سعید بن جُبَیر بن هشام اسدی وابلی از تابعین و اصحاب امام سجاد(ع) است. وی نزد ابن عباس علوم دینی و تفسیر را فراگرفت. او در قیام عبدالرحمن بن محمد بن اشعث علیه حجاج بن یوسف شرکت کرد و پس از شکست قیام ابن اشعث به سوی اصفهان و قم گریخت و مدتی در این شهرها بهسر برد تا اینکه در یکی از این سفرهایش به مکه دستگیر شد و در سال ۹۵ هجری قمری به دست حجاج بن یوسف به شهادت رسید. او کتابی در تفسیر قرآن دارد که مورد اعتماد بزرگان اهل سنت همچون سیوطی بوده است. سعید در عبادت و قرائت قرآن مشهور بود.
مشخصات فردی | |
---|---|
نام کامل | سعید بن جُبَیر بن هشام اسدی وابلی |
لقب | والبی |
ولادت | ۴۵ق کوفه |
محل زندگی | کوفه، اصفهان، قم |
شهادت | سال ۹۴ یا ۹۵ق |
نحوه شهادت | به دستور حجاج |
مدفن | واسط، عراق |
مشخصات دینی | |
از یاران | امام سجاد(ع) |
فعالیتها | قیام علیه حجاج بن یوسف ثقفی |
مشایخ | عبدالله بن عباس |
شاگردان | جعفر بن المغیرة • الأعمش• عطاء بن سائب .. |
آثار | تفسیر قرآن |
ولادت، نسب، کنیه و لقب
سعید بن جُبَیر بن هشام اسدی والبی در سال ۴۵ هجری قمری در کوفه[۱] به دنیا آمد.[۲] وی حبشیالاصل و از موالی بنیاسد بود.[۳] از پدر و مادر وی اطلاعات دقیقی در دست نیست تنها گفتهاند: پدر جبیر، اصالتا حبشی بود و مدتی در نزد بنی وابلة بن حارث از بنیاسد به عنوان برده زندگی کرده است[۴] و با ظهور اسلام و مسلمان شدن او، آزادی خود را به دست آورد.[۵] بعضی جبیر را از اصحاب امام علی(ع) دانستهاند.[۶]
بعضی از جمله شیخ طوسی[۷] برآنند که کنیه او ابومحمد بوده[۸] و گروهی دیگر کنیه وی را ابوعبدالله ذکر کردهاند. تستری، سخن شیخ طوسی را نمیپذیرد[۹] ولی بیشتر مورخین کنیۀ وی ابوعبدالله گفتهاند.[۱۰][۱۱][۱۲] به وی لقب والبی داده بودند[۱۳][۱۴][۱۵] زیرا او و پدرش ابتدا در حمایت بنی والبی بودند، همچنین برخی نویسندگان به وی لقب «فقیه البکاء» دادهاند.[۱۶]
مذهب
در کتاب خلاصه اثر علامه حلی و رجال کشی به تصریح آمده است که سعید از شیعیان حضرت علی(ع) بوده و علت شهادتش به دست حجاج نیز چیزی جز این نبوده است.[۱۷]
کشی نیز میگوید: سعید بن جبیر در صراط مستقیم بود و به امام سجاد(ع) اقتدا کرد و امام سجاد(ع) هم از او تعریف مینمود و همین علاقه میان او و امام، باعث شد حجّاج او را شهید نماید[۱۸]
از فضل بن شاذان نقل شده است که در اوائل دوران امام سجاد(ع)، اصحاب خاص امام فقط پنج نفر بودند: سعید بن جبیر، سعید بن مسیب، محمد بن جبیر بن مطعم، یحیی بن ام الطویل و ابوخالد کابلی.[۱۹]
شیخ طوسی میگوید: سعید بن جبیر به امام زین العابدین(ع) ارادت خاصی داشت.[۲۰]
جایگاه علمی
سعید بن جبیر علم را از ابن عباس آموخت،[۲۱] هنگامیکه اهل کوفه از ابن عباس سوال میکردند، ابن عباس گفت شما از من میپرسید در حالیکه سعید بین شما است،[۲۲][۲۳] دانش سعید تا آنجا پیش رفت که احمد بن حنبل میگوید در روی زمین کسی نیست که به علم سعید محتاج نباشد.[۲۴][۲۵]
سعید از اصحاب و شاگردان امام سجاد(ع) نیز محسوب میشود. [۲۶]
ابن کثیر وی را از ائمه اسلام در تفسیر و فقه و انواع علوم میداند و میگوید اعمال نیک وی زیاد بود.[۲۷] ذهبی نیز از وی به عنوان یکی از ائمه اعلام یاد کرده است.[۲۸]
سفیان ثوری از عمرو بن میمون از قول پدرش نقل میکند، سعید بن جبیر از دنیا رفت در حالی که در روی زمین کسی نبود مگر اینکه به علم او محتاج بود.[۲۹] خود میگوید: آنچه نزد من مهم است علمی است که دارم، دوست داشتم مردم آن را از من میآموختند.[۳۰] اشعث بن اسحاق وی را جهبذ [= دانشمند بزرگ][۳۱] علما میداند،[۳۲] ابراهیم نخعی نیز میگوید: پس از وی کسی همتای او در علم نیامد.[۳۳] از عبدالله بن عمر، سوالی درباره ارث پرسیدند، گفت: بروید از سعید بن جبیر بپرسید او در این مسئله از من عالمتر است.[۳۴]به ظاهر مراد از علم در این روایات، علم دینی است.
تفسیر
سعید کتابی در تفسیر قرآن دارد که مفسران از وی نقل کردهاند، سیوطی در الاتقان از تفسیرش یاد کرده است، و قتاده وی را اعلم مفسرین از تابعین دانسته است، همچنین ابن ندیم در الفهرست هنگامی که کتابهای تفسیری شیعه را نام میبرد از آن یاد میکند[۳۵] و قبل از آن تفسیری ذکر نکرده است، آقا بزرگ نیز در کتاب الذریعه آن را ذکر کرده است.[۳۶]
موید قطعی بر وجود چنین تفسیری، گزارشی است که عبدالملک بن مروان از سعید درخواست کتابت تفسیر میکند و وی نیز میپذیرد و مینویسد.[۳۷][۳۸] برخی این کتاب را به عنوان اولین کتاب تفسیری میشناسند.[۳۹]
شاگردان
- جعفر بن المغیرة
- جعفر بن أبی وحشیة
- أیوب السختیانی
- الأعمش
- عطاء بن سائب
- حکم بن عتیبة
- حصین بن عبدالرحمن
- خصیف الجزری
- سلمة بن کهیل
- پسرانش عبدالله و عبدالملک
- قاسم ابن أبی بزّة
- محمد بن سوقه
- مسلم البطین
- عمرو بن دینار و....[۴۰]
عبادت
درباره شبزندهداری و تضرع وی اصفهانی از قول قاسم بن ایوب نقل میکند، سعید آن قدر گریه میکرد تا از حال میرفت و غش میکرد.[۴۱] وی هر وقت به نماز میایستاد هم چون چوب خشک بود و فراوان گریه میکرد.[۴۲]
زیارت خانه خدا
نوشتهاند وقتی سعید در اصفهان ساکن بود سالی دوبار به زیارت خانه خدا مشرف میشد، یک بار برای حج و یک بار برای عمره[۴۳] شخصی میگوید: سعید بن جبیر را دیدم که در طواف به آهستگی و باوقار حرکت میکرد.[۴۴]
سعید هنگامی که از سوی خالد بن عبدالله قسری دستگیر شد، درحالیکه زنجیر بر دست و پاهایش بود نیز طواف خانه خدا کرد.[۴۵]
قرائت قرآن
طبق بعضی از نقلها سعید در هر شب یک بار قرآن را ختم میکرد[۴۶] و گاهی در کنار کعبه آن ختم را در یک رکعت نماز انجام میداد.[۴۷]
ابن کثیر نقل کرده، وی در کنار خانه خدا در یک شب در نماز دو ختم و نیم قرآن میخواند[۴۸] حتی گفته شده وی بین نماز مغرب و عشاء یک ختم قرآن انجام میداد[۴۹]
البته ابن سعد فقط اشاره به قرآن خواندن وی بین نماز مغرب وعشاء کرده و از ختم آن سخن نگفته است.[۵۰]
سعید بن جبیر خود میگوید: پس از کشته شدن امام حسین بر من هیچ دو شبی نگذشته است که قرآن را ختم نکنم مگر اینکه مسافر یا بیمار باشم.[۵۱]
قیام علیه حَجّاج و وفات
سعید بن جبیر به همراهی عبدالرحمن بن محمد بن اشعث در قیام علیه حجاج بن یوسف ثقفی شرکت داشت،[۵۲] و برای تحریک نیروها میگفت: با ایشان جنگ کنید و آنان را بکشید که در حکومت ستم میکنند و از دین بیرون شدهاند و بر بندگان خدا گردنکشی میکنند، و نماز را از میان بردهاند و مسلمانان را به خواری کشیدهاند.[۵۳] این جنگ به دیر جماجم معروف است.
سعید پس از شکست ابن اشعث به اصفهان[۵۴] و سپس قم[۵۵] متواری شد. وی ۱۲ سال در اصفهان مخفی بود.[۵۶] ۶ ماه از این ۱۲ سال را به قم رفته و در روستای جمکران پنهان شد، او در آنجا به قبیله بنی اسد و خطاب اسدی(که در آنجا مسجدی بنا کرده بود)[۵۷] وارد شد.[۵۸] سعید از اصفهان سالی دوبار به مکه مشرف میشد،[۵۹] در یکی از این سفرها به دست خالد بن عبدالله قسری حاکم مکه دستگیر و به نزد حجاج فرستاده شد و سپس به دستور حجاج به قتل رسید.[۶۰][یادداشت ۱]
در تاریخ درگذشت سعید اختلاف است؛ برخی قتل وی را شعبان سال ۹۵ق[۶۷] یا دهم ماه رمضان سال ۹۴ یا ۹۵ق دانستهاند، سن وی نیز در هنگام مرگ مورد اختلاف است، از ۴۹ سال،[۶۸][۶۹] تا ۵۷سال گفتهاند.[۷۰] به نظر میرسد قول اول صحیح باشد چون به گفته فرزندش عبدالله، سعید در هنگام مرگ ۴۹سال داشت.[۷۱][یادداشت ۲][یادداشت ۳]
آرامگاه
آرامگاه وی در استان واسط، کشور عراق، شهر حی است.
عمارت سابق آستانه سعید به عصر صفویه باز میگردد که در قرن ۱۱هجری احداث شد. این مکان در سال ۱۳۷۸ق به تشویق آیة الله حکیم و به همّت شیخ عبدالامیر نجفی آل منام و اهالی تجدید بنا گردید.
این آستانه دارای یک صحن وسیع با ۴ دروازه ورودی است. حرم، در وسط صحن قرار گرفته و اطراف حرم، ایوان سرپوشیده و در وسط، آرامگاه قرار دارد. بر بالای مقبره، گنبد زیبایی بنا شده است.[۷۲]
در عراق ۲۵ ربیعالاول را سالروز شهادت سعید بن جبیر میدانند و مردم با اجتماع در محل آرامگاه او، این روز را گرامی میدارند.[۷۳][۷۴]
فرزندان
تشابه اسمی
در منابع تاریخی و حدیثی، از ۴نفر دیگر به نام سعید بن جبیر دیگر یاد شده است که نباید با سعید بن جبیر بن هشام وابلی اشتباه شود، این چهار نفر عبارتند از:
- جد پنجم شیخ مفید یعنی سعید بن جبیر بن وهیب بن هلال بن اوس بن سنان[۸۲]
- ابن حجر از سعید بن جبیری یاد میکند که نام فرزندش احمد بوده و از ابراهیم بن زید تفلیسی روایت نقل کرده است.[۸۳]
- سعید بن جبیر که کنیه او ابوالبختری بوده و کنیه پدرش جبیر، ابوعمران بوده است.[۸۴]
- سعید بن جیبر پدر عیاض که عیاض از صحابه پیامبر(ص) بوده است.[۸۵]
نگارخانه
پانویس
- ↑ ابن حجر، تهذیب التهذیب، ج۴، ص۱۱.
- ↑ زرکلی، الأعلام، ج۳، ص۹۳.
- ↑ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۶، ص۲۶۷.
- ↑ طوسی، رجال، ص۱۱۴.
- ↑ زرکلی، الأعلام، ج ۳، ص۹۳.
- ↑ أصحاب أمیر المؤمنین علیهالسلام و الرواة عنه،ج۱،ص:۱۰۲ .
- ↑ رجال الطوسی،ص ۹۰.
- ↑ البدایةوالنهایة،ج۹،ص:۹۸.
- ↑ قاموس ج ۵، ص۸۸ - ۸۹.
- ↑ زرکلی، الأعلام، ج۳، ص۹۳.
- ↑ تاریخ الإسلام،ج۶،ص:۳۶۷.
- ↑ الطبقاتالکبری،ج۶،ص:۲۶۷.
- ↑ زرکلی، الأعلام، ج۸، ص۱۰۹.
- ↑ الأنساب،ج۱۳،ص:۲۷۵.
- ↑ البدایةوالنهایة،ج۹،ص:۹۸.
- ↑ حلیة الاولیاء و طبقات الاصفیاء، ج ۴، ص۲۷۲.
- ↑ أعیان الشیعة، محسن الأمین،ج۱،ص:۱۲۶.
- ↑ رجال الکشی،ص:۱۲۰.
- ↑ قاموس الرجال، ج ۵، ص۸۵.
- ↑ طوسی، ج۱، ص۳۳۵.
- ↑ البدایةوالنهایة،ج۹،ص:۹۸.
- ↑ الطبقاتالکبری،ج۶،ص:۲۶۸.
- ↑ زرکلی، الأعلام، ج۳، ص۹۳.
- ↑ زرکلی، الأعلام، ج۳، ص۹۳.
- ↑ تاریخ الإسلام،ج۶،ص:۳۶۷.
- ↑ مسند الامام السجاد ج ۲، ص۴۵۶.
- ↑ البدایةوالنهایة،ج۹،ص:۹۸.
- ↑ تاریخ الإسلام، ج۶، ص:۳۶۷.
- ↑ البدایةوالنهایة،ج۹،ص:۹۸.
- ↑ البدایةوالنهایة،ج۹،ص:۹۸.
- ↑ فرهنگ معین واژه جهبذ.
- ↑ تاریخ الإسلام،ج۶،ص:۳۶۷.
- ↑ تاریخ الإسلام،ج۶،ص:۳۶۷.
- ↑ الطبقاتالکبری،ج۶،ص:۲۶۹.
- ↑ أعیان الشیعة، محسن الأمین،ج۱،ص:۱۲۵.
- ↑ الذریعة، آغا بزرگ الطهرانی،ج۴،ص:۲۴۱.
- ↑ تفسیر مقاتل بن سلیمان، ج۵، ص: ۶۵.
- ↑ جواهر الحسان فی تفسیر القرآن، ج۱، ص: ۸۳.
- ↑ احمد فاضل سعدی، ص۱۸۹.
- ↑ تاریخ الإسلام،ج۶،ص:۳۶۷.
- ↑ حلیة الاولیاء و طبقات الاصفیاء، ج ۴، ص۲۷۴.
- ↑ ابن الجوزی، ج ۷، ص۶.
- ↑ البدایةوالنهایة،ج۹،ص:۹۸.
- ↑ الطبقات الکبری،ج۶،ص:۲۷۲.
- ↑ الطبقات الکبری،ج۶،ص:۲۷۴ .
- ↑ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۶، ص۲۷۰.
- ↑ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۶، ص۲۷۰.
- ↑ ابن کثیر، البدایة و النهایة، ج۹، ص۹۸.
- ↑ ابن کثیر، البدایة و النهایة، ج۹، ص۹۸.
- ↑ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۶، ص۲۷۰.
- ↑ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۶، ص۲۷۰.
- ↑ البدایةوالنهایة،ج۹،ص:۹۸.
- ↑ الطبقات الکبری،ج۶، ص۲۷۵.
- ↑ البدایةوالنهایة،ج۹،ص:۹۸.
- ↑ تاریخ قم،ص:۳۸.
- ↑ البدایةوالنهایة،ج۹،ص:۹۸.
- ↑ تاریخ قم،ص:۳۸ .
- ↑ تاریخ قم،ص:۳۸ .
- ↑ البدایةوالنهایة،ج۹،ص:۹۸.
- ↑ الطبقات الکبری،ج۶،ص:۲۷۴.
- ↑ مجالس الواعظین، ج ۳، ص۱۱۱ ۱۱۵.
- ↑ قاموس الرجال، ج ۵، ص۸۶.
- ↑ وفیات الاعیان، ج ۲، ص۳۷۴.
- ↑ أنساب الأشراف، ج۷، ص:۳۶۹.
- ↑ انعام / ۷۹، ترجمه آیة اللّه مکارم شیرازی.
- ↑ طه/ ۵۵.
- ↑ مسالک الابصار فی ممالک الامصار، ج ۵، ص۶۱۵.
- ↑ صحیح بخاری، ج ۳ص ۴۶۱و ج۸ص ۱۷۲.
- ↑ تهذیب التهذیب، ج۴ص ۱۲.
- ↑ ابن کثیر،ج۹، ص۹۹.
- ↑ أنسابالأشراف،ج۷،ص:۳۶۶.
- ↑ قاموس الرجال، ج ۵، ص۸۷.
- ↑ خبرگزاری ابنا- گرامیداشت سالروز شهادت صحابی زاهد.
- ↑ خبرگزاری عربی الخبریة.
- ↑ الإصابة،ج۱،ص:۴۷۷.
- ↑ أنسابالأشراف،ج۷،ص:۳۷۲.
- ↑ أنساب الأشراف،ج۷،ص:۳۶۶.
- ↑ البدایةوالنهایة،ج۹،ص:۳۰۲.
- ↑ البدایة و النهایة، ابن کثیر،ج۹،ص:۳۰۳.
- ↑ ذخیرة الدارین، الشیرازی،ص:۲۱۰.
- ↑ تاریخ الإسلام،ج۳۸،ص:۷۶.
- ↑ نجاشی، ص۳۹۹.
- ↑ لسان المیزان، ج۱ص ۲۵۲.
- ↑ الباجی، ج۳ص۱۲۱۹.
- ↑ تقریب التهذیب، ج۴ص ۶۲۷.
یادداشت
- ↑ پس از دستگیری سعید در برخی منابع گفتگویی بین وی و حجاج بن یوسف نقل شده است:
- حجّاج: اسمت چیست؟
- سعید: سعید بن جبیر.
- نه، تو شقی بن کثیر هستی.
- مادرم نام مرا بهتر از تو میدانست.
- تو و مادرت هر دو شقی هستید!
- تو عالم به غیب نیستی!
- دنیای تو را به جهنّم سوزان مبدّل میکنم!
- اگر میدانستم این کار به دست تو است، تو را به خدایی میپذیرفتم.
- عقیدهات درباره محمد چیست؟
- او پیامبر رحمت و پیشوای امت است.
- عقیده تو درباره علی چیست؟ او در بهشت است یا در جهنّم (العیاذباللّه)!
- اگر در بهشت و جهنّم رفتم، آنگاه جواب تو را خواهم داد.
- عقیدهات درباره خلفا چیست؟
- من وکیل مدافع آنان نیستم.
- کدام یک را بیشتر دوست میداری؟
- آنکه خدا از او خشنود و راضی باشد.
- کدام یک از آنان رضایت خدا را بهتر به دست آورده است؟
- العلم عنداللّه؛ او آگاه به اسرار است.
- نمیخواهی مرا تصدیق کنی؟
- دوست ندارم تو را تکذیب کنم.
- چرا نمیخندی؟
- چگونه خندیدن برای مخلوقی که از خاک آفریده شده است و آتش او را میخورد رواست؟
- وای بر توای سعید!
- برکسی که از جهنّم بیزار است و وارد بهشت میگردد، باکی نیست.[۶۱]
- سپس حجّاج به او گفت: تو را میکشم، حال نوع کشتن را خودت انتخاب کن!
- سعید گفت: تو مختاری؛ زیرا به خدا سوگند! به هر نحوی مرا بکشی، خدا هم تو را به بدترین وضع خواهد کشت!
- حجّاج گفت: منظورت این است که تو را عفو کنم؟
- سعید گفت: اگر عفو شدم، خدا بر من منّت نهاده است و تو تبرئه نخواهی شد.
- حجّاج گفت: او را با شمشیر بکشید!
- سعید خندید!
- حجّاج پرسید: برای چه خندیدی؟
- از جسارت تو بر خدا و حلم او نسبت به تو خندیدم!
- هرچه زودتر گردن او را از بدنش جدا کنید.
- ↑ نوشتهاند که پس از مرگ هنگامی که سرش بر زمین افتاد، یک سر پوش سفید نمایان شد. او هنگام سر انداختن سه مرتبه لا اله الا الله گفت، یک مرتبه فصیح و واضح و دو مرتبه به صورت غیرمفهوم. الکامل/ترجمه،ج۱۳،ص ۱۸۷.
- ↑ برخی گفتهاند سعید هنگام مرگ دعا کرد: «اللّهمّ لا تسلّطه علی احد...؛ خدایا وی (حجاج) را پس از من بر احدی مسلّط مگردان.» رجال کشّی، ج ۱، ص۳۳۵؛ وفیات الاعیان، ج ۲، ص۳۷۲. دعای سعید مستجاب شد و ۴۰روز و یا ۶ماه پس از درگذشت سعید، حجّاج وفات یافت. تا موقعی که زنده بود، همواره سعید را در خواب میدید، در حالی که گریبانش را گرفته، میگفت: دشمن خدا! چرا مرا کشتی؟ حجّاج در این هنگام از خواب میپرید و میگفت: مالی و لسعید، مالی و لسعید؛ مرا با سعید چکار! الکامل/ترجمه،ج۱۳،ص:۱۸۷ حجّاج در حال احتضار نیز مرتب بیهوش میشد و چون به هوش میآمد، میگفت: مالی و لسعید بن جبیر!قاموس الرجال، ج ۵، ص۸۶؛ أنساب الأشراف،ج۷،ص:۳۶۹
منابع
- ابن جوزی، أبو الفرج عبد الرحمن بن علی بن محمد؛ المنتظم فی تاریخ الأمم و الملوک، تحقیق محمد عبد القادر عطا و مصطفی عبد القادر عطا، بیروت،دار الکتب العلمیة.
- ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، الإصابة فی تمییز الصحابة، تحقیق عادل احمد عبد الموجود و علی محمد معوض، بیروت، دارالکتب العلمیة، ط الأولی، ۱۴۱۵/۱۹۹۵.
- ابن حجر، تقریب التهذیب، ط۲، بیروت، موسسه اعلمی للمطبوعات، ۱۴۱۵ق.
- ابن حجر، تهذیب التهذیب، ط۲، بیروت، دارالفکر، ۱۴۰۴ق.
- ابن حجر، لسان المیزان، ط۲، بیروت، موسسه اعلمی، ۱۳۹۰ق.
- احمد فاضل سعدی، اول مدون للتفسیر، فصنامه عملی پژوهشی علوم اسلامی، سال پنجم، شماره۱۸، تابستان ۱۳۸۹.
- ابن سعد، الطبقات الکبری، تحقیق محمد عبد القادر عطا، بیروت،دار الکتب العلمیة، ط الأولی، ۱۴۱۰.
- ابن کثیر، البدایة و النهایة، بیروت،دار الفکر، ۱۴۰۷/ ۱۹۸۶.
- ابن فضل الله العمری، شهاب الدین احمد بن یحیی؛ مسالک الابصار فی ممالک الامصار، ابوظبی، المجمع الثقافی، ۱۴۲۳.
- اصبهانی، ابی نعیم احمد بن عبدالله؛ حلیة الاولیاء و طبقات الاصفیاء، بیروت، دارالکتب العربی، ۱۴۰۷ ق.
- الباجی، سلیمان بن خلف، التعدیل والترجیح، بلاط، مراکش، وازره اوقاف و شئون اسلامی، بلاتا.
- تستری، محمد تقی؛ قاموس الرجال، قم، موسسه نشر اسلامی، ۱۴۱۷ ق.
- بلخی مقاتل بن سلیمان، تفسیر مقاتل بن سلیمان،دار إحیاء التراث، بیروت، ۱۴۲۳ ق،چاپ اول،عبد الله محمود شحاته.
- ذهبی، تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر و الأعلام، تحقیق عمر عبد السلام تدمری، بیروت،دار الکتاب العربی، ط الثانیة، ۱۴۱۳/۱۹۹۳.
- زرکلی، خیر الدین، الأعلام، بیروت، دار العلم للملایین، چاپ هشتم، ۱۹۸۹.
- سمعانی (م ۵۶۲)، الأنساب، تحقیق عبد الرحمن بن یحیی المعلمی الیمانی، حیدر آباد، مجلس دائرة المعارف العثمانی
- طوسی، ابی جعفر محمد بن حسن؛ رجال الطوسی، تحقیق و مقدمه سید محمد صادق آل بحرالعلوم، نجف، منشورات المکتبه و المطبعه الحیدریه، ۱۳۸۱ ق.
- طوسی، ابی جعفر محمد بن الحسن؛ اختیار معرفه الرجال برجال الکشی، تصحیح و تعلیق المعلم الثالث میرداماد الاسترآبادی، تحقیق السید مهدی الرجایی، قم، موسسه آل البیت لاحیاء التراث، ۱۴۰۴ ق، ج ۱، ص۳۳۵.
- عطاردی، عزیزالله؛ مسند الامام السجاد ابی محمد علی بن الحسین(ع)، تهران، عطارد، ۱۳۷۹.
- قمی، حسن بن محمد۳۷۸ق، تاریخ قم، ترجمه حسن بن علی بن حسن عبد الملک قمی (در ۸۰۵)، تحقیق سید جلال الدین تهرانی، تهران، توس، ۱۳۶۱ش.
- نجاشی، احمد بن عباس، رجال نجاشی، ط۵، قم، جامعه مدرسین، ۱۴۱۶ق.
منابع مطالعاتی
- کتاب: سعید بن جبیر، سید کمال، قم، انتشارات انصاریان، ۱۴۲۲ق.
- مقاله: سعید بن جبیر اول مدون للتفسیر، نویسنده احمد فاضل سعدی، نشریه: علوم اسلامی، تابستان ۱۳۸۹ - شماره ۱۸ در ۲۲ صفحه، از ۱۷۳ تا ۱۹۴.