فتح ایران پیروزی اَعراب مسلمان بر سلسله ساسانیان در طی جنگ‌های متعدد و غلبه بر سرزمین ایران بود. این فتح که از زمان ابوبکر آغاز شد، در زمان عمر به اوج خود رسید و تا سال ۳۰ق یعنی اواسط زمان خلافت عثمان ادامه داشت، اما در زمان خلافت حضرت علی(ع) متوقف شد.

ناخرسندی ایرانیان از حکومت طبقاتی ساسانیان، ظلم و تعصب موبدان و فساد در سراسر کشور از علل شکست ساسانیان دانسته شده است.

گفته شده پيروان زردشت تا اواخر دولت عباسى در ایران آزادى مذهبى داشتند و آتشكده‏‌هاى زردشتيان در شهرهای ایران برپا بود. جاذبه دین اسلام بخصوص وجه عدالت‌ورزی آن و رفع تبعیض طبقاتی، سبب شد ایرانیان به اختیار در سال‌های پس از فتح به اسلام گرایش پیدا کنند. تعالیم اسلام مانند عدالت‌خواهی و برابری انسان‌ها آرزوی ایرانیان بود.

جایگاه

گفته شده علت اساسی حمله مسلمانان عرب نه تغییرات ارضی شبه‌جزیره چون خشکی و نه به دست آوردن راه‌های تجاری و حرص به غارت‌گری اعراب که از زمان قدیم بدان شهیر بودند، بود؛ بلكه علت واقعى و محرک اصلى اين هجوم برق‏‌آسا و توقف‏‌ناپذير تازيان قبل از هر چيز، دين جديد و اعتقادات تازه‏‌اى بود كه حضرت محمد(ص) به آنان ارزانى بخشيده بود.[۱]

گفته شده ماجرای‌ فتح ایران، با تفصیل‌ و ذكر جزئیات‌ فراوان‌، در روایات‌ تاریخی‌ انعكاس‌ یافته‌، اما در اعتماد به‌ آنها باید سخت‌ احتیاط ورزید؛ چه‌، میان‌ این‌ روایات‌ و داستان‌های‌ حماسی‌ پیش‌ از اسلام‌ یا به‌ اصطلاح‌ «ایام‌ العرب‌» كه‌ آكنده‌ از افتخارات‌ قومی‌ است‌، پیوندی‌ نزدیك‌ دیده‌ می‌شود.[۲]

محمدعلی موحد (زادهٔ ۱۳۰۲ش) تاریخ‌نگار و عرفان‌پژوه، اوضاع و احوال ایرانیان و عرب‌های تازه‌مسلمانان را اینگونه توضیح می‌دهد: «یک طرف سخت غَره به حشمت و جلال و زرق و برق زندگی خود است و در عین حال سخت خرافی و دلبسته خواب و خیال و طالع و اقبال و زندانی چارچوب‌های طبقاتی و نژادی؛ و طرف دیگر هیچ از این گرفتاری‌ها ندارد، همه آدمیان را به یک چشم می‌بیند؛‌ نه در برابر موقعیت‌های موروثی خود را می‌بازد و نه در برابر نمایش‌های قدرت مرعوب می‌شود.»[۳]

علل شکست ساسانیان

شکست امپراتوری ایران از مسلمانان از نظر نظامی بعید به نظر می‌رسید اما سرانجام ایران به دست اعراب فتح شد. زرین‌کوب (درگذشت: ۱۳۷۸ش) تاریخ‌نگار، می‌نویسد: «چیزی که ساسانیان را از پا درآورد ضعف و فساد بود.»[۴] برای این شکست علت‌هایی از جمله موارد زیر گفته شده است:

  • ناخرسندی ایرانیان از حکومت طبقاتی ساسانیان. سربازان ایرانی می‌دانستند در صورت پیروزی باز هم می‌بایست ظلم طبقات بالاتر و حاکمان ساسانی را تحمل کنند. انگیزه‌ای برای دفاع نداشتند و در مواردی با اعراب همکاری می‌کردند. بستن سربازان ایرانی توسط فرماندهان برای جلوگیری از فرار کردن،‌ کشته شدن فرماندهان ایرانی توسط سربازان ایرانی و مشورت دادن به اعراب از جمله مواردی است که می‌توان شاهد بر این مدعا باشد.[۵]
  • ظلم و تعصب موبدان. زرتشتیان در نظام طبقاتی بسیار متعصب بودند. به عنوان مثال معبد ثروتمندان از معبد فقیران جدا بود. ادوارد براون (۱۹۶۲-۱۹۲۶م) خاورشناس و ایران‌شناس بریتانیایی، می‌نویسد: چهار هزار سرباز دیلمی (نزدیک بحر خزر) پس از مشاوره تصمیم گرفتند به میل خود اسلام آورند و به قوم عرب ملحق شوند. این عده در تسخیر جَلولا به تازیان کمک کردند.[۶] ایرانیان تعالیم اسلام مانند عدالت‌خواهی و برابری انسان‌ها را برای خود آرزو داشتند.[۷]
  • غوطه‌ور شدن سران کشور در فساد. امام على(ع) رمز نابودى ساسانيان را غوطه‏‌ور بودن در تمايلات حيوانى و نداشتن جايگاه مردمى مى‏‌داند.[۸]

در زمان خلافت ابوبکر

آغاز فتح ایران در زمان ابوبکر صورت گرفت. ابوبکر خالد بن ولید را برای سرکوب مرتدین فرستاد، نیروهای مرتدین پس از شکست به عراق عقب‌نشینی کردند و حمایت ساسانیان از آنان خود به خود مسلمانان و ساسانیان را در مقابل هم قرار داد. عبدالحسین زرین‌کوب (درگذشت: ۱۳۷۸ش) تاریخ‌نگار، رویارویی مسلمانان با ساسانیان را ادامه درگیری مسلمانان با مرتدین می‌داند. در تجارب الامم نیز از فراهم شدن سپاه انبوه ایرانی در کمک به مرتدین سخن رفته است.

در زمان خلافت عمر

عمر مایل به درگیری با ساسانیان نبود و وی گفت‌ ای کاش دیواری از آهن بینشان بود تا نه آنها به ساسانیان کار داشتند و نه ساسانیان به آنها، اما با درگیری‌هایی که زمان ابوبکر شده بود چاره‌ای از این کار نبود و ساسانیان در صدد حمله بودند. در جنگ اول بین نیروهای عمر با ساسانیان، مسلمانان به فرماندهی ابوعبید ثقفی شکست خورده و ابوعبید کشته شد. این شکست بر تردید عمر افزود. اما شکست‌های بعدی ساسانیان در قادسیه و جلولاء باعث پیشروی نیروی اسلام شد.

نبرد قادسیه

این نبرد پیروزی نهایی مسلمانان و هزیمت ساسانیان بود. آنچه در این نبرد مورد توجه پژوهش‌گران قرار گرفته است، مذاکرات بین فرستادگان سپاه اسلام با بزرگان لشگر ایران بود. گفته شده است رستم پسر فرخزاد٬ فرمانده لشگر ساسانی، خود مایل به درگیری نبوده است. او چون از زُهرة بن حَويّه، طلايه‏‌دار سپاه مسلمانان دلیل لشکرکشی مسلمانان را پرسید، زهره بدو گفت هدف ما رهانيدن مردم از پرستش بت و عبادت مرمان و دعوت آنان به عبوديت الله است. ما اعتقاد داريم كه تمامى مردم، فرزندان آدم و حوایند و تمامى آنان با يكديگر برادر و برابرند. رستم اين سخنان را ستود و گفت: اگر من و همراهانم تمام آنچه را كه توصيف كردى بپذيريم، چه خواهيد كرد؟ آيا به سوى شهر و ديار خويش باز خواهيد گشت؟ زهره گفت: آرى، سوگند به خداوند كه باز مى‌‏گرديم و از آن پس جز براى تجارت به سرزمين شما نزدیک نخواهیم شد.اما رستم موفق نشد دیگر بزرگان ساسانی را به خودداری از درگیری وادارد. سر انجام در نبردی چهار روزه و با کشته شدن رستم٬ نیروهای ساسانی به طرف شرق عقب‌نشینی کردند.[۹]

گفته شده فرستادگان مسلمانان، ایرانیان را در پذیرفتن سه امر: اسلام یا پرداخت جزیه و باقی‌ماندن بر آئین قبلی یا جنگ مخیر نمودند.

جنگ نهاوند

پس از شكست قادسيه يزدگرد چهار سال به تجهیز سپاه پرداخت. در سال ۲۱ق با سپاهى صد و پنجاه هزار نفری در نهاوند که شهری بزرگ با فاصله سه روزه در غرب همدان بود٬ با مسلمانان روبرو شدند. اما باز مسلمین پیروز شدند و این پیروزی بزرگ را فَتح‏ الفُتوح(پیروزی پیروزی‌ها) ناميدند. یزگرد به خراسان گریخت.[۱۰]

در زمان خلافت عثمان

در زمان خلافت عثمان نیز کار فتوحات ادامه پیدا کرده و با عقب‌نشینی یزدگرد، بقیه کشور نیز به دست مسلمانان افتاد. یزدگرد از پادشاه چین کمک خواست اما پادشاه چین به دو دلیل از یاری یزدگرد شانه خالی کرد.

  • دلیل اول: اینکه مسلمانان با مخیر کردن شما در سه چیز روش عادلانه‌ای را پیش گرفته‌اند از آنان بپذیرید.
  • دلیل دوم: با روحیه‌ای که مسلمانان می‌جنگند اگر من نیز به کمک شما بیایم شکست خواهم خورد.

یزدگرد به پادشاه چین پیشنهاد کرد تا مبالغ باقی مانده از خزائن شاهی را تسلیم وی کند تا او یاریش نماید، این پیشنهاد باعث اختلاف در نیروهای باقی مانده تحت امر یزدگرد شد. مخالفین این پیشنهاد بر موافقین غلبه کرده و آنان را کشتند و خزائن شاهی را نیز تسلیم مسلمانان کردند که تا خراسان پیشروی کرده بودند. یزدگرد نیز به صورت ناشناس به خانه آسیابانی در مرو رفت. آسیابان ایرانی نیز پس از شناختن یزدگرد وی را کشت. با کشته شدن یزدگرد، پادشاهی ساسانی منقرض گردید. پس از آن مسلمین فتوح خود را دنبال كرده و تا جيحون رسيدند و سپس به كابل روى نهادند و از آن راه به سيستان و كرمان راه یافتند.[۱۱]

نقش حضرت علی(ع)

فتوحات در زمان حضرت علی(ع) متوقف شد. به نظر ابن خلدون اگر حضرت علی(ع) هم به جنگ خارجی می‌پرداخت دچار مشکلات داخلی نمی‌شد، اما حضرت علی(ع) فتوحات را ادامه نداد.[نیازمند منبع]عملکرد حضرت علی(ع) در قبال فتوحات نشان از عدم توافق با این موضوع دارد. حضرت علی با آنکه در زمان پیامبر(ص) در تمام جنگ‎‌‌ها حضور فعال داشت در طول ۲۵سال خلافت سه خلیفه اول به هیچ وجه در این فتوحات شرکت نکرد و پیشنهاد فرماندهی سپاه از سوی عمر را رد نمود. تنها نقش حضرت علی در این فتوحات(ع) در حد مشاوره است.[۱۲]

مفاد مشاوره‌ها حاکی از آن است که حضرت علی علاوه بر نفع اسلام، نفع مناطق فتح شده و پایین آمدن تلفات از طرفین را مد نظر داشتند. پیشنهاد ایشان در مورد عدم فراخواندن نیروهای یمنی و... در این فتوحات بسیار به پایین آمدن تلفات و خسارات کمک کرد.[نیازمند منبع]

بررسی حضور حسنین(ع)

به نقل مورخینی مانند ابن اثیر و ابن خلدون، حسنین(ع) در هیچ جنگی بعد از رحلت پیامبر(ص) شرکت نکردند.[۱۳] در تاریخ طبری از شخصی به نام سیف بن عمر نقل می‌کند که حسنین(ع) در جنگ شرکت داشته‌اند. سیف بن عمر متهم به زندقه است و خود طبری نگاه مثبتی به وی ندارد.[۱۴] گفته شده است که حسنین(ع) در جنگ گرگان و طبرستان شرکت داشته‌اند. این در حالی است که منابع تاریخی از فتح گرگان با صلح گزارش می‌دهند و اصولا جنگی در این مناطق بوجود نیامده است.[۱۵]

حضرت علی(ع) از حضور امام حسن(ع) در جنگ صفین اکراه داشتند. حضرت فرمود: جلوی این جوان را بگیرید تا با مرگ خویش‌، پشت مرا نشکند،‌ من از رفتن این دو (حسنین) به جنگ دریغ دارم‌. مبادا با مرگ آنها، نسل رسول‌خدا(ص) قطع شود.[۱۶] با توجه به این نگاه، اجازه جنگ به حسنین(ع) که در زمان جنگ ایران ۱۳ تا ۱۹ سال داشته‌اند، بعید به نظر می‌رسد.

مقاومت ایرانیان

با این‌که در اثنا حملات اعراب مقاومت جدی از سوی ایرانیان صورت نگرفت و فلات ایران با اندک زحمتی به دست اعراب افتاد لیکن در مواردی مقاومت و شورش محلی روی داد. چنان که حملات و قيام‌هاى گوناگون كردها در اطراف فسا و دارابگرد و نیز اغتشاشات و شورش‌های برخی مردم همدان مدتی اعراب را زمین‌گیر کرد. علاوه این‌که تصرف طبرستان كه از لحاظ جغرافيايى در سطح پستى واقع شده و آب‏‌وهواى ديگرى داشت بى‏‌نتيجه ماند و سبب بقاى سلسله سلاطين زرتشتى تا قرن‌ها بعد در آن سرزمين گرديد و اين مناطق به صورت پناهگاهى براى زندگى قديمى ايرانى درآمد.[۱۷]

گرویدن ایرانیان به اسلام

مسلمانان با زرتشتيان همچون اهل كتاب رفتار نموده و آنان را كاملا در دين‏شان آزاد گذاشتند؛ اما ایرانیان دسته دسته به اسلام گرویدند. «توده‌‏هاى مردم نه تنها در خود در برابر جهان‏‌بينى و ايدئولوژى ضد تبعيض طبقاتى در اسلام مقاومتى احساس نمى‏‌كردند، بلكه درست در آرمان آن همان چيزى را مى‏‌يافتند كه قرن‏‌ها به بهاى آه و اشک و خون خريدار و جان‌نثار و مشتاق آن بودند و عطش آن را از قرن‏‌ها در خود احساس مى‏‌كردند».[۱۸]

عدم اجبار به پذیرش دین اسلام از آنجائی آشکار می‌شود که پيروان زردشت تا اواخر دولت عباسى در ايران آزادى مذهبى داشتند و آتشكده‏‌هاى زردشتيان در عراق و فارس و كرمان و سيستان و خراسان و آذربايجان برپا بود.[۱۹] در پايان سده دهم اسلام، دين اكثريت قريب به اتفاق تمام مردم ايران بود.[۲۰]

مطهری تاریخ‌پژوه و نویسنده شیعی، بر این باور است که مسئله فتح ایران در صدر اسلام، مبارزه با کیش زردشت نبوده است، فقط برداشتن یک حکومت و جانشین‌شدن حکومت دیگرى به جاى آن بود که به نصّ تاریخ، حکومت بعدى از نظر رفاه رعیت و مساوات، و آزادى کامل از نظر مذهب با حکومت قبلى قابل مقایسه نبوده است و به همین دلیل تا قرن چهارم آتشکده‌هاى زردشتى در ایران وجود داشت چون مسلمانان به آنها کارى نداشتند. این خود ایرانی‌ها بودند که تدریجآ فوج فوج از کیش زردشت دست برداشتند و مسلمان شدند. [۲۱] اقبال لاهورى گفته است اگر از من بپرسيد بزرگ‏‌ترين حادثه تاريخ اسلام كدام است، بى‏‌درنگ خواهم گفت: فتح‏ ايران‏ ... اگر اعراب ايران را تسخير نكرده بودند، تمدن ناقص مى‌‏شد.[۲۲]

گفته شده قانون و آیین و حکومت ایران مقارن ظهور اسلام طوری بود که قاطبه مردم ایران را وا می‌داشت برای متابعت از حکومت و آیین تازه‌یی خود را آماده‌ کنند و به همین جهت بود که وقتی ایران به‌دست مسلمانان فتح شد مردم ایران‌ علاوه بر اینکه عکس‌العمل مخالفی از خود نشان ندادند خود برای پیشرفت‌ اسلام زحمات زیادی کشیدند.[۲۳] مرتضی مطهری معتقد است مسلم است که قسمت اعظم کسانی که تغییر مذهب دادند به طیب‌ خاطر و به اراده خودشان بود.[۲۴] سال‌ها بعد در اثر خلافت على(ع) و اقامت وی در عراق و در ميان ايرانيان باعث گرديد تا اسلام ايرانيان حال ‏و هواى ديگر يابد. گرایش و علاقه و ارتباط آنان با علی(ع) ویژگی‌های خاصی به این تمدن بخشید. تا آنجا که مستشرقان بدان اسلام ایرانی نام نهادند.[۲۵]

پانویس

  1. اشپولر، تاريخ ايران در قرون نخستين اسلامى، ۱۳۷۳ش، ج‏۱، ص۷
  2. جمعی از نویسندگان، «اسلام»، دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج۸، تهران، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، بیتا، ذیل مدخل.
  3. موحد، در کشاکش دین و دولت، ۱۳۹۸ش، ص۱۱۳.
  4. زرین‌کوب، تاریخ ایران بعد از اسلام،‌ ۱۳۸۹ش، ص۱۵۸.
  5. حامی، «عوامل سقوط سلسلۀ ساسانی در جنگ با اعراب»، ص۲۸۷.
  6. مطهری، خدمات متقابل اسلام و ایران، ص۱۰۱ به نقل از علل پیشرفت و انحطاط مسلمین، ص۸۰.
  7. مطهری،‌ مجموعه آثار،‌ ۱۳۷۷ش، ج۱۴، ص۹۶.
  8. ابراهيمى وركيانى، تاريخ تحليلى اسلام از آغاز تا واقعه طف، ص۲۰۸
  9. نصيرى رضى، تاريخ تحليلى صدر اسلام، بی‌تا، ص۱۷۳-۱۷۷
  10. ابراهیم حسن، تاريخ سياسى اسلام، ۱۳۷۶ش، ج‏۱، ص۲۴۸
  11. ابراهیم حسن، تاريخ سياسى اسلام، ۱۳۷۶ش، ج‏۱، ص۲۴۹.
  12. ابن اعثم کوفی، الفتوح، ۱۴۱۱ق، ج۲، ص۲۹۴ - ۲۹۵.
  13. زمانی، حقایق پنهان، ۱۳۸۰ش، ص۱۱۷.
  14. جعفریان، تاریخ سیاسی اسلام، ۱۳۷۳ش، ص۱۲۴.
  15. طبری، تاریخ طبری، ۱۳۷۵ش، ج۵، ص۲۱۱۷.
  16. نهج‌البلاغه، خطبه ۲۰۷
  17. اشپولر، تاريخ ايران در قرون نخستين اسلامى، ج‏، ص۲۰ و ۲۳ و ۲۹.
  18. صاحب الزمانى، ديباچه‏‌اى بر رهبرى، ص ۲۵۵.
  19. ابراهیم حسن، تاريخ سياسى اسلام، ۱۳۷۶ش، ج۱، ص۲۵۰.
  20. گرانتوسكى، تاريخ ايران از زمان باستان تا امروز، ۱۳۵۹ش، ص۱۸۲.
  21. مطهری، اسلام و مسئله ملیت، ص۷۹.https://lms.motahari.ir/book-page/155/اسلام%20و%20مسئله%20ملیت?page=79
  22. بينش، آشنايى با تاريخ تمدن اسلامى، ۱۳۷۸ش، ص۱۲۵.
  23. مطهری، خدمات متقابل اسلام و ایران، تهران، ص۱۰۱.
  24. مطهری، خدمات متقابل اسلام و ایران، تهران، ص۱۰۱.
  25. ملایری، تاريخ و فرهنگ ايران در دوران انتقال از عصر ساسانى به عصر اسلامى، ۱۳۷۹ش٬ ج۳، ص۲۵۴ (اسلام ايرانى را نخست لوئى ماسينيون‏ در رساله‏‌اى كه درباره سلمان فارسى در سال ۱۹۳۴م نوشته بود٬ به كار برد. چندين سال بعد همين عنوان را هانرى كربن براى كتاب چند جلدى خود، برگزيد و هدف از تأليف آن اثر بزرگ را هم معرفى همين ويژگی‌ها و آثار آنها در حيات روحى و معنوى اسلام ذكر نمود.)

منابع

  • ابراهیم حسن، حسن، تاريخ سياسى اسلام٬ ترجمه ابوالقاسم پاينده، تهران، جاويدان، چ۹، ۱۳۷۶ش.
  • اشپولر، برتولد، تاريخ ايران در قرون نخستين اسلامى، تهران، شركت انتشارات علمى فرهنگى، چ۴، ۱۳۷۳ش.
  • ابن اعثم الكوفى، أبو محمد أحمد، كتاب الفتوح، تحقيق على شيرى، بيروت، دارالأضواء، ط الأولى، ۱۴۱۱ق.
  • بينش، عبد الحسين، آشنايى با تاريخ تمدن اسلامى، تهران، اداره عقيدتى سياسى نمايندگى ولى فقيه در سپاه، چ۱، ۱۳۷۸ش.
  • پورتال جامع استاد مطهری؛ https://lms.motahari.ir/book-page/155/اسلام%20و%20مسئله%20ملیت?page=79
  • زرین‌کوب، عبدالحسین، تاریخ ایران بعد از اسلام، تهران، امیرکبیر، ۱۳۸۹ش.
  • زمانی، ح‍ق‍ای‍ق‌ پ‍ن‍ه‍ان‌: پ‍ژوه‍ش‍ی‌ از زن‍دگ‍ان‍ی‌ س‍ی‍اس‍ی‌ ام‍ام‌ ح‍س‍ن‌ م‍ج‍ت‍ب‍ی‌ (ع‌)، ق‍م‌، دف‍ت‍ر ت‍ب‍ل‍ی‍غ‍ات‌ اس‍لام‍ی‌،چاپ سوم، ۱۳۸۰ش.
  • حامی، احمد، «عوامل سقوط سلسلۀ ساسانی در جنگ با اعراب»، در مجله یاد، تهران، بنیاد تاریخ انقلاب اسلامی، شماره ۶۷، ۱۳۸۲ش.
  • جعفریان، تاریخ سیاسی اسلام، ت‍ه‍ران‌، وزارت‌ ف‍ره‍ن‍گ‌ و ارش‍اد اس‍لام‍ی‌، ۱۳۷۳ش.
  • سارتن، جرج٬ سرگذشت علم، ترجمه احمد بی‌رشك، تهران، انتشارات كتاب‏فروشى ابن سينا، چ۱، ۱۳۳۳ش.
  • سیدبن طاووس، كشف المحجة لثمرة المهجة، نجف، منشورات المطبعة الحيدرية، ۱۳۷۰ق.
  • طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ترجمه ابوالقاسم پاینده، تهران، انتشارات اساطیر، ۱۳۷۵ش.
  • علل پیشرفت و انحطاط مسلمین، قم، نمایندگی ولی فقیه در سپاه پاسداران، بی‌تا.
  • گرانتوسكى، ادوين آردوويچ، تاريخ ايران از زمان باستان تا امروز، تهران، پويش، چ۱، ۱۳۵۹ش.
  • مطهری،‌ مرتضی، مجموعه آثار،‌ تهران، انتشارات صدرا، چاپ سوم، ۱۳۷۷ش.
  • مطهری، مرتضی، خدمات متقابل اسلام و ایران، تهران، صدرا، بی‌تا.
  • ملايرى‏، محمد مهدى، تاريخ و فرهنگ ايران در دوران انتقال از عصر ساسانى به عصر اسلامى، تهران‏، چ۱، ۱۳۷۸ش.
  • موحد، محمدعلی، در کشاکش دین و دولت، تهران، ماهی،‌ ۱۳۹۸ش.

پیوند به بیرون