صلح حُدَیبیه، پیمان صلحى که در سال ششم هجری بین پیامبر (ص) و مشرکان مکه در منطقه حدیبیه امضا شد و در سوره فتح به آن اشاره شده است. مسلمانان که برای به جا آوردن مناسک عمره رهسپار مکه شده بودند با ممانعت مشرکین قریش مواجه شدند و در محلی به نام حدیبیه در نزدیکی مکه توقف کردند. پس از مذاکراتی بین طرفین، سرانجام پیمان صلح حدیبیه بسته شد که بر اساس آن صلحی ده ساله بین طرفین برقرار شد و مسلمانان آن سال به مدینه بازگشتند تا سال بعد برای انجام عمره وارد مکه شوند. ماجرای بیعت رضوان در زمان اقامت مسلمان در حدیبیه، هنگامی روی داد که گمان میرفت مکیان فرستاده پیامبر(ص) را کشتهاند. بسیاری از تاریخنگاران این صلح را زمینهساز گسترش فعالیت تبلیغی پیامبر(ص) در جزیرة العرب و خارج از آن و در نتیجه فراهم کننده مقدمات فتح مکه دانستهاند.
تصمیم پیامبر برای عمرهگزاری
حضرت محمد(ص) در سال ششم هجری، مسلمانان مدینه و برخی قبایل اطراف آن را برای سفر به مکه به قصد عمره، فراخواند. [۱] بیشتر مهاجران و انصار این دعوت را پذیرفتند اما قبایل اطراف مدینه از همراهی پیامبر(ص) سر باز زدند.[۲]
گفته شده که این تصمیم پیامبر(ص) بعد از آن گرفته شد که حضرت محمد(ص) در خواب، خود و یارانش را در حال طواف خانه خدا مشاهده کرد. مفسران آیه ۲۷ سوره فتح اشاره به همین خواب دانستهاند.[۳] آیهای که خداوند در آن از «فتح قریب» خبر داده است.
تعداد مسلمانان
کاروان مسلمانان، روز دو ذیقعده سال ششم مدینه را به سوی مکه ترک کرد.[۴]
تعداد همراهان پیامبر در این سفر را متفاوت ذکر کردهاند.[۵] روایت مشهور این تعداد را ۱۴۰۰ تن میداند.[۶] چهار زن نیز در این جمع حضور داشتند که یکی از آنان امّ سلمه، همسر پیامبر، بود.[۷]
پیامبر عبدالله بن اُمّ مکتوم [۸] یا نُمَیلَة بن عبدالله لیثی[۹] را به جانشینی خود در مدینه منصوب کرد.
مُحرم شدن مسلمانان
مسلمانان سلاحی جز سلاح مسافر (شمشیر در نیام) نداشتند. پیغمبر اسلام (ص) مقداری که از مدینه بیرون رفت و به «ذی الحلیفة» - که اکنون به نام مسجدی که در آنجا بنا شده به «مسجد شجره» معروف است - رسید جامه احرام پوشید و هفتاد شتر نیز که همراه داشت نشانه قربانی بر آنها زد و از جلو براند تا به افرادی که خبر حرکت او را به قریش میرسانند بفهماند که به قصد جنگ بیرون نیامده، بلکه منظور او تنها انجام عمره و طواف خانه خداست.[۱۰] گفته شده است شتر ابوجهل نیز، که پیامبر در جنگ بدر به غنیمت گرفته بود، به صورتی نمادین در میان دیگر قربانیها بوده است.[۱۱]
در «عُسْفان» ــ محلی در دو منزلی مکه ــ به پیامبر خبر رسید که مشرکان مکه از حرکت مسلمانان مطّلع شده و قسم خوردهاند که مانع ورود آنان به مکه شوند.[۱۲] قریش جنگجویان خود را در خارج مکه مستقر کردند و خالد بن ولید را با دویست سوار تا کراع الغَمیم به مقابله مسلمانان فرستادند.[۱۳]
پیامبر، با راهنمایی چند تن از بنی اسلم، از بیراهه مسیر خود را به سوی مکه ادامه داد تا با جنگجویان قریش روبرو نشود.[۱۴] در این مسیر، مسلمانان برای اولین بار نماز خوف [۱۵] به جا آوردند.[۱۶]
ورود به حدیبیه
مسلمانان در حدیبیه توقف کردند. در این منطقه مذاکراتی با قریش انجام شد. از جمله ابتدا به واسطه قبیله خزاعه[۱۷] و در ادامه با چند نماینده از قریش که به اردوی مسلمانان فرستاده شدند؛ اما این مذاکرات سودی نداشت و مکیان اجازه ورود مسلمانان را به این شهر ندادند.[۱۸]
اسارت تعدادی از قریشیان
قریشیان برای فشار به کاروان مسلمانان، مکرز بن حفص را با همراهی حدود چهل یا پنجاه نفر از سوارکاران ورزیده مامور کردند تا در اطراف لشکر مسلمانان جولانی بزنند و اگر توانستند کسی را از مسلمانان دستگیر کنند؛ اما این گروه همگی به دست مسلمانان اسیر شدند و رسول خدا(ص) که مأمور به جنگ نبود دستور داد آنها را آزاد کنند.[۱۹]
بیعت رضوان
از سوی پیامبر(ص) عثمان بن عفان که از بنی امیه بود و اقوام بانفوذی در میان سران قریش داشت.[۲۰] برای مذاکره راهی مکه شد اما این مذاکرات هم بی نتیجه ماند. مشرکان اجازه بازگشت به عثمان ندادند و شایع شد که مکیان وی را کشتهاند. در پی نشر این خبر، رسول خدا اصحاب را به بیعتِ معروف به بیعت رضوان فراخواند.[۲۱] پس از مدتی معلوم شد که عثمان کشته نشده و در مکه محبوس بوده است.[۲۲]
قرارداد صلح
در نهایت قریش سهل بن عمرو را برای مذاکره نزد مسلمانان فرستادند و پیمان صلحی بین پیامبر و سهل امضا شد که به موجب آن، قرار شد مسلمانان در آن سال بدون زیارت خانه خدا به مدینه بازگردند و سال بعد وارد مکه شوند. [۲۳]
پیامبر چون به فواید این صلح آگاه بود، انعطاف زیادی نشان داد نمونهای از انعطاف پیامبر، قبول درخواست سهیل بن عمرو بود مبنی بر حذف «بسم الله الرحمن الرحیم» از ابتدای صلح نامه و نوشتن «بِاسْمک الّلهمَّ» به جای آن، و نیز حذف عنوان رسول الله بعد از نام آن حضرت و نوشتن «محمدبن عبدالله» به جای آن بود.[۲۴] برخی صحابه از جمله عمر بن خطاب به این شیوه پیامبر انتقاد کرد.[۲۵] و این صلحنامه را باعث حقارت مسلمانان میدانست.[۲۶]
مفاد صلح نامه
مُفاد صلح نامه حدیبیه چنین بود:
- ده سال میان طرفین صلح برقرار گردد.[۲۷]
- مسلمانان آن سال بدون زیارت خانه خدا به مدینه بازگردند و سال بعد برای به جا آوردن عمره وارد مکه شوند، مشروط بر اینکه جز سلاح مسافر، سلاحی به همراه نداشته باشند و بیش از سه روز در مکه اقامت نکنند، قریش نیز در این مدت شهر را ترک خواهند کرد.[۲۸]
- مسلمانان متعهد شدند افرادی را که از مکه به مدینه میگریزند، به مکه بازگردانند، اما طرف مقابل چنین تعهدی نسبت به فراریان مدینه نداشت. (البته در این صلحنامه طبق آیه ۱۰ سوره ممتحنه، بازگرداندن زنان مؤمنی که از مکه به مدینه میگریختند، ممنوع شده بود.) [۲۹]
- سایر قبایل در همپیمان شدن با قریش یا مسلمانان آزاد و مختار باشند.[۳۰]
بازگشت به مدینه
بنا بر روایات مختلف، مسلمانان ده روز و اندی، و به قولی بیست روز، در حدیبیه اقامت کردند.[۳۱] رسول خدا در خارج از منطقه حرم خیمه زده بود، ولی در حرم نماز میگزارد. چون نوشتن صلح نامه پایان یافت و مردانی از مسلمانان و مشرکان بر آن گواهی دادند، پیامبر به همراهانش فرمان داد که به نشانه حج، شتران خود را قربانی کنند و سرهایشان را بتراشند. بیشتر اصحاب، به دلیل ناخرسندی از به جا نیاوردن حج و چون صلح حدیبیه را نوعی شکست میدانستند، از فرمان پیامبر سرپیچی کردند، اما پس از آنکه رسول خدا به تنهایی اقدام به بهجا آوردن این اعمال کرد، آنان نیز تبعیت کردند، [۳۲] سپس رسول خدا و مسلمانان به مدینه بازگشتند.[۳۳]
طبق معاهده حدیبیه، سال بعد (سال هفتم) پیامبر و مسلمانان به مکه رفتند و سه روز در نبود قریش در آنجا اقامت کردند و اعمال عمره را به جای آوردند. این واقعه به عمرة القضاء معروف است.[۳۴]
فتح مبین
در راه بازگشت از حدیبیه به مدینه، سوره فتح بر پیامبر نازل شد که خدا در آن، صلح حدیبیه را «فتح مبین» نامیده و با اعلام رضایت از بیعت کنندگان، وعده پیروزیها و غنیمتهای فراوان به مسلمانان داده بود.[۳۵] به نظر غالب مفسران، این وعده راجع به فتح خیبر است که در سال هفتم هجرت اتفاق افتاد، [۳۶] اما برخی نیز آن را مربوط به فتح مکه دانستهاند.[۳۷]
نقض صلح نامه از سوی قریش
اندکی پس از امضای پیمان یکی از مردم مکه به نام ابوبصیر که مسلمان شده بود، طبق پیمان حدیبیه به مردم مکه تسلیم شد، اما او در بین راه از چنگ محافظان خود گریخت و د در نقطهای که بر سر کاروان قریش به شام است موضع گرفت. اندک اندک عدهای از مسلمانان مکه به او پیوستند و برای کاروان قریش خطر جدی پدید آوردند. قریش از پیامبر خواستند تا آن افراد را به مدینه راه دهد؛ بدین ترتیب بند مربوط به استرداد یک طرفه فراریان به درخواست قریش لغو شد.[۳۸]
هنوز دو سال از پیمان صلح نگذشته بود که مشرکان مکه بند اول صلح نامه (یعنی ترک مخاصمه و جنگ) را نقض کردند. زیرا قبیله بنی خزاعه با مسلمانان و قبیله بنی بکر با قریش هم پیمان بودند، اما در نبردی که در سال هشتم میان این دو قبیله رخ داد، مردانی از قریش به نفع بنی بکر، افرادی از بنی خزاعه را کشتند. این به معنای نقض صلح حدیبیه بود و با اینکه ابوسفیان شخصاً برای عذرخواهی به مدینه رفت، عذرش پذیرفته نشد و در اندک مدتی، پیامبر عازم فتح مکه شد.[۳۹]
برکات صلح حدیبیه
صلح حدیبیه را از عوامل مهم زمینهساز گسترش دعوت اسلام به سراسر جزیرة العرب دانسته اند. به گونهای که از آغاز پیمان صلح تا نقض آن (۲۲ ماه)، تعداد کسانی که به اسلام گرویدند، بیش از کل تعداد مسلمانان تا آن زمان بود و حتی برخی بزرگان قریش، مانند عمروعاص و خالد بن ولید، در همین دوران به اسلام گرویدند.[۴۰]
همچنین گفته شده که آرامش حاصل از صلح حدیبیه سبب شد که پیامبر به سرزمینهای خارجی هم توجه کند و در سال هفتم، پادشاهان و سران ممالک اطراف را نیز به اسلام دعوت نماید. [۴۱]
جستارهای وابسته
پانویس
- ↑ ابن هشام، السیره النبویة، ۱۴۱۲ق، ج۲، ص۷۷۶.
- ↑ رسولی، زندگانی محمد(ص)، ۱۳۷۵ش، ج۲، ص۲۰۷.
- ↑ برای نمونه نگاه کنید به شیخ طبرسی، مجمع البيان، ۱۴۹۸ق، ج۹، ص۱۹۰؛ آلوسی، روح المعانی، ۱۴۱۵ق، ج۲۶، ص۱۲۰.
- ↑ واقدی، کتاب المغازی، ۱۹۶۶م، ج۲، ص۵۷۳؛ ابن سعد، کتاب الطبقات الکبیر، لیدن، ج۲، ص۹۵.
- ↑ رجوع کنید به ابن سعد، کتاب الطبقات الکبیر، لیدن، ج۲، ص۹۵؛ طبری، تاریخ، دار التراث، ج۲، ص۶۲۰.
- ↑ رجوع کنید به ابن هشام، السیره النبویة، ۱۴۱۲ق، ج۲، ص۷۷۷.
- ↑ واقدی، کتاب المغازی، ۱۹۶۶م، ج۲، ص۵۷۴.
- ↑ واقدی، کتاب المغازی، ۱۹۶۶م، ج۲، ص۵۷۳؛ ابن سعد، کتاب الطبقات الکبیر، لیدن، ج۲، ص۹۵.
- ↑ ابن هشام، السیره النبویة، ۱۴۱۲ق، ج۲، ص۷۷۶.
- ↑ ابن هشام، السیره النبویة، ۱۴۱۲ق، ج۲، ص۷۷۶؛ ابن سعد، کتاب الطبقات الکبیر، لیدن، ج۲، ص۹۵.
- ↑ واقدی، کتاب المغازی، ۱۹۶۶م، ج۲، ص۵۷۴.
- ↑ ابن هشام، السیره النبویة، ۱۴۱۲ق، ج۲، ص۷۷۷.
- ↑ ابن سعد، کتاب الطبقات الکبیر، لیدن، ج۲، ص۹۵.
- ↑ ابن هشام، السیره النبویة، ۱۴۱۲ق، ج۲، ص۷۷۷.
- ↑ رجوع کنید به سوره نساء، آیه ۱۰۱ـ۱۰۲
- ↑ رجوع کنید به واقدی، کتاب المغازی، ۱۹۶۶م، ج۲، ص۵۸۲ـ۵۸۳.
- ↑ ابن هشام، السیره النبویة، ۱۴۱۲ق، ج۲، ص۷۷۹.
- ↑ رجوع کنید به ابن هشام، السیره النبویة، ۱۴۱۲ق، ج۲، ص۷۸۱؛ ابن سعد، کتاب الطبقات الکبیر، لیدن، ج۲، ص۹۶؛ یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، دار صادر، ج۲، ص۵۴.
- ↑ رجوع کنید به واقدی، کتاب المغازی، ۱۹۶۶م، ج۲، ص۶۰۲؛ ابن هشام، السیره النبویة، ۱۴۱۲ق، ج۲، ص۷۸۱؛ ابن سعد، کتاب الطبقات الکبیر، لیدن، ج۲، ص۹۶ـ۹۷.
- ↑ ابن هشام، السیره النبویة، ۱۴۱۲ق، ج۲، ص۷۸۲؛ ابن اثیر، الکامل، دار الکتاب العربی، ج۲، ص۲۰۳.
- ↑ رجوع کنید به واقدی، کتاب المغازی، ۱۹۶۶م، ج۲، ص۶۰۳؛ ابن هشام، السیره النبویة، ۱۴۱۲ق، ج۲، ص۷۸۲؛ طبری، تاریخ، دار التراث، ج۲، ص۶۳۲.
- ↑ ابن اثیر، الکامل، دار الکتاب العربی، ج۲، ص۲۰۳.
- ↑ ابن هشام، السیره النبویة، ۱۴۱۲ق، ج۲، ص۷۸۳.
- ↑ رجوع کنید به یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، دار صادر، ج۲، ص۵۴؛ طبرسی، اعلام الوری، ۱۴۱۷ق، ج۱، ص۳۷۱ـ ۳۷۲؛ حلبی، السیره الحلبیه، ج۳، ص۲۰.
- ↑ رجوع کنید به ابن هشام، السیرة النبویة، ۱۴۱۲ق، ج۲، ص۷۸۳؛ نیز رجوع کنید به واقدی، کتاب المغازی، ۱۹۶۶م، ج۲، ص۶۰۹-۶۱۱؛ ابن سعد، کتاب الطبقات الکبیر، لیدن، ج۲، ص۱۰۱.
- ↑ بیهقی، دلایل النبوه، ۱۴۰۵ق، ج۴، ص ۱۰۶؛ ذهبی، تاریخ الاسلام، ۱۴۰۹ق، ج۲، ص۳۷۱.
- ↑ یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، دار صادر، ج۲، ص۵۴.
- ↑ یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، دار صادر، ج۲، ص۵۴.
- ↑ ابن هشام، السیره النبویة، ۱۴۱۲ق، ج۲، ص۷۹۰ـ۷۹۱.
- ↑ واقدی، کتاب المغازی، ۱۹۶۶م، ج۲، ص۶۱۱ـ۶۱۲؛ ابن هشام، السیره النبویة، ۱۴۱۲ق، ج۲، ص۷۸۴؛ ابن اثیر، الکامل، دار الکتاب العربی، ج۲، ص۲۰۴؛ یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، دار صادر، ج۲، ص۵۴.
- ↑ رجوع کنید به واقدی، کتاب المغازی، ۱۹۶۶م، ج۲، ص۶۱۶؛ ابن سعد، کتاب الطبقات الکبیر، لیدن، ج۲، ص۹۸.
- ↑ واقدی، کتاب المغازی، ۱۹۶۶م، ج۲، ص۶۱۳؛ یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، دار صادر، ج۲، ص۵۵؛ ابن هشام، السیره النبویة، ۱۴۱۲ق، ج۲، ص۷۸۵.
- ↑ یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، دار صادر، ج۲، ص۵۵.
- ↑ ابن اثیر، الکامل، دار الکتاب العربی، ج۲، ص۲۲۷.
- ↑ واقدی، کتاب المغازی، ۱۹۶۶م، ج۲، ص۶۱۷ـ۶۲۳؛ ابن هشام، السیره النبویة، ۱۴۱۲ق، ج۲، ص۷۸۶ـ۷۸۸
- ↑ برای نمونه رجوع کنید به طبری، جامع؛ طبرسی، ۱۴۰۸؛ طباطبائی، ذیل فتح: ۱۹
- ↑ رجوع کنید به طباطبائی، المیزان، ذیل سوره فتح، آیه ۱۹
- ↑ رجوع کنید به واقدی، کتاب المغازی، ۱۹۶۶م، ج۲، ص۶۲۴ـ۶۲۹؛ ابن هشام، السیره النبویة، ۱۴۱۲ق، ج۲، ۷۸۸ـ۷۸۹؛ شهیدی، تاریخ تحلیلی اسلام، ص ۹۱.
- ↑ ابن اثیر، الکامل، دار الکتاب العربی، ج۲، ص۲۳۹ـ۲۴۴.
- ↑ رجوع کنید به واقدی، کتاب المغازی، ۱۹۶۶م، ج۲، ص۶۲۴؛ ابن هشام، السیره النبویة، ۱۴۱۲ق، ج۲، ص۷۸۸.
- ↑ دانشنامه جهان اسلام، ج۱، ص https://lib.eshia.ir/23019/1/5871
منابع
- آلوسی، محمود بن عبدالله، روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم و السبع المثانی، بیروت، دار الکتب العلمية، ۱۴۱۵ق.
- ابن اثیر، علی بن محمد، الکامل فی التاریخ، بیروت، دارالکتاب العربی، ۱۳۸۵ – ۱۳۸۶ / ۱۹۶۵ – ۱۹۶۶.
- ابن سعد، کتاب الطبقات الکبیر، تحقیق ادوارد زاخاو، لیدن ۱۳۲۱ – ۱۳۴۷ / ۱۹۰۴ – ۱۹۴۰، چاپ افست تهران [بیتا.]
- ابن هشام، عبدالملک بن هشام، السیرة النبویة، تحقیق سهیل زکار، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۲/ ۱۹۹۲.
- بیهقی، ابوبکر، دلائل النبوة و معرفة أحوال صاحب الشریعة، بیروت، دارالکتب العلمیة، چاپ اول، ۱۴۰۵ق.
- حلبی، علی بن ابراهیم، السیرة الحلبیة، بیروت، [۱۳۲۰]، چاپ افست [بی تا].
- ذهبی، محمد بن احمد، تاریخ الإسلام و وفیات المشاهیر و الأعلام، بیروت، دارالکتاب العربی، چاپ دوم، ۱۴۰۹ق.
- رسولی، سید هاشم، زندگانی محمد(ص)، تهران، انتشارات کتابچی، چاپ پنجم، ۱۳۷۵ش.
- شیخ طبرسی، فضل بن حسن، اعلام الوری باعلام الهدی، قم، موسسه آلالبیت(علیهمالسلام) لاحیاآ التراث، ۱۴۱۷ق.
- شیخ طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، بیروت، دار المعرفة، ۱۴۰۸ق.
- صالحی شامی، محمد بن یوسف، سبل الهدی و الرشاد في سيرة خير العباد، بیروت، دار الکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۴۱۴ق.
- طبری، محمد بن جریر، تاریخ الطبری: تاریخ الامم و الملوک، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دارالتراث، ۱۳۸۲ – ۱۳۸۷ / ۱۹۶۲ – ۱۹۶۷.
- طبری، محمد بن جریر، جامع البیان عن تأویلای القرآن، مصر ۱۳۷۳ / ۱۹۵۴.
- طباطبائی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، بیروت ۱۳۹۰ – ۱۳۹۴ / ۱۹۷۱ – ۱۹۷۴.
- واقدی، محمد بن عمر، کتاب المغازی، تحقیق مارسدن جونز، لندن، بینا، ۱۹۶۶م.
- یاقوت حموی، کتاب معجم البلدان، چاپ فردیناند ووستفلد، لایپزیگ ۱۸۶۶ – ۱۸۷۳، چاپ افست تهران ۱۹۶۵.
- یعقوبی، احمد بن اسحاق، تاریخ الیعقوبی، بیروت، دار صادر، [بیتا.]، چاپ افست قم [بیتا.].
پیوند به بیرون
- منبع مقاله: دانشنامه جهان اسلام
- دایره المعارف بزرگ اسلامی