پرش به محتوا

مناشده امام علی(ع) در شورای شش‌نفره

از ویکی شیعه
(تغییرمسیر از حدیث مناشده)

مُناشَدَه امام علی(ع) در شورای شش‌نفره روایتی از اقرار گرفتن همراه با سوگند امام در اثبات حقانیت و صلاحیتش برای خلافت با ذکر فضایل خود در شورای تعیین خلیفه بعد از عمر است. در این شورا که بعد از مرگ عمر بن خطاب و در سال ۲۳ق برای تعیین خلیفه برگزار شد، امام علی(ع) به نقد عملکرد خلفا و بیعت‌ها پرداخت و بر این نکته تأکید کرد که از ابوبکر و عمر شایسته‌تر بوده و ویژگی‌ها و فضایلش او را نسبت به دیگران شایسته‌تر می‌سازد.

امام علی(ع) به فضایل خود، نظیر نزدیک‌ترین افراد به پیامبر(ص)، وصیِّ رسول خدا و برخی از ویژگی‌های خانوادگی و تاریخی اختصاصی، چون آیه ولایت، آیه مباهله، حدیث منزلت و حدیث رایت اشاره کرد. در نهایت، امام بر تقوای الهی و انتخاب فردی شایسته در خلافت تأکید نمود و هشدار داد که نافرمانی از اصول الهی به معنای عصیان خواهد بود. تمامی اعضای شورا به صداقتِ گفتار امام شهادت دادند، اما نهایتاً نتیجه به انتخاب عثمان بن عفان منجر شد.

مناشده امام علی(ع) به عنوان متنی تاریخی، شاهدی بر تلاش‌های امام در احیای حقِ خلافت و معرفی فضایل خود دانسته شده است. واکنش اعضای شورا به سخنان امام نشان داد که علی‌رغم اذعان آنان به فضایل علی(ع)، انتخاب عثمان به دلیل نگرانی از نحوه مدیریت امام صورت گرفت. این روایت که به حدیث مناشده شناخته می‌شود در منابع فریقین به‌صورت گسترده نقل شده، هرچند برخی عالمان اهل‌سنت به نقد و مخالفت با این روایات پرداخته‌اند که به اعتقاد برخی محققان این موضوع به نگرش اهل‌سنت نسبت به صحابه و خلفا و ممنوعیتِ نقد عملکردهای آنها بازمی‌گردد.

جایگاه و اهمیت

مُناشَده امام علی(ع) در شورای شش‌نفره که با عنوان حدیث مناشده نیز شناخته می‌شود؛[۱] اشاره به سوگند دادن افراد حاضر در شورا توسط امام علی(ع) برای اقرار گرفتن به برتری‌اش نسبت به دیگران برای خلافت است.[۲] امام علی(ع) با این مناشده علاوه بر ذکر فضائل خود، تلاش کرد حقانیت و مقام ولایت خود را اثبات کند.[۳] امام با یادآوریِ توصیه‌ها و سفارش‌های پیامبر اکرم(ص) درباره خود، از اعضا خواست سوگند یاد کنند که آیا فرد دیگری جز ایشان دارای چنین ویژگی‌هایی بوده است؟[۴] تمامی اعضای شورا در این جلسه به صداقت گفتار امام گواهی دادند.[۵] گفته شده تمامی فضایل ذکرشده در مناشده به طور کامل منحصر به فرد بوده و هیچ‌کس در آنها شریک نیست[۶] و به روشنی برتری علمی و فضیلت امام علی(ع) را نسبت به خلفای پیشین نشان می‌دهد.[۷]

بر اساس این حدیث، چنین نتیجه گرفته شده که امام علی(ع) خلافت را حق مسلَّمِ خود می‌دانست و تلاش نمود تا این حق را احیا کند.[۸] ابن‌طاووس در کتاب الطرائف آورده است، از جمله نکاتی که در کتاب‌های معتبر اهل‌سنت با روایت از رهبرانشان نقل شده، این است که علی بن ابی‌طالب(ع) نارضایتی خود را از پیشی گرفتن ابوبکر، عمر و عثمان در خلافت ابراز کرده و بیان داشته که او نسبت به آنان شایسته‌تر به خلافت بوده است. این امر در حضور جمعیت زیادی بر منابر و در برابر شاهدان عینی بیان شده است، همان‌طور که گروهی از تاریخ‌نگاران و عالمان به آن اشاره کرده‌اند.[۹]

نَشْد و مشتقاتش، زمانی‌که به‌همراه نام خدا بیاید به معنای سوگند دادن طرف مقابل به خداوند[۱۰] برای گواهی بر صدق ادعاست.[۱۱] این روش زمانی به کار می‌رود که موضوعی قطعی رخ داده باشد، اما برخی افراد آن را پنهان کرده یا تمایلی به آشکار کردن آن نداشته باشند.[۱۲] هدف از مناشده همچون احتجاج، اثبات حقانیت از طریق ارائه دلیل و برهان است، با این تفاوت که در مناشده، این موضوع با قسم دادن مخاطب همراه است.[۱۳]

خاستگاه

عمر بن خطاب پیش از مرگش در سال ۲۳ق برای تعیین خلیفه بعدی اسلام، شورایی متشکل از شش نفر صحابه از جمله امام علی(ع) تشکیل داد.[۱۴] عمر اعضای این شورا را موظف کرد که در این تصمیم‌گیری شرکت کنند و در صورت عدم پذیرش نتیجه شورا، با مجازات مرگ مواجه شوند.[۱۵] هرچند امام علی(ع) با درک روند و ترکیب اعضای شورا و همچنین وجود مخالفانش، پیش‌بینی کرده بود که نتیجه شورا به انتخاب عثمان بن عفان خواهد انجامید؛[۱۶] اما برای اثبات حقانیت و صلاحیت خود برای این مقام به مناشده پرداخت.[۱۷] سرانجام، نتیجه این شورا به انتخاب عثمان به‌عنوان سومین خلیفه مسلمانان منجر شد.[۱۸]

دلیل مناشده امام

قاضی نعمان (م۳۶۳ق) در کتاب شرح الاخبار به بررسی رویکرد امام علی(ع) در بیان مناشده پرداخته و بیان نموده است که خداوند، علی(ع) را به امامت برگزیده بود. ازاین‌رو، ترک این مسئولیت برای وی شایسته نبود، همان‌گونه که برای کسی‌که خداوند او را به مقام پیامبری برگزیده، شایسته نیست از این مقام روی‌گردان شود یا نسبت به آن بی‌اعتنا باشد.[۱۹] قاضی نعمان تأکید می‌کند که این رفتار امام ناشی از علاقه به امور دنیوی نبوده است، چرا که همگان، اعم از خاص و عام آگاه بودند که او، چه پیش از رسیدن به مقام امامت و چه پس از آن، از دنیا رویگردان بود.[۲۰]

محتوای روایت

حدیث مناشده یکی از روایات بزرگ و طولانی است که شامل بخش‌های مختلفی از سخنان امام علی(ع) است.[۲۱] این حدیث در منابع مختلف با مضمونی مشابه و تفاوت‌های جزئی در پاره‌ای از فرازها نقل شده است. در برخی منابع، متن کامل حدیث آورده شده،[۲۲] اما در تعدادی دیگر چون غرر الاخبار دیلمی،[۲۳] الطرائف ابن طاووس[۲۴] و الدر النظیم ابن‌حاتم شامی[۲۵] تنها به بخش‌هایی از آن اشاره شده و دلیل آن طولانی بودن حدیث و اجتناب از زیاده‌گویی، عنوان شده است.[۲۶]

نقد عملکرد خلفا و بیعت‌ها

امام علی(ع) در آغاز سخنان خود به بررسی و نقد عملکرد خلفا و مسئله بیعت‌ها پرداخت. علی(ع) با اشاره به فتنه‌های موجود، از مردم خواست تا از نافرمانی خداوند دست بردارند و نسبت به پیامدهای آن هوشیار باشند. امام، گناه هرگونه ظلم، قتل ناحق یا مرگ ناشی از گرسنگی را بر عهده کسانی دانسته که حق را از اهل آن بازگرفته‌اند. [۲۷]همچنین بیان داشت که خودش صاحب حق بوده و دنیاطلبی در اهدافش جایگاهی ندارد. امام با وجود آگاهی از عدم همکاری و استقامت مردم، بر این نکته تأکید کرد که وظیفه خود را در قبال آنان انجام داده و نزد خداوند حجت را به انجام رسانده است.[۲۸]

سپس امام به بیعت مردم با ابوبکر اشاره کرد و فرمود: «مردم با ابوبکر بیعت کردند، در حالی که به خدا سوگند من نسبت به خلافت از ابوبکر شایسته‌تر بودم؛ اما برای جلوگیری از بازگشت مردم به جاهلیت و کفر و به منظور پیشگیری از نزاع و درگیری، سکوت کردم.» علی(ع) همچنین به بیعت مردم با عمر اشاره کرده و افزود: «سپس مردم با عمر بیعت کردند، در حالی که باز هم من از او شایسته‌تر و سزاوارتر بودم، اما به خاطر حفظ اسلام، بار دیگر سکوت کردم.»[۲۹]

در پاره‌ای گزارش‌ها آمده که امام عملکرد عبدالرحمان بن عوف را مورد انتقاد قرار داد و اظهار داشت که با بیعت با عثمان موافق نیست و قرار گرفتن در کنار پنج نفر دیگر و پذیرفتن چنین شرایطی را قبول نمی‌کند. امام بیان داشت که شایستگی ایشان برای ولایت از سوی عمر و دیگران نادیده گرفته شده و این تصور که همه در یک سطح هستند، نادرست است.[۳۰] امام فرمود: «من بر شما حجت‌هایی دارم که نه هیچ عربی از شما، و نه هیچ مولایی، و نه آنهایی که پیمان بسته‌اند نمی‌توانند آن‌ها را انکار و هیچ‌یک از خصلت‌های مرا رد کنند.»[۳۱]

مناشده فضایل اختصاصی

امام علی(ع) در ادامه به تعدادی از ویژگی‌های خود در زمینه‌های گوناگون اشاره کرده و مناشده می‌کند که ریشه این ویژگی‌ها را در منابع اصلی و معتبر اهل‌سنت دانسته‌اند.[۳۲] تعدادی از آنها عبارتند از:

ویژگی‌های شخصی

خویشاوندان سرشناس

روایات پیامبر(ص) در مورد فضیلت و برتری او

شأن نزول تعدادی از آیات قرآن

حوادث تاریخی

سفارش اعضا به رعایت تقوای الهی و انتخاب فرد شایسته

امام علی(ع) در جمع شورای شش‌نفره، پس از بیان سخنان خود، تأکید کرد که اگر تمامی گفته‌های او و فرمایشات پیامبر اسلام(ص) مورد تأیید و پذیرش اعضای شورا است، باید تقوای الهی را رعایت کرده و از نافرمانی خداوند پرهیز کنند.[۳۸] امام از اعضای شورا خواست که از وصایا و عهدهای پیامبر اکرم(ص) تخلف نکنند. او همچنین بر رعایت حقوق الهی، بازگرداندن حق به صاحبان آن و پیروی از روش پیامبر اسلام(ص) تأکید نمود. امام هشدار داد که مخالفت با این اصول به معنای عصیان در برابر خداوند است و از اعضای شورا خواست خلافت را به فردی که شایسته‌تر است، واگذار کنند.[۳۹]

واکنش شورا به سخنان امام

طبرسی نویسنده کتاب الاحتجاج روایتی از امام باقر(ع) آورده که امام پس از ذکر حدیث مناشده، در رابطه با واکنش شورا فرمود: پس از بررسی‌ها و مشورت‌های انجام‌شده، افراد حاضر به این نتیجه رسیدند که علی(ع) از فضل و شایستگی کافی برای خلافت برخوردار است و او را شایسته‌ترین شخص برای این مقام است.[۴۰] بااین‌حال، به‌دلیل عدالت‌محوری او و اینکه هیچ‌کس را بر دیگری ترجیح نمی‌دهد، تصمیم گرفتند خلافت را به او نسپارند. در نهایت، خلافت به عثمان واگذار شد، چرا که او با تمایلات و خواسته‌های آنان هماهنگی بیشتری داشت.[۴۱]

بازتاب در منابع فریقین

حدیث مناشده امام علی(ع) در شورای شش‌نفره در منابع فریقین به صورت گسترده بازتاب داشته[۴۲] و با اَسناد زیاد و طریقه‌های مختلف نقل شده است.[۴۳] یکی از این روایات توسط عامر بن واثله، از صحابه‌ پیامبر(ص) نقل شده است. وی در این ماجرا به‌عنوان دربان تعیین شده بود تا از ورود افراد غیرمرتبط به مجلس مناشده جلوگیری کند.[۴۴] ابن‌ابی‌الحدید، حدیث مناشده را از روایات مشهور میان اهل‌سنت می‌داند و این واقعه را با جزئیات بیشتری نقل کرده است.[۴۵] خطیب خوارزمی در کتاب مناقب،[۴۶] جوینی در فرائد السمطین،[۴۷] ذهبی در میزان الاعتدال،[۴۸] ابن‌حجر در لسان المیزان[۴۹] ابن‌مغازلی در مناقب،[۵۰] گنجی شافعی در کفایة الطالب،[۵۱] ابن‌حجر هیثمی در الصواعق المحرقة،[۵۲] ابن‌عساکر در تاریخ مدینه دمشق[۵۳] و متقی هندی در کنز العمال،[۵۴] از جمله عالمان اهل‌سنت هستند که به این مناشده به صورت گزینش شده، اشاره کرده‌اند.

رویکرد انتقادی اهل‌سنت

پذیرش این مناشده برای اهل‌سنت با چالش‌هایی همراه بوده است.[۵۵] برخی از عالمان اهل‌سنت علاوه بر ذکر این گزارش‌ها با رویکردی انتقادی به این مناشده‌ها پرداخته‌اند.[۵۶] ذهبی[۵۷] و به تبعیت از او، ابن‌حجر عسقلانی[۵۸] با این باور که بعید است علی(ع) چنین سخنانی بیان کرده باشد، از نقل کامل این واقعه امتناع ورزیده‌ و تلاش کرده‌اند با تضعیفِ سند یک روایت، مناشدات مرتبط با آن را زیر سؤال ببرند. اصلی‌ترین ایراد آن‌ها، وجود فردی به نام زافر در سند یکی از این روایات است. برخی محققان معتقدند، این فرد از سوی تعدادی از رجال‌شناسان اهل‌سنت مورد تأیید قرار گرفته است؛[۵۹] علاوه بر این، گزارش‌ها حاکی از آن است که این مناشدات از مسیرهای مختلف دیگری نیز نقل شده و تنها به روایت زافر محدود نمی‌شود.[۶۰]

برخی محققان معتقدند، دلیل این امر ممکن است به نگرش اهل‌سنت نسبت به صحابه و خلفا بازگردد،[۶۱] به‌ویژه زمانی‌که امیرالمؤمنین(ع) در یکی از این احادیث به نقدِ عملکرد خلفا و بیعت‌ها اشاره می‌کند[۶۲] که با ذهنیت اهل‌سنت سازگار نیست؛[۶۳] چنان‌که به باور علامه امینی، نویسنده کتاب الغدیر، اهداف مغرضانه همراه با بغض و کینه در مواجهه با فضایل اهل‌بیت(ع) نیز در اتخاذ چنین رویکردهایی بی‌تأثیر نبوده است.[۶۴]

متن روایت

متن کامل حدیث در برخی منابع شیعی چون شرح الاخبار،[۶۵] و الاحتجاج[۶۶] به طور کامل و با اختلافات جزیی در پاره‌ای از فرازها آمده است.

متن
متن و ترجمه
ترجمه

عن الأعمش، عن عامر بن واثلة، قال: كنت‏ على‏ الباب‏ يوم‏ الشورى‏، فارتفعت الأصوات بينهم، فسمعت عليا عليه السّلام يقول:

أيها الناس اللّه اللّه في أنفسكم، إنها و اللّه الفتنة العمياء الصماء البكماء المقعدة، الى متى تعصون‏ اللّه، أ ما تعلمون أنه ما من نفس تقتل ظلما أو يموت جوعا، و ما من ظلم يكون بعد اليوم أو جور أو فساد في الأرض إلا و وزر ذلك على من رد الحق عن أهله، و أنا و اللّه أهله.

و اللّه ما الدنيا اريد، و لقد علمت أنكم لن تفعلوا، و لن تستقيموا، و لن تجمعوا عليّ، لكني أحتج عليكم، و اقيم المعذرة الى اللّه عزّ و جلّ بيني و بينكم.

بايع الناس أبا بكر، و أنا و اللّه أحقّ و أولى بها منه، لكني خفت رجوع الناس على أعقابهم لما رأيت من طمع المنافقين في الكفر.

ثم جعلها أبو بكر من بعده لعمر، فخفت آخرا ما خفته أولا، و أنت يا عبد الرحمن بن عوف اقتديت بأبي بكر في عمر، و حالك ما قال اللّه عزّ و جلّ في أهل الضلالة: إِنَّا وَجَدْنا آباءَنا عَلى‏ أُمَّةٍ وَ إِنَّا عَلى‏ آثارِهِمْ مُقْتَدُونَ‏ أستقيم‏ لكم كما استقمتم، فإذا غدرتم تغيرت، و اللّه على ما نقول وكيل،

أ ما تعلم أن عمر جعلني في خمسة أنا سادسهم لا يعرف لهم عليّ فضل في وجه من الوجوه، و أنا أحتج عليكم بحجج لا يستطيع العربي منكم و لا المولى و لا المعاهد أن يجحدني منها حجة، و لا يرد علي منها خصلة.

اناشدكم باللّه الذي لا إله إلا هو أيها النفر الخمسة، أ فيكم أخ لرسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله غيري؟ قالوا: اللّهمّ، لا.

قال: فاناشدكم اللّه الذي لا إله إلا هو أيها النفر الخمسة، هل فيكم من ولايته ولاية اللّه، و عداوته عداوة اللّه غيري؟ قالوا: اللّهمّ، لا.

قال: فاناشدكم باللّه الذي لا إله إلا هو أيها النفر الخمسة، أ فيكم من قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله: أنت مني بمنزلة هارون من موسى غيري؟ قالوا: اللّهمّ، لا.

قال: فاناشدكم باللّه الذي لا إله إلا هو أيها النفر الخمسة، أ فيكم من له عم كعمي حمزة بن عبد المطلب أسد اللّه و أسد رسوله، و سيد الشهداء عند اللّه [غيري‏]؟ قالوا: اللّهمّ، لا.

قال: فاناشدكم باللّه الذي لا إله إلا هو أيها النفر الخمسة، هل فيكم من له زوجة كزوجتي فاطمة ابنة رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله و سيدة نساء عالمها، و امها أول من آمن باللّه و رسوله [غيري‏]؟ قالوا: اللّهمّ، لا.

قال: فاناشدكم باللّه الذي لا إله إلا هو أيها النفر الخمسة، هل فيكم من له سبطان مثل سبطي الحسن و الحسين سيدي شباب أهل الجنة [غيري‏]؟ قالوا: اللّهمّ، لا.

قال: فاناشدكم باللّه الذي لا إله إلا هو أيها النفر الخمسة، هل فيكم أقرب الى رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله مني؟ قالوا: اللّهمّ، لا.

قال: فاناشدكم باللّه الذي لا إله إلا هو أيها النفر الخمسة، هل فيكم وصي لرسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله غيري؟ قالوا: اللّهمّ، لا.

قال: فاناشدكم باللّه الذي لا إله إلا هو أيها النفر الخمسة، هل فيكم من آمن باللّه و رسوله صلّى اللّه عليه و آله قبلي؟ قالوا: اللّهمّ، لا.

قال: فاناشدكم باللّه الذي لا إله إلا هو أيها النفر الخمسة، هل فيكم من قدم صدقته بين يدي نجواه غيري؟ قالوا: اللّهمّ، لا.

قال: فاناشدكم باللّه الذي لا إله إلا هو أيها النفر الخمسة، هل فيكم أحد جاهد في سبيل اللّه كجهادي، و قتل من المشركين كما قتلت، و بذل نفسه بين يدي رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله كبذلي‏ لنفسي؟ قالوا: اللّهمّ، لا.

قال: فاناشدكم باللّه الذي لا إله إلا هو أيها النفر الخمسة، هل أ فيكم أحد أعطاه رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله سهمين- سهم في الخاصة، و سهم في العامة- غيري؟ قالوا: اللّهمّ، لا.

قال: فاناشدكم باللّه الذي لا إله إلا هو أيها النفر الخمسة، هل أ فيكم أحد ولي من رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله ما وليته عند موته، حتى سالت نفسه بيده باختصاصه إياه بذلك، و دعائه له أن يلي ذلك منه غيري؟ قالوا: اللّهمّ، لا.

قال: فاناشدكم باللّه الذي لا إله إلا هو أيها النفر الخمسة، هل فيكم أحد جاءته التعزية من اللّه عزّ و جلّ حين هتف بنا جبرائيل عند موت رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله و ليس معه في البيت إلا أنا و فاطمة و الحسن و الحسين و هو مسجّى بيننا، فقال:
السّلام عليكم أهل البيت و رحمة اللّه و بركاته‏ «كُلُّ نَفْسٍ ذائِقَةُ الْمَوْتِ وَ إِنَّما تُوَفَّوْنَ أُجُورَكُمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ فَمَنْ زُحْزِحَ عَنِ النَّارِ وَ أُدْخِلَ الْجَنَّةَ فَقَدْ فازَ وَ مَا الْحَياةُ الدُّنْيا إِلَّا مَتاعُ الْغُرُورِ» إن في اللّه عزاء من كل مصيبة، و دركا من كل فائت، و خلفا من كل هالك، فباللّه فثقوا، و له فارجعوا، و إياه فاعبدوا، و أعلموا أن المصاب من حرم الثواب، و السّلام عليكم و رحمة اللّه و بركاته. غيري؟ قالوا: اللّهمّ، لا.

قال: فاناشدكم باللّه الذي لا إله إلا هو، أ فيكم أحد ولي غسل رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله بالروح و الريحان مع كرام الملائكة غيري؟ قالوا: اللّهمّ، لا.

قال: فاناشدكم باللّه الذي لا إله إلا هو أيها النفر الخمسة، أ فيكم أحد كفن رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله و حنطه مع الملائكة غيري؟ قالوا: اللّهمّ، لا.

قال: فاناشدكم باللّه الذي لا إله إلا هو أيها النفر الخمسة، أ فيكم أحد وضع رسول اللّه في لحده، و كان آخر الناس عهدا غيري؟ قالوا: اللّهمّ، لا.

قال: فاناشدكم باللّه الذي لا إله إلا هو أيها النفر الخمسة، أ فيكم أحد كان يسمع حفيف أجنحة الملائكة غيري؟ قالوا: اللّهمّ، لا.

قال: فاناشدكم باللّه الذي لا إله إلا هو أيها النفر الخمسة، أ فيكم أحد كان يقاتل بين يدي رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله و جبرائيل عن يمينه، و ميكائيل عن يساره، و ملك الموت‏ أمامه غيري؟ قالوا: اللّهمّ، لا.

قال: فاناشدكم باللّه الذي لا إله إلا هو أيها النفر الخمسة، أ فيكم أحد شهد الكتاب بتطهيره في الخمسة أصحاب الكساء غيري؟ قالوا: اللّهمّ، لا.

قال: فاناشدكم باللّه الذي لا إله إلا هو أيها النفر الخمسة، أ فيكم أحد قدمه رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله و ولده و أهله معه للمباهلة لما أنزل اللّه عزّ و جلّ عليه: «فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَكُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَكُمْ وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَكُمْ» و كان كنفس رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله، و قال: أنت كنفسي، غيري؟ قالوا: اللّهمّ، لا.

قال: فاناشدكم باللّه الذي لا إله إلا هو أيها النفر الخمسة، أ فيكم أحد ترك رسول اللّه بابه مع أبوابه يشرع الى المسجد و سد أبواب جميع أصحابه غيري؟ قالوا: اللّهمّ، لا.

قال: فاناشدكم باللّه الذي لا إله إلا هو أيها النفر الخمسة، أ فيكم أحد ورث رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله، و صارت تركته إليه من بعده غيري؟ قالوا: اللّهمّ، لا.

قال: فاناشدكم باللّه الذي لا إله إلا هو أيها النفر الخمسة، أ فيكم أحد استخلفه رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله على أهله، و جعل طلاق نسائه بيده، غيري؟ قالوا: اللّهمّ، لا.

قال: فاناشدكم باللّه الذي لا إله إلا هو أيها النفر الخمسة، أ فيكم أحد لا يجد حرا و لا بردا بدعاء رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله، غيري؟ قالوا: اللّهمّ، لا.

قال: فاناشدكم باللّه الذي لا إله إلا هو أيها النفر الخمسة، أ فيكم أحد أمره رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله على جميع الناس يوم جمع بني عبد المطلب و أندرهم كما أمره اللّه عزّ و جلّ أن ينذر عشيرته الأقربين، و ندبهم الى من يؤازره منهم على أمره على أن يجعله أخاه و وزيره في حياته و وصيه و خليفته على الأمة بعد وفاته، فأبوا من ذلك، و أجابه و عقد له ذلك و أمرهم بالسمع و الطاعة له، غيري؟ قالوا: اللّهمّ، لا.

قال: فاناشدكم باللّه الذي لا إله إلا هو أيها النفر الخمسة، هل فيكم أحد أقامه رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله في حجة الوداع عند ما احتج إليه عامة الامة، فقال لهم: أ لستم تعلمون أني أولى بكم منكم بأنفسكم؟ قالوا: اللّهمّ، نعم. قال: فمن كنت مولاه فهذا مولاه، اللّهمّ وال من والاه، و عاد من عاداه، غيري؟ قالوا: اللّهمّ، لا.

قال: فاناشدكم باللّه الذي لا إله إلا هو أيها النفر الخمسة، هل فيكم أحد نهض به رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله على ظهره ليلة كسر أوثان الكعبة، فألقاها عنها، و كسرها، غيري؟ قالوا: اللّهمّ، لا.

قال: فاناشدكم باللّه الذي لا إله إلا هو أيها النفر الخمسة، أ فيكم أحد يعرف المنافقون ببغضهم إياه لما ابلي في المشركين غيري؟ قالوا: اللّهمّ، لا.

قال: فاناشدكم باللّه الذي لا إله إلا هو أيها النفر الخمسة، أ فيكم أحد نودي باسمه من السماء يوم أحد «لا فتى إلا هو لا سيف إلا ذو الفقار» غيري؟ قالوا: اللّهمّ، لا.

قال: فاناشدكم باللّه الذي لا إله إلا هو أيها النفر الخمسة، أ فيكم أحد أجابه الجن برسالة رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله، غيري؟ قالوا: اللّهمّ، لا.

قال: فاناشدكم باللّه الذي لا إله إلا هو أيها النفر الخمسة، أ فيكم أحد قال فيه رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله: لأعطين الراية غدا رجلا يحبه اللّه و رسوله، و يحب اللّه و رسوله، كرار غير فرار، لا يرجع حتى يفتح اللّه على يديه، ثم أعطاه اياها، ففتح اللّه على يديه، غيري؟ قالوا: اللّهمّ، لا.

قال: فاناشدكم باللّه الذي لا إله إلا هو أيها النفر الخمسة، أ فيكم أحد يشهد له رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله بأنه أعلم الناس بالقضاء، و ضرب على صدره، و دعا له بالعلم بذلك، غيري؟ قالوا: اللّهمّ، لا.

قال: فاناشدكم باللّه الذي لا إله إلا هو أيها النفر الخمسة، أ فيكم أحد من نزل من القرآن بمدحه و فضله مثل ما أنزل اللّه فيّ؟ قالوا: اللّهمّ، لا.

قال: فاناشدكم باللّه الذي لا إله إلا هو أيها النفر الخمسة، هل فيكم أحد يدعي شرف كل آية في القرآن أولها «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا»* لسبقه الى الإيمان، غيري؟ قالوا: اللّهمّ، لا.

قال: فاناشدكم باللّه الذي لا إله إلا هو أيها النفر الخمسة، أمنكم أحد نزل فيه: «إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُونَ» غيري؟ قالوا: اللّهمّ، لا.

قال: فاناشدكم باللّه الذي لا إله إلا هو أيها النفر الخمسة، أ فيكم من أنزل اللّه عزّ و جلّ فيه: «وَ يُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلى‏ حُبِّهِ مِسْكِيناً وَ يَتِيماً وَ أَسِيراً» الى قوله: «إِنَّ هذا كانَ لَكُمْ جَزاءً وَ كانَ سَعْيُكُمْ مَشْكُوراً» غيري؟ قالوا: اللّهمّ، لا.

قال: فحسبي بما أقررتم به من مناقبي و فضائلي، و لو شئت أن أذكر غير ذلك كثيرا لذكرته، فاصنعوا بعد ذلك ما أنتم صانعون، فاللّه الشاهد على ما تفعلون.

قال عامر بن وائلة: فهذا ما حفظته ممّا عدده علي عليه السّلام يومئذ من مناقبه على أهل الشورى، فأقروا بها، و صدقوه فيها. ثم لم أسمعه كلّمهم بعد ذلك بشي‏ء حتى عقدوا ما عقدوه بينهم، و افترقوا.

و قد ذكرت في فصل قبل هذا جرى فيه مثل هذا الكلام ما أوجب مثل هذا القول من علي عليه السّلام، و أن ذلك لما خصه اللّه به من فضل الإمامة، فلم يكن ينبغي له الإعراض عن ذلك، و تركه كما لا ينبغي لمن خصه اللّه عزّ و جلّ بالنبوة أن يعرض عنها، و يزهد فيها، لا على أن ذلك كان من علي صلوات اللّه عليه لرغبته في شي‏ء من أمر الدنيا. و قد علم الخاص و العام زهده فيها قبل أن يصير أمر الإمامة إليه و بعد ذلك.

🌞
🔄



پانویس

  1. برای نمونه نگاه کنید به: شیخ طوسی، الامالی، ۱۴۱۴ق، ص۵۵۶.
  2. سروقامت،‌ بانوی آب و آفتاب، ۱۳۸۵ش، ص۱۳۱.
  3. سروقامت،‌ بانوی آب و آفتاب، ۱۳۸۵ش، ص۱۳۱.
  4. قاضی نعمان، شرح الأخبار، ۱۴۰۹ق، ج‌۲، ص۱۸۵-۱۹۳؛ شیخ طوسی، الامالی، ۱۴۱۴ق، ص۵۴۵-۵۵۴.
  5. شیخ طوسی، الامالی، ۱۴۱۴ق، ص۵۴۶.
  6. «گوهرهای معرفت در حدیث مُناشَدَه از منابع اهل سنت»، خبرگزاری رسمی حوزه
  7. «گوهرهای معرفت در حدیث مُناشَدَه از منابع اهل سنت»، خبرگزاری رسمی حوزه.
  8. «سند مناشده امام علی(ع) در شورای خلافت»، معاونت تبلیغ و امور فرهنگی مرکز مدیریت حوزه علمیه قم.
  9. ابن‌طاووس، الطرائف، ۱۴۰۰ق، ج‏۲، ص۴۱۶.
  10. ابن‌منظور، لسان العرب، بیروت، ج‌۳، ص۴۲۲؛ ابن‌سیده، المحکم و المحیط الأعظم، بیروت، ج‌۸، ص۲۹.
  11. دیاری بیگدلی، «تحلیل رویکردهای حدیثی علامه امینی پیرامون احادیث مناشَدَه در کتاب الغدیر»، ص۱۳۶.
  12. قاسمی، طیبه، «مناشدات علی(ع) و یارانش».
  13. دیاری بیگدلی، «تحلیل رویکردهای حدیثی علامه امینی پیرامون احادیث مناشَدَه در کتاب الغدیر»، ص۱۳۶.
  14. سیوطی، تاریخ الخلفا، ۱۴۱۳ق، ص۱۲۹.
  15. یعقوبی، تاریخ الیعقوبی،‌ بیروات، ج۲، ص۱۶۰؛ بلاذری، انساب الاشراف، ۱۴۱۷ق، ج۲، ص۲۶۱.
  16. ابن‌ابی‌الحدید، شرح نهج‌البلاغه، ۱۳۸۷ق، ج۱، ص۱۸۸.
  17. شیخ صدوق، الخصال، ۱۳۶۲ش، ج‌۲، ص۵۵۴-۵۶۴؛ شیخ طوسی، الامالی، ۱۴۱۴ق، ص۵۴۵-۵۵۴؛ شوشتری، احقاق الحق، ۱۴۰۹ق، ج‌۵، ص۲۷-۳۰؛ خوارزمی، المناقب، ۱۴۰۰ق، ص۳۱۳-۳۱۵.
  18. طبری، تاریخ طبری، ۱۳۸۷ق، ج۴، ص۲۳۰-۲۳۳؛ یعقوبی، تاریخ یعقوبی، بیروت، ج۲، ص۱۶۲.
  19. قاضی نعمان، شرح الأخبار، ۱۴۰۹ق، ج‌۲، ص۱۹۳.
  20. قاضی نعمان، شرح الأخبار، ۱۴۰۹ق، ج‌۲، ص۱۹۳.
  21. ابن‌حاتم شامی، الدر النظیم، ۱۴۲۰ق، ص۳۳۳.
  22. برای نمونه نگاه کنید به: قاضی نعمان، شرح الأخبار، ۱۴۰۹ق، ج‌۲، ص۱۸۵-۱۹۳؛‌ طبرسی، الإحتجاج، ۱۴۰۳ق، ج‌۱، ص۱۳۴-۱۴۵.
  23. دیلمی، غرر الأخبار، ۱۴۲۷ق، ص۲۱۸.
  24. ابن‌طاووس، الطرائف، ۱۴۰۰ق، ج‌۲، ص۴۱۱.
  25. ابن‌حاتم شامی، الدر النظیم، ۱۴۲۰ق، ص۳۲۹-۳۳۳.
  26. ابن‌حجر هیثمی، الصواعق المحرقة، ۱۳۸۵ق، ص۲۴؛ ابن‌حاتم شامی، الدر النظیم، ۱۴۲۰ق، ص۳۳۳.
  27. قاضی نعمان، شرح الأخبار، ۱۴۰۹ق، ج‌۲، ص۱۸۵.
  28. قاضی نعمان، شرح الأخبار، ۱۴۰۹ق، ج‌۲، ص۱۸۵.
  29. قاضی نعمان، شرح الأخبار، ۱۴۰۹ق، ج‌۲، ص۱۸۵؛ ابن‌حجر عسقلانی، لسان المیزان، ۱۳۹۰ق، ج۲، ص۱۵۶-۱۵۷؛ خوارزمی، المناقب، ۱۴۰۰ق، ص۳۱۳؛ متقی هندی، کنز العمال، ۱۴۰۹ق، ج۵، ص۷۲۴؛ ابن‌عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ۱۴۱۵ق، ج۴۲، ص۴۳۴؛ دیلمی، غرر الأخبار، ۱۴۲۷ق، ص۲۱۸.
  30. برای نمونه نگاه کنید به: قاضی نعمان، شرح الأخبار، ۱۴۰۹ق، ج‌۲، ص۱۸۵-۱۸۶.
  31. قاضی نعمان، شرح الأخبار، ۱۴۰۹ق، ج‌۲، ص۱۸۵-۱۸۶؛ خوارزمی، المناقب، ۱۴۰۰ق، ص۳۱۴؛ ابن‌حجر عسقلانی، لسان المیزان، ۱۳۹۰ق، ج۲، ص۱۵۶-۱۵۷؛ دیلمی، غرر الأخبار، ۱۴۲۷ق، ص۲۱۸.
  32. «گوهرهای معرفت در حدیث مُناشَدَه از منابع اهل سنت»، خبرگزاری رسمی حوزه.
  33. قاضی نعمان، شرح الأخبار، ۱۴۰۹ق، ج‌۲، ص۱۸۵-۱۹۳؛ شیخ طوسی، الامالی، ۱۴۱۴ق، ص۵۴۵-۵۵۴.
  34. قاضی نعمان، شرح الأخبار، ۱۴۰۹ق،‌ ج‌۲، ص۱۸۵-۱۹۳؛ شیخ طوسی، الامالی، ۱۴۱۴ق، ص۵۴۵-۵۵۴.
  35. قاضی نعمان، شرح الأخبار، ۱۴۰۹ق،‌ ج‌۲، ص۱۸۵-۱۹۳؛ شیخ طوسی، الامالی، ۱۴۱۴ق، ص۵۴۵-۵۵۴.
  36. قاضی نعمان، شرح الأخبار، ۱۴۰۹ق،‌ ج‌۲، ص۱۸۵-۱۹۳؛ شیخ طوسی، الامالی، ۱۴۱۴ق، ص۵۴۵-۵۵۴.
  37. برای اطلاعات بیشتر رجوع کنید به: قاضی نعمان، شرح الأخبار، ۱۴۰۹ق،‌ ج‌۲، ص۱۸۵-۱۹۳؛ شیخ طوسی، الامالی، ۱۴۱۴ق، ص۵۴۵-۵۵۴.
  38. قاضی نعمان، شرح الأخبار، ۱۴۰۹ق، ج‌۲، ص۱۹۳.
  39. قاضی نعمان، شرح الأخبار، ۱۴۰۹ق، ج‌۲، ص۱۹۳.
  40. طبرسی، الإحتجاج، ۱۴۰۳ق، ج‌۱، ص۱۴۵.
  41. طبرسی، الإحتجاج، ۱۴۰۳ق، ج‌۱، ص۱۴۵.
  42. علامه امینی، الغدیر، ۱۴۱۶ق، ج‌۱، ص۳۲۸-۳۳۴؛ مرتضوی، «احتجاج امام علی علیه‌السلام به آیه ولایت»، ص۵۹.
  43. برای اطلاعات بیشتر رجوع کنید به: علامه امینی، الغدیر، ۱۴۱۶ق، ج‌۱، ص۳۲۸-۳۳۴؛ مجلسی، بحارالأنوار، ۱۴۰۳ق، ج‏۲۹، ص۶۳۵.
  44. شیخ طوسی، الامالی، ۱۴۱۴ق، ص۵۵۴؛ خوارزمی، المناقب، ۱۴۰۰ق، ص۳۱۳.
  45. ابن‌ابی‌الحدید، شرح نهج‌البلاغه، ۱۳۸۷ق، ج۲، ص۶۱.
  46. خوارزمی، المناقب، ۱۴۰۰ق، ص۳۱۳.
  47. حموی شافعی، فرائدالسمطین، ۱۴۰۰ق، ج۱، ص۳۱۹.
  48. ذهبی، میزان الاعتدال، ۱۳۸۲ق،‌ ج۱، ص۴۴۲.
  49. ابن‌حجر عسقلانی، لسان المیزان، ۱۳۹۰ق، ج۲، ص۱۵۶-۱۵۷.
  50. مناقب، ابن مغازلی، ص۱۱۲.
  51. کفایة الطالب فی مناقب علی بن أبی طالب نویسنده : الگنجی الشافعی‌، محمد بن یوسف جلد : ۱ صفحه : ۳۸۶
  52. هیثمی، احمد بن حجر، الصواعق المحرقة فی الرد علی اهل البدع و الزندقة، ص۲۴، چاپ دوم، مکتبة القاهرة، ۱۳۸۵ه‍.ق.
  53. ترجمه الامام علی بن ابی طالب من تاریخ مدینة دمشق، ج ۳، ص۱۱۳.
  54. متقی هندی، کنز العمال، ۱۴۰۹ق، ج۵، ص۷۲۴.
  55. «گوهرهای معرفت در حدیث مُناشَدَه از منابع اهل سنت»، خبرگزاری رسمی حوزه.
  56. برای نمونه نگاه کنید به:‌ ذهبی، میزان الاعتدال، ۱۳۸۲ق،‌ ج۱، ص۴۲۲؛ ابن‌حجر عسقلانی، لسان المیزان، ۱۳۹۰ق، ج۲، ص۱۵۷؛‌ ابن‌عساکر، تاریخ دمشق، ۱۴۱۵ق، ج‌۴۲، ص۴۳۱.
  57. ذهبی، میزان الاعتدال، ۱۳۸۲ق،‌ ج۱، ص۴۴۱-۴۴۲.
  58. ابن‌حجر عسقلانی، لسان المیزان، ۱۳۹۰ق، ج۲، ص۱۵۶-۱۵۷.
  59. علامه امینی، الغدیر، ۱۴۱۶ق، ج‌۱، ص۳۳۴؛ مرتضی عاملی، الصحیح من سیرة الامام علی(ع)، ۱۴۳۳ق، ج۱۵، ص۲۶۵-۲۶۸.
  60. علامه امینی، الغدیر، ۱۴۱۶ق، ج‌۱، ص۳۳۴؛ مرتضی عاملی، الصحیح من سیرة الامام علی(ع)، ۱۴۳۳ق، ج۱۵، ص۲۶۵-۲۶۸؛ «سند مناشده امام علی(ع) در شورای خلافت»، معاونت تبلیغ و امور فرهنگی مرکز مدیریت حوزه علمیه قم.
  61. «حدیث مناشده یوم الشوری»، مجمع جهانی شیعه شناسی.
  62. برای نمونه نگاه کنید به: ذهبی، میزان الاعتدال، ۱۳۸۲ق،‌ ج۱، ص۴۲۲؛ ابن‌حجر عسقلانی، لسان المیزان، ۱۳۹۰ق، ج۲، ص۱۵۷؛ قاضی نعمان، شرح الأخبار، ۱۴۰۹ق، ج‌۲، ص۱۸۵-۱۹۳؛ شیخ صدوق، الخصال، ۱۳۶۲ش، ج‌۲، ص۵۵۴.
  63. «حدیث مناشده یوم الشوری»، مجمع جهانی شیعه شناسی.
  64. علامه امینی، الغدیر، ۱۴۱۶ق، ج‌۱، ص۳۳۴.
  65. قاضی نعمان، شرح الأخبار، ۱۴۰۹ق، ج‌۲، ص۱۸۵-۱۹۳.
  66. طبرسی، الإحتجاج، ۱۴۰۳ق، ج‌۱، ص۱۳۴-۱۴۵.

منابع

  • ابن‌أبی‌الحدید، عبدالحمید بن هبة‌الله، شرح نهج البلاغه، مصر،‌ دار احیاء الکتب العربیة، ۱۳۸۷ق.
  • ابن‌حاتم شامی، یوسف، الدر النظیم فی مناقب الأئمة اللهامیم، قم، جامعه مدرسین، ۱۴۲۰ق.
  • ابن‌حجر عسقلانی، احمد بن علی، لسان المیزان، بیروت، مؤسسة الأعلمی للمطبوعات، ۱۳۹۰ق.
  • ابن‌حجر هیثمی، احمد، الصواعق المحرقة فی الرد علی اهل البدع و الزندقة، قاهره، مکتبة القاهرة، چاپ دوم، ۱۳۸۵ق.
  • ابن‌سیده، علی بن اسماعیل، المحکم و المحیط الأعظم، بیروت، دارالکتب العلمیه، بی‌تا.
  • ابن‌طاووس، علی بن موسی، الطرائف فی معرفة مذاهب الطوائف، قم، خیام، ۱۴۰۰ق.
  • ابن‌عساکر، علی بن حسن، تاریخ مدینة دمشق و ذکر فضلها و تسمیة من حلها من الأماثل أو اجتاز بنواحیها من واردیها و أهلها، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۵ق.
  • ابن‌مغازلی، علی بن محمد، مناقب أهل البیت(ع)، تهران، موسسة العالمی للتقریب بین المذاهب، ۱۴۲۷ق.
  • ابن‌منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، بیروت،‌دار صادر، چاپ سوم، بی‌تا.
  • بلاذری، أحمد بن یحیی، کتاب جمل من انساب الأشراف، تحقیق سهیل زکار و ریاض زرکلی، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۷ق.
  • «حدیث مناشده یوم الشوری»، مجمع جهانی شیعه شناسی. تاریخ درج مطلب: ۲۲ مهر ۱۴۰۰ش، تاریخ بازدید: ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۴ش.
  • حموی شافعی، ابراهیم بن سعدالدین، فرائد السمطین، بیروت، موسسة المحمود، ۱۴۰۰ق.
  • خوارزمی، موفق بن احمد، المناقب، قم، جامعه مدرسین، ۱۴۰۰ق.
  • دیاری بیگدلی، محمدتقی و دیگران، «تحلیل رویکردهای حدیثی عالمه امینی پیرامون احادیث مناشَدَه در کتاب الغدیر»، سفینه، سال هجدهم، شماره ۷۰، بهار ۱۴۰۰ش.
  • دیلمی، حسن بن محمد، غرر الأخبار و درر الآثار فی مناقب أبی الأئمة الأطهار(ع)، قم، دلیل ما، ۱۴۲۷ق.
  • سروقامت، حسین، بانوی آب و آفتاب: طرحی نو در کتابشناسی حضرت زهرا(س)، قم، دفتر نشر معارف، ۱۳۸۵ش.
  • «سند مناشده امام علی(ع) در شورای خلافت»، معاونت تبلیغ و امور فرهنگی مرکز مدیریت حوزه علمیه قم، تاریخ درج مطلب: ۱۰ مرداد ۱۳۹۶ش، تاریخ بازدید: ۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۴ش.
  • سیوطی، جلال‌الدین عبدالرحمن بن ابی بکر، تاریخ الخلفا، حلب،‌ دارالقلم العربی، ۱۴۱۳ق.
  • شوشتری، قاضی نورالله، إحقاق الحق و ازهاق الباطل، قم، مکتبه آیت الله المرعشی النجفی، ۱۴۰۹ق.
  • شیخ صدوق، محمد بن علی، الخصال، تحقیق علی‌اکبر غفاری، قم، جامعه مدرسین، ۱۳۶۲ش.
  • شیخ طوسی، محمد بن الحسن، الأمالی، قم، دارالثقافة، ۱۴۱۴ق.
  • طبرسی، احمد بن علی، الإحتجاج علی اهل اللجاج، مشهد، مرتضی، ۱۴۰۳ق.
  • طبری، محمد بن جریر بن یزید طبری، تاریخ طبری، تحقیق محمد أبو الفضل ابراهیم‌، بیروت، دارالتراث، ۱۳۸۷ق.
  • علامه امینی، عبدالحسین، الغدیر فی الکتاب و السنة و الأدب‌، قم، مرکز الغدیر للدراسات الاسلامیه‌، ۱۴۱۶ق‌.
  • قاسمی، طیبه، «مناشدات علی(ع) ویارانش»، هشتمین کنفرانس ملی پژوهش‌های نوین در حوزه علوم انسانی و مطالعات اجتماعی، ۱۴۰۲ش.
  • قاضی نعمان، نعمان بن محمد، شرح الاخبار فی فضائل الائمة الاطهار(ع)،‌ قم، جامعه مدرسین، ۱۴۰۹ق.
  • گنجی الشافعی‌، محمد بن یوسف، کفایه الطالب فی مناقب علی بن أبی طالب‌، بیروت،‌ دار إحیاء تراث أهل البیت، بی‌تا.
  • «گوهرهای معرفت در حدیث مُناشَدَه از منابع اهل سنت»، خبرگزاری رسمی حوزه، تاریخ درج مطلب: ۴ بهمن ۱۴۰۲ش، تاریخ بازدید: ۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۴ش.
  • مجلسی، محمدباقر، بحارالأنوار الجامعة لدرر الاخبار الائمة الاطهار، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ دوم، ۱۴۰۳ق،
  • متقی هندی، علاء الدین، کنز العمال فی سنن الاقوال و الافعال، بیروت، مؤسسة الرسالة، ۱۴۰۹ق.
  • مرتضوی، سید محمد، «احتجاج امام علی(ع) به آیه ولایت»، مشکو‌ة، شماره ۸۰، پاییز ۱۳۸۲ش.
  • مرتضی عاملی، سید جعفر، الصحیح من سیرة الامام علی(ع)، قم، نشر ولاء المنتظر، ۱۴۳۳ق.
  • یعقوبی، محمد بن ابی‌یعقوب، تاریخ الیعقوبی، بیروت،‌ دار صادر، بی‌تا.