عبدالله بن عباس

مقاله قابل قبول
پیوند کم
عدم رعایت شیوه‌نامه ارجاع
استناد ناقص
شناسه ناقص
از ویکی شیعه
ابن عباس
مشخصات فردی
نام کاملعبد اللّه بن عباس بن عبدالمطلب
کنیهابوالعباس
لقبابن عباس • حبرالامه • بحر
زادروز۳ سال پیش از هجرت
زادگاهشعب ابی طالب
محل زندگیمدینه • مکه
مهاجر/انصارمهاجر
نسب/قبیلهبنی هاشمقریش
خویشاوندانپیامبر(ص) (پسرعمو) • امام علی(ع) (پسرعمو) • عباس (پدر) • فضل بن عباس (برادر) • عبیدالله بن عباس (برادر) • قثم بن عباس (برادر)
درگذشت۶۸ق یا ۶۹ق
مدفنطائف
مشخصات دینی
حضور در جنگ‌هاصفینجملنهروان
هجرت بهمدینه
دلیل شهرتروایات • مفسر بودن • جد عباسیان
دیگر فعالیت‌هایاران امام علی• یاران امام حسن
• یاران امام حسین • استاندار بصره
آثارتفسیر ابن عباس


عبدالله بن عباس بن عبدالمطلب مشهور به ابن عباس (۳ سال پیش از هجرت-۶۸ق)، فرزند عباس بن عبدالمطلب و پسر عموی پیامبر(ص) و امام علی(ع)، از صحابه پیامبر(ص) و یاران سه امام اول شیعیان بود.

ابن عباس حضرت علی(ع) را شایسته مقام خلافت می‌دانست و با خلفای سه گانه نیز همکاری داشت؛ او در جنگ‌های جمل، صفین و نهروان به طرفداری از علی(ع) حضور یافت و از طرف امام استانداری بصره را بر عهده گرفت.

روایات فراوانی از طریق شیعه و سنی از ابن عباس نقل شده است. کتاب تفسیری منسوب به او، بارها به چاپ رسیده است. وی جد خلفای بنی عباس نیز به شمار می‌آید.

نسب و تولد

عبدالله بن عباس بن عبدالمطلب بن هاشم بن عبدمناف، کنیه‌اش ابوالعباس بود. او را حَبْرُ الاُمَّة (= حِبْرالامة=عالم امت) و بَحر (دریا) نیز نامیده‌اند.[۱] عبدالله، پسر عموی پیامبر و علی بن ابی‌طالب بود.

پدرش، عباس، عموی پیامبر(ص) و از سران قریش بود که در زمان جاهلیت سال‌ها سقایت حاجیان و عمارت مسجدالحرام را بر عهده داشت.

مادرش، لبابه دختر حارث بن حزن و خواهر میمونه آخرین همسر رسول اکرم(ص) بود. او ام الفضل لقب داشت و نخستین بانویی بود که پس از حضرت خدیجه(س) در مکه مسلمان شد، از همین رو نزد پیامبر محترم بود. امّ الفضل، به حسنین شیر داده است از این‌رو قثم[۲] و عبدالله برادر رِضاعی حسنین به شمار می‌آمدند. ابن عباس، پسر خاله خالد بن ولید نیز بوده است.[۳]

مشهور است که ابن عباس سه سال پیش از هجرت در شعب ابی‌طالب به دنیا آمد،[۴][۵] در نقلی دیگر، او پنج سال پیش از هجرت متولد شده است.[نیازمند منبع]

زندگانی

اسلام آوردن ابن سعد می گوید وی قبل از هجرت مسلمانان به مدینه، اسلام آورده بود ولی آن را مخفی می داشت. [۶] و این سخن عجیب می نماید چه او در این زمان باید کمتر از چهار سال داشته باشد.

صحابه رسول خدا پیامبر اکرم(ص)، پس از ولادت ابن عباس درباره‌اش دعا کرد[۷] [یادداشت ۱] و با آب دهان، کام او را برداشت.[۸] سنّ او هنگام رحلت پیامبر(ص) در کتب تاریخی بین ۱۰ تا ۱۵ سال ذکر شده است.[۹] دوران خلفا خلفای راشدین، ابن عباس را تکریم می‌کردند. عمر بن خطاب وعثمان او را در جمع شرکت کنندگان جنگ بدر وارد می‌کردند [۱۰] و نظراتش را می‌پرسیدند و عمر گاه سخن او را بر دیگران ترجیح می‌داد.[۱۱] او در این دوران، مقام افتاء را بر عهده داشت. خلیفه سوم نیز در مشکلات از نظراتش استفاده می‌کرد.[۱۲] او از جمله کسانی بود که با برخی نظرات خلیفه دوم از جمله حرمت ازدواج موقت با استناد به سنت رسول خدا مخالفت کرد.[۱۳] عبدالله در سال ۳۵ هنگامی که عثمان محصور بود از سوی او با مردم حج گزارد.[۱۴] ابن عباس در سال ۲۷ ق فرماندهی قسمتی از سپاه مسلمانان را در فتح افریقیه(افریقا) بر عهده داشت. پس از آن در ۳۰ق در فتح طبرستان ایران حضور یافت.[۱۵]

دوران امام علی(ع): ابن عباس، در جنگ‌های جمل، صفّین و نهروان حضور داشت.[۱۶] در جنگ جمل سعی کرد با نصیحت طلحه و زبیر را از فتنه ای که در سر داشتند٬ منصرف سازد ولی آنان نپذیرفتند.[۱۷] او با عایشه نیز گفتگو کرد و بدو گفت: به خدا قسم علی امیر مومنان است که رحم پیامبر شد و اسلامش قبل از همه بود و علم و آثارش از پدر تو و نیز عمر بن خطاب بیشتر است.[۱۸]

در جنگ صفین از فرماندهان سپاه امام بود.[۱۹] در ماجرای حکمیت، امام او را به عنوان حَکَم پیشنهاد کرد، اما خوارج وی را قبول نکردند. او اول کسی بود که به بی تدبیری ابوموسی اشعری در جریان حَکَمیّت اعتراض نمود.[۲۰]

او از سوی آن حضرت، والی بصره بود.[۲۱] حضرت علی نامه‌هایی به او نگاشت. این نامه‌ها به شماره ۱۸، ۲۲ و ۶۶ در نهج البلاغه آمده است.[۲۲] نامه ۱۸ نقل نامه‌ای است که حضرت بعد از انتصاب ابن‌عباس به فرمانداری بصره به او نوشته است. گویا ابن‌عباس نسبت به طایفه بنی‌تمیم که برخی در جنگ جمل علیه امام بودند سخت‌گیری کرده و به برخی از آن‌ها حمله کرده بوده است. به همین جهت عده‌ای نزد امام(ع) شکایت می‌کنند و حضرت در این نامه این عباس را توصیه به رعایت حال آن‌ها می‌کند[۲۳] نامه ۲۲ و ۶۶ نیز توصیه‌های اخلاقی هستند که حضرت در آن‌ها به بی‌ارزش بودن دنیا در قبال آخرت تاکید می‌کنند و این‌که انسان باید به امور معنوی اهمیت بدهد و برای از دست دادن آن‌ها ناراحت باشد.[۲۴]

نامه امام علی(ع) به ابن‌عباس(نامه ۶۶ نهج البلاغه)

اما بعد (از حمد و ثناى الهى) (بسيار مى‌شود كه) انسان از يافتن چيزى خشنود مى‌گردد كه هرگز از دست او نمى‌رفت (و به عكس) از فوت چيزى اندوهناک مى‌گردد كه هرگز نصیب او نمى‌شد، بنابراین نباید بهترین و برترین چیز نزد تو رسیدن به لذات دنیا یا فرو نشاندن خشم (از طریق انتقام از دشمن) باشد، بلکه خاموش کردن آتش باطل و یا زنده کردن حق باید مورد علاقه تو باشد. آنچه بايد مايه سرور و خوشحالى تو گردد چيزى است كه از پيش (براى روز قيامت) فرستاده‌اى و آنچه بايد مايه تأسف تو گردد چيزى است كه به جاى مى‌گذارى (و مى‌روى و از آن براى ذخيره يوم المعاد استفاده نمى‌كنى و در يك كلام) تمام هَمّ و غصه تو بايد متوجه جهان پس از مرگ باشد.

مکارم شیرازی، پیام امام امیرالمومنین(ع)، ۱۳۸۶ش، ج۱۱، ص۳۰۵.

بنا به گزارش‌هایی در اواخر حکومت امام، به دست‌اندازی به بیت المال متهم شد و بصره را واگذار کرد و به مکه رفت.[۲۵] از نظر برخی، در صحت این گزارش‌ها تردید است.[۲۶] اما این اتهام ناروا به نظر می رسد. چرا که نه حضرت علی وی را محاکمه کرد و نه در لابلای تواریخ از او ثروت و دارایی دیده می شود.[۲۷]

دوران حسنین(ع): ابن عباس علاقه و ارادت ویژه ای به حسنین داشت. چون آنها می خواستند بر مرکب سوار شوند پای رکاب را می گرفت.[۲۸] پس از شهادت امام علی(ع) مردم را به بیعت با امام حسن(ع) فرا می‌خواند. هنگامی که خطبه امام حسن(ع) به پایان رسید، ابن عباس در حضور او ایستاد و گفت: «ای مردم! این فرزند پیامبرتان و جانشین امامتان است؛ با او بیعت کنید...».[۲۹] چندی بعد معاویه برای تحریک او به شورش بدو نامه‌ای نوشت و او را به خلافت شایسته‌تر خواند اما ابن عباس جواب داد: مردم با کسی که بهتر از او هست بیعت کرده‌اند.[۳۰]

در تشییع امام حسن(ع)، که بنی‌امیه از دفن او در کنار مرقد پیامبر جلوگیری کردند، ابن عباس با مروان بن حکم سخن گفت و مانع از درگیری میان بنی‌هاشم و بنی‌امیه گردید.[۳۱]

ابن عباس از اصحاب امام حسین(ع) نیز بوده است. او هنگام حرکت آن حضرت به عراق در مکه ماند. دو بار با امام ملاقات نمود و او را از سفر به عراق بخصوص کوفه بر حذر داشت.[نیازمند منبع] [۳۲]

ابن عباس و واقعه کربلا

گفته شده ابن عباس در واقعه کربلا حضور نداشت. به گفته نویسندگان کتاب مقتل جامع سیدالشهدا، از مجموع اسناد و شواهد تاریخی برمی‌آید که علت اصلی عدم حضور وی در کربلا، نابینایی او بود. بسیاری از منابع تاریخی نوشته‌اند که ابن عباس در اواخر عمر و پیش از واقعه کربلا نابینا شد. شواهدی نیز بر نابینایی وی بیان شده است.[۳۳] در برخی از منابع آمده که ابن عباس در ملاقات با امام حسین(ع)، آمادگی خود را برای اجرای دستورات امام اعلام کرد؛ اما امام به او فرمود: تو خیرخواه هستی. به مدینه برو و حوادث و اخبار آنجا را برای من گزارش کن.[۳۴]


دوران بنی‌امیه ابن عباس در زمان معاویه از بیعت با یزید خودداری کرد[۳۵] ولی بعدها با او بیعت کرد[۳۶]. معاویه چنان از او بیزار بود که او را در کنار نام علی و مالک اشتر لعن می کرد.[۳۷]

ابن عباس با عبدالله بن زبیر بیعت نکرد.[۳۸] نیروهای مختار او و محمد حنفیه را از زندان ابن‌زبیر رهایی دادند. او سپس به طایف رفت و در ۶۸ق درگذشت و محمد حنفیه بر او نماز گذارد.[۳۹]

مقام علمی

در برخی احادیث آمده که پیامبر، ضمن دعا برای ابن عباس، از خدا خواسته است که علم تأویل قرآن را به وی بیاموزد.[۴۰]

ابن عباس مشهورترین مفسر قرآن در قرن اول هجری قمری است. او می گوید: من علم تفسیر را مدیون علی بن ابی طالب هستم. آنچه من می دانم در برابر علم او چونان قطره‌ای در برابر اقیانوس است.[۴۱] جایگاه علمی او چنان بود که در میان صحابه و تابعین هنگام اختلاف در تفسیر قرآن سخن وی را مقدم می‌داشتند.[۴۲]

مجاهد روش تفسیری ابن عباس را مکتب تفسیری مکه می نامد.[۴۳] وی اول کس بود که برای توضیح مفردات قرآن شواهدی از اشعار کهن عرب میآورد.[۴۴] ذهبی او را از بزرگان منابع فقه، حدیث، تفسیر معرفی کرده است.[۴۵]

به گفته ذهبی و زرکلی ابن عباس ۱،۶۶۰ حدیث نقل کرده است.[۴۶] که بخاری ۱۲۰ حدیث و مسلم ۹ حدیث از وی نقل کرده‌اند. بخش بزرگی از روایات پیش‌بینی خلافت بنی‌عباس به او منسوب است.[۴۷]

ابن عباس از پیامبر(ص)، علی(ع)، عمر، معاذ بن جبل و ابوذر روایت کرده است.[۴۸] افراد بسیاری از او روایت کرده‌اند از جمله:

ابن عباس و اهل بیت

ابن عباس پس از جریان سقیفه در جواب کسانی که گفتند مردم کراهت داشتند که رسالت و خلافت در یک خاندان جمع شود٬ گفت: در مقابلش خدای متعال می فرماید: «ذلِكَ بِأَنَّهُمْ كَرِهُوا ما أَنْزَلَ اللَّهُ فَأَحْبَطَ أَعْمالَهُمْ»(سوره محمد٬آیه۹). اما این که می گویید قریش چنین اختیار کردند٬ خداوند می فرماید: «وَ رَبُّكَ يَخْلُقُ ما يَشاءُ وَ يَخْتارُ ما كانَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ»(سوره قصص٬آیه۶۸). و خودتان خوب می دانید که خداوند چه کسی را اختیار کرد و اگر آن‌گونه که خداوند نظر کرد٬ قریش نیز در امور خود نظر می‌کرد راه صواب در پیش می گرفت.[۵۰] این مناظره را ابن ابی الحدید نیز با اندک تفاوتی نقل کرده است. [۵۱]

وقتی معاویه از او خواست نام فرزند جدیدش را معاویه بگذارد گفت: او را علی می نامم که پرچم برافراشته هدایت بود و پناهگاه متقین و جایگاه خردمندی. بهترین مومنان و سید اهل ایمان است. پدر سبطین و همسر دختر رسول‌خدا که مانندشان کسی وجود ندارد. پس از پیامبر چشمی چون چشم او نیامد و تا قیامت همتایش نخواهد آمد. خداوند دشمنانش را تا روز قیامت مشمول لعن خود و بندگانش کرده است.[۵۲]

گفته شده است او نزد معاویه شهادت داد که از پیامبر شنیدم که فرمود: من بر جان مومنان اُولی از خودشان هستم. سپس علی و حسنین یازده فرزند از فرزندان حسین را ذکر کرد.[۵۳]

فرزندان

  • علی؛ از میان فرزندان ابن عباس، علی از همه مشهورتر است. او در نزاع میان عبدالملک بن مروان و ابن زبیر به توصیه پدرش، به عبدالملک پیوست.[۵۴] روابط او با خلیفه مروانی گرم بود[۵۵] اما عبدالملک بعدها از او رنجید.[۵۶] ولید بن عبدالملک با انتساب قتل کنیززاده‌ای از او انتقام گرفت.[۵۷] خلفای عباسی از نسل او هستند.[۵۸]
  • عباس: مادرش، حبیبه دختر زبیر.[۵۹]
  • اسماء[۶۰]
  • فضل
  • محمد
  • عبیدالله
  • لبابه

آثار

با وجود کثرت اقوال تفسیری ابن عباس در تفاسیر، در اینکه خود وی تألیفی داشته باشد تردید وجود دارد. از مطالبی که درباره برخی از شاگردان ابن عباس نقل شده است[۶۱]، می‌توان دریافت که آنها پس از وی اقوالش را تدوین کرده‌اند.[۶۲] آثار ذیل به او منسوبند:

  • تنویر المقباس من تفسیر ابن عباس: فیروزآبادی، صاحب قاموس، این تفسیر را در چهار جلد تألیف نموده که آن را از دل تفسیر طبری بیرون کشیده و مبتنی بر روایات ابن عباس است. این کتاب ابتدا در بمبئی و سپس در بولاق مصر به چاپ رسید.
  • تفسیر ابن عباس: عیسی بن میمون و ورقاء آن را از ابونجیح و او و حمید بن قیس از مجاهد روایت کرده‌اند.
  • تفسیر جلودی: عبدالعزیز جلودی آن را از روایات ابن عباس جمع آوری کرده است.
  • کتاب التنزیل
  • کتاب القرائات
  • الناسخ و المنسوخ
  • غریب القرآن [۶۳]
  • مسائل نافع بن ازرق[۶۴]

شاگردان

در میان روایات تاریخی تأسیس مکتبی را در تفسیر قرآن به ابن عباس نسبت می‌دهند. نام‌آورترین شاگردان مکتب او عبارتند از:

برخی مستشرقان از جمله گلدتزیهر ادعا کرده‌اند روایات منقوله از ابن عباس به دلیل مجهول بودن و تردیدی بودن قابل اعتماد نیستند.[۷۱] کتاب خاورشناسان و ابن عباس به تحلیل انتقادی دیدگاه خاورشناسان درباره او پرداخته است.[۷۲]

تبعید

وقتی عبدالله بن زبیر در مکه بساط خلافت گسترد٬ ابن‌عباس که آن زمان در مکه سکونت داشت از بیعت با او خودداری کرد. یزید بن معاویه در نامه ای از او تشکر کرد که از خلافت بنی امیه حمایت کرده است. اما ابن عباس در جواب شهادت امام حسین را یادآوری کرده بدو نوشت: تو و خاندانت برای خلافت بر مسلمانان شایسته نیستید.[نیازمند منبع]

ابن زبیر در نهایت او را به طائف تبعید کرد. او در این شهر نیز مردم را از ظلم بنی زبیر و بنی امیه آگاه می کرد.[۷۳] و همواره در غم علی و حسنین اشک می ریخت.[۷۴] تا این که در اواخر عمر نابینا شد[۷۵]ابن عباس در طائف درسن هفتاد یا (۷۲و۷۴ سالگی) از دنیا رفت و محمد بن حنفیه بر او نماز گزارد. [۷۶]

وصیت

ابن عباس این شعر را می‌خواند:

إن یأخذ الله من عَینَیَّ نورَهما
ففی لسانی و قلبی منهما نور
قلبی ذکی و عقلی غیر ذی دخل
و فی فمی صارم کالسیف مأثور

ابن اثیر، اسدالغابه، ۱۴۰۹ق، ج۳، ص۱۹۰.

ترجمه: اگر خداوند نور چشمانم را از من گرفت نور زبان و دلم باقی است، قلبم بیدار، عقلم سالم و دهانم به بیان حق مثل شمشیر برنده است.

گفته شده که ابن‌عباس به فرزندش علی وصیت کرد: بعد از من حجاز جای شما نیست و از قیام‌های پسرعموهایت (فرزندان علی) برحذر باش. علی بعد از مرگ پدر، به شراة در جنوب شام رفت.[۷۷]

پانویس

  1. ابن اثیر، اسدالغابه، ۱۴۰۹ق، ج۳، ص۱۸۶،۱۸۷؛ ابن کثیر، البدایه و النهایه، ۱۴۰۷ق، ج۸، ص۲۹۵.
  2. بلاذری، جمل من انساب الاشراف، ۱۴۱۷ق، ج۴، ص۸۵؛ ابن عبدالبر، الاستیعاب، ۱۴۰۹ق،ج۲، ص۸۱۱
  3. ابن اثیر، اسدالغابه، ۱۴۰۹ق، ج۳، ص۱۸۶،۱۸۷.
  4. بلاذری، انساب الاشراف، ۱۴۱۷ق، ۱۹۹۶م، ج۴، ص۲۷
  5. ابن اثیر، اسدالغابه، ۱۴۰۹ق، ج۳، ص۱۸۶،۱۸۷.
  6. ابن سعد، الطبقات، ۱۴۱۴۰ق٬ ج۴، ص۱۰
  7. انساب الاشراف، ۱۴۱۷ق، ۱۹۹۶م، ج۴، ص۲۸
  8. ابن اثیر، اسد الغابه، ۱۴۰۹ق، ج۳، ص۱۸۷.
  9. ابن اثیر، اسدالغابه، ۱۴۰۹ق، ج۳، ص۱۹۰.
  10. ابن سعد، الطبقات،الناشر :دار صادر - بيروت، ج۲، ص۲۶۶.
  11. ابن اثیر، اسدالغابه، ۱۴۰۹ق، ج۳، ص۲۹۱
  12. المنتظم، ج۶، ص۷۲
  13. بلاذری،انساب الاشراف، ج۴، ص۴۰
  14. ابن اثیر، اسدالغابه، ۱۴۰۹ق، ج۳، ص۱۹۰.
  15. طبری، تاریخ طبری، ۱۴۱۷ق، ج۳، ص۳۲۳
  16. اعلام، ج۴، ص۹۵؛ ابن اثیر، اسدالغابه، ۱۴۰۹ق، ج۳، ص۱۸۸.
  17. طبری، تاریخ طبری، ۱۴۱۷ق٬ ج۳، ص۴۶۵
  18. خویی٬ معجم رجال الحديث و تفصيل طبقات الرواة، ج‏۱۱، ص۲۴۸
  19. ابن اثیر، اسدالغابه، ۱۴۰۹ق، ج۳، ص۱۸۸.
  20. طبری، تاریخ طبری،۱۴۱۷ق٬ ج۴، ص۵۱
  21. ابن اثیر، اسدالغابه، ۱۴۰۹ق، ج۳، ص۱۸۸؛ بلاذری، جمل من انساب الاشراف، ۱۴۱۷ق، ج ۴، ص۳۹؛ طبری، تاریخ الأمم والملوک، ۱۹۶۷م، ج ۴، ص۵۴۳.
  22. نهج البلاغه، تحقیق صبحی صالح، ص۳۷۵-۳۷۶(نامه۱۸)؛ ص۳۷۸(نامه ۲۲)؛ ص۴۵۷ (نامه۶۶).
  23. مکارم شیرازی، پیام امام امیرالمومنین(ع)، ۱۳۸۶ش، ج۹، ص۲۲۸.
  24. مکارم شیرازی، پیام امام امیرالمومنین(ع)، ۱۳۸۶ش، ج۹، ص۲۶۱-۲۶۲ و ج۱۱، ص۳۰۳-۳۰۴.
  25. بلاذری، جمل من انساب الاشراف، ۱۴۱۷ق، ج۴، ص۳۹.
  26. شوشتری، قاموس الرجال، ۱۴۱۵ق، ج۶، ص۴۴۱؛ خویی، معجم رجال الحدیث، ۱۴۱۰ق، ج۱۰، ص۲۳۸.
  27. مرتضی عاملی،ابن عباس و اموال البصره، ۱۳۹۶ق٬ ص۱۶-۲۱.
  28. عقیقی بخشایشی٬ طبقات مفسران شيعه، ۱۳۸۷ش٬ ص۲۸۱
  29. خویی، معجم رجال الحدیث، ۱۴۱۰ق، ج۱۰، ص۲۳۴.
  30. كلبرگ، كتابخانه ابن طاووس و احوال و آثار او، ۱۳۷۱ش٬ ص۳۵۳
  31. شیخ مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۱۸.
  32. ابی مخنف، وقعة الطف،۱۳۶۷ش، ج۱، ص۱۵۰.
  33. نگاه کنید به: گروهی از تاریخ‌پژوهان، تاریخ قیام و مقتل جامع سیدالشهداء، ۱۳۹۱ش، ج۲، ص۵۳۷ و ۵۳۸.
  34. گروهی از تاریخ‌پژوهان، تاریخ قیام و مقتل جامع سیدالشهداء، ۱۳۹۱ش، ج۲، ص۵۳۷.
  35. طبری٬ تاریخ الأمم والملوک، ۱۹۶۷م، ج ۵، ص۳۰۳.
  36. طبری، تاریخ الأمم والملوک، ۱۹۶۷م، ج ۵، ص۳۴۳.
  37. خویی٬ معجم رجال الحديث و تفصيل طبقات الرواة، ۱۴۱۳ق٬ ج‏۱۱، ص۲۵۴
  38. طبری، تاریخ الأمم والملوک، ۱۹۶۷م، ج ۵، ص۳۸۴؛ بلاذری، جمل من انساب الاشراف، ۱۴۱۷ق، ج ۴، ص۷۰-۷۱؛ ذهبی، ج ۳، ص۳۵۶،۳۵۹.
  39. بلاذری، انساب الاشراف، ج۳، ص۵۳.
  40. جفری، مقدمتان فی علوم القرآن، ص۵۳۵۴.
  41. ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ۱۳۷۸ق٬ ج۱، ص۱۹
  42. ذهبی، التفسیر و المفسرون، ۱۴۰۷ق٬ ج۱، ص۵۱
  43. نوفل مجاهد، المفسر و التفسیر، ۱۴۱۱ق٬ ج۱، ص۲۷۲ـ۲۷۳.
  44. عقیقی بخشایشی٬ طبقات مفسران شيعه، ۱۳۸۷ش٬ ص۷۹۲
  45. نک: ذهبی، ۱۴۰۵ق، سیر اعلام النبلا، ۱۹۸۵م،ج۳، ص۳۳۱.
  46. زرکلی، الأعلام، ۱۹۸۹م، ج۴، ص۹۵.
  47. بلاذری، جمل من انساب الاشراف، ۱۴۱۷ق، ج۴، ص۶۳.
  48. أسدالغابة، ج‏۳، ص۱۸۸
  49. ابن اثیر، اسدالغابه، ۱۴۰۹ق، ج۳، ص۱۸۸.
  50. سبحانی، معجم طبقات المتكلمين، ج‏۱، ص۲۶۰
  51. ابن ابى الحديد، شرح نهج البلاغه، ۱۳۷۸ق، ج۳، ص۱۰۷. ذيل خطبه۲۱۹ نهج البلاغه، لله بلاد فلان
  52. افندی، رياض العلماء و حياض الفضلاء، ۱۳۸۹ق، ج۱، ص۲۷۸
  53. خویی، معجم رجال الحديث و تفصيل طبقات الرواة، ۱۴۱۳ق، ج‏۱۱، ص۲۴۶
  54. اخبار، ص۱۳۱، ۱۵۴.
  55. بلاذری، جمل من انساب الاشراف، ۱۴۱۷ق، ج ۴، ص۷۰.
  56. بلاذری، جمل من انساب الاشراف، ۱۴۱۷ق، ج۴، ص۱۰۱-۱۰۲.
  57. بلاذری، جمل من انساب الاشراف، ۱۴۱۷ق، ج ۴، ص۱۰۳.
  58. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۵، ص۲۴۱.
  59. بلاذری، جمل من انساب الاشراف، ۱۴۱۷ق، ج۴، ص۷۰.
  60. ابن سعد، طبقات الکبری، ج۵، ص۲۴۱.
  61. سَلْقینی، حبرالامة، ص۱۵۴، ۱۵۵.
  62. رجوع کنید به گولدفلد، ص۱۲۸
  63. عقیقی بخشایشی٬ طبقات مفسران شيعه٬ ۱۳۸۷ش٬ ص ۲۱۳ و ۱۱۴۴
  64. مهدوی راد، سیر نگارشهای علوم قرآنی، ۱۳۷۹ش٬ ج۱، ص۱۴.
  65. حموی، معجم الأدباء، ۱۳۸۱ش٬ ج‏۲، ص۹۹۵
  66. یاقوت حموی، معجم الأدباء، ۱۳۸۱ش٬ ج‏۲، ص۷۰۶
  67. عقیقی بخشایشی٬ طبقات مفسران شيعه٬ ۱۳۸۷ش٬ ص۲۱۶
  68. برقعى، راهنماى دانشوران در ضبط نامها، نسب‏‌ها و نسبت‏‌ها، ۱۳۸۴ش٬ ج‏۱، ص۱۶۲
  69. عقیقی بخشایشی٬ طبقات مفسران شيعه٬ ۱۳۸۷ش٬ ص۲۲۷
  70. عقیقی بخشایشی٬ طبقات مفسران شيعه، ۱۳۸۷ش٬ ج۴ ٬ص۲۲۹
  71. بررسی دیدگاه خاورشناسان درباره ابن عباس
  72. میراث مکتوب
  73. ابن اعثم كوفى، كتاب الفتوح، ۱۴۱۱ق، ج۶، ص۳۲۶
  74. مسعودی، مروج الذهب، ج۳، ص۱۰۸
  75. ابن اثیر، اسدالغابه، ۱۴۰۹ق، ج۳، ص۱۹۰.
  76. ذهبی، سیر اعلام النبلا، ۱۴۰۵ق، ج۳، ص۳۵۸؛ ابن عبدالبر، الاستیعاب، ۱۴۱۲ق، ۱۹۹۲م، ج۳، ص۹۳۴.
  77. مولف ناشناخته(قرن۳ق)اخبار الدولةالعباسی،۱۳۹۱ق، ص۱۳۱.

یادداشت

  1. اللَّهُمَّ امْلأْ جَوْفَهُ فَهْمًا وَعِلْمًا وَاجْعَلْهُ مِنْ عِبَادِكَ الصَّالِحِينَ، ثُمَّ قَالَ: يَا عَمُّ، هَذَا عَنْ قَلِيلٍ حَبْرُ أُمَّتِي وَفَقِيهُهَا وَالْمُؤَدِّي لِتَأْوِيلِ التَّنْزِيلِ» خدایا دلش را سرشار از فهم و دانش فرما و او را از بندگان صالح خویش قرار ده. سپش پیامبر به پدرش عباس فرمود ای عمو! این نوزاد به زودی دانشمند امت و فقیه و آشنای به تنزیل قرآن خواهد شد.

منابع

  • ابن اثیر جزری، علی بن محمد، أسدالغابة فی معرفة الصحابة، بیروت، دارالفکر، ۱۴۰۹ق/۱۹۸۹م.
  • * بن سعد الهاشمی البصری، محمد، الطبقات الکبری، تحقیق محمد عبد القادر عطا، بیروت،‌ دار الکتب العلمیة، ط الأولی، ۱۴۱۰ق.
  • ابن سعد، طبقات، نشر دار صادر، بی تا، بی جا.
  • زرکلی، خیرالدین، الأعلام قاموس تراجم لأشهر الرجال و النساء من العرب و المستعربین و المستشرقین، بیروت، دارالعلم للملایین، چاپ هشتم، ۱۹۸۹م.
  • بلاذری،احمد بن یحیی، کتاب جمل من انساب الاشراف، چاپ سهیل زکار و ریاض زرکلی، بیروت، بی‌نا، ۱۴۱۷ق.
  • دشتی، محمد، ترجمه نهج البلاغه، انتشارات مشرقین، چ: چهارم، قم، ۱۳۷۹ش.
  • مقریزی، احمد بن علی، إمتاع الأسماع بما للنبی من الأحوال و الأموال و الحفدة و المتاع، تحقیق محمد عبد الحمید النمیسی، بیروت، دارالکتب العلمیة، ط الأولی، ۱۴۲۰ق/۱۹۹۹م.
  • ابن اعثم کوفی٬ ابومحمد احمد٬ الفتوح٬ تحقیق علی شیری٬ بیروت٬ دارالاضواء٬ ۱۴۱۱ق
  • ابن عبدالبر، الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، چاپ علی محمد بجاوی، بیروت، ۱۴۱۲ق/۱۹۹۲م.
  • ابن کثبر دمشقی، اسماعیل بن عمر، البدایة و النهایة، بیروت، دارالفکر، ۱۴۰۷ق/۱۹۸۶.
  • ابن جوزی، عبدالرحمان بن علی، المنتظم فی تاریخ الأمم و الملوک، تحقیق محمد عبدالقادر عطا و مصطفی عبد القادر عطا، بیروت، دارالکتب العلمیة، ط الأولی، ۱۴۱۲ق/۱۹۹۲م.
  • خویی، ابوالقاسم، معجم رجال الحدیث، مرکز نشر آثار شیعه، قم، مرکز نشر الثقافة الإسلامیة فی العالم، ۱۴۱۰ق/۱۳۶۹ش.
  • شوشتری، محمدتقی، قاموس الرجال، قم، جامعة المدرسین، ۱۴۱۵ق.
  • شیخ مفید، محمد بن محمد، الإرشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، کنگره شیخ مفید، قم، ۱۴۱۳ق.
  • جفری و صاوی، آرتور و عبدالله اسماعیل، مقدمتان فی علوم القرآن، چاپ، قاهره، ۱۳۹۲ق/۱۹۷۲م.
  • سلقینی، عبداللّه بن محمد، حبرالامة عبدالله بن عباس و مدرسة فی التفسیر، بیروت، ۱۴۰۷ق/۱۹۸۶م.
  • سید رضی، نهج‌البلاغه، تصحیح صبحی صالح، قم، مركز البحوث الاسلاميه، ۱۳۷۴ش.
  • طبری، محمد بن جریر، تاریخ الأمم والملوک، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت،‌ دار التراث، چاپ دوم، ۱۳۸۷/۱۹۶۷.
  • مرتضی عاملی، جعفر، ابن عباس و اموال البصره، قم، مطبعة الحکمه، ۱۳۹۶ق
  • ابن واضح یعقوبی، احمد، تاریخ الیعقوبی، بیروت،‌ دار صادر، ۱۴۱۵ق
  • ابن ابی الحدید، عزالدین، شرح نهج البلاغه، به کوشش محمد ابوالفضل،‌ دار احیاء الکتب العربیه، ۱۳۷۸ق.
  • خویی، ابوالقاسم، معجم رجال الحدیث و تفصیل طبقات الرواة، [بی‌نا] - [بی‌جا]، چ۵، ۱۴۱۳ق.
  • ذهبی، محمد حسین، التفسیر و المفسرون، بیروت،‌ دار القلم، ۱۴۰۷ق.
  • عقیقی بخشایشی، عبد الرحیم، طبقات مفسران شیعه، قم، دفتر نشر نوید اسلام، چ۴، ۱۳۷۸ش.
  • افندی، عبدالله بن عیسی بیگ، ریاض العلماء و حیاض الفضلاء، مشهد مقدس، آستان قدس رضوی، چ۲، ۱۳۸۹ش.
  • برقعی، علی اکبر، راهنمای دانشوران در ضبط نامها، نسبها و نسبتها، قم، جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، دفتر انتشارات اسلامی، چ۱، ۱۳۸۴ش.
  • کلبرگ، اتان، کتابخانه ابن طاووس و احوال و آثار او، قم، کتابخانه عمومی حضرت آیت‌الله العظمی مرعشی نجفی، چاپ ۱، ۱۳۷۱ش.
  • لجنه العلمیه فی موسسه الامام الصادق(ع)، معجم طبقات المتکلمین، مؤسسة الإمام الصادق(ع)، قم، چ۱، ۱۴۲۴ق.
  • مکارم شیرازی، ناصر، پیام امام امیرالمومنین(ع)، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۸۶ش.
  • مهدوی راد، محمدعلی، سیر نگارش‌های علوم قرآنی، تهران، ۱۳۷۹ش.
  • یاقوت حموی، یاقوت بن عبد الله، معجم الأدباء، تهران، صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران، انتشارات سروش، چ۱، ۱۳۸۱ش.