جسمانی نیست و لوازم و ویژگی‌های جسم مانند مکان و زمان، جهت و بُعد و امتداد را ندارد.[۷۰] تجرد نفس انسانی را مورد اتفاق همه فیلسوفان مسلمان دانسته‌اند؛ اما در اینکه نفس مجرد عقلی است یا مثالی، [یادداشت ۲] اختلاف نظر وجود دارد.[۷۱] فیلسوفان مشائی و اشراقی معتقدند که نفس، از ابتدای پیدایش و در بقا ذاتاً مجرد عقلی است؛[۷۲] اما از نظر ملاصدرا، تجردی که ویژگی ضروری نفس انسان است، تجرد مثالی است نه عقلی.[۷۳] از دیدگاه او، نفس به صورت جسمانی خلق می‌شود؛ اما در ادامه در اثر حرکت جوهری به تجرد مثالی می‌رسد و به صورت مجرد باقی می‌ماند. انسان‌های اندکی (انسان‌های کامل) نیز به تجرد عقلی می‌رسند.[۷۴] به اعتقاد ملاصدرا همه آیات مربوط به معاد و احوال انسان‌ها در آخرت بر تجرد نفس دلالت دارند.[۷۵]

دو گروه را منکر تجرد نفس و معتقد به مادی بودن آن دانسته‌اند:

  • متکلمان مسلمان: این گروه فقط خداوند را مجرد می‌دانند و دیگر موجودات را مادی می‌دانند.
  • مادی‌گرایان: این گروه وجود مجردات را به کلی انکار می‌کنند که نتیجه آن انکار تجرد نفس خواهد بود.[۷۶]

ارتباط نفس و بدن

آیت‌الله جعفر سبحانی معتقد است از نظر فلسفه اسلامی، نفس یک موجود مستقلی است که تا تجرد کامل پیدا نکند، از بدن، اعم از بدن مادی و مثالی، بی‌نیاز نمی‌شود. نفس در دنیا، از طریق اعضای بدن مانند چشم و گوش به فعالیت می‌پردازد و پس از مرگ بدن مادی، با بدنی لطیف‌تر از بدن مادی (بدن مثالی) به فعالیت خود ادامه می‌دهد.[۷۷]

درباره چگونگی ارتباط نفس و بدن دیدگاه‌های مختلفی از سوی فیلسوفان ارائه شده است. افلاطون نفس و بدن را دو جوهر مستقل و جدا از هم و رابطه آن دو را اعتباری می‌دانست مانند ارتباط مرغ با آشیانه؛ اما از نظر ارسطو، رابطه نفس و بدن از نوع ارتباط صورت و ماده است؛ بدن ماده و نفس صورت آن است.[۷۸] از نظر مرتضی مطهری، ابن‌سینا نیز هم‌نظر با ارسطو بود.[۷۹]

دیدگاه ملاصدرا

از نظر ملاصدرا ترکیب نفس و بدن، ترکیب حقیقی است؛ زیرا نفس، صورت بدن و بدن ماده آن است و ترکیب صورت و بدن نیز حقیقی است. ازاین‌رو، رابطه نفس و بدن، رابطه اتحادی است.[۸۰] به نظر وی، قوای بدن مانند قوه حاسه و طبیعی همه شئونات و قوای نفس به شمار می‌روند.[۸۱] او معتقد است نفس تا نفس است[یادداشت ۳] محتاج بدن است و به حسب برخی قوا و توانایی‌های حسی و طبیعی خود، متعلق و متقوم به بدن است؛ [۸۲] اما پس از مرگ بر اثر تکامل و تحولات ذاتی، از تعلق به بدن طبیعی بی‌نیاز می‌شود و به تجرد مثالی یا عقلی می‌رسد. در این صورت، نفسیت نفس از بین می‌رود.[۸۳] از دیدگاه ملاصدرا، نفس انسانی همواره همراه با بدن است؛ در دنیا با بدن مادی، در برزخ با بدن برزخی و در آخرت با بدن اخروی همراه است.[۸۴]

بقای نفس پس از مرگ بدن

به نظر جعفر سبحانی، بقای نفس پس از مرگ، در فلسفه اسلامی به یک مسئله قطعی درآمده و همه فیلسوفان بزرگ مسلمان همچون ابن‌سینا، شیخ اشراق و ملاصدرا به آن اعتقاد دارند.[۸۵] حسن معلمی، از اساتید فلسفه اسلامی در قم، بر آن است همه اندیشمندان مسلمان، نفس را پس از مرگ باقی و جاویدان می‌دانند.[۸۶]

از بین رفتن نفس را محال دانسته و دلایلی برای آن ذکر کرده‌اند؛ از جمله اینکه نفس ممکن الوجود است و مانند تمام ممکن الوجودها، دارای سبب و علت است. مادامی که سبب و علت آن باقی باشد، نفس نیز باقی خواهد بود و از بین نمی‌رود. علت نفس پس از مرگ باقی است و از بین نمی‌رود، پس نفس نیز از بین نمی‌رود.[۸۷] علت نفس را جواهر مجرد عقلی که جاودان و فناناپذیرند، دانسته‌اند.[۸۸] از نظر ابن‌سینا، نفس در هستی خود نیازمند بدن نیست و هیچ وابستگی ضروری و علّی و معلولی هم به بدن ندارد. بنابراین نفس با مرگ بدن از بین نخواهد رفت.[۸۹] علامه حلی در کشف المراد گفته است قائلان به جواز اعاده معدوم، نفس را به همراه بدن فانی و نابودشدنی می‌دانند؛ اما اصحاب ما برآنند چون اعاده معدوم محال است، پس نفس نباید از بین برود و باید باقی بماند.[۹۰]

آیه ۱۱ سوره سجده که با تعبیر «توفی» دلالت بر قبض روح دارد، [۹۱] آیه ۱۵۴ سوره بقره، آیه ۲۵-۲۷ سوره یس و آیه ۲۵ سوره نوح بر بقای نفس پس از مرگ دلالت دارند.[۹۲] آیه ۱۶۹ سوره آل‌عمران و آیه ۲۸ سوره فجر را نیز از دلایل بقای نفس پس از مرگ دانسته‌اند.[۹۳]

شیخ مفید، بقا و جاودانگی نفس را با آیاتی مانند «کُلُّ مَنْ عَلَیْهَا فَانٍ؛ هر چه بر [زمین‌] است فانی‌شونده است.»[۹۴] در تضاد دانسته و آن را نظر فیلسوفان ملحد و طرفداران تناسخ شمرده است.[۹۵]

کتاب‌شناسی

کتاب‌های متعددی درباره نفس و مسائل پیرامونی آن نگارش و منتشر شده است. در «کتاب‌شناسی توصیفی فلسفه نفس»، ۵۳۸ عنوان شامل ۲۹۱ کتاب، ۵۳ پایان‌نامه و ۱۵۳ مقاله و ۳۸ نسخه خطی درباره نفس معرفی و توصیف شده است.[۹۶] کتاب‌هایی مثل «علم النفس از دیدگاه دانشمندان اسلامی» اثر سید احمد هاشمیان، «علم النفس فلسفی علامه طباطبایی و کاربست آن در علوم انسانی اسلامی» و «حدوث جسمانی نفس» هر دو از ابوالحسن غفاری، «علم النفس از دیدگاه اندیشمندان مسلمان» نوشته رحیم ناروئی نصرتی و حسن عبدی در این باره منتشر شده‌اند. جلد سوم از کتاب درآمدی به نظام حکمت صدرایی اثر عبدالرسول عبودیت نیز تماماً پیرامون نفس و مسائل آن از دیدگاه ملاصدرا و حکمت متعالیه است. عنوان برخی دیگر از کتابها عبارتند از:

  • دروس معرفت نفس، این کتاب درس‌گفتارهای حسن حسن‌زاده آملی در شهر آمل است که از سال ۱۳۵۳ش شروع و به مدت پنج سال ادامه داشت.[۹۷]
  • عیون مسائل النفس، حسن حسن‌زاده آملی، تهران، امیر کبیر، چاپ اول، ۱۳۷۱ش.
  • علم النفس فلسفی، درس‌های غلامرضا ‌فیاضی که توسط محمدتقی یوسفی تحقیق و تدوین و از سوی مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی منتشر شده است.
  • نفس و روح در فلسفه اسلامی و آیات و روایات، اثر حسن معلمی، تهران، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، چاپ اول، ۱۳۹۵ش.
  • رابطه نفس و بدن از دیدگاه ملاصدرا و کتاب و سنت، محمدتقی یوسفی، قم، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، چاپ اول، ۱۳۹۷ش.
  • علم النفس مشائیان مسلمان، ابراهیم دادجو، تهران، دانش و اندیشه معاصر، چاپ اول، ۱۳۹۶ش.
  • تکمله نهایه الحکمه؛ فی النفس و ملحقاتها، علی امینی‌نژاد، قم، آل احمد، چاپ اول، ‌۱۳۹۸ش.

همایش نفس و بدن

همایش بین‌المللی‌ای با عنوان «آموزه‌های دینی و مسئله نفس و بدن» در اسفند ۱۳۸۹ش از سوی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی در قم برگزار شد که مقالات برگزیده آن در هفت جلد کتاب با عناوین «نفس و بدن در متون دینی»، «نفس و بدن در فلسفه مشاء و حکمت متعالیه» در دو جلد، «نفس و بدن در الهیات تطبیقی»، نفس و بدن در مسئله معاد»، «نفس و بدن پیش و پس از مرگ» و «نفس و بدن در اخلاق و انسان‌شناسی» منتشر شد.[۹۸]

جستارهای وابسته

پانویس

  1. معلمی، نفس و روح در فلسفه اسلامی و آیات و روایات، ۱۳۹۶ش، ص۵۹.
  2. برای نمونه نگاه کنید به: ابن‌سینا، الاشارات و التنبیهات، ۱۴۲۳ق، ص۲۳۱-۲۶۱؛ فخر رازی، المباحث المشرقیه، ۱۴۱۱ق، ج۲، ص۲۲۰-۴۳۵؛ ملاصدرا، الحکمة المتعالیة، ۱۹۸۱م، ج۸، ص۲ تا آخر کتاب.
  3. ابن‌سینا، النفس من کتاب الشفاء، ۱۳۷۵ش، ص۸ و ۹.
  4. نگاه کنید به: ملاصدرا، الحکمة المتعالیة، ۱۹۸۱م، ج۸، ص۲.
  5. معلمی، نفس و روح در فلسفه اسلامی و آیات و روایات، ۱۳۹۶ش، ص۱۵.
  6. سوره حشر، آیه ۱۹.
  7. ابن‌سینا، احوال النفس، ۲۰۰۷م، ص۱۴۷ و ۱۴۸.
  8. ملاصدرا، اسرار الآیات، ۱۳۶۰ش، ص۱۳۱-۱۳۳.
  9. فیاض لاهیجی، گوهر مراد، ۱۳۸۳ش، ص۱۴۶.
  10. حسن‌زاده آملی، هزار و یک کلمه، ۱۳۸۱ش، ج۳، ص۱۹۱.
  11. نراقی، معراج السعاده، ۱۳۷۸ش، ص۳۲.
  12. یزدان‌پناه، «رابطه نفس و بدن در حکمت متعالیه»، ص۲۹.
  13. یزدان‌پناه، «رابطه نفس و بدن در حکمت متعالیه»، ص۳۰.
  14. نگاه کنید به: معلمی، نفس و روح در فلسفه اسلامی و آیات و روایات، ۱۳۹۶ش، ص۶۲-۶۴.
  15. برای نمونه نگاه کنید به: فخر رازی، التفسیر الکبیر، ۱۴۲۰ق، ج۲۱، ص۳۹۷-۴۰۵؛ طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ۱۳۹۰ق، ج۱، ص۳۵۰-۳۵۲، ۳۶۴-۳۷۰.
  16. برای نمونه نگاه کنید به: تمیمی آمدی، تصنیف غرر الحکم و درر الحکم، ۱۳۶۶ش، ص۲۳۲ - ۲۴۳؛ معلمی، نفس و روح در فلسفه اسلامی و آیات و روایات، ۱۳۹۶ش، ص۶۸-۷۶.
  17. امام صادق (منسوب)، مصباح الشریعه، ۱۴۰۰ق، ص۱۳؛ تمیمی آمدی، غرر الحکم و درر الکلم، ۱۴۱۰ق، ص۵۸۸.
  18. حسن‌زاده آملی، هزار و یک کلمه، ۱۳۸۱ش، ج۳، ص۱۹۱.
  19. سیدمرتضی، امالی المرتضی، ۱۹۹۸م، ج۱، ص۲۷۴.
  20. شعیری، جامع الاخبار، انتشارات حیدریه، ص۴.
  21. یزدان‌پناه، «رابطه نفس و بدن در حکمت متعالیه»، ص۳۰ و ۳۱.
  22. بدوی، موسوعة الفلسفة، ۱۴۲۹ق، ج۲، ص۵۰۵ و ۵۰۶.
  23. ابن‌سینا، النفس من کتاب الشفاء، ۱۳۷۵ش، ص۲۲؛ طوسی، شرح الاشارات و التنبیهات، ۱۳۷۵ش، ج۲، ص۲۹۰ و ۲۹۱.
  24. ملاصدرا، الحکمة المتعالیة، ۱۹۸۱م، ج۸، ص۱۵ و ۱۶.
  25. علامه حلی، کشف المراد، ۱۴۱۳ق، ص۱۸۲.
  26. مجلسی، بحار الانوار، ۱۴۰۳ق، ج۵۸، ص۷۵ و ۷۶.
  27. مجلسی، بحار الانوار، ۱۴۰۳ق، ج۵۸، ص۷۶.
  28. نراقی، جامع السعادات، انتشارات اعلمی، ج۱، ص۶۲.
  29. فیاض لاهیجی، شوارق الالهام، انتشارات مهدوی، ج۲، ص۳۵۹؛ تفتازانی، شرح المقاصد، ۱۴۰۹ق، ج۳، ص۳۰۵.
  30. فیاض لاهیجی، گوهر مراد، ۱۳۸۳ش، ص۵۹۶.
  31. نگاه کنید به: فخر رازی، النفس و الروح و شرح قواهما، ۱۳۶۴ش، ص۲۷-۵۰؛ فخر رازی، التفسیر الکبیر، ۱۴۲۰ق، ج۲۱، ص۳۹۴-۳۹۸.
  32. فیاض لاهیجی، گوهر مراد، ۱۳۸۳ش، ص۵۹۹.
  33. نراقی، جامع السعادات، انتشارات اعلمی، ج۱، ص۶۲.
  34. مصباح یزدی، «اخلاق و عرفان اسلامی»، ص۸.
  35. برای نمونه نگاه کنید به: سهروردی، مجموعه مصنفات شیخ اشراق، تهران، ج۳، ص۱۲۷؛ نراقی، معراج السعاده، ۱۳۷۸ش، ص۳۵.
  36. برای نمونه نگاه کنید به: ملاصدرا، الحکمة المتعالیة، ۱۹۸۱م، ج۸، ص۲۵۱؛ نراقی، معراج السعاده، ۱۳۷۸ش، ص۳۵.
  37. حسن‌زاده آملی، دروس معرفت نفس، ۱۳۸۱ش، ص۸۸.
  38. حسن‌زاده آملی، دروس معرفت نفس، ۱۳۸۱ش، ص۸۸ و ۸۹.
  39. نگاه کنید به: ابن‌سینا، النفس من کتاب الشفاء، ۱۳۷۵ش، ص۵۵؛ طوسی، شرح الاشارات و التنبیهات، ۱۳۷۵ش، ج۲، ص۲۹۰ و ۲۹۱؛ ملاصدرا، الحکمة المتعالیة، ۱۹۸۱م، ج۸، ص۵۳؛ تفتازانی، شرح المقاصد، ۱۴۰۹ق، ج۳، ص۲۹۸.
  40. نگاه کنید به: فیاضی، علم النفس فلسفی، ۱۳۹۳ش، ص۵۵-۵۸.
  41. فیاضی، علم النفس فلسفی، ۱۳۹۳ش، ص۵۷ و ۵۸.
  42. فیاضی، علم النفس فلسفی، ۱۳۹۳ش، ص۵۷.
  43. نراقی، جامع السعادات، انتشارات اعلمی، ج۱، ص۶۴.
  44. عبودیت، درآمدی بر نظام حکمت صدرایی، ۱۳۹۱ش، ج۳، ص۱۵۱.
  45. فیاضی، علم النفس فلسفی، ۱۳۹۳ش، ص۱۱۵.
  46. عبودیت، درآمدی بر نظام حکمت صدرایی، ۱۳۹۱ش، ج۳، ص۱۵۱ و ۲۱۳.
  47. عبودیت، درآمدی بر نظام حکمت صدرایی، ۱۳۹۱ش، ج۳، ص۲۱۵.
  48. نگاه کنید به؛ فیاضی، علم النفس فلسفی، ۱۳۹۳ش، ص۱۱۸ - ۱۲۱.
  49. نگاه کنید به: ابن‌سینا، النفس من کتاب الشفاء، ۱۳۷۵ش، ص۵۶؛ فیاضی، علم النفس فلسفی، ۱۳۹۳ش، ص۱۱۳ و ۱۱۴.
  50. ابن‌سینا، النفس من کتاب الشفاء، ۱۳۷۵ش، ص۵۶ -۶۰؛ فیاضی، علم النفس فلسفی، ۱۳۹۳ش، ص۱۱۶-۱۱۸.
  51. فیاضی، علم النفس فلسفی، ۱۳۹۳ش، ص۱۱۸.
  52. نگاه کنید به: ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۱۹۸۱م، ج۸، ص۱۳۴ و ۱۳۵ و ۲۲۱؛ ملاصدرا، مفاتیح الغیب، ۱۳۶۳ش، ص۵۵۳ و ۵۵۴.
  53. نراقی، جامع السعادات، انتشارات اعلمی، ج۱، ص۶۲ و ۶۳؛ نراقی، معراج السعاده، ۱۳۷۸ش، ص۵۱.
  54. نراقی، جامع السعادات، انتشارات اعلمی، ج۱، ص۶۴.
  55. فیاضی، علم النفس فلسفی، ۱۳۹۳ش، ص۵۸.
  56. فخر رازی، النفس و الروح و شرح قواهما، ۱۳۶۴ش، ص۲۷-۵۰.
  57. فعالی، ادراک حسی از دیدگاه ابن سینا، ۱۳۷۶ش، ص۴۲.
  58. فعالی، ادراک حسی از دیدگاه ابن سینا، ۱۳۷۶ش، ص۴۲.
  59. ابن‌سینا، النفس من کتاب الشفاء، ۱۳۷۵ش، ص۱۳؛ ملاصدرا، الحکمة المتعالیة، ۱۹۸۱م، ج۸، ص۶.
  60. نگاه کنید به: حسن‌زاده آملی، عیون مسائل النفس، ۱۳۷۱ش، ص۳.
  61. ملاصدرا، الحکمة المتعالیة، ۱۹۹۸م، ج۸، ص۳۳۱ و۳۳۲؛ فخر رازی، المباحث المشرقیه، ۱۴۱۱ق، ج۲، ص۳۹۰.
  62. مطهری، مجموعه آثار، ۱۳۸۹ش، ج۱۳، ص۳۱.
  63. کرمانی، «با مشاهیر ادب: مولوی»، پایگاه اطلاع‌رسانی حوزه.
  64. فخر رازی، المباحث المشرقیه، ۱۴۱۱ق، ج۲، ص۳۹۰ و ۳۹۱.
  65. ملاصدرا، الحکمة المتعالیة، ۱۹۹۸م، ج۸، ص۳۷۳.
  66. فخر رازی، المباحث المشرقیه، ۱۴۱۱ق، ج۲، ص۳۸۹ و ۳۹۰.
  67. فخر رازی، المباحث المشرقیه، ۱۴۱۱ق، ج۲، ص۳۹۰.
  68. آشتیانی، لوامع الحقائق فی اصول العقائد، ۱۳۹۰ش، ص۴۴۰.
  69. مصباح یزدی، آموزش عقاید، ۱۳۸۴ش، ص۳۴۹.
  70. نگاه کنید به: ایجی-جرجانی، شرح المواقف، ۱۳۲۵ق، ج۷، ص۲۴۷؛ فیاضی، علم النفس فلسفی، ۱۳۹۳ش، ص۱۸۵؛
  71. عبودیت، درآمدی بر نظام حکمت صدرایی، ۱۳۹۱ش، ج۳، ص۱۱۴؛ یوسفی، رابطه نفس و بدن، ۱۳۹۷ش، ص۱۲۹.
  72. عبودیت، درآمدی بر نظام حکمت صدرایی، ۱۳۹۱ش، ج۳، ص۱۱۴ و ۱۱۵؛ یوسفی، رابطه نفس و بدن، ۱۳۹۷ش، ص۱۲۹.
  73. عبودیت، درآمدی بر نظام حکمت صدرایی، ۱۳۹۱ش، ج۳، ص۱۱۸ و۴۳۰.
  74. نگاه کنید به: ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۱۹۸۱م، ج۸، ص۳۴۵، ۳۴۷ و ۳۹۳.
  75. ملاصدرا، الحکمة المتعالیة، ۱۹۸۱م، ج۸، ص۳۰۵.
  76. فیاضی، علم النفس فلسفی، ۱۳۹۳ش، ص۱۹۹.
  77. سبحانی، اصالت روح از نظر قرآن، ۱۳۹۳ش، ص۱۲.
  78. مطهری، مجموعه آثار، ۱۳۸۹ش، ج۱۳، ص۳۱.
  79. مطهری، مجموعه آثار، ۱۳۸۹ش، ج۱۳، ص۳۱.
  80. یزدان‌پناه، «رابطه نفس و بدن در حکمت متعالیه»، ص۳۶.
  81. یزدان‌پناه، «رابطه نفس و بدن در حکمت متعالیه»، ص۹۷.
  82. ملاصدرا، الحکمة المتعالیة، ۱۹۸۱م، ج۸، ص۳۷۶.
  83. یزدان‌پناه، «رابطه نفس و بدن در حکمت متعالیه»، ص۱۱۰ – ۱۱۲ و۱۳۶.
  84. ملاصدرا، الحکمة المتعالیة، ۱۹۸۱م، ج۹، ص۳۱.
  85. سبحانی، اصالت روح از نظر قرآن، ۱۳۹۳ش، ص۴۹.
  86. معلمی، نفس و روح در فلسفه اسلامی و آیات و روایات، ۱۳۹۶ش، ص۱۲۶.
  87. فخر رازی، المباحث المشرقیه، ۱۴۱۱ق، ج۲، ص۴۰۰.
  88. پورحسن و ابوعلی، «بررسی تحلیلی انتقادی دیدگاه ابن‌سینا و ابن‌رشد در باب نفس»، ص۱۳.
  89. نگاه کنید به: ابن‌سینا، النجاة، ۱۳۷۹ش، ص۳۷۸-۳۸۳؛ پورحسن و ابوعلی، «بررسی تحلیلی انتقادی دیدگاه ابن‌سینا و ابن‌رشد در باب نفس»، ص۱۲ و ۱۳.
  90. علامه حلی، کشف المراد، ۱۴۱۳ق، ص۱۹۰.
  91. مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۱ش، ج۱۷، ص۱۳۹ و ۱۴۰.
  92. سبحانی، اصالت روح از نظر قرآن، ۱۳۹۳ش، ص۵۱-۵۸.
  93. نراقی، معراج السعاده، ۱۳۷۸ش، ص۳۸.
  94. سوره الرحمن، آیه ۲۶ و ۲۷.
  95. مفید، تصحیح اعتقادات الامامیه، ۱۴۱۳ق، ص۸۷.
  96. جلیل‌پور، «آشنایی با کتاب‌شناسی توصیفی فلسفه نفس»، ص۵۴ و ۵۵.
  97. حسن‌زاده آملی، دروس معرفت نفس، ۱۳۸۱ش، ص۱.
  98. «مجموعه مقالات همایش بین‌المللی آموزه‌های دینی و مسئله نفس و بدن (دوره هفت جلدی)»، پاتوق کتاب فردا.

یادداشت

  1. مراد از کمال اول، صورت نوعیه است که نوع یک چیز را می‌سازد و بدون آن نوعیت آن چیز تمام نیست؛ جسم طبیعی در مقابل جسم مصنوعی است؛ آلی نیز یعنی دارای ابزاری که با آن ابزار کارهای خود را انجام می‌دهد. (فیاضی، علم النفس فلسفی، ۱۳۹۳ش، ص۳۳ و ۳۴؛ یزدان‌پناه، «رابطه نفس و بدن در حکمت متعالیه»، ص۳۳ و ۳۴.)
  2. مجرد عقلی نه تنها مادی نیست، بلکه هیچ یک از خصوصیات ماده را نیز ندارد برخلاف مجرد مثالی که ماده ندارد؛ ولی در برخی از ویژگی‌ها مانند رنگ، شکل، حجم و وزن با مادیات مشترک است.(فیاضی، علم النفس فلسفی، ۱۳۹۳ش، ص۱۸۵.)
  3. مراد از نفس و نفسیت آن، تعلق به بدن مادی و رابطه با آن است. (یزدان‌پناه، «رابطه نفس و بدن در حکمت متعالیه»، ص۱۳۶.)

منابع

  • آشتیانی، میرزا احمد، لوامع الحقائق فی اصول العقائد، تحقیق محسن آشتیانی، قم، کنگره علامه آشتیانی، ۱۳۹۰ش.
  • ابن‌سینا، حسین بن عبدالله، الاشارات و التنبیهات، تحقیق مجتبی زارعی، قم، بوستان کتاب، چاپ اول، ۱۴۲۳ق.
  • ابن‌سینا، حسین بن عبدالله، احوال النفس؛ رسالة فی النفس و بقائها و معادها و یلیها ثلاث رسائل فی النفس، تحقیق احمد فؤاد اهوانی، پاریس، دار بیبلیون، ۲۰۰۷م.
  • ابن‌سینا، حسین بن عبدالله، النجاة من الغرق فی بحر الضلالات، تصحیح محمدتقی دانش‌پژوه، تهران، دانشگاه تهران، چاپ دوم، ۱۳۷۹ش.
  • ابن‌سینا، حسین بن عبدالله، النفس من کتاب الشفاء، تحقیق و تصحیح حسن حسن‌زاده آملی، قم، مکتب الإعلام الاسلامی، چاپ اول، ۱۳۷۵ش/۱۴۱۷ق.
  • امام صادق(ع) (منسوب)، مصباح الشریعه، بیروت، اعلمی، چاپ اول، ۱۴۰۰ق.
  • ایجی، عضدالدین و میرسید شریف جرجانی، شرح المواقف، تصحیح بدرالدین نعسانی، افست قم، الشریف الرضی، چاپ اول، ۱۳۲۵ق.
  • ‌ کرمانی، ناصر، «با مشاهیر ادب: مولوی»، پایگاه اطلاع‌رسانی حوزه، تاریخ بازدید:‌ ۲۸ تیر ۱۴۰۲ش.
  • بدوی، عبدالرحمن، موسوعة الفلسفة، قم، ذوی القربی، چاپ دوم، ۱۴۲۹ق.
  • پورحسن، قاسم و سکینه ابوعلی، «بررسی تحلیلی انتقادی دیدگاه ابن‌سینا و ابن‌رشد در باب نفس»، در فصلنامه حکمت و فلسفه، شماره ۴۳، مهر ۱۳۹۴ش.
  • تفتازانی، سعدالدین، شرح المقاصد، تحقیق و تعلیق عبدالرحمن عمیره‏، افست قم، الشریف الرضی، چاپ اول، ۱۴۰۹ق.
  • تمیمی آمدی، عبدالواحد بن محمد، تصنیف غرر الحکم و درر الحکم، تحقیق مصطفی درایتی، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ اول، ۱۳۶۶ش.
  • تمیمی آمدی، عبدالواحد بن محمد، غرر الحکم و درر الکلم، تحقیق و تصحیح سید مهدی رجائی، قم، دارالکتب الاسلامیة، چاپ دوم، ۱۴۱۰ق.
  • جلیل‌پور، پیمان، «آشنایی با کتاب‌شناسی توصیفی فلسفه نفس»، در ماهنامه کتاب ماه فلسفه، شماره ۶۵، بهمن ۱۳۹۱ش.
  • حسن‌زاده آملی، حسن، دروس معرفت نفس، قم، انتشارات الف. لام. میم. چاپ اول، ۱۳۸۱ش.
  • حسن‌زاده آملی، حسن، عیون مسائل النفس، تهران، امیر کبیر، ۱۳۷۱ش.
  • حسن‌زاده آملی، حسن، هزار و یک کلمه، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ دوم، ۱۳۸۱ش.
  • سبحانی، جعفر، اصالت روح از نظر قرآن، قم، توحید قم، چاپ اول، ۱۳۹۳ش.
  • سهروردی، شهاب‌الدین یحیی، مجموعه مصنفات شیخ اشراق، تصحیح و مقدمه هانری کربن، تهران، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، بی‌تا.
  • سید مرتضی، علی بن حسین، امالی المرتضی، قاهره، دارالفکر، چاپ اول، ۱۹۹۸م.
  • شعیری، محمد بن محمد، جامع الاخبار، نجف، انتشارات حیدریه، چاپ اول، بی‌تا.
  • طباطبایی، سید محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، بیروت، مؤسسة الأعلمی للمطبوعات‏، چاپ دوم، ۱۳۹۰ق.
  • طوسی، خواجه نصیرالدین، شرح الاشارات و التنبیهات، قم، نشر البلاغه، چاپ اول، ۱۳۷۵ش.
  • عبودیت، عبدالرسول، درآمدی به نظام حکمت صدرایی، تهران، انتشارات سمت، چاپ اول، ۱۳۹۱ش.
  • علامه حلی، حسن بن یوسف، کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، تصحیح و تعلیق حسن حسن‌زاده آملی، قم، مؤسسه نشر اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، ۱۴۱۳ق.
  • فخر رازی، محمد بن عمر، التفسیر الکبیر (مفاتیح الغیب)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ سوم، ۱۴۲۰ق.
  • فخر رازی، محمد بن عمر، المباحث المشرقیه فی علم الالهیات و الطبیعیات، قم، انتشارات بیدار، چاپ دوم، ۱۴۱۱ق.
  • فخر رازی، محمد بن عمر، النفس و الروح و شرح قواهما، تحقیق محمدصغیر حسن معصومی، تهران، بی‌نا، ۱۳۶۴ش.
  • فعالی، محمدتقی، ادراک حسی از دیدگاه ابن سینا، قم، دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، ۱۳۷۶ش.
  • فیاض لاهیجی، عبدالرزاق، شوارق الالهام فی شرح تجرید الکلام، اصفهان، انتشارات مهدوی، بی‌تا.
  • فیاض لاهیجی، عبدالرزاق، گوهر مراد، تهران، نشر سایه، ۱۳۸۳ش.
  • فیاضی، غلامرضا، علم النفس فلسفی، قم، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، چاپ سوم، ۱۳۹۳ش.
  • مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار(ع)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ دوم، ۱۴۰۳ق.
  • «مجموعه مقالات همایش بین‌المللی آموزه‌های دینی و مسئله نفس و بدن (دوره هفت جلدی)»، پاتوق کتاب فردا، تاریخ بازدید: ۳۰ فروردین ۱۴۰۲ش.
  • مصباح یزدی، محمدتقی، آموزش عقاید، تهران، چاپ و نشر بین‌الملل سازمان تبلیغات اسلامی، چاپ هفدهم، ۱۳۸۴ش.
  • مصباح یزدی، محمدتقی، «اخلاق و عرفان اسلامی»، در ماهنامه معرفت، شماره ۱۲۷، تیر ۱۳۸۷ش.
  • مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، تهران، انتشارات صدرا، ‌۱۳۸۹ش.
  • معلمی، حسن، نفس و روح در فلسفه اسلامی و آیات و روایات، تهران، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، چاپ دوم، ۱۳۹۶ش.
  • مفید، محمد بن نعمان، تصحیح اعتقادات الامامیه، قم، المؤتمر العالمی للشیخ المفید، چاپ اول، ۱۴۱۳ق.
  • مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دار الکتب الاسلامیه، چاپ دهم، ۱۳۷۱ش.
  • ملاصدرا، محمد بن ابراهیم، اسرار الآیات، تهران، انجمن حکمت و فلسفه، ۱۳۶۰ش.
  • ملاصدرا، محمد بن ابراهیم، الحکمة المتعالیة فی الأسفار العقلیة الأربعة، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ سوم، ۱۹۸۱م.
  • ملاصدرا، محمد بن ابراهیم، مفاتیح الغیب، تهران، وزارت فرهنگ و آموزش عالی، انجمن اسلامی حکمت و فلسفه ایران و مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، ۱۳۶۳ش.
  • نراقی، احمد، معراج السعاده (ویرایش جدید)، قم، هجرت، چاپ ششم، ۱۳۷۸ش.
  • نراقی، محمدمهدی، جامع السعادات، تعلیقه محمد کلانتر، بیروت، مؤسسه الأعلمی للمطبوعات، بی‌تا.
  • یزدان‌پناه، سید یدالله، «رابطه نفس و بدن در حکمت متعالیه»، در نفس و بدن در فلسفه مشاء‌ و حکمت متعالیه (۲): مجموعه مقالات همایش بین‌المللی آموزه‌های دینی و مسئله نفس و بدن، قم، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، چاپ اول، ۱۳۹۳ش.
  • یوسفی، محمدتقی، رابطه نفس و بدن از دیدگاه ملاصدرا و کتاب و سنت، قم، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، چاپ اول، ۱۳۹۷ش.