قاعده بَسیطُ الْحقیقه قاعده‌ای در فلسفه و برگرفته از جمله «بسیطُ الحقیقة کلُّ الاشیاء و لیس بشئٍ مِنها» به‌معنای اینکه بسیط حقیقی همه اشیاء است، در حالی که هیچ‌یک از اشیاء نیست. در توضیح قاعده گفته‌اند که «بسیط الحقیقه» که عاری از هر گونه ترکیب است، کمالات وجودی همه اشیاء را به‌صورت تمام و کمال دارد و هیچ‌یک از نقائص اشیاء را ندارد.

ملاصدرا این قاعده را از ابتکارات فلسفی خود دانسته است. به‌گفته ملاهادی سبزواری، عارفان پیش از ملاصدرا در آثار خود به محتوای قاعده توجه داشته‌اند. با این حال مرتضی مطهری معتقد است که اگرچه عرفا به مضمون این قاعده توجه داشته‌اند، اما ملاصدرا اولین فیلسوفی بود که برای این قاعده برهان عقلی اقامه نمود و از آن در فلسفه خود استفاده کرد.

ملاصدرا معتقد است واجب الوجود «بسیط الحقیقه» است و ازاین‌رو، کمالات وجودی همه اشیاء را دارد و از نقص‌های آنها مبرا است. به این دیدگاه ملاصدرا، انتقاداتی از سوی عالمانی چون شیخ احمد احسائی وارد شده است. متفکرانی چون محمود شهابی و غلامحسین ابراهیمی دینانی این انتقادات را ناشی از عدم فهم صحیح قاعده دانسته‌اند.

ملاصدرا همچنین در مباحثی چون علم ذاتی خداوند، وحدت نفس با قوای خود و رد شبهه ابن‌کمونه از این قاعده استفاده کرده است.

بیان قاعده

قاعده بسیط الحقیقه برگرفته از جمله معروف «بسیط الحقیقة کل الاشیاء و لیس بشئ منها» است؛ به این معنا که بسیط حقیقی همه اشیاء است، در حالی که هیچ‌یک از اشیاء نیست. این قاعده در فلسفه ملاصدرا به کار رفته است.[۱] بیان برخی از اصطلاحات این قاعده به شرح زیر است:

  • بسیط الحقیقه: بسیط در مقابل مرکب، در فلسفه به چیزی گفته می‌شود که هیچ جزئی ندارد.[۲] بسیط الحقیقه موجودی است که از همه جهات بسیط بوده و هیچ‌گونه ترکیبی، اعم از ترکیب خارجی (ماده و صورت)، ترکیب عقلی (جنس و فصل)، ترکیب مقداری (خط، سطح و حجم) و حتی ترکیب از وجود و ماهیت و وجود و عدم در او نیست.[۳]
  • بسیط الحقیقة کل الاشیاء: مراد از اصطلاح «اشیاء» در این قاعده، جنبه وجودی و کمالی موجودات است.[۴] منظور از «بسیط الحقیقه کل الاشیاء» نیز این است که بسیط الحقیقه موجودی است که همه کمالات موجودات را دارد.[۵]
  • لیس بشئ منها: بسیط الحقیقه هیچ‌یک از نقص‌ها و جنبه‌های عدمی موجودات دیگر را ندارد.[۶] بنابراین بسیط الحقیقه در عین آنکه از حیث وجود با همه موجودات یکی است، در ذات خود غیر از آنها است.[۷]

تاریخچه

گفته می‌شود این قاعده از قواعدی است که ملاصدرا در فلسفه بنا نهاده است.[۸] مبنای این قاعده تشکیک خاصی وجود دانسته شده است.[۹] ملاصدرا در کتاب اسفار اربعه پس از ذکر و بیان این قاعده، آن را از ابتکارات خود دانسته و گفته است کسی را سراغ ندارد که به درک این مطلب رسیده باشد.[۱۰] او همچنین این مطلب را به‌عنوان برهانی عرشی برای اثبات توحید واجب الوجود مختص به خود دانسته است.[۱۱]

ملاهادی سبزواری، عارف و فیلسوف ایرانی قرن سیزدهم قمری، این قاعده را مسئله‌ای پیچیده دانسته که در بیشتر کتاب‌های ملاصدرا، حتی کتاب‌های مختصر او مانند المشاعر و الحکمة العرشیة نیز آمده است.[۱۲] به‌گفته سبزواری، بسیاری از عرفای پیش از ملاصدرا به این قاعده توجه داشته‌اند؛[۱۳] از جمله میرداماد، فیلسوف شیعه قرن یازدهم و استاد ملاصدرا.[۱۴]

قاسم غنی، ادیب و نویسنده معاصر ایرانی، در کتابی با عنوان «بحثی در تصوف»، متن این قاعده را از ابتکارات ملاهادی سبزواری و اساس تعالیم فلسفی او دانسته است،[۱۵] اما مرتضی مطهری با رد این سخن، معتقد است قاعده بسیط الحقیقه گرچه ریشه در کلمات عرفا دارد، ولی به‌صورت یک برهان فلسفی، از ابتکارات ملاصدرا است.[۱۶]

اثبات قاعده

ملاصدرا برای اثبات اینکه «بسیط الحقیقه کل الاشیاء» است، چنین استدلال کرده که اگر بسیط الحقیقه کل الاشیاء نباشد و چیزی از آن سلب شود، در این صورت لازم می‌آید ذاتش مرکب از «وجود یک شئ» و «عدم شئ دیگر»، یا به‌عبارتی مرکب از وجود و عدم باشد.[۱۷] برای مثال اگر گفته شود «الف» «ب» نیست، یعنی «الف» مرکب از یک جنبه وجودیِ «الف بودن» و یک جنبه عدمیِ «ب نبودن» است و این دو جنبه یکی نیستند؛ چون واحد بودن وجود و عدم لازم می‌آید که باطل است.[۱۸] بنابراین «هر هویتی که چیزی از آن سلب شود مرکب می‌شود» و عکس نقیض[یادداشت ۱] این قضیه چنین است: «هر غیرمرکبی (یعنی بسیط الحقیقه) هیچ وجود و کمالی از آن صحت سلب ندارد.» پس بسیط الحقیقه، کل الاشیاء است.[۱۹]

ملاصدرا در اسفار برای اثبات قاعده بسیط الحقیقه به آیاتی استشهاد کرده؛ مانند آیه ۱۷ سوره انفال (وَ مَا رَمَیْتَ إذْ رَمَیْتَ وَ لَکِنَّ اللهَ رَمَی) و آیات ۳ و ۴ سوره حدید (هُوَ الاوَّلُ وَ آلاخِرُ وَالظَّاهِرُ وَ الْبَـٰطِنُ وَ هُوَ بِکُلِّ شَیءٍ عَلِیمٌ...وَ هُوَ مَعَکُم أَیْنَمَا کُنتُم).[۲۰]

کاربرد در فلسفه ملاصدرا

ملاصدرا برای اثبات توحید واجب الوجود و تام‌الحقیقه بودن آن به این قاعده چنین استدلال کرده است:[۲۱] واجب الوجود، بسیط الحقیقه یا به‌عبارتی در غایت بساطت است و هر آنچه بسیط الحقیقه باشد، کل الاشیاء است، پس واجب الوجود کل الاشیاء است؛ یعنی واجب الوجود ذات بسیطی است که همه کمالات و جنبه‌های وجودی همه اشیاء را دارد و هیچ‌یک از اشیاء از جهت کمال و وجودش خارج از حقیقت او نیست و از نقائص و جنبه‌های عدمی آنان مبرا است.[۲۲]

ملاصدرا همچنین برای اثبات عینیت صفات الهی با ذاتش،[۲۳] و همچنین رد شبهه معروف ابن‌کمونه،[۲۴] [یادداشت ۲] تبیین چگونگی علم خداوند به ذاتش و به موجودات،[۲۵] و اثبات وحدت نفس ناطقه نسبت به قوای خود[۲۶] به این قاعده استدلال کرده است.

انتقادات

ملاهادی سبزواری در کتاب اسرار الحکم یکی از نقدهایی که به تطبیق قاعده بسیط الحقیقه بر واجب الوجود شده را چنین بیان کرده است: اگر واجب الوجود که بسیط الحقیقه است، کل الاشیاء باشد لازم می‌آید که جمادات و نباتات و... همگی واجب الوجود باشند.[۲۷]

بنا به نظر سبزواری، کسی که این اشکال را مطرح کرده دچار مغالطه ایهام انعکاس[یادداشت ۳] شده است.[۲۸] در این قاعده گفته شده «بسیط الحقیقه کل الاشیاء»، و از درست بودن این جمله لازم نمی‌آید که عکس آن یعنی «کل الاشیاء بسیط الحقیقه» نیز درست باشد.[۲۹] بنابراین بسیط الحقیقه از جهت وجود و کمالات وجودی کل الاشیاء است، اما همه اشیاء بسیط الحقیقه نیستند.[۳۰]

شیخ احمد احسائی، فقیه و متکلم شیعه و بنیان‌گذار مکتب شیخیه، در کتاب شرح العرشیه که شرحی بر کتاب العرشیه ملاصدرا است، انتقاداتی به قاعده بسیط الحقیقه وارد کرده است.[۳۱] او همچنین در رساله‌ای با عنوان معنی بسیط الحقیقه کل الاشیاء ضمن وارد کردن نقدهایی به این قاعده، آن را مخالف با ظواهر آیات و روایات دانسته و بر این باور است که از روایات و نظرات علما چنین برداشت می‌شود که معتقدان به این قاعده که اعتقاد به آن مستلزم اعتقاد به وحدت وجود است، در مسیر انحراف و مستحق عذاب اخروی‌اند.[۳۲] محمود شهابی، مجتهد و استاد دانشگاه تهران، و غلامحسین ابراهیمی دینانی، نویسنده، فیلسوف و استاد دانشگاه تهران، این نوع نگرش احسائی به قاعده بسیط الحقیقه و بسیاری از نظریات فلسفی را ناشی از عدم فهم صحیح قاعده و بسیاری دیگر از مسائل حکمت دانسته‌اند.[۳۳]

تک‌نگاری

برخی از آثاری که به‌طور مستقل درباره قاعده بسیط الحقیقه به رشته تحریر درآمده، عبارتند از:

  • معنی بسیط الحقیقة کل الاشیاء: نوشته شیخ احمد احسائی. این رساله در رد قاعده بسیط الحقیقه تحریر شده و از سوی مؤسسه «شمس هجر» در لبنان چاپ شده است.
  • النظرة الدقیقة فی قاعدة بسیط الحقیقة: نوشته محمود شهابی خراسانی در ۳۳۸ صفحه. نویسنده در این کتاب به شرح و توضیح قاعده بسیط الحقیقه و ارزیابی انتقادی سخنان احمد احسائی پرداخته است. این کتاب از سوی انتشارات مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران، به چاپ رسیده است.

پانویس

  1. سجادی، فرهنگ اصطلاحات فلسفی ملاصدرا، ۱۳۷۹ش، ص۱۳۰.
  2. شهابی، النظرة الدقیقة فی قاعدة بسیط الحقیقة، مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران، ص۵۲.
  3. سجادی، فرهنگ اصطلاحات فلسفی ملاصدرا، ۱۳۷۹ش، ص۱۳۰.
  4. شهابی، النظرة الدقیقة فی قاعدة بسیط الحقیقة، مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران، ص۵۳.
  5. ملاصدرا، الحکمة المتعالیة، ۱۹۸۱م، ج۶، ص۱۱۰.
  6. ملاصدرا، الحکمة المتعالیة، ۱۹۸۱م، ج۶، ص۱۱۰؛ سبزواری، اسرار الحکم، ۱۳۸۳ش، ص۱۰۳.
  7. انواری، «بسیط الحقیقه»، ص۱۵۶.
  8. سجادی، فرهنگ اصطلاحات فلسفی ملاصدرا، ۱۳۷۹ش، ص۱۳۰.
  9. قمی، «بسیط الحقیقة کل الاشیاء و لیس بشئ منها»، ص۱۲۴.
  10. ملاصدرا، الحکمة المتعالیة، ۱۹۸۱م، ج۳، ص۴۰.
  11. ملاصدرا، الحکمة المتعالیة، ۱۹۸۱م، ج۱، ص۱۳۵.
  12. سبزواری، «تعلیقه»، در الحکمة المتعالیة، ج۲، ص۳۶۸.
  13. سبزواری، «تعلیقه»، در الحکمة المتعالیة، ج۲، ص۳۶۸.
  14. سبزواری، اسرار الحکم، ۱۳۸۳ش، ص۱۰۶؛ سبزواری، «تعلیقه»، در الحکمة المتعالیة، ج۶، ص۱۱۰.
  15. غنی، بحثی در تصوف، ۱۳۳۱ش، ص۱۰.
  16. مطهری، مجموعه آثار، ۱۳۹۰ش، ج۱۱، ص۶۱۰.
  17. ملاصدرا، الحکمة المتعالیة، ۱۹۸۱م، ج۶، ص۱۱۰-۱۱۱.
  18. ملاصدرا، الحکمة المتعالیة، ۱۹۸۱م، ج۶، ص۱۱۰-۱۱۱.
  19. طباطبایی، مجموعه رسائل، ج۱، ص۳۲-۳۳؛ طباطبایی، «تعلیقه»، در الحکمة المتعالیة، ج۶، ص۱۱۰.
  20. ملاصدرا، الحکمة المتعالیة، ۱۹۸۱م، ج۲، ص۳۶۸-۳۷۲.
  21. ملاصدرا، الحکمة المتعالیة، ۱۹۸۱م، ج۲، ص۳۶۸.
  22. ملاصدرا، الحکمة المتعالیة، ۱۹۸۱م، ج۲، ص۳۶۸.
  23. ملاصدرا، الحکمة المتعالیة، ۱۹۸۱م، ج۶، ص۱۴۵.
  24. ملاصدرا، الحکمة المتعالیة، ۱۹۸۱م، ج۱، ص۱۳۵.
  25. سبزواری، «تعلیقه»، در الحکمة المتعالیة، ج۶، ص۲۱۷.
  26. ملاصدرا، الحکمة المتعالیة، ۱۹۸۱م، ج۸، ص۱۳۴-۱۳۵.
  27. سبزواری، اسرار الحکم، ۱۳۸۳ش، ص۱۰۶.
  28. سبزواری، اسرار الحکم، ۱۳۸۳ش، ص۱۰۶؛ سبزواری، «تعلیقه»، در الحکمة المتعالیة، ج۶، ص۱۱۰.
  29. سبزواری، اسرار الحکم، ۱۳۸۳ش، ص۱۰۶.
  30. سبزواری، «تعلیقه»، در الحکمة المتعالیة، ج۶، ص۱۱۰.
  31. برای نمونه نگاه کنید به احسائی، شرح العرشیه، ۱۴۲۷ق، ج۱، ص۱۴۵-۱۵۵.
  32. احسائی، معنی بسیط الحقیقه کل الاشیاء، ۱۴۳۰ق، ص۵۴-۵۵.
  33. شهابی، النظرة الدقیقة فی قاعدة بسیط الحقیقة، مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران، ص۹-۱۰، مقدمه؛ ابراهیمی دینانی، ماجرای فکر فلسفی در جهان اسلام، ۱۳۷۹ش، ج۳، ۳۷۰-۳۷۱.

یادداشت

  1. عکس نقیض اصطلاحی در علم منطق است که بر اساس آن نقیض موضوع در یک قضیه به جای محمول و نقیض محمول به جای موضوع قرار داده می‌شود، بدون آنکه در کیف قضیه تغییری صورت گیرد. مثلا عکس نقیض قضیه «هر پستانداری مهره‌دار است.» قضیه «هر غیر مهره‌داری غیر پستاندار است.» می‌باشد. (خوانساری، فرهنگ اصطلاحات منطقی، ۱۳۷۶ش، ص۱۵۳.)
  2. شبهه ابن‌کمونه در رد توحید واجب الوجود است و بر پایه آن مانعی ندارد دو ذات بسیط واجب الوجود را که به تمام ذات با هم اختلاف دارند فرض شود و مفهوم واجب الوجود از آنها انتزاع شده و بر هر دوی آنها عارض شود.(طباطبایی، بدایه الحکمه، مؤسسة النشر الاسلامی، ص۱۵۷.)
  3. نوعی مغالطه که مطابق آن چون یک طرف قضیه درست است، عکس آن نیز درست است، در صورتی که همیشه چنین نیست. مثلاً قضیه «هر عسلی سیال و زردرنگ است» درست است، اما عکس آن «هر سیال و زردرنگی عسل است» درست نیست.(سبزواری، شرح منطق منظومه، ۱۳۷۹ش، ج۱، ص۳۵۴.)

منابع

  • ابراهیمی دینانی، غلامحسین، ماجرای فکر فلسفی در جهان اسلام، تهران، انتشارات طرح نو، چاپ اول، ۱۳۷۹ش.
  • احسائی، احمد بن زین‌الدین، شرح العرشیه، بیروت، مؤسسه شمس هجر و مؤسسه البلاغ، چاپ دوم، ۱۴۲۷ق.
  • احسائی، احمد بن زین‌الدین، معنی بسیط الحقیقه کل الاشیاء، بیروت، مؤسسه شمس هجر، چاپ اول، ۱۴۳۰ق.
  • انواری، محمدجواد، «بسیط الحقیقه»، دایرة المعارف بزرگ اسلامی، مرکز دایرة المعارف بزرگ اسلامی، تهران، ۱۳۸۳ش.
  • خوانساری، محمد، فرهنگ اصطلاحات منطقی، تهران، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، چاپ دوم، ۱۳۷۶ش.
  • سجادی، سیدجعفر، فرهنگ اصطلاحات فلسفی ملاصدرا، تهران، انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، چاپ اول، ۱۳۷۹ش.
  • سبزواری، ملاهادی، اسرار الحکم، قم، انتشارات مطبوعات دینی، چاپ اول، ۱۳۸۳ش.
  • سبزواری، ملاهادی، شرح المنظومه (منطق)، تهران، نشر ناب، ۱۳۶۹ش.
  • شهابی، محمود، النظرة الدقیقة فی قاعدة بسیط الحقیقة، تهران، مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران، بی‌تا.
  • غنی، قاسم، بحثی در تصوف، تهران، چاپخانه مجلس، ۱۳۳۱ش.
  • طباطبایی، سید محمدحسین، مجموعه رسائل، قم، انتشارات بوستان کتاب، ۱۳۹۱ش.
  • طباطبایی، سید محمدحسین، بدایة الحکمة، قم، مؤسسة النشر الاسلامی، بی‌تا.
  • قمی، «بسیط الحقیقة کل الاشیاء و لیس بشئ منها»، در نشریه حوزه، شماره ۹۳، ۱۳۷۸ش.
  • مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، قم، انتشارات صدرا، ۱۳۹۰ش.
  • ملاصدرا، محمد بن ابراهیم، الحکمة المتعالیة فی الاسفار العقلیة الاربعة، بیروت، دار الاحیاء التراث العربی، چاپ سوم، ۱۹۸۱م.